برای استفاده از تمامی امکانات انجمن و مشاهده ی آنها بایستی ابتدا ثبت نام کنید
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 از مجموع 27

Threaded View

  1. #1
    Uncomfortably Dumb
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    کرج
    ارسال ها
    3,631
    سپاس
    12,872
    از این کاربر 44,914 بار در 5,628 پست سپاس گزاری شده

    معرفی سریال Dexter

    معرفی سریال Dexter (از ویکی پدیا)
    امتیاز 9.3/10 از سایت IMDB



    دکستر که در سن ۳ سالگی یتیم و شاهد کشته شدن فجیع مادرش توسط گانگسترها بوده دچار آسیب شدید روانی شده توسط افسر پلیس میامی هری مورگان به فرزندی پذیرفته شده بود.وی متوجه گرایشهای بیماری روانی دکستر شد و به وی یاد داد تا اشتیاق وحشت آور خود را برای کشتن کنترل کند و آن را در راهی سازنده با کشتن افرادی که لیاقتش را دارند به کار برد.کسانی که بیشتر آنها از دست سیستم به خاطر راههای گریز در قانون فرار کردهاند یا هرگز دستگیر نشدهاند.

    دکستر برای راضی کردن علاقه خود به خون و راحت کردن قتلهای خود به عنوان کارشناس پاشیدگی خون در اداره پلیس میامی کار میکند.هرچند اشتیاق وی برای کشتن پایدار است دکستر که خود احساس خالی بودن میکند توسط آموزشهای گسترده هری تونا به تقلید احساسات معمولی و نگاه داشتن ظاهر خود به عنوان انسانی مسئول در برابر اجتماع است.

    فلش بکها نشان میدهند که هری چگونه به دکستر آموزش میدهد که مانند فردی عادی به نظر برسد و عمل کند.دکستر آموزشهای هری را با عنوان «قانون مقدس هری» دنبال میکند.طبق قانون هری تمامی قربانیهای دکستر باید خود قاتل باشند و این کار را با عدم پشیمانی انجام داده باشند و این که دکستر قبل از انجام هر چیز باید ثابت کند که آنها مطمئنا قاتل هستند.

    وی قربانیهای خود را اول بیهوش میکند سپس آنها را با نوارهای نایلونی میبندد و پس از نشان دادن عکسهای قربانیهای آنها و بازگو کردن شرح جنایتهای آنها٫ آنها را میکشد.


    فصل اول (2006)

    مشاهده محتوا اسپویلر


    دکستر بعنوان یک متخصص تحلیل آثار خون در پلیس شهری میامی مشغول به کار است و از موقعیت خود جهت رد یابی و کشتن قاتلین فرار کرده از دست پلیس، با مراسمی خاص استفاده میکند. علاقه دکستر به قتل ریشه در کودکی او دارد و تحت تعالیم هری مورگان، پدر خواندهاش به سوی مجازات قاتلین هدایت شدهاست. پس از مجازات هر قاتل دکستر قطرهای از خون قاتل را بعنوان غنیمت نگه میدارد و جسد قطعه قطعه شده وی را بدریا میاندازد. دبرا خواهر خوانده دکستر که علاقه زیادی به ورود به پلیس جنایی دارد توسط ماریا لاگوئرتا، رئیس بخش جنایی به کارهای حاشیهای نظیر زیر نظر گرفتن زنان خیابانی گماشته شدهاست. در ماههای اخیر تعدادی از زنان خیابانی توسط قاتلی ناشناس تکه تکه شده و اجزای کادو پیچی شده بدن آنها در مکانهای عمومی قرار داده شدهاست. دکستر روابط خوبی با همه همکاران خود از جمله کامیلا دارد که در بایگانی مشغول به کار است و بعضاً پروندههای مجرمین گریخته از دست پلیس را در اختیار دکستر میگذارد. اگرچه یکی از همکاران دکستر، گروهبان جیمز دوکز متوجه وجود اشکالی در روحیات دکستر شدهاست و نفرت خود را از وی پنهان نمیکند. دکستر دوست دختری به نام ریتا دارد که همراه با دو فرزندش آستر و کدی زندگی میکند. ریتا توسط شوهر معتادش که اکنون در زندان است مورد آزار قرار میگرفته و توسظ دبرا که او را از یک نزاع با شوهرش نجات داده به دکستر معرفی شدهاست. در پی یک گردش شبانه با ریتا و پیدا شدن یک جسد تکه تکه شده و بی سر در نزدیکی گردشگاه، دکستر به موضوع این قتلهای زنجیرهای فاحشهها علاقمند میشود و سعی میکند با کمک کردن به دبرا در ردگیری این قتلها موقعیت خواهرش برای ورود به پلیس جنایی مستحکم کند. اما تئوری دبرا در مورد استفاده قاتل از یک کامیون یخچالدار با تمسخر لاگورئرتا مواجه میشود. اگرچه در پی تعقیب و گریز یک کامیون یخچالدار مشکوک توسط دکستر سر بریده شده جسد برروی اتومبیل دکستر رها میشود و نظریه دبرا تایید میشود. در پی مراجعت به خانه و مواجهه با قطعات تکه تکه شده یک عروسک در یخچال خانه، دکستر متوجه میشود که مخاطب تمامی اتفاقات افتاده خودش بودهاست. لذا مصمم میشود که این معما را شخصاً حل کند.

