آخرین فیلمی که دیدم | قوانین در پست اول

[Moh3eN]

http://picoup.ir/images/38461893551344628231.jpg



دوستانی که خوره ی فیلم هستن میتونن توی این تاپیک آخرین فیلم ـی که دیدن رو معرفی کنن .
چیزی که مهم هست توی این تاپیک نظر شما در مورد اون فیلم هست، نه نقد یا معرفی کپی شده از جای دیگه و فلان منتقد.
شاید یه فیلم از نظر اکثریت خوب یا بد باشه ولی شما نظر متفاوتی نسبت به اون فیلم داشته باشید . ما توی این تاپیک قراره تظر و برداشت شخصی "شما" از فیلم رو بدونیم . اگر در کنار مطلب خودتون و جهتِ کامل تر شدن پستتون هم از نقدِ سایت های معتبر دیگه استفاده کنین مشکلی نداره .

برای هر چه کامل تر شدن و بهبود روند تاپیک یه سری قوانین و نکته هایی لحاظ شده که باید زحمت بکشید و در پست های معرفی خودتون لحاظ کنید .




[*=right]اسم لاتینِ فیلمِ موردنظر رو حتما ذکر کنید و صرفا به گذاشتن عکس اکتفا نکنید که بعدا از طریق "جستجو" بشه راحت تر بهش دسترسی پیدا کرد .

[*=right]گذاشتن عکس یا پوستر از فیلم (ترجیحا پوستر فیلم) علاوه بر زیبایی پستِ شما، به معرفی بهتر فیلم به کاربرا هم کمک میکنه . فقط هنگام گذاشتن عکس به دو نکته توجه کنید:
[*=right]اول اینکه از عکس های با سایز و حجم معقول استفاده کنید. و بعد اینکه عکس مربوطه رو در گالری عکس اختصاصی سایت (http://picoup.ir/) آپلود کنید که در آینده با مشکلاتی از قبیل پاک شدن عکس ها روبرو نشیم. در صورتی که سایز تصویرتون بزرگ بود حتما تصویر بندانگشتی مخصوص انجمن رو استفاده کنید (Thumbnail for Forum)

[*=right]حتما لینک مربوط به صفحه ی IMDB اون فیلم رو هم در پستتون قرار بدید .

[*=right]حتما توضیحی درباره ی فیلم و داستانش بدید (استفاده از خلاصه داستان های موجود در نت خلاف مقرراتِ تاپیک هست).

[*=right]نظر شخصی خودتون رو درباره ی فیلم بنویسید، نه نظر بقیه ی افراد یا منتقدها رو .

[*=right]طبیعتا متن های نیم خطی با این محتوا که خوب بود/خوشم اومد/ حتما ببینید یا.... اسپم محسوب شده و پست بایگانی خواهد شد .
[*=right]اگر توی متنتون بخش مهمی از فیلم و یا پایان اون رو بیان میکنید حتما و حتما از تگ اسپویلر(http://picoup.ir/images/96966959721495445273.jpg) استفاده کنید .
[*=right]و در آخر اینکه نمره و امتیاز خودتون به فیلم (از ۱۰ امتیاز) رو اعلام کنید.

[*=right]لطفا از درخواست و قرار دادن لینک دانلود در تاپیک خود داری نمایید.



امیدوارم با مشارکت همه ی کاربرا و رعایت نکات بالا شاهدِ تاپیک کامل و منظم و پر رونقی باشیم که بتونه به کاربرای عزیز برای انتخاب فیلم موردنظرشون کمک کنه .




با تشکر .
تیم مدیریت انجمن/ سینما

:Smiley17:

[pooya]

Watchmen (2009)
http://picoup.ir/images/72977644414647030708.jpg


.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0409459/)



داستان فیلم حالتی تخیلی و فانتزی داره و تو دهه 80 و در زمان رئیس جمهوری نیکسون اتفاق میفته که جنگ سرد بین امریکا و شوروی خیلی بالا گرفته و هر دو کشور همدیگه رو تحدید بمباران اتمی میکنن و با مرگ یکی از قهرمان های داستان فیلم شروع میشه.
Watchman سبک قهرمان پروری داره و بر اساس کامیک بوک با همین نام ساخته شده (قهرمان های داستان از شخصیت های DC Comics (http://en.wikipedia.org/wiki/DC_Comics) هستن)
کارگردان فیلم زاک اشنایدر برای ما ایرانی ها بخاطر کارگردانی فیلم 300 آشناست.
نسخه اولیه فیلم 162 دقیقه هست و نسخه تهایی فیلم 215 دقیقه ، یعنی نزدیک به یک ساعت با هم اختلاف دارن.
تو سال 2009 بعد از دیدن تریلر ها و تبلیغ ها و پوستر ها فیلم انتظار یک فیلم تمام اکشن رو داشتم که اصلا این جوری نبود و بعد دیدن فیلم با خودم میگفتم گول تبلیغاتشو خوردم ولی با دیدن مجدد فیلم (نسخه نهایی) و فکر کردن در مورد فیلم به این نتیجه رسیدم ،اتفاقا داستان فیلم هم خیلی قشنگه و هم ارزش دیدن داره. یه زمانی تو imdb همون اوایل پخش جز top 250 تا بود الان رتبه اش 7.7 که به نظر من کاملا عادلانه هست من هم همین امتیاز رو میدم.
دیدگاهی تو این فیلم وجود داره که میگه رسیدن به هدف با هر وسیله ممکن.
اکثر شخصیت ها واچمن قدرت فوق انسانی ندارن و با تجهیزات و وسایلی که دارن جز ابر قهرمان ها هستن(مثل بتمن)



http://picoup.ir/images/29430150478575287835.jpg
دکتر منهتن یک ابر قهرمان فانتزی با قدرت فوق بشری نا محدود که آخر تسلیم سیاست می شه

http://picoup.ir/images/25312197651440765865.jpg
آدرین که با هوش و نبوغ خود سعی در نجات دنیا با استفاده از هر ابزاری که در دسترس هست( یه جاهای بهش میگن : "smartest man in the world" )

http://picoup.ir/images/61145666024253159658.jpg
رورشاک که انسانی نا هنجاره و تن به سازش نمی ده و خوب و بد مفهوم مطلق براش داره (آخر فیلم به دن میگه فرق من با تو ، تو سازش کاریه)

http://picoup.ir/images/20647235040842279180.jpg
دن و لوری هم شخصیت متغییری دارن و تسلیم اراده برتر هستن هر چند که این تصمیم غلط باشه

http://picoup.ir/images/26062401312521339193.jpeg
در آخر کمدین که با مردنش فیلم شروع میشه




شروع فیلم با صحبت های نیکسون و خط و نشون کشیدنش و صحبت درباره جنگ سرد و آخر زمان اتمی شروع میشه و با مرگ کمدین و پخش تیزر فیلم و همزمان روایت سرگذشت نسل اول قهرمان ها با آهنگ زیبا باب دیلون ادامه پیدا میکنه ، رورشاک یه دنبال قاتل کمدین راه میفته و............


فیلم ها زاک اشنایدر به خصوص ساکر پانچ و واچمن نوعی فانتزی وهم آلودن که پخش موسیقی همخوان با صحنه های فیلم حذابیت و زیبایی فیلم رو دو چندان کرده که تو این دو تا فیلم خیلی مشهوده.

در مورد این فیلم دو تا نظر وجود داره:
اول: اونایی که عقیده دارن این فیلم خیلی مسخره بود و چیز خاصی نداشت یا حداقل من چیز خاصی ندیدم تا از این فیلم خوشم بیاد فقط سه ساعت از عمر ما رو تلف کرد
دوم: کسایی که میگن این فیلم تئوری توطعه و ماکیاولیسم رو به زیبا ترین شکل ممکن به تصویر کشیده.

من خودم اوایل دیدگاه اول رو داشتم یعد از مدتی دیگاه دوم رو پیدا کردم

تفاوت دو نسخه فیلم خیلی به اصل فیلم ضربه نمیزنه داخل فیلم یه بچه سیاهپوست هست که کامیک بوک میخره داستان این کامیک بوک تو چند قسمت از فیلم پخش میشه و این تفاوت بوجود میاد.


لینک دانلود فیلم :
[انجمن سینما] دانلود فیلم های گروه u-v-w-x-y-z (http://www.tvworld.info/post18145.html#post18145)

لینک OST:
http://www.tvworld.info/thread1009-3.html#post17927

[Chandler Bing]

The Adventures Of Tin Tin - 2011
http://picoup.ir/images/20907052130582207033.jpg


.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0983193/)




خب داستان فیلم رو که همه میدونن، فکر نکنم کسی باشه که تا به حال کتاب های تن تن یا کارتونش رو ندیده باشه

داستان فیلم درباره تن تن یه خبرنگار جنجالیه که دنباله داستان های جذابه

یه روز که میره بازار یه کشتی میبینه که خوش میاد و میخره، همون موقع مردی میاد بهش اخطار میده که کشتی رو به اون بفروشه و خودش رو وارد این ماجرای خطر ناک نکنه

ولی تن تن اهمیتی نمیده و میخره. سه نمونه از این کشتی وجود داره که داخل دکل هر کدوم یادداشتی هست که هر کسی هر سه رو داشته باشه

میتونه گنج افسانه ای کاپیتان هادوک و کشتی تک شاخ رو پیدا کنه.

زیر عنوان فیلم هم راز تک شاخه.

من خودم فیلم رو با کیفیت بلوری با حجم 4 گیگ روی LED دیدم , و این تجربه تبدیل شد به یکی از بهترن تجربه های بصری من.

کیفیت فیلم دیوانه کننده است، مرز بین فیلم و انمیشن خیلی خیلی باریکه، و 2 ساعتی که داشتم فیلم رو میدیدم فقط لذت بردم از صحنه های دلنوازی که اسپیلبرگ بزرگ

برام اماده کرده بود.

از شهری مه گرفته در اروپا تا صحرایی خیالی در مراکش و اقیانوس ها. فیلم پر از صحنه های اکشن هست که به بهترین وجه در امده

صحنه های افریقا منو یاد بازیه uncharted انداخت:Smiley35: یادش بخیر خیلی بازیه توپی بود

اول فیلم با این سکانس شروع میشه که یه نقاش داره از تن تن نقاشی میکنه وقتی که نقاشی رو نشون می ده همون نقاشی های هرژه(خالق تن تن) هستش

و در پس زمینه هم بقیه نقاشی بقیه کاراکتر های کتاب رو میبینیم، ایده ی جالبی بود برای ادای دین به هرژه

فیلم نامزد یه جایزه اسکار هم شده که متاسفانه نگرفت.

بازیگر های فیلم هم جیمی بل(کینگ کنگ) در نقش تن تن و اندی سرکیس(ارباب حلقه ها - کینگ کنگ) در نقش کاپیتان هادوک و دنیل کریگ(جمیز باند) در نقش رخام هستند

این یه عکس از اسپیلبرگ و پیترجکسون که مثل اقای تامسون و تامپسون لباس پوشیدن



http://picoup.ir/images/21526431735746932405.jpg



از لینک زیر هم میتونید فیلم رو دانلود کنید که زحمتش رو موسی جان کشیده

http://www.tvworld.info/thread2289-8.html#post27647

یه خبر هم شنیدم که مثل اینکه جکسون گفته بعد از هابیت میخواد قسمت سوم فیلم رو خودش بسازه و قسمت دوم هم که با خوده اسپیلبرگه

اگه نمیدونید باید بگم که این دوتا تهیه کننده های فیلم و اسپیلبرگ کارگردان هم هست.

[Chandler Bing]

J. Edgar (2011)


http://picoup.ir/images/96740439617364640784.jpg




خب درباره ی فیلم جی ادگار:
داستان فیلم درباره ی رئیس و موسس اف بی ای هستش یعنی جان ادگار هوور که حدود 50 سال رئیس اف بی ای بوده
این جور که فیلم میگه و من تو نقد ها خوندم، هوور برای همه ی گنده های دولت پرونده تشکیل میداده و مخفیایه مکالماتون رو
شنود میکرده، به همین علت هر رئیس جمهوری که میخواسته برکنارش کنه، هوور میرفته کاخ سفید رئیس جمهور امریکا رو تحدید
میکرده. ازاونجایی که فیلم یه فیلم سبک زندگی نامه هست یه ذره ریتم کندی داره که این مشکل میتونست با یه نویسنده ی
بهتر حل بشه. کارگردانی ایستوود عالی(مثل همیشه) و بازی لئوناردو دی کاپریو در نقش هوور مثل بقیه بازی هاش
درجه ی یکه. روند داستان یا بهتر بگم فیلم هم خیلی خوبه، فیلم با پیری هوور شروع میشه که برای مامورهایی داستان
جوونی اش و رسیدن به این پست رو تعریف میکنه تا کتاب زندگی نامه اش رو چاپ کنه.
درباره ی ایستوود باید بگم که:
وقتی جوون بود تو یه سری از بهترین فیلم های تاریخ بازی کرد و با نقش هایی که تو فیلم های لئونه بازی کرد جاودانه شد
وقتی که پیرتر شد روی اورد به کارگردانی و یه سری از بهترین فیلم های تاریخ رو ساخت از جمله نابخوده با
هنرنمایی خودش، رودخانه مرموز(خیلی این فیلم رو دوس دارم) و عزیز میلیون دلاری یا گرن توریرو یا اخرت
الان هم که هشتادو خورده ای سالشه هنوز داره فیلم های بی نظیر میسازه.

از اینجا هم میتونید دانلود کنید(دست پویا درد نکنه که گذاشته)
http://www.tvworld.info/thread3122-2.html#post25010

نمره ام هم به فیلم 7.9 هستش.

در اخر تماشای این فیلم به تمام دوست داران ایستوود و دیکاپریو پیشنهاد میشه

فیلم های نسل ها، هیوگو، هوش مصنوعی، ایندیانا جونز هم این چند روزه دیدم تو یه موقیت مناسب دربراه شون براتون مینویسم

دوستان اگه نظری درباره این فیلم ها دارن تو همین تاپیک بگن تا درباره اش بحث کنیم.

[Chandler Bing]

ARTIFICIAL INTELLIGENCE: AI (2001)
http://picoup.ir/images/96795451788493729413.jpg




.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0212720/)

این هم فیلم هوش مصنوعی :

داستان فیلم درباره خانواده ای که بچه شون تو کماست. داستان فیلم در اینده ی تقریبا دور میگذره، وقتی که اب اقیانوس ها بالا

امده و شهر های نیویورک ونیز، و امثال اینها رو زیر اب برده. خلاصه این خانواده به جای بچه شون که ازش قطع امید کردن

میرن یه ربات بچه ماننده میخرند، در ادامه ی داستان بچه اصلی شون زنده میشه و حسادت بین این دوتا بچه مادر رو مجبور

میکنه که ربات رو رها کنه. در اصل فیلم درباره ی تلاش این ربات برای برگشت به خانواده اس.

من واقعا لذت بردم از دیدن این فیلم، قبل از اینکه بینم فکر میکرد مثل ای تی میمونه، یه همچین ذهنیتی درباره ی فیلم داشتم ولی

بعداش 189 درجه عوض شد. از اون فیلم هست که فقط از عهده ی اسپیلبرگ ساختنش برمیاد.

درباره ی پایان فیلم هم میتونم بگم از این بهتر نمیشد یه فیلم رو تموم کرد، تو طول فیلم همش فکرم به اخر داستان مشغول بود

اینکه چه طور همچین داستانی رو می خواد جمع کنه که ن لوس بشه نه غمگین ولی به بهترین شکل تموم اش کرد.

بازیه اون پسر کوچولو در نقش دیوید هم خیلی خوب بود، کاملا حس میکردم که رباته. حرکات رقص جود لاو هم خنده دار بود

نمره ام به این فیلم 8.5 هستش.

اگه تا به حال ندید(که بعید میدونم) حتما در اولین فرصت تماشا کنید.(از لینک زیر)

[انجمن سینما] دانلود فیلم های گروه a-b-c-d - صفحه 8 (http://www.tvworld.info/post34380.html#post34380)

تا فیلمی بعد خدا یارو نگه دار شما.

[Chandler Bing]

Tinker Tailor Soldier Spy


http://movit.net/wp-content/uploads/2011/11/Tinker-Tailor-Soldier-Spy.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1340800/)



خب فیلم سختی بود، یعنی حدود 40 دقیقه ی اول همش سعی میکردم با کارکتر ها اشنا بشم و اسم هاشون رو یادم بمونه و بین این

رفت و برگشت زمانی بتونم با فیلم بمونم و داستان رو بفهمم.

فیلم به سردیه خوده جنگه سرده، خیلی ریتم ارومی داره و کارگردان اروم اروم داستانش رو میگه.

داستان هم درباره(تا اونجا که من گرفتم) اطلاعات انگلیس که میفهمن یه جاسوس بین مقام های بالاشون وجود داره

بعد وزیر دارایی(یه همچین چیزی) میاد به جورج اسمایلی میگه که دنبال این جاسوس بگرده و پیچیدگی هایی که در این داستان ما میبینیم.

بازیه گری الدمن فوق العاده هست از اون تیپ بازی هایی که دوست دارم، با کمترین دیالوگ بیشترین حرف رو میزنه.

یه همچین کارکتری هم تو فیلم بران با بازی رایان گاسلینگ بود که بد جور دیوونه ام کرده بود.

فیلم بازیگر های زیادی داره(و خوب) از جمله ی گری الدمن، تام هاردی، جان هرت، بازیگر نقش شرلوک در سریال شرلوک

کالین فرث و یه سری دیگه که به اسم نمیشناسمشون.

حدود های اخر فیلمه که میتوید بفهمید جریان از چه قراره(نه کاملا) ولی نظر شخصیه من اینه که با اینکه همه ی

چیزه فیلم، از جمله موسیقی فیلم برداری کارگردانی خوبی و در کل فیلم خسته کننده است شاید به خاطر فیلم نامه ی پیچیده اش باشه.

من از نظر فنی به فیلم 8 میدم ولی از نظر لذت بردن از یه تجربه ی فیلم دیدن به فیلم 6 میدم.

[Chandler Bing]

Hugo (2011)


http://picoup.ir/images/69635493062234998318.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0970179/)


چقدر از نظر بصری زیبا بود. یعنی هر چقدر که بگم تا خودتون نبینید درک نمیکنید.

هر روز به خودم فش میدم که چرا خریت کردمو نرفتم فیلمو تو جشواره ی فجر ببینم، بیلیت هم گرفته بودما ولی مشکل پیش امد برام

همه چیزه فیلم تکمیله همه چیز، فیلم برداری کارگرانی تدوین جلوه های ویژه موسیقی(تو اسکار هم همین جوایز فنی رو گرفت)

بازی ها هم قابل قبوله، بازیگر اون دوتا بچه خوبه، بازی بن کینگزلی خیلی خوبه

تو یه صحنه از فیلم هم خود اسکورسیزی بازی کرده، اونجا که پاپا ژرژ داره تعریف میکنه زندگیش رو و جلوی استدیو اش عکس میگیره، عکاسه مارتیه.

راستی داستان فیلم هم درباره ی پسر بچه ایه که تو ایستگاه قطاری زندگی میکنه و بعد از اشنایی با اسباب بازی فروشیه مسیر

زندگی اش تغییر میکنه. نیمه ی اول فیلم درباره ی داستان این پسره و نیمه ی دوم ادای دین مارتین به تاریخ سینما.

از اون فیلم سیاه سفید ها من فقط سرقت بزرگ قطار رو شناختم، حالا یه فکری و کله ام هست ببینم میتونم این فلم ها رو

پیدا کنم تو انجمن بزارم یا نه.

راستی از اون دختره هم خیلی خوشم امد، خیلی خوشگله، اینده درخشانی داره

من نیمه ی دوم فیلم رو بیشتر دوس دارم مخصوصا اگه چند تا نقد ازش بخونید بیشتر متوجه ی جزئیات اون قسمت میشد.

در اخر هم با اینکه فیلم خوبیه ولی نه برای مارتین من از مارتین فیلم هایی مثل دیپارتد، دارو دسته ی نیویورکی، راننده تاکسی و

برو تا اخر... میخوام نه همچین فیلمی. حالا تو پروژه ی بعد اش جبران میکنه

از اینجا هم با همه جور کیفیتی میتونید دانلود کنید

http://www.tvworld.info/thread849-6.html#post32383

[Moh3eN]

.
پریشب فرصت شد و فیلمی که خیلی دوست داشتم ببینم رو از تلویزیون دیدم :


به رنگ ارغوان ۱۳۸۳

http://picoup.ir/images/11798871317546173692.jpg


فیلمی که ابراهیم حاتمی کیا سال ۸۳ ساخته اما بعد از ۴ سال توقیف، مجوز اکران گرفت و در سال ۸۸ هم برنده ی سیمرغ بلورین بهترین فیلم، کارگردانی و فیلمبرداری شد .
مسئله ای که باعث توقیف ۴ ساله ی فیلم شد هم موضوع سیاسی فیلم هست که حول یه مامور اطلاعاتی میچرخه .

داستان فیلم در مورد یه مامور اطلاعات ایران بنام هوشنگ(حمید فرخ نژاد) هست . هوشنگ با نام امنیتی "شهاب ۸" مسئولیت داره از طریق تحت نظر داشتن دختری بنام ارغوان(خزر معصومی) به پدرش "شفق" برسه و اون رو دستگیر کنه. شفق که از اعضای گروهک های سیاسی بوده در اوایل انقلاب از ایران فرار کرده و حالا پس از سال ها تصمیم گرفته برای دیدن دخترش به ایران برگرده. و شهاب ۸ باید با تحت نظر گرفتن ارغوان به شفق برسه.
ارغوان دانشجوی دانشکده ی جنگل داری هست و شهاب ۸ هم برای نزدیک تر شدن به ارغوان و تحت نظر داشتنش بعنوان یکی از دانشجوهای این دانشکده معرفی میشه.
همه چیز طبق برنامه پیش میره تا اینکه "شهاب ۸" عاشق میشه ....

بنظر من داستان خیلی جذابی داشت .
شخصیت محسن(کوروش تهامی) هم شخصیت جالبی بود و داستان رو جذاب تر کرد .

اما بازیگرا ....
بازی همه ی بازیگرا خوبه .
حمید فرخ نژاد که بازیش بسیار دلنشین هست و خیلی خوب تونسته اون دوگانگی و تفاوتای "هوشنگ" و "شهاب ۸" رو نمایش بده . با اون ته لهجه ی دوست داشتنیش .
بقیه بازی ها هم همونطور که گفتم خیلی خوبه . کوروش تهامی، خزر معصومی ، اون پلیس و....
حضور چنتا از شخصیت ها مثل محمد علی اینانلو (و یکی دیگه که اسمشون رو یادم نیس) که در زمینه طبیعت و... فعالیت دارن و دیدنِ بازیشون توی فیلم هم برام جالب و جذاب بود....

پایان بندی فیلم رو هم خیلی دوست داشتم :" سوژه شناسایی شد ... فلق ۳ "


در کل با اینکه نمیدونم این چیزی که من دیدم نسبت به نسخه ی اصلی چه تفاوتایی داشت ، ولی فیلم بسیار خوبی بود بنظرم .

من نسبت به فیلمای ایرانی بش نمره ی ۸.۵ میدم .
اگر ندیدید هم پیشنهاد میکنم ببینید حتما .

[Bill The Butcher]

The Pianist (2002)

خدمت دوستان گل سلام...يكي دو روز پيش من بالاخره پيانيست رو ديدم. فيلمي از رومن پولانكسي و گفتم بد نيست يه چيزايي راجع بهش اينجا بنويسم.


http://picoup.ir/images/59611985553938400447.jpg
.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0253474/)

اولين چيزي كه شايد به نظر خيليا بياد و درست هم هست اينه كه يه علاقمند سينما چطور ممكنه فيلم مهمي (از اونجا كه هر فيلمي كه پولانسكي بسازه مهمه) مثل پيانيستو بعد 10 سال نديده باشه! دوتا دليل كلي وجود داشت! يكي اينكه من سال 2002 با دارودسته نيويوركي شوكه شده بودم و بدجوري دوس داشتم دانيل دي لوييس اسكار نقش اولو ببره و وقتي نبرد بدجوري با آدريان برودي لج افتادم! نكته دوم اينكه از اونجا كه ميدونستم فيلم راجه به چيه و انقد مخم پر بود از هياهوي هولوكاستو اينا بود كه واقعا حوصله جودبازي در اون مقطعو نداشتم...به هر حال بعد از يه دهه فيلم رويت شد.

اولين چيزي كه ناخودآگاه با ديدن فيلم به ذهنم اومد مقايسه فيلم با دو فيلم ديگر مهم در اين زمينه يعني فهرست شيندلر ساخت اسپيلبرگ و كتاب سياه ساخته پل ورهوون، بخصوص اولي بود. دو فيلمي كه قبل از پيانيست بطور خاص در خصوص وضعيت يهودي ها در دوران اشغال كشوراشون توسط رايش سوم ساخته شده. اگر بلاك بوك رو بخاطر اينكه اصلاً در لهستان اتفاق نمي افته (بر خلاف دو فيلم ديگه و خوب طبيعتاً از آدمسوزي خبري نيست) و اينكه بيش از اونكه راجع به يهودي ها باشه راجع به مبارزات زيرزميني با نازياس (يه چيزي شبيه ارتش سري!) ميمونه دو فيلم مطرح از دو كارگردان بزرگ.
پيشينه دو كارگردان كاملاً روشنه. مذهبشون و گرايشات سياسي و اجتماعيشون. فراموش نكنيم كه پولانكسي اصلاً لهستانيه و گرايش اسپيلبرگ به يهودم كه معلومه (لحظه اسكار فرهادي كه يادتونه) لذا وقتي هر دو راجع به يك موضوع فيلم ميسازن ميشه تفاوت آشكار نظر و سينماشون رو در اثرشون ديد.

سنگدل ترين آدم هم وقتي فهرست شيندلرو ببينه اگه اشكش سرازير نشه انقد بغض ميكنه كه گلودرد ميگيره حتماً. سياه و سفيد بودن فيلم، موزيك فوقالعاده جگرسوز، قتل عامهاي بيشمار، صحنه هاي تراژيك متعدد و ... و بدون شك كارگرداني عالي اسپيلبرگ شما را به سمت همدردي اساسي با شش ميليون يهودي قتل عام شده در جنگ دوم جهاني توسط نازيها وا ميداره. به نظرم اگه خود هيتلر هم اين فيلمو ميديد زار زدنش حتمي بود (يه ياد بياريم سكانس آخرو كه شيندلر زار ميزنه كه چرا نتونسته عده بيشتري رو نجات بده)

اما روايت پولانسكي چيز ديگري است...كسي كه خودش اين اردوگاه ها رو ديده و اگه از مستند Roman Polanski, wanted and desired درست يادم بياد خانوادش رو در يك اردوگاه اسراي جنگ جهاني از دست داده.
پولانسكي سعي نميكنه گريه شما رو دربياره. در واقع بيشتر زمان فيلم شما تنهايي يك لهستاني يهودي – و نه يك يهودي – و تلاشش براي بقارو ميبينيد. پولانسكي مسيحي ها رو هم فراموش نميكنه و مصائب اونارم به تصوير كشيده و تاكيد داره كه براي نازي ها مذهب اهميت چنداني نداشته. اون همونقدري كه قصاوت آلمانها رو در قتل مردم نشون ميده، اقداماتشون براي تحقير اونارم نشون ميده. بذارين اينجوري بگم. همونقدري كه جان مردم لهستان واسش مهمه و از مرگهاي بيرحمانه و بي دليل آزار ميبينه، حيثيت مردم هم واسش مهمه و از تحقيري كه در موردشون صورت گرفته هم ناراحته. به همين دليل شرح جامعي از محدوديتهايي كه نازيها براشون در نظر ميگيرن مثل توصيف كامل بازوبند يهود، ممنوعيت راه رفتن در پياده رو، ممنوعيت نشستن در اتوبوس و تردد در محلهاي خاص رو هم نشون ميده.


http://picoup.ir/images/92142229017796778172.jpg
مجدداً تاكيد ميكنم اون چيزي كه بيشتر براي پولانسكي مهم بوده روايت سينمايي آنچه بر سر لهستان آمدس (نمايي كه ويراني شهر رو در اواخر فيلم نشون ميده و اين واقعيت كه فيلم تقريباً كل دوره جنگ رو شامل ميشه) و نه صدور يك بيانيه سياسي مثل اسپيلبرگ، و در اين خصوص ابايي هم نداره از اينكه برخلاف اسپيلبرگ كه در پايان فيلمشو به شش ميليون يهودي قرباني شده توسط نازيها تقديم ميكنه تاكيد كنه تعداد يهودي ها چيزي حدود پونصد هزار نفره.
در پايان ميتونم بگم فارغ از هياهو و حواشي كه مسئله هولوكاست در محافل سياسي داشته و داره، فيلم پيانيست فيلميه كه براي لهستان ساخته شده و به شدت، و به شدت، وبه شدت به بيننده احترام گذاشته و نشون ميده كه پولانسكي هنوزم بسيار بسيار بزرگه.
ريتينگ 8.5 در Imdb برازندشه.

دانلود فيلم

(http://www.tvworld.info/thread2292-6.html#post32656)
اختصاصي tvworld.info
موصي

[Chandler Bing]

من از این 3 تا که گفتی فقط بلک بوک رو هنوز ندیدم ببینم ولی گذری یه نگاهی بهش کردم.

در رابطه با شیندلر کاملا درست میگه فیلم بسیار عالی جدا از مسائل سیاسی، سکانس اخرش هم اشک همرو درمیاره

وقتی که لیام نیسون میگه میتونستم با پول ماشین 5 نفر رو بیشتر نجات بدم یا با دکمه که علامت نازی ها رو داشت یه نفر ادم رو نجات بده.

به همه نکات عالی فیلم اشاره کردی به جز بازی عالی بازیگر هاش از نیسون بگیر تا رالف فاینس کبیر و سر بن کیگزلی.

در رابطه با پیانیست هم فیلم خیلی قشنگه من سکانسی که تو خرابه ها پیانو میزنه و یه افسر المانی پیداشت میکنه رو خیلی دوست دارم.

بازی برودی هم کم از دی لوئیس نباشه هم ترازش هست، خداییش با بازیش ترکوند.

[Chandler Bing]

BURIED (2010)



http://picoup.ir/images/05722019712043286877.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1462758/)



متن ام رو با یه جمله شروع میکنم که مطمئن ام باعث میشه فیلم رو ببینید.

لوکیشین فیلم یه تابوته، 95 دقیقه شما با پل کانروی که تو یه تابوت در 1 متری زیر زمینه همراه میشید.

فیلم بسیار عالیه، با اینکه لوکیشن فیلم و یه تابوت 2 در نیم متره ولی اصلا خسته کننده نیست.

فیلمبرداری و نورپردازی که فوق العاده است. و تو این فیلم شاهد بهترین بازی رایان رینولدز هستیم. فوق العاده بازی کرده.

داستان فیلم درباره ی یه راننده کامیون هست که توسط عراقی ها گروگان گرفته شده، بیشتر از این نمیگم تا بیشتر لذت ببرید.

پایان بندی فیلم هم که چیزی نمیشه درباره اش گفت، من وقتی فیلم تموم شد هنوز به صفحه ی مانیتور خیره بودم و باور نمیشد که تموم شد.

فیلم دیدگاه جدیدی و بسیار غم انگیزی به جنگ عراق داره و امیکا رو به خاطر این کار سرزنش میکنه.

سبک فیلم هم درام تریلیر هستش و رگه های از فیلم ضد جنگ هم درش دیده میشه.

همین الان دانلود کنید و یکی از بهترین تجربه های فیلم دیدن تون رو بسازید.

من از 10 به این فیلم ده میدم.

از اینجا هم میتونید دانلود کنید



http://www.tvworld.info/thread2289-8.html#post39810


راستی موسیقی فیلم هم خارق العاده است، باور کنید

[Bill The Butcher]

The Tree of Life (2011)
http://picoup.ir/images/53656582197674231866.jpg
.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0478304/)

اگه اسم ترانس ماليك رو توي گوگل سرچ كنين فكر ميكنم به زحمت بتونين ازش 4 تا عكس درس حسابي گير بياريد. كارگرداني كه بعضيا جرات كردن با كوبريك مقايسش بكنن. يكي از مستقل ترين فيلمسازان آمريكايي حاضر، كه در آستانه 70 سالگي و بعد از 40 سال سابقه فيلمسازي در سال 2011 با فيلم درخت زندگي "پنجمين" فيلمشو تازه روانه سينماها (در حال اكران در سينما فرهنگ تهران) كرده! كارگرداني خجالتي، گريزان از جمع و رسانه و بي سروصدا.

ترنس ماليك رو خيليا با فيلمهاي Day of heaven و Thin red line ‌ ميشناسن كه من متاسفانه هيچكدومو نديدم. اما فيلم درخت زندگي. ماجراي درگيري هاي ذهني جك (شان پن)، بزرگترين پسر خانواده با كودكي خودش پس از اينكه كاشته شدن درختي رو در مقابل آسمانخراش محل كارش ميبينه. كودكي جك در خانواده پنج نفره اوبراين در دهه 50، به سرپرستي پدر (براد پيت)، تاثير گرفته از سختگيريهاي طاقت فرسا و بعضاً سادديستيك پدر براي تربيت فرزندان (تا جايي جك آرزوي مرگ پدر را ميكند)، بازيهاي پسرانه جك و دوبرادرش، مرگ برادر كوچكتر و حضور فرشته وار مادر(جسيكا چستين)، كه بدون كلام، بدون آنكه نقشي داشته باشد، فقط حضوري رنگارنگ دارد.

