I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
125yahel,:: ERFAN ::,afshin2014,amin_orang,AMIRHOSSEIN20,aramis2800,Arash_72,arso,ashley_1986,D O R D I,Daniel Desario,del@,Dexter_171,Guardian Angel,hosseinf722,javad0818,kingnessi,MaMaLoM,masihm,matiyo,Mia_3D,pejmanmm,peyman_eun,raha_91,Saber-j,Sahid,Samankaka,sarkhail,sh2012,Sherlockian,SKYPERSiA,vahid-fcb,white_beard,wlh
قضیه دقیقا از اونجایی وحشتناک میشه، که من و شما[بیننده] متوجه میشیم این سناریویِ چهار فصلـه از ابتدا، انتهاش مشخص بوده! این سریال فصل به فصل نوشته نشده، فصل به فصل ساخته نشده ... مستر ربات یه قصهی کامل بود که طی چهار فصل بصری سازی شد! اما من نمیخوام نامرد باشم و تمام قدرت و کیفیت مجموعه رو مدیون پایانِ خوبش بدونـم! پایان بندی و اتمام قصه بینظیر بـود اما از این چهار فصلی که گذشت غافل نــشـیم ...کارگردان با اجرای ایدههای جدید، ساختارشکن و خلاقانه نه تنها کلاس کاری خودش و مجموعهاش رو طی این فصول دائما به رخ کشید، بلکه با نحوهی روایت قصه،تنها به دنبال مخاطب به هر قیمتی نبود.
یه لحظه تصور کنید اگر سریال به این شکل پیش نمیرفت ... مثلا الیوت یه پسر یونیک و بداَس و جامعهگریز میبود که هکر خفنی هم هست و دچار اختلالات روانی هم هست ... میوفتاد کف خیابون کارای هیجانانگیز میکرد و بلا بلا بلا ... قشنگ میشد یه هشت فصل ازش درآورد البته با سرصدایِ خـیلـی خیلی بیشتر .. تتوش هم میزدن ملت ... پیکسلش هم از خودشون آویزون میکردن ... لباساش هم کف خیابون میپوشیدن جوونا ...
به روند شکلگیری شخصیت الیوت دقت کنید. از فصل اول که درگیر مخدر بود و با بیننده و خودش صحبت میکرد ... فصل سوم که تقابل بین الیوت و مسترربات بود. جایی که جسمش داشت قربانی بین جنگ این دو شخصیت میشد!
یک سریال شخصیت محور که هنگام پخش فصل اول همه اونو با "دکستر" مقایسه میکردند، میاد و وارد یه جریان آنتی سیستم میشه و از همون ابتدا میگه که نمیخاد شخصیت محور باشه. میگه که الیوت هرقدر هم قوی باشه اما همهی سریال نیست! سریال پرمایهتر از یه شیخصیت و دیالوگهاشه. سریال حرفای بزرگتر از دیالوگهای الیوت برای بینندهاش داره.
سکوت، راهرفتن ، حرفزدن و حتی نگاهکردنهای یه آدمی که از لحاظ ذهنی بیماره با بقیه متفاته. "رمی مالک" طی چهار فصل و حدود پنجاه اپیزود این شخصیت بیمار رو برای ما شرح داد. ذهن الیوت بیمار بود و این بیماری از نفس کشیدنهای "رمی مالک" قابل لمس بود ... [حیف که چنتا خنده هیستریک چاشنیش نکرد تا کل دنیا راجبش حرف بزنند!]
سازندهی این بازی مریض بود و قدم اول برای خلق هنر دیوانگیست.
Mr robot
حال با دیدن اپیزود اخر و پایان بندی بی نقص این شاهکار
به راحتی میتوانم سم اسماعیل را در کنار تمام غول های تلویزیونی اهم از وینس گلیگیان(برکینگ بد) ، دیوید چس(سوپرانو) ، دیوید سیمون(وایر) و دیمن لیندلوف(ابر شاهکار لفت اورز) قرار دهم.
سم اسماعیل با مستر روبات که خلاقیت و نبوغ را در فرم فیلمبرداری و ساختار داستانگویی خود به اوج می ساند ، واقع گرایانه تر تصویر را از جهانِ انزوا و تنهایی به نمایش میگذارد و شبیه ترین نمایش هک کامپیوتری را به تصویر میکشاند و با پیچش ها و توئیست های دیوانه وار خود قلب و روح مخاطب را مورد حمله قرار می دهد.
