برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید

نمایش نتیجه ی نظرسنجی: امتیاز این قسمت از نظر شما؟

رأی دهندگان
37. شما نمی توانید در این نظرسنجی رای دهید.
  • 1

    1 2.70%
  • 2

    0 0%
  • 3

    1 2.70%
  • 4

    0 0%
  • 5

    1 2.70%
  • 6

    1 2.70%
  • 7

    2 5.41%
  • 8

    8 21.62%
  • 9

    9 24.32%
  • 10

    14 37.84%
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 18
  1. #1
    F*ck the spoiler
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال ها
    316
    سپاس
    7,172
    از این کاربر 6,732 بار در 334 پست سپاس گزاری شده

    Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم



    Season 2, Episode 10, The Passenger
    فصل دوم، قسمت دهم

    خلاصه داستان اين قسمت: همه به سمت «دره ماورا1» می‌روند.




    1 "The Valley Beyond"

  2. 19 کاربرِ زیر از HMNN بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  3. #2
    I Am Jerusalem
    تاریخ عضویت
    May 2014
    محل سکونت
    Esfahan
    ارسال ها
    849
    سپاس
    8,515
    از این کاربر 11,141 بار در 879 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    نه تنها قسمت آخر رو نفهمیدم بلکه باعث شد هیچی از سریال نهفهمم ! این چی بود دیگه ! اصلا نمیتونم در مورد خوب یا بد بودنش نظر بدم چون چیزی نفهمیدم ! باید یکی بیاد از اول تا اخر کامل با جزئیات توضیح بده که با این حجم از پیچیدگی غیر ممکنه.



  4. 14 کاربرِ زیر از Alex Vause بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  5. #3
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    ارسال ها
    17
    سپاس
    89
    از این کاربر 260 بار در 17 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    زبان قاصره در وصف اپیزود آخر این فصل.. ترجیح میدم خواننده نظرات باشم تا نویسنده/گوینده..
    2 تا نکته دارم برای گفتن، اول، به عنوان آخرین موسیقی متن این فصل و چنین اپیزود پیچیده ای، انتخاب ترک Codex از Radiohead بهترین کار بود.. صدای تام یورک و اون پیانو هارمونی درخوری برای بیننده رقم زدند... دوم این که، ای کاش 4 دقیقه آخر وجود نداشت... تا تئوری دور از انتظاری که خیلی برخی از طرفدارا راجع به ویلیام دادند به حقیقت نپیونده....

  6. 11 کاربرِ زیر از amir_24 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  7. #4
    زندگی ارزش ناراحتی نداره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    محل سکونت
    اون دور دورا
    ارسال ها
    74
    سپاس
    502
    از این کاربر 394 بار در 71 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    من که هیچی نفهمیدم احتمالا فصلای دیگه رو نگاه نکنم سریال پیچیدگیه گزافی داره
    پادشاه همیشگیه اروپا=========== رئال مادرید

  8. 6 کاربرِ زیر از eminemkamy بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  9. #5
    تاتاکاعه
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال ها
    808
    سپاس
    13,903
    از این کاربر 12,781 بار در 818 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    خب این فصل هم تموم شد و منم مثل خیلی از شما هنوز ذهنم درگیر اینه که آیا حوادث و اتفاقات این فصل رو اونجور که باید درک کردم؟تو یه سایتی چند تا عنوان جالب برای اتفاقات این فصل زده بود مثل Man in Black or Machine in Black و یا Batman for Joker که نشون میده اتفاقات این اپیزود خیلی جذاب تر از اونی بوده که بخواییم تصورش کنیم و بعد از دو یار دیدن این اپیزود بازم هنوز فکر می کنم که خیلی چیز ها از این اپیزود مونده که هنوز کشف نشده.شاید بهتر باشه به جای توضیح کلی حوادث این اپیزود ،کاراکتر ها و مجهول ها رو نقد کنیم.

    Door or Beyond Valley : ماهیت مجهول ترین مکان westworld تو این اپیزود معلوم شد. برای میزبان ها بهشتی گمشده و برای "دلوس" سرور نگهداری اطلاعات ."لوگان" به عنوان سیستمی که اونجا رو اداره می کرد مسئولیت ساخت کپی وفاداری از انسان ها رو به عهده داشت ولی همونطور که خودش گفت این کپی فقط تو پارک نتیجه می ده و چیزی که بیشتر جالب بود در مورد رمزگشایی انسان ها بود که "لوگان" به این نتیجه رسیده بود که میهمان ها هم مثل میزبان ها از دستورات یا غرایز خاصی پیروی می کنن و همانطور که تو خاطرات "جیمز دلوس" نشون داد معلوم شد که تصمیمات "دلوس" نشات گرفته از اون خاطره ای هستش که با پسرش داره و این در حالی هستش که میزبان هم مثل انسان ها از غریزه خاصی پیروی می کنن ولی بر خلاف انسان ها این غریزه از کد دستوری براشون نشات می گیره.نکته دیگه این بود که Forge که "لوگان" با این اسم هم اونجا رو صدا کرد توسط "برنارد" اداره می شد و در واقع "لوگان" ساخته "برنارد" بود ولی مطمئنا" همه این ها طرح و برنامه "فورد" بوده که کار ساخت و مدیریت اونجا رو به "برنارد" سپرده تا اون و "دلورس" تصمیم بگیرن با اونجا چیکار کنن.ولی "دلورس" قصد استفاده از اون اطلاعات و سپس نابودی اونجا رو داشت و تو اون قسمت کتابخونه اگه دقت کرده باشید دو تا کتاب بغل هم بودن که یکی برای "شارلوت" و اون یکی هم برای "استرند" بود و "دلورس" بعد از خوندن او دو تا گفت که اونایی که خوندم برام کافی بود.در مقابل "برنارد" چون می دونست که با نابودی Forge ،بهشت خیالی هم از بین میره با این کار مخالف بود و در اواخر این قسمت دیدیم که "دلورس" تصمیم گرفت که به جای نابودی، این اطلاعات رو به مکانی نامعلوم بفرسته.به طور خلاصه بگم کل این داستان Door و... در واقع مربوط به "حق انتخاب میزبان ها" بود که می خوان تو بهشتی خیالی به زندگیشون ادامه بدن و یا با مسلح شدن به تمام اطلاعات میهمان ها به دنیای واقعی سفر کنن که فقط "دلورس" این کار رو انجام داد و قضیه استقاده از اطلاعات میهمان ها توسط "دلوس" هم فعلا" تو دنیای واقعی پروژه ای شکست خورده است ولی شاید در آینده و فصل بعدی ممکن بشه
    مسافر: در واقع نام اپیزود این فصل "مسافر" بود و تو این قسمت چندین بار از این کلمه استفاده شد ولی "مسافر"های واقعی چه کسانی بودن؟"دلورس-شارلوت"و اون چند گوی که با خودش به بیرون از پارک برد و حداقل معلوم شد که یکیش "برنارد"هستش.و میزبان هایی که موفق شدن از "در" عبور کنن و به سرزمین موعود و یا بهشتی که بهشون وعده داده شده بود سفر کنن و برخلاف "شارلوت-دلورس" سفر آنها بدون بازگشت هستش و در اواخر اپیزود دیدیم که "شارلوت" تمام اطلاعات اعم از انسان ها و میزبان های وارد شده در سیستم رو به مکانی نامعلوم فرستاد تا کسی بهشون دسترسی نداشته باشه.