بخش قابل توجهي از ابتداي فيلم فقط تصاوير فوقالعاده زيبايي از كائنات است! براي چيزي حدود 20 دقيقه شما فقط شاهد تصاوير اعجاب انگيزي از كوه و دشت و صحرا و دريا و آتشفشان و فضا و كرات و خورشيد و جانوران و موجودات تك سلولي و دايناسورها و ... هستيد! كه به نوعي تداعي گر 2001 اديسه فضايي كوبريك است. قسمتي كه بالافاصله پس از بخش كوتاهي كه روايتگر مرگ R.L برادر وسطي در سن 19 سالگي و در دهه 60 است. قسمتي كه به نوعي راوي تولد زمين و حيات بوده و آغار پاسخ ماليك به اولين جمله ادا شده در فيلم است: "ما براي تو چه هستيم؟"

بخش زيادي از فيلم مونولوگ است. انسانها كمتر با هم حرف ميزنند. انگار هر كس وظيفه دارد گليم خودش را از اين زندگي بيرون بكشد و تكليف خودش را با "خدا" و "زندگي" مشخص كند.همه غريبه اند. پدر و مادر و كشيشو دوست و ...اسم ندارند. شغل پدر معلوم نيست. شغل جك امروزي مشخص نيس.اكثر ديالوگها يا با مونولوگ پوشيده مي شوند يا فيد شده اند.دليل مرگ پسر مشخص نيس.خانواده خويشاند ديگري دارد يا ندارد مشخص نيس. زندگي مردم داستاني كه قابل تعريف كردن باشد ندارند....فقط زندگي است.
تماشاي درخت زندگي در اكثر دقايق خسته كننده است.حجم موسيقي در مقاطعي بيش از حد است. اما اگر از به سلامت از اين موانع عبور كنيد در پايان تجربه اي كسب كرديد از نوع متفاوتي سينما. نوعي از سينما كه شما به عنوان مخاطب در آن اهميت چنداني نداريد! آنچه مهم است برداشت فيلمساز از زندگي و سينماست.

در پايان توصيه بنده به عنوان يك دوست اين است كه اگر به نظرتان تارانتينو يعني سينما، اگر به نظرتان فيلم بايد ماجرا داشته باشد، اگر به نظرتان انجلينا جولي بهترين بازيگر سينماس! و يا اگر حوصله تان زود سر ميرود اصلن سمت تماشاي اين فيلم هم نرويد! اگر هم به هر دليلي خواستيد فيلم را تماشا كنيد، اولن وقت خودتان را با ديدن نسخه بد فيلم، يا ديدن در مانيتور كامپيتور هدر ندهيد.فيلم را بايد بر روي پرده سينما ديد.

تاپيك دانلود (http://www.tvworld.info/thread2293-2.html#post14816) كه رضا زحمت كشيده

[Chandler Bing]

Melancholia 2011

http://picoup.ir/images/61833998649836194140.jpg

فیلمبرداری و موسیقی بی نظیره. بازی ها هم حرف نداره از کریستین دانست تا جک باوور 24.

داستان فیلم درباره ی یه دختریه که افسردگی شدید داره و شب عروسی اش بی خیال میشه، بعد از این یه اتفاق دیگه ای که میافته اینه که یه سیاره ای قرار به زمین بخوره

و فیلم درباره ی عکس العمل این خانواده درباره شنیدن این خبر ـه. فیلم با صحنه های از داستان فیلم که اولین بار که ببیننده میبینه بی معنیه براش ولی وقتی که

یه زمانی از شروع فیلم میگذره معنی اون تصاویر اشکار میشه. تصاویر ابتدای هم حالت اسلو مویشن دارند و یه موسیقی عالی هم روش گذاشتن.

فیلم از دو فصل تشکیل شده، فصل اول که اسمش جاستینه(نقش اصلی که کریستین دانست بازی کرده) و فصل دوم که کلر(با بازی ش (http://www.imdb.com/name/nm0001250/)ارلوت گرینسبورگ که بازی هاش حرف نداره) نام داره

من فصل اول رو بیشتر پسندیدم، فصل دوم بیشتر درباره واکنش افراد خانواده به نزدیک شدن سیاره هست که جذابیت کمتری از فصل اول داره.

فیلم یه پایان بندی عالی داره که من کاملا پسندیدم، در ضمن جایزه کن برای بهترین بازیگر زن(کریستین دانست) هم برده

کسی فیلم قبلی لارس فون تریه رو دیده؟ منظورم ضد مسیحه. اگه خوبه برم ببینم:Smiley39:

-==========================================

در رابطه با درخت زندگی هم باید بگم که فیلم خارق العاده ای و بخش ابتدایی هم خیلی به ادیسه فضایی کوبریک شباهت داره.

من خواستم برم سینما ببینم پایه پیدا نکردم، موسی تو خودت سینما دیدی؟ بعدی سینما اینه که فیلم ها دوبله میشه:Smiley104:

[Chandler Bing]

shame 2011

http://picoup.ir/images/41224692492441741290.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1723811/)



فیلم خیلی کثیفیه، پر از صحنه های جنسی ولی چیزی که قابل تحمل میکنه فیم رو و حتی به حدی میرسونه که میتونم بگم خوب بود

بازی خوب مایکل فسبندر که جدیدا هم خیلی پر کار شده و واقعا هم بازیگر کارکشته ایه

تو برنامه ی تاپ گیر اورده بودتش و جرمی به خاطر همین فیلم کلی مسخره اش کرد.:Smiley14:

اون سکانسی که تو بار نشسته و به دوست پسر دختره توضیح میده، عالیه. بازی فسبندر خیلی خوبه تو اون سکانس

تا قبل از این فیلم از کری مولیگان خیلی خوشم میومد ولی به خاطر بزی تو این فیلم یه جورایی از دلچرکین ام:Smiley36:

داستان فیلم هم درباره ی یه مرد منحرفه که حتی به خواهر خودش هم نظر داره ولی چیزی که باعث میشه جلوی خودش رو بگیره شرم ـه.

اگه داستان فیلم اذیت تون نمیکنه و بالای 20 سال هم سن دارید بشینید ببینید، تجربه ی جالبیه

[prongz]

The Silence of the Lambs


http://picoup.ir/images/65798656173970408359.jpg




اول یه تشکر بابت این تاپیک خوب و جالب و همینطور بابت فیلم های برتر imdb که باعث شد این فیلم و چند تای دیگه رو فرصت کنم دانلود کنم.
شاید این فیلمو خیلی هاتون دیده باشین اما اینقدر درگیر فیلما و سریال های روز بودم که وقت نمی کردم فیلمای قدیمیو دانلود کنم.:Smiley17:

سکوت بره ها داستان یه کاراموز FBI هست که برای پیدا کردن یه قاتل روانی مجبوره بره پیش یه روانپزشک روانی تر از قاتله تا ازش کمک بخواد تا قاتل رو پیدا کنه حالا این وسط خودشم یه سری روان پریشی ها از دوران کودکیش داره (چه شیر تو شیری شد) ...

فیلم داستان فوق العاده ای داره اما به نظر من توی این فیلم بازیگرا حرف اول رو میزنن.بعد از فیلم ، کلی فکر کردم تا ببینم جودی فاستر قشنگ تر بازی کرده بود یا انتونی هاپکینز .اخر هم بدون نتیجه موند.واقعا بازی جفتشون بی نظیر بود.یک ربع اول فیلم تا زمان اشنایی با شخصیت هانیبال لکتر واقعا عالیه.وقتی برای اول بار انتونی هاپکینزو میبینی با ارامش خاصش وحشت زدت می کنه:Smiley10:
از موسیقی فیلم خوشم نیومد .به نظرم خیلی با فیلم همراه نبود.کارگردان یا نتونسته یا نخواسته خیلی فیلمشو سمت ژانر هارور ببره.در صورتی که به نظرم فیلم واقعا کشش داشت.\سکانس یکی مونده به اخر اونجایی که جودی فاستر میره خونه ی قاتل با این که جودی خیلی قشنگ بازی کرده بود ولی اصلا اون طوری که باید دلهره میداشت نبود .

بهترین سکانس فیلم هم یکی همون سکانسی بود که وارد زندان میشه برای بار اول یکی هم سکانس فرار هانیبال:Smiley35:
جالب ترین شخصیتش هم به نظرم همون هانیبال بود.خیلی دوست داشتم بدوم اگه کلاریس می رفت تو سلولش اونم می خورد یا نه؟:Smiley39:با این که اولش با ترس ازش شروع میشه اما بعدش اینقدر خوب باهاش ارتباط برقرار می کنی که دیگه ازش نمی ترسی حتی با دیدن کارای موقع فرارش:Smiley19:

در کل به همه ی اونایی که دوست دارن فیلمی ببینن که ارزش فکر کردنو داشته باشه حتما توصیه می کنم ببینن.من بهش از 10 نمره ی 9.5 می دم.:Smiley17:

=====================================


من خواستم برم سینما ببینم پایه پیدا نکردم، موسی تو خودت سینما دیدی؟ بعدی سینما اینه که فیلم ها دوبله میشه
دوبله چیه اقا؟من رفتم هوگو رو دیدم زیر نویس فرانسوی و عربی واسش گذاشته بودن.نکردن یه زیر نویس اینگلیسی بزارن واسش خاک بر سرا:Smiley104:

[Chandler Bing]

این سکوت بره ها واقعا عالی، به نظرم بازی هاپکینز از فاستر بهتره. بدون شک

=================================

درباره سینما ، ما هم رفتیم هوگو رو ببینیم بلیت نرسید، ولی شنیدم که دوبله بود با زیرنویس عربی و فرانسه

[Bill The Butcher]

Melancholia 2011

کسی فیلم قبلی لارس فون تریه رو دیده؟ منظورم ضد مسیحه. اگه خوبه برم ببینم:Smiley39:

-==========================================

در رابطه با درخت زندگی هم باید بگم که فیلم خارق العاده ای و بخش ابتدایی هم خیلی به ادیسه فضایی کوبریک شباهت داره.

من خواستم برم سینما ببینم پایه پیدا نکردم، موسی تو خودت سینما دیدی؟ بعدی سینما اینه که فیلم ها دوبله میشه:Smiley104:

ضد مسیح چرند محضه! اما باید ببینی به هر حال!
آره سینما دیدم دوبله هم نیس زیرنویسه برو ببین

از این فیلمه اگه لینکه مستقیم داری بذار ببینیم

[Bill The Butcher]

New Year's Eve

http://picoup.ir/images/22927628225115205059.jpg

سال نو مبارك آمريكايي احمق!

يادم نيس دقيقاً كي بنيانگذار اين سبك فيلمهاي "دسته جمعي" بود اما از نمونه هاي خوب و اخيرش ميشه به تصادف يا بابل اشاره كرد. فيلمهايي كه يك شخصيت اصلي ندارن و ماجراي چند شخصيت رو بصورت مجزا يا مرتبط با هم روايت ميكنن. خطر بزرگي كه همه اين فيلمارو تهديد ميكنه اينه كه به دليل زمان محدودي كه صرف پرداختن به هر فرد ميشه شخصيت ها باصطلاح "در نميان". اتفاقي كه دقيقاً در مورد New Years' Eve افتاده.

فرض كن بيستا از ستاره هاي هاليوودو ريختي با همديگه تو يه كاسه، بعد بدون يه داستان درس حسابي يا شخصيتاي قابل قبول يا هر چيز ديگه فقط هم زديو درآوردي. اون وسط زاك افرانو اشتون كوچرو اون يكي "پسر خوشتيپه" كه نميدونم اسمش چيه رو گذاشتي واسه دخترا، كاترين هگلو جسيكا بيلو و هالي بريم واسه مردا. اون دختره از گيلي رم كه تنورش داغه ميذاري يه دهن بخونه. بان جووي و اون كمدين وطن فروش هندي الاصل راسل و اون خانم "لاتينا بوبس" از مدرن فاميليرم واسه بقيه اقشار مي تپوني تو فيلم از هر كدوم 5 دقيقه فيلم ميگري و بوم، فيلم كريسمس ملت در مياد. كسي هم اهميت نميده كه سارا جسيكا پاركر 50ساله چجوري خواهر زك افرانه! يا چجوري دوس پرش حداكثر 30 سالشه. بذارين بيخيال گوفاي ديگه فيلم بشم كه واقعاً وقت ميگيره!

تنها نكته اي كه به شدت ازش تاسف مي خورم حضور دوتا بازيگر دوس داشتني و عزيز يعني دنيرو و فايفره. نميدونم چه مرگشه اين رابرت دونيرو كه سر پيري اگه ده نمكيم بش پيشنهاد بازي بده قبول ميكنه بابا لامصب تو دنيرويي! اين نقش يه پيرمرد در حال مرگ تو يه فيلمه آشغال چه دردي از تو دوا ميكنه مرد؟ (Yes, I am talking to you travise!) . يا ميشل فايفر كه اينهمه دوسش دارم بابا يه خورده مختو بكار بنداز زن.

بگذريم اين فيلم تو انجمن هس اما از اونجايي كه وقتتون واسم عزيره لينكشو نميذارم. اگرم يه روز داشتين از بي فيلمي ميمردين فقطم اين فيلمو داشتين سريعاً پاكش كنين برين از بقالي قهوه تلخ بگيرين ببينين.

[Chandler Bing]

Coriolanus 2011

http://song4song2.in/alizoli/Cover/Movie/News/Coriolanus%202011.jpg

.:IMDB:.

لینک دانلود که رضا جان زحمت اش رو کشیده


http://www.tvworld.info/thread2289-9.html#post46801




خیلی حال کردم با فیلم، تو اینم مدته فیلم زیاد دیدم ولی هیچ کدومشون باعث نشد که بیام اینجا بنویسم.

داستان فیلم خیلی جالبه!!
کوریولینوس قهرمان رم، سرباز از جنگ برگشته است که با رفتارهایش باعث می شود مردم علیه او
شورشی برپا کنند و او را از شهر تبعید کنند و او نیز با دشمن قسم خورده هم پیمان می*شود
تا انتقامش را از مردم رم بگیرد...


رالف فاینس فیلم رو بر اساس نمایش نامه Coriolanus از شکسپیر ساخته!! فضای فیلم رو که دیدم فکر کردم به خاطر هزینه و این حرف ها

فیلم رو مدرن کرده، اورده تو زمان حال. ولی یه ذره بعد فهمیدم که همون شخصیت ها رو ورداشته اورده تو سال 2012.

یعنی یه شهری هست به اسم روم ولی با این تفاوت که شبیه لندن میمونه. به نظر حرکت جالبیه بود!!

داستان فیلم وحشتناک قشنگه، چطور یه فرمانده جنگی رومن که این همه اقتدار داره توسط مردمش تبعید میشه. و میره پیش دشمن خونینش.

بازی ها هم خیلی قشنگه!! مخصوا رالف فاینس، تو دو صحنه عالی کار کرده!! یکی تو اون برنامه تلویزیونی که

با فریادهاش مو بر تن ادم سیخ میکنه!! یکی هم صحنه رویاروی با مادر و زنش!! خیلی غم انگیزه!!

پایان فیلم رو هم خیلی دوست دارم، از این بهتر نمیشد.

فیلمنامه نویس فیلم هم جان لوگانه که قبلا گلادیاتور و اخرین سامورایی رو نوشته!!

فقط تنها نکته ی بد فیلم که شاید بشه بهش از یه نقطه نظری به عنوان نقظه قوت فیلم نگاه کرد، لحن تئاتری فیلمه!!

دیالوگ هم همش مستقیما از دل نمایشنامه شکسپیر درامده که فهم رو خیلی سخت کرده!! تیم تیوی شو هم فیلم رو با همون لحن ترجمه کرده که

یه کار سخت و بسیار جدیده، و واقعا خسته نباشید میطلبه.

من از 10 به فیلم 8.7 میدم، و پیشنهاد میکنم که ببینیدش، چون دیدنش واجبه.

در اخر هم بگم که عاشق رالف فاینس ام، به نظر بهترین بازیگر دنیاست، خیلی کارش درسته، فیلم رو ببینید میفهمید چی میگم.

==================

بچه ها اگه حوصله داشتید بیاید یه چند خطی درباره فیلمی که میبیند توضیح بدید تا بچه ها استفاده کنن.:Smiley30:

[RezaAK]

shame 2011

http://picoup.ir/images/41224692492441741290.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1723811/)



فیلم خیلی کثیفیه، پر از صحنه های جنسی ولی چیزی که قابل تحمل میکنه فیم رو و حتی به حدی میرسونه که میتونم بگم خوب بود

بازی خوب مایکل فسبندر که جدیدا هم خیلی پر کار شده و واقعا هم بازیگر کارکشته ایه

تو برنامه ی تاپ گیر اورده بودتش و جرمی به خاطر همین فیلم کلی مسخره اش کرد.:Smiley14:

اون سکانسی که تو بار نشسته و به دوست پسر دختره توضیح میده، عالیه. بازی فسبندر خیلی خوبه تو اون سکانس

تا قبل از این فیلم از کری مولیگان خیلی خوشم میومد ولی به خاطر بزی تو این فیلم یه جورایی از دلچرکین ام:Smiley36:

داستان فیلم هم درباره ی یه مرد منحرفه که حتی به خواهر خودش هم نظر داره ولی چیزی که باعث میشه جلوی خودش رو بگیره شرم ـه.

اگه داستان فیلم اذیت تون نمیکنه و بالای 20 سال هم سن دارید بشینید ببینید، تجربه ی جالبیه


واقعاً نظرات و نقدهای همه زیباست . ولی بدجور از این فیلم دفاع میکنم و میگم که شاهکاره و به
محض تمام کردن کارهای عقب افتاده ام و اگر دوستان صلاح بدونند یه پرونده کامل برای این فیلم میرم .
چیزی در حدود 10 صفحه مطلب برای این فیلم نوشتم که حوصله تایپش رو ندارم و چند تایی هم نقد و مصاحبه برای
ترجمه در نظر دارم که اگر با توجه به فحوای فیلم ، از سوی دوستان و مدیران مشکلی نبود ، منتشرش میکنم .

ولی اشکان جان . باید بگم که خیلی فیلم رو کوبیدی . این فیلم ، داستان رنج و بی هویتی و گمگشتگی و از همه مهم تر ، داستان
مردی ـه که تنهاست و این تنهایی رو به مازوخیستی ترین شکل ممکن رفع و رجوع میکنه که البته شکست میخوره .
سکانس پایانی فیلم هم فوق العاده است و حتی میخکوب کننده .
"مک کویین" واقعاً کارگردان بزرگ و قدرنادیده ایه . پیشنهاد میکنم که هر کی تونست فیلم رو ببینه و هر فریم اش رو ببلعه !
قصه ی تنهاترین مرد و مردمان . گم شدن در میان جمع .
خیلی فیلم رو خوار و خفیف کردی اشکان :Smiley104:
بعداً پرونده رو که کار کنم ، نظرت رو به زور هم که شده عوض میکنم !!! :Smiley36:

[ehsan7]

اشکان، اتفاقا من هم این کوریولانوس رو همین تازگی ها دیدم. فیلم خوبی بود. به نظرم از فیلم های خوب سال 2011 ست.
من همین لحن تئاتری که گفتی رو پسندیدم و به نظرم از نقاط قوت فیلمه.
یه نکته ی خوب فیلم هم تدوین فیلمه. فیلم ریتم تندی داره و این ریتم تو کل فیلم حفظ شده.
به بیننده هم این اجازه رو نمیده که زیاد عمیق بشه و به جزئیات دقت کنه. خود فیلم هم به جزئیات نپرداخته.
همینطور هم که گفتی بازی ها خوبه. مخصوصا بازی خود ِ فاینس.
سکانس نطق مادر کوریولانوس هم خیلی خوب بود، خیلی.

یه چیز دیگه هم اینکه، کوریولانوس، شخصیتی‌ست واقعی. تو لغت نامه دهخدا سرگذشتش اینگونه نوشته شده:

یکی از سرداران روم بود که در سال 494 ق .م . شهر کوریولی از بلاد لاسیوم را فتح کرد و بدین واسطه شهرتی یافت
و به طرفداری توانگران از تقسیم گندم میان فقیران روم ممانعت کرد و بدین سبب ملت او را به تبعید محکوم ساخت .
پس نزد ولسی ها رفت و به کمک آنان سراسر لاسیوم را غارت کرد و تا یک فرسنگی روم پیش آمد و مردم آن شهر را هراسان ساخت
و سرانجام به خواهش مادر و خواهر خود بازگشت و به دست تولوس رئیس ولسی ها به هلاکت رسید.

[Chandler Bing]

رضا مازوخیست یعنی چی؟:Smiley36:

خداییش خیلی صحنه جنسی داشت، ولی قشنگ بود، منم خدایی نکوبیدمش فقط گفتم کثیفه، کوبیده شدم رو میخوای ببینی باید بیای نظر دوستامو بشنوی:Smiley14:

اگه داستان رو بذاری کنار، بقیه چیز ها نمرش دهه!! موسیقی کم داره، ولی اونجایی هم که داره به جا استفاده شده، بازی هم فوق العاده!! مخصوصا فسبندر

نورپردازی صحنه ها و فیلم برداری هم خیلی به مضمون فیلم کمک کرده، همون که خودت گفتی، تنهایی این بشر!!!

سکانس هایی که تو شهر راه میره عالیه!!!

ولی داستان فیلم یه ذره تو ذوق میزنه، قبول کن.

اینم یک از سوتی ها که تو imdb نوشته بود



Errors in geography: Brandon is shown getting off an R train (which he had gotten on at 28th Street) at Fulton Street. But the R train doesn't go to Fulton Street.


درباره دست نوشته هات هم خوشحال میشم بخونم. عزیز تایپ ام نکن، اسکن کن برام میل کن:Smiley35: چون تو انجمن واقعا جاش نیست.

خوبی تو اینه که فیلم رو چند باره میبینی، من حوصله این کارا رو ندارم:Smiley19:

===================

احسان با نظرت موافق ام مخصوصا تدوین اش، اول که شروع شد گفتم از اوناس که خوابم میگیره ولی بعد گذر زمان هم احساس نکردم.

لحن تئاتری اش هم اولش یه ذره فهم رو سخته میکنه ولی همین که بهش عادت کنی لذت بخشه و یه تجربه جالب.

بازی فاینس رو تو سکانس اخر دوس دارم، چقدر طبیعی بازی میکنه این مرد!!

===========

ایشالا با حضور رضا، احسان و موصی و پویا بحث های خوبی تو این تاپیک داشته باشیم

[پونه]

Chandler Bing : رضا مازوخیست یعنی چی؟

مازوخيسم يعني: "خود ازارى"
مازوخيست هم كسيه كه به هر نوع دليل از اختلالات روحي يا بك گراند رواني كه داشته خودشو مورد ازار قرار ميده.
هميشه بد نيست. ادمهاي اين جوري از فشاري كه محيط بهشون وارد كرده ترجيح ميدن به خودشون اسيب برسونن تا به ديگران.. من اين فيلمو نديدم ولي اگه rezaAK اون مرد رو دچار مازوخيست دونسته،بدون كه حتما اين روحيه رو تو فيلم ديدي. 

[ehsan7]

رضا منتظر پروندت دباره ی فیلم شرم هستم. فیلم بسیار خوبی بود، که بهش بها داده نشد. روی نقطه ی حساس انسان مدرن دست گذاشته. همین تنهایی و ... .
فیلم درخت حیات هم مصطفی دربارش مفصل نوشت، تو هم وقت کردی بیا بنویس. فیلم روزی روزگاری در آناتولی هم همینطور. بابا یکم از اون دست نوشته هات بیا اینجا بنویس دیگه. عجبا.

[RezaAK]

داش احسان . این ترجمه ها تموم بشه شروع میکنم . خصوصاً "درخت حیات" رو هم تو نظر دارم .

[Chandler Bing]

50/50 2011

http://s2.picofile.com/file/7236338709/50_50_2011_BluRay_720p_x264.jpg
.:IMDB:.



عجب فیلم خوبی بود!! گریه منو دراورد. یه موضوع شاید کلیشه ای بود ولی به بهترین نحو بهش پرداخته بود!!
داستان فیلم درباره ادام ـه که یه سرطان نوع 3 گرفته، و کله فیلم هم برخورد ادام با مریضیش رو نشون میده!! همه بازی ها قشنگه
به غیر از بازی انا کندریک که مثل همیشه افتضاحه، ست روگن رو خیلی دوست دارم، اگه تو فیلم نبودا، اخره فیلم از غصه خودم رو میکشتم.
فیلم خیلی خوب تونسته دو ژانر درام و کمدی را با هم ترکیب کنه!! فیلم خالی از لحظه های کمیک نیست، به همون اندازه هم صحنه های غم انگیز داره!!
راستی باباش هم الزایمر داره، دوست دخترش ترکش میکنه! بیچاره براش از زمین زمان میباره.
اون سکانسی که دارن میبرنش اتاق عمل و به باباش میگه دوست دارم، باباش هم بهش لبخند میزنه، واعقا قشنگه. حرف نداره
اونجایی هم که میفهمه مانش و کایل براش چه کارهایی کردن خیلی قشنگه!! ممکنه کلیشه باشه ولی اینقدر خوب دراورده که
کاملا به دل میشینه.
من از 10 بهش 8.5 میدم!!

[RezaAK]

Baarìa (2009)


http://picoup.ir/images/52690733618239685044.jpg


.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1081935/)



رشحاتِ ذهن آخرین نوستالژیک سینما

بر عشاق سینما واجب است که "سینما پارادیزو" را دیده باشند . "سینما پارادیزو" مهم بود و سینماگری را معرفی کرد که از نسل و
شاگرد و پیرو "ویسکونتی" بزرگ بود .
باز هم "جوزپه تورناتوره" به سیسیلِ گرم و مهربانش برگشته و به زمانِ مورد علاقه‌اش یعنی دهه‌ی بیست و سی و چهل و اینبار به نوعی اتوبیوگرافیک‌ترین فیلم زندگی‌اش را ساخته .
فیلم با شات‌های استادانه‌ی "انریکو لوچیدی" شروع می‌شود که باز هم در اینجا قدرت تصور و فیلم‌برداری‌اش را به رخ همه می‌کشد .
و موسیقی سحر‌انگیز "انیو موریکونه" هم در این سکانس جاری می‌شود و همه‌ی اینها احساسِ ربودگی را در مخاطب ایجاد می‌کند .
و حال "تورناتوره" به آرامی داستان سه نسل از خانواده‌ای سیسیلیایی را تعریف می‌کند که در "باریا"ی سیسیل زندگی می‌کنند
همه‌ی چیزهایی که از "تورناتوره" انتظار داریم به وفور در فیلم مشاهده می‌شود : توجه کشنده به جزئیات بی‌پایان . بازی گرفتن
به عالی‌ترین نحو ممکن از بازیگران و سکانس‌هاس طولانی و تدوین فوق‌العاده .
به نظرم هم فیلم و هم "تورناتوره" به شدت وام‌دار "لوچیانو وینچنزونی" هستند و نوع نگاه او به شدت در فیلم مشهود است .
فیلم داستان ساده و سرراستی دارد و از فقر و فلاکت دهه‌ی سی تا ظهور فاشیسم را طی می‌کند و نفوذ کمونیسم در میان
مردم عادی و بعد هم جنگ جهانی دوم و دعوای کمونیست‌ها و پیروانِ لیبرال دموکراسی در پس زمینه روایت می‌شود .
اینبار بیشتر روایت "تورناتوره" به رویدادهای بعد از جنگ معطوف می‌شود و گذر از جامعه‌ی سنتی به مدرنیته را تحلیل می‌کند .
اما یکی از مهم‌ترین مولفه‌های سینمای "تورناتوره" ، طنز خاص اوست که اینبار هم به وفور در فیلم مشاهده می‌شود و زیبایی این
نوع طنز و کمدی در این است که حالتی جهانی دارد و محدود به جامعه‌ای خاص نیست .
در فریم به فریم فیلم جاه‌طلبی و کمال‌گرایی استاد دیده می‌شود و حتی این ویژگی در نورپردازی فیلم هم دیده می‌شود که
استفاده‌ی خام از نور صورت نگرفته و نور به منزله‌ی یک شخصیت پنهان در تمام فیلم حضور دارد و "تورناتوره" برای رنگ‌آمیزیِ
بومِ بی‌مثالش از نور به شدت و حتی اغراق‌شده بهره گرفته .
باز هم داستان از عشق است و امید و سرخوردگی‌ها و تسلیم‌ناپذیری تا به پایان .
طبق معمول سکانسی هم در سینما وجود دارد و خودم به شخصه عاشق این سکانس‌های درون سینما در فیلم‌های
تورناتوره هستم .
باز هم این قدرت لعنتی نکوهش می‌شود . قدرتی که "چیکو تُرنووا" مجبور است که با دندانش ، وزنه‌ای را بلند کند تا بتواند
دُن ثروتمند را تیغ بزند و تا جایی که "پپینو" برای خوردن نان و سیب‌زمینی تا مرز خفه شدن پیش می‌رود .
و تا آوازه‌خوانی‌ای که به تحقیر "ال دوچه"بزرگ [موسیلینی] ختم می‌شود و تا جانی که "تانا" برای اینکه صورتش را با سیلی سرخ
نگه دارد ، مجبور می‌شود که آشغال گوشت‌ها را سرخ کند تا همسایه‌ها در این توهم باشند که گرسنگی به خانه‌اش راه نیافته .
"تانا" در اینجا به "مانیا" از غرورش می‌گوید ، از غروری که مردم جنوب ایتالیا همواره به آن بالیده‌اند و از بی‌نیازی‌شان از ثروتمندان
و مرفهان شمال ایتالیا سخن گفته‌اند
او می‌گوید : " حتی اگر از گرسنگی هم مردیم ، نباید بگذاریم که دیگران بفهمند " !
"تورناتوره" همیشه در ترسیم آدم بدهای فیلم‌هایش کاریکاتوری عمل می‌کند ، فاشیست‌ها و کشیش‌های کاتولیک در فیلم‌هایش
همیشه آدم‌هایی خنگ و به‌دردنخور هستند !
یکی از این زیباترین سکانس‌ها در کلیسا رقم می‌خورد که نقاشی که از سوی کلیسا ماموریت یافته ، دسته‌ای از گدایان و آدم‌های
مفلوک را جمع می‌کند تا روایتی از مسیح و حواریون را به یاری رنگ و احساس بر دیوارها و سقف کلیسا نقش کند و رفتارهای
کشیش و کنش بین کشیش و نقاش و مردمان عادی به شدت خوب از کار درآمده .
اما به نظرم شاهکارترین سکانس فیلم ، سکانس Ribellione (طغیان) است که لحظه‌ی آزادی و رهایی را به تصویر می‌کشد و
رفتارهای مردم در تمام این سکانس ، خاصیتی جهان‌شمول دارد و در زمان دیدن این سکانس به وطن خودمان فکر می‌کردم و
اینکه اگر کشور ما هم بود ، یقیناً چنین چیزی از کار درمی‌امد .
تورناتوره بار دیگر تکرار می‌کند که پیروزی واقعی در ثروت و برنده‌شدن در انتخابات و... نیست ، پیروزی واقعی یعنی خانواده ، یعنی
گرما و صمیمیت خانوادگی که برای بشر امروز دست‌نیافتنی شده .
پپینو در پایان فیلم می‌گوید : " چه زمان در رویا بودم ؟ قبلاً ... یا حالا ؟" که باز هم تاکیدی است بر رویایی و محال بودن خانواده‌ی
گرم و صمیمی .
و در نهایت تلاقی دو نسل و اینکه تمام داستان این خانواده و این سه نسل در لحظه‌ای در بی‌زمانی گذشته و به پایان رسیده .
همچون زندگی همه‌ی مردمان عادی .
در پایان یاد مقاله‌ی 58 ام از "مقالات" "فرانسیس بیکن" میفتم که از زبان "سلیمان" نقل می‌شود :
"هیچ چیز تازه‌ای بر روی زمین نیست ، تمام دانسته‌ها چیزی نیست مگر یادآوری و هر تازگی چیزی نیست مگر نسیان ."

داستان زندگی خانواده‌ی "تُرنووا" داستان زندگی همه‌ی آدم‌هاست و در نهایت و پایان به حس آشناپنداری و فراموشی
و بی‌مثالی جاری در هر انسانی منتهی می‌شود و همچون گفته‌ی "بیکن" به نسیان .

دیگه حال تایپ نمونده برام .
به همه‌ی دوست‌داران سینما توصیه می‌شود .
فیلم زیبایی‌ست !