مستر روبات شاهکاری پایدار تر و مستحکم تر از سوپرانرو و برکینگ بد و لفت اورز ، جذاب تر از گات ، پیچیده تر از وست ورد و غافلگیر کننده تر از بلک میرور است .
واقعا در بهت و حیران به سر میبرم که چطور تا امروز دیدن این معجونِ سم اسماعیل را به عقب انداخته بودم.
سم اسماعیل با مستر روبات با بهره بردن از داستان فینچر گونه خود ، فضای سازی لینچ گونه خود و قاب بندی برگمان گونه خود و شخصیت پردازی اسکورسیزی گونه خود سنگِ تمام برای بزرگان سینمایی میگذارد.
تا زمانی که نفس میکشم و در این کره خاکی راه میروم و زندگی میکنم هرگز و هرگز مستر روبات و سم اسماعیل را فراموش نخواهم کرد.
بعد از کلی استرس که از نیمه فصل سوم شروع شد، فکر می کردم با قسمت آخر این فصل شخصیت ها تا یه حدودی به ساحل امن رسیده باشن ... اما همون سکانس اول قسمت اول از فصل چهارم به خوبی نشون داد که خبری از اسایش تو این سریال نیست و سم اسماعیل شمشیر رو از رو بسته برامون
با چیزی که تو فصل سوم دیدم حدس میزدم که جناح گیری های قدرتمندی علیه رز سفید شکل بگیره و ظاهرا که همینجورم میشه. منتها خوب به همین سادگی باقی نمی مونه
روی هم رفته همکاری الیوت رو با مستر روبات بیشتر از جنگ و دعواشون میپسندم. دارلین همینجوریش که یخورده خل و چل میزد، با این اتفاقی که افتاده رسما دیگه رد داده. البته مطمئنم اینجوری نمیمونه. خبری هم از اون گنگ قدیمی که آخر قسمت سوم یهو اومدن سراغش نشد. احتمالا تو قسمت های بعد ملاقاتشون کنیم
دام رو که دیدم یاد زن گرفتن مادرا برای پسرشون افتادم. خیکی خانم رو اورده برای دخترش که با هم قرار بذارن. بمیری با اون سلیقت ... در هر صورت شخصیت دام رو دوست دارم و فکر میکنم با وجود همه فشارها، در نهایت نمیشکنه و همچنان به ارزش های پایبند میمونه
گیر افتادن الیوت و نمایشنامه no exit از سارتر هم در نوع خودش جالب بود
تو اپیزود چهارم بود که الیوت بعد از آشنایی با رابط بانک قبرس و یخورده فعالیت بدنی خفیف روی تخت میره حموم و شروع میکنه با دختره درد دل کردن. برای من بهترین لحظات مستر روبات نه هیجان میخکوب کنندش که همین لحظاتیه که الیوت اجازه میده کمی از درونش رو ببینیم.
اما اگه فکر میکنید هنر نویسندگی و کارگردانی سم اسماعیل رو دیدید، اگه فکر میکنید اوج بازی رامی مالک رو دیدید، اگه فکر میکنید سکانس های میخکوب کننده سریال رو دیدید ... کمی صبر کنید تا برسید به اپیزود هفتم از فصل چهار ... و اینجاست که بی اختیار بعد از تمام شدن اپیزود از جاتون بلند میشید و به افتخار گروه سازنده سریال شروع میکنید به دست زدن.
تو این حماسه تقریبا یک ساعته، سم اسماعیل اوج هنر کارگردانی و رامی مالک اوج هنر بازیگریش نشون میده. خیلی وقت بود همچین اپیزودی تو تلویزیون ندیده بودم ... در این حد عالی و بی نقص.