    مرد سیاهپوش:تو اوایل این اپیزود می بینیم که ویلیام در حال کلنجار رفتن با خودشه که بفهمه رباته یا انسان که دلورس از راه می رسه و چون هدفشون یکی هستش با هم متحد میشن.در ادامه این "دلورس" هستش که موفق میشه "ویلیام" رو از سر راهش برداره و تا اواخر سریال هیچ اثری از "ویلیام" نیستش, جز اون سکانس آسانسور و در ادامه که کنار ساحل پیداش میشه.ولی نکته "ویلیام"در post credit و یا همون چند دقیقه ای هستش که بعد از نوشته های پایانی سریال شروع میشه .تئوری Man in Black or Machine in Black تو اینجا احتمال میزبان بودن "ویلیام" رو تقویت می کنه ولی اون سکانس معلومه که به آینده مربوطه و از لحاظ خط داستانی مربوط به اتفاقات فصل سوم هستش و سکانس از آسانسور پایین اومدن "ویلیام" و بالا رفتن "برنارد" در واقع دو خط زمانی متفاوت هستش.ولی به اون تئوری که خاطرات انسان ها منشا تصمیماتشون هستش و کپی اطلاعات انسان ها تو بدن ربات ها فقط تو پارک جواب میده فکر کنیم، به ربات بودن "ویلیام" می رسیم.چرا که "ویلیام" همیشه تو پارک هستش؟ و چرا خاطره فوت زنش تو تصمیمات مهمش تاثیر می زاره؟ و چرا اینقدر جون سخته ؟ و اون مکالمه شون شبیه مکالمه راستی آزمایی "برنارد" و "دلورس" هستش .همه اینها ما رو به این نتیجه می رسونه که "ویلیام" یه ربات هستش و تو چرخه خودش گیر کرده ولی صرفا" شاید تو این خط زمانی نباشه.این وسط یه دوره زمانی نامعلوم داریم و و اونم مربوط به زمانی هستش که ویلیام دستش تیر می خوره و تا زمانی که کنار ساحل پیداش می کنن.این دوره زمانی کاملا" برای "ویلیام" نا معلوم موندش و بر خلاف "برنارد" و "شارلوت" به "ویلیام" پرداخته نشد و در نهایت "ویلیام" رو کنار ساحل پیدا کردن.خلاصه وار بگم, محتمل ترین احتمال اینه که "ویلیام" انسان هستش و ورژن انسانی اون از پارک خارج میشه ولی چیزی که تو post credit دیدیم در واقع ورژن میزبانی از "ویلیام" در آینده هستش و به دنبال دلیلی هستش خودش رو توجیه کنه داستانی هستش که آخرش "امیلی" رو نکشه و تو مکالمه بین این دو نفر هم به این اشاره شد که "ویلیام" گفت دنبال اینم که هیچ سیستمی نمی تونه بگه من کی هستم.
    در مورد برنارد و فورد هم دیگه توضیحی نمی دم.تا همینجا هم توضیح دادم تقریبا" مغزم هنگ کرده

  10. 19 کاربرِ زیر از MrP بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  11. #6
    هي جان به سر شدم که تو را ارزو کنم
    تاریخ عضویت
    Jan 2012
    محل سکونت
    شوشتر
    ارسال ها
    515
    سپاس
    7,527
    از این کاربر 5,754 بار در 527 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم



