نقد و تحلیل سریال Big Little Lies [ دروغ بگویید حتی اگر به آن ایمان ندارید ! ]

[New_Sense]

دروغ بگویید حتی اگر به آن ایمان ندارید ! نقد و تحلیل فصل اول سریال «دروغ های کوچک بزرگ» «دروغ های کوچک بزرگ» در واقع داستانی درونمایه از قطار سریع سیر شرق دارد با این تفاوت که از اولین اپیزود سریال ما به عنوان بیننده ، در مقام کارگاه و شاهد به دنبال پیدا کردن سرنخی از یک قتل میگردیم ، سریال توانایی خودش را براساس پنهان کردن هویت مقتول به معرض نمایش میگذارد ، و از اولین نما احساس جنایی بودن داستان را برای بیننده تداعی میکند اما در واقع سریال هیچ بعد جنایی ندارد و تا اخرین اپیزود چیزی به نام کنکاش در پرونده و کنکاش در پیدا کردن قاتل به معنای عام ، صورت نمیگرد ، اتکا به حرفهای شخصیت های ریز و درشت فرعی سریال برای حل پرونده یک قتل این احساس را برای بیننده دارد که تمامی کسانی که در حال بازجویی هستند براساس نگاه خود در حال دروغ گفتنند و تنها براساس پیشینه ذهنی خود از هر آدم ، برآیند احساس خود از تنفر و انزجار تا رضایتمندی را بروز میدهند . اما در اینجا داستان تکیه بر روابط زناشویی همسران و روابط میان مادران و همچنین تاکید بر جنبه های اجتماعی و مشکلات در یک مدرسه باعث شده است ناخودآگاه با یک درام ساده اما خوش ساخت طرف باشیم ، که رنگ بوی جنایت را به مرور و تا اواخر سریال به ما نشان میدهد ، داستان متکی بر چند شخصیت اصلی است که به واسطه دوستی باهم و روابط خود ؛ به دنبال حسادت و خراب کردن زندگی همدیگر میشوند اما در بستر مادرانگی که میتواند مساله ساز باشد ، پیش میروند .

شخصیت مدلین به عنوان پایه گذار تفکر ستیزه جو با مادران دیگر ، اساسا نقطه اتکا وصل کردن شخصیت ها بهم می باشد ، یک مادر متوسط که از همسر قبلی خود دو دختر دارد ، یکی 16 ساله و دیگری 7 ساله ، و در حال حاضر با مردی به نام اد مکنزی ازدواج کرده است ، اما عملا از حسادت رابطه میان همسر قبلیش نیگان و بانی هیچ تمرکزی ندارد و پرحرفی و بی پروایی در بیان الفاظ برای او یک مساله جدیست ، تا جایی که حتی دختر کوچک او یعنی کلی هم از این بی پروایی در بیان حرفهایی که با F شروع میشود ، تقلید میکند ، اما مدلین در بطن و لایه های درونی خود به عنوان شاخصه انسانهایی که به دنبال کمک به همنوعان خود مخصوصا کسانی که همانند او دچار سرخودردگی و شکست شده اند ، می باشد. با اینکه سریال مدلین را یک مادر ستیزه جو و پرخاشگر نشان میدهد و مرز میان خوب بودن و بد بودن را برای او از بین میبرد ، اما مدلین هم میتواند یک مادر اعصاب خورد کن و افتضاح باشد و هم یک مادر خوب و قابل اطمینان ، با این حال اشتباه مدلین نه فقط از گذشته خود بلکه از امروز خود نیز نشات میگیرد .

......................

