Game of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هفتم , اپیزود اول

[yaser63]

Season 7, Episode 1, Dragonstone خلاصه داستان اين قسمت : در حالی که Jon Snow طرح دفاعی شمال را سازماندهی می کند Daenerys به وطن می رسد و در همین حال Cersei در تلاش برای آزمودن شانس خود می باشد+. قوانین تاپیک: 1-این تاپیک مخصوص بحث پیرامون قسمت نخست از فصل هفتم سریال می باشد پس اگر این قسمت را مشاهده نکرده اید لطفا جهت جلوگیری از آشکار شدن محتوای اپیزود بدون خواندن پست ها,تاپیک را ترک نمایید درغیر اینصورت مسئولیت اسپویل شدن این اپیزود بر عهده خواننده مطلب می باشد. 2-از قرار دادن هرگونه مطلب و اسپویلر مرتبط با قسمت های آتی سریال در این تاپیک,چتباکس و... خودداری نمایید.اسپویلرهای فصل هفتم سریال صرفا و فقط در این تاپیک قرار خواهد گرفت. 3-از قرار دادن مطالب به صورت کپی/پیستی از سایر سایت های پارسی زبان,لینک دانلود اپیزودهای مجموعه,تصاویر میمیک, خنده دار,تبلیغات,اسپم... در این تاپیک خودداری نمایید. 4-لطفا به شخصیت یکدیگر احترام گذاشته و از تبدیل بحث و گفتگو به مشاجره خود داری نمایید.هرگونه مطلب حاوی توهین و تمسخر سایر اعضا بدون اخطار توسط تیم مدیریت پاک خواهد گشت.

[EYE]

یه سوالی مگه اپیزود آخر فصل 6 که سرسی روی تخت میشینه وقتی میخوان مقام و مرتبه و این چیزاش رو اعلام کنن نمیگه "سرسی از خاندان لنیستر" ؟ پس چرا تو این اپیزود توی تیتراژ شروع هنوز روی کینگز لندینگ نشان خاندان براتیون (گوزن) حک شده؟ مگه نباید شیر باشه؟

دقیقا ابهامی بود که برای من هم ایجاد شد...

[New_Sense]

این خوبه که دوستان هنوز امیدوار هستن به یه چیزایی و اتفاقایی ولی فکر میکنم تئوری وجود استنیس دیگه تئوری بیخود و غیر موجه ای باشه ؛ چرا ؟ الان دلایلش رو بهتون میگم ؛ اول اینکه مشخصه اون شخص توی زندان سر جوراه مورمنت بود که بیماریش داره هر روز بیشتر میشه و همه بدنش رو داره میگیره ؛ و همانطور که مشخص بود هم از صداش هم از پیشنیازی که از فصل قبل به ما داد ؛ تنها سرجوراه مورمنت هست منتظر دنریس که بیاد . در مورد اینکه چرا زنده بودن استنیس غیر موجه هست ؟ اول اینکه استنیس آخر فصل پنج کشته شد حالا به صورت نمای اول از یک شخصیت و نمای دوم از شخصیت دیگه ای که این حالت یک حرکت سینمایی هست که مرسومه ؛ نمونه بارزش هم دقیقا توی فصل قبل همه شاهد بودید ؛ زمانی که پادشاه اون ور دیوار کلاغ سه چشم رو کشت ؛ دقیقا مشابه همین حالت بود ؛ تنها تفاوتش کلاغ سه چشم رو نشون داد که محو شد . دوم اینکه استنیس تمامی سپاهیانش رو از دست داد ؛ هیچکس رو نداشت ؛ و عملا دیگه سپاهی نداره و هیچ چیزی برای قذرت نمایی نداره ؛ نه خاندان باراتیونی موجود هست و نه مزدوری برای استنیس سوم توی این فصل نبرد ملکه ها مطرح هست ؛ و دقت کرده باشید هیچ پادشاهی زنده نمونده ؛ البته به غیر از جان اسنو که حالا اونو به معنای پادشاه نمیدونیم ؛ واسه همین نویسنده ها نمیان استنیس رو دوباره برگردونن ؛ که چی بشه ؟ چهارم استنیس برگرده اصلا چی میشه به نظر شما ؟ هیچ برگرده هیچکس پشتش دیگه نیست ؛ نه سر داووس قبولش داره و نه ملیساندرا باورش داره ؛ و اصلا کسی براش تره خورد نمیکنه پنجم توی آخرین قسمت فصل قبل سر داووس یک جمله ای گفت به ملیساندرا ؛ که کسی که دخترش رو آتیش میزنه ؛ لیاقتش مرگ هست نه زنده بودن ؛ و همین جمله مصداق بارز مرگ استنیس هست ششم برعکس مرگ گم استنیس دقیقا مشابه سازی مرگ پادشاه ها فرمانده های پست و بی ارزش سریال هست ؛ شما دقت کنید تایون لنیستر توی دستشویی کشته شد ؛ جفری با زهر توی جام کشته شد و این مرگ برای استنیس هم همین مصداق رو داره هفتم استنیس تا قبل از مرگ جان اسنو و زنده شدنش ؛ ملیساندرا به این باور رسیده بود که خدای نور واسش نقشه داره واسه همین استنیس زنده مونده ولی بعد از زنده شدن جان اسنو ؛ خود ملیساندرا اعتراف میکنه که توی شخص مورد نظر اشتباه کرده و اون استنیس نبوده فکر میکنم با این دلایل دیگه نباید منتظر برگشت شخصیتی که حذف شده باشید .