[Ehsan_keen]

KICK-ass
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/3/30/Kick-Ass_film_poster.jpg/215px-Kick-Ass_film_poster.jpgمن یه ذره قبل دیدم در باره ی مشکلات نوجوانی بود.فیلم خیلی خوبی بود.درسته که تو موضوع هاش درام ننوشته ولی بنظر من درام بسیار عالییه.یه مشکل که داشت این بود که صحنه های اکشنش بسیار بزرگ جلوه داده شده بودند تا حد یه فیلم تخیلی.
من از 10 به اون 9 میدم.به نظرم همه بهتره یه بار ببینن

[RezaAK]

Abraham Lincoln vs. Zombies (2012)



http://picoup.ir/images/01723009164723493720.jpg




زامبی که آمد به بازار ، خون‌آشام شود دل‌آزار

از سر بی‌حوصلگی و به پیشنهاد یکی از دوستان ، نشستم و این فیلم را دیدم و ...
"آبراهام لینکلن" که معرف حضورتان هست . امسال هالیوود قصد کرده که عصمت نداشته‌ی این بابا را گچی کند . این فیلم سوی
تخیلی‌ای از او را در مقام یک زامبی‌کش نشان می‌دهد و اثر ابلهانه‌ی دیگری هم در راه است که این رییس‌جمهور سابق آمریکا
را یک شکارچی خون‌آشام معرفی کند ! در کل باید در این هالیوود را گل گرفت . فقط ایده رو داشته باشید .
کارگردان این فیلم ، خنگی به نام "ریچارد شنکمن" است که یکی از عتیقه‌ترین آدمهای کل کائنات است . "کارل تی‌.هرش" و شاسکول دیگری به نام "جی‌. لاورن پراکتر" هم برداشته‌اند این خزعبل رو نوشته‌اند و جناب "شنکمن" هم کارگردانی کرده !
گروه بازیگری هم که معلوم نیست از کدام جوق و با کدام سطلی گرفته شده‌اند . فیلم‌برداری افتضاح و تدوین هم در حد وصله پینه‌ی
راش‌هاست . حتی زامبی‌های فیلم هم خنگ‌اند . آخه مگه دیگه زامبی بودن هم سخته ؟!!
خواستم بگم بی‌.مووی ، ولی زی‌.مووی هم نیست ! خدابیامرز "اد وود" کارگردان بهتری بود و فیلم‌های بهتری می‌ساخت !
در کل همانطور که می‌دانید ، اون زمان اوضاع اینجوری بوده :

"آبراهام لینکلن" شانزدهمین رییس‌جمهور ایالات متحده بوده بود . اگر اشتباه نکنم عکس‌اش را هم روی پنج دلاری هم چسبانده‌اند !
یه مقدار حرف و حدیث درباره‌اش زیاده . تمایلات ج.ن.س.ی اش یه کم محل بحثه ( کی اینطوری نیست ؟ :Smiley36: )
از لحاظ دینی هم ، باز بین علما اتفاق نظر نیست که یهودی بود یا مسیحی بود ! بگذریم . گوربابای این مسائل !

القصه ! سال 1850 در آمریکا ، اوضاع قمر در عقرب میشه . صحبت در ظاهر درباره‌ی نژادپرستی و برده‌داریه ولی در باطن ، مثل همیشه
قضیه بر سر مایه و فلوس ـه . "کلبه‌ی عمو تام" را که یادتونه ؟ تو یکی از این کتاب ادبیات‌های مدرسه بود . خلاصه اینجوری بود که جنوبی‌ها زیاد جفتک می‌انداختند و شمالی‌ها هم حال و حوصله‌ی این شلتاق‌ها رو نداشتن . گفتن که چیکار کنیم پَ ؟ و باز هم
جواب دادن که بجنگیم و باز هم این جنگ مثل بقیه‌ی جنگ‌ها ، گدا و گودوله‌ها را بیچاره‌تر کرد و بدبخت ، بدبخت‌تر شد .
اما این جنگ بستر خوبی هم شد و هالیوود از قبلش حسابی به پول رسید . از "بر باد رفته" و "کوهستان سرد" بگیر تا حتی همین
فیلم "دار و دسته‌های نیویورکی" استاد معظم .
از طرف ایالت‌های شمالی و شمال‌غربی که برده‌داری رو ملغی کرده بودن . "لینکلن" شد رییس و از طرف جنوبی‌ها هم "جفرسون
دیویس" شد فرمانده . جنوبی‌ها ، اسمشون رو گذاشتن کنفدراسیون[پرشکوه] آمریکا و پرچم هوا کردن و اسکانس چاپ کردن و
خلاصه اصن یه وضعی !
اما به قول ویلیام فاکنر : "این جنگ بر سر مسائل اقتصادی بود که جنگی انسان‌دوستانه!!! جا زده شد" .
یعنی کل داستان همین بود . اقتصاد صنعتی شمال در برابرکشاورزی سنتی جنوب . در نهایت جنوب شکست خورد و از اون به بعد
جنوبی‌ها چنان ضایع شدند که همه‌شون خزیدن تو دخمه‌هاشون . 620 هزار نفر آدم فلک‌زده هم این وسط به دیار باقی شتافتند و
تمام . یعنی کل کشته‌ها و مجموع کشته‌های آمریکا در جنگ جهانی دوم و ویتنام 650 هزار نفر بود . دیگه خودتون حساب کنید !
از اون زمان تا به حال فقط این "جیمی کارتر" جنوبی بود که از طرف جنوبی‌ها رییس‌جمهور شد و رأی آورد که ضایع شد و زرتش قمصور
شد و رفت پی کارش .
و از آن به بعد در سینما و تلویزیون آمریکا ، جنوبی‌ها تبدیل به یه سری آدم خنگ و درب و داغون و خل شدند که نمونه‌اش همین
"ترو بلاد" خودمونه . در این فیلم هم این مسائل به چشم میخوره . از لهجه‌ی چرت جنوبی‌ها تا بازیگرانش و خائن بودن جنوبی‌ها
بگیر و بیا بالا !!!

در کل فیلم چرته . تاریخ آمریکا هم چرته ( هر چند که اینا تاریخی ندارن) . همه‌چی‌شون چرته . به جان خودم .
فقط اون عکس بالا رو ببینید و قضاوت کنید .
این فیلم رو نبینید و به جاش پسته بخورید . والا !

[Ehsan_keen]

با پیشنهاد Chandler Bing آخرین فیلمی که دیدم لیست شیندلر بود واقعا فوقولعاهست .چه فیلم بود مخصوصا بازی کردن liam neeson.فیلم دربارهی نازی ها بود.واقعا قشنگ بود.به همه پیشنهاد میکنم ببینند

http://ia.media-imdb.com/images/M/MV5BMTIxOTAxNTc4NF5BMl5BanBnXkFtZTcwOTg1NzQyMQ@@._ V1._SY317_CR3,0,214,317_.jpg
Schindler's List (1993) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0108052/)
حتما ببینید

اضافه شده در : 4 minutes

من این فیلم رو یه ذره پیش دیدم.فیلم بسیار خنده دار و خوبی بود .اکشن و کمدی بود.اکشنش زیاد جالب نبود ولی وقتی با کمدی ترکیب میشد فقولعاه میشه .فیلم های خیلی خوبتری هستن ولی اگه وقت دارین و فیلمی در دست ندارین فیلم خیلی خوبیه

http://ia.media-imdb.com/images/M/MV5BMTc3NzQ3OTg3NF5BMl5BanBnXkFtZTcwMjk5OTcxNw@@._ V1._SY317_.jpg
21 Jump Street (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1232829/)

[prongz]

Carnage (2011)

http://www.hollywoodchicago.com/sites/default/files/Packshot_043396395886_520DDFFD.jpg



این که بخوای در مورد فیلمای کارگردانایی مثل پولانسکی نظر بدی اصلا حس خوبی نداره.انگاری داری یه کار خنده دار می کنی.مثل این میمونه وسط یه مهمونی بالماسکه پاشی بندری برقصی.اما بعضی وقتا ادم دلش می خواد بنویسه جایی هم بهتر از اینجا پیدا نکردم.شما ببخشید:Smiley17:

کارنیج رو دیشب برای بار دوم بود که می دیدم.توی سالی که برای هالیوود یه شکست محض بود واقعا خنده داره که چطور همچین فیلمی اینقدر راحت نادیده گرفته می شه.اولین چیزی که بعد از شنیدن کارنیج (قتل عام )به ذهنتون میرسه اینه که می خواین یه فیلم به سبک اسکورسیزی ببینید.اما بعد از فیلم متوجه میشیم که چقدر راحت قتل عام می تونه معانی دیگه ای هم داشته باشه.داستان؟دنبال داستان نباشین چون خنده دار ترین کار ممکنه.2 تا دوست مدرسه ای با هم دعواشون میشه یکی میزنه دندونای اون یکی رو میشکونه.کل فیلم جلسه ی 4 نفره ی پدرو مادر هاست برای اینکه بتونن به شکل دیپلماسی و با استفاده از فرهنگ فخار غرب مشکل رو حل کنن:Smiley14:.به همین سادگی.فیلم فقط یک پایه داره...دیالوگ.دیالوگ ها اونقدر سریع و عمیق هستن که بهت اجازه نفس کشیدن نمیدن .حرف هایی پر از معنا از دیدگاه های مختلف اجتماعی-فرهنگی-خانوادگی.همه ی این موارد رو شما می تونی بهش توجه کنی و ازش درس بگیری اما هیچکدموشون هدف اصلی پولاسنکی نبوده .همه ی حرف پولانسکی تو تیتر اخر فیلم زده می شه.اینکه اینقدر الکی زندگی رو پیچیده نکنیم.در مورد بازیگرا وقتی یه فیلم 4 تا بازیگر داشته باشه که 3 تاشون برنده اسکار بودن حرفی برای گفتن باقی نمیمونه.بازی جودی فاستر و کیت وینسلت توی نیمه دوم فیلم جایی که کاراکتر ها نقاب روشنفکریشون رو برداشت واقعا عالیه.کریستفر والتز هم که این چند وقته حسابی ترکونده :Smiley35:.کارنیج خیلی حرف برای گفتن داره اما ... حتما ببینیدش اگه تا حالا ندیدین

اضافه شده در : 20 minutes

دوستان این انجمن یکی از تخصصی ترین انجمن هاییه که دیدم.منظورم اینه که کاملا به موضوع اصلیش وفادار بوده و بر عکس انجمن های مشابه که برای جلب کاربر هر چی گیرشون میاد میزنن هر جنگولک بازی که بلدن پیاده میکنن اینجا همیشه حرف از سریالو وفیلمه.من خودم با اینکه خیلی سریالی نیستم و بیشتر فیلم پیگیری می کنم اما به خاطر همین موضوع باز هم اینجارو ترجیح میدم.به خاطر همین به نظر من بچه های فعال اینجا می تونن بیشتر نظر بدن اینجا. این تاپیک خیلی تاپیک خوبیه حیفه که کاربرا اینقدر ساده ازش عبور می کنن.این تاپیک می تونه خیلی مفید باشه هم برای خودتون هم برای دیگران.امیدوارم بچه های دیگه هم فعالیت داشته باشن اینجا:Smiley17:

اگه مدیرای عزیز یه مقدار دست بچه هارو هم برای انتخاب فیلم باز تر بزارن فکر کنم نتیجه ی بهتری داشته باشه.حتما نیازی نیست که اخرین فیلم رو نقد کنن.هر کسی ممکنه یه فیلمی رو دیده باشه قبلا که در موردش حرفی برای گفتن داره. چه ایرادی داره مطرحش کنه؟:Smiley39:

[Chandler Bing]

این تاپیک می تونه خیلی مفید باشه هم برای خودتون هم برای دیگران.امیدوارم بچه های دیگه هم فعالیت داشته باشن اینجا

حرف دل مارو زدی پرانگز جان:Smiley36: این تاپیک فوق العاده اس ولی توش خیلی کم لطفی میشه، من خودم یه مدت یه چرت و پرتایی مینوشتم ولی چون دیدم کسی

نیومد سرش بحث کنیم، بیخیال شدم.

درباره ی این کشتار بگم که با همه حرف هات موافق ام، فیلم خوبی بود و بازی های عالی داشت و در راس بازی ها واتز بود.

پولانسکی هم مثل همیشه کار عالی بود، اینکه کل فیلم تو یه اتاقه هم خیلی خوبه، مهارت خیلی بالایی میخواد که بتونی این کارو کنی

[prongz]

حرف دل مارو زدی پرانگز جان:Smiley36: این تاپیک فوق العاده اس ولی توش خیلی کم لطفی میشه، من خودم یه مدت یه چرت و پرتایی مینوشتم ولی چون دیدم کسی

نیومد سرش بحث کنیم، بیخیال شدم.

درباره ی این کشتار بگم که با همه حرف هات موافق ام، فیلم خوبی بود و بازی های عالی داشت و در راس بازی ها واتز بود.

پولانسکی هم مثل همیشه کار عالی بود، اینکه کل فیلم تو یه اتاقه هم خیلی خوبه، مهارت خیلی بالایی میخواد که بتونی این کارو کنی
اخه مشکل می دونی کجاست؟اصلا کسی تو این تاپیک نمیاد که این حرفارو بخونه:Smiley14:بچه های اینجا خیلی فهیمن.اصلا وقتی فیلم و سریال نگاه می کنی ناخوداگاه قدرت تحلیلت می ره بالا.اینجا هم بحث های خوبی می شه ها .مثلا واسه هر اپیزود got کلی میومدن تحلیل می کردن.نمی دونم چرا رابطشون خوب نیست با فیلم:Smiley39:

[SolTon]

اخه مشکل می دونی کجاست؟اصلا کسی تو این تاپیک نمیاد که این حرفارو بخونه:Smiley14:بچه های اینجا خیلی فهیمن.اصلا وقتی فیلم و سریال نگاه می کنی ناخوداگاه قدرت تحلیلت می ره بالا.اینجا هم بحث های خوبی می شه ها .مثلا واسه هر اپیزود got کلی میومدن تحلیل می کردن.نمی دونم چرا رابطشون خوب نیست با فیلم:Smiley39:

مشگل نیومدن به این تاپیک و دیگر تاپیک های شبیه به این نیست
مشگل در اینه که اکثرا قدرت نویسندگی ندارن (امیدوارم توهین تلقی نکنید) و اگه دقت کرده باشی به تاپیکی که نام بردی ( got ) بیشتر فقط اعضای رسمی سایت نوشتن
و افراد متفرقه کمتر دوست دارن بنویسن و همچنین افراد بیشتر فقط برای دانلود وارد این انجمن وانجمن های مشابهه میشن
و حالا مشگل از چیه میتونه خیلی چیزهای دیگه هم باشه که نام نمی برم (چون مدیریت ناراحت میشه):Smiley7: (البته بشخصه سپاس گذار مدیریت هستم بابت خیلی چیزها):Smiley17:
ولی به هر حال همین تعدادی هم که می نویسن به نظر من خوبه:Smiley123::Smiley51:

:Smiley29:

[pooya]

http://up.vbiran.ir/images/r6j747rjptagmyvi6k.jpg
.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1182345/)

من این فیلم رو اولین بار 3 سال پیش دیدم ، توفیق شد دیشب دوباره هم دیدم ، کارگردان فیلم دانکن جونز که این فیلم اولین تجربه اش محسوب میشه ، پارسال هم با فیلم Source Code یه حرفایی برای گفتن داشت و بخاطر همین فیلم ماه جایزه بفتا برد ، درباره فیلم بگم که ژانر فیلم Drama | Mystery | Sci-Fi هست و به جرات میتونم بگم این فیلم هر 3 تا ژانر رو بطور کامل نشون میده.

داستان فیلم روایت کننده یک دانشمند تنها روی ماهه که تحقیقات و اکتشافاتی رو در مدت 3 سال روی ماه انجام میده ولی به علت نقص فنی ای که بوجود اومده ارتباط کامل و دقیقی با زمین نداره و تنها همراهش تو مقر تحقیقاتی یک ربات هوشمند به اسم گرتیه که صداگذاریش به شیوه بسیار هنرمندانه توسط کوین اسپیسی انجام میشه ، این ربات فقط صدا داره با یک نمایشگر که حالات چهره و احساساتش رو نشون میده

http://up.vbiran.ir/images/qs7u78wcngap4cdxu9zj.jpg

پایان فیلم کاملا متفاوت و جذابیه و آدم رو مجبور به فکر کردن میکنه


فیلم کلا یک بازیگر داره که سم راکول نقش یک دانشمند پریشان رو به زیبایی ایفا کرده


http://up.vbiran.ir/images/l7anwg0yz5rffrvfrc7.jpg

روند فیلم هم خطیه ولی کند و خسته کننده نیست، برای طرفدارای فیلم های معمایی بسیار مورد پسنده ، نه تنها طرفدار فیلم های معمایی بلکه طرفدارای درام هم راضی میکنه ، میتونم بگم جنبه های احساسی و روانشناختی فیلم خیلی بالاست ، صدای گرم و دلنشین کوین اسپیسی در طول مدت فیلم احساس امنیت و آرامش رو به مخاطب القا میکنه ، یه سکانس از فیلم هست که فرق احساسات با ماشین مشخص میشه صحنه ای که سم از گرتی میپرسه چرا این موضوع مهم رو بهم نگفتی ، گرتی لبخند میزنه و میگه چون ازم نپرسیدی . شاید ابتدا گرتی شخصیتی مثل ربات ادیسه فضایی برای بیننده تجسم بشه ولی لخنش ، لبخند هاش همه چیزش با او ربات ادیسه فضایی فرق میکنه .

درکل فیلم بسیار قشنگیه و اون اوایل چند ماه جز top250 بود ، الان رتبه فیلم هشته که واقعا لیاقت این رتبه رو داره ، بازی زیبا سم راکول ، صدای دلنشین کوین اسپیسی ، فضا و ساختار فیلم این سه عامل باعث میشه که شما حتما این فیلم رو ببینین .

اینم لینک دانلود
http://www.tvworld.info/thread2292-7.html#post62748

[Bill The Butcher]

M

http://picoup.ir/images/56282847258907536526.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0022100/)

نوشتن بخودي خود كار سختي است. بخصوص وقتي نوشتن هم بلد نباشي و بخواهي راجع به يكي از بهترين فيلمهاي تاريخ سينما بنويسي! لذا در نظر داشته باشيد كه اين يك نقد نيست، بلكه نظر است!

فيلم M‌ ساخته فريتز لانگ محصول 1931 آلمان با بازي پيتر لاري. شايد يكي از نخستين فيلمهاي مهم تاريخ سينما كه به موضوع يك قاتل زنجيره اي رواني مي پردازد. كسي كه دختر بچه ها را مي دزدد و از بين مي برد و تمام شهر دوسلدورف را به وحشت مي اندازد. خانواده ها هراسانند، پليس در دستگيري اش ناتوان است و تبهكاران هم از جستجوهاي گاه و بيگاه پليس براي دستگيري او به ستوه آمده اند.

لانگ بدون آنكه بخودش سختي بدهد شما را وارد فضايي مي كند كه اهالي شهر در آن قرار دارند. نگراني خانواده ها (اعلاميه هاي روي ديوار يا آواز ترسناك كودكان)، استيصال پليس (مكالمه تلفني سر كميسر با مقام ارشدش و شرح و بسط اقدامات بي نتيجه اي كه پليس انجام داده) و نهايتاً گرفتاريهاي درست شده براي تبهكاران بخاطر فشار پليس. نكته قابل توجه اين است كه در اين بخش ما تمام اين مشكلات و ترس بوجود آمده را بدون حضور قاتل و يا نمايش جسد و يا حتي شرح ساده يك جنايت درك ميكنيم. نكته اي كه هم ميتوان به مينيماليست بودن كارگردان و يا بطور ساده تر به مقتضاي زمان ساخت فيلم ربطش داد.

از ديگر نقاط قابل توجه فيلم مونتاژ خارق العاده و تصويربرداري عالي فيلم است. مانند تصاوير ميكس شده بر روي مكالمه تلفني سركميسر و يا قسمت فوق العاده ميتينگهاي همزمان پليس ها وتبهكاران براي يافتن راه چاره و رفت و برگشت مكرر از يكي به ديگري. به اين دو مورد ميزانسن جالب را هم اضافه كنيد. براي خود من جالب بود فيلمي با اين قدمت تا اين حد هوشمندانه طراحي شده باشد. در قسمتهاي متعددي از فيلم ما در حال شنيدن مكالمه اي هستيم اما تصاوير جاي ديگريست. يا هنگام صحبت ديگري بقيه بقدري جالب به حركت يا انجام كار ديگري مشغول مي شوند كه شما نمي دانيد بايد صدار را دنبال كنيد يا تصوير را (مشابه سكانس جلسه اول تبهكاران يا حمله پليس به كلوپ شبانه). اين عدم همگرايي صدا و تصوير كه در نيمه اول فيلم به شدت به چشم مي ايد وقتي جالبتر مي شود كه بدانيم اين فيلم اولين فيلم ناطق لانگ است.

وقتي به پايان فيلم مي رسيم به جرات مي توانيم بگوييم كه كارگردان حتي ذره اي مسير خود را در طول فيلم گم نكرده و مثل تيم ملي فوتبال آلمان در تمام طول فيلم يك روند ثابت و منطقي را طي نموده است. صحنه دادگاه باز هم بطور حداقلي به جاني روان پريش مي پردازد و به اينكه " او مجبور است" اكتفا مي كند.

در نهايت مي توان گفت فيلم M يك كلاس آموزشي كامل است در خصوص تصوير برداري، مونتاژ، نويسندگي و بخصوص كارگرداني. كلاسي كه هشتاد سال از اولين جلسه اش ميگذرد اما همچنان مشتاقان يادگيري را پاي خود مي نشاند.


دانلود فيلم (كار پويا) (http://www.tvworld.info/thread10419-5.html#post34157)

[Ehsan_keen]

/
Battleship

http://ia.media-imdb.com/images/M/MV5BMjI5NTM5MDA2N15BMl5BanBnXkFtZTcwNjkwMzQxNw@@._ V1._SY317_.jpg
.:IMDB:.
Battleship (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1440129/)

داستان جالبی داشت و درباره این بود که انسان ها به سیاره ای که خیلی شبیه زمین هست پیام میفرستند و بعد از مدتی آنها با فضا پیما هیشان به زمین حمله میکنند.البته شخصیت اول فیلم هاپر هست که کمی اول فیلم خل به نظر میاد.
یه مشکلی که داشت اینه که من خیلی لیام نیسون رو دوست دارم ولی چیز زیادی تو این فیلم ازش ندیدیم.
البته اینو بگم که یک ذره هم خنده دار بود یکی اول فیلم و قتی میره تو پمپ بنزین و یکم هم آخرش که پیرمرد ها کشتی رو هدایت میکنن
این فیلم فیلم خیلی خوبی بود نمیدونم چرا هر سایتی میرفتم از این فیلم بد تعریف میکرد.درسته که اونقدر که انتظارشو داشتم خوب نبود و لی خیلی قشنگ بود.ریهانا هم نقششو خیلی خوب بازی کرده بود.کلا پیشنهاد میدم که طرفداران اکشن ببینن و اگه بخوام بهش نمره بدم نمره 8 از 10 میدم

[prongz]

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/0/0d/Down_by_Law_(1986_film)_poster.jpg/220px-Down_by_Law_(1986_film)_poster.jpg





قبلا بهم گفته بودن وقتی می خوای در مورد سبک یه کارگردان قضاوت شخصی داشته باشی،برو بهترین فیلمش رو ببین و از روی همون قضاوت کن.منم سر همین بعد از اینکه dead man رو دیدم تکلیفم با این جناب استاد جارموش روشن شد:Smiley11:.تا اینکه گذشت و اتفاقی این فیلم رسید دستم.هر چند بی میل بودم ولی از اون فیلمایی بود که باید میدیدمش.بعد از فیلم پشیمون نشدم از دیدنش اتفاقا به نظرم خیلی روون تر از مرد مرده بود.اما نظرمو در مورد کارگردانش عوض نکرد.اصولا از نظر من وقتی فیلمی که محور اجتماعی داره ،از نظر فرهنگی باید کمترین محدودیت هارو به خودش ببینه(البته می گه این چیزیه که من از یه همچین فیلمی انتظار دارم).شما وقتی 12 angry men یا elephant man رو می شینید می بینید کاملا محتوای فیلم و دیدگاه اجتماعیش براتون ملموسه حتی اگه تو اون جامعه زندگی نکنید.چون فیلمساز این رو در نظر گرفته که داره فیلمی میسازه که قراره وجهه ی بین المللی داشته باشه پس چه اونی که تو امریکاست و چه اونی که تو افریقاست باید درکش کنه.مثلا فکر کنید اگه جدایی نادر از سیمین توش موضوعی بود که مختص فرهنگ ایرانی ها می شد ایا اینقدر دیده می شد؟ا:Smiley59:اما نگاه جیم جارموش اینطور نیست (حداقل تو این دو فیلمش).جارموش داره داستان هایی رو به خورد بینندش میده که مختص فرهنگی محدوده.البته می گم این موضوع الزاما ضعف یه فیلم نیست.همون طوری که فیلم های موفق زیادی اینطورین.نمونه ی بارزش american history x اما این جور کارگردان ها که کم هم نیستن اصولا هدفشون 2 چیزه.یا اینکه اصلا فیلمشون رو بر پایه ی نمایش عام قرار ندادن و فقط مخصوص همون فرهنگ ساختن ( که در این صورت دلیلی نداره من برم دنبال این فیلم چون مخاطبش رو من قرار نداده) یا اینکه اصرار داره شما رو مجبور به پذیرش فرهنگ خودش بکنه (که اینم یه بی احترامی محضه به شعور بیننده:Smiley7:).ما تو فرهنگمون نه سرخپوستی داریم و نه کشور مهاجر پذیری هستیم.بگذریم...

down by law هم مثل dead man یه موضوع کنایی رو با ظرافت خاصی روایت می کنه.و اتفاقا هر دو هم اشاره خستگی و کلافگی مردم از تمدنشون و قوانین جدید داره(حالا با روایت متفاوت).اما داستان ظاهری فیلم در مورد 3 نفر هست که هر کدوم تا حدودی به ناحق رفتن زندان و بعد از یه مدت تصمیم به فرار می گیرن ...منفی ترین قسمت فیلم به نظرم سیاه و سفید بودن فیلمه که هیچ توجیهی براش پیدا نمیشه.یادم نیست از کی کجا این حرفو خونده بودم.ولی یکی از کارگردان های فیلم های سیاه سفید بود و می گفت اون موقع برای هر کدوم از سکانس ها تمام تلاشمون رو می کردیم تا کنتراست تصویر صحنه بالا باشه تا جزئیات وضوح لازم رو داشته باشه و بیننده رو اذیت نکنه.اما این موضوع تو هیچ کدوم از این دو فیلمی که دیدم صدق نمی کرد و این سیاه سفیدی در طول فیلم ادم رو کلافه می کرد.مخصوصا وقتی که هیچ سنخیتی با داستان و ریتم فیلم نمیبینی.مثبت ترین قسمت هم به نظرم بازی روبرتو بنینی بود که خیلی عالی بود.ریتم فیلم نستبا خوب دنبال میشه.بعضی از سکانس ها واقعا خوب از کار در اومدن.مثل اونجایی که از i scream شعار می سازن و یا اونجایی که به کلبه ای می رن که شبیه سلولشونه .و به نظرم نقطه برتری فیلم نسبت به مرد مرده همین هاست. موسیقی فیلم هماهنگی خوبی داره و بعضی از اشعار یه جاهایی به مفهوم فیلم کمک می کنه.شخصیت پردازی رو نمی تونم در موردش نظری بدم چون از دل یه فرهنگ غریب بیرون اومده.من از کجا بدونم یه مجری دهه 80 چه جور زندگی و رفتاری تو امریکا داشته؟:Smiley104:

خلاصه ی این دری وری هایی که گفتیم این میشه که down by law رو نگاه کنین ارزش دیدن داره.اما انتظار شاهکار رو نداشته باشین.چون فقط برای کسایی شاهکاره که عاشق جارموش هستن که قاعدتا اونا تا حالا این فیلمو دیدن.:Smiley36:

[Chandler Bing]

http://picoup.ir/images/78323257381657949225.jpghttp://picoup.ir/images/81042731193399845786.jpghttp://picoup.ir/images/62568722222666670954.jpg

خب بعد از مدت ها برگشتم سراغ فیلم دیدن، یه ذره از دنیای سریال فاصله گرفتم:Smiley36:
تو این چند روزـه 7/8 تا فیلم دیدم از دکتر استرنجلاو کوبریک و پرواز بر فراز اشیانه فاخته میلوش فورمن بگیر تا جان کارتر و ماپت ها.
دوتای اولی که نیازی به توضیح ندارند و از شاهکارهای تاریخ سینما هستند، جان کارتر هم بدترین تجربه ی سینمایی من بود، به معنی واقع کلمه افتضاح.
ماپت ها هم که برای بچه های 7/8 ساله به درد میخوره، نمیدونم چرا دیدم:Smiley36:
اما اخیرا دوتا فیلم دیدم که نمیشه درباره اش چیزی ننوشت. خاکستری (The Grey) و This means war.
قبل از دیدن این دو فیلم دید خوبی نسبت بهشون نداشتم، فکر میکردم از این اکشن های دوزاری هالیوودی هستن اما وقتی که دیدم نظرم کاملا عوض شد.
TMW فیلم به شدت سرگرم کننده ایه و حتما توصیه میکنم نگاه کنید، داستان درباره ی دوتا مامور سیا هست که با یه دختر اشنا میشن و تصمیم میگیرند سر به دست
اوردنش مسابقه بدن، این بین کلی اتفاق خنده دار می افته و البته صحنه های اکشن هم وجود داره. اما کفه ی کمدی رمانتیک فیلم به کفه ی اکشن فیلم میچربه.
کارگردان فیلم هم چند فصلی تهیه کننده ی سوپرنچرال، چاک و نیکیتا بوده. تام هاردی هم تو فیلم بازی کرده، از بازی اش واقعا لذت میبرم.
باز هم تاکید میکنم فیلم به شدت سرگرم کننده است و 1/30 از دیدن فیلم لذت میبرید.
TG صد و هشتاد درجه با چیزی که فکر میکردم فرق میکرد، انتظار چیزی مثل تیکن لیام نیسون رو داشتم، یه فیلم اکشن با ظرب اهنگ تند.
اما کاملا فرق میکرد، فیلم داستان 7 نفر از بازمانده های یه هواپیمای سقوط کرده است که در مسیر رفتن به چاه نفتی در شمال بودند.
لیام نیسون 54 ساله نقش یه شکارچی گرگ و خرس را دارد که وظیفه اش محافظت از کارکنان سکوی نفتی در السکاست. در طول فیلم سفر این 7 نفر رو میبینیم
که سعی میکنند نجات پیدا کنند و البته در این عمل تلفاتی هم میدن. فیلم از بازی ها خوبی بهره مند ـه و موسیقی فیلم کاملا در خدمت فیلمه.
جایی هست که با شنیدن موسیقی و تصاویر بی نظیری که Masanobu Takayanagi (فیلمبردار مبارز و بابل) گرفته کاملا احساس سرما میکنید.
همون جور که گفتم فیلم از نظر فنی کاملا سطح بالاست و داستان فیلم هم به طور کامل گفته میشه و با فلش بک هایی که به گذشته ی جان (نیسون)
زده میشه بیشتر با این شخصیت اشنا میشیم.فیلم یه پایان مبهم هم داره که به نظر من کاملا مناسب فیلم بود و از اینکه اینجوری فیلم رو تموم کردند کاملا راضی ام.
البته یه جایی خوندم که کارگردان گفته تا اخر تیتراژ صبر کنید تا سرنوشت جان مشخص بشه اما خبری نبود:Smiley36:
از 10 به فیلم TMW هشت میدم و به خاکستری هم با اطمینان نمره ی 9.
---------------------------------------------------------
یه فیلم دیگه هم دیدم، Chronicle. فیلم در ژانر سوپر هیرویی(ابر قهرمانی) و با تفاوت زیادی نسبت به کلیشه های این نوع فیلم ها.
فیلم از روش Found footage یا همون روش مستند سازی که در فیلم های ترسناک جدیدا باب شده استفاده کرده. که ابتکار جالبی بود.
تمامی عوال فیلم چند تا جوون 25 تا 35 ساله هستن، که به خوبی کار خودشون رو انجام دادن.
فیلم داستان اندرو با پسرخاله اش و یکی از پسرهای دبیرستان شون هست که توسط شی در زیر زمین قدرت ماورایی میگیرند. قدرتشون هم شمال کنترل اجسام با ذهن شونه، کم کم
یاد میگیرند که میتونند پرواز هم کنند. اندرو از مت و استیو قدرت بیشتری داره چون میتونه بیشتذ تمرکز کنه، و این سه تا با هم پیمان میبندن که به کسی صدمه ای نزنند اما
اندرو فکر میکنه موجودات قوی تر برتر اند نسبت به موجودات ضعیف تر و همین نقطه شروع داستان اصلیه فیلم...
فیلم برداری فیلم به این صورت که اندرو چون یه پسر خجالتی هست و جامعه گریزه، عادت داره از همه چیز فیلم بگیره و ما به این صورت با دنیای فیلم اشنا میشیم.
ابتکار فیلم در جایی که اندرو چون قدرت جابه جایی اجسام رو داره، میتونه دوربین رو به همه جا بفرسته، مثل سکانسی هست که بالای ساختمون نشستند
و دوربین مانند هلیکوپتر به دورشون میچرخه. یا سکانس مبارزه ی اخر که از دوربین های امنیتی شهر یا گوشی موبایل استفاده شد.
فیلم یه پایان بندی زیبا هم داره که کاملا داستان فیلم رو تموم میکنه و جایی برای دنباله سازی نمیذاره.
میتونید از لینک های زیر این سه فیلم رو دانلود کنید.

Coriolanus 2011 Blu-Ray 720p
(http://www.tvworld.info/thread2289-9.html#post46801)The Grey 2012 (http://www.tvworld.info/thread2293-7.html#post49269)
This Means War 2012 (http://www.tvworld.info/thread2293-7.html#post49523)

چقدر نوشتم انگشت درد کرفتم.:Smiley14:

[Ehsan_keen]

http://picoup.ir/images/77578808146001151391.jpghttp://picoup.ir/images/23773997866114732766.jpg

من این دو تا فیلم رو تازه دیدم.راستشو بخواین من این دو فیلم رو گذاشته بودم برای زمانی که واقعا حوصله فیلم دیدن دارم چون واقعا خیلی تعریف شده بود و تبلیغاتشون خیلی قوی بود.
فیلم اول یعنی دیکتاتور فیلم زیاد جالبی نبود و مسخره بود من فکر میکردم که قراره خیلی خنده دار باشه حتی از فیلم great dictator چارلی چاپلین هم قراره بهتر باشه ولی اونتور که فکر میکردم نبود و خیلی مسخره بود که البته کمی هم ایران رو مسخره میکرد.کسایی که این رو دیدن منظورم رو خوب میفهمن.حالا اگه بخوام داستانشو بگم یه دیکتاتور که مردم میکشه و انرژی اتمی برای جنگ میخواد.دولت آمریکا ازش میخواد که به جمهوری تبدیل بشه ولی به هیچ و جه قبول نمکنه که بالاخره میدزدنش و سبیل هاشو (اگه تو تصویر نگاه کنین)میبرن و هیچکی نمیشناسدش.که میره بین مردم عادی.من فقط دو صحنه قشنگ دیدم که یکی این دو هستشhttp://picoup.ir/images/63350963708411647885.jpg ویکی اون صحنه ی j*e*r*k*i*n*g -off :Smiley36::Smiley36: که باحال بود من کلا به این فیلم از ده امتیاز 6 رو میدم.

