توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آخرین فیلمی که دیدم | قوانین در پست اول
صفحه ها :
1
[
2]
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
A Little Princess 1995
http://www.picoup.ir/images/04794127836513279697.jpg
http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt0113670)
داستان: ماجراي دختربچهايي است كه ذهن فوقالعادهايي در تصور و داستانسرايي داره يا به قول خانم ميشن توانايي جادويي در خيال بافي! پدر او كه يك ارتشي و مامور دولت انگليس است تصميم ميگيره از سرزمين "هندوستان" (محل زندگي سارا و پدرش) به نيويورك نقل مكان كنن تا "سارا" در طول جنگ در مدرسهي شبانه روزي دخترانهي خانم ميشن كه يك مدرسه براي نگهداري از دختران خانوادههاي ثروتمند هست درس بخواند زياد طول نميكشه كه "سارا" با داستانسرايي و قدرت يادگيري بالا و محبت به همكلاسيهايش تبديل ميشه به دوستداشتني دختر مدرسه ولي يك خبر بسيار بد از جنگ تمام اعتبار "سارا" از بين ميره و او از اين پس بايد به عنوان يك كارگر مدرسه در آنجا اقامت كند ...
يك فيلم گنگ با داستاني كوتاه و نه چندان جذاب! محيط نصفه نيمه فانتزي كه اينقدر كند و آهسته روايت ميشه هيچ هيجاني نداره! خوشبختي كه فقط براي طبقهي بالادست نمايش داده ميشه روياپردازي به هنگام فقر و نداري! تصور يك ميز پر از ميوه و شيريني و مجموعهايي از اين ابتذالات و مزخرفات كتابهاي داستاني قراردادي! كه همه چيز بخصوص خوشبختي شما وابسته به پيدا كردن "اعتبار" است! البته فیلم قصد مطرح کردن عکس این قضیه رو داره ولی چون به نظرم خیلی مسخره مطرحش کرده بود من هم کلا منکرش شدم!
گاهي اوقات ترسناك و گاهي اوقات خندان گاهي اوقات رمانتيك و گاهي اوقات خشن و اخمو! كه براي بيينندهي بزرگسال هم قابل تحمل نيست چه برسه به مخاطب هدف (خردسال و نوجوان)
هندوستان و آن مرد هندي با قدرتهاي عجيب و غريب غيرمنطقياش كه مريضي "آلزايمر" رو با يك گوشه چشم برطرف ميكند و تا دو شب پيش كه افسر "كرو" را مستقيما نگهداري ميكرد خبري از اين گوشه چشم نبود كه يكدفعه در آخرين سكانس با يك نگاه او را درمان ميكند! بيمعناترين نشانههايي هستند كه تا به حال در يك فيلم ديده بودم!
تنها نكتهي مثبت فيلم فيلمبرداري و سليقهي زيبا در انتخاب قاب تصويري كارگردان نسبتا محترمش بود!
اميتاز: 4
http://www.picoup.ir/images/49998214381512526491.jpg
http://www.picoup.ir/images/63280016969245576113.jpg
freeda
03-22-2013, 03:54 AM
امروز برای چندمین بار در این چند هفته ی اخیر "چیزهایی هست که نمی دانی" رو دیدم و فکر می کنم وقتشه در موردش چند خطی بنویسم، برای من ستودنی ترین کارکرد کار آشنایی زدایی از مفهوم "معجزه" بود، اولین خرده روایتی که می بینیم داستان زنی که به نظر می رسه زندگی زناشویی خوبی نداره(با توجه به اشاره ی خواهرش که "تو با هوشنگ زندگی کردی دیگه از زلزله می ترسی؟") باردار بودنش به ما برای کشف سناریوی کهنه ی "به خاطر آینده بجه نمی تونم طلاق بگیرم" کمک می کنه، زن در شرایطی هست که به نظرش راهی برای حل کردن قضیه وجود نداره، و یه معجزه تنها کارکردی که می تونه داشته باشه پاک کردن صورت مسئله ست:زلزله ای که باعث میشه بتونه از زندگی عادی و روزمزه ش فرار کنه. این فرار از وضعیت موجود وجه مشترک تمام مسافرای ماشین علی هست. زن جوانی که نمی تونه پزشک رو تحمل کنه، راهی هم برای تغییر دادنش نداره، در واقع این پزشک که داره سعی می کنه زن رو تغییر بده( با توجه به سناریوی ترک سیگار) پس تنها کاری که از دستش بر میاد ترک موقعیته، بعد از اون هم مردی رو می بینیم که ترجیح میده از حقیقت اعتیادش فرار کنه و مرد دیگه ای که دیالوگی نداره اما همین که دست به خودکشی زده کافیه تا بدونیم از زندگی گریزانه. و بزرگترین فراری البته خود علی هست. مردی که سال هاست برای خودش یه غاز فلزی درست کرده شاید برای فرار از این حقیقت که نمی تونه دنیا رو تغییر بده. خانوم دکتر هم بعد از اینکه مطمئن میشه به علی علاقمنده اولین واکنشش فراره، راننده شو رو عوض می کنه و میگه می خواد برای همیشه بره، اما تو در نهایت توی صحنه ی فرودگاه( که از صحنه های مورد علاقه م هست) می بینیم که رفتنی در کار نیست، پایان بندی فیلم صحنه شیر خوردن گربه ست و صدای زلزله سنج با توجه به کد هایی که داستان در اختیار ما قرار می ده می تونیم گربه ها رو نمادی از زن های زندگی علی در نظر بگیریم، پایان مشخص شیرین، عشق ظاهرا نسخه ایه که آقای کارگردان برای همه ی شخصیت های فراری فیلمش می پیچه، همون معجزه ای که اگرچه انتظار کشیدن براش رو از زبون مرد مترجم می شنویم اما می دونیم علی هم منتظرشه.پرداخت به این کلیشه ی "عشق معجزگر" اونقدر هنرمندانه هست که نه تنها توی ذوق نمی زنه بلکه احساسات مخاطب رو هم درگیر می کنه. بازی خوب و چشمگیر مصفا و حاتمی باعث میشه بازی ضعیف کرامتی قابل تحمل تر باشه و به نظرم مهم ترین اتفاقی که باید برای یک فیلم بیفته برای "چیزهایی هست که نمی دانی" اافتاده، تبدیل به اثری شده که نمی شه برای کسی تعریفش کرد، توی بیشتر صحنه ها پکیج کاملی از زنگ و صدا و بازی برای بیان محتوا ازائه شده که نمیشه بیانش کرد، فقط باید تجربه ش کردو ازش لذت برد.
The Man with the Iron Fists 2012
http://picoup.ir/images/67868252872014393763.jpg
http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1258972)
داستان: رئيس انجمن شيرها (شير طلايي) از طرف حكومت مركزي مامور حفاظت از محمولهي طلاها ميشه ولي با مطرح شدن چنين پيشنهاد و ماموريتي از طرف حكومت بين اعضاي انجمن اختلاف ميشه و دو تن از معاونين و جنگجويان انجمن، شيرطلايي رو ميكشند تا به تنهايي تمامي محمولهي طلا رو به چنگ بيارند! ولي خبر خيانت و كشته شدن "شيرطلايي" به پسرش "زنيي" ميرسه او براي بازگشت قدرت حقيقي انجمن شيرها بار سفر ميبنده و به سمت محل زندگي شيرها (روستاي جنگلي) حركت ميكنه ...
همهي داستان بالا از طرف يك آهنگر ساده روايت ميشه يعني در حقيقت اين فيلم توسط خود كارگردان و سوپراستار فيلم RZA تعريف ميشه (البته نويسندهي فيلم هم خودشه). در طول فيلم هم صداي بم RZA به عنوان راوي اين قصه شنيده ميشه.
تيتراژ با چنين اسامي آغاز ميشه: RZA،تارانتينو،الي راس،لوسي ليو،راسل كرو،فونت درشت فيلمهاي وسترن (زرد و قرمز) ...
فيلم يه مجموعهي چيزهاي بيربط و داغون كنار هم هستن كه دائم در طول فيلم عذابآورن! مثل چينيهايي كه با تبر و شمشير ميجنگن ولي عينك دودي ميزنن! يا يه سياهپوستي كه در روستاي جنگلي و در دل امپراطوري مثلا ژاپن (شايد هم چين) شمشير و ابزار و آلات جنگي خفن درست ميكنه! يا يه ژنرال انگليسي كه با لباس فرم (در آخر فيلم) مامور مخفي امپراطوريه! ... (تازه يه شخصيتي هست به نام "آقاي كوان" كه شبيه شخصيتهاي بد داستان كميك سوپرمن و مرد عنكبوتي و ... از اينجور چيزهاست! يه عنوان ديگهايي هم در فيلم داره بهش اصطلاحا ميگن "مرد برنجي") يا موسيقي هيپ-*** كه چپ و راست در دل مبارزاتي به سبك چيني-ژاپني شنيده ميشه.
يه سري شخصيتهاي دوستنداشتني و مسخره و كوتوله! كه همه اينا در دقايق پاياني شكل ميگيرن و يهويي سر از خاك در ميارن و اون روي سگشون رو به بيننده نشون ميدن ...
ميدوني فيلم اينقدر سر راست و داستان كم و ساده و كوتاهي داره كه فقط با سكانسهاي طولاني مبارزهي بين شخصيتهاي خوب و بد كش مياد و به اندازهي 1ساعت و 45دقيقه طول ميكشه. و گرنه همه چيزش مسخره و واقعا بچگانه است حتي صحنههاي خشونتآميزش با جلوههاي ويژه كامپيوتري به شدت آماتور بيشتر از اينكه دلهرهآور باشه خندهدار شده. "پرواز در هوا" هم كه بعد از فيلم مسخرهي "ببر خيزان و اژدهاي پنهان" مد شده.
به نظرم اين اولين فيلم استاد RZA باشه يعني من تا به حال فيلمي ازش در مقام كارگرداني نديده بودم. شايد هم به همين خاطر اينقدر فيلم ضعيف از آب دراومده. اون اسامي بزرگي كه در تيتراژ ديدم هم به نظرم قرباني شدن. بهتره RZA همون تهيهكنندگي آلبوم هيپ-*** و سبك خاص خودش رو دنبال كنه و بيخيال صنعت سينما بشه. يا حداقل يه عضو كوچيك و يا نقش فرعي در توليد فيلم سينمايي داشته باشه.
اين فيلم رو حتي براي اونايي هم كه عاشق اكشن و حادثه هستن پيشنهاد نميكنم.
اميتاز: 4
Moh3eN
03-22-2013, 04:33 PM
.
◄
.
.
.
.
.
.
به موضوعِ اخیر رسیدگی و به کاربرِ خاطی (Iraj)اخطار داده شد...
کماکان، با احترام و اعتقاد به اصل آزادی بیان پذیرای نظراتِ دوستان در چهارچوب فعالیتِ فروم خواهیم بود. با این امید که نظراتمون به دور از توهین به عقاید دیگران باشه...
این بحث ادامه پیدا نکنه لطفا...
تشکر :Smiley17:.
Spirited Away 2001
http://picoup.ir/images/33378197861446925441.jpg
http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt0245429)
داستان: "چيهيرو" به همراه پدر و مادرش به يك شهر جديد سفر ميكنن كه در مسير براي كوتاه شدن راه و زودتر رسيدن به خانهي جديدشون وارد يك جادهي فرعي ميشن كه انتهاي جاده به يك دالان ختم ميشه كه در حقيقت دروازهي ورود به يه يك گردشگاه متروكه است كنجكاوي پدر و مادرش و اشتهاي شديد اين دو باعث ميشه كه زندگي و دنياي چيهيرو دچار تغيير بشه ...
داستان اين انيميشن و موضوع و محتواش به همين سادگي نيست كه بشه با 3 خط يا 4 خط توضيح داد و بعدش بگي اينم از خلاصه داستان "شهر ارواح"! بلكه بايد از همهي شخصيتها و قصههاي كوچيك و بزرگش تك تك شروع كني تا به يك تعريف درست از قصهاش برسي! از "يوبابا" صاحب شهر ارواح يا حمام ارواح ميشه شروع كرد يا از "استاد هاكو" پسر جواني كه روح يك رودخانه است يا "بيچهره" و كارخانهي طلاسازي همراهش! يا از "دالان ورود به شهر ارواح" و يا طمع پدر و مادر چيهيرو و سيريناپذيري و تبديل اونا به خوك! همهي اين گزينهها به شرط بيخيال شدن از شخصيت اصلي يعني "چيهيرو" ...
فضاي انيميشن كه شامل "شهر ارواح" و "تعليق سكانسهاي ابتدايي" و "چهرههاي عجيب و غريب شخصيتها" ميشه همه به نظرم ويژگي يك انيميشن ترسناك و دلخراش داره ولي حماقت و جهالت و شيريني و مسخره بودن سايز و شكل و شمايل شخصيتها دلهره و ترس اول كار رو از شما ميگيره و خيالتون كمي راحت ميشه ...
يه دنياي كاملا عجيب و غريب با ايدههاي عجيب و غريب مثل حمام كردن ارواح براي تجديد قوا و قرار داد بستن با يك انسان براي ماندن در شهر ارواح البته به شرط سخت كار كردن و طلسم "فراموشي" كه با "تولد يك عشق" از بين ميره. دزديدن اسم انسانها مثل نام "چيهيرو" كه به "سن" تغيير پيدا ميكنه و يا "كالاكو" كه به "استاد هاكو" تغيير پيدا كرده ... از اينجور چيزها كه فكر نكنم تا به حال به ذهن كسي رسيده باشه!
اين اثر ساخت كشور ژاپن هستش با همهي نشانههاي ژاپني (سبك خاص انيميشنهاي ژاپني) به همين خاطر شايد براي ارتباط برقرار كردن با كاراكترها و مثلا ارواح قصه مشكل پيدا كنيد يعني من خودم 2ساعت و 4دقيقه (مدت كامل فيلم) اين كاراكترهاي عجيب و غريب و به شدت بد شكل رو تحمل كردم و اصلا يك دقيقه هم با دنياي كارگردان فيلم ارتباط برقرار نكردم اصلا اينا به نظرم زجرآور و زشت و بدتركيب و به شدت ترسناك بودن كه به هيچ وجه مناسب كودكان نيستند و بيشتر به درد بزرگسالان ميخورن. بخصوص سكانس مربوط به عصبيت "بيچهره" كه هر چي ميديد و نميديد ميخورد! من كه داشتم سكته ميكردم به اضافهي اينكه خسته كننده است.
ولي از نظر تكنيك و هنر طراحي با وجود اينكه بيش از يك دهه از سال ساختش ميگذره و كلي انيميشن پر سر و صدا و به شدت 3بعدي و وحشتناك پيشرفته ديدم هنوزم "شهر ارواح" معركه است و چشمنوازه. اين رو بايد اعتراف كنم.
موسيقي عالي بود و همراهي خوبي با لحظات دراماتيك اثر داشت.
Imdb استاد اغراق در تعریف و امیتاز به فیلمه تجربهایی که بعد از دیدن این فیلم به دست آوردم.
اميتاز: 6
http://picoup.ir/images/11030729664746241167.jpg
http://picoup.ir/images/13947506059606634489.jpg
http://picoup.ir/images/76217761782652346280.jpg
5Centimeters Per Second 2007
http://www.picoup.ir/images/35047043360693383257.jpg
http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt0983213)
داستان: داستان عشق بين "آكاري و تاكاهي" و داستان عشق بين "كانا" و "توهنو" ... (خلاصهي خلاصه)
يه انيميشن بيقصه و صرفا عاشقانه درجهي يك با كلي ديالوگهاي عاشقانه و رمانتيك حال خراب كن و داغون و رفتارهاي مريض و بيمار دو جفت عاشق سرگردان نوجوان! در 3 فصل اين عاشقانهها رو خواهيد ديد فصل اول با عنوان "اوكاشو" (شکوفهی گیلاس) فصل دوم "كيهاننورد" فصل سوم " 5 سانتیمتر بر ثانیه" هم تكرار و ادامهي داستان عاشقانهي فصل اول يعني "اوكاشو"ست.
62دقيقه بايد هيجان كاذب و قصه و تلخي دنياي واقعي رو كنار بذاريد بچسبيد به بيان و روايت عاشقانهي شخصيتهاي نوجوان و جوان اين انيميشن كه در هر كدام از فصلها معمولا يكي از اونا (تاكاهي براي فصل اول و "كانا" براي فصل دوم) راوي ماجراي دوستي و محبت صادقانهايي هستند كه بينشون اتفاق افتاده. بسيار خسته كننده است پس خودتون رو قبل از تماشا آماده كنيد البته باتوجه به زمانش به نظرم همچين بدكم نيست.
فصل اول "انتظار" و "سرماي زمستان" و "يخبندان" و "تاخيرهاي قطار" و فصل دوم به نظرم "پرتاب موشك" و "انتخاب محل تحصيل" و "موجسواري" و "تابستان گرم" مجموعهي اينها جزئيات و اجزاي كوچيك و بزرگ داستان هر فصل هستند اگر با دقت به انيميشن نگاه كنيد و چند بار و چند بار اين كار رو تكرار كنيد. متوجه خواهيد شد. البته اين تحليل خيلي شخصي من از اثر بود.
طراحي بينظير و فوقالعاده و خلق تصاوير لذتبخش و رنگآميزي اغراقشده مناظر طبيعي. اگه اين انيميشن بيديالوگ و بدون روابط شخصيتهاش هم ساخته ميشد و ما فقط همين تصاوير متحرك رو ميديديم كافي بود.
يه ديالوگ جالب در فصل دوم عنوام ميشه كه خيلي دوست داشتم: "از چهوقت من شروع به تايپ پيامهايي كردم كه هيچوقت نميفرستادمشون!" (البته الان خوندنش لطفي نداره بايد در دل ماجراي فصل دوم خوندش)
پيشنهاد ميشه به كساني كه حال و روز عاشقانه دارند. (من كه چيزي از اين قضيه سرم نميشه)
امتياز: 6
http://www.picoup.ir/images/00076500255275475731.jpg
http://www.picoup.ir/images/35784353977032000267.jpg
http://www.picoup.ir/images/96619293195826549708.jpg
http://www.picoup.ir/images/11342590891414872856.jpg
http://www.picoup.ir/images/66599312183854590769.jpg
kingmiladkh
03-25-2013, 04:59 AM
تایم خالی پیدا کردم، به فیلم های توی هاردم نگاهی انداختم، از بین فیلم هایی مثل کار جدید بیگولو، اسپیلبرگ که ندیده بودم ترجیح دادم ده عباس کیارستمی رو مجددا تماشا کنم.
ده یکی از بی رحمانه ترین فیلم های سینماییست که تا به امروز دیدم، خشونتی داره که امثال تارانتینو با خروار ها لیتر خون و جلوه های ویژه و پاشوندن امعا و احشا به در و دیوار نتونستند به تصویر بکشند، بی رحمی یک پسر بچه نسبت به مادرش، ده یک انتظار در دلش داره، مانند انتظار برای برآورده شدن یک دعا، دعایی که هیچوقت مستجاب نمیشه، ده فیلم عجیبیه و با دیالوگ پایانیش آب یخی بر پیکره ی تماشکن میریزه.
جمله ای که از دهان پسر خارج میشه "منو خونه مادربزرگ پیاده کن"
در فیلم های عباس کیارستمی بیشتر از اونکه فضای داخل قاب حرفی داشته باشه، فضای خارج از قاب کنجاوی برانگیز از کار در میاد، یک تعلیقی توی تک تک پلان هست که بیننده رو تا اخرین لحظه میخکوب میکنه. ده به ما میگه که مرز بین یک زن و یک فاحشه از مو هم باریک تره، زنی که در پی برآورده کردن نیازهاش در یک جامعه مرد سالار میگرده، از استدلال های یه فاحشه استفاده میکنه اما درک این دو از این استدلال هاست که مسیر اونها رو از هم جدا کرده، نگاه کیارستمی به خانواده در این فیلم فوق العاده جای بحث داره، با دیده ی شک به بنیان خانواده نگاه میندازه.
این فیلم بی بند و باری رو نقد میکنه و پایبندی به اصول رو مغایر با رفتن به سمت یک آرمان شهر یا یک جامعه مدرن نمیدونه...
کیارستمی سینما رو خیلی خوب میشناسه و بلده که داستانش رو چگونه تعریف کن، این فیلم به بارها دیدن میارزه ...
Chandler Bing
03-26-2013, 12:41 AM
The Perks of Being a Wallflower (2012)
http://www.picoup.ir/images/16829001341344343169.jpg
عالـــــــیه، حرف نداره! خیلی باهاش حال کردم. یکی از احساسی ترین فیلم هایی که دیدم و مطمئنا بهترین فیلم 2012، اغراق نمیکنم.
بازی ها عالیه، همه مخصوصا اما واتسون که اصلا فکر نمیکردم اینقدر خوب باشه و لوگان نرمان که عالی بود، سکانسی که زنگ میزنه به خواهرش:Smiley104:
همه سکانس ها عالی بود و به یاد ماندنی اما سکانسی که سم به چارلی میگه میخوام یه لحظه کریگ رو فراموش کنم عالی بود:Smiley19:
حرفی ندارم درباره اش بزنم، باید خودتون ببینید و لذت ببرید. فقط چند تا نقل قول از موصی میکنم:
سربسته تنها در فصل انتهايي به ما ميگه كه او در كودكي مورد تعارض جنسيه كسي از اقوامش قرار گرفته
کجاش میگه؟ من چشمام خیس اشک بود ندیدم:Smiley36:
از سام گرفته كه از قضا اون هم قرباني يك سواستفاده جنسي بوده
جدا؟ اینم نبود تو فیلم، اگه منظورت همکار باباشه که خود سم خواسته، یا من اشتباه فهمیدم؟!
در نهايت مي تونم بگم در سالي كه تهيه كننده هاي هاليوود در سرمستي فروش فوق العاده فيلمهاي گيشه ايشون به سر ميبرن و فيلمهاي ضعيف و مصنوعي مثل آرگو، سيلور لاينينگ پلي بوك، لينكلن و ...در جشنواره ها جايزه ها رو درو مي كنند واقعاً تاسف مي خورم چرا دو تا از بهترين فيلمهايي كه امسال ديدم يعني قلمرو طلوع ماه و همين فيلم حاضر انقدر محجور موندند.
کاملا موافقم، امثال دوتا فیلم عالی دیدم، یکی همین بود یکی هم قلمروی طلوع ماه!!! دوتایی شون فضاسازی عجیبی داشتن و واقعا ازشون لذت بردم!
90%فیلم هایی که تو اسکار بود رو دیدم!! واقعا چرا؟! چرا همچین انتخاب هایی کردن؟!
نمره ی من به فیلم 9 و میتونید از اینجا (http://tvworld.info/thread2292.html#post101729) دانلود کنید
SaRaL
03-26-2013, 12:54 AM
دقيق نميگه. تو صحنه هاى فلش بک تصويرا نشون ميده که پسره تو بچگى توسط خالش مورد سوء استفاده جنسى قرار گرفته. اون فلش بک ها رو اگه يادتون باشه. آخراى فيلمه. دقيق يادم نيست
سم هم که خودش تعريف ميکنه تا جايي که يادمه. کلا اينکه سم هم ذهنيت خوبى نداشت.
Chandler Bing
03-26-2013, 01:07 AM
بچه هایی که ندیدن نخونند داخل اسپویلر رو
تو فلش بک ها نشون میده که خاله اش در گوشش میگه که این راز کوچولوی ماست یا همچین چیزی!! چیز دیگه ای نمیگه!! و از اون جایی که از پسر 8 ساله نمیشه سواستفاده ی جنسی کرد، اون توسط یه زن که خاله ی اون پسر باشه پس رسما این تئوری باطله!! بله اگه دختر بود و عموش بود اون فرد میشد قبول کرد، در ضمن چارلی اگه خاله اش همچین کاری باهاش کرده بود که اینجوری دوسش نمیداشت!!! خودش میگه، شخص مورد علاقه اش در دنیا تا قبل از دیدن سم! چارلی به خاطر اینکه خودش رو مقصر مرگ خاله اش میدونه و همین طور بهترین دوستش خودکشی میکنه بدون اینکه نامه ای براش بذاره اینجوری افسرده شده!
از اون طرف سم هم میگه از نوجوونی رابطه های جنسی زیادی داشته! سر همون بحث فرست کیس میگه! میگه اولین بوسه ام تو 11 سالگی بود، همکار بابام! نمیگه که سواستفاده ی جنسی!
SaRaL
03-26-2013, 01:27 AM
الان منم به شك افتادم. ولي با زيرنويسي كه من ديدم يه جا گفت "شايد من آرزو كردم كه بميره!" راستش من بين خواب و بيداري با گوشي موبايل فيلمو ديدم، واسه همين واقعا نميدونم درست فهميدم يا نه. ولي چيزي كه تو ذهنمه فلش بك ها داشت اينو نشون ميداد. لازمه يه بار ديگه ببينمش
آره سم رو يادمه. منم منظورم اين بود كه سم ذهنيت خوبي نداشت.
Achillies
03-26-2013, 01:31 AM
یه جا نشون میده خاله ی پسره دستش رو روی رون چارلی میذاره و چارلی یه حسی بهش دست میده تو زمان حال.
اگه اشتباه نکنم یه دختر داشت دستش رو بهش میمالید:Smiley36:
Chandler Bing
03-26-2013, 01:42 AM
"شايد من آرزو كردم كه بميره!"
یه جا نشون میده خاله ی پسره دستش رو روی رون چارلی میذاره و چارلی یه حسی بهش دست میده تو زمان حال.
درسته هر دو اما اون دلایلی هم که من گفتم درسته، پس نمیشه قطعی گفت که اتفاقی افتاده، میشه دوتا برداشت کرد، من ترجیح میدم خاله ی خوب رو انتخاب کنم.
SaRaL
03-26-2013, 01:42 AM
بله من اين صحنه رو يادمه. همونجا با فلش بك ها اينو نشون دادن. و اينكه بهش گفت اين راز كوچولوي ماست و ...
Achillies
03-26-2013, 01:44 AM
درسته هر دو اما اون دلایلی هم که من گفتم درسته، پس نمیشه قطعی گفت که اتفاقی افتاده، میشه دوتا برداشت کرد، من ترجیح میدم خاله ی خوب رو انتخاب کنم.
وقتی اون صحنه رو نشون میده خاله میگه خواهرت رو بیدار نکنی.
این حرف یعنی چی خو؟! تو شب چی کارها میکنن؟!:Smiley36:
Chandler Bing
03-26-2013, 01:46 AM
داستانی شدا
این حرف یعنی چی خو؟! تو شب چی کارها میکنن؟!
ببخشیدا، ببخشیدا اما یه زن 30 ساله با یه پسر 7 ساله چیکار میتونه کنه؟ چه سواستفاده ای؟:Smiley10: با عقل جور درنمیاد! تازه چارلی دوسش داشت.
بی خیال دیگه، قضاوت با بچه ها:Smiley36:
Barkeep
03-26-2013, 01:47 AM
Bing و کسایی که دیدن بخوانند :Smiley36:.
این راز کوچولوی ماست
اون فلش بک هارو هم اگه بذاریم کنار، همین جمله تمامشو گفته!
وقت کردی تو گوگل بزن که was charlie in the perks of being a wellflower... همینو بنویس بعد منتظر suggest های خود گوگل باش.. اون موقع متوجه میشی.
kingmiladkh
03-26-2013, 03:34 AM
این تئوری خاله ی خوب رو باطل کنید، وقتی بستریش کردند دقیقا به این نکته اشاره میکنه که وقتی فهمیدند خاله ام با من چی کار کرده ...
و نکته این بود پسر به قدری به خاله اش بها میداد برای همین اینجوری باهاش برخورد شده بود تاثیر بدی روش گذاشت، برای همین وقتی اما واتسون رونشو لمس میکنه یک حس معنوی :)) بهش دست میده، چون یاد خاله اش میفته اما اینجا جنس علاقه متفاوته ...
و یادتون نره میگفت فکر میکنم تقصیر منه، میشه اینجور تعبیر کرد که ارزوی مرگ اش رو داشته ...
SaRaL
03-26-2013, 03:59 AM
در مورد اينكه خالشو دوست داشت هم به نظر من داشت دروغ ميگفت
D O R D I
03-26-2013, 09:19 AM
چی بگم بهتون اخه حس فضولی منو به کار انداختین همه SPOILER ها رو خوندم فیلم رو هم ندیدم هنوز :Smiley19:
برم ببینم بیام بعد بگم خاله خوب بوده یا بد:Smiley39:
Chandler Bing
03-26-2013, 11:03 AM
چی بگم بهتون اخه حس فضولی منو به کار انداختین همه SPOILER ها رو خوندم فیلم رو هم ندیدم هنوز
برم ببینم بیام بعد بگم خاله خوب بوده یا بد
:Smiley14:
=======================================
اقا من قانع شدم، این توصیف کاراکتر چارلی تو کتابه، بخونید
Charlie in The Perks of Being a Wallflower (http://www.shmoop.com/perks-of-being-a-wallflower/charlie.html)
تو این قسمتش میگه که واقعا خاله اش سو استفاده کرده ازش!
A Wallflower with Tangled Roots
So where does all this anger and awkwardness come from? That's an answer we—and Charlie—get loud and clear at the end of the novel.Throughout his letters, Charlie talks about his aunt Helen a lot: "My Aunt Helen was my favorite person in the whole world" (1.1.26). He writes about her, visits her grave, and feels insanely guilty about her death. But we don't really pay too much attention to it all until we find out why. And neither does Charlie.When Charlie realizes that Aunt Helen had been molesting him, it's like a dam is broken, and Charlie gets washed away. It will take our wallflower a long time to process his feelings, and he'll need lots of help doing it. But there is hope. As Charlie says, "Even if we don't have the power to choose where we come from, we can still choose where we go from there" (Epilogue.14).
بچه ها کسی لینک کتابش رو نداره؟ چه انگلیسی چه فارسی، میخوام بخونم
و هنوز سوال من پابرجاست، چطور یه زن 30 ساله از بچه ی 6-7 ساله سواستفاده میکنه!! برام پخ کنید:Smiley14:
Arbitrage 2012
http://www.picoup.ir/images/54662188623484034787.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1764183)
داستان: "رابرت ميلر" يك سرمايهدار بزرگ و صاحب شركتي بزرگه كه به همراه خانوادش و با شراكت "دخترش" شركت رو ميچرخونه. او در آستانهي 60سالگي قصد داره كه شركت رو به "آقاي ميفليد" بفروشه ولي اشتباهات پشت سرهم در زندگي شخصي (رابطه دوستي با يك خانم هنرمند فرانسوي معتاد) و همچنين محاسبات مالي باعث ميشه هم اعتبار خانوادگي و هم اعتبار مردمي و كاريش در آستانهي لكه دار شدن قرار بگيره و فروش شركت رو دچار مشكل كنه ...
قصهي فيلم و موضوعي كه نويسنده – كارگردان فيلم بهش اشاره ميكنه همان موضوع "پنهانكاري" و "خطر افشا" و "شجاعت راستگويي" و اتفاقات بعد از افشا شدن و راستگويي و حقيقته. كه دقيقا توي فيلم "Flight" هم تجربه كرده بودم. ولي با يك تفاوت عمده اونم اينكه "Arbirtage" نقطه مقابل ايده و پايانبندي فيلم "پرواز" قرار ميگيره. "رابرت ميلر" شخصيتي در موقعيت نسبتا مشابه "كاپيتان ويتكر" است ولي "رابرت" آدمي مثل ويتكر نيست كه بخاطر احساسات و وجدانش دست از پنهانكاري بردارد بلكه از ابتدا تا آخر فيلم پاي دروغ و حرف اول خودش ايستادگي ميكند و اتفاقا در بهترين حالت ممكن مورد تشويق مردم در جشن خيريه قرار ميگيرد و به عنوان يك مرد نيكوكار و فعال جايزه دريافت ميكند ...
فيلم انگيزهي تشويق به "دروغگويي" و "پنهانكاري" و حتي در بدترين وجه "كلاهبرداري" نداره (كاري كه رابرت به خوبي اون رو انجام ميده و به موفقيت هم ميرسه) فقط يك واقعيتي رو نمايش ميده كه انسانهايي مثل "آقاي رابرت ميلر" از راه اشتباه هم به موفقيت ميرسند. و اتفاقا آنقدر (ريتم) روان و دقيق پيش ميره كه لحظاتي مخاطب رو با اعمال زشت "ميلر" همراه ميكنه و شايد هم در برخي سكانسها براي موفقيتش دعا كنه!
فيلم با اينكه خيلي جدي و كم تحرك و پر ديالوگه ولي ريتم و فيلمنامهي روانش هر مخاطبي رو راضي نگه ميداره. به اضافهي بازي بسيار خوبه "Richard Gere" در نقش "رابرت ميلر". و يكي از جذابترين نكات فيلم تلاش و قهرمانبازي "ميلر" براي حفظ اعتبارش در مقابل خلافهايي است كه انجام داده اونم از راه اشتباه يعني موفقيت يك "انسان بد" ...
سكانس پاياني يكي از زيباترين سكانسهايي بود كه تا به حال ديده بودم وقتي "دختر ميلر" مجبوره براي معرفي پدر نه چندان محبوبش از جملات و كلمات و توصيفاتي استفاده كنه كه كوچكترين اعتقادي بهش نداره:
براي دريافت جايزه مردي رو به سن دعوت ميكنم كه ...
يك فداكار، يك مرد خانواده، نيك انديش و يك انساندوست است ... "رابرت ميلر"
امتياز: 7
http://www.picoup.ir/images/57154476209118751944.jpg
http://www.picoup.ir/images/23361747544184054516.jpg
http://www.picoup.ir/images/13041789808841920906.jpg
Ehsan_keen
03-27-2013, 03:01 PM
چند روز نبودم ببین چی شده.
اصلا فکر نمیکنم که خالش از چارلی سو استفاده کرده باشه.
اینکه اصلا منطقی نیست بچه ی 7 ساله با خاله 30 یا 40 ساله
دلیل اینکه چارلی میگه مردن اون تقصیر من بود به خاطر اینه که خالش وقتی بهش رفته بود کادو بگیره مرد
وقتی سم به پاهاش دست میزنه به خاطر این به یاد خالش میوفته که با خالش خیلی صمییمی بود
من دو بار فیلم رو دیدم ولی اصلا این خاله ی بدی که شما میگین جور در نمیاد
خودشم یه سکانسی داشت که چارلی میگفت تا حال کسی رو نبوسیده
به قول اشکان میتونین که هر کدوم از دو خاله رو میخواین بر دارین و من ترجیح میدم خوبه رو بردارم
kingmiladkh
03-27-2013, 07:11 PM
فصل کرگدن رو دیدم، قبادی اگر همین وسواسی که در گرفتن نماهاش به خرج داده بود، هزینه ی فیلمنامه و داستان هم کرده بود، خیلی نتیجه ی مطلوب تری میگرفت، این ادیپ شهریار بازی ها اصلا به داستان نچسبیده بود، روایت هم خیلی کلیشه ای و معلوم الحال، تنها نکته قابل ستایش دکوپاژ اثر بود، که البته به شدت به دلیل عدم جسارت کارگردان در صحنه های معاشقه از هم گسیخته میشد. ساحل فرزان هم قرار بوده است نقش پاسترناکِ تارکوفسکی رو برای قبادی بازی کند، که البته این کجا و آن کجا ...
London Boulevard 2010
http://tinymoviez14.org/pics/original/msfzoMjnv2Wa3SQR6xyx9EZPp3O.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1213648)
داستان: "ميچي" خلافكاريست كه تازه از زندان آزاد شده و هر كدام از دوستان قديمي هموطنش (ايرلندي) به محض رها شدنش از زندان انگليس پيشنهاد يه كار خلاف ديگه مطرح ميكنن مثل "شرخري" و "همكاري با "گنت" ... ميچ به قول خودش دوست داره براي يك بار هم شده در زندگيش "يه مرد آزاد باشه" به همين خاطر پيشنهاد خلاف و خرابكاري دوستانش رو با پيشنهاد يك كار آبرومند و شريفي مثل محافظت از يك بازيگر سرشناس انگليسي عوض ميكنه و همين باعث ميشه اختلاف شديدي بين او و صاحبكار سابق و خلافكار بزرگ لندن "گنت" پيش بياد ...
يه فيلم كه صرفا اكشن نيست و كلي هم انتقادهاي اجتماعي ريز و درشت داره. پوستر فيلم يه كمي هيجاني و اكشن ميزنه ولي شايد صحنههاي اكشن فيلم روي هم 15 دقيقه بيشتر از فيلم رو اشغال نكرده باشن. يه فيلم منطقي با ريتم كند و شخصيتهاي بانمك و ولي بيرحم به سبك رفتاري فيلمهاي "مك-دونا" و "تارانتينو" تقريبا نه كامل شبيه.
مثل شخصيت "گنت" كه قبل از كشتن هركسي ابتدا يه داستان كوتاه از دورهي كودكيش تعريف ميكنه! از اين فرم رفتارها و ويژگيهاي منحصر به فرد در موقعيتهاي خاص.
اينكه يه مشت ايرلندي در لندن دسته خلافكار راه انداختن يا اراذلي كه اهل بوسني هستند و دو تا نوجوان 16 ساله فوتباليست كه دو مرتبه در فيلم با چاقو توي خيابون انسان نفله ميكنن و صداي اذان در سكانسهاي ابتدايي يا حركت يك زن محجبه (با پوشيه) و بعد حركت دو خواهر مسيحي با لباس مخصوص در دو مقطع زماني ولي در يك قاب يا كتك خوردن و دعواي بين "ميچ" به عنوان شخصيت محبوب و اول فيلم توسط يك گروه از جوانان سياهپوست مسلمان همه تيكههاي ريز و درشتي هست كه در فيلم ديدم و شنيدم.
خوبيه فيلم اينكه به هيچكدوم از شخصيتها رحم نميكنه و با شجاعت تمام از داستان فيلم حذفشون ميكنه. و فقط يك شخصيت تنها در اين دعواي بين شخصيتها رستگار ميشه كه اونم راهي "ايالات متحده" است! يه پايان بسيار خوب كه يك غافلگيري و نتيجهگيري دقيق و درست از محتواي ديالوگي است كه "ميچ" در ابتداي فيلم در ملاقات با "شارلوت" عنوانش كرد: "قبل از اينكه كسي بهم آسيب برسونه، من بهشون آسيب ميرسونم."
فيلم تا قبل از 10 دقيقه آخر چيزي از يك فيلم معمولي كم نداره مو به مو كليشه است و تكرار با كمي ايدههاي دزدي! شخصيتهاي پرت و پلا و كم اثري مثل "شارلوت" كه هيچ شباهتي به نقش مكمل سينمايي نداره! و اصلا رابطهي بين "ميچ" و "شارلوت" آنقدر گرم نيست كه بخوان تصميم به فرار بگيرن ... ولي با همهي اين حرفها پايانبندي خوبش كاملا نجاتش ميده و حسابي جذابش ميكنه.
فكر كنم اولين كار اين كارگردان بود. يكي از جذابيتهاي اين فيلم براي سريالخورهاي عزيز بازي شخصيت "آلكاپون" در سريال "امپراطوري پيادهرو" در اين فيلم در نقش "دني" يكي از رفقاي باحاله "ميچ"ست.
امتياز: 6
justUnited
03-28-2013, 02:29 AM
http://www.picoup.ir/images/89230487120337963065.jpg
جناب Judd Apatow باره دیگه خانوادش رو به تصویر میکشه اما این بار خسته کننده تر از همیشه همون شوخی ها همون دیالوگ های آشنا منتها در بابی دیگر..... این 40 سالگیه!
اگر فیلم موفق Knocked Up رو دیده باشید متوجه میشید خانواده ای که در ان فیلم در بخش فرعی قصه قرار داشت این بار در متن داستان قرار گرفته و روایتگر زوجی است نسبتا مرفه به همراه دو دختر خود یکی نوجوان ودیگری خردسال که روزگار نچندان شادی را سپری میکنند.
کل قصه یر سر عدم پذیرش رسیدن به میانسالی توسط مادر خانواده شکل میگیره و با کلی داستانک ها و مشکلات ریز و درشت دیگری پیچیده میشود تا 2 ساعت و نیم از عمر شما رو بگیرد و با ریتمی کند که در دقایقی با خنده در هم میشکند مخلوطی نچسب را بوجود آورد.
موضوع فیلم کاملا خانوادگیست وکارگردان تا اونجا که تونسته مشکلات خانوادگی رو در هر نوع رابطه(پدر و فرزند- همسران -قرزندان - روابط ناصحیح و غیره) به تصویر بکشه واگر صحنه های جنسی رو از اون حذف میکردیم کاملا مناسب همه اعضا خانواده میشد.
از اونجا که میدونم کسی حوصله خوندن این متن رو نداره بخصوص اگه طولانی باشه خلاصه بگم این فیلم وموضوع اصلی اون زیاد برای ما جوونتر ها نمیتونه جالب باشه اما بازم میتونه شما رو راضی کنه اگه آدمهای صبوری باشید و دنبال خنده های سریالی نباشید.
نکات مثبت فیلم :لحن ساده و خودمانی داستان بدون شلوغ کاری مثل فیلمهای قبلی کارگردان- پخش موسیقی های متعدد در سبکهای متفاوت - دیدن Paul Rudd دوست داشتنی و همینطور Chris O'Dowd سریال The IT Crowd واز همه مهمتر Megan Fox با لباس زیر :Smiley36:
Everything Must Go 2010
http://www.picoup.ir/images/24746589442360967385.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1531663)
داستان: "نيك" بخاطر بدمستي از كارخانهي بزرگي كه 16 سال خدمت كرده اخراج ميشه و دقيقا در همون روز وقتي از كار برميگرده "كاترين" (همسرش) اون رو ترك ميكنه و تمام وسايل شخصي و مربوط به "نيك" بيرون منزلش در حياط چمن كاري شده قرار ميگيره و قفل درهاي ورودي منزل هم كاملا عوض شده! و حالا ما شاهد ماجراي مردي به نام "نيك" ناهوشيار و مست هستيم كه قراره به مدت 3 روز تكليف وضعيت منزل و وسايل شخصياش رو مشخص كنه و گرنه همه چيز توسط قانون ضبط ميشه و نيك توي دردسر ميفته ...
داستان فيلم تقريبا در همين خلاصهايي كه گفتم تموم شده است مابقي فيلم نمايش چگونگي برخورد "نيك" با چنين وضعيت وخيمه و اينكه چگونه متحول ميشه و اطرافيانش "فرانك" و "كاترين" و "كني" و "سامنتا" و ... رو چطوري تحت تاثير قرار ميده و چطوري از زندگي اونا درس ميگيره.
يه فيلمي خلوت و جمع و جور كه كلا تعداد بازيگران (با حساب آدمهاي عادي و بيخودي) به 10 نفر هم نميرسه. كه خاصيت چنين فيلمهايي با هدف تدريس درس زندگي و يا روايت زندگي يك شخصيت شكست خورده هم تقريبا همينه كه شخصيتها و تعداد بازيگرانش كم و محدوده و اكثر اوقات فيلم هم صرف ديالوگپراكني بين شخصيت اول و مابقيست ديگه حالا يا "نيك" موثره يا "كاترين و فرانك و كني و مابقي". براي مثال چند شخصيت تاثيرگذار فيلم رو ليست ميكنم با كمي توضيح:
فرانك گارسيا: يك كارآگاه كه دوست صميمي "نيك" به حساب مياد با كلي محبت هدفدار و عمدي!!!!
كني: پسربچهايي كه براي اولين بار در زندگيش "نيك" رو ملاقات ميكنه ولي در ادامه به صميميترين و وفادارترين رفيق "نيك" تبديل ميشه. او فقط فرزند يك زن پرستاره كه چند كوچه بالاتر از محل زندگي "نيك" مشغول پرستاري كردن از يك پيرزن رو به موته!
سامنتا: زن جواني كه همسايهي روبهرويي "نيك"ست و در ضمن حامله تشريف داره و موقت جدا از همسرش زندگي ميكنه ...
حضور "Will Ferrell" فريبتون نده! اينجا خبري از اون نقشهاي مسخره و مضحك نيست يا كشت و كشتاري و سياسي با كت و كروات فرم سازمان جاسوسي! ويل در نقش "نيك" يك شخصيت جدي با موقعيتي خندهدار و تاسفبرانگيز و شرمآورست مردي كه در يك روز همه چيزش رو از دست ميده و تنها چيزي كه براش ميماند اعتياد شديدش به "الكل".
فيلم چيزي از يك فيلم تلخ و نااميد كم نداره بخصوص در نيمهي پايانياش سكانس مربوط به "ادارهي پليس" و گفتوگوي بين "نيك و فرانك" كه شبيه يه سيلي محكم از طرف كارگردان به صورت مخاطبه! تنها چيزي كه باعث ميشه فيلم مخاطب رو سرزنده و عصبي نكنه رفتار سرخوشانه و بيخيال و مست "نيك" و شيك بودن محل زندگيش و حضور شخصيت "كني" كه مثل بمب روحيه سر بيننده خراب ميشه و اميدوارش ميكنه و بهاضافهي محل زندگي و طبقهي اجتماعي كه "نيك" بهش تعلق داره.
ديالوگ منتخب:
نيك: بايد پرده آويزون كني.
سامنتا: چرا؟ چون ديگه يه آدم مست تمام روز به من زل نميزنه؟!
نيك: نه، چون نبايد به آيندهات نگاه كني!
سامنتا نميدونه بعد از اين گفتوگوي رك و راست اول گريه كنه يا يه چيزي پیدا کنه و به سمت نيك پرتاب كنه!
اميتاز: 6
http://www.picoup.ir/images/05234551005324894778.jpg
http://www.picoup.ir/images/19810665675368506906.jpg
http://www.picoup.ir/images/68152824531588139372.jpg
http://www.picoup.ir/images/00514986624229345284.jpg
http://www.picoup.ir/images/25686991778685279845.jpg
In the Name of the Father 1993
http://www.picoup.ir/images/83612333086901595061.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt0107207)
داستان: ساعت 8 شب يك بمبگذاري وحشتناك در "بار گيلفرد" در شهر لندن انگليس توسط ارتش جمهوري ايرلند اتفاق ميفته (دستشون درد نكنه) و ماموران اطلاعاتي به دنبال مظنون اين حمله ميگردند و نهايتا 4 جوان به نامهاي "جري" و "پل" و "پاتريك" و "كارول" را به همراه پدر و عمه و دو پسرعمهي نوجوان جري را به اشتباه و با اطلاعات غلط دستگير ميكنند. جري و اقوام و دوستانش زير فشار بازجويي و شكنجه اعتراف به كار نكرده ميكنند و در نهايت بيعدالتي در دادگاه دولت انگليس محكوم ميشوند با گذشت چندين سال بمبگذار اصلي دستگير ميشه ولي ...
داستان فيلم واقعي است. كه با نهايت جذابيت و استرس روايت ميشه يك روايت روان بدون كوچكترين وقت تلف كردن. شروع طوفاني از چگونگي شكلگيري يك آشوب بين مردم ايرلند و ارتش انگليس توسط 3 جوان بازيگوش و دزد و كله خر! و شخصيتپردازي "جري" و رفقاي جاهل و بازيگوشي كه بزرگترين خلاف زندگيشون "دزدي" از يك زن خراب بوده و يا مصرف مواد مخدر و ...
فيلم سياسي نيست و از خلاصه داستان و عنوان ارتش جمهوري ايرلند و دادگاه و اين چيزها نترسيد فيلم اتفاقا دراماتيك و قهرمان محور و اخلاقيست. وجود "پدر جري" و رابطهي سرد و پر طعنه و كنايه و رياكشنهاي جذاب ديلوئيس در نقش "جري" و اتفاقات زندان و اعتراضات زندانيان و شورش و درگيري ... كلي حادثه و ديالوگهاي عاطفي و احساسي يه مجموعهي كامل از چيزهاي خوبي كه در يك فيلم خوب وجود داره كه موفقترين ويژگياش دلچسب بودن شخصيت "جري" و تلاشش براي پيروزي و موفقيت. به اضافهي يك پايان خوش با نماهاي ابتكاري و هيجانانگيز.
به همون اندازه كه فيلم موضوعي جدي و حكايتي واقعي رو روايت ميكنه سرگرم كننده و مخاطبپسند هم ساخته شده.
سكانسهاي دادگاه در سينما كم نيست ولي يكي از بهترينهاش رو در "به نام پدر" ديدم: وقتي كه رفتن به دادگاه و رسيدن به جرائم و بررسي هر روزهي اتهام ساختگي براي جري و رفقاي كلا تعطيل و بيخيالش عادي ميشه و مشغول جك گفتن و شوخي كردن و شكلك درآوردن براي همديگه ميشن! در حاليكه در همان ساعت در همان دادگاه بدترين اتفاق زندگيشون در حال شكلگيريه!
همچنين سكانس بازجويي مربوط به بخش شكنجهي روحي-رواني. بخصوص اون قسمتي كه يكي از بازجوها كه ظاهرا "ايرلندي" هم هست به آرامي در گوش "جري" پدرش رو تهديد به مرگ ميكند و نكتهي جالب اينكه بدترين قسمت شكنجه رو در فيلم يك ايرلندي مرتكب ميشه نه ماموران اطلاعاتي دولت انگليس!
فيلم خوبي بود و حسابي جذاب بود ولي مشكل اساسي بيشتر اينجور فيلمها نوشتههاي پايانيست كه قبل از تيتراژ نمايش داده ميشه اينجور نوشتهها در اكثر اوقات دنبال يه جور توضيح و تفسير خارج از فيلم هستن كه به اثر منگنه ميشن اصلا اينطور پايانها رو دوست ندارم ...
اين فيلم رو به كساني كه دوست دارند بازي "دي لوئيس" رو ببينند و حوصلهي فيلم خستهكننده و كند "لينكلن" رو هم ندارند شديدا پيشنهاد ميكنم چون در فيلم "به نام پدر" به انسان و بشر بيشتر شباهت داره برعكس نقشآفريني كاريكاتوري مثل "لينكلن".
امتياز: 7
پ.ن: خيلي منتظر يه فيلم در ستايش "ارتش جمهوري ايرلند" هستم با كلي سكانس پر خون و هيجانانگير و انفجار ...
پ.ن: و بهترين سكانس شكنجهي جسمي يك مظنون توسط ماموران اطلاعاتي را در فيلم "30 دقيقهي بامداد" ديدم. اون خيلي طبيعي و باحال و بامطالعه شكنجه ميشد واقعا ازش لذت بردم.
http://www.picoup.ir/images/04637680572844763939.jpg
http://www.picoup.ir/images/42717797496553896462.jpg
http://www.picoup.ir/images/92018167856214870945.jpg
Les Miserables 2012
http://www.picoup.ir/images/83174901768391236314.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1707386)
داستان: ژاور و كوزت و فانتين و ژان والژان و اپونين و خانوادهي بد ذات تنارديه و دزدي از كليسا و شهردار شدن و مظلوميت و گريه و گدايي و انقلاب فرانسه و ... ديگه نيازي به تعريف داستان نيست.
اگر داستاني معروف نبود مطمئنا در ميان اين همه هياهو و سر و صداي موسيقي و جيغ و عربدهي بازيگران تقريبا هيچي از داستان دستگيرم نميشد ديدن اين فيلم تا آخر واقعا صبر ايوب ميخواهد و دو گوش معصوم و آسوده كه تا به حال آواز زيبا و موسيقي زيبا نشنيده باشد! و گرنه اين فيلم با اين شيوهي موزيكال و تاكيد و اصرار بيش از حد بر اجراي زنده و سر صحنهي بازيگران براي مخاطبي كه با موسيقي زندگي ميكند و آواز و خواننده ميشناسد يك تجربهي "گوشخراش" يك تجربهي "افسردهكننده" يك تجربهي "مضحك" خواهد بود!
بازي خوب و صداي عالي بازيگر شخصيت "اپونين" تنها نكات مثبت فيلم بودند.
نحوهي فيلمبرداري اعصاب خوردكن با اون قابهاي درشت و غولآسا از چهرهي شخصيتها كه كم كم از مانيتور كامپيوترم فراتر رفته بود تا آخر فيلم تكرار ميشوند و فقط يك مدت كوتاهي در سكانسهاي مربوط به اوجگيري درگيري مبارزات خياباني انقلاب فرانسه از دست اين ايدهي مضحك خلاص ميشيم. يك سري ويژگي در اين فيلم موزيكال وجود داره كه براي "مخاطب اولي" فيلم موزيكال تازه است: مثل "وراجي" بيش از حد شخصيتها كه من نه جزو نقاط مثبت فيلم قرارش ميدم نه جزو نكات منفي فقط بهش اشاره كردم. همين.
امسال "انگليسي"ها دو فيلم نسبتا مشابه و هم فرم هم داشتند يكي "آنا كارنينا" و ديگري "بينوايان" كه در هر دو ايدههاي تازه و بازيهاي نمايشي و تئاتري اغراق شده و خستهكننده به نمايش گذاشتند كه حتي به نظرم "قصههاي" جذاب رمان "آناكارنينا" و "بينوايان" هم كمكي براي بهتر شدن هر دو اثر نكرده.
فيلم 2ساعت 45دقيقه است. (اين قضيه قبل از تماشاي فيلم اهميت نداره ولي وقتي 20 دقيقه _ با ارفاق _ از فيلم بگذره دقيقه بيستويكم هست كه قيافه بيننده تماشايي ميشه)
بيانصافي نميكنم لحظات اكشن و نمايش مبارزهي انقلابيون عالي بود اصلا فرمش با كل اثر متفاوت بود و لحظهايي فكر كردم فيلم جديدي شروع شده. طراحي صحنه و حركات دوربين تازه در اين سكانس مثل آدميزاد ميشه!
امتياز: 4
پ.ن: دوستاني كه زيرنويس اين كار رو انجام دادن چه انجمن خودمون چه جاهاي ديگه واقعا دستشون دردنكنه خيلي كار سنگيني از لحاظ زيرنويس و ترجمه به نظر ميرسيد.
Shayea
04-02-2013, 03:37 AM
همین الان Perks Of Being A Walflower رو دیدم .
حوصله ندارم درباره ی داستان و شخصیت ها و خاله ی چارلی و بالا و پایین های فیلم بنویسم چون الان 2 ساعت از تموم شدن فیلم میگذره ولی من هنوز دارم توی وبلاگ ها و نظرات و نقدها و تحلیلات فیلم و کتابش میچرخم !
تمومی هم نداره و خیلی هم جالبه موضوع !
پس بیخیال .
فقط یه چیزی میگم و میرم میخوابم :
وقتی نویسنده ی یک کتاب پس از 12 سال از تموم شدن کتابش , تصمیم به ساختن فیلمی از کتابش میگیره و فیلمنامه رو خودش مینویسه و کارگردانی میکنه , دیگه کمتر از این نمیشه انتظار داشت !
وقتی بازیگرانی عالی به دست یک نویسنده ی کتابی که بعدا توسط خود نویسنده تبدیل به فیلمنامه شده و توسط خودش کارگردانی شده می افتند , دیگه بهتر از این نمیشه !
چون زمانی که نویسنده خودش شخصیت های یه داستان رو خلق میکنه و درباره ی زندگیشون مینویسه و طبیعتا توی ذهنش باهاشون زندگی میکنه , تسلط خیلی بیشتری روی پیاده کردن بازیگر ها و اتفاقات داستان به صورت یه فیلم داره و بهترین شرایط برای کارگردانی رو !
وقتی بازیگر ها هم همه شون عالی باشن , کمتر از این نمیشه انتظار داشت ...
پ.ن : هرچی فیلم خوب میبینیم امسال , قبطه میخوریم به حال هالیوود و شاهکار جوایزدادن امسالشون .
چقدر حق این فیلم ها و امثالشون خورده شد امسال .
این فیلم ها حیف بودن . به خدا حیف بودن ! خدا لعنت کنه باعث و بانیش رو ...
The Thieves 2012
http://www.picoup.ir/images/79430860950405317144.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png
(http://www.imdb.com/title/tt2330866)
داستان: پوپاي و زامپانو و آدامسي! (تخلص دزديشه نه اسم واقعيش) و پپسي (اينم اسم واقعيش نيست) و يه سري اسم عجيب و غريب كرهايي با كمك يه گروه ديگه از هنگ كنگ يه گروه واحد تشكيل ميدن تا با نقشه و مهارت و تيزهوشي رئيس گروه "ماكائو پارك" از يك كازينو دزدي كنند ولي دقيقا در آخرين مرحلهي موفقيت يكي از اعضاي گروه به همه خيانت ميكنه و دهن همه ...
تكرار .. تكرار ... تكرار به اضافهي زبان و لحن عجيب و غريب و گنگ كرهايي و ژاپني و چيني و ...
كه تقريبا بهش عادت نداريم. حتي پرداختن به جزئيات يك دزدي كاملا حرفهايي
و ريزهكاري چگونه باز كردن در يك گاو صندوق غولآسا هم ديگه تكراري شده (ببخشيد 2تا گاوصندوق بود)
و براي من كه اصلا جذابيت نداره و بالاي دههزار بار تا به حال در هاليوود و باليوود و ... انواع مختلفش رو ديدم.
انواع و اقسام اشكال هندسي عشقي: از مثلث بگيريد تا لوزي و دايره! بين شخصيتهاي مرد و زن
حادثه در حادثه و موقعيت اكشن به مقدار كافي (شديدا زياد)
تيزهوشي زيادي قهرمان و خوشتيپ بودن و دلربا بودن به مقدار كافي شخصيتها
يه هاليوود كرهايي خالص 2ساعته كه براي لذت بردن و سرگرم شدن بهترين گزينه كه نيست ابدا
ولي يكي از گزينهها ميتونه باشه. سكانس پاركينگ و تيراندازي و تصادف و لحظهي دراماتيك بين آدامسي و مرد مورد علاقش بهترين سكانس و موقعيت كل فيلم بود. واقعا عالي بود. يه موقعيت عاشقانهي تلخ تا حدودي شايد حماسي.
و آخرش اون چيزي كه از همه مهمتره اينكه به مخاطب فيلم خوش ميگذره.
امتياز: 5
Barkeep
04-02-2013, 09:27 PM
آخرین فیلمی که دیدم اسمش هست O Brother, Where Art Thou?
http://picoup.ir/images/01564462619460683994.jpg
O Brother, Where Art Thou?یکی از کارهای جوئل کوئن هست که در سال 2000 میلادی ساخته شده. این فیلم درواقع برداشت آزادی از کتاب اودیسه اثر هومر است. به طوری که تمام نقشهای مختلف این فیلم اقتباسی از نقشهای موجود در اودیسهی هومر هست. به عنوان مثال، Penny، که نقش او را Holly Hunter بازی میکنه، در فیلم نقش همسر Everett(جورج کلونی) رو ایفا میکنه، شبیه شخصیت پنه لوپه در کتاب اودیسه هست. خود شخصیت Everett هم شبیه Ulysses هست. شخصیت Big Dan Teague که میشه گفت نقش آنچنانی نداره اما تأثیرگذار هست، رو John Goodman ("هارلینگ میز" در Flight :Smiley36:) بازی میکنه مانند غول یک چشم در داستان هومر، یک چشم داره و سر راه قهرمانان فیلم قرار میگیره که اشارهی آشکاری به سایکلوپ (غول یک چشم) در داستان اودیسه هست. همچنین سه دختری که در رودخانهی کنار جاده، سه قهرمان فیلم یعنی Delmar ،Everett و Pete رو وسوسه میکنن هم اشارهای به خواهران siren در داستان حماسی هومر هست.
داستان فیلم از اونجایی شروع میشه که Ulysses Everett McGill (جرج کلونی)، Pete (جان تورتورو) و Delmar (تیم بلیک نلسون)، از میان یک دسته جنایتکاران زندانی فرار می کنن و تصمیم دارن برای رسیدن به 1.2 میلیون دلاری که دلمار ادعا میکند پیش از دستگیر شدن از یک ماشین مخصوص حمل گنج دزدیده و آن را در زمین پنهان کرده راه بیفتن. این سه نفر فقط چهار روز برای رسیدن به گنج Everett مهلت دارن وگرنه بعد از این مدت قراره درهای که پول اونجا پنهان شده، برای پروژهی تولید نیروی برق آبی در آب غرق بشه. این سه نفر در راهشون به پیرمرد کوری بر میخورن که اونهارو تا جایی میرسونه و در طی راه آینده سه زندانی را پیشگویی میکنه.
در ادامهی فیلم، این سه نفر کنار هم میشینن و از همدیگه میپرسن که وقتی اون گنج رو پیدا کردن چه کاری میخوان باهاش بکنن. به نظرم این سکانس جزء برترین سکانسهای فیلم بود. رویا پردازی این سه نفر واقعاً جالب بود.
برسیم به شخصیت ها!
Everett با بازی جورج کلونی، شخصیتیـه که با توبه، درصدد جبران اشتباهاتش نیست و درحقیقت زندگی برای اون، آن قدر فرصت های تازه به همراه داره که اصلاً فرصتی برای نگاه به پشت سر و گذشته نداره. اون با انتخاب های پیش رو درصدد برطرف ساختن خطاهای گذشته است؛ چنان که با نجات پیت از زندان، دروغی رو که به او و دلمار گفته بود رو جبران می کنه و با خطر کردن برای نجات تامی، که یک سیاهپوست هست، رها کردن اون رو! اورت هنگامی که تصور می کنه پیت گم شده، به خاطر این که دلمار بتونه اون را فراموش کنه، شروع به بدگویی راجب پیت میکنه. اما اورت که در جست وجوی به چنگ آوردن زندگی خانوادگی از دست رفته خودش هست، ماجراجوییـه که تمامی زندگی اش را از هیچ میسازه. اون مثل دو دوست محکوم دیگهش، اگر به واقعیت و قانون پایبند باشه، چنان که اگه عمری باقی باشه، پس از هشتاد سالگی می تونن آزاد زندگی کنن. از خصایص برتر اورت میشه به طرز رفتارش که با زبان و حرفهای بزرگش دشمنان و رقباش رو شکست میده و باهاشون مقابله میکنه، اشاره کرد.
Pete با بازی جان تورتورو، کسی هست که یک زندگی معمولی، آرزوی اون هست تا اون رو مثل بقیه جاها "بله آقا"، "خیر آقا" خطاب کنن. خیلی جاها که "خیر آقا" اونچنان پاسخ خوشایندی تلقی نمیشه، آرزوی این شخصـه! پیت از اون آدم هاست که قصدهای خوبی داره اما انگار بهش خیانت شده و از اطمینانش سوء استفاده شده.
Delmar با بازی تیم بلیک نلسون، ساده لوح، درصدد هست تا زمینی رو که به خانواده اش تعلق داشته و اونها در اون کار کرده و عرق ریختهن، خریداری بکنه تا کاملاً ازآن خودش بشه! دلمار و پیت، از ساده ترین و صادق ترین شخصیت های فیلم به شمار میان. این دو نفر حتی وقتی که دروغ کوچک و بی اهمیتی میگن، هم پشیمون میشن. برای همین هم هست که هر دو بی قرار به دامان کشیشی پناه می برن تا بخشیده بشن.
داستان فیلم به شدت زیباست! اصلاً خیلی بیشتر از اینی هست که من گفتم. برای همین زیاد از داستان نگفتم؛ چون نخواستم براتون اسپویل بشه.
من به این فیلم از 10 نمره، 9 میدم و از همه چیزش راضی هستم.
خلاصه اگه دنبال لهجهی زیبای جنوبی و 90 دقیقه خنده و سرگرمی هستید، حتماً این فیلم رو ببینید.
RV 2006
http://www.picoup.ir/images/81247315550724185718.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (www.imdb.com/title/tt0449089)
داستان: خانوادهي آقاي "باب مونرو" براي تعطيلات كريسمس قراره يه سر برن به "هاوايي" و دختر خانواده "كسي" و پسر خانواده "كارل" در هاوايي حسابي "موجسواري" كنند ولي همهي اين قرارها با پيش آمدن يك كار فوق فوري از طرف شركتي كه آقاي مونرو در اون كار ميكنه باعث ميشه مسير سفر از "هاوايي" به "شهر بولدر – كلرادو تغيير پيدا كنه اونم با يك ماشين مسافرتي غولپيكر مدل "RV" و علت اين تغيير مقصد به عنوان يك "راز" پيش آقاي مونرو ميماند و هيچكدوم از اعضاي خانواده از علت اصلي اين سفر (سفر كاري آقاي مونرو نه سفر خانوادگي و تفريحي) مطلع نميشه تا در بين راه با يك خانوادهي اصطلاحا "محلي" آشنا ميشوند و ...
خانوادهي آقاي مونرو يك خانوادهي مدرن هستند كه در قسمتي از فيلم
"باب" خطاب به همسرش و در توضيح حال و روز خانوادهاش ميگه: "همه سرشون يا توي لپتاپه
يا توي گوششون هدفون و موسيقي گوش ميدن يا با هنذفري موبايل با يكي حرف ميزنن
كه بايد براي اعلام وقت شام زنگ اضطراري خونه به صدا در بياد!"
چنين خانوادهايي مسافرت با ماشين با مدل "RV" رو يك مسافرت داغون و مزخرف و زجرآور ميدونن
و ترجيح ميدن كه به مسافرت نروند تا سال ديگه كه ماشين شخصيشون آماده بشه.
حالا فرض كنيد چنين خانواده سوسولي به جنوب آمريكا مسافرت كنند و با خانوادههاي خونگرم
و پايتختگريز و محلي جنوبي وقت بگذرونند!
يك فيلم شاد و خانواده محور و سرحال با رنگآميزيهاي به شدت تند و متنوع
يك فضاي كارتوني و فانتزي با قاببنديهاي غولآسا و كاريكاتوري و گاها شبيه تابلوهاي نقاشي
شخصيتپردازي يك خانوادهي شهرنشين (خانوادهي مونرو) در كنار يك خانوادهي جنوبي (خانوادهي گورنيك)
رو فرض كنيد كه چقدر ميتواند موقعيتهاي طنز و فوقالعاده خلق كند
مثل وقتي كه نوجوانان دو خانواده روبهروي هم قرار ميگيرند و "كسي" (با بازي JOJO) تازه متوجه ميشه
پسر خانوادهي گورنيك براي امتحان "كالج" داره آماده ميشه و با تعجب از پسر سوال ميكنه: "پس شما باهوش هستيد."
اين فيلم باتوجه به زمان اكرانش (كريسمس) يك فيلم مفرح و اصطلاحا "حال خوب كن" هاليوودي است
كه تقريبا هيچ ديالوگ "جنسي” و يا نمايش تحريككنندهايي نداره و كاملا مناسب يك جمع خانوادگي است.
حتي پايان فيلم هم به سادگي با رديف كردن اسامي بازيگران و گروه سازنده تموم نميشه بلكه يك تيتراژ طولاني با اجراي موسيقي توسط شخصيتهاي فيلم كه شامل اعضاي هر دو خانوادهي "مونرو" و "گورنيك" هست فيلم به اتمام ميرسه.
طرفداران JOJO (خواننده) در نقش "كسي" دختر بزرگ خانوادهي "مونرو" اين فيلم رو از دست ندن.
امتياز: 6
http://www.picoup.ir/images/93041165491462725542.jpg
http://www.picoup.ir/images/11996530554891401606.jpg
http://www.picoup.ir/images/92750661484230188772.jpg
http://www.picoup.ir/images/08300608146985697150.jpg
Zatoichi 2003
http://www.picoup.ir/images/72359229176366415511.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt0363226/)
داستان: يك داستان سامورايي ديگه و تقابل دو گروه از خلافكاران (گينزو / اوگي) كه از مردم شهر باجگيري ميكنند و براي ضربهزدن به يكديگر سامورايي استخدام ميكنند ولي در اين ميان "زاتويچي" يك پيرمرد نابينا و اهل قمار و مشروب تنها سامورايي طرف مردم است كه براي انتقام و بازگشت عدالت در مقابل خشنترين انسانهاي شهر قرار ميگيرد ...
داستان خيلي سر راست و ساده است و صد جور مدل شبيه اين چه در فضاي داستاني "سامورايي" و چه گنگستري و هاليوودي تا به حال تماشا كرديد ولي "زاتويچي" با خلاقيت و داستانكها و شخصيتهاي متنوع و اتفاقات شوخ و خندهدار يك سرگرمي 2 ساعته از اين داستان سر راست و به ظاهر ساده خلق كرده كه بايد به هنگام تماشا دو زانو و با كمال احترام فريم به فريم فيلم را ميل بفرماييد!
يك قهرمان با ويژگيهاي ناآشنا و مسخره "پير با كمري خم" و "اهل قمار و مشروب"
"هميشه در حال لبخند" و "كم حرف" و از همه مهمتر "نابيــــــــــنا"
تصور يك سامورايي نابينا خود به خود قبل از تماشاي فيلم هم جذابيت دارد ...
فضاي و المانها و تكنيكهاي سينماي "تارانتينو" در انواع و اقسام از جمله:
"اشتباهات سهوي آدم بدهاي قصه" و "خونسردي قاتلين" و "تاكيد بر نحوهي كشتن"
"نمايش اغراق شدهايي از خشونت" و كمدي در سكانسهاي جدي!" ...
يكي از نكات جذاب فيلم شخصيتپردازي است به غير از شخصيت جذاب قهرمان "زاتويچي" پير و نابينا
بايد به شخصيت خواهر و برادر "ناراتو" اشاره كرد خواهر و برادري كه تمامي خانوادهي خود را
در عرض چند دقيقه با حملهي وحشيانهي گروه "گينزو" از دست دادند و براي امرار معاش و
بدست آوردن پول و غذا و قدرت انتقام به شغل شريف! خودفروشي مشغول هستند
يا وجود موجودي دو پا به نام "پسر همسايه" كه يك ديوانه است و نيمه لخت با يك نيزهي جنگي
هر روز صبح با الگوبرداري از سبك جنگجويان ژاپني بدون هدف در شهر با فرياد ميدود!
استفادهي فيلم از سر و صداي شهري و ريتمبخشي به داسزني مردان كشاورز و روستايي
براي توليد موسيقي متن فيلم هم يك ايدهي شگفتانگيز و جديد اونم در يك محيط خشن و ترسناك
سامورايي! همين استفاده از محيط و اين ايده در طول فيلم باعث ميشه كه هيچوقت احساس خستگي
و نفرت از محيط خشن و پر از خون نداشته باشيد.
پايان فيلم هم با برگزاري فستيوال موسيقي و رقص تزيين شده! يك ساختارشكني ديگه.
پسري كه آرايش زنانه دارد "شينكجي" جوان و يك قمارباز هميشه بازندهايي كه احساس ميكند
تنها شاگرد واقعي "ايچي"ست! علاقهي مردم شهر و تعريف و توصيف مردم شهر از پسر خانوادهي ناروتو
در عوض خواهرش! در حاليكه او يك زن واقعي نيست تقابل واقعي با تايم بسيار كوتاه دو قطب خير و شر
بيننده به جاي تماشاي يك مبارزهي طولاني و طاقتفرسا قدرت واقعي يك سامورايي واقعي را ميبيند
كشف چهري واقعي رئيس گروه "گينزو" و بيستتا نكتهي ريز و درشتي كه ميشه در مورد اين فيلم نوشت.
تنها ضعف فیلم به نظرم در جلوههای ویژه و نمایش کارتونی "خون" بود که البته این ممکنه "عمدی"
باشه ولی به من یکی اصلا نچسبید!
به همه پيشنهاد ميكنم فيلم رو تماشا كنند چه اونايي كه عاشق فيلمهاي "سامورايي" هستند و چه اونايي كه دنبال يك فيلم ساختارشكن و پر از ايدهي تازه و نو هستند. فیلمی که در جشنوارهای مختلف 21جایزه و 10 بار نامزدی بدون جایزه داشته.
امتياز: 8
justUnited
04-10-2013, 08:22 PM
Stand by Me
http://www.picoup.ir/images/22853751846644757019.jpg
اخرین فیلمی که دیدم فیلم stand by me محصول 1986 و ساخته راب رینر بود وقتی دانلودش کردم اصلا متوجه رده imdb اون نبودم فقط play کردم و وقتی که فیلم تموم شد از بس که لذت بردم رفتم رتبه اش رو چک کرد که دیدم جزو 250 تای اوله :Smiley10:
داستان فیلم بسیار ساده تر از اونی هست که تصورش رو بکنید فقط باید همراهی کنی تا باهاش ارتباط برقرار کنی و لذتش رو ببری ! اینقدری که از این فیلم ماجراجویانه کم خرج لذت بردم از هابیت سفر غیره منتظره با اون همه تشکیلات نبردم باور کنین!
اما خلاصه فیلم:ماجرای اصلی فیلم در اواخر دهه 50 میلادی اتفاق می افته وبه صورت خاطره نویسی یکی از شخصیت های فیلم باز گو میشه که در مورد 4 پسر نوجوان هست که خیلی اتفاقی میفهمند که جسد کودکی که پلیس مدتی است بدنبالش میگرده کجا قرار داره
و همین دلیل کافی که دست به بزرگترین ماجراجویی عمرشون بزنند.اما 4 شخصیت اصلی که قراره باهاشون اشنا بشیم: اولی خود نویسنده است که داستان از زبان او روایت میشه به نام گوردی که متعادل ترین شخصیت فیلم هست و استعداد نویسندگی داره
بعد لیدر گروه کریس که بقولی کله خر گروهه سومین نفر تدی که کلا پسریه نامتعادل با گذشته ای داغون اما شجاع و روی گوشش جای سوختگی داره که علتش رو بعد متوجه میشیم.
چهارمین نفر بنام ورن که یه پسر تپل بامزه است و همیشه باعث دردسر میشه و موجب خندست :Smiley36:
باتوجه به سن کم بازیگرها هرکدوم توی نقششون عالی ظاهر شدن و شخصیت پردازی فوقالعاده فیلم به باور پذیری همه اتفاقات کمک زیادی کرده.قصه فیلم درباره سفری است از نوجوانی به بلوغ و در طول این سفر ما باشخصیت این 4 نوجوان اشنا میشویم.