    در هنگام بازگشت دکستر از یک دادگاه، وی درگیر صحنه جرم جسد پرتاب شده از بالای یک پل به پایین میشود. مشخص میشود که جسد متعلق به پلیسی به نام ریکی سیمونز است و لاگوئرتا و دوکز راهی خانه وی میشوند تا با همسر وی صحبت کنند. اما در خانه با پیکر در حال جان دادن کارا همسر ریکی مواجه میشوند. روز بعد دبرا موفق به پیدا کردن کامیون یخچالدار مشکوک میشود که در گوشه خیابان رها شدهاست. در کامیون قالب یخی حاوی پنج بند انگشت فاحشهای که جسدش قطعه قطعه شده بود یافت میشود. از سوی دیگر با شناسایی روبرتو سروانتس، قاتل ریکی سیمونز دوکز وی را که از نزدیکان گوئررو، رهبر یک باند مافیایی میامی است دستگیر میکند. لاگوئرتا میخواهد از سروانتس برای دستگیری گوئررو استفاده کند. اما سروانتس در زندان به قتل میرسد. دبرا نیز با کشف کامیون یخچالدار از سوی کاپیتان ماتیوس تشویق شده و رسماً و در عین ناخشنودی لاگوئرتا وارد پلیس جنایی میشود. کارا در بیمارستان میمیرد و لاگوئرتا در مییابد که جیمز دوکز با او رابطه داشته.


    داشتن رابطه با همسر یک پلیس دیگر امتیاز مثبتی برای گروهبان جیمز دوکز نیست و افشای رابطه او با همسر ریکی سیمونز موجب نفرت همکارنش از وی شدهاست. همزمان دکستر مشغول تعقیب جرمی داوز، نوجوان تازه رها شده از زندانی است که چند سال پیش یکی از هم کلاسیهای خودش را به قتل رسانده و به تازگی از زندان رها شدهاست. ریتا نیز همچنان با مشکلات زندگی قبلی خود و همسرش پائل بنت دست و پنجه نرم میکند و بواسطه همین مشکلات اتومبیل خود را از دست میدهد. بزودی جسد تکه تکه شده یک فاحشه دیگر در استادیوم هاکی روی یخ میامی کشف میشود که دبرا او را میشناخته. در مورد این قتلهای زنجیرهای لاگوئرتا نگهبان مفقود شده استادیوم را مظنون میداند. ولی دبرا با او موافق نیست. از سوی دیگر جیمز دوکز به کلیسای گوئررو میرود و در ملاء عام و در حضور خانوادهاش او را نکوهش میکند. برخی از همکاران جیمز دوکز که از رابطه او به همسر یک پلیس دیگر ناخشنود هستند، در حضور وی به یکی از نزدیکان گوئررو حمله میکنند و بدین ترتیب جیمز دوکز در مظان اتهام قرار میگیرد. دکستر نیز به تعقیب جرمی ادامه میدهد و وی را از قتل یکی دیگر از همکلاسیهایش باز میدارد. ولی پیش از مجازات جرمی و با فهمیدن این نکته که وی قبل از ارتکاب قتل مورد تجاوز قرار گرفته، از کشتن وی صرفنظر میکند.