[ESajad]

یک نکته که بین استنیس و سر جوراه منو به شک انداخته نوع سوختگی دست هایی که نشون داده
پوست شیرین دختر استنیس و سر جورا حالت سنگی دارند ولی این شخضی که نشون داده شده دستش سوخته است
صددرصد برادر کالیسی نیست چون کال دراگو با طلای ذوب شده اونو کشت

[ЛЛЛЛЛ]

بهترین سکانس سریال مربوط به آریا بود به نظرم.فک کنم همه اول فک کردن یه فلاش بکه ولی طبق معمول نویسنده ها کارشون درسته d:
تنها نکته ای که هیچوقت از این بی چهره شدن نتونستم درک کنم تفاوت قد و هیکله.الان مثلا آریا نقاب سگ شکاری یا مونتین رو بزنه قدش بلند میشه؟:/ بعد که نقاب رو دربیاره دوباره قدش کوتاه میشه؟)
خداروشکر برن از دیوار رد شد و دیوار نریخت.یه جا خونده بودم که اگه شاه شب یه نفرو نشانه گذاری کنه و اون فرد از دیوار رد بشه دیوار میریزه که نشد.ولی فکر کنم آخر یه بلایی سر دیوار میاد
اون غولا تو ارتش وایت واکرا کجا بودن؟مگه کلا 3 تا غول نمونده بودن؟
اسیر خنده های لرد بیلیش شدم وقتی سانسا با جان بحث میکرد.درسته سانسا به نظر میاد به حرفاش توجه نمیکنه ولی کاملا مشخصه حرفای بیلیش روش تاثیر گذاشته.قسمت های بعد این شکلاف بیشتر هم میشه احتمالا
فک میکنم سرسی قسمت های آینده تبدیل به یه مد کینگ دیگه میشه.با اینکه میگه از پدرش سیاست یاد گرفته ولی فک نمیکنم مثل پدرش باشه.تو تصمیم ترکوندن سپت اینو نشون داد که باعث شد تایرل ها از متحد تبدیل به یه دشمن بشن.قطعا اگه پدرش بود یه راهکار دیگه ارائه میداد
اما یریون گریجوی که میگفتن رمزی و جافری پیشش یه بچه تخسن.تو سریال که وقت اینو ندارن شخصیت اصلیشو ببینیم با وجود اینهمه اتفاق ولی فک میکنم هدیه ای که میخواد به سرسی بده شیپور اژدها نیست
نظر من اینه که تیریون هدیه ی اونه.چون به نویسنده ها اعتماد ندارم و فک میکنم شیپور اژدها رو سر بزنگاه میخوان نشون بدن.توی یه جنگ.
حالا چون تو خلاصه قسمت 3 نوشته سرسی یک هدیه رو پس میفرسته احتمال میدم بازم میخوان شوکمون کنن ))
وایت واکرها هم که ار کوه دارن رد میشن و همون جایی میان که جان ، تورموندو فرستاد.ایست واچ کنار دریا
خیلی دوست داشتم بدونم جان چجوری با عمش متحد میشه که ظاهرا سر همین قضیه ی معدن شیشه اژدهاست.
سگ شکاری هم یواش یواش داره انسان میشه.یاید ببینیم خدایان چرا اونو انتخاب کردن)))
تیکه هاش به موی اون بنده خدا بود عالی بود))))

نمره:8

[hamed224]

نظر و نگاه موشکافانه طرفدارای این سریال حیرت انگیزه از خود سریال هم عجیبتره سریال جذابیه ولی یه جوری

بحث میکنن اینگار دارن در مورد یک سرزمین واقعی بحث میکنن و این است جادوی تلویزیون

[kntu]

یه سوالی مگه اپیزود آخر فصل 6 که سرسی روی تخت میشینه وقتی میخوان مقام و مرتبه و این چیزاش رو اعلام کنن نمیگه "سرسی از خاندان لنیستر" ؟ پس چرا تو این اپیزود توی تیتراژ شروع هنوز روی کینگز لندینگ نشان خاندان براتیون (گوزن) حک شده؟ مگه نباید شیر باشه؟