فیلم خیلی زیبا به تمامی مشکلات اون دهه پرداخته و مشکلات اون نسل رو بخوبی به تصویر کشیده بخصوص تا ثیر جنگ بر خانواده ها و البته مسایل ریز و درشتی که نوجوانها با اون درگیر هستند.
برای اینکه اسپویل نکنم حرفم رو همینجا تموم میکنم و دیدن این فیلم رو برای کسایی که در نوجوانی اهل رفیق بازی بودن و شیطنت از چشماشون میبارید به شدت تجویز میکنم :Smiley69: یکی از بهترینهای من بوده تا الان بدون شک.
پ.ن:1- بازیگر نقش کریس اسمش River Phoenix که میشه برادر بزرگترJoaquin Phoenix اما متاسفانه در جوانی در اثر مصرف مواد مخدر از دنیا میره و انصافا هم بازیش فوقالعاده بود.
2- بازیگر نقش اصلی هم Wil Wheaton هست که ما توی بیگ بنگ دیده بودیمش در نقش خودش.
لینک دانلود فیلم
http://www.uploadbaz.com/6c8jxfvi8dlm
Barkeep
04-11-2013, 01:54 AM
فیلمی که ساعاتی پیش، بعد از عمری!، تونستم ببینم،
The Legend of 1900 : افسانهی 1900
بود.
http://picoup.ir/images/69079855478154830338.jpg
بی شک این فیلم از زیباترین و خوش ساخت ترین فیلم ها در زمینه موسیقیـه. این فیلم ساخته كارگردان معروف ایتالیایی به نام Guiseppe Tornatore و بر اساس داستانی از Alessandro Baricco تهیه شده، و نقش اول فیلم هم توسط Tim Roth هنرپیشه انگلیسی بازی می شه.
فیلم داستان زندگی مردیـه كه هیچگاه پا روی خشكی نگذاشته و همواره در یک كشتی تا هنگام مرگ زندگی می کنه و پیانو می نوازه.
خلاصه داستان: [در ژانویه سال 1900 میلادی پس از جشن شادی سال نو یكی از كارگران كشتی هنگام تمیز كردن سالن میهمانی نوزادی را پیدا میكنه و چون نمیتونه پدر و مادر این كودک را پیدا كنه تصمیم میگیره كه او را شخصاً در کشتی بزرگ كنه و اسمش رو 1900 بگذاره. دنی وقتی 1900 تنها هشت سال داشت، بر اثر حادثهای میمیره و طی یک کنجکاوی کودکانه، ناگهان استعداد بی نظیر 1900 در نواختن پیانو آشکار میشه. وقتی 1900 به یک مرد جوانی تبدیل میشه (با بازی Tim Roth) نوازندهی اصلی کشتی شده، اما او با آنکه در نوازندگی نظیر نداره، برای رفتن به خشکی تمایلی نشون نمیده. او دوست ترومپتنوازی به نام ماکس (با بازی Pruitt Taylor Vince) پیدا میکنه و حالا پس از سالها، به دلیلی حیاتی ماکس باید داستان 1900 رو برای دیگران بیان کنه تا...]
کارگردان، داستان رو طوری خلق کرده که شبیه یک شعر عمیق میمونه. اون به زیبایی راوی زندگی و درونیات یک هنرمند میپردازه که فلسفهی خاص خودش رو در زندگی داره و نحوهی زندگیش بیماننده. همین ساختارشکنیهای قهرمان داستانـه که همچین اثر شکوهمندی خلق میشه. "آنجایی که 1900 باید برود میایستد، آنجا که باید چیزی بگوید سکوت میکند و دلایلش برای تصمیماتش چنان نیست که اطرافیانش پیش از توضیح خود او بتوانند درکش کند اما بسیار معصومانه و قابل احترامند." این فیلم جوایز زیادی را برده و عوامل سازندگی در جزئیات دکورسازی، فیلمبرداری و روایت داستان بسیار عالی عمل کردند. مسلماً در کنار روایت بزرگ تورناتوره، نقش اصلی را آهنگسازی بینظیر «Ennio Morricone» ایفا میکنه. قابل ذکره که موسیقی به یاد ماندنی موریکونه، برای این فیلم برندهی جایزهی گلدن گلوب شده.
موسیقی متن زیبای این فیلم رو هم میتونید از این لینک (http://www.mediafire.com/?ymylnyydunz) دانلود کنید. پسورد فایل زیپ:www.alexdang.com
واقعاً یک بازیگر، چقدر باید اقبال بلندی داشته باشه که نقشی به این زیبایی نصیبش بشه؟ کاراکتر اون، یکی از بهیاد ماندنیترینهای سینماست. عشق بسیار پاکش، روح بسیار بزرگش، متانت و خاکساریای که هنرش در او ایجاد کرده و مهربانی و اصالت هنرش که تواناییش را یکسان به مسافران درجهی یک و درجهی سهی کشتی نثار میکنه، بینظیره. اون میدونه تاثیری که موسیقی بر غنی و فقیر میبخشه یکسانـه. اون اینقدر بزرگ فکر میکنه که امثالِ ما از خیلی از اهداف روزمرهی خود شرمنده میشیم!!.
سکانسهای بهیاد ماندنی از این شاهکار بسیاره، مثل دوئل 1900 و جلی با پیانو، بوسهی معصومانهی 1900 بر دختر در خوابگاه زنان، گفتگوی دختر و 1900 هنگام پیادهشدن دختر از کشتی (چهره و بازی Tim Roth وقتی که دختر با محبت بر گونهاش بوسه میزنه، بسیار زیباست!)، سکانس زیبای خداحافظی ماکس و 1900 و دیالوگ بهشدت تاثیر گذار 1900 و…
من به این فیلم از 10، امتیاز 10 رو میدم! حقیقتاً چیزی فراتر از یک شاهکار تکرارنشدنی بود.
برای احترام به اصالت و شرافت پیانو، برای ایمان به همهی معصومیت روح انسان و باور آوردن به اینکه زندگی خیلی خیلی بیشتر از اونی که فکرشو بکنیم، عظیمـه، این اثر بینظیر رو از دست ندید!
Shadow Dancer 2012
http://www.picoup.ir/images/29605202952505737568.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (www.imdb.com/title/tt1770734)
يك پيشمطالعهايي! قبل از تماشاي فيلم داشتم. شبكهي پرستيتيوي يك برنامهي تحليلي سينمايي داره كه سعي ميكنه فيلمهاي روز دنيا و ترجيحا انگليسي و بريتيش رو بررسي كنه من از اون برنامه زوم عجيبي كرده بودم روي اين فيلم تا از چند و چون كار و قصهي فيلم سر در بيارم كه خدا رو شكر اين هفته موفق شدم اين فيلم خوش ساخت و جدي با تهيهكنندگي BBC رو تماشا كنم.
داستان فيلم روايتي از ماجراي يك زن خانهدار (كولت) كه عضو فعال و داوطلب ارتش جمهوري ايرلندست و در يك عمليات ناموفق توسط ماموران امنيتي لندن دستگير ميشه و با تهديد از دست دادن تنها پسرش راضي ميشه تا جاسوسي بخش فعالي از مبارزين ايرلندي رو برعهده بگيرد ...
15 دقيقه ابتدايي فيلم (به غير از مقدمهي شهر بلفاست) با يك تعليق بينظير و سكوت معنادار و بدون ديالوگ و فقط با قدرت بازيگري نقش اول فيلم "كولت" آغاز ميشه. يك غافلگيري ابتدايي كه تناسب جالبي با غافلگيري محشر پاياني فيلم دارد.
كولت يك زن داوطلب ولي نه چندان مطمئن در انجام عمليات و هميشه نگران ولي او هيچوقت تا پايان فيلم نفرت خودش رو از نيروهاي انگليسي از دست نميده او بخشي از ارتش جمهوري ايرلنده و هيچوقت هم از اين قضيه كوتاه نمياد يك شخصيتپردازي كاملا رئال در يك موقعيت رئال.
حتي رابطهي دراماتيك بين "كولت" و "مك" به عنوان يك بيگانه و دشمن فراتر از واقعيت نيست و كاملا مرزبندي شده و شبيه به يك موقعيت و رابطهي كاملا طبيعي است. خوبيه فيلمهاي انگليسي اينكه هيچ وقت از "درام" و گونههاي سينمايي و فضاي "سياسي" يك فيلم براي سرگرمكردن مخاطب استفاده نميكنند بر اساس فيلمنامه و براي سينماي انگليس فيلم ميسازند.
در جايي از فيلم كولت خطاب به مك سر ميز بازجويي: "تا حالا اين كار رو انجام دادي؟ بله!" "تا حالا كسي كشته شده؟ نه!" " همه (جاسوسها) سالم ماندن؟ البته" ...
يك گفتوگوي عادي و ساده كه پايههاي اصلي شگلگيري قصهي فيلم براساس همين گفتوگو شكل ميگيره! پس به وقت شنيدنش در سكانسهاي ابتدايي لطفا بهش خوب دقت كنيد.
http://www.picoup.ir/images/86939154481461218015.jpg
اگه دنبال يك فيلم با كلاس و خوش ساخت با موضوعي سياسي هستيد اين بهترين گزينه است. در مقابل آثاري "هاليوودي" كه از سياست افسانه و كاريكاتور ساختن و فيلمهاي بيكيفيتي مثل "آرگو" تحويل شما دادن و يا اگر از داستان مسخرهي 007 و ضدضربه بودن قهرمانش خسته شديد Shadow Dancer بهترين و بهترين گزينه است. يك فضاي رئال و يك موقعيت جذاب و هولناك كه بدون سوءاستفاده از تكنيك و چهرهي بازيگرانش قصهي "كولت" و "مك" و با زيركي تمام "بيرحمي ارتش جمهوريخواه و فرشتهنجات بودن دولت لندن" را تعريف ميكند. يعني همان هدفگيري و همان نتيجه ولي با كيفيت و سينمايي بهتر.
تحليلهاي متنوعي ميشه از فيلم كرد: اول اينكه يك مبارز و تروريست هميشه مبارز و تروريست باقي خواهند ماند دوم اينكه اساسا در فيلم هيچ دخل و تصرفي در حريم ايرلنديها و يا قتلي از طرف ماموران دولتي و امنيتي لندن صورت نميپذيرد (يكي از دو تهيهكنندهي فيلم Bbc بوده) و تمام جنايتهاي به نمايش درآمده در فيلم با تصوير و چه غير تصويري كه در حد تعريف و توضيح در ديالوگ باقي مانده همه از ناحيهي مبارزين ايرلندي انجام شده و ...
اين فيلم يك كلاس آموزيشي براي تمامي كارگردانهايي كه دقيقا نميدانند كجا و كي و در چه موقعيتي بايد از "دوربين روي دست" استفاده كنن و چه زماني بيخيالش بشند!
امتياز: 7.5
پ.ن: يك مشكلي به وقت تماشاي فيلم وجود داره كه اصلا ربطي به كليت فيلم نداره بلكه به "هوش و دقت" مترجم و زيرنويس كننده مربوط ميشه. در قسمتي از فيلم "مك" سندي كه افشاكننده و بازكنندهي گره فيلم هست رو مطالعه ميكنه ولي عبارت انگليسي داخل پرونده كه با قاب درشت و يه زوم غيرمتعارف داخل كادر دوربين قرار گرفته توسط دوست عزيزمون ترجمه نشده و از زيرنويس هم خبري نيست! و مخاطب فيلم كه به زيرنويس اعتماد كرده اين لحظهي 30ثانيهايي و سرنوشتساز رو نه تنها از دست ميده بلكه به طور كل منطق فيلمنامهي اثر رو متوجه نخواهد شد
لطفا تصاوير با نوشته رو زيرنويس كنيد!
Logorama 2009
http://www.picoup.ir/images/90932899892479134233.jpg (www.imdb.com/title/tt1563725)
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (www.imdb.com/title/tt1563725)
بهترين انيميشن كوتاه سال 2009 و برندهي اسكار 2009 يك داستان خيلي ساده ولي پر از جاذبه و ايده داره ماجراي يك خلافكار با هيبتي شبيه به "Joker" و با همون لحن و مشكل زباني است كه يك روز يا شايد آخرين روز شهر لسآنجلس را با سرقت و گروگانگيري به جهنم تبديل ميكنه!
يك انيميشن اكشن كه هزاران "لوگو" و نشانه و آرم تبليغاتي جاي شخصيتهاي واقعي و انسانها را گرفتهاند. فكر كنيد لوگوي "گوگل" و يا "ياهو" "مك دونالند" دو پا و دو دست داشته باشند و با هم حرف ميزنند شما با چنين ايدهي جالبي در اين انيميشن روبهرو هستيد. حتي شخصيت خلافكار سعي شده شبيهترين لوگو از نظر ظاهري به شخصيت هميشه شر "Joker" باشد.
http://www.picoup.ir/images/96223512975927034391.jpg
شروع فيلم با يك موسيقي آرام و عاشقانه شروع ميشه كه مضموني آرامشبخش داره و ميانه كه يك اكشن با طراحي بينظير و بيرحمي در خشونت مثل لگد شدن سر يك پسربچه! و پايان معركه كه با يك زمين لرزه و طوفان "نفت" تمامي شهر و لوگوهاي تجاري زير دريايي از "نفت" دفن ميشوند.
امتياز: 8
بيخود و بيجهت
http://www.picoup.ir/images/05109697563715338601.jpg
يك ماجراي كاملا اعصاب خردكن و مسخره و تلخ در عين حال خندهدار! الهه و فرهاد زوج عقد كرده هستند كه تازه به خانهي اجارهايي يكي از دوستانشان (محسن و مژگان) اسبابكشي كردهاند و قراره همان شب اسبابكشي عروسيشان را هم در همان خانه برگزار كنند و از طرف ديگر خود محسن و مژگان نيز به دليل عدم پرداخت كامل هزينهي خانهي تازهشان منزل را از صاحبخانه تحويل نگرفتهاند و مجبور شدهاند به همان خانهي قبلي كه حالا اسباب اثاثيهي الهه و فرهاد در آن قرار دارد برگردند ...
يك موقعيت كاملا پيچيده كه يك سري موضوعات كوچيك و بزرگ ديگه و يك سري رفتار و اخلاقيات جاهلانه و حساب نشده و مسخره و بيشتر كمدي از اين هم كه هست پيچيدهترش ميكند مثل:
بيخيالي "فرهاد" و "متكبر بودن مادر الهه" و نارضايتي ذاتياش و ايرادگيري دائمياش (در همان 5دقيقهايي كه شخصيت "مادر الهه" در فيلم حاضر ميشود مثل آتشفشان فوران ميكند!) و يا بازيگوشي پسربچه و تنها فرزند محسن و مژگان كه دائم در حال خرابكاري و به لجن كشيدن چنين موقعيتي است! و محسني كه با پنهانكاري و رفاقتبازي بيحساب و كتابش خود و خانوادهاش و همچنين الهه و فرهاد را در بدترين موقعيت ممكن گرفتار كرده است تا رانندهي خاور و شاگردش ...
شما با يك فيلم با لوكيشن بسيار كوچيك و محدود (يك خانه با حياطش) و تعداد بسيار اندك بازيگرانش (8نفر) و كم خرج ولي پر از ايده روبهرو هستيد كه گاهي اوقات غيرمنطقي و غيرواقعي است (مثل مادر عروسي كه از شغل دامادش آگاهي ندارد و يا خونسردي بيمورد الهه آن هم در وضعيتي كه او گرفتارش هست) كه به شدت هم تلخ و گزنده به نظر ميرسد مجموعهايي از اشتباهات و عصبيبازي و تصميمات عجولانه به اندازهي كافي سرگرمكننده است ولي به شرط آزار دادن بينندهاش در هيچ دقيقه از فيلم شيريني و يا اميدي در فيلم وجود ندارد و همه چيز هم در نهايت با بسته شدن درب حياط خانه تمام ميشود
شايد تنها ويژگي مثبت داستان (دقيقا منظورم خود داستان است نه كليت فيلم) فيلم كه باعث رضايت و آرامش مخاطبش شود رفاقت بيحساب و كتاب بين فرهاد و محسن است كه اين قضيه هم در ادامهي فيلم با كشف يك گره ديگه باز به لجن كشيده ميشود!
به نظرم اين فيلم بيشتر بدرد چارچوب سريال و سريالسازي ميخورد تا سينما و اگر دلخوشتر و سرگرمكنندهتر و انسانيتر ساخته ميشد حتما يه مثلا "مينيسريال" خوش ساخت با يك كارگرداني بسيار عالي از توي شكمش زائيده ميشد! چون فيلم هم كمدي بود هم بازي فوقالعاده داشت هم واقعي بود هم باايده و پيچيده ...
پيشنهاد ميكنم حتما فيلم رو تماشا كنيد. بخصوص كساني كه به بازي "رضا عطاران" علاقه دارند در اين فيلم يكي از بهترين نقشهاي خودش را بازي كرده.
امتياز: 6
پ.ن: متاسفانه فيلم از جنس سينمايي بود كه ازش متنفرم و اميتاز 6 هم يك امتياز بسيار عالي از طرف خودم ميدونم!
AR!@N
04-14-2013, 11:25 PM
http://www.picoup.ir/images/28324049520842905354.jpeg
.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1038988/)
امروز داشتم تاپیک برترین فیلم های ژانر وحشت انجمن رو نگاه می کردم که اسم این فیلم رو اونجا دیدم گفتم ببینم چطوره.
فیلم ساخت سال 2007ـه و تو اسپانیا ساخته شده (نسخه انگلیسی هم داره با بازی جنیفر کارپنتر) .
داستان از جایی شروع میشه که یک گزارشگر با یک فیلم بردار به ایتگاه آتشنشانی برای تهیه گزارش میرن که همون موقع یه آژیر به صداا در میاد و اینا هم با آتش نشان های میرن ماموریت
و به یک ساختمان میرسن که مردم رفتار عجیبی دارن و زامبی میشن یک جورایی از سمت دیگه هم پلیس ساختمان رو قرنتینه میکنه و نمی زاره خارج بشن.
جالبه که کل فیلم با یک دوربین فیلم برداری شده و همه چیز رو از چشم دوربین میبینی ، خدا رو شکر اصلا مثل Paranormal Activity نیست که
طرف بی دلیل از قبل اتفاق از توالت رفتنش هم فیلم بگیره ف فیلم برداری خیلی طبیعی و عالیه فقط یکم سردرد میاره چون تکون های شدید داره دروبین
بازیگر ها هم با وجود اینکه معروف نیستن واقعا عالی بازی کردن چه وقتی زامبی ان چه وقتی ادم ان خیلی خوب و طبیعی رفتار می کنن
ولی از نظر ترسناک بودن و هیجان که مهمترین چیز واقعا افتضاحه ، فقط 5 دقیقه آخر ترسناکه کلا حوصله آدم رو سر میبره
شرمنده اگه زیاد چرت و پرت نوشتم بار اولمه در مورد فیلم می نویسم فیلم باز هم نیستم :Smiley36:
امتیاز 6/10
Away We Go 2009
http://www.picoup.ir/images/23349508638067804404.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1176740)
يك كمدي رمانتيك كه ماجراي زوج جواني به نامهاي آقاي بارت و خانوم ورونا را تعريف ميكند كه در آستانهي بچهدار شدن هستند و از خانهايي كه در آن سكونت دارند خسته شدند و به دنبال يك جاي بهتر و يك شهر بهتر براي بزرگ كردن پسر يا دختر آيندهشان هستند و يك روز تصميم ميگيرند براي پيدا كردن مكاني بهتر به تقريبا 5 ايالت آمريكا سفر كنند ولي در نهايت ...
يك ماجراي كاملا ساده كه در فضاي شاد و سرخوش فيلم 90دقيقه باعث سرگرمي خواهد شد و بيشتر لحظات فيلم شما شاهد چگونگي برخورد زوج جوان قصه با ساير خانوادههايي هستيد كه از دوستان و آشنايان بارت و ورونا محسوب ميشوند.
»» پدر و مادر بارت كه بعد از 40 سال دعوا سر يك مسافرت به اروپا به توافق ميرسند و خانهي خودشون رو به مدت 2 سال اجاره دادند و دقيقا يك ماه قبل از تولد تنها نوه خانواده برنامهي سفر چيدن و براي 2 سال هم در سفر خواهند بود!
»» برادر بارت (در ميامي) كه يك هفته است همسرش از او جدا شده و هنوز تنها دختربچهاش از موضوع خبر ندارد.
»» ليلي و همسرش (در فونيكس) كه هيچوقت از شهر خارج نشدن و كاملا دچار افسردگي هستند
»» و گريس خواهر ورونا كه از رفتار محبتآميز همكارش راضي نيست و بيشتر از "بارت" تعريف ميكند!
و ...
كليت فيلم همين موضوع ساده و همين روايت ساده و سرخوش بيشتر نيست. اگه دنبال يك وقت تلف كردن با مضموني خانوادگي و اخلاقي هستيد كه گاهي اوقات و بعد از شنيدن برخي ديالوگها يه لبخند همچين لطيفي هم بزنيد اين فيلم انتخاب مناسبي است. (با خيال راحت ميشه در ميانه فيلم يه "چرت" هم زد!) از كارگرداني مثل "Sam Mendes" چنين فيلمي بعيد بود ولي به هر حال آدم عجيب غريبي هم هست و در فيلم ساختن خيلي بازيگوش و تنوع طلبه!
امتياز: 5
http://www.picoup.ir/images/64172116407554926481.jpg
تقریبا کلیت فیلم در همین تصویر بالا خلاصه میشه!
AR!@N
04-18-2013, 10:35 PM
The Shawshank Redemption - 1994
http://www.picoup.ir/images/41087237084868567569.jpg
فیلم بر اساس یکی از کتاب های استفان کینگ ساخته شده و کاگردانش هم Frank Darabont ـه.
داستان در باره یک وکیله که توی بانک کار میکنه(Tim Robbins) و ظاهرا زنش و معشوقش رو کشته و به این جرم به زندان میوفته .
بعد اینکه میاد تو زندان با یک مردی به اسم رد (مرگان فریمن) اشنا میشه که قاچاقچی زندانه. اندی هم دچار مشکلاتی تو زندان میشه ولی با عقل خودش راحت از پسشون بر میاد . روش کنار اومدنش با مشکلاتی که پیش میاد واقعا جالبه...
بر خلاف همه فیلم های که تو زندان هستن این فیلم در مورد خلاف کاری های داخل زندان نیست و اکشن نداره کلا.
فیلم از دید یک راوی بیان میشه که براش از صدای مرگان استفاده کردن که جز بهترین ویژگی های این فیلم هستش.
دیالوگ های فیلم واقعا عالیه ، روابط بین زندانی ها و اتفاقاتی که تو زندان میوفته با اینکه هیچ اکشنی نداره ولی اصلا خسته کننده نیست.
تک تک صحنه های فیلم منحصر به فرده و تا آخر عمر تو یاد آدم میمونه در حدی نیستم بخوام از این فیلم تعریف کنم شاهکاره بهترین فیلمیه که دیدم
امتیار 9.5/10
Beasts Of The Southern Wild 2012
http://www.picoup.ir/images/16543355957932538163.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt2125435)
نامزد شدن اين فيلم به عنوان "بهترين فيلم جايزه اسكار" تنها دليل ديدنش بود و لاغير! داستان دختري به نام "هاشپاپي" كه با پدرش در يك منطقهايي جزيره مانند گرفتار يك زندگي بيقيد و بند و بدون كار و مزد هستند! منطقهايي كه "پثتاب" نام داره و ساكنينش شايد به 100نفر هم نرسند و اقامت هاشپاپي و پدرش و باقي ساكنين در اين منطقه از نظر دولت غيرقانونيه و شما تا آخر فيلم هم مخاطب چنين خلاصه داستاني هستيد.
واقعا تحمل چنين فيلمي كه از اول تا آخر بايد در دنياي خيالي و نيمهواقعي (شبيه داستان آليس در سرزمين عجايب) يك دختربچه زندگي كنيد براي من يكي كه زجرآور بود! ريتم فيلم هم بسيار كند و خستهكنندست كه روي بلند بلند فكر كردن معصمومانه و دلپذير "هاشپاپي" كه در طول فيلم ما صداش رو ميشنويم اثر گذاشته بهاضافهي اينكه حركات دوربين و لرزشهاي دائم و بيوقفه مخاطب را گيج ميكند و دقيقا به بازي بازيگرانش آسيب ميزند و من اصلا متوجه نشدم كجاي بازي اين دختربچه خوب بود كه به عنوان "شخصيت اول زن" هم در جايزه اسكار نامزد شد! اين حركات دوربين كلا اجازه تمركز روي بازي بازيگران فيلم رو هم ميگيره.
تنها نكتهي مثبت فيلم به نظرم تخيلات "هاشپاپي" بود كه موقعيت تلخ و سياه زندگي او و پدرش را قابل تحمل كرده بود.
اميتاز: 5
osture
04-20-2013, 02:49 AM
Stolen - 2012 (www.imdb.com/title/tt1656186/)
http://www.picoup.ir/images/84769185425398135423.jpg
واوووووووو
عجب چیزی بود
نیکولاس کیج هم داشت
اخرین فیلم سارقین بانک که دیده بودم توی اسم فیلم city داشت یادم نیست :Smiley36:
با اینکه اونم خوب بود ولی این خیلی معرکه بود اون فقط به بانک زدن گذشت
این یکی یه روز سخت نیکولاس کیج رو هم نشون داد
اخرش خیلی باحال بود
یعنی اگه اخرش اینجوری منوخوشحال نمیکرد اصلا ازش تعریف نمیدادم
خوش گذشت در کل
چیزی ندارم بهش گیر بدم 10
jack1991
04-20-2013, 01:03 PM
این فیلم نیازی به معرفی بازیگراش نیست
داستانشو هم نمیگم شاید بعضیا هنوز ندیده باشنش ولی فیلم بدی نبود من خوشم اومد
saman_pd09
04-20-2013, 02:34 PM
A Tale Of Two Sisters
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/2/21/A_Tale_of_Two_Sisters_film.jpg
چند وقت پیش به شدت دنبال یک فیلم ترسناک خوب میگشتم . پس از مدتی جست و جو فیلم داستان دو خواهر رو پیدا کردم . این فیلم در ژانر خودش یکی از فیلم های عالی پس از سال 2000 محسوب میشه . فیلم سکانس های پیچیده و گیج کننده ای داره که تا 5 دقیقه ی اخر که داستان اشکار میشه شما رو به تفکر وا میداره و ذهن شما رو درگیر میکنه . به شخصه هر چی به پایان نزدیکتر میشدم عصبانی تر میشدم و فکر میکردم فیلم قرار هست بی پایان بندی تمام بشه ولی به شما اطمینان میدم که اینطور نیست و 5 دقیقه ی اخر همه چی برای شما اشکار میشه . برای فهمیدن این فیلم خوب به سکانس ها و دیالوگ ها توجه کنید . چون پایان سریال بسیار به سکانس های اول وابسته هست . و فیلم رو تنها به دید یک اثر که قرار هست شما رو بترسونه نبینید .
پیشنهاد میکنم برای انتخاب فیلم های ترسناک بیشتر به سینمای کره برید و فیلم های تقلیدی هالیوود رو نگاه نکنید . اکثر فیلم های ترسناک هالیوود کپی شده همین فیلم های کره ای هست .
امتیاز 7
یکی میخواد باهات حرف بزنه
http://www.picoup.ir/images/38593092570478619716.jpg
به نظرم بعد از فيلم بسيار زيباي "بودن يا نبودن" استاد كيانوش عياري (هانكه ايران) اين فيلم دومين اثري است كه با موضوع "اهداي اعضاء" ساخته ميشه و من رو تحت تاثير قرار ميده. يك فيلم با روايتي صبور و شمرده و جذاب با يك فضاي دلگير ولي نهچندان ناراحتكننده و زجرآور و سياه كه دائم دم از بدبختي بزنه و يا پر از قرائت بيانيههاي سياسي و اجتماعي باشد شريفتر از مدل فيلمهايي اين چنيني كه از ابتدا تا آخر باعث شكنجهي روح مخاطبن ...
شخصيتپردازي ايدهآل در قالب ديالوگها كه 99درصدش در گفتوگوهاي دوتايي و پينگ پنگي متوجهاش ميشويم. يك فيلم پر ديالوگ با بازي معركهي "يكتا ناصر" كه اتفاقا در سيامين جشنوارهي فيلم فجر برندهي سيمرغ بهترين بازيگر نقش مكمل زن هم شده بعد از تماشاي فيلم حتما تحسينش ميكنيد و + شهاب حسيني هميشه خوب و البته كليشهشكني شخصيت در خصوص "خانم آناهمتي" كه در اين فيلم نقش يك مادر مهربان و دلسوز و به نظرم يه جورايي قهرمان رو بازي ميكنه و ديگه خبري از اون نقش "زن اغواگر" هميشگي نيست!
سكانس برگزيده از نظر من زياد بود ولي خودم شخصا از "سكانس بيمارستان و اجراي فوقالعاده صحنهي تصادف" بيشتر لذت بردم. در سينماي ايران صحنهي تصادفي شبيه به اين چيزي كه در فيلم هست اصلا نديده بودم.
پيشنهاد من براي تهيه يك فيلم ايراني مطمئنا همين فيلمه.باتوجه به اينكه يك پايان دلپذير داره.
به نظرم ارزش 3000تومن هزينه (خريد) رو داره. (يه وقت دانلود نكنيد! لطفا از سينماي ايران هيچي دانلود نكنيد)
امتياز: 7.5
پ.ن: به داستان فيلم اصلا اشاره نكردم چون كيفيت تماشا بعد از خواندن يه "خلاصه" هم پايين مياد.
saman_pd09
04-23-2013, 03:16 PM
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/c/cb/Compliance_Movie_Poster.jpeg
اخرین فیلمی که دیدم Compliace بود . که به پیشنهاد اقا ایرج دیدم . اول باید بگم که اگر فیلم رو ندیدید اصلا متن زیر رو نخونید . و قبل از دیدن فیلم هم اصلا خلاصه ی فیلم رو مطالعه نکنید .
فیلم در لوکیشن هایی محدود در یک رستوران فیلم برداری شده است . در واقع فیلم الهام گرفته از واقعیات هست .
بعد از مشاهده ی این فیلم به قدری عصبی بودم که اصلا نمیدانستم باید چکار کنم . فیلم رو باید در ژانر ترسناک قرار میدادند . چون شخصیتی که پشت تلفن بود تهدیدی بود به انسانیت . این فرد از هانیبال لکتر هم ترسناک تر بود . اگر نمیدواستم که فیلم بر اساس واقعیات هست فیلم رو بعد از دقایقی رها میکردم . حماقت انسانی در این فیلم به اوج میرسد . فردی که از پشت تلفن میتواند باعث تخریب چندین شخصیت شود نشان از ان دارد که حتی لحظه ای فکر در پشت اعمال برخی از ما انسان ها نیست .
تا چه اندازه انسانیت را پشت پا میگذاریم تا خود را از مشکلی وارهانیم . مردی که حاضر میشود دختری را مورد تجاوز جنسی قرار دهد اما به خاطر جرمی که مرتکب شده (رانندگی پس از مشروب خوردن) جریمه نشود . تا چه اندازه در این دنیا مجرمیم که حاضریم تمام انچه به ما می گویند انجام دهیم تا نقاب جرممان از چهره کنده نشود . حاضر نیستیم لحظه ای خطر کنیم تا از هم نوع خود دفاع کنیم .
نقدی که از طرف من بر فیلم وارد هست این است که چگونه انسانی بیگناه حاضر میشود مورد تجاوز قرار بگیرد اما از خود در برابر جرم نکرده دفاع نکند . حاضر است ابروی خود را بریزد تا اینکه شبی در زندان نماند . درک این موضوع برای بنده قدری دشوار بود .
کارگردان اثر تمام تلاش خود را برای بهم ریختن اعصاب بیننده انجام داده . صحنه هایی که از روغن داغ نشان میدهد و یا بخش های کثیفی از رستوران , بعد صحنه های غیر انسانی نشان از هوش کارگردان برای به نمایش گذاشتن رفتاری کثیف است که خون انسان را به جوش می اورد .
خیلی از دوستان شاید تصور کنند این فیلم تنها اثری ساده از باب سرگرمی بیننده بوده . اما اینطور نیست . این اثر اگر درک شود باید حتما خدشه بر روح انسانی شما وارد اورد . دیدن چهره ی دختری بی گناه که اسیر طمع انسانی قرار میگیرد ....
گفته های بالا را فقط در صورتی متوجه می شوید که اثر رو مشاهده کرده باشید .
امتیاز : 6.5
pooya
04-30-2013, 12:37 AM
http://buspic.com/img/thumbs/file13672589611.jpg (http://buspic.com/img/file13672589611.jpg)
.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0404978/)
خب آخرین فیلمی دیدم گامبیت با بازی کامرون دیاز و کالین فرت و آلن ریکمن بود ، دلیل دیدن فیلم هم فقط به خاطر نویسنده هاش که برادران کوئن هستن بود ولی به جرئت میتونم بگم به غیر یکی دو سکانس هیچ نشونی از برادران کوئن تو فیلم نبود .
داستان فیلم ساده و خطیه ، شاید ابتدا فیلم احساس بشه با یک پیچش ( توئیست) سر و کار داریم ولی بعد از گذشت چند دقیقه کاملا به موضوع داستان پی میبریم
سبک فیلم هم مثل اکثر کارای برادران کوئن کمدی/کرایمه و داستان از اونجا شروع میشه که یک کارمند ناراضی با طرح یک نقشه میخواد از رئیسش کلاه برداری بکنه، شروع داستان از زبان راوی انجام میشه که اتفاقا یکی از بازیگر های فیلم هم هست و اسمش هم میجور هست ( the major ) ولی متاسفانه نقش همین شخص تو فیلم به شدت گم میشه ، شخصیت اصلی داستان کالین فرته که تو فیلم به ابعاد شخصیتیش هم توسط همین راوی اشاره میشه و کالین فرت یک ایدئالیسمه و سعی میکنه به جای واقعیت اونچیزی رو که میخواد ببینه و اکثر مواقع یه فکر دیگه میکنه و میخواد به نتیجه مطلوب خودش برسه ولی در عمل به یه چیز دیگه میبینه !
بازی ریکمن ( همون سیوروس اسنیپ تو هری پاتر) تو این فیلم واقعا خوب و عالی بود ولی بازی کامرون دیاز به هیچ عنوان چنگی به دل نمیزد فِیک اَکسِنتی هم که تو فیلم داشت به شدت روی اعصاب بود .
این دو صحنه خیلی قشنگ بود به اضافه سکانس پایانی .
http://buspic.com/img/file13672609021.jpg
http://buspic.com/img/file13672609022.jpg
سیستم امنیتی که آلن ریکمن برای حفاظت از گالریش طراحی کرده بسیار هوشمندانه و ظریف بود و پیش بینیش خیلی سخت بود ولی متاسفانه حضور بد موقع و بی ربط کامرون دیاز و آرتیست بازی هاش کلا اون قسمت فیلم رو نابود کرد و پیش بینی ادامه فیلم هم کار سختی نبود .
امتیاز فعلی فیلم 5.5 هست ، اگه منم بخوام به این فیلم نمره بدم رتبه ای بیش از 6 یا 6.5 نمیتونم بدم ، در کل دیدن فیلم رو به کسی توصیه اکید نمکنم ولی اگه وقت خالی داشتین با توجه به کوتاه بودن زمان فیلم دیدنش خالی از لطف نیست :Smiley69:
Broken City 2013
http://www.picoup.ir/images/45993954143034691806.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1235522)
براي انتخاب يك فيلم بدرد بخور و همچين جوندار در بين آثار تازه رسيده سال 2013 مجبور بودم كه يك انتخاب براساس حضور بازيگران آشنا و نسبتا دوستداشتني به نظر شخصي خودم داشته باشم و الان بعد از تماشاي فيلم حس ميكنم اين ايده و فرمولم جواب داده و يه مقداري رضايت داشتم. ماجراي فيلم ماجراي شهر نيويورك و حال و هواي ملتهب قبل از انتخابات رياست براي شهرداري است. "بيلي" يك اخراجي از نيروي پليس نيويورك است كه به شغل "كاراگاه خصوصي" روي آورده و از طرف شهردار فعلي و يكي از نامزدين انتخابات آقاي "نيك هاستلر" ماموريت پيدا ميكنه تا "كاتلين هاستلر" (همسر شهردار) را تحت تعقيب قرار دهد و از ماجراي رابطهي مخفي اين خانم تصويربرداري كند ...
يك فيلم نيمچه معمايي و قهرمان محور با كلي غافلگيري در داستان كه در طول فيلم ذره ذره اتفاق ميافتند. كليشهبازي در به لجن كشيدن يك شخصيت خيلي بد كه حسابي با حرفزدنش و زرنگ بازيش در همان دقايق ابتدايي خودش را لو ميدهد و تقريبا به هيچ بينندهايي زحمت كشف حقيقت را نميدهد چون اينقدر "راسل كرو" در نقش آقاي شهردار و " Mark Wahlberg" در نقش بيلي به ترتيب بد و خوب هستند كه تا آخر فقط ما درگير "چگونگي تمام شدن" ماجرا هستيم نه كشف حقيقت و يا خداي نكرده "در حال باز كردن" اون گرههاي خيلي كور و پيچيده!
ريتم فيلم مثل تمام آثار سرگرمكننده و كم هزينهي هاليوودي تند و رضايتبخشه.
باتوجه به پررويي شايد ذاتي دو تا بازيگر اصلي فيلم اكثر ديالوگها پينگ پونگي و Cool زده ميشه و به نظرم تنها نقطه قوت فيلم هم همين قضيه است.
يه مشكلي كه شايد در هنگام ديدن فيلم پيش بياد و به نظرم جزو حاشيههاي ديدن يك فيلم براي ما ايرانيها باشه تيكههاي كلامي و صفاتي است كه در خصوص شهر نيويورك بكار رفته و براي اكثر ما كه آشنايي با جزئيات زندگي در اين شهر رو نداريم غيرقابل فهمه.
من عاشق اون تيكه آخر و اون نگاه "بيلي" به محبوبش و اسلوموشن همزمانش شدم! خدايي الان در آثار اصطلاحا "فيلم فارسي" وطني هم ديگه خبري از چنين صحنهايي و استفاده از چنين تكنيكي نيست!
اميتاز: 5
saman_pd09
04-30-2013, 02:15 PM
http://upload.tehran98.com/img1/qs4j2lnicht89fxkcqzm.jpg
بعد از دیدن این فیلم بار دیگر به سینمای ترس و دلهره ی اسیای شرق ایمان اوردم . فیلم حلقه نسخه ی ژاپن نمونه ای اعلی از ژانر خود محسوب می شود . کاری که این فیلم می کند ترساندن مخاطب نیست بلکه ایجاد فضای شدید دلهره است . در تمام طول فیلم ترس را با تمام وجود احساس میکردم ولی بجز چند صحنه نترسیدم . این به وجود اوردن حس ترس و نه ترساندن , دیگر در فیلم های ژانر وحشت کمیاب شده . البته کم و بیش در فیلم ها هنوز این تکنیک دیده می شود .برای مثال فیلم Sinister هم از این تکنیک بهره می برد . فیلم در بسیار از منابع عنوان ترسناک ترین کار سینمای ژاپن را کسب کرده که به نظر می رسد لقبی بجاست . البته من قبل از دیدن این فیلم نسخه ی امریکایی را دیده بودم با بازی Naomi Watts که باعث شده بود از میزان دلهره ی این فیلم کاسته شود . شایان ذکر است که نسخه ی امریکایی این فیلم هم بهترین فیلمی بوده که من تاکنون از سینمای ترس امریکا دیدم . بطور کلی اگر مخاطب فیلم های ترسناک هستید به شما دستور می دهم این فیلم را ببینید .
سکانس های نهایی فیلم بسیار زیبا بود . قسمتی که برای خالی کردن اب چاه در تلاش بودند واقعا احساس ترس را در مخاطب به وجود می اورد . وقتی دختر به درون چاه رفت و دیگر احساس ترس نمی کرد و به ارامش رسید واقعا زیبا بود . بعد هم که مرد امد و اعلام کرد که از ساعت 7 گذشته و ما نجات پیدا کردم .
پایان بندی فیلم هم از کار های خوب بود . وقتی تمام انچه تمام شده میدانیم تازه شروع می شود .
توصیه ای برای دوست داران این ژانر : از فضای الوده ی فیلم های اسلشر و سادیستیک خارج بشوید و دوباره به سمت این گونه ترس های کلاسیک روی بیاورید .
امتیاز فیلم : 7
Juno 2007
http://www.picoup.ir/images/75464885883084390637.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt0467406)
چند وقتي بود كه ميخواستم دربارهي يكي از بهترين فيلمهاي عمرم اينجا بنويسم ولي واقعا فرصت نميشد يا درگير يك ماجرا و قصهي تازه براي پيگيري بودم حالا از هر جنسش سينمايي يا سريالي ... "جونو" نام دختر خانوم 16 سالهايي است كه بخاطر يك بازيگوشي و شيطنت از دوست پسرش "بليكر" (همكلاسش) باردار شده و حالا او باقي مانده و يك شكم باد كرده. او با مشاورهي يكي از دوستانش تصميم ميگيرد به جاي سقط جنين و يا ايدهي خودكشي يك سري به تبليغات روزنامهها بزنند و دنبال يك خانوادهي خوب و به قول "جونو" احيانا ورزشكار و پولدار بگردند تا سرپرستي "شكم گندهي جونو" را بعد از تخليهي آن به آنان واگذار كنند ...
دختري 16ساله باردار است! فقط تصور چنين موقعيتي ميتواند يك فرصت بالقوه براي خلق يكي از تلخترين فيلمهاي تاريخ سينما را شكل بدهد كه اول در كن جايزه بگيرد بعد توسط منتقدين اروپايي و مقلدين نابيناي داخلي و وطني ستايش شود! ولي "ريتمن اين كارگردان جوان، تخصصش ساخت يه "فانتزي-هاليوودي" از يك "معضل" و شايد هم يك "فاجعه" است كه در سينما يا پاي مانيتور همه از ديدنش لذت ببرند و از اول تا آخر با خودشون زمزمه كنند "اه.چقدر آسون بود!" ...
اگر انتظار داريد كه "جونو" را به عنوان شخصيت اول فيلم و در چنين موقعيت ظاهرا فاجعهايي افسرده و پشيمان ببينيد سخت در اشتباهيد. در همان سكانس ابتدايي (پيش از تيتراژ) او را در حال خوردن يه گالن! آب پرتقال (يا يه چيزي شبيه بهش) ميبينيد كه به "صندلي سرنوشت" چشم دوخته و داستان "جونوي شكم گنده" را براي مخاطبش روايت ميكند.
فيلم هيچكدام از تصورات بيننده از موقعيت وحشتناك "جونو" را سخت نميگيرد بلكه برعكس با يك روايت روان و دلپذير به تك تك ميرسد مثل: سكانسي كه جونو براي اولين بار موضوع بارداري خودش را با "پدر و مادرش" در ميان ميگذارد باور نميكنيد كه چقدر راحت پذيرفته ميشود و يا جونو با همان حالت در مدرسه و محيط بيرون از خانه رفت و آمد ميكند و هيچ اثري از وحشت برخورد يا برخوردي وحشتناك وجود ندارد نه براي جونو نه براي آشنايان و دوستان.
رنگآميزي و قاببنديهاي چشمنواز بهاضافهي رياكشنهاي خاص و متفاوت "جونو" و انرژي بدون مرزش كه در اولين برخورد با "وكيل خانوادهي سرپرست" به صميميترين شكل ممكن با او دست ميدهد و ... همه اينها يك فضاي كاملا متفاوت و فانتزي رو درست ميكنند جالب اينكه اين قضيه از همان تيتراژ ابتدايي آغاز ميشه.
http://www.picoup.ir/images/80929357151767087675.jpg
شخصيت دوستداشتني "جونو" آنقدر هم پيشرفت نميكند كه مخاطب را دلزده كند مثل سكانس ملاقات با خانواده سرپرست كه در مقابل سوال: "چند وقتته؟!" با همان معصوميت بچگانهاش پاسخ ميدهد: "من دبيرستانيم!" يعني جونو آنقدر هم قهرمان و همه فهم و عاقل نيست كه احساس كنيد به جاي يك بچهي 16ساله با يك زن باردار روبهرو هستيد.
تا حالا 3 فيلم از اين كارگردان ديدم كه در "بازي گرفتن از بازيگران" يكي از يكي ديگر بهتر بود: Young Adult با بازي فوقالعادهي "چارليز ترون" يا جرج كلوني در "Up In The Air" كه ديگه بازي خوبي از اين بشر نديدم همه و همه بازيها عالي بودن.
خلاصه اينكه "چشمها را بايد شست با فيلمنامهي "ريتمن" بايد ديد!
به نظرم براي تنوع و يا بررسي آثار اين كارگردان بد نيست ابتدا از "جونو" شروع كنيد بعد به Young Adult برسيد و نهايتا هم Up In The Air رو تماشا كنيد.
اميتاز: 8.5
MIPERB
05-01-2013, 01:51 AM
خب تو این مدت به پیشنهاد بچه ها دوتا فیلم دیدم
1 constantine
فیلم در مورد کنستانتین ادمی که جن ها رو میبینه و میکشتشون و میفرستشون جهنم
بار دیگر با فیلم فوق العاده کلیشه ای هستیم که اخر همه چی به خوبی تموم میشه
میخوام نقاط قوت و ضعف رو بگم
نقاط قوت
جلوه های فوق العاده
نقاط ضعف
کلیشه ای تمام شدن
دیالوگ برتر
این همه موجود عجیب رو میکشم اما یه چیز کوچیک سیگار داره من رو میکشه
http://up.paezaan.com/images/52007227467190519260.jpg
--------------------------------------------------------
فیلم بعدی green mile
عجب فیلمی بود 10 هم براش کافیه
واقعا از پیشنهادتون ممنون
عکساش رو میزارم
نقاط قوت همش و
نقاط ضعف هیچی
دیالوگ برتر
خسته ام خسته ام از این که مردم به هم ظلم میکنند و................
و همچنین درگذشت بازیگر جان کافی عزیز رو تسلیت میگم
http://up.paezaan.com/images/60010614301272780651.jpg (http://up.paezaan.com/)
http://up.paezaan.com/images/15367830393841378706.jpg (http://up.paezaan.com/)
http://up.paezaan.com/images/19562089315848121020.jpg (http://up.paezaan.com/)
sawasa
05-01-2013, 07:25 AM
MAMA
IMDb (http://www.imdb.com/title/tt2023587/?ref_=fn_al_tt_1)
http://buspic.com/img/file13674081171.jpg
علاقه خاصی به ژانر فیلم ترسناک ندارم ولی تبلیغات باکس آفیس فیلمِ MAMA نظرم رو برای دیدن یک فیلم ترسناک عوض کرد.تهیه کننده فیلم آقای دل تورو کارگردانی فیلم Pan’s Labyrinth رو هم توی سابقه کاریش داره.احتمالا این فیلم رو دیده باشید.فیلم داستان تخیلی دختر بچه ای هست که از ورودی یک مارپیچ وارد دنیای زیر زمینی میشه و اتفاقاتی براش میافته.توی MAMA هم داستان این بار به جای یک دختر بچه که حامی برادرشه دو خواهر حامی یکدیگرند.(هرچند بعید میدونم دل تورو از کار کارگردانی که برای فیلمش انتخاب کرده،آندرس ماسچیتی،چندان راضی باشه)فیلم با فضای یک داستان اکشن شروع میشه و قبل از اینکه شما بتونید خودتون رو برای ترسیدن آماده کنید سکانس وحشت شروع شده.داستان فیلم ابتدا منو به یاد شاهکار Sixth Sense انداخت ولی با ادامه روند داستان،کهنه و تکراری بودن اثر،جای حس خوب دیدن یک فیلم عالی رو گرفت.در عین حال کار هنری کارگردان و پردازش جلوه های ویژه و فیلم برداری توی نور کم بالاخره کار خودش رو کرد.بعد از دیدن اون صحنه* واقعا شوکه شدم و خودم رو عقب کشیدم،طوری که چند لحظه بعد از حرکت خودم در واکنش به فیلم خندم گرفته بود.اگر به فیلم های ترسناک علاقه دارید براتون بهترین فیلم سال نخواهد بود ولی حتما ارزش دیدن رو داره.
صحنه ای که روح ماما که واقعا عصبانیه به طرف دوربین و درواقع ما حرکت میکنه
اگر نمره من به به فیلم 5.5 باشه که بیشتر به خاطر داستان فیلم نمره پایینی میدم،نمرم به بازیگری 9 ئه!بازی محشر جسیکا چستین-برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن برای ZDT- به همراه نیکولای کوستر والدا-بازیگر نقش جیمی لنیستر در GOT- و انتقال احساس کامل و بی نقص از طرف کل تیم بازیگری به بیننده خاص و بی نظیره.
http://buspic.com/img/file13674082791.jpg
برای آخرین بند از حرفام و نشون دادن حسم نسبت به فیلم و فکری که در موردش کردم باید اول به احساس مادرانه و غریزه زنانگی در تصاحب فرزند اشاره کنم.بعد از اون مسائلی مثل عقاید مذهبی،رابطه های اجتماعی و سیستم خانواده بقیه مسائل روانشاختی داخل فیلم اند.هرچند پرداخت این مسائل کمتر از اون چیزیه که بشه بهش اشاره کرد.متنم رو کوتاه میکنم.فکر میکنم همه حرفام با اشاره به یک سکانس فیلم کامل بشه؛جایی که لیلی در آغوش MAMA شروع به خندیدن میکنه.با دیدن فیلم حتما متوجه منظورم میشید.
Gambit 2012
http://www.picoup.ir/images/89311895615612149126.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt0404978)
يه اصطلاحي است بين منتقدين وطني با عنوان "فيلمهاي زير شونه تخممرغي!" كه براي توصيف فيلمهايي بكار ميرود كه به شدت بد و بيمزه هستند و اكثرا هم جزو كالاهاي ارزان به شمار ميروند يعني شما كنار خريد يك پفك ميتوانيد يه دونه از همين جنس فيلمها نيز انتخاب كنيد. (شايد هم بيشتر) حالا Gambit نيز يكي از همين جنس فيلمهاست فيلمي كه قرار است كمدي و معمايي و سرخوش و لذتبخش باشد ولي بعد از گذشت 20 دقيقهي ابتدايي چشمان معصوم شما با مجموعهايي از "خيانتهاي تصويري" كه توسط كل گروه سازنده تهيه شده روبهرو ميشود!!
ايدههاي اكثرا تكراري مثل ور رفتن به يك صندلي يا آب شدن يخ روي شلوار و يا پاره شدنش و پشت بندش "اجبار" براي سر كردن در چنين حالتي ... حتي شخصيت "پي.جي" هم با بازي پيرزني مثل "كامرون دياز" در نقش يك دختر جوان! صدها مدل و اندازهي شبيه به خودش را داره كه حتي خود "دياز" در فيلمهاي ديگر تكرار كرده ... فيلم هم پر ديالوگه هم سكانسهاي بلندي داره و تازه سر همين سكانسهاي طولانيش يك اتفاق غافلگيركننده يا يك جلوهي تصويري مجذوب كنندهايي براي رفع خستگي مخاطب نداره اگر هم داشته باشه اينقدر چيپ و مسخره است كه بيشتر باعث عذاب تا لذت!
به هر حال اين فيلم يك فيلم به شدت ضعيفه كه دانلود كردنش به نظرم گناه كبيره است!
امتياز: 2
پ.ن: در رابطه با داستان فیلم هیچ توضیحی ندادم چون "پویا" یه چندتا پست بالاتر حسابی توضیح داده بود.
Red State 2011
http://www.picoup.ir/images/71628083449919807210.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt0873886)
بايد اعتراف كنم كه با ديدن اين فيلم 94دقيقهايي كاملا غافلگير و ذوقزده شدم اصلا انتظار چنين موضوع و محتوايي از يك فيلم كم هزينه و مستقل و كمتر ديده شده و كمتر تحويل گرفته شده نداشتم! فيلمي كه با بازيگوشي 3 پسر دبيرستاني طبق معمول فيلمهاي مدرن-تينايـج ژانر وحشت شروع ميشه ولي با همين 3 شخصيت و فضاي تكراري به يك فضاي جدي و شوكه كننده ميرسه كه حسابي غافلگير خواهيد شد. فيلمي كه در دقيقه سومش با چنين ديالوگي »» "هيچ ميدونيد بزرگترين حزب نئونازي در اين كشور پارسال در بيانيهايي اعلام كرد سياستهاش با "كوپر" و "كليساي پنج نوك" جداست؟!" «« پيش ميره ...
من اين فيلم رو با خواندن چند خط از توضيحات يك منتقد هموطن (مجيدبسطامي) براي تماشا انتخاب كردم حالا به نظرم بد نباشه همان چند خط رو هم براي شما عينا نقل كنم شايد شما هم مثل من اغفال شديد! :
"كساني كه اواخر تابستان 2011 به سالنهاي سينما در آمريكاي شمالي مراجعه ميكردند با تبليغ عيجب و كمسابقهاي روبهرو ميشدند؛ نمايش فيلم مستقل و كمهزينهي Red State از كوين اسميت كه خود به اندازهي كافي كارگردان عجيب و متفاوتي هست تنها در يك سئانس يك شب! فيلمي كه علاقهمندان جديتر سينما ميدانستند هيچ پخشكنندهي حتي درجهدويي هم به دليل محتواي بسيار جسورانه و پايانبندي ديوانهوارش حاضر به توزيع آن نشده ... اما چه چيزي سبب شده تا فيلمي كه قرار بود حدود يك ماه ديگر به صورت ديويدي توزيع شود چنان اكران ويژهي سرتاسري اما تكنمايشي داشته باشد؟ "
...
امتياز: 7
پ.ن1: از داستان فیلم چیزی لو ندادم چون خواندنش و بعد تماشا کردنش لذت تماشای چنین فیلمی را از بین خواهد برد.
پ.ن2: لحن فیلم گاها شباهت بسیار زیادی به فیلمهای تارانتینو دارد.
پ.ن3: لطفا فیلم را تا آخرین تیتراژ دنبال کنید چون در تیتراژ هم فیلم متفاوتی است دستهبندی بازیگران به 3دستهی "سک***" و "مذهبیها" و "سیاستمداران"
Promised Land 2012
http://www.picoup.ir/images/74217171735497289703.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt2091473)
يه فيلم جمعوجور و كم بازيگر كاملا رئال با ريتمي كند و باحوصله و با يك نتيجه اخلاقي و يه حرف حساب و اصولي كه تقريبا ميشه از همان اول فيلم هدف ساخت چنين فيلمي و نتيجهي پايانيش رو حدس زد: "تكريم يك جامعهي فراموش شدهي آمريكايي و قشر كشاورز و روستايي." ماجراي يك كارمند و بازارياب شركت خصوصي گاز طبيعي (گلوبال) به نام "استيو" (مت ديمون) است كه با همكارش "سو" ماموريت دارند تا به شهر "مكنلي" سفر كنند و براي شركت يه تعداد زمين حاصلخيز و كشاورزي مناسب براي كارخانهي گاز طبيعي گلوبال از مردم شهر خريداري كنند تا نيمهي كار استيو و سو موفق هستند ولي با ورود "داستين" كه خودش را فعال محيطزيست معرفي ميكند تمام برنامهي خريداري و جلب رضايت مردم براي فروش زمينها بهم ميريزد ...
با حضور "مت ديمون" اكثرا فكر ميكنند حتما با يك فيلم اكشن و هيجاني روبهرو هستند ولي برعكس در اين فيلم هيچ خبري از يك دعواي معمولي هم نيست اگر هم باشه در حد يك مشت به صورته كه اتفاقا اين مشت توي صورت خود "مت ديمون" در نقش "استيو" فرود مياد!
خوبيه Promised Land 2012 اينكه شريف و سالم ساخته شده جوري كه عوض 1خانواده ميشه با 10تا خانواده همزمان تماشاش كرد! حتي در كلام و بيان ديالوگها استفاده از كلمات ركيك انگشتشمار و اندكه و در حد همان اصطلاحات رايج عوامانهي آمريكايي است + اينكه "پدرام" يك زيرنويس محترمانه براي اين فيلم تهيه كرده.
همهي انرژي فيلم در سكانس ماقبل آخر رها ميشه زماني كه ضربهي پاياني خودش را در گفتوگوي بين "استيو" و "داستين" ميزنه! كه به اندازهي ضربهي پاياني فيلم "مظنونين هميشگي" غافلگيركننده است.
اگه دنبال يك فيلم با روايتي بسيار ساده و كم هيجان و تاحدودي اخلاقي هستيد لطفا دانلودش كنيد.
اميتاز: 6
osture
05-06-2013, 02:32 AM
Death Race: Inferno
Death Race: Inferno (Video 2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1988591/?ref_=fn_al_tt_1)
مطمئنا" دیدین این فیلم رو
نیازی به توضیح نداره - مسابقات زندان که هر راننده 5 مسابقه روببره از زندان ازاد میشه - کل فیلم حول محور مسابقاته
واصلا به بازیگرا نمیپردازه - شاید چون قسمت سوم فیلم بود اینجور بود
فرانکشتین 1مسابقه تا ازادی داره - و کل فیلم در همین 1مسابقست که یا ازاد میشه یا نمیشه
فقط من که میدیدمش فقط خشونت بود صرفا فقط خشونت - منم زیاد خشونت دیدم تو فیلم و سریال
زیاد چیز جدیدی نبود - یه چیز معرکه نبود - حتی نسبت به قسمت های قبلش
بخاطر معروفیتش دیدمش وچون قسمت های قبلشم دیده بودم
یه چیزی که خیلی بنظرم مبتدیانه بود یه سوتی هایی بود
که دیدم - واسم مهم نیست سوتی تاثیری رو نظرم نداره در هر صورت کنار میام - ولی خب از یه فیلمی با این عظمت بعیده ..
اول اینکه این صحنه - راننده کاملا مشخصه ادم نیست - اصلا تکون نمیخوره
http://upload.tehran98.com/img1/uwnnzysmxsscoewhaei.jpg
انتظار ندارم ادم باشه ولی خب دیگه انقدر ضایع !
یا اینجا
http://upload.tehran98.com/img1/nz7zoq91muo7d4co8pe8.jpg
کسی نمیاد نبض بگیره ؟ یدفعه همه راضی شن مرده ! پیرهن آبیه دکتره دیگه
و در اخر من خبر نداشتم مترجم ها از اینجان
یه خسته نباشید هم به مترجم های عزیز
http://upload.tehran98.com/img1/gw5is7f7sco9a8rhlg.jpg
توصیه میکنم ببینین فقط واسه اینکه یه فیلم روزه !
ولی هیچی نداشت
4امتیاز
MIPERB
05-07-2013, 12:19 AM
خب دوتا فیلم دیدم یکی ترسناک یکی کمدی
1 به پیشنهاد اقای sawasa دیدم
http://up.paezaan.com/images/83246456243856954908.jpg (http://up.paezaan.com/)
mama فیلمی فوق العاده ترسناک حتی الان که داشتم دنبال عکساش تو گوگل میگشتم ادم میترسه
فیلم پر از وحشته
از اول تا تهش
داستان در مورد دو تا بچه هستند که شب ها با یه موجود خیالی به نا ماما دوست دارند
تیکه قشنگ فیلم صحنه اخر
ترسناک هم تیکه عصبانیت ماما
نمره 8 از 10
فیلم دوم فیلم INCREDIBLE BURT WONDERSTONE
فیلم بسیار زیبا و کمدی
همه فیلم پر از زیبایی و کمدی هست و فیلم کلمات رکیک و صحنه انچنانی نداره و میتوان با خانواده دید
تمام فیلم یه طرف تیکه های جیم کری یه طرف
تیکه قشنگ فیلم نگه داشتن ادرار توسط جیم کری:Smiley14::Smiley14: و تیکه غیب کردن تماشاچی ها :Smiley14::Smiley14:
نمره 8 از 10
و پیشنهاد دیدن این دوتا فیلم رو میکنم
http://up.paezaan.com/images/74629687095135837116.jpg (http://up.paezaan.com/)
http://up.paezaan.com/images/45692917073626911029.jpg (http://up.paezaan.com/)
Confessions 2010
http://picoup.ir/images/12534585591673829603.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1590089)
داستان انتقام يك معلم دبيرستان از دو دانشآموز قاتل كلاس درسش! عجب خوفناك و غافلگيركننده و هيجانانگيز به همين مقدار خلاصهي نيم خطي از ماجراي پيچيدهي فيلم رضايت ميدهم تا لذت تماشا و هم كنجكاوي براي دانلودش از بين نرود ... با وجود اينكه 24ساعت از آخرين سكانس و تيتراژ متفاوت فيلم ميگذرد ولي هنوز درگير فيلمنامهي دقيق و جذابش هستم. به نظرم سينماي آسياي شرقي به خصوص كره و ژاپن به حدي در گونهي وحشت و جنايي استاد و پخته هستند كه تماشاي يك اثر خارج از اين محدودهي جغرافيايي محال به نظر ميرسد حتي براي كساني كه اولين تجربهي تماشا سينماي شرق رو دارند. (اين يكي تضميني)
شروع فيلم با يك موسيقي بچگانه كه بيشتر مناسب مهدكودك است در دبيرستان شروع ميشه كه اگر بينندهي كم تحملي باشيد باتوجه به قاببنديهاي عجيب و رفتارهاي ساختارشكن دانشآموزان و برخورد گاها صميمي يا گاها مرموز معلم با دانشآموزان فكر ميكنيد با يك فيلم صرفا "هنري" روبهرو هستيد كه سعي ميكنه با بها دادن به فرم خودنمايي كنه و نهايتا هم يك نتيجهي بيربط به تصاوير تحويلتون بده ولي سخت در اشتباهيد چون اين فيلم به نظرم بعد از "بيل را بكش" و "داگ ويل" بهترين فيلمي بود كه با موضوع انتقام ساخته شده يعني به همان اندازهي دو اثر كلفت قبلي متفاوت و لذتبخش به "انتقام" پرداخته كه هيچوقت فرم و محتوا و فيلمنامه و قاببنديها و موسيقي فداي همديگه نميشوند ... هرگز!
اين فيلم متفاوت رو به كساني كه از داستانهاي تكراري و فيلمنامههاي تكراري خسته شدن پيشنهاد ميكنم. بخصوص در اين زمان كه تقريبا گيرآوردن يك فيلم "متوسط" هم كار سختيه!
امتياز: 8
http://picoup.ir/images/21851778495202747776.jpg
http://picoup.ir/images/14982752389122342423.jpg
http://picoup.ir/images/60920611377423460292.jpg
http://picoup.ir/images/35915993098117593843.jpg
http://picoup.ir/images/38572964989198219644.jpg
justUnited
05-08-2013, 02:15 PM
sunshine
http://up.vbiran.ir/uploads/136800216233502_0MV5BMTU5Nzg2OTk2NF5BMl5BanBnXkFtZ TYwNTc1ODM3.jpg
sunshine رو دیدم فیلم خوبی بود.البته اینم بگم دیگه توقع زیادی از فیلمهایی که میبینم ندارم و همین باعث شده مثل قدیمها که تازه شروع به جمع آوری فیلم کرده بودم تقریبا از دیدن همه جور فیلمی راضی باشم
فیلم محصول 2007 و ساخته کارگردان سرشناس انگلیسی Danny Boyle میباشد.در ژانر Adventure | Sci-Fi | Thriller .
خلاصه فیلم :هنگامی که خورشید به پایان راه خود رسیده و دیگر گرمابخش زمین نیست.همه دنیا تنها را ه حل را فرستادن بمبی به درون خورشید می یابند و برای اینکار از تمامی توان و داشته های خود مایه میگذارند.و به همراه این بمب عده ای دانشمند نیز فرستاده میشوند.
و این آغاز سفریست برای دیدن ناشناخته ها چه در کهکشان و چه درون خویش.
خب اگه از طرفدرای این زانر باشید حتما خوشتون میاد ولی اگر نیستید باز هم دیدنش رو به شما پیشنهاد میکنم .چون خیلی بیشتر از نشان دادن یه سفینه فضایی و کهکشان حرف برای گفتن داره .
از لینک زیر میتونید این فیلم دانلود کنید.
http://www.uploadbaz.com/kb0cajbxsqvy
Despicable Me 2010
http://www.picoup.ir/images/87747903439497380284.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1323594)
شنيدن خبر يا خبر شندين! اكران تابستاني قسمت دوم انيميشن "من نفرتانگيز" انگيزه شد يه خيز المپيكي براي ديدن قسمت اول بردارم. داستان يك دزد به شدت حرفهايي كه براي مقابله كردن با خبر دزديده شدن اهرام سهگانه توسط يه دزد رقيب قصد قاپيدن يه چيز بزرگتر و عظيمتري مثل "ماه" گرفته ولي براي اين سرقت فوق محال به يك سلاح كوچككننده نياز داره كه توسط رقيبش "وكتور" از كرهيشمالي به سرقت رفته ...
به نظرم اصلا انتظار اين انيميشن سطح پايين رو نداشتم. از همان ابتداي فيلم يه كم زيادي مخاطبش رو در بياطلاعي و بيزماني رها ميكنه و خيلي زود ميره سراغ تعريف داستان در حالي كه من هنوز با شخصيتها آشنا نشدم و تنها در يكي دو تا پلان شيطنت (مثل تركوندن بادكنك توي صورت يه بچه) "گورو" رو ميبينم و مابقي ديگه صرف ماجراي درگيري او و "وكتور" ميشه كه براي بهدست آوردن اون سلاح از "فرزندان طفل معصموم" سوءاستفاده كنه كه اتفاقا هم موفق ميشه!!! حتي به نظرم كدهايي تصويري كه از گذشتهي "گورو" صرفا هزينهي شيريني و بانمكي ميشه تا شناخت شخصيت مبتكرش ...
مسئله مهم اين وسط تكرار ايدهي روانشاسانهيي است كه تقريبا در اكثر فيلمها در ابعاد كوچك و بزرگ وجود دارد: "تاثير رفتاري بزرگتر (والدين) بر آيندهي كوچكتر (فرزند)" خوب اينجا بنابر مخاطب هدفش كميك و كلوچهوار!!! به نمايش گذاشته شده. به نظرم انتظار چيزي غولآساتر و عميقتر داشتم. (مثل يه شوخي اساسي با اين قانون نانوشته)
چندتا ايدهي چشمنوازي مثل: "Box of Shame" و "Bank of Evil" هم زياد كمكي به روند انيميشن نميكنه! مثلا اي كاش اين ايدهي دنياي شرارت و دزدان كمي بيشتر و گستردهتر ميشد تا ما با قوانين خاص اين دنياي خاص آشنا بشيم يه چيزي بيشتر از "يك بانك شيطان" نياز داشت يه چيزي بيشتر از "وام گرفتن براي دزدي" ... اميداوارم براي قسمت دوم شاهد يه اتفاق تازه و يه حرف سنگينتر باشم.
امتياز: 6
30Minutes or Less 2011
http://picoup.ir/images/75147173482756360177.jpg
http://www.picoup.ir/images/16513037352890583400.png (http://www.imdb.com/title/tt1622547)
"نيك" خطاب به رفيق صميمياش "چت": "ديشب دو نفر منو گرفتن و يه بمب به بدنم بستن! و الان هم كمتر از 9 ساعت وقت دارم كه از يه بانك دزدي كنم وگرنه اونا با يه كليك منفجرم ميكنن ..."
ميشه گفت همين ديالوگ بين "نيك" و "چت" همهي داستان اين فيلم 90دقيقهايي است. يه فيلمي به شدت مسخره و با يه عالمه فحش و حرفهاي ركيك كه به نظرم تماشاي فيلمنامهي اين تصوير متحرك 90دقيقهايي هم به مراتب بيشتر از خود فيلم جذابيت داره چون دقيقا ميشه تعداد فحشها شمرد و به ذهن و قلم فيلمنامهنويس آفرين گفت! يه ريتم وحشتناك سريع به سبك رفتار بيمارگونه و تند تند حرفزدن "چت" كه يه سياه هندي است كه استفاده از اين رفيق آسيايي در اين فيلم آمريكايي بيشتر شبيه استفاده از حيوانات متنوع براي جذابيت در جشنها و سيرك است! البته نه دقيقا به اون دقت كارايي یک ...
يه هندي يه دوست دختر آسيايي و يه مكزيكي كله خر و يه سرگرد بازنشسته ارتش آمريكا از شخصيتهاي عميق و جذاب اين فيلم هستند (شوخي كردم!) كه قرار است 90دقيقه به زور بيپرده حرفزدن و جنگولكبازي اين عده من و شما لبخند بزنيم. اين فيلم به شدت مضحك و بد رو دقيقا نميدونم براي چه وقتي براي چه كسي و به چه علتي براي تماشا پيشنهاد كنم! به همين خاطر كلا بيخيالش ...
اميتاز: 0
13 Assassins 2010
http://picoup.ir/images/83252740561997081434.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt1436045)
"لرد ناريتسوگو" يك رهبر بيمار و ساديسمي است كه همه جور قتل و جنايتي مرتكب ميشه و حتي به وقت مرگش و زماني كه شمشير تا غلاف توي شكمش فرو رفته از "درد" زجرآور آن به عنوان يك لذت جديد و تجربهي جديد در طول عمرش ياد ميكند!!! معاونش و ساير رهبران شهرهاي بزرگ ژاپن تصميم ميگيرند به طور غيرمستقيم با استخدام (مكتبي و معنوي نه پولي! و مادي) 13سامورايي "لرد ناريتسوگو" را بكشند تا رهبري جديد از خانواده آكاشي انتخاب شود ...
در نگاه اول يك جور داستان ترور و ماجراي يك سري تروريست و چريك به نظر ميرسد ولي در اصل داستان اصلي فيلم و حرف اصلي آن بر سر تقابل دو نوع تفكر و دو وظيفه و دو دسته از انسانهاي "دنياي سامورايي" است. دستهي اول ساموراييهايي هستند كه "ارباب" دارند و از او دستور ميگيرند و وظيفهي خودشان را حفظ جان "ارباب" تا آخرين نفس ميدانند ولي دستهي دوم سامورايي بدون ارباب كه اصطلاحا "رونين" خوانده ميشوند هستند كه وظيفهي خودشان را خدمت به مردم تا آخرين نفس ميدانند ...
فيلم يك جنگ به تمام معناست تصور كنيد 13نفر در مقابل 200نفر ايستادگي كنند! آن هم نه از نوع آمريكايي با تفنگ و يه سري جلوههاي ويژهي غولآسا يك تقابل واقعي با شمشير و چوب و مشت و دهان و دندان! ايستادگي به معناي واقعي كلمه. نكتهي جالب اينكه فيلم به مدت 2ساعت 30دقيقه است و از اين مدت طولاني 90دقيقهي كامل كه شامل نيمهي دوم فيلم است مخصوص نمايش چگونگي مبارزهي اين 13 نفر است با يك لشگر تا دندان مسلح 200نفره. 90دقيقهايي كه به جز يكي دو سكانس كوتاه بدون موسيقي است و فقط بايد به صداي شكستن قفسه سينه و ضربات شمشير و فرياد زدنهاي ديوانهوار گوش كنيد اين فيلم تمام قابها و تمام ايدهها و تمام خشونتها و تمام بازيهاي ديوانهوار و بينظير را در اين 90دقيقه به نمايش ميگذارد بدون شك يكي از ايدهآلترين اكشنهاي طول عمرم بود.
همهي اتفاقات نيمهي دوم و جنگ پاياني در يك لوكيشن كه شهري است به نام "اوچي" اتفاق ميفته.
http://picoup.ir/images/87850241423471420726.jpg
يكي از ايدههاي رئال و جذاب فيلم "نمايش درماندگي و خستگي" از جنگ و "جنون آني" كه نه تنها شامل حال نقشهاي منفي و سيالشگر دشمن ميشه بلكه نقشهاي مثبت و 13 قهرمان فيلم را هم دربر ميگيره! جنوني كه در لحظه اتفاق ميفته و باعث ميشه سربازان خودي ديوانهوار به صف لشگر خودشان حمله كنند و به يكديگر آسيب بزنند.
20دقيقهي ابتدايي كه متعلق است به شخصيتپردازي و آشنايي با شخصيت ساديسمي "لرد ناريتسوگو" با يك سري سكانسهاي تكان دهنده و هولناك همراه است كه به شدت "هنرمندانه" تصوير شدن ولي متاسفانه وقتي فيلم از اين مسير عبور ميكند و مشغول توضيح و تعريف چگونگي تعقيب و گريز و يافتن شهر "گوچي" ميشود به شدت ريتم سقوط ميكند و بيننده را دلسرد! اما ميشه با وجود 90دقيقهي پاياني كه دقيقا بعد از ورود "13 آدمكش" به شهر گوچي اتفاق ميفتد بيخيال اين ضعف ريتم شد.
تنوع در شخصيت اين 13 رونين هم جزو نكات مثبت فيلمه: سامورايي 17ساله و كم تجربه يا سامورايي عياش و خوشگذران و يا سامورايي كه بخاطر پول با اين كاروان 13نفره همراه شده است و ...
قبل از فرآيند دانلود و بعدش تماشا از تجربهي عذابآور تماشاي دو اثر قبلي اين كارگردان ميترسيدم بخصوص بخاطر فيلم "ايچي كيلر" كه يك فيلم آماتور بود كه همه شخصيتها به صورت خيلي مضحكي در نهايت بيماري و ساديسم كامل بودن و به سبك فيلمهاي اسلشر ثانيه به ثانيه شاهد شكنجه و بيمنطقي حركت دوربين و ... ولي اين اثر كاملا با اون چندتا فيلم قبلي متفاوت بود.
قبل از تماشا همه از يك چيز هراس دارند و به شدت نسبت به اين قضيه ديد منفي دارند اونم "زمان طولاني" فيلمه ولي مطمئن باشيد با تدوين و ريتم فوقالعاده و حتي كمدي تلخ و گاها شيريني كه در فيلم وجود داره هيچ وقت از تماشاي چنين فيلمي احساس پشيماني نخواهيد كرد.