حالا در باره یه فیلم دوم یعنی hunger games بگم که خیلی بیشتر توقع داشتم.ماجرا در باره چند سال آینده هست که هر سال یک مسابگه به نام hunger games برگزار میشه که از هرمنطقه یعنی 12 منطقه 2 نفر یکی پسر ویکی دختر انتخاب میشه.در منطقه 12 یک دوختر کم سال که حالا دقیقا یادم نیست فکر میکنم 11 ساله انتخاب میشه خواهرش به جای او داوطلب میشه که شخصیت اول فیلم اون بود.
نمیگم فیلم خیلی بدی بود ولی خیلی توقع داشتم.
امیدوارم که اگه نمیدونین این چهار گانه هست که تو فیلم های بعد بهتر بشه.ولی یه چیز بگم که نقش ها فوقولعاده اجرا شده بودن ولی فقط یه ذره داستانش مشکل داشت
من به این امتیاز 7 میدم.
واقعا ناراحتم که چرا این دو فیلم رو با 1080 دانلود کردم.
1000 رحمت بر این battle ship که اینقدر بد گفتن ولی قشنگ بود.

[prongz]

البته یه جایی خوندم که کارگردان گفته تا اخر تیتراژ صبر کنید تا سرنوشت جان مشخص بشه اما خبری نبو
اشکان جان بعد از تیتراژیه شات از فیلم رو نشون میده که زده گرگه رو نفله کرده افتاده روش:Smiley36:.البته خودمم نفهدیم که جان هم مرده بود یا نه:Smiley39:

[nlarijani]

Festen





http://4.bp.blogspot.com/-VujAqnrTlMo/T-QxjycLaVI/AAAAAAAAAH4/8cjevYN0WOA/s1600/festen.jpg

این فیلم دانمارکی که با ترجمه انگلیسی The Celebration در سال 1998 توسط توماس وینتربرگ ساخته شده در لیست IMDB جزو 250 فیلم برتر انتخاب شده بود ( الان نیست :Smiley36:).

Festen (1998) - Full cast and crew (http://www.imdb.com/title/tt0154420/fullcredits#cast)


داستان فیلم در مورد جشن تولد 60 سالگی یه پدرموفق و پولداره که دوستان و فامیلها رو به هتلش دعوت کرده و جشن بزرگی ترتیب داده. پسر بزرگش ، کریستین ، سر میز و جلوی همه مهمانها میگه که پدرش از بچگی به اون و خواهرهاش تجاوز میکرده و مادرش هم در جریان این کار بوده و واکنشی نشون نمی داده . کل فیلم رو دعواهای بین خواهر و برادرها و پدر تشکیل میده .کریستین ، برادر و خواهرش هر کدوم ظاهرا به نوعی از مشکلات روانی رنج میبرن ، کما اینکه یک خواهر دیگه اشون ، لیندا، هم به همین دلیل خودکشی کرده.
این فیلم شاید موقعی که ساخته شد یه جورایی تابو شکنی بود برا خودش ، ولی الان ؟!
از نظر من فیلم متوسطیه ، من به این فیلم بیشتر از 5 یا ماکسیمم 6 نمی دم . شاید چون فیلمایی توشون دعوا و جار و جنجال زیاده رو زیاد دوست ندارم ، ولی فیلم در مورد خیلی چیزا ، اتفاقا و شخصیتها توضیح نمیده و سوالای زیادی باقی میمونه که بیننده رو سر در گم میذاره، شخصیت مادرکریستین اصلا رنگی نداره و اگر هم نبود هیچ اتفاقی نمی افتاد چه بسا فیلم منطقی تر هم به نظر می رسید.رابطه کریستین با برادرش ، خواهرش ، مادرش و حتی با خدمتکارای هتل کاملا تعریف نشده اس و در نهایت پایان فیلم با اون چیزی که از شخصیت پدر نشون داده بودن کاملا مغایرت داره. ...

http://klausming.files.wordpress.com/2012/03/festen.jpg

[prongz]

در لیست IMDB جزو 250 فیلم برتر انتخاب شدهنبودا:Smiley92:

[Chandler Bing]

قبلا بودش مجتبی، ما هم تو تاپیک 250 فیلم برتر گذاشته بودیم، جدیدا خارج شده
این لینک صفحه اش.
http://www.tvworld.info/thread10419-23.html#post57400
موقع پیدا کردن لینک هم کلی دردسر داشتیم، یادش بخیر:Smiley35:
فیلم 229 بوده

[prongz]

قبلا بودش مجتبی، ما هم تو تاپیک 250 فیلم برتر گذاشته بودیم، جدیدا خارج شده
این لینک صفحه اش.
http://www.tvworld.info/thread10419-23.html#post57400
موقع پیدا کردن لینک هم کلی دردسر داشتیم، یادش بخیر:Smiley35:
فیلم 229 بوده

می دونم بود اشکان.خودمم دیدمش یه مقاله خونده بودم که می گفت به وینتر برگ می گن برگمن ثانی(محبوب ترین کارگردانمه) اما...بگذریم منظورم این بود دوستمون الان پست داده خووب.:Smiley36:بی خیال.تاپیکو دیدم با هوس در افشانی کردم:Smiley14:برم بشینم یه مطلب واسه گرند تورینو بنویسم:Smiley114:

[nlarijani]

می دونم بود اشکان.خودمم دیدمش یه مقاله خونده بودم که می گفت به وینتر برگ می گن برگمن ثانی(محبوب ترین کارگردانمه) اما...بگذریم منظورم این بود دوستمون الان پست داده خووب.:Smiley36:بی خیال.تاپیکو دیدم با هوس در افشانی کردم:Smiley14:برم بشینم یه مطلب واسه گرند تورینو بنویسم:Smiley114:

من بالاخره متوجه نشدم شما میدونید بود یا نه :Smiley69: در ضمن فکر می کنم اینجا جاییه که نظرمون رو می نویسیم ، نه اینکه برای کارگردانا به خاطر اسمشون هورا بکشیم . من نطرمو در مورد این فیلم گفتم حالا میخاد برگمن ثانی باشه یا خود برگمن :Smiley35:

[prongz]

http://s1.moviefanfare.com/uploads/2011/01/Gran-Torino-Poster-2008.jpg


.:IMDB:. (http://http://www.imdb.com/title/tt1205489/)




اسم ایستوود رو که می شنوم یاد سرجیو لئونه فقید میوفتم<):).یه جورایی انگار نمی شه از خوب بد زشت جدا بدونمش.واسه همین دیدن ایسوود تو این سبکا همیشه واسم غریب بوده.اما به هر حال فیلم گرن تورینو فیلم نسبتا خوش ساختیه.از اون فیلماییه که همه چیز به اندازه رعایت شده و تک محوری نیست.یه داستان کلیشه ای اما پربار (داستان در مورد تقابل یه سرباز قدیمی امریکا تو جنگ کره و تقابلش با نژاد اسیای دور توی امریکاست )داستان خیلی خاصی نیست اما برای یه فیلم خوب کفایت می کنه.

بازیگر زیادی هم نمیخواد.یه ایستوود رو که داشته باشید (که اتفاقا در مقام کارگردان دقیقا می دونه چی می خواد از بازی خودش) کافیه .نیازی به یه لشگر بازیگر مطرح نیست چون بار اصلی فیلم رو دوش بازیگر نیست.ایسوود مثل اکثر کارای اخیرش بازم نقش یه پیر مرد اخمو و بداخلاق رو داره که سر پیری تحت یه چالش بزرگ مجبور به تغییر دیدگاهای زندگیش میشه.از خیلی جهات نقشش خیلی نزدیک به نقشش توی عزیز میلیون دلاری هست که این روند تکراری می تونه برای یه نقطه منفی به حساب بیاد.

موسیقی فیلم کاملا کمرنگه اما بی تاثیر نیست.خود من تاثیر زیاد موسیقی حتی اگه فیلم رو تحت تاثیر بزاره خیلی بیشتر می پسندم.محیط فیلم قراره برامون بیانگر یه محل پر از شرور و بزه کارو ... باشه اما برای من که ایرانم همچین جای بدی هم نبود.خونه های ویلایی منطقه های اروم باغچه های بدون حفاظ که خود به خود برای من حس امنیت شهروند رو القا می کنه ،همه ی اینا نشون دهنده یه مکان پر از ارامشه.اما چیزی که فیلم میگه چیز دیگه اس.به خاطر همینم هست که هیچ وقت از فیلمایی که با دید فرهنگی خاص ساخته می شن خوشم نمیاد.سکانس ها خیلی درگیرتون نمی کنه.بیشتر سکانس ها فقط دنبال روایت خط داستانی فیلم هستن به غیر از یکی دو تا استثناء.مثل صحنه ای که والت میره پیش کشیش اعتراف کنه ولی به همه ی گناهان ریزش اعتراف میکنه به غیر از کشتن مردم توی کره.و بعد می فهمی که دلیلش این بوده که همیشه سعی داشته که فراموشش کنه.

باز هم می گم گرن تورینو فیلم خیلی خوبیه.اما این همه تعریف و تمجید زیاده رویه.اگه بخوام بهش رتبه از 10 بدم 7.5 به نظرم عادلانه اس.در صورتی که از imdb ریت 8.3 گرفته.

اضافه شده در : 6 minutes


من بالاخره متوجه نشدم شما میدونید بود یا نه :Smiley69: در ضمن فکر می کنم اینجا جاییه که نظرمون رو می نویسیم ، نه اینکه برای کارگردانا به خاطر اسمشون هورا بکشیم . من نطرمو در مورد این فیلم گفتم حالا میخاد برگمن ثانی باشه یا خود برگمن :Smiley35:

عزیز جان من قصد ناراحت کردن شمارو نداشتم.صحبت من در مورد رتبه فیلم بود که فرمودید گفتم شاید دوست داشته باشین اصلاحش کنین.اون حرفی هم که زدم نظر شخصی خودم نسبت به فیلم بود.این مغایرتی با نظر شما نداشت.به هر حال اگه اون یه کلمه که سعی کردم با شکلک توضیح بدم بیشتر یه شوخیه تا چیز دیگه باعت ناراحتیتون شد ازتون عذر میخوام

[nlarijani]

من ناراحت نشدم و نیازی به عذر خواهی نیست prongz عزیز ، فقط کمی تعجب کردم ، شاید به خاطر اینکه منظورتونو متوجه نشدم :Smiley35: رتبه فیلم رو هم تو لینک سایت دیدم و با IMDB چک نکردم . الان درستش می کنم . ممنونم :Smiley35:

[Irag]

white snow and the huntsman

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/8/8f/Snow_White_and_the_Huntsman_Poster.jpg/215px-Snow_White_and_the_Huntsman_Poster.jpg

Snow White and the Huntsman (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1735898/)

داستان این فیلم خلاصش همون چیزی که در عنوان فیلم هست یعنی داستان "سفید برفی" که شاید هزاربار شینده باشیم و دیده باشیم و خوانده باشیم.
و اما فیلم ما هم تفریبا همین روایت و همین خط داستان سفید برفی را که توسط نامادری‌ جادوگرش زندانی میشه و قرار همه زیبایی های دنیا رو مال خودش کنه و هیچکس نباید از ایشان زیباتر باشه!
را دنبال میکنه ولی با چند تفاوت مثل اینکه شخصیت جدیدی به نام "شکارچی" به داستان اضافه میشه و مامور قتل سفیدبرفی میشه و ...
---
فیلم تقریبا هیچ دیالوگ تفکرآمیزی که چرا این زن جادوگر اینقدر حساسیت داره و یا فلسفه‌ي این همه تکبر و خودخواهی ایشان چیست؟! را دنبال نمیکنه
اصلا دیالوگ‌ها در حد ردوبدل شدن این که ما کجا هستیم باید چه کار بکنیم باقی مانده و به شدت سکانس‌ها شتاب زده است!
فیلم با اینکه تقریبا 2 ساعت ربع وقت داره ولی اصلا تلاشی برای موشکافی حداقلی از چیستی! این همه دردسر از طرف نامادری نداره!
شاید تنها دلیلش این باشه که ایشان در سپاه تاریکی بوده!!! که کاملا مضحکه!
به نظرم این فیلم زیر 5 نمره داره این نمره هم به خاطر فقط جلوه‌های ویژه و تصاویر لذت بخش محیطی!
البته در این فیلم بازیگران بزرگی بازی میکنن که اتفاقا زن جادگر با بازی خانم "چارلیز ترون" بهترین بازیگر این فیلم هست. و البته یک زن دیگر هم در این فیلم نقش قابل ستایشی داره که ایشان "فلورانس" نام داره که فقط خواننده‌ی تیتراژ پایانی و تبلیغات این فیلم بودن!! :Smiley36:

[Mehrd@d]

[CENTER]white snow and the huntsman
شاید تنها دلیلش این باشه که ایشان در سپاه تاریکی بوده!!! که کاملا مضحکه!
به نظرم این فیلم زیر 5 نمره داره این نمره هم به خاطر فقط جلوه‌های ویژه و تصاویر لذت بخش محیطی!
:Smiley36:

چطوری ایرج آقا
حیف که فردا امتحان دارم وگرنه حسابی با هم چت میکردیم سر این 5 دادنت به این فیلم
خدا وکیلی ....خدا وکیلی
5 هست
یا تو هم مثل من مشکل پسند شدی تو فیلم ها و سریال ها
راستش همین الان این فیلم تو ریل دانلودم بودم
دیدم نوشتی اومدم ازت بپرسم بگیرمش یا نه
یا برم چیز دیگه بگیرم
در حد 7 هم باشه خوبه
من نیگاه میکنم
ولی اگه فکر میکنی زیر 5 هست و با رو در واسی 5 دادی بگو
که کمپلت بیخیال بشم

شبت هم بخیر ایرج خان

[Irag]

The Raid: Redemption - 2011


http://picoup.ir/images/40653785118528422966.jpg

http://www.imdb.com/title/tt1899353

ماجراي فيلم بسيار ساده و سرراست تشريف داره:
قراره كه يگ گروه از نيروهاي ويژه پليس به يك ساختمان مسكوني كه پر از خلافكار و اراذل اوباش حمله كنن. كه شما هم در طول فيلم چگونگي نفوذ به اين ساختمان و اتفاقات بعدش رو دنبال مي‌كنيد ...
فيلم در سبك رزمي و حادثه‌ايي طبقه‌بندي ميشه (اگه چنين طبقه‌‌ايي باشه!)
فيلم كمترين ديالوگ ممكن رو در هر سكانس دنبال ميكنه
هرگز شما را با طولاني كردن يك سكانس خسته نمي‌كنه البته اگر سكانسي هم در فيلم طولاني باشه مطمئن باشيد باتوجه به سبك و هنر كارگردان و فيلم‌‌برداري معركه شما خسته نمي‌شيد.
از اونجايي كه فيلم روايت و داستان ساده‌ايي داره و تقريبا همه چيز شفاف و روشنه اصلا در فيلم ديالوگ و يا سكانس فلسفي و يا قلمبه نخواهيد ديد و نخواهيد شنيد.
فيلم ما اهل يكي از كشورهاي اسياي شرقي است كه احتمالا اندونزي باشه و اتفاقا سبك مبارزات در فيلم هم يك اسم خاصي داره كه متعلق به همان منطقه ميشه ولي متاسفانه من فراموش كردم.
خيلي وقت بود كه بعد از پايان يك سكانس هيجاني براي قهرمان فيلم دست نزده بودم كه در اين فيلم مجبور شدم چندبار دست و سوت بكشم. البته باتوجه به اينكه من 3 بار تا به حال فيلم رو ديدم و يك بار هم در يك جمع 20 نفره موفق شدم ببينم اين تجربه دست و سوت كشيدن رو به صورت "جمعي" هم انجام دادم.
خشونت در سر تا سر فيلم موج ميزنه ولي به نظرم خشونت اين فيلم بين طبيعي و فانتزي در رفت و آمده!
موسيقي فيلم عاليست؛عالي يعني كه از تصوير جلوتر نيست يا عقب‌تر نيست؛يعني باتصاوير فيلم اوج ميگيره و با تصاوير فيلم فرود داره خيلي روان و بجا. اصلا زياده‌روي نداره.
نكته‌ي اخر اينكه استفاده از ابزارآلات جنگي اعم از سرد و گرم به اندازه است يعني سكانسي نيست كه استفاده از هر كدام از اينها غيرمنطقي به نظر بياد نكته‌ايي كه به نظرم در فيلم‌هاي تجاري هاليوود اصلا رعايت نميشه.
امتياز من هم به اين فيلم: 9
حاشيه:
1. فيلم براي كساني كه دوست دارن در جمع خانواده تماشا كنن صددرصد تضمين شده است.
2. اين فيلم در وبلاگ شخصي Mike Shinoda (رپر لينكين پارك) توسط ايشان توصيه شده.
3. فيلم هيچگونه نماد يا محتواي ضداخلاقي يا انحرافي رو ترويج نميكنه اينم براي اونايي كه خيلي مراقب اينجور چيزها هستند.
4. خوب سايت IMDB هم 7.8 امتياز ناقابل رو لطف كرده.

[Irag]

Pan's Labyrinth - 2006


http://picoup.ir/images/57789792233702117736.jpg

Pan&#39;s Labyrinth (2006) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0457430)

داستان فيلم اگر بخوام ساده و خلاصه بگم داستان يك دختري با روياهاي عجيب هست ... همين! و به اضافه چندتايي داستان فرعي ديگه مثل جنگ داخلي اسپانيا و يك ناپدري نظامي و خشن و جدي و يك مادر مطيع و مريض كه عاشق دخترشه و چندتايي ديگه كه بهتره ندونيد و فيلم رو تماشا كنيد ...
فيلم دنياي فانتزي و رويايي كودكانه و دخترانه‌ را با يك دنياي زمخت و جنگ زده و خشن به صورت كاملا حرفه‌ايي و لذت‌بخش كنار هم قرار داده. در طول فيلم شما اصلا متوجه فانتزي بودن يا ظاهري و غيرعادي بودن دنياي فانتزي نمي‌شيد چون كه حسابي با دنياي واقعي قاطي شده
درام فيلم شرقي و دلچسب از كار درآمده و تا آخر فيلم اين درام حفظ ميشه.
دو تا بازيگر در اين فيلم از مابقي بهتر نقش ايفا كردن يكي نقش اول و دختر دوست‌داشتني فيلم هست و ديگري زن خدمتكار و مورد اعتماد مادر دختر هست كه حسابي نقش يك زن روستايي و قوي رو خوب بازي كرده و صدالبته چهره و گريم مناسبش
يك موضوعي كه اصلا در فيلم‌هاي ايراني رعايت نميشه ايجاد يك محيط گرافيكي و يك تــــم منظم در كل فيلم كه رنگ و لعاب ثابت تا آخر فيلم داشته باشه. تم اين فيلم هم يك نوع رنگ سبز لجني و تيره كه اتفاقا با محيط اتفاقات فيلم سازگاري داره استفاده شده كه درك تصويري رو آسان ميكنه.
نكته‌ِ مهم كه همون اول هم اشاره كردم كنار هم قرار دادن دو نوع محيط كاملا متضاد باهم است يك محيط كودكانه و دخترانه و يك محيط كاملا خشن و بزرگسال و واقعي و حتي سياسي در اين فيلم بسيار بسيار عالي انجام شده. مثلا در برخي سكانس‌ها ما خشونت‌هاي درجه يك داريم كه به هيچ وجه انتظارش رو نداريم.
نكته‌ي جالب اينكه كارگردان اين فيلم كارگردان فيلم‌هاي تجاري و اكشني مثل "هل بوي" و "بليد2" تشريف داره كه خلق چنين شاهكاري بعيد به نظر مي‌رسيد!
موسيقي فيلم كه ديگه نيازي به تعريف نداره موسيقي اين فيلم يكي از شاهكارهاي تاريخ موسيقي فيلم هست بدون شك يك موسيقي كاملا درام و رمانتيك كه انگار خود موسيقي داره داستان فيلم رو روايت ميكنه. كاملا هم‌وزن داستان و اتفاقات فيلم.
من اين فيلم رو در ليست برترين فيلم هاي تاريخ سينماي شخصي خودم اون بالاي بالا گذاشتم.
امتياز من به اين فيلم 10 كامل.
--------------------------------
حاشيه:
1.اين فيلم موفق شد در اسكار 3 جايزه برنده بشه. (البته شخصا جايزه‌هاي اسكار براي من همون‌قدر اعتبار داره كه سايت imdb به فيلم‌ها امتياز ميده!!!!)
2. اين فيلم 2 مرتبه هم از تلويزيون خودمون پخش شده.
3. اين فيلم نامزد دريافت جايزه در بخش خارجي جشنواره فيلم فجر هم بوده.
4. فيلم براي تماشا در جمع خانوادگي كاملا مناسب و تضمين شده است.
5. البته برخي نقادان عزيز روي نشانه‌ها و اشكال محيطي و شخصيت‌هاي خيالي فيلم نظرات خاصي دارند از جمله اينكه شايد منتقل كننده‌ي مفاهيم انحرافي باشه كه شخصا اين قضيه رو زياد جدي نمي‌دونم حتي اگه حقيقت هم داشته باشه توانايي تأثيرگذاري نداره.

[Chandler Bing]

كارگردان اين فيلم كارگردان فيلم‌هاي تجاري و اكشني مثل "هل بوي" و "بليد2" تشريف داره كه خلق چنين شاهكاري بعيد به نظر مي‌رسيد!

اتفاقا اینجوری نیست، گیلرمو دل تورو از کارگردان هایی هست که سبک خاص خودش رو داره. یکی دیگه از بهترین فیلم هاش اینه:
The Devil&#39;s Backbone (2001) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0256009/)
به نظرم یه جورایی مثل تیم برتون میمونه، دنیای فانتزی خودش رو خلق میکنه.
جالب اینجاست که پیتر جکسون کاملا بهش اعتماد داره و کارگردانی هابیت رو بهش سپرده بود اما بعد از اتفاقاتی که سر پروژه امد کشید کنار
اما همچنان در کنار جکسون کار فیلمنامه ی هابیت رو انجام داد.
دوتا هل بوی هم فیلم ها خوبی بودن، یا حداقل من دوسشون داشتم.

[Irag]

The Yellow Sea - 2012


http://picoup.ir/images/87583339914451221923.jpg

The Yellow Sea (2010) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1230385)

داستان از آنجا شروع ميشه كه يك مرد خانواده باگذشته‌ي نه چندان پاك همسرش ناپديد مي‌شود! و او كه باگذشته به خاطر خانواده فاصله گرفته بود حالا به خاطر خانواده مجبور مي‌شود دوباره با گذشته‌ي خلافش آشتي كنه و او مأمور ميشه تا يك شخص كله‌گنده رو بكشد و ...
فيلم درياي زرد فيلمي با تم خياباني و زد و خورد و دعواهاي خياباني است فيلم آنقدر خودش را درگير نقش اول مي‌كند كه بيننده گاهي اوقات از عذاب‌هايي كه بر سر نقش اول مرد فيلم مي‌افتد عذاب ميكشد!
فيلم يك محيط كاملا طبيعي با اتفاقات ناجور طبيعي مثل تصادف و خشونت‌هاي ناگهاني و بدون برنامه‌ريزي شده انسان‌هاي گاها بي‌گناه و عادي است.
فضاي فيلم ناامني و خشونت بدون مرز را القا ميكنه و تعمدا بر استفاده از سلاح سرد به جاي سلاح گرم تاكيد مي‌كند تا فضاي خياباني و خشونت گروه‌هاي كوچيك رو حسابي به خورد بيننده بده
اگه دنبال يك سري سكانس‌هاي بلند و گفت‌وگو محور هستيد سراغ اين فيلم نريد چون اگه سكانس بلندي هم در فيلم باشه بيشتر اوقات با ديالوگ‌هاي كوتاه دنبال ميشه و از اين مهمتر اينكه گاها برخي سكانس‌ها بدون ديالوگ و فقط با نماهاي چهره به چهره ادامه پيدا ميكنه.


http://picoup.ir/images/56001481741995238362.jpg

و اما چگونگي نمايش زد و خورد در فيلم مهم‌ترين قسمت و مهم‌ترين ويژگي مثبت فيلمه! اينكه هر آدم در فيلم تا آنجايي كه ميتونه ميجنگه و مبارزه ميكنه تا زنده بمونه و استفاده از هر وسيله‌ايي براي زنده ماندن و آسيب زدن به دشمنش و لذت بخش‌ترين قسمتش كه خودم بهش خيلي علاقه دارم نمايش يك خون واقعي و لخته شده روي صورت يا روي يك ديوار و زخم‌هاي عميق و فرياد كشيدن و زجر ديدن ... (عاشق خشونتم)

فيلم از نقش اولش قهرمان مي‌سازد ولي بدون ادعا اينكار رو ميكنه بدون شگفتي و بدون معجزه!
سكانس‌هاي عجيب و تلخ حتي در جايي كه نقش اول مرتكب خشونت آميزترين كار ممكن مي‌شود در اين فيلم به نظرم انقدر زياد و جديد هست كه در انتهاي فيلم حتما در ذهنتان باقي ميمونه.
آدم‌هاي بد فيلم حسابي بد هستند ولي كار غيرمنطقي انجام نمي‌دهند كه يه وقت احساس كنيم با يك سري هيولا مواجه هستيم. ديالوگ‌هاي پينگ پنگي بين شخصيت‌ها سريع و خلاصه و واقعي هستند و يكي از كارهاي جالب و صدالبته تكراري ولي مهم شخصيت‌سازي و تيپ‌سازي در فيلم هست كه به نظرم در "درياي زرد" خوب و به اندازه هست.
فيلم رو با دوبله و سانسور ديدم كه حسابي به داستان و فضاسازي نسخه‌ي اصلي آسيب زده بود!
ولي اعتراف مي‌كنم كه فيلم آنقدر جذاب نيست كه مثلا بعد از گذشت يك زمان طولاني از فيلم اصلا متوجه زمان نشويد احتمال خسته شدن هست كه اين خاصيت صبور بودن تيم‌هاي سازنده آسياي شرقي است شخصا چندتا فيلم تا حالا با اين سبك ديدم كه يكمي صبر و حوصله نياز دارد.
امتياز من به اين فيلم: 8

[Bill The Butcher]

مرسي از مطلب خوبت اما براي اين كامنت :


(عاشق خشونتم)

توصيه ميكنم به يه متخصص مراجعه كني جوون! :Smiley36::Smiley17:

[Irag]

Ghost Dog: The Way of the Samurai - 1999


http://picoup.ir/images/20941246567336027556.jpg


Ghost Dog: The Way of the Samurai (1999) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0165798)

داستان در رابطه با زندگي و منش يك قاتل معتقد و متعهد به "فرهنگ سامورايي" است و ماجراهاي درگيري اين شخصيت با گروه‌ها و شخصيت‌هاي بد (بدتر) قصه و ...
داستان و ايده همه تكراري است و قبلا بارها و بارها اين ايده پرداختن به زندگي يك قاتل رو در فيلم هايي مثل "حرفه‌ايي" ديديم ( از نوع درجه يكش) اينجا فقط يك مطلب اضافه داره اونم منش زندگي و رفتاري قاتل قصه ماست كه به جاي آب دادن به گل‌ها و محبت كردن و كمك كردن به يك دختر بچه (ناتالي پرتمن در فيلم حرفه‌ايي) دوست قاتل ما،نقش اول قاتل ما در سكانس‌هاي متعدد مشغول "كفتر‌بازي" است! و يا هميشه در حال مطالعه قوانين فرهنگ سامورايي است (دقيقا نه به اين معنا ولي يه چيزي تو همين مايه‌هاي سامورايي بودن) و شايد تفاوت ديگه در رنگ پوست قاتل قهرمان باشه ...
داستان‌هاي تكراري و ايده‌هاي تكراري هميشه در سينما اتفاق مي‌افته و هميشه كارگردان‌هاي بزرگ و كوچيك يك ايده و يك داستان رو چندبار با فضاهاي متعدد و متفاوت امتحان ميكنن ولي اينطورم نبوده كه هميشه اولين ايده بهترين باشه و يا جديدترين اجرا (مثلا متعلق به سال 2012) بهترين ايده و اجرا باشه ... مثلا ما در فيلم‌هايي كه ايده دزدي از بانك رو محور داستان خودشون قرار ميدن زياد داشتيم كه به نظرم همه هم نسبتا تكراري با قضيه برخورد كردن ولي خوب در جزئيات اجرا و فرم كار بوده كه هميشه دلچسب‌ترين و معروف‌ترين و پرجذابه‌ترين فيلم خودش رو از مابقي مجزا كرده.
حالا اين قضيه در خصوص پرداختن به زندگي يك قاتل كه قراره قهرمان داستان فيلم ما هم باشه وجود داره دقيقا فيلم GHOST DOG تكرار همه‌‌ي جزئيات است بدون هيچ ايده‌ي نو و فرم تازه‌ايي يعني دقيقا سر جايي كه بايد از رقبايش فاصله بگيره (پرداخت به جزئيات و فرم تازه) قافيه رو مي‌بازه!
چيز دندون‌گيري نه در محتواي سريال هست نه در مبارزات و مثلا نحوه‌‌‌ي كشتن و ... هيچي! حتي به نظرم كاريزماي قاتل با بازي " " خوب از كار درنيومده.


http://picoup.ir/images/92139211613651894792.jpg

فقط و فقط قسمت قابل احترام فيلم "تيم موسيقي" است بدون شك! اگه اهل گوش دادن به موسيقي هيپ‌هاپ باشيد حتما نام "استاد RZA" رو شنيديد. RZA از اون سري خواننده‌هاي رپي هست كه منش خاصي براي خودش تعريف كرده كه اتفاقا با داستان فيلم ما هم كاملا ميزونه! RZA خودش علاقه شديدي به موسيقي شرقي و فرهنگ سامورايي داره كه اتفاقا يك گروه با نام و عنوان ژاپني هم تشكيل داده. {اطلاعات بیشتر اینجا (http://en.wikipedia.org/wiki/Wu-Tang_Clan) کلیک کنید** استاد كارهاش حرف نداره و مطمئنا تنها قسمت برتر فيلم و ويژگي مثبت فيلم بيت‌ها و خوانندگي استاد RZA هست. كه اتفاقا در يكي دو جاي فيلم هم در حد ردوبدل كردن يكي دو تا ديالوگ ظاهر ميشه! {مثل تصویر بالای همین پاراگراف**
كلا ظاهر و باطن فيلم همينه!
اميتاز من به فيلم: 5

[Bill The Butcher]

مرسي از مطلبت. بازم بنويس...

اما قبل از اينكه بگي فيلمي مث گوست داگ "ظاهرو باطنش" چيه خيلي چيزا قبلش بايد ديده باشيو خونده باشي كه بعيد ميدونم هيچ كدوممون تو اون مايه ها باشيم.
بايد سينماي جارموشو بشناسيم. بفهميم چرا ژانر گنگستري (كه انتخاب مسخره اي واسه كسي مثه جارموشه) رو انتخاب كرده. چه فلسفه اي رو داره توضيح ميده. وجهه هاي نقد نژادپرستي فيلم چيه. هنري سيلوا و گري فارمر تو اين فيلم چيكار ميكنن. اون بستني فروشه فرانسويه چي ميگه.راشومون اين وسط چه ربطي داره. اصن چرا موزيك فيلم هيپ هاپه و.....
در كل اينكه راجع به يه فيلم ساده گنگستري صحبت نميكنيم. گوست داگ فيلم بسيار عجيب و پيچيده و پر حرفيه :Smiley17:

[Irag]

Mars Needs Moms - 2011


http://picoup.ir/images/75631146712919809687.jpg

Mars Needs Moms (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1305591)

داستان از اين قراره كه مريخي‌ها به مامان‌هاي زميني‌ها احتياج پيدا كردن! البته نه همشون بلكه يكي به عنوان مادر نمونه! و يك پسر زميني‌ام اين وسط هست كه از امر و نهي مادرش موقتا خسته شده و آرزو داره يه روز از دست امر و نهي مادر خلاص بشه (فقط زباني عنوان ميكنه نه از ته دل) و ...
اين داستان من رو ياد داستان انيميشن "جیمی نوترون پسر نابغه (http://www.imdb.com/title/tt0268397)" ميندازه اونجا هم تقريبا چنين داستاني با 40درصد تفاوت روايت وجود داشت. ولي فقط داستان‌ها به همديگه شباهت دارن وگرنه انيميشن "Mars" در مقابل "" بيشتر شبيه يه شوخي ميمونه! تقريبا مثل نسبتي كه بين "گوست داگ" و "حرفه‌ايي" براتون تعريف كردم!!
ايده و داستان عاليه ولي واقعيتش رو بخواهيد به تيم خوبي واگذار نشده. تيم سازنده تقريبا توانستن به صورت كاملا حرفه‌ايي ايده‌كشي كنن. (تقريبا شبيه كاري كه كانيه وست با اهنگ E.T كتي پري كرد!! با اون صدا و ليريك افتضاحش اصلا كي گفته اين يارو بايد رپ بخونه؟؟!!)
اگه به كارهايي كه از "ديزني" متولد ميشه خوب نگاه كنيد ميزان طنز‌هاي كلامي و يا تقريبا بزرگسال رو كم مي‌بينيد. بيشتر محصولات ديزني به يك شكل و كاملا كودكانه ساخته ميشن. و شخصا معتقدم كارهاي ديزني از نظر شوخي و طنز و تنوع "جدي‌تر" و "خشك‌تر" هستند نسبت به رقبايي همچون پيكسار و ... اين انيميشن هم سخت در تلاش كه مطلب مهم و اون "بيشتر بدانيد" (كه تو امتحان هم نمياد) رو به مخاطبش منتقل كنه.
رنگ‌آميزي و تنوع بصري مثل اكثر انيميشن‌ها در اندازه استاندارد هست ولي ايده‌ي نو نداره! طراحي شخصيت آدم فضايي‌ها كه به نظر مي‌رسيد يك موقعيت باشه براي هنرنمايي طراحان ولي از اين موقعيت درست استفاده نشده چرا كه به شدت نخواستني و نكبت از كار دراومدن!
نكته‌‌ي مثبت قضيه شايد تنها در شخصيت‌پردازي است كه در خصوص نقش دوم اتفاق افتاده كسي كه كارهاي عجيب و ناگهاني انجام ميده و با اينكه مبتكر هم هست ولي خرابكاري هم زياد داره حداقل باعث يكم تنوع شده ...
از اونجايي كه آدم بي‌انصافي نيستم يك سكانس تاثيرگذار در انتهاي فيلم وجود داره كه به شدت رمانتيك و درامه كه حسابي من يكي رو تحت تأثير قرار داد.
خلاصه اينكه هر وقت "The Tree of Life" فيلم به حساب بياد اين انيميشن هم يه انيميشن خوب به حساب مياد!
اميتاز من: 4.5

*حيف شد خشونت هم نداشت!