به نکته کلفتی اشاره کردی
احتمالا سازندگان حواسشون نبوده
چون الان به طور رسمی حاکم وستروس خاندان لنیستر هستن

[ESajad]

خداروشکر برن از دیوار رد شد و دیوار نریخت.یه جا خونده بودم که اگه شاه شب یه نفرو نشانه گذاری کنه و اون فرد از دیوار رد بشه دیوار میریزه که نشد.ولی فکر کنم آخر یه بلایی سر دیوار میاد

من فک می کنم همین مارک دار شدن برن باعث فرو ریختن دیوار بشه یا باعث ورود ویات واکرها بشه
چون برن میتونه این مارک که به صورت نفرینه یا باعث از بین رفتن طلسم دیوار میشه رو به اون طرف دیوار ببره
و راه رو برای پادشاه شب باز کنه

فقط یک نکته که اشاره کردید برای من جالبه چطور دنریس متوجه میشه
جان پسر برادرش چه داستانی برای این اتافق دارند خیلی جالبه
متحد شدن جان و دنریس به خاطر شیشه اژدها خواهد بود

[mkarimifard77]

به نظرتون منظور یورن از هدیه, شکست برادرزاده هاشه یا شیپور اژدها؟میشه با شیپور کنترلشون کرد؟

شایدم منظورش سر بریده تیریان لنیستر بود

[smh2011]

اول از همه بگم که اونجوری که اکثرن تب و تاب دارن برا دیدن این سریال از همون اول کار من این شور و شعف رو نداشتم. نمیدونم چرا ولی Got هیچوقت نتوسنت خودشو بهم غالب کنه... اونقدری که توی فضاش بمونم و گیر کنم. یا اتفاقات و فضاش اونقدر روم تاثیر بزاره که اخلاق و روحیاتم تا چند روز عوض بشه. اونقدر برام درگیر کننده نبود که شبا خوابش رو ببینم و خودم بر اساس ذهنیاتم ادامه بدم داستان رو. اینو هم بگم که کم نبودن سریالایی که این کارا رو برام انجام دادن.مثل Big Little Lies که 2-3تا آلترنتیو اندینگ رو تو خواب براش دیدم یا اینکه 2-3 روزی که میدیمش کاملن توی فضاش بودم.
Stranger things که جوش منو حسابی درگیر خودش کرد.
Dexter و Hannibal که با شخصیت اصلیشون همذات پنداری میکردم و از تک تک قتل هاشون اونچنان لذت میبردم که انگار خودم انجام میدادم.
HorACE & pETE که بعد از سکانس های دعوای هوراس با خواهرش اونقدر عصبی شده بودم که تا چند روز با کسی حرف نمیزدم و میترسیدم که بهشون پرخاش کنم.
مثال های زیادی دیه ای میتونم بزنم.
برا خودم هم عجیبه که توی دنیای به این بزرگی - هفت پادشاهی بعلاوه اون بر دیوار- با این همه شخصیت متنوع با ویژگی های متفاوت که هرکدومشون از لحاظ پرداخت شخصیتی اونقدر قوی هستن که میتونن چندین قسمت سریال رو به تنهایی پیش ببرن ، چرا من نمیتونم با یکیشون خو بگیرم. چرا به تیکه فضای کوچیک تو این دنیا به این بزرگی برا من نیست که خودمو توش گم کنم!!
در کل gOT همیشه برام یه سریال به شدت خوش ساخت با پرداخت های عالی بود که ساختارشکنیش همیشه برام قابل احترام بوده و هست.
از همه اینا که بگزریم تقریبن بعد از یک هفته که قسمت اول اومد دیدمش. چقدر خوب که از همین اول کار همه چیز رو وارد فاز اکشن نکرد و به پرداخت شخصیت ها بازمم پرداخت. قتل عام اول قسمت برام از همون اول قابل که شرابارو آئردن قابل پیش بینی بود فقط عاملش رو نتونستم تشخیص بدم. ای کاش سریال از همون اول مانور بیشتری روی واست واکر ها میدادو نمیذاشت بمونه فقط برای آخر کار. واقعن عامل پیش برنده سرسی برای ادمه کار رو درک نمیکنم و به نظرم توی چنین شرایطی ناامیدی آدمو فرا میگیره. یورون هم اونقدر کم بهش پرداخته شده به عنوان بدمن جدید سریال که اگه اون صحبت های سرسی با جیمی قبل از نشون دادنش نبود واقعن نمیشناختمش که کی هست. بهترین جای این فسمت هم صحبت های سم با اون مستر بود که ادعا میگرد که زندگی بعد از این زمستون هم ادامه داره. رویارویی آریا با سرباز ها هم عالی بود و آریا رو از یک سرآشیبی با شیب تند به سمت قاتل دلسرد شدن نجات داد . فقط دلیل حضور اد شیرن رو نفهمیدم..... آهنگ رو هرکس دیگه هم میتونس بخونه.. توی این مقیاس زیاد خوب و بدیش به چشم نمیاد.