امتياز: 9
sawasa
05-14-2013, 02:52 PM
Crazy Stupid Love
Crazy, Stupid, Love. (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1570728/)
http://picoup.ir/images/79963962798283674349.jpg (http://picoup.ir/)
تا حالا عاشق شدین؟منظورم اون عشق واقعیه،اون احساس عجیبی که هیچکس نمیتونه تعریفش کنه و همه میدونیم چیه.بهش فکر کنید.
به نظرم فیلم بیشتر از داستان محور بودن فرآیند محوره.یه مقداری نامفهوم گفتم.راحت بگم در واقع میخوام یک موقعیت از فیلم رو تعریف کنم و ممکنه فکر کنید داستان رو داره لو میده.این طور نیست،Crazy Stupid Love حتما فراتر از یک داستانه.
تصور کنید پدر یک خونواده بخاطر مشکلاتی که با همسرش داره یک سری مقدمات فراهم کرده تا بتونن دوباره آشتی کنند و زندگی عاشقانشون همونطوری که بوده رو ادامه بدند.در همین حین دختر خونواده میخواد دوست پسرشو به پدر و مادرش معرفی کنه و پدر پرستار بچه ها که دخترش با این خونواده روابطی داره و خودش دوست پدر خونوادست ظاهر میشه.ازقضا همکار خانم خونه(که یه مرده) هم سر میرسه.متاسفانه مهمونی شادی در انتظارشون نیست.روابط این آدما با هم اصلا روابطی که باید باشه نیست و همه چی حسابی به هم میریزه.اینجوری...
http://picoup.ir/images/47716260781722703806.jpg (http://picoup.ir/)
داستان فیلم همونطور که از اسمش بر میاد داستان عشق های واقعی و احمقانه و دیوانه وار و ... است.طنز داستان فوق العاده جذاب و فوق العاده نزدیک به واقعیته.در واقع ما شاهد طنز به شیوه بزرگنمایی و اغراق هستیم که به درست ترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده.داستان از نقطه اوج شروع میشه جایی که "کَل" متوجه میشه زنش ازش طلاق میخواد و بعد از اون میفهمه زنش بعد از 25 سال ازدواج و داشتن سه تا بچه بهش خیانت کرده.(اصلا دلم نمیخاد توی موقعیت "کل" قرار بگیرم)همونطور که میشه حدس زد "کل" میره بار و سفارش مشروب میده و بعد یه مدت اونجا با مردی آشنا میشه که بهش مردونگی و روش تور کردن دخترا رو هم زمان یاد میده طوری که زنش حسابی پشیمون بشه از کاری که کرده.بقیه ماجرا رو کارگردان های فیلم به اندازه ای خوب تصویر کردند که چندان نیازی نیست من تعریفش کنم بهتره خودتون ببینید.
بدون شک دیدگاه من تحت تاثیر تیم بازیگری بوده.رایان گاسلینگ،اما استون،جولیان مور و دست آخر استیو کارل همگی کنار هم جمع شدند و یک درام کمدی ساختند.و واقعا فوق العاده بازی می کنند.حالات چهره،نحوه حرف زدن و بیان کردن جملات،حرکات بدن و نگاه ها و همه چیز خوب و کامله.جالبه که بدونید کارگردان های فیلم خیلی خوب عادت کردند با هم کار کنند و این تنها کار شریکیشون نیست.البته یکی از بهترین هاشونه.نویسندگی؟انمیشین ماشین ها رو باید دیده باشید.آقای فوگلمن- نویسنده فیلم - هر دو سری ماشین ها رو هم قبلا نوشته و توی نوشتن فیلم نامه های کمدی عاشقانه نسبتا خوب عمل میکنه.
برای من جذابیت های خاصی توی فیلم بخاطر تجربه های خاصی وجود داشت.دیدگاه هایی که بیان میشه،از عشق سیزده ساله(با اون خصوصیات به نظر مضحک) تا twilight دیدن امیلی و رفتار آدم های دیگه و دیدگاه شخصیت ها نسبت به عشق،هوس و درکل احساسات همه جالبن.من فیلم رو دیدم و لذت بردم و حتی چنتا سکانسش قهقهه زدم.به دیدگاه طنزآمیز اون آدما فکر کردم و برای وقتی که بخوام دوباره یک کمدی خوب ببینم آرشیوش کردم.
دوست ندارم امتیاز بدم چون امتیازم بین بازه شش تا ده بسته به زاویه نگاهم متغیره.نسبت به حالی که الان دارم به فیلم 9 میدم.
یه بار دیگه پرسیدنش ضرر نداره.
Have you found your soul mate?
The Invention Of Lying 2009
http://www.picoup.ir/images/13506608232056828800.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt1058017)
رواي فيلم و به عبارتي شخصيت اول فيلم "مارك بليسون" قبل از تيتراژ داستان فيلم را با زبان خودش تعريف ميكند: "داستاني كه قراره شما ببينيد در دنيايي رخ ميدهد كه نژاد انسانها توانايي دروغ گفتن را نداشتن و داستان در شهري اتفاق ميفتد مثل شهرهاي خودمون همه مردم خانواده دارن و صبحها سر كار حاضر ميشن و بچهها مدرسه ميروند و ... اما همگي به طور كامل حقيقت رو ميگن."
يك موقعيت وحشتناك جذاب و دلچسب براي هر مخاطبي كه اين خلاصه داستان را بخواند. البته راست گفتن و ركگويي فقط يك قسمت كوچكي از اين موقعيت هيجانانگيز داستانه بلكه بايد "عدم پنهان كاري" و "خودخوري نكردن" و "معصوم بودن" و "باور داشتن به همه چيز چون هيچ چيز غيرحقيقي نميتواند باشد" هم به ابتكارات داستاني فيلم اضافه كرد.
سالم بودن تبليغات تلويزيوني و يا شهري به عنوان نمونه »» "مردي جذاب در تبليغ تلويزيوني نوشابهي كوكاكولا محصول اين شركت را صادقانه توصيف ميكند: "مطمئنا از شكر رنگي و مقدار زيادي آب تشكيل شده است" اين هم از جنس تبليغات تلويزيوني اين دنياي بدون دروغ ...
فيلم با مطرح كردن يك شوخي با مذهب ملت يا شايد هم به عقيدهي لامذهب بودن نويسندهاش "باور عمومي" مردم اوج ميگيرد در زماني كه شخصيت اول فيلم "مارك بليسون" دروغ را كشف ميكند و نهايتا مخالفتش در خصوص باور حقيقي (باور عمومي مردم شهر بدون دروغ) كه زندگي بعد از مرگي وجود ندارد با استفاده از توصيف بهشت و خدا تبديل به يك چالش هجياني ميشود ولي اين چالش و هيجان 10دقيقهايي بيشتر دوام نميآورد و در ادامه فيلم با مطرح كردن و بزرگنمايي "عاشقانهي" يخ و بدون احساسش همهي رشتهي آن چالش بين حقيقتنمايي و دنياي بدون دروغ را پنبه ميكند!
فيلم نهايتا ميتوانست يك مينيسريال تلويزيوني معمولي باشد تا يك اثر سينمايي همه جور استاندارد آثار تلويزيوني در اين فيلم وجود دارد. رتيم به شدت كند و بيهدفي و از اين شاخه به اون شاخه پريدنهاي موضوعي از اين فيلم با اون خلاصه داستان و چالش ابتدايي ايدهآلش يك كمدي دلسرد كننده ساخته ...
امتياز: 5
پ.ن: نكتهي جالب اين فيلم اينكه "لويي" (http://tvworld.info/thread41309.html) دوستداشتني و پرطرفدار انجمن در نقش دوست صميمي "مارك بليسون" بازي ميكنه.
به نظرم بهترين سكانس فيلم زماني است كه "مارك" اولين دروغ (كشف بزرگش) زندگيش رو در خصوص موجودي حسابش به كارمند بانك تحويل ميده و به جاي 300تا 800تا صاحب ميشه خوب در دنياي بدون دروغ همه چيز حقيقي و درسته و 1درصدي هم احتمال اينكه موجودي 800تا نباشه وجود نداره:
http://www.picoup.ir/images/29460258647709207586.jpg
osture
05-15-2013, 12:27 AM
Mama 2013
Mama (2013) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt2023587/?ref_=fn_al_tt_1)
http://www.picoup.ir/images/63323728230639211841.jpg
این فیلم در مورد:
گذشته : یه زنه که وقتی که زنده بود توی اسایشگاه روانی بوده
از اونجا فرار میکنه به همراه بچش و مجبور به خودکشی میشه
زمان حال فیلم : 2 بچه که توی یه کلبه هستن و به مدت 5 سال زنده میمونن و با ماما زندگی میکنن
عموی بچه ها پیداشون میکنه و ....
یه فیلم سراسر وحشت ...
کراکتر وحشت زای فیلم کنار ...
طریقه ی راه رفتن بچه ها هم واقعا ترسناک بود - چهار دستو پا
عوامل وحشت زیادی داشت
از صدا های فیلم گرفته تا راه رفتن به پشت ...
ظاهر شدن یکباره جلوی صفحه نمایش
تم تاریک فیلم
و چیزی که توی اکثر فیلم های ترسناک هست - تخت وکمد
که انگار ارواح علاقه زیادی به این جاها دارن
اخرین فیلم ترسناکی که واقعا خوشم اومد کینه بود که اونم زیر تخت و توی کمد میومد ...
بنظر میاد به خوبی از این 2جا استفاده میشه توی این سری فیلما ...
واقعا من راضی بودم ترسوند منو با اینکه زیاد فیلم و سریال ترسناک دیدم ...
یه عده هستن میگن ما نمیترسیم اونا باید این فیلم رو نصفه شب ببینن ...
همین کاری که من کردمو نصفه فیلم رو ول کردم و چند روز بعد ادامش رو دیدم ...
واسه دیدن این فیلم ترسناک باید عجله کرد
تنهایی ببینین خوش میگذره با خودتون ولی با چند نفر ببینین خاطره ساز میشه
امتیاز 9
Liberal Arts 2012
http://picoup.ir/images/20993982376895841268.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt1872818)
ديشب كلي دنبال يه فيلم 90دقيقهايي يا يه ذره بيشتر در حد چند دقيقه اضافه (مثلا 5دقيقه) ميگشتم كه اين فيلم رو پيدا كردم البته بهانهي دومي هم براي تماشاش وجود داشت اونم معرفي و توضيحي بود كه "Idin" چند ماه پيش در خصوص اين فيلم در همين تاپيك نوشته بود. به هر حال فيلم به شدت شعاري – هاليوودي بود كه سعي ميكرد ماجراي يك مرد 35سالهي كه اصطلاحا "كرم كتاب" هم تشريف داره تعريف كنه ماجرايي كه با دعوت يكي از اساتيد سالهاي كالج "جسي فيشر" (همان مرد 35ساله) براي حضور در مراسم بازنشستگي ايشان آغاز ميشد و نهايتا "جسي" را درگير يك عاشقانهي كوتاه و غيردائمي و همچنين به اشتراكگذاري دائمي عقايد و سليقهي كتابخواني با دختر خانومي به نام "زيبي" ميكرد و ...
چيزهايي كه در اين فيلم جذاب بودن و اون همه ديالوگ رسمي و اتو كشيده و شاعرانه و تيتروار و به سبك مقاله رو قابل تحمل ميكرد: بازي خوب دو زوج "جسي و زيبي" و كمدي ملايم و قاببنديهاي چشمنواز بود. همين.
باتوجه به تايم كوتاه فيلم و در مقابل محتواي خستهكنندهاش هم پيشنهاد ميكنم و هم پيشنهاد نميكنم!
امتياز: 6
FarboƉ
05-15-2013, 04:04 PM
اصطلاحا "كرم كتاب" هم تشريف داره
bookworm=خرخون:Smiley17:
hadi2006mi
05-15-2013, 05:19 PM
Liberal Arts 2012
http://picoup.ir/images/20993982376895841268.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt1872818)
ديشب كلي دنبال يه فيلم 90دقيقهايي يا يه ذره بيشتر در حد چند دقيقه اضافه (مثلا 5دقيقه) ميگشتم كه اين فيلم رو پيدا كردم البته بهانهي دومي هم براي تماشاش وجود داشت اونم معرفي و توضيحي بود كه "Idin" چند ماه پيش در خصوص اين فيلم در همين تاپيك نوشته بود. به هر حال فيلم به شدت شعاري – هاليوودي بود كه سعي ميكرد ماجراي يك مرد 35سالهي كه اصطلاحا "كرم كتاب" هم تشريف داره تعريف كنه ماجرايي كه با دعوت يكي از اساتيد سالهاي كالج "جسي فيشر" (همان مرد 35ساله) براي حضور در مراسم بازنشستگي ايشان آغاز ميشد و نهايتا "جسي" را درگير يك عاشقانهي كوتاه و غيردائمي و همچنين به اشتراكگذاري دائمي عقايد و سليقهي كتابخواني با دختر خانومي به نام "زيبي" ميكرد و ...
چيزهايي كه در اين فيلم جذاب بودن و اون همه ديالوگ رسمي و اتو كشيده و شاعرانه و تيتروار و به سبك مقاله رو قابل تحمل ميكرد: بازي خوب دو زوج "جسي و زيبي" و كمدي ملايم و قاببنديهاي چشمنواز بود. همين.
باتوجه به تايم كوتاه فيلم و در مقابل محتواي خستهكنندهاش هم پيشنهاد ميكنم و هم پيشنهاد نميكنم!
امتياز: 6
به نکتهای ایرج میشه اینم اضافه کرد که فیلم داستان ادمهای هست که خودشونو پشت نقابهای خوش رنگ ولعاب پنهان میکنند و از خودشون یک بت میسازند که کاملن توخالی میباشندو به مرور در فیلم رنگها پاک مشند و چهرها مشخص میشند علاوه بر بازی عالی و باور پزیر دو شخصیت اصلی چند تا شخصیت فرعی باحالم داره به نظر من که ارزش یکبار دیدن رو داره
hadi2006mi
05-16-2013, 01:29 AM
http://www.imdb.com/title/tt0274558/
THE HOURS
http://tinymoviez25.org/pics/original/vRTqBRCLGiZNITXfdhGZd3tZ7Qh.jpg
خلاصه داستان : این فیلم روایتگر یک روز از زندگی سه زن در سه مکان مختلف در سه زمان مختلف است , سال ۱۹۵۱. «لارا براون» (جولیان مور) زن بارداری است، که قصد دارد یک مهمانی برای شوهرش ترتیب دهد، اما نمی تواند دست از خواندن رمان «خانم دالووی» بردارد. «کلاریسا وان» نیز زنی در زمان حاضر است که یک مهمانی برای دوستش «ریچارد»، نویسنده ای مشهور که مبتلا به ایدز است، تدارک دیده. این دو ماجرا بطور همزمان به کار و زندگی «ویرجینا وولف»، کسی که رمان «خانم دالووی» را می نویسد، متصل هستند
فیلمی که مثل یک پازل خوش ساخت لحظه به لحظه سه روایت مختلف رو بصورت موازی جلو میبره با داستانی گیرا و جذاب با بازیهای بسیار عالی از سه زن بخصوص مریل استریپ دوست داشتنی و یگانه و یک بازی بی نطیر از اد هریس همراه میشه،من خودم این فیلم رو دوبله دیدم و بسیار لذت بردم از فیلمنامه دقیق و پر از جزیات و جملاتی کلیدی و عمیق که سالهاست تو ذهنم بصورت دایره وار تکرار میشه اگر مثل من اشنای کمی با دنیا کتاب داشته باشید سرک کشیدن در زندگی ویرجینا وولف(با بازی اسکار گرفته نیکول کیدمن) و نوع بیماری که این نویسنده باهاش درگیر بوده هم میتونه براتون جذاب باشه
اگر فیلم اروم ولی تاثیر گزار برای تبدیل لحضات عادی زندگیتون به یک تجربه بی نطیر را طالب هستید این فیلم رو ببینید
برای من که 7 8 بار این فیلم رو دیدم حتمن نمره اش 9.5 بوده است
bookworm=خرخون
البته به نظرم ترجمهی دقیق ترش باتوجه به شخصیت "جسی" که توی فیلم اهل کتاب و کتاب خوانی و کتاب کرایه کردن و کلوب کتاب هست "کتاب باز" ترجمه بشه بهتره. یعنی ما از "خر خون" یه بچه زرنگ و درس خون رو متوجه میشیم که با "جسی" توی فیلم زیاد معنی پیدا نمیکنه.
People Like Us 2012
http://picoup.ir/images/17843736126789103576.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt1716777)
"الهام گرفته از اتفاقات واقعي" اين اولين جملهايي است كه قبل از تيتراژ دقيقا وسط صفحهي مشكي مانيتور نقش ميبندد (اينقدر از اين فعل آخري بدم مياد!) البته براي كساني كه زيرنويس ميخونن – مثل خودم – "الهام گرفته از اتفاقات واقعي" اون پايين نقش ميبندد! حالا اين اتفاقات واقعي چيست؟! »» ماجراي "سم هارپر" دلال است كه پدرش فوت ميكند و براي مراسم ترحيم به لسآنجلس سفر ميكند و در يك جلسهي خصوصي با وكيل پدرش (شغل پدر سم تهيهكنندگي موسيقي است) ماموريت پيدا ميكند كه وصيت پدرش را عملي كند (4تا فعل "كند") و 150هزار دلار ناقابل را به دست يه يارويي به اسم "جاش ديويس" برساند و ...
از اون دسته فيلمهايي كه اصطلاحا "حال خوب كن" ناميده ميشوند از اون دسته "سير و سفر شخصيتها" و "ترك شغل و زندگي قبلي" و "يافتن دوست جديد" و "شناختن خود واقعي" و "تقديس جايگاه خانواده" (البته باتوجه به نوع نگاه آمريكايي نه از نوع اصيل و مقدس ايراني) و ...
هنر اين جور فيلمها اينكه باوجود تايم بالا (اين فيلم 2ساعته است) حسابي جذاب و سرگرمكننده هستند اين سرگرمكنندگي رو از انتخاب بازيگران جوان و خوشقيافه شروع ميشه تا به ديالوگهاي رك و تاحدودي Cool و سريع و اصل مطلبي!!! و استفاده از موسيقي پر سر و صداي راك و ... ميرسد. (مثل دقت در انتخاب بازيگر براي شخصيتهاي بياثر و خنثي كه حداكثر زيبايي ممكن رو داشته باشند نمونهی دقیقش "همسر سم" هستش که در کل فیلم فقط 3 سکانس بسیار کوتاه حضور داره)
قرار نيست در مدت تماشاي فيلم به كسي بد بگذره يا از اتفاقي ناراحت و اخمو بشيد. بدي فيلم اينكه خيلي زود چالش و كشف رابطهي بين "سم و فرانكي" رو برملا ميكنه و از اون جايي كه تقريبا در هيچ بخش داستان فيلم (بعد از برملاشدن اين چالش) چيزي براي غافلگيري وجود نداره كمي تحمل كردنش تا آخر سخت و خستهكننده ميشه.
امتياز: 6
osture
05-17-2013, 11:32 PM
Hansel and Gretel Witch Hunters - 2013
Hänsel und Gretel: Hexenjäger (2013) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1428538/?ref_=fn_al_tt_1)
http://upload7.ir/images/17142561221374746337.jpg
با بازی : Jeremy Renner و دختر خوشکل من Gemma Arterton
داستان از جایی شروع میشه که پدرومادری بچه هاشون رو توی جنگل ول میکنن
این پسرو دختر همون شب تبدیل به شکارچی جادوگر میشن
توی تیتراژ فیلم داستان هایی میگه که بعد تیتراژ این پسرو دختر "هنسل و گرتل " بزرگ میشن
و داستان اصلی فیلم که شکارچی جادوگر اعظم و رفقاشه شروع میشه ...
حین این شکار دلیل سر راه قرار دادنشون توسط والدینشونم کشف میکنن
که اینم هم جالبه ...
وقتی فیلم شروع شد یکم 10 دقیقه اولش بچه گونه بود
به محض دیدن این صحنه های بچه گونه یاد سریال Once Upon a Time افتادم ..
به خودم گفتم حیف 1گیگ که هدر رفت - اصلا نا امید شدم ...
تیتراژ که تموم شد دیدم نه ماجرا چیز دیگست ..
و هر چی به اخر فیلم نزدیک و نزدیک میشد قشنگ تر میشد فیلم ..
صحنه های اکشن خیلی جذاب
الان میگم که کاش قسمت دومی هم داشت و میدیدم ...
من این فیلم رو بخاطر شباهتش به " ون هلسینگ " و بازی این 2بازیگر که اسمشون رو بالا گفتم دانلود کردم
که به هدفمم رسیدم
هم شبیه ون هلسینگ بود - صلاح ها شهر - تم فیلم - شایدم برگرفته از اون بود
ولی اون خون آشام میکشت - اینا جادوگر
دنبال یکم داستان و تخیل و تفریح و احساس خوب هستین
این فیلم همه ی اینارو داره
خیلی از فیلم لذت بردم - امتیاز : 10
http://www.picoup.ir/images/69946251267562738607.jpg
hadi2006mi
05-18-2013, 02:38 AM
Memories Of Murder-2003
http://www.ahlfilm19.ir/images/posters/Movie/250%20IMDB/Memories%20of%20Murder%20(2003).jpg
Salinui chueok (2003) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0353969/)
خلاصه داستان : کره جنوبی، سال ۱۹۸۶. برای دومین بار جسد یک زن، با دست و پای بسته، و در حالی که مورد تجاوز قرار گرفته پیدا میشود. دو کارآگاه پلیس محلی خشن و خیره سر مامور رسیدگی به این پرونده شده و بدون هیچ ترفند خاصی، تنها با شکنجه و بازجویی مظنونین در کارشان جلو میروند. تا اینکه یک کارآگاه حرفه ای از سئول میآید تا به آن دو در تحقیقات کمک کند. بعد از پیدا شدن سومین جسد زن، آنها سرنخهایی از این قاتل سریالی بدست میآورند…
دیدن تصویر دو کارگاه شلخته و کودن در ابتدای فیلم نشون دهنده طنز موجود در فیلم بود و در ادامه دیدن یک سکانس طولانی با یک میزانسن بسیار دقیق بعلاوه یک تراولینگ عالی در صحنه بازسازی صحنه جنایت باعث شد بیشتر جذب این فیلم اسیای شرقی بشم
فیلم یک فضای معماگونه با یک فیلمنامه دقیق و یک اجرا حساب شده و یک پایان نا متعارف ،مطمئنن تا مدتها در ذهنتون باقی میمونه .به نظر من همیشه پایان فیلمهای کارگاهی باعث میشه که یک اثر ماندگار بشه که این فیلم از این لحاظ مزد خودشو گرفته است.
این فیلم یکبار دیگه سوال تکراری و بی جواب تاریخ فلسفه رو به شما گوشزد میکنه:
نقش تقدیر در زندگی انسان چیست؟تقدیر یک جبر است یا اختیار؟
http://www.imgiran.com/images/puhj8lf6u4cnvekk4xk.jpg
این فیلم براساس یک داستان واقعی ساخته شد این جمله در ابتدا فیلم نشون میده که سرنوشت و تقدیر بعضی مواقع خیلی خنده دار و بامزه هستند ولی از نوع تلخش.
من به این فیلم نمره 7.5 میدم حالا که انجمن میخواد در مسیر پخش و ترجمه فیلمهای اسیای شرقی حرکت کنه این فیلم زیبا رو از دست ندید
fatima-b021
05-18-2013, 06:54 AM
http://www.picoup.ir/images/34493070384749009455.jpg
A Werewolf Boy 2012
Neuk-dae-so-nyeon (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt2315152)
خلاصه داستان: خب از اسمش مشخصه راجب یه پسره س که گرگیه... :Smiley36: یعنی یه جورایی تبدیل به گرگ میشه و گرگ نماس و...! حالا اینکه چرا اینجوری میشه و بقیه ماجرا... باید خودتون ببینید.
فیلم خوبی بود، هر چند خیلی زور زدن اشک بیننده هاشون و دربیارن، اما طنزشم جالب بود. فیلم هم بیشتر روی احساسات و عاطفه و همچین چیزایی مانور داد. فقط موندم چرا آخرش پسره همونجوری مونده بود! توهم بود... واقعیت بود...!
آدم برفیه رو دوست داشتم، داستانی که راجب آدم برفی هم می خوند دوست داشتم.
بین فیلمای سینمایی کره ی جنوبی فیلم The Man from Nowhere و بیشتر از همه دوست دارم. خیلی قشنگه حتما ببینین.
6.5 هر چند فکر کنم اینم زیادشه همون 6 براش بسه!
hadi2006mi
05-19-2013, 01:38 AM
time
http://picoup.ir/images/35214092723306676576.jpg
Shi gan (2006) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0497986/)
داستان فیلم برای ما شرقی ها ملموسه دوست پسری از دوست دخترش خسته شده و دختر بدلیل عشق دیوانه واری که به پسر داره حاظر میشه کل صورتشو تو اتاق عمل عوض کنه و بصورت ناشناس دوباره تو زندگی دوست پسر سابقش میادتا عشق از دست رفته پسر رو دوباره بدست بیار و داستان مبتکرانه فیلم از اینجا شروع میشه ،عکس العمله پسر و پایان جالبش برگ برنده فیلمه:)
فیلم به نظر من ایده بسیار جذابی داره (کیم کی دوک کولن یک نابغه در طرح ایدههای بکر و فیلمنامه قوی و کارگردانی هوشمندانه)
پلانهای زیبا (بخصوص کنار ساحل )استفاده خلاقانه از هنرهای تجسمی در کنار سکوتهای پرسرو صدا بعلاوه بازیهای خوب و روان و از همه جالبتراینه که برخلاف سینمای کره که معمولن سینما کند وارومی هست ریتم خوب و مناسبی دارد که گزشت زمان رو احساس نمیکنید.
از کیم کی دوک چند تا فیلم خوب دیگه هم هست که پیشنهاد میدم اونهارو ببینید تابا این غول فیلمسازی کره بیشتر اشنا بشید
http://simorghaf.com/wp-content/uploads/2012/11/kim-ki-duk.png
Bin-jip (2004) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0423866/)
Samaria (2004) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0397619/)
Frühling, Sommer, Herbst, Winter... und Frühling (2003) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0374546/)
البته در سالهای اخیر استاد اون قریحه جذابشو از دست داده و فیلم pettia یک شکست و بازگشت به عقبه به تمام معناست
من به فیلم زمان نمره 7.5 میدم پیشنهاد میدم این فیلم رو به کسی که فکر میکنه شما رو دوست داره بدید تا معنی کوری و جنون عشقو بیشتر درک کنه:Smiley69:
fatima-b021
05-19-2013, 07:27 AM
http://www.picoup.ir/images/18132534934772599099.jpg
The Lost Boys (1987) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0093437)
خلاصه داستان: راجب یه خانواده سه نفره س که مادر بعد از جدایی از همسرش با دوتا پسر خرس گنده ش میره پیش باباش توی یه شهر دیگه که همه تقریبا یه تختشون کمه زندگی کنه. بعد اونجا پسر بزرگه (مایکل) هنوز نرسیده چشمش یه دختری و میگیره که نگو طرف نیمه خون آشامه!
فیلم و به خاطر کیفر ساترلند دیدم. چقدر تو این فیلم قیافش بامزه بود! البته به جز اون قسمتایی که شبیه گودزیلا میشد!
http://www.picoup.ir/images/67265249568845379343.jpg
داستان فیلم خیلی شیر تو شیر بود و بیشتر کمدی می زد! یعنی کلا کمدی می زد، اتفاقا ژانر اصلی خودشم همینه. اون دوتا پسر که دوستای سم بودن واقعا خیلی باحال بودن!
جیسون پاتریک همون بازیگر نقش مایکل یکی از دوستای صمیمی کیفر هستش. من خودم نمی دونستم بعد از دیدن فیلم رفتم چندتا مطلب راجبش خوندم.
یه نکته ی قابل توجه راجب فیلم اینه با اینکه کمدیه اما خون آشاماش از لحاظ ظاهری بیشتر به خون آشامای واقعی شبیه می زدن تا خون آشامای فیلمای الان که به نظر من بیشتر یه مشت خونخور اوایی هستن که تازه مُد شده خون خوک و گوزن و حیوون می خورن که یه وقت خدایی نکرده به کسی صدمه نزنن!!! :Smiley15: خون آشام هم خون آشامای کلاسیک... حتی طنز!
6.5
Sympathy For Mr Vengeance 2002
http://buspic.com/img/file13689157621.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt0310775)
"زنجيرهايي از "انتقام" كه قرار نيست متوقف شود" سعي كردم كوتاهترين و بامفهومترين جملهايي كه به ذهنم ميرسه رو براي تعريف اين شاهكار كرهايي بنويسم. داستان "ريو" پسر جواني ناشنوا و خواهر به شدت بيمارش كه محتاج يك كليهي سالم و بدرد بخور است تلاش بينتيجه براي به دست آوردن كليه و در نوبت قرار گرفتن پيوند كليه امان اين خانوادهي دو نفره و كوچك را بريده و همين بهانهي خوبيست تا "ريو" با همكاري و نقشهي دوست دخترش برنامهي يك آدمربايي (نمايشي از آدمربايي) را بريزند و ... (نوشتن و خواندن بيش از اين از "داستان" هولناك فيلم خيانتي است كه قرار نيست من و شما مرتکبش بشيم!)
داستان بر پايهي شكلگيري يك "انتقام" به "احمقانه"ترين شكل ممكن است. يا شايد "تصادفي"ترين عبارت درستتري باشد. ناشنوايي كه نميشنود و نقشهي آدمربايي كه بدون برنامه پيش ميرود و پايي كه ليز ميخورد و ... يه موضوع تكراري كه با يك فلش بك چند ثانيهايي كلي فيلم خوب و عالي توي ذهنمون نقش ميبنده براي نمونه "بيل را بكش" و "داگ ويل" و "لئون" و ... ولي "آقاي انتقام" با همهي اينها فرق ميكنه خبري از "قهرمان" و "حق" و "مظلوميت" نيست يعني خبري از "شيريني" يك انتقام نيست به نظرم تماشاگر فيلم مثل تجربهي قبلي ديگه توانايي جبههگيري و وابستگي به شخصيتها رو نداره فيلم اجازه نميده هرگز بين مخاطب و شخصيتها وابستگي و پيوند عاطفي برقرار بشه حتي در سكانسي كه "آقاي انتقام" در رويا و توهم دخترش را در آغوش ميگيره خبري از يك موسيقي عاطفي و تاثيرگذار نيست! يا روش وحشيانهايي كه براي انتقام انتخاب شده با واقعيت اتفاقي كه همگي ازش خبر داريم منطبق نيست تا احساس "دلخنكي" و "رضايت" داشته باشيم ...
صرفهجويي فيلم در بيان ديالوگ بين شخصيتها و سكوتهاي طولاني و بدون موسيقي بودن فضاي فيلم يك ايدهي جذاب به سبك رفتار و شخصيت ناشنواي "ريو" است. حتي استفاده از تكنيك "نوشتن ديالوگ روي يك زمينهي مشكي" فيلم هاي صامت هم در اين فيلم وجود داره. پر از ايده و "تفاوت" در روايت يك يا چند قصهايي كه به نظر ساده هستند ... همهي اينها باعث ميشه به مدت 2ساعت جلوي مانيتور با دهان باز خشكتون بزنه!
تصوير يه "ستاره" و "قهرمان" رو با چوب بيسال براي سرويس كردن دهن يه تعداد آدم بد ذات رو در همه فيلمهاي بارها ديديد ولي اين يكي به سادگي آثار قبلي نيست. چان ووك مثل يه تروريست واقعي براي خلق يك كشتار واقعي برنامه داره از انتخاب دوربين و قاببنديها و بيان ديالوگ قبل از كشتار مثل ديالوگ "به جهنم" در ابتداي سكانس مربوط به "انتقام ريو" يا پرش به هنگام ضربه زدن و رفتوآمد در راهرو با اون زاويه و حركت دوربين خفهكننده! همگي جذاب و لذتبخش هستند.
يه وحشت و تعليق تا لب مرگ! كه بدون موسيقي و در سكوت پيش ميره بارها اين اتفاق در فيلم ميفته يه استرس واقعي ...
ولي از اونجايي كه فيلم هميشه و همه وقت وحشت آفرين و تلخه اجازه پيشنهاد به همه رو ندارم و خودم هم اگه يك محدوديت در انتخاب بين آثار مشابه اين فيلم داشته باشم مطمئنا "آقاي انتقام" جزو انتخابهاي آخرم خواهد بود.
امتياز: 9
پ.ن: فضاي انجمن بخصوص اين تاپيك "شرقي" شده!
hadi2006mi
05-21-2013, 01:11 AM
3 IRON
http://picoup.ir/images/16597551457876580064.jpg
http://www.imdb.com/title/tt0423866/
بی خانمانی خوشتیپ با یک موتور و یک ذهن خلاق در کشف خونه های که ساکنینش در مسافرتند روزگار میگزراند در یکی از این خانه ها با مدلی اشنا میشه که توسط شوهرش بشدت تحقیر میشه و کتک میخوره پس با پسر فرار میکنندو در این سفر دچار یک عشق ممنوعه با پسر میشه ولی برخلاف اینگونه عشقهای ممنوعه که معمولن با تراژدی همراه است به یک سرانجام جالب میرسه.
تا نیم ساعت اول فیلم هیچ دیالوگی ردو بدل نمیشه بیشتر کنشها و واکنشها هستند که حرف میزنند بطوری که من فکر میکردم این دو تا دختر پسر فیلم لال هستند:)
ایدهای بکر و نو کیم کی دوک بازم در این فیلم خودشو نشون میده ولی بدلیل لوکیشنهای داخلی زیاد از اون قابهای زیبا و چشم نواز که در فیلمهای دیگر این کارگردان به وفور یافت میشد در این فیلم خبری نیست.
مثل اغلب فیلمهای کره ای (شرق) داستان حول مضمونهای مانند عشق ،ظلم انتقام میگزره ولی شاید از معدود فیلمهای کره ای باشه که پایانش با مرگ تموم نمیشه و گویا استاد موقعه ساخت این فیلم سرخوش بوده و یک پایان شیرین براش در نظر گرفته به همین دلیل امتیازش تو سایت IMDB (تو فیلمهای کیم کی دوک)بالاترین امتیاز رو داره و یک جوری از فیلمهای متاخر کارگردان هست واون عمق نگاه ژرف و تامل برانگیز فیلمهای قدیمی مثل (زمان-بهار تابستان و...)رو نداره ولی باز هم یک اثر دلنشین و دوست داشتنی هست که ارزش یکبار دیدن داره
من به فیلم نمره 6.5 میدم
پ.ن:به دلیل حضور متخصص سینمای شرق (ایرج عزیز) در انجمن، می توانید این فیلم زیبا رو در تایپیک زیر دانلود کنید
http://tvworld.info/thread2295.html
fatima-b021
05-21-2013, 01:26 AM
http://www.picoup.ir/images/01488370141230672820.jpg
Warm Bodies 2013
Warm Bodies (2013) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1588173)
خلاصه داستان: یه لحظه به این فکر کنید که زامبی ها هم می تونن احساسات داشته باشن و دوباره به زندگی برگردن! یعنی دیگه فقط یه جسد متحرک نباشن!
شاید هر کسی از این فیلم خوشش نیاد ولی من خوشم اومد خصوصا تیکه های بامزه ش خیلی باحال بود. وگرنه از قسمتای عشقولی بین پسر دختره خیلی خوشم نیومد.
حرفایی که پسر زامبیه مثلا تو دلش می زد خیلی سوژه بود. فیلم یه سری ضعف هایی داره که حالا حوصله ندارم راجبشون بنویسم ولی در کل ارزش دیدن و ساختن داشت اونم میون این همه فیلم زامبولی که توی همه ش باید مُخ زامبیارو بترکونی و شهر و از اونا خالی کنی تا شاید بتونی از آخرالزمان فرار کنی... :Smiley15:
یه نکته: پسر وقتی زامبی بود قیافش بهتر بود، وقتی خودشه یاد سنجاب میفتم. دختره هم بعضی وقتا یکم شبیه کریستین استوارت می زد با این تفاوت که انگار رفته باشه فکش و عمل کنه و لنز بذاره و موهاش و رنگ کنه. :Smiley36:
7 بیشتر به خاطر تِم طنزش که موقعیت بود بهش این امتیاز و میدم.
Notion
05-21-2013, 06:15 PM
Savages 2012
http://buspic.com/img/file13691393171.png
خلاصه فیلم : این فیلم درباره دو برادر می باشد که هر دوی آنها عاشق یک دختر می شوند اما این دختر توسط یک کارتل بزرگ مواد مخدر دزدیده می شود و حال این دو برادر می بایستی برای نجات عشق شان با تبهکاران مبارزه کنند...
نظر شخصی من : بعد از حدود 2 ماه بالاخره یه فیلم دیدیم که به دلم نشست هیچی در خور این فیلم نمیتونم بگم زمانی که داشتم فیلم رو نگاه میکردم گفتم بزار ببینم چقدر از زمان فیلم گذشته وقتی نگاه کردم از تعجب داشتم شاخ در میاوردم 1 ساعت و پنجاه دقیقه بود که داشتم پشت سر هم فیلم رو میدیدم
هیچوقت این جمله رو یادم : تو از قبل مُردی همون لحظه ای که به دنیا امدی مُردی اگه اینو قبول کنی میتونی هر چیزه دیگه رو قبول کنی
امتیاز شخصی من به این فیلم : 8 از 10
http://buspic.com/img/file13691402721.png
.
hadi2006mi
05-22-2013, 10:56 PM
oldboy
http://www.picoup.ir/images/17014518654485114681.jpg
Oldboy (2003) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0364569/)
انتقام یا حقیقت این چکیده یک فیلم بسیار هوشمندانه و عالی،باز هم ازسینما در حال رشد و توسعه کره جنوبی است.
خلاصه داستان:مردی در اتاقی به مدت 15 سال زندانی میشه و بعد از 15 سال در مکانی که دزدیده شده ازاد میشه پس به دنبال جواب دو سوال مهمه تموم دوران زندانی شدنش میگرده کی؟چرا؟
وجود یک فیلمنامه بسیار دقیق و هوشمندانه وبازیهای بسیار عالی و صحنههای جذاب و پر کشش در کنار تدوینهای به سبک شبکه MTV تمام پیش فرضهای ذهنی شما در مورد سینما ارام کره بهم میرزه.
اینکه کارگردان با ترفندهای جالب و زیرکانه هوش تماشاچی رو به چالش بکشه از نقاط + این اثر تحسین شده است ،شما در این فیلم شاهد پازلی خواهید بود که هر چه جلو تر میره باز میشه ولی به همون اندازه از بازشدنش احساس تلخیم هم خواهید کرد.
این اثر اونقدر قوی هست که هالیود هم به فکر بازسازی این اثر افتاده و به زودی نسخه هالیودی این فیلم با بازی ویل اسمیت رو به نظاره خواهید بود.
این فیلم یکجوریای به اثر پروانه ای هم اشاره داره که ممکن یک حرف بی اهمیت شما باعثه بوجود اومدن سلسله اتفاقات ناگواری برای دیگران بشه که شما هیچوقت نه اون جمله و نه اون شخص رو هم بخاطر نیارید.
و یک افسوس شخصیم دارم که چرا ده سال دیر به این فیلم زیبا و جاندار رسیدم. و به نظر من دنیای فیلم دیدنتو ن رو به دو تاریخ تبدیل میکنه قبل از OLDBOY ,بعد از OLDBOY.
:Smiley69:
بشدت بشدت بشدت دیدن این فیلمو بهتون پیشنهاد میکنم من بهش 9 میدم.
http://www.picoup.ir/images/41109036341502303132.jpg
پ ن:اینکه ایرج فیلم (اقای انتقام رو 9 داد )حتمن بعد از دیدن این فیلم باید در نمره اون فیلمم تجدید نظر کنه
Bill The Butcher
05-23-2013, 10:43 AM
واقعاً يكي از بدترين خبرهاي زندگيم بود بازسازي اين فيلم. دلم مي خواست به اسپايك لي بگم بابا جون عزيزت اين فيلم مارو بيخيال شو. تو كارگردان خوبي هستي بذار همون ساعت 25ت يادمون بمونه :Smiley7::Smiley18:
خدا لعنتشون كنه اين هاليووديا رو..........بشمار
Bill The Butcher
05-23-2013, 10:46 AM
بدون موسيقي
خيلي نكته مهم و با حالي بود
تاپيك زده تو خط كره اي ها! منم خاطرات قتلو دانلود كردم ببينم. به ايرج و هاديم توصيه مي كنم اگه نديدن حتماً بانوي انتقام و ميزبان رو هم ببينن
Old Boy 2003
http://picoup.ir/images/14753680971355851017.jpg
http://tinymoviez26.org/images/imdb-logo.png (http://http://www.imdb.com/title/tt0364569)
اوته سو: "از اين به بعد من سگ ووجينم!" ... حدود 2 ساعت بايد به مانيتور خير بشيد تا اين همه كوچكي و ذليل بودن محتواي جملهايي كه از دهان "اوته سو" بيرون آمده را متوجه بشيد بايد 2 ساعت با ريتم سريع و خيره كننده و ذهن قصهگو و در عين حال ساختارشكن و تكنيكي كارگردان همراه باشيد تا 15 سال زنداني شدن در يك اتاق 12متري با يك تلويزيون تمام رنگي شخصيت اول داستان را درك كنيد تازه آخر داستان و پايان معماي پرهيجان و هنرمندانه و غافلگير كننده و ديوانهكنندهي فيلم هست كه متوجه ميشويد 2 ساعت از عمرتان گذشته ولي دريغ از يك ثانيه پشيماني به خاطر گذشت آن ...
برعكس فيلم قبلي "چان ووك" (آقاي انتقام) كه تقريبا هيچ معما و هيچ ابهامي وجود نداشت و همه چيز مثل روز روشن بود و تنها قصد و نيت و روش انتقام اهميت داشت ولي اينجا معمايي حل نشده وجود داره كه تا 30 دقيقهي آخر بدجور خرخرهي مخاطب رو فشار ميده يه فضولي كه 1ساعت و نيم طول خواهد كشيد تا در سكانس "P" (پنت هاوس) از فهميدنش به جنون برسيم ...
هر چقدر "آقاي انتقام" صامت و در سكوت و بيديالوگي پيش ميرفت اينجا هر لحظه يا صداي موسيقي است يا صداي راوي (كه همان "اوته سو" شخصيت اول داستان) است. تنها چيزي كه اصلا باور نميكنم و درك درستي هم ازش ندارم استفاده از جملات قصار و حلق پر كن و گوش خراشي است كه قراره مفهوم و محتواي موردنظر كارگردان را برساند تازه اين خبر خوبه است كاش فقط در حد "استفاده" باقي ميماند بلكه هر جا و هر لحظه كه جايي براي گنجاندن يك جمله بوده "جملهي قصار" فيلم تكرار ميشود »» "يه دونه شن و يه تكه سنگ هر دو يه جور توي آب فرو ميروند!" "يه دونه شن و يه تكه سنگ هر دو يه جور توي آب فرم ميروند!" يه دونه شن و يه تكه سنگ هر دو يه جور توي آب فرو ميروند!" و ... (دقيقا شبيه تكليف شب ايام دبستان ...)
خيلي خوب در حد يك شاهكار به يادماندني و فراموش نشدني مطمئنا تك تك لحظات و سكانسها و قيافهها رو بعد از تماشاي فيلم به خاطر خواهيد داشت بعد تازه متوجه ميشيد چطوري ميشه قيافه اين شرقيها رو از هم تشخيص داد!!
اگه داستان "Old Boy" رو مبهم تعريف كردم يا اصلا تعريف نكردم بخاطر يه سري از دوستان است كه هنوز وقت مناسب براي تماشاي چنين شاهكاري رو پيدا نكردن و به نظرم تعريف داستان و خواندنش يه جور خيانت بزرگ محسوب ميشه كه ديگه تقريبا هيچ حسي براي تماشاي فيلم و لذت بردن از معماي پيچيده و هولناك فيلم باقي نميماند ...
امتياز : 9
پ.ن: براي تماشاي تازهترين فيلم چان ووك (استوكر) بد فرم دارم انتظار ميكشم اصلا طاقت چنين انتظاري رو ندارم!
fatima-b021
05-23-2013, 04:45 PM
http://www.picoup.ir/images/03199637013231950447.jpg
Once 2006
Once (2006) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0907657)
خلاصه داستان: راجب یه مردیه که کار اصلیش تعمیر کردن جاروبرقی های پوکیده س، اما بعضی وقتا کنار خیابون حالا چه روز چه شب گیتار می زنه و می خونه و یه پولی هم از این راه درمیاره. یه شب که رفته تو حس خوندن و داره یکی از ترانه های خودش و اجرا می کنه، پایان کار وقتی چشم باز می کنه می بینه یه دختره داره براش دست می زنه و یکم که میگذره می بینه ای بابا داره راجب کسی که متن آهنگ و براش نوشته واسه دختره می گه، یعنی همون دختری که دوستش داشته و حالا نیست!
خیلی این فیلم و دوست داشتم! توی تمام لحظاتی که فیلم و می دیدم حس خوبی داشتم یه آرامش خیلی خوب. از اون فیلمای خاصیه که هیچ وقت فراموشش نمی کنی. وقتی راجب خود فیلم یکم جستجو می کردم دیدم یا خدا چقدر جایزه پارو کرده چه از لحاظ موسیقی چه خود فیلم! در کل یکی از بهترین فیلمای موزیکالی که دیدم. خوصا آهنگای این فیلم واقعا حرف نداره.
8
راستی این فیلم پیر پسر یا همون Oldboy (http://en.wikipedia.org/wiki/Old_Boy_%28manga%29) در اصل اول یه مانگای ژاپنی خیلی خیلی محبوب بوده. خودم نخوندمش ولی چون خیلی مانگا می خونم و دنبال می کنم تعریفش و زیاد شنیدم و خوندم، اتفاقا مانگاش هم توی بعضی از سایتا در حال ترجمه هست.
Sympathy For Lady Vengeance 2005
http://picoup.ir/images/10401563873856878159.jpg
http://tinymoviez26.org/images/imdb-logo.png (http://www.imdb.com/title/tt0451094)
آخرين سهگانهي "انتقام" چان ووك كرهايي (از جنس بيمايهي جنوبيش) رو به پيشنهاد "مجتبي" (Prongz) ديدم. به همان ترتيب پيشنهادي و سال توليد: اول" آقاي انتقام" بعد "Old Boy" و در آخر "خانم انتقام" و بعد از تماشاي اين 3 اثر بايد بگم حسابي از نظر هيجان و لذت و ابتكار و ... كاملا تخليه شدم و ديگه تقريبا هيچ انرژي براي دنبال كردن يه فيلم هاليوودي يا غير كرهايي و شايد يه كم متعصبتر يه اثر غير "چان ووك"يي ندارم! (غلو ميكنم)
"لي گيوم جا" دختري 19 ساله به اتهام كشتن يه پسربچه 5 ساله به زندان محكوم ميشه ولي مشكل اينجاست كه "گيوم جا" به شدت معصوم و فداكار و زيبا و مهربان به نظر ميرسه و هيچ شباهتي به يك قاتل جاني و يه آدمكش خونسرد نداره و به همين خاطره كه بايد تا آخر پاي داستاني كه راوي قصهي "خانم انتقام" تعريف ميكنه بشينيم و به دقت گوش كنيم تا سر از اين معادلهي "قتل" و "معصوميت" دربياريم.
"خانم انتقام" مثل "آقاي انتقام" معماي چنداني تعريف نميكنه و از اين نظر هيچ شباهتي با "Old Boy" قصهگو و پيچيده و پر از معما نداره ... تيتراژ بهتر و مدرنتر و جذابتري داره تقريبا ميشه از توش يه شباهتي با تيتراژ سريال زيباي "دكستر" پيدا كرد. متاسفانه فيلم يك روايت كاملا باب ميل و سليقهي كارگردان داره و ممكنه هر لحظه مخاطب رو از انتخاب چنين فيلمي با چنين روايت آشفته و شلوغ و پر سر و صدا (وقت و بيوقت صداي موسيقي)يي پيشمون كنه (من كه به غلط كردن افتادم!) يعني بيشتر 50 دقيقهي ابتدايي صرف جذابيتهاي بصري و شكل و شمايل شده و به شدت خسته كنندست.
متوجهي چرايي دو زبانه شدن فيلم نشدم منظورم نه از نظر داستان فيلم بلكه از انگيزهي كارگردان در استفاده از اين ايده؟! به نظرم كه اصالت و خاصيت كرهايي بودن فيلم با دو زبانه شدنش داغون شده بود اصلا حال نكردم.
ولي به نظر تنها نكتهي مثبت فيلم يك پايان بسيار خوب و دلچسب و دلنشين و خوش بود. برعكس دو اثر قبلي "انتقام" چان ووك كه هر دو به شدت گزنده و تلخ و دلخراش و پر از عصبيت بودن و قهرماني مثل "گيوم جا" و انتقامي به "شيريني" خانم انتقام نداشتن. كه متاسفانه زير بار اون ابتدا و ميانهي طويل و پر از ديالوگ و رفت و برگشتهاي زماني خفه شده.
امتياز: 7
hadi2006mi
05-24-2013, 03:29 AM
Sympathy For Lady Vengeance 2005
http://picoup.ir/images/10401563873856878159.jpg
http://tinymoviez26.org/images/imdb-logo.png (http://www.imdb.com/title/tt0451094)
نا امید کننده، نا امید کننده،نا امید کننده.از کارگردان خوش فکر و نکته سنج و دقیق فیلم oldboy بعد از 2 سال چنین فیلم شلخته از نظر فیلمنامه رو بسازه بعید بود.یک اثر کاملن کسالت بار ،حوصله سر بر بدون هیچ ظرافت و هیجان داستانی.
فیلمساز با استفاده از کادرهای شاعرانه و موسیقی گوش نواز، که به نظر من یک تقلید نابجا از فیلم (در حال و هوای عشق )بود سعی داشت ضعف فیلمنامه رو پوشش بده که این ترفندم باعث نجات فیلم نشده است.
متاسفانه تحسینهای فراوان جهانی بعد از ساخت oldboy چان ووک رو از مسیر خوبش خارج کرده وبعید میدونم استوکر که اولین فیلم انگلیسی زبان چان ووک هست هم مولفهای خاص سینماشو داشته باشه.
چان ووک رو فقط با oldboy میشه یکی از بهترین فیلمسازهای زنده دنیا تصور کرد وسراغ بقیه اثارشم نرید.
من به این فیلم نمره 4 میدم
prongz
05-24-2013, 04:22 PM
Sympathy For Lady Vengeance
البته اینکه یک دفعه روی یه فیلم خاص مانور زیادی داده بشه مخالفم چون حجمه تبلیغات برای دوستانی که پیگیری می کنن ،باعث ایجاد پیش زمینه میشه.از طرفی هم به قول دوستان،فضای تاپیک دیگه زیادی شرقی شده.ولی با دیدن نظرات قبلی در مورد اخرین فیلم از سه گانه ی انتقام تصمیم گرفتم چند خط هم نظرات خودم رو بنویسم چون به نظرم اگر مبنای کسی از انتخاب فیلم ،این تاپیک باشه،این حق رو داره که دیدگاه های مختلف رو تحلیل کنه.البته قرار نیست من در مقام مخالفت از کسی بر بیام و فقط به عنوان یه نظر شخصی حرف هامو میزنم
هر کدوم از از این سه قسمت به نوعی ساختار متفاوت خودشون رو دنبال می کنن(هر چند که با ظرافت های خاصی می تونن به هم ربط داده بشن) اما در 2 فیلم قبلی نقطه ی مشترکی وجود داشت و اون هم "حس انتقام از سر خشم بود".بزرگ ترین تفاوت بانوی انتقام با دو قسمت دیگه،شیوه پرورش حس انتقامه.تو این فیلم همه حس انتقام از دردی ناشی میشه که هر روز بیشتر میشه و لی گیوم تشنه تر
استریندبرگ سوئدی یه نمایشنامه داره با نام "پدر" که داستان افسری رو تعریف می کنه که به اجبار دخترش رو به شهر دیگه ای برای حصیل می فرسته و زنش برای انتقام ازش با حیله گری و زیرکی،افسر رو به اطرافیانش دیوانه نشون میده تا حدی که کار افسر واقعا به جنون می کشه.در حالی که زن کاملا معصوم و بیگناه معرفی میشه.وجه مشترک این داستان با فیلم مورد نظر دقیقا توی روش مختلف انتقام یک زن با مرد هست."بانوی انتقام"،تصویری از انتقام نیست،بلکه کارگردان تنها در حال توصیف یک خصلت زنانه هست که مشترک شده با موضوع انتقام.این فیلم از بین سه گانه تنها فیلمی هست که انتقام جو رو از اولین سکانس تا اخرینش کاملا اروم(در مقابل خشم) و با برنامه نشون میده تا به هدف تمام و کمال خودش برسه.حتی در مقایسه با اولد بوی در سکانس ازادی انتقام جو همین بابرنامگی رو رو می بینیم و در زندان هم با همین ارامش مشغول تقویت حس انتقام خودش میشه. نهایت خشم لی گیوم تنها با شلیک به یک جنازه تخلیه میشه.از نظر من این قسمت به نوعی نتیجه گیری کارگردان بوده و نکوهشش از فوران خشم.اینکه حتی برای یک انتقام موفق هم باید روی احساسمون کنترل داشته باشیم.طبیعاتا این فیلم چون بیشتر در عواطف واحساسات انسانی عمیق شده،از لحاظ روند داستانی کمی کند تر و کسل کننده تر از دو قسمت قبلی هست و به اصطلاح داستان سرراستی داره.اما نمیشه خیلی این موضوع رو عیب دونست.برگمان هم برای نمایش عمیق احساسات از یه داستان خیلی تکراری در فانی و الکساندر استفاده کرد ولی لطمه ای به فیلم نرسید.
این قسمت شاید بهترین قسمت از سه گانه نباشه ولی از نظر من متفاوت تر از دو قسمت دیگه به لحاظ مضمون هست.صحبت های دیگه رو دوستان به خوبی اشاره کردن و دیگه زیاده گویی نمی کنم.فقط این رو هم بگم که این قسمت هم امسال در حال بازسازی هست تا روی پرده های سینمای هالیوود بره
hadi2006mi
05-24-2013, 07:23 PM
Take This Waltz 2011
http://picoup.ir/images/11090177599800077652.jpg
Take This Waltz (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1592281/)
Sarah Polley دوست داشتنی و بازیگوش سریال(Avonlea (1990–1996(این سریال در ایران با نام قصههای جزیره) که لحظات دلگیر عصرهای جمعه کودکی من رو به لحظات شیرینی تبدیل میکرد حالا در پشت دوربین هم نشون میده که به کمک هوش سرشارش ،میتونه پسوند یک کاگردان موفق رو هم یدک بکشه .
خلاصه داستان:زنی متاهل در یک سفر تفریحی با مردی اشنا میشه سپس متوجه میشه که این مرد در همسایگیش زندگی میکنه و زن که در زندگیش کمبود هیجان رو احساس میکنه پای به رابطه ای جدیدی میزاره و........
سارا پولی بعد از ساخت فیلم (دور از اینجا) که یک اقتباس موفق از داستانهای الیس مونرو بود بسراغ این فیلم میاد.
یک فیلم گرم و دوست داشتنی وگیرا و گزنده با یک فیلمنامه خوب و پرداخت عالی داستان بعلاوه نورپردازی بسیار خاص و تند که ناشی از تم داستان (هیجان اتشین عشق)رو تداعی میکنه بار دیگر به بررسی موقعیت دشوار ادمها در مواجه با عشقهای ممنوعه و انتخابهای ممکن در قبال اینگونه شرایط خاص و نتایجی که این انتخابها در زندگی ادم و اطرافیان میزاره می پردازد.
اگر در یک عصر دلگیر روز تعطیل خواسیتید یک فیلم جمع وجور و دوست داشتنی که راحت داستانش رو بیان میکنه و لحظه های شما رو بخندونه و شایدم گریه بیاره من این فیلم رو بهتون پیشنهاد میدم و مطمئنم که بعد از دیدن فیلم با من هم عقیده خواهید بود که در اینده از سارا پولی فیلمهای بهتر و حرفهای بیشتری خواهیم شنید.
من به این فیلم نمره هفت میدم
دانلودفیلم:http://tvworld.info/thread2293-4.html
http://picoup.ir/images/69292342470424474189.jpg
پ.ن:هیچ عشقی ،عشق اول نمیشه(من به این جمله باور دارم شما چطور؟)
Lets Go To Prison 2006
http://www.picoup.ir/images/83838633317255624986.jpg
http://tinymoviez26.org/images/imdb-logo.png (www.imdb.com/title/tt0454987)
http://picoup.ir/images/40870303964963638382.png
"جان ليشسكي" يك دزد ناشي است كه از 7سالگي به دزدي اعتياد داشته و هميشه توسط "آقاي بدرمن" قاضي شهر جان ليشسكي به زندان محكوم شده يك بار به 2سال زندان و دفعهي بعد 4 سال و نهايتا 7 سال تا اينكه جان در سن 24 سالگي از زندان آزاد ميشه و تصميم ميگيره كه تلافي اين همه سال زندان رفتن و تلف شدن عمرش را از "جان" قاضي بدرمن بگيره! كه متوجه ميشه قاضي 2 سال پيش فوت كرده ... و حالا فقط پسر ارشد قاضي به نام "نلسون بدرمن" براي عملياتي كردن انتقامش در دسترس باقي مانده و "ليشسكي" مغلوب با يك نقشهي تصادفي و از قبل پيش بيني نشده كاري ميكنه كه "نلسون" بيچاره و از همه جا بيخبر به جرم سرقت از يك "داروخانه" بازداشت بشه و همراه با خود "ليشسكي" به زندان مشترك منتقل بشن و ...
بدترين فيلمي كه امسال (92) ديدم همين فيلم بود! يه كمدي سطح پايين و تكراري كه براي 1دقيقه هم بانمك نيست. من علاقهي زيادي به كمدي ندارم ولي خداييش قدرت تشخيص فيلم خوب و بد از جنس كمدي رو دارم و اين يكي اصلا فيلم نيست به قول "فراستي" اين "ماقبل" فيلمه! واقعا تنها انگيزهي من براي تماشاي اين فيلم سبك كردن "هاردم" بود. همين. و مطمئنم تنها تماشاگري هستم كه تا آخر فيلم رو ديده چون واقعا غيرقابل تحمل و عذاب آوره ...
امتياز: 0
kingmiladkh
05-25-2013, 02:01 AM
این هم به گونه کلاه برداری به حساب میاد، بنجلی رو بَزک کرده و به عنوان یک اثر با کیفیت به شما بندازند، آرتیست یک همچین فیلمیست. میشل هازاناویسیوس به دنبال ترحم فیلم رو سیاه و سفید ساخته، تا داستان کلیشه ای و یک خطی فیلمش رو بهش آسون بگیرند، 100 دقیقه اثر که خیلی بخوایم بهش لطف کنیم، میتونست توی 20 دقیقه خلاصه بشه. دقیقا آرتیست چیزی بیشتری از خلاصه ای که برای فیلمش آورده شده برای ارایه نداره، این بزک های فرمی هم کمکی به فیلم نکرده، شاید کل خلاقیت کارگردان در سکانسی که مرد با کابوس سینمای ناطق روبرو میشه، خلاصه شده باشه، تنها قسمت با ارزش اثر.اگر خیلی خوشبینانه بخوایم به اثر نگاه کنیم یک سری نقدهای پراکنده از سیاست کمپانی ها درش پیدا کنیم، اما به قدری کم رمق و کم رنگه که به هیچ وجه تاثیری بر مخاطب نمیگذاره.
اینکه دیالوگ رو از یک فیلم بگیریم بهانه خوبی برای ارایه یک داستان احمقانه نیست، اگر اشتباه نکنم هازانا... تا قبل از ساخت این اثر پارودی ساز بوده، اگر اینگونه بوده باشه، باید بگم این بشر هیچ گام رو به جلویی برنداشته.
پ.ن: دست از سر بولد کردن فراموشکاری مردم هم بردارید، مردم دینی به هنرمند ندارند، برای پول کار میگیره و تا وقتی در این سیستم که خودش قبول کرده مفید باشه ازش استفاده میشه، این وسط برای مردم کاری صورت نمیگیره که از اونها انتظار وفاداری داشته باشیم.
fatima-b021
05-25-2013, 03:19 AM
در ستایش ذهن خیال باف انسانها
http://s1.picofile.com/file/7776788060/Dancer_In_The_Dark.jpg
Dancer in the Dark (http://en.wikipedia.org/wiki/Dancer_in_the_Dark)
Dancer in the Dark (2000) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0168629)
خیلی اعصاب خردکن بود خصوصا پایان فیلم هنوز که هنوزِ دست و پاهام یخ زده!
انقدر که طبیعی درآورده بودن همه چی و خصوصا بازی بازیگرا، تقریبا یه فیلم مستند وار بود، برای همین اون آخریا باورم شده بود که دیگه اینا واقعا دارن طرف و دار می زنن!
هر چند سکانس آخر برای آدم احساساتی و حساسی مثل من افتضاح بود اما واقعا جزو تکان دهنده ترین و بهترین پایان ها و سکانس هاس!
این فیلم همه جوره جایزه برده که حقش هم بوده. اما آخه چرا دیگه انقدر با روح و روان آدم بازی می کنن :Smiley107:
راستش یه جورایی دیدم نسبت به اعدام کردن آدما عوض شد! خب من این قضیه که اگه کسی جون یکی از عزیزانت و از عمد بگیره سزاواره که اعدام بشه رو قبول داشتم اما با دیدن این فیلم یکم ذهنیتم عوض شد (حالا نه که خدایی نکرده بخواد همچین چیزی برام پیش بیاد، خدا نکنه!) اما واقعا در توانم نیست که جون کسی و بگیرم! حالا هر مُدلی... نمی دونم خودم توی همچین موقعیتایی نبودم و نمی خوام هم که باشم برای همین نمی تونم درست نظر بدم.
ولی خدایی تاثیر این فیلم و با فیلم سوت پایان نیکی کریمی مقایسه که می کنم خنده م میگیره (هر چند نباید یاین کار و با سوت پایان مقایسه کنم، به هیچ وجه) ولی خدایی ببینید این فیلم در اصل نمی خواست به این قضیه بپردازه یعنی موضوع اصلیش موسیقی و موارد دیگه بود و بقیه چیزا محورش، اما سوت پایان موضوع اصلیش... بی خیال می ترسم یکی طرفدار نیکی کریمی باشه بهش برخوره حالا بیا و درستش کن. در کل به نظرم نیکی کریمی یه جورایی از این فیلم مثلا تقلید کرده! :Smiley15:
یه متن خیلی قشنگ یکی از منتقدا راجب این فیلم نوشته که بهتره فقط اونایی که فیلم و دیدن بخونن:
تنها چیزی که در این دنیا می توانست سلما را با وجود تمام مصایب سر پا نگهدارد بعد از عشق به فرزند شنیدن نوای موسیقی و رقصیدن با امواج نتهای رقصان در فضا بود. در تمام لحظاتی که سلما کوچکترین صدایی را میشنید در ذهن خود آن را به زیباترین آهنگ ها تبدیل کرده و شروع به رقصیدن و خواندن می کرد. موسیقی تنها دست آویز حیات سلما بود.
در لحظه ای که او را به سوی جایگاه اعدام می برند برای اینکه بتواند بر ترس خود غلبه کند با ضرباهنگ پوتین های مامور پلیس در ذهن خود شروع به ایجاد آوای خوش موسیقی می کند تا از آن فضای دهشت بار خود را خلاصی دهد.
زیباترین و تکان دهنده ترین قسمت همان جایگاه اعدام است که سلما دیگر کنترل ذهن خود را از ترس از دست می دهد و تنها زمانی که دوستش عینک پسر کوچکش را در دستانش می گذارد با امید به مداوای پسرک به ضرباهنگ قلب خود گوش می کند و از فضای جاری جدا می شود. ترس از مرگ را فراموش می کند و در یک سرخوشی مست آفرین به دار آویخته می گردد!
فیلم رقصنده در تاریکی یک شاهکار سینمایی است. شاهکاری که بعد از دیدن تا مدتها اثرش را بر ذهن شما باقی میگذارد. داستان تلخ یک زندگی است. داستان امید در عمق ناامیدی. داستان تنهایی یک زن. یا نه بهتر است بگویم داستان عشق خداگونه یک مادر به فرزند.
این فیلم یک موزیکال نامتعارف و سیاه است. قصه ای در ستایش موسیقی. ستایش آوا و حرکت. حتی میتوان گفت ستایش سکوت. فیلم میخواهد بگوید سکوت وجود ندارد. در عمیق ترین خاموشی ها میتوان ضربه نوایی را حس کرد. دنیا خاموش نیست و ما در هیاهویی زیبا رها شدهایم. فیلم در ستایش ذهن خیال باف انسانهاست. ذهنی که دست آویزی قوی است برای جنگ با ناملایمات زندگی. قصه قصه ی آواز است.
فیلم ملغمه ای اعجاب برانگیز است از موسیقی-تراژدی-رومانس و درام که توانست جایزه نخل طلای کن ۲۰۰۰ را از آن کارگردان خود لارس فون تریر سازد.
7.7
آها یه چیز دیگه هم یادم اومد بگم، توی تمام لحظاتی که فیلم و می دیدم حس می کردم سبک ساخت فیلم خیلی شبیه به فیلمای اصغر فرهادیه! حالا این شبیه اون، اون شبیه این، کلا من همچین حسی داشتم. فقط بیشترین نقطه ی غیر مشترکشون پایان بندی بود، به نظرم اگه اصغر فرهادی این فیلم و می ساخت هیچ وقت لحظه ی مرگ طرف و اونطوری به نمایش نمی ذاشت، شاید حتی تا وقتی که زیر پاهاش خالی هم میشه رو نشون می داد اما هیچ وقت مرگ طرف و انقدر گویا نشون نمی داد و تقریبا یه پایان باز و از اونا که میگن به عهده ی بیننده س تحویل بیننده می داد، مثل بقیه ی فیلم هاش... اگه اونجوری بود شاید من کمتر اعصابم خورد می شد، و البته شاید این سکانس کمتر بین منتقدا دیده می شد!
خب البته اینایی که میگم همه ش نظر و احساساته خودمه شاید چهارتا کارشناس بخوان راجب این قضیه نظر بدن بگن اصلا و ابدا اینجوری نیست و یه جور دیگه س!
http://s1.picofile.com/file/7776849565/Out_of_Sight.jpg
Out Of Sight 1998
Out of Sight (1998) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0120780)
جک (جرج کلونی) یه سارق حرفه ایه که می خواد از زندان فرار کنه و مجبور میشه کارن و (جنیفر لوپز) که از قرار معلوم پلیس از آب درمیاد، گروگان بگیره...
فیلم خوبی بود خوشم اومد، همون امتیازی که تو سایت IMDB داره خوبه. بازی جرج کلونی عالی بود، جنیفر لوپز هم خوبه، معمولا خیلی بازیگر خوبی نیست یه تعداد محدودی بازی های خوب داره که اینم یکی از اوناس.
این فیلم جزو اون دسته از آثار اقتباسی هستش که فیلمش از رمانش جذاب تره.
Modest Reception 2012 - پذیرایی ساده
http://buspic.com/img/file13694532651.jpg
http://picoup.ir/images/66932621813768000384.png
ليلا و كاوه 200 كيسه پول 10 ميليوني رو قراره به عنوان خيرات در منطقهايي نزديك مرز بين افرادي كه مستحق به نظر ميرسند تقسيم كنند و بين راه بين اين دو و پيرمردي كه با يك سقف از جنس پلاستيك زندگي ميكند و معلمي كه قصد دارد دختر مردهاش را دفن كند و پسر جواني كه بلد راه و مرز به نظر ميرسد و كارگر ساختماني كه دروغ ميگويد و دو برادر رانندهي كاميون كه مرتضي و مصطفي نام دارند گفتوگو و ديالوگ شكل ميگيرد و ...
فيلم از اول تا آخر همين است كوچكترين اتفاق مهمي در فيلم براي اينكه ذهن شما را درگير چرايي و چگونگي تصميم اين دو آدمنما بكند مطلقا نميفتد. و اساسا چون روايت فيلم از همان آغاز همهي شخصيتها و همهي داستان را در اختيار تماشاگرش قرار ميدهد به همين خاطر تنها انگيزهي پيگيري "پذيرايي ساده" در تنش ميان كاوه و ليلا با اصطلاحا مستحقين خلاصه ميشود يعني اگه دنبال يك فيلم قصهگو و با يك ايدهي جنجالي و جذاب هستيد با خريد اين محصول 3000 تومان ناقابل ضرر كرديد!
پر حرفي و تغيير يكدفعهايي رفتار "كاوه" در ميانهي فيلم تحمل همان مقدار باقي مانده را هم سخت ميكند رفتاري كه تبديل به يك جور مريضي و ساديسم ميشه و به شكل كاملا آزاردهندهايي "كاوه" مشغول تحقير شخصيت انسانهاي ساده و روستايي ميشود حالا بخاطر چي؟ من كه متوجه نشدم! كلي گويي و فضاي تاريك و يه سري جملات و رفتارهاي مضحك مثلا روشنفكري و پر حجم از ويژگيهاي "مثبت در عدم انتخاب" اين فيلم هستند.
از بين 6 جايزهايي كه اين فيلم در جشنوارههاي خارجي كسب كرده مناسبترين و درستترينش جايزهايي است كه به بازي خانوم "عليدوستي" تعلق گرفته. بازي فوقالعاده ايشان در كنار بازي كوتاه و بسيار بسيار عجيب و شاهكار "صابر ابر" تنها دليلي بود كه من اين فيلم رو توانستم تا آخر تموم كنم. (بخصوص در سكانس دزدي شبانه با موتور و گفتوگويي كه بين ليلا و صابر ابر در نقش "پسر جوان" در داخل ماشين شكل ميگيره)
نشد اين چند وقت اخير يك فيلم با زبان اصلي "فارسي" ببينم و واقعا ازش لذت ببرم هنوز بايد دنبال يك زيرنويس براي تماشاي يك فيلم خوب خارجي باشم! جنس اين فيلم از جنس لذت نبردن و آزار ديدن و وراجي نامحدود و "من كارگردان" هستم و شما مخاطب نيستيد و اين چيزهاست به شدت خسته كننده و كند و كاملا باب ميل جشنوارههاي خارجي كه به عنوان يك مورد كشف نشده از سيارهي ناشناختهي "سينماي ايران" انتخاب ميشود.
امتياز: 5
kingmiladkh
05-25-2013, 01:28 PM
من پذیرایی ساده رو دو سال پیش در جشنواره فجر دیدم، اگر بشه اسمش رو تعریف گذاشت، این فیلم نسخه بهتر بازی های مسخره هانکه است، متاسفانه خیلی از صحنه های فیلم از یادم رفته و اجازه گفتگوی دقیق رو از من گرفته، اما در این سینمای بیمار ایران که منتقدینش به بنجل هایی مثل برف روی کاج ها مینازند، همچین فیلمی یک گام رو به جلوست، من به گام به گام پیش رفتن اعتقاد دارم و سینمای ایران اگر میخواد که جایگاه خودش رو پیدا کنه باید تجربه کنه، این فیلم یک تجربه است، نسبت به سینمای ملل شاید ایده ی کلی مکرر دیده شده باشه، اما این از اون قسم ایده هاست که آداپته کردنش به فرهنگ های مختلف لذت بخشه، پینتر که امیدوارم نیازی به معرفی نداشته باشه، در یادداشتی گفته بود، مردم بدون اطلاع از پیشینه ی دیگران جلب رفتار اونها میشند، مثل دو نفر که در خیابان با یکدیگر درگیر شدند و عده ای بدون اینکه شناختی از اونها داشته باشند جذب این صحنه میشند، خود پینتر هم در نمایشنامه هاش بر این نکته تاکید داره و آثارش حقیقتا برشی از زندگی هستند. این فیلم هم اینگونه است، فضای فیلم به گونه ای بنا شده که این عدم شناخت به کارکتر ها کمک کرده، این مجهول بودن ما رو در جایگاه قربانیهاشون قرار میده، همین عدم شناخت یک نکته مثبت برای فیلم به حساب میاد، این موضوع جامع نیست و ممکنه یک اثر نیاز به پیشینه سازی داشته باشه، اما در خصوص این فیلم، این یک نکته مثبته نه منفی، اثر ابرومندیه، نمیگم شاهکار، اما من بدم نیومد ...
Moh3eN
05-26-2013, 04:45 PM
.
من هم حدود ۴ ماه پیش بود که اجبارا پام به سینما باز شد. اون هم بعدِ بیش از ده سال که سینما نرفته بودم!
فیلمی که انتخاب کردم همین "پذیرایی ساده" از مانی حقیقی بود.
قبلا توی خبرا و چنتا نقد از خوب بودن فیلم شنیده بودم و خواستم حالا که اجبارا قراره برم سینما یه چیز خوب ببینم، نه از این کمدی دوزاریا :دی
وقتی فیلم تموم شد من داشتم پیش خودم فکر میکردم که یعنی واقعا تموم شد یا قراره بعد از تیتراژ چیز دیگه ای هم پخش بشه ؟ اما روشن شدنِ چراغ های سالن بم ثابت کرد که فیلم تموم شده...:Smiley36:.
فیلم یه جور خاصی بود. من که با اون پیش زمینه رفته بودم سینما انتظار بیشتری ازش داشتم. کل فیلم یه جوری آزارت میداد و باعث میشد فکر کنم. موضوعش، حتی موسیقیِ متن گوش خراشش!. حتی تیتراژ با اون فونتای چپندرقیچی ای که استفاده شده بود. یه جوری آگاهانه میخواست که منِ بیننده رو اذیت کنه.