    این قسمت خیلی سخت و گیج کننده بود اگر تمام قسمت تا اینجا مفهوم و جذابیت داشتند
    با این قسمت همه چیز رو پیچیده و گنگ کرده دلیل این همه پیچیدگی رو درک نکردم
    اون جوری که من با مغز هنگ کرده خودم بعد دیدن این قسنت متوجه شدم این بود که :
    اتفاقات و رویدادهای برنارد در این سریال در دو زمان یا در دو اتفاق رخ داده اولین زمانی که برنارد
    با دلورس به فورج میرسه بعد اون رو میکشه و بعد از غرق شدن فورج تو ساحل پیدا میشه
    به قول خودش برنارد برای اینکه حوادث رو دست شارلوت واقعی نده ذهنش رو قاطی می کنه طبق چیزی که خودش گفت
    تا زمانی که از کنار ساحل به میسا میرسه و کشته شدن السی رو می بینه و توسط شارلوت به فورج بعد از خشک شدن
    و رسیدن استرند به وست ورلد برده می شدهسازندگان این سریال اومده بودم قسمت های ان اتفاق رو به صورتی که دوست داشتند
    تو این سرسال نشون دادن به همین دلیل ما نمی تونستیم حدس بزنیم که کدوم برنارد یا ارنولد در واقع همه برنارد بودن که وقع اتفاقات
    رو متوجه نمی شدیم برنارد وقتی به میسا میرسه شارولت هیل رو کپی میکنه و در انتها زمانی که به فورج برمیگردند باعث کشته شدن استرند میشه
    .باقی اطلاعات رو با مکانی که مشخص نیست ارسال میکنه تا دست کسی بهشون نرسه سرزمین موعد و سرزمین اصلی کجاست
    این دو سرزمین چندین بار توسط هیل گفته میشه ؟ سرزمین موعد برای ربات های جایی است که کدها و خاطرات اونها قرار داده شده
    مثل یک دنیا که از صفر یک و کد ساخته شد فقط میزبان ها قادر به استفاده از اون هستند اگر توجه کرده باشید که موقعی که افراد هیل واقعی
    به در ورودی جایی که میزبان ها وارد فورج میشدن فقط توسط میزبان ها دیده می شد انسان ها این رو نمی دیدن
    سکانس رفت میزبان ها به فورج خیلی جالب بود مثل جدا شدن روح از بدن بود روح به سمت فورج حرکت میکرد و جسم بی جان به یک دره پرت می شد
    جدا شدن روح از بدن ربات ها خیلی شبیه لحظه مرگ برای ادمهاست این میتونه بهشتی باشه که همیشه به ما وعده داده شده
    میزبان ها دیگه وجود خارجی ندارند اما به صورت خاطره یا کد در فورج به زندگی دلخواهی که میخوان ادامه میدن
    اگر توجه کرده باشیم گفته شده که دلوس بعد از هیجده میلیون ازمایش توسط سیستم کنترل که در فورج لوگان بود به این نتیجه رسیده
    که تمام بازگشت ها و اشتباهات و تصمیم ادم ها بر اساس یک اتفاق احساسی بود برای ارنولد مرگ پسرش بود،برای دلوس رها کردن لوگان بود
    در واقع تمام این ها به عذاب وجدان ادم ها برمی شن که میتونستند انتخاب بهتری داشته باشند ولی نداشتند
    شخصیتی مثل ویلیام هیچ وقت عوض نمیشن یک جایی لوگان در فورج به ویلیام اشاره میکنه که بعضصی ها تغییر ناپذیرن..
    دیدن فورج برای دلورس این مفهوم به وجود اورد که این فورج دنیای موعدی برای میزبان ها نیست یا اون چیزی که میخواست نبود
    به برنارد میگه فورج یک وعده ی دروغینه هیچکدوم به به پای دنیای واقعی نمیرسه چون واقعیه و قابل تعویض نیست
    بعد از این دیالوگ این سوال برام پیش اومد مگه دلورس نمیدونه که رباته و برای راحت کردن زندگی انسانها بوجود اومده دنیای واقعی متعلق به اون نیست
    این رشد شخصیتی که دلورس داشته بر چه اثری بوده اتفاقات و تجوازها و قتل هایی که در دنیای وست ورلد براش رخ داده دلورس رو به اینجا رسونده
    یا فورد باعث شده که دلورس به خوداگاهی برسه این خود اگاهی بیش از اندازه ازار دهنده است در کل ادمها رو کشک و بادمجون حساب کرده
    شخصیتی که در این فصل از دلورس دیدیم عجیب ترین و ترسناک ترین کاراکتری هست نویسندگان بوجود اوردن اصلا منطقی نیست
    فورد به برنارد هنگامی که شاهد کشته شدن السی بود میگه تو اخرین نوع از گونه ی خود هستی وفلش بک میزنه به جایی که در حال ساخت یک ربات هستند
    که بعد معلوم میشه شارلوت هیل بود که ساخته شده و در انتها مشخص میشه که برنارد تمام اینکارها رو خودش به تنهایی انجام داده ؟
    در صوتی که در انتها فورد بهش میگه شاید همدیگر رو دوباره دیدم طبق این حرف فورد تو فصل اول مرده بود و داستانش تموم شده بود
    و سازندگان سریال برای اینکه فورد رو به سریال برگردونند این ایده رو بوجود اوردن که همه خیالات برنارد بوده و به یاد اوردن خاطراتی بوده که از فورد داشته این چیزی بود
    که به فکر من رسیده بود ولی بازم هم برام گیج کننده بود چون الان با این ایده فورد نه در فورج وجود داره نه در دنیای واقعی ؟
    سکانس پایانی این سریال وقتی شارلوت میخواد رد بشه از تست رباتیک رد میشه مگ شارلوت ربات نبود ؟
    بعد استابز متوجه میشه که این شارلوت واقعی نیست و میزبانه و میخوا اطلاعات میزبانها و مهمان ها رو از پارک خارج کنه
    طبق دیالوگ های رد وبدل شده بین این دو متوجه خواهیم شد که استابز باید به فورد وفادرا باشه و از اینجور حرف ها ؟
    بعد این سوال برام وجود اومده که فورد قصد خود اگاهی و ازادی دادن به ربات ها رو نداشته بلکه میخواد ساخته هاش بر دنیا حمکرانی کنند
    کلا بعد از دیدن انی قسمت وفصل هنوز برام مشخص نشده که هدف فورد چیه ؟ چیکار میخواد بکنه کدومه سمته ادمها یا میزبانها
    با این اطلاعاتی که دست هیله میتونه تمام میزبان ها و مهمان ها رو کپی کنه این ایده اصلا جالب نیست
    فردا هر شخصیتی رو که دوست داشتند رو به راحتی کپی می کنند تو قسمت بعدی نشون میدن
    سازندگان سریال با وجود اون دوتا دست و پا جلفتی به راحتی می تونند همه شخصیت ها مثل میو،ویکتور،ارتیمیس رو دوباره زنده کنند

    اما گیج ترین بخش این سریال قسمت پایانی مربوط به ویلیام بود
    ویلیام در این سکانس داشت تست فیدلیتی یا راستی ازمایی رو که بر روی جیمز دلوس امتحان شده رو پس میداد
    تو این قسمت سرنوشت ویلیام اصلی اصلا مشخص نیست که بعد از سکانس تیر خوردن وقطع دستش چه بلایی سرش اومده
    زمان این تست مشخص نیست طبق حرف امیلی زمان خیلی زیادی گذشته
    کسی که از روی ویلیام کپی کرده و پشت پرده است مشخص نیست که با چه هدفی داره اینکار رو انجام میده
    از همین حالا قراره تو فصل سوم فلش بک هایی از سرگذشت و اتفاقات مرد سیاه پوش رو مثل برنارد در فصل دوم داشته باشیم
    البته طبق این سکانس باید گفت ویلیام به هر دلیلی کشته شده و الان یک میزبانه



  12. 10 کاربرِ زیر از ESajad بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  13. #7
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    ارسال ها
    156
    سپاس
    104
    از این کاربر 1,022 بار در 159 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    من داستان این قسمت رو یه مرور خلاصه وار بکنم
    ما تو این فصل بیشتر با دو تا خط داستانی و زمانی سروکار داشتیم، یکی خط داستانی بعد از کشته شدن فورد توی مهمونی (آخر فصل اول) و یکی هم خط زمانی بعد از بیدار شدن برنارد تو ساحل که نیروهای استخراج دارایی دلوس، یعنی استرند اینا هم رسیده بودن و دنبال مغز ابرناتی میگشتن

    خب توی این قسمت خط داستانی اول به شروع خط دوم و بیدار شدن برنارد تو ساحل رسید و معما ها حل شد، البته حالا کار ندارم که به طرز بد و ناشیانه ای بود، نظرم رو توی یه پست دیگه میگم تو این پست میخام بیشتر مرور کنم