    پیدا شدن یک دست بریده شده در ساحلی که دکستر خاطراتی در کودکی از آنجا دارد او را متقاعد میکند که قاتل کامیون یخچالدار شناخت جامعی از وی دارد. لاگوئرتا علیرغم هشدار دبرا مقدمات یک جستجوی ایالتی را برای یافتن تونی توچی که به او مظنون است فراهم آورده است. اما مشخص میشود که دست بریده شده متعلق به تونی توچی بوده و لاگوئرتا شرمسار مجبور به عذر خواهی از مادر تونی توچی میشود. صبح روز بعد پای بریده شده تونی توچی در یک کفش فوتبال در مکانی که زمین بازی فوتبال دکستر در بچگی بوده است پیدا میشود. با بررسی پای بریده شده توسط دکستر مشخص میشود که تونی توچی زندهاست. پلیس جنایی و دکستر سعی میکنند که محل قرار گرفتن عضو بریده شده دیگری را در روز بعد حدس بزنند. اما حدسها اشتباه از آب در میآید و ساق بریده شده تونی توچی در یک مزرعه کدو تنبل پیدا میشود. ولی ریتا با دیدن عکسهای خانوادگی دکستر و اشاره به حضور هری در برخی عکسها، ناخودآگاه دکستر را به محل اختفای تونی توچی که بیمارستان متروک محل کار پدر هری بوده است هدایت میکند. دکستر در محل حضور مییابد و تونی توچی را زنده و با چشمان بسته پیدا میکند. اما مسئولیت و افتخار کشف تونی توچی را به دبرا واگذار میکند. دوکز نیز که به واسطه دام همکاران خود با گوئررو درگیر شده بعنوان طعمهای برای دستگیری گوئررو مورد استفاده قرار میگیرد.

    در ادامه داستان در حالیکه پلیس مشغول جستجو بیمارستان متروک است، ریتا از دکستر میخواهد که به یلینا، خدمتکار کوبایی هتل محل کار ریتا، که بسیار اندوهگین است کمک کند. نامزد یلینا اسیر یک قاچاقچی انسان به اسم کایوتی است و یلینا از او بیخبر است. پیگیری دکستر او را به شخصی به نام جرج کاستیو که مالک یک محوطه اوراق اتوموبیل است هدایت میکند. در یک سرکشی شبانه دکستر با کانتینری برخورد میکند که محل نگهداری مهاجرین غیر قانونی کوبایی توسط جرج کاستیوست. با پیدا شدن جسد نامزد یلینا در یک ساحل دکستر مطمئن میشود که جرج کاستیو مهاجرین غیر قانونی را که نمیتوانند به او پول بدهند به قتل میرساند. دکستر با سرکشی به قایق جرج کاستیو اجساد مهاجرینی را مییابد که توسط وی در آب خفه شدهاند. در حالیکه یک متخصص اورتوپد به اسم رودی کوپر مشغول ساختن اعضای مصنوعی برای تونی توچی است تلاش دبرا و دوکز برای کسب اطلاعات از توچی بی نتیجه میماند. همچنین بازجویی آنها از یک شاهد احتمالی به اسم نیل پری نیز نتیجهای ندارد. سرانجام با تحت فشار قرار دادن تونی توچی، او بیاد میآورد که ربایندهاش در هنگام مثله کردن او نوعی آبنبات نعنایی میخورده است. با جستجو لانه موشها در بیمارستان متروکه، ماسوکا موفق میشود پوشش یکی از آبنباتها را بیابد و آنرا تحت آزمایش DNA قرار دهد. سرانجام دکستر موفق میشود جرج کاستیو را اسیر کند و برروی میز مجازات خود قرار دهد. اما همسر وی نیز سر میرسد و دکستر متوجه میشود که او نیز با شوهر خود در قتل مهاجرین غیر قانونی همکاری میکرده. دکستر هر دوی آنها را به قتل میرساند. اما موفق یه تکه تکه کردن جسد همسر کاستیو نمیشود و جسد وی را سالم به دریا میاندازد.مهاجرين کوبايي دربند نيز آزاد ميگردند.