نمیفهمم فیلم دقیقا میخواس چی بگه. رفتارایی که کاوه با مردمی که میخواست بشون پول بده آدم رو به فکر وامیداشت. خصوصا سر اون نوژاد مرده.
اما همین شخصیت هم ثبات نداشت و تو سکانسای بعدی رفتارش ۳۶۰ درجه! متفاوت میشد.
شاید فیلم میخواست بگه هر آدمی قدرت تو دستش داشته باشه تبدیل به شخصِ دیگه ای میشه، با رفتارایی عجیب و غزیب. با یه دیدِ اربابی به همه نیگا میکنه، زور میگه... . نمیدونم...
بهر حال من که تا مدت کوتاهی بعد از دیدنِ فیلم بش فکر میکردم همچنان.
شاید فیلمش چندان مناسب برای منِ مخاطبِ عام نباشه.
امتیازِ من به پذیرایی ساده 6.5 هست.
irani11
05-27-2013, 03:26 AM
اخرین فیلمی که دیدم،فیلم صبحانه در تیفانی ( Breakfast at Tiffany's ) بود.
داستانش رو فقط در این حد که زندگی یک دختر شاد و شنگول که در ورای خودش غم و غصه نهفته است،بسنده میکنم.
ظاهرا داستان فیلم کمی با رمان اصلی متفاوته.
در مورد بازیگرهم باید بگم که بازی زیبای ادری هیپبورن خیلی توی چشم میاد کسی که بعد از رد کردن این فیلم توسط مرلین مونرو برای این فیلم انتخاب شد.
فیلم توانسته برنده 2 اسکار بشه.که هردو در زمینه موسیقی بوده.که موسیقی هم کار هنری مانچینی بزرگه.
داستان کمدی وار و عاشقانه فیلم چیزیه که در فیلمای ایرانی زیاد شاهدش هستیم.
لحظات شاد و غم انگیز زیادی داره.
بهش نمره 8 رو میدم.
و کلا از تنها چیزی که از سینمای کلاسیک ازش متنفرم اینه که وقتی به بازیگرها و یا حتی گربه ای که توی این فیلم بود فکر میکنم و میفهمم که الان اینا مردن خیلی ناراحت میشم.
joker8
05-27-2013, 06:43 AM
امشب مفتخر شدم ک به طور اتفاقی فیلمیو ببینم ک واقعا نیمیدونم چرا این فیلمو تا حالا ندیده بودم و واقعا نصف عمرم در فنا بود....
اولش به خاطر کریستین بیل بود ک شروع ب دیدن کردم اما بعد دیدم ک از همه نظر مورد علاقهی منه
بعد از دیدنش و سرچ در موردش فهمیدم ک 67مین فیلم http://tinymoviez26.org/images/imdb-logo.png (http://www.imdb.com/title/tt0482571/)است و کارگردان این فیلم یکی از بهترین کارگردانای حال حاضر دنیا و کارگردان مورد علاقه ی منه آقای کریستفر نولان (یعنی این محشره هرچی ساخته فوق العاده بوده و اکثرا جز 250 فیلم برتر دنیاس فیلماش)
این فیلم اسمش The Prestige (حیثیت) است ک شاید خیلیاتون دیده باشید چون محصول 2006 هست..
بازیگرا هم که فوق العده ان و چی بهتر از این ک کریستین بیل یکی از بازیگرای مورد علاقه من و همینطور آقای نولان توش بازی کرده !!!
داستان فیلم از جایی شروع میشه ک آلفرد بوردن (کریستین بیل)به جرم قتل انجییر(هیو جکمن) محکوم به اعدام میشه و میفته زندان و تو زندان خاطرات انجیر رو میخونه و فیلم به عقب برمیگرده که این 2 مرد شعبده باز با هم بودن تا اونجایی که زنی که انجیر دوس داشته به علت گره ی غلط دستاش که بوردن زده بود در آب خفه میشه و میمیره و این 2تا به دشمن تبدیل میشن و ............... نمیخوام کل داستان لو بدم تا کسایی ک ندیدن برن حتما ببینن !!!
:Smiley17:امتیاز من 9
همه چی خوب بود از نظر کارگردانی ،بازیگری ، فیلمبرداری و ..... و بعضی از صحنه های فیلم غیر منتضره بود و داستان رو نمیشد حدس زد و خیلی خوب و عالی جلو میرفت ........
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/d/d2/Prestige_poster.jpg
fatima-b021
05-27-2013, 06:47 AM
http://s2.picofile.com/file/7779663331/I_Love_You_Man_2009.jpg
I Love You, Man
Trauzeuge gesucht! (2009) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1155056)
پیتر قراره با دوست دخترش ازدواج کنه اما بر خلاف اون که دور و برش پر از دوستای جور واجوره پیتر هیچ دوستی نداره که بخواد به عنوان مردِ شماره یکش (!) ساقدوشش باشه (!!) برای همین شروع می کنه دنبال یه دوست گشتن و با مردای زیادی قرار می ذاره و در این بین با دیدن سیدنی مسیر زندگیش یه جورایی عوض می شه!
از نظر ژانر طنز کارش تقریبا خوب بود و منم خوشم اومد، دوتا بازیگر نقش اول مردش هم خوب بودن، یه زوج کمدیه فیل و فنجونی!! البته از نوع مردونه ش! هر چند قسمتای کسل کننده هم کم نداشت، ولی در کل فیلم خوبیه.
من مُرده ی اون پیغام تلفنی ای هستم که پیتر برای سیدنی گذاشت اندازه یه روز حرف زد اونم از اول تا آخر چرت و پرت!
سگِ (http://s2.picofile.com/file/7779663438/I_Love_You_Man_2009_1.jpg) سیدنی هم برای خودش سوژه ای بود!
6
Ruby Sparks 2012
http://buspic.com/img/file13696340651.png
من در مورد تو نمينويسم من خود تو رو مينويسم!
داستان يك نويسندهي جوان موفق و مشهور به نام "كلوين" كه عاشق شخصيت رمان جديدش ميشود دختري به نام "روبي اسپاركس" او عاشق ميشود و با او زندگي ميكند و او را به خانوادهاش معرفي ميكند با او به پارك و مهماني و كافيشاپ و ... ميرود كاري غيرممكن و اين وسط فقط يكي از اين راز و از اين "آفرينش" كلوين باخبر است كه خوشبختانه بيگانه نيست برادرش "هري" برادري كه راه تغيير و مسير آفرينش شخصيت "روبي" را به او ياد ميدهد يه كار بسيار آسان فقط بايد "كلوين" اون چيزي رو كه از "برودي" انتظار دارد را روي برگه سفيد و صفحات جوهري نشدهي رمان جديدش "يادداشت" كند "نويسندگي" كند بنويسد كه مثلا "برودي" فقط "فرانسوي" حرف ميزند و 1 دقيقهي بعد "مخلوقش" را در حال فرانسوي صحبت كردن در آشپزخانه خانهي خودش پيدا كند ...
يك ايدهي جذاب با يك روايت شيرين از زندگي عاشقانهايي كه مثل هيچكدوم از عاشقانههاي سطحي و تكراري هاليوودي نيست اصلا با اين ايدهي جانبخشي به شخصيت داستان يك نويسنده همه چيز خود به خود تازه و غافلگير كننده است و اجازهي تكرار وجود ندارد در سالي كه فيلمي مثلSilver Linings Playbook زيادي تحويل گرفته ميشود "روبي اسپاركس" مثل يك گنج زير خاكه كه نياز داره يكي كشفش كنه.
به نظرم "روبي اسپاركس" يك تجربهي جديد در دنياي "عاشقانه" است كه تاحدودي شبيه به تجربهي بكر و باايدهي "درخشش ابدي يك ذهن بي آلايش" است. البته نه با اون فرم خستهكننده و آشفته بلكه كاملا سرگرمكننده و شاداب و سرحال و يك پايان بسيار بهتر و زندهتر ...
يك كمدي ملايم در كنار تلخي ماقبل پايان دقيقا نميهي اول 20دقيقهي پاياني اين دو تا در كنار هم تعادل فيلم رو در تبديل شدن به "صرف" هر كدوم از كمدي يا يك عاشقانهي تلخ حفظ كرده. كمدي كه با اولين آزمايش تاثير نوشتن روي تغيير شخصيت "روبي" اوج ميگيره (همان تغيير زبان آمريكايي به انگليسي) تا اعتراف "كلوين" به خيالي بودن "روبي" و اون جمله با محتواي "واقعيت تلخ" كه از زبان كلوين خارج ميشه: "من خود تو رو مينويسم!"
فيلم هم استاندارد سرگرمي و نشاط هاليوودي (در سايز عاشقانه) رو حفظ كرده هم حرف حساب و جدي خودش رو در بهترين شكل ممكن ميزنه.
يك تجربهي بسيار دلنشين و خوب از يك فيلم عاشقانه.
امتياز: 8
پ.ن: حالا كه فيلم رو ديدم فكر ميكنم چه حيف شد براي "اكران انجمن" حتي پيشنهادش هم مطرح نشد!
پ.ن: البته اين ايدهي جانبخشي به شخصيت كتابي كه در حال نگارش است ايدهي تكراريه در يك فيلم ديگه عين همين تكرار شده بود ولي فقط اونجا رابطهي عاشقانه موضوعيت نداشت و روايت فيلم هم متفاوت بود اينجا زندگي نويسنده دچار تغيير ميشه ولي در اون فيلم زندگي شخصيت مورد توجه بود. اسم فيلم رو بخاطر ندارم فقط ميدونم "ويل فارل" بازي ميكرد. به اضافهي اينكه اون فيلم هم به اندازهي اين يكي خوب بود.
fatima-b021
05-27-2013, 05:50 PM
http://s2.picofile.com/file/7780332254/The_Secret_Life_of_Words.jpg
The Secret Life of Words 2005 (http://www.imdb.com/title/tt0430576/)
برای خلاصه ش نمی تونم چیزی بنویسم... این فیلم و باید دید!
خودم برای دومین بار این فیلم و دیدم، عاشقشم! عاشق همه ی اون سکانس ها و دیالوگ هایی که در عینِ سادگی خاص و تاثیر گذارن. بازی بازیگرای این فیلم که اصلا بازی نمی کنن و واقعا شدن یکی دیگه معرکه س!
کاری که سارا پُلی با بیانش می کنه! کاری که تیم رابینز با نگاهش می کنه! توی این فیلم هر چیزی سر جای خودشه، بی نقص نیست اما خیلی خوش ساختِ حداقل با سلیقه ی من از لحاظ خوش ساخت بودن جوره! موسیقی متن فیلم و آهنگ هایی که برای فیلم استفاده شده هر کدوم در نوع خودشون جالبن! ریتم فیلم و دوست دارم. کلا دوستش دارم، هر چند به خاطر یه سری مسائلی که توش عنوان می شه کم دشمن نداره! اما نگاه من به این فیلم سیاسی نیست، حتی اگه نگاهِ خود فیلم سیاسی باشه. من ورای فعالیت های انسانی و مثل سیاسی، اقتصادی و... کار دارم... خودِ خودِ انسان... آدم... یا هر اسم دیگه ای که داره!
8.3
" جایی خوندم که از راجر ایبرت پرسیده بودن چرا نمرات شما به فیلم همیشه صحیح هست و رند؟ (اگر دقت کرده باشید نمراتش بیشتر 2.5 , 3 و .... اینجوری هست)
پاسخ داده بود که یک منتقد مسئول نمره ای هست که میده و همیشه باید دلیل این نمره رو بیان کنه . مثلا وقتی به فیلمی 4.3 میدی باید دلیل اون 0.2 مونده تا 4.5 رو بتونی
بگی و اکثریت رو قانع کنی . و این کار سختی هست . "
نمره ی 8.3 شما به فیلم واقعا جالب هست .ولی دلیل 0.2 رو بهتره توضیح بدید .
خوشم نمیاد راجب یه فیلم پشتِ سرِ هم پست بدم همینجا میگم، فکر کنم دلیلش و بشه بین همین تعریف هام پیدا کرد!
چون جزو دسته ی فیلمای ماندگار و برترِ ذهنِ منِِ! فقط به عنوان یه بیننده ی معمولی... نه منتقد و کارشناس و کسی که به صورت فنی و علمی و همچین چیزایی بخواد به یه فیلم امتیاز بده!
راستش من راجر ایبرت نیستم و... مثل اون هم امتیاز نمیدم و یعنی سعی نمی کنم مثل اون باشم! چون واقعیتش خیلی نمیشناسمش و فقط دو سه تا نقد ازش خوندم!
به هر حال چی بگم.. ممنون از توجهت!
هیچ کس راجر ایبرت نیست و ما همه خودمونیم . من فقط میخوام بگم که سیستم نمره دهی شما بهتره به سمتی بره که قابل درک باشه . شما در این تاپیک درباره ی فیلم کلی صحبت می کنید ولی جزیی نمره می دید . البته این ربطی به من نداره . ولی بهتره یا کار نظردهی خودتون رو جزیی کنید یا امتیازی که به فیلم میدید رو کلی تر کنید . این فقط نظر هست . امیدوارم درک کنید .
به نظرم این برای اشخاصی مثل من که نظرات شخصی میدن (یعنی خودشون به این قضیه واقفن که نظراتشون جنبه ی شخصی داره) خب مشخصه دیگه یه قضیه ی کاملا شخصی و سلیقه ای هستش! (من بر اساس سلایقِ شخصِ خودم هر چی که از فیلم متوجه میشم و حس می کنم و غیره... می نویسم! همین!) اگه هم می خواستید راجب اینکه من چطور به یه فیلم امتیاز میدم یا راجبش نظر میدم (کلی و جزئی) حالا راجبم نظر بدید یا نقدم کنید (!) بهتر بود به جای گفتن توی این تاپیک به خودم می گفتید. توی پروفایل یا پی ام، چون بیشتر راجب من و سلیقه ی منه...
من طبق قوانین تاپیک، نظراتِ شخصیِ خودم و می تایپم چون خوشم میاد احساساتم و راجب فیلمی که دیدم بنویسم حالا چه بقیه بخونن یا نخونن... از پستم تشکر کنن یا نکنن... فقط برای حس و حال خودمه... به خاطر همینه که جنبه ی حسی و شخصی می گیره چون بیشتر بر پایه ی احساساتِ که دیگه منطق و قانون و قواعدش هم کارِ دله نه بایدها و نبایدها و بهتر ها و بدترها و قابل درک بودن و نبودن ها و حالا هر چی! تا اونجایی که دیدم بیشتر نظرات اینجا هم کاملا جنبه ی شخصی داره، فقط یه تعداد محدودی و دیدم که واقعا آدم وقتی نظراتشون و می خونه حس میکنه نظراتِ یه منتقد و عالم به علمِ نقدِ نه یه کسی که چیزی از فنِ این کار نمی دونه و فقط نظرات شخصیه خودش و می تایپه (مثل من) البته من از چیزی ناراحت نشدم (با توجه به جمله ی آخرتون که امیدوارید درک کنم، یعنی یه جورایی همون درک کن و به خودت نگیر) :Smiley17: ولی خب باید جواب میدادم چون راجبه من و نظراتمه و اینکه چطور نظر و امتیاز میدم!
saman_pd09
05-27-2013, 06:07 PM
The Secret Life of Words 2005 (http://www.imdb.com/title/tt0430576/)
برای خلاصه ش نمی تونم چیزی بنویسم... این فیلم و باید دید!
خودم برای دومین بار این فیلم و دیدم، عاشقشم! عاشق همه ی اون سکانس ها و دیالوگ هایی که در عینِ سادگی خاص و تاثیر گذارن. بازی بازیگرای این فیلم که اصلا بازی نمی کنن و واقعا شدن یکی دیگه معرکه س!
کاری که سارا پُلی با بیانش می کنه! کاری که تیم رابینز با نگاهش می کنه! توی این فیلم هر چیزی سر جای خودشه، بی نقص نیست اما خیلی خوش ساختِ حداقل با سلیقه ی من از لحاظ خوش ساخت بودن جوره! موسیقی متن فیلم و آهنگ هایی که برای فیلم استفاده شده هر کدوم در نوع خودشون جالبن! ریتم فیلم و دوست دارم. کلا دوستش دارم، هر چند به خاطر یه سری مسائلی که توش عنوان می شه کم دشمن نداره! اما نگاه من به این فیلم سیاسی نیست، حتی اگه نگاهِ خود فیلم سیاسی باشه. من ورای فعالیت های انسانی و مثل سیاسی، اقتصادی و... کار دارم... خودِ خودِ انسان... آدم... یا هر اسم دیگه ای که داره!
8.3
" جایی خوندم که از راجر ایبرت پرسیده بودن چرا نمرات شما به فیلم همیشه صحیح هست و رند؟ (اگر دقت کرده باشید نمراتش بیشتر 2.5 , 3 و .... اینجوری هست)
پاسخ داده بود که یک منتقد مسئول نمره ای هست که میده و همیشه باید دلیل این نمره رو بیان کنه . مثلا وقتی به فیلمی 4.3 میدی باید دلیل اون 0.2 مونده تا 4.5 رو بتونی
بگی و اکثریت رو قانع کنی . و این کار سختی هست . "
نمره ی 8.3 شما به فیلم واقعا جالب هست .ولی دلیل 0.2 رو بهتره توضیح بدید .
saman_pd09
05-27-2013, 06:24 PM
خوشم نمیاد راجب یه فیلم پشتِ سرِ هم پست بدم همینجا میگم، فکر کنم دلیلش و بشه بین همین تعریف هام پیدا کرد!
چون جزو دسته ی فیلمای ماندگار و برترِ ذهنِ منِِ! فقط به عنوان یه بیننده ی معمولی... نه منتقد و کارشناس و کسی که به صورت فنی و علمی و همچین چیزایی بخواد به یه فیلم امتیاز بده!
راستش من راجر ایبرت نیستم و... مثل اون هم امتیاز نمیدم و یعنی سعی نمی کنم مثل اون باشم! چون واقعیتش خیلی نمیشناسمش و فقط دو سه تا نقد ازش خوندم!
به هر حال چی بگم.. ممنون از توجهت!
هیچ کس راجر ایبرت نیست و ما همه خودمونیم . من فقط میخوام بگم که سیستم نمره دهی شما بهتره به سمتی بره که قابل درک باشه . شما در این تاپیک درباره ی فیلم کلی صحبت می کنید ولی جزیی نمره می دید . البته این ربطی به من نداره . ولی بهتره یا کار نظردهی خودتون رو جزیی کنید یا امتیازی که به فیلم میدید رو کلی تر کنید . این فقط نظر هست . امیدوارم درک کنید .
hadi2006mi
05-27-2013, 08:42 PM
http://s2.picofile.com/file/7780332254/The_Secret_Life_of_Words.jpg
The Secret Life of Words 2005 (http://www.imdb.com/title/tt0430576/)
دردهای ادم سرمایه واقعی انسان هست
این فیلم رو پیشنهاد میکنم به چند دلیل:
1-فیلمنامه دقیق و عالیش با گرهای که به موقع باز میشه تا فیلم از نظر ریتم افت نکنه
2_فضاسازی بسیار حساب شده وسرد که نشاندهند ه تم داستان هست که ادمهای با دردهای نهفته و سکوتهای که دارند
3-بازی بسیار بسیار بسیار عالی از تیم رابینز و سارا پولی(عشق دوران کودکی من:Smiley69:)
4-دیالوگهای بسیار عمیق ولی کم که همین کم بودن دیالوگ باعث تاثیر بیشتر شده است
5-مزه این فیلم رو بچشید مطمئنم حالا حالاها ته ذهنتون به این مزه فکر خواهید کرد
6-این فیلم رو دوبله نگاه کنید تا تاثیر دیالوگها بیشتر بشه
7-من به این فیلم نمره 7 میدم
hadi2006mi
05-28-2013, 02:11 AM
Blindness 2008
http://picoup.ir/images/18702489901153720477.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt0861689/)
همیشه دوست داشتم کوری معروفترین اثر ساراماگو (برنده جایزه نوبل) بخونم تا اینکه فیلمش دیدم و خوشحال شدم که پرونده یکی از دغدغهای ذهنیم بسته شد.(من با تئوری فیلمهای اقتباس شده معمولن اثرهای ضعیفی هستند مخالفم)
خلاصه داستان:در شهری مردم بر اثر ابتلا به بیماری مرموزی کور میشوند ودر این میان زنی وجود داره که میبینه ولی خودشو کور نشون میده تا همرنگ جماعت باشه و.....
داستان سورئال ساراماگو بیشتر یک نقد و بیانیه اجتماعی است که نشون میده همین مردمانی که در کنارشون داریم متمدنانه زندگی میکنیم در شرایط بحرانی چقدر خوی وحشیگری و حیو انی پیدا میکنندو برای رسیدن به امیال پست خود
از هیچ شقاوتی فرو گزارنیستند.
فیلم گزنده و تلخ کوری در به تصویر کشیدن زجرهای یک انسان بینا در جمع ادمهای کور تا حدودی موفق عمل کرده ،بخصوص صحنه ای که زن بینا شاهده خیانت کردن شوهرش هست یا صحنه ای که زنهای گروه برای بدست اوردن غذا مجبور به فاحشگی میشند از سکانسهای خوب و تاحدودی قابل اعتنا فیلم می باشد.
کوری در مجموع فیلم متوسطی حساب میشه هر چند به نظر من ایده داستانی خوبی داره ولی پرداخت ضعیفش باعث شده که چندان فیلم محبوبی نباشه ولی ارزش یکبار دیدن داره
من به این فیلم نمره 6 میدم
اگـــر نـمـیـتـوانـیـم مـثـل آدم زنــدگـی کنـیـم دسـت کــم بـکـوشـیـم مثـل حـیـوان زنـدگــی نــکـنـیـم (سارماگو)
تایپیک دانلود:
http://tvworld.info/thread2289-4.html
prongz
05-28-2013, 03:53 AM
Blindness 2008
http://picoup.ir/images/18702489901153720477.jpg
http://tvworld.info/images/smilies/IMDB.png (http://www.imdb.com/title/tt0861689/)
همیشه دوست داشتم کوری معروفترین اثر ساراماگو (برنده جایزه نوبل) بخونم تا اینکه فیلمش دیدم و خوشحال شدم که پرونده یکی از دغدغهای ذهنیم بسته شد.(من با تئوری فیلمهای اقتباس شده معمولن اثرهای ضعیفی هستند مخالفم)
خلاصه داستان:در شهری مردم بر اثر ابتلا به بیماری مرموزی کور میشوند ودر این میان زنی وجود داره که میبینه ولی خودشو کور نشون میده تا همرنگ جماعت باشه و.....
داستان سورئال ساراماگو بیشتر یک نقد و بیانیه اجتماعی است که نشون میده همین مردمانی که در کنارشون داریم متمدنانه زندگی میکنیم در شرایط بحرانی چقدر خوی وحشیگری و حیو انی پیدا میکنندو برای رسیدن به امیال پست خود
از هیچ شقاوتی فرو گزارنیستند.
فیلم گزنده و تلخ کوری در به تصویر کشیدن زجرهای یک انسان بینا در جمع ادمهای کور تا حدودی موفق عمل کرده ،بخصوص صحنه ای که زن بینا شاهده خیانت کردن شوهرش هست یا صحنه ای که زنهای گروه برای بدست اوردن غذا مجبور به فاحشگی میشند از سکانسهای خوب و تاحدودی قابل اعتنا فیلم می باشد.
کوری در مجموع فیلم متوسطی حساب میشه هر چند به نظر من ایده داستانی خوبی داره ولی پرداخت ضعیفش باعث شده که چندان فیلم محبوبی نباشه ولی ارزش یکبار دیدن داره
من به این فیلم نمره 6 میدم
اگـــر نـمـیـتـوانـیـم مـثـل آدم زنــدگـی کنـیـم دسـت کــم بـکـوشـیـم مثـل حـیـوان زنـدگــی نــکـنـیـم (سارماگو)
تایپیک دانلود:
http://tvworld.info/thread2289-4.html
دوست عزیز من این فیلم رو ندیدم و هیچ نظری هم در مورد خود نقدتون ندارم.اما مطالبی تو این پستتون دیدم که منو ازار داد.اولا با توجه به تعریف همون یک سکانس از خیانت همسر زن(یا همون کاراکتر دکتر) کافیه که نتیجه بگیرم یه اقتباس کاملا ضعیفه چون همچین اتفاقی به هیچ وجه در کتاب رخ نمیده و اصلا برای همچین سکانسی باید کل کاراکتر دکتر و به عبارت دیگه کل کتاب رو تحریف کرد.پس کاملا روشنه که به هیچ وجه "چیز"ی که شما دیدین هر چی که بوده،قابل قیاس با کتاب کوری نیست.
نکته ی مهم تر ، طبقه بندی کتاب کوری در کلاس سورئال بود.اولا که شما وقتی کتاب رو نخوندین چطور توانایی تشخیص سبکش رو دارین؟بر فرض که فیلم کاملا با سبک مشابه کتاب ساخته شده باشه و به شما جایگاه این قضاوت رو بده.رمان کوری کاملا در فضای رئال سپری میشه و در "افراطی ترین حالت" میشه به زیر شاخه رئالیسم جادویی ربطش داد.به نظر میاد تعریفی که شما دارید از سورئالیسم کاملا اشتباه باشه.برای اینکه متوجه تفاوت این دو سبک در سینما بشین بهتون پیشنهاد می کنم فیلم سگ اندلسی رو ببینید تا متوجه تفاوت زمین تا اسمان این داستان با سبک سورئالیسم بشید.
البته قصد من مخالفت با پستتون نبود و همین که تو این تاپیک فعال هستین جای تشکر داره.اما فکر می کنم باید در مورد نوشته هامون مسئولیت پذیر باشیم.دوستانی هستند که این هار و می خونن و به ذهنشون می سپارن.قرار دادن اطلاعات غلط باعث میشه هر چیزی که بعد از اون به دانسته هاشون در اون زمینه اضافه می کنند غلط بشه.خیلی ها ممکنه با این صحبت های شما سراغ همچین کتاب شاهکاری نرند با دیدن همین فیلم فرصت لذت بردن از همچین داستانی رو از دست بدن.و یا تعریفی که از سورئال پیدا کنن چیزی کاملا اشتباه باشه.بازم ازتون تشکر می کنم و امیدوارم از صحبت هام دلخور نشده باشید
The Suicide Shop 2012
http://buspic.com/img/file13697168621.png
يه شهري كه همه براي خودكشي كردن از هم پيش ميگيرن روز و شب مردم نا اميد در يك شهر صنعتي و چرك و ماشيني فقط به يك چيز فكر ميكنند كه چه وقتي و چگونه با چه وسيلهايي خودشكي كنند تا درد كمتري حس كنند اين علاقهي به خودكشي و كشش نامتعارف عمومي به خودكشي دولت رو مجبور كرده كه حداقل يك جريمهي سنگيني جهت مقابله با خودكشي در محيط عمومي وضع كند در اين وضعيت وخيم اتفاقا يك "مغازه خودكشي" وجود دارد كه تمام وسايل لازم براي يك خودكشي داخل خانه يا يك جاي خلوت كه "عمومي" محسوب نشود را در اختيار مشتريهاي 1 روزهاش قرار ميدهد و اما وسط اين همه هياهو براي "خودكشي" تولد يك پسر بچه در داخل خانوادهي صاحب مغازه سرنوشت مردم شهر رو تغيير ميدهد ...
باور كنيد خواندن خلاصه داستان و متوجه شدن ايدهي داستان به تنهايي كافيه! و همين مقدار لذت بردن كفايت ميكند اين توصيه رو به عنوان يك كسي كه تجربهي ديدن اين اثر نااميد كننده رو داشته عرض ميكنم يك انيميشن 70درصد موزيكال كه سعي كرده بهترين شيوه براي نابود كردن يك ايدهي به اين جذابي رو تا جايي كه در توانش بوده اجرا كنه. اي كاش فقط ايده اوليه از بين رفته بود بلكه اجراي خاص و طراحي انيميشن و چهرهي خواستني شخصيتها همه به {گ...** رفته!
يك روايتي كه در نمايش خشونت خودكشي شخصيتها چيزي كم نداره ولي بلافاصله در سكانس بعد يك موزيكال بچگانه تحويل شما ميدهد و گل و بلبل ميشه و يه بلاتكليفي آزاردهنده و يه ريتم خستهكننده حتي با وجود يك تايم 80دقيقه كه به نظر كوتاه و مناسب ميرسه. اين همه چيزهاي منفي رو به لحن و صدا و زبان غيرقابل تحمل "فرانسوي" شخصيتها كه قراره مثلا روي يك ريتم "ترانه" بخوانند اضافه كنيد من كه همين حالا هم حالم بد شد!
نميدونم چرا هر چي به فرانسه ختم ميشه اينقدر حال بهم زنه!
امتياز: 2
hadi2006mi
05-28-2013, 03:41 PM
نکته ی مهم تر ، طبقه بندی کتاب کوری در کلاس سورئال بود..........................(نقل قول از prongz)
1-از اینکه نقدها ایجاد بحث میکنه و در خلال این بحثها من چیز جدید و یا حتی نگاه جدیدی پیدا کنم باعث خوشحال شخصی من میشه و هیچ گونه دلخو ری و ناراحتی در من ایجاد نمیکنه پس از دوست خوبم (فکر کنم اسمت مجتبی است)ممنونم
2-مکتب سورئال این مکتب بازتاب نابسامانیها و آشفتگیهای قرن بیستم است(برگرفته از ویکی پدیا) من با توجه به فضای اشفته و غیر قابل کنترل فیلم ،این فیلم (تاکید میکنم با توجه به دیدن فیلم برداشتی از کتاب هم کردم)و کتاب را بعنوان یک اثر سو رئال تعریف کردم .
3_مکتبهای ادبی نمادهای مختلفی دارند که همین امر باعث گستردگی تعاریف میشه و ممکن یک اثر نمادهای از مکتبهای مختلفی داشته باشه که باعث میشه یک اثر از دیدگاه من در قالب سورئال و از دید شما با اغماض در رئالیسم جادویی قرار بگیره.پس همین جا اختلاف نظر ما شاید در برداشتهای شخصی هست که از مکتبهای مختلف در ذهنمون داریم که برای اصلاحش نیاز به بحثهای جدی هست که از حوصله این مطالب خارج است.
3-کتاب کوری بی شک یکی از اثرهای قابل تحسین دنیای ادبیات بوده که هنوز جزو رمانهای برتر قرن بحساب میاد و شاید بهمین دلیل همه از گرفتن جایزه نوبل توسط ساراماگو خوشحال شدند ولی من با دیدن فیلم (که شاید یک اثر ضعیف اقتباسی باشد) درونمایه و شالوده کتاب را تا حدودی برای من مشخص کرد و ذوق و شوق خوندن کتاب رو از بین برد.
4-سینما همیشه وامدار ادبیات خواهد بود و در طول تاریخ به ساختن فیلم براساس کتابهای مشهور ادامه خواهد داد، شاید یک فیلمی مثل کوری از کتاب ضعیفتر بشه(و باعث بشه نقدی شما(****gz) رو ازار بده) یا فیلمهای مثل پدر خوانده باعث معروفتر شدن نویسنده اثر ماریو پوزو میشه بهر حال این الا کلنگ همیشه یک طرف نبوده است و این داستان اقتباسهای ادبی همچنان طرفدارها و مخالفان خودش رو خواهد داشت.
5-شاید انجمن نیاز به یک تایپیک در مورد اخرین کتابی که خوندیند داره تا بچهای که در سینما و موزیک از انجمن، دیدگاه و ایده میگیرند در زمینه انتخاب کتابم با اگاهی بیشتری به انتخاب و خوندن کتابها بپردازند.
اضافه شده در : 33 minutes
The Suicide Shop 2012
http://buspic.com/img/file13697168621.png
نميدونم چرا هر چي به فرانسه ختم ميشه اينقدر حال بهم زنه!
امتياز: 2
به پیشنهاد ایرج این فیلم رو دیدم هر چند قبلش مطالبی در موردش خوندم و تاکید بیشتر ایرج باعث شد این فیلم رو ببینم به نظر من مشکلی که با اینگونه اثار تقریبن موزیکال سینما فرانسه داریم برمیگرده به ترجمه ناپزیر بودن اشعار فیلمها است (مثل فیلم بینوایان که یک اثر موزیکال بود ولی برای یک تماشاچی بیگانه با زبان اصلی اثر تبدیل میشه به یک اثر کاملن زجراور و غیر قابل تحمل)این فیلم هم علاوه برداشتن یک ایده خوب و جذاب بدلیل ساختار موزیکالش به یک اثر حوصله سر بر و ضعیف تبدیل میشه.
شاید شما هم با من هم عقیده باشید که بهترین فیلم موزیکالی که دیدیم اشکها و لبخندها بوده که بی شک دوبله جانانه و عالی اثر در این انتخاب نقش داشته جای که شعرهای فیلم بخوبی دارای یک قافیه مناسب و اهنگین شدند.
86471181
05-29-2013, 03:36 PM
http://picoup.ir/images/78604048868025011978.jpg (http://picoup.ir/)
www.imdb.com/title/tt0071853
این فیلم رو من دیشب دیدم
موضوعش در مورد شاه آرتور و پیدا کردن جام مقدس هست که تقریبا میشه گفت حتی اگه این خلاصه ی کوچیک رو هم نگم زیاد فرقی نمیکنه چون فیلم حتی به این موضوع هم ربطی نداره :D
فیلم یه کمدی واسه سال 1975 و داستان تو قرون وسطی اتفاق میفته، از نظر جلوه های ویژه صفر یا حتی زیر صفر هست اما شوخی هایی که داره فوق العاده هست حتی گاهی اوقات اونقدر احمقانه به نظر میرسه که خود به خود به این مسخرگی و احمقانه بودنش میخندین ، جز معدود کمدی هایی بود که دیدم از هر ابزاری استفاده نشده واسه خندوندن مخاطب ( مثل بحثهای جنسی و ... )و این که شوخی های این فیلم دقیقا از تیتراژش شروع میشه یه جورایی قبل از شروع فیلم با تیتراژ مخاطب رو به خنده میندازن و تقریبا تمام شوخی هایی که حین فیلم من خودم دیدم باعث شد بخندم ، جالب اینه که تو غالب شوخی هاش یه نکته ای هست مثلا یه قسمتی داره که آرتور با شوالیه ی سیاه میخواد مبارزه کنه ، اولین دست شوالیه رو که میزنه قطع میکنه ، به شوالیه میگه خود تو دیگه بازنده شدی اما شوالیه تو جوابش میگه این فقط یه خراش کوچیک بود ، همین روند جلو میره تا دست و پاهای شوالیه قطع میشه اما شوالیه باز هم میگه تو نمیتونی من رو شکست بدی ، تو این سکانس که به شدت بامزه هست آدم یاد کسانی میفته که همیشه حقیقت رو کتمان میکنند و در نهایت فقط باید از کنارشون عبور کنی
خلاصه اگه کسی ندیده این فیلم رو به ژانر کمدی علاقه داره من این فیلم رو پیشنهاد میکنم :Smiley17:
Where The Wild Things Are 2009
http://picoup.ir/images/86985920020253241615.jpg
http://picoup.ir/images/48538289755414500303.png
داستان يك پسر بياعصاب و تنها به نام "مكس" كه توانايي ارتباط با خانواده و ديگران را ندارد و آخرين باري كه در خانه عصبي شد شونهي مادرش را يك گاز حسابي گرفت! "مكس" قصهي ما بعد از قضيهي گاز و دعوا با مادر از خانه فراري ميشه و به جنگل فرار ميكنه و خيلي اتفاقي وارد يك "دنياي" جديد و با حضور كلي جانوران غولآساي به شدت بياعصاب و وحشي ميشه كه با ترفند "خاليبندي" طرح دوستي و نهايتا به مقام "پادشاهي" اين حيوانات ميرسه ...
تا آنجايي كه من اطلاع دارم (دقيق نميدونم) مثل اينكه ايدهي داستان "مكس و دنياي هيولاها" و "پادشاهي" از روي يك قصهي كوتاه كودك 6يا10صفحهايي (مصور) برداشت شده كه به نظرم تجربهي جالبي براي فيلمنامهنويس "جايي كه وحشيها هستند" بوده.
داستان روبهرو شدن با هيولاي درون يا با افرادي بدتر از خودت و تلاش براي بهبودي و حل مشكلات و همهي اينها تكراري و تاحدودي آشنا هم هستند مثل تقريبا فيلمي ايراني كه "اكبر عبدي" در نقش يك پدر به شدت عصبي كه عادت داشت تنها پسرش رو زير بار كتك بگيره و نهايتا به طرز خيلي عجيبي از طريق "ماشين لباسشويي" وارد يك دادگاه و از اونجا وارد گذشتهي خود و با موجودي بدتر از خودش يعني "برادر بزرگتر" (كه كم از هيولاهاي اين فيلم آمريكايي نداشت) روبهرو شد و ... اين فيلم هم تقريبا از همان ايدهها و كدها استفاده كرده "كارول" كه كمي از "رالف خرابكارة نداره يك هيولاي بياعصاب و تنهاست كه در نقشهي دوستياش با "كي.دبليو" هميشه محكوم به شكسته و مشخصه كه اين موجود با اين خصلتهاي آشنا و شبيه به "مكس"، همان هيولاي خشونت و عصبيتي است كه حالا در درون دنياي خيالي (همان دادگاه فيلم ايراني) مكس به شكل يك هيولاي پشمالو درآمده ...
فيلم يك دنياي عجيب و غريب با كلي شخصيتهاي هيولايي با شكلهاي مسخره (حال بهم زن) ساخته شده اگه به داستانهاي كودكانه با يك نتيجهي اخلاقي همراه درس گرفتن اضافي علاقهمند هستيد اين بهترين گزينه نيست ولي يكي از گزينهها ميتواند باشد. (من خودم عاشق اين جور داستانم)
امتياز: 6
پ.ن: صداي شخصيت "كارول" رو "توني سوپرانوس" محبوب و به شدت دوستداشتني درمياره.
hadi2006mi
05-31-2013, 04:01 PM
capote
http://tinymoviez26.org/pics/original/62qR8TA9Qw7RmhR3eGvYYqRNnlg.jpg
Capote (2005) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0379725/?ref_=sr_1)
قتل بخاطر 40 دلار
داستان فیلم :ترومن کاپوتی(یکی از نویسندهای بزرگ قرن بیستم امریکا)در گیر ماجرای دو محکوم به اعدام بخاطر قتل افراد یک خانواده میشه در این بین با یکی از قاتلین احساس نزدیکی زیادی میکنه که همین امر فعالیت حرفه ای و زندگی شخصی کاپوتی رو تحت تاثیر قرار میدهد و....
فیلم در به تصویر کشیدن زجری که کاپوتی از تاثیر گزشته تاریک ادمها در بوجود اوردن فجایع اینده بخوبی عمل میکند و تاحدودی به کنکاش روانشناسانه این امر در زندگی قاتل و خودش میگردد و سوالهای ذهنی که برای ترومن ایجاد میشود و نداشتن جواب قانع کننده به اونها باعث میشه که از روبرو شدن با جهان تلخ واقعی گریزان شود و به دامن الکل پناه ببره تا نقش پر رنگ تقدیر رو در سرنوشت ادمها را فراموش کند.
فیلم یک بازی تحسین شده (بخصوص در نوع صدای که ترومن داره که اوایل ازار دهنده است ولی بمرور گوشها بهش عادت میکنند)از هافمن داره که در برخی صحنه های فیلم بازی زیرپوستی عالی رو نشون میده که برای همین فیلم یک جایزه اسکار بحق رو براش به ارمغان می اورد.
در کنار فضا سازی خوب و نماهای سرد و برفی درکنار تصاویری از درختان عریان فصل زمستان و یک ریتم ملایم در کنار موسیقی که جاهای وحشت و در ماندگی ادمها رو در مواجه با حقایق تلخ بخوبی نشان می دهد.
این فیلم خوب رو از دست ندید بعضی فیلمها واقعن ارزش یکبار دیدن رو دارند
من به این فیلم 7 میدم
http://www.picoup.ir/images/17782063052105881928.jpg
پ.ن:کاپوتی:من و پری انگاری تو یک خونه بودیم فقط پری از در عقبی رفت و من از در جلو خارج شدم
The Chaser 2008
http://picoup.ir/images/04895087040852804336.jpg
http://picoup.ir/images/93663473987178786333.png
"يونگ-هو" يك اخراجي نيروي ويژه پليس كه به شغل شريف! "جاك..ي" مشغول است. دو تا از دختراني كه براي او كار ميكردند به طرز مشكوكي ناپديد ميشوند و او براي به دست آوردن پول و پيدا كردن دختران (كارمندانش!) به احتمال اينكه اين دو تا دختر توسط يك دلال فروخته شده باشند به دنبال آدرس مشتري 4885 (4شمارهي آخر تلفن همراه) ميگردد در حاليكه همين امشب باز به همين آدرس تنها دختر باقي ماندهي "رئيس يونگ-هو" به نام "مي-جين" براي دادن سرويس! توسط همكار بيعرضهاش فرستاده شده ...
يك تريلر جنايي معركهي ديگه از سينماي كره.
يه ذره زيادي! تعريف كردنهاي من از فيلمهاي كرهايي كليشه شده ولي خب چكار ميشه كرد اينقدر اين سينما فيلمهاي خوب و سرگرمكننده با فيلمنامههاي روان و دقيق پس ميندازه كه مجبور ميشم بعد از هر تجربهي جديد دوباره يك ليست از تعريف و توصيف رديف كنم.
خشونت كنترل نشده و استفاده از يك شخصيت رواني – قاتل كه براي شكنجه و كشتن قربانيهايش از "چكش" و ابزار تعمير درب و ساختمان استفاده ميكند و شخصيتپردازي فوقالعادهي "يونگ-هو" يك سوپراستار 40يا50سالهي رك و بازيگوش كه در طول فيلم كارهاي خارقالعاده زياد انجام ميده ولي جنس كارش و قهرمان بازي "يونگ-هو" بعيد به نظر نميرسه يعني ميشه مثل اون بود اشتباه ميكنه و شكست ميخوره شوخي ميكنه و فحش ميده اصلا شبيه قهرمانهاي "حلبي" شكل هاليوود نيست باز به اندازهي اونا قهرمان بازي انجام ميده ولي كاملا رئال و قابل درك.
موفقترين قسمت فيلم (اگه تعليق بينظير مداوم و تزريق دائمي استرس رو بيخيالي طي كنم) در نمايش يك گروه پليس دست و پا بستهي غير حرفهايي و عصبي است. تقريبا محيط و فضاي نمايش گروه پليس و ادارهي پليس يك جور كمديه (بيشتر به خاطر حماقت مامورين). خيلي خيلي سر اين قضيهي پليس و نحوهي برخوردشون با مجرم و بازجويي و حتي در قاببندي به فيلم بينظير "Memories of Murder" شباهت داره. فقط با يك فرق كه همه اتفاقات داخل يك شهر بزرگ و مدرن شكل ميگيره. بايد به همهي نكات مثبت فيلم استفادهي هنرمندانه از كوچههاي تنگ و تاريك و سراشيبي و سربالاييهاي گيجكنندهي خيابانهاي فرعي رو هم اضافه كرد.
اگه بين دو قطب مثبت و منفي يك فيلم هاليوودي جنگ بشه آنوقت با يك سكانس پر از جلوههاي ويژه و حركتهاي ديوانهوار دوربين طرفيم در حاليكه در فيلم "تعقيبكننده" يك دعوا و زد و خورد بين دو قطب منفي و مثبت فيلم روي ميده ولي برعكس نسخهي هاليوودي خبري از اين همه زرق و برق نيست انگار بين دو نفر غريبه توي خيابون دعوا شده و به قصد كشت با دندون با دست با هرچي بهم ديگه ضربه ميزنن.كاملا طبيعي و چشمنواز.
فيلم تاحدودي نقد اجتماعي داره با حضور يك شخصيت دولتي (شهردار) و به شدت تلخ و عصبيكننده است ولي خب باتوجه به يك پايان نسبتا خوش (دقت كنيد نسبتا) اين همه عصبيت و استرس و بيرحمي رو ميشه يه جورايي هضم كرد.
موسيقي "تعقيب كننده" بخصوص در سكانس ماقبل آخر در سوپرماركت و همراه با ضربات چكش ديوانهكننده است.
امتياز: 8
Monsieur Lazhar 2011
http://picoup.ir/images/38502366207952874024.jpg
http://picoup.ir/images/02722758567305585730.png (http://www.imdb.com/title/tt2011971)
"سيمون" براي نوبت تقسيم شير از حياط مدرسه به داخل راهروي منتهي به كلاس ميرود و هر چقدر سعي ميكند در كلاس را باز كند موفق نميشود كنجكاوي ميكند و از داخل روزنهي شيشهايي روي در، داخل كلاس را دزدكي ديد ميزند و با وحشيانهترين و غيرقابل پيشبينيترين چيزي كه انتظارش را دارد روبهرو ميشود "مارتين" خانوم معلم مهربان و پرطرفدار مدرسه خودش را وسط كلاس درس با كمك شال آبي رنگش دار زده! ... اين فيلم فرانسوي با يك چنين افتتاحيهي "فرانسوي"وار و نااميدانه و افسردهكنندهي هيجانانگيز شروع ميشود ولي فقط براي شروع نه تا پايان ...
داستان فيلم هم دقيقا از بعد خودكشي "مارتين" شروع ميشود يعني زماني كه "بشير لازار" 40ساله و الجزايري (پناهنده به كشور فرانسه) داوطلبانه براي تدريس و معلم جانشين، خودش را به مدير مدرسه خانوم "واليكوت" معرفي ميكند و نهايتا پذيرش ميشود. حالا بشير است و يك 12تا بچهايي كه دوتا از اونا شاهد مرگ معلم قبلي بودن و بقيه هم از علاقهمندان "مارتين"ي آويزون از سقف همان كلاس با شال آبي ...
http://picoup.ir/images/70866561192997008799.jpg
فيلم حدودا چندين انتقاد رو باهم مطرح ميكنه يكي براي اروپايي جماعت خيلي خيلي آشنا است و خاص همان منطقه است كه زياد براي مخاطب ايراني مثل من و شما موضوعيت نداره. مثل "پدوفيليا" كه عنواني است براي يكسري قوانين سختگيرانه و كنترلكننده براي بزرگسالان بخصوص در مراكز آموزشي كه حق دست زدن (كوچكترين تماسي) رو با كودكان ندارند. كه شكل مرگ و عامل اصلي خودكشي "فرشتهي مهرباني" مثل "خانم مارتين" دوست داشتني اين مدرسهي فرانسوي بخاطر سوءاستفادهي يكي از بچههاي كلاس است از اين "حق قانوني" ...
انتقاد بعدي شايد "خشونت" است و برداشت تك تك بچهها از اين موضوع كه در انشاءي خودشون انعكاسش ميدهند مثل انشاي زيباي "آليس" دختربچهي بامطالعهي و تيزهوش كلاس: "ما خطاكار و خشونتطلب رو تنبيه ميكنيم شايد بايد خانم مارتين رو هم به خاطر كارش تنبيه ميكرديم ولي نميتوانيم چون اون مرده!" به اضافهي اينكه شخصيت اول فيلم يعني "بشير عرب" (پناهنده به جامعهي مدرن و مهربان غربي!!!!) يك فراري از كشور الجزاير است زيرا او و همسر و دو فرزندش توسط تندروهاي وطني تهديد شدن و در حادثهي آتش سوزي نيز بشير تمام خانوادهي خودش را از دست داده يعني او نيز يك قرباني خشونت است ... (نژادپرستي كه اروپاييها قراره باهاش مبارزه كنن در اين فيلم به صورت كاملا مكانيزه و پاستوريزه و ... نمايش داده ميشود)
اگه توانايي تحمل فيلمهاي باصبر و حوصله و به شدت يواش اروپايي رو داريد اين گزينهي بدي نيست بخصوص كه در فيلم كوچكترين مورد غيراخلاقي و زنندهايي وجود نداره كه معمولا از فيلمهاي فرانسوي چنين چيزي بعيد به نظر ميرسه! خلاصه اينكه براي تماشايش ميشه روي جمع خانواده و يك جمع غير شخصي حساب باز كرد.
امتیاز: 6
Impish
06-02-2013, 01:46 AM
http://picoup.ir/images/96058010966865674865.jpg
http://picoup.ir/images/02451386567241850974.jpg
بخاطر تک تک ثانیه هایی که پای این فیلم گذشت ، پشیمونم . فیلمی با موضوعی قدیمی ، بدون هیچ چیز تازه ای و هیچ حرف خاصی! شاید بزرگ ترین پیامی که برای بیننده داشت این بود که هیچ وقت بچه هاتون رو تو خونه تنها نذارید! هیچ صحنه طنز جدید و جالبی هم نداشت ، از اون دسته فیلم هایی هست که اصلا نباید نگاشون کنی...حیف حجم،حیف وقت ...حیف
فیلم پر بود از الفاظ رکیک و کثافت کاری های دوران بچگی ، تنها فرق این فیلم با بقیه کارهای نیما نوری زاد(کارگردان فیلم،که اولین تجربه سینمایی ـش بود و قبل از این موزیک ویدئو میسخاته) زمان این فیلم بود ، فیلمی که بهتر بود در قالب یک موزیک ویدئو چند دقیقه ای ساخته شه تا یک فیلم یک ساعت و نیمه.
hadi2006mi
06-02-2013, 04:17 AM
THE CHANGE UP
http://tinymoviez26.org/pics/original/vvouEsB13kZN0NcV4vvFJwwhrs1.jpg
http://www.imdb.com/title/tt1488555
«میچ» و «دیو» دو دوست قدیمی هستند که هرکدام زندگی متفاوتی دارند. دیو یک وکیل متاهل است که سه فرزند دارد، اما میچ همچنان مجرد باقی مانده و تا بحال هیچ مسئولیتی بر دوش نداشته است. آنها به زندگی یکدیگر حسادت می کنند، تا اینکه یک روز صبح هر کدام از آن ها در بدن دیگری از خواب بیدار می شود و فرصتی بدست می آورد تا زندگی متفاوتی را تجربه کند..
اگر امتحانتون بد دادید اگر دوست دخترتون دوباره رفته رو اعصابتون اگر تو محل کار با ریستون دعواتون شده اگر تیمتون دقیقه نود گل خورده بطور کل اگر رزو گندی داشتید این فیلم رو تماشا کنید.
یک فیلم کمدی جذاب با یک فیلمنامه خوب و خوش ریتم با انواع طنزهای کلامی و بدنی که کاملن بی ادعا داستان سر راست خودشو تعریف میکنه و یک پایان خوش برای تمام کسانی که فکر میکنند تو دنیا ازدواج چیزه خوبی هست.
دو بازیگر کمدی این روزهای سینمای امریکا(رینولد و باتمن)زوج خوبی در این فیلم نشون دادند و باز ی روان و باور پزیرشون در موقعیتهاهی پیچیده ای که توش بودند (بخصوص در سکانسهای که با کودکان بازی میکردند)رو خوب ایفا می کنند.
نکته جالب اینگونه فیلمهای کمدی سینمای بدنه هالیوود ،(مثل ساقدوشها،Horrible Bosses و...)پیامی هست که در لایه های زیرین فیلم نهفته هست. پایبندی به اصل ازدواج و تحمل سختیهای زندگی زناشویی درسته شخصیتهای فیلم جاهای دوست دارند شیطونی کنند ولی در اخر در لحظه وصال دیدن یک نشانه باعث میشه (مثل تاتو یک پروانه)دوباره سر به راه بشند و به اغوش گرم خانواده برگردند و خیانت نکنند این پیام از سینمای ارسال میشه که هیچگونه ادعای در زمینه تربیت اخلاقی اجتماعش نداره و بر عکسش سینما اخلاق پرور ایران بستر طنزش رو در ادواجهای مخفی، زنهای صیغه ای و دعواهای هوو ها با هم می سازد.
من به فیلم نمره 6.5 میدم
http://www.picoup.ir/images/55499953137623252578.jpg
پ.ن:فیلمهای دیگر این دو بازیگر رو حتمن ببینید افسوس حجم و وقت را نخواهید خورد
Cyrus 2010
http://picoup.ir/images/46912261600134220603.jpg
http://picoup.ir/images/97759025368932342809.png (http://www.imdb.com/title/tt1336617)
جنگي براي بدست آوردن يك زن بين "سايروس پسر" و "جان دوست"! با انگيزههاي متفاوت: سايروس براي بدست آوردن مادرش و "جان" براي داشتن يك دوست و اگه خدا بخواد در آيندهايي نزديك يك همسر مهربان. بهتره خيلي پيچيدهاش نكنم يك داستان خيلي ساده:
جان تازه از همسرش "جيمي" جدا شده و در يك پارتي با يك خانوم هم سن و سال خودش به نام "مالي" آشنا ميشه و رابطهشون بعد از يك شب باهم بودن يواش يواش جديتر ميشه و نهايتا پاي "جان" به خونهي مالي باز ميشه و اين تازه آغاز ماجراست چون "مالي" در خانهي خودش پسري چاقالو و 21ساله به نام "سايروس" داره كه حسابي به مادرش وابسته است و اين "وابستگي" و شيطنت "سايروس" باعث رويدادن يك جنگ تمام عيار بين "سايروس و جان" ميشه چون سايروس علاقهايي به ادامه داشتن نه تنها اين رابطه بلكه هيچ رابطهايي ديگهايي رو از طرف "مردي" با مادرش "مالي" ندارد ...
90دقيقه چشم دوختن به شيطنت و زرنگبازي و بدجنسي "سايروس" براي بهم زدن اين رابطه حداكثر جذابيت اين فيلم با حركات ديوانهوار دوربينه يه چيزي شبيه به حركات دوربيني كه در سريال "اداره" تجربه كرديم. فيلم يه كمدي ملايم داره كه يه ذره قدرت تماشاي چنين داستان (كوتاه) سادهايي رو بيشتر ميكنه و گرنه فيلم تم خستهكننده و غيرجذابي داره مثلا حد شيطنت و بدجنسي "سايروس" زيادي جدي نميشه و تنها در يك سكانس "مراسم عروسي" شايد كمي جديتر و تماشاگر پسند پيش ميره و گرنه در طول فيلم زياد جذابيتي نداره ...
همه شخصيتها به غير از "سايروس" زيادي ساده و عادي هستند اين هم يكي ديگر از دلايل عدم جذابيتش (شايد!) ...
اين فيلم رو حتما بعد از تماشاي يك فيلم به شدت سنگين و يا به شدت هيجاني ببينيد يا قبل از اون كه بالاخره يه جورايي هضم بشه و بره پي كارش. در كل اگه به فيلمهايي كه به روابط انسانها و تمايل شخصيتها به يكديگر ميپردازند علاقهمند هستيد اين گزينهي متوسط و به شدت آرامش بخشيه كه تايم كوتاهي هم داره و زياد وقت گير نيست.
امتياز: 6
hadi2006mi
06-03-2013, 02:46 AM
how do you know
http://www.picoup.ir/images/30903389079000263382.jpg
http://www.imdb.com/title/tt1341188/
بدان که چی می خواهی و یاد بگیر که چطور بدستش بیاری
خلاصه داستان: لیزا بعد از اینکه از تیم سافتبال آمریکا کنار گزاشته می شود و خودش در یک مثلث عشقی میبیند با پسر ورزشکار پولداری که ابراز محبت کردنش رو بلد نیست و پسر صادقی که درگیر یک مشکل مالیاتی و حقوقی شده و داروندارزندگیشو داره از دست میده و..
با توجه به بازیگرهای که توفلیم هست انتظار خیلی بیشتری داشتم ولی کاملن یک اثر معمولی هست با یک داستان تکراری بدون هیچگونه طنازی یا ظرافت خواستی با یک انتها کاملن مشخص و کلیشه ای.
فیلمنامه بزرگترین مشکل این فیلم که می خواسته کمدی باشه ولی صحنه های طنزش بدلیل ضعف پرداخت ایده مرکزی فیلم خوب در نمیاد و شاید تنها نقطه + فیلم بازی بسیار عالی و دلنشین جک نیکلسون که بخوبی نقشه یک پدر زرنگ و سواستفاده گر بنمایش میگزاره .
فیلم ازاردهنده نبود که بهتون پیشنهاد بدم نبیننیدش ولی خوبم نیست که بگم حتمن ببینیدش(چه جمله متضادی گفتم) از اینجور فیلمهاست که موقع دیدنش همش میگید بزار بره جلو شاید خوب بشه ولی متاسفانه این اتفاق نمیوفته.
فقط تو کل فیلم یک جمله روانشناس فیلم گفت که خوشم اومد و اون رو سو تیتر متنم کردم
به فیلم نمره 3 میدم اونم فقط بخاطر نیکلسون دوست داشتنی
Cosmopolis 2012
http://picoup.ir/images/02220251765016166934.jpg
http://picoup.ir/images/43241934746598614497.png (http://www.imdb.com/title/tt1480656/)
يك موش تبديل به واحد پول ميشود! به نقل از "زبيگنيو هربرت" اين جمله با يك فونت بسيار كوچك در يك پس زمينهي كاملا مشكي بعد از تيتراژ و قبل از نمايش اولين سكانس فيلم روي صفحهي مانيتور نقش مي بندد. با همين جمله و همين محتواي بسيار مبهم فيلم شروع ميشود فيلمي دربارهي يك سرمايهدار جوان (28ساله) كه قرار است از بالاترين نقطهي شهر به يك سلماني قديمي در جنوبيترين منطقهي شهر با "ليموزين" به شدت مجهز و ضد صدا و با همراهي چندين محافظ خوشتيپ مسلح براي كوتاه كردن موي مبارك تشريف ببرند ...
شما در طول فيلم بايد همين مسيري كه "Cronenberg" براي شما ترسيم كرده را تا آخر با اين سرمايهدار جوان (اسم بازيگر؟) در داخل يك ليموزين به شدت شيك و مجهز همراه شويد. يك فيلم سراسر "شعار" به سبك همان جملهي كوتاه (مثل اينكه قسمتي از يك شعر بلند باشد) كه ابتداي فيلم به نمايش درآمده پر از انتقاد و بيان جملات قصار و گوهربار در رابطه با دنياي آينده و سرمايهداري و حكايت زندگي انسانهاي مدرن و همچنين استفاده از "حضور رئيس جمهور در شهر" و ترافيكهاي پيدرپي به خاطر حركت ماشين رئيس جمهور و تظاهرات مردم عليه وضعيت اقتصادي و اجتماعي و پرتاب موش و گرافيتي كردن ديوارهاي شهر كه البته همهي اينها فقط از طريق شيشهي ضدگلولهي ليموزين قابل مشاهده است ...
اگر به شنيدن و خواندن (به خاطر زيرنويس) ديالوگهاي زير علاقه داريد اين فيلم رو حتما تماشا كنيد:
» زندگي زيادي معاصره!
» ما هر روز ميميريم
» آينده هميشه بي نقصه
» انگيزه و تمايل به نابودي، انگيزهي خلاقيه!
اين جملات تنها 4 نمونه تصادفي از اين فيلم 103دقيقهايي است كه ثانيه به ثانيهاش را مجموعهايي از اين "گلواژهها" پر كرده!
و در نهايت نقش اول قصهي ما پسر سرمايهدار، افسرده و به پوچي ميرسد و تقريبا همهي اموال مادي خود را از دست ميدهد ابتدا محافظ خودش را با اسلحهي اتوماتيك ساخت "اتريش" ميكشد و بعد از آن ماشين و رانندهي سياهپوستش را مرخص ميكند تا در گاراژ متعلق به ماشين كشتي مانندش زندگي كند و بعد به يكباره به يك خانهي كاملا مخروبهي جنوب شهر سرك ميكشد و با يك عضو اخراجي از زنجيرهي سرمايهداري خودش روبهرو ميشود و او را تشويق ميكند تا با اسلحهي خفنش به زندگي افسرده و ضدصداش! پايان دهد و در همين لحظه فيلم مبهم و باز بدون يك نتيجهي قطعي از اون مدلي كه مخاطب عام نميپسندد تموم ميشود ...
اگر مثل من به "Cronenberg" علاقه داريد "Cosmopolis" را خواهشا و وجدانا بيخيال شويد چون جز تأسف و پشيماني چيزي در پايان صاحب نميشويد.
امتياز: 0
Side Effects 2013
http://picoup.ir/images/49746095100936171617.jpg
http://picoup.ir/images/97197422174735292644.png (http://www.imdb.com/title/tt2053463)
يك پوستر به شدت تكراري و بيايده و بيربط به داستان فيلم انتخاب اين فيلم را براي دانلود و تماشا به شدت سخت كرده ولي وقتي از اين مرحلهي سخت خلاص شدم با يك اثر با يك فيلمنامهي خوب و هيجاني و معمايي روبهرو شدم. بعد از فيلم مسخرهي و زنندهي "مجيك مايك" و همچنين تم خستهكننده و آماتور "Contagion" دوتا از آخرين فيلمهاي سودربرگ اين يكي شبيه به يك معجزه است.
ماجراي يك قتلي كه توسط دختري جوان به نام "اميلي" انجام شده است. "اميلي" يك بيمار به شدت افسرده است كه 5نوع قرص از طرف دكتر قبلي (دكتر سيبرت) و فعلياش (دكتر بنكس) مصرف كرده و حتي اميدش براي بهبودي بخاطر آزادي شوهرش از زندان (مارتين) ناكام مانده و بامصرف قرصي به نام "آبليسكا" شدت افسردگي و عوارض جانبي مصرفش شدت پيدا كرده كه نهايتا با 3ضربهي چاقو در حالت نامتعادل روحي – رواني كه به نظر از عوارض جانبي مصرف اين نوع قرص باشد "مارتين" شوهر دلسوزش را از پا درميآورد و با اين اتفاق "دكتر بنكس" بخاطر تجويز داروي "آبليسكا" دادگاهي ميشود و همچنين شكايات عليه كارخانهي توليدي بالا ميگيرد و ...
تا اينجاي فيلم كه حدودا 30دقيقهي طول ميكشه احساس كردم با يك داستاني شبيه به Contagion طرفم يعني يك ماجرا با محوريت موضوعات پزشكي و علمي ولي هرچقدر داستان پيش رفت و معماي تازهايي از "قتل" در ذهن دكتر بنكس شكل گرفت همه تصوراتم از فيلم عوض شد. معمايي كه با پنهانكاري "اميلي" و تيزهوشي و كنجكاوي و لجبازي "دكتر بنكس" به شدت هيجانانگيز و بدردبخور شده. باتوجه به معمايي بودن داستان فيلم زياد نميشه در رابطش توضيح داد چون لذت كشفش نابود ميشه!
البته شايد داستان بخصوص در رابطه با "نقشه"ي طراحي شده براي رودست زدن به مخاطب زيادي غيرواقعي و تخ..ي تخيلي باشه كه حتي كارگردان رو مجبور ميكنه دوباره همهي وقايع رو به صورت "آنچه گذشت" نشان بده ولي ميشه بخاطر يك قصه براي سرگرم شدن بيخيال اين ضعفش شد. (به اضافهي "انگيزهي" اميلي كه اصلا قانع كننده نيست)
"عوارض جانبي" از اون فيلمهاست كه بايد به تك تك سكانسها و قاببنديها و چهرهي بازيگرها دقت كنيد چون چند دقيقه بعدش يا در پايان قراره غافلگير بشيد و به همين خاطر نيازه كه بادقت تماشا كنيد.
خلاصه اينكه در ليست فيلمهاي امسال (2013) اين يكي به نظرم از همه مهمتر و جذابتر بوده (فعلا)
امتياز: 7
Fanom
06-05-2013, 03:55 AM
In the Mood for Love (http://www.imdb.com/title/tt0118694/)
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/4/45/In_the_Mood_for_Love_movie.jpg/220px-In_the_Mood_for_Love_movie.jpg
یکی از بهترین فیلم هایی که دیدم تو چندوقت اخیر داستان شرم وعشق کاملا به سبک شرقی با یه تلخی تمام و موسیقی متن شاهکار ...
از اینجا به بعد نخوننین بعد فیلم بخونین چون لذتش به کشف همینه
داستان کامل شیوه برخورد دو نفر با خیانت یکسان نشون میده که اونها هم این فرصت پیدا میکنن که همون خیانت بکنن واین کشمکش بین دوست داشتن وعلاقه و پایبندی به اخلاق با تمام ویژگی های شرقیش تو این فیلم نمایانه..با اون صحنه زیبای پایانش انگاری بیننده هم مث شخصیت اول فیلم کل بار ودرد این مدت فیلم تواون سوارخ میذاره فیلم با اصرار به روزمرگی میخواد بگه که بین همه این یکنواختی ها سکوت ها وتکرار ها حقیقت های ناگفته وناپیدا هست که هیچ کس نگقته وگفته هم نخواهد شد ما هیچوقت شخصیت منفی فیلم صورتشون نمیبینیم چون به نظر من مهم نیستن که کی هستن اونا نماینده هستن نماینده کسانی که اخلاق زیر پا میذارن وعشق حقیقی رو ندارن پس همون بهتره که یه تیپ بمونن و نمادین حضور داشته باشن
hadi2006mi
06-05-2013, 10:19 PM
stoker
http://tinymoviez27.org/pics/original/mif93qTCI33RyoxhroEK0ANsGbk.jpg
http://www.imdb.com/title/tt1682180/
در جبهه غرب خبری نیست
خلاصه داستان:بعد از اینکه پدر ایندیا فوت می کند، عموی او چارلی، که حتی از وجود او خبر هم نداشته برای زندگی نزد او و مادر بی ثباتش می آید. ایندیا نسبت به این مرد مرموز و جذاب که انگیزه ای پنهان دارد مشکوک می شود و رفته رفته به شدت شیفته او می شود و....
اولین فیلم امریکایی سازنده فیلم تحسین شده oldboy،یک اثر متوسط بود.پارک در این فیلم المانهای سیمای شرقی رو با تکنولوژی هالیوود بخوبی ادغام کرده بخصوص حرکت دوربینش که بنظر من یک شاهکار بود از نماهای بسیار زیبا،حرکت سیال در اطراف سوژه (که به نظر من یکجور بازیگوشی بود).
فیلمبرداری این فیلم نقطه درخشان فیلم بود از نماهای نا متعارفی که میگرفت در کنار میزانسنهای عالی با عمق تصویر فوق العاده دیدن فیلم رو لذت بخش میکرد.
بازیهای فیلم خوب بود بخصوص Mia Wasikowska که نقش ایندیا رو خیلی خوب و باورپزیر ایفا کرد ولی از کیدمن انتظار بیشتری میرفت که بدلیل ضعف شخصیت پردازی در فیلمنامه نتونست نقش رو خوب بازی کند.
بزرگترین مشکل فیلم جدید پارک،فیلمنامه هست .داستان فیلم تا حدودی مشخصه و شخصیتهای بد وخوب فیلم خیلی زود لو میرند و این از حس تعلیقی که پارک میخواست شبیه فیلمهای هیچکاک در بیاره خارج میشه و شاید نیاز بود نقش چارلی(عمو)و مادر از لحاظ شخصیت پردازی دارای عمق بیشتری بودند .بخصوص عمو که نقش مهمی در ایجاد گره ها و حل پازل داستان داره میشد از نظر روانشناسی بهش نزدیکتر شد تا علت کارهای رو که میکرد درک کرد.
مشکلی که با پارک دارم این است که وقتی کارگردانی میتونه فیلم درخشانی مثل oldboy روبسازه همیشه ازش انتظاربیشتری میره ولی این فیلم اون ذوق و شوق رو از بین میبره و نسبت به اون فیلم اثر متوسطی هست هر چند من هنوز بهش امیدوارم که شاید فیلم بعدیش سورپرایزم کند.ادمی به امید زنده است.
من به این فیلم نمره 6 میدم ولی پیشنهاد میکنم حتمن این فیلم رو ببینیدو از قابهای چشم نواز فیلم لذت ببرید
http://www.picoup.ir/images/76479861277945843930.jpg
http://buspic.com/img/file13707573681.jpg
http://picoup.ir/images/09449761901050119675.png
داستان از "تصادف" و خبر فوت "ريچارد" شروع ميشود ريچارد مرده است و همسرش "اويلين" و تك دخترش "اينديا" را تنها در يك خانهي مجلل و اشرافي تنها گذاشته و دقيقا بعد از فوت "ريچارد" در مراسم بعد از تدفين سر و كلهي عموي اينديا به نام "چارلي" با يك گذشتهي مبهم و ظاهري نه چندان مناسب با مراسم فوت برادرش پيدا ميشود كه در اولين برخورد "اينديا" نسبت به او سوءظن پيدا ميكند و ...
فيلم معمايي است ولي نه چندان جذاب چون تقريبا چيز چندان مبهم و پنهاني وجود ندارد. اگه تعريف "معماي" فيلم استوكر را بگذاريم فقط روي دوش "كشف انگيزه" اينجوري معمايي است چون تنها چيزي كه در فيلم مبهم است انگيزهي قاتل از پيش لو رفته است. همه تقريبا "چارلي" رو با سكانس باجهي تلفن شناختن و چيزي از جنايتكار بودنش پنهان نمانده به جز انگيزه كه فيلم معماي "جاناتان" را پيش ميكشد ...
وگرنه باتوجه به شخصيتپردازي كاملا قصهپردازانه (يه جورايي تئاتري با اون رياكشنهاي اغراقآميز) شما هيچ وقت در طول فيلم درگير كشف يك قاتل بين چندتا مظنون نميشويد.
فيلم دو تا كارگردان همزمان دارد يكي خود چانووكپارك و ديگري همكار با ذوق و سليقهاش كه كارگرداني بخش "فوتوگرافي" كار را برعهده دارد و جاي جاي فيلم نقش اين آدم احساس ميشود حتي از ابتداي ابتداي فيلم در به تصوير كشيدن اسامي بازيگران ...
فضاي فيلم و لوكيشنها مثل يك رمان و تصورات ذهني يك خواننده از يك رمان هستند پس دنبال كشف زمان اتفاق افتادن و تاريخ ميلادي اين جور قيد و بندها نباشيد.
چان ووك پارك خشن كه هميشه با يك كاميون از ذخاير خون تصور ميشه اينجا كاملا خودش را كنترل كرده و به جز بخش پاياني كه آن هم خيلي كوتاهست چيز دندون گيري در نمايش يك خشونت چشمنواز و سرگرمكننده وجود نداره (متاسفانه).
شخصيت "اويلين" با بازي "كيدمن" را اصلا درك نكردم چون وقتي "كيدمن" در يك فيلم حضور داره حتما بايد يك شخصيت خاص و همچين گلدرشت از توش دربياد ولي من چنين حسي در خصوص "اويلين" نداشتم. هر كس با هر قيافه و هر سابقهي كاري ميتوانست جاي "كيدمن" در فيلم بازي كنه.
و مجموعهایی از شخصیتهای خشک و بیاحساس که دلبستن به یکی از این 3 نفر تقریبا غیرممکنه.
داستان "استوكر" ميشه دنباله داشته باشه حالا با همين عنوان يا يه چيز ديگه ...
امتياز: 6.5
prongz
06-09-2013, 12:32 PM
چان ووك پارك خشن كه هميشه با يك كاميون از ذخاير خون تصور ميشه اينجا كاملا خودش را كنترل كرده و به جز بخش پاياني كه آن هم خيلي كوتاهست چيز دندون گيري در نمايش يك خشونت چشمنواز و سرگرمكننده وجود نداره (متاسفانه).
اونم از تارانتینو مایه گذاشته بود
Take This Waltz 2011
http://buspic.com/img/file13707964621.jpg
http://picoup.ir/images/05990705916850404620.png (http://www.imdb.com/title/tt1592281/)
ماجراي عاشق شدن "مارگو"ي متاهل و دلبستن به همسايهي هنرمند و جوان و جذاب و خوش صحبتي به نام "دنيل". كل داستاني كه قراره 2 ساعت شما رو جلوي مانيتور نگه دارد تا سر دقيقهي 120م تمام شود همين يك خط خلاصه داستان بيشتر نيست ...
دقيق متوجه نشدم موضوع "خيانت"ي دوست داشتني است يا افسردگي "مارگو" و يا دائمي نبودن "محبت"هاي لحظهايي يا چه ميدونم يك حس "تنوعطلبي" و پشيماني "مارگو"ست يا خطاكار بودن "لو" شوهرش در سرد بودن رابطهي جنسي با هسمرش؟! كدام يك؟! يا شايد همه باهم. يك ذره گيج ميزنم! فكر ميكنم اين دلبستگي و اين عشق ممنوع "مارگو" آنقدر جذابتر و دلچسبتر از نوع واقعياش در فيلم نشان داده شده كه انگار وارد دنياي "والت ديزني" شديم با يك عالمه اسباببازي براي خفه كردن و هوسبازي ... به نظرم فيلم خيلي دوست داشت با همون موسيقي "Take This Walts" لئونارد كوهن و سكانس دو نفرهي مارگو و دنيل تمام بشه ولي مثل اينكه يك وجدان بيدار كارگردان رو مجبور كرد تا "جري" بدمست رو به جون "مارگو" بندازه تا اين جملهي قصار را در حالت مستي به صورت مخاطب پرتاب كنه:
جري: "زندگي كمي و كاستي داره. نميشه كاريش كرد. نبايد آدم بزنه به سرش و مثل ديوونهها بره اين كمبودها رو برطرف كنه!"
يكي از نكات جذاب فيلم اينكه تا 1ساعت اول خبري از نام دو زوج اول فيلم نيست يعني تا 60دقيقهي اول همه از ضمير به جاي اسم استفاده ميكردند تا اينكه در اولين برخورد 3نفره كه بالاخره اسم شخصيتها به نوبت در يك احوالپرسي همسايه با همسايه مشخص ميشه (دنيل،لو و بعدش "مارگو").