    دلورس بعد از خودکشی تدی داشت میرفت که به فورج برسه و نابودش کنه تا به انسان ها ضربه بزنه و سر راه مرد سیاه پوش رو بعد از کشتن دخترش امیلی دید و با خودش همراه کرد، بدون هیچ دلیلی !!!!!!!! و صرفا برای جالب تر شدن داستان به زور نویسنده ها در صورتیکه هیچ نیازی به حضورش نبود و دم در فورج بعدتر ولش کرد، یه گلوله خراب (که از مغز تدی دراورده بود) رو هم تو اسلحه مرد سیاه پوش گذاشت تا در صورت خیانتش سزای عملش رو ببینه


    از طرفی سرخپوست های گوست نیشن هم که یه عده میزبان رو جمع کرده بودن بیارن از در رد کنن و به رستگاری برسونن (که باز اینجا هم یه تناقض وجود داره، اوایل فصل میدیدم و از زبون استابز هم شنیدیم که اینا با مهمانان ینی انسان های واقعی کاری نداشتن ولی روبات ها یا میزبان ها رو میکشتن!!!!!!! ولی تو قسمتای اخر عوض شد و میزبان ها رو اوردن به رستگاری برسونن که واقعا از نویسنده ها بعیده چرا اول فصل اونجوری بودن و اصلا برا چی انسان ها (از جمله امیلی و استابز و شارلوت هیل و اعضای هیات مدیره که از مهمونی اخر فصل قبل فرار کرده بودن) رو اسیر کرده بودن)


    از طرفی میو که دوباره با همراهانش (هکتور، آرمیستیس، نسخه ژاپنی ارمیستیس و اون دو تا انسان تکنیسین و سایزمور(که وسط راه خودش رو فدا کرد و به مقصد نرسید)) همراه شده و اونا هم دارن میرن به سمت دره


    از طرف دیگه شارلوت هیل هم با یه سری سرباز و کلمنتاین زامبی شده راهی دره است تا جلوشون رو بگیره (و به طرز بچه گانه ای استابز رو میفرسته دنبال نخود سیاه که اصلا معلوم نمیشه کجا میره و کی برمیگرده!!!!!)


    خب همه اینا با هم به دره میرسن
    دلورس برنارد رو دم در میبینه و با خودش میبره توی فورج، ولی مرد سیاه پوش با گلوله خراب ناکار میشه و بیرون میمونه، اونجا متوجه میشن که فورج در واقع دو چیزه، اولا یه دیتا بیس از تمام انسان هایی که تا امروز اومدن تو پارک هست (که خیلی هم حجیم نیست و کد هر انسان واقعی ده هزار و خرده ای خط بیشتر نیست) و دوما فورد توی سرور های فورج یه دنیای مجازی دیجیتال درست کرده که مثل بهشت میمونه و ذهن میزبان ها که حالا دیگه خوداگاه شدن میتونه بره اونجا و تا ابد با خوبی و خوشی بدون ازار انسان ها اونجا زندگی کنن، بعد از کلی کش و قوس دلورس اطلاعات مهمان های پارک توی این مدت رو پاک میکنه و سرور هاش رو نابود میکنه و آبی که خنک کننده این سرورها بوده رو خالی میکنه که باعث درست شدن همون دریاچه توی دره میشه که از اول فصل میدیدیم، برنارد هم متحول میشه و میزنه دلورس رو میکشه و کلید رمزگذاری دیتاهای فورج (همون مغز ابرناتی) رو باخودش برمیداره که بازم هیچ هدفی نداره و معلوم نیست چرا اینکارو میکنه

    بقیه شخصیت ها هم اونطرف با هم درگیر میشن که نتیجه نهاییش میشه کشته شدن بیشتر میزبان های اصلی ولی سرخپوست ها و دختر میو و مادر جدیدش تونستن برن توی بهشت مجازی فورد


    بنابراین تا اینجای داستان تمام میزبان ها مردن به جز برنارد که اخرین نفر از گونه ربات هاست،
    توی میسا شارلوت هیل کصافت میزنه السی جان رو میکشه و برنارد بازم هی متحول میشه و یه کپی از بدن شارلوت هیل درست میکنه و ذهن دلورس رو برمیگردونه !!!!!!!!!!!!!! (که با توجه به اینکه کردل یا گهواره رو اوایل فصل از بین بردن اصلا معلوم نیست چ جوری) و توی بدن کپی شارلوت هیل اپلود میکنه و شارلوت هیل واقعی رو میکشه


    بعدم میره کنار دریا دراز میکشه تا بیان بعدا پیداش کنن و با حضور استرند بتونه به ماهواره ها دسترسی پیدا کنه که بهشت مجازی رو دلورس بتونه بفرسته یه جای امن (که واقعا دیگه اینجا بی منطقی داستان موج میزنه و برای اینکه نویسنده ها به خواسته شون برسن همه کاراکترها بی دلیل بهشون کمک میکنن)

    و بعدش رو هم که دیگه از اول فصل به تدریج دیدیم که برنارد گولشون زد و کاری کرد که اب دره رو خالی کنن و باهاشون رفت و اونجا و استرند و همراهانش رو کشت و فایل ها رو دلورس (که تو بدن شارلوته) به جایی نامعلوم و امن فرستاد

    خب دیگه اینجا هر دو خط داستانی تموم میشه و بعد میبینم که هواپیماهایی برای خروج بازماندگان اومده (که باز هم تناقضه چون قرار بود دلوس تا کپی همه مهمان ها که تو فورج بود رو نگیره مردم رو نجات نده و اون اطلاعات که از بین رفت و بهشت مجازی هم که به جایی دیگه فرستاده شد، پس معلوم نیست رو چ حساب کمک فرستادن) در هر صورت استابز میفهمه شارلوت واقعی نیست و روباته ولی به توصیه های فورد قبل از مرگش گوش میده و صداش رو درنمیاره و دلورس که تو بدن شارلوته 5 تا مغز رو با خودش میاره از دنیای پارک بیرون که براشون توی خونه ارنولد (که اولین دستگاه روبات سازی اونجاست) بدن بسازه و ذهن ها رو تو بدن ها اپلود کنه


    خب یه دونه بدن شبیه دلورس قبلی میسازه و ذهن خودش رو برمیگردنه توش، یه دونه از گوی ها هم مغز برنارد بوده که دوباره بدنش رو میسازه و بیدارش میکنه، یکی هم بدن شارلوته که معلوم نیست ذهن کی توشه و 3 تا گوی هم میمونه که نمیدونیم مال کیه