[Irag]

Monster In Paris - 2011

http://picoup.ir/images/36922504482684491957.jpg

A Monster in Paris (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0961097)

يك اتفاق به نظر ساده و سريع در يك آزمايشگاه باعث به وجود آمدن يك هيولا – حشره مي‌شود كه يك شهر را تحت تأثير قرار مي‌دهد ... (داستان فيلم يه جوري تعريف كردم كه خدايي نكرده كسي متوجه كل داستان نشه!)
دوباره تقابل بيگانه‌هاي زشت با انسان مؤنث زيبا ... تقريبا نمي‌دونم چندتا تا به حال با اين تقابل و سبك مشترك فيلم ديدم ولي به نظر آنقدر هستند كه براي خودشون تبديل به يك سبك شده باشند! يك مرتبه كينگ كونگ بود يك مرتبه ديو و دلبر بود يك مرتبه شرك بود و يك مرتبه فيلم علمي تخيلي "بيگانه و هالك و مرد عنكبوتي" و حتي كارخانه‌ي هيولا‌ها ... هر كدوم با اندازه‌هاي متعدد حالا در دل داستان فيلم اين تقابل موثر بود و اصل مطلب و خط اصلي رو تشكيل مي‌داد يا نه! و فقط براي پيش بردن درام قضيه بوده. به هر حال اين ترفند به نظر جذاب ديگه تكراري شده و شخصا حالم از اين تقابل‌ها بهم ميخوره !
يك چيزي كه در اين نوع انيميشن‌هاي هيولا محور مهم است دلچسب بودن شخصيت و ظاهر (حداقل جذابيت منظورمه) هيولاست. كه متأسفانه اين انيميشن از اين بابت نمره‌اش صفره! بخصوص كه شخصيت هيولاي ما يك حشره‌‌ي جهش يافته است يادم مياد در مجله دانستنيها دهه 70 يك مجموعه تصاويري منتشر شده بود از حشرات مثلا جهش يافته (فقط از نظر اندازه و قد بزرگ شده بودن مثلا) با اينكه دو دهه از اون قضيه ميگذره ولي آنقدر تصاوير زشت و بدتركيب و ترسناك بودن كه هنوزم در خاطرم مانده ...


http://picoup.ir/images/45563443323036281634.jpg

حدودا 20 درصد انيميشن موزيكال تشريف داره و اتفاقا در يكي از اين جشنواره‌هايي كه خرس و گاو و خر جايزه ميدن هم موسيقي اين انيميشن فرانسوي جايزه برده! من كه زياد در موسيقي اين انيمه مطلب دندون گيري نديدم شايد در متن شعر موسيقي خبرايي بوده كه من از نظر فهم زبان خارجه در دوره‌ي مهدكودك به سر مي‌برم!
شخصيت هاي متعدد در اين انيمه باتوجه به اينكه همه و همه انسان هستند جداي از اون يكي هيولاي زشت و بدتركيب زيبا تصوير شدن به خصوص در حركات چشم كه شخصا تحت تاثير قرار گرفتم بسيار واقعي و در انتقال حس واقعا هنرمندانه تصويرگري شده.
فضاي شهر پاريس عالي و خوردني و اتفاقا موزيكاله (اين حس كه چطور موزيكال هست يا نيست بستگي به خود مخاطب داره من كه فضاي موزيكال رو حس كردم)
در مورد شخصيت ها هيچي نميگم چون هيچي ندارن خيلي ساده و بي‌نمك هستن! البته در نسخه اصلي و بازيرنويس فارسي غيرقابل تحمل هستند ولي اگر زحمت بكشيد و نسخه دوبله رو تهيه كنيد تقريبا 99درصد زاويه ديدتون عوض ميشه چون شيرين زباني تيم دوبله بسيار به نمك قضيه كمك كرده. شايد شايد شخصيت "ميمون" كه گاهي در بعضي قسمت ها ظاهر ميشه و باچندتا حركت‌هاي آدم‌وار يكمي نشاط‌ آور باشه البته فقط يه كمي!
يكي و دوتايي هم درام و رمانتيك بازي، در حد ليگ دسته دو منطقه15 داره كه با اين همه اصلا گزينه‌ي مناسبي براي تماشاي كودكان نيست.
همين.
امتياز من: 4
نكته: يه چند وقتي هست اين پاريس تبديل به سوژه شده! حالا قضيه از چه قراره نمي‌دونم.

[EMINENT]

Alien 1979

http://picoup.ir/images/70734262296350181773_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=70734262296350181773.jpg)

IMdB (www.imdb.com/title/tt0078748/)

خوب فکر کنم همه میدونن داستانش چیه دیگه!
یه گروه از فضانواردا در حال باز گشت به زمین تقریبا 10 ماهی زودتر از رسیدن به زمین از حالت فریز(!) خارج میشن، چرا؟ چون سفینه یه سری امواج دریافت میکرده و به خاطر همین این فضا نوردها رو زودتر بیدار کرده تا ببینن چیه، بقیه داستانم که به کلانجار رفتن این فضا نوردا با این موجود بیگانه سپری میشه.
این فیلم اصن تو لیست فیلمایی که باید میدیدم نبود ولی به خاطر فیلم پرومتئوس ریدلی اسکات گفتم بذار اینم ببینم چیه حالا، ینی این فیلم یه خواب آور به تمام معنیه، وسطش دیگه پلکام داشت میرفت، درسته فیلم برای سال 1979 هست و قدیمیه و اینا ولی خداییش نسبت به این فیلم های امروزی واقعا فاجعس، فیلم کلا هیچی بود، شخصیت پردازیا که مثل پرومتئوس واقعا ضعیف بود بطوری که اصلا بعد فیلم شخصیتی به ذهنت نمیمونه که یادش بیوفتی، اواخر فیلم هم که فقط شخصیت زن میدوید اینور و اونور.
اصلا هیچ لذتی از این فیلم نبردم، و دلیلشم بر میگرده به سلیقه من و همسن و سالای من فکر میکنم که دیگه با این فیلم ها ارضا نمیشه، ما نسلی هستیم که inception ، Dark knight ، the lord of the rings و شاهکارای دیگه ای رو دیدیم، پس به خودم حق میدم به این فیلم بگم bull Shit :Smiley36:
امتیازی که به این فیلم میدم 3 از 10

[Chandler Bing]

دلیلشم بر میگرده به سلیقه من و همسن و سالای من فکر میکنم که دیگه با این فیلم ها ارضا نمیشه، ما نسلی هستیم که inception ، Dark Night ، the lord of the rings و شاهکارای دیگه ای رو دیدیم، پس به خودم حق میدم به این فیلم بگم bull Shit

چــــــــی؟ bull Shit؟ اذیت نکن دوست عزیز. یکی از بهترین فیلم های ترسناک و بی شک یه فیلم کلاسیکه.
الان حضور ذهن ندارم، اما میدونم که فیلم، فیلم زیبا و پخته ایه. فیلم رو میذاریم کنار، یه چیز دیگه ای باعث شد که جواب بنویسم.
حالا که شما میگی شاهکارهایی به اسم دارک نایت و اینسپشن دیدی، احتمالا شاهکارهای واقعی سینما رو ندید که به اینا میگید شاهکار.
شاهکار های واقعی به اسم همشهری کین، سانست بلوار، سینمای اسکورسیزی، سینمای کوبریک و...
اینا همه فیلم های قدیمی هستن، دهه ی 50، 60، 70. اوج هالیوود (با سینمای مستقل کاری ندارم)


فیلم برای سال 1979 هست و قدیمیه و اینا ولی خداییش نسبت به این فیلم های امروزی واقعا فاجعس

این حرفت هم واقعا غلطه. البته هرکی یه جور فیلم میبینه و لذت میبره، اما به هیچ وجه نمیشه شاهکارهای کوبریک رو با
فیلم های مسخره ی هزاره ی دوم مقایسه کرد. (من خودم طرفدار بزرگ ارباب حلقه ها هستم، فیلم و کتاباش رو خوردم، اما این فیلم شاهکار نیست)

[EMINENT]

شاهکار های واقعی به اسم همشهری کین، سانست بلوار، سینمای اسکورسیزی، سینمای کوبریک و...
من اگه ذره ای به استاد کوبریک جسارت کردم شایسته گیوتینم واقعا، Full Metal Jacket و The Shining همین الان پوسترش رو دیوار اتاقمه!


این حرفت هم واقعا غلطه. البته هرکی یه جور فیلم میبینه و لذت میبره، اما به هیچ وجه نمیشه شاهکارهای کوبریک رو با
فیلم های مسخره ی هزاره ی دوم مقایسه کرد. (من خودم طرفدار بزرگ ارباب حلقه ها هستم، فیلم و کتاباش رو خوردم، اما این فیلم شاهکار نیست)
دقیقا به خاطر سلیقه های مختلفه، من از فیلمی لذت میبرم که بعدش یه حس قشنگی به آدم دست بده که فکر نکنم وقتمو تلف کردم، شما از اسکورسیزی لذت میبری من از آرونوفسکی و این اختلاف سلیقه هاس که موج سینما رو جلو میبره:Smiley17:

[Chandler Bing]

من بیشتر حرفم روی این بود که فیلم های قدیمی شاهکار ان، نه جدید، همین:Smiley17:

[EMINENT]

Taken 2008
http://ia.media-imdb.com/images/M/MV5BMTM4NzQ0OTYyOF5BMl5BanBnXkFtZTcwMDkyNjQyMg@@._ V1._SY317_.jpg
IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0936501/)

داستان فیلم در مورد یه سرباز بازنشسته دولت هست که دخترش توسط یه باند قاچاق دختر دزدیده میشه و این می افته دنبال پیدا کردن رباینده ها، داستان ساده و یه خطی هست بدون شاخه های اضافی، خوب سبک فیلم اکشنه ولی بر خلاف تعریف هایی که شنیده بودم اکشن خیلی پرمایه و جذابی نداره در مقابل اکشن فیلمای ترانسپورتر(این الان یادم بود فقط!) خیلی ضعیف تره، چیزی که باعث شد من این پست رو بذارم بازی جالب و جونداره لیام نسون هست که تو نقش یه پدر و یه آدمی که مهارت های ویژه (به قول خودش) داره خیلی عالی کار کرده، واقعا نوع دیالوگ گفتنشو دوس دارم با اون صدای گیراش، بازی دختر برایان، کیم هم واقعا یه فاجعس این دختر رو قبلا توی لاست دیده بودبم که اونجا هم همنجوری فاجعه بود!:Smiley35:
اکشن داستان چند جا با آیتم "شانس" جلو میره، اونجایی که برایان میره داخل مقر اصلی قاچاقچیا و کاغذ رو میده به طرف که بخونه تا ببینه صداش مثل همون صدای پشت موبایل هست یا نه که دقیقا از بین اون همه آدم دقیقا کاغذ رو میده دست اون و همینجا من قافل گیر شدم! چون برایان یه نیگاهی به دورو برش میندازه و بیننده میگه این داره الان پیش خودش میگه یا این همه آدم اونم تو مقر اصلیشون نمیشه در افتاد ولی میبینیم که قاطی میکنه و همرم میزنه میترکونه!:Smiley10:
کلا دو تا دلیل داشت انتخاب این فیلم واسه دیدن اولی نسون و دومی Taken 2
امتیاز 7.5

[Irag]

This Means War


http://picoup.ir/images/66545500761817253707.jpg

This Means War (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1596350/)

دو مامور موفق CIA تصميم مي‌گيرن براي خودشون يك شريك زندگي پيدا كنن و يكي از اين دو كه تصميمش سر اين قضيه جدي‌تره به يك سايت دوست‌يابي مراجعه ميكنه و ...
در انتهاي دو خط آخر مي‌تونستم كل داستان و قصه ي فيلم رو تعريف كنم و شما هم مشكلي براي تماشاي فيلم نداشته باشيد ولي خوب يه جورايي نخواستم سنت شكني كنم چون تا الان هر چي نوشتم داستان كامل هيچ فيلمي رو تا حالا لو ندادم!

داستان فيلم سر راست و پرداخت و تدوين و فيلم‌برداي و فيلمنامه تقريبا همه در يك خط و مسير و قابل پيش‌بيني هستند. همه جوره فيلم سرگرم كننده است. سكانس هاي كوتاه و ديالوگ هاي كوتاه و شوخي‌هاي بامزه! بازيگران خوش‌تيپ و خوش‌ظاهر و فيلم‌برداري مدرن و حتي اكشن! همه و همه نشانه هاي يك فيلم كاملا سرگرم كننده و هاليووديه ...

به نظرم ايده و نوآوري جالبي در قصه‌‌‌ي فيلم وجود داره. اينكه دو مامور سيا به جاي انجام ماموريت‌هاي نظامي و سياسي به فكر كم كردن روي هم ديگه هستن اونم نه به روش معمولي كه معمولا بين دو رفيق پيش مياد بلكه به سبك جاسوسي و عملياتي باعث شده جذابيت فيلم اوج بگيره. دقيقا همين قضيه و همين ايده فيلم رو از باقي فيلم‌هاي به سبك و سياق خودش جدا ميكنه.

تقابل بين دو گروه از مامورين مخفي و جاسوسي در خود سازمان هم در كل فيلم از قسمت هاي جذابه. مثلا شما در قسمت هايي از فيلم به راحتي انواع روش‌هاي جاسوسي رو مشاهده ميكنيد و در مقابلش روش‌هاي ضدجاسوسي هم نشان داده ميشه! كه توسط خود مامورين و كاركنان سازمان جاسوسي عليه خودشون انجام ميشه! و البته يك نوع مانور قدرت هم ميشه تفسير كرد.

فيلم روايتش ساده و سريعه و هيچ وقت از سرعتش كم نميشه حتي در برخي سكانس‌ها كه شايد كمي رمانتيك و درام خالص داشته باشه حتي در اون سكانس‌ها هم تم سريع و يكنواختي داره. من كه شخصا اصلا متوجه نشدم كه فيلم چقدر وقتم رو گرفت.

خوب بعضي فيلم‌بين‌ها روي خوش‌تيپ بودن بازيگران بسيار حساس هستند اين فيلم باتوجه به اينكه 3 بازيگر اصلي بيشتر نداره و در كل فيلم هم بيشتر از اين 3 تا مشاهده نخواهيد كرد روي حساسيت اين دوستان هم حساب باز كرده و هر 3 بازيگر سر اين قضيه نمرشون از 10 مطمئنا 8 به بالاست! پس نگراني بابت اين قضيه هم وجود نداره.


http://picoup.ir/images/22406709232028042508.jpg

فيلم روايت‌گر يك كل كل دوستانه و خودموني است پس انتظار يك درگيري و ديالوگ جدي نباشيد. بازي هر 3 بازيگر باتوجه به سطح فيلم كه صرفا براي سرگرمي – تبليغات ساخته شده عاليه. يعني من چيزي به اسم "كم‌حسي" يا "كم‌كاري" از طرف بازيگرا نديدم.

تنها مشكل فيلم اينكه هيچ‌وقت طنزش به نقطه‌‌ي انفجار نمي‌رسه! ساده تر اينكه ديالوگ‌هاي فيلم "بامزه" هستند ولي "بانمك" نيستن! (خوب دقيقا اين دو تا چه فرقي باهم دارند؟!) شايد فقط يك لبخند ساده بعد از ديدن هر سكانس طنز داشته باشيد ولي هيچ‌وقت به مرز انفجاز و هيجان نزديك نميشيد. علتش هم تقريبا روشنه معمولا اينطور فيلم‌ها در ساده نوشتن ديالوگ‌ها بيشترين سعي خودشون رو مي‌كنند چون لازم نمي‌دونن چيز پيچيده و يا خاصي ارائه بدن به خصوص اين فيلم كه صرفا تبليغاتي هم هست!

شخصا از سكانسي كه در يك زمين "پينت‌بال" در فيلم اتفاق ميفته خيلي خوشم اومد. و به نظرم سكانس برتر فيلم هم همينه!

خوب ديگه به نظرم كافي باشه تقريبا هرچي مي‌دونستم رو نوشتم. حالا چقدر ميتونه اين نوشته‌ها كمك كنه خدا ميدونه. پيشنهاد ميكنم حتما تماشا كنيد چون الان سطح فيلم‌ها به شدت نازل شده ديدن حداقل اين يكي ضرر نداره تا بالاخره يه معجزه‌ايي چيزي بشه كيفيت فيلم‌هاي روز دنيا پيشرفت كنه تا اونموقع دو تا دست چپ و راست رو به سمت ‌آسمان نگه داريد و منتظر نعمت باشيد ...

امتياز من: 6

[Chandler Bing]

من با حرف هات کاملا موافق ام ایرج، فیلم به شدت سرگرم کننده است و اصلا متوجه ی گذر زمان نمیشی.
تام هاردی هم که توش داره، دیگه چی میخوای؟
حالا این همه تعریف و تمجید کردی از فیلم، اما نامرد چرا 6 دادی بهش؟:Smiley36:
کم کم باید 7.5 بگیره.
فربد یه حرف جالبی یه بار زد، هر فیلم رو باید با امسال خودش مقایسه کنی، اینم تو فیلم های رده ی خودش عالیه. مخصوصا تو فیلم هی امروزی.
اما اگه با شاهکار ها سینما مقایسه کنی همون 6 درسته.
حالا چطوری حساب کردی؟:Smiley36:

[Bill The Butcher]

Hunger games (2012)


جوجه گلادياتورها!

معمولا دوس ندارم مطلب تند تند و دستپاچه بنويسم اما اينبار به مناسبت اين فيلم استثنا قائل شدم. بلاك باستر پر سر و صداي چند ماه پيش كه از نظر من يكي از چرت ترين "چيز"هايي بود كه تا حالا ديدم و بقول چندلر "not just on tv"

فيلم تركيب عجولانه و حتي كوته بينانه ايه از رابين هود! و عنصر پنجم و ديث ريس و پارك ژوراسيكو آپوكاليپتو و چند تا چيزه ديگه! فيلمنامه به شدت ضعفهاي منطقي داره و خيلي ميلنگه. بازي ها واقعاً تاسف برانگيزه و حتي تعليق ها و هيجانات فيلمم چيز وحشتناكي از كار دراومده اما همچنان بزرگترين مشكل فيلم فيلمنامشه كه من نميدونم چجوري از همچين رمان موفقي اين فيلنامه سر دراورده.

به هر حال اصلا پشيمون نيستم از اينكه اينهمه طول كشيد تا اين فيلمو ديدم!
نمره هم بهش ميدم 3 از سرش هم زياده!

[EMINENT]

نمره هم بهش ميدم 3 از سرش هم زياده!
واقعا تو امتیاز دادن افراط کردی، این فیلم از مزخرفترین فیلمایی بود که منتظر دیدنش بودم، داستان کاملا بدون چفت و بست هست، یادمه بعد اینکه فیلم تموم شد بدجور احساس کردم وقتمو تلف کردم:Smiley19:

اضافه شده در : 53 minutes


نمره هم بهش ميدم 3 از سرش هم زياده!
واقعا تو امتیاز دادن افراط کردی، این فیلم از مزخرفترین فیلمایی بود که منتظر دیدنش بودم، داستان کاملا بدون چفت و بست هست، یادمه بعد اینکه فیلم تموم شد بدجور احساس کردم وقتمو تلف کردم:Smiley19:

[pooya]

The Amazing Spider-Man (2012)


.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0948470/)


خب پس از مدتها نشستیم یه فیلم دیدیم با کیفیت 1080 اونم فیلم مرد عنکبوتی شگفت انگیز.
در مورد خود فیلم بهتون بگم این فیلم اصلا ربطی به سه گانه اسپایدر من که بین سال های 2002 تا 2007 ساخته شد نداره و داستان اسپایدر من رو از یه زاویه دیگه روایت میکنه و اسپایدرمن دشمن های جدیدی هم تو این قسمت داره ( مثل تفاوت بتمن نولان با بتمن تیم برتون ) این اسپایدر نسخه اصلیش 3D ـه که متاسفانه اکثر ما این نسخه رو نمیتونیم ببینین و به همون نسخه های دو بعدی اکتفا میکنیم .
به نظر من فیلم خوش ساختیه و انتخاب بازیگراش هم خوب بوده ( هر چند از اما استون با اون صدا husky voice ـش خوشم نمیاد ) ولی در کل خوب بود . شخصیت villian این قسمت هم Lizard (http://en.wikipedia.org/wiki/Lizard_%28comics%29) بود که انصافا خوب درش آورده بودن . از نظر جلوه های ویژه ها و افکت های صدا هم میتونم بگم چیزی کم نداشت . در مورد اصل داستان اسپایدرمن تو کامیک بوک هم باید بگم این اسپایدر خیلی به کامیک بوک نزدیکتر بود . اسپویلر زیر هم کمک میکنه

بر اساس کامیک بوک ها گوئن استیسی ( تو این فیلم اما استون نقشش رو بازی میکنه ) دوست دختر اول اسپایدرمنه و توسط Green Goblin ( تو فیلم سال 2002 ویلیام دافو نقشش رو بازی میکرد ) کشته میشه ، ظاهرا از بالا یه ساختمون میندازتش پائین و اسپایدر من نمیتونه بگیرتش ولی اونچه تو فیلم سال 2002 دیدیم Green Goblin "ماری جین" ( با بازی کریستن دانست ) رو میندازه پائین و اسپایدر من هم میگیرتش :Smiley10: و ماری جین دوست دختر بعدی اسپایدر منه . تو قسمت سوم اسپایدرمن محصول 2007 یه نگاهی به شخصیت گوئن شد ولی خیلی تو حاشیه بود و کلا بر خلاف کامیک بوک بود .
تو این فیلم اسپایدرمن خیلی خیلی قوی نشون داده نمیشه و اکثر مبارزاتش با Lizard ( به معنی مارمولک ) رو میبازه و به نظر من اسپایدر من بهتری نسبت به سری قبلی هست

در کل این فیلم رو حتما با کیفیت بالا و روی lcd بزرگ ببنین و برای دیدن دسته جمعی یا با خانواده گزینه مناسبیه
ریت فعلی imdb ـیش هفته که امتیاز منصفانه ای هست .
فیلم هم میتونین از اینجا دانلود کنید که دوست خوبمون معین زحمتش رو کشیده :Smiley17:
http://tvworld.info/thread2624.html#post84495

[EMINENT]

The Amazing Spider Man -2012

http://www.picoup.ir/images/98373650769351686542_thumb.jpg (http://www.picoup.ir/viewer.php?file=98373650769351686542.jpg)
IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0948470/)

یه فیلم خوب و خوش رنگ و لعابی هست با اکشن اسپایدرمنی و کلی جلوه های ویژه خفن که واسه سرگرم شدنت هیچی کم نداره،بعد عوض شدن تیم تولید اسپایدرمن همه فک میکردن که این فیلم شکست میخوره ولی با اومدن مارک وب به عنوان کارگردان شکست که نخورد هیچی یه امیدی هم ایجاد کرد واسه اسپایدرمن های جدید!
در کل به نظر من تفاوت اصلی اسپایدرمن مارک وب با اسپایدرمنای سم ریمی تو بازی نقش اولشونه نه داستان، تو این فیلم بازی اندرو گارفیلد خیلی باحال و جذابه واقعا طبیعی بازی میکنه، یه بازی تین ایجری حرفه ای به نظر من مخصوصا اون صحنه ای که عموش میاد مدرسه و بعدش تو راهرو با دختره روبرو میشه و نمیدونه چی بگه، ینی من این صحنه رو با تمام وجود درک کردم، از این بهتر نمیتونست بازی کنه، بعدشم که حرکات سرخوشانش با اسکیت و ... خیلی دلنشین بود و باحال!


http://www.picoup.ir/images/90879398275052358735.jpg

ولی ضعف اصلی فیلم تو قسمت بدمن داستان بود که اصن حال نداد و نچسبید بهم، در کل واسه یه بار دیدن حتما می ارزه!
امتاز من 7.5

[Ehsan_keen]

http://ia.media-imdb.com/images/M/MV5BMTQzODkwNDQxNV5BMl5BanBnXkFtZTcwNTQ1ODAxOA@@._ V1._SY317_.jpg
.:IMDB:.
The Expendables 2 (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1764651/)

خیلی وقت بود منتظر بودم این فیلم بیاد.برای کسانی که طرفدار اکشن هستن فیلم خیلی خوبی هست.تقریبا همه جاش پر از اکشنه.نمیدونم ولی یه چیزی کم داشت(البته نه بازیگر) که اونقدر که انتظار داشتم نبود.
یکی از ویژگی هایی که این قسمت از فیلم داشت این بود که نقش بروس ویلیس و آرنولد بیشتر شده بود.
من این نکته رو بگم که انصافا کمدی این فیلم خیلی بیشتر از جاهای دیگه بود واقعا خیلی خنده دار بود.
هر کی نگاه کنه خواهد دید که چی میگم.ولی اینو بگم که طرفدارای اکشن حتما ببینش و کسایی که زیاد گرایش ندارن ممکن مثل من زیاد خوششون نیاد(البته تقربا همه ی ما ایرانی ها طرفدار اکشن هستیم)
من بهش امتیاز 7 میدم ولی بگم که حداقل یه بار دیدنش ضرر نداره

[NOjAN]

آخرین فیلمی که دیدم A Good old fashiond or6y هستش :


http://picoup.ir/images/41274362921119503925.jpg


یه 50 گیگی از رفیقم فیلم گرفتم و این هم توی آرشیو بود.. خلاصه تو بیکاری نشستیم و فیلم رو دیدیم..
با این که از عکس و امتیاز imdb حدس می زدم که از فیلم های unrated و کلیشه باشه, ولی از دیدنش خیلی لذت بردم..

فیلم در مورد یه گروه دوسته که از دبیرستان با هم دوستن و طبق عادت همیشه دور هم تو ویلای پدر اریک جمع می شن و کلی با هم خاطره دارن.. تا این که پدر اریک تصمیم به فروش خونه می گیره و همرو توی شک می زاره. اریک هم تصمیم می گیره خفن ترین کاری که از دستش برمیاد رو برای آخرین بار توی این خونه انجام بده . به همین خاطر به دوستاش پیشنهاد یه مهمونی اورجــی رو می ده.

فیلم طنز قشنگی داره و سرگرم کنندست... در کل من برای 1 ساعت و نیمی که پاش وقت گذاشتم راضیم و اگر یه موقع حوصله ی دیدن فیلم های سنگین رو نداشتین و خواستین یه فیلم معمولی ببینین این فیلم رو بهتون پیشنهاد می کنم. :Smiley69:

رده ی سنی به پیشنهاد imdb : +پونزده

[Irag]

The Day The Earth Stood Still 2008


http://upit.ir/uploads/13525715931.jpg

The Day the Earth Stood Still (2008) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0970416/)

ماجراي تكراري ورود يك بيگانه به زمين ...
اين خلاصه‌ترين خلاصه داستاني بود كه تا الان نوشتم.
فيلم روايت همين نيم خط داستان بيشتر نيست! ولي خوب با يكسري ايده و تفكر جديدي مثل اينكه: بيگانه داستان ما براي نجات سياره‌ي زمين مامور شده و دشمن زمين كه انسان‌ها باشند بايد غزل خداحافظي را بخونن چون تا الان جز قتل و غارت و سوراخ كردن لايه‌ي اوزن (همينجوري مي‌نويسن ديگه؟!) كار ديگه‌ايي براي اين سياره بيچاره نكردن!

فيلم پر است از بازيگران محبوب (شخصا براي من يكي محبوب هستن) مثل:
Keanu Reeves
Jennifer Connelly
Kathy Bates

جلوه‌هاي ويژه حرف دوم رو در اين فيلم ميزند اين خودش نكته‌ي مثبت فيلمه. فيلم اسير جلوه‌هاي ويژه نيست و تقريبا همچين حسي رو به بيننده منتقل ميكنه. معمولا در اينجور فيلم‌ها كه تم غالب علم – تخيل هست از دو چيز خيلي استفاده ميشه يكي جلوه‌هاي ويژه است و ديگري ديالوگ‌هاي علمي و فرمولي!!! خدا رو شكر اين فيلم در اين قضيه خيلي متعادل و عرفي برخورد كرده.

تايم فيلم 1ساعت و 39 دقيقه است ولي اصلا باتوجه به موضوع علمي – تخيلي‌اش خسته كننده نيست اين رو قول ميدم كه كسي از ديدنش خسته نميشه. به نظرم تدوين قوي و روايت سريع فيلم يكي از نكات برجسته‌ايي است كه مثلا اگر بخوام بابت اين قضيه فقط نمره بدم »» 9 از 10 به اضافه يك كارت صدآفرين.

مشكل فيلم در بيان ديالوگ‌هاي شعاريست براي مثال استفاده بيش از حد از شعار تبليغاتي باراك اوباما در چنين فيلمي (باتوجه به سال ساخت فيلم 2008) خيلي با ذوق ملايم بيننده عزيز بازي ميكند!!! (جمله رو داشتي).


http://upit.ir/uploads/13525718151.png

نكات حاشيه‌ايي،بخصوص براي كساني كه به تفسير سكانس به سكانس فيلم علاقه دارن به تعداد فراوان وجود دارد.
باتوجه به كيفيت بی‌نظیر جلوه‌هاي ويژه پيشنهاد ميكنم حتما بالاترين كيفيت ممكن اين فيلم رو دان كنيد. موسيقي فيلم هم كاملا تم و هارموني يكسان و تكراري داشت مثل مابقي فيلم‌هاي مشابهش كه زياد هم تاثيرگذاري خاصي در سكانس‌هاي فيلم نداشت.

فيلم بدي نبود ولي مطمئنا با عالي بسيار فاصله داشت.
امتياز: 6

[Irag]

Intouchables


http://upit.ir/uploads/13531441251.png

Intouchables (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1675434/)

داستان فيلم درباره‌ي يك معلول (قطع نخاعي) به شدت ثروتمند است كه به دنبال يك پرستار مي‌گردد و در همان سكانس اول هم پيداش مينكه ولي ... (كلا بيشتر از اين ندانيد بهتر است.)
داستان فيلم آنقدر ساده است كه اصلا باور نمي‌كنيد تقريبا همين يك خطي است كه من بالا شرح دادم.

فيلم موردنظر ما مجسمه‌ايي است از بيان روايت يك داستان ساده ولي سرگرم كننده و هنرمندانه و انساني و ... تقريبا همه گزينه‌هاي يك فيلم خوب با هم در اين فيلم جمع شدن. خيلي كم پيش مياد كه همه‌ي اين چيزا باهم يه جا جمع بشن.

قبل از اينكه به تماشاي فيلم بشينم همش حس ميكردم دوباره با يه فيلم فرانسوي – اروپايي روبه‌رو هستم كه قراره تمام انسانيت رو در چند سكانس مشمئزكننده بشوره بزاره كنار!!! يا مثلا از مشكلات معلولي قطع نخاعي صحبت كنه كه هميشه شلوارش خيسه! و فلان و فلان و ... ولي با شروع فيلم همه ذهنيتم نسبت به فيلم كلا عوض شد و تا آخر فيلم يادم نمياد پلك زده باشم! (خوب اين كه ممكن نيست به حساب اغراق بجا بزاريد.لطفا)

شروع فيلم اينقدر زنده و بانشاط و جذابه كه تا آخر فيلم رو تضمين ميكنه. همين شروع خودش 10 اميتاز داره ...