فيلم يك نقاشي پر رنگ و دخترانه است كه به شدت از رنگهاي تند و تيز و شاد و بانشاط در تك تك لحظات استفاده شده و آب و هواي گرم در كشور كانادا كه اكثرا با آبوهواي سردش ميشناسيم! خلاصه هرچقدر فيلم درخصوص قاببندي و تركيب لباس پوشيدن شخصيتها بخصوص "مارگو" بانشاط و شاد و خواستني است ولي از نظر داستان و پايان به شدت تلخ و نااميدكننده است.
يه مشابهتهايي با فيلم "گمشده در ترجمه" داشت كه برام جالب بود حتي كارگردان هر دو فيلم هم "مونث" هستند! به اضافهي طراحي شخصيت دقيق نقش اول كه يك دختر جوان متاهل كه از زندگيش رضايت نداره و اي همچين افسرده ميزنه. در هر دو فيلم چنين شخصيتي وجود داره و خيلي هم جذاب و خوب طراحي شده.
بايد از ترجمهي خوب "Drama" تشكر كنم يكي از ويژگيهاي مثبت كارهاي "آرين" زيرنويسكردن ترك و نام خوانندهي موسيقي فيلم كه كمتر زيرنويسي چنين خاصيتي داره.
امتياز: 6
hadi2006mi
06-10-2013, 12:05 AM
The.Place.Beyond.the.Pines.2012
http://www.picoup.ir/images/79000630291014746235.jpg
http://www.imdb.com/title/tt1817273/
داستان فیلم از جای شروع میشه که یک موتور سوار خوشگل برای تامین مخارج زندگی پسرش که تازه از وجودش با خبر شده شروع به دزدی کردن میکنه ودر این بین با پلیس سمجی روبرو میشه و ................
حضور گاسلینگ و برادلی کوپر دو ستاره این روزهای سینما هالیوود که انصافن هم دارند خوب بازی می کنند و پیشرفت میکنند باعث شد به این فیلم رو ببینم.
کارگردان کار خودشو خوب انجام میده چون بخوبی از پس بیان یک داستان سر راست بر میاد علاوه بر اون ریتم خوب فیلم باعث نمیشه که گذشت زمان رو احساس کنید اونم برای فیلمی که شخصیت مرکزی ثابتی ندارد و در طول فیلم داستان از نگاه گاسلینگ شروع میشه بعد از گذشت 20 دقیقه ادامه داستان بعهده کوپر بعدش پسر کوپر و در انتها با پسر گاسلینگ تمام میشه و این حرکت زنجیر وار و اروم بخوبی در فیلم طی میشود.
بازیهای فیلم کاملن خوب و یکدست هست و شخصیت پردازی کاراکترهای فیلم به خوبی انجام شده و همین امر باعث میشه که عمل و عکس العملهای بازیگرها کاملن باور پزیر باشد.
قابهای دوربین و نورپردازی و میزانسنها طوری قرار گرفته هست که وجود دوربین احساس نمیشه و حس رئال فیلم بخوبی لمس میشود.(یاد کارهای فرهادی افتادم بخصوص تو درباره الی و جدایی)
بحث عدالت و اخلاقیات در جهان معاصر در این فیلم به نقد کشیده میشه جایی که کوپر بعنوان ستون عدالت در طول زندگیش فقط در یک نقطه صداقت بخرج نمیده و دستگاه عدالت کائنات اون رو فراموش نمیکنه و یک روزی دوباره بخودش بر میگردونه تا یاد جمله ای از انجیل بیوفتیم:
روز حسابرسی فراخواهد رسید
اگر علاقمند به دیدن یک فیلم قصه گو و خوب هستید این فیلم رو ازدست ندید و البته در کنار ستاره های فیلم از بازی دو نوجوان فیلم که بخوبی از پس نقششون براومدند هم لذت ببرید
http://www.picoup.ir/images/59785541095503029668.jpg
من به این فیلم نمره 6 میدم
Barkeep
06-10-2013, 01:10 AM
به شدت جوِ تاپیکو برده بودید به طرف سینمای شرق! با فیلم لوپر میام کمی به طرف غرب جذبش میکنم :Smiley36:.
Looper (2012)
http://picoup.ir/images/55523549728305839549.jpg
خلاصه داستان:
لوپر اکشنی هیجان انگیز است که در آینده اتفاق می افتد آینده ای که سفر در زمان اختراع شده ولی انجام آن غیرقانونی بوده و فقط در بازار سیاه انجام میگیرد.
زمانی که اوباش میخواهند از شر شخصی خلاص شوند آنها هدف خود را با سفر زمان به 30 سال گذشته انتقال میدهند تا شخصی تفنگ به دست که اصطلاحا لوپر (جو با بازی جوزف گوردون-لویت) نام دارد در انتظار هدف خود میماند تا به کشتن وی اقدام کند. جو آدم پولداری است و زندگی خوبی دارد تا اینکه روزی اوباش آینده شخصی (با بازی بروس ویلیس) را برای جو ارسال میکنند. اما این شخص همان جو در زمان آینده است!
منتقد: جیمز براردینلی (امتیاز 10 از 10)
تماشای «حلقه انداز» یک تجربه سینمایی شگفت انگیز است. نه اینکه فقط یک فیلم خوب باشد بلکه یک فیلم عالی است....
از نقد فارسی
این آقا یا در حالی که شنگوله این نقد هارو مینویسه یا اینکه واقعاً یک چیزیش هست! نمره ی 10 از 10 به همچین چیزی؟ واقعاً؟
من این فیلم رو دو روز پیش دیدم. باید بگم با اون چیزی که ازش تو ذهنم با تعریف ها و پوسترها درست کردم بسیار فرق داشت. طوری که انتظارات من از این فیلم برآورده نشد!
اول اینکه محتوای داستان بسیار تهی بود. این طرز تفکر در مورد آینده که تو فیلم ها منعکس میشه باید گفت واقعاً مسخره و بچگانه ـست. اینکه در آینده دنیا میشه دو دسته؛ یه دسته آدم بدا که ماشالا تو همه فیلمهایی با این مضمون، دنیارو دست گرفتن و کارشون شده آدم کشی. یه دسته هم آدمای معمولی و فقیر که یا خودشونو میکشن یا دوستاشونو.
داستان تقریباً نیمه ی دوم فیلم که برمیگرده به یه شخصی به نام Rainmaker که انگار این دیگه شده شیطان بزرگ!
درباره فیلمی که ازش خوشم نمیاد نمیتونم چیز زیادی بگم! اینو میگم و بس: این فیلم باید از مزخرف ترین فیلمهای سال 2012 نام بگیرد!
kingmiladkh
06-10-2013, 03:00 AM
استوکر، آخرین ساخته چان ووک او را در نهایت پختگی نشان میدهد، چان ووک از نشان دادن خشونت عریان خود را ارتقاع داده و اینبار با محتوای اثرش حس ناراحتی را در مخاطب بر انگیخته، فیلم در آغاز با تاکید بر دو عنصر آغاز میشود، شنوایی و بینایی قوی ایندیا، عناصر دریافت، صفت های زالو مانندی که انسان امروز که به اوج اندیویدوالیسم رسیده در خود پروش میدهد و در عوض خروجی ها را میبندد، ایندیا بسیار کم حرف است، این خصلت در فیلم نیز بروز کرده و اثر نسبت به فیلم هایی با این تایم زمانی بسیار کم دیالوگ است، جالب آنکه بیش از نیمی از دیالوگ های فیلم تنها در بیست دقیقه آغازین اتفاق می افتد و بعد چان ووک به مخاطب این اجازه را میدهد که داستان را با تصاویر دنبال کند نه با دیالوگ، تاکید فیلم بر آمبیانس محیطی ستودنی و نشان دید وسواس گونه کارگردان است، شخصیت چارلی، یا عمو ی ایندیا بسیار شخصیت قابل مطالعه ایست، چارلی را ما هیچگاه در حال خوردن یا نوشیدن نمیبینیم، گویا او از روح دیگران تغذیه میکند، از دید دیگر چارلی شخصیتی کاملا ساخته شده بر اساس مشاهدات غیر عینی است، او با اینکه تمام عمر خود را در کرافورد گذرانده اما در نامه هایش با جزییات از سفرهایش به گوشه و کنار دنیا نوشته، با اینکه هیچ گاه اشپزی نیاموخته اما اشپز ماهری است و در نهایت با برداشت اغراق آمیز چان ووک از این مقوله، با اینکه هیچ گاه غذا نمیخورد اما همیشه سیر است، چارلی بر اساس اصول تئوریک و باور به آنها زندگی میکند، او باید عضو جامعه ای باشد که بر اندیویدوالیسم استوار است، آزادی بی قانونی که او در پی آن است، این سوال باید برای ما پیش بیاد که چرا وقایع در یک شهر غرق در مدرنیته اتفاق نمی افتد؟! و باید این سوال برای ما ایجاد شود که چرا ریچارد تصمیم داشت چارلی را به نیویورک به مثال یک شهر مدرن بفرستند، دلیلش این نیست که چارلی با عقایدی که او را شکل میداد، عضوی از این جامعه نمیتوانست باشد و چان ووک با نشان دادن تقابل این دو فرهنگ، دومی را به هیولایی تشبیه کرده که اولی را در خورد میبلعد؟! و ایا نه اینکه، تنها رمز بقا داشتن دید مشابه است؟! همانگونه که در مستند حیات وحشی که هنگام قتل عمه ی ریچارد اتفاق می افتد، به این نکته اشاره میکند؟! و نه اینکه چان ووک هوشمندانه جامعه معاصر را به یک جامعه حیوانی تشبیه کرده؟!
اما برسیم به شخصیت ایندیا، ایندیا را میشود ماحصل تفکراتی که ناتورالیست ها در مورد وراثت داشته اند دانست، البته فقط در ابتدا، او با تاکید به جبری که او را احاطه کرده فیلم را اغاز میکند، خود را به مثال گلی میداند که حتی در انتخاب رنگش دخالتی ندارد، ( دیالوگی که با صحنه ی پایانی و پاشیدن خون روی گل کامل میشود)، ایندیا در ابتدا در فرهنگ اولیه ظهور میکند، اما پتانسیل خروج از این فرهنگ را داراست، رابطه ایندیا با پدرش صمیمی تعریف شده، اما در فیلم ما اثری از این غم و غصه نمیبینیم، جایی که ایندیا در حال مطالعه دایره المعارف، مرگ و تشییع جنازه است، طعنه ای به این موضوع است که گویی میخواهد نحوه عزاداری را نیز از کتاب بیاموزد و بیاموزد چگونه برای کسی که گمان میکرده دوست اش دارد، ناراحت باشد. واکنش ایندیا به ورود چارلی را با واکنش نسبت به مرگ پدرش قیاس کنید، ایندیا با دیدن چارلی از او فرار میکند، گویا او حقیقتی است، از وجود خود او، چارلی از مرگ ریچارد ناراحت نیست و ایندیا هم به همینگونه، اما ایندیا هنوز به این شناخت از خود نرسیده و در تلاش است که از این شناخت فرار کند.
واکنش ایندیا به قتل های چارلی حیرت انگیز است، در حقیقت هیچ واکنشی نشان نمیدهد، گویی که اگر خود او هم در آن موقعیت قرار داشت دست به همان کار میزد، ایندیا در حقیقت سیر تحول انتقال از تفکر اولیه به تفکر ثانویه را نشان میدهد، پدرش برای کنترل خشم او و شباهت هایی که با چارلی در او میبیند و مشخصا در شکل گیری این دید نامه های چارلی هم بی تاثیر نبوده اند، به او باج میدهد، او را به شکار میبرد تا این خشم فرو خورده را آنگونه از خود بروز دهد، مانند آدمهای جامعه ما که خشونت فرو خورده ی خود را با دیدن وحشی گری بر پرده عریض ارضا میکنند، این طعنه ایست که چان ووک به انسان های هم عصر خود میزند و شاید خودش، در این سیر گذر که با بلوغ دختری جوان همسو شده، چان ووک چگونگی تغییر خواسته های او را نشان میدهد.
مرگ چارلی اوج قصه است، شما را ارجاع میدهم به مستند حیات وحشی که در فیلم بر آن تاکید میشود، جایی اشاره میکند، هنگامی که غذا کم باشد، نسبت های خانوادگی دیگر اهمیتی ندارند، و این شاید در نگاه اول ظامانه اما برای بقا لازم است، چارلی و ایندیا تصمیم گرفتند که به نیویورک بروند، نیویورک به عنوان مثالی از جامعه ای غرق در اندیویدوالیسم، ایندیا حاضر نیست فرصت خود را با چارلی شریک شود و او نابود میکند، این مرگ قابل تامل است، نماد پیروانیست که مرشد را میخورند و از او به مسیر معتقد تر میشوند.
صحنه پایانی اوج نمایش است، ایندیا به جایی میرسد که خود جبار میشود و رنگ قرمز را به گل تحمیل میکند، لبخند او حاکی معانی زیادیست، شاید بارز ترینش، دیکتاتور کوچکی باشد که در نهان تمامی بشریت زندگی میکند و فقط فرصت ابراز وجود نمی یابد و در نهایت او به شهر نیویورک رهسپار میشود تا با همنوعانش دیدار کند.
La rafle 2010
http://buspic.com/img/file13708430921.jpg
http://buspic.com/img/file13708432081.png (http://www.imdb.com/title/tt1382725/)
"تمام اتفاقات كه در اين فيلم ميبينيد حتي حوادث بسيار تكاندهنده واقعي بوده و در تابستان 1942 در فرانسه اتفاق افتاده!"اين يك توضيح نسبتا درشت و خواناست كه قبل از تيتراژ ابتدايي روي مانيتور نقش ميبندد تا آنچه در آينده بعد از اين پردهي مشكي به نمايش درميآيد را باور كنيم.
تيتراژ ابتدايي نيز با تصاوير ويديويي (آرشيو) سياه – سفيد از ديدار "پيشوا" (آدولف هيتلر) از خيابانهاي خلوت فرانسه شروع ميشه (فرانسه بدون كمترين آسيبي فتح شده اينجور به نظر ميرسد.) و بعد از آن شرح ماجراي كشته شدن "تنها" 14000 يهودي (عناصر غيرحياتي)* فرانسوي و غيرفرانسوي (مقيم) توسط نيروهاي فاتح آلماني (ارتش پيشوا)ست كه با محوريت يك خانوادهي 5نفرهي يهودي فرانسوي الاصل آغاز ميشه و نهايت نيز با جانبازي و دلبخاتگي و شجاعت يك پرستار پروتستان زيبا و جوان فرانسوي تمام ميشود.
فيلمي به نظر تاريخي كه 80درصد از آن براي شرح بدبختي و درماندگي و مظلوميت 14000 از عناصر غيرحياتي و چگونگي تقسيم و پخش و جداسازي اين عنصرها اختصاص پيدا كرده و بخش ديگري از آن براي شرح چگونگي مقصر بودن دولت وقت فرانسه (در زمان فتح) در تلف شدن اين تعداد عنصر.
فيلم پر از موقعيتهاي دلخراش و به نظر غيرانساني است تا مظلوميت اين 14000 عنصر غيرحياتي و همچنين ظلم تاريخي و بينظير فاتحين با همياري و كمك دولت فرانسه را در رويدادن چنين ظلمي نشان دهد. كه به نظرم براي 2ساعت و 7دقيقه كاملا موفق و سرگرمكننده بوده. بخصوص سكانسهاي مربوط به اقامت اين تعداد در استاديوم "ولودروم". فيلم دقيق و كاملا موازي همانطور كه درد و رنج يك خانوادهي 5نفره را نشان ميدهد؛ جانبازي و از خودگذشتگي يك پرستار مسيحي فرانسوي اصيل را نيز رها نميكند.
نوشتهي پاياني هم كاملا وجود شخصيت "آنت مونو" همان پرستار مسيحي را در فيلم توضيح ميدهد. كه شجاعت مردم پاريس باعث شد 10000 نفر نجات پيدا كنند.
شخصيتپردازي "پيشوا" در اين فيلمي كه قراره كاملا واقعي و بدون كوچكترين اغراق و بزرگنمايي باشد "كارتوني"تر از آن چيزي است كه در فيلم "اراذل بيآبرو" ديديم! يعني يك جور "نفرت" و "كينه"ي خارج از فيلم بر نمايش شخصيت و شخصيتپردازي "پيشوا" تاثير گذاشته كه خب به فيلم آسيب زده مثل "نفرتي" كه در برخي فيلمهاي وطني در خصوص شخصيتپردازي سربازيهاي عراقي و فرماندهان بعثي وجود داره كه مانع يك جلوهي قابل درك و باورپذير شده.
امتياز: 5
*دقت كنيد به جاي واژهي ناخوشايند "يهود" از تركيب "عناصر غيرحياتي" استفاده شده.
Gallow
06-10-2013, 11:54 PM
Repulsion
انزجار (Repulsion) یکی از فیلم های زیبای جناب رومان پولانسکی
http://www.picoup.ir/images/17580332335526059915.jpg
http://www.picoup.ir/images/30955319639045714982.jpg
خلاصه داستان :کارول زن جوان است، که در یک آرایشگاه کار میکند. او از لحاظ روحی دختر آشفته و پریشان است و نسبت به مردان احساس بدی دارد. حتی با پسری که شدیدا به او علاقه دارد، نمیتواند ارتباط برقرار کند. او در لندن به همراه خواهرش هلن زندگی میکند در حالی که بشدت گوشه گیر و خجالتی است.هنگامی که هلن برای گذراندن تعطیلات به همراه دوست پسر متاهلش به ایتالیا میرود، کارول تنها میماتد. خودش را در آپارتمانشان محبوس میکند و به مرور اسیر ترسهای جنون آور و بیماری روانی میشود.
مدتی را در خانهٔ خواهرش در تنهایی میگذراند ولی این تنهایی او را دچار فشارهای شدید روانی میکند.بطوری که در رویاهایش مورد تجاوز قرار میگیرد این آشفتگی در زندگی روزمرهاش وارد میشود و موجبات ارتکاب قتلهایی را به همراه میآورد. قتلهایی که برای رهایی خود از دست متجاوزان انجام میدهد.]
امتیاز : 7.3
Pieta 2012
http://tinyez.com/pics/w185/xiEiDVYG9J6mF9tHzgmq0760Dyq.jpg (http://www.imdb.com/title/tt2299842/)
http://picoup.ir/images/27160210113324820203.png
نبينيد بهتره ... در طول فيلم دائم ياد فيلم "عشق" هانكه ميافتادم.
دو كارگردان در نمايش "عشق" جالبه به يك باور و به يك نتيجه رسيدن.
"پيتا" در يك منطقهي فقيرنشين در شهر صنعتي سئول به نام "چونگي چئون" ساخته شده.
ماجراي يك "وصولكنندهي چك و قرض" بيرحم و بياحساس و تنها كه بعد از 30سال مادرش او را پيدا ميكند. مادري كه نه براي محبت كردن به "كانگ-دو" بلكه براي گرفتن انتقام مرگ (خودكشي) پسر ديگرش يا به عبارتي برادر "كانگ-دو" وارد خانهي "كانگ-دو" شده و از قرار معلوم "كانگ-دو" بدون اطلاع از داشتن يك خانواده موجبات مرگ برادرش را مهيا كرده چون برادرش نيز يكي از بدهكاران رئيس "كانگ-دو" بوده و بهرهي قرضش را نپرداخته و در نتيجه ...
انتقام نه با خنجر و نه با شكنجه بلكه با "محبت كردن"!
تلخ و كند و بياحساس و گزنده و با كلي رفتارهاي بيمارگونه!
دائما سكوت به سبك فيلم "عشق" (هانكه) نگاههاي خيره و نمايشي و فحش و ناسزا
فيلم اگر با زبان فرانسه ساخته ميشد كاملا ميپذيرفتم ولي كرهايي اصلا ...
امتياز: 5
Gallow
06-11-2013, 04:30 PM
There Will Be Blood
http://www.iran.sc/upl/mihanfilm/13381931613.jpg
http://www.picoup.ir/images/14141995282500910580.png
بلاخره این فیلمو دیدم :Smiley36:
خلاصه داستان : دنیل پلينويو (دنیل دی لوئیس) اطلاع پیدا میکند که در شهر کوچکی در غرب، دریایی از نفت در حال تراوش از زمین است، فوری دست پسرش را میگیرد و به آنجا میرود تا شانسهایش را در ميان بيابان بوستن امتحان کند . در این شهر شلوغ که هیجان اصلی در اطراف یک کلیسا که واعظی به نام الی ساندی دارد قرار دارد، شانس به دانیل پلينويو و پسرش روی میآورد. ولی در حالی که روز به روز پول و ثروت آنها افزایش پیدا می کند، کم کم هیچی از ارزش های انسانی، عشق، امید و عقیده باقی نمیماند و حتی روابط بین پدر و پسر با انحرافات و نیرنگ ها و بیشتر شدن نفت به مخاطره می افتد.
در اين فيلم رسيدن يك كارگر ساده معدن به يك فرد ثروتمند را آنقدر زیبا نقش پردازی می کنه كه ممكن نيست فيلم را ببينيد خوشتون نیاد :Smiley35:. پلينويو از شخصيتهاي که با دیدن فیلم کلی خاطره به جا میزاره .
امتیاز : 10
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
نکاتی راجع به بازی دنیل دیلوئیس : جالب است بدانید دنیل برای بهتر بازی کردن نقش خود به کاست هایی مربوط به معدنچیان سال ۱۹۰۰ رجوع کرده تا لهجه ی مناسب آن دوره را بدست آورد و یک سال وقت خود را صرف اماده سازی این نقش کرد .
دنیل به صورت بداهه هنگام سخنرانی برای مردم بوستون کوچک مطلبی راجع به ساختن مدرسه و آوردن نان به شهر می گوید که مورد توجه کارگردا ن قرار میگیرد و از فیلم حذف نمیشود
دنیل در نماهایی که در چاه نفت بود خود حضور داشت . و در اوایل فیلم جایی که از نردبان می افتد ۲ دنده اش میشکند.
او برای این نقش در صدر ۱۰۰ نقش برتر سینما از دید مجله ی هنرپیشه ی برجسته انتخاب شد.
به نقل از : cinemacenter
به کارگردانی : پل توماس اندرسون
برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد(برای دنیل دی-لوئیس)
برنده اسکار بهترین فیلمبرداری(برای رابرت السویت)
Polisse 2011
http://picoup.ir/images/40447308381185614114.jpg
http://picoup.ir/images/62511783599097638896.png (http://www.imdb.com/title/tt1661420/)
فيلمي كه براي نوشتن يه خلاصه داستان سادهترين كار ممكن رو ميشه انجام داد: "ماجراها و داستانكهاي مربوط به يك گروه پليس كه تخصصشان حمايت از كودكان شهر پاريس است. كودكاني كه مورد ازار و اذيت جنسي قرار گرفتن" همين. ولي براي توضيح دادن و شرح فيلم يه ذره كار سخته چون اين فيلم 2ساعته پر است از داستانكها و ماجراهاي متفاوتي كه تك تك اعضاي 10نفرهي اين گروه در كوچيك و بزرگ اين ماجراها نقش دارند. يك فيلم باحوصله كه تقريبا هيچكدام از اتفاقات و هيچكدام از بازداشتها و شخصيتها و حتي زندگي خصوصي پليسهاي ادارهي مركزي پاريس رو ناديده نگرفته. يك فيلم طولاني ولي با يك ريتم فوقالعاده با يه عالمه شخصيتهاي دوستداشتني. بهترين محصول و باارزشترين مدلي كه ميشه براي چنين گروه ويژه و گمنامي ارائه كرد يك گروه ويژه "حمايت از كودكان" شهر پاريس، كودكاني كه بيسرپرست ماندن يا از آنها سوءاستفاده شده براي خريد مواد يا حمل آن يا در مسائل جنسي خلاصه يك مجموعه از بهترينها و تازهترين ماجراهايي كمتر ازش خبر داريم.
در دنيا اروپايي و كرهايي و هاليوودي همه نوع سينما با همه نوع سليقهايي صدها (اگه به هزار نرسيده باشه) نمونه مشابه با همين موضوع ساخته شده يعني نمايش قدرت يا سختي كار يك گروه پليس ولي اين يكي باتوجه به خاص بودن تخصص و حوضهي كاري اين گروه پرجمعيت و پرشخصيت يعني مبارزه با "كودكآزاري" و "نقص حقوق كودكان" با همهي اونا فرق ميكنه: اول از همه كه محيط و فضاي جديدي داره و در يك موقعيت تجربه نشده اتفاق ميفته و بعد از اون به شدت فيلم واقعگرا و تلخ و گزنده است يه مدل كامل از سينماي فرانسه است.
واقعگرا بودن فيلم: از نحوهي بازداشت متخلفان تا بازجويي بيپرده (رك گويي دربارهي مسائل جنسي) و تمسخر و تحقير و همچنين نمايش يك بازجويي اداري و مدرن در سال 2011 دو مامور پشت يك رايانه با ركترين و صريحترين كلمات مظنون بيچاره رو مورد حمله قرار ميدن و زندگي آشفته و افسردهي ماموران بخش (بخشي كه هر روز بايد با يه سري انسان بيمار و هوسران و بچه **...** سر و كله بزنند) و حتي ضرب و شتم ... (البته فقط در يك سكانس چنين اتفاقي ميفته) و جر و بحث بين همكاران و عصبيت محيط كار با ديالوگهاي كاملا خيابوني و غير رسمي.
استفاده از روش مرسوم اين روزها يك دوربين مضطرب و پرتحرك كه تقريبا همون كاري رو ميكنه كه يك دوربين در فيلم مستند يا يك تلفن همراه انجام ميده و اتفاقا هم بيشترين كمك رو به جذاب بودن و خواستني شدن فيلم همين دوربين مستند انجام ميده.
فيلم مطلقا قصه نداره جوري كه ميشه از دل اين 2ساعت فيلم دو فصل سريال ساخت و چندتا مستند. سريالي با موضوع "پليسهاي ويژه حمايت از كودكان". پس بدرد اونايي كه دنبال يك قصه و با يك نتيجهگيري اخلاقي هستند نميخوره.
بازي بازيگران مثل اكثر بازيگران فرانسوي خوبه و در اين فيلم تبديل به عالي شده.من كه اصلا باور نميكردم اينا همه بازيگر هستند و درحال نقش بازي كردن انگار 10ساله كه توي همين بخش كار ميكنن. بازيها خيرهكننده است.
ماجراها هم همه هولناك و عجيب غريب هستند مثل: "زني كه براي دو پسربچهاش **...** ميزده و نسبت به اين كار هم هيچوقت احساس بدي نداشته و كامل در خصوص ناجور بودن اين كار بياطلاع بوده! چون فكر ميكرده با اين عمل نافرم زودتر به خواب ميرن! " يا "دختر نوجواني كه فقط براي پس گرفتن گوشي هوشمندش! تن به يك **...** گروهي داده!" و ...
"مليساي" تازه وارد كه فقط به عنوان عكاس اين 10نفر را همراهي ميكند "باماكو" كه يك افسر عوامه كه از بحثهاي سياسي و فلسفهبافي همكارانش سر درنمياره! "آيريس" افسردهترين عضو گروه كه بچهدار نميشود "قرد" كه عاشق "مليسا" است "نادين" كه فقط به خاطر مفيبافيهاي همكار و رفيق افسردش آيريس از همسرش جدا شده "گابريل" جوان و "جرارد" كاپيتان و ... مجموعهايي از شخصيتهاي متفاوت و امروزي نه زياد خوب نه زياد بد.
يك پايان غافلگيركننده كه تمام خستگي اين 2ساعت تماشاي يك فيلم اروپايي باحوصله رو از تن آدم خارج ميكنه هم غافلگيركننده است و هم ناراحتكننده ولي شجاعانه است.
من كه از تماشاي چنين فيلم متفاوتي لذت بردم. اگه صبور باشيد شما هم لذت ميبريد.
خبر خوب اينكه دوتا از بازيگران سريال فرانسوي "رستاخير" در اين فيلم بازي ميكنن.
امتياز: 7.5
Ehsan_keen
06-12-2013, 07:25 PM
http://www.picoup.ir/images/78773510286457656980.jpg
خب فیلمی ماشین سواری و اکشن است.من قسمت اول و دوم این رو دیده بودم ولی اونا به این حد خشن نبودن.اونقدر خشن کرده بودن که داشت حال آدم رو بهم میزد.
فیلم ادامه قسمت دومه.من از صحنه های اکشنش خوشم اومد بد نبودن.همچنین از پایان بندی خوبی برخوردار بود.ولی کلا فیلمی نیست که واسه یکی بخوام توصیه کنم ببینه.
چیزی بیشتر از این نمیشه درباره ی فیلم نوشت.
به خاطر صحنه اکشن و پایان زیبا بهش 6.6میدم
Shaun Of The Dead 2004
http://picoup.ir/images/41074430064114676611.jpeg
http://www.imdb.com/title/tt0380510/ (www.imdb.com/title/tt0365748/)
مثل همهي فيلمهاي "زامبي" يك دنيا آلوده به ويروس ميشوند و تغيير شكل ميدن و چند نفر هم سالم و سرحال براي نجات خودشون دست به كار ميشن و در آخر هم اسم تك تك شون ميره توي ليست قهرمانان داستان. تنها تفاوت اين فيلم انگليسي با بقيه فيلمهاي "زامبي" (اكثرا آمريكايي) اينكه همه چيز مسخره و كمديه! از گاز گرفتن يك زامبي (پيرمرد بيدندون) تا شوخي با موقعيت مثلا تراژديك و خداحافظي با رفيق صميمي يا كشتن يك مادر ويروسي شده و ...
اين شايد دهمين فيلم كمدي انگليسي باشه كه اصلا براي 1ثانيه هم بهش نخنديدم!
نميدونم متن كارهاي انگليسي ضعف داره و يا فرهنگ متفاوتي دارند كه من دركشون نميكنم!
به هر حال من ترجيح ميدم يك فيلم كمدي درجه2 آمريكايي – هاليوودي ببينم تا يك كمدي انگليسي!
امتياز: 5
Water for Elephants 2011
http://picoup.ir/images/29987019877448355646.jpg
http://picoup.ir/images/90954814706200980878.png
داستان زندگي "جيكوب جنوسكي" جوان و محصل رشتهي دامپزشكي دانشگاه "كرنل" كه بر اثر يك تصادف در يك روز آفتابي و آرام پدر و مادرش را از دست ميدهد و بعد از مرگ پدر و مادرش محل زندگي خانوادهي "جيكوب" نيز توسط بانك مصادره ميشود "جيكوب" جوان، تنهايي مسير ريل قطار را پاي پياده دنبال ميكند تا با عبور اولين قطار باري خودش را "مفتي" بار قطار كند و به شهر برود بلكه در آنجا منبع درآمدي داشته باشد كه اتفاقا هم موفق ميشود ولي او سوار يك قطار معمولي نيست بلكه سوار يك قطار مخصوص حمل و نقل "سيرك بزرگ برادران بنزيني" است او با "آگست" رئيس سيرك آشنا ميشود و خودش را فارغالتحصيل رشتهي دامپزشكي معرفي ميكند و نهايتا به رتبهي "حيوانبان" و "دامپزشك"سيرك بزرگ برادران بنزيني ميرسد و از آنجا كه نقش "جيكوب" را "Robert Pattinson" بازي ميكند بايد يك ماجراي عاشقي اتفاق بيفتد كه اتفاقا بدترين و وخيمترين ماجراي عاشقانه بين "جيكوب" و همسر آگست يعني "مارلنا" شكل ميگيرد و چالش بزرگ فيلم از اين پس (و مطمئنا قبل از ساخت فيلم) بين مثلث "جيكوب و آگست و مارلنا" اتفاق ميفتد ...
فيلم به شدت معمولي و ساده و قابل حدس مثل بيشتر "عاشقانه"هاي تكراري حتي عاشقانههاي مثلثي كه قراره دو شخصيت مثبت و جوان و خوش چهرهي هاليوودي ما بهم برسند حتي اگر نفر سوم شوهر و اصطلاحا "مرد" زن ماجرا باشد كه در اين صورت او نيز بايد يه سري ويژگيهاي وحشتناك و خيلي وحشيانه داشته باشد تا فعل "رها" كردن "مارلنا" انساني به نظر برسد. خب همين اتفاق هم ميفتد "آگست" يك آدم عصبي و خشن كه حيوانات را آزار ميدهد و كارگران بدردنخور و فلجش را از قطار بيرون پرتاب ميكند و روي همسرش تعصب دارد (كه اين هاليوود پسند نيست اگر هم باشد نه در اين حدي كه "آگست" از خودش نشان ميدهد) پس به اندازهي كافي دليل براي رها كردنش و پيوستن به يك "پسر"تازهوارد و خوشچهره و خوشصداي لهستاني وجود دارد!
حالا چرا اسم فيلم "آب براي فيلهاست"؟! اين بخاطر اينكه سيم ارتباطي بين "مارلنا و جيكوب" توسط يك "فيل" تعليم ديده لهستاني سيرك برقرار ميشود و عامل پيوند اين دوتا در آخر داستان هم همين "فيل" نچسبه!
همين.
دنبال يك مدل عاشقانهي خيلي معمولي هستيد اين يكي از اون معموليترين معموليهاست!
امتياز: 6
پ.ن: از صداي اين پسره (Robert Pattinson) خيلي خوشم مياد به نظر بهتره يك سري به دنياي موسيقي و خوانندگي بزنه!
Gallow
06-13-2013, 11:40 PM
Fargo 1996
http://www.destgulch.com/movies/fargo/fargo1.jpg
http://picoup.ir/images/84418972287794386504.jpg
خلاصه داستان :
فیلمی درباره پول ، وسوسه و مرگ . جری که در یک بنگاه معاملاتی ماشین کار میکند دچار مشکلات مالی میشود . او برای حل این مشکلات دست به دامن آدم های زیادی می شود و راه های مختلفی را برای حل مشکلش می آزماید ولی به نتیجه ای نمی رسد . تا این که فکری به ذهنش خطور می کند و تصمیم می گیرد 2 مرد را اجیر کند تا همسرش را که از خانواده مرفه و پولداری هست بربایند تا بتواند از پدر زنش اخاذی بکند و مشکلاتش را برطرف کند . اما از دقیقه آغاز آدم ربایی مشکلات آغاز می شود . کار قرار بود بدون سر و صدا و بدون خونریزی انجام شود ولی از ابتدای آدم ربایی قتل های ناخواسته آغاز می شوند و در طی دوران آدم ربایی 2 قتل دیگر نیز انجام میگیرد تا این قضیه تبدیل به مشکل اصلی پلیس شود . با دخالت پلیس مشکلات زیادتر و زیادتر می شود و سر انجام پایان بسیار تراژیکی را برای فیلم به ارمغان می آورد .
از نظر من فیلم خیلی خوبی بود اگه به دنبال یک فیلم درام/جنایی هستید و البته طولانی نبودن زمان فیلم ، قطعا بهترین انتخابه .
ولی لازم به ذکره که فیلم های برادران کوئن سبک خاص خودشون رو دارند و شاید برای همه کس مورد پسند واقع نشه .
امتیاز : 8
arefeh-7
06-14-2013, 02:27 AM
Perfume : The Story Of A Murderer
http://ts2.mm.bing.net/th?id=H.4671095805904881&pid=1.9
فیلم " عطر " با مضمونی متفاوت نسبت به آنچه از اسمش پیداست ، به کارگردانی کارگردان 46 ساله آلمانی ( تام تایکر ) در سال 2006 جنجال های زیادی را به پا کرد
به قول یکی از منتقدان : فیلم پر است از صحنه های بامعنی و درون گرا که مسلما با یکبار دیدن فیلم به آن ها پی نخواهید برد و تماشای دوباره و دوباره آن را ایجاب میکند .
بعد از فیلم حتما نقدش رو بخونید البته نقدهای متفاوتی شده که بعضی از آن ها کاملا اشتباه و سطحی بررسی شده
اگر حوصله فیلم هایی با ریتم آرام رو ندارید سراغ این فیلم نرید فیلم بر اساس رمانی المانی تولید شده البته ساخت این فیلم خیلی جنجالی بود چون کارگردان هایی مثل استنلی کوبریک ومارتین اسکورسیزی این پروژه رو به خاطر قسمت هایی از کتاب روکه نمی شد به تصویر کشید رد کردن این فیلم مسلما به پای کتابش نمیرسه ولی در کل فیلم خوبیه
امتیاز :8
Gallow
06-14-2013, 11:11 AM
Persona 1966
http://picoup.ir/images/48975908073257973161.jpg
http://picoup.ir/images/24267283814309417821.jpg
خلاصه ی داستان: »الیزابت فوگلر« (اولمان) بازیگری است که ناگهان تصمیم می گیرد سکوت اختیار کند تا ظاهرا دیگر مجبور نباشد در زندگی »نقش« بازی کند و دروغ بگوید. اما »آلما« (آندرسون) پرستاری که مأمور مراقبت روانی او در ویلایی ساحلی شده، ظاهرا زنی متفاوت و امیدوار به زندگی است.
شرح فیلم: اثری درباره ی »نقش بازی« دائمی »ما«، هنر، سینما، تقابل و حتی جدال فرساینده ی میان سکوت و کلام و سرانجام چهره ها که قهرمانان اصلی هستند – چهره هایی که برگمان و فیلم بردار نابغه اش، سون نیکویست، طی نماهای درشت آن ها را به مثابه باشکوه ترین مناظر ممکن می نمایانند.
در یک کلام خلی عالی بود (البته از نظر من) . قطعا تعداد زیادی بچه های انجمن این فیلم رو دیدن ولی اون کسانی که ندیدن پیشنهاد می کنم حتما ببینید.
امتیاز : 8.3
Identity Thief 2013
http://picoup.ir/images/35374567637784376196.jpg
http://picoup.ir/images/99617460379947462908.png (http://www.imdb.com/title/tt2024432/)
"سندي"پترسون كارمند يك شركت بزرگ تجاريست كه اعتبار و اطلاعات "كارت بانكي"ش توسط يك خلافكار حرفهايي بسيار چاق و گنده به نام "دايانا" به سرقت ميره و از آنجايي كه تمام كار خرابيهايي كه "دايانا" با نام و كارت اعتباري "سندي پترسون" انجام ميده در شهر "فلوريداست" به همين خاطر تا فرآيند شكايت و پيگيري توسط پليس دنور به فلوريدا برسه 6ماه تا 1سال طول ميكشه و "سندي" واقعي هم در شرف اخراج از شركته پس "سندي" مجبور ميشه تا خودش به سراغ "دايانا" بره و ...
همين كه يك نفر بار سفر ميبنده و دو تا شخصيت با دو قطب مثبت و منفي در يك ماشين قرار ميگيرن كل گونهي فيلم مشخص ميشه يه فيلم ديگه با موضوع "جاده" يه فيلم "جاده"ايي ديگه البته از نوع طنزش با كلي موسيقي كه بهجا و بيجا باصداي بلند پخش ميشن و كلي ديالوگهاي تند و فحشهاي زيرشكمي و **...** زد و خورد و تعقيب و گريز و عوض كردن ماشينهاي مدرن با مدلهاي قديمي داغون و تصادف و اقامت در هتل و متل و ...
اين فيلم 2ساعت فقط حادثه است يعني كاملا ساخته شده براي يك سرگرمي 2ساعته در سينماهاي آمريكا صرفا براي وقت تلف كردن حادثههايي كه منطقي و غيرمنطقي پشت سرهم اتفاق ميفتن و چون با "ملودي كمدي" پيش ميره هيچوقت هم نميشه از اين همه درهم برهمي فيلم شكايت كرد: "خب،كمدي ديگه!"
هرچقدر فكر ميكنم كه "نكتهي مثبت فيلم" چي بود چيزي يادم نمياد!
امتياز: 4
زندگي خصوصي آقا و خانوم ميم
http://picoup.ir/images/38318938569118511790.jpg
ماجراي يك شك بين زن و شوهر كه 80دقيقه براي ببيننده طولاني ميشه و عاقبت هم با تودهني دست راست "محسن" و خالي شدن يك ماشين از سرنشين تمام ميشود ... به نظرم "زندگي خصوصي آقا و خانوم ميم" ادامهي نهضت! اصغر فرهادي در نمايش "پنهانكاري" و دروغهاي بزرگ و كوچك اكثرا درون خانوادگي است. همان سبك و همان شكل و همان داستان و اتفاقات كوچك و بزرگ تقريبا شبيه به "چهارشنبه سوري" ولي با اين فرق كه جاي متهم عوض ميشه و شك محسن هم اشتباه از آب درمياد.
محسن و خانومش و تك پسرشون راهي تهران ميشوند تا آقا محسن شيك و سختكوش از شركا و رئيس و روساي شركتي كه توش كار ميكنه "ارتقاي شغلي" بگيره و در جلسات مربوط به شركت در تهران با آقاي "گوهريان" ملاقات كنه كه اين ملاقاتها و رفت و آمدهاي محسن به همراه همسرش باعث ميشه كه محسن نسبت به رفتار همسرش در جمع دوستان بخصوص "آقاي گوهريان" مشكوك بشه و ...
برعكس خلاصه داستان كه قابليت كلي "تنش" و "برخورد" و "رد و بدل" شدن حرف و چشم و ... داره ولي خود فيلم يا نسبتا سرد و بياحساس و خلاصه و كليگويي ميكنه يا خيلي عجولانه همان سكانس اول توي ورودي هتل مرد به بدترين شكل ممكن با همسرش رفتار ميكنه درحاليكه بيننده اصلا آمادگي چنين برخوردي رو نداره اونم از فيلمي كه قراره شرح واقعيت يك ماجرا باشه از دو تا انسان كاملا عادي حالا اگه مرد گرفتار "مرضي" بود ميشد با برخوردهاي بيمارگونهي لابي هتل و توي ماشين و ... اينا كنار اومد.
بازيگريها به جز خود "ابراهيم حاتميكيا" همه به شدت ساختگي و حال بهم زن و غيرواقعي هستند مثل سكوتهاي بيمورد و كوتاه كردن كلام و ... كه بيش از حد اتفاق ميفته و فقط روي اعصابه والا توي موقعيت واقعيش مرد و زن تا گوشت هم ديگر رو نخورن ول كن يك بحث به "سنگيني" نوع پوشش زن و رفت و آمدش با بيگانه و راضي كردن به "مدرن" بودن و اين جور چيزها نميشوند هرگز!
اگه قصد كارگردان و فيلمنامهنويس "زندگي خصوصي ..." اين بود كه من رو به عنوان يك ببينندهي فيلم "نگران" حال و وضع و لجاجت در پنهانكاري "همسر محسن" كنند موفق نشدند به هيچ وجه من نه تنها نگران وضعش نبودم بلكه مطمئن بودم كه اين قضيهي "تلفن " و "گوهريان" همه كشكه! نه اين كه خداي نكرده زرنگ باشم بلكه خود فيلم هيچ نوع تعليقي نداشت خود فيلم بود كه هيچ برنامهايي براي برانگيختن "حس كنجكاوي" من نداشت!
80 دقيقه تماشا كردن چنين فيلمي راضيكننده است ولي لذتبخش نيست.
امتياز: 5
hadi2006mi
06-15-2013, 01:55 PM
زندگي خصوصي آقا و خانوم ميم
http://picoup.ir/images/38318938569118511790.jpg
امتياز: 5
فیلم خیلی تلاش میکنه رو مرز باریک بین شک و یقین حرکت میکنه و به نظرم شاید یک پایان غافلگیر کننده (مثل خیانت واقعی زن )می تونست تا حدودی فیلم رو نجات بده ولی وقتی فیلم با رستگاری زن به پایان میرسه نوعی سرخوردگی در تماشاچی ایجاد میکنه چون در اکثر فیلمهای ایرانی همیشه مردها هستند که خائن نشون داده میشه و زنها مثل فرشتها قدیس می شوند ولی در مجموع فیلم ارزش یکبار دیدن رو داره بخصوص بخاطر بازی فوق العاده حاتمی کیا که نقطه بسیار روشن فیلم هست
Gallow
06-16-2013, 02:46 PM
Mulholland Dr
http://picoup.ir/images/53126486457641090318.jpg
http://picoup.ir/images/41545730385596484321.jpg
خلاصه داستان :
دو زن به نام های بتی و ریتا در موقعیتی عجیب با یکدیگر آشنا می شوند و در فضایی سوررئالیستی به یکدیگر علاقه مند شده و به جستجوی هویت واقعی یکدیگر می گردند و ...
فیلمو که دیدم تموم شد جام کردم . :Smiley10: عالی که هیچی ، فوق العاده بالاتر (از نظر من البته) دیوید لینچ چه ساخته بودا من ندیدم :Smiley36:
پیشنهاد می کنم حتما ببینید حتی اگه دوستم نداری ببینید ضرر نداره :Smiley35: .
اصلا نمیشه در مورد فیلم توضیح داد فقط باید دید و لذت برد.
امتیاز : 8.7
saman_pd09
06-16-2013, 03:58 PM
فیلمو که دیدم تموم شد جام کردم . :Smiley10: عالی که هیچی ، فوق العاده بالاتر (از نظر من البته) دیوید لینچ چه ساخته بودا من ندیدم :Smiley36:
پیشنهاد می کنم حتما ببینید حتی اگه دوستم نداری ببینید ضرر نداره :Smiley35: .
اصلا نمیشه در مورد فیلم توضیح داد فقط باید دید و لذت برد.
امتیاز : 8.7
دراین فیلم فضاها ساده تر به نمایش در امده. اگر دوست دارید ببینید لینچ تا کجا در اغراق این سبک جلو رفته فیلم The Lost Highway رو بینید. در فیلم بزرگراه گمشده واقعیت واقعا گمشده است و تمیز دادن مرز بین خیال و حقیقت بسیار دشوار شده. و اگر به این سبک علاقه دارید فیلم The Discreet Charm of the Bourgeoisie اثر لوئیس بونوئل مبتکر این سبک در سینما را مشاهده کنید تا در هزار توی خیال گم شوید.
Gallow
06-16-2013, 04:03 PM
دراین فیلم فضاها ساده تر به نمایش در امده. اگر دوست دارید ببینید لینچ تا کجا در اغراق این سبک جلو رفته فیلم The Lost Highway رو بینید. در فیلم بزرگراه گمشده واقعیت واقعا گمشده است و تمیز دادن مرز بین خیال و حقیقت بسیار دشوار شده. و اگر به این سبک علاقه دارید فیلم The Discreet Charm of the Bourgeoisie اثر لوئیس بونوئل مبتکر این سبک در سینما را مشاهده کنید تا در هزار توی خیال گم شوید.
سامان جان مرسی از پیشنهادت هر دو تا فیلمو که گفتی دارم حالا که دیگه شما گفتی حتما می بینم . :Smiley34:
راستی Eraserhead & Blue Velvet چه طوره ؟
irani11
06-16-2013, 04:24 PM
Blue Velvet هم فیلم خیلی زیباییه. وی بنظر من خیلی ساده تره و حقایق اشکارترند.
و فکر میکنم معرکه ترین و دشوارترین فیلمش Inland Empire بوده.
Gallow
06-16-2013, 05:46 PM
و فکر میکنم معرکه ترین و دشوارترین فیلمش Inland Empire بوده.
بابا راحت کنید بگین همه رو ببینم دیگه :Smiley36:
بازم مرسی که راهنمایی کردی
saman_pd09
06-16-2013, 06:42 PM
Blue Velvet هم فیلم خیلی زیباییه. وی بنظر من خیلی ساده تره و حقایق اشکارترند.
و فکر میکنم معرکه ترین و دشوارترین فیلمش Inland Empire بوده.
Inland Empire ساخته ی دیوید لینچ بدون فیلم نامه ساخته شده. در واقع لینچ فیلم نامه ی این اثر رو همگام با فیلم برداری نوشته. برای همین فیلم کمی نا متعادل تره.
We Have a Pope 2011
http://picoup.ir/images/82781995670686710266.jpg
http://picoup.ir/images/12527486524854582334.png (http://www.imdb.com/title/tt1456472/)
پاپ اعظم فوت كرده و مراسم باشكوهي هم در واتيكان براي بدرقهي جنازش برگزار ميشه كه همهي اينها به صورت "مستند" با تصاوير واقعي و با استفاده از يك دوربين خبري نشان داده ميشه. و امروز همهي مردم و پيروان مذهبي پاپ در واتيكان جمع شدند تا از نتيجهي "اجماع" 108نفرهي كاردينالهاي مختلف از تمام كشورهاي جهان را در خصوص انتخاب "پاپ جديد" باخبر شوند. آراء يكي يكي خوانده ميشه و اكثريت به نام "ملويل" درمياد حالا "ملويل" بايد آماده بشه تا در بالكن مشرف به جمعيت پيروانش پيام تسليت "پاپ اعظم" را همراه با خبر "انتخاب پاپ جديد" اعلام كنه ولي دقيقا 1دقيقه قبل از شروع سخنراني روحيه خودش را از دست ميده و جايگاه رو ترك ميكنه و به اتاق شخصياش فرار ميكنه و ...
براي "ملويل" پاپ، دكتر خبر ميكنند و روانكاو حاضر ميكنند او سالم و سر حال است ولي حاضر به پذيرش جايگاه روحاني و وظيفهي مثلا سنگين يك "پاپ" نيست. پرفسور "برزي" روانكاو معروف و مورد اعتماد واتيكان او را به "همسرش" معرفي ميكند تا در خارج از محل اقامت درمان شود ولي "ملويل" از اين فرصت استفاده ميكند و از دست همكاران و محافظانش فرار ميكند تا بيشتر و بهتر به موقعيت جديدي كه برايش آماده شده فكر كند و نهايتا هم در يك سالن تئاتر و با حضور دوستانش تصميم ميگيرد كه به اون "كاخ مسيحي" خودش برگردد ولي در متن سخنراني روبهروي همهي پيروانش، خود را يك "پاپ" نميداند و اعتراف ميكند كه او "پاپ اعظم" نيست و آمادگي پذيرش چنين جايگاهي را ندارد ...
فيلم به شدت خستهكننده (ايتاليايي) است.
به جز شايد يك سكانس "مسابقهي واليبال" كه بين "پاپ"هاي كهنسال برگزار ميشه چيز چندان جذابي نداره.
فقط همين موقعيت "افسردگي" پاپ و فرار كردنش شايد شايد شايد يه ته مونده انگيزهايي براي تمام كردنش باقي بذاره وگرنه واقعا از اين فيلمهاي يخ و بياحساس اروپايي است كه مخاطبش رو عصبي ميكنه از بس كند و بياتفاق پيش ميره!
پيشنهاد نميكنم ابدا.
امتياز: 5
3Iron 2004
http://picoup.ir/images/86733944983001918915.jpg
ماجراي عاشق شدن پسر جواني كه زندگي خود را با ورود دزدكي به خانههاي بيصاحب ميگذراند خانههايي كه بخاطر سفر يا دور بودن محل كار صاحبانشان با تمام امكانات زندگي و تفريح خالي ماندهاند و يك لقمهي چرب و نرم براي پسر جوان قصهي ما تا يك روز زندگي خود را در چنين خانههايي بگذراند تا اينكه يك روز براي اولين بار وارد خانهي زن و شوهري ميشود كه برعكس برنامهريزي ساده و در عين حال دقيقش كاملا خالي نيست! زن خانه ساكت با يك چشم كبود كرده آرام و بيصدا گوشهي اتاق نشسته و به زندگي شخصي پسر جوان در خانهي شوهرش نگاه ميكند با چشمش ميبيند او حمام ميكند گلف بازي ميكند و غذا درست ميكند و لباسهاي خانه را ميشورد حتي لباسهاي زن و مرد را در حاليكه متوجهي حضور صاحب خانه نيست ...
فيلم تا نيمهي اول عالي است يعني اصلا روش برخورد و سبك زندگي "پسر جوان" چون يك ايدهي تازه و جذابه براي هر بينندهايي تا همين نيمه واقعا مجذوب كننده است بخصوص شخصيتپردازي پسر و روش و آداب زندگي روزانهاش در يك خانهي بيصاحب (بيشتر از اين توضيح نميدهم تا خودتون ببينيد و لذت ببريد) ولي نيمهي دوم براي اينكه فيلم تازه وارد حرف اصلي ميشه و بيننده با يك ايدهي تازه روبهرو ميشه كمي گيجكننده است مراحل "هيچ" شدن پسر جوان و سكانس "زندان" اوج زندگي زوج عاشق فيلم رو از بين ميبره به همين خاطر شايد كمي خستهكننده به نظر برسه ولي وقتي به يك پايان خيلي خوب نه عالي روي "وزنسنج" ختم ميشه لذت از بين رفته دوباره برميگرده.
1ساعت 27دقيقه يك تايم فوقالعاده است براي چنين فيلمي كه همه چيز بدون ديالوگ و فقط با تصوير و اشاره پيش ميره و حرف سنگيني هم داره.
تنها مشكل و بزرگترين مشكل اين فيلم خيلي خوب كرهايي "نوشتهي پاياني"ست.در زماني كه از "سينما و تصوير" براي بيان حرفهاي درشت استفاده ميشه ديگه چه لزومي داره به "متن" و "مقاله" برسيم! كيم كيدوك دقيقا زماني كه با يك قاب زيبا "بيوزني" پسر و زن رو نشان ميده ديگه چه نيازي به يك "نوشته"ي ادبي داشت؟!!!! من اين رو اصلا متوجه نميشم. اونم چه متن شعاري و گلدرشتي.
اينجا ما همه در مقابل اين فيلم "بيننده" هستيم نه "خواننده"!
اگه هدف فقط توجه به اون جملهي نيمخطي آخري بود ديگه چرا از "سينما" استفاده ميشه بهتر بود يك "كتاب" به نام "3Iron" چاپ ميشد كه در انتهاش يا اولش قبل از مقدمه يا بعدش اين جمله نوشته ميشد.
امتياز: 7.5
Gallow
06-17-2013, 11:37 PM
بیگانگان در قطار (1951)
Strangers On A Trian
http://picoup.ir/images/56473506305165924218.jpg
http://picoup.ir/images/83205706055315734926.jpg
کارگردان و تهیه کننده : آلفرد هیچکاک
فیلمنامه : ریموند چندلر
ساخته شده از رمان : پاتریشیا هایسمیت
داستان : قهرمان تنیس، گای هینز، در قطار با آدمی بی کار و بی عار به تمام معنایی به نام برونو آنتونی آشنا می شود . برونو به گای می گوید نقشه جنایت بی عیب و نقصی را کشیده که در آن دونفر که قبلا همدیگر را ندیده اند، دو قتل را با هم تاخت می زنند؛ بنابراین هیچ انگیزه مشخص برای قتل وجود ندارد. (همسر گای، میریام، با طلاق موافقت نمی کند و پدر پولدار برونو به او هیچ پولی نمی دهد). گای، برای این که دل او را به دست آورده باشد، می گوید فکر خوبی است و از قطار پیاده می شود که با به زبان آوردن این جمله درگیر مشکلاتی می شود ...
در فیلم فیلم برداری ها نوآر گونه خیلی به چشم می آید : (ریل قطار ، پرده کرکره ای ، میله های پارک که مانند میله های زندان است )؛
فیلم در بعضی از صحنه ها دارای سکوت است که کوچکترین صدا ها را می توان شنید .
نقش هیچکاک در فیلم : عبور گذری : در حال سوار شدن به قطار در حالی که ویولن سلی دردست دارد .
نتیجه کلی : شخصیت منفی فیلم (رابرت واکر بی نظیره - تدوین و فیلم برداری فوق العاده (واقع گرایانه) - بهترین انتخاب برای علاقه مندان فیلم نوآر و کلاسیک (سبک هیچکاک)
امتیاز : 9
hadi2006mi
06-18-2013, 01:27 AM
THE CALL2013
http://tinymoviez28.org/pics/original/w8byvpPvoOyoDrLqUVqt2CCp0tw.jpg
www.imdb.com/title/tt1911644/
زمانی که جردن ترنر که اپراتور 911 است، تماسی از طرف یک دختر ربوده شده دریافت می کند، متوجه می شود باید با قاتلی از گذشته اش روبه رو شود تا زندگی دختر را نجات دهد و ....
یک فیلم پر هیجان از سینمای بدنه هالیوود که کاملن قواعد یک اثر تریلر رو رعایت میکنه سه نقطه عطف به فاصله زمانی سی دقیقه ای که باعث میشه ریتم خوب فیلم تا انتها حفظ شود.
یک قاتل با یک پس زمینه سادیستی ،یک اپراتور باهوش با کلی صحنه های داخلی در صندوق عقب ماشین در کنار یک تدوین هوشمندانه و یک دوربین بازیگوش که بخوبی در برخی صحنه ها به سوژه نزدیک می شود و گاهی از پشت یک شیشه یک صحنه خشن رو فیلمبرداری می کندو در کنار اینها بازی بسیار خوب هالی بری (یک ساعت از فیلم هالی بری مجبور بود نقش خودش بدون هیچ تغییری در موقعیتش پشت یک صندلی ایفا کند) از مشخصه های فیلم هست .
البته باید از پایان تا حدودی نامتعارف فیلم ،که تا حدودی دست تولید کنندگان فیلم رو در صورت موفقیت در گیشه برای ساخت ادامه ای برای این فیلم یاد کنم.
اگر علاقمند به دیدن فیلمی در ژانر تریلر هستید این فیلم رو ازدست ندید ارزش یکبار دیدن رو دارد.
من به فیلم نمره 6 میدم
Paprika 2006
http://picoup.ir/images/52617704963231897731.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0851578/)
پاپريكا: "Dc Mini در را روي روياهامون باز ميكنه". انيميشن "پاپريكا" يه ايدهي مشابه با فيلم "تلقین - كريستوفر نولان" داره: يك ماشين روان درماني كه توسط چهار دانشمند اخترع ميشه و روي بيماران داوطلب آزمايش ميشه تا در خواب با "رويادرماني" و بازگشت به كودكي و به ياد آوردن گذشته درمان بشوند. تقريبا (شايد هم عينا) مشابه همان ايدهي "خواب دزدي و خوابگذاري" كه در فيلم آمريكايي تلقین بود. داستان هم با كارشكني و دزديدن اين ماشين روان درماني (روياسازي) توسط يكي از اعضاي انجمن بنياد "Dc Mini" اوج ميگيره و حالا 4 دكتر (دانشمند) ديگه بايد با سفر كردن به روياي فرد خرابكار دنيا رو از دست اين آدم بد ذات نجات بدن ...
اين انيميشن يه جور تلفيقي است از انيميشن "شهر اشباح" و "تلقین" يك اجراي عجيب و غريب با كلي شخصيتهاي متفاوت (مثل عروسك غولآساي ژاپني) و يك داستان عاشقانهي كوچك در دل ماجرا مثل همون چيزي كه توي انيميشن "شهر اشباح" بود و يك ايدهي تازه و جديدي مثل "سفر كردن به رويا" و "ساختن يك دنياي متفاوت با دنياي واقعي" و "زندگي كردن در دنياي خواب" و "تلفيق اين دو تا دنيا باهم" كه در فيلم تلقین بهترين مدلش رو ديديم. اگه اين دو تا فيلم (شهر اشباح و تلقین) رو ديده باشيد بعيد ميدونم با تماشاي "پاپريكا" سرگيجه بگيريد. چون بيشتر تايم اين انيميشن بين دنياي حقيقي و خواب و رويا ميگذره به همين خاطر ممكنه كمي "گيج"كننده باشه. بخصوص وقتي به "تلفيق اين دو تا دنيا" ميرسيد.
من كه عاشق طراحي و سبك خاص "انيميشن"هاي ژاپنيام واقعا فوقالعاده است بخصوص در اين انيميشن كه قراره همه چيز غيرطبيعي و متفاوت با نوع واقعياش پيش بره. مثل زماني كه روياي 3 شخصيت باهم تركيب ميشه كه طراحي و ايدهي اجراش فوقالعاده است.
مثل اكثر انيميشنهاي ژاپني يه كمدي ملايم و ناگهاني هم داره مثلا در اوج لحظات ترسناك و هولناك فيلم يكي از شخصيتها يه ضربالمثل مسخره تعريف ميكنه يا در رمانتيكترين لحظه "دكتر چيبا" يه سيلي آبدار توي صورت "دكتر شيما" ميزنه!
"پاپريكا" يه انيميشن بچگانه نيست و داستان و ماجراش هم همه خيلي "عميق" و همچين "سنگين" به نظر ميرسند كه مناسب كودكان نيست.
واقعيتش انيميشن بدي نبود باتوجه به اينكه اين ايده رو قبلا "تجربه" كرده بودم متاسفانه لذت "اولين بار" رو نداشت.
امتياز: 7
Gallow
06-19-2013, 12:59 PM
The Lost Weekend
آخر هفته از دست رفته
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/5/59/The_Lost_Weekend_poster.jpg
خلاصه داستان : فیلم در مورد یک نویسنده از جان گذشته الکلی مزمن با بازی Ray Milland با صرف نظر کردن از یک سفر آخر تعطیلات با برادر خود ؛ چگونگی گذشت زندگی خود در این چند روز تنهایی را نشان می دهد .
کاگردان : بیلی وایدر
فیلمنامه : چالز آر.جکسون
برنده 4 جایزه اسکار
فیلمی فوق العاده از کارگردان مطرح سینما بیلی وایدر ، نقش پردازی ری میلاند بسیار عالی .هدف فیلم : نشان دهنده این است که الکل چگونه طرز زندگی این فرد را در دست خود می گیرد تا این که اقدام به تصمیمی جدی می گیرد ... .
امتیاز : 8
hadi2006mi
06-21-2013, 01:23 AM
تقدیم به تونی سوپرانو
The Company You Keep
http://tinymoviez28.org/pics/original/tkxsfmOpFJDc96nQGPQffmOsyhR.jpg
http://www.imdb.com/title/tt1381404/
فیلم هیجانی بر اساس داستان یک عضو سابق تروریستی امریکا است که در حال فرار از دست یک روزنامه نگار کنجکاو است که سعی در افشا هویت او را دارد...
رابرت ردفورد که از علاقمندان به فیلمهای ژانر معمایی سیاسی هست چه در مقام بازیگری که بازی درخشانش در (همه مردان ریس جمهور )فراموش نشدنی هست این بار هم در نقش کارگردان بازیگر با داستانی در همین ژانر به سینما برگشته است.
یک گروه ادم باهوش و دانشجو در سی سال پیش بر علیه جنگ با قوانیین خود تشکیل گروهی می دهند و در یکی از اقدامهای خود پلیسی کشته می شود و گروه مخفی می شود و حالا بعد سی سال یکی از اعضا (سوزان ساراندون)خود را تسلیم اف بی ای میکنند و همین باعث می شود که خبرنگار سمجی با بازی (شیا لابوف ) دنبال باز کردن رازهای سر به مهر این گروه بیوفتد و...
یک فیلم با یک داستان معمایی با یک سری بازیگر عالی تبدیل به یک فیلم خوب می شود هر چند شاید پازلی که ساخته میشود برای تماشاچی هزاره سوم تا حدودی زود حل می شود ولی تماشاچی دوست داره تا اخر با داستان همراه شود و اینم بدلیل امید به رستگاری با شخصیتهای که روزگاری اشتباه کردند و تاوان اشتباهاتشونم دادند رو ببینند.
دوست دارم از بازی شیا لابوف حسابی تعریف کنم که درتمام سکانسهای که در مقابل غولهای بازیگری قرار میگیره هیجی ازشون کم نمیاره و من بشدت به اینده این بازیگر خوشبینم که روزی مجسمه اسکار تو دستش ببینم
http://picoup.ir/images/46024647051965464011.jpg
من به این فیلم نمره 6.5 می دم و در انتها ازحامد(باتلاقی)که زحمت هماهنگی زیرنویس فیلم رو برای من کشید ممنونم
همینجوری دوست دارم عکس یکی از بازیگرهای مورد علاقم به انتها متنم بچسبونم
سوزان ساراندون
http://picoup.ir/images/45356539478968759952.jpg
22Bullets
http://picoup.ir/images/69264189953382103222.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1167638)
"چارلي ماتي" يكي از پدرخواندههاي شهر مارسي فرانسه توسط 8نفر مرد سياهپوش ترور ميشود و به طرز خيلي خيلي معجزهآسايي 22گلوله از بدن او خارج و اين مرد فناناپذير زنده ميماند! حالا او و دار و دستهي 4نفرهاش (دقت كنيد اين چه جور پدرخواندهايي است كه فقط 4نفر آدم دارد) تصميم دارند عاملان ترور را شناسايي كنند و سخت انتقام بگيرند و ...
يك اكشن پر سر و صداي تكراري ولي هيجانانگيز. به نظرم ميان اين همه فيلم فرانسوي يواش و حوصلهبر و افسردهكننده اين يكي زيادي هاليوودي تشريف داره يعني شور يك اكشن سراسر هيجان و بنگ بنگ تفنگ بازي! رو درآورده! حتي زحمت استفاده از يك بازيگر ناشناخته براي شخصيت اول هم به خودشون ندادن "ژان رنو" معروف فيلم "حرفهايي" در فيلم 22گلوله هم با همان تيپ و شخصيت آدمكشي خونسرد با همان رفتارها و آداب خاص خودش مثل اينكه ايشان علاقه دارند كه :
» هميشه ماهي خودشون رو با روغن زيتون ميل بفرمايند
» هيچ انسان بدون سلاحي رو نميكشند (البته اين قانون در يك سكانس عوض ميشه)
» علاقه دارند هميشه باصداي بلند "اپرا" گوش بدند.
فيلم يه سري مشكلات منطقي داره مثل اينكه "چارلي" چطور پدرخواندهايي است كه اينقدر ضربهپذيره و اطرافش خلوته به جز 4تا از دوستان صميمياش كسي كمك يارش نيست!
و اگر از كار "مافيايي" خودشون بيرون كشيده پس چرا هنوز به خاطر بريدن "دست و پاي" اقتصادي و مديريتياش بايد ترور بشه؟!
خيلي دوست دارم متن فيلمنامهي اينجور فيلم هاي اكشن بخصوص اين يكي رو يه بار بخونم! (بعضي فيلمنامهها اصطلاحا چند لايه هستند ولي اين يكي عين توپ پلاستيكي نو و جديد "بيلايه" است.
موفقيت فيلم در "ريتم" و فيلمبرداري خيلي خوبه. كه 2ساعت تمام ميتونه شما رو سرگرم كنه. فيلم كوچكترين مشكل اخلاقي هم نداره (به جز يك پلان خيلي كوتاه) به همين خاطر كاملا مناسب پخش از تلويزيون خودمون هم هست. اگه تا حالا برادران عزيز پخشش نكرده باشن.
يك اكشن فرانسوي سرگرمكنندهي بيسر و ته كه هيچوقت خودش نيست مثل يه آدم بياعتماد بهنفس و بيروحيه كه فقط دنبال الگوبرداري و كپي از روي دست بقيه است و حرف جديدي نداره ابدا.
امتياز: 5
In the Bedroom 2001
http://picoup.ir/images/64494459679618849036.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0247425)
دكتر فاور (مت) به "جيسن" ميگه: "دو نفر كه با هم خوشحال هستند از اومدن نفر سوم خوشحال نميشن!" در اتاق خواب (ترجمهي فارسي نام فيلم) يك تفسير و و توضيح تصويري نفسگير و بيرحمانه است از همين جمله و ديالوگ كوتاهي كه بين "مت" و "جيسن" (پسر ناتالي) رد و بدل ميشه. دو نفري كه در ابتدا (ظاهرا) ناتالي و فرانك نام دارند و انگار خوشحال هستند كه با آمدن نفر سوم "ريچارد" همسر ناتالي كه هنوز از او جدا نشده بلكه فقط از هم جدا زندگي ميكنند تمام "خوشي" اين دو از بين ميره.
يا شايد هم تمام ماجراي "مرگ" فرانك و رابطهاش با "ناتالي" و افسردگي "روت" (مادر فرانك) يه نوع تفسيري باشند از "عكس لبخند و بوسهي ريچارد بر گونهي ناتالي" كه روي ديوار كنار اتاق خواب خانهي ريچارد قاب شده.
شايد هم نفر سوم خود قرباني قصه باشه يعني پسر زوج پير و درمانده (مت و روت) كه شادي و نشاط دو نفرهي يك زن و شوهر با دو تا پسربچه رو از بين برده.
همين كه يه فيلم اينقدر ذهنم رو مشغول ميكنه و مجبورم ميكنه چند جور بهش نگاه كنم و يه بار ديگه قصه رو از اول به آخر يا از آخر به اولش مرور كنم به نظرم اين همون چيزيه كه بايد به بقيه پيشنهاد كنم ببينن و ازش چيز ياد بگيرن (اين يكي اينقدر تلخ و سرد هست كه نميشه ازش "لذت" برد).
من معمولا از اين فرم فيلمهاي تلخ و دراماتيك اصلا تعريف نميكنم ولي اين يكي فرق داره و حس خوبي نسبت بهش دارم بخصوص كه "تصميم"نهايي و مردانهي "مت" حسابي بهم چسبيد.
امتياز: 7.5
prongz
06-22-2013, 10:33 PM
http://www.avval.ir/avvalcdn/get/180635
درست روزی که همه از خوشحالی صعود به جام جهانی با دوستانشون زده بودند بیرون و بندری میومدن وسط خیابون،ما هم گفتیم کمی هدفمند تر بیرون بریم و بعد از عمری رفتیم سینما تا اخرین اثر استاد مهرجویی رو با دوستان تماشا کنیم.اما دریغ که بعدش به این نتیجه رسیدیم چه بسا همون بندری رقصیدن،کاری بس هدف مند از دیدن سقوط یکی از ارکان سینمای ایران بوده (حداقل شاد تر که بود).متاسفانه این سقوط از فیلم قبلی شروع شد جایی که سازنده ی شاهکار "گاو" خودش رو در حد یک پیام فرهنگی تقلیل داد(که البته این موضوع به خودی خود کار بدی نیست اما وقتی تو مدیوم سینما اون هم از همچین کارگردانی که انتظار داریم الگوی کارگردان های جوان تر باشه می بینی،اونوقته که دو دستی تو سرت می کوبی).از بزرگان تو هر زمینه ای انتظار میره که نقد هارو بشنون و از اون ها در جهت بهبود کار بعدی استفاده کنن اما....
"چه خوب که برگشتی"بر عکس کمدی های روز سینما کمدی سخیفی نیست(که احتمالا مثبت ترین قسمت فیلم همینه) ولی یکم بیشتر که فکر کنیم می بینیم یه جورایی اصلا کمدی نیست.جنس طنز فیلم رو میشه با "مهمان مامان" در سطحی بسیار ضعیف تر مقایسه کرد.با این تفاوت که "مهمان مامان"از این طنز کاملا هدفمند در جهت تکریم خانواده ی ایرانی استفاده کرد.اما در "چه خوب که برگشتی"شما مجبور هستی که این طنز ضعیف رو به زور تا اخر فیلم تحمل کنی بلکه شاید شما رو به هدف خاصی برسونه...زهی خیال باطل.نگفتی ها بسیار است فقط امیدوارم این کارگردان صاحب سبک مثل دیگر کارگردان های صاحب سبک سینما دنیا،اگر احساس می کنه حرف جدیدی برای گفتن نداره بشینه یه گوشه و از خدمتی که به سینما کرده لذت ببره.اقای مهرجوی خسته نباشی برادر ولی خواهشا بیشتر از این ناامیدمون نکن
hadi2006mi
06-23-2013, 12:43 AM
Confession of Murder 2012
http://www.irkorea6.org/wp-content/uploads/2013/04/j9pl1rpz3ik28qbblhw1.jpg
http://www.imdb.com/title/tt2468774/
خلاصه داستان:
داستان درباره قاتل زنجیره ایه که بعد از چندین سال، وقتی که مهلت محدودیت جرایمش به پایان میرسه، ناگهان با نوشتن کتابی به قتل هاش اعتراف می کنه
و این کتاب به فروش خیلی بالایی می رسه، ولی در این بین کارگاهی که به دنبالش بوده سعی می کنه با نقشه ای به دام بندازتش و در این خانواده های مقتولین
هم دنبالش هستن. اما ناگهان فرد دیگه ای با اعترافی وحشتناک...
یک اکشن بسیار خوب در کنار یک فیلمنامه هوشمندانه باز هم از سینمای کره که اینبار از دقیقه یک شما رو میخکوب صفحه مونیتور خواهد کرد.
فیلم یک شروع طوفانی دارد، یک سکانس زد وخورد عالی با یک دوربین رو دست بازیگوش در کنار یک میزانسن زیرکانه به شما نوید دیدن یک فیلم خوب رو می دهد.
مثل اکثر فیلمهای کره ای انتقام تم اصلی فیلم هست اما ایده فیلم وقتی جالب میشه که قاتل بخاطر قانون موجود در کره بعد پانزده سال میتونه براحتی اقرار کنه و مورد پیگیری قانونی قرار نگیرد و داستان از اینجا شروع میشه که کارگاه پرونده و خانوادهای داغدار براحتی از این فرصت برای انتقام گرفتن نمی گزرند و این تعقیب و گریزهای بسیار جالب که هر ده دقیقه میتونید در این فیلم شاهد باشید از نمونهای مشابه هالیوودی هم پیشی میگیرد بخصوص صحنه های که در یک بزرگراه رو یک ماشین سواری سه نفر در حال زد و خورد هستند.
فیلمنامه قوی با گره های که به مرور باز میشه باعث شده که شما با یک فیلم صرفن اکشن روبرو نباشید و از دیدن یک فیلم معمایی هم لذت ببرید.