[mkarimifard77]

کمی درباره سکانس ارتش مردگان و اون غول تحقیق کردم. نکته ای که وجود داره اینکه برن میتونه وقایع آینده رو هم ببینه و چه بسا وایت واکرها و ارتششون در آینده از دیوار رد شده و سپس اجساد کشته شده های جنوب دیوار از جمله وون وون رو به ارتش خودشون تبدیل کنند.

البته گفته شده جان اسنویی که همیشه انقدر روی سوزوندن اجساد اصرار میکرد بعیده حماقت کرده باشه و جسد وون وون رو نسوزونده باشه. خاک کردن اون هزاران اجساد کشته های جنگ و مخصوصا وون وون دشواری زیادی داشت و احتمالا سوزوندنشون راحت تر هم بود.

من هم همین فکر را می کنم . بنظرم رویای برن یه فلاش فوروارد به آینده بود و قطعا وون وون هم توی لشگر مردگان دیده شد.

اما در مورد اینکه اون غول واقعا وون وون بود یا نه هم نمیشه اثبات صددرصدی کرد که بوده یا نه. ولی فوکوس دوربین روی چهره اون و چشم چپش که آبی بود به نظر من چندان با عقل جور درنمیاد مگر اینکه اون غول وون وون بوده باشه.

در صورت درست بودن این فرضیه دیوار خراب خواهد شد و ارتش مرده ها از آن عبور خواهند کرد.

من هم فکر می کنم رویای برن در واقع فلاش فورواردی به آینده بود که بعد از فرو ریختن دیوار احتمالا توی قسمت پایانی این فصل رخ می ده . اون غوله هم قطعا وون وون بود

اضافه شده در : 18 minutes

بنظرم جرو بحث جان اسنو و سانسا ، زمینه چینی هست برای جدا شدن این دوتا از هم ، ممکنه سانسا با بیلیش حرکت کنن به سمت جنوب . چیزی که بنظر می رسه ، هدف جان اسنو که دفاع در برابر شاه شب و ارتش مردگانه با هدف سانسا که حکومت کردنه فرق داره . جان اسنو اصلا اهمیتی به حکومت و پادشاهی نمی ده ولی سانسا یه جور دیگه ای فکر می کنه.
تصورم اینه که بریک دانداریون نقش حیاتی و مهمی در داستان داشته باشه ، هنوز خودش هم نمی دونه که برای چی بارها از مرگ برگشته . اگر هم بریک دانداریون همون آزورآهای موعود باشه خیلی حیرت نکنید . سندور و توروس هم قراره که بهش کمک کنند و شاید هم ملیساندرا بانوی سرخپوش . البته حالا دیگه مسیر اونها هم مشخص شده ، قطعا به سمت دیوار می رن و برای نبرد نهایی خیر و شر آماده می شن.
احساس می کنم تصمیم گیری مهمی را بران استارک انجام می ده که طرف چه کسی را برای جنگ نهایی بگیره ، به هرحال تنها کسی هست که فعلا می تونه آینده را ببینه .
راستی دلم خیلی برای میرا می سوزه ، طفلکی برادرش را از دست داد و کل زندگیش را وقف بران استارک کرده البته بدون هیچ چشمداشتی .

برای دوستانی که می گن توقعشون از این قسمت برآورده نشده هم می خوام بگم نگران نباشید ، قطعا یه فصل جذاب و طوفانی را در پیش داریم . فقطبه چیزایی که قراره ببینیم فکر کنید تا متوجه منظورم بشین : رویارویی سرسی و دنریس برای تخت پادشاهی ، حمله نهایی کینگ نایت و ارتش مردگان ، نقش اژدهایان دنریس در جنگهای آتی ، تصمیم هیجان انگیز آریا برای کشتن سرسی و سرنوشت اون ، سبز بینی جذاب و فوق العاده بران ، فاش شدن ماهیت واقعی جان اسنو ، خروج احتمالی سانسا و بیلیش از وینتر فل و حرکتشون به جنوب ، اقدامات بعدی ملیساندرا و کلی چیزهای دیگه ، کاری که ویکتاریون می خواد بخاطر سرسی انجام بده که البته من را بشدت نگران کرده . خواهشا زود سرخورده نشین ، شاید اوج گیری داستان از همین قسمت بعد شروع بشه .