Prison Break : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل پنجم سریال

[yaser63]

در این تاپیک می‌توانید پیرامون فصل پنجم سریال Prison Break که پخش رسمی آن از چهارم آوریل 2017 (به وقت ایران: چهارشنبه شانزدهم فروردین 96) از شبکه FOX آغاز می گردد بحث و گفتگو کنید. لطفا اگر می‌خواهید در مورد قسمت خاصی بحث کنید، در ابتدا عنوان قسمت موردنظرتان را بیان کنید تا دیگران متوجه بحث شما بشوند، و از اسپویل شدن مطلب برای دوستانی که هنوز قسمت مورد نظر را ندیده اند، جلوگیری شود. در موارد ضروری استفاده از تگ اسپویلر را نیز مد نظر قرار دهید.

[KING STANNIS]

[amir_24]

سلام دوستان.. اپیزود آخر این فصل رو دیدم و نظرم برای این اپیزود و کل فصل رو در چند خطی مینویسیم که حاوی اسپویل هستش..

مشاهده محتوا اسپویلر

قسمت اخر همه چیز داشت ها! هم میشه گفت وضعیت واقعا بد بود و هم میشه گفت خوب بود!
از مرگ پسر تی بگ و مردن پوسایدون در فاکس ریور توسط خود تی بگ، تا خالی بندی ها و کات کردن های متعدد سکانس های داخل سریال و نمایش چندی باره نبوغ و استعداد اسکافیلد..
نتیجه ای که بخوام از کل فصل 5 بگیرم اینه بشخصه با دیدن افتتاحیه فصل به همراه هیجان و هایپی که داشتم براش، حاضر نیستم دوباره قصل 5 رو ببینم، ولی 4 فصل اول رو چرا! فصل 5 یکجورایی حاصل آره گفتن و توجه به درخواست ها و صداهای طرفداران 2آتیشه سری پریزن برک هست و بس. واقعا همینه. حفره ها و نواقصی های متعدد و آزادهنده ای رو دیدیم در این فصل که دلیل مشترک و اصلی اکثرشون به محدودیت در تعداد اپیزودهای این فصله، شاید دلیل همین محدودیت هم نداشتن فیلمنامه، تفکر، عدم سرمایه گذاری شبکه فاکس، وجود شک و تردید برای رسیدن یا نرسیدن به هدف ، پیش بینی بازخوردها یا n دلیل دیگه باشه ولی هرچی که بود و تموم شد، فرار از زندان شاید بهتر بود همون 8-9 سال پیش با مرگ مایکل تموم میشد... یا شاید هم بهتر بود گل و بلبل بودن آخر ماجرا رو توی همون 4فصل اول تموم میکردن و دیگه فصل 5 قربانی نمیشد... فصل 5 فصلی متوسط بود و چون توقع میرفت بخاطر فرار از زندان بودنش و اون هیجان و هایپ و پیچش ها و کرکترها و اتفاقاتش، موفق عمل نکرد این فصل و این شد پایان ماجرا...

[New_Sense]