من به این فیلم نمره 6.5 می دهم.
http://picoup.ir/images/13026860377600154197.jpg
شیرینی که در انتقام هست در بخشش نیست
86471181
06-23-2013, 01:55 AM
http://picoup.ir/images/56444276520794792199_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=56444276520794792199.jpg)
the past
دیروز رفتم فیلم جدید اصغر فرهادی رو دیدم به اسم گذشته
موضوعش اینه که احمد ( علی مصفا ) بعد 4 سال از ایران میاد فرانسه تا از همسرش جدا شن از هم و همسرش هم میخواد با یه مرد دیگه ای ازدواج کنه اما این وسط دختر همسرش مخالف ( علی مصفا شوهر سوم این خانم محسوب میشه ) تا با فرد جدید ازدواج کنه و از اینجا به بعد دیگه ماجراها سر چرایی مخالف بودن دختره شروع میشه
تم اصلی فیلم مثل جدایی نادر از سیمین در مورد دروغ هست با این تفاوت که به نظر من تو جدایی نادر از سیمین چون در مورد فرهنگ ایران هست اصغر فرهادی میدونسته چه عناصری رو دخیل کنه تا فیلم پیچیده شه اما اینجا اصل موضوع تو فرانسه اتفاق میفته
واسه کسانی که فیلم جدایی رو دیدن ، فیلم (( گذشته )) به شدت تکراری محسوب میشه ، فیلم تقریبا 2 ساعت 15 دقیقه هست ، که من به شخصه از یک ساعت و نیم که از فیلم گذشت خسته شدم ، اصلا موضوع فیلم کشش دو ساعت رو نداشت
خیلی نقاطش اصلا واسه من گنگ بود این که وجود یه شخصیت ایرانی که از ایران میاد فرانسه چه ضرورتی داره اصلا ، حالا مثلا از یه کشور دیگه بود فرق میکرد؟یا نحوه ی تموم شدن فیلم ( دیگه فرهادی با پایان باز شورش رو درآورده )
فیلم بس که دیالوگ داشت اعصاب من رو به هم ریخت نمیدونم لازمه ی این همه دیالوگ تو فیلم چی بود
از نکات مثبتش بازی نقش اول زن ( Bérénice Bejo ) و یه پسربچه که ، فرزند طاهر رحیم بود تو فیلم ( پسر بچه عالی بود)
علی مصفا هم جز فرانسوی صحبت کردنش همون چیز خاصی نداشت بازیش
در کل به نظر من فیلم خوبی نبود و واسه من به شدت تکراری و خسته کننده
http://picoup.ir/images/56444276520794792199_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=56444276520794792199.jpg)
the past
دیروز رفتم فیلم جدید اصغر فرهادی رو دیدم به اسم گذشته
موضوعش اینه که احمد ( علی مصفا ) بعد 4 سال از ایران میاد فرانسه تا از همسرش جدا شن از هم و همسرش هم میخواد با یه مرد دیگه ای ازدواج کنه اما این وسط دختر همسرش مخالف ( علی مصفا شوهر سوم این خانم محسوب میشه ) تا با فرد جدید ازدواج کنه و از اینجا به بعد دیگه ماجراها سر چرایی مخالف بودن دختره شروع میشه
تم اصلی فیلم مثل جدایی نادر از سیمین در مورد دروغ هست با این تفاوت که به نظر من تو جدایی نادر از سیمین چون در مورد فرهنگ ایران هست اصغر فرهادی میدونسته چه عناصری رو دخیل کنه تا فیلم پیچیده شه اما اینجا اصل موضوع تو فرانسه اتفاق میفته
واسه کسانی که فیلم جدایی رو دیدن ، فیلم (( گذشته )) به شدت تکراری محسوب میشه ، فیلم تقریبا 2 ساعت 15 دقیقه هست ، که من به شخصه از یک ساعت و نیم که از فیلم گذشت خسته شدم ، اصلا موضوع فیلم کشش دو ساعت رو نداشت
خیلی نقاطش اصلا واسه من گنگ بود این که وجود یه شخصیت ایرانی که از ایران میاد فرانسه چه ضرورتی داره اصلا ، حالا مثلا از یه کشور دیگه بود فرق میکرد؟یا نحوه ی تموم شدن فیلم ( دیگه فرهادی با پایان باز شورش رو درآورده )
فیلم بس که دیالوگ داشت اعصاب من رو به هم ریخت نمیدونم لازمه ی این همه دیالوگ تو فیلم چی بود
از نکات مثبتش بازی نقش اول زن ( Bérénice Bejo ) و یه پسربچه که ، فرزند طاهر رحیم بود تو فیلم ( پسر بچه عالی بود)
علی مصفا هم جز فرانسوی صحبت کردنش همون چیز خاصی نداشت بازیش
در کل به نظر من فیلم خوبی نبود و واسه من به شدت تکراری و خسته کننده
منم دیروز این فیلمو دیدم.....فیلم جذابیت و پیچیدگی و شکل معما گونه خاص اصغر فرهادی رو مثل همیشه داره .... درسته روند فیلم به سرعت جدایی نیست و شاید لوکیشن و زبان فرانسوی هم باعث میشه ب اندازه جدایی درگیرش نشیم ولی باز هم از ارزش فیلم چیزی کم نمیکنه بازی ها حرف نداره و زندگی و اغتشاشی که کم کم بوجود میاد و بخوبی تصویر میکشه این که هرکدوم از شخصیت ها چگوه درگیر گذشته میشن و این گذشته چگونه روشون تاثیر میذاره بنابراین برای طرفداران این سبک فیلم ها یک گزینه عالی دیگس پایان جدایی به نسبت این فیلم بیشتر به عهده تماشاچی بود ولی این فیلم تقریبا همه معماها رو حل میکنه ... سرعت فیلم با اینکه 2ساعت و 10 دقیقه بود و زمان زیادی هست بنظر من خسته کننده نبود چون تو سبکی که فرهادی داره با گذشت فیلمه که لایه های زندگی پیچیده تر و معماها بیشتر میشن و به تناسب جذابیت هم زیاد میشه از نظر من دیالوگ ها جوری نبود که خسته بشین چون فیلم درام مثل فیلمای جنایی پیچیذگی خاصی تو دیالوگش نداره و شاید برای کسی که عادت به زیرنویس نداره کمی سخت باشه در نهایت فیلم جدایی رو کمی بالاتر از این فیلم میبینم اما این رو هم باید بگم که مشتاقم یکبار دیگه این فیلمو ببینم :Smiley35:
ویرایش:راستی علی مصفا شوهر دوم ماری هس که میخواد ازش طلاق میگیره که ماری بتونه با سمیر ازدواج کنه دخترای ماری که لوسی و لئا هستن هم از شوهر اولشن
86471181
06-23-2013, 04:00 AM
منم دیروز این فیلمو دیدم.....فیلم جذابیت و پیچیدگی و شکل معما گونه خاص اصغر فرهادی رو مثل همیشه داره .... درسته روند فیلم به سرعت جدایی نیست و شاید لوکیشن و زبان فرانسوی هم باعث میشه ب اندازه جدایی درگیرش نشیم ولی باز هم از ارزش فیلم چیزی کم نمیکنه بازی ها حرف نداره و زندگی و اغتشاشی که کم کم بوجود میاد و بخوبی تصویر میکشه این که هرکدوم از شخصیت ها چگوه درگیر گذشته میشن و این گذشته چگونه روشون تاثیر میذاره بنابراین برای طرفداران این سبک فیلم ها یک گزینه عالی دیگس پایان جدایی به نسبت این فیلم بیشتر به عهده تماشاچی بود ولی این فیلم تقریبا همه معماها رو حل میکنه ... سرعت فیلم با اینکه 2ساعت و 10 دقیقه بود و زمان زیادی هست بنظر من خسته کننده نبود چون تو سبکی که فرهادی داره با گذشت فیلمه که لایه های زندگی پیچیده تر و معماها بیشتر میشن و به تناسب جذابیت هم زیاد میشه از نظر من دیالوگ ها جوری نبود که خسته بشین چون فیلم درام مثل فیلمای جنایی پیچیذگی خاصی تو دیالوگش نداره و شاید برای کسی که عادت به زیرنویس نداره کمی سخت باشه در نهایت فیلم جدایی رو کمی بالاتر از این فیلم میبینم اما این رو هم باید بگم که مشتاقم یکبار دیگه این فیلمو ببینم :Smiley35:
ویرایش:راستی علی مصفا شوهر دوم ماری هس که میخواد ازش طلاق میگیره که ماری بتونه با سمیر ازدواج کنه دخترای ماری که لوسی و لئا هستن هم از شوهر اولشن
ببین تم فیلم کامل تکراریه ، همون بحث دروغی که تو جدایی نشون میده اینجا هم همونه هیچ چیز جدیدی نداشت ( حتی پیچیدگیهاش هم شبیه جدایی بود ) فیلم تنها تفاوتش اینه که اونجا فرهادی با موضوع دروغ تو جامعه ی ما آشنا بود و میدونست از چی باید واسه پیچیدگی استفاده کنه ( که هر چند اونجا هم به مخاطب کلک مرغابی زد:Smiley36: )
بحث عادت به زیرنویس نیست الان کلا کسایی که تو این انجمن هستن تقریبا همه n تا فیلم با زیرنویس دیدن منظورم اینه که دیگه به این عادت داریم بحث سر اینه که اصلا موضوع اینقد کشش نداشت اونم با این زمان فیلم
بحث دیالوگ زیاد هم منظورم اینه که دیگه نباید همش تو فیلم یه کله حرف زد :Smiley36:
کلا به نظر من فرهادی تو این فیلمهاش الکی مخاطب رو میخواد سردرگم کنه ، چیزی که ما تو روال عادی قصه چیزی ازش نمیبینم ، یهو میاد یه برگ برنده رو میکنه یعنی یه نکته ای رو میگه که هیچ جای فیلم بهش اشاره نشده ( این حس سردرگمی به نظر من فیک هست یه جورایی شبیه ضرب المثل خود گویی و خو خندیه مثلا تو همون جدایی کلی بالا پایین میکنه که یکی داره این وسط دروغ میگه بعد یهو یه فلاش بک میزنه که خدمتکاره وقتی میخواسته باباهه رو از خیابون رد کنه با ماشین تصادف کرده )
پ ن : یه جایی دختره میگه من از روزی که به دنیا اومدم تا حالا 3 بار ازدواج کردی چیزیه که تو ذهنم مونده ، شاید منظورش این بوده که ازدواج با سمیر رو هم در نظر گرفته
شاید پیچیدگیش سلیقه ای باشه واز نظر من جذاب بوده واز نظر شما تکراری ولی این که بگیم "سردرگمی الکی" واقعا تو این فیلم یا جدایی بی انصافیه!! بنظر من فرهادی تو فیلماش دائم ما رو باشخصیتهاش درگیر میکنه اواسط فیلم میبینی چقدر پیش داوری کردی درواقع تو رو درگیر پیچیدگی های هر شخصیت میکنه و در نهایته که سر از ماجرا درمیاری.... اون برگ برنده که میگین چیزی نیس که شخصیت های فیلم در جریانش باشن و شما ازش بیخبر بلکه شما هم مثل بقیه شخصیت ها درگیر میشین تا اون برگ برنده ی شخصیت مخفیکار رو پیدا کنین اگه همه چی از ابتدا مشخص باشه که دیگه جذابیتی نداره حتی من ترجیح میدم تا حد امکان مسایل کاملا باز نشن ... در بحث موضوع هم بله پنهان کاری افراد بود و این که چطور درگیر گذشتشون بودن تا جایی که در انتها ماری مایل نیس صحبت ها و توضیحات احمد رو گوش کنه و درگیری جدیدی برای خوذش با گذشته ای که دیگه اهمیت نداره ایجاد کنه
دیالوگ هم باز هم من خیلی مثل شما درگیرش نشدم و بنظرم عادی بود برای فیلمی با این سبک نمیدونم چرا بنظر شما خسته کننده اومده برای همینم اشاره کردم به زیرنویس ...به هرحال نظرات متفاوته
پ.ن:آره منظورش با سمیر بود که این سومین ازدواجشه :Smiley35:
Gallow
06-23-2013, 10:38 AM
راه های افتخار (1957)
Paths Of Glory
http://picoup.ir/images/00358465597464167553.jpg
http://picoup.ir/images/36512010698432291027.jpg
کارگردان و نویسنده : استنلی کوبریک
برگرفته از رمان : همفری کاب
داستان : فرانسه، 1917 - از سوم اوت 1914 فرانسه با آلمان وارد جنگ شده و حالا جنگ به سنگر ها کشانده شده و پیش روی ، به عوض فرسنگ فرسنگ ، با قدم و وجب اندازه گرفته می شود . در یک قصر مجلل ، ژنرال پل میرو به مافوقش ژنرال ژرژ برولار می گوید که دلش می خواهد محیط مطبوعی برای کار ایجاد کند . ژرژ اظهار دارد که لانه مورچه - اسمی که روی سنگرهای مستحکم آلمانی که مشرف بر سنگر های فرانسوی هستند گذاشته اند - قرار است تسخیر شود اشاراتی می کند ...
انسان موفق نشده جامعه ای موافق خیر و صلاح بشر بنا کند ، بلکه بر عکس در حال نابودی خود است . فیلم جامعه ای را بررسی می کند که در آن قدرت ، سیاست ( یعنی فن نگهداری قدرت) و خود پرستی (علا تمایل انسان به قدرت) حرف اول را می زند .این جامعه همه افراد خود را می بلعند : کسانی را که دوست ندارند در آن نابود می شوند .
دالان ها (سنگر ها . اعدامی ها از توی دالانی که توسط صف سرباز ها درست شده به محل تیرباران می روند . در فیلم حمله به لانه مورچه ها دایما از راست به چپ است که از نظر روانی ضعیف و بی حاصل ، مثل بالا رفتن از یک شیب تند است . دویدن بی امان سربازان و کشته شدن شان که انگار تمامی ندارد ، مرا یاد صحنه پیاده شدن نیرو ها در ساحل نورماندی در نجات سرباز رایان می اندازد . با سربازان مثل حیوان رفتار می شود و زیر زمین زندگی می کنند .
نکته : دختر آلمانی ، که نقش وی را سوزان کریسشن بازی می کرد و نام واقعی او کریستین سوزان هارلن بود ، بعد ها همسر سوم و شریک باقی عمر کوبریک بود .
نتیجه : یک کلاسیک درست حسابی . بازی ها ، فیلمنامه ، صحنه های انفجار و غیره همه عالی هستند و هر بار که آدم می بیند ، از بی عدالتی خونش به جوش می آید .
در فیلم سرانجام یکشنبه : ساخته فرانسوا تروفو اشاره ای به راه های افتخار شده است .
امتیاز : 8.5
Detachment 2011
http://picoup.ir/images/02245491340625449549.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1683526)
داستان در رابطه با "هنري" معلم جوان و آرمانگرا و روشنفكريست كه تازه به دبيرستاني آمده كه مديرش در حال سقوط است. هنري يك جايگزين براي معلم پشيمان قبلي است پشيمان از سر و كله زدن با دانشآموزان نوجوان به شدت افسارگسيخته و درس نخوان. هنري آمده تا تغيير ايجاد كند با روش و طرز تفكر جديدش. كل فيلم هم همين بيشتر نيست با يه سري جزئياتي در خصوص شخصيت دانشآموزان و گذشتهي به شدت افسردهكننده و سخت و تلخ هنري ماجراي زندگي 3نفرهاش (مادرش و پدربزرگش و خود هنري) و سير تحول دختري به نام "اريكا" كه دختري خياباني است و با محبت و راهنمايي "هنري" به زندگي معمولي برميگردد و زندگي شخصي همكارانش كه اكثرا معلمهايي هستند شكست خورده و ...
فيلم فستيوالي است از "انسانهاي شكست خورده" و به ته خط رسيده كه اگر در سكانس بعدي خودكشي نكردن در سكانس بعدش حتما خودكشي ميكنند! من يه ليستي از شخصيتهاي كوچيك و بزرگ فيلم تهيه كردم با يك توضيح كوچك از نوع شخصيتشون:
» پاتريشا: مادر "هنري" مثل اينكه با پدرش رابطهي آنچناني داشته و مطمئنا خودكشي كرده.
» كارول: مدير مدرسه كه با شوهرش مشكل دارد و به زودي از مديريت دبيرستان اخراج ميشود
» ريون: يكي از دانشآموزان مدرسه كه عادت دارد حيوانات بالاخص "گربه" را با چكش نوازش كند!
» مرديت: يك دختر ته كلاس نشين دوست نداشتني داراي اضافه وزن و عدماعتمادبهنفس كه مدام از پدرش سركوفت ميل ميكند.
» دكتر پاركر: كه از مشاوره دادن به بچههاي دبيرستان خسته شده و از انتخاب شغلش پشيمان.
» اريكا: دختري خياباني كه همين عنوان دو كلمهايي خودش آخر "داغون" بودنه ولي براي اينكه حسابي "بدبخت" و "بيچاره" و "پوچ" به نظر برسد يك باري هم بهش "تجاوز" شده.
» هنري: از مدارك موجود مشخص كه پسر "پاتريشيا" و "پدربزرگش" تشريف داره.
اين فيلم فقط يه خودكشي آن هم در زمان "حال" كم داشت (چون قبلا تصاويري از خودكشي پاتريشيا مادر هنري رو تماشا كرده بوديم) كه خدا رو شكر "مرديت" دست به كار شد و پايان دلپذيري براي همه رقم زد.
از همان آغاز با فرم فيلمبرداري "زنده"ايي كه داره جوري كه احساس ميكني داري يه فيلم "مستند" ميبيني تا جملات قصار و دلنوشتههاي اكثرا سنگين و اعتراضآميز "هنري" تكليف من و شما با فيلم مشخص ميشه با يه فيلم شعاري و پر از "عصبيت" و "تلخي" رو به رو هستيم كه مطلقا "لذت" نخواهيم برد.
Detachment به اندازهي يه موسيقي "متال" سياه و افسردهكننده است و به اندازهي موسيقي "رپ" وراج و پر حرف! و به اندازهي هر دو "معترض" و "ساختارشكن".
اگه دنبال يك فيلم با يك محتواي "انتقادي" و تند و تيز و اعتراضي هستيد به نظرم اين يه مدل خوبشه.
امتياز: 5
Gallow
06-23-2013, 10:46 PM
ربکا (1940)
Rebecca
http://picoup.ir/images/34657942227632279267.jpg
http://picoup.ir/images/28915648547846495628.jpg
کارگردان : آلفرد هیچکاک
فیلنامه : رابرت ئی. شروود
بر گرفته از رمان : دافنه دو موریه
داستان : شخصیت نقش فانتین (هیچ وقت اسم او گفته نمی شود)، ندیمه استخدامی خانم ادیت وان هاپر ، هنگامی که در مونت کارلو است، عاشق ماکسیم دو وینتر متمول می شود. ماکسیم مرد مسن تر در خودفرورفته ای است که رازی مگو در سینه دارد - آن ها در صحنه آغازین همدیگر رو ملاقات می کنند در حالی که مرد در لبه پرتگاهی ایستاده، طوری نگاه می کند که انگار خیال پریدن دارد و زن فریاد می کشد تا از این کار بازش دارد. عشقی طوفانی در می گیرد . ظاهرا همسرش، ربکا ، مرگ دل خراشی داشته که همچنان ذهن ماکسیم را درگیر می کند . فانتین و ماکسیم ازدواج می کنند . پس از ماه عسل در حالی که روشنایی روز به سمن خانه بسیار بزرگی در ماندرلی در کورنوال می رانند، هوا ناگهان تاریک و باران سرازیر می شود ...
این اولین نمونه استفاده حقیقی از موسیقی معرفی در فیلم های هیچکاک است، که هر شخصیت تم خاص خود را دارد : فرانس و کسمن با موسیقی اش فضایی را ایجاد می کند که یک سره مکمل تصاویر است و برای همیشه در خاطرمان نگه می دارد که ماندرلی در تسخیر ربکاست .
نکته : در میان فیلم های هیچکاک، این فیلم همچنان از نظر عموم بینندگان محبوب ترین است- با این فیلم هیچکاک در آمریکا جا اقتاد (کاروبارش داغ شد).
ربکا اسکار بهترین فیلم را نصیب خود کرده است .فیلم بردار : جرج بارنس نیز اسکار گرفت . هیچکاک هیچ وقت اسکار بهترین کارگردانی را دریافت نکرد، ولی 5 بار نامزدش شد .
نتیجه : متفکرانه ، گوتیک ، تنها به دلیل شرح و توضیح بیش از حد و این ور و آن ور دویدن های انتها فیلم ، آن هم بدون فانتین که بی نظیر است ، فضای فیلم خراب می شود.
امتیاز : 8
Mother 2009
http://picoup.ir/images/82830299130974567049.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1216496)
"دو-جون" پاي يه ديوار بلند مشغول تخليهي خودشه يه قضاي حاجت جاهلانه و آسوده مادرش با يه ظرف داروي گياهي در دست بهش نزديك ميشه و خيلي خونسرد با يه حالت "تشويقي" نگاش ميكنه ظرف رو جلوي دهان "دو-جون" ميگيره و دو-جون هم سعي ميكنه هر دو كار رو باهم انجام بده هم بخوره هم **...**! دو-جون هر دو كار رو نيمه تمام رها ميكنه و ميره سوار اتوبوس ميشه و مادرش يه چند ثانيهايي مشغول پنهان كردن "جوي روان" پسرشه با يه سنگ بزرگ به نظر پوشيده ميشه ...
فيلم "مادر" قراره از دل اين لحظه يه "شاهكار" خلق كنه كه به نظرم موفق ميشه يه فيلم "جنايي" هولناك كه با حضور سادگي دو-جون و مادرش اين دوتا شخصيت خيلي خيلي عوام بيشتر از اينكه "هولناك" باشه خندهدار و جاهلانه است.
از همان تيتراژ متفاوت (رقصيدن يه پيرزن در علفزار وسط ناكجاآباد) "مادر" معركه است تا سكانس پاياني در اتوبوس و رقصيدن با يه عالمه پيرزن و پيرمرد هم سن و سال خودش.
"مادر" از اون فيلمهاي تكرار نشدني و ماندگاره.
از اون دست فيلمها كه بايد خوب دقت كنيد چون تمام لحظات فيلم در عين حال كه يه موقعيت ساده به نظر ميرسند با كلي ديالوگهاي راحت و قابل فهم و خودموني ولي حرفهاي درشت و سنگين دارند از تصادف "دو-جون" و رفاقتش با "جين-تي" نبايد راحت بگذريد از شكستن آينهي بنز "گلفبازان" نبايد بگذريد (جين-تي موفق ميشه ولي "دو-جون" موفق نيمشه)
عالي بود.
امتياز: 10
prongz
06-25-2013, 07:10 PM
پ.ن: دوستانی که زحمت می کشند و خلاصه داستان و نقدهای مربوط به یک فیلم رو کپی می کنند خواهشا از این به بعد این کار غیردوستانه رو تکرار نفرمایند
این کار یه جورایی بی احترامی به تمامی پست های قبل و بعد هر تاپیکی است. چه در این تاپیک چه در تاپیک های مربوط به "دیالوگ های بیادماندنی" و ... به امید
تکرار نشدنش
عصبی نشو ایرج جان...ببین اینقدر اعصاب خودتو خورد کردی حواست نبود 10 دادی
hadi2006mi
06-25-2013, 08:43 PM
عصبی نشو ایرج جان...ببین اینقدر اعصاب خودتو خورد کردی حواست نبود 10 دادی
مجتبی جان تو هم اگر این فیلم ببینی شاید ده بدی ولی با توجه به اینکه تو حوصله خوندن کتاب مارسل پروست داری از پس دیدن این فیلم کند و اروم(کندترین و اروم ترین فیلم کره ای بود که تا حالا دیدم ) ولی زیبا بر میای :Smiley35:
Ehsan_keen
06-25-2013, 08:50 PM
Wreck-it Ralph
http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/RALPH2/Wreckitralphposter.jpeg.jpeg
داستان درباره ييه شخصيت بد بازيه كه ميخواد به فرد خوبي تبديل بشه كه كاراي او باعث به وجود امدن مشكلاتي ميشه
تفاوت كلي كه با كارتون هاي ديگه داره اينه كه درون مايه خوبي داره و فقط براي سرگرمي نيست.اينطوري بگم كه كمي سبك درام پيدا ميكنه
نكته خيلي خوبه ديگه كه داره صحنه هاي طنز بسيار خوبي داره
اين انميشن يكي از بهترين هايي كه من ديدم
اگه بخوام در مقايسه با كارتون هاي ديگه بهش امتياز بدم ١٠ميدم ولي حالا كه به طور كلي بايد امتياز بدم ٨ميدم
Gallow
06-25-2013, 11:09 PM
پ.ن: دوستانی که زحمت می کشند و خلاصه داستان و نقدهای مربوط به یک فیلم رو کپی می کنند خواهشا از این به بعد این کار غیردوستانه رو تکرار نفرمایند
این کار یه جورایی بی احترامی به تمامی پست های قبل و بعد هر تاپیکی است. چه در این تاپیک چه در تاپیک های مربوط به "دیالوگ های بیادماندنی" و ... به امید
تکرار نشدنش.
ایرج عزیز وظیفه داره که این قوانین رو عنوان کنه که باعث بی نظمی توی این تایپیک نشه و دوستان از اطلاعات شخصی خودشون استفاده کنند و از سایتی کپی نکنند .
که بی احترامی به دیگران که توی این قسمت پست می زارن نشه .
من به شخصه به خاطر زود قضاوت کردن و تصمیم بی جا از ایرج عزیز معذرت می خوام امیدوارم که این بی احترامی منو به دل نگرفته باشه .:Smiley17::Smiley34:
saman_pd09
06-28-2013, 11:48 PM
To Catch a Thief
http://picoup.ir/images/18142115791220088367.jpg
آخرین فیلمی که دیدم To Catch a Thief اثر نام آشناترین کارگردان هالیوود ،آلفرد هیچکاک، بود. ابتدا میخواهم کمی درباره ی کارگردان صحبت کنم چون چند وقت اخیر مطالعاتی درباره ی این فرد داشتم و نظرات بسیار متفاوتی پیرامون ایشان دیدم.
برخی از این نظرات را می نویسم و بعد پیرامون این نظرات صحبت میکنم و بعد هم درباره ی فیلم.
1 - سینمای هیچکاک بزرگ شده، تروفو آن را بزرگ کرده. هیچکاک ساخته ی منتقدان فرانسوی است.
* هیچکاک را بسیاری از بزرگان در کنار یکی از بهترین فیلم سازان، یک معلم به شمار
می آوردند. او یک آموزگار سینما است. و اگر بزرگ شده به دلیل استعداد او بوده و نه تروفو و یا چهار فرانسوی دیگر. هیچکاک در زمانی فیلم میساخت که امکانات چنین گسترده نبود و او بیشتر از نبوغ خود در فیلم بهره می برد تا استفاده از چهار امکان کامپیوتری. نقل قول زیر را از او بخوانید تا بیشتر با هدفش در فیلم سازی آشنا شوید :
هیچکاک :
« رضایت اصلی من در این است که فیلم تاثیری روی تماشاگران گذاشت ، و من این تاثیر را خیلی مهم تلقی می کنم. من به موضوع توجهی ندارم ، به بازی نیز اهمیتی نمی دهم ، اما برای تکه های فیلم ، فیلم برداری ، نوار صدا و همه اجزاء تکنیکی که باعث شد تا تماشاگران از ترس فریاد بر آورند ، ارزش قائلم. احساس می کنم که خیلی رضایت بخش است چنانچه بتوانیم هنر سینما را برای به دست آوردن چیزی از عاطفه توده مردم به کار ببریم و با روح بی تردید ، به چنین توفیقی نائل شدیم. نه پیامی در این فیلم بود تا تماشاگران را برانگیزد ، نه بازی با اهمیتی یا لذت از داستان ، بلکه همه با فیلم خالص برانگیخته شدند. »
توجه او بیشتر به استفاده از تکنیک های نورپردازی و فیلم برداری برای ایجاد و انتقال حس در بیننده بود و تا آنجا که میتوانست از میزانسن هایی استفاده میکرد که گویا باشد، او تجربه می کرد. این آزمون و خطا در فیلم های خودش ریسک بزرگی بود که البته او را به جایگاه خوبی رساند.
2 - هیچکاک سکانس هایی را می آفریند که قابل قبول نیست؛ اغراق شده است مثل سکانس سم پاشی در فیلم شمال شمال غربی، هیچ کس برای کشتن کسی از چنین راه احمقانه ای استفاده نمی کند.
فیلم دنیای کارگردان است و هر جور که بخواهد آن را شکل می دهد. همانطور که در نقل هیچکاک خواندیم متوجه می شویم که هدف او ایجاد محتوا نیست. او صحنه می آفریند، میزانسن را میسازد، دکوپاژ را شکل می دهد و به قول خودش با محتوا بیننده را زجر میدهد.
حال اگر در فیلم قصد کشتن مردی با یک هواپیمای سم پاشی را می کند دور از سینمای هیچکاک نیست. او چیزی را به مخاطب عرضه میکند که در پس ان نوآوری و نبوغ باشد،
و اگر نه تیکه پاره کردن انسان ها با چاقو را در بسیاری از فیلم ها تجربه کرده ایم.
فعلا فکر میکنم کافی هست، البته بحث درباره ی هیچکاک زیاده ولی به مراتب خواهم گذاشت.
فیلم :
خلاصه : فیلم درباره ی اتفاقی است که برای یک دزد ماهر می افتد. او 15 سال پیش دزدی های بسیاری کرده و معروف به گربه است اما پس از این همه مدت مردی دیگر با الگوگیری از او سعی در دزدی های کلان دارد. پلیس بر حسب شواهد قدیمی به سراغ گربه می آید ولی او فرار میکند و در پی گرفتن متقلب می رود.....
هیچکاک معتقد بود برای ایجاد دلهره در فیلم باید از دو شیوه استفاده کرد:
1 - باید داستانی که برای شخصیت فیلم مشخص نیست برای بیننده هویدا کرد تا بیننده با نحوه ی عملکرد شخصیت فیلم پیش برود در حالی که داستان را پیش تر می داند. این گونه بیننده عواقب اعمال را با توجه به داستانی که می داند حدس میزند.
2 - بیننده با اطلاعاتی که شخصیت هم میداند فیلم را دنبال میکند و در هر لحظه همراه با شخصیت ذوق زده میشود، میترسد و در واقعا کاملا با شخصیت همراه است.
این فیلم ببشتر شامل فاکتور اول بود و یک فاکتور سومی که عرض میکنم :
3 - شخصیت اصلی داستان را میداند اما از بیننده پنهان میکند و برگ برنده را در انتها نمایان میسازد.(سکانس های پایانی فیلم)
فیلم مشخصات کار های دیگر هیچکاک را هم در بر دارد، رمنس های زیبا، زنان مو بلوند
عشق سریع شکل می گیرد البته با پیشینه است. که در ابتدا شاید خیلی ساده لوحانه به نظر برسد ولی با مرور زمان که قصه بیشتر آشکار می شود این عشق هم قابل باور تر می شود.
فیلم خیلی کم به سمت بخش جنایی داستان پیش می رود و بیشتر دنباله ی این موضوع رمنس را میگیرد و بی مقدمه سازی مخاطب را با نتیجه گیری همراه می کند. بهتر بود فیلم شواهد بیشتری را به بیننده می داد و بیشتر مخاطب را با بحث جنایی داستان همراه میساخت. البته این هم شگرد هیچکاک در ایجاد هیجان در مخاطب است که همیشه شاید درست نباشد.
امتیاز من تا اینجا : 7
تمام مطالب بالا بجز نقل قول اثر خود من هست و هیچ گونه کپی برداری صورت نگرفته.
My Blueberry Nights 2007
http://picoup.ir/images/68315743194675252976.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0765120)
يه داستان ساده با يه گوني پر از تصاوير متفاوت و شخصيتهاي افسرده و عاشقان شكست خورده. فيلمMy Blueberry Nights داستان سادهي به هم رسيدن دو عاشقپيشهايي كه در دلبستن سابق موفق نبودن "ليزي" (يا "بث" يا "ايزابل" نميدونم چرا هركس به يه اسم صداش ميكنه) با تعقيب كافه به كافه دوست پسرش متوجه ميشه كه او با كسي ديگهايي در كافيشاپ "جرمي عزيز!" سفارش دو تا كيك و بستني داده و مشخصا رابطه داره و طرف ديگهي قصه "جرمي عزيز" كه اين برادر عزيزمون هم از لندن (ببخشيد از منچستر) به نيويورك كوچ كرده و يه كافيشاپ رو اداره ميكنه كه اتفاقي با يك دختر روسي (مشتري جرمي) به نام "كايتا" آشنا ميشه و نهايتا در غروب يه روزي همينجوري از سر تفريح "كايتا" چمدون ميبنده و از شهر خارج ميشه و "جرمي عزيز" رو با يه دل شكسته تنها ول ميكنه! خب دست و پاي سرنوشت اين دو تا عاشق دل شكسته "ليزي و جرمي" رو در كافيشاپ بهم پيوند ميزنه. همهي اين چند خط رو شما بايد از بين گفتوگوهاي بلند و خستهكننده بين شخصيتهاي فيلم متوجه بشيد تازه خبر بدتر اينكه همهي اينا در كافه يا بار اتفاق ميفته.
يه كليپ 90دقيقهايي يه موزيك ويديوي 90 دقيقه من بيشتر دوست دارم اينطوري خلاصش كنم كه My Blue… فقط يه تجربه بوده يه چيزي كه اصلا معلوم نيست چرا اينقدر كش مياد چرا قاببنديها و تم رنگي كار اين شكلي؟! يعني بيشتر از اينكه شما دنبال داستان شخصيتهاي كوچيك و كوتولهي فيلم از "آرني هميشه مست عهدشكن و سست عنصر شاكي تا ليزلي قمارباز و بيعاطفهي شكاك" باشيد بايد در طول فيلم دنبال يه جواب به اين سري سوالا باشيد.
يه نثر عاشقانه و يه شعر بيقافيه و بيوزن كه حسابي خستهكننده است. ادا و اطوار فيلم بيشتر از داستان و حرف اصليه كه ميخواد منتقلش كنه مشكلي كه توي خيلي از فيلمهاي متفاوت"نما" وجود داره.
خوبي فيلم اينكه سر و ته 6 تا شخصيت بيشتر نداره و داستان كوتولهايي داره كه از خدا خواسته بويي از جذابيت نبرده و مثل همهي موارد مشابه اين فرمي يه "نماد" و يه "نشانه"ايي براي درشتگويي وجود داره كه اينجا "مجموعهي كليدهاي بيصاحب رها شده" قراره يه چيزهايي شبيه "مفهوم" رو منتقل كنند.
اميتاز: 0
Welcome To The Rileys 2010
http://picoup.ir/images/40556992078131849639.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1183923)
جيمز گاندوفيني فوت كرده منم با خودم قرار گذاشتم كه فيلمهاي سينمايي كه "جيمز" حضور داره رو يه مروري بكنم فيلمهاي امسالش + "جايي كه وحشيها هستند" رو ديده بودم پس نهايتا رسيدم به "Welcome To …".
داستان خانوادهي دو نفرهي "رايلي" يه زن و شوهر تقريبا مسن كه 8سال پيش تنها فرزند دختر 18سالهي خودشون رو در يه تصادف از دست دادن مرد خانواده "آقاي داگلاس رايلي" قراره زنش رو تنها بذاره و به يه سفر كاري 24ساعته به "نئورلئان" بره زني كه بعد از مرگ دخترش در تصادف، 8ساله كه از خانه خارج نشده! "داگ" (مخفف اسم كاملش كه بقيه عادت كردن اينجوري صداش كنن) بعد از جلسهي دوستانه – كاري از اقامتگاهش ميزنه بيرون و در يك "ديسكو" با يه دختر (رقاص عريان) آشنا ميشه كه شباهت زيادي به دخترش داره و با "آليسون" (يكي از 20تا اسمي كه دختره براي خودش جور كرده) قرار ميذاره در خانهي او زندگي كنه و به خاطرش روزي 100دلار بپردازه فقط "آليسون" اجازه بده كه "داگ" باهاش زندگي كنه مثل يه پدر و دختر ...
مسئلهي فيلم هم ساده است هم ساده روايت ميشه: ما يك زوج افسرده و تنها رو داريم كه دخترشون رو از دست دادن ("داگ و لوئيز") براي بهتر شدن براي تغيير نياز به يه واسطه دارن كه "آليسون" وارد زندگي خانوادهي "رايلي" ميشه.
يه فيلم اخلاقي و خانوادهمحور با ريتم خيلي خوب كه اصلا خستهكننده نيست بلكه حضور چندتا از بازيگران محبوب هم حسابي جذابش كرده مثل حضور "Kristen Stewart" و "جيمز" يا همون "توني سوپرانوس" معروف. فيلم حسابي با اين قصهي احساسي كه رابطهي پدر و دختر و مادر و دختر رو نشونه گرفته روي من يكي تاثير گذاشت بخصوص وقتي هركدوم سرگذشت مشابهي دارند "آليسون" هم مادرش رو در يك تصادف از دست داده در حاليكه خودش نيز در همون ماشين بوده و "لوئيز" (همسر داگلاس) كه شاهد تصادف و آتيش گرفتن "اميلي" تك فرزندش بوده.
البته جذابيتهاي فيلم فقط در همين انتخاب بازيگران خلاصه نميشه شخصيتپردازي و بازي خوب "كريستن" در نقش يه دختر سركش و تنها و با استفاده از يه عالمه كلمهي "F" دار كه بابت هربار به كار بردنش 1دلار جريمه ميشه و موقعيت "خانوم رايلي" زماني كه احساس ميكنه وقتشه از خونه بزنه بيرون و خودش رو به "داگ" برسونه اونم بعد از 8 سال! تماشاي آسمان پرستاره و راه رفتن روي چمن و گفتوگوي صميمي با يه مرد غريبه و رانندگي و ... تماشاي خانوم رايلي در چنين موقعيتي جزو جذابيتهاي فيلمه.
فيلم آرام و دلنشيني بود. اعتراف ميكنم زماني كه اولين ملاقات بين "داگلاس" و "لوئيز" رو تماشا ميكردم حسابي احساسي شدم.
البته تاثيرپذيري من از "موسيقي" فوقالعاده است و فكر ميكنم احساسی شدنم به خاطر اول موسيقي بينظيرش بوده و بعد اون موقعيت احساسي.
امتياز: 7
S@eeƉ
07-01-2013, 02:11 AM
Olympus Has Fallen 2013
http://picoup.ir/images/49491394794012924953.jpeg
http://www.imdb.com/title/tt2302755/?ref_=fn_al_tt_1
فیلم رو اول به خاطر زیرنویس حامد جان دانلود کردم ولی دیدم رنک خوبی تو IMDB داره پس ترقیب شدن به دیدن فیلم
فیلم خوبی بود داستان زیبایی داشت و منو جذب کرد صحنه های اکشن خیلی قویی داشت و البته خیلی سریع و نفس گیر بودن ولی فیلم یه سری اشتباه ها هم داشت مثلا اونجا اثر انگشت می خواست واسه قطع تصاویر ویدیوی یه کارمند اخراج شده کار رو انجام داد که خیلی مسخره بود ولی حالا درباره داستان واسه کسایی که ندیدن:
داستان اول با مرگ همسر رییس جمهور شروع میشه و اینکه چجوری یکی از محافظان رییس جمهور اخراج میشه ولی بعد ۱۸ ماه از اون موقع یک گروه تروریستی به کاخ سفید حمله میکنن و کاخ سفید رو میگیرن اولین درخواست اونا اینکه ناو های آمریکایی و ارتش آمریکا از منطقه بی طرف بین دو کره خارج شه که این باعث جنگ بین کره جنوبی و شمالی می شد بعد اونا می خواستن یه کد رو بزنن که باعث تمام موشک های آمریکایی داخل سیلو هاشون می شد در این بین اون محافط ریس جمهور که اخراج شده بود داخل کاخ سفید شده و می خواد جلوی تروریست هارو بگیر و .....
امتیاز من به فیلم : 7.5
The Brave One 2007
http://picoup.ir/images/75975503657846138002.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0476964)
"اريكا بين" (سفيد) يه گويندهي موفق راديويي است كه براي لذت بردن از يه شب رمانتيك با نامزد هندي (سياه) خودش در پارك مركزي شهر نيويورك (در بزرگترين و امنترين شهر دنيا بنابر ادعاي خود فيلم) قدم ميزند كه ناگهان 3 مرد غيرآمريكايي (مكزيكي) مست به بدترين شكل ممكن او و نامزدش را به باد كتك ميگيرند و "ديويد" نامزد هندي اريكا در بيمارستان كشته ميشود ولي گويندهي موفق راديويي سفيدپوست زنده ميماند تا با خريد يه اسلحهي K9 به سراغ آدمهاي بد اين شهر بزرگ و امن بره!
يه داستاني تقريبا شبيه به "مرد عنكوبتي و سوپرمن و ..." اين سري موجودات انساننما! يك شهروند آمريكايي تصميم ميگيره عدالت رو خودش اجرا كنه از كاغذبازي نيروهاي پليس و انتظار 1ساعته روي نيمكتهاي ادارهي پليس امنترين شهر دنيا! خسته ميشه و به نزديكترين مركز خريد اسلحه مراجعه ميكنه ولي در مركز خريد هم براي داشتن يك اسلحه بايد 30 روز صبر كنه تا "مجوز حمل" صادر بشه به خاطر همين به اولين "رنگين پوست" چشم تنگ كرهايي يا چيني يا كرهشمالي يا تايواني يا ... خلاصه غيرآمريكايي اعتماد ميكنه و يه اسلحه K9 خوش دست قاچاقي و غيرقانوني ميخره.
اريكا رو ميشه با "مرد عنكبوتي و هالك و سوپرمن و ..." اين جور چيزها مقايسه كرد ولي با اين تفاوت كه چون The Brave One يه فيلم اجتماعي و حقيقي است نه تخيلي بنابراين شخصيت اولش "اريكا" فقط كافيه براي قهرمان شدن يه "اسلحه" بخره تا در شهر "خدايي" كنه.
"بيرون يكي داره نقش خدا رو بازي ميكنه" اين ديالوگي است كه از دهان يكي از مخاطبين برنامهي راديويي "اريكا بين" خارج ميشه. كشتن آدم بدها و اجراي عدالت بدون دادگاه يا شايد هم با دادگاه بدون حضور هيئت منصفه. به هر حال The Brave One يك موضوع تكراري ولي به نظرم جنجالي رو پيگيري ميكنه و به نظرم شكل روايت و اوجگيري داستان به خصوص سكانس پاياني يه جورايي شجاعانه است. حتي با اين ديالوگي كه "شان" خطاب به "اريكا" عنوان مينكه:
"خب اگه ميخواي از اسلحه استفاده كني بهتره كه از قانونيش استفاده كني"
اگه راحت و آسوده بدون پيشداوري و با يه فكر و ذهن و ديد غيرانتقادي به فيلم نگاه كنيد قصه و روايت فيلم به شدت سرگرمكننده و جذابه بخصوص كه بازي فوقالعادهي "جودي فاستر" در تك تك لحظات (10دقيقهي پاياني معركه است) باعث ميشه هميشه فيلم در اوج باشه و هيچوقت شما حس "قهرمانبازي" يه زن سفيد آمريكايي لوس رو نداشته باشيد.
امتياز: 7
The Lincoln Lawyer 2011
http://picoup.ir/images/68340887510309365100.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1189340)
"هالر" وكيل حرفهايي ايالت بعد از اينكه مشكل "هارولد كيسي" و "كري لارسن" (دو تا از موكلين قديمي) هميشه خمار رو حل ميكنه به پيشنهاد همكار لاتين و اسلحه بدستش، وكالت "لوييس رولت" رو قبول ميكنه "لوييس" متهم است دختري به نام "رجينا كمپو" رو مورد ضرب و شتم قرار داده ولي لوئيس بچه پولدار همهي اين قضيه رو پاپوشي از طرف يه باند مخفي ميدونه كه كارشون سركيسه كردن آدمهاي پولداره ...
از اون دست فيلمها كه از اول تا آخر به خاطر خوشدستي! (خوش ساخت بودنش) بيننده رو توي داستان خودش غرق ميكنه و قهرمانبازي "هالر" و شخصيت خوش زبان و بازي معركهي بازيگرش و خوشتيپي و كارهاي فراقانوني يا شبه غيرقانونيش حسابي طرفدار پيدا ميكنه. خلاصه "هالر" يه وكيل فوقالعاده باحال و باانرژي كه يه ذره باوجدان و يه ذره بيوجدانه بخصوص وقت گرفتن اجرتش از موكلهاي پولدار برسه و از همه جالبتر كه محل كار "هالر" يا توي ماشين "لينكلن" تر و تميزش با يك موبايل هميشه روشن يا توي خونهي نقلي خودش.
يه قصهي جنايي و با يه معماي پيچيده كه تقريبا 2 ساعت باعث سرگرمي و لذت ميشه.
ديالوگها به شدت سريع و تند و تيز به همون مقداري كه ريتم فيلم سريع و روانه.
بازي خوب "Matthew McConaughey" در نقش هالر بدون كمترين تفاوتي با نمونههاي مشابهاش. همان قهرمان خوششانس و هميشه پيروز فوقالعاده زرنگ.
فيلم هم اكثر اوقات بخاطر محل زندگي "هالر" و رانندهي سياهپوستش از موسيقي"Hiphop" استفاده كرده.
امتياز: 6
Gosford Park 2002
http://picoup.ir/images/30442190119381803444.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0280707)
يه مهماني اشرافي و باشكوه با يه عالمه لبخندهاي زوري و دشمنيهاي پنهاني و زخمزبونهاي آشكار كه نهايتا منجر به كشته شدن ميزبان مهماني ميشه.
خيلي خلاصه و كوتاهتر از اون چيزي كه فكرش رو بكنيد داستان فيلم رو تعريف كردم چون اصلا قابليت تعريف بيش از اين نداره. گاسفورد پارك يه فيلم "انگليسي" تمام عياره عينا مشابه همون چيزي كه در سريال "Downton Abby" تماشا كرديد. يه خانهي مجلل اشرافي كه بهتر به جاي "خانه" از "كاخ" استفاده كنيم (يا عمارت باشكوه) كه توسط صاحبان اشرافزاده و شهروندان فوق درجه يك انگليسي اداره ميشه با كلي خدمتكار كه خودشون به دو دستهي آشپزخانه و طبقهي بالا تقسيم ميشن با نظارت مستقيم يك زن و يك آقاي مسن و باتجربه. "گاسفورد پارك" 2ساعته شما رو مجبور ميكنه با 20 تا شخصيت بزرگ و كوچيك تنها در محيط اين عمارت همراه بشيد و از اختلافات بين مهمانان و روابط عاشقانهي پنهاني و راز قاتل و انگيزهي قاتل و كشف مرد يا زن قاتل لذت ببريد.
فيلم به شدت شخصيتمحور و پر ديالوگه كه به نظرم اصلا بدرد مخاطب "زيرنويس"خواني مثل من و شما نميخوره چون خيلي خيلي سخته كه همزمان در "گاسفورد پارك" ديالوگخواني كرد و هم از اشارات تصويري و قاببندي و رياكشن و حالات صورت بازيگران مطلع شد. بخصوص در لحظاتي كه همگي دور هم جمع ميشوند و حالا كارگردان سعي ميكنه در پس تصوير اون دور مورا! يه نفر ديگه رو در حال تماشا يا سيگار كشيدن يا برداشتن ظرفي نشون بده اون هم با هدف پيش بردن داستان نه صرفا بخاطر طبيعي جلوه دادن محيط "عمارت".
چون خودم اصلا با فيلم ارتباط برقرار نكردم (باتوجه به فرم فيلم و نحوهي كارگرداني و مشكلات معمول زيرنويسخواني) و يا شايد به درك درستي از محتواي فيلم نرسيدم امتيازي براش درنظر نميگيرم ولي "گاسفورد پارك" زيادي طولاني و كشدار و خستهكننده بود براي اون سري از "فيلمخورها" كه دنبال يه ريتم و يه هيجان و معماي سرگرمكنندهتر هستند اين فيلم بدترين گزينهي ممكنه.
امتياز: __
hypetrak
07-03-2013, 11:23 PM
the machinist
http://picoup.ir/images/81694852654138093990_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=81694852654138093990.jpg)
http://www.imdb.com/title/tt0361862/?ref_=fn_al_tt_1
چند وقت پیش یادم نیست کجا اسم the machinist رو دیدم.ولی دیدن اسم این فیلم بهانه ای شد که بازم فیلم رو از اول نگاه کنم و یه نقد برم درموردش.
فیلم از جایی شروع میشه که ترور رزنیک(کریستین بیل) جسدی رو که توی موکت(یا هر نوع زیرانداز دیگه که مدنظر شماست) پیچیده،رو دوشش حمل میکنه.جسد رو از یک شیب هل میده پایین.در حالی که جسد قل میخوره و پایین میره پوشش دورش باز میشه.اینجا ما دیگه نمیبینیم چی وسط ملافه است ولی هر چیزی که هست باعث تعجب ترور شده.
ماشینیست یا ماشین کار داستان مردیه که در یک کارگاه کار میکنه و دچار بیخوابی مزمن هست(طوری که به مدت یکسال نخوابیده) وانگار اطرافیانش قصد دارن از این عارضه ی رزنیک استفاده کنن و یکم اذیتش کنن (اونایی که فیلم رو دیدن میدونن منظورم از اطرافیان کیا هستن).
این فیلم بیشتر من رو یاد باشگاه مشت زنی میندازه (احتمالا به خاطر اتفاقاتی که در آخر برای ترور می افته) ولی باشگاه مشت زنی، دیدی طنز به شرایط جامعه داره اما ماشین کار فیلمی کاملا جدیه که به زندگی خود ترور میپردازه.
نمیشه از فیلم ایراد چندانی گرفت و باید به اسکات کوسار به خاطر نویسندگیش تبریک گفت.ولی برد اندرسون در بعضی قسمت ها به جزییات توجه نداره هر چند نباید به خاطر چند اشتباه کوچک(که شاید در بعضی موارد قابل قبول هم نباشند) هنر کارگردان رو نادیده گرفت.برای مثال کسانی که دچار بی خوابی میشن معمولا دچار افسردگی و ضعف بدنی میشن.در حالی که ترور در جمع ها خیلی خوشحال و پر شور دیده میشه و در یکی از صحنه ها بعد از تصادف نسبتا شدیدی که با یه خودرو داره فقط پاش کمی میلنگه و خیلی راحت از دست پلیس ها فرار میکنه.در هر صورت کار کارگردان قابل ستایش هست.
موسیقی فیلم اثر راک بانوس هست که به خوبی با صحنه های فیلم همراهی میکنه و تاثیر خودش رو به خوبی میزاره.
اما بحث به بازیگر ها که میرسه ماجرا کمی فرق میکنه.مسلما تا حالا توی هر بحثی که در مورد بازیگر ها شنیدیم،اسمی هم از کریستین بیل به خاطر ماجرای وزن کم کردن برده شده( خودم بیست و چند کیلو کم کردم میفهمم چی کشیده).جنیفر جیسون لی نقش یک رو.سپی و دوست(و احتمالا همسر آینده) ترور رو بازی میکنه.جان شاریان نقش همکار ترور رو داره ( که گویا بالا خونه رو هم کمی اجاره داده) و من به شدت بازیش رو توی این نقش میپسندم و به نظرم بهترین کارکتر فیلم (در حد ترور یا شاید حتی بالاتر) باشه.ایتانا سانچز بازیگر زن ایتالیایی هم به عنوان خدمتکار رستوران فرودگاه و همنشین شب های بی خوابی ترور به خوبی ایفای نقش کرده.
کارگردانی ماشین کار من رو به شدت یاد کارهای کریستوفر نولان میندازه که همین باعث میشه خیلی این فیلم رو دوست داشته باشم.به نظرم حیف بود که حداقل یکی دوتا اسکار به خاطر کارگردانی یا حداقل بازیگری کریستین بیل نبرد (یا حتی موسیقی)
در کل ماشینیست یه فیلم فوق العاده قوی هست که به اون هایی که هنوز به هر دلیلی ندیدنش توصیه میشه که از دستش ندن.
امتیاز من:8.5
Ehsan_keen
07-04-2013, 03:53 AM
A good day to die hard
http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcROtLYj3QEQpUwDiOtaLNibn_sTCr6a0 IrluYXi8vn8CMqQOkShHg
خلاصه داستان اینه که جان سخت پیش پسرش به روسیه میره که اونو برگردونه ولی میفهمه که پسرش مامور سی ای ایه و داره سعی میکنه که نذاره آدم بدا دستشون به سلاح هسته ای بخوره و جان سخت هم به او ملحق میشه.
کل فیلم مزخرفه.داستان تکراری داره.حتی صحنه های اکشنش هم درست حسابی نیست.اصلا خیلی ازش نا مید شدم.جان سخت 4 خیلی بهتر از این بود.
امیدوارم دیگه این جان سختو تموم کنن.
نمره ی من:5
Gallow
07-04-2013, 10:08 AM
بوسه قاتل (1955)
Killer's Kiss
http://picoup.ir/images/13319123737355108365.jpg
http://picoup.ir/images/44792865191224540208.jpg
کارگردان، فیلم بردار و تدوینگر : استنلی کوبریک
نویسندگان : استنلی کوبریک (داستان)
داستان : مردی در ایستگاه راه آهن، در انتضار دوست دختر خود است که از حادثه ای که اخیرا برایش اتفاق افتاده سخن می گوید و فیلم فلش بکی طولانی می کند...یک روزنامه صبح بزرگ مسابقه مشت زنی را امشب را تبلیغ می کند که دیوی گوردن در آن شرکت دارد ، این مسابقه برزگ در واقع بازگشت او به رینگ است .
فیلم بردای خیلی خوب در فیلم یکی از عوامل آینه ها است : دیوی در آینه خودش را نگاه می کند صندوق پستش را در آیینه می بینیم.جلوی آینه دارد با دوستی صحبت می کند گلوریا را می بینیم که توی آینه دارد لباس عوض می کند :Smiley36:
نتیجه : بوسه قاتل بسیار ماهرانه ساخته شده و علاقه من به دیدن فیلم نوآر / اکسپرسیونیسم و نقش پردازی خوب و داستان جالب.فیلم برداری عالی که با دیدن فیلم متوجه آن می شوید و بعضی از سکانس ها که خیلی شبیه به تکنیک هایی است که هیچکاک در فیلم هایش استفاده می کرده .
امتیاز 7.6
S@eeƉ
07-04-2013, 02:00 PM
The Usual suspect
http://picoup.ir/images/06976425622782618090.jpg
http://www.imdb.com/title/tt0114814/?ref_=sr_1
داستان فیلم با دزدیده شدن یک ماشین حمل اسلحه شروع می شه که باعث به خط شدن 5 خلافکار حرفه ای می شه بعد این 5 خلافکار با برنامه ریزی Roger 'Verbal' Kint (http://www.imdb.com/character/ch0002072/?ref_=tt_cl_t5)( که یه پاش هم لنگه ) وارد یه برنامه دزدی می شن که مقدار زیادی جواهرات می دزدن و برای فروش اونا به کالیفرنیا می رن ولی اونجا با وکیل کایزر شوزه خلاف کار بزرگ که هیچ کس ندیدتش رو به رو می شن و اون اونا رو به ماموریت بعدیشون که شاید ازش زنده بیرون نیان هدایت می کنه .....
فیلم واقعا زیبا بود در دو فلش بکی در زمان حال و گفنه های Roger 'Verbal' Kint (http://www.imdb.com/character/ch0002072/?ref_=tt_cl_t5) درباره اتفاقات گذشته فیلم شروع خوبی هم داشت با که با مرگ تمام اعضا شروع شد کیزر شوزه هم داستان خیلی خوبی داشت و ورود خیی خوبی به فیلم داشت که داستان فیلم رو عوض کرد و پایان بندی که هیچی دربارش نمی تونم بگم چون واقعا عالی و بی نقص بود
و بهترین دیالوگ فیلم از نظر من دیالوگ Roger 'Verbal' Kint (http://www.imdb.com/character/ch0002072/?ref_=tt_cl_t5) دررباره شیطان بود که گفت : بزرگترین حیله ی شیطان این بود که دنیارو متقاعد که وجود نداره و مثل این ( یک حرکت سری با دست ) او رفته . که اتفاقا این دیالوگ دوبار در فیلم تکرار شد
من این فیلم رو به تمام بچه های انجمن که خوره ی فیلم هستن و این فیلم رو ندیدن پیشنهاد می کنم واقعا فیلم زیبایی بود و منو جذب خودش کرد
امتیاز : 8.75
قاعدهي تصادف 1391
http://picoup.ir/images/21967060322931564124.jpg
[میون پوسترهای مربوط به فیلم این یکی بهتر بود تیتراژ فیلم هم خیلی خوب یعنی یه ابتکار جدید داشت]
چندتا جوان شيرين كه به نظر هنرمند ميرسند (غيرحرفهايي) قصد دارند براي حضور در يك جشنوارهي تئاتر در خارج كشور اجرا داشته باشند ولي خب از اونجايي كه اينها بي كس و كار نيستند براي رفتن (بيشتر دختران لوس اين فيلم) نيازمند اجازهي والدين محترمشان هستند در اين جمع 8نفره "شهرزاد" نقش اول تئاتر با سدي محكم و ضخيمي به نام "پدرش" برخورد ميكند كه قصهي "شهرزاد و پدرش" كل گروه را بهم ميريزد و در نهايت نيز ...
کوتاه: قاعدهی تصادف: شهرزاد، تئاتر و دیگر هیچ!
مفصل: بعد از تماشاي اين "افتضاح" چقدر دلم به حال اون تعداد عزيزاني سوخت كه بابت "قاعدهي تصادف" همت كردند و نقد مثبت خواندن و اميدوار شدن و خودشان را به اولين سينماي شهر رساندن و اين "مقاله"ي خستهكننده را "تماشا" كردن و بعد خدا رو شكر كردم كه من بين اين عزيزان محترم نبودم و فوق ضرري كه كردم 3000 تومان بيشتر نبوده.
اين فيلم "وراج" ترين و بياتفاقترين فيلمي بود كه اين چند وقته از سينماي ايران ديدم. "قاعدهي تصادف" در يك خانهي لخت و بيوسيله و بيصاحب اتفاق ميفته با "تمرين تئاتري" كه اتفاقا با بازي "شهرزاد" شروع ميشه "شهرزاد" در نقش يه دختري كه با دو تا از به نظر دوستانش در رابطه با نحوهي "خودكشي" صحبت ميكنه و اونا هم يه سري گلواژه تحويلش ميدن از اين چيزهايي كه توي بعضي تئاترها پشت سرهم تكرار ميشه با يه بيان كاملا اغراق شده خلاصه اينكه هر چقدر "قاعدهي تصادف" پيش ميره تازه متوجه "نقش اول" بودن "شهرزاد" در خود فيلم هم ميشيم و اتفاقا "شهرزاد" سر يه رابطهي شكستخورده با يك پسر در دنياي واقعي دست به خودكشي هم زده (به قول پدرش 50تا قرص با هم رفته بالا).
به نظر ميرسه بعد از تماشاي اين فيلم بايد با اين چندتا جوان مظلوم و حقيرشده "همجنسپنداري"!!! كنيم ولي اينقدر شخصيتپردازي و تكنيك كارگردان (بدون كات گرفتن سكانسها) خستهكننده است و غيرجذاب و گنگه كه بيشتر با چشمهاي سنگين شده خودمون "هم ...پ..." مي كنيم.
فيلم همهي فرصتهاي جذابيت خودش رو يكي يكي نابود كرده مثل همين قضيهي "اجراي تئاتر" و "تمرين تئاتر" اين گروه 8 نفره. وقتي توي يه فيلمي يه سري استعداد جوان حضور دارند و ميخوان يه كاري انجام بدن بايد فيلم تمام تلاشش رو براي "جذابيت"بخشيدن به اين اجرا و به اين تمرين به كار بگيره تا هم سرگرمكننده بشه و هم "مخاطب" رو تحت تاثير بگذاره خب اين "تئاتري" كه ما از اين گروه ديديم همون بهتر كه هيچوقت پاشون اونور آب نرسه!!! 3 تا جوون دور يه ميزي نشستن و بدون كمترين حسي باهم حرف ميزنند. حتما اين ضعف فيلم با توجيه اينكه اين گروه "حرفهايي" نيستند "ماستمالي" ميشه.
اگه انتظار داريد بعد از تماشاي اين فيلم "ذهنتون" مشغول بشه و يا يه چيزي دندونگير از بازي گيرتون بياد اشتباه مي كنيد تماشا كردن يا نكردن "قاعدهي تصادف" هيچ فرقي با هم ندارند.
به هيچ عنوان تماشاي اين "چيــــز" رو توصيه نميكنم.
امتياز: 0
Barkeep
07-04-2013, 10:20 PM
http://picoup.ir/images/41801161997675816902.jpg
آخرین فیلمی که دیدم و نوشتن درموردش رو با ارزش دیدم، Forrest Gump بود.
خلاصه داستان:
فارست گامپ (تام هنکس) که به صورت مادرزاد دچار اختلالاتی ذهنی و جسمی است، هنگامی که در یک ایستگاه اتوبوس به انتظار نشسته است، طی مرور خاطراتش از دوران کودکی (هامفریز) تا به امروز، قریب به نیم قرن تاریخ معاصر امریکا را دوره می کند...
شخصیت اصلی فیلم فارست گامپ، از ميان مردم عادی و حتی فردی با ضريب هوشی پايينتر از متوسط انتخاب شده. چونکه تمامیِ ویژگی هایی که درباره ی اون یاد میشه، اهميتشون در همان عادی بودن و غيراستثنايی بودنشون نهفته ـست. موفقيت، افتخار، شهرت، دوستان خوب و...، همه ی اینها طوری برای فارست تحقق يافتند که حتی در مخیلهى خودِ فارست هم نمیگنجید!
فارست کاملا اتفاقی به ارتش میپيونده و به جنگ ویتنام میره و بدون اینکه به دنبال قهرمانبازی باشه، مدال «افتخار» کسب میکنه! اون همینطور که به دوست دوران کودکیاش، «جنی» قول داده بود، هر جا که خطری احساس میکرد، از اون فرار کرده و دور میشه. ولی قهرمانبازی هيچ ارتباطی با کمک نکردن به دوستان و زخمی های گروه نداره و کسب مدال افتخارِ اون هم به همین دلیل ـه.
در طول داستان فیلم نویسنده تأکید داشته تا مروری به حوادث و خاطرات مهم تاریخ معاصر ایالات متحده هم داشته باشه. نگاه به تاریخ و مسائل سیاسی جنجال برانگیز معاصر ایالات متحده در این فیلم بیان بامزه ای داره که حادثه های جنجالی دنیایی رو به یک شوخی تبدیل کرده. مادر فورست نام اون رو به افتخار یکی از جنرال های جنگ داخلی امریکا انتخاب کرده. جنرال فورست یک نژادپرست سفیدپوست بوده که سازمان سری ضد سیاه پوستان امریکا (Ku Klux Klan) را تأسیس کرده! این سازمان یک گروه رادیکال نژادپرست مرکب از پروتستان های سفیدپوستی بوده که با مردمی که از سایر مذاهب و یا سایر نژادها بودند به مخالفت برخاسته بودن. این بهانه ای هست که تاریخ نگاری توسط Forrest Gump آغاز بشه. مادر فورست به اون میگه که قسمت فورست از اسم تو به این خاطر ـه که یادآوری کنه بعضی وقت ها ما کارهایی انجام می دهیم که هیچ معنایی را ندارن!
در طول فیلم رئیس جمهورهای زیادی یادآوری میشن که نقش به یادمندنی رو در تاریخ ایالات متحده داشتن. کندی، جانسون، نیکسون، فورد و ریگان از این جمله هستن. جنگ های داخلی امریکا به بهانهی نام جنرال فورست، تاریخ رو وارد داستان فیلم می کنه که این همراهی تا ترور رئیس جمهور ریگان که چندی قبل از ساخت فیلم اتفاق افتاده، ادامه پیدا میکنه. یعنی از اواخر قرن نوزدهم تا اواخر قرن بیستم. این مرور تاریخی هم یک تأملی لطیف و بی هیاهو ـه و هم برای امریکایی ها میتونه همراه با نوستالژی باشه.
دوست داشتن صمیمانه و عاشقانه ی جنی که در تمام طول تاریخ یک انسان عاشق همواره همراه اونه، مثل یک غزل زیباست که روح صادقانه ی یک آدم دوست داشتنی را نشان میده. فورست در همیشه ی زندگیش در سراسر خاک کشور ایالات متحده و در طول تاریخ امریکا فقط به یاد جنی ـه. لحظات زیبایی در زندگی همه ی ما انسان ها وجود دارن که تنها دوست داریم بدون هیچ دلیل خاصی بر روی پاهایمان تا هر مکان نامعلومی بدویم.
در آخر هم بگم که فیلم سرشار از دیالوگهای به یاد ماندنی و زیباست. اگر این فیلم رو ندیدید، پیشنهاد اکید میکنم که در اولین فرصت فیلم رو تماشا کنید.
به فیلم هم از 10 نمره، 9 میدم.
D O R D I
07-05-2013, 11:47 PM
دوتا فیلم دیدم این دو روزه یکی Inglourious Basterds محصول 2009 که پیشنهاد حامد Gallow بود یکیم فیلم Trance که محصول 2013 بود و کار ترجمش رو هم بچه های خودمون محمد Achillies و حامد Batlaghi انجام داده بودن :Smiley30: از هرسه عزیز سپاسگذارم که هرکدوم به نوعی لذت فیلم دیدن رو به من دادن یکی با معرفی یکیم با ترجمه:Smiley34:
Inglourious Basterds
http://picoup.ir/images/72750833626268651723_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=72750833626268651723.jpg)
خلاصه داستان :
در فرانسه در زمان اشغال نازی ها، دختری یهودی به نام سوشانا به دنبال انتقام کشتار خانواده اش به دست نازی ها است. او مالک سینمایی در پاریس است که وزیر تبلیغات نازی ها می خواهد افتتاحیه یک فیلم نازی ها را در آن انجام دهد که خود هیتلر در آن بازی کند، در این میان، واحد نظامی اراذل که نازی ها را به قتل می رساند وارد ماجرای این سینما می شوند و...
کلا فیلم خوب و خوش ساختی بود قبل از دیدنش چندتا مطلب خوندم بیشتر اشاره داشت که به خاطر اشاره به موضوع ی*هود و ه*لو*کاست اسکار گرفته ولی وقتی فیلم رو دیدم فهمیدم بی انصافیه که بگیم اسکارها فقط به خاطر این موضوعه مخصوصا اوایل فیلم درسته که فیلم بیشتر تنفر کارگردان رو از هیتلر و نازی ها با چاشنی بسیار زیاده و فیلم نامه نقص زیادی داشت مثل مرگ هیتلر!ولی من فیلم جنگی کلیشه ای احساس نکردم .
دوتا نکته مهم هم داشت بردپیت گریمش و حرف زدنش من رو یاد فیلم پدرخوانده انداخت و گریم افتضاح هیتلر چی بود اخه:Smiley14:
امتیاز:7.5
Trance
http://picoup.ir/images/33187554882369796685_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=33187554882369796685.jpg)
خلاصه داستان: یک متصدی مزایده آثار هنری با یک گروه خلافکار همراه میشود تا یک نقاشی را سرقت کند…چند داستان تو در تو در سبکی کمی شبیه به فیلم Inception ....
فیلم خلاقیت زیاد داشت ولی پیچ و تاب های زیادیم داشت که منو اذیت میکرد در طول فیلم به خط داستانیم کاملا پایبند بود شخصیت اولم بهش نمی اومد این همه کینه ای باشه با این همه تنفر ایکاش یکی رو با قیافه خشن تر انتخاب میکردن شایدم از قصد اینطوری بود نمیدونم این نظر منه موسیقیم به قشنگی فیلم اضافه کرد ولی اینطوری تو خلاصش اومده بود پیچیدگی ها و قشنگی Inception رو نداره ولی با یک پله پاینتر این اثر فیلم خوبیه ارزش دیدن رو 100% داره:Smiley17:اینطور که خوندمم هم کارگردانش فیلم های مثل (میلیونر زاغه نشین/ Slumdog Millionaire) و (127 ساعت/127 Hours) رو کارگردانی کرده قبلا .
امتیاز:8.5
دوستان ببخشید اگه خوب نمیتونم بنویسم و مطالبی که نوشتم بجز خلاصه داستان ها بقیش از جایی کپی نیست!!!
kingmiladkh
07-06-2013, 05:37 PM
گذشته ی فرهادی بی شک ضعیف ترین اثر این کارگردان تا به امروز به حساب می اید، فرهادی این بار گره های داستانش را از دیالوگ ها آنی وام میگیرد نه از شخصیت پردازی و یک داستان حساب شده، گناهی اتفاق افتاده، یک مسیر دایره وار طی میشود و ما باز به نقطه ی آغازین میرسیم، مسیری که اگر درک گناه نخسین میسر میشد، جز بیهوده روی چیز دیگری نبود، خیانتی اتفاق افتاده، این پایه همه ی مشکلات است، هر عمل دیگری از این اتفاق ریشه گرفته، گناهکار مشخص است، قربانی مشخص است و پروسه ی علنی شدن دیگر برای مخاطب امروز گیرایی ایجاد نمیکند، حتی اگر ان لکه های رنگ در پایان به "سمیر" نسبت داده نمیشد هم باز چیزی عوض نمیشد.
نکته دیگر آن که این وسط یک اتفاق بزرگ افتاده که منجر به خودکشی زنی شده، آیا کسی که در این واقعه مقصر است، این لحظه را هیچگاه از یاد میبرد؟! آیا این نقل که دروغگو کم حافظست میتواند پشتیبان فیلمی در این ابعاد باشد؟! سمیر از کارمند مقصر در خودکشی در مورد علت حادثه سوال میکند و او خود مهر محکومیتش را میکوبد، در انتها نیز با یک پایان به اصطلاح باز ِ افتضاح طرفیم، ایجاد سوال و سپردن قضیه به دست مخاطب در مورد مسائلی که به مخاطب هم مربوط میشود و اجازه ی تصمیم گیری در مورد آن مسائل را به او دادن، بعضی وقتها به شدت به فیلم می آید، اما در این فیلم که به شدت شخصی شده و محسور به زندگی خاصی که کاملا خودش را از جنبه های ملموس زندگی جدا کرده و این میان در حالی که لمسش برای مخاطب جهانی نیز سخت است چه برسد به مخاطب ایرانی با فرهنگ بسیار متفاوتش، پایان باز بگذاریم و کل سوالات ایجاد شده را در مورد این زندگی شخصی، نه زندگی مربوط با مخاطب بیجواب بگذاریم، جز ضعف کارگردان چیز دیگری را اثبات نمیکند.
Gallow
07-06-2013, 05:45 PM
Reservoir Dogs
http://picoup.ir/images/51910296278763509919.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0105236/)
برای بار دیگر به تماشای این شاهکار کوئنتین تارانتینو پرداختم .:Smiley35:
یه مدت هستش که دارم کار های تارانتینو از اول می بینم. یکی از کارگردان های مورد علاقه من که سبک و فیلم سازیش خیلی دوست دارم.
داستان فیلم : شش فرد سارق که با استفاده از نام های مستعار (برگرفته از رنگ ها) یکی از سارقان را خود تارانتینو نقشش را ایفا می کند.
از طرف گنگستری به نام "جو کپت و پسرش ادی" برای سرقت از یک فروشگاه الماس فروشی استخدام می شوند.
در فیلم اصلا صحنه ای که سارقان مغازه را مورد سرق قرار می دهند مشاهده نمیشود ، ولی تمامی اتفاقات قبل و بعد از دزدی الماس شاهد هستیم.
از بین سارقان، آقای آبی و قهوهای در حین دزدی کشته میشوند و آقای نارنجی نیز زخمی میشود.
سارقان بعد از دزدی متوجه آن می شوند که در بین آن ها پلیسی وجود دارد به این علت که پلیس قبل از دزدی در مکان در کمین بوده .
فیلم که به نظر من خیلی فوق العادست و در بین کار های تارانتینو از زمان کمی برخورداره .
فیلم پر از خشنوت ، خون ، خون (یاد دکستر می افته آدم) شکنجه و استفاده زیاد الفاظ رکیک :Smiley36: بیشتر فیلم برداری فیلم در مکانی در انبار هست که اعضای گروه در تلاش برای پیدا کردن پلیس هستند.
دیگه بیش تر از این نمیشه توضیح داد که جریان اصلی لو میره . در کل فیلم خیلی خوش ساخت و خیلی خوبیه بود. دیالوگ ها هم که دیگه هرکسی که فیلمو ببینه متوجه میشه.
امتیاز : 9
Million Dollar Baby 2004
http://picoup.ir/images/79575910416875619598.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0405159)
داستان اوجگيري يك دختر 30ساله! به نام "مگي" در باشگاه مشتزني كه يه پيرمرد اخمو و به نظر سرسخت و لجباز به نام "دان" اون رو اداره ميكنه. داستان "تولد" تا "مرگ" يك زندگي واقعي. داستان "جنگيدن" مگي و دان. زندگي و جنگي كه "مگي" توي رينگ و "دان" بيرون رينگ ادامش ميدن به روايت يه پيرمرد ديگه به نام "اسكراپ".
حتي باوجود يه پايان "Amour"يي! و تلخكامي و احساساتي شدن بيش از حد پايان فيلم "Mo Cuishle" رو دوست دارم.
الان كه تازه فيلم رو ديدم غصه ميخورم چقدر "دير" با زندگي "مگي" و "دان" آشنا شدم.
بعد از "A Perfect World (http://www.imdb.com/title/tt0107808)" اين دومين فيلمي بود كه از "ايستوود" ديدم و ازش لذت بردم.
به نظرم اساسيترين مشكل فيلم نداشتن يه موسيقي هم وزن با خود فيلم بود يه موسيقي كه مثل سكانس بيمارستان توانايي انتقال همهي حس و محبت بين "دان" و "مگي" رو داشته باشه.
بازي فوقالعادهي "مگي" در نقشي كه براي يه بازيگر زن زيادي متفاوته و البته بهاضافهي اتتخاب درست "ايستوود" (به شرط اينكه خودش انتخاب كرده باشه).
تك تك ديالوگها كه حسابي دلنشين بودن:
[مگي: با هواپيما بريم و با ماشين برگرديم (زماني كه براي بار دوم از اين جمله استفاده ميشه)]
[اسكراپ: در اون لحظه يه "روح" از در وارد شد!]