شروع اپیزود با نقش بستن پرده اول نشون میده که باید منتظر چیز جدیدی باشیم. الیوت افتاده گیر گروه دومینیکنی و بدون این که حرف بزنه از نگاه هاش مشخصه که از اتفاقات پیش آمده کاملا گیجه. دوربین بک لحظه به زیبایی هر چه تمام میره اونور دیوار و شاهد حضور کریستا تو اتاق بغل هستیم. در واقع ما تو اپیزود پنج شاهد تئاتری یک ساعته با پنج پرده و شش شخصیت هستیم. بازی قدرت بین سم/مستر روبات و ورا خیلی زود شکل میگیره. در حالی که به نظر میرسه الیوت قافیه رو باخته باشه، مستر روبات برمیگرده و کامل بازی رو به نفع خودشون میکنه. اما باز هم این وراست که با هوشمندی کامل، همونطور که خودش میخواد، کاملا الیوت را نابود میکنه. در نهایت وقتی فکر میکنی همه چیز تموم شده و ورا برنده بازی شده، کریستا یهو همه چیز رو برمیگردونه ... چراغ ها خاموش و پرده بسته میشه ... تمام.
اپیزودهای ماندگار تو تلویزیون کم نداشتیم، از قسمت سیزده و چهارده فصل پنجم بریکینگ بد، تا قسمت آخر فصل سوم دکستر و بلادی ودینگ گات و خیلیای دیگه که تا ابد به عنوان نمادی از سریالی که دیدیم به ذهنمون خطور میکنن ... تا اینجای کار مطمئنم اگه ده سال بعد به مستر روبات فکر کنم یا اسمش رو جایی بشنوم، بدون شک یاد اپیزود هفتم از فصل چهارم میفتم.
بالاخره تموم شد ... و در یک کلام چه پایان شکوهمندانه ای بود
مستر روبات جز تاپ تن سریالی من نیست، اما مطمئنا جز اون دسته از سریال هاست که وقتی میبینی انتظاراتت بالا میبره و بعدش دیگه مزاجت هر سریالی رو قبول نمیکنه
واقعا پایان خیلی خوبی داشت. با وجود این که سریال کلی سوال و ابهام ایجاده کرده بود، اما در نهایت پاسخ همشون داد و حداقل تو ذهن من دیگه چرا و چگونه ای وجود نداره
حتی الانم که دارم در موردش مینویسم، ناغافل یاد اپیزود هفتم از این فصل میفتم. حقیقتا که ختم کلامی بود واسه خودش ... ممنون از سم اسماعیل بابت خلق این تجربه سریالی ناب
مستر روبات در گمنامی متولد شد و در گمنامی درخشید ، خوشا به حال مخاطبانی که تونستن مستر روبات رو در این اشفته بازار پیدا کنند.
مستر روبات توی فصل اول مثله یه طفل نوپا محتاجِ صبر و حوصله ی مخاطب بود تا رشد کنه و بیننده رو سوپرایز کنه ، خیلی ها نیمه کاره سریال رو رها کردن اما بیننده هایی که عاشقانه پایِ داستان سرایی سم اسماعیل موندن مزد و پاداشش رو گرفتن.
مستر روبات یک نمایش باشکوهه از ایده های جاه طلبانهِ سم اسماعیل ، خط داستانی سریال به طور شگفت انگیزی مهندسی شده است و انقدر حساب شده به همه جوانب پرداخته میشه که قسمت اخر جز اشک ریختن برای به اتمام رسیدن سریال کاری دیگه ای از دستتون برنمیاد.از اواخر دهه 40 میلادی تا به امروز که تلویزیون داره فعالیت میکنه به یاد ندارم سریالی تونسته باشه به مانند مستر روبات این حجمه از توئیست و پیچش رو از یک داستان ساده خلق کنه.
مستر روبات از لحاظ عاطفی خیلی در روح مخاطب تنیده میشه دلیل اصلیش فارغ از داستان بازی شاهکارِ رامی مالکه ، قشنگ میشد حس کرد که داره با تمام قوا نقش رو اجرا میکنه و ما با هم تمام وجود درکش میکنیم.
فصل اخر مستر روبات به درجه ای از شاهکار بودن میرسه که هر قسمتش یک شاهکارِ سینماییست ، هر قسمتش پتانسیل داره ده ها فیلم ساخته بشه ازش و هر کدوم یک شاهکار سمعی و بصری ان
مستر روبات رو تماشا کنید ، با تمام وجود حسش کنید ، تک تک لحظه هاش رو مزه کنید و قدر دان سم اسماعیل و یارانش باشید.
Goodbye Friend