فرار از زندان فصل 5 فرار از زندان هم تمام شد . قبل از اینکه در مورد این فصل به صورت اجمالی حرفی بزنم ؛ یکم به اپیزود 8 و 9 این قسمت بپردازیم . چیزی که عجیبه این فصل اینقدر اتفاقات و درگیری ها از ژانر اکشن یا حادثه ای تبدیل میشه به عملی و تخیلی که فکر میکنم نویسنده های محترم فرار از زندان ؛ این فصل رو همزمان که در حال نگارش بودن ؛ فیلم «ورود» دنیس ویلنوو هم میدیدن و خب گفتن بزار حالا که مد شده ماهم یکم حرکتای علمی و تخیلی بزنیم. مثلا لینکن باروز دقیقا در آخر اپیزود 8 تقریبا 9 یا 10 تا تیر خورد از لوکا آبروزی ؛ اونم با فاصله تقریبا نیم متری ؛ عملا توی این فاصله به غیر از شلیک اول که میگیم به شیشه ماشین خورد بقیش به لینکن باید خورده باشه (البته اگر مایکل اسکوفیلد اسلحه لوکا ابروزی فشنگ مشقی نزاشته بوده باشه ) با این اوصاف که لینکن افتاد و بعد اون اتفاقات توی خونه که باعث شد پوسایدن پسرشون رو گروگان بگیره ؛ شما اون مدت زمان رو حساب کنید ؛ و اینا برگشتن اومدن دیدن لینکن تیر خورده ولی هنوز زنده هست ؛ واقعا سوال هست چطور ممکنه اون همه تیر یه نفر بخوره ولی هنوز زنده باشه اونم از اون فاصله ؟ صبر کنید داستان هنوز تموم نشده ؛؛ لینکن میبرن بیمارستان که تحت مراقبت پزشکی باشه ؛ بعد در چند سکانس جلوتر که سارا میاد بیمارستان ؛؛ میگن که آقای باروز خودش خواسته که بره بیرون از بیمارستان ؛ چطور ممکنه شخصیت لینکن باروز هنوز بتونه راه بره توی اون وضعیت و بعد بره به کارخونه لوکا ابروزی و حتی باهاش درگیر بشه و بزنتش ؟ صبر کنید هنوز داستان تموم نشده ؛ با این وضع خب باید لینکن برگرده بیمارستان دیگه ؛ در سکانس هایی جلوتر زمانی که مایکل با سارا و بقیه حرف میزنه یک دفعه لینکن ظاهر میشه و انگار نه انگار 8 یا 9 تا تیر خورده و خیلی سرحال هست ؛ این یک نمونه از داستان پردازی هول هولکی نویسنده های تخیل اندیش فصل 5 فرار از زندان هست . اگر دوست دارید با من همراه باشید تا کلا ببینیم دیگه چی برامون به ارمغان آوردن ؛ ادامه رو بخونید. ما با پوسایدنی طرف هستیم که به شدت باهوش هست و کارکتری که شباهت ذهنی به الکس ماهونه داره با این تفاوت که الکس ماهونه به شدت چهره و اکت بازیگری توی نشون دادن یک شخصیتی که خیلی باهوش هست رو داشت ولی پوسایدن عملا فقط شخصیت پردازیش براساس داستان پیش میره و چیزی از نگاه شخصی اون به مقوله هوش نمیبینیم ؛ مثلا توی نقاشی که پوسایدن میکشه و مایکل گول میخوره فقط روند داستانی باعث میشه بیننده فکر کنه که پوسایدن باهوش هست ؛ ولی الکس ماهونه باهوش بودنش در شخصیت پردازیش بود ؛ با یک مثال توضیح میدم ؛ توی فصل 2 بود که الکس ماهونه مامور شد که مایکل رو بگیره ؛ کاری که نویسنده های اون فصل کردن نشون دادن ریزترین جزییات شخصی الکس ماهونه بود ؛ هم روند داستان پیش میرفت و هم از قرص خوردن های الکس ماهونه پرده برداری میشد ؛ شخصیت کاملا برای بیینده باورپذیر شد و به عنوان یک کارکتر خیلی جذاب معرفی میشه ؛ اما ما توی این فصل هیچ چیزی از عقبه پوسایدن نداریم ؛ پوسایدن چرا از سیا اومد بیرون ؟ چرا اینطور شرور شد ؟ و اصلا پوسایدن این فصل هدفش از اون همه کشتن چی هست ؟ حتی سوتی که خود نویسنده ها دادن هم خیلی جالبه ؛ زمانی که سارا به پوسایدن میگه چرا ابو رمال رو میخواستی ازاد کنی ؟ پوسایدن عملا هیچ جوابی نداره ؛ این دقیقا مشابه شخصیت پردازی نصفه و نیمه سریالی هست که هیچ چیزی برای عرضه نداره . ایراد دیگه ای که به پوسایدن وارده ؛ چطور یک نفر با این همه وصفی که از اپیزود اول در موردش شد فقط دو نفر مزدور داره ؟ و انگار هیچ نیروی دیگه ای دور برش نیست ؛ یعنی نویسنده ها به دنبال ساخت نوستالوژی 4 فصل قبل بودن و مشابه سازی 2 کارکتر مزدور فصل های قبل (کلرمن) ولی هیچ احساسی برای بیننده رقم نمیزنه . تی بگ دوست داشتنی که متاسفانه اینبار با اینکه یه سر و گردن هنوز از خیلی از شخصیت های سریال بالاتره ولی رخت پیری بر چهرش نشسته بود کاملا ؛ دیگه ما با این تی بگ به شدت خشن و کاریزما عجیب طرف نبودیم ؛ با اینکه به شدت تی بگ رو دوست دارم ولی نویسنده های داستان در حق این شخصیت خیلی جفا کردن ؛ اگر زمانی کسی سریال فرار از زندان ندیده باشه بهش میگم تی بگ ؛ 4 فصل اول رو فقط ببین ؛ و دیگه کاری به تی بگ فصل پنجم نداشته باش ؛ نویسنده های عزیز اصولا توی قرعه انداختن انگار خوب واردن ؛ مثلا مایکل نامه ای به تی بگ میرسونه که میگه ویپ پسر واقعیش هست ؛ یهو قرعه برمیگرده و تی بگ که از اپیزود