    بنابراین حالا این 6 تا روبات توی دنیای واقعین
    یه سری کاراکتر هم که رفتن تو بهشت مجازی
    میو و دار و دسته اش هم توی پارک موندن که قرار شد اون دو تا تکنیسین همراهش هر روبات سالمی رو دوباره بررسی کنن و شاید پارک بازگشایی بشه و میو و بچه ها برگردن (که با از بین رفتن گهواره تناقض داره)


    در مورد مرد سیاه پوش هم هیچی نگم بهتره، چون خود نویسنده ها هم احتمالا چیزی هنوز در موردش نمیدونن و گنگ نگهش داشتن تا بعدا یه داستانی براش سر هم کنن

    این چند خط زیر هم سیر ارنولد – دلورس – برنارد – شارلوت رو خلاصه توضیح داده که از زومجی برش داشتم:
    آرنولد، دلورس را خلق می‌کند، دلورس، آرنولد را می‌کشد، بعد دلورس، آرنولد را به عنوان برنارد بازسازی می‌کند، برنارد، دلورس را می‌کشد و بعد دلورس را به عنوان دلورسی در پوست شارلوت بازسازی می‌کند، شارلوت، برنارد را می‌کشد و بعد شارلوت برنارد و دلورس اصلی را بازسازی می‌کند.


    من همین یک نفس از جرعه جامم باقی است ...


  14. 10 کاربرِ زیر از kntu بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  15. #8
    تاتاکاعه
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    ارسال ها
    808
    سپاس
    13,903
    از این کاربر 12,781 بار در 818 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    در رابطه با توضیحی که کاربر kntu دادن اولش باید بگم که اون دوستی که زحمت کشیده و نقدی برای قسمت آخر westworld نوشته یکی مثل من و شما هستش و هر نقدی از طرز فکر و احساس نویسنده اش نشات می گیره و چون ایشون نظرش به این اپیزود منفی هستش دلیلی نیست که اونو نظر کل بدونیم.من نقدش رو خوندم ، بیشتر به جای توضیح حوادث سریال سعی در مقایسه با سریال های دیگه کرده.منم بعد از دیدن اپیزود آخر نظری تقریبا" مشابه ایشون داشتم ولی بعد از دیدن دوباره اپیزود کمی نظرم مثبت شد.من معمولا" اپیزودهایی که می بینم رو پاک می کنم وگرنه اگر دسترسی بهشون داشتم بهتر می تونستم جواب سوالاتم رو بگیرم و حتما" برای درک بهتر فصل دوم یه بار دیگه میشینم از اول این فصل رو می بینم.ولی در توضیح دوباره این اپیزود تا اونجایی که یادم مونده بعضی جاها رو توضیح میدم.اولش بگم بین اونجایی که برنارد تصمیم می گیره تا هیلورس(همون ترکیب هیل و دلورس) بسازه ،تا اومدن استرند ۱۲ ساعت وقت داشته ولی چرا استرند به این راحتی تو تله هیلورس گرفتار میشه.خب جوابش به اون سکانس کتابخونه برمیگرده.دلورس یه کتاب برمیداره که فکر کنم برای شارلوت هیل هستش ولی بغل اون اگه دقت کنید کارل استرند هم اونجاست.خب دلورس برای فرار فقط به شناخت هیل و استرند نیاز داشت و اون دو تا و تصمیماتشون رو همونجا شناخته.
    در مورد قبیله گوست هم تو اپیزود ۸ گفته شد که اونا در واقع با کشتن بقیه میزبان ها داشتن اینجور وانمود می کردن که از هیچی خبر ندارن و فورد هم گفت بعد از شروع این قضایا مردمت رو به در هدایت کن.دیگه اینکه در مورد قبیله گوست از فصل اول روش کار شده بود ولی چون یکی از بازیگر ها فوت میشه قضیه رو برای فصل دوم نگه میدارن پس فکر نکنم داستانی که در موردش از فصل قبل فکر شده بخوان با گاف و سوتی ادامه اش بدن.
    در مورد استابز هم هنوز معلوم نیست که رباته یا انسان و باید منتظر فصل بعد باشیم.کردل یا گهواره هم فقط برای نگهداری پشتیبانی از خط های داستانی و اطلاعات میزبان ها هستش.مهم ترین چیز برای ساخت یه میزبان فقط اون گوی تو مغزشون هست که باید سالم باشه وگرنه ساخت ربات به کردل نیازی نداره.در مورد فورج هم اطلاعات میزبان ها از بین نرفت.در واقع پروسه نابودی رو که دلورس شروع کرد برنارد لغوش کرد ولی با این حال سیستم خنک سازی فعال شد،اطلاعاتی هم که دلورس فرستاد فقط سیستم بهشت نبود و شامل اطلاعات انسان ها هم میشد.اون کمکی هم که تو آخرای اپیزود فرستادن حتما" کار شارلوت بوده و بعدشم وقتی استرند اول اونجا فرستاده شده و دنبال گوی ابرناتی رفتن حتما" دلوس هواپیمایی برای برگردوندن اونا میفرسته.اون سکانس آخر هم که داشت برنارد رو میساخت فکر نکنم قبلش بدن دلورس رو ساخته باشه و تصور می کرد که دلورس اونجاست.ولی می مونه مرد سیاهپوش که اگه مصاحبه لیزا جوی رو خونده باشی جواب قطعی برای اون نداد و باید منتظر فصل بعد باشیم.در مورد رابطه فورد و برنارد و دلورس : تو یه سایتی در مورد همین برگردوندن برنارد توسط دلورس تیتر جالبی زده بود و با عنوان بتمنی برای جوکر ازش نام برده بود.در واقع دلورس مثل جوکر وقتی بتمنی برای مقابله باهاش نباشه معنایی نداره و جدا از این برنارد مخلوق دلورس هستش و چرا باید به این راحتی بخواد اونو نابود کنه .برنارد هم بر خلاف دلورس اعتقاد به حفظ اطلاعات داره و مخالف نابودیش هست و ذاتا" یه برنامه نویس هستش.ولی در رابطه با فورد نظر شخصیم اینه که تا الان فکر می کردم فورد همه کاره است ولی اگه شما هم همین فکر و می کنید سخت در اشتباهید.فورد فقط شرایط رو برای ربات ها به خصوص برنارد ایجاد کرد و در واقع همه کاره داستان برنارد بوده و فورد شرایطی رو بوجود آورده بود که خواسته های آرنولد توسط برنارد عملی بشه.مثل همون فورج که برنارد حق انتخاب رو برای دلورس گذاشته بود و یا در سکانس کمک خواستن از فورد در واقع خودش توان انجام ساخت یه میزبان رو داشت و تصور می کرد که فورد بهش کمک می کنه.و فورد در ذهن برنارد مثل همون صدای آرنولد تو ذهن ربات ها هستش و با اینکه برنارد تونست فایل فورد رو پاک کنه ولی فورد مثل یه تجسم یا ضمیر ناخودآگاه تو مغز برنارد مونده بود.ولی مهم ترین چیز در مورد لیزا جوی و جاناتان نولان.واقعا" فکر کردید بعد از اینکه بیننده ها تو فصل اول تمام معماهاش رو قبل از اپیزود فینال حل کرده بودن، میاد داستان و معما ها رو به این آسونی ادامه میده.با اینکه معتقدم یه جورایی جفتشون مریضی جدی ای دارن و خوششون میاد بقیه رو آزار بدن و یه دکتر روانپزشک باید برن ولی تو اینکار موفق شدن و همه رو شوکه کردن.ولی ایرادشون بر خلاف فصل اول این بود که زیاد سر نخ دست بیننده نداده بودن و خیلی از سکانس ها رو باید باهاش کلنجار میرفتی و به اپیزود های قبلی رجوع می کردی تا بتونی بفهمی

