برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
صفحه 3 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 از مجموع 33
  1. #1
    IM PATHETIC
    تاریخ عضویت
    Nov 2011
    ارسال ها
    4,110
    سپاس
    63,510
    از این کاربر 90,614 بار در 4,565 پست سپاس گزاری شده

    Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول






    در این تاپیک می‌توانید پیرامون فصل اول درام ژانر اکشن Squid Game که انتشار اپیزودهای آن از طرف سرویس Netflix از هفدهم سپتامبر 2021 (جمعه 26 شهریور 1400) )آغاز شده بحث و گفتگو بفرمایید. لطفا اگر می‌خواهید در مورد قسمت خاصی بحث کنید، در ابتدا عنوان قسمت موردنظرتان را بیان کنید تا دیگران متوجه بحث شما بشوند، و از اسپویل شدن مطلب برای دوستانی که هنوز قسمت مورد نظر را ندیده اند، جلوگیری شود. در موارد ضروری استفاده از تگ اسپویلر را نیز مد نظر قرار دهید.

    I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead



  2. #21
    اگه بارون بباره
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    محل سکونت
    تربت حیدریه
    ارسال ها
    786
    سپاس
    13,833
    از این کاربر 7,983 بار در 806 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    بعضی دوستان چقدر قلمبه سلمبه حرف میزنن و بدجور هیت میدن! خدایی بهترین سریال امسال بود.منی که تابحال سمت سینما و سریالهای شرق نرفته بودم از این سریال خوشم اومد.فقط مشکل قسمت آخرشه.سریالای خوب همیشه قسمتهای آخر یا فصل آخر میزنن جاده خاکی! یاد گات گرامی باد
    9/10

  3. 21 کاربرِ زیر از saeedporreza9 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  4. #22
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    ارسال ها
    193
    سپاس
    1,483
    از این کاربر 1,275 بار در 191 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    به جز قسمت اخر معرکه بود
    ۹/۱۰
    💙استقلال💙

  5. 9 کاربرِ زیر از ali_74 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  6. #23
    تاریخ عضویت
    Oct 2018
    ارسال ها
    540
    سپاس
    6,545
    از این کاربر 8,005 بار در 547 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول


    سریال ایده خیلی جذابی داره و از قسمت اول تا آخر برای هر بیننده ای کشش بینج واچ و پشت سر هم دیدن ایجاد میکنه
    یه جاهایی از چهارچوب منطق میزنه بیرون ولی اونقدر شدید نیست که به یک سریال مضخرف تبدیلش کنه
    پندهایی هم در سریال نهفته هست مثل بی ارزش بودن پول زیاد و پوچی زندگی در هر حالت (دارایی زیاد و نداری زیاد)
    شخصیت نقش اول یعنی سئول گی هون تا انتهای سریال بسیار جذاب و اخلاق مدار به بیننده ارائه میشه
    برخلاف نظر خیلی ها به نظرم سریال خوب تموم شد و به غیر از واقعی نبودن سورپرایز آخرش یعنی
    مشاهده محتوا اسپویلر
    نقش خدا دادن به پیرمرد شماره ۱
    بقیه اتفاقات برای سئول گی هون خارج از کلیشه بود
    بعد از تجربه چندتا فیلم کره ای تجربه اولین سریال کره ای بسیار جذاب بود
    ریت-تعداد اپیزود
    8 - 5
    9 - 4
    ریت سریال برای من : 8.4

  7. 17 کاربرِ زیر از opeth1h بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  8. #24
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    ارسال ها
    711
    سپاس
    7,972
    از این کاربر 6,073 بار در 737 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول



    کل متن اسپویل بارانه!
    بازی مرکب با وجود تمام ضعفهایی که داشت ولی بدون شک بسیار سرگرم کننده و جذاب بود طوری که هر قسمت بی تاب قسمت بعد میشدم و یا حتی نمیخواستم سریال تموم بشه البته بعضی جاها باگهایی داشت که حس فانتزی و غیر واقعی بودن میداد! و یا ضعفهایی که دوستان بهش اشاره کردن و نمیخوام دوباره تکرارشون کنم ولی میشه گفت در کل لیاقت این همه تعریف رو داشت البته بجز قسمت آخرش که اصلا خوب نبود و به نظرم این که چنین شخصیتی(456) تریپ انتقاد و بعد هم انتقام به خودش بگیره زیاده روی و حماقت بود!(راستی تو قسمت سوم 90 % مطمئن بودم که شماره 001 همه کاره است) !
    چیزی که باعث شد از پایان بندی سریال خوشم نیاد رفتار متناقض شماره 456 بود!چون قسمت آخر به طرز احمقانه ای زد تو جاده خاکی! و کاملا نامتعادل رفتارکرد.یعنی کسی که میدونست امکان مرگش تو یک چنین بازیی وجود داره ، دوباره به بازی برمیگرده!! و حتی با رندی و کلاه برداری از یک پیرمرد ، قصد داشت برنده یکی از بازی ها بشه و عملاً حکم مرگ اون پیرمرد رو امضا کرد بود ، حالا تو قسمت آخر شده بود مدعی جوانمردی!! و یا این که بعد از گذشت یک سال از بازی هنوز کُنج اِذلت گزیده و به عبارتی خودش رو به نفهمی زده بود ! البته خب کسی منکر تراموایی که درون متن یک چنیی رویدادی قرار گرفتن به ادم وارد میکنه نمیشه ، ولی با این همه میبایست نسبت به مسولیتهایی که در قبال دختر خودش ، برادر شماره 67 و مادر شماره 218 داشت عاقلانه رفتار میکرد و همه اینا به کنار حالا ، این که قراره با این ثروت بدست اومده بره به جنگ این سازمان نشون میده که قراره فصل دومش رو قشنگ تر بزنن به سریال ؛ چون از یک چنین شخصیتی که همیشه احساسی و بدون فکرعمل میکرد نمیشه انتظار داشت بتونه چنین هدفی رو به سرانجام برسونه و در مقابل خدایان و سیستمی که در کل جهان ایجاد کرده اند یک تنه باسته و به نظرم باید تو همون فصل اول تمومش میکردن و یا حداقل جور دیگه ای ادامه اش میدادن!

    خلاصه جدای از قسمت آخرکه بی نهایت رو مخ بود کلیت سریال خوب بود
    ولی به نظرم سه عامل باعث شده بود سریال به شدت جذاب بشه ، تا جایی که اکثریت ، از خیلی از نقاط ضعف سریال چشم پوشی کنیم و یا اصلا به چشم نیان!
    1-یکی کیفیت بصری خوب سریال ، یعنی نحوه فیلمبرداری و پالت رنگی و حتی لباسها و دکراسیون صحنه بود و انگار که داشتی فیلم سینمایی نگاه میکردی و بازی های خوب هم قسمتی از این کیفیت بصری بودن.

    2-عامل دیگه بر میگرده به حال و هوای سینمای کره! به نظرم کلا سینمای کره در انتقال بخش احساسات و درام قضیه چه تو سریال ها و چه در فیلم های سینماییش همیشه خیلی خوب عمل کرده و میکنه و آثار کره ای یک حال و هوای خاص و جذب کننده ای دارن که نمیدونم نشات گرفته از ذات بخصوص مردمش هست ، یا آب و هوای کشورشون و یا فرهنگشون که باعث میشه همیشه جدی گرفته بشن(همونطور که حال و هوای فیلم های هندی نشات گرفته از ذات جوگیرمردمش هست! و باعث میشه هیچوقت(اکثراً) جدی گرفته نشن!)