    مدتي بعد دکستر به محوطه اوراق اتوموبيل جرج کاستيو فراخوانده ميشود و در کمال تعجب با جسد همسر کاستيو مواجه ميشود که توسط پليس کشف شده است. دکستر متوجه ميشود که قاتل کاميون يخچالدار جسد همسر کاستيو را که وي موفق به معدوم کردن کامل آن نشده بود از قعر دريا به سطح آورده و در محل قتل قرار داده تا پليس آنرا کشف کند. ماسوکا متوجه محل تزريق داروي بيهوشي برروي گردن جسد ميشود و دکستر که ميداند تعقيب اين دارو به کشف او ميانجامد سعي ميکند او را از مسير تحقيق در اين رابطه منحرف کند. همزمان پليس پسرکي کوبايي را در صندوق عقب يک اتوموبيل مييابد و دکستر نگران ميشود که پسرک او را حين ارتکاب قتل ديده باشد. درحاليکه لاگوئرتا سعي ميکند با پسرک ارتباط برقرار کند تا از او براي شناسايي قاتل همسر کاستيو کمک بگيرد، دبرا نيز در تلاش است اين قتل را به قاتل کاميون يخچالدار مرتبط سازد. دکستر نگران از شناسايي شدن توسط پسر کوبايي، ابزار قتل خود را به دريا مياندازد. اما پيش از انداختن جعبه نمونههاي خون مقتولين، طرفندي به ذهنش خطور ميکند و يک چاقوي آغشته به ذرات خون همسر کاستيو را در محوطه اوراق اتوموبيل جاسازي ميکند. از سوي ديگر ريتا خبردار ميشود که پاول، همسر بزندان افتادهاش و با نگراني سعي ميکند که او را از بچههايش دور نگه دارد. سرانجام با پيدا شدن چاقو جاسازي شده، دکستر موفق ميشود جرج کاستيو را بعنوان مظنون اصلي قتل همسرش معرفي کند. ضمن آنکه کودک کوبايي تحت سرپرستي عمويش قرار ميگيرد و نميتواند دکستر را شناسايي کند.

    دکستر با توجه به نحوه قتل یک جوان در یک دانشگاه در مییابد که وی توسط جرمیداوز، جوانی که از مجازاتش صرفنظر کرده بود به قتل رسیده. در ادامه تعقیب قاتل کامیون یخچالدار، دبرا و باتیستا با توجه به شواهدی به نیل پری، هکری کامپیوتری که پیشتر از او بازجویی کرده بودنده مشکوک میشوند. ولی در هنگام بازرسی از محل سکونت وی، او فرار میکند. اما شواهد یافت شده در محل زندگی وی از جمله باقیمانده جسد مادرش ظن آنها را تقویت میکند. پاول، همسر از زندان رها شده ریتا بدون اجازه وی آستر و کدی را به گردش میبرد که این موجب خشم ریتا میشود. همزمان دکستر به شکار جرمی داوز میرود. اما دوکز موفق میشود قبل از دکستر او را دستگیر کند. نیل پری نیز در یک متل دستگیر میشود.ریتا که از حضور پاول در اطراف خانوادهاش آشفته از وی میخواهد برگههای طلاق را امضا کند. نیل پری به ارتکاب به قتلها اعتراف میکند و اعضای پلیس جنایی این موضوع را در حضور تونی توچی جشن میگیرند. در این جشن مختصر، رابطهای عاطفی بین دبرا و رودی کوپر، تراپیست تونی توچی شکل میگیرد. دکستر که بازجویهای نیل پری و جرمی داوز را زیر نظر دارد در مییابد که نیل پری برخلاف ادعایش قاتل کامیون یخچالدار نیست.