های قبل در سایه قرار گرفته بود خودنمایی میکنه ؛ اونم خودنمایی بیهوده ؛ چون عملا ویپ احساسی رو برای بیننده رقم نمیزنه ؛ تنها به خاطر اکت بازیگری خوب تی بگ و لحظه های خاص تی بگ و نوستالوژی که از قبل ما از اون داریم احساس میکنیم که تی بگ چقدر پسرش رو میخواد و دوست داره ؛ جالبه یه اپیزود برای این چنین چیز مهمی که خیلی خیلی جای مانور داره ؛ وقتی بحث پسر تی بگ هست و تی بگی که عملا قاتل و جانی هست ؛ این تناقض احساسی عشق تی بگ به پسرش و کمک بهش و شخصیت اصلی خودش میشه یه درام خیلی جذاب رو ادامه داد ؛ ( چیزی که نویسنده های فصل 1 و 2 به خوبی فهمیده بودن [اشاره به زمانی که تی بگ عاشق اون زن شد که دو فرزند داشت ] و همین باعث شد یک درام به شدت قدرتمند رو رقم بزنن که بیننده به حال تی بگ حتی گریه کنه ) به هر حال تی بگ هم توی این موش و گربه بازی این فصل نویسنده ها ؛ نوستالوژی شد که در اخر بازهم یاد و خاطره فاکس ریور رو زنده کنه . با این حال همیشه در قلب من یک کارکتر محبوب باقی میمونه . فاجعه ای به نام مایکل اسکوفیلد ؛ این فصل (به غیر از اپیزود آخر) به یک مایکل که راحت گول میخوره و راحت وا میده طرف شدیم ؛ و البته مایکل اسکوفیلدی که عملا دیگه مانند مجردیش اونقدر جسور و خوب نیست ؛؛ مایکلی که نویسنده ها خیلی به یاریش میان و شانس و معجزه و هرچیزی که تصادفی باشه براش رقم میزنن و باعث میشه مایکل همه کارش درست بشه ؛ مایکل فصل 5 به شدت از مایکل فصل 1 پایین تره ؛ دقت کنید به شیوه شانسی که اپیزود های اول باعث شد که مایکل از زندان صنعا فرار کنه ؛ و بازهم از شانس خوبش توی مارسی یهو قرعه بندازن و لینکن با یک هواپیما دزدکی بیارتش آمریکا ؛ و یا باز توی اون صجرا با معجزه زنده بمونه و اون زخمی که داشت وقتی رسید امریکا کاملا خوب بشه ؛ و البته ما هیچوقت نفهمیدیم توی فصل 4 آخرین اپیزود که مایکل خودش به برق وصل کرد و عملا باید مرده باشه چطور زنده موند ؟ با 2 تا فلش بک نامربوط و فقط دیالوگ که نمیشه توجیه کرد مرگش رو ؛ البته چرا اگر نویسنده ها فیلمای عملی تخیلی رو در اکشن ادغام کنن ؛ و البته خصومت شخصی پوسایدن به مایکل چی بود ؟ چرا باید زن و بچه مایکل رو صاحب بشه ؟ مطمنا عشق نبوده چون هیچ جای داستان ما عشقی از پوسایدن نمیبینم نسبت به سارا و مایک ؛ پس چی بود ؟ یا مثلا مایک بدون هیچ نقشه قبلی رفت خونه زنش با لینکن و همینطور نصف شب درب باز کرد و خونه رو گشتن ولی هیچی پیدا نکردن ؛ یه مقداری از اون مایکل فصول اول دورتره ؛ یا دیگه بدتر پسرش رو توی اون خونه دید و راحت رفت تو خونه تا پسرش رو ببینه ؛ مخصوصا وقتی از پوسایدن و هوشش خبر داره ؛ یه مقداری این کارها عجیب هست و همه چیز روی تقدیر و شانس انگار پیش میره . در مورد شخصیت های دیگه نمیخوام خیلی نظری بدم ولی خب باز یه سوال دیگه ؛ چطور سارا و لینکن مخفی گاه مایک (پسرش) رو پیدا کردن ؟ پوسایدن که باهوش تر از این حرفا بود ؛ هیچ چیزی از این پیدا کردن مخفی گاه پسرش رو به بیننده ندادن و خیلی راحت مایک رو پیدا کردن . چیزی که فرار از زندان فصل 5 برای من داشت ؛ داستان به شدت ناشیانه و تخیلی که نویسنده ها فقط و فقط به دنبال پیدا کردن نوستالوژی بیننده ها بودن و عملا نکته جدیدی رو برای بیننده ایجاد نکردن ؛ یک برگشت به عقب به شدت افتضاح ؛ که حتی شاید خاطرات فصل های قبل رو خدشه دار کنه ؛ نمیدونم این فصل کاملا پایان پروژه ای به نام فرار از زندان هست یا نه ؛ ولی اگر به دنبال ساخت فصل های دیگه باشن باید کاملا ایده های نو کاملا خلاقانه رو پیدا کنن که البته با این روند بعید میدونم . توجهنون جلب میکنم به شباهت های این فصل به فصول قبل (که متاسفانه نتیجه عکس و اشتباه میده) پوسایدن = الکس ماهونه مزدور های پوسایدن = پاول کلرمن و دوستش لوکا آبروزی (پسر) = جان آبروزی (پدر) شیبا = ورونیکا دوناوان لحظه ورود به فرودگاه برای فرار مایکل و بقیه فصل 5 = لحظه ورود به فرودگاه برای فرار مایکل و بقیه فصل 1 و خیلی از سکانس هایی که یکم دقت کنید متوجه میشید شباهت داره . مثلا سی نوت (بنجامین مایلز فرانکلین) و سوکری در سایه هستن دو تا از شخصیت های مهم و اصلی فصل های قبل که کاملا فدای این فصل میشن فقط برای نوستالوژی بیننده . کاملا هم در خدمت مایکل هسنن . پاول کلرمن فقط برای نوستالوژی بیننده هست چند اپیزود ؛ بود و نبودش هیچ چیزی نداشت . راستی ال جی باروز ؛ پسر لینکن چی شد ؟ ولش کن بگذریم . مطمنا 4 فصل اول این سریال برای همیشه ماندگار میمونه .