    3-اما سومین عاملی که به نظرم باعث شده بود سریال به شدت جذاب باشه بُعد مفهومی سریال بود!
    ما انسانها به خاطر رشد و پیشرفتی که در زمینه های علمی و تکنولوژی داشته ایم و به خاطر پیچیده تر شدن زندگی و به وجود اومدن مفاهمیمی مثل قانون یا حقوق بشر و غیره .... فکر میکنیم که دیگه اون انسان بدوی گذشته نیستیم فکر میکنیم مدرن شدن سبب شده خصوصیات و خصلتهای ذاتی اون انسانهای وحشی چند هزار سال پیش ، از وجود ما انسانهای امروزی پاک بشه!
    درواقع ما به واسطه این پیشرفتها یک دنیای غیر واقعی برای خودمان ترسیم کردیم و با این مفاهیم (شیک و زیبا) و (رنگ و لعابهای) متنوع ، احساسات و ذات واقعی انسانیمان رو پوشانده ایم
    شاید علت تاثیر گذاری و جذاب بودن "بازی مرکب" این باشه که این سریال خودِ واقعی انسان و خود واقعی زندگی رو به خشن ترین شکل ممکن نشون داد و تمام خصوصیات و خصلتهای انسانی که در( دنیای بدون رنگ و لعاب) و واقعی انسانها وجود داره رو در قالب بازی به نمایش گذاشت ( عریانتر از دنیای بیرون بازی)و به ما انسانها یادآوری کرد که چه موجوداتی هستیم و حاضریم برای برنده شدن و زنده ماند تا کجاها پیش رفته و حتی روح خود را بفروشیم!!
    درواقع اون جزیره ، خود کره زمین و بازیکنها هم همان مردم دنیا هستند و رفتار و احساسات هم ،همان رفتار و احساسات انسانی مانند زورگویی ، اتحاد ، دشمنی ، تقلب ، مهربانی ، خیانت ، حرص و طمع ... بود و فقط یک شانس دوباره به انسانهای داخلش میداد تا با زیرپا گذاشتن دیگران و با تکیه بر غریزه برنده شدن بتونن به غایت هدف این بازی یعنی "بقای برترین" برسن!!! و شانسی دوباره در زندگی پیدا کنن.البته سردیه (خون منجمد کننده ای) که در خشونت ، و (به راحتی کشتن بازیکن ها) در طول سریال به نمایش گذاشته شد هم درمیخکوب و غافلگیر کردن بیننده و در نتیجه جذاب تر شدن سریال هم بی تاثیر نبود.
    در واقع تو این سریال واقعیت زندگی در قالب یک (بازی مرگ و زندگی) تحت نظارت خدایان یا صاحبان زمین که ما برایشان حکم سرگرمی رو داریم و هیچ رحم و مروتی در وجودشون ندارن به نمایش گذاشته شد ، تئاتری که در اون به واسطه بازی ها و قوانینی که توسط خدایان و صاحبان بازی وضع شده بود و توسط ناظرین (پیام آورانشان) ابلاغ میشد و نشون میداد انسانها در طول مدت زندگیشون :
    چطور توسط قوانینی که خودشون یا دیگران وضع میکن کشته میشن (بازی اول) ،
    چطوربرای سود بیشترحاضرن به قتل عام بیرحمانه هم نوعان خود دست بزنن(شبی که در خوابگاه همه به هم حمله کردند)
    چطور با ذکاوت یا خوش شانسی از مرگ فرار کرده یا کشته میشن (بازی شکل شیرینی)
    چطور از هم سوء استفاده میکنن!
    چطور برای بقای خود با همکاری انسانهایی ، عده ای رو به کام مرگ میکشن!(بازی طنابکشی)
    چطور حتی به پارنتر و دوست خود خیانت میکنن(بازی تیله ای)
    چطور برای رسیدن به مقصد و برنده شدن انسانهای دیگر رو از پرتگاه پرت کرده و یا مانع عبور دیگران میشن(بازی پانل های شیشه ای)
    و چطور برای زنده ماندن یا حتی برنده شدن حاضر به قتل و آدم کشی میشن!(بازی آخر)
    و در کل چگونه زندگی کنن تا برنده بشن و یا زنده بمونن و به پاداش برسن!!!!
    البته در این دنیا همه چیز تیره و تار نیست و گاها آدمهایی هم پیدا می شوند که سعی میکنن انسان باشند و قوانین رو بشکنن مانند کاری که 456 در لحظه آخر بازی کرد و خواست بازی رو تموم کنه! تا جان(218) رو نجات بده و یا کاری که شماره (240) تو بازی تیله بازی کرد و عملا خودش رو فدا کرد تا 067 بتونه به مرحله بعدی بازی بره!
    و حالا شاید با در نظر گرفتن این کورسویی از امید به انسانها باشه که سریال در فصل دوم قصد داره بگه که این روند باید شکسته بشه و باید خدایان و صاحبان قدرت رو به زیر بکشیم و این چرخه باطل رو که از ازل شروع شده ، و ادامه دارد را نگذاریم که تا به ابد ادامه پیدا کند!!