تعداد بازيگران فيلم كم نيست ولي در اين 1 ساعت و 59 دقيقه تقريبا شخصيتي وجود نداره كه جلوش علامت سوال بزاريد يا اينقدر گنگ باشه كه اصلا علامت نزاريد؟ خيلي حرفه‌ايي همه شخصيت‌ها قابل درك و باورپذير ميشن. بازي بازيگران به خصوص دو تا نقش اول فيلم معركه است(در حد لاليگا). ديالوگ‌ها عمدتا طنز لطيف دارن. تيز و برنده هم هستن بخصوص برخي قسمت‌ها كه به هنر مدرن كاملا آگاهانه و واقعي تيكه پرتاب ميشه! يا موسيقي كلاسيك به فا... ميره! (آخ با اين سكانس‌ها چقدر حال كردم)


http://upit.ir/uploads/13531446061.jpg

من كه الان تقريبا يادم نيست كه ديالوگي "گل‌درشت" و "پيغام‌دار" شنيده باشم (البته زيرنويس بود خونده باشم فعل بهتريه) كلا فيلم يه جور با اين قضيه شعاري بودن تا آخر فيلم مبارزه ميكنه.

يك دقيقه‌ي فيلم هم شما احساس كسالت نمي‌كنيد و اين به نظرم براي سينماي فرانسه يه جور پيشرفته. البته به يك نكته‌ي كاملا ظريف اشاره كنم كه فيلم كاملا با نمونه‌هاي هم‌وطنش فرق داره برخي سكانس‌ها كاملا هاليوودي شدن و به نظرم اين فيلم يك نمونه‌ي كامل از هاليوود – فرانسه است. اگه فقط ميخواست فرانسوي باشه مطمئنا اين 1ساعت و 59 دقيقه مثل جهنم ساخته مي‌شد.


http://upit.ir/uploads/13531444591.jpg

اگه دنبال يه فيلم مي‌گرديد كه حالتون رو خوب كنه اميدوارتون كنه زنده‌تون كنه روحيه‌ي رفيق بودن و بامرام بودن تون رو بيدار كنه؛ اين فيلم دقيقا همونيه كه دنبالش مي‌گرديد.

خلاصه هر كي نبينه يعني يه فيلم ديگه رو ديده! يا شايد هم اصلا فيلم نيگاه نمي‌كنه!!!

حاشيه:
اين فيلم از طرف كشور فرانسه به عنوان نماينده اسكار امسال معرفي شد. (اگه دوباره سياسي بازي و شو اجرا نكن حتما ميبره)

اميتاز: 10 (براي اولين بار)

--------------------------

موسیقی فیلم رو هرگز فراموش نکردم فقط میخواستم پیشنهاد دانلودش رو جداگانه مطرح کنم که ارزش موسیقی این فیلم هم 10 امتیازه! :


http://dl.soundtracks.ir/soundtrack/Ludovico%20Einaudi%20&%20VA%20-%20Intouchables%20(2011)%5B320%20KB%5D(www.Soundtr acks.ir).rar

[Chandler Bing]

http://p30up.ir/up/4ddh6oz3eshilzua9cq.jpg

Ted (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1637725/)

اخرین فیلمی که دیدم تد بود، خیلی فیلم قشنگی بود، طنزش اصلا مثل این فیلم های هالیوودی نبود، فرق میکرد به نظر. البته همه اش
هم خنده دار نبود، چون فیلم کمدی رمنس بود. بازیگرهای فیلم رو دوست داشتم، از مارک والبرگ و Mila Kunis تا برسی به رایان رینولدز با اون نقش پر رنگش:Smiley14:
مارک وابرگ خیلی کارش درسته، هیکلش هم که خداست، Mila Kunis هم نیازی به تعریف کردن نداره، تعریف شده ی خدایی هست
داستان فیلم هم درباره ی پسر بچه ای به اسم جانه که روز کریسمس ارزو میکنه تدی خرسش زنده بشه، و از اون به بعد تد میشه بهترین دوسته جان،
تا وقتی که جان 35 ساله میشه و مشکلاتش سر تد با دوست دخترش شروع میشه.
بعضی تیکه هاش خیلی خدا بود، مثل اون shit ـه که روی زمین بود!!! یا مثلا میرن پارک تا علف بکشن!! یا رقصه اون مرده(برادر فیبی تو فرندز):Smiley14:
اه اه، اونجایی که تد به رئیس فروشگاه فش میده و رئیسه هم برمیگرده میگه ترفیع پیدا کردیف خیلی سوژه بود، پهن بودن کف زمین.
کلا راضی ام، خیلی شاخ نبود، اما 1:30 نیم منو از دغدغه های زندگی دور کرد.
8 میدم.
از اینجا (http://tvworld.info/thread2293-8.html#post86710) هم میتونید دانلود کنید.
همه میدنن اما بگم که ست مک فارلن سازنده ی فمیلی گای هم هست(البته رو پوستر فیلم هست) و امسال مجری اسکارـه، من یکی
از اجراهای زنده اش رو دیدمف واقعا ادم طنازیه، خیلی قبولش داد. خودش هم جای تد حرف میزنه و بازی میکنه.
-------------------------------------------------
بچه ها نظرتون رو درباره ی بتمن تو این تاپیک بدید.
http://tvworld.info/thread22180-9.html

[Irag]

The Guard 2011

http://www.picoup.ir/images/40334578704549377616.jpg

The Guard (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1540133/)

داستان فيلم درباره‌ي يك پليس خيلي چاق و خپل و نسبتا خون‌سرد! ايرلندي است كه قراره با ماجراي يك قاچاق بزرگ مواد مخدر درگير بشه ...

فيلم همان ابتدا باغافلگيري شروع ميشه و اين غافلگيري تا آخر فيلم ادامه پيدا ميكنه.


http://www.picoup.ir/images/43535784442026838681.jpg

فيلم از همه لحاظ خاص و بخصوص تشريف داره! چه از لحاظ قاب‌بندي و چه از لحاظ انتخاب لوكيشن و بيان ديالوگ‌ها و لحن و زبان فيلم كه كاملا محلي و ايرلنديه. قاب‌بندي هاي تصوير تقريبا مشابه همون چيزيه كه در سريال "شرلوك" ديديم يا مثلا در فيلم سينمايي "در بــــروژ" (اونايي كه اين دو تا رو ديده باشن سريع متوجه ميشن)


http://www.picoup.ir/images/27340062140755287141.png

به نظر مي‌رسه ديگه سينماي مدرن از دست قهرمان‌هاي هاليوود اعم از كميك و غيركميك خسته شده باشه.يه نمونه‌ از اين سينماي مدرن خسته همين فيلمه؛ شخصيت پليس كه از قرار معلوم قهرمان قصه‌ي ماست كاملا شخصيتي خنثي و ضدقهرمان داره تا يك قهرمان.دافعه‌ي پيش از حد،چاق و خپل،رك و بددهن ...

مضمون ديالوگ ها اكثرا جاهلانه و سرخوشانه است بخصوص سر سكانس‌هايي كه نوبت به 3 شخصيت خلافكار فيلم ميرسه. همانطور كه در شخصيت‌پردازي قهرمان فيلم يك نوع نوآوري و كليشه شكني انجام شده و در شخصيت‌پردازي 3 خلافكار فيلم هم همينطور. مثلا در قسمتي از فيلم كه بين اين 3 نفر ديالوگ ردوبدل ميشه به جاي شنيدن ديالوگ‌هايي در رابطه با موادمخدر و قاچاق و اسلحه و غيره ... حرف‌هايي در مورد نويسندگان كلاسيك و شعرا و فيلسوفان به نام دنيا مي‌شنويم!!!!

فيلم قتل داره و تقريبا بي‌رحم هست ولي خيلي رك و ساده از كنار همش عبور ميكنه انگار كه اصلا اتفاقي نيفتاده اين از ويژگي فيلم‌هاي اين دوره زمونه است كه به نظرم با كارهاي استاد تارانتينو اين روش پرداخت در فيلم اوج گرفت و بعد و بعد همينطور ادامه پيدا كرده تا اين فيلم ...

فيلم همانطور كه گفتم خاص و بخصوصه مثلا حتي در نوع درگيري‌هايي كه با سلاح گرم اتفاق ميفته خيلي سريع و بي‌مقدمه و ساده اتفاق ميفته اصلا مثل اينكه فيلم خودش رو نميخواد زياد درگير اكشن بكنه در حاليكه شخصيت محبوب و قهرمان ما يك پليسه!

مشكل فيلم دو چيزه يكي داستان تكراري و كليشه‌ايي (حالا چه به عمد يا غير عمد) و يكي ديگه پرداخت بيش از حد به "فـــرمه" ... همين.

يه خبر خوب هم براي طرفداران سريال "Hell on wheels" اينكه: بازيگر شخصيت "ليلي" در اين فيلم يك نقش كوچولو بازي ميكنه.

امتياز: 7
-------------
این هم یه تصویر از بازیگران فیلم با معرفی نام بازیگر که بیشترین نقش در فیلم دارن

http://www.picoup.ir/images/75055131815840059334.jpg

[Bill The Butcher]

مرسي واسه مطلب ولي اين امضاتو عوض كن داداش :Smiley104:. بچه كوچيك داريم اينجا! واسه اسپم نشدن هم عرض شود كه فيلم اسپايدرمن جديده رو ديديم بالاخره ميدم 6 بهش!

[Irag]

Chronicle 2012


http://picoup.ir/images/62568722222666670954.jpg

Chronicle (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1706593/)

داستان فيلم درباره‌ي 3 تا پسر دبيرستاني است كه سر يه حادثه كاملا اتفاقي كلي انرژي و قدرت‌هاي ماورائي بدست ميارن كه مي‌تونن اجسام رو با تمركز ذهن و اشاره به حركت دربيارن و بتونن روي هوا قدم بزنن و پرواز كنن و ...
داستان فيلم كليشه و تكراري است و صدالبته تينيجرپسند.مشابه صد‌ها نمونه كه قهرمان داستان فيلم با بدست‌آوردن يك نيروي خيلي خاص تبديل به محبوب قلب‌ها ميشه و دختر‌ قصه رو نجات ميده و فلان و فلان و ... ولي اين فيلم با تمركز روي يك سري ايده‌ در نوع فيلم‌برداري و قاب‌بندي‌هاي نو كه بيشتر در فيلم‌هاي ترسناك مدرن باب شده به طور كلي تمركز روي قصه‌ي كليشه‌ايي رو از بيننده ميگيره! (حداقل براي من يكي كه اينجور بود) ...

اين نوع ايده در فيلم‌برداري باعث ميشه داستان مستند بشه انگار اين قهرمانان با اين نيروي خاص واقعي هستند. فيلم تا آخر يك قاب يك زاويه يك جهت يك ايده رو تكرار نميكنه بارها و بارها تغيير ميكنه و از اين زاويه به اون زاويه. خيلي جالبه كه هيچ‌وقت شما از دوربين فيلم‌برداري كه در دستان ساير شخصيت‌هاست رها نميشيد هميشه زاويه ديد بيننده در خدمت زاويه دوربين فيلم برداري است كه در دستان شخصيت‌هاي فيلم قرار داره. حتي تعقيب و گريز پليس و يا سكانس بيمارستان همه از زواياي دوربين‌هاي پليس و يا ساختمان بيمارستان به نمايش گذاشته ميشه.

جالب تر اينكه منطق استفاده از دوربين‌هاي فيلم‌برداري (اكثر اوقات دوربين رودست) در دل داستان فيلم تقريبا توضيح داده ميشه. (خجالتي بودن شخصيت اول فيلم و تاحدودي افسردگي)
به نظرم اين فيلم يه فيلم ساده نيست و خيلي خيلي از ديدنش لذت بردم.

امتياز: 8.5
-------------
اشکان هم در صفحه چهارم همین تاپیک این فیلم رو معرفی کرده این هم لینکش برای خواندن نقد و معرفی اشکان:

http://tvworld.info/thread10338-4.html#post69236

[Chandler Bing]

اخرین فیلمی که دیدم چهار ماه، سه هفته و دو روز بود.


http://www.picoup.ir/images/97495710086250020525.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1032846/)
بعد از تعریف های بسیار که دوستام کردن، یکی شون همین مصطفی خودمون، تصمیم گرفتم از ارشیو درش بیارم و ببینمش.
اول بگم که فیلم یه فیلم رومانیایه، که داستانش در 1980 که رومانی زیر سلطه ی کمونیست هست اتفاق می افته.
داستان دختری که به هم اتاقیش کمک میکنه تا یه سقط جنین غیر قانونی انجام بده، در حالی که این عمل خلافه قانونه.
فیلم جایزه های زیادی هم برده، به عنوان مثال در جشواره ی سال 2007 کن، بهترین فیلم شد و دوتا جایزه دیگه هم برد یا مثلا نامزد گلدن گلوب شده بود.
این فیلم ها به خاطر این خوب میشن که داستان جهانی دارن، همه میتونند حس یه دختر دانشجو که میخواد بچه اش رو سقط کنه درک کنندف مخصوصا اگه بچه اش
4 ماه و سه هفته و دو روزـه باشه و به عنوان قتل نفس حساب بشه. از دختری که تو ایران هست تا دختری که تو نیویورک زندگی میکنه. همه میتونند با چنین داستانی
همذات پنداری کنند.
فیلم ریتم کندی داره، اما داستان و نحوه ی روایت داستان اینقدر زیبا و درگیر کننده است که متوجه ی گذر زمان نمیشید. سکانسی که مجبور میشه اون کار کثیف رو کنه واقعا ناراحت کننده و شکه کننده بود. من فیلم برداری هم دوست داشتم، با این سبکی که کارگردان استفاده کرده بود، کاملا میشد خودم رو در کنار دخترا احساس کنم و از نزدیک با مشکلات شون درگیر بشم.
یا یه کار قشنگی که کرد، این بود که در سکانس صحبت کردن بین دو تا دختر، فقط دوربین رو دختر اصلی بود و اون یکی رو نشون نمیداد، نمیدونم چرا با اینکه خیلی نامتعارف بود منو گرفت.
یا سکانس میز شام، فوق العاده بودم، خیلی واقعی بود، یه حسی خاص داشت. تا نبینی نمیفهمی منظورم چیه.
من از 10 به فیلم 8 و نیم میدم.


http://www.picoup.ir/images/38053792366660696697.jpg

[Chandler Bing]

شروع کردم دوباره فیلم دیدن، ارشیو باز کردم، یدونه از اول میبینم یه دونه از اخر، اولیش 12 مرد خشمگین بوده که در ادامه نظرم رو میخونید
فیلم بعدی هم Woman in Black ـه. از این به بعد میتونید شاهد سری نقد های اشکان باشید:Smiley36: بسمه الله


12 Angry Men (1957)


http://picoup.ir/images/04999158475506945588.jpg

مطمئنا همه این شاهکار رو دیدن، والا خودم هم نمیدونم چرا ندیدمش. تو 250 تا رتبه ی 6 ام داره.
داستان درباره ی 12 عضو هیئت منصفه است که درباره ی بی گناهی یا گناهکار بودن یه جوون به جرم قتل پدرش باید تصمیم بگیرند. داستان ساده ای که فقط
در یک اتاق اتفاق می افته.
موقع دیدن فیلم شدیدا یاده Rashomon افتاده بودم، لحن روایی فیلم خیلی شبیه اون بود، یه سری ادم جمع شدند و داستان رو از نقطه نظر خودشون تعریف میکنند
از این لحاظ خیلی حال کردم با فیلم، از لحاظ نحوه ی روایت داستان شاهکار بود.
از نظر بازیگری هم همین طور، بازی های خوب و حساب شده، از پیتر فوندا بگیر تا اون مرده که عرق نمیکرد.
فیلمبرداری هم تو اون زمان نواوری بزرگی بود، اینکه تو یه اتاق 12 متری جوری فیلم بگیری که زاویه های دوربین خسته کننده نباشه، اما الان دیگه زیاد شده از فیلم ضعیف Exam بگیر تا اخرین کار رومن پلانسکی.
اما مهم ترین قسمت فیلم که باعث شده یه شاهکار بشه، داستانشه. اینکه چطور یه مرد با گفتن شاید و احتمالا و یحتمل و از این جمله ها تونست 11 نفر که رای بر اعدام یه جوون داده بودن رو به شک بندازه و رای دادگاه رو عوض کنه، واقعا تکون دهنده بود، مطمئن هر متهمی یه ادم مثل پیتر فوندا تو دادگاه لازم داره.
و اینکه تو فیلم هیچ یک از کارکترها اسم ندارند، اما اینقدر خوب تو این 1ساعت و 40 دقیقه سیدنی لومت شخصیت پردازی کرده که تک تک کاراکتر ها شخصیت و رفتار خاص خودشون رو دارن. تا اخر فیلم من متوجه نشدم که اسم ندارن این کاراکترها، اخرش که پیتر فوندا خودش رو معرفی میکنم تازه فهمیدم.
با خیال راحت به فیلم 10 میدم.
فیلم هم از اینجا دانلود کنید.
http://tvworld.info/thread10419.html#post33968
تا نظردادن بعدی (به اینا که نمیشه نقد گفت) شما رو به خدا میسپارم:Smiley36:

[Bill The Butcher]

ما که دوس داریم بخونیم اگه تنبل نبودم خودمم بیشتر می نوشتم. فیلم واقعاً عالیه چن سال پیش بازسازی شد اگه اشتباه نکنم. فقط یه غلط املایی! ازت بگیرم اسم بازیگره هنری فونداس. مخلص

[Chandler Bing]

ما که دوس داریم بخونیم اگه تنبل نبودم خودمم بیشتر می نوشتم. فیلم واقعاً عالیه چن سال پیش بازسازی شد اگه اشتباه نکنم. فقط یه غلط املایی! ازت بگیرم اسم بازیگره هنری فونداس. مخلص

دیدی چی شد؟ پیتر رو با هنری قاطی کردم، پیتر پسر هنریه، کلا همیشه اینا رو قاطی میکنم، پیتر هنری و جین(البته این زنه، چه ربطی داره خودم هم نمیدونم:Smiley36:)
شما به بزرگی خودت ببخش:Smiley69:

[Irag]

Elite Squad 2011

http://www.picoup.ir/images/54819290247955520812.jpg

Elite Squad: The Enemy Within (2010) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1555149/)

داستان درباره‌ي يك سري نيروهاي ويژه پليس است كه بخاطر بي‌رحم بودن و استفاده از تمام خشونت ذاتي‌شون در كشور برزيل معروف هستن و در مقابل اين گروه فرد و يا افرادي هستند كه اصطلاحا روشنفكر ناميده ميشن كه دنبال استفاده از يك روش دوستانه تر با تربيت خلافكار‌ها مي‌گردن و اتفاقا سر يك كوتاهي از طرف مقابل موفق هم ميشن اين گروه از نيرو‌هاي ويژه پليس رو از كار بيكار كنن و راه رو براي خلافكار‌هاي جديد كه پليس‌هاي فاسد هستند باز كنن ... (البته داستان فيلم رو خيلي سعي كردم كامل تعريف كنم ولي خودم راضي نيستم)


http://www.picoup.ir/images/11465098634529382532.jpg

Opening‌ فيلم در حد لاليگا جذاب و جديد و صدالبته بي‌رحم و خشن است. جوري كه تكليفش رو با بيننده عام مشخص ميكنه كه با يك روايت كاملا تلخ و خشن سر و كار داره (بيننده‌ي برزيلي رو نمي‌دونم چون اينقدر اين فيلم فضاي برزيل رو سياه نشون ميده كه آدم فكر ميكنه حتي كاكا هم يه وقتي توي قاچاق مواد مخدر بوده و سر كوچه كلاش دستش ميگرفته! كه اگه اتفاقات فيلم واقعيت داشته باشد حتما فيلم رو درك ميكنن.)

فيلم از انتها به اول توسط روايتگر داستان فيلم تعريف ميشه (فيلم يك روايت‌گر داره مثل دكستر كه چپ و راست كلمات قصار از خودش در ميكنه اتفاقا در اين فيلم هم روايتگر شخصيت اول فيلم هست ولي با اين فرق كه خودموني‌ و ملموس‌تر ديالوگ پراني ميكنه)
فيلم كاملا سياسي – اجتماعي در محيطي كاملا اكشن اتفاق ميفته. به نظرم به اين جور فيلم‌ها ضدسيستم (آنتي سيستم) ميگن و جالب تر اينكه اتفاقا شخصيت اول اين فيلم خودش از دل سيستم (سازمان اطلاعات) به دنيا اومده.

من كه نكته‌ي جديدي در اين فيلم نديدم. به نظرم نقطه مثبت و گل‌درشت فيلم بازي خوب بازيگران بخصوص شخصيت اول قصه بود. خدايي متن فيلم و ظاهر فيلم چيزي نداشت ايده و ساختارشكني و يا جذابيت بصري!!! تقريبا هيچي. جالبه اكشن بود و بي‌پروا و روشنفكرانه بود ولي خوب نه اونطوري كه در ليست 250 فيلم برتر سايت imdb قرار بگيره! يكي نيست به اين عزيزان بگه بدون شعار دادن هم ميشه محتوا رو كرد تو حلق بيننده!

فيلم به زبان پرتغالي تا به حال نگاه نكرده بودم كه خداروشكر قبل از مرگم موفق شدم اين يه كار رو هم انجام بدم.
پيام‌هاي اخلاقي و اجتماعي و بيانيه‌هاي سياسي كه در دل جملات رواي فيلم شليك ميشه بيشتر شبيه اين پيام‌هاي اخلاقي و اجتماعي و بيانيه‌هاي سياسي است كه در فيلم‌هاي هر كشور گريزي و يا انقلاب گريزي كه اسم روشنفكر باخودش يدك ميشه ميمونه! فيلم تنها در يكجا موفق است اون هم به لش كشيدن كشورش!

اول فيلم هم يك نوشته‌ايي در صفحه سياه نقش ميبنده كه تذكر ميده داستان فيلم ساختگي است! (كه اين هم حتما براي گرفتن مجوز بوده) اين تذكر هم مثل اينكه يه نفر به جد و آبادتون فحش بده بعد اولش و يا آخرش بگه ساختگي بود حتما جد و آباد شما هم ساختگي توي فحش جا شدن!

امتياز: 5

[Shayea]

پرسه در مه - A walk in the FOG
کارگردان و نویسنده : بهرام توکلی

http://www.picoup.ir/images/11151376186014359222.jpg

بین فیلم هایی که این روز ها از سینمای ایران بیرون میاد , تنها کارگردانی که فیلم هاش ارزش دیدن داره بهرام توکلی ه !
"اینجا بدون من" اولین کار شناخته شده ی این کارگردان بود که بی نظیر بود . فیلم "پرسه در مه" هم یکی دیگه از کارهای زیبای این فرد هست .

فیلم در مورد یک فردیه که نقشش رو شهاب حسینی بازی میکنه و توی کما هست و چیزی از گذشته اش یادش نمیاد , داره با خودش حرف میزنه و دوست داره که با ذهن خالی از دنیا نره در حالی که داره یه داستان خیالی رو برای زندگی خودش شرح میده !

از اولین صحنه هایی که توی فیلم میبینیم صحنه ی یک نمایش تئاتر هستش که یک زن حامله رو نشون میده (لیلا حاتمی) و یک داستان تلخی رو روی صحنه ی تئاتر میان داستان اصلی فیلم نشون میده که به نظر من زیبایی خاصی به فیلم داده و حس خاصی رو در بیننده القا میکنه .

http://www.picoup.ir/images/23303602954413844270.jpg

داستان اصلی , شامل امین (شهاب حسینی) و همسرش رویا (لیلا حاتمی) میشه که امین نوازنده ی پیانو هستش و از وسط های فیلم تعادلی روحی خودش رو از دست میده و به کار های عجیبی دست میزنه , میگه که مدام صدای بوقی رو توی سرش میشنوه که نوشتن قطئه های موسیقی رو براش دشوار کرده .

http://www.picoup.ir/images/57845573278235816028.jpg

فضای عجیبی داره و فیلم برداری خیلی خوب . بازی کردن شهاب و لیلا هم که نیاز به تعریف نداره !
از نکات قشنگ فیلم به معلق بودم داستان میشه اشاره کرد و موسیقی متن هم جای تعریف داره .

در آخر این فیلم و فیلم قبلی بهرام توکلی ("اینجا بدون من") رو به همه پیشنهاد میکنم و اگه ممکنه فیلم رو بخرید (البته اگه هنوز توی فروشگاه ها موجود باشه) !!
البته اینجا بدون من داستان غمگین و تلخ تری داره که من بیشتر دوست داشتم ...

[Chandler Bing]

http://www.yesweekly.com/triad/imgs/media.images/5622/the-woman-in-black-poster-7.widea.jpg

http://www.imdb.com/title/tt1596365/
همون جور که قول داده بودم، برگشتم:Smiley69:
فیلم بعدی زن سیاه پوش یا woman in black ـه که یه فیلم ترسناک با بازی دنیل ردکلیف یا همون هری پاتر خودمونه
داستان درباره ی یه وکیله که زنش رو موقع به دنیا اوردن بچه اش از دست میده، 4 سال بعد ماموریت پیدا میکنه بره به روستایی تا
کاغذبازی ها فروش یه خونه رو انجام بده و بقیه اش مثل بقیه فیلم ترسناک هاست، اهالی روستا چیزی نمیگن، یه خونه ی ترسناک وجود داره و قتل های بی قاتل
اولین نکته ای که تو ذوق میزنه، دنیل ردکلیفه، میشد بازیگر خیلی بهتری برای این نقش پیدا کرد، نه اینکه بد بازی میکنه، قابل قبوله، اما تو این نقش باورپذیر نیست.
موسیقی خوبی داره، فیلم برداری هم همینطور، مثبت ترین نکته ی فیلم، طبیعت زیبا و البته ترسناکه لوکیشنه که واقعا تاثیر داشت.
فیلم سعی میکنه ترسناک باشه، یکی دو جا هم میتونه این کارو کنه و من رسما ترسیدم اما بقیه جاهاش بیشتر از یه حس کوچولوی هیجان نیست.
در ضمن فیلم اقتباسی از یه رمانه. یه فیلم تلویزیونی هم قبلا ازش ساخته شده.
پایان فیلم رو خیلی دوست داشتم، شاید به خاطر این وبد که مثل فیلم های هالیوودی تموم نشده، پایانی بود که از یه کتاب گرفته بودن.
یه نکته ی بد فیلم هم زمان طولانی و ریتم کندش بود، بعضی جاها الزامی بود، مثلا راه رفتن تو جنگل و غیره، ترسناک بود، اما بعضی جاهاش رو میشد برید تا فیلم یه ذره
سریع تر تموم بشه و بیننده رو خسته نکنه.
من به فیلم 7.5 میدم، اگه حوصله داشتید ببینید، بد نیست.
نسخه ی انگلیسی هم 14 ثانیه سانسور شده:Smiley35:

[Irag]

آفــــريــــقا

http://upit.ir/uploads/13542055931.png

داستان فيلم در رابطه با 3 جواني است كه زندگي بخور و نمير خودشون رو از راه خلاف‌هاي كوچيك سپري ميكنن. تا اينكه سر يك قضيه‌ي كاملا جدي درگير يه خلاف به بزرگي گروگانگيري مي‌شوند ...

حدود 2 ساله كه اصلا يك فيلم ايراني (سينمايي) خوب نديدم اصلا شما بگو متوسط اونم نديدم! خوب خدا رو شكر اين 2 سال به 3 سال نكشيد و فيلم بينظير آفريقا رو موفق شدم ببينم كه اگه فردا شب خوابيدم و صبح ديگه براي هميشه از خواب پانشدم حداقل يه فيلم سينمايي ايراني خوب در زندگي ديده باشم و آرزو به دل نمرده باشم!

فيلم با يك تعقيب و گريز در سبك پاركور (خدا كنه فقط درست نوشته باشم!) شروع ميشه كه من رو ياد فيلم بلوك16 محصول فرانسه انداخت. جالبه كه اول بيننده احساس ميكنه خوب با يه فيلم به سبك اكشن روبه‌رو است ولي وقتي جلوتر ميره ... ميره ... »» ميبينه كه اشتباه كرده.
فيلم اكثر اوقات در فضاي بسته يك ويلاي زيبا اتفاق ميفته تقريبا به سبك كارهاي حاتمي كيا (آژانس شيشه‌ايي و ارتفاع پست كه به ترتيب در آژانس و هواپيما داستان فيلم پيش مي‌رفت). خوب وقتي فضاي بسته باشه ديگه فقط يه برگ برنده باقي ميمونه اون هم ديالوگ‌هاست. اتفاقا با شخصيت پردازي كه بين تنها 4 تا بازيگر فيلم انجام شده و با بازي عالي و ري‌اكشن‌هاي عالي دقيقا همين قسمت ديالوگ‌هاست كه شما رو تا آخر فيلم پاي اثر نگه ميداره.


http://www.picoup.ir/images/57981656926268137472.jpg

با اينكه تعداد بازيگران بيشتر از 4 نفر نمي‌رسه و ممكنه يكي از شخصيت‌ها قوي‌تر از ديگري باشه و يا محبوب‌تر و پررنگ‌تر نقش بازي بكنه ولي هرگز اين مشكل بزرگ هم در طول فيلم اتفاق نميفته. يعني هركدام از شخصيت‌ها به اندازه و به‌جا و به موقع شبيه يه پازل كنار هم قرار گرفتن.
جواد عزتي هم در اين فيلم هنوز شيرين – بامزه و ساده است ولي نه انطوري كه يه وقت احساس كنيد دوباره جواد يك نقش تكراري و يه شخصيت تكراري! رو بازي ميكنه. شهاب حسيني هم كه واقعا يه سوپراستار واقعي در سينماي كشورمونه (من يكي كه شك ندارم) اينجا هم يه تجربه جديد با يك شخصيت جديد. (بازيگر تمام نشدني).

يكي از ويژگي هاي خوب قصه فيلم اينكه زياد روي مليت و محل و فضاي مرزبندي شده روايت نشده. يعني اگه زبان اين فيلم غيرفارسي بود و مثلا به زبان انگليسي ساخته شده بود ممكن بود اينجا و اين ويلا هرجايي از اين كره خاكي باشه. اين خيلي خوبه و به نظرم اين خودش قوت قصه و داستان فيلم رو مي‌رسونه.

هومن سيدي رو تا قبل از كارگرداني اين فيلم (اولين كار اين جوان به عنوان كارگردان) با نقش‌ها و بازي‌هاي بينظيرش در سريال‌ "راه بي‌پايان" و فيلم‌سينمايي "يه تكه نان" مي‌شناختم ولي حالا با اين شاهكار جديدش "آفريقا" رو هم به ليست اضافه مي‌كنم. فيلم ساده است فيلم‌برداري ساده است و قصه ساده است همه و همه ساده و نماها همه ساده است ولي با اين مجموعه ساده‌ها يه فيلم خوب از كار دراومده. شعار نداريم و پيام سياسي و انزجاري نداريم وطن‌هراسي نداريم ... و يه نكته‌ي زمخت (به قول يكي از بچه‌ها) هم اشاره كنم: فيلم رنگ و تم مايل به سياه و سفيد و تيره داره كه معمولا رنگ و تم يه كار در سينماي ما جدي گرفته نميشه.

در بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر اين فيلم كانديداي بهترين فيلم و برنده‌ي 2 جايزه يكي در بهترين كارگرداني فيلم و دريافت ديپلم افتخار بهترين بازيگر نقش اول زن (آزاده صمدي،همسر هومن سيدي). ديگه حوصله نداشتم در خصوص نقش و شخصيت خانم آزاده صمدي چيزي بنويسم كه كلا بايد يه پست ديگه بابت اين قضيه مي‌رفتم!

در آخر شما رو توصيه مي‌كنم به ديدن اين فيلم كه مطمئنا با پايان‌بندي زيبايي كه داره شما رو ميخكوب خواهد كرد.

امتياز: 8.5

[EMINENT]

The Collector 2009

http://www.picoup.ir/images/74782656983192006537_thumb.jpg (http://www.picoup.ir/viewer.php?file=74782656983192006537.jpg)
IMDb (www.imdb.com/title/tt0844479)

بعد از مدتها دوری از ژانر وحشت به آغوشش برگشتم!زیاد اهل فیلم ترسناک نیستم راستش، این فیلمم به پیشنهاد یکی از دوستان دیدم، باید بگم خوب بود لذت بردم با اینکه چیز ترسناکی نداشت ولی تعلیق خیلی قوی ای داشت و اولای فیلم ناخن هایی که واسه گیتار زدن بلند کرده بودم به باد فنا دادم!(در این حد ینی) :Smiley36:
داستان در مورد یه روانیه که آدمارو تو خونشون حبس میکنه و بدون دلیل خاصی شکنجه میده تا اینکه این دفعه یه نفر که برای دزدی میاد توی یه خونه ای که این دوسته روانیمون برنامه داره و قاطی ماجرا میشه با کلی خون و چاقو و از این چیزا!
داستان دو نقطه اوج داره و به نظر من یه فرود که اوج ها اول و آخر فیلمه و جایی که یکم شل میشه وسط فیلمه، فیلمبرداری و تا حدودی موسیقی فیلم استرس وارد میکنه به ببینده.
به نظر من نقطه عطف این فیلم که باعث میشه تو ذهن بیننده به عنوان یه فیلم "خفن" بمونه پایان فیلمه که خیلی خیلی خیلی "فک انداز" تموم میکنه، من خودم به شخصه تا 30 ثانیه تیتراژ پایانی فکم آویزون بود.
تواین فیلم "امید داشتن به بهتر شدن اوضاع" در حد یه جوک باقی میمونه و کارگردان این امید داشتن به اینکه یکی میاد و نجات میده رو واقعا به سخره گرفته چند جا تو فیلم بود که گفتم خوب دیگه ایندفه دیگه در رفتن و اینم مثل فیلمای دیگه هندی قراره تموم بشه ولی همون لحظه ورق بر میگشت.:Smiley10:
فقط یه ضعفی داشت داستان که نفهمیدیم این آدم واسه چی این کارارو میکنه و دلیلش چیه
واسه منی که زیاد اهل فیلم ترسناک خون و خونریزی نیستم تحربه خوبی بود
امتیاز 7.5/10

[Irag]

Headhunters 2011


http://www.picoup.ir/images/30518737311402682554.jpg

Headhunters (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1614989/)

داستان در رابطه با يك گروه دو نفره شايد هم يك نفره‌ي سرقت و كپي و فروش غيرقانوني آثار هنريست كه خيلي شيك و حرفه‌ايي بدون كوچكترين خون‌ريزي كارشون رو انجام ميدن ولي در يك اتفاق تازه درگير ماجرايي تقريبا جنايي ميشن ...