[مگي: من مسابقت رو ديدم،همش سرت تو زمين بود. فكر كنم زمين مسابقه سينه داشت!]
اولين بار بود بعد از تماشاي خود فيلم رفتم دنبال گيرآوردن يه ترجمه از فیلمنامهي خود فيلم.كامل خوندمش تجربهي جذابي بود اول تماشاي فيلم بعد خواندن فيلمنامه دقيق نميدونم كار درستي بود يا نه؟! ولي همين كه تك تك ديالوگها رو جمله به جمله خط به خط دنبال ميكردم تصوير همون لحظه رو توي ذهنم داشتم حسابي جالب بود. خوش گذشت.
امتياز: 8.5
EMINENT
07-06-2013, 10:55 PM
Inglourious Basterds
استاد تو این فیلم شاهکاری میسازه، اوج خون بازی تارانتینو، اوج خشونت و اوج عقده گشایی در برابر نازی ها، پایان فیلم هم که مسحور کنندس، کاری رو میکنه که فقط از عهده سینما بر میاد، تارانتینو رویا میسازه تو پایان فیلم، سینما رو واسه همه معنی میکنه.:Smiley105:
hadi2006mi
07-07-2013, 01:09 AM
[QUOTE=irag12;122256]
Million Dollar Baby 2004
http://picoup.ir/images/79575910416875619598.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0405159)
من که فکر نمیکردم کلینت ایتسود بعد از ساختن رودخانه مرموز بهتونه شاهکار دیگری خلق کنه ولی این فیلم نشون داد که ایتسود یکی از نابغهای زنده سینماست که حالا حالاها میشه از دنیای ذهنی فیلمهاش (هر جند تلخ) لذت برد مثل ایرج عزیز دیدن این فیلم زیبا رو بهتون پیشنهاد میدم
freeda
07-07-2013, 03:17 AM
نقدهایی که پیش از دیدن فیلم خوانده بودم چندان مثبت نبود، بنابراین "مرگ کسب و کار من است" را با توقع حداقلی تماشا کردم. اما برخلاف آنچه درباره ی افت ضرباهنگ پس از دقایق ابتدایی و کشدار بودن صحنه ها خوانده بودم فیلم توانست تا پایان مرا با خود همراه کند.تمام اجزا انگار، در خدمت شرح ایده ای هستند عنوان اثر با آن بازی کرده،قصه قصه ی آدم هاییست که کسب و کارشان مرگ است و برای زنده ماندن راهی به جز مردن نمی دانند.
بازی ها همه حساب شده اند و دکوپاژ خوب تصویرهای چشم نوازی را به مخاطب ارائه می کند اما با وجود درخشان بودن ایده ی اولیه در میانه ی کار نویسنده در می ماند و به هر انفاق غیر منطقی و کلیشه شده ای چنگ می زند تا شخصیت هایش را به مقصد مورد نظرش برساند.ماشینی که توی راه می ماند کلید دستبندی که گم می شود مردی که در درگیری می میردو...از طرفی در برخی صحنه ها فیلم درگیر نمادپردازی می شود،پیرزنی که مدام تاکید می کند به جز درد چشم هیچ چیز برای پسرش به ارث نگذاشته و این حتما نشانه ی رنج و فقریست که در آن روستا از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود. یا جنازه ی معلق جوانی که از قصد دزدی از کابل برق را داشته و نگاه معنا دار بچه های روستا به جنازه. زن های همیشه منتظر و پایانی که آغاز دوباره ی تمام ماجراهاست. و به نظرم این بلاتکلیفی بین نمادین بودن یا نبودن نشانه ها از مهم ترین نقاط ضعف کار است.برخی صحنه ها مثل صحنه ی درگیری که منجر به مرگ قاسم می شود هم آن طور که باید در نیامده و باور پذیر نیست با این حال چیزی در شخصیت ها هست که باعث می شد از تمام این نقص ها چشم پوشی کنی. به خاطر بیاورید چهره ی آرام بازغی را وقتی در استانه ی بخ زدن با یک سرباز نیمه زنده به سمت ناکجا آباد می رود یا حالت بدن نیمه برهنه و نیمه جان امیر آقایی را وقتی بعد از مرگ دخترش روی برف ها دراز کشیده. آدم های آرام و ناچاری که بعد از امتحان کردن تمام راه ها برای زنده ماندن مرگ و نابودی را پذیرفته اند با این حال بر حسب شرافت تا آخرین لحظات به تلاش برای به پایان رساندن بازی محکوم به شکستشان ادامه می دهند. مرگ کسب و کار من است اگرچه فیلم ایده آلی نیست اما برای یک کارگردان فیلم اولی قطعا نمره ی قابل قبولی می گیرد.
Trance 2013
http://buspic.com/img/file13731778671.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1924429)
مثل همه فيلمهايي كه با "تم" دزدي و خلافكاري شروع ميشوند "ترنس" هم با نمايش نحوهي يك "دزدي" كاملا "كول" (Cool) و هيجاني شروع ميشه. يگ گروه 4نفره با اصليتي "فرانسوي" (به رياست مردي به نام "فرانك") و با همكاري يك عضو اجرايي "حراجي" آثار ارزشمند و گرانقيمت هنري به نام "سايمون" يه نقاشي خيلي خيلي گرانقيمت رو با تلفيقي از روش مدرن و سنتي (يه ذره هوش يه ذره هم زوركي) از يه "حراجي" شلوغ و پر سر و صداي "انگليسي" ميدزدن تقريبا همه چيز خوب پيش ميره ولي وقتي "زيپ" كيف مشكي رو باز ميكنند با يك قاب خالي بدون "تصوير" (نقاشي) روبهرو ميشوند (سايمون گروه رو پيچونده). حالا "فرانك" و دوستانش به سراغ "سايمون" مجري و همكار مخفي خودشون ميروند تا "نقاشي" اصلي رو گير بيارن ولي "سايمون" متاسفانه در جريان دزدي به شدت صدمه ديده و حافظهي مقطعي (اين رو دقت كنيد كه سايمون حافظهاش به صورت گزينشي فراموشي دارد) خودش را از دست داده! (نپرسيد چطوري كه خود من هم متوجهي منطق اين جور فراموشي نشدم!) و حالا اين 5 نفر ماندهاند با يك قاب خالي و يك عضو خيانتكار بيحافظه "فرانك" تصميم ميگيرد براي پيدا كردن "نقاشي" از روش "هيپنوتيزم" يا يه چيزي شبيه به اون استفاده كنن و ...
اينقدر از داستان فيلم رو بدونيد هيچ ايرادي نداره چون كل اين خلاصه داستان رو شما در كمتر از 20دقيقه تماشا ميكنيد و فيلم هم از اين مسير عبور ميكنه و سراغ "روايت" مثلا پيچيده و معمايي خودش ميره. فيلم كاملا سرگرمكننده و خوشساخت و به شدت زيبا و چشمنواز فيلمبرداري شده و براي هر مخاطبي جذاب خواهد بود ولي به شرط اينكه با "داستان تخيلي" و "روايت" احمقانهي اين داستان تخيلي كنار بيايد و زياد سخت نگيريد.
"ترنس" پر از اشكلات فيلمنامهايي است و بيخود و بيجهت و پشت سرهم در حال غافلگيري است و تا دقيقهي آخر قصد بيخيال شدن از "سوپرايز مخاطب" ندارد مثلا فرض كنيد اين فيلم به جاي 100دقيقه 1000دقيقه هم بود باز يه چيز جديد داشت براي "رو" كردن. يه فيلم غيرمنطقي با يه سري شخصيتهاي تهي با همكاري يه "قهرمان" فوقالعاده باهوش كه قدرت داره تمام لحظات زندگي يك نفر رو از گذشته و آيندهاش رو پيشبيني كنه به موقع براش ايميل بفرسته و به همه رو دست بزنه اونم با اين ديالوگ مسخره كه : با "تلقين" (منظورش فرايند هيپنوتيزم) ميشه 5درصد مردم رو به هر كاري وادار كرد!
تقريبا شبيه روايت فيلمهاي "هندي" كه انتهاي هيچكدام از "داستان" هاي متعدد فيلم مشخص نيست و زماني كه از قصهي اول نتيجه گرفتيم باز يه اتفاق جديد ميفته و وارد قصهي تازهايي ميشويم و اين تا 3ساعت و يا شايد هم 4ساعت طولاني شود.
مثلث "فرانك" و "اليزابت" و "سايمون" هم تعريفي نيست و مشابه همهي فيلمهاي "تجاري" فقط براي يه "لذت" كوتاه و سطحي ازش استفاده شده مثل "خشونت" خيرهكنندهي فيلم كه فقط "اجراي خوبي" داره (تقريبا كارگردان احساس كرده براي شور كردن اين غذا نميشه بيخيال "سك..." و "خشونت" شد.)
يه جورايي ايدهي اصلي فيلم من رو ياد "تلقين" كريستوفر نولان عزيز انداخت البته دور از جون "كريس و تيم سازندهي" اون شاهكار.
امتياز: 5.5
Ryan Tedder
07-07-2013, 04:54 PM
Iron Man 3
+ نبینید ملت . . .
داستان که محتوی نداره ، آخرشم که فیلم هندی میشه !!!
یکی از بچه ها دیشب گفت چرته باور نکردم . . . ضد هیرو کلاً هدفی نداره ، سر یک بچه بازی کل دعوا ها شکل میگیره ؛ همون بهتر که رابرت از این فیلم اومد بیرون وگرنه دیگه از رابرتم حالم بد میشد .
تنها نکته مثبت فیلم جلوه های ویژه اش بود ...
در کل نبینید .
امتیاز : 4/10
Drama
07-07-2013, 11:10 PM
http://www.impawards.com/2013/posters/man_of_steel_ver3.jpg
از اونجایی که کامپیوترم این روزا داغون شده و درسا هم که تموم شدن، میزان فیلم دیدنم به صورت الاکلنگی زیادتر شده
دیروز رفتم تا ببینم زک اسنایدر توی ورژن جدید سوپرمن چه آشی برامون پخته. فیلم Man of Steel قراره تا دوباره داستان کلارک کنت رو به خوردمون بده ولی اینبار با داستانی که یکی از نویسنده هاش کریستوفر نولان بوده
فیلم یک برش عُمقی خیلی خوب به زندگی کلارک کنت میزنه و فلش بک از تولدش، پدر و مادرش، چگونگی فرود اومدنش به زمین، مادر پدر زمینیش و دوران نوجوانیش و بحرانش با فراقدرت هاش گرچه مناسبه ولی بعضی جاها یک مقدار اعصاب خوردکن میشه
از اونجایی که برادران نولان کلیات داستان فیلم رو نوشتن، انتظار یک رواگویی سیاه از زندگی و ماجراجویی کلارک کنت داشته باشین. درست مثل بروس وین در سری سه گانه ی بتمن.
از طرفی، به دلیل اینکه کمپانی برادران وارنر دارن خودشون رو برای ساختن فیلم Justice Leauge آماده میکنن و بعد از سه گانه بتمن و رونمایی از رابین، حالا نوبت سوپرمن رسیده و واقعا هم برای معرفیش سنگ تموم گذاشتن.
فیلم داستان زیادی رو روایت نمیکنه و اساسا یک پیش درآمد هست به فیلم های آیندهای که قراره به زودی شاهدشون باشیم. اینکه کلارک کنت چطوری اولین نوزان طبیعی بعد از قرن ها در کریپتون به دنیا اومد، چرا به زمین فرستاده شد و چطوری خودش رو به عنوان یک فیگور قهرمان بین خاکی ها معرفی کرد ستون اصلی فیلم Man of Steel ههستش
ولی این باعث نمیشه که شما از فیلم لذت نبرین. اکشن فوق العاده بالا کار شده، به خصوص قدرت پرواز سوپرمن باعث میشه هیجان اکشن چندین برابر بشه و واقعا بعضی صحنه ها نفس گیر از آب در بیاد
موسیقی متن از هانس زیمر بزرگه که به حماسی تر شدن فیلم کمک فوقالعادهای کرده. جلوه های ویژه بسیار خوب ( حتی بهتر از سه گانه بتمن ) کار شده و خبری هم از لباس فوق العاده فجیع سوپرمنهای قبلی نیست!! (خداروشکر)
البته باید بگم که ورژن 3D فیلم زیاد خوب از آب در نیومده بود و اونطور که باید و شاید نتونسته بودن از مزایایی که این تکنولوژی داره استفاده کنن. زیاد فرقی نمیکنه اگر سه بعدی ببینید یا معمولی...
در کل اگر دنبال دو ساعت و خوردهای اکشن خالص، راسل کرو، گرافیک بالا، موسیقی جذاب هستین و دلتون برای کریستوفر نولان تنگ شده و اهمیت خیلی زیادی به داستان غنی نمیدین (آخه کی از کمیک بوک انتظار داستان غنی باید داشته باشه اصلا؟) توصیه میکنم فیلم رو بذارید توی لیست فیلمایی که باید ببینید.
امتیاز من : 8 از 10
Gallow
07-08-2013, 12:02 AM
La Haine
http://picoup.ir/images/23823604696108263964.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0113247/)
داستان : فیلم به دنبال سه مرد جوان که وقت خود را صرف چرخیدن در یکی از محله های فقیر نشین حومه ی پاریس در محله ی “گتو” در طول ۲۴ ساعت روز میگزرانند . جایی که سطح بالایی از جنایات، نژاد پرستی ها و تبعیض ها وجود دارد .
«سعید» (عرب مهاجر) ، « وینز» یهودی کله شق و «اوبر» آفریقایی بوکسور که به خاطر بی کاری به شغل های پست و سرقت و خرید و فروش مواد مخدر روی آورده اند با پلیس درگیر می شوند .
یک روز یکی از نیروهای پلیس اسلحه خود را در آن محله گم میکند ...
اول از همه فیلم خیلی خوبی بود و پیشنهاد میدم حتما ببینید. بازیگران با وجود این که مشهور نیستن البته به جز (Vincent Cassel) که تو چندتا فیلم ها مشاهده شده از جمله : Black swan , Eastern Promises ,Irreversible خیلی نقششون رو عالی ایفا کردن تمامی این دیالوگ ها و سکانس های مهشرن ، با دیدن فیلم اصل احساس نمی کنید که یک فیلم دارین تماشا می کنین . مخاطب به شکلی تجسم می کنه که تمامی جریان واقعا دارن جلوی روی خودش اتفاق می افته . سکانس های بریک دنس و نوازندگی دیجی از لب پنجره درگیری ها بین اراذل و پلیسها و شوخی ها و حرف هایی که بین هم رد و بدل میشن فوق العادست. به نظر من بهترین انتخاب نقش اول Vincent Cassel بوده بازیگر خیلی عالیه ولی خوب کمتر شناخته شده.در کل دریک کلام فوق العاده بود .
امتیاز : 9
Jack Goes Boating 2010
http://buspic.com/img/file13732615201.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1278379/)
"جك" به پيشنهاد رفيق صميمي و همسر رفيقش براي داشتن يه رابطهي دوستانه با يك خانومي به نام "كاني" آشنا ميشه "كاني" با "لوسي" (همسر رفيق جك) در يك شركت خدمات دفن و كفن (دفتر دكتر باب – موميايي كردن اجساد! به قول خودشون) همكاره و تازه كارش رو شروع كرده پيشنهاد آشنا شدن به جك رو ميپذيره و قراره براي ديدن و رفاقت بيشتر با "جك" يه پارتي حسابي با آشپزي مخصوص "جك" در خانهي "لوسي و شوهرش" داشته باشند و حالا "جك" مجبوره براي "آشپزي" و يه سري چيزهاي ديگه بيشتر آموزش ببينه و بيشتر بدونه ...
اين فيلم هر چقدر دوست داشته باشه يه موضوع خيلي خيلي مهمي رو مطرح كنه و مثلا حال من و شما رو به عنوام مخاطبش بهتر كنه (يه سري چيز خيلي نايس بهمون آموزش بده يا مثلا توصيه كنه) با اين داستان ساده و يكنواخت و ريتم خستهكننده و بدون اتفاقش موفق نخواهد شد. يه جمع 4نفره داريم يك زوج بهم رسيده و نه چندان صميمي (لوسي و همسرش) كه واسطهي بهم رسيدن يك زوج جديد خواهند شد (جك و كاني). قول قايق سواري در تابستان قول آشپزي براي كاني در يك پارتي 4نفره اينا همه ايدههاي خوبي هستند ولي احتمالا به دو دليل توي اين فيلم بدرد بخور نيستند: يكي بخاطر اينكه اصلا داستان جذابيت نداره همه چيز سر جاي خودشه حتي به نظرم جدايي بين "لوسي و همسرش" هم از ابتدا كاملا مشخصه و در ادامهي فيلم به نظرم يه چيز خيلي اتفاقي و خيرهكننده نيست كه باعث جذاب شدنش بشه دومي اين نوع روايتها و اين نوع نگاهها هميشه توي "كتاب و دستنوشتهها" و يا شايد "وبلاگها" جواب ميده اينجا با اين قدرت تصويري و عظمتي كه سينما داره ابدا ... حتي اگه بازيگري به خوبي "Philip Seymour Hoffman" در فيلم بازي كنه.
امتياز: 5
S@eeƉ
07-08-2013, 05:44 PM
به پیشنهاد و تعریف یکی از دوستان شروع کردم به دیدن فیلم های اقای کوانتین ترانتینو و در کل دو تا از فیلم های ایشون رو دیدم اول از همه نظر کلی ام رو می گم بعد تک تک به هر فیلم می پردازم در اول باید بگم ایشون واقعا کارگردان خوبی هستن و قدرت بالایی در ساخت فیلم دارن و سبک خاص خودشون رو هم دارن ولی یه چیز که من داخل تمام این فیلم ها آزار می داد این بود که هر فیلم به صورت کاملا بی خود و الکی خیلی طولانی شده بود و این تنها مشکل فیلم ها بود خوب حالا میریم سر اصل مطلب :
Inglourious Basterds
داستان فیلم از دو قسمت مرتبط به هم تشکیل شده ۱- داستان گروه حرامزادگان و ۲- داستان دختری که صاحب یک سینما هست..
داستان کلی درباره ی جنگ جهانی دوم هست ولی داستان واقعی نیست به خاطر همین واقعا مجزوبش شدم شاید این اولین بار بود که داستان جنگ جهانی اینجوری دیده می شده ولی کاملا زیبا بود و بازی برد پیت هم واقعا زیبا بود ولی بهتر از همه ی اینه شروع فوق الاده ی داستان بود که منو ۲ ساعت میخ کوب کرد صحنه های اکشن واقعا زیبا کار شده بودن و به نظر من صحنه ی داخل بار خیلی قشنگ بود من این صحنه رو تا الان چند بار دیدم و هنوز ازش سیر نشدم
امتیاز : 9
Reservoir Dogs
این فیلم فوق الاده بود زمان بندی خوب و شروع و پایان عالی داستان غنی و اتمام ماجرا به صورت حیرت انگیز من یکی که آخر فیلم خشک شدم من با این فیلم واقعا حال کردم و داستان رو خیلی قشنگ قشنگ و به سبک تارانتینویی پیش برد .
چون بالا تر داستان فیلم هست هست من داستانش رو نمی نویسم ولی این فیلم واقعا خوب بود
امتیاز : 10
Barkeep
07-09-2013, 12:57 AM
http://picoup.ir/images/09216141654436397303.jpg
آخرین فیلمی که دیدم Cinema Paradiso بود...
یک شاهکار دیگه از تورناتوره. فیلمی از سینمای معناگرای ایتالیا.
خلاصه داستان:
«سینما پارادیزو» قصه یک فیلمساز سرشناس است كه خاطرات دوران كودكی خود را به یاد میآورد. بخش اصلی این خاطرات مربوط به دورهای است كه او با حضور در تنها سینمای دهکده، سینما پارادیزو، به تماشای فیلم سینمایی مینشیند و از این طریق عاشق و علاقهمند به سینما میشود. حضور مداوم او در این سالن علاوه بر تماشای فیلمها باعث دوستی عمیق او با آپارتچی سینما میشود و...
سينما پاراديزو قدرتمند و تاثيرگذار است و از نظر احساسی اعماق انسان را در می نوردد به طوری كه كمتر انسان صاحب انديشهايست كه در یک سوم انتهايی فيلم به كرات نگريسته باشد.
تورناتوره بلای سانسور و در حقيقت بلای نفوذ ذهنيت غير هنری را در هنر نمايش می دهد و اين از كسی كه خودش ايتاليايی است و كاتولیک را خوب میشناسد بعيد نيست. سينمای آلفردو نماد معرفت است، چيزی كه توتوی كوچک را مجذوب می كند و در انتها خود اوست كه در چنين بينشی غوطه می خورد.
مرد ديوانه از شخصيتهای مهم فيلم است با اينكه تنها در چند سكانس آن هم به شكل گذری به او اشاره می شود چون او نمايندهای از همجنسهای خود يعنی همسايگان و شهروندان مجاور است.
كور شدن آلفردو هم نمادين است و نشانگر بلوغ انديشه و معرفت اوست چون بعد از رسيدن به مقصود نيازی به نگاهي مادي وجود ندارد. او بعد از سوختن و دگرديس شدن سينما پاراديزو كور می شود؛ درست همزمان با سكان به دست گرفتن توتو (سالواتوره) و عدم سانسور فيلمهايی كه بعد از اين نمايش داده می شوند. او به شكلی استعاری پای بی فرهنگی را از سرای شكننده هنر بيرون می كشد. آلفردو در جايی می گويد: «آتش زود خاكستر می شود، هميشه آتش بزرگتری آتش فعلی را می بلعد.» و اين در حالی است كه عجيبترين سكانس فيلم يعنی طرد معنوی النا و عشق او به سالواتوره از ديدگان مخاطب می گذرد. عجيبی اين بخش در دگرگونی شخصيتی آلفردو است، كسی كه به عشق احترام می گذارد و به اين شكل غمانگيز عشق را نجات میدهد. داستانی را هم كه او درباره سرباز و ملكه تعريف می كند گواه بر اين ادعاست.
سينما پاراديزو محكم، روان و خوشساخت است و ديگر در تاريخ سينما و شايد در سينمای تورناتوره تكرار نخواهد شد. سينما پاراديزو دير مغان است و آلفردو پير اين دير است. او در انتها به عرفان می رسد و سالواتوره در عشق مجازی می ماند. تورناتوره در اين فيلم دين خود را به سينما و ارادت خود را به سينمای معصوم ميكلآنجلو آنتونيونی ادا كرده است. تورناتوره به عشق نيز ادای احترام كرده است. او سالواتوره را ساخته است و سالواتوره تورناتوره را. سينما پاراديزو پایان نیافتنی ـست و در قلب هنر می تپه.
امتیاز: 9.5/10
S@eeƉ
07-09-2013, 01:39 AM
آخرین فیلمی که دیدم Cinema Paradiso بود...
یک شاهکار دیگه از تورناتوره. فیلمی از سینمای معناگرای ایتالیا.
واقها این فیلم شاهکاره ولی متاسفانه من به صورت معناگرایی فیلم رو نگاه نکردم بیشتر به صورت عاطفی نگاه کردم ولی به هر صورت که این فیلم رو نگاه کنی فوق الاده هست
در قسمت پایانی فیلم که قطعه های سانسور شده از فیلم ها برای توتو به نمایش در میان من گریه شدم و به حدی بود که نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم .. این فیلم واقعا فیلم زیبایی بود فقط همین رو می تونم دربارش بگم
Barkeep
07-09-2013, 08:05 AM
واقها این فیلم شاهکاره ولی متاسفانه من به صورت معناگرایی فیلم رو نگاه نکردم بیشتر به صورت عاطفی نگاه کردم
باید گفت که تورناتوره کارگردانی به حساب میاد که مخاطبش رو محک میزنه و قضاوت درباره ی فیلمهاش رو به اونها میسپره. سینما پارادیزو هم فیلمی بود که هر قطعه و دیالوگ هایی که رد و بدل می شد، به یک فضای مخصوص نیاز داشت.
نشون دادن نتیجه ی سانسور کردن و در حقیقت نفوذ یک شخصی که تجربه ی هنری نداره یا درواقع یک ایدئولوژی که از یک بوسه ی ساده به عنوان پـورنـوگرافی یاد میکنه.
شهری که مردمانش به شدت شیفته ی یک سینما بودند و فیلم دیدن چقد براشون مهم بود و همینطور به فراموشی سپرده شدن این سینما و عواملش توسط همون مردم.
و...
Dead Man Down 2013
http://buspic.com/img/file13733805611.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt2101341)
داستان انتقام "ويكتور" (تو خونه "ويك" صداش ميكنن!) از دو دسته گروه خلافكارهاي با مليتهاي مختلف "آلباني و مجارستاني". گروه خلافي كه دختر و همسر ويكتور رو كشتن و حالا "ويكتور" با همين اسم ساختگي "و.ي.ك.ت.و.ر" به دورن سازمان خلافكارها نفوذ كرده تا در روز موعود با بمبهاي جنگي كه به نظر "روسي" ميرسند حساب اين همه خلافكار غيرآمريكايي رو برسه ولي يكي از اعضا به نام "پاول" متوجهي نام واقعي و اصليت "ويكتور" ميشه و همين قضيه "مرد مرده" (ويك) رو مجبور ميكنه تا خارج از برنامهي انتقامش "پاول" رو توي آپارتمانش بكشه در حاليكه دختر جوان همسايه (ملقب به هيولا) شاهد قتله ...
يه فيلم اكشن و دارماتيك و تكراري ولي پر هيجان و سرگرمكننده.
اگه بيخيال كلي حوادث غيرمنطقي فيلم بشيد با تماشاي اين فيلم حسابي خوش ميگذره.
يكي از خوبيهاي اين فيلم اينكه رابطهي بين "ويكتور" و "بيترس" دستمالي نميشه و شريف باقي ميمونه.
حوادث غيرمنطقي مثل نمايش يه "جنگ واقعي" وسط شهر بدون دخالت و درگيري حتي يك مامور پليس.
اگه از داستاني با موضوع "انتقام" و نجات يه دختر از دست آدمهاي پليد خوشتون مياد Dead Man Down رو تماشا كنيد.
امتیاز: 6
EMINENT
07-10-2013, 04:57 PM
http://picoup.ir/images/31039110473988359067.jpg
REC (www.imdb.com/title/tt1038988/)
REC 2 (www.imdb.com/title/tt1245112/)
امروز نشستم سری فیلمهای رکورد یا همون REC رو دیدم، خواستم یه چیزیم بنویسم درموردش، باشد که اول ماه رمضونی مقبول بیوفته!
قسمت اول فیلم با گزارش یه خانوم گزارشگر شروع میشه که قراره تحت پوشش برنامه ای به نام " وقتی شما خوابین" بره و از یه ایستگاه آتش نشانی تو شیفت شب گزارش تهیه کنه که اینا شبا چیکار میکنن و طی همین گزارش موردی گزارش میشه که تیم باید اعزام بشن برن ماموریت که این خانومم باهاشون میره و درگیر داستانی میشن که تو فیلم میبینید.
قسمت اول و دوم این سری به خاطر حالت مستند بودن و طبیعی بودن محیط و بازی بازیگرا خیلی جالب از آب در اومده بود، جوری که کارگردان سعی نمیکنه با مسخره بازی و یهو پریدن جلو دوربین بیننده رو بترسونه، شما واقعا فکر میکنید که دارید یه جریان واقعی رو میبینید، در زمینه داستان خود نویسنده و کارگردانم نمیدونن چی دارن میگن! معولم نیست اینا تسخیر شدن یا ویروسی شده یا جفتش؟ چرا باید حتما گازشون بگیرن تا تسخیر بشن؟ شرط تسخیر شدن ویروسی شدنه یا چی اصن؟
من به این دو قسمت 6.5 میدم
REC 3 (www.imdb.com/title/tt1649444/)
قسمت سوم این سری با عوض شدن کارگردانش کلا ماهیتشو از دست داد، ینی حالت مستند و ضبط شدن غیر حرفه ای، اوایل داستان که مراسم عروسی رو نشون میده خیلی جالبه، تقریبا عین عروسیای خودمونه، عمو و خاله و عمه و فامیل جمع میشن و بزن و برقص. تا اینکه عموی داستان....
فیلم واقعا چرند و ضعیفه، از همه لحاظ و تو گل درشت ترین گندکاری فیلم موسیقی متنشه که بعضی جاها کلا حس فیلمو نابود میکنه! داستان بدون هیچ توضیحی یهو چند تا زامبی تسخیر شده میریزه تو مراسم که جرقه کار رو بزنن، بدون هیچ توضیحی که لینا از کجا اومدن اصن، یهو همه همو میخورن کلا!! اون اواخر فیلم فیلم که دیگه اوج کارگردانی فیلمه عروس خانوم اره برقی بر میداره و در حالی که هم قد و وزن خودشه شروه میکنه به قیمه کردن اقوام زامبی صفت، مزخرف، مزخرف و مزخرف، داماد هم که معلوم نمیشه اون لباسای سنت جورج رو واسه چی میپوشه مثلا؟؟:Smiley14:
صحنه آخری فیلمم که دیگه ولش کن اصن، عوامل فیلم اصن یادشون میره ماهیت زامبی چی هست، همچین دست همو میگیرن عروس داماد انگار نه انگار...
گفتم موسیقی متن چرته، تو صحنه آخر فیلم که اونجوری میشه آدم مثلا میره تو حس دیگه، فیلم که تموم میشه یهو تیتراژ میاد با یه آهنگ رقص اسپانیایی خفن!! کلا حس فیلمو قهوه ای میکنه میذاره کنار!!
قسمت سوم رو 1 میدم
saman_pd09
07-10-2013, 11:58 PM
http://PicoUp.com/di/DSH7/Revolutionary-Road-revolutionary-road-23049936-500-375.jpg
Revolutionary Road
جاده ی انقلابی
خلاصه ی فیلم :
زن و مردی جوان پس از هفت سال زندگی مشترک به خانه ی جدیدی نقل مکان میکنند و با مشکلات تازه ای روبرو میشوند که سعی در رفع این مشکلات دارند...
بررسی فیلم :
در سکانس های ابتدایی، فیلم با معرفی شخصیت های اصلی شروع میشود. اپریل،با بازی کیت وینسلت، دختریست رویاپرداز که در آرزوی بازیگر شدن است. فرانک جوانی است که بنظر می آید با واقعیت زندگی کنار آمده. شاید اصلی ترین دلیل ازدواج ناموفق این دو نفر تنها همین عامل تضاد شخصیتی باشد. دلیلی که شاید فرانک را در فیلم خودخواه بپنداریم این است که او واقع بین تر است و نمیتواند با عینک اپریل به دنیا نگاه کند. در واقع فرانک آنچه زندگی برای او به ارمغان آورده را پذیرفته اما میبینیم که او هم در مواقعی حقیقت را هضم نمیکند. در سوی دیگر اپریل دختریست که در پی ساختن ایده آل هاست و نمیتواند حقیقت را آنگونه که است بپذیرد(سکانس بعد از تئاتر که اپریل با بازی بد خود کنار نمی آید.). و زمانی که زندگی خود را در زوال میابد دوباره سعی در رویا سازی دارد(سفر به فرانسه).
مشکل دیگر اپریل فردگرایی بودن اوست. او خود را در محیط خانواده نمیابد، فکر می کند که در تله افتاده و سعی در رهایی دارد.
چند سال پس از آشنایی میگذرد، اولین چیزی که کارگردان بعد از آن گفتگوی صمیمانه به ما نشان میدهد موفقیت دختر در رسیدن به آرزوی خود و عدم موفقیت او در تکامل بخشیدن به این آرزوست. دختر بازیگر شده اما چنان که باید خود را در این شغل موفق نمیابد. در راه فرانک سعی در دلداری دادن اپریل دارد. در واقع سعی دارد با صحبت کردن با اپریل مشکل را برطرف کند و خود را به گونه ای منطقی نشان دهد. اما اپریل سعی در فرار از مشکلات دارد نه بر طرف کردن آنها. اینجاست که عدم موفقیت ازدواج برای تماشاگر هویدا میشود.
فرانک در شرکت ناکس کار میکند و آینده ی خوبی را برای خود در این شرکت ترسیم نمیکند اما برای تامین خانواده مجبور است کار کند. به همین دلیل با پیشنهاد اپریل مبنی بر رفتن به فرانسه برای شروع تازه موافقت میکند. در این میان شخصیت دیگری معرفی میشود. جان، پسری نیمه روانی که بنظر من عاقل ترین شخصیت فیلم است به دلیل اینکه با حقیقت کنار آمده و بی پروا سعی در این دارد که حقیقت را به ویلر های جوان هم نشان دهد. جان در دو سکانس بازی میکند. یکی بعد از شکل گیری رویای سفر به فرانسه و یک بار بعد از تخریب شدن آن رویا. او با شنیدن ایده ی سفر به فرانسه بسیار خوشنود میشود. ویلر ها را زوجی میابد که در میان سایر خانواده های آن دهه ی آمریکا که بیشتر در خواب به سر میبردند با حقیقت آشنا شده اند. حتی ویلر ها هم در فیلم جان را تنها شخصیتی معرفی میکنند که به راستی هدف آنها از سفر به فرانسه را درک کرده.
در تمام طول فیلم ویلرها سعی در ایجاد تغییر برای رهایی از کسالت و خستگی زندگی فعلی خود دارند. به همین دلیل هم سفر به فرانسه پیشنهاد میشود. اما فرانک در مسیر جدیدی در شغل خود قدم میگذارد. این برای او تغییری به سوی پیشرفت تلقی می شود و رویای سفر به فرانسه را برای او کم رنگ میکند. تغییر بعدی حامله شدن اپریل است. این تغییر نیز سدی در راه سفر به فرانسه است. اپریل با این سد کنار نمی آید و سعی در از بین بردن این مشکلات دارد. اما انچه که اپریل به دنبال آن است تغییر نیست. او دوست دارد در رویا زندگی کند و اگر نه این دو تغییر برای بهبود یک زندگی میتواند کافی باشد. اینجا مجموعه ی جدیدی از بحث و جدل ها آغاز می شود. دیگر عشق از بین رفته. اما فرانک این موضوع را نمیپذیرد(از بین رفتن عشق). اپریل بدن خود را در اختیار مرد همسایه قرار میدهد و اینجا دیگر تماشاگر به اطمینان میرسد که عشق ویلر ها از بین رفته .
در آخرین سکانس های فیلم اپریل در حالی که فرزند خود را از بین برده است در روبروی جاده ی انقلابی ایستاده و به مسیری نگاه میکند که روزی آن را راهی به سوی رویاهای خود میدانسته است. واین بار هم به جای برطرف کردن مشکلات از آن فرار میکند.
فیلم در واقع انعکاس مشکلات دهه ی 50ـی آمریکاست. مردمی که سعی در بیرون آمدن از کسالت زندگی خود دارند اما جرات حرکت را پیدا نمیکنند. و خانواده هایی مثل ویلر که در پی ایجاد تغییرات هستند با موانع روبرو میشوند. از طرف دیگر نقش زن در خانواده برای ایجاد چنین تغییراتی مورد بررسی قرار میگیرد. فیلم شاید سعی در نقد نوع رفتاری کارگر مانند با زنان را دارد و آنها را به عنوان بخش مهمی از خانواده تلقی میکند.
نکات فنی فیلم :
زوج دیکاپریو _ وینسلت برای این فیلم موثر واقع می شود. پرخاشگری های دیکاپریو و سکوت وینسلت بسیار زیباست.
در واقع این دو از یک زوج عاشق تایتانیک به زوجی تبدیل شده اند که در ورطه ی هولناکی از زندگی قرار گرفته اند.
فیلم برداری مخصوصا در سکانسی که اپریل در جلوی پنجره به جاده نگاه میکند بسیار چشم نواز است.
تمامی مطالب بالا شامل مطالعات و نظرات شخصی خود من هست
و هیچ گونه کپی برداری صورت نگرفته.
Prometheus 2012
http://picoup.ir/images/40847259885796675384.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1446714)
اون جور كه منتقدين ازش انتقاد كردن (از اجرا تا فيلمنامه) تا ديروز براي انتخابش و تماشاي اين فيلم 2ساعته از "ريدلي اسكات" شك داشتم فكر كنم ديگه اين آخرين فيلم سينمايي بود كه حرف و حديث زياد داشت و من رسيدم تا تماشاش كنم. داستان يك سفينهي فضايي به نام "پرومته" متعلق به شركت "ويلند" است كه براي انجام يه سري تحقيقات علمي آنچه صاحب سفينه و همكارانش عنوان ميكنند پا به سيارهايي ناشناخته ميگذارد (سفينه مگه پا داره!). البته من شك دارم اينطور تعريف كردن خلاصه داستان دقيق باشه! به نظرم اين فيلم "داستان يك خانومي است به نام "دكتر اليزابت شاو" كه با نامزدش به دنبال پيدا كردن پاسخي مناسب به يه سري سوالات بنيادي در خصوص "خلقت انسان" هستند به همين خاطر سوار سفينهي آقاي "ويلند" ميشوند و ... الي آخر.
اينقدر فيلم آشفته بود كه من واقعا وسطهاي كار هدف و انگيزهي شخصيتها رو گم كردم (به قول دكستر: "دب راست ميگفت من گم شدم!") آقاي ويلند كي بود و چي شد و حالا چرا پدر اون خانوم (بازيگر توانا) از كار درآمد و اين خانوم محترم دكتر شاو چرا اينقدر پياپي سوال داره؟! (تكرار سوالات مشابه) و از همه جالبتر "سخت جاني" و "بنيهي" فوقانساني ايشان است كه بعد از عمل جراحياش تقريبا هر كار غيرممكني رو انجام ميداد و گاهي اوقات هم براي دل نازك مخاطبش (يكي مثل من) دلپيچه ميكرد! و تا زانو نه بيشتر خم ميشد و يه ذره هم اون آخراش دست به ديوار راه رفت ولي باز نشون داد تا سال دوهزار و خردهايي انسانها هم نسبت به زخم و جراحت مقاومتر ميشوند.
اين فيلم برعكس "بيگانه" اصلا حس "مرموز" بودن نداشت.
ولي با همهي ضعفهاي فيلم واقعا اين فيلم در استفاده از "جلوههاي ويژه" فوقالعاده بود. در تك تك سكانسها معركه بود. همين كه احساس "بيگانگي" با تصاوير فوقكامپيوتري و غولآساي فيلم نداشتم به نظرم خودش يه موفقيت بزرگ بود.
لذتبخشترين لحظهي فيلم بدون شك براي من سكانس جراحي بود. "اسكات" نشون داد بدون كوچكترين ادعا توانايي خلق يه "هاستل" تمام عيار در يك فيلم علمي تخيلي ]فلسفينما[ داره.
اينكه بعضيها سريع سراغ "فلسفه" و "محتوايسخت" فيلم رو ميگيرن و دنبال آدرس و نشانه هستند ممكنه خيلي از "فيلمخورها"ي عزيز رو از انتخاب "پرومته" منصرف كنه ولي به نظرم اين فيلم يه اجراي فوقالعاده با يه ريتم خيلي سريع و روان داره كه كاملا سرگرمكننده است. كلا فيلمهاي "اسكات" اين ويژگي "سرگرمكنندگي" رو هميشه دارند.
امتياز: 6
saman_pd09
07-11-2013, 06:53 PM
http://PicoUp.com/di/7B7P/large_tr8CRnN0erxNsfechULsQoXYRlz.jpg
The Next Three Days
سه روز آینده
خلاصه ی داستان:
جان و لانا برنان زوج خوشبختی هستند که همراه با پسر خود زندگی خوبی دارند. اما تمامی معادلات زندگی آنها با زندانی شدن لانا بر هم میریزد. او به جرم قتل رییس خود دستگیر میشود...
بررسی فیلم:
سکانس ابتدایی فیلم با یک گفتمان در رستوران آغاز میشود. جایی که درباره ی انگیزه ی قتل صحبت می شود بدون اینکه تماشاگر متوجه این موضوع شود. فردای آن روز لانا توسط پلیس به جرم قتل رییس خود دستگیر می شود. لکه خونی که بر روی پالتوی لانا هست بیننده را به تعلیق فرو می برد که آیا میشود چنین زنی که بسیار به زندگی خود عشق می ورزد با یک قتل احمقانه این زندگی را خراب کند. اما شواهد برخلاف تفکرات، بیننده را متقاعد میکند که چنین قتلی به وسیله ی لانا رخ داده. فیلم با جدال جان بر سر پرونده ی همسرش ادامه میابد. اما درها بسته است. لانا زندگی خود را از دست داده. فرزندش دیگر او را نمی شناسد و تنها جان در دفاع از همسر خود ظاهر میشود. لانا باید ادامه ی عمر خود را پشت میله ها باشد. اما جان با این حقیقت کنار نمی آید. و به همین سبب نقشه ی فرار از زندان را طرح ریزی میکند. او مردی را میابد که چندین بار از زندان فرار کرده و اطلاعات خوبی را از او برای فرار از زندان می گیرد. تحقیقات خود را در اینترنت ادامه می دهد و نخستین تلاش های خود را برای فراری دادن همسرش انجام می دهد اما ناموفق است. این عدم موفقیت بسیار خوب صورت می گیرد. به بیننده و به جان می فهماند که فرار از زندان چنان که شاید انتظار داشتیم ساده نیست. جان وارد محله ی خلافکاران می شود تا شاید آنجا بتواند اطلاعات و لوازم مورد نیاز را بدست آورد. اینجاست که فیلم کمی میلغزد. یک معلم ساده ی زبان سریع تغییر می کند به فردی که به راحتی شلیک میکند و حاضر میشود یک خانه را به آتش بکشد. طرز به دست گرفتن اسلحه و حرکات اکشن جان فیلم را غیرباور می کند. او بسیار حرفه ای عمل می کند. اما در همین سکانس ها هم موارد خوبی یافت می شود. مثل وقتی که میخواهد خانه را آتش بزند و وقتی میفهمد که بچه ای در خانه است دستپاچه میشود. این ترس نشان میدهد که جان هنوز مرد خانواده است. نقشه ی جدید جان برای فراری دادن لانا کمی برای بیننده گنگ است و بنظر می آید این گنگ بودن به خوبی میتواند مخاطب را تاانتها همراه سازد.
در روال اصلی فیلم فلش بک هایی هم نمایش داده می شود تا بیننده را با حقیقت قتل رخ داده آشنا کند. همه ی این فلش بک ها به گونه ای پیش می رود که لانا را قاتل جلوه دهد تا فلش بک آخر که داستان کاملا آشکار می شود. این فلش بک ها از سایر عواملی است که به داستان فیلم کشش می دهد و آن را به گونه ای جذاب میکند.
اکشن فیلم در دقایق پایانی زیاد می شود. برنامه ها همانطور که مطابق میل جان بود پیش نمی رود. و این از خوبی های فیلمنامه محسوب میشود. در این فیلم جان همیشه یک قدم جلوتر است اما فیلم مستقیما به این موضوع اشاره ای ندارد. زیرا که باید تعلیق را تا پایان نگه دارد.
در ابتدای فیلم دیمون(مردی که چندین بار فرار کرده) دو عامل را به عنوان رهایی بخش خود از زندان مشخص میکند. جرات و شانس. کارگردان به گونه ای فیلم را به پیش میبرد که جان با هر دوی این عوامل برخورد کند. اما عامل دیگری که وجود دارد و جان آن را تقریبا جایگزین جرات کرده هوش و ذکاوت است.
فیلم عالی نیست، اما بی زیبایی هم نیست. آن کاری را که سینما باید انجام دهد به خوبی انجام داده و آن سرگرم کردن مخاطب است. نه از طریق خزعبلات بلکه با یک داستان خوب. که البته کمی تکراری جلوه می کند ولی با سکانس هایی که کارگردان ایجاد کرده باعث خستگی مخاطب نمی شود.
انتخاب راسل کرو برای این نقش به نظر من معقول است. راسل کرو بهترین نقش های خود را در لباس شخصیت های متزلزل دارد. افرادی که تعادل ندارند. و اینجا هم کرو توانسته این استرس را منتقل کند و با تجربه ای که از فیلم هایی همچون گلادیاتور دارد اکشن را هم نسبتا خوب ارایه کرده. ضعف های اصلی از فیلم نامه ی اثر است که با کمی دقت بیشتر می شد فیلم را به یکی از بهترین ها تبدیل کرد.
تمامی مطالب بالا نظرات شخصی است
و هیچ گونه کپی برداری صورت نگرفته است.
Gallow
07-12-2013, 11:48 AM
http://picoup.ir/images/70894375712099177009.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0056193/)
Lolita با کارگردانی ((استنلی کوبریک))
اثر ((ولادیمیر ناباکوف))
داستان : استاد میان سال، « هامبرت هامبرت » به وست رمسدیل آمده و دنبال خانه می گردد تا تابستان را در آن سر کند. وی یک شاعر نمیه وقت و استاد تمام وقت است - قرار است که در کالج بردزلی، آثار رمانتیک فرانسه را تدریس کند. شارلوت هیز خانه اش را نشان هامبرت می دهد، ولی هامبرت آشکارا نه به او نه به خانه اش علاقه ای نشان نمی دهد. در این ضمن چشمش به لولیتا دخترى نوجوان می افتد و شارلوت می گوید: ((این هم خوشگل من)) . فیلم قطع می شود و به صدای جیغ، چهره هیولایی که به ما خیره شده و لولیتا و همانبرت و شارلوت که مشغول تماشای مومیایی هستند . هامبرت دل به لولیتا می بازد و براى نزدیکى به او با مادرش ازدواج میکند.
لولیتا اثر ((ولادیمیر ناباکوف)) در اصل یک قصه روان شناختی است که برداشت کوبریک، روح اجتماعی آن بیشتر مورد تاکید قرار می گیرد و در واقع چهار چوب قصه کتاب دست خوش تغییراتی می شود، تا به اهداف کاگردان نزدیکتر شود.
این فیلم پیرامون مجموعه ای از گرایشها عاشقانه نابهنجار و غیر قابل کنترل است که همه آدم های داستانش را به نوعی بازی موش و گربه میان این آدمها جریان دارد که در اوج آن در شخصیت ((پیتر سلرز)) تجلی پیدا می کند.
بسیاری از کارگردانان علاقه مند به مفاهیم و روانکاوی پیش از این سعی کرده اند که این مضنون را به فیلم بدل کنند، اما به دلیل عدم توانایی در نشان دادن ذهنیت آدمها از طریق نماد های تصویری، چندان موفق نبوده اند. اما کوبریک به دلیل تسلطش بر نماده های سینما، به راحتی می تواند گرایش ها و عواقب یک عشق بیمارگونه را به نمایش بگذارد و به همین دلیل، هنوز پس از گذشت سال ها، این فیلم در بسیاری از کلاسهای درس روانشناسی نمایش داده می شود و به عنوان یک مورد درسی، درباره آن صحبت می شود.این فیلم بیش از آنچه که روانشناسی اجتماعی انسان را در عصر معاصر ارائه می دهد. نحوه تفکر، احساس و عمل شخصیتهای فیلم در محیطهای متفاوت و چگونگی تاثیر متقابل این محیط ها در اندیشه و احساس آدم ها، از دید موشکافانه کوبریک مورد تحلیل قرار می گیرد.
بر خلاف نظر منتقدان، لولیتا اثری درباره جنسیت نیست، بلکه درباره عشق است و درباره انواع تحریفات و سوء تفاهماتی که مفهوم عشق از لحاض روان شناختی در ذهنیت آدمها پدید می آورد.
امتیاز : 8.5
saman_pd09
07-12-2013, 07:37 PM
http://PicoUp.com/di/P6W2/large_oEix2Jpl0PDFQpC7HwtKtyeN6t1.jpg
Flight
پرواز
خلاصه ی فیلم : ویپ ویتکر خلبان خبره ای است که در یک پرواز از فلادلفیا به آتلانتا هواپیمایش دچار نقص فنی می شود. اما او با کنترل هواپیما جان 96 نفر از 102 نفر مسافر را نجات می دهد و به یک قهرمان ملی تبدیل می شود. اما دیری نمیپاید که با مشکلاتی روبرو می شود که وجهه ی قهرمانی او را خدشه دار می کند...
بررسی فیلم :
سکانس های اول فیلم با معرفی شخصیت ها آغاز می شود. ویپ فردیست الکلی که از خانواده ی خود دور افتاده و با خدمه ی هواپیمای خود روابط عاطفی دارد.
تصویر اولی که از ویپ در نظر بیننده شکل می گیرد با یک قهرمان ملی تفاوت بسیاری دارد. کاترینا نیز دختریست معتاد که در کثافت الکل و مواد خود را گم کرده.
از طرف دیگر نیکول نیز با چنین مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند. او نیز معتاد به مواد مخدر است و زندگی خود را از دست داده.
فیلم پس از این تصویر سازی ها از شخصیت های اصلی با یک واقعه ی سهمگین ادامه پیدا می کند. هواپیمایی با 102 مسافر دچار نقص فنی میشود در حالی که خلبانی مست آن را هدایت میکند. با تمام شگفتی هواپیما سقوط مرگباری ندارد و ویپ میتواند با موفقیت نسبی هواپیما را بر زمین بنشاند. او حال به یک قهرمان تبدیل شده.
فیلم از سکانس سقوط هواپیما وارد فاز دیگری میشود. فیلمنامه پیچیده تر میشود و دیگر با یک فیلم اکشن طرف نیستیم. مسایل زیادی در فیلم بررسی میشود که گسترده ی پرداخت به مسئله ی الکلیسم از سایر مسائل بیشتر است.
یکی از سکانس های اصلی فیلم در فضایی آرام در بیمارستان رخ میدهد جایی که سه بیمار گفتمانی را شروع میکنند. یکی از آنها بیماری سرطانیست که رو به مرگ است و دو تای دیگر به تازگی از مرگ رها شده اند. کارگردان در این سکانس و چند سکانس کوتاه دیگر به دخالت اراده ی خداوند در وقایع جهان میپردازد. در واقع بیمار سرطانی با گفتار خود به نوعی عقیده ی جبرگرایی را به نمایش میگذارد. جایی دیگر بحث از موهبت های الهی میشود.که البته چنین مفاهیمی در فیلم به طور عمیق بررسی نمیشود و فقط تلنگری به بیننده است. اما زیبایی چنین بحثی در فیلم به دلیل نگاه انتقادی ویپ است. او باور ندارد که خدا دستی در نجات 96 نفر از مسافران داشته باشد. او خود را قهرمان اصلی به حساب می آورد و این موفقیت را دستآورد خود میداند.
پس از این سکانس بررسی مسئله ی اعتیاد به ظرافت آغاز می شود. دست آورد هایی که یک فرد معتاد دارد، تنهایی و جداافتادگی. ویپ تمام مشروبات الکلی که در خانه دارد به دور میریزد. او عقیده دارد که الکل خوردنش به اختیار است و معتاد نشده. اما این باور غلطسریعا با سکانس های بعدی مشخص می شود. قهرمان داستان دوباره رو به زوال حرکت می کند. این عدم قطعیت در اراده قبل از دادگاه هم به نمایش در می آید. جایی که بیننده به هیچ وجه انتظار ندارد. این غافلگیری ها یکی از عناصریست که فیلم را زنده نگه میدارد و از کسالت بار شدن آن جلوگیری میکند.
کارگردان در این اثر به دو وجه از مقوله ی الکلیسم می پردازد:
1- ویژگی های افراد معتاد و راه حل درمانی آنها
2- آنچه که افراد معتاد در راه اعتیاد از دست میدهد.
ویپ خانواده ی خود را از دست داده. دیگر قهرمان نیست. و حتی معشوقه اش (نیکول که خود در حال بازپروری است) او را رها میکند. اما هنوز هم با حقیقت روبرو نشده. و به قول خودش میتواند به راحتی این مشکل را با دروغ پنهان کند.سکانس دادگاه جاییست که او به حقیقت تن میدهد.(شاید دلیل همین امر هم مصرف مواد مخدر باشد). حاضر میشود تا در بند زندان به آزادی برسد.
سکانس نهایی از بهترین بخش های فیلم است. کارگردان با میزانسنی که در زندان درست کرده یک پایان کامل را رقم میزند. وقتی عکس های روی دیوار بند ویپ را مشاهده می کنیم متوجه می شویم که آزادی ویپ از اعتیاد با بدست آوردن تمام چیز هایی همراه شده که او پیش تر از دست داده. خانواده و دوستش نیکول.
سوال نهایی "تو کی هستی" که به زیرکی توسط پسر او هم پرسش میشود این پایان را تکمیل میکند. جوابی هم به این سوال داده نمیشود. شاید هنوز زود است برای خودشناسی
مسائل فنی :
چنین فیلم هایی بر پایه ی بازیگر بنا میشود. و یک بازیگر خوب میتواند فیلم را جاودانه کند. بازی دنزل واشینگتن از خصوصیت های بارز فیلم است. آرامش او در حین سقوط و حالت رهبری او، مستی او و سایر ویژگی هایش همانطور است که باید باشد.
دو سکانس از فیلم خیلی برجسته و با زیرکی کار شده. یکی سقوط هواپیما و دیگری لحظه ای که ویپ مشروبات الکلی را در اتاق هتل میابد. فریز شدن نما بر روی یخچال و بعد برداشتن ناگهانی ودکا اراده ی ناقص ویپ را در غالب تصویری زیبا به نمایش میگذارد.
توجه به بعضی از جزییات بسیار عالیست. گیر کردن پای ویپ در حالی که میخوهد وارد هواپیما شود که مستی او را نشان میدهد. و بند آمدن صدای او در هنگام جلسه ی بررسی واقعه که بیننده را برای وقایع نهایی داستان نامطمئن می کند.
تمام این مطالب تحقیقات، مطالعات و نظرات شخصی است و
هیچ گونه کپی برداری صورت نگرفته.
The Foster Boy 2011
http://picoup.ir/images/54716284594181211161.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (www.imdb.com/title/tt2057931)
بين سالهاي 1860 تا 1960 هزاران فقير يا بچههاي يتيم در سوئيس در يتيمخانه نگهداري ميشدند و به خانوادههاي داراتر واگذار ميشدند جايي كه بعضي اوقات مورد سوء استفاده قرار ميگرفتند و به عنوان نيروي كار ارزان از آنها استفاده ميشد. داستان "مكس" يكي از آنهاست. اين يه خلاصه داستاني است كه در سكانس ابتدايي به صورت زيرنويس به زبان "آلماني" يادداشت ميشه. ولي اگه مفصلترش رو نياز داشته باشيد: داستان The Foster Boy روايتي است از "درد و رنج" دو نوجوان يتيم كه از يتيمخانه خريداري ميشوند و به خانوادهي "بوزيگر" با واسطهي "كليسا" هديه ميشوند تا به عنوان كارگر براي اين خانوادهي 4نفره كار كنند "مكس" در طويله و سر زمين به آقاي "بوزيگر" كمك ميكند و "برتلي" معصوم و زيبا و درسخوان بايد ملافهي زرد رنگ و گاهي اوقات قهوهاي مادر آقاي بوزيگر را تعويض كند همه چيز مثل هميشه و زندگي يكنواخت در جريان است كه سر و كلهي عضو چهارم خانوادهي بوزيگرها پيدايش ميشود "ياكوب" (شايد هم "يعقوب") پسر جواني است كه خدمت ارتشش را تمام كرده با حضور او برزخ "برتلي و مكس" به "جهنم" تبديل ميشود.
اين جور فيلمها رو اصلا دوست ندارم به كسي توصيه كنم چون اين فيلم نه در آغاز و نه در پايان هيچ نقطهي اميد و موفقيتي براي مخاطبش ندارد فيلم يه داستان پر از درد و رنج و اندوه است از يك واقعهي تاريخي كه متاسفانه قدمتي 100ساله دارد (از 1860 تا 1960) يعني شما فرض كنيد در اين 100سال هزاران "برتلي" و "مكس" جسمي و روحي مورد شكنجه قرار گرفتند و ما فقط داستان دو نفر از آن هزاران رو در قالب فيلم ميبينيم حالا واقعيت عجب افتضاحي بوده بماند.
موضوع و داستان فيلم من رو ياد "روبان سفيد" هانكه انداخت البته نه با اون ادا و اطوارهاي خاص هانكه بلكه سرگرم كنندهتر و قابل تحملتر. يه سري نشانههاي تكراري در اين فيلم وجود داره كه آنچنان عميق نيست و براي دركش احتياجي به تحليل و بررسي نداريد (خاص شخصيتپردازي): كشيش روستا واسطهي امر تحويل بچهها به خانوادهي "بوزيگر" است خانوادهايي كه فقط به خاطر مذهبي بودن "زن خانواده" مورد محبت كليسا هستند در حالي كه قانونا چنين خانوادهايي به خاطر "سختگيري به كودكان" صلاحيت نگهداري ازشون رو ندارد (مذهب – تعصب) معلم روستا خانوم "سيگريشت" تنها معترض و كمك حال "مكس و برتلي" يه انسان تحصيل كرده و شهري (شهر – روشنفكر) "ياكوب" زمخت و شكنجهگر تازه از ارتش برگشته (نظامي – خشونت) و ...
تماشاي چنين فيلمهاي باعث ميشه "عذاب" بكشيد و به يه "افسردگي" مقطعي گرفتار بشيد و هميشه تصوير فيس معصومانهي "برتلي" توي ذهنتون باقي بمونه و دائم وجدان درد بگيريد در حالي كه شما هيچ تقصيري نداريد ولي بازهم عذاب ميكشيد.
من كه تحمل چنين فيلمهايي رو ندارم. (ولي بازم نگاه ميكنم!)
امتياز: 7
Gallow
07-13-2013, 11:17 AM
http://picoup.ir/images/97374297301140321023.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0037017/)
Lifeboat : آلفرد هیچکاک
داستان : در زمان جنگ، گروهی از مردم جوراجور از جمله یک زیردریایی آلمانی جان سالم به در می برند و مجبور می شوند بدون قطب نما به برمودا بروند. زیردریایی آلمانی هم منفجر می شود و یکی از خدمه آن سوار قایق آن ها می شود. مرد تاجر، ریتن هاوس، خود را به عنوان رئیس انتخاب می کند و برای دیگران تصمیم می گیرد. سپس کواک رهبر می شود تا نشان دهد وقتی یک کارگر کنترل امور را در دست می گیرد اوضاع چه گونه است. آن ها بین خودشان جروبحث می کنند.بعد ویلی، مرد آلمانی، هنگام طوفان کنترل قایق را به دست می گیرد. او با بریدن پای آسیب دیده گاس و نجات جانش،اعتماد آن ها را بیشتر جلب می کند. ویلی می تواند انگلیسی صحبت کند. قطب نما دارد و آن قدر قوی است که می تواند آن ها را با پارو به کشتی پشتیبانی آلمانی برساند.
همه چیز روی قایق است! دوربین حرکت ها و زوم های عجیبی دارد که معمولا در صحنه های قایق در فیلم دیده نمی شود.
هرکدام از شخصیت ها چیزی را که دوست دارد از دست می دهد. رقاص پایش را، کمونیست مساواتش را (او از کارخانه دار طلب پول می کند)، کارخانه دار قدرتش را، مادر فرزندش را، مرد سیاه پوست صدایش را و خبرنگار زن دوربین و ماشین تحریر و دست بندش را، وقتی همه چیزشان را از دست می دهند چه برایشان باقی می ماند.این فیلم داستان مردمی است سرگردان، فاقد سمت و سو، هدایت و انسجام است.
نقش گذری هیچکاک : به علت این که فیلم تمام زمانش را در قایق است نقش هیچکاک را وقتی ویلیام بندیکس روزنامه می خواند، عکس هیچکاک در یک آگهی تبلیغاتی، قبل و بعد از استفاده از یک داروی کاهش وزن دیده می شود .
http://picoup.ir/images/86080127542161248177.jpg
امتیاز : از 10 : 7.8
Flipped 2010
http://picoup.ir/images/71583552023763963868.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0817177)
داستان عاشقانهایی که توسط "دو نوجوان عاشق": جولی و برایس روایت میشه. مختصر و مفید.
واقعیتش داستان فیلم به همین سر راستی و مختصری است و چندان اتفاق ناخوشایند و یا حیرتآوری هم چه برای این دو عاشق چه در کلیت داستان و روایت این دو تا نوجوان نمیفته. همه چیز ساده و روان برای درس گرفتن و داشتن یک زمان کاملا آسوده و بانشاط برنامهريزي شده. برای شنیدن روایت داستانی عاشقانه که در مقطعی راوییاش "جولی" دختر عاشق و در مقطعی دیگر "برایس" پسر عاشق است خودتون رو آماده كنيد. شاید هم تنها نکتهی مثبت و جذاب فیلم هم همین جا به جایی بین شخصیت راویی داستان "دلباخته" باشد. که گاهی اوقات یک اتفاق یکسان رو شما یه بار از زاویهی دید "جولی" تماشا میکنید و از زبان او متوجهی موضوع میشوید و بار دیگر از زاویهی دید "برایس".
مثبت و انسانی و عاشقانه و بدون کوچکترین نمایش غیراخلاقی و ...
خلاصه اینکه اگه برای لیست دانلود و یا تماشای فیلمتون یه "مبصر" داشتيد فيلم "دلباخته" هميشه اسمش توي ليست "خوبها" قرار ميگرفت.
http://picoup.ir/images/09765445592955605925.jpg
اگه خوب به پوستر فيلم هم دقت كنيد از "شعار تبليغاتي"ش (فونت ريز بالاي عنوان فيلم) ميشه متوجه همه چيز شد:
"You Never Forget Your First Love"
امتياز: 5
Would You Rather 2012
http://picoup.ir/images/12787151600556750741.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1999995)
آيريس براي تامين هزينههاي درمان و عمل سرطان تنها برادرش "رالي" به پيشنهاد دكتر "باردن" مجبور ميشود در قمار (GAME) آقاي شپارد لمبريك رئيس موسسهي "لمبريك" شركت كند بازيايي كه اگه "آيريس" در آن موفق شود و 7 رقيب ديگر را شكست بدهد تمامي هزينههاي بيمارستان و عمل قبل و بعد از آن توسط اين موسسه و شخص آقاي "لمبريك" تامين ميشود به اضافهي هر آنچه كه اين خواهر و برادر نياز داشته باشند ...
داستان كه جذابه ولي اجرا چندان موفق نيست. موضوع كه تكراري است: "قمار" براي داشتن يه زندگي بهتر. به بازي گرفتن "حق انتخاب و اختيار" انسان كه قراره هر 8 نفر (شركتكنندگان در مهماني و قمار آقاي لمبريك) توي اين بازي و حقوق يكديگر شريك بشوند. يه جورايي شبيه به اتفاقي كه توي مجموعه فيلم "اره" تجربه كرديم. كليد توي اسيده براي آزاد شدن بايد دستتون رو از دست بديد. تصميم با خود شماست ولي كسي از اين 8 نفر اجازهي بازگشت از "بازي" (قمار) و ترك مهماني رو نداره يا بايد بازي رو ادامه بدن يا آقاي "بونز" (مامور سابق ام.اي.5) به روش خودش "زندگي" فرد خاطي رو تمام شده اعلام ميكنه!
لوكاس، كال، پيتر، ليندا (پير زن ويلچري)، تراويس (سرباز سابق ارتش آمريكا در عراق)، امي (در خصوص زندگيش چيزي در فيلم توضيح داده نميشه ولي واقعيتش نقش امي رو با عرض معذرت يك "ستارهي فيلمهاي پو...ن" بازي ميكنه) كانووي (مردي كه 16سال الكل رو ترك كرده) و نهايتا "آيريس" كه ديگه باهاش آشنا شديم.
داستان و موضوع داستان خيلي خوب و جذابه حتي اگه زياد اهل سر و كله زدن با فيلمها نباشيد و كلا مخاطب خوشپسندي باشيد فيلم بسيار خوبيه و به شما قول ميدم با يه فيلم پرهيجان و سرگرمكننده طرف هستيد ولي خب در اجرا و فيلمنامه يه سري نكات به شدت غيرمنطقي وجود داره كه "آزاردهنده" است.
كه شايد تا به حال يه فيلم خارجي با اين همه "سوتي" نديده بودم.
حضور بعضي شخصيتها هم فقط براي پر كردن قاب دوربين ازشون استفاده شده مثل پسر آقاي لمبريك "جوليان" كه يه شخصيت بيمعنا و گنگه كه اصلا بودن يا نبودنش در فيلم معلوم نيست يا حذف برخي شركتكنندگان به مضحكترين شكل ممكن كه با هيچ دليل پزشكي و علمي سازگار نيست.
و انتهاي غيرقابل قبول فيلم كه به تصميم "آيريس" وابسته است كه كلا با تمام آنچه از ابتداي فيلم تماشا كرديد "همخواني" ندارد. يه جور "سوپرايز" صرف و خام سينمايي براي جذابيت بخشيدن به پايان فيلم.
امتياز: 5
Solitary Man 2009
http://picoup.ir/images/92171457644731681151.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1294213)
سقوط پيرمرد مجرد! اين تنها عنوان 3 كلمهايي است كه بعد از تماشاي فيلم به نظرم رسيد. داستان "بنجامين" (توي خونه "بن" صداش ميكنن) مرد 60سالهايي است كه 6ساله از همسرش جدا شده و تمايل چنداني به كار و كاسبي نداره و هر روز هم به دنبال يه تجربهي جديده از چشيدن طعم دختران 18ساله تا خيانت به دوست مسنش! اونم فقط بخاطر يه "آزمايش قلب" كه هيچوقت انجامش نداده توهم "پايان زندگي" و يه جورايي افسردگي از زندگي يكنواخت كه مجموعهي فعاليتهاي فوقبرنامهاش! (18ساله و ...) در نهايت باعث ميشه كار پردرآمد و همسر و دختر و تنها نوهي دوست داشتني خودش رو از دست بده و برگرده پيش رفيق 30سال پيش خودش "جيمي" و در كافهي "جيمي" در شهر بوستن براي مشتريها عصرونه حاضر كنه ...
بازي "مايكل داگلاس و سوزان ساراندن" اين دوتا با هم در يه فيلم خب خيلي اول هيجان داره البه تا قبل از تماشاي فيلم ولي دقيقا بعدش كه با داستان و موضوع فيلم يواش يواش جلو ميريد تازه متوجهي مهم نبودن اسامي در انتخاب يك فيلم براي دانلود و ديدن ميشويد.
تنها جذابيت فيلم شخصيت خونسرد و ول و رها "بنجامين"ه با بازي نسبتا خوب "داگلاس" كه هر لحظه و هر ثانيه ممكنه يكي رو براي "شب" تور كنه و اصلا هم براي خودش مقررات و ضوابط نداشته باشه. مثل رابطهاش با "آليسون" دختر نامزد جديدش اونم در سفري كه نامزدش تنها دخترش را براي امنيت و نگهداري به او سپرده.
نكتهي مثبت فيلم داشتن يه پايان خوش بعد از يه عالمه بدبياري و مكافاته.
امتياز: 6
S@eeƉ
07-17-2013, 12:58 AM
http://picoup.ir/images/50364600311948846775.jpg.
http://picoup.ir/images/60795672558039533507.png (http://www.imdb.com/title/tt0111161/)
خب فیلم اول لیست IMDB رو هم دیدم فیلم واقعا چیزی نداشت و من خوشم نیومد و تنها قشنگی فیلم به دیالوگ های مورگان فرریمن بود .
داستان : بانکدار جوانی به علت قتل همسر و معشوقه ی او به حبس ابد محکوم می شه و به زندان شاوشنگ فرستاده می شه جایی پر از خشونت برای او ولی او با شخصی به نام رد آشنا می شه ....
فیلم به خاطر لیست IMDB ندیدم و اولش یادم نبود اول هست پس با دید معمولی بهش نگاه کردم ولی در نگاه اول فیلم بسیار سطحی اومد از اونجا که اون به ۲ تا حبس ابد محکوم می شه کل ماجرا رو فهمیدم ولی باز فیلم نقطه قوت های زیادی داشت مثل اینکه چون بانکدار بود برای زندان بان پول شویی می کرد و گارد ازش حمایت می کردن و حتی نمی خواستن آزاد بشه و بازی زیبای مورگان خان که بعضی نقص هارو پوشش داد و با اون طرز حرف زدن خاص خودش که روی فیلم بود واقعا زیبا بود . آخر فیلم هم زیبا بود و پایان زیبایی داشت ولی باز نقص های زیادی هم داشت .
در لیست IMDB فیلم های فوق الاده ی زیادی داره که دارن از یاد میرن مثل فیلم Papillon و یا Cinema paradiso و یا ... که می تونن اول باشن ولی نیستن و این فیلم هم بد نبود می تونست تو لیست باشه ولی نه اول می تونست ۱۰۰ام به بعد باشه
امتیاز : 6.5
Ehsan_keen
07-17-2013, 02:35 PM
The Pianist
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/a/a6/The_Pianist_movie.jpg/215px-The_Pianist_movie.jpg
فیلم روایت نوازنده ای به نام والداک اسپیلز من است که با خوانواده اش زندگی خوبی داشتن تا اینکه لهستان در جنگ جهانی دوم توسط آلمان اشغال شد.
خانواده ی او از شنیدن اعلام جنگ فرانسه و انگلیس علیه آلمان خوشحال میشوند ولی این تقریبا آخرین خوشحالی آن هاست.فلاکت از آنجا شروع میشه که وارد حومه ی مخصوص یهودیان میشوند که با دیوار از قسمت دیگه ی شهر جدا میشه.
اولای ماجرا یه پلیس به اسپیلزمن برای اجرای قوانین نازی ها پستی را پیشنهاد میکنه ولی او قبول نمیکند.اما پلیس بعدا وقتی که سوار قطاری میشوند که همه قرار است بمیرند او را نجات میدهد.
بقیه فیلم چگونگی نجات اسپیلز من رو نشان میدهد.ولی احتمالا خود او هم از نجات یافتن خوشحال نیست.دلیلشو نمیگم که اسپول نشه ماجرا.
زمان فیلم عین زمان فیلم شیندلرز لیسته ول کاملا نحوه بیان ماجرا تو این دو فیلم فرق میکنه.فیلم شیندلرز لیست نجات یهودیان توسط یه نفر رو به نمایش میکشه ولی فیلم پیانیست نجات کاملا شانسی یه نفر رو نشون میده.
یه چیز جالب که در باره ی فیلم خوندم اینه که کارگردان فیلم یعنی پولانسکی خودش هم از جزو همین نجات یافتگان یهوده که شبیه اسپیلز من نجات یافته.
بهترین صحنه ی فیلم آخرای فیلم که اسپیز من با افسر پلیس آلمانی رو برو میشه هست.تو این صحنه از سکوت چنان استفاده ای شده که انسان رو به وجد میاره و صحنه رو به صحنه های ماندگار تبدیل میکنه.
فیلم خیلی خوش ساختی بود و بازی ها عالی بود.امتیاز من:8
God Bless America 2011
http://buspic.com/img/file13740817421.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1912398)
"فرانك" يك كارمند ساده است كه از همسرش جدا شده دختر لوسش "رفتن به مرحلهي بعد بازي كامپيوتري"ش رو به گردش با "فرانك" ترجيح ميده و يه همسايهي فوقالعاده بيتربيت و بيفرهنگ داره با يه بچهي شيرخوارهايي كه صداي وحشتناكي داره و شبانه روز گريه ميكنه چند وقتي هم هست كه دكتر خبر رشد يه "غدهي سرطاني" توي مغز رو بهش داده و خبر جديد اينكه همين امروز "فرانك" از اداره اخراج شد! داستان فيلم ماجراي عصيان "فرانك" در مقابل يه جامعهي عقب مونده است كه فرانك رو به اين نتيجه ميرسونه كه تنها راه نجات "تهيهي يه ليست از شهروندان آمريكايي است كه سزاوار مردن هستند" البته فرانك خيلي اتفاقي يه همراه جديد هم در مسير آرمانيش پيدا ميكنه يه دختر نوجوون كه تقريبا با فرانك هم عقيده است ...
از اون دست فيلمهاي مستقل و انتقادي و تند و تيز كه امسال 2 تا مشابهش رو تماشا كردم يكي Red State (http://www.imdb.com/title/tt0873886) و Detachment (http://www.imdb.com/title/tt1683526) كه اين يكي بخاطر لحن خشن و بيپروا و بيشتر طنزش و داشتن شخصيتهايي با طرز فكرهاي عجيب و غريب بيشتر شبيه به Red State بود تا Detachment جدي و زمخت.
فرانك و راكسي يه زوج جامعه ستيز هستند كه احساس ميكنند مجري متعصب جمهوريخواه برنامهي فلان سزاوار مردنه چون دائم از جنگ و نفرت حرف ميزنه يا گروه موسيقي "گرين دي" يا "فال اوت بوي" موسيقي رو به ابتذال كشيدن يا فيلمنامهنويس فيلم "جونو" يا "كلويي" بچه پولدار بيتربيتي كه دائم به پدر و مادرش توهين ميكنه.
God Bless America مجموعهايي است از عقايد نويسندهي فيلم و انتقاد و تمسخر هركس و هر چيزي كه توي جامعهي آمريكا به نظرش مضحك و مزخرف ميرسند. از تمسخر "وودي آلن" و نويسندهي كتاب "لوليتا" و "بوش" و شوهاي تلويزيوني و سريال Glee و نسل جوان آمريكايي معتاد به اينترنت و كليپهاي ويديويي و فيس بوك تا جنبش "تي پارتي" ...
++ اگه بخوايم گير انديشمندانه! به نويسنده و محتواي فيلم بديم بايد ازش يه سوال ساده بپرسيم: "نظرت دربارهي خشونت فيلمت چيه؟" اين جزو اون ليست بلند بالاي از "ناهنجاري" كه توي فيلمت ديديم و ازش انتقاد شد مثل اينكه نبود.
فيلم رو به شدت دوست داشتم بخصوص بخاطر ديالوگهاي آتشين و كمتر شنيده شده و تم "كول" و خشونتي با حس "رضايت" و "آرمان"گرايي. واقعا بين فيلمهاي يكنواخت و ساده و تكراري اين يكي "معجزه" بود.
