فصل سوم
»» همچنان عالی ، شروع مهیجی داشت و خونین ادامه پیدا کرد و در انتها با اینکه یه کم از تب و تاب افتاد ولی راضی کننده فصل به پایان رسید ؛ این سریال به مرحله ای رسیده که وقتی می نشینین پای دیدنش نمی تونین در مقابل Binge-watch کردنش مقاومت کنید. بالاخره پای گرگ و پری هم به سریال باز شد هر چند گرگ نماهاش کم بود ولی حتما" در ادامه بیشتر بهشون پرداخته میشه ،به خصوص اومدن »السید» گرگ نما داستان رو پیچیده تر خواهد کرد. موجود عکس بالا «راسل اجینگتون» تا اینجا خفن ترین و بی رحم ترین شرور سریال بوده و
Denis o'Hare تو ایفای نقشش کاملا" بی نقص عمل کرد، نمیخوام داستان اسپویل بشه ولی این لعنتی تا آخر سریال باید باشه. یه کم داستان این فصل شیر تو شیر شده بود و الان شهر «بون تمپس» محل رفت و آمد همه جور موجودی شده که خوشبختانه به حاشیه نپرداختن و خوب جمعش کردن ولی الان اونقدری سوژه رو دست سازنده ها هست که بتونن داستان رو به هر سمتی ببرن و فقط امیدوارم جاده خاکی نزنن و همینجور پرقدرت ادامه بدن، خوبی
خون حقیقی اینه که داستان تا اینجا متمرکز رو خون آشام ها بوده و بقیه خط های داستانی هم سر و تهش به همین خون آشام ها وصله. این سلسله مراتب سازمانی و قوانین و لول آپ شدنشون هم خیلی جالبه و رفته رفته اطلاعات جالبی به بیننده میدن به خصوص اینکه هر کی سن و سالش بیشتره ،قویتر هم هست که چرخه قدرت رو به خوبی نشون میده مثل همین «راسل» که سه هزار سال سن داره و بقیه مقابلش مثل جوجه هستن.
همچنان داستان های ناگفته زیادی باقی مونده و کارهای «راسل» انسان ها و خون آشام ها رو با چالش های جدیدی مواجه کرد، مقامات بالادستی خون آشام ها از موضوعاتی بوده که تا اینجا بهش کم پرداخته شده بود ولی داستان کم کم داره میره سمت اونا که کاراکترهای سریال رو وارد ماجراهای بزرگتری خواهد کرد، اومدن گرگ نماها و مشخص شدن ماهیت «سوکی» همه اینا میتونه فصل های بعدی رو هیجان انگیز کنه. حیف که نمیشه بدون اسپویل کردن از این سریال تعریف کرد و تا جای ممکن سعی کردم داستان رو لو ندم تا اگه کسی خواست ببینه زهرمارش نشه.
خدا رو شکر که این سریال رو موقع پخش ندیدمش وگرنه چجوری میتونستم منتظر قسمت های بعدی بمونم.