[Mia_3D]

من فقط ب همین جمله اکتفا میکنم ک فک نمیکردم بشه تو 40 دقیقه بالای 10 سوتی بزرگ تو سریالی ببینم تا اینکه قسمت آخر این فصل رو دیدم
چ بهانه ی مزخرفی پوسایدن برای داشتن کلا 2مزدور برای انجام کار هاش داشت

[codec_pack]

فرار از زندان فقط سیزن اولش خیلی قدرتمند و قوی بود. سیزن چهارمش هم خیلی افتضاح بود. اینم که این سیزن بد شده چیز عجیبی نیست.

[علی 56]

من که میخوام تصور کنم مایکل مرده و سریال همون 4 فصل اول تموم شد و این فصل رو هم اصلا به یاد نیارم به قول اصغر فرهادی " یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است " من تو سایت های مختلفی نظرات بقیه رو میخوندم و وقتی با تمسخر سوتی ها و اشتباهات این سریال رو میگفتند از یک طرف چون واقعا بعضی از سوتی ها و لحن کامنت های مردم خنده دار بود نمی شد جلوی خندمو بگیرم و از یک طرف هم ناراحت بودم که سریالی که این همه محبوب بود و نوستالژی قوی برای خیلیا داشت این طور به باد تمسخر گرفته شده و این همه سوتی داشت . از فصل 5 و 4 بگذریم ولی 3 فصل اول حداقل برای من همیشه خاطره انگیز و یکی از بهترینهاست که فضاحت فصل 5 هیچوقت از ارزش فرار از زندان اصلی کم نمیکنه. یه نفر گفته بود این فصل بیشتر شبیه هشدار برای کبری 11 هست - یکی دیگه گفته بود نویسندگان این فصل از شواهد معلوم از نوابغ ناسا انتخاب شدند- یا یکی گفته بود منطق فقط نزد فرار از زندان است و بس و به اتفاقات بی منطق آن اشاره کرده بود که الحق همه ی اون مواردی که گفته بود هم درست بود .امیدوارم فصل 6 رو نسازند یا اگه میسازند عالی و با دقت و حوصله بسازند اگر نمیتوانند نوستالژی فرار از زندان هشت سال قبل رو زنده کنند و بار دیگر آن را تکرار کنند لااقل نابودش نکنند وهمون خاطره ی خوب ازش تو ذهن بقیه باقی بمونه. من تنها چیزی که هنگام فیلم دیدن خیلی ناراحتم میکنه اینه که اتفاقات ابلهانه و بی منطقی و غیر قابل باوری توش رخ بده یا رفتارکاراکتر ها قابل درک نباشه و مسخره باشه که به نظرم اینکار توهین به بیننده است هیچ چیزی بیشتر از این غیر قابل تحمل نیست . ومتاسفانه این سریال پر بود از این جور اتفاقات مثلا مدام مایکل و دار ودسته اش از دست داعشی های مسخره ای که فقط اسلحه دست میگیرند و شلیک میکنند و فوق العاده احمق اند فرار میکنند و سنگر میگیرند و این همه بهشون تیر میزنند یک تیر هم اصابت نمی کنه به لاستیک ماشینشون یا به مایکل و دار ودسته اش .واقعا هم شبیه کبری 11 شده بود .یا مایکل و دار ودسته اش عقلشون نمی رسید که تفنگ ها رو بردارند یا با دست خالی افراد مسلح رو ناکار میکردند . یا ماجرای خالکوبی چهره ی جیکوب پشت دست مایکل غیر قابل باور بود . یا خیلی موارد دیگه که بقیه در نظراتشون در سایت ها ی مختلف یا همین جا گفتند . هر چیزی رو بتونم تو دیدن یک سریال تحمل کنم بی منطق بودن و مسخره بودن و ماست مالی کردن و آبکی بودن اتفاقات رو نمیتونم. اما هنوز هم دوست دارم فصل 6 امی ساخته بشه و اشتباهات فصل 5 رو تکرار نکنه ونبوغ و خلاقیت مایکل و تی بگ و سوکره و ماهون مثل 4 فصل اول توش دیده بشه نه یه سری اتفاقات مسخره و پیش پا افتاده مدام تکرار بشه .