يه زوج قهرمان خاص و دوست داشتني. "فرانك و راكسي" فوقالعاده بودن. "تارا (http://www.imdb.com/name/nm1827469/?ref_=tt_cl_t2)" بازيگر بااستعداديه نقش "راكسي" رو كه فراتز از شخصيت توي فيلمنامه بازي كرد.
تماشاي اين فيلم رو به همه پيشنهاد ميكنم.
به قول راكسي: "پس دستورالعمل اصليمون اينه: پاكسازي فرهنگي جامعه"
اميتاز: 8
Gallow
07-18-2013, 04:52 PM
http://picoup.ir/images/79774412007101173112.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0095468/?ref_=fn_al_tt_1)
A Short Film About Killing
کارگردان و فیلنامه : کریشتف کیشلوفسکی
داستان : یاسک، پسری بیست ساله ای که آزار دارد، انگار سراسر عمرش را مغروق در شقاوت زندگی به سر گذشتگی سر می کند.
او از یک پل، سنگی به پایین می اندازد تا شیشه جلوی ماشین های آن پایین را بشکند و مردی را در یک توالت عمومی بدون هیچ دلیلی هل می دهد.همچنین به یک عکاسی می رود تا عکسی از دختری جوان را بزرگ کند به کافه سر می زند و به دو دختر بیرون از کافه از پشت شیشه قوه می پاشد، بیرون که می آید تاکسی می گیرد و راننده را به یک مسیر بیابانی هدایت می کند. طنابی که تمام آن روز با آن بازی می کرده دور گردن راننده می اندازد و از ماشین بیرونش می کند و با سنگی به سرش می کوبد. وکیل جوان تازه کاری که آرمان گرایی که مخالف مجازات اعدام است برای دفاع از یاسک فرا خوانده می شود.
در آغز فیلم سه تصویر که ببینده را مشوش و همزمان لحن نا خوشایند فیلم را پایه ریزی می کند : یک دسته سوسک که تشخیص دادنش سخت است چرا که تصویر گنگ است، یک موش مرده در آبی آلوده و گربه ای که دار زده شده(این تصویر آخر مقدمه ای بر مرگ یاسک است). یاسک پس از کشتن راننده تاکسی بر می گردد پیش دوستش بئاتا که معلوم می شود همان سبزی فروشی است که راننده قبل تر او را دید می زد.
نه چیزی درباره یاسک می دانیم نه در مورد راننده تاکسی (وقتی اسمشان را متوجه می شویم که حکم یاسک دارد خوانده می شود)
صحنه اعدام فیلم بسیار ناراحت کننده است، هر چند تنها 5 دقیقه پیش از پایان فیلم را به خود اختصاص داده است.
فیلمی کوتاه در مورد کشتن نه فقط نقد کاملی علیه مجازات اعدام است، بلکه سیاهی از بیگانگی را به ما نشان می دهد.
امتیاز از 10 : 9
My Neighbor Totoro 1988
http://picoup.ir/images/67462829328110806402.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0096283)
خانوادهي آقاي "كوساكابه" به تازگي به روستا اسبابكشي كردن و در محله جديد جاي گرفتن. "مي" و "ساتسوكي" دو دختربچهي شيرين و بازيگوش آقاي كوساكابه اعتقاد دارند كه خانهي جديد "جن زده" است يا يه چيزي شبيه "روح" داره كه شبيه به همون موجوديه كه توي كتاب مصور ازش به نام "دود سياه" ياد ميكنند (اصطلاح ژاپنياش »» ماكوروكوسه – با اعتماد به زيرنويس فارسي) تا يه روزي "مي" يك راه مخفي به دورن جنگل پيدا ميكنه و در انتهاي راه مخفي داخل درخت "كامفوره" وارد تونل و محل زندگي "نگهبان جنگل" جناب آقاي "توتورو" ميشه و اين آغازي است بر شروع يك رابطهي دوستانه بين "توتورو" و دو همراه كوچكش با "مي" و "ساتسوكي" كه از ديد باقي اهالي روستا و پدر خانواده مخفي باقي ميماند ...
من عاشق اين انيميشنهاي ژاپني هستم چه اين فرمي كه توي "همسايهي من توتورو" و "شهر اشباح" و ... ديدم چه فرم مدرن و جديدش كه توي سريال "فاينال فانتزي" و تا حدودي "ناروتو" تازگي تجربه كردمش. باتوجه به سال ساخت اين انيميشن واقعا اجراي فوقالعادهايي داره.
داستان و شخصيتهاي غيرواقعياش مثل اون چندتا جانور عجيب و غريب به نظرم بيشتر براي كودكان ژاپني قابل فهم و درك باشند تا كودكان وطني. حالا بگذريم كه اينا چقدر هم ترسناك و حال بهم زن تشريف دارند. دنياي اين جور انيميشنهاي ژاپني خيلي خاص و محدودن مثل دنياي ديزني و پيكسار و فلان و فلان جذابيت بصري آنچناني هم ندارند كه دلمون به جذابيت ظاهري شخصيتها خوش باشه.
فكر ميكنم از محتوا و شخصيتپردازي بخصوص "توتورو" فعالان حمايت از محيط زيست بيشتر خوششون بياد. چون كلا فضا و ايدهي نگهبان جنگل بودن توتورو و رابطهي دوستانهي دو كودك (نسل جديد) با نگهبان جنگل همگي تريپ حمايتي از محيط زيست و اين جور حرفهاي قشنگ و صدالبته درسته ولي واقعا براي من يكي كه يه جورايي خورهي انيميشن هستم (اجباري يا اختياري) روند كند و حوصلهبر و غيرجذاب بودن قصهش تجربهي قشنگي نبود واقعيتش ميانهي انيميشن خودم رو بيدار نگه داشتم! حالا ميليونها بار در اين انيميشن خستهكننده حرفهاي قشنگ زده بشه به نظرم فايدهايي نداره.
دل دادن به دنياي انيميشنهايي مثل "همسايهي من توتورو" و يا "شهر اشباح" كار خيلي سختيه چون همه چيز يه تعريف و فرم و مدل تازهايي داره مثل تصويري كه از يه "روح" يا "نگهبان جنگل" در اين دو تا انيميشن وجود داره.
اگه از همه چيز انيميشن ناراضي باشم و شكايت كنم از موسيقي فوقالعادهاش هرگز. عالي بود.
امتياز: 6
prongz
07-20-2013, 01:30 AM
صحنه اعدام فیلم بسیار ناراحت کننده است، هر چند تنها 5 دقیقه پیش از پایان فیلم را به خود اختصاص داده است.
سکانس سیگار کشیدنش هنوزم که هنوزه اعصابمو خورد می کنه
S@eeƉ
07-20-2013, 01:47 AM
http://picoup.ir/images/08241969839473630098.jpg
http://picoup.ir/images/60563386818755907448.png (http://www.imdb.com/title/tt0167260/?ref_=sr_3)
داستان : داستان درباره حلقه قدرت هست.
با این که این شاهکار سینمایی رو ۱۰۰۰ بار دیدم بازم ۱۲ ساعت هیجان و استرس داشتم واقعا داستان زیبایی برخورداره و فیلم رو آقای پیتر جکسن خیلی خوب ساخته داستانی تاریک و دنیایی پر از ترس و واهمه و اینکه تمام زندگی انسان ها به یک حلقه بستگی داره یک حلقه ی زیبا و پر قدرت که هر کسی عاشقش می شه حتی بعد از یک جنگ بزرگ و حتی مرگ پدر آدم برای همین حلقه و قدرت طلبی انسانی که وقتی می تونست ارک ها رو شکست بده نداد برای قدرت بی اندازه داستان مرگ و بدبختی و کثافت و جوانمردی و شورش و خیانت و شادی و خشم و فرار و جادو و نازگول و بالروگ و حلقه حلقه حلقه حلقه ...
داستان به آغوش مرگ فرستادن پسر در اوج بی خیالی داستان بازگشت شاه به گاندور داستان در سوختن درخت پادشاهان در میراس تریس داستان اتحاد دو برج داستان جنگ در ازتفاعات روحان داستان یاران حلقه داستان جنگ با بالروگ داستان شجاعت یک هابیت .
تنها چیزی می تونم بگم اینه که یکی از بهترین فیلم هایی که دیدم هست .
امتیاز : ۱۰
Brooklyns Finest 2009
http://picoup.ir/images/53268153773377411394.jpg
http://picoup.ir/images/60563386818755907448.png (http://www.imdb.com/title/tt1210042)
اينكه بخواي براي چنين فيلمي يه خلاصه داستان بنويسي به نظرم سختترين كار ممكنه مثل اينكه بخواي براي فيلمي مثل "تصادف" (Crash) يا "پالپ فيكشن" يه خلاصه داستان سرهم كني تقريبا "محال"ه. چون داستان فيلم بين 3 شخصيت (آقايان: تنگو با نام اصلي كلارنس، سل، ادي دوگن) تقسيم شده روايت زندگي 3 مرد در موقعيتهاي متفاوت كه نهايتا سر "فساد و پول و مواد و خون" بهم ميرسند آن هم در يك شب در يكي از محلههاي "بروكلين". يك قصهي جذاب و هيجاني و به شدت تلخ كه پايان طوفاني داره ... (معمولا چنين قصههايي با چنين ويژگي رو با تمام جزئيات بايد تعريف كرد كه خطر ريزش "اسپويل" خواننده رو تهديد ميكنه پس بيخيالش)
فيلم از همون لحظهي اول طوفانيه از يه گفتوگوي به نظر دوستانه و ساده بين "كارلو" و "سل" يه موقعيت ديدني خلق ميكنه جالب اينكه اگه تا انتهاي فيلم رو دنبال كنيد در پايان باز دوباره بايد برگرديد به همين سكانس و گفتوگو و ديالوگ "كارلو" و حرفهاش در رابطه با جملهايي كه قاضي بهش زده:
"زندگي دربارهي حق و باطل نيست ... دربارهي "حق"تر و "باطل"تره!
اينكه قصهي همزمان 3 نفر رو دنبال كنيد اونم 3 تا شخصيت گرفتار و درمانده (البته "ادي" توي اين تيم 3 نفره حال و روز بهتري داره) به تنهايي خودش يه جور جذابيت داره و از طرف ديگه گره خوردن سرنوشت اين 3 نفر بهم و قرار گرفتن توي موقعيت قضاوت و نحوهي روايت داستان يه جور ديگه.
هم جذابه هم آرمانيه هم تم خشن و تلخي داره اينجور نيست كه يه سري رو بخاطر تايم 2ساعته خسته كنه و يه سري رو هم بخاطر كشت و كشتار فراوانش فراري بده! نه به نظرم Brooklyns Finest كاملا در "حد وسط" اين قضيه قرار داره.
رودست زدنهاي فيلم نه از جنس ماليخوليايي و ماورائي فيلم "ترنس"ه نه از جنس فيلمهاي "قهرمان" محور كه در اكثر موارد اول و آخر داستان رو ميشه حدس زد.
شايد تنها ايراد فيلم به مسائل حاشيهايي مربوط بشه مثل اينكه فرض كنيم "سيالگشر" خلاف و منفي داستان 99درصدشون "سياهپوست"ن يا فساد و اشتباهات ادارهي پليس آنقدر كه شهروندان "آفريقايي – آمريكايي" وحشتناك نشون داده ميشن پررنگ و "عادلانه" نيست.
به اضافهي يه سري چيزهاي ديگه كه بيشتر به "سليقه"ي شخصي من برميگرده نيمشه اسمشون رو "ايراد" و "خطا" و "سوتي" گذاشت.
به اون ايدهآلي كه هميشه توي ذهنم از يه فيلم سينمايي وجود داره خيلي نزديك بود. بخصوص در مورد شخصيتي مثل "سل" مردي مذهبي و سنتي و عملگرا يه كاتوليك واقعي مردي كه يه خانوادهي 8نفره رو اداره ميكنه. چيزي كه توي فيلمهاي وطني واقعا نيست معمولا "مذهب"هراس و با يه ديد عقبافتاده به "مردان مذهبي" نگاه ميكنن.
عالي بود. واقعا تجربهي باشكوهي بود. لذت بردم. (از ديشب تا الان 2بار ديدم)
امتياز: 8
*داشت یادم میىفت من هنوز سری فیلمهای Before > Sunrise ،Sunset ،Midnight رو ندیدم ولی بازی Ethan Hawke در این فیلم فوقالعاده است.*
Gallow
07-20-2013, 11:38 PM
http://picoup.ir/images/64445888144198560785.jpg
http://picoup.ir/images/60563386818755907448.png (http://www.imdb.com/title/tt0056111/)
Ivan's Childhood
آندری تارکوفسکی
خلاصه داستان: جنگ جهانى دوم. دوران کودکى » ایوان « دوازده ساله ( بورلیایف ) بر اثر حمله ى آلمانی ها به شوروى، که اعضاى خانواده اش را آلمانی ها کشته اند، براى انتقام به ارتش میپیوندد.و این واقعه تاثیر به سزایی در روحیه ایوان می گذارد که شخصیت او را به کلی تغییر می دهد .
کودکی بی خانواده و زخم خورده از جنگ، جنگی که باعث از دست دادن خانواده اش برایش رقم خورده و او را آواره کرده و زندگی برایش به سختی می گذرد. ایوان پسری سخت کوش و مقاوم در برابر مشکلات پیش رویش به خوبی از آن ها عبور می کند و هیچ ابایی ندارد که در این راه کشه شود. چون او تنها هدفی که دارد فقط و فقط انتقام از دشمنانش است که باعث از دست دادن خانواده اش شده اند. ایوان در رویای خود در یکی از سکانس های فیلم که تنها در اتاقی است به مبارزه با دشمنان خود می جنگد در آخر رویای خود را شکست می دهد و واقعیت را انتخاب می کند.که با تمام وجود در برابر دشمنانش بجنگد و هیچ وقت تسلیم نشود.
در طول تماشای فیلم به فکر فرو می روید که این جنگ باعث بی خانواده شدن چندین بچه و خانواده شده است .
بازی "نیکلای بورلیا اف"(به نقش ایوان) به شدت تاثیر گذار و چشمگیر بود که در سن او به بهترین نحو نقش خود را ایفا کرده بود.
امتیاز : 8 از 10
Gallow
07-21-2013, 03:26 PM
http://picoup.ir/images/87224574802202126140.jpg
http://picoup.ir/images/60563386818755907448.png (http://www.imdb.com/title/tt0020530/)
Un Chien Andalou
فیلمی از :Salvador Dalí -Luis Buñuel
داستان: این فیلم کوتاه مجموعه ای از تصاویر نامربوط به یکدیگر است. و در واقع مجموعه ای از رویاهای بونوئل و دالی میباشد که به صورت فیلم در آمده است...
به همین علت چند دقیقه اول از فیلم را توضیح مختصری می دهم .
مرد تیغ به دستی، سیگار میکشد و ماه را نگاه می کند. ابر که ماه را میپوشاند، مرد چشم زنی را با تیغ میشکافد. هشت سال بعد، مردی سوار بر دوچرخه، با کلاه دختربچهها و دامنی کوتاه روی شلوار و جعبهای مستطیلی که به گردن آویزان کرده در خیابانها عبور می کند.در اتاق یک ساختمان، زن نگاه میکند که مرد از دوچرخهاش میافتد. زن با مشاهده این اتفاق به سوی مرد میشتابد. بالای سر مرد میرسد و او را بوسه میکند. باران صحنه را میپوشاند. زن یک باره متوجه میشود مرد هم در اتاق اوست. او به کف یک دستش نگاه میکند. از کف دست، مورچههائی بیرون میآیند. در خیابان زنی با ظاهر مردانه در میان گروهی از مردم است. زن چوب دستی در دست دارد، پلیسی دست را درون جعبهای که به گردن مرد جوان آویزان بوده میگذارد. مرد جوان و زن جوان از طبقه سوم شاهد ماجرا هستند و به یکدیگر نگاه می کنند. در خیابان، زن با ظاهر مردانه را یک سواری زیر میگیرد.
فیلم در حالتی است که من از نقد کردن آن معذورم. ولی مطالبی را در نت خوانده ام که در اینجا قرار می دهم .
اینگونه گفته میشود که سالوادور دالی برای لوئیس بونوئل تعریف میکند که خواب دیده است از کف دستش مورچه ها بیرون می آید (ضرب المثلی هست که میگوید وقتی میخوابیم بدنمام مورمور میشود مثل اینکه مورچه از بدنمان بیرون می آید) و بونوئل نیز میگوید خوابی دیده است که در آن ابری باریک ماه را به دو نیم کرده است همانگونه که تیغ چشمی را به دو نیم کند.سپس از هم میپرسند چرا فیلمی در باره رویا ها نسازیم. در عرض سه روز فیلم نامه ای مینویسند و اولین فیلم بونوئل می آغازد!! البته این فیلم صحنه های بیشتری داشته بوده!! که بعدا هر صحنه ای که منطقی و معقول به نظر میرسیده حذف شده است. مطمئنا نقد این فیلم بر مبنای ساختار سینمایی کاری اشتباه است و تنها میتوان در مورد آن صحبت کرد و نظر داد.توجه به این نکته ضروری است که بونوئل تمامی تحلیل های بی شماری را که بر اساس عقاید فرویدی، مارکسیستی و یونگی برای فیلم شده است را به باد استهزا گرفته و به آنها میخندد. آنچه واضح است این است که بونوئل و دالی قصد ساختن یک فیلم سینمایی با استانداردهای متعارف نداشته اند .و صرفا قصد داشته اند با استفاده از رویاها اثری سوررئال (که از تمایلات دالی شکل گرفته است) خلق کنند و این فیلم حاصل آن است. در سوررئال تفکر به اندازه تخیل و ناخودآگاه تاثیر ندارد.
امتیاز : 8 از 10
سوررئالیسم (ویکی پدیا) (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%88%D8%B1%D8%B1%D8%A6%D8%A7%D9%84%DB%8C%D 8%B3%D9%85)
Men In Black III 2012
http://picoup.ir/images/35530305875762070438.jpg
http://picoup.ir/images/60563386818755907448.png (http://www.imdb.com/title/tt1409024)
"بوروس حيوونه" قراره به زمين حمله كنه ولي قبلش يه انتقام سختي هم بايد از "مامور كي" بگيره ولي با ترفند و اختراع يه مخترع "مامور جي" جلوي اين اتفاق رو ميگيره. همين.
به نظرم كه حق با "بوروس حيونه" است آخه "مامور كي" دستش رو قطع كرده. آخيه!
اين فيلم شبيه به يك بچه 5 ساله است كه اداي آدم بزرگها و اطرافيانش رو درمياره.
حرفهاي گنده گنده ميزنه "سفر زمان و تغيير سرنوشت و نجات زمين و عمر جاويدان و ..." شايد هم راست بگه ولي درست به هيچ وجه. اينقدر لحنش مسخره است كه هيچ وقت جدي گرفته نميشه.
از اون دست فيلمها كه تا قيامت هم ميشه براش دنباله ساخت "مردان سياهپوش 99" "مردان سياهپوش101 و ...
اين فيلم رو نديد هم نديد چون اصلا مهم نيست.
امتياز: 3
پ.ن: الان که بیشتر فکر می کنم به نظرم تنها نکته ی مثبت فیلم فقط موسیقی متن (Jay-Z: Empire State of Mind) بود.
Corleone
07-22-2013, 02:39 PM
http://www.takeonecff.com/wordpress/wp-content/uploads/2013/06/bm1.jpg
فقط میتونم خلاصه داستانی از نسخه اول یعنی before sunrise بدم چون یه جورایی تعریف کردن نسخه های بعدی یه جور اسپویلر میمونه
داستان درمورده یک زن و مرد است که در یک قطار با همدیگه آشنا میشن و باهمدیگه شروع به صحبت میکنن و همینطور ادامه میدن و فقط تا صبح وقت دارن باهمدیگه باشن، چون یکیشون برمیگرده آمریکا و یکیشون میره پاریس.
بهترین تریلوژی ای بود که تاحالا دیدم که شامل هر تریلوژی دیگه ام میشه، تا دیروز بهترین تریلوژی ـم پدرخوانده بود که با دیدن این تریلوژی کلاً نظرم عوض شد، این فیلم حسی رو بهم داد که هیچ فیلمی بهم نداده بود، بعد از تموم شدن تریلوژی چندین روز ذهنم درگیر بود، دیوونه شده بودم، میتونه اولین تجربه عشق برای کسایی باشه که اصلا عاشق نشدن و عشق رو تجربه نکردن، حسی خاص بهت میده، در حین حال حسی مضطرب کننده که امیدواری در طول کُل فیلم این دو نفر به صحبت کردن ادامه بدن، کُل فیلم دیالوگه، دیالوگ های عالی که اصلا خسته ـت نمیکنه، دوست نداری از صحبت کردن دست بردارن چون میترسی فیلم به آخر برسه و بالاخره مجبور بشن از همدیگه جدا بشن، چون میترسی تو ازشون جدا بشی، قطعاً یک تجربه خاص و جدید بود و حتما بهتون پیشنهاد میکنم این تریلوژی فوق العاده رو ببینید.
من به این تریلوژی به خاطر علاقه شخصی خودم 10 رو میدم.
Bill The Butcher
07-22-2013, 04:47 PM
چه فيلماي خوبي ديدين بچه ها تو اين چن وقت كه من نبودم! چقد ياد لوليتا افتادم دوباره! سلام به همه!
Killing Season 2013
http://buspic.com/img/file13746000251.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1480295)
شما تصور كنيد دو تا كهنه سرباز جانباز به جون هم بيفتن اونم بعد از 18سال از دو جبههي مختلف يك آمريكايي (بنجامين كه "بن" صداش ميكنن) و ديگري صربستاني (اميل) داستان فيلم Killing Season چنين ماجرايي است ... از اون جنس فيلمها كه بيشتر از "ديدني" بودن "خوردني" تشريف دارن اونم بخاطر داشتن يه ريتم روان و داستان سر راست و يه هيجان 90 دقيقهايي كه به جزمقدمهي 10 دقيقهاي اول هيچوقت افت نميكنه + (بهاضافهي) بازي دو تا بازيگر معروف و پر طرفدار كه توي فيلمهاي اكشن هميشه جزو محبوبترينها بودن چه در زماني كه نقش آدم بده رو بازي كردن چه در نقش آدم قهرمانه و همه فن حريف ...
و يه پايان جالب كه مثل "آب" روي "آتيش" تمام هيجان مقدمه و ميانه رو خاموش ميكنه و به نظرم پايان "مضحكي" داشت زيادي "آرماني" بود دقيقا يه چيز غيرممكن در فينال فيلم "ممكن" ميشه! يعني من و شما بايد بعد از اون همه شكنجه و تهديد و گنده **...** بن و اميل و انگيزهي 18سالهي "اميل" با چنين "ته"ي! كنار بيايم.
به قول اون مرد ايتاليايي توي اون جك بينمكي كه "بن" براي "اميل" تعريف ميكنه:
"بايد بهش ميگفتم كه جنگ تموم شده!" (يكي بايد به من ميگفت كه فيلم هنوز تموم نشده)
امتياز: 6
پ.ن: لحن و اداي نابلدي "انگليسي" صحبت كردن "تراولتا" در نقش "اميل" يه مرد صربستاني هرچند ايدهآل نبود ولي هرچي بود خوشايندترين اتفاق فيلم بود.
Chandler Bing
07-23-2013, 08:30 PM
http://picoup.ir/images/49069621607374682979.jpg
واقعا این فیلم بود؟؟؟؟
خوبی درایو این بود که فیلم خیلی ارجینال بود، غیر از داستانش که اقتباس از یه فیلم دیگه بود بقیه چیزهای فیلم تکه تک بود. فیلم برداری، بازی، موسیقی، همه چیز. اما اینجا دیگه اون حسه وجود نداره. انگار خود کارگردان از کار خودش کپی کرده. با این چهره ی خون سر رایان گاسلینگ با اون نورپردازی ها واقعا عالی بود، اون کادرهایی که کارگردان ازش استفاده کرده بود، همه اش عالی بود. اما فیلم یه شکست به تمام معناست!! فیلمنامه ی افتضاح! داستانی که به بدترین شکل پرداخته شده. شخصیت های پرداخت نشده!! وقتی داداش رایان گاسلینگ میمیره اصلا ما باهاش همذات پنداری نمیکنیم! چون این ادم رو نمیشناسیم. جدای از این انگار فیلم توسط یه عشق به سینما ساخته شده، داستانی نداشته، اما پر از سکانس های جذابش کرده که هیچ کدوم هم اورجینال نیست. (امیداورم منظورم رو فهمیده باشید.) پیشنهاد میکنم این فیلم رو به هیچ وجه نبینید! با اینکه 1/30 دقیقه است اما به شدت خسته کننده است. نبینید تا خاطره ی درایو خراب نشه.
نمره ی من 5.
Gallow
07-23-2013, 11:24 PM
خوبی درایو این بود که فیلم خیلی ارجینال بود، غیر از داستانش که اقتباس از یه فیلم دیگه بود بقیه چیزهای فیلم تکه تک بود. فیلم برداری، بازی، موسیقی، همه چیز. اما اینجا دیگه اون حسه وجود نداره.
لازم به ذکر هستش که یکی از نویسندگان فیلم درایو آقای حسین امینی (http://www.imdb.com/name/nm0024925/?ref_=tt_ov_wr) که نامزد دریافت یک جایزه اسکار هم شده اند.
KOOROSH
07-23-2013, 11:56 PM
bullet to the head
http://picoup.ir/images/83732022412276864007.jpg (http://picoup.ir/)
Stallone back to his knees
.................................................. .*نمره : 4
.................................................. .*دلیل درست کردن فیلم : ....... توی هرچی خاطرست که از استالونه دارید!
دیدن این فیلم رو به هیچکس توصیه نمیکنم.مخصوصا به اون افرادی که هنوز اون نوستالژی شیرین و زیبای رفتن به کلوب سر کوچه و گرفتن اون وی اچ اس های خاک خورده و طبقه بندی ساده جنگی .عاشقانه ترسناک. در قبال اون شناسنامه یا گواهینامه داداش بزرگه زیر زبونشونه .همون افرادی که میشستن و جدال یک ابر قهرمانی به نام رمبو رو با یه ارتش تماشا میکردن . همون کسی که با یک سنگ هلیکوپر رو مینداخت....
فیلم بسیار ریتم ساده و ابکی داره . از اون فیلماست که وقتی میشینی پاش آخرشو خوب تشخیص میدی . (انقدر فیلم داغون بود اسماشون رو یادم رفته ! ) .از فیلم توضیح نمیدم چون مثه افراد حرفه ای منتقد این انجمن بلد نیستم از فیلم بگم .
بازی آبکی و بی اساس بازیگران اصلی .
شخصیت پردازی بسیار ابتدایی .
فیلمنامه بسیار سطح پایین .
شخصیت بیش از حد باهوش و دارای حس ششم بسیار قوی که بعضی وقتا فکر میکنی فیلم رو خود شخصیت زده جلو تا ببینه جلوتر چی میشه تا یه چاره ای براش بیاندیشه :|
و حضور سارا شاهی! .
تمام
Chandler Bing
07-24-2013, 12:52 AM
http://buspic.com/img/file13746000251.jpg
فیلم متوسطی بود، پتانسیل اینو داشت که یه فیلم عالی تو ژانر جنگی بشه اما نشد. بازیگرهای خوبی داشت، داستان جالبی هم داشت اما فیلمنامه ی افتضاحی داشت. کلی سکانس دو نفر بین دنیرو و تراولتا وجود داشت که میشد توش کلی دیالوگ قابل تامل گذاشت، اما این کارو نکرد و فیلم در حد یه اکشن متوسط باقی موند.
همه ی تقصیر گردن کارگردان و فیلمنامه نویس ظعیف فیلمه.
نمره من :7
ميگرن – 1391
http://picoup.ir/images/43673894078867166116.jpg
داستان فيلم در يك خانهي 3 طبقه شكل ميگيره همانطور كه در تيتراژ ابتدايي بازيگران به 3دستهي "خانهي اول" و "خانهي دوم" و "خانهي سوم" تقسيم ميشن داستان فيلم هم به همين سبك روايت ميشه ... ماجراي 3خانواده با ويژگيها و دغدغهها و مشكلات متفاوت كه هيچ وقت به هم متصل نميشن :
خانهي اول »» رعنا مترجم زبان با تنها دخترش زندگي ميكنه. رعنا زني حدودا 30ساله به نظر ميرسه كه حساسيتهاي خاصي داره نسبت به سروصدا و نور اتاق مطالعهاش و همچنين عادت داره كه خاطرات روزانهاش را يادداشت كنه و تنها دخترش نيز تازه به سن "تكليف" رسيده.
خانهي دوم »» حسن پسري مجرد كه با مادر مسن و مادربزرگش زندگي ميكنه عمدهي چالش و لذت روايت زندگي اين خانواده يا شايد كل فيلم روي دوش اين خانواده است با بازي فوقالعادهي خانوم "گوهر خيرانديش".
خانهي سوم »» يك خانوادهي 4نفره آرش كه به نظر كارمنده و محبوب همسر آرش يك زن خانهدار و مهربان با 1پسر و 1دختر بازيگوش كه تكليف اين خانواده وابسته به تصميم آرش براي رفتن يا نرفتن از كشوره ... كه خانوم خونه ناراضي و بچهها بياطلاع و مرد مصر براي ترك كشور.
همين. اين تمام چيزي است كه از "داستان" فيلم قراره گير من و شما بياد! "ميگرن" قصهگو نيست فقط دنبال شخصيتها و ساختن موقعيتهاي تماشايي و شنيدني است با دقت فوقالعادهايي كه هميشهي خدا از يه كارگردان زن سراغ دارم. شايد يك كارگردان مرد توانايي خلق اين همه جزئيات يك زندگي روزمره رو نداشته باشه ولي "مانلي شجاعي فرد" با يه هوش عالي و دقت كافي تمام جزئيات و لذت زندگي 3خانوادهي متفاوت رو ريز به ريز،پله به پله بنا كرده.
به نظرم مشكل فيلم نرسيدن هيچكدوم از اين 3خانواده به همديگه است. يعني اگه به شنيدن يه قصه با يه قهرمان و يا يه شخصيت هميشه در مركز عادت داريد اين فيلم مناسبترين گزينه براي "ترك" اين عادت خوبه. تقريبا مورد مشابه وطني فيلم "ميگرن" چيزي كه الان به ذهنم ميرسه فيلم "دايره زندگي" است. حتي شيريني و دلنشين بودن بعضي موقعيتها خيلي شبيه به "دايره زندگي" از آب دراومده.
فيلمي كه به نظرم اولين كار يك كارگردان خانوم باشه و اين همه بازيگر درجه1 تئاتر (برادران هاشمي) داشته باشه و سرگرمكننده و تاحدودي مثبت انديش باشه (به خاطر پايان خوبش) مطمئنا براي ديدنش بايد يه وقت مناسب پيدا كرد و 90دقيقه ازش لذت برد.
ميگرن در اين آشفته بازار فيلمهاي خستهكننده و كمرمق ايراني محصول قابل تحملتري به نظر ميرسه.
امتياز: 6
پ.ن: به طرحهاي تصويري كه روي جلد DVD فيلمهاي ايراني كاملا ناشيانه و احمقانه درج شده دقت نكنيد. تقريبا طراح تمامي اينها نه فيلم رو ديدن نه داستان فيلم رو ميفهمند.
Death Proof 2007
http://picoup.ir/images/06161018754511697127.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1028528)
داستان فيلم به دو بخش تقسيم ميشه: بخش اول روايت "جنايت" است و چگونگي عملي شدن نقشهي قتل 4دختر جوان توسط مردي به نام "بدلكار مايك" و بخش دوم (كه به سبكي به شدت مبتدي البته از نوع عمدي تدوين شده و به بخش اول با آب دهن چسبيده) روايت جنايتي ناكام و عملي نشده و "انتقامي" سخت است كه اين بار 4 دختر جوان "بدلكار مايك" رو گرفتار ميكنند. نفسگيرترين و جذابترين و سرگرمكنندهترين و ماهرانهترين و چشمنوازترين سكانسهاي اين فيلم جمع و جور و ساده در همين بخش دوم اتفاق ميفته ...
يه جورايي عاشقش شدم. با وجود اينكه مجموع آدمها و شخصيتهاي خوب و بد (به استثناي بدلكار مايك)، قهرمانها و مظلومها همگي دختر و حرفهاي دخترانه و شوخيهاي بينمك و بياهميت و گاهي اوقات اعصاب خوردكن ميزنند (مثل گپ و گفتوگوي نسبتا بلند كيم و رفقاش توي ماشين سر دوستپسرها و روش ارتباط برقرار كردن و ... اين جور چيزهاي مسخره) و من هم از اين جنس فيلمها متنفرم ولي با كارگرداني "تارانتينو" قابل تحمل شده و به طور معجزهآسايي ازش خوشم اومده!
اونايي كه "تارانتينو"باز هستند حتما متوجه ارجاعات و بازيگوشيهاي Q.T در فيلم "ضد مرگ" ميشن يه دوتا نمونهي كوچكش كه مربوط به خود فيلمهاي استاد هست:
شخصيت "كلانتر و معاون جوانش" (كه هميشه Son صداش ميكنه) در فيلم "بيل را بكش"قسمت اول بالاي جنازهي "كيدو" (عروس) مشغول وراجي كردن بودن اينجا هم حضور دارند و دوباره دقيقا بعد از حادثه و جنايت سر ميرسند و در خصوص انگيزهي قاتل صحبت ميكنند عين همون چيزي كه در "بيل را بكش" اتفاق افتاد.
مثل هميشه لوكيشن "كافه" به بلندترين سكانس فيلم تعلق گرفته شبيه سكانس افتتاحيهي "پالپ فيكشن" و "سگهاي انباري" ...
باتوجه به اينكه قرار بوده از "ضدمرگ" يه فيلم درجه دو و كم هزينهي ساده رفاقتي صددرصد آمريكايي دربياد به نظرم در داستان چنين اتفاقي افتاده چون اصلا انگيزه و شخصيتپردازي آنچناني نداره كه بعد از تماشاي فيلم به فكر فرو بريم و در رابطه با پيچيدگي و اعماق قضيه صحبت كنيم ولي در اجرا همه چيز فرق ميكنه چون به شدت اجراي فوقالعادهايي داره بخصوص سكانسي كه "بازيگر – بدلكار" فيلم بدون هيچ كمكي يه كار غيرممكن رو ممكن ميكنه و به معني واقعي كلمه "نقش"ش رو توي فيلم بازي ميكنه.
شبيه به اون حرفي كه "مايك" به دوستش در رابطه با سختي كار "بدلكاري" توي فيلمهاي حادثهايي قديمي هاليوودي ميگه كه مضمونش تقريبا با سكانسي كه توضيح دادم به تصوير كشيده ميشه.
"ضدمرگ" فيلم خوبيه و لذتبخش به شرط اينكه جداگانه دانلودش كنيد نه تحت عنوان "Grindhouse (http://www.imdb.com/title/tt0462322)". چون در غير اين صورت مجبور ميشيد 90دقيقه فيلم "كاريكاتور – باليوودي" آدم بياستعدادي مثل "رودريگوز" به نام "سياره ترور" رو ناچارا تماشا كنيد.
امتياز: 7
پ.ن: یکی از ویژگیها مثبت تمامی فیلمهای "تارانتینو" داشتن "موسیقی متن"های فوقالعاده است
اگه دوست داشتید موسیقی متن این فیلم زیبا رو از اینجا (http://tvworld.info/showthread.php?t=1009&page=13&p=124475#post124475) دانلود کنید.
Broken 2012
http://picoup.ir/images/10354419858358866014.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1441940)
واقعيتش امكان تعريف داستان وجود نداره چون اگه بخوام شروع كنم بايد از آخر فيلم تعريف كنم كه اين كار درستي نيست. (اسپويل داره به چه بزرگي!) فقط در همين حد بدانيد كه داستان روايتي است از زندگي و شخصيت دختري به نام "سكانك" كه با پدرش آرچي (وكيل دولتي) و برادرش "جد" به همراه يك خانوم لهستاني به نام "كاشا" (كه تا آخر فيلم هم متوجه علت حضورش در خانهي اين عزيزان نشدم) زندگي ميكند با حضور دو همسايهي دردسرساز كه از همان ابتداي فيلم تا آخر نقش كليدي در اوج و فرود زندگي شخصي "سكانك" دارند ...
همانطور كه فيلم روايتش و نحوهي تعريفش در تاييد و مظلوميت و معصوميت شخصيت "سكانك" من و شما هم تقريبا از طرفداران چنين شخصيتي خواهيم بود. بدون ترديد هركسي فيلم رو نگاه كنه به شدت تحت تاثير شخصيت "سكانك" و بازي فوقالعادهي بازيگرش قرار ميگيره. يه فيلم ديگهي انگليسي با قاببنديهاي فوقالعاده و يه بار ديگه تهيهي محصولي خوش ساخت و اجتماعي از BBC.
فيلم تلخه و پر از شخصيتها و رفتارهاي زشت و نكبت و تاحدودي بخصوص در پايان شما رو درگير يه تعليق وحشتناك و پراسترس ميكنه ولي اينقدر تر و تميز و خوشساخت و تدوين پاكي داره كه كمتر احساس افسردگي و بنبست ميكنيد اين البته احساسي كه من نسبت به فيلم داشتم. حالا ممكنه در خصوص شما اوضاع كاملا فرق كنه. توصيه ميكنم فيلم رو ببينيد چون گمان نميكنم بعد از تماشاي "درهمشكسته" ناراضي باشيد.
فيلم رو دوست داشتم به خاطر پايان فوقالعادهاش كه من رو ياد فيلم "استخوانهاي دوستداشتني" انداخت.
امتياز: 7
استشهادي براي خدا
http://picoup.ir/images/59667662866525925735.jpg
فتحي مردي خسته و افسرده كه دكترها جوابش كردن بعد از حدود 30سال به روستايي كه در آنجا بزرگ شده برميگردد تا امضا و مهر اهالي روستا رو به عنوان استشهادي براي خدا روي كفنش جمع كند (يه روش هم براي جلب رضايت مردم روستا بخاطر آسيبهايي كه سالها پيش به اهالي رسانده و هم براي آرام مردن) اولين شاهد "فتحي" همسرشه كه سالها ميشه كه او را رها كرده و در يه مكاني دور از مردم روستا زندگي ميكند به همين خاطر "فتحي" با "شيخ" (روحاني روستا) و آقا رحمت (جوان ساده و سختكوش و عاشق روستا) به همراهي "دكتر روستا" (دختر جوان) دل به "برف" ميزنن تا شيخ خطبهي عقد بخواند و دكتر جواز حضور يه كودك رو به دنيا امضا كنه و در نهايت مسير ريل در دل برزخ برف و سرما "فتحي" آخرين امضاي اولين شاهدش رو بگيره ...
اجازه ندارم بخاطر "محتوا" و موضوع متعالي و شريف فيلم مانع ديدن كسي بشم ولي متاسفانه فيلم با همهي اين چيزهاي خوب (محتوا و موضوع داستان) اجراي متوسطي داره كه در همان 20دقيقهي ابتدايي بينندهي مظلومش رو "نفله" ميكنه.
فيلم "استشهادي براي خدا" مثل يه "بچه خر خون"ه كه احساس ميكنه در "زنگ ورزش" هم به اندازهي "زنگ رياضي و علوم و ..." استعداد داره.
بعضي فيلمها توانايي بهتر شدن رو دارن ولي ضعف امكانات (مثل عدم استفاده از دوربينهاي مدرنتر) و بيسليقگي كارگردان در انتخاب قاب و شخصيتپردازي متوسط و دقت نكردن توي جزئيات اين قضيه همه مانع ميشوند.
دقت نكردن توي جزئيات: مثل شخصيت آقا رحمت كه از يه روستايي شهرستاني فقط "صورت سرمازده و لباسهاي ساده" رو داره نه خبري از لهجه است نه مهارت ويژهايي.
پايان خوبي براي فيلم نوشته شده (فقط براي خواندن) ولي زيبا و دقيق ديده نميشه.
امتياز: 5
Fanom
07-27-2013, 01:40 PM
گذشته اصغر فرهادی
http://www.mihanusers.com/wp-content/uploads/2013/05/OnlineNewsImage.aspx_.jpg
فیلم فیلم خوبیه دوروز پیش فرصت شد بادوستان سینما ببینمش..اسم فیلم گذشته س که معنیش اینه شما همیشه تاثیر ها و آثاری از گذشته رو با خودتون همراه دارین کلی چیز های حل شده حل نشده مدت ها از رفتن احمد میگذره ولی هنوز کلی حرف ها و مساله های ناگفته مونده بین شخصیت های داستان داخل داستان هم بارها تکرار میشه همین گذشته حل نشده یا وسایل باقی مونده احمد که داخل خونه نیستن(زندگی-حال)و منتقل شدن به انبار(گذشته
)...اصغر فرهادی سه گانه ای داشت در مورد دروغ و یا شاید حقیقت این فیلم تو نگاه اول جدای از سه گانه فرهادی در مورد دروغه _چهارشنبه سوری -درباره الی -جدایی نادر از سیمین) ولی به نوعی فرهادی تم مود علاقه ش یا موضوع ذهنیش همینه حقیقت وبرداشت های شخصیت های فیلم از حقیقت وبرداشت مخاطب از فیلم..فرهادی همیشه علاقه داره تو فیلم هاش حقیقت های ریزی رو به مخاطب بده و بعد اونا رو وادار کنه یه سری برداشت ها بکنه که به شدت هم منطقی هستن و بعد یهو با رو کردن یه حقیقت دیگه تمام برداشت ها رو خراب کنه تا بفهمونه حقیقت در عین اینکه میتونه چقدر صریح و بدیهی باشه میتونه چقدر پایه هاش لغزان باشه ونسبی...البته فیلم های قبلی فرهادی به اندازه فیلم گذشته اینقدر ادم با همچین موقعیت های روبرو نمیشد و گذشته اوج این روکردن وگیج شدن هاست...فیلم تو چند جای محدود میگذره..در مجموع فیلم خوبیه ولی عالی نیست...ایده خوبی داره ولی بدیع نیست..شاید فضای فیلم های فرهادی خیلی کم بشه گفت تکراری شدن همین تم دروغ وحقیقت...بعد یه قسمت از داستان که بار خوبی داشت(همسر سمیر که در کماست واین دوگانه کردن تصمیم وزندگی شخصیت ها)یه دفعه تبدیل میشه به پاشنه آشیل فیلم وفیلم یهو عوض میشه من اصلا پایان بندی برام جالب نبود یعنی پایان فیلم بهتر بود با همون بلاتکلیفی تموم میشد
پیشنهاد قطعی من برای رفتن به سینما ودیدن فیلمه...فرهادی قطعا خودش از سینما ایران و سطحش جدا کرده نماها چینش صحنه انسجام فیلم نامه همه هیچ شباهتی به سینما ایران نداره که یه پاش همیشه لنگه...حتما فیلم رو برین وتو سینما ببینین
In a Better World (Haeven) 2010
http://picoup.ir/images/97973293574324758166.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1340107)
بهشت يا در يك دنياي بهتر، روايتگر زندگي دو خانواده است دو نوجوان (الياس و كريستين) كه رفتار بزرگترها و اتفاقات ريز و درشت زندگي پدر و مادرشون قطره قطره در آستانهي تبديل شدن به درياست (در "آستانه" فقط يه لفظ قشنگ نيست بيشتر به محتوا و داستان فيلم برميگرده كه اجازه ندارم بيشتر از اين توضيح بدم) دريايي از فاجعه و خشونتي كه در آينده "آنتون" و "ماريان" شهروندان سوئدي و پدر و مادر الياس و پدر تنهاي كريستين رو شگفتزده خواهد كرد. اين فيلم دانماركي شباهت زيادي داره به ديگر فيلم دانماركي »» "The Hunt". يعني شكل گرفتن و اوج گرفتن داستان زندگي آدمهاي قصه سر اتفاقاتي كه براي آدم بزرگها "عادي" به نظر ميرسد و به زودي فراموش ميكنند ولي چشم و روح حساس كودكان هرگز! اگه دروغ "كارلا" در The Hunt تنها دليل قطعي براي "جهنم" شدن زندگي "كارلوس" كافي بود اينجا جدا زندگي كردن "آنتون" و "ماريا" اولين دليل و "تنهايي الياس" در مدرسه دهمين دليل براي فاصله گرفتن از يه زندگي آرماني خواهد بود ...
اين فيلم تمام بيحسي و سردي فيلمهاي اروپايي رو يك تنه اصلاح ميكنه. جوري كه اصلا فكر نميكردم با تماشاي يك فيلم اروپايي در برخي سكانسها "احساساتم" گل كنه و هيجاني بشم. واقعا تجربهي خوبي بود يه فيلم شريف در مدح خانواده و با يه فيلمنامهي دقيق. "دقيق" بخاطر اينكه باوجود "آموزشي – تربيتي" بودن تمام لحظات و رفتارها و شخصيتها اصلا حس "شعار"ي بودن و "آرماني" بودن فيلم رو نداشتم. معمولا جنس اين گروه از فيلمها بيشتر اوقات بد و خستهكننده و دلسردكننده و غيرواقعي است ولي "بهشت" واقعا از لحظهي نخست تا پايان "بهشت"ي باقي ماند!
تنها دليلي كه باعث ميشه از فيلم فاصله بگيرم مطرح كردن مسئلهي "آفريقا" و مثل هيمشه تكوجهي نگاه كردن غربيها به مسائل داخلي است و گرفتار شدن به "كليشه"هاي ساختگي است. همين. شايد تنها نكتهي منفي فيلم كه فعلا به نظرم ميرسه همين قضيه باشه.
دوستش داشتم. بخصوص در سكانس بيمارستان و گفتوگويي يك طرفهايي كه بين "ماريان" و "كريستين" شكل ميگيره. فكر كنم يه 5 باري اين سكانس رو نگاه كردم. حس مادرانه و عصبيت و ... مجموعهايي از احساسات كه به خوبي بازيگر نقش "ماريان" در چند دقيقهي بسيار كوتاه از پسش برآمده. خيلي واقعي بود. رفتارش با الگوي حركات دستش تناسب داشت.
به اضافهي بازي بينظير دو نوجوان فيلم كه اين روزها تعريف از بازي بازيگران كودك و نوجوان در اكثر فيلمها تبديل به كليشه شده. تقريبا هر فيلمي كه نگاه ميكنم اين دسته از بازيگران جزو بهترينها هستند.
امتياز: 8
Quentin
07-28-2013, 01:09 PM
http://www.mihanusers.com/wp-content/uploads/2013/05/OnlineNewsImage.aspx_.jpg
راهی برای فرار از گذشته نیست
من خودم دوبار رفتم سینما و گذشته رو دیدم. شاید با بار اول تمام ظرافتای فیلمنامه رو نفهمیدم پس توصیه میکنم همه حداقل دوباره فیلمرو ببینن.
گذشته داستان زنی به اسم مارین که ۵ ساله از همسر ایرانیش جدا شده و تازه میخواد با مرد دیگری ازدواج کنه. به همین علت از همسر سابقش میخواد که بیاد و برگه های طلاق رو امضا کنه. ولی در این حال مشکلات زیادی با دختر نوجوون خودش و همسر در کمای نامزدش داره. ودر این هرج و مرج کم کم پرده هایی از راز های گذشته برداشته میشه.
فیلم نسبتا با فیلمای فرهادی از لحاظ گره گشایی متفاوته چون فیلمای قبلی یک نقطه عطف بزرگ داشتن ولی اینجا به تدریج داستان گره گشایی میشه. من دیالوگ ها و بازیگرارو واقعا دوست داشتم. فیلمنامه نورپردازی و فیلمبرداری هم عالی بود.
بر خلاف دوست عزیزمون که 2 پست بالاتر نقد گذاشته بود من پایان و بخصوص شات آخر رو خیلی دوست داشتم. شاتی که نماد این بود که فراری از گذشته نیست...
امتیاز:9.5
S@eeƉ
07-28-2013, 01:28 PM
http://picoup.ir/images/15669285322157931167.jpg
امروز بیدار شدم به خودم گفتم می خوام یه فیلم از کوبریک ببینم و این فیلمو شروع کردم فیلم در یک نگاه عالی بود ولی وسط فیلم حوصله آدم سر می رفت ولی داستان زیبایی داشت مخصوصا ۴۰ دقیقه اولیه فیلم که فوق العاده بود صحنه های فیلم اکثر واقعه گرایانه بودن و اکثر اتفاقات فیلم در واقعیت هم اتفاق افتاده بودن
داستان فیلم :
گروهی برای رفتن به ویتنام در حال آموزش دیدن هستن
امتیاز : 9.5
Gallow
07-28-2013, 01:50 PM
ولی وسط فیلم حوصله آدم سر می رفت
سعید جان من یه سوال واسم پیش آومد، این جور که خودت نوشتی وسط فیلم حوصلت سر رفته و قطعا منتظر پایان فیلم بودی ولی چگونه به این نتیجه رسیدی 9.5 بدی ؟
S@eeƉ
07-28-2013, 02:31 PM
سعید جان من یه سوال واسم پیش آومد، این جور که خودت نوشتی وسط فیلم حوصلت سر رفته و قطعا منتظر پایان فیلم بودی ولی چگونه به این نتیجه رسیدی 9.5 بدی ؟
خب حامد جان , اول می خواستم 10 بدم ولی 9.5 دادم وسط فیلم هم فقط اون قسمت تو ویتنام که داشتن دنبال اون گروه می گشتن حوصلم سر رفت ولی بعدش خوب شد ولی اگه فیلم اون 40 دقیقه اول رو نداشت بهش میدادم 5 یا 6
Gallow
07-29-2013, 01:42 PM
http://picoup.ir/images/79227972149096052268.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0095467/)
A Short Film About Love
Krzysztof Kieślowski
داستان : توکم، کارمند نوزده ساله خجالتی شرکت پُست است، ماگدا هنرمند جذابی که در خانه روبه رویش در آن سوی فضای باز مجتمع زندگی می کند، درگیری ذهنی پیدا کرده. تومک هر شب ساعت زنگ دارش را روی 8:30 تنظیم می کند تا از رسیدن ماگدا به خانه باخبرش کند و پس از آن، با یک تلسکوپ دزدی، او را مخفیانه تماشا می کند. تومک برای آن که با زن ارتباط شخصی پیدا کند، حواله های پستی جعلی در صندوق پست او می گذارد تا او را به اداره پست بکشاند و حتی شغلی برای پخش روزانه شیر در منطقه ماگدا می گیرد. نهایتا پس از آن که عشقش را به او اعتراف می کند، قراری می گذارند و بیرون می روند.
این فیلم همچون جفتش، فیلمی کوتاه درباره کشتن، می تواند عنوان فرعی فیلمی کوتاه درباره تنهایی باشد.تومک یتیم است.ماگدا که وقتی اولین بار می بینیمش گویی که ما هستیم که داریم مخفیانه نگاهش می کنیم، دارد با ورق، فاله تک نفره بازی می کند. تنها غذا می خورد. تومک برای همراهی او غذا می خورد، اما آن ها در آن محوطه فاصله ی زیادی با یکدیگر دارند.
هنگامی که تومک از صاحب خانه اش می پرسد که آدم ها چرا گریه می کنند، توضیحی که زن می دهد این است : ((وقتی دیگر نمی توانند تحمل کنند.)) برایش توضیح می دهد که پسرش چگونه با وجود آوردن دردی جسمی (با گذاشتن اتو روی سینه اش) درد خود را تقلیل می داد.
داستانی به یادماندنی، حزن آلود از عشقی یک طرفه میان تومک و ماگدا که به بهترین شکل نمایش داده شده است . فیلمی بسیار تاثیر گذار و ناراحت کننده است که بعد از پایان فیلم مخاطب را به فکر فرو می برد.
امتیاز : 9 از 10
S@eeƉ
07-29-2013, 04:10 PM
http://picoup.ir/images/13594262415892190954.jpg
این فیلم رو بخاطر اسم دیوید وینچر و تاریخچه ای که ازش تو ذهنم بود دیدم و منتظر یه اثر فوق العاده مثل Se7en و یا Fight club بودم ولی متاسفانه این فیلم هیچ چی نداشت و فوق العاده چرت بود . فیلم فقط سنگین و راز آلود بود و به نظر من داستان خوبی هم پشتش نبود . فیلم کاملا سطحی و بدون فکر بود و اصلا به کار های دیگر آقای فینچر نمیرسید خیلی جاهای فیلم رو هم فقط بر اساس حدث و گمان ساخته بودن مثلا شلیک گلوله و سقوط از برج .
داستان درباره شخصی هست که توسط برادرش وارد یک بازی عجیب میشه .
امتیاز : ۴
hadi2006mi
07-30-2013, 04:15 AM
Before Midnight 2013
http://tinymoviez34.org/pics/original/9mc3ylGVYEswBZpQvZLOKTAvTES.jpg
http://www.imdb.com/title/tt2209418/
خلاصه داستان:در این فیلم ما جسی و سلین را بعد از تقریبا دو دهه از آشنایی آنها که در سن 19 سالگی شان بر روی قطار عازم وین اتفاق افتاده است شاهد خواهیم بود .....
فیلم بیشتر به موضوع تاثیر زمان بر عشق می پردازد و نشون میده که عشق هر چقدرم اتشین باشد ولی گرد زمان اون رو تبدیل به یک چیز معمولی می کند و تو میمونی یک دنیا کار وقعی که باید بخاطر عشقی که ازبین رفته انجام بدی حالا می خواهدزن خونه باشه و برنامه ریزی برای جمع جور کردن خونواده باشد یا مرد خونه که مجبور کلی کار بکنه تا تامین مالی خونواده روانجام بدهد هر چی هست اون حس اینکه که داری کاری میکنی که دنیا رو تکون می دهد نیست (بخاطر همین از ازدواج متنفرم)
فیلم شاید هیجان دلنشین دو فیلم قبلی رو نداشته باشد که اونم بیشتر از فروکش کردن عشق ناشی شده باشه ولی کلی دیالوگهای زیبا و تفکر برانگیز داره با کلی سوالهای که شاید به ذهنتون خطور کرده و اینجا از دیدگاهای دیگه مورد بررسی قرار می گیرد .
کارگردانی و بازیگری فیلمم که حرف نداره بخصوص که کارگردان حرفهای مهم رو در زیر داستانهای که از زبان شخصیتها گفته میشد پنهون کرده بود تا ماندگاریش بیشتر بشه که اوجش در صحنه ناهار خوردن دسته جمعی بود.
به نظر من در سالی که فعلن فیلم خوب و تکون دهنده ای پخش نشده این فیلم رو به چشمتون بکشید:Smiley69:
من به این فیلم نمره 7.5 میدم
Gallow
07-30-2013, 10:05 AM
http://picoup.ir/images/75526506524406071847.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0101765/)
The Double Life of Véronique
Krzysztof Kieslowski
داستان : دو دختر بسیار شبیه به یکدیگر به دنیا آمده اند، یکی (ورونیکا) در لهستان و دیگری (ورونیک) در فرانسه. ورونیکا دختریست اهل موسیقی که با پدر همسر از دست داده اش زندگی می کند. در سفری به کراکف برای دیدن عمه اش، در رقابتی بر سرِ خواندن قطعه ای زیبا و اثر گذار از وان دن بودنمایر برنده می شود. او که تصادفا در یک درگیری سیاسی گرفتار شده، ورونیک را می بیند که در یک اتوبوس دارد عکس می گیرد. ورونیک به رغم آن که بعد از تمرین دچار حمله قلبی خفیفی می شود، کار کنسرت را ادامه می دهد و پس از اجرایی درخشان رو صحنه می میرد.
زندگی دوگانه ورونیک نخستین فیلم کیشلوفسکی بود که خارج از لهستان ساخته شد.
این فیلم شاید ماورایی ترین فیلمش باشد، سخن کیشلوفسکی : ((فیلم درباره حساسیت است، درباره پیش آگاهی از وقوع چیز ها، و ارتباط، که سخت می توان روی این ها نامی گذاشت؛ که نامعقول می نماید. نشان دادن این ها رو فیلم سخت است، اگر زیاد نشان بدهم رمزورازش ناپدید می شود؛کم از حد هم نمی توان نشان بدهم، چون در آن صورت کسی چیزی سردر نخواهد آورد.))
اعتراف زود هنگام ورونیک که احساس می کند در دنیا تنها نیست همسان است با گفته دیر هنگام ورونیک که دقیقا همان را می گوید.
ویژگی های اساسی بسیاری که با یکدیگر مشترک اند : هردوشان خواننده پر احساسی هستند با قلبی ضریف، هردو وابسه به پدرشان هستند، عادت دارند حلقه ای را به پایین پلکشان بکشند، نسبت به پیرزنانی که تلاش و تقلا می کنند وسیله را حمل کنند می خواهند بهشان کمک کنند.
در نمایش عروسکی الکساندر، می بینیم که بالرین می میردو در قالب پروانه ای حیات مججد می یابد؛ هیچ چیز زندگی دوگانه ورونیک قطعی نیست. دو دختر، دو داستان، صد ها تفسیر.
کیشلوفسکی با آینه و نور در این فیلم سنگ تمام گذاشته است. در جایی که ورونیک از نوری که بر چهره اش افتاده است بیدار می شود؛ و وقتی به پنجره نزدیک می شود پسری را می بیند و فکر می کند که او بوده که نور را به اتاقش می انداخته ولی پسر به داخل می رود و نوز هنوز می درخشد.
تصویر طلایی گونه ای که در فیلبرداری استفاده شده است کاملا زیباست و به چشم می آید.
پر احساس، ماورایی، تاثیر گذار و بی نظیر : امتیاز 10 از 10
Nobody Else But You 2011
http://picoup.ir/images/32188031928402711287.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1736636)
ديويد راسو (يا روسو) فرقي نميكنه اصلا مهم نيست. نويسندهي كتابهاي جنايي است كه براي تحويل گرفتن ارث و ميراث تنها دايياش به زادگاه خود برميگردد. راسو در اولين شب اقامت در شهر "موت كنديس" (زادگاه لئوكور به اين عنوان بيشتر شناخته ميشه) خبر مرگ مشكوك "كنديس لئوكور" مدل تبليغاتي اين شهر كوچك رو از تلويزيون محلي تماشا ميكند و از نحوهي كشف جسد "كنديس" و مكان كشفش "سرزمين بيصاحب" جايي بين مرز فرانسه و سوئيس خوشش ميآيد و بنابراين براي نوشتن جديدترين داستان جنايياش در شهر "موت كنديس" ماندگار ميشود تا در رابطه با سوژهي اصلي داستان دوشيزه كنديس لئوكور بيشتر تحقيق كند ...
فيلم نه صددرصد جنايي است نه صددرصد عاشقانه. ايدهي درگير شدن يك "نويسنده"ي افسرده و يخزدهي بيايده با سوژهي جديدش علاقهمند شدن به اون كاملا تكراري است مثل فيلم "عجيبتر از قصه" با بازي فوقالعادهي "ويل فارل" يا حتي "روبي اسپاركس" با اون تم كاملا عاشقانهاش. اگه اون دو تا فيلمي كه معرفي كردم رو ديده باشيد كاملا با جريان اين فيلم خوشساخت فرانسوي كنار خواهيد آمد. با اين تفاوت كه "تم" كلي فيلم "جنايي" است.
شما از ابتداي فيلم هر آنچه كه "ديويد" ميخواند يا ميشنود يا ميبيند را خواهيد ديد يه جورايي شخصيت "ديويد" مثل يه كاركتر بازي كامپيوتري است كه هدايت آن دست شماست. اينجا "ديويد" به عنوان شخصيت داستان فيلم "ياتو،يا هيچكس ديگه" و شما به عنوان مخاطب فيلم تقريبا هيچ فرقي باهم نداريد. (در 90درصد زمان فيلم)
رواي فيلم يه جورايي متغييره،گاهي اوقات خود "كنديس" (كنديسي كه حالا يه جنازهي بيحركت توي سرد خونه است) و گاهي نيز "كتاب خاطرات" كنديس است. بدون شك از جذابيتهاي فيلم همين دو سر روايتگري فيلمه كه ابتدا قبل از اينكه بحث و لفظ "تناسخ" در خصوص داستان اعجابانگيز زندگي "دوشيزه لئوكور" (همون كنديس خودمون) مطرح بشه كمي بيمنطق و نخواستني است ولي خب بامطرح شدن "تناسخ" و قرار گرفتن مهرههاي شطرنج و تكههايي از تصاوير آلبوم و خاطرات زندگياش قابل درك ميشه.
معمولا عادت داشتم بحث "تناسخ" و رفت و برگشتهاي زماني و تصادفي بودن وقايع يا نبودن رو در يه شكل و ظاهر كاملا "علمي-تخيلي" ببينم ولي در ]ياتو،يا هيچكس ديگه[ وضعيت كاملا متفاوته قهرمان ما و شخصيتهاي اول و دوم ما يك خانوم مدل به همراه يك داستاننويس كتابهاي جنايي است. همين. ديگه فضاي فيلم در عالم حقيقت و واقعيت ميگذره نه كم نه زياد.
قبل از تماشاي فيلم توجه كنيد كه ايدهي پرداخت "تناسخ" در اين فيلم با سوژه قرار دادن داستان زندگي "مرلين مونرو" شكل گرفته و داشتن يه سري اطلاعات در خصوص زندگي و سرگذشت اين هنرپيشه آمريكايي به شدت لازم و حياتي است. هر چقدر بيشتر بدانيد "كنديس" رو بيشتر ميفهميد.
فيلم با وجود اينكه "جنايي" است ولي "ترسناك" و هولناك نيست دقيقا عكس نمونههاي شرقي كه تا لحظهي آخر استرس و ترس همراه شماست! و به نظرم نكتهي منفي فيلم هم همين نداشتن هيجان و اوج نگرفتن هستش.
يه فيلم قصهگو و خوشساخت با بازيهاي خيلي خوب. داستان وقتي تموم ميشه تازه متوجهي ساده بودنش خواهيد شد و اينكه چطور ميشه از يه داستان خيلي ساده يه اجراي سرگرمكننده و يه ايدهي نو ساخت.
امتياز: 7
پ.ن: یکی از معضلات تماشای برخی از فیلمهای اروپایی کنار آمدن با "عریان"نمایی افراطی این عزیزان متمدن! هستش. عریان نمایی که عرض میکنم به غیر از نمایش و استفاده و کاربرد "جنسی" است یک جور "واقع"گرایی به هر قیمتی. (این به نظرم راحتترین و کوتاهترین تعریف ممکن از این قضیه است) که بودنش هیچ معنی نداره به غیر از عرض ارادت کارگردان نسبت به "سبک" تفکر و فلسفهی هنری و تفکر خام خودش.
Thirst 2009
http://picoup.ir/images/12517363755580331703.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0762073)
پدر مقدس! داوطلب انجام آزمايش نوعي كشف درمان ويروسي به نام "امانوئل" (مختصرا اي-وي) ميشه به اين ترتيب كه در مركز پزشكي و مراقبتهاي ويژه ... بيخيال توضيحش. خلاصه اينكه پدر مقدس (سانگ هيون) به ويروس آلوده ميشه و در مسير ملاقات با "جيزز" محترم!! به واسطهي خون اهدايي به دنيا برميگرده (از بين 500 نفر) و از اين پس ميل شديدي به بوي خون و خون خوري پيدا ميكنه ... بله درست متوجه شديد يك فيلم "خونآشامي" مدل كرهايي اونم با كارگرداني "چانووك".
"عطش" يا "تشنگي" يا هر اسم ديگهايي فستيوالي است از ايدههاي تازه كه چان ووك قبلا تجربه نكرده بود و حالا با خيال راحت در آزادترين مدل و تمي كه به نظرش رسيده يعني "داستانهاي خونآشامي" به راحتي اجراش كرده. "آزاد" و "رها" است فقط بخاطر ظرفيتي است كه اينجور داستانها براي خلق موقعيتهاي خيالي ايجاد ميكنند و مطمئنا براي كارگردان خلاقي مثل "چانووك" توي اين قضيه يه فرصت بينظيره.
و كل فيلم هم كاملا در اختيار تجربههاي تازهي كارگردان و تماشاي 2ساعت چطور خلق كردن موقعيتهاي جديده. انگار در كلاس آموزشي هستيم يا در نمايشگاه آثارش.
آشفتگي اولين علت خستهكننده بودن اين فيلم 2ساعته است مثل گفتوگوهاي تكه تكه شده جملات ناتمام نه يكي نه دو تا ... گاهي اوقات اين مجموعهي آزاردهنده باعث ميشه فيلم به يه "نقاشي" متحرك شبيه بشه. از اونجايي كه "چانووك" اصلا كارگردان مهرباني نيست و موضوع فيلم هم دلباختگي و عشق و نفرت زوج خونآشامه موقعيتهاي خشن و غلوشده به شكل افراطي زياده.
به نظرم ضعيفترين فيلم اين كارگردان از بين كارهايي كه تا به حال ازش ديدم همين فيلم "عطش"ه.
پيشنهاد نميكنم. چون هيچ نكتهي مثبتي وجود نداره. البته چرا يه نكتهي مثبت هست اونم مربوط به "جلوههاي" تصويري و اجراي فوقالعاده است. كه اينها اصلا در چنين فيلم نخواستني و طويل و كشداري چيز بدردبخوري محسوب نميشوند.
امتياز: 6
hadi2006mi
08-02-2013, 01:39 AM
Thirst 2009
http://picoup.ir/images/12517363755580331703.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt0762073)
امتياز: 6
موافقم بهیچ وجه این فیلم رو نبینید یک فیلم ضعیف با یک ساختار خون اشامی مضحک که اگر مثل من بااینگونه فیلمها حال نمیکنید تحملش واقعن زجر اور خواهد بود
No 2012
http://buspic.com/img/file13754235651.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt2059255)
داستان در خصوص ماجراي "نه"بزرگي است كه ملت شيلي در يك انتخابات مثلا آزاد به جناب ديكتاتور بزرگ كشور ژنرال "پينوشه" تقديم كردند. و در مركز اين ماجراي ملي تاريخي كشور شيلي من و شما با "رنه" قهرمان داستان "نه" آشنا ميشيم. "رنه" يك مدير تبليغاتي و ايدهپرداز جوان يك شركت تبليغاتي است كه از نوشابه و يخچال و اسباببازي تا سريالهاي تلويزيوني شبكهي بزرگ شيلي را طراحي ميكند و در آستانهي برگزاري انتخابات توسط گروه مخالفين باواسطهي رفيق زمان دانشجويياش جناب "خوزه توماس اوروتيا" پيشنهاد مديريت بخش تبليغات جنبش مخالفين را دريافت ميكند و به اين ترتيب زندگي سياسي "رنهي عامهپسند" بعد از قبول پيشنهاد آغاز ميشود ...
همين كه از دل اين قسمت از تاريخ با چنين موضوع حساس و سنگيني يه ايدهي جديد با يه شخصيت جذاب مثل يه مدير تبليغاتي خلق بشه و تمام بار پيروزي بزرگ ملت شيلي روي دوش او بيفته و يه جورايي "رنه" كاملا عادي و باورپذير خيلي ساده و راحت و ملايم تبديل به يه "سوپرمن" نجاتدهندهي يك ملت از بند ژنرال با آن همه نيرو بشه خودش به تنهايي براي ارزشگذاري و تعريف و پيشنهاد تماشاش كافيه.
اوج لذت تماشاي چنين فيلمي در لحظهي اول اتفاق ميفته وقتي شما با يه فيلتر فيلمبرداي و تصويرسازي و سبك ابتكاري از طرف كارگردان روبهرو ميشيد. تمام فيلم به شكل مستند و با يه تم قديمي ساخته شده تقريبا شبيه تصاويري كه دوربينهاي قديمي تلويزيوني از آن ايام روزهاي حكمراني ژنرال از طريق رسانهها پخش ميكردند.
فيلم خوبيه بخاطر اينكه باتوجه به انتخاب موضوعي كه داشته اصلا خستهكننده نيست بخصوص در زماني كه با خانوادهي رنه (قهرمان اصلي فيلم) آشنا ميشويم يا در لحظاتي كه بين "رنه" و "رئيس لوچو" گفتوگوهاي بيشتر بچگانه و يه لجبازي مسخره شكل ميگيره كه به نظرم يكي از جذابترين قسمتهاي فيلم براي مخاطب عام همين قسمته يا در قسمتهايي كه بين طرز تفكر "عامهپسند" (برگ برندهي نهايي مخالفين) رنه و تفكر "سخت و تلخ و طرفا سياسي" ديگر مديران اجرايي و 17 نمايندهي حزب مخالفين اختلاف پيش مياد!
همهي اين خوبيها هست اگه بيخيال محتواي مسخره و زيادي فانتزي كل داستان "رنه" و طرفداران و پايانبندي و تقريبا همه چيز فيلم بشيم. ديگه بايد چشم روي واقعيت بست و با روايت فيلم همراه شد تا در طول فيلم هيچوقت نسبت به چيزي كه تماشا ميكنيد احساس "بيگانه" بودن نداشته باشيد!
اين فيلم مطمئنا براي همه جذاب نيست ولي براي تماشاي يه فيلم متفاوت ميشه "جذابيت" رو فدا كرد. {فعلا**
امتياز: 7
پ.ن: هرگز به روايت چنين فيلمهايي اعتماد نكنيد.
ماهان734
08-02-2013, 11:28 PM
http://picoup.ir/images/46405925207923398814.jpg
Dark Shadows
داستان : بارناباس کالینز و خانواده اش در سال 1760 از لیورپول به آمریکا مهاجرت میکنند،آنها شهری به نام خود میسازند و در اوج اشرافیت زندگی را میگذرانند . آنجلیک جادوگر - خدمتکار خانواده - دل در گرو بارناباس دارد . او گمان میکند با کشتن خانم و آقای کالینز به محبوب خود میرسد غافل از آنکه بارناباس علیرغم وقت گذرانی اش با او ، عاشق دختر دیگری است ، ژوزت . آنجلیک بارناباس رو تنبیه میکند با کشتن عشقش و تبدیل خودش به یک خون آشام .
اولین نتیجه ای که من از دیدن این فیلم گرفتم این بود : خون آشاما نفرین شده هستن . پا توی هر فیلمی بذارین تبدیلش میکنن به یه اثر ضعیف حتی اگه کارگردان تیم برتون باشه .فیلم نه داستان قوی داشت و نه شخصیت پردازی درست . به نظر میومد که میخواد درباره ی عشق و خانواده حرف بزنه اما در هر دو مورد بد عمل کرده بود . ارزش خانواده محدود بود به یه شعار (( تنها ثروت حقیقی ، خانواده است )) . عشق موجود هم به همین مسخرگی بود . احساسات بارناباس به ژوزت/ویکی عملا تاثیر خاصی توی فیلم نداشت ، موضوع مهمی بود اما توی فیلم اونطور که باید جریان نداشت . باز عشق ، نفرت و حسادت آنجلیک بهتر از آب در اومده بود .
بعضی از شخصیتها جالب بودن مثل کارولین یا دکتر هافمن اما اصلا به چشم نمیومدن ، فکر نمیکنم بود و نبودشون تاثیر آنچنانی روی فیلم داشت (بهترین نمونه این موضوع پدر دیویده ) .
طنز فیلم بد نبود همینطور بازی بازیگرها اما داستان بد پیش رفت و درنهایت هم یه هپی اند لوس داشت :Smiley15: . از تیم برتون بعید بود .
امتیاز : 5
Oslo 31 August 2011
http://picoup.ir/images/40082866110136923224.jpg
http://picoup.ir/images/14749983840604674205.png (http://www.imdb.com/title/tt1736633)
*آندرس: همه چيز فراموش ميشه ... همه چيز. اين يه جور قانونه، قانون طبيعت!*
همراهي من و شما با شخصيت داستان فيلم "اسلو 31 آگوست" تمام حكايتي است كه قراره در طول 90دقيقه تماشا كنيد. "آندرس" يك معتاد به انواع مواد مخدر كه براي 24ساعت از مركز ترك اعتياد مرخصي گرفته (حقي كه فقط يه بار و به زحمت توانسته بدستش بياره بعد از سالها) تا به خانواده و دوست و دوستانش سر بزنه ...
داستان جوري نيست كه بخوام چيزي رو مخفي كنم فيلم همين يك خط بيشتر نيست فيلم قراره روايتي باشه از شخصيت "آندرس" در طول 24ساعت دقيقا در تاريخ 31 آگوست كه توفيق چنداني در زندگي گذشته و حال و همچنين آينده نداره بخصوص وقتي كه در همان سكانس اول ضربهي اول و آخر فيلمنامه نواخته ميشه دقيقا در زماني كه "آندرس" قصد خودكشي داره. فيلم مثل مدلهاي آمريكايي نيست كه حتي "ديوانه"ها و "افسرده"هاي ضداجتماع هم به صورت كاملا بستهبندي شده "عاشق" بشن يا اندازهي يه "فيلسوف" اهل آلمان! جملات قصار تحويل دوست و رفقاي دور و نزديك بدن بلكه كاملا جدي و بيتعارف تكليف "آندرس" و رفتار خوب يا بد (قضاوتش با شما) اطرافيانش را مشخص ميكنه. اونم چقدر بيرحمانه و افسردهكننده!
جداي از اينكه كلا با اينجور فيلمها با اين همه تلخي و خودخوري موافق نيستم ولي "اسلو 31 آگوست" فيلم بدي نيست چيزهاي فوقالعادهايي هم داره مثل بازيگر جوان در نقش "آندرس" كه رياكشن و بيان خوبي داره اصلا جوري "آندرس" شده كه انگار از قبل "آندرس" بوده! از تمام اجزاي صورتش نشان "افسردگي" و "مظلوميت" ميجوشه.
تعبير فيلم از شهر اسلو انگار همان تعبيري است كه در فيلم "In Bruges" از شهر "بروژ" وجود داره.
توصيهي من به مخاطب عام فيلم اينكه اميدوار باشه و همچنين صبور تا وسط فيلم خوابش نبره!
امتياز: 6.5
Powered by vBulletin™ Version 4.2.1 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.