    خودکشی یک زن ثروتمند و متنفذ دکستر را در مورد رشتهای از خودکشیهای مشابه کنجکاو میکند. بزودی دکستر پی میبرد که روانکاوی به نام امت مریدین مشاور همه زنان خودکشی کرده بوده است. دکستر با هویت مجازی برای مشاوره پیش او میرود. در دپارتمان جنایی، کاپیتان ماتیوس از اعتراف نیل پری به اینکه وی همان قاتل کامیون یخچالدار است شادمان است. اگرچه لاگوئرتا و دکستر میدانند که نیل پری به این امر تظاهر میکند. از سوی دیگر روابط دبرا و رودی عمیقتر و عمیقتر میشود و همزمان چالشهای ریتا و پاول که برگههای طلاق را امضاء کرده، بر سر حضانت بچهها پیچیدهتر میشود. سرانجام دکستر با نفوذ شبانه به مطب پزشک روانکاو در مییابد که وی زنان ثروتمند را تحریک به خودکشی میکرده است. از سویی مشاوره با این روانکاو به دکستر که در رابطهاش با ریتا مشکلاتی دارد یاری میرساند. در ادامه بازجویهای لاگوئرتا از نیل پری، لاگوئرتا متوجه برخی اطلاعات محرمانه نیل پری از وضعیت دپارتمان جنایی میشود و متوجه میگردد که وی بعنوان یک هکر رایانهای به پروندههای دپارتمان جنایی دسترسی داشته و این موضوع باعث شده بود که بتواند خود در بجای قاتل کامیون یخچالدار جا بزند. در نهایت لاگوئرتا مطمئن میشود که نیل پری قاتل کامیون یخچالدار نیست. ولی کاپیتان ماتیوس علیرغم اطلاع از این موضوع میخواد نیل پری را به دادگاه ببرد. دکستر سرانجام روانکاو جنایتکار را مجازات میکند. ضمن آنکه مشاوره با او موجب گرم شدن روابطش با ریتا شده است. دبرا نیز همچنان روابط گرمتری با رودی برقرار میکند، غافل از اینکه رودی کوپر همان قاتل کامیون یخچالدار است.

    داستان قسمت اول بیشتر بر روی «قاتل کامیون یخی» تمرکز میکند.قاتل کامیون یخی با دکستر از طریق صحنههای جرم ارتباط برقرار میکند.در همین حال خواهر غیر خونی دکستر دبرا شروع به دیدن رودی کند.در نهایت آشکار میشود که رودی «قاتل کامیون یخی» است.در آخرین اپیزود معلوم میشود که رودی برادر دکستر است.رودی دبرا را گروگان میگیرد و سعی میکند تا برادر خود دکستر را متقائد کند تا دبرا را با هم بکشند ولی دکستر قبول نمیکند و رودی سعی میکند که خود این کار را بکند ولی توسط دکستر متوقف میشود و در همین هنگام پلیس نیز سر میرسد و رودی فرار میکند.در همان شب رودی یک بار دیگر وقتی فکر میکند که دکستر و دبرا خواب هستند سعی میکند دبرا را بکشد ولی معلوم میشود که این تلهای بیشتر نبودهاست و دکستر با تزریق سرنگ به گردنش وی را بیهوش میکند.دکستر برای حفظ جان خواهرش برادرش را میکشد و کاری میکند که قتل وی یک خودکشی به نظر برسد.

    بعد از بسته شدن پرونده «قاتل کامیون یخی» دوئکز ارتباطی را بین دکستر و قاتل کامیون یخی احساس میکند برای همین شروع به تعقیب دکستر میکند.همچنین همسر قبلی ریتا پال که از زندان آزاد شدهاست توسط پاپوش دکستر به زندان برگشته میشود و از آنجا سعی میکند پاپوش دکستر را رو کند.

    قسمت در آخر در حالی تمام میشود که دکستر در خیال خود یک سان کامل را که به افتخار وی ترتیب داده شدهاست تصور میکند در حالی که مردم برای «بیرون بردن آشغال» از وی تشکر میکنند.
    God is a Concept, By Which We Measure our Pain


 

 

برچسب برای این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمی توانید موضوع جدید ارسال کنید
  • شما نمی توانید به پست ها پاسخ دهید
  • شما نمی توانید فایل پیوست ضمیمه کنید
  • شما نمی توانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  
  • قدرت گرفته از سیستم vBulletin نسخه ی 4.2.3
  • قالب اختصاصی انجمن TvWorld نسخه ی 1.0
  • طراحی و اجرای قالب : نوژن
  • تمام حقوق مطالب و محتوا برای تی وی وُرلد محفوظ می باشد
Powered by vBulletin® Version 4.2.1
Copyright ©2000 - 2009, Jelsoft Enterprises Ltd.