    8.5/10

    .


  9. 19 کاربرِ زیر از matiyo بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  10. #25
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    408
    سپاس
    1,877
    از این کاربر 4,589 بار در 446 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    در کنار نقدها و نظرهای جالب و ریزبینانه‌ی همه‌ی دوستان هر سه زنی که توی سریال بازی کردن شخصیت‌پردازی فوق‌العاده‌ای داشتن: ۱. کانگ سابیوک ۲. جی‌یونگ ۳. هان می‌نیون

    جی‌یونگ از دید من برنده‌ی حقیقی بازی بود. (اگه کسی دوست داشت در این مورد می‌تونم توضیح بدم )

    در کل سریال خیلی خوب و جذابی بود و امتیاز من بهش ۹ هست. (فقط به خاطر شخصیت‌پردازی بسیار عالی جی‌یونگ)

    جدی می‌گم بعضی‌ها انقدر موشکافانه سریال رو بررسی می‌کنن باید بهشون آفرین گفت
    My Updated Top Ten


    You want to know the secret of my power?

    No one

    Ever

    Truly loved me

  11. 12 کاربرِ زیر از pro_translator بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  12. #26
    تاریخ عضویت
    Dec 2017
    ارسال ها
    30
    سپاس
    280
    از این کاربر 289 بار در 30 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    نقل قول نوشته اصلی توسط pro_translator نمایش پست ها
    جی‌یونگ از دید من برنده‌ی حقیقی بازی بود. (اگه کسی دوست داشت در این مورد می‌تونم توضیح بدم )
    من دوست دارم بخونم، اگر ممکنه
    "I'd consider myself a realist, but in philosophical terms, I'm what's called a pessimist"
    Rust Cohle

  13. 6 کاربرِ زیر از Elli47 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  14. #27
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    408
    سپاس
    1,877
    از این کاربر 4,589 بار در 446 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    نقل قول نوشته اصلی توسط Elli47 نمایش پست ها
    من دوست دارم بخونم، اگر ممکنه
    برای اولین بار، سه‌بیوک جی‌یونگ رو پیدا می‌کنه. انگار هیچکس دیگه نمی‌تونه ببیندش و اگه منصف هم باشیم همین طور به نظر می‌آد اگه یهویی ظاهر شد. جی‌یونگ زمانی ظاهر می‌شه که سه‌بیوک برای همیشه تکلیف خودش رو با مردها مشخص کرده که دیگه به مردها هیچ‌وقت اعتماد نکنه. سه‌بیوک به جی‌یونگ نزدیک می‌شه و ازش می‌خواد که برای بازی بعدی به تیمشون ملحق بشه. خب چرا سه‌بیوک می‌ره سراغ جی‌یونگ؟ چون خودش رو توی جی‌یونگ می‌بینه. یه بی‌اعتمادی به مردها مشابه چیزی که خودش داره می‌بینه. بدبینی به همون اندازه و حس ناامنی و غرور. وقتی سانگ‌وو سه‌بیوک رو سرزنش می‌کنه که بهت گفتم فقط مرد بیارین، جی‌یونگ فوری بدون هیچ تقلایی خودش رو کنار می‌کشه و می‌گه: اینجا جای من نیست؟ خب پس خودم می‌رم. انگار هیچ اتفاقی نیافتاده. مجدد، عین سه‌بیوک اون هم ترجیح می‌ده تنها باشه تا استیصال نشون بده. جی‌یونگ یه غرور زهرآگین داره که حس ناامنیش رو می‌پوشونه، یه حس ناامنی که حاصل فعل و انفعالاتش با مردهاست. هم سه‌بیوک هم جی‌یونگ خیانت دیده‌ان و دیگه نمی‌ذارن بهشون خیانت بشه حتی اگه بیشتر در معرض خطر قرار بگیرن.