  16. 11 کاربرِ زیر از MrP بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  17. #9
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    ارسال ها
    156
    سپاس
    104
    از این کاربر 1,022 بار در 159 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    نقل قول نوشته اصلی توسط mrp نمایش پست ها
    در رابطه با توضیحی که کاربر kntu دادن اولش باید بگم که اون دوستی که زحمت کشیده و نقدی برای قسمت آخر westworld نوشته یکی مثل من و شما هستش و هر نقدی از طرز فکر و احساس نویسنده اش نشات می گیره و چون ایشون نظرش به این اپیزود منفی هستش دلیلی نیست که اونو نظر کل بدونیم.من نقدش رو خوندم ، بیشتر به جای توضیح حوادث سریال سعی در مقایسه با سریال های دیگه کرده.منم بعد از دیدن اپیزود آخر نظری تقریبا" مشابه ایشون داشتم ولی بعد از دیدن دوباره اپیزود کمی نظرم مثبت شد.من معمولا" اپیزودهایی که می بینم رو پاک می کنم وگرنه اگر دسترسی بهشون داشتم بهتر می تونستم جواب سوالاتم رو بگیرم و حتما" برای درک بهتر فصل دوم یه بار دیگه میشینم از اول این فصل رو می بینم.ولی در توضیح دوباره این اپیزود تا اونجایی که یادم مونده بعضی جاها رو توضیح میدم.اولش بگم بین اونجایی که برنارد تصمیم می گیره تا هیلورس(همون ترکیب هیل و دلورس) بسازه ،تا اومدن استرند ۱۲ ساعت وقت داشته ولی چرا استرند به این راحتی تو تله هیلورس گرفتار میشه.خب جوابش به اون سکانس کتابخونه برمیگرده.دلورس یه کتاب برمیداره که فکر کنم برای شارلوت هیل هستش ولی بغل اون اگه دقت کنید کارل استرند هم اونجاست.خب دلورس برای فرار فقط به شناخت هیل و استرند نیاز داشت و اون دو تا و تصمیماتشون رو همونجا شناخته.
    در مورد قبیله گوست هم تو اپیزود ۸ گفته شد که اونا در واقع با کشتن بقیه میزبان ها داشتن اینجور وانمود می کردن که از هیچی خبر ندارن و فورد هم گفت بعد از شروع این قضایا مردمت رو به در هدایت کن.دیگه اینکه در مورد قبیله گوست از فصل اول روش کار شده بود ولی چون یکی از بازیگر ها فوت میشه قضیه رو برای فصل دوم نگه میدارن پس فکر نکنم داستانی که در موردش از فصل قبل فکر شده بخوان با گاف و سوتی ادامه اش بدن.
    در مورد استابز هم هنوز معلوم نیست که رباته یا انسان و باید منتظر فصل بعد باشیم.کردل یا گهواره هم فقط برای نگهداری پشتیبانی از خط های داستانی و اطلاعات میزبان ها هستش.مهم ترین چیز برای ساخت یه میزبان فقط اون گوی تو مغزشون هست که باید سالم باشه وگرنه ساخت ربات به کردل نیازی نداره.در مورد فورج هم اطلاعات میزبان ها از بین نرفت.در واقع پروسه نابودی رو که دلورس شروع کرد برنارد لغوش کرد ولی با این حال سیستم خنک سازی فعال شد،اطلاعاتی هم که دلورس فرستاد فقط سیستم بهشت نبود و شامل اطلاعات انسان ها هم میشد.اون کمکی هم که تو آخرای اپیزود فرستادن حتما" کار شارلوت بوده و بعدشم وقتی استرند اول اونجا فرستاده شده و دنبال گوی ابرناتی رفتن حتما" دلوس هواپیمایی برای برگردوندن اونا میفرسته.اون سکانس آخر هم که داشت برنارد رو میساخت فکر نکنم قبلش بدن دلورس رو ساخته باشه و تصور می کرد که دلورس اونجاست.ولی می مونه مرد سیاهپوش که اگه مصاحبه لیزا جوی رو خونده باشی جواب قطعی برای اون نداد و باید منتظر فصل بعد باشیم.در مورد رابطه فورد و برنارد و دلورس : تو یه سایتی در مورد همین برگردوندن برنارد توسط دلورس تیتر جالبی زده بود و با عنوان بتمنی برای جوکر ازش نام برده بود.در واقع دلورس مثل جوکر وقتی بتمنی برای مقابله باهاش نباشه معنایی نداره و جدا از این برنارد مخلوق دلورس هستش و چرا باید به این راحتی بخواد اونو نابود کنه .برنارد هم بر خلاف دلورس اعتقاد به حفظ اطلاعات داره و مخالف نابودیش هست و ذاتا" یه برنامه نویس هستش.ولی در رابطه با فورد نظر شخصیم اینه که تا الان فکر می کردم فورد همه کاره است ولی اگه شما هم همین فکر و می کنید سخت در اشتباهید.فورد فقط شرایط رو برای ربات ها به خصوص برنارد ایجاد کرد و در واقع همه کاره داستان برنارد بوده و فورد شرایطی رو بوجود آورده بود که خواسته های آرنولد توسط برنارد عملی بشه.مثل همون فورج که برنارد حق انتخاب رو برای دلورس گذاشته بود و یا در سکانس کمک خواستن از فورد در واقع خودش توان انجام ساخت یه میزبان رو داشت و تصور می کرد که فورد بهش کمک می کنه.و فورد در ذهن برنارد مثل همون صدای آرنولد تو ذهن ربات ها هستش و با اینکه برنارد تونست فایل فورد رو پاک کنه ولی فورد مثل یه تجسم یا ضمیر ناخودآگاه تو مغز برنارد مونده بود.ولی مهم ترین چیز در مورد لیزا جوی و جاناتان نولان.واقعا" فکر کردید بعد از اینکه بیننده ها تو فصل اول تمام معماهاش رو قبل از اپیزود فینال حل کرده بودن، میاد داستان و معما ها رو به این آسونی ادامه میده.با اینکه معتقدم یه جورایی جفتشون مریضی جدی ای دارن و خوششون میاد بقیه رو آزار بدن و یه دکتر روانپزشک باید برن ولی تو اینکار موفق شدن و همه رو شوکه کردن.ولی ایرادشون بر خلاف فصل اول این بود که زیاد سر نخ دست بیننده نداده بودن و خیلی از سکانس ها رو باید باهاش کلنجار میرفتی و به اپیزود های قبلی رجوع می کردی تا بتونی بفهمی
    من تو پستم اصلا کاری با نقد زومجی نداشتم،یه تیکه هاییش رو موافق بودم ولی اتفاقا بیشتر نظراتش رو قبول ندارم در مورد سریالا، از جمله در مورد گات و خیلی هم طبیعیه چون اون نظر شخصیشه و کلا نقد همینه
    متن من چ ربطی به زومجی داشت؟
    من تو اون پست بیشتر مرور کردم اپیزود رو