يك فيلم اروپايي كه احتمالا ساخت كشور نروژ باشه. با بازي Nikolaj Coster-Waldau شخصيت هميشه منفور سريال Game of Thrones. فيلم به شدت خشن و با ريتم تند. خشونت چند مدل داريم كه مثلا در يك فيلمي مثل اره سعي ميشه تند و تند دست و پا قطع بشه و شخصيت‌هاي مظلوم چپ و راست الكي و بي‌مورد توسط يه شخصيت تقريبا رواني و مريض شكنجه بشن ولي برخي فيلم‌ها نه داستانشون رو تعريف مي‌كنن و مثلا اگه بخوان صحنه‌ي يك تصادف رو در داستان فيلم نشون بدن بيننده رو در جريان تمام جزئيات تصادف ميزارن كه اين جزئيات ممكنه شكستن گردن و يا تاب خوردن دست باشه يا متلاشي شدن صورت باشه خوب اين چون در جريان داستان اتفاق ميفته و يكدفعه و واقع‌گرا نشون داده ميشه بيننده همينطور كه حالت انزجار پيدا ميكنه همزمان هم ازش لذت ميبره. خشونت فيلم ما از نوع دوم هست يعني دقيقا در دل داستان و كاملا واقعي و باجزئيات.

داستان فيلم و روايتش جوريه كه حسابي ذهن شما را مشغول ميكنه چون كمي پيچيده است ولي تند و بي‌پروا و سرگرم‌كننده.
اكشن بينظيري داره.شخصيت اول فيلم يك شخصيت ناآرام و تاحدودي عصبي است كه از يه دزد حرفه‌اي شيك تبديل به يك ادمكش نامرتب و كچل ميشه.
نماها و سكانس‌هاي بي‌رحمانه و طبيعي زياده: از فرو رفتن تا سر در چاه فاضلاب يك W.C روستايي بگيريد تا سقوط به ته دره و متلاشي شدن فيس و ... خوشبختانه اتفاقات فيلم بي‌منطق نيست. درام فيلم هم كه البته من آخر همه بهش اشاره ميكنم جزو مهمترين قسمت‌هاي قصه فيلم محسوب ميشه و كلي گره اعم از خيانت و سوءظن با همين درام فيلم حل خواهد شد.

همين ديگه.

امتياز: 7

[Chandler Bing]

http://www.picoup.ir/images/42859006520954784678.jpg

همون طور که میدونید اطلس ابرها از کتابی به همین نام که یه نویسنده ی انگلیسی در سال 2004 نوشته بود اقتباس شده!!!
این کتاب 6 خط داستانی داره که تو 6 بازه ی زمانی مختلف اتفاق می افته، از 1849 تا 2346!!!! هر کدوم از این داستان ها داستان هایی متفاوت است که تقریبا
اصلا به هم مرتبط نمیشن، به جز یه ماه گرفتگی به شکل ستاره ی دنباله دار که تو هر داستان یکی از شخصیت ها این ماه گرفتگی رو داره. البته تو جزئیات دیگه ای هم مشترک هستن.
اول میخوام یه خلاصه داستانی از این 6 خط زمانی براتون بنویسم!!!
اولین داستان تو سال 1849 در یکی از جزایر اقیانوس ارام اغاز میشود، اونجا با وکیلی اشنا میشیم که به اسم ادام اوینگ که توسط پدر زنش فرستاده شده تا در مورد برده داری
در اون منطقه قراردادی ببندد (اینجا رو مطمئن نیستم) تو سفر برگشتش با یه دکتر با بازی تام هنکس اشنا میشه که اقای دکتر سعی داره وکیل رو بکشه تا سکه های طلایی که پنهون کرده است رو بدزد، اما نقشه دکتر توسط یکی از برده های فراری که در کشتی پنهون شده است برملا میشود. اوینگ وقتی به سان فرانسیسکو میرسد تصمیم میگیره به جنبش ضد برده داری ملحق شود.
داستان دوم در سال 1936 در کمبرینج انگلیس اتفاق می افتد، یه جوون که کتاب خاطرات وکیل داستان اولیه رو مطالعه میکند به پیش اهنگساز مشهوری میرود تا کمک کند اقای اهنگساز اخرین قطعه موسیقی اش را بنویسد!! اما این جوون که رابرت فروبیشر نام داره کم کم خودش کارها رو یاد میگیره و تصمیم میگیره اولین سمفونیش رو بنویسه که اطلس ابرها نام گذاریش میکنه. اما اهنگساز پیر تهدیدش میکنه اگه این کار رو به اسم خودش (پیرمرده) نزنه راز رابرت رو لو میده تا دیگه نتونه جایی کار کنه (رابرت با اشراف زاده ای به اسم روفس سیکسمیت رابطه داره) اخر داستان رابرت سمفونیش رو تموم میکنه و خودکشی میکنه.
داستان سوم در سال 1973 در سن فرانسیسکو اتفاق می افتد، خبرنگار جوونی که پدرش هم خبرنگار جسوری بوده تصمیم میگیرد با کمک دکتر فیزیک هسته ای (روفس سیکسمیت داستان دوم) از کارهای یه شرکت هسته ای که برنامه دارد یک راکتور رو منفجر کند پرده برداری کند.
داستان چهارم، در سال 2012 در لندن اتفاق می افتد. یک ناشر پیر که داستان مردی را که کتابی در مورد دو جوون داستان دوم نوشته است را چاپ میکند. اما نویسنده ی داستان به زندان می افتد و ناشر تمام پول را به جیب میزند، بعد که دوست های نویسنده به سراغ پیرمرد میایند پیرمرد تصمیم به فرار میگیره اما برادرش که قصد داره اونو راهی خانه ی سالمندان کنه، سرش رو گول میماله و در خانه ی سالمندان زندانیش میکنه. پیرمرد بعدها همراه سه نفر دیگه فرار میکند و داستان خودش رو مینوسد و منتشر میکند.
داستان پنجم در سال 2144 در سئول نو اتفاق می افتد، به دلیل بالا امدن سطح اب سئول قدیمی به زیر اب رفته و اگه همین روند ادامه داشته باشه شهر جدید هم همین اتفاق براش می افته، داستان درباره ی روبات هایی هست که صبح از خواب بلند میشن و در رستورانی کار میکنند، و شب هم همان جا میخوابند و از دنیای بیرون بی خبر ان. تا یه روز یکی از روبات ها فیلمی پیدا میکنه که که از کتاب نویسنده ی پیر داستان چهارم اقتباس شده، و تصمیم به فرار میگیرد اما میمیرد. بعد ها دوست این روبات به کمک یه شورشی فرار میکند و نماد مبارزه با سیستم حاکم میشود، د اخر این داستان این روبات زن جوان فیلم تهیه میکند و شرح وقایع خودش و طریقه ی عمل رو برای مردم جهان ضبط میکند.
داستان ششم هم در سال 2346 در هاوایی اتفاق می افتد، تمام کره زمین نابود شده و مردم به صورت بومی زندگی میکنند. تا روزی که زنی به جزیره می اید تا از برج مخابراتی پیشرفته ی جزیره استفاده کند تا برای فضایی ها پیام کمک بفرستد، در این حین مردی بومی با بازی تام هنکس به این زن کمک میکند و عاشق میشه.
در اخر فیلم هم پیرمرد داستان ششم (تام هنکس) رو میبینیم که داره داستان رو برای نوه هاش میگه و در سیاره ای دیگری زندگی میکنند.
------------------------------------------------------------------
شرمنده اگه طولانی شد!!! اما داستان غنی داره!!! نویسنده ی کتاب هم از اقتباس سینمایی کاملا راضیه.
از نظر فنی فیلم عالیه، با اینکه سه تا کارگردان داشته (واچوفسکی ها و تام تیکور «بدو لولا بدو») اما واقعا یک دسته و اصلا متوجه ی اشکالی نمیشید.
لوکیشن ها به خوبی انتخاب شده، فیلم برداری، موسیقی و صدا گذاری هم در حد عالیه.
اما چیزی که فیلم رو مهم میکنه فلسفه ی نهفته درشه، همون جور که تو داستان فیلم توضیح دادم با 6تا شخصیت خوب تو داستان ها مواجه هستیم که هر شش تاشون هم یک ماه گرفتگی مشابه دارن!! میشه اینجوری برداشت کرد که روح انسان بعد از مرد از بین نمیره بلکه در جسم انسان یا حیوان دیگه ای حلول میکند. مثلا روح وکیل خوب داستان اول بعد از مرگ در بدن جوون اهگساز حلول میکند.
البته یه برداشت دیگه هم میشه کرد که فلسفه ی جبر و اختیاره، اگه به جبر اعتقاد داشته باشید میگید که روح انسان غیر قابل تغییره اما اگه به اختیار اعتقاد داشته باشید میگید که روح از شرایط محیطی تبعیت میکند مثلا اگه یه بچه تو یه خانواده ی خوب رشد پیدا کنه میشه پزشک جامعه اما اگه تو یه خانواده ی بعد باشه میشه دزد جامعه.
فیلم فلسفه ی اختیار پابنده، مثلا تام هنکس در داستان اول نقش یه کشیش شرور رو داره اما در داستان ششم در یه محیط دیگه همون روح نقش یه ادم خوب رو داره که به نجات بشریت کمک میکنه.
انتخاب بازیگر های داستان ها هم عالیه!!! شش تا بازیگر اصلی وجود داره اگه اشتباه نکنم که در همه ی این 6 تا داستان با نقش های مختلف بازی کردند که این به درک فلسفه ی فیلم کمک بسیاری کرده!! مثلا یه جا هیو ویوینگ نقش یه پرستار زن خبیث رو داره(خانه ی سالمندان)، اما در جای دیگه نقش ادم کش شرکت هسته ای هست.
همین هیو ویوینگ در 6 تا داستان نقش منفی که خودش جای بحث داره.
یه چیزی هم تو مجله خوندم که جالب بود:
شاید وجه ی تسمیه فیلم در همین باشد، ذات ابر به خودی خود از قطرات اب تشکیل شده است، اما ما به عنوان ناظر زمینی میتونیم ابرها رو به شکل های مختلف ببینیم که مارو قادر میسازه که برای ذات واحد ابرها اطلسی در نظر داشته باشیم.
جمله ی بالا وافعا جالبه!!!!
راستی داستان پنجم که تو سئول اتفاق می افته برای من از همه جالب تر بود!!!
بازی بازیگرها هم در سطح:Smiley19:ـه. خیلی کارشون درسته. امتیاز من به فیلم هم 9!!!!!
فیلم هم از اینجا دانلود کنید
http://tvworld.info/thread2289.html#post95105

[Bill The Butcher]

To Rome with love (2012)

http://www.picoup.ir/images/46775875739231261716.jpg
.:IMDB:. (www.imdb.com/title/tt1859650/)

وقتي نارنجي پوش رو ديدم با خودم فك كردم چه اتفاقي ميوفته كه آدمي كه تو اوج زندگيش شاهكاري مثل هامون رو خلق ميكنه ميرسه بجايي كه فيلم آخرش بيست سال بعدو بعد از كلي تجربه اندوزي كه قاعدتاً انتظار پيشرفت داري از يه پيام بازرگاني چند ثانيه اي هم درب و داغون ترو بي معني تر از آب در مياد. بعد به خودم جواب دادم كه آدمي كه در دوران اوج جواني حرفه ايش مخش جاي فرني اند زويي و ترس و لرز بوده و نتيجه اش شده هامون، فك كنم طبيعيه كه آخر عمر حرفه ايش برسه به فنگ شويي و نگراني در خصوص پاكيزگي شهر! در واقع اين شايد طبيعي باشه كه آدم از سلينجرو كيركگور برسه به اين فلسفه هاي عجيب غريب شرقي.

اين مقدمه بيربط به نظر من خيليم بيربط نيس. وقتي تقديم به رم با عشقو ميبيني ناخوداگاه فك مكني اين همون كيسه كه منتهتن و آني هال و عشق و مرگ و ...ساخت؟ شايد حتي از فيلم بدت هم نياد. به هر حال وودي آلن وودي آلنه.هميشه يه چيزي ته جيبش داره كه تورو بخندونه يا سورپرايز كنه. اما در عين حال بسيار بسيار كمه! فيلم كم داره. بهترين تعبيري كه ميتوتن بكار ببرم همينه. فيلم مجموعه ايست از چنتا ايده كاملا متفاوت كارگردان كه بنحو نامرتبي در يك اثر گنجانده شده.

مهندس پيري كه در حال مرور رومانس گذشتشه. زن و شوهر جواني كه به رم ميان و در چالش وفاداري قرار ميگيرن. ازدواج يه دختر آمريكايي و پسر ايتاليايي كه مقدمه ملاقات و اشنايي خانوادهاشونه و شهرت بي دليل و يك شبه يه كارمنده ساده كه گريبانگيرش ميشه.
ميشه هر چهارتاي اينارو با اين ليبل كه فيلم در خصوص "بدست آوردن و از دست دادن"ه كنار همديگه قرار داد ولي اينكار به اوت زدن توپ موقع مصدوم شدن يه بازيكنه!

فيلمنامه فيلم كم وودي آلنيه (در همون يكي دو صحنه اي كه هست عاليه)، الن پيج و ايزنبرگ فاجعه ن.داستان زن و شوهر جوان قانع كننده نيس و از نظر منطق زماني در تضاد كامل با بقيه فيلمه و واقعا نميدونم اين موضوع چطور از دست كارگردان در رفته يا واسش مهم نبوده. ديدار دو خانواده عروس و داماد و حضور وودي آلن در نقش پدر دختر آلني ترين قسمت فيلمه اما ماجراي روبرتو بنيني با بازي عالي اين مرد بدون شك خنده دارترين و بهترين بخش فيلمه.

در كل اگر من اين فيلمو در پريميرش و با حضور وودي آلن تماشا مي كردم بعد از تموم شدن فيلم وا ميستادم و براش دست ميزدم. نه به خاطر اين فيلم. بخاطر اينكه بگم آقاي آلن،خسته نباشيد.

براي دانلود فيلم (http://tvworld.info/thread2293.html#post97007)

[Ehsan_keen]

The Words(2012)

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/words/The-Words_Poster-1.jpg

احتمالا خیلی هاتون اسمشم هم نشنیدید.فیلم ژانرش درامه.
ماجرای فیلم از این قراره که یه نویسنده به نام کلی هاموند که نقشش رو دنیس کواید بازی کرده در باره ی کتابی که تازه نوشته به طرفدارانش این کتاب رو میخونه.داستان این کتاب از این قراره که یه نویسنده که تازه به یه خونه ی جدید با عیالش رفته شب ها بیدار میمونه و به سختی کتابی مینوسه ولی کتابش اصلا قابل قبول نبود و چاپ نشد.
در ماه عسلش در پاریس یه کیفی میخره که یه نویسنده ی دیگه اثری در آن مخفی کرده بود.او اول تصمیم میگیره که کتاب رو چاپ نکنه ولی بعد ها به دلایلی کتاب رو چاپ میکنه و به پرطرفدارترین کتاب ها تبدیل میشه.
ولی وقت رو برو شدن با واقعیت میرسه و نویسنده ی اصلی کتاب او را ملاقات میکنه.بهتر از اینجا به بعدش رو نگم.
فیلم مثل فیلم اینسپشن یا ساعت ها است.یعنی تو فیلم یه داستان گفته میشه و تو داستان دوباره داستان!!!!
من شخصا فیلم رو بخاطر بردلی کوپر دیدم.اونجور که تصور میکردم زیبا نبود ولی میخوام بینیدش تا از اشتباهات بزرگی که کارگردان ها مرتکب شدن رو ببینین.
مشکلاتش زیاد بود و نمیخوام داستان رو لو بدم.
به نظر خودم مشکلاتش از دو جا منشا میگرفت.یکی اینکه کارگرداناش خیلی بی تجربه بودن و اشتباه نکنم اولین فیلمیه که ساختن.علاو بر اون این فیلم خیلی به عجله ساخته شده.

نمره من:6

[Chandler Bing]

http://picoup.ir/images/19524747302989260356.jpg

نصفه شب حال ندارم بنویسم اما باید بنویسم.
الان لوپر رو دیدم، یکی از بهترین فیلم های امسال. فیلم از هر نظر کامله، کارگردانی و تدوین عالی. بازی های حساب شده و خوب و از هم مهم تر یه فیلمنامه ی غنی و منسجم.
فیلم از یه پایان بندی شاهکار بهره میبره که به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست و من از دیدنش واقعا لذت بردم. کارگردان با حوصله داستانش رو شروع میکنه و رفته رفته به ریتم فیلم اضافه میکنه و فیلم رو به بهترین شکل ممکن تموم میکنه. فیلم یه سکانس اکشن هم داره که شاید به بقیه فیلم نیاد اما خیلی خوب از اب درامده.
شخصیت پردازی فیلم هم خوبه مخصوصا شخصیت جو که با بازی جوزف گوردون لویت بی نظیر از اب در امده. اگه دنبال یه فیلم خوب هستید حتما این فیلم رو تماشا کنید.
فیلم نقد های مثبت زیادی هم گرفته که نشون از مقبولیت این فیلم نزد منتقد ها داره.
اگه کسی مخالفه بنویسه تا فردا بحث کنیم، الان خوابم میاد:Smiley14:

[MaMaD]

http://www.picoup.ir/images/82626693621017457694.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1748122/)


همگی وس اندرسون (کارگردان و فیلمنامه نویس) رو با اثری به اسم "Fantastic Mr. Fox" میشناسیم که انصافا جزو بهترین انیمیشن های چندسال اخیر و حتی جزو بهترین انیمیشن هایی که من تو عمرم دیده بودم قرار داره. به طور قطع فانتزی موجود در آثار وس اندرسون علامت بزرگ این کارگردانه که من خیلی ازش لذت میبرم. حتی خلاقیت استفاده از عناصر داستانی هم به طرز شگفت آوری درست حسابیه و مارو با یه فیلم بسیار سرگرم کننده و زیبا روبرو میکنه. درواقع من اصلا نفهمیدم کی فیلم تموم شد!
داستان این فیلم در مورد چالش های دو نوجوان در خانواده های خودشون و تطبیق پیدا نکردن با محیط اطرافشونه که میتونم به طور قطع بگم مشکل خیلی از ماها بوده و هست. اینکه فیلم روی چه مقطعی از سن و سال دست میذاره و چه چیزایی رو نشون میده رو خودتون باید ببینید ولی نکته ی قابل توجهش که بسیار برای هم سن و سال های ما حائز اهمیت هست، رویکرد ما نسبت به بعضی مسائلی که در فرهنگمون جایی نداره و نیاز اساسی ما نسبت بهش به طور کل سرکوب شده. مثل دوست داشتن و بالعکسش!
در این مورد بیشتر از این نمیتونم توضیح بدم و خودتون باید ببینید.
من در سال 2012 فیلم به این خوبی ندیدم. البته هنوز نسخه ی بلوری فیلم های خوبی مثل "عشق" ، "لینکن" ، "جانگوی رهاشده" ، "آرگو" و ... به دستمون نرسیده که در مورد فیلم های خوب امثال نظر بدم ولی مطمئن باشید از دیدن این فیلم ضرر نمیکنید!

نمره ی من : 8

[Irag]

End Of Watch 2012


http://www.picoup.ir/images/45804813794984972859.jpg


End of Watch (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1855199/)

دو پليسي كه اهل...حالا اهل هر كجا كه ميخوان باشن! تصميم ميگيرن از زندگي روزمره خودشون اعم از عمليات‌ها و خانواده و تقريبا هرجا كه مي‌تونن با دوربين‌هاي دستي يا كوچيكي كه روي يونيفرم پليسي خودشون جاسازي كردن فيلم بگيرن و كلا همين مسير داستاني بي‌اهميت رو مستقيم بگيريد تا آخر ميشه داستان فيلم!!!
از نظر داستان كه تقريبا چيزي براي گفتن نداره چون همش هموني بود كه در 3 خط بالا توضيح دادم. نه كمتر نه بيشتر باور كنيد همينه.

فقط نكته‌ي اساسي و مهم و مدرن و تازه‌ي فيلم همين تصميمي كه در داستان فيلم توسط شخصيت اول گرفته ميشه: كه شخصيت‌هاي دوست داشتني و سوپراستار‌هاي فيلم تصميم مي‌گيرن از خودشون فيلم بگيرن و هميشه دوربين به همراه داشته باشند. اين قضيه باعث ميشه شما از اول فيلم تا آخر شاهد نماهاي تازه و تكنيك‌هاي جديد فيلمبرداري مدرن "دوربين رو دست" باشيد. كه گاهي اوقات در برخي سكانس‌ها و نماها شما رو ياد بازي‌هاي اكشني مثل Call Of Duty ميندازه. نماهايي كه شما فقط در قاب، تصوير يك اسلحه‌ي متحرك و مضطرب داريد و بايد به هدف شليك كنيد كه خوب شخصيت اول فيلم يا آدم‌ بد‌هاي قصه اين كار رو به جاي شما انجام ميدن.

ديالوگ‌هاي وحشتناك و كنترل نشده! 100درصد ديالوگ‌ها شخصي و عاميانه و تقريبا خبري از يك ديالوگ شعاري و يا پررنگ و احتمالا كتاب و جزوه‌ايي نداريم و نخواهيد شنيد شما تقريبا با تمام حرف‌هاي ركيكي كه بين شخصيت‌ها ردوبدل ميشه آشنا ميشيد و حتي ميشه از اين تعداد بيشمار فحش و ناسزا دو جلد كتاب 500 صفحه‌ايي نوشت! حالا قصد و هدف از اين همه بي‌پروايي در ديالوگ‌ها چيه؟ دو جور ميشه قضاوت كرد: يكي اينكه باتوجه به تكنيك تصويربرداري و فيلم‌برداري و فضاي طبيعي قرار بوده همچي خيلي محلي و عاميانه باشه يا اينكه كلا تيم سازنده قصد غلو و بزرگ‌نمايي و درشت‌نمايي در خشونت كلامي داشتن. (من حتي در موسيقي رپ هم اينقدر فحش نشنيده بودم حتي از امينم و دبرا هم بيشتر از "F" استفاده ميكنن)

يك نكته‌ي مفيد و آموزشي فيلم اينكه چطور ميشه براي نيرو‌هاي پليس و انتظامي يه فيلمي ساخت كه هم مردن و پر از ايده باشه و هم دراماتيك – تبليغاتي كه هر تماشاگري رو راضي ميكنه بخصوص كه ما در جريان تمامي مشكلات روزمره‌ي گروه‌هاي گشت پليس قرار مي‌گيريم و شايد هم در بعضي قسمت‌ها براشون اشك بريزيم!

باتوجه به اينكه داستانش خيلي ساده و گنگ به نظر مي‌رسه ولي ريتم فيلم خيلي سريعه. كه 100درصد نوع فيلم‌برداري و ايده‌ي جذابش به تند بودن ريتم فيلم كمك كرده.
بازي تمامي بازيگرا به غير از آدم بد‌هاي قصه عاليه. مشكلي نداره. تقريبا همون چيزي هست كه بايد باشه. به نظرم كه در اين قسمت هم موفق عمل كردن.

من از محله‌ها و ايالت‌هاي آمريكا خبر ندارم ولي به نظر ميرسه همه جاي آمريكا آروم و خوش و خرمه و فقط مشكل اساسي همين مكزيكي‌ها و اهالي كوبا هستن. در اين فيلم بازهم موضوع تكراري يه گروه مكزيكي مطرحه.

موسيقي فيلم هم اكثرا گزينش شده بودن و از نكات جذاب فيلم همين قسمته.
همين.

اميتاز من: 7

[Irag]

The Angels Share 2012

http://www.picoup.ir/images/55784179313701693896.jpg

www.imdb.com/title/tt1924394

چند تا جوون بزهكار و خلافكار با راي دادگاه به ساعت‌ها كار اجباري در يك ساختمان نيمه‌كاره محكوم ميشن و آنجا با سرپرست كار رفاقت پيدا مي‌كنن و نهايتا در يك روز تعطيل سرپرست تصميم مي‌گيرد گروهي از آنها رو به كارخانه‌ي مشروب‌سازي ببرد و ...

داستان فيلم تلفيقي است از موضوعات مختلفي مثل سرقت و انتقاد اجتماعي و فانتزي و طنز و ... همه‌ي اين‌ها كه نهايتا به يك هدف مي‌رسند و يه يك نتيجه‌ي مثبت و خوشايند كه اصلا آزار دهنده نيست. (حالا اگه كارگردان‌هاي داخلي فهميدن)

فيلم‌برداري و داستان و قصه‌گويي و روايت همه ساده هستن. خبري از جلوه‌هاي ويژه نيست خبري از زاويه دوربين‌هاي عجيب و غريب نيست. ديالوگ‌ها و رفتار‌ها همه طبيعي و ساده.

از نكات جذاب فيلم شخصيت‌پردازي 4 شخصيت اصلي قصه‌ي فيلم است. 4 خلافكاري كه با جرم‌هاي كوچيك و بزرگ اعم از دعواهاي خياباني و يا انجام كارهاي خطرناكي مثل رفتن روي ريل مترو يا قطار و جيب‌بري و ... كنار هم جمع ميشن تا آخرين خلاف و يك از بزرگ‌ترين خلاف‌هاي عمرشون رو انجام بدن. يكي به شدت اسكل يكي به شدت باجرات و مغز متفكر گروه و يكي هم يه دختري كه به جيب‌زدن اعتياد پيدا كرده! و ... همه به شدت طبيعي و واقعي به نظر مي‌رسن در حاليكه شايد در دنياي واقعي چنين شخصيت‌هايي وجود نداشته باشند.

از اتفاقاتي كه شايد در يك فيلم هاليوودي كمتر پيش بياد اينكه فيلم روياپردازنه نباشه! و حسابي ملموس و باورپذير باشه و مخاطب اصلا دوربين رو حس نكنه خب همه‌ي اين اتفاقات اعم از واقعي بودن و ملموس بودن در فيلم "سهم فرشتگان" اتفاق ميفته. در جايي از فيلم در اوج دعوا و رعب و وحشت شخصيت اول فيلم دچار يك اشتباه سهوي و خنده‌دار ميشه كه خواندنش شايد يك سكانس فانتزي باشه ولي ديدنش كاملا طبيعي و واقعيه.

طنز كلامي و لهجه‌ي زيباي اسكاتلندي دو تا ويژگي نامربوط بهم ولي مثبت فيلم بودن كه به شخصه از كنار هم بودن اين دوتا ويژگي لذت بردم.
اين دومين فيلمي بود كه امسال از سينماي اروپا ديدم و لذت بردم. به نظرم اين فيلم هم در بخش خارجي اسكار ميتونه فيلم موفقي باشه البته به شرط شركت كردن و نامزد شدن. اولي فيلم هم كه قبلا معرفي كرده بودم فيلم فرانسوي "intouchable 2011".

امتياز من:8.5

اگه فرصت دیدنش رو هم ندارید حتما باید نگاه کنید! حالا چطوری میشه من دیگه نمی‌دونم!

[[JOKER]]

http://picoup.ir/images/19524747302989260356.jpg

نصفه شب حال ندارم بنویسم اما باید بنویسم.
الان لوپر رو دیدم، یکی از بهترین فیلم های امسال. فیلم از هر نظر کامله، کارگردانی و تدوین عالی. بازی های حساب شده و خوب و از هم مهم تر یه فیلمنامه ی غنی و منسجم.
فیلم از یه پایان بندی شاهکار بهره میبره که به هیچ وجه قابل پیشبینی نیست و من از دیدنش واقعا لذت بردم. کارگردان با حوصله داستانش رو شروع میکنه و رفته رفته به ریتم فیلم اضافه میکنه و فیلم رو به بهترین شکل ممکن تموم میکنه. فیلم یه سکانس اکشن هم داره که شاید به بقیه فیلم نیاد اما خیلی خوب از اب درامده.
شخصیت پردازی فیلم هم خوبه مخصوصا شخصیت جو که با بازی جوزف گوردون لویت بی نظیر از اب در امده. اگه دنبال یه فیلم خوب هستید حتما این فیلم رو تماشا کنید.
فیلم نقد های مثبت زیادی هم گرفته که نشون از مقبولیت این فیلم نزد منتقد ها داره.
اگه کسی مخالفه بنویسه تا فردا بحث کنیم، الان خوابم میاد:Smiley14:

من فقط موندم چجوری لوپر متای بالای 80 گرفت بعدش Cloud Atlas 55 شد!!! :Smiley10: فقط راجر ایبرت عقلش رسید بهش 100 داد :Smiley104:
( در ضمن من فقط لوپر رو مثال زدم که بگم وقتی منتقدا با این مشکل نداشتند مشکلشون با این چی بود چون دو فیلم تقریبا یک تیپ سای فای دارند هرچند مقایسه اون شاهکار ـه واچوفسکی با این یکم بده :Smiley36:)

[MIPERB]

http://8pic.ir/images/goek6qwrvn8euccl864.jpg (http://8pic.ir/)
فیلم تد
Ted (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1637725/)
پسر عجب فیلمی بود اینقدر نخندیده بودم اون تیکه هاش که قشنگ بود مخ زدن دختره تو فروشگاه و ترفیع رتبه های تد و اون تیکه که خودش رو معلول کرد
خب نیمه اول فیلم خنده دار بود نیمه دوم افت داشت نیمه اخرم احساسی بود
ولی ارزش وقت گذاشتن داشت
بنظرم بهتر از دیکتاتور بود و سلطان طنز امسال امیدوارم 2 ش قشنگتر اون باشه
ببخشید بد نقد کردم اولین بارمه:Smiley35:

[Chandler Bing]

;97570]من فقط موندم چجوری لوپر متای بالای 80 گرفت بعدش Cloud Atlas 55 شد!!! فقط راجر ایبرت عقلش رسید بهش 100 داد
( در ضمن من فقط لوپر رو مثال زدم که بگم وقتی منتقدا با این مشکل نداشتند مشکلشون با این چی بود چون دو فیلم تقریبا یک تیپ سای فای دارند هرچند مقایسه اون شاهکار ـه واچوفسکی با این یکم بده )
اره اطلس ابرها خیلی بهتر بود، فیلمی بود که ادم رو به فکر می انداخت اما خوب لوپر هم چیز خوبی از اب درامد، کسی فکرش رو نمیکرد که یه کارگردان ناشناس همچین فیلمی بسازه.
منتقد ها هم مخشون تاب برمیداره، بهشون استناد نکنیم بهتره

[Irag]

Looper 2012

http://www.picoup.ir/images/16648337520734885652.jpg

www.imdb.com/title/tt1276104

دیروز ...
دیروز چی؟!
سی سال دیگه‌ی تو، همین دیروز من بود!

این متن کوتاه بالا قسمتی از دیالوگ فیلم لوپر بود که تقریبا خلاصه‌ترین تعریف هست که میشه از داستان فیلم تحویل مخاطب داد! (من هم که کلا به خودم اصلا سخت نمی‌گیرم!)

داستان فیلم تقریبا تکراری است باز هم دعوا سر آینده و کنترلش هست. میشه؟! نمیشه؟! آدم بد، مادر زادی بده؟! یا آدم خوب، مادرزادی خوبه؟! فلسفه‌ و سوالاتی که شاید در حتی فیلم‌های بی‌ارزش هم در قالب مزخرف‌ترین فضاهای داستانی و دیالوگ‌ها دیده و یا شنیده باشید. ولی فضا و تم داستانی لوپر با یک فیلمنامه‌ی دقیق و ضرب‌اهنگ مناسب از همه آثار مشابهش جلوتره! بدون شک. یک شاهکاری که امیدوارم مثلش تکرار نشه چون حسابی به "لوپر" اعتقاد و ایمان پیدا کردم.

فیلم با وجود اینکه در آینده اتفاق میفته ولی آنچنان تغییر هیجان برانگیز و اغراق‌آمیزی که نشانش وجود آدم فضایی‌ها و یا ربات‌ها باشه نیست. انسان‌ها هستن و با یکسری پیشرفت کامپیوتری که این پیشرفت هم زیاد در فیلم جایی نداره در حد یکی دو نمای کاربردی و موثر و گذرا پس محیط و فضای آینده در این فیلم علمی – تخیلی به بهترین وجه ممکن به نظرم ملموسه. (حتی 50درصد داستان فیلم در یک علفزار و زمین‌های کشاورزی بیرون شهر اتفاق میفته محیطی که تقریبا نشانی از ماشین و کامپیوتر وجود نداره)

فیلم از نظر تکنیک هیچی کم نگذاشته یک فیلم شیک و تمیز. اکشن فیلم با حضور بروس ویلیس اصلا بی‌معنا نیست و گل درشت مثل جان سخت نیست بلکه به همون اندازه است که باید باشه.
اصلا همین دقت در تکنیک و به جا بودن اکشن و درام فیلم باعث میشه ذهن مخاطب آرامش بگیره و به این فکر کنه که هدف چیه؟! نتیجه چیه؟! شخصیت اول فیلم چی میخواد؟! دنبال چیه؟! ...
جلوه های ویژه باتوجه به داستان و شخصیت‌پردازی که از شخصیت پسربچه‌ی فیلم وجود داره در حد لالیگا چشم‌نوازه.