    وقتی اون پدر روحانی می‌گه: "بیاین یه تیم ضعیف پیدا کنیم و اول بهشون حمله کنیم" جی‌یونگ پاسخ می‌ده: "مرد خدا بیشتر از ما به خون تشنه‌اس." این نشون‌دهنده‌ی بدبینی جی‌یونگ نسبت به دینه و نشون می‌ده که این ریاکاری رو بین پدرهای روحانی قبلا تجربه کرده و تشخیص می‌ده که چطوری از دین برای پوشوندن گناه‌هاشون استفاده می‌کنن.


    ولی بعد از آشنایی با سه‌بیوک همین تجربه باعث ایجاد پیوند بین این دو نفر می‌شه. چون فورا بعد از این حرف جی‌یونگ سه‌بیوک پشتش درمی‌آد: "می‌دونی مردی که جلوی من بود چطوری مرد؟ کسی که فکر می‌کرد هم‌تیمیشه گردنش رو شکست." به لطف همین وجه مشترک روان‌شناختی سه‌بیوک می‌تونه با شک کمتری به جی‌یونگ نزدیک بشه نسبت به بازیکن‌های دیگه و فکر می‌کنم مهم‌تر از اون هم اینه که سه‌بیوک سعی می‌کنه همونطوری گی‌هون بهش کمک کرد به جی‌یونگ کمک کنه.

    در مورد بدبینی جی‌یونگ، این برمی‌گرده به تجربه‌ی جی‌یونگ با الاهیات وقتی توی آسانسور به پدر روحانی می‌گه: "الان داری به درگاه کی دعا می‌کنی؟ خدا؟ خیال کرده‌ای به لطف خدا زنده‌ای؟" بعد خودش بدبینیش نسبت به دین رو با گفتن این نشون می‌ده: "لطفا به ما کمک کن که از حالا آدم‌های بیشتری رو بفرستیم پیشت..." که سه‌بیوک می‌پره وسط حرفش و می‌گه: "ساکت." جی‌یونگ جواب می‌ده: "با منی؟ یا اون بابا؟" و سه‌بیوک جواب می‌ده: هردوتون.


    دخالت سه‌بیوک نشون می‌ده که اون یه جایی بین از دست دادن و حفظ کردن ایمانش گیر افتاده. ولی ایمان فقط اشاره به "دین" نداره. به "امید" هم اشاره می‌کنه.

    ولی جی‌یونگ این وسط گیر نیافتاده. جی‌یونگ دین و امیدش از بین رفته. جی‌یونگ رو نمی‌شه نجات داد. اون نمی‌خواد کسی نجاتش بده. ولی با این حال باز هم می‌خواد با سه‌بیوک ارتباط برقرار کنه وقتی بهش می‌گه: "اسمت چیه؟" و سه‌بیوک می‌گه: "واسه چی می‌پرسی؟" و جی‌یونگ می‌گه: "که با اسمت صدات کنم دیگه." و سه‌بیوک جواب می‌ده: "خب صدام نکن." سه‌بیوک تلاش‌های جی‌یونگ برای تقابل دوستانه پس می‌زنه.


    چیزی که عجیبه اینه که علی‌رغم بدبینیش جی‌یونگ دنبال دوست پیدا کردنه. که با یه نفر دیگه ارتباط برقرار کنه و سه‌بیوک هم مدام درخواستش رو پس می‌زنه.

    وقتی همه دنبال یه هم‌تیمی برای بازی بعد می‌گردن سه‌بیوک بلند می‌شه می‌ره چون نمی‌خواد که التماس کسی رو بکنه که باهاش هم‌تیمی بشه. ولی این بار جی‌یونگه که سراغ سه‌بیوک می‌ره و ازش می‌خواد باهاش بازی کنه:

    جی‌یونگ: هی، بیا با من بازی کن. مطمئن می‌شم که ببری.
    سه‌بیوک: چجوری؟
    جی‌یونگ: هر جوری لازم باشه.

    جی‌یونگ نشون می‌ده که هدفش بردن یا زنده موندن نیست. بلکه فقط ارتباط گرفتن با سه‌بیوکه. می‌خواد هم‌تیمیش باشه. ولی سه‌بیوک باز هم باهاش راه نمی‌آد:

    سه‌بیوک: چرا باید باهات بازی کنم؟
    جی‌یونگ: یعنی ترجیح می‌دی بری التماس اون کارگرها رو بکنی که باهات بازی کنن؟ خیلی خجالت داره.
    سه‌بیوک: خجالت یا نه مهم نیست. باید هر جوری شده ببرم.