    اما نظرم منفیه نسبت به وست ورلد در مجموع و این قسمت اخر به خصوص
    یادمه راجع به این صحبت میشد که وست ورلد میتونه جای گیم اف ترونز رو بگیره یا نه؟
    الان دیگه مطمئنم که هیچوقت نمیتونه، چون اون سریال واقعا شاهکاره ولی وست ورلد به ویروس نولان دچار شده
    ویروس نولان که از فیلم اینسپشن شروع شد و به مرور اود کرد، توی اینترستلار و وست ورلد به اوجش رسیده و اون ویروس وسواس برادران نولان برای فیل هوا کردنهt توی این سریال سوای تمام انتقاداتی که بهش وارده، به نظر من اصلی ترین ایراد اینه که سریال به شدت مکانیکیه و اصلا نمیشه با هیچ شخصیتی همراه شد و ارتباط برقرار کرد

    از طرفی کارگردانی هم واقعا خیلی ضعیفه، من فقط کارگردانی دو تا قسمت رو دوست داشتم تو این سریال، یکی اون قسمتی که دلورس با کنفدرادو ها متحد شد و بهشون خیانت کرد و یکی هم اون اپیزودی که مرد سیاه پوش تو اون شب ال لازو و خانواده اش رو نجات داد
    به جز این دو سکانس کارگردانی واقعا ضعیفه، از جمله همین اپیزود تو اون صحنه ای که میو توی بوفالوها وارگ کرد خیلی مقوایی بود


    مورد دیگه اینکه منطق داستان به شدت ایراد و تناقض داره، مثلا در مورد اینکه چطور یه میزبان میمیره هیچ قانونی وجود نداره، هر موقع نویسنده ها بخان کاراکتر میمیره هر موقع نخوان نمیمیره، مثلا یه جا دلورس 5 تا تیر میخوره هیچ چیش نمیشه، اما خییلی میزبان ها با یه تیر نقش زمین میشن و میمیرن، یا میو تو چند قسمت قبل هزار تا تیر خورد و حتی بیهوش هم نشد و رو تخت داشت درد میکشید، این قسمت با دو تا تیر مرد
    یا هر کاراکتر رو بخان به طرز بچه گانه ای نجات میدن و کلا هیچکس تو این سریال از اول تا حالا نمرده (کاملا بر عکس گیم اف ترونز)
    وقتی تو فصل اول فورد مرد من فکر کردم اینا هم تو زمینه مرگ دست و دل بازن ولی دیدم که هزار بار به انواع و انحاء مختلف برش گردوندن
    کلا هیچ کاراکتری نمیمیره حتی ادما، حتی کاراکتر بیخودی مثل لوگان رو هم دو سه بار بر گردوندن
    مارتین یه مصاحبه ای در این مورد داره که اینکه ادم خوبای قصه چون خوبن نباید بمیرن و به طرز معجزه اسایی نجات پیدا کنن تقلب کردن تو داستان نویسیه و تو واقعیت اینطور نیست، اون مصاحبه رو بخونید واقعا درست گفته

    زوی هم رفته به دلایل بالا (کارگردانی خیلی ضعیف، مکانیکی بودن و مشکل شخصیت پردازی، تناقض های بزرگ داستان و از همه مهم تر وسواس نولان برای پیچیده تر کردن بی مورد و زائد) سریال وست ورلد در حد یه تجربه جالب و متفاوت میمونه و هیچوقت به شاهکارهای دنیای تلویزیون نزدیک نمیشه، منکه به شخصه فکر نمیکنم وست ورلد بهترین سریال هیچ کسی باشه و یا کاراکترهاش به اون شکل فیوریت کسی بشن، برای فصل بعدش گرچه حتما میبینمش اما اصلا منتظر نیستم


    من همین یک نفس از جرعه جامم باقی است ...


  18. 10 کاربرِ زیر از kntu بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  19. #10
    حافظه دستان من پر شده از دامان تو
    تاریخ عضویت
    Feb 2013
    محل سکونت
    Shiraz
    ارسال ها
    312
    سپاس
    293
    از این کاربر 4,218 بار در 329 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Westworld | بحث اپیزودیک | فصل دوم، اپیزود دهم

    خب این فصلم تموم شد با یک اپیزود آخر نامفهوم و بسیار پیچیده ، دوستان به اندازه کافی کنکاش کردن که در مورد اپیزود ، قطعا انتظار چیزی دیگه داشتم و کلا معادلات ذهنم تغییر کرد ، متاسفانه با کمال احترام برای نظرات دوستان به نظرم اپیزود آخر کاملا مشکل داشت و بد بود ، دلیل بد بودنش هم داستان نیست .

