I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
.................. قسمت اول، دوم و سوم . . .
» کسی هنوز برای فصل جدید نظر نذاشته بود گفتم بیام سر صحبت رو باز کنم دیگه توی این سه قسمت اول واقعا این فصل ریتمش با بقیه ی فصل ها فرق داشته، خیلی هیجانی تر و سریع تر داره داستان میره جلو و خوبیش اینه که به نظر میرسه قراره کلا درگیر یه سری کش و قوس جالب بین کاراکترا باشیم. تک تک کاراکترا هم پخته تر شدن هم سطح حماقتشون افزایش پیدا کرده کلا این سه قسمت که خیلی خوب و راضی کننده بود. خدا هم ازشون راضی باشه . . .قسمت سوم
این سکانس واقعا عالی بود، بخصوص لبخند بعدش
Clarence Clarity - Meadow Hopping, Traffic Stopping, Death Splash
تا قـسمتِ هـفتم
- - - - - - - - - - -
سریال رو هفتگی میبینم ولی حسش نبود بیام که چیزی بنویسم درموردش ولی خب از اونجایی که از سریال های دارک کمدیِ مورد علاقه ـمه دیگه دلم نیومد تو این فصل نیام و چیزی نگم. اصلاً این سریال افت نداره و هر فصل نسبت به فصل قبل بهتر میشه، چقدر این فصل شخصیت ها تو دل برو تر شدن، مخصوصاً لینزی و ادگار
این جدایی و قهر بودن های جیمی و گرچن اصن تهشه لعنتی، فقط اونجا که گرچن گفت همه چیز اکیه بعد زد همه چی رو ریخت پایین به نظرم این فصل گرچن حتی از جیمی هم بهتر بود و شخصیتش بیشتر تو چشم بود و اگه کسی تا حالا از گرچن خوشش نمیومد (که بعید میدونم) میتونه قشنگ ارتباط برقرار کنه.
این دو سه قسمت اخیر جیمی هِی دلش میخواست گرچن برگرده ولی گرچن میزد تو برجک جیمی و بابِ میلش عمل نمیکرد، مخصوصا سکانسی که حتی سیگار و مشروبش رو هم اماده کرد و منتظر بود بیاد بعد از بهم زدن با اون یارو که اسمش یادم نیست الان، ولـی نشد که بشه و جیمی خیلی درمونده بود تو اون سکانس لعنتی. قسمت هفتم هم که کاملا درمورد گرچن بود و اون آخراش چقدر غمگین بود، وقتی که اون دختره بهش گفت نمیخواد الانِ گرچن رو بشناسه، اون آخر هم که رفت بیمارستان ولی داخل اتاق نرفت و از همه فاصله گرفت
پـایـانِ فصـل
- - - - - - -
عجب فصلی بود خدایی، کلی اتفاق جذاب و دیدنی و کلاً منو که خیلی راضی کرد و مثل همیشه قوی بود. دو اپیزود آخر هم که پر از اتفاق های غیر قابل پیشبینی بود. لینزی که فازِ کمک به مردم رو گرفته یعنی عاشق این شخصیت ـم، عالیه لعنتی؛ حرف زدن هاش، کارهاش و طرزِ رفتارش خدائه تو این سریال
جیمی قشنگ نشون داد که چقدر به گرچن علاقه داره و هرچی هم غر بزنه و هرچی بگه باز هم بهش خیلی علاقه داره و اینو میدونه که کسِ دیگه ای نیست که پای دیوونه بازی هاش وایسه و باهاش هم قدم باشه. گرچن هم با اینکه رفته بود پیش بون و با بچه ـش خیلی خوب تا میکرد ولی خدایی بیاین واقع بین باشیم، بعد از یه هفته گرچن خسته میشد از این وضع و میزد زیر همه چی من که راضی ام دوباره به این شکل برگشتن پیش هم ولی جیمی باز حلقه رو دید هنگ کرد و هرچی داشت ریخت
تو این فصل ادگار هم فازی گرفته بودا مکس هم شخصیت جالبی داشت ولی همونطور که از اول مشخص بود ادگار همیشه آخر هر فصل تنها میشه و هیچ خیری نمیبینه؛ فصل های قبل با دوست دخترش و اینجا هم با این رفیقِ فابش. پاول و ورنن هم که مثل همیشه نقش احمق های فصل رو بازی کردن و حجت رو به خوبی به عمل گذاشتن در کل یه فصلِ عالی بود!
این فصل سطحش بالاتر از فصل های پیشین بود
اگه دقت کرده باشین در این سریال اکثر اتفاقات دراماتیک تو چند قسمت اخر هر فصل اتفاق میفتاد
اما تو این فصل از همون اوایل جرقه یه سری ماجرا ها زده شد و اواسط فصل به اوج خودش رسید و تا انتها ادامه داشت
اکثر شخصیتا مسیر زندگیشون تو این فصل عوض کردن به نحوی و هر کردوم داستان های جدیدی تجربه کردن
یه نکته دیگه بیشتر تمرکز این فصل روی گرچن بود تا جیمی ولی تو فصل های قبلی بیشتر جیمی محور اتفاقات بود
اوایل شاید یکم تو ذوقم میزد اما رفته رفته خیلی علاقه مند شدم به گرچن و ماجرا های پیرامونش
جیمی و گرچن معمولا قسمت های اخر رابطشون متزلزل میشد و با هم به مشکل میخوردن
ولی این فصل برعکس اوایل با هم مشکل داشتن و تو اپیزود اخر در نهایت پیش هم برگشتن
این سریال فصل پنجمش تمدید شد البته من هنوز این فصل (چهارم) کامل ندیدم ولی اصلا دوست ندارم این سریال تو چهار فصل تموم بشه....
بقول دوستان این سریال فصل به فصل بهتر میشه که بنظرم بهمین دلیله که این سریال منحصربفرده تجربه نشون داده هرچقدر فصلهای یک سریال بیشتر میشه کیفیت اون سریال هم پایینتر میاد که تا الان این سریال عکسش عمل کرده