چرا و چگونه Fargo اینطور به قهقرا رفت؟؟

[Luca Brasi]

فصل ۱ سریال آنتولوژی Fargo در تاریخ ۱۵ آپریل ۲۰۱۴ بر از شبکه ی شبکه ی FX روی آنتن رفت که ژانر اصلی آن : کمدی سیاه و جنایی و درام بود یکی از موفقیت های شگفت انگیز این سریال در فصل اول این بود که توانست در هر اپیزود محتوی جنایی با محوریت درام با یک فضای کمدی سیاه حاکم بر جو تولید و نظر مثبت مخاطب را در هر اپیزود جلب کند(مصداق بارز این پاراگراف : ریت ۹.۴/۱۰ پایلوت سریال با میانگین حدود ۱۲۰۰۰رای و ریت ۹.۴/۱۰ اپیزود اخر با میانگین حدود ۸۰۰۰رای هست)

ظهور پدیده ای جدید در شبکه اف ایکس

همچین فضای سرد و تاریکی با جوی مرموزانه در قالب موقیت های طنز ، ترکیبی بود که بجرئت میشود گفت تا قبل از فصل ۱ Fargo ندیده بودیم! و‌نکته ی قابل توجه تر این بود‌ که فضای داستان بشدت برای مخاطب ملموس بود با اینکه تمامی نماها سرد و یخزده و برف و بورانی و بارانی بود و تا چشم کار میکرد سفیدی برف بک گراند تمامی قاب های نماها بود اما یک جریان گرمی بشدت به دل مخاطب میشست : شخصیت پردازی های عمیق + متدهای بی نظیر و پخته ی بازیگران در اجرای نقش. بیلی باب تورنتن با بازی در نقش لورن مالوُ از اولین نمایی که وارد کادر میشود کاریزما از خود ساطع میکند تا اخرین لحظه در این بین مارتین فریمن در نقش لستر نیگارد یک نقش مکمل برای پر رنگ‌ تر کردن شرارت و خشونت های لورن مالوُ هست

تمامی این حرف ها بکنار هسته ی اصلی داستان : نبض تپنده ی هیجانی با طعم تعلیق گونه ای بود که نه در کل ۱۰ اپیزود بلکه در تمام سکانس های هر اپیزود حفظ میشد و مخاطب نمیتوانست ادامه ی داستان را برای وقتی دیگر بگذارد چرا که حس کنجکاویش به مرز ۱۰۰ میرسید.

شروع فاجعه

و اما شروع فاجعه به صورت ارامش قبل طوفان از فصل ۲ شروع شد زمانی که اِلِمان های خشونت | فضای سرد و تاریک همچنان وجود داشت اما دیگر خبری از تعلیق و هیجان انچنانی نبود مگر انگشت شمار و با شروع فصل ۳ رسما فارگو در یک سراشیبی افتاد چرا که بیشتر و بیشتر از اصل خودش دور میماند! دیگر از ان دکوپاژهای شاهکار نماهایی که خون همچون رود در ان جاری بود خبری نبود عنصر کمدی سیاه جای تمامی جو و فضای خشونت آمیز را گرفته بود و زیر سلطه ی خود دراورده بود و اما عمق فاجعه فصل چهارم بود... فصلی که هیچ نشانی از فارگو نداشت الی به دوش کشیدن نامش

[ashley_1986]

سلام و تشکر برای تاپیک
اما بنظر من نمیشه قاطع گفت که فارگو به قهقرا رفت
فکر میکنم این بلا سر سریال های آنتولوژی که شروع بسیار قوی و خوبی دارند میاد . برای مثال سریال True Detective به همین شکل بود ، فصل اول عالی اما از فصل دوم یک سریال معمولی شد که فقط نام True Detective رو یدک میکشید
همین اتفاق برای فارگو هم رخ داد
من بیاد ندارم که سریال آنتولوژی مثلا فصل دوم یا سومی بهتر از فصل اول داشته باشه و من دیده باشم . معمولا اگر خوب باشه هم میشه مثل سریال فارگو یا گارآگاه حقیقی
مهم ترین دلیلش هم این هست که با توجه به تعویض بازیگران در هر فصل کار شخصیت پردازی سخت تر میشه و باعث میشه این مقایسه بین فصل ها پیش بیاد
بنظر من بهتر هست که سریال فارگو و گارآگاه حقیقی دیگه ساخته نشه
کلا مینی سریال ساختن بهتر از آنتولوژی ساختن هست ، آنتولوژی ریسک بالایی داره و باعث میشه ریت سریال بالا و بایین زیادی داشته باشه

[Luca Brasi]

چطور فارگو از یک سریال ساده به یک شاهکار تبدیل شد

پایان شب سیه سپید است | ماه زیر ابر نمیمونه و خیلی از ضرب المثل ها و شعرهایی با این مضمون ایدئولوژی هست غیر قابل انکار در حدی که چه در بین خداپرستان چه دین داران و حتی آتئیست ها وجه اشتراک است : امکان ندارد عمل خلافی در خفاترین نطقه ی مختصاتی صورت بگیرد اما بی جواب بماند

اما اینکه چگونه شب سیه به پایان برسد و چطور ماه خودنمایی کند از زیر ابر مساله این است! فارگو سریالی که رویدادهاش بر اساس نظریه ی آشوب ـه ! چنان چه در هر فصل می دیدیم یک اتفاق کوچک در ابتدای داستان منجر به آشوبی غیرقابل کنترل در کل سیستم و خط داستانی میشد و اینجا بود که نویسنده ها در عمق "پیچیدگی" داستانی بسیار ساده را روایت میکردند برخلاف سریال های جنایی دیگر که با قاتل هایی باهوش | توانمند طرف بودیم اینجا اتفاقا احمق ترین و پلشت ترین آدم ها مظنونین اصلی قتل ها بودند اما نویسنده ها آنچنان داستان ساده را در بستری از پیچیدگی روایت میکردند که تمام شدن آن شب سیه کار آسانی نبود و همین نکته بود که فارگو را تبدیل به یکی از متفاوت ترین سریال های نه جدید بلکه تمام ادوار تاریخ سریال سازی کرد