شخصیت سلست در واقع به عنوان شخصیت اصلی شماره دو میتوان نام برد که رابطه میان قتل و مقتول و این اتفاق ها از او نشات میگیرد ، با این حال یک مادر همه چی تمام که برای پسران دو قلو خود همه کاری میکند و عاشقانه شوهر خود را دوست دارد ، او از همسر خود یعنی پری بزرگترست ، شاید خانواده سلست را بتوان به عنوان خانواده نمونه ای نام برد که در ظاهر کامل و بی نقص می باشند اما در بطن خانواده پر از مشکلات روانی و خشم پنهان را به یدک میکشند ، سلست با این که به عنوان یک وکیل توانا میتواند خودنمایی کند اما مشکلش با همسرش او را از رویای آن به دور کرده و همچنین خشم نهان در پری و واکنش سریع سلست در مقابل آن نشان از چیز بزرگتری میدهد . پری همسر سلست به عنوان پدر خانواده که هیولای درونی خود را در قالب یک انسان متمدن نشان میدهد در واقع خشم خود را برگرفته از احساس ترس میداند ، ترس از نبودن سلست و ترس از نابودی بنیان خانواده ، اما در لایه زیرین شخصیت پری در اواخر سریال و فصل پرده برداشتن از رازهای جین مشخص میشود که یک شخصیت به عنوان پدر در یک خانواده چقدر میتواند هیولای درونی خود را بروز دهد و چقدر میتواند زشت و کریح باشد . با این حال سریال در بعد روانشناسانه به این موضوع پیوند میخورد که حاصل رفتارهای فرزندان ما در خارج از منزل و مخصوصا در مدرسه نشان از رفتارهای ما در خانواده می باشد و هرچقدر خشم و تنفر و انزجار حتی در خفا باشد باز هم میتواند گریبان فرزندان را بگیرد تا جایی که در اواخر سریال بیننده غافلگیر میشود که کسی که در مدرسه امبلا را آذیت میکرده است در حقیقت نه زیگی ، بلکه مکس یکی از دو قلوهای سلست بوده است .

.........................

شخصیت جین در تلاقی نقاط مشترک سلست و پری قرار میگیرد ، یک مادر جوان که یک پسر کوچک دارد و این پسر کوچک حاصل یک شب خوابیدن در مستی با مردی است که او به عنوان متجاوز از او یاد میکند ، جین جزو مادران سرخورده ایست که عملا اشتباه خود را امروز به یدک میکشد و همواره آن تجاوز همیشه در همه حال و در خواب و بیداری گریبانگیر اوست و او در رویای خود همیشه انتظار پیدا کردن پدر ناخلف فرزند خود را میکشد ، با این حال برای آینده بهتر فرزندش به تازگی به این شهر کوچک آمده است . چیزی که مشخص است جین ناخودآگاه در بین مادران دیگر در طبقه پایین تر فرهنگی و مادی قرار میگیرد ، هم شغل مناسبی هنوز پیدا نکرده است و دنبال کار میگردد و هم اعتماد به نفس برای لذت بردن از زندگی را ندارد ، در این میان پسر کوچک او زیگی با چهره معصومانه اما پر از شک و شبه (شباهت بسیار به شخصیت پسر در طالع نحس ، مخصوصا نگاه های ثابت و بدون پلک زدنش) برای بیننده پر از ابهام است ، که زیگی میتواند همان پسر قلدر کلاس باشد و یا نه ؟ سریال به خوبی توانسته است بیننده را در جایگاه قاضی برای حل مشکلات انسان ها قرار بدهد .

.................................................. ....................

شخصیت رناتا یکی از شخصیت های اصلی که در واقع محور تقارن بین دعواهای زنانه بین سه شخصیت قبلی را داراست ، مادری که به واسطه آزار فرزندش آمبلا ، در روز اول مدرسه ، جین را مورد قضاوت قرار داد و تا جایی پیش رفت که عملا به عنوان نماد پول مساویست با قدرت ، نشانه گذاری فرهنگ طبقه حاکم یک جامعه و فرهنگ فرو دست را به خوبی نمایان میکند ، رناتا هم خودش و هم شوهرش به عنوان یکی از پولداران شهر یاد میشود که هم نفوذ در شهرداری شهر دارند و هم میتوانند به واسطه پول و شهرت ، بقیه مادران و افراد را به سمت خودشان هدایت کنند ، اما رناتا هم در اینجا یادآور این است ، که هرچقدر توانایی مادی داشته باشیم باز هم در بازی قدرت کودکان میتوانیم بازنده باشیم ، تا جایی که در سکانس جشن تولد برای آمبلا ما شاهد آن هستیم که در مدرسه این کلی (دختر کوچک مدلین) هست که بچه ها از او پیروی میکنند و رناتا تمام تلاش خودش را میکند که مدلین و مخصوصا کلی را برای جشن دعوت کند که اما موفق نمیشود و دراین جنگ قدرت میبازد ؛ یا حتی زمانی که به واسطه تئاتری که مدلین به عنوان برگزارکننده آن است ، به سمت درگیری و تعطیلی آن میرود ، این سلست هست که به عنوان وکیل خبره ، از کار مدلین محافظت میکند ، با این حال رناتا مادریست به شدت در نقطه مقابل مدلین ، زجرآور و پرهیاهو و پر از بدی هایی که خواسته یا ناخواسته به عنوان شخصیت با چهره منفی نمود عینی پیدا میکند .