داستان فیلم و گره‌ها و شاه‌کلید درهای بسته‌ی قصه‌ی فیلم هیچ وقت قابل حدس نیست و کاملا ذهن شما رو تحت کنترل خودش داره تا آخر قصه که باید تصمیم درست گرفته بشه و اونوقت که هیجان و علم فیلم هر دو باهم به رگ مخاطب که شما دوست عزیز باشید تزریق میشه.
به نظرم بازی بازیگران فیلم حتی بروس ویلیس که یه ماشین کشتار در هالیوود شبیه تا یک بازیگر! عالی بود.

در رابطه با این فیلم باید بیشتر خوند و بیشتر نوشت بخصوص که موضوع این فیلم یک موضوع بسیار مهم و اعتقادیه ... ولی اگر برای دانلود و یا دیدنش مردد هستید تردید رو بزارید کنار حتی در این شب‌های امتحان هم که شده این فیلم باکیفیت رو یک بار نگاه کنید.

امتیاز من: 10

[prongz]

میشه اینجوری برداشت کرد که روح انسان بعد از مرد از بین نمیره بلکه در جسم انسان یا حیوان دیگه ای حلول میکند. مثلا روح وکیل خوب داستان اول بعد از مرگ در بدن جوون اهگساز حلول میکند. دقیقا سر همین قضیه همش حس خوندن کتابای کوئیلو رو داشتم.در کل خوب بود دیگه در این حدی که میگی هم نبود به نظرم

[Chandler Bing]

در کل خوب بود دیگه در این حدی که میگی هم نبود به نظرم
داستان خوبی داشت، فیلمنامه ی خوبی داشت منسجم بود. بازی های عالی. کارگردانی و تدوین هم فوق العاده بود. ضعف فیلم تو کجاش بود؟

[prongz]

داستان خوبی داشت، فیلمنامه ی خوبی داشت منسجم بود. بازی های عالی. کارگردانی و تدوین هم فوق العاده بود. ضعف فیلم تو کجاش بود؟
فیلمنامه می لنگه اشکان.محوریت داستان روی اصل تناسخ مکاتب عرفانی می چرخه اما وقتی دقت می کنی می بینی فقط داره ازش استفاده می شه.فلسفه تناسخ از رسیدن روح مجرد به سیر تعالی خودش میگه.از کشیدن رنج در جسم میگه اینکه تا نرسیدن به تعالی عرفانی روح محکوم به تحمل جسمه و اینکه هویت انسان ها تحت تاثیر مادیت نیست و ... به غیر از شخصیت تام هنکس که تا حدودی می تونیم این تعالی رو تو مسر داستان ببینیم (و احتمالا رسیدن به جهان معنا در انتها)بقیه کاراکتر ها از اصول تناسخ پیروی نمی کنن.بقیه ارواح به نوعی یا معنویت ذاتی دارن ویا خباثت ذاتی .نمیشه وارد یه بحث به این سنگینی بشیم بعد برای اینکه انسجام فیلمو حفظ کنی هرطور که خواستی فلسفه وجودیشو جابه جا کنی .تناسخ برای خودش مراتب داره.به نظر من واچفسکی برای فیلمنامه موضوع خیلی خیلی سنگینیو انتخاب کرده که شاید اصلا تو مدیوم سینمایی گنجایش نداشته باشه.یه موضوع دیگه هم که نتونستم باهاش کنار بیام بحث داستان ششم بود و اتفاقات بعد از نابودی دنیا.اینکه اصلا چطور حیات انسان بعد از نابودی دنیا ادامه داره و اگر نسل جدید از بشریت هستن چطور ارتباطشون با سونمی توجیه میشه و اگر نیست پس چرا به این حد ابتدایی زندگی می کردن.

من نگفتم فیلم ضعیفه اشکان فقط گفتم عمقی که ادعا می کنه رو نداره.اینم مثا لوپر یه فیلم هالیوودیه خوش ساخته و بس.استفاده از مراتب عرفانی توی فیلم فرصت شناختشون رو نمیده بلکه فقط وسیله ایه برای کمک به خلق داستان.

[Chandler Bing]

به غیر از شخصیت تام هنکس که تا حدودی می تونیم این تعالی رو تو مسر داستان ببینیم

فیلم دوتا دیدگاه مطرح میکنه، اولی اینکه خوبی و بدی ذاتی نیست و انسان ها در شرایط مختلف به ادم های مختلفی تبدیل میشن!!! که مثالش میشه تام هنکس داستان اول شروره اما تام هنکس داستان ششم ادم خوبیه. اینجا اختیار حکم میکنه. یه دیدگاه دیگه اینکه خوبی و بدی ذاتیه، بسته به روح ادمی ـه. روح اول تو بدن وکیل داستان اول بود که ادم خوبی بود، بعد تو بدن اهنگساز دوم که ادم خوبی بود و .... یعنی به محیط بستگی نداره، همه چیز ذاتیه و ادمی حق انتخاب نداره.
موضوع فیلم اصن همینه، اختیار یا جبر؟ اینکه کدومش در عالم واقع وجود داره؟ فیلم تصمیم گیری رو به من ببینده واگذار میکنه!! مفهوم فیلم خیلی بزرگه و به قول خودت به درد سینما نمیخوره اما واچوفسکی ها و تام تیکور به خوبی تونستن این کار کنند!! من کتاب اصلی رو نخوندم اما وقتی نویسنده ی همچین داستانی از فیلم تعریف میکنه مطمئن باش که فیلم در زمینه ی اقتباس عالی عمل کرده.
برای داستان ششم هم جریان اینه، تمام زمین تحت تاثیر بمب باران اتمی قرار گرفته و دیگه قابل زندگی نیست! مثلا هاوایی جای امنیه و یه دهکده ی کوچیک از مردم اونجا زندگی میکنند
زیاد غیر قابل باور نیست.
منم نگفتم که میگی فیلم ضعیفه، گفتی فیلم خوبه. به نظر من چیزی بهتر از یه فیلم خوبه.
تو سال 2012 سه تا فیلم خوب دیدم، لوپر، اطلس ابرها و پرومته، فیلم هایی که ادم رو به فکر کردن وامیداره.
البته فیلم که یادتون هست اقتباسیه، پس خیلی از ضعف های داستان پای نویسنده ی داستانه نه کارگردان ها

[prongz]

فیلم دوتا دیدگاه مطرح میکنه، اولی اینکه خوبی و بدی ذاتی نیست و انسان ها در شرایط مختلف به ادم های مختلفی تبدیل میشن!!! که مثالش میشه تام هنکس داستان اول شروره اما تام هنکس داستان ششم ادم خوبیه. اینجا اختیار حکم میکنه. یه دیدگاه دیگه اینکه خوبی و بدی ذاتیه، بسته به روح ادمی ـه. روح اول تو بدن وکیل داستان اول بود که ادم خوبی بود، بعد تو بدن اهنگساز دوم که ادم خوبی بود و .... یعنی به محیط بستگی نداره، همه چیز ذاتیه و ادمی حق انتخاب نداره.
موضوع فیلم اصن همینه، اختیار یا جبر؟ اینکه کدومش در عالم واقع وجود داره؟ فیلم تصمیم گیری رو به من ببینده واگذار میکنه!! مفهوم فیلم خیلی بزرگه و به قول خودت به درد سینما نمیخوره اما واچوفسکی ها و تام تیکور به خوبی تونستن این کار کنند!! من کتاب اصلی رو نخوندم اما وقتی نویسنده ی همچین داستانی از فیلم تعریف میکنه مطمئن باش که فیلم در زمینه ی اقتباس عالی عمل کرده.
برای داستان ششم هم جریان اینه، تمام زمین تحت تاثیر بمب باران اتمی قرار گرفته و دیگه قابل زندگی نیست! مثلا هاوایی جای امنیه و یه دهکده ی کوچیک از مردم اونجا زندگی میکنند
زیاد غیر قابل باور نیست.
منم نگفتم که میگی فیلم ضعیفه، گفتی فیلم خوبه. به نظر من چیزی بهتر از یه فیلم خوبه.
تو سال 2012 سه تا فیلم خوب دیدم، لوپر، اطلس ابرها و پرومته، فیلم هایی که ادم رو به فکر کردن وامیداره.
البته فیلم که یادتون هست اقتباسیه، پس خیلی از ضعف های داستان پای نویسنده ی داستانه نه کارگردان ها
البته صحبت من درباره این زاویه ی دید نبود.بحث جبر و اختیار، دیدی هست که کارگردان دنبالشه که به مخاطب بده.حرف من درمورد ابزاریه که ازش استفاده کرده.درباره تناسخ مطرح شده توی فیلم که با اصولی که فلاسفه قائل شدن براش متناقصه.مثل این میمونه یه داستانو تا جایی تعریف کنی که به نفع خودته بقیشو بی خیال شی.در کل این بحث از حوزه ی فیلمو اینا خارج میزنه .شایدم به قول تو من سوادم در حدی نیست که در مورد صحت سیر معنوی فیلم نظر بدم.در مورد همین تناسخ از ملا صدرا و شیخ مفید بگیر تا پائولو کوئیلو کتابها نوشتند و همچنان دور خودشون می چرخن.دیگه تکلیف ما که معلومه:Smiley35:

[Chandler Bing]

البته صحبت من درباره این زاویه ی دید نبود.بحث جبر و اختیار، دیدی هست که کارگردان دنبالشه که به مخاطب بده.حرف من درمورد ابزاریه که ازش استفاده کرده.درباره تناسخ مطرح شده توی فیلم که با اصولی که فلاسفه قائل شدن براش متناقصه.مثل این میمونه یه داستانو تا جایی تعریف کنی که به نفع خودته بقیشو بی خیال شی.در کل این بحث از حوزه ی فیلمو اینا خارج میزنه .شایدم به قول تو من سوادم در حدی نیست که در مورد صحت سیر معنوی فیلم نظر بدم.در مورد همین تناسخ از ملا صدرا و شیخ مفید بگیر تا پائولو کوئیلو کتابها نوشتند و همچنان دور خودشون می چرخن.دیگه تکلیف ما که معلومه

والا من به این تناسخ که گفتی زیاد وارد نیستم اما به قول خودت مدیوم سینمای گنجایش تعریف همچین داستانی رو نداره، اما، اما کارگردان ها به خوبی تونستن یه چیز قابل قبول و قابل فهم (حداقل من که چیزی نمیدونستم یه چیزهایی فهمیدم) از کتاب دربیارن و ببرن جلوی دوربین. همین حرکت ارزش نمره 10 داره!!!

[hypetrak]

The Hobbit: An Unexpected Journey

http://www.picoup.ir/images/22609299111485731471.jpg (http://www.picoup.ir/)

The Hobbit (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0903624/?ref_=fn_al_tt_2)

همین اول کار چون نتونستم تگ اسپویل رو پیدا کنم بگم ممکنه بخشی از داستان لو بره.
وقتی فیلم هابیت شروع میشه شما احتمالا منتظر یه ارباب حلقه های دیگه با داستانی متفاوت هستین البته شاید 10 دقیقه ی اول همین احساس رو داشته باشین اما بعد از این که بیلبو داستانی درباره ی دورف ها و حکومتشون تعریف میکنه و چطور همه چیزشون رو از دست دادن، اون احساس شما هم از دست میره! 40 دقیقه ی اول فیلم کاملا حوصله سر بره و هیچ اتفاق خاصی نمیفته.بعد از این 40 دقیقه روند فیلم کم کم تند میشه.ماجرا بیشتر درباره ی ثورین نوه ی بزرگ شاه دورف ها هست که سعی داره حکومت از دست رفتشون توسط اسماگ، اژدهایی که عاشق جواهرات هست رو برگردونه.البته در این فیلم اسماگ در هیچ تصویری به جز مواردی که بخش هایی از بدنش معلوم هست دیده نمیشه.دشمن اصلی در این قسمت از هابیت، ارکی به اسم آزوگ هست که سوار یک حیوان گرگ مانند بزرگ هست.در این فیلم همچنین میبینیم که چطور گالوم حلقه رو از دست میده و به دست بیلبو میفته.ریچار آرمیتاژ که نقش ثورین رو بازی میکنه به خوبی از پس نقشش که یه نجیب زاده ی مغرور هست که بخشی از غرورش جریحه دار شده بر اومده.همچنین به دلیل اتفاقاتی که در گذشته افتاده دورف ها به شدت با الف ها مشکل دارن و به هیچ وجه با اون ها کنار نمیان.
اما جدا از بحث داستان،موسیقی فیلم هست که هاوارد شور،آهنگساز سه گانه ی ارباب حلقه ها باز هم به خوبی از پس این کار بر اومده و ما شاهد یه موسیقی عالی هستیم که بخش زیادی از هیجان فیلم روی دوش های اون هست.صحنه های کامپیوتری هم مثل قبل عالی کار شدن.در هابیت ریشه هایی از اتفاقات و حوادثی که در آینده یعنی داستان ارباب حلقه ها اتفاق میفتن رو میبینیم.مثلا جنگل ها کم کم میمیرن یا سه جادوگر (گاندولف،سارومان و راداگاست که به عنوان راداگاست قهوه ای شناخته میشه و تازه با اون آشنا میشیم) نیروی شیطانی رو احساس میکنن که همون سائرون هست.به هر حال فیلم در حد ارباب حلقه ها نیست و نباید چنین انتظاری ازش داشته باشیم.شخصیت پردازی 13 دورف اصلا خوب نیست و از 13تا شاید 9 یا 10تای اون زیادی باشه و فقط برای شلوغ کردن تصویر به کار رفته باشن.
به هر حال فیلمی هست که ارزش دیدن رو داره و پیشنهاد میکنم اگر خواستین فیلم رو ببینین،کاملا ارباب حلقه ها رو از ذهنتون خارج کنید و با خیال راحت هابیت رو ببینید.
ببخشید یه خورده طولانی شد
نمره 8.5

[EMINENT]

Looper 2012

خوب همه حرفارو بچه ها زدن بجز ستایش بازی درخشان Pierce Gagnon یا همون "سید" داستان که واقعا فک منو با فرش مماس کرد! این بچه تو این سن ببین چجوری دیالوگ میگه چجوری حس میگیره واقعا مو به تنم سیخ شد موقع دیالوگ گفتنش موقع دعوا با مادرش، یه موضوع دیگه اینکه این فیلم کاملا کاملا کاملا با فیلمای دیگه سفر در زمان فرق داره، تو فیلمای دیگه نویسنده و کارگردان جرأت روبرو کردن شخصیت آینده و گذشته رو با هم ندارن و طفره میرفتن ولی اینجا خیلی عادی و نرمال میشینن توی رستوران و با هم مذاکره میکنن!! تو فیلممای دیگه نمیتونن سرگذشتو عوض کنن و حتی ممکن بود خودشون دلیل اصلی به وجود اومدن اون سرنوشت باشن.
پایان فیلم که واقعا شاهکاره، از اون پایان هایی که همیشه به یاد میمونه، ولی یجورایی این پایان بازه ما هنوز مطمئن نیستیم که سید، رین میکر نمیشه، حتی با اینکه نشون میده مهر مادری روش تأثیر گذاشته.

این تیکه مجله رو از همشهری جوان اسکن کردم، گفتم شما هم بخونیدش، جالبه

http://www.picoup.ir/images/08123296614287935283_thumb.jpg (http://www.picoup.ir/viewer.php?file=08123296614287935283.jpg)

[prongz]

http://www.picoup.ir/images/91871731520514343257.jpg



برتون رو شاید نشه یکی از بهترین کارگردانای هالیوودی دونست اما قطعا یکی از هنرمندترین هاست.برتون قطعا اکسپرسیونیسم ترین کارگردان تاریخ هالیووده.سبک هنری ای که با وجود عمق زیادش،به خاطر نوع ساختاریش هیچوقت در قالب سینما حقش ادا نشد.تا اونجایی که من می دونم یه سری تلاش ها برای خلق اثار اکسپرسیونیسم در سینما تو دوران اوانگارد انجام شده بود اما باز هم داستان تکراری سینما و باج به مخاطب، این سبک اصیل رو زیر سایه سبک عام پسند هارور قرار داد و به نوعی اصلا در این سبک گم شد.

و اما برتون ...تا سال 2005 فیلم های برتون همشون از یه ساختار معین پیروی می کردن اما تو این ساختار یه چیزایی کم بود.طراحی شخصیت ها ، نورپردازی ها و ...همه چیز نشون دهنده ی این بود که برتون دیدگاه جدیدی رو می خواد بیان کنه(نه لایه های سطحی مثل داستان پردازی بلکه در لایه های ساختاری) اما این دیدگاه چی بود؟فیلم می خواست فریاد بزنه اما صدایی ازش بیرون نمیومد.برتون دنبال چی بود؟هارور؟به هیچ وجه .با وجود تلاش کارگردان برای ایجاد فضای رعب اور،اما هیچ تلاشی برای ترس مخاطبش نمی کنه.همیشه فیلم یه پله مونده به وحشت متوقف میشه.این وسط فیلم های خوبی ساخته شد که مورد توجه منتقدین قرار اما قطعا نه از لحاظی که برتون می خواست.اون می خواست زیبایی رو فراتر از حد ظاهرش ببره .به معنای دقیق تر میخواست زیبایی رو از پس زشتی به نمایش بزاره اما تلاشش برای خلق یه کاراکتر فانتزی تو دنیای رئال معمولا بازخورد خوبی نداشت.حضور کاراکتری مثل ادوارد یا کنت دراکولا توی دنیای واقعی مخاطب رو از هدف اصلی فیلم که خلق یه اثر اکسپرسیونیسمی بود،دور میکرد و بیشتر به سمت فانتزی می برد.
س
اما بالاخره این هنر مصور بود که تونست ذهن اشفته برتون رو نظم بده.عروس مرده قطعا یکی از خام ترین و بکر ترین فیلم های برتون بود که با کمترین تغییرات اجباری ساخته شد.طراحی های خشن و زمخت ، فضای سیاه و سفید،حس ناب قرابت به ترس (و نه خود ترس) والبته ... طنزی تلخ همه و همه نشون دهنده خلق یه اثر با تمام تعاریف اکسپرسیونیمی بود.برتون حالا تبدیل به ونگوگ سینما شده بود و با یه سری کاراکتر کریه المنظر به جنگ امپرسیونیسم ظاهر گرا و تصنعی رفت.

فراکنوینی در اصل تکمیل شده ی عروس مرده بود.همون سبک ساختار همون نوع کاراکتر دیزاین .به عکس بالا توجه کنید ببینید تا چه همون حسی رو منتقل می کنه که با دیدن تابلوی جیغ ادوار مونک بهتون منتقل میشه.فیلم سعی کرد با معنایی عمیق تر و ساده تر از یه مثلث عشقی،حسی خالصانه تر رو بیان کنه.فقط چند لحظه به کاراکتر ها و طراحیشون دقت کنید کافیه برای درک این موضوع که برتون چه انرژی ای صرف طراحیشون کرده.صورت های ساده با نگاه های بی روح .خطوط کج و معوج دور چشم های درشت با نقاط کوچیک سیاهی به عنوان مردمک. اما روی همین خطوط اشکایی رو می بینیم که با متریال واقعی اب به طبیعی ترین شکل روی صورت میشینن تا به مخاطب احساسات درونی کاراکتر ها رو به خوبی القا کنه.فضا سازی انیمه نسبت به عروس مرده خیلی بهتر شده و با مخاطبش ارتباط بهتری برقرار می کنه.
داستان فیلم هم همونطور که از اسمش مشخصه (weeine نوعی نژاد سگه)اقتباس ازادیه از یکی از جاودانه های سینما یعنی فرانکشتاین. هدف داستان چیزی در حد یک ادای دین (بیشتر به نسخه ابتدایی سال 1931 ) باقی میمونه و سعی بر اضافه کردن مطلب خاصی نداره.یکی از نکات قابل توجه فیلم شباهت بعضی از کاراکتر ها به شخصیت های نسخه اصلی فیلم هست به این دو عکس توجه کنید :

http://www.picoup.ir/images/11919154146412243176.jpg

http://www.picoup.ir/images/27764701115285243711.jpg

با این حال برتون از حرف های همیشگی فیلم های خودش غافل نشده و به نوعی خواسته برای چندمین بار احساسات انسان هایی رو بیان کنه که به خاطر تفاوت های ناخواسته با اجتماعش ،بدون توجه به ذاتشون طرد میشن.روند فیلم شباهت هایی به ادوارد دست قیچی داره مخصوصا تو یک سوم انتهایی.

فرانکنوینی مثل عروس مرده دیدگاه جدیدی رو به صنعت انیمیشن سازی ارائه می کنه.صنعتی که هنوز در نوع خودش نوپاست و فضای زیادی رو برای پیشرفت خودش می بینه.این انیمیشن ها نه تنها مخصوص رنج سنی کودک و نوجوان نیست بلکه شاید تا حدودی حتی نا مناسب هم باشه براشون.از نظر من فراکنوینی بهترین انیمشن امسال بوده چون با توجه با همه نواوری هاش بیشتر المان های عامیانه در انیمیشن رو داراست.برای نمونه طنزی که کمابیش دیدی میشه تو فیلم.دیدن این فیلم رو بهتون پیشنهاد می کنم و ازتون می خوام با دید معمول انیمیشن بینی(صرفا جهت خندیدن و گذران وقت) نبینید.

پ.ن:اخراش خسته شدم سنبل کردم رفت:Smiley14:

[NOjAN]

برتون رو شاید نشه یکی از بهترین کارگردانای هالیوودی دونست اما قطعا یکی از هنرمندترین هاست.برتون قطعا اکسپرسیونیسم ترین کارگردان تاریخ هالیووده.سبک هنری ای که با وجود عمق زیادش،به خاطر نوع ساختاریش....
آقا سواد سینمایی بالایی داری, بهت تبریک می گم. از حیطه ی درک ما که بالاتر بود :Smiley36:



http://picoup.ir/images/42598315623832672960.jpg


آخرین فیلمی که دیدم American Beauty هستش.
این فیلم برنده ی 5 جایزه ی اسکار سال 2000 (من جمله بهترین اثر سینمایی سال) هستش. و توی لیست 250 اثر برتر imdb رتبه ی 52 رو داره.
فیلم داستان پدر یک خانواده "لستر" (با بازی کوین اسپیسی) هستش که یه دختر جوون داره. لستر منتقد یک مجله هست و زنش هم زنی پرمدعا و لوسه که تو زمینه ی املاک فعالیت می کنه.
حالتهای روحی لستر چیزی شبیبه به "تایلر دردن" توی Fight Club ــه. دلزده از شغلش, سرد نسبت به زنش (هرچند تایلر زن نداشت) و افسرده..
تا اینکه دوست و هم مدرسه ای دخترش رو ملاقات می کنه. از اینجاست که احساس جوونی دوباره در وجودش شکل می گیره و انقلابی تو زندگیش صورت می گیره. از کارش استعفا می ده, شروع می کنه به ورزش کردن و ماریجوانا کشیدن..
داستان های جانبی هم در جریان هستش که می تونین خودتون تو فیلم ببینینشون. :Smiley69:

وقتی این فیلم رو می بینین به یه سری از نکات کلیدی زندگی که ریشه در غریزه انسان داره پی می برین (یا بهتر بگم به خاطر میارین)
واقعا یه فیلم خوب باید همینطور باشه. وقتی تموم شد احساس کنین یه چیزی تو ذهنتون داره قلقلکتون می ده. از این جهت من فیلمهایی مثل Fight club,Curious case of benjamin button, in the mood for love, forrest gump و.. رو خیلی دوست دارم.

از همه ی اینها بگذریم می رسیم به خودِ "کوین اسپیسی". این بازیگر در یک کلام خــداســت!! بعد از usual suspects این دومین فیلمی بود که ازش می دیدم, و تو هر دو فیلم بینهایت از بازیش لذت بردم.
توی بیوگرافیش توی imdb خوندم که به شدت زندگی شخصی و اخبار مربوط به خودش رو مخفی نگه می داره.. وقتی سال 2000 توی یه مصاحبه علت این کارش رو ازش پرسیدن گفته: "هرچقدر بیننده کمتر من رو بشناسه, شخصیتم روی پرده ی سینما رو بهتر می تونه باور کنه"

به همین یه جملش هربار فکر می کنم, بیشتر عاشقش می شم!! عشق به سینما تا چه حد!!!!
بازیش توی این فیلم هم رگه هایی از طنز داشت و خیلی جالب بود.

امتیاز من به این فیلم 8.5 هست و دیدنش رو به همه پیشنهاد می کنم.

[Irag]

خوب همه حرفارو بچه ها زدن بجز ستایش بازی درخشان Pierce Gagnon یا همون "سید" داستان که واقعا فک منو با فرش مماس کرد! این بچه تو این سن ببین چجوری دیالوگ میگه چجوری حس میگیره واقعا مو به تنم سیخ شد موقع دیالوگ گفتنش موقع دعوا با مادرش، یه موضوع دیگه اینکه این فیلم کاملا کاملا کاملا با فیلمای دیگه سفر در زمان فرق داره، تو فیلمای دیگه نویسنده و کارگردان جرأت روبرو کردن شخصیت آینده و گذشته رو با هم ندارن و طفره میرفتن ولی اینجا خیلی عادی و نرمال میشینن توی رستوران و با هم مذاکره میکنن!! تو فیلممای دیگه نمیتونن سرگذشتو عوض کنن و حتی ممکن بود خودشون دلیل اصلی به وجود اومدن اون سرنوشت باشن.
پایان فیلم که واقعا شاهکاره، از اون پایان هایی که همیشه به یاد میمونه، ولی یجورایی این پایان بازه ما هنوز مطمئن نیستیم که سید، رین میکر نمیشه، حتی با اینکه نشون میده مهر مادری روش تأثیر گذاشته.

چندتا مطلب تازه از این فیلم (LOOPER) متوجه شدم:

1. کارگردان این فیلم Rian Johnson کارگردانی دو قسمت از سریال محبوب و باشکوه Breaking Bad رو هم برعهده داشته.
قسمت های:
Fly از فصل سوم - قسمت دهم
و
Fifty-One از فصل پنجم - قسمت چهارم

2. به سری ارجاعات هم به سایر فیلم‌ها در این فیلم وجود داره مثل: سکانس کافه که ارجاعی است به فیلم "مخمصه" یا سم پاشی مزرعه توسط ربات که ارجاعی است به فیلم "شمال از شمال غربی" است.

[Chandler Bing]

http://www.picoup.ir/images/82626693621017457694.jpg


به صنعت سینما دارم دوباره امیدوار میشم، تو این چندوقته چندتا فیلم 2012 خوب دیدم که واقعا امیدوار کننده بود. فیلم بسیار زیبایی بود و صمیمیت عجیبی توش موج میزد، یعنی یه چیز میگم یه چیز میشنویدا!! اینقدر دوست داشتنی کاراکتر ها و داستان رو نوشتن که دلتون نمیخواد فیلم اصن تموم بشه. واقعا از همه نظر قویه.
فیلبرداری هم دست کمی از شاهکار نداره، تک تک کادر های فیلم مثل یه تابلوی نقاشی میمونه. لوکیشن فیلم به این قضیه خیلی کمک کرده. بازی های کودک های فیلم هم خیلی خوبه مخصوصا اون دوتایی اصلی. به قول این منقد ها شیمی رابطه شون خیلی خوب درامده، واقعا انگار برای هم ساخته شدن.
چیز زیادی نمیشه درباره اش نوشت، باید خودتون ببینید و لذت ببرید. مطمئن باشید که پشیمون نمیشید.
سکانس رقص هم فوق العاده بود:Smiley14: یاد رقص جان تراولتا تو داستان های عامه پسند افتادم.
امتیاز من : 8.5

[kingmiladkh]

فرانکن وینی رو هنوز ندیدم اما یک سری صحبت ها در مورد حرفای دوست عزیزمون prongz داشتم.
سال 1920 رابرت وینه فیلمی ساخت به نام مکتب دکتر کالیگاری، که در حقیقت میشه به عنوان مانیفست این مکتب در سینما ازش نام برد، به طور کلی مکتب گرایی سال هاست که توی سینما فاتحه اش خونده شده، نه تنها توی سینما بلکه توی همه ی هنر ها، پست مدرن ها دیگه هیچ قاعده ای رو رعایت نمیکنند، در حقیقت تنوع سلیقه و اظهار نظر های شخصی و خلاق به قدری زیاد شده که دیگه نمیشه عده ای رو زیر بیرق یک سبک قرار داد و در موردشون صحبت کرد، این ماجرا در مورد برتون هم صادقه، اکسپرسیونیم فقط و فقط در حوزه اگزجره کردن ظواهر در فیلم های برتون حاضره و ما محتوایی چیزی از گوشزد های این مکتب نمیبینیم، از نظر من برتون بر خلاف نظر شما تا قبل از سال 2007 بسیار به تفکرات خودش پایبند تر بود تا الان و فیلم هاش بسیار برتونی تر بود، برتون دقیقا فانتزی سازه، یکی از روندگان راهیه که شاید تری گلیام و ژان پیر ژانت رفتند، تا قبل از سال 2007 چند تا فیلم از برتون هست که واقعا حق مطلب رو ادا کردند، ادوارد دست قیچی، ماهی بزرگ و عروس مرده و حتی با ارفاغ سوئینی تاد اصلا فیلم هایی نبودند که در بیان حرف خودشون لنگ بزنند و کاملا به مقصودی که خواستند رسیدند، دقیقا بعد از اونه که برتون به قدری درگیر فرم میشه که محتوا رو از یاد میبره و یک سری بنجل شخصی تولید میکنه از آلیس بگیر تا سایه های تاریک، اینها چند تا از فاجعه ترین فیلم این سال ها هستند نه فقط خود برتون، فرانکن وینی هم در حقیقت رجعت برتون به گذشته خودش به حساب میاد چون از اولین کارهای برتون یک کار کوتاه به همین نام به همین فرمه و این در حقیقت مفصل تر کردن اون انیمیشن کوتاه به حساب میاد.
ونگوگ خودش یک پست امپرسیونیست و در حقیقت یک پل گذر، اما من توی سینما اصلا امپرسیونیست نمیبینم که برتون بخواد براشون به مثال ونگوگ باشه، به غیر از یک موج کوچیک که در سال های دور در فرانسه به وجود اومد و با اون نظریات مزخرفشون در مورد ریتم دیداری و احساس لحظه ای که به شدت هم نا موفق بودند، حداقل از نظر من و خیلی هم زود پرونده اشون برچیده شد، چون در حقیقت امپرسیونیست از نظر من فرمت اجرایی روی بومه و در سینما اصلا جواب نمیده، چون گوشزدشون بر روی تصویر لحظه هاست و سینما عمق ازش گرفته میشه اگر درگیر این فرمت بشه.

[prongz]

فرانکن وینی رو هنوز ندیدم اما یک سری صحبت ها در مورد حرفای دوست عزیزمون prongz داشتم.
سال 1920 رابرت وینه فیلمی ساخت به نام مکتب دکتر کالیگاری، که در حقیقت میشه به عنوان مانیفست این مکتب در سینما ازش نام برد، به طور کلی مکتب گرایی سال هاست که توی سینما فاتحه اش خونده شده، نه تنها توی سینما بلکه توی همه ی هنر ها، پست مدرن ها دیگه هیچ قاعده ای رو رعایت نمیکنند، در حقیقت تنوع سلیقه و اظهار نظر های شخصی و خلاق به قدری زیاد شده که دیگه نمیشه عده ای رو زیر بیرق یک سبک قرار داد و در موردشون صحبت کرد، این ماجرا در مورد برتون هم صادقه، اکسپرسیونیم فقط و فقط در حوزه اگزجره کردن ظواهر در فیلم های برتون حاضره و ما محتوایی چیزی از گوشزد های این مکتب نمیبینیم، از نظر من برتون بر خلاف نظر شما تا قبل از سال 2007 بسیار به تفکرات خودش پایبند تر بود تا الان و فیلم هاش بسیار برتونی تر بود، برتون دقیقا فانتزی سازه، یکی از روندگان راهیه که شاید تری گلیام و ژان پیر ژانت رفتند، تا قبل از سال 2007 چند تا فیلم از برتون هست که واقعا حق مطلب رو ادا کردند، ادوارد دست قیچی، ماهی بزرگ و عروس مرده و حتی با ارفاغ سوئینی تاد اصلا فیلم هایی نبودند که در بیان حرف خودشون لنگ بزنند و کاملا به مقصودی که خواستند رسیدند، دقیقا بعد از اونه که برتون به قدری درگیر فرم میشه که محتوا رو از یاد میبره و یک سری بنجل شخصی تولید میکنه از آلیس بگیر تا سایه های تاریک، اینها چند تا از فاجعه ترین فیلم این سال ها هستند نه فقط خود برتون، فرانکن وینی هم در حقیقت رجعت برتون به گذشته خودش به حساب میاد چون از اولین کارهای برتون یک کار کوتاه به همین نام به همین فرمه و این در حقیقت مفصل تر کردن اون انیمیشن کوتاه به حساب میاد.
ونگوگ خودش یک پست امپرسیونیست و در حقیقت یک پل گذر، اما من توی سینما اصلا امپرسیونیست نمیبینم که برتون بخواد براشون به مثال ونگوگ باشه، به غیر از یک موج کوچیک که در سال های دور در فرانسه به وجود اومد و با اون نظریات مزخرفشون در مورد ریتم دیداری و احساس لحظه ای که به شدت هم نا موفق بودند، حداقل از نظر من و خیلی هم زود پرونده اشون برچیده شد، چون در حقیقت امپرسیونیست از نظر من فرمت اجرایی روی بومه و در سینما اصلا جواب نمیده، چون گوشزدشون بر روی تصویر لحظه هاست و سینما عمق ازش گرفته میشه اگر درگیر این فرمت بشه.
اقا میلاد از شما انتظار نداشتم تا این حد درگیر محتوا باشی اون هم در قالب هنر.شما که خودت