    جی‌یونگ سه‌بیوک رو می‌شناسه و می‌دونه چجوری باید باهاش راه بیاد. اینجا سوال پیش می‌آد که آیا سه‌بیوک نقش خواهر بزرگه رو توی این رابطه بازی می‌کنه یا این نقشه به عهده‌ی جی‌یونگه.


    سه‌بیوک: چرا می‌خوای با من بازی کنی؟
    جی‌یونگ: تو چرا از من خواستی باهاتون بازی کنم؟
    سه‌بیوک: تو تنها کسی بود که بهت می‌خورد با ما بازی کنی.
    جی‌یونگ: من هم الان همین حس رو دارم.

    این دو زن توی این مرحله به هم احتیاج دارن. از دید همه این دو نفر ضعیف و عاجز هستن و از اونجایی که هیچ کدومشون نمی‌خوان التماس کسی رو بکنن با هم‌تیمی شدن می‌تونن مانع این بشن که احساساتشون رو جلوی دیگران به نمایش بذارن. در این نقطه نشون داده می‌شه که سه‌بیوک و جی‌یونگ بلاخره یکی رو پیدا کردن که بتونن بهش اعتماد کنن. با این حال جی‌یونگ از این رابطه دنبال جایزه نیست. حالا که این نقش بهش افتاده به عنوان خواهر بزرگتر یه ماموریت داره و این ماموریت نجات سه‌بیوک هست.

    دو نفر توی محیط بازی روی راه‌پله می‌شینن و اینجاست که هدف جی‌یونگ مشخص می‌شه.

    جی‌یونگ: این بزرگترین تراژدی بعد از جنگ کره‌است.
    سه‌بیوک: چی بازی کنیم؟
    جی‌یونگ: تو چقدر خشک و بی‌عاطفه‌ای.

    جی‌یونگ قاطی هیجانات بازی جی‌یونگ دنبال اینه که با شوخی رو مخ سه‌بیوک بره که باهاش حرف بزنه. می‌خواد بهش برسه. درسته، برای این که یه دوست برای خودش پیدا کنه و داره سخاوتمندی به خرج می‌ده. اون دنبال اینه که برای سه‌بیوک هم یه ارتباط جدید فراهم کنه. و یه بار دیگه سه‌بیوک روی خوش نشون نمی‌ده.

    جی‌یونگ: خب بلاخره تو جاسوس کره‌ی شمالی هستی؟
    سه‌بیوک: مزخرف نگو. بگو چی بازی کنیم.

    سه‌بیوک با خشم جواب می‌ده. خیلی بدعنقه. ولی جی‌یونگ معامله‌به‌مثل نمی‌کنه. اون کوتاه اومده. اون می‌دونه چه دیدگاهی از سه‌بیوک داره و می‌دونه هم از سه‌بیوک هم از این بازی چی می‌خواد.

    جی‌یونگ: فقط قراره یه دست بازی کنیم. وقت هم داریم. بیا دقیقه‌ی آخر بازی کنیم.
    سه‌بیوک: خب تا اون موقع چی کار کنیم؟
    جی‌یونگ: حرف بزنیم.

    جی‌یونگ می‌خواد حرف بزنه. فقط می‌خواد یه چیزی رو احساس کنه و قبل از مرگش یه رابطه بگیره. و توی این رقابت بی‌رحمانه یه نفر رو پیدا کرده که به لحاظ روحی باهاش همدرده. بنابراین قبل از مرگش می‌تونه یه رابطه بگیره. جی‌یونگ یه نوع حکمت داره. بیشتر از بی‌چارگیش. و این حکمته هنگام تیله‌بازی خودش رو نشون می‌ده. بلاخره بعد از کلی تقلا سه‌بیوک رو به حرف می‌گیره.


    جی‌یونگ: خب چرا از شمال اومدی اینجا؟
    سه‌بیوک: فکر می‌کردم اینجا بیایم اوضاع بهتره.
    جی‌یونگ؟ خب؟ هست؟

    جی‌یونگ سه‌بیوک رو می‌شکنه. اون چیزی که بهش می‌گفت "بی‌عاطفگی و سردی" سه‌بیوک رو می‌شکنه و جلوتر با این گرما، اشک‌های سه‌بیوک سرازیر می‌شن و با این اشک‌ها دردها هم می‌رن.


