I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
سلام به همه ی کاربران محترم
قسمت یک رو با هر مصیبتی که بود دانلود کردم (اگه در جریان سایت های دانلود فیلم و مشکلات اخیر باشید)
گرچه به خاطر خداحافظی Emmy Rossum از سریال قصد نداشتم دیگه این سریال رو دنبال کنم ، ولی به قدری فیلمنامه رو خوب نگارش کردن که حتی بدون فیونا هم سریال جذابیت های خودش رو داره
شروع خوبی داشت فصل 10
فقط دبی خیلی احساس ریاست میکنه و فکر میکنه که میتونه جای فیونا رو پر کنه که این قضیه خیلی رو مخ بنده هستش
کلا با شخصیت دبی و کارهاش هیچ جوره حال نمیکنم
فرانک بعد از مصدومیتش دوباره به فکر چرخوندن چرخ زندگیش و ایستادن روی پاهای خودش میکنه که در عین خنده دار بودن کاراهاش ، بعضی جاها واقعا آدم از خلاقیت و نبوغ این بشر جا میخوره
لیپ هم که بالاخره یه نفر مثل خودش پیدا کرد که تقریبا آدم غیر قابل تحملیه و خوبه که باعث شده لیپ آروم بشه و دیگه اون رفتارای مسخره ی سابق رو از خودش نشون نمیده و کلا سر عقل اومده
کارل هم با اینکه هضم شخصیتش و درک کارها و اهدافش برام سخته ، ولی باز دوست دارم دنبال کنم خط داستان زندگیشو
ایان هم که فعلا خبری ازش نیست و همون بهتر که نقش کمرنگ تری داشته باشه چون اونم دیگه خیلی وارد حاشیه شده
جای فیونا واقعا خالی
ببخشید بابت طولانی شدن
ممنون
قسمت اول واقعا جای فیونا خالی بود.
نمیدونم چرا این فصل یه جورایی همه بی خیال این فصل سریال شدن و هیچکی براش اهمیتی نداره.
امروز قسمت سوم هم اومد ولی هنوز زیر نویس قسمت دوم هم نیومده.
سلام چرا این سریال دیگه زیرنویس نمیشه؟
من تا فصل 5 با شیملس زندگی کردم اصلا، یکی از بهترین چیزایی بود که دیدم، حتی فصل 6 رو هم دوست داشتم با اینکه تا حدودی متوسط بود، اما باید قبول کرد شیملس از فصل 7 به بعد به بیراهه رفت و هر فصل بدتر و بدتر شد، اون شیملس فصل 1 تا 5 که اونقدر به مسائل اجتماعی و داستان های جذاب و حماسی میپرداخت با کمدی برخی اوقات تاریک کجا، شیملس الان کجا....
من که دیگه از اواسط فصل 8 تحمل دیدنش رو نداشتم و گذاشتمش کنار با خاطرات خوشش زندگی کنم تا اینکه هر فصل بیاد و من بیشتر غصه ی فصل های قدیمی رو بخورم !
Farewell
دقیقا باهات موافقم خیلی از سریال های دیگه هم اینجوری بودن که چند فصل اول خوب بودن بعد دیگه اب بستن به سریال و منم مثل تو ول کردم اونارو.در مورد شیملس هم موافقم که تا فصل 5 بود خوب اما اینقدر همون 5 فصل بهم حال داد و باهاش زندگی کردم که الان نمیتونم بیخیالش شم . ولی واقعا خط داستانی شخصیت ها خیلی بد شده ، افتضاحه.
رسما اعلام شد سریال در فصل 11 یعنی فصل بعدی به پایان میرسه
امیدوارم فصل پایانی فصلی به کیفیت فصل چهارم یا نزدیک بهش باشه، فصل چهارم شیملس یکی از بهترین فصل های ساخته شده تاریخ تلوزیون باید به حساب بیاد، حیف که از فصل 6 به بعد دیگه بقیه ی فصل ها ضعیف و ضعیف تر شدن، حتی همون فصل 6 هم متوسط رو به خوب بود و فصل های اخیر اصلا در حد اسم شیملس نبودن.
بهترین سریال کمدی دارک و اجتماعی که به عمرم دیدم حق داره همونجوری که شروع شد تموم بشه، مثل یک شاهکار امیدوارم نا امید کننده نباشه.