.........................

شخصیت بانی آخرین شخصیت اصلی اما در سایه را میتوان بانی نام برد ، یک مادر که در شوهرداری نمونه است و میتواند با ظاهر فریبنده خودش حتی مردان دیگر را نیز به سمت خودش جذب کند ، بانی تنها شخصیت داستان است که واسطه گر میان مدلین و همسر قبلیش نیگان می باشد و تنها در مواردی که نیازمند پیشبرد داستان است از شخصیت او استفاده میشود ، بعد روانی او نامشخص است و عملا سریال به ما در مورد وضعیت روحی و مشکلات او هیچ نمیدهد ، با این حال در اپیزود آخر این فصل ، همین بانی تمام کننده داستان می باشد .

.....................

سریال دروغ های کوچک بزرگ ، به شدت در ایجاد تنش و روابط بین مادران و فرزندان ، دوستان و همچنین افراد مختلف موفق عمل میکند ، تا پایان سریال در فصل اول ، شما به هیچ وجه با قاطعیت نمیتوانید پیشبینی کنید که کدام شخصیت میمیرد و کدام شخصیت باعث مرگ او میشود و اصلا دعوای آخر بین چه کسانی هست ، عملا استفاده از المان مرگ یک شخصیت اما نامشخص و فلش بک به گذشته ، احساس درگیری بیننده به سریال و تاکید بر ادامه دادن سریال را برای بیننده به همراه دارد . (شاید نمونه برتر این نوع المان سازی را بتوان در فیلم سانست بلوار ، اثر بی نقص بیلی وایلدر با تفاوت در محتوا و فرم یافت ، شخصیتی که در مقدمه فیلم در استخر مرده است و فلش بک به گذشته این شخصیت و سیر اتفاق هایی که باعث مرگ او شده است .) در اپیزود آخر سریال و سکانس جشن در باغ ، تعلیق با میزانسن همراه میشود ، تا قبل از شروع جشن هر شخصیت تنش ها و درگیری های خود را با دیگران به معرض نمایش میگذارد و تا اخرین لحظه نمیتوان گفت که کدام شخصیت با کدام فرد درگیر میشود ، از لحظه ورود افراد به جشن تا لحظه خواندن آهنگ توسط اد مکنزی ، بروز ناراحتی مدلین و عذاب وجدان او به دلیل خیانت به اد و حرکت به سوی تراس ، همراهی کردن جین با او به عنوان دوست ، آمدن رناتا روی تراس برای عذرخواهی از جین و درهمان لحظه درگیری سلست با پری و فرار سلست به سمت تراس ، متوجه شدن بانی به درگیری سلست و پری و جذب شدن به مسیری که سلست به سمت تراس میرود ، و همزمان ورود پری به تراس و صحنه آخر ؛ همگی نشان از درست بودن داستان و میزانسن عالی و تعلیق کاملا روان دارد ، سریال حتی تا اخرین لحظه دست از مکاشفه بر نمیدارد و بیننده را در خماری اینکه چه کسی پری را میکشد ، میگذارد و صحنه آخر ما متوجه میشویم که این بانی هست که پری را به سمت پایین هل میدهد . سکانس پایانی فصل اول و بازی بچه ها و مادران در کنار دریا ، همگی نشان از اتحاد میان مادران دارد و دروغ های که شاید کوچک باشد اما به بزرگی راز یک قتل خود را نشان میدهد . و دروغ های کوچک مادرانی که حتی اگر به آن ایمان نداشته باشند برای محافظت از دوستانشان به زبان می آورند . New_Sense 97/07/25

[Tha Real Nigga]

خسته نباشید میگم برای تایپک خیلی خوبتون واقعا برای نوشتن مطالبتون زحمت میکشید

[eric]

ممنون برای تاپیک سریال بی نظیری هست
اگه اشتباه نکنم کلوئه حاصل ازدواج مدلین و اد هست

[New_Sense]

خسته نباشید میگم برای تایپک خیلی خوبتون واقعا برای نوشتن مطالبتون زحمت میکشید

ممنون از Nicolas Brown عزیز