    جی‌یونگ داره به سه‌بیوک کمک می‌کنه که احساسات نشون بده. که با احساساتش رودررو بشه و احساس انسانیت رو بهش برگردونه. ولی کار جی‌یونگ هنوز تموم نشده.

    جی‌یونگ: اگه با اون همه پول از اینجا بری چی کار می‌کنی؟
    سه‌بیوک: با برادرم یه خونه می‌خرم و مامانمو از کره‌ی شمالی می‌آرم.

    اینجا جی‌یونگ یه گام دیگه برمی‌داره. اصرار می‌کنه که سه‌بیوک در مورد نقشه‌های آینده‌اش صحبت کنه. یه جورهایی امیدها و آرزوهاش. جی‌یونگ داره از این مکالمه لذت می‌بره ولی در اصل، این به خاطر سه‌بیوکه.

    جی‌یونگ: با ۴۰ میلیارد وون می‌شه خیلی کارهای دیگه هم کرد. هیچی دیگه نمی‌خوای؟ (تقریبا ۳۳ میلیون دلار)

    جی‌یونگ واقعا داره تلاش می‌کنه که سه‌بیوک از تخیلش استفاده کنه. می‌خواد سه‌بیوک خودش رو و درونش رو نشون بده. که در اعمقاش چی زندانی شده. برای جی‌یونگ مهم اینه که سه‌بیوک دوباره رویاپردازی کنه.

    جی‌یونگ: جایی نیست که دلت بخواد بری؟
    سه‌بیوک: جزیره‌ی ججو.
    جی‌یونگ: جزیره‌ی ججو؟
    (سه‌بیوک سرش رو به معنای "آره" تکون می‌ده.) توی تلویزیون دیدمش. خیلی شگفت‌انگیز بود و اصلا شبیه کره نبود.

    و امید کوچیکی که درون سه‌بیوک زندگی می‌کنه وجود داره علی‌ٰرغم همه‌ی دردها و تقلاهاش، باز هم اونجاست. و جی‌یونگ پیداش می‌کنه.

    خب حالا چرا جی‌یونگ باید کاری کنه که سه‌بیوک امید داشته باشه و رویاپردازی کنه؟ به ۲ دلیل:

    ۱. چون از همون اول بازی برنامه داشت که خودش رو برای سه‌بیوک قربانی کنه.:


    جی‌یونگ: مطمئن می‌شم که ببری.
    سه‌بیوک: چجوری؟
    جی‌یونگ: هر جوری که لازم باشه.

    از اول تیله‌بازی تا آخرش. از همون لحظه‌ی که که گفت مطمئن می‌شم که ببری تا اون لحظه‌ی که گفت اول تو بنداز، جی‌یونگ حرکت‌های حساب‌شده کرد که صحنه‌ی فداکاری خودش رو فراهم کنه.


    جی‌یونگ: بیا بازی رو توی یه دست تموم کنیم. بیا همه‌ی تیله‌ها رو بذاریم وسط و فقط یک دست بازی کنیم.

    جی‌یونگ اوایل مکالمه سه‌بیوک رو راضی می‌کنه که فقط یک دست بازی کنن و برای حرف زدن با سه‌بیوک با توجه به زمان راه دیگه‌ای هم نیست که پیشنهاد بده.

    و دلیل دوم که می‌خواد سه‌بیوک امید و رویا داشته باشه، اینه که می‌خواد فداکاریش حروم نشه. یعنی می‌خواد سه‌بیوک بره بیرون و یه زندگی خوب داشته باشه. می‌خواد سه‌بیوک یه دلیل برای زندگی و امیدوار بودن داشته باشه.

    ---

    پایان قسمت اول

    گفتم شاید دوست نداشته باشین ادامه ندادم و ضمنا دستم هم درد گرفت

    بعد از اتمام این صحنه بازیگر سه‌بیوک نتونست جلوی خودش رو بگیره و گریه کرد

    My Updated Top Ten


    You want to know the secret of my power?

