I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
.:SiSiBK:.,125yahel,a1251372,Ali.99,AMIRREZA RV,anzalichi,ashley_1986,bbas,Days of Heaven,dazraf,Dexter_171,don draper,erfan1st,ESR,HMNN,hossein370,hosseinf722,Joey,joker8,kingnessi,M.Amir,MaMaLoM,Marlon Brando,modern_gesprach,Mohammad Javid,mr67,Nevah,No Country,peyman_eun,Raylan Givens,R_HURRICANE,S@eeD-Mj,Saber-j,saeedson,The Buzzards,wlh,yaldakh
سلام به همه دوستان و علاقه مندان این سریال. من هم مثل همه شما عزیزانی که ازین سریال تعریف کردید، بهش وابسته شدم و نگران اینم که این فصل رو نتونم با ترجمه خوب شما عزیزان ببینم. لطفا اگر از مراحل ترجمه این سریال خبر دارید به ما هم بگید تا این چند قسمت پایانی رو هم با ترجمه های خوب شما ادامه بدیم. باز هم ممنون و متشکرم بخاطر تمام زحمات شما.
Farewell# Rectify#
این از اونا بود که دلم نمیومد فصل آخرشو ببینم، واقعا دلم نمیخواست تموم شه گرچه در بهترین زمان ممکن و بدون هیچ "اضــافـه کاریای" سریال به کار خودش پایان داد اما بازم یه لفظِ "حــیف شــد" بعد از تماشای آخرین اپیزود این سریال رو لباتون میمونه ... شاید یه خانواده به ظاهر گرم و صمیمی که بچههاش بزرگ شدند، خوش و خرّم با هم تعامل دارند، خونشون باغچه داره، کاسبیـشون رونق داره و زندگی نرم و روتین میچرخه آرزویِ خیلیا باشه اما نباید فراموش کرد که "همه" غم دارند! جور کردن قسط خونه و پرداخت بدهیها برای کسی که "نداره" بزرگترین چالشـه اما در مقابل دختر جوونی در منطقهی مرفه شهر زندگی میکنه هرگز خوشحال نیست چون با دوست پسرش به شدت بحثش شده! هر دو غمگین و ناراحتـند،"دقــیقـا" به یک اندازه اما خب جنس چالش ها کمی متفاوته! البته اندازهاش دیگه مورد بحث نیست چون اینجا چیزی که باید در نظر گرفته بشه "خــوشحـال نبودنـه" ... چیزی که هر دویِ این افراد درش تبهر دارند ... مگه داریم غم از این بزرگتر که از 18 سالگیت بیوفتی انفرادی بخاطر کاری که نکردی، اونم 20 سال! داریــم؟
حس و حال این سریال خیلی یونیک بود چون بهم نشون میداد چقدر میتونه سخت باشه وقتی بیست سال با دنیا تعامل نداشته باشی. وقتی که دنیل برای اولین بار تو چمن قدم میزد یا مزهی فست فودیو میچشید که تا حالا نخورده بود احساس متولد شدن در 40 سالگی رو داشت ... این سریال تا دلتون بخواد چیزای جدید براتون داره که ثانیه به ثانیهاش لذت بخشه اما ماحصل تــمــام اینا اپیزود آخر این سریال بود ... دقیقا جایی که دنیل تصمیم گرفت خوشحال باشه
دوستانی که این سریال دیدند
این سریال درام سیاه و خشک مثل the wire , house of cards
تو این مایه هاست ،
این سریال خیلی خوبه.
از 1 سال پیش که تمومش کردم تا الان هرجایی خواستم یه سریال درام معرفی کنم اسم Rectify رو آوردم.
موضوع و داستان سریال تکراری نیست و هنگامی که دارید تماشاش میکنید شمارو یاد فلان فیلم و فلان سریال دیگه نمیندازه و این برای خودم خیلی مهمه. بر خلاف 90 درصد سریال های الان که همش شده خون آشام و زامبی و آخر الزمان.
بازیگرا همگی عالی و واقعا چقدر خوب انتخاب شده بودن! از Aden Young در نقش دنیل هولدن گرفته که این بازیگر در طول سریال،، "درام" رو به معنی واقعی کلمه به بیننده نشون میده تا بقیه بازیگر ها،Abigail Spencer که نقش خواهر دنیل رو داشت و عالی هم بود توی سریال و بقیه...
در کل به کسانی که هنوز ندیدن این سریال رو پیشنهاد میکنم حتما ببینیدش اگه از این ژانر خوشتون میاد .
𝑻𝒐 𝒊𝒏𝒇𝒊𝒏𝒊𝒕𝒚 𝒂𝒏𝒅 𝒃𝒆𝒚𝒐𝒏𝒅
بعد از یه وقفه نه چندان طولانی مدت، امشب استارت فصل چهارم سریال رو زدم و الان دیگه برگی برام نمونده.
حقیقتا صحبت های دنیل با اون یارو که اسمش یادم نمیاد، نفس گیر بود. نحوه فیلمبرداری به صورت اول شخص درمیومد و جوری بود که انگار دنیل داره با مخاطب صحبت میکنه و یه جورایی دیوار چهارم شکسته میشه. انگار دنیل داشت با همون صدای خاص و گرمش، با منه مخاطب درد دل می کرد و حرف هایی که سه فصل از گفتنشون منع شده بود، واسم می گفت. منه بیننده سریال، سه فصل نتونستم اونجور که باید با دنیل ارتباط برقرار کنم، مثل خانواده اش نتونستم درکش کنم و مثل اطرافیانش قضاوتش کردم و حالا دنیل داره عمق وجودش رو عریان و بدون واسطه به من نشون میده و این منم که مات و مبهوت موندم. از اون جالب تر، صحبت های همون یارو بود. حقیقتا حس می کردم اگه تو دنیای رکتیفای، دنیل بیاد این صحبت ها رو واسم بکنه، بغلش می کنم و دقیقا همون حرفایی رو میگم که از دهن این یارو شنید.
خلاصه که به شدت شروع جذابی داشت و امیدوارم همین روند حفظ بشه و در نهایت یه فصل آخر بی نظیر داشته باشیم.