Farewell
امیدوارانه منتظره یه فصل پاپانی و طوفانی هستم.
خیلی دوست دارم شخصیت فیونا برا فصل آخر برگرده هرچند تو چند قسمت!
یه وزنه بود برا خودش احتمالا هم انصرافش از حضور تو سریال باعث کنسلی سریال بعد تنها یک فصل از اون هست!
دو سه فصل اخیر سریال به شدت از مشکل فیلمانمه رنج می برد. البته هرج و مرج مشخصه اصلی سریال بود که برگرفته از وضعیت زندگی گلگر ها هست. ولی بازم در اوج بی نظمی یه نظم و منطق وجود داشت. که توی 2-3 فصل اخیرکمتر شاهدش بودیم. اوجش هم توی همین فصل دهم بود. که تقربن بجز کاراکتر ایان و فرانک بقیهشون روی هوا بودن. حتی دبی که انتظار میرفت بعد از خروج فیونا همه کاره بشه کمتر بهش پرداخته شد. منطقی این بود که بخاطر فشار های که بهش وارد میشه اون روال زندگیش تغییر کنه خود سریال هم با همین داستان شروع میشه ولی بعد یکی دو قسمت نویسنده ها روشی که اتخاذ کرده بودن رو فراموش کردن... کارل هم که کلن به حاسیه رفته بود. ا=اوسایل فصل روال منطقی رو داشت که با خروج دوست دخترش میان زمین و آسمون بود داستانش. لیام نه تنها روند داستانیش برای پیدا کردن شخصیت سیاه پوستش ادامه پیدا نمیکنه بلکه حتی اشاره ای بهش نمیشه و اوم پا در هوا میمونه. داستان لیپ و تمی شروع خوبی داشت ولی به مرور به حاشیه رفت ولی اخر سر به مقصد مناسبی رسید. گرچه بزم به گیر منطقی بد داشت. لیپ خونه رو اجاره کرده و به هیچ عنوان نمیتونه دست به تغییرات و تعمیرات بزنه مگراینکه خونه خریده باشه. مسلم شیملس هیچوقت اهل سورپرایز نبوده که بگیم فصل بعد معلوم بشه که خونه رو خریده. از طرفی بازم سریالی نبوده که زیادی بر اساس این جور منطق ها بخاد پیش بره که بهش گیر ندیم. ولی چون یه مقصد مهم برای یکی از مهم ترین کاراکتر هاش هست یک رو مخ میره.
اوایل فصل سریال یه روند خوب داشت که هر از گاهی فیونا زنگ میزد یا بهش زنگ میزدن. در همون حد 2-3 تا دیالوگ هم عالی بود چون فیونا مهم ترین وزنه سریال بود و رفتنش ها با قهر و امثالهم نبود که بخاد قطع رابطه کنه. فاصله گرفتن برای پیشرفت توی زندگی خودش بود ( حتی خود امیلی روسئوم برا این از سریال خارج شد که به کارگردانی بپردازه و پیشرفت شغلیش رو ادامه بده) پس برای یه واقعه مهم مث عروسی ایان و میکی لازم بود که سکانس از تماس تصویری با فیوان اضاف میشد. حتی لازم هم نبود قیافه فیونا رو ببینیم که نیاز به بازیگرش باشه. یه سکانس از که یکی از کاراکتر ها صفحه گوشیش بنویشه calling fiona هم کافی بود.
از بین همه کاراکتر های فرانک همچنان داستان مناسب و کافی خودشو داره که حاصل درک صحیح نویسنده ها و خود ویلیام میسی هست. این بشر تموم زندگیش مش.روبه ( سکانس بدرقه توی عروسی رو نگاه کنین که گل و نقل میریزن تو هوا.. تنها کاراکتری که لیوانش دستشه و حتی مواظبه که چیزی توی لیوانش نریزه تا مش.روبش خراب بشه فرانکه. این نکات ریز هست که همچنان فرانک رو دست نیافتنی میکنه. گرچه اونم یه مقدار زیادی راحت از دادگاه قصر در میره.
به هرحال با اینکه چندیدن بار خاستم توی 2 فصل اخیر سریال رو ادامه ندم بازم منو کشوند تا فصل آخر. با وجود مسیر نه چندان خوبی که توی 2-3 فصل اخیر طی شده ولی الان سریال و داستان در یه مقصد اولیه مناسب برای به سمت پایان کردن قرار داره.