    No one

    Ever

    Truly loved me

  15. 18 کاربرِ زیر از pro_translator بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  16. #28
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    محل سکونت
    TeHrAn
    ارسال ها
    145
    سپاس
    674
    از این کاربر 2,127 بار در 178 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    هوانگ دونگ-هیوک در مصاحبه ای گفته که عشق و علاقه و فشار طرفداران پرشمار Squid Game چاره‌ای برای او نذاشته تا او به ساخت فصل دوم این سریال بسیار موفق فکر کنه.
    دونگ-هیوک گفته که هم‌اکنون مشغول برنامه‌ریزی برای فرایند تولید بوده، اما هنوز برای صحبت کردن درباره فصل دوم زود است. Squid Game با محبوبیت شگفت‌انگیز خود ظرف چند ماه گذشته‌ تبدیل به پربیننده‌ترین سریال تاریخ سرویس نتفلیکس شده است.
    https://www.polygon.com/22771995/squ...n-seong-gi-hun

  17. 13 کاربرِ زیر از H a M i D بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  18. #29
    تاریخ عضویت
    Oct 2012
    ارسال ها
    408
    سپاس
    1,877
    از این کاربر 4,589 بار در 446 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    نقل قول نوشته اصلی توسط H a M i D نمایش پست ها
    هوانگ دونگ-هیوک در مصاحبه ای گفته که عشق و علاقه و فشار طرفداران پرشمار Squid Game چاره‌ای برای او نذاشته تا او به ساخت فصل دوم این سریال بسیار موفق فکر کنه.
    دونگ-هیوک گفته که هم‌اکنون مشغول برنامه‌ریزی برای فرایند تولید بوده، اما هنوز برای صحبت کردن درباره فصل دوم زود است. Squid Game با محبوبیت شگفت‌انگیز خود ظرف چند ماه گذشته‌ تبدیل به پربیننده‌ترین سریال تاریخ سرویس نتفلیکس شده است.
    https://www.polygon.com/22771995/squ...n-seong-gi-hun
    حیف شد... امیدوار بودم همینجا تموم بشه چون پیام خودش رو رسوند. به خصوص وقتی سازنده خودش ندونه باید چی کار بکنه.

    البته من کلا با اسپین‌آف زیاد میونه‌ی خوبی ندارم و BCS هم مثل Breaking Bad نبود برام
    My Updated Top Ten


    You want to know the secret of my power?

    No one

    Ever

    Truly loved me

  19. 7 کاربرِ زیر از pro_translator بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


  20. #30
    اگه بارون بباره
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    محل سکونت
    تربت حیدریه
    ارسال ها
    786
    سپاس
    13,833
    از این کاربر 7,983 بار در 806 پست سپاس گزاری شده

    پاسخ : Squid Game:بحث و تبادل نظر پیرامون فصل اول

    نقل قول نوشته اصلی توسط pro_translator نمایش پست ها
    حیف شد... امیدوار بودم همینجا تموم بشه چون پیام خودش رو رسوند. به خصوص وقتی سازنده خودش ندونه باید چی کار بکنه.

    البته من کلا با اسپین‌آف زیاد میونه‌ی خوبی ندارم و BCS هم مثل Breaking Bad نبود برام
    عزیز دل اسپین آفی در کار نیست فعلا.ساخت فصل دوم تایید شده و بازگشت شخصیت اصلی یعنی ادامه سریالو خواهیم دید.
    فکر نکنم اسپین آف بسازن و با فلش بک اتفاقات گذشته رو نشون بدن.

  21. 9 کاربرِ زیر از saeedporreza9 بخاطرِ این مطلب مفید سپاس گزاری کرده اند :


 

 
صفحه 3 از 4 اولیناولین 1234 آخرینآخرین

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 25
    آخرين ارسال: 05-15-2016, 09:27 PM
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين ارسال: 04-21-2016, 01:50 AM
  3. پاسخ ها: 11
    آخرين ارسال: 04-20-2016, 12:15 PM
  4. The Game | معرفی مینی سریال | بحث و تبادل نظر
    By yaser63 in forum سریالهای گروهِ E-F
    پاسخ ها: 2
    آخرين ارسال: 12-01-2014, 11:41 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.