[Rick Grimes]

این دیگه چه پایانی بود! نمیخوام بی انصافی کنم، چندتا صحنه کاملاََ قافلگیر کننده و باحال بود اما همونا هم سوتی داشتن میخوام بشینم دوباره از اول فرار از زندان رو از فصل‌های 1 تا 4 نگاه کنم تا بتونم اینو فراموشش کنم

[ghazanfar]

مگه فصل 6 هم قراره ساخته بشه؟؟ مگه چندوقت پیش نگفتند که فصل 5 آخرین فصله ؟؟

[MaMaLoM]

من فقط نگاه کردم و هیچ نظری ندادم که ببینم میخوان چکار کنن واقعا!
همه اش باگ بود... هممممه اش باگ بود این فصل! نه اینکه چهار فصل اول باگ نداشته باشه، چرا اونم داشت زیااادم داشت ولی نسبت به زمان پخشش خیلی مُترقی و جلو افتاده بود اما دیگه تو سال 2017 اون حرکات و داستانا و اکشنا و ری اکشنا قابل حضم نیست واقعا... اون دوربینه تشخیص چهره که بالای درب اتاق جیکوب بود قدرت تشخیصش اینقدر بالاس که تمام چاله چوله های صورت رو ارزیابی میکنه اونوقت مایکل پشت دستشو میگیره جلو صورتش میره داخل! مضحک بودن این سکانس حد و اندازه نداره... یا مثلا اون یارو که دنبال لینک بود، همون خلافکاره! شاید اگر همین فصل رو سال 2009 میدیدم اینقدر ازش متنفر نمیشدم

[ilyar 81]

خیلی از اتفاقات سطحی و سریع و بدون فکر کار شده بود قبل از پخش فکر میکردم حالا که بعد از 8 سال میخوان ادامش رو بسازن حتما فکر شده و حساب شده عمل میکنند و عوامل سریال هم که از این فصل تعریف کرده بودند و چقدر جالب که یکی گفته بود دلیل زنده بودن مایکل کاملا باور پذیر و منطقی است و هوشمندانه و بیننده ازش خوشش میاد ! نمیدونم بیننده هاشون رو چی فرض کرده بودند . معنی هوشمندانه رو هم فهمیدیم ! اصلا معنی هوشمندانه فقط در اتفاقات کاملا هوشمندانه( ! ) فرار از زندان تعریف میشه من که خودم اصلا ماجرای زنده بودن مایکل تو کتم نرفت و تو ضیح قانع کننده ای هم نداشت . اون داعشی ها هم که خیلی مسخره بودند مخصوصا اون یک چشم . هندی بازی هم که داشت ویپ پسر تی بگ میشه . اسم فرار از زندان رو به گند کشوندند با این فصل . 4 فصل اول در مقایسه با این خیلی خوب بود و اصلا قابل مقایسه نیست . واقعا انتظار نداشتم اینجوری بشه. فصل 6 رو هم نسازن خیلی سنگین ترن تا بیش تر از این خرابش نکردن .