    نگاه کنید قبل از اینکه بگم چرا اپیزود آخر بد هست و اصلا قابل قیاس با اپیزود آخر فصل 1 نیست یه مساله ریشه ای رو در مورد سینما و تلویزیون رو توضیح بدم ، عمر حدود 100 ساله سینما و هنرنمایشی در حیطه سینما و تلویزیون البته (تئاتر کامل فاکتور بگیرید) پر از فیلم و سریال بوده و هست و و این مساله که سینما به قدری پیشرفت کنه که بتونه حرفهای به شدت عجیب و غریبش رو توی قاب تصویر به بیان خیلی پیچیده بگه ، یه مساله ای هست که عملا قابل قبول هست و بر کسی پوشیده نیست ، که ساده ترین اولیه ترین فیلم های که از برادران لومیر ساخته شده که تنها یک پلان یا سکانس بوده تا به امروز که پیچیدگی توی روایت توی داستان توی شخصیت توی زمان و توی مکان بشه سرچشمه پیشرفت امروزی در سینما ، بسیار زیاد هم نمونه موردی هست که یا موفق بودن یا نبودن ، ولی مساله اساسی اینه که این حیطه پیشرفت در سینما و تلویزیون آیا بر درک ذهنی مخاطب هم اثر گذاشته ؟ قطعا اثر گذاشته ولی نه به اندازه سینما ، مخاطب عام و حتی دوست داران و متخصصان سینما هرچقدر هم توی بیان ذهنی و ادراک فیلم حرفه ای باشن باز هم این ذهن انسان هست که نسبت به متغییرهای داستانی و نمایشی ، پالس میده ، و این ذهن انسان هست که هرچقدر یک مساله پیچیده باشه اونم در هنرنمایشی سینما و تلویزیون ذهن انسان برای درکش به چالش کشیده میشه و همین چالش باعث میشه که ذهن درک درستی از اتفاق ها و روابط و شخصیت ها و زمان و مکان نداشته باشه ، اینجاست که بزرگان سینما پر از تجربیات حرفهای بزرگی میزنن که باید بیاد بیاریم ، که مساله سینما نه پیچیدگی بیش از حد هست بلکه بیان پیچیده ولی به زبان ساده هست ، چون مخاطب اثر به مراتب دنبال تحلیل مثل کامپیوتر نیست و بیشتر جذابیت در عین حال زبان ساده و پیچیدگی قابل درک رو میپسنده و خب اینجاست که سریال وست ورلد با ایده بسیار جذاب و خلاقیت بسیار بالا مشکل اساسیش این میشه که عملا داستانی که میتونست کمی از پیچیدگی خودش کمتر کنه ، بازهم با پیچیدگی بسیار عمیق ادامه پیدا میکنه و حتی توضیح ساده ای نمیده که خب آخرش چی شد ، این مساله پیچیدگی بسیار زیاد به نظر من در سینما و تلویزیون مضر هست تنها به شرطی که قابل درک بشه و بتونیم باور کنیم که خب نیاز به تفکر و دیدن چند باره نداره ، شاید کسانی باشن که از این پیچیدگی بسیار زیاد لذت ببرن که قطعا شکی نیست که پیچیدگی برای ذهن جذاب هست و چالش همیشه ذهن رو خلاق میکنه ولی مساله ما هنر نمایشی هست که به زعم بزرگان سینما یعنی لذت بردن و سرگرمی و تفکر و ..... پس قسمت سرگرمی و لذت بردن شاید از بین بره و این به شدت مشکل ساز هست .

    وست ورلد با اینکه تا اپیزود 9 کاملا پیچیدگی رو بهتر جواب میداد ولی اپیزود آخر پیچیدگی داستان به حد اعلا رسوند ، شاید نولان و جوی پر از پیچیدگی ذهنی داشته باشن و عملا توی فیلمنامه بزرگ باشن و بتونن یک شاهکار خلق کنن ولی وقتی مخاطب اثر نتونه باهاش ارتباط برقرار کنه عملا همه چی فدا میشه .
    سینما و هنر نمایشی در خدمت مخاطب هست و اینجا باید حتما مساله نگاه مخاطب و اصول و روش های جذب مخاطب سینما و تلویزیون رعایت بشه .

    پیچیدگی متاسفانه هرچقدر واردش بشیم باز انگار طنابی که توی هم پیچ خورده و یا ریسه ای که توی هم پیچیده میمونه و ادامه دار پیش میره ، فصل سوم این سریال دقیقا 3 دنیا رو میخواد در بر بگیره ، دنیای وست ورلد که به نام پارک میشناسیمش ، بهشت موعود که میزبان ها ذهنشون داخلش رفته و دنیای واقعی که انسان های توش قرار دارن ، این 3 دنیا رو به علاوه شخصیت هایی که در قالب شخصیت های دیگه قرار گرفتن و عملا معلوم نیست کدوم به کدوم هست و خط زمانی بسیار عقب و جلو که پیچیدگی چند برابر میکنه ، و بسیار مسائل ریز و درشت دیگه که توی فصل سوم میخواد ادامه پیدا کنه ، عملا یک پیچیدگی به شدت زیاد طرف باید باشیم ، که فکر میکنم از جذابیت سریال کم کنه ؛ اگر حتی بخوایم وست ورلد با گات مقایسه کنیم اونم در مساله پیچیدگی میبینیم که گات شاید پیچیدگی توی تعدد شخصیت و روابط شخصیت ها و عموما مکان زندگی شخصیت های داشت ، توی گات پیچیدگی به زبان ساده بیان میشه ، اگر مثلا زمانی خط داستانی پسرکوچک استارک ها باعث میشه که بشه کلاغ یک چشم و وارد گذشته بشه عملا ما از قبل برای ما چیدمان همه چیز مهیا شده ، ولی خب توی وست ورلد عملا همچین چیزی وجود نداره ، این ذهن ما هست که دائم باید به فکر فرو بره و هی اپیزود ها رو نگاه کنه تا به جواب برسه ، که این مشکل ساز هست و همه ما آدما چنین کاری نمیکنیم .

    اپیزود آخر ناامید کننده بود و پر از حرفهایی که جواب داده نشد و چه حیف که لذت بردن با پیچیدگی زیاد از بین رفت .


  20. 12 کاربرِ زیر از New_Sense بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 55
    آخرين ارسال: 02-05-2023, 09:21 PM
  2. پاسخ ها: 32
    آخرين ارسال: 12-04-2016, 02:11 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين ارسال: 11-30-2016, 10:58 AM
  4. پاسخ ها: 8
    آخرين ارسال: 08-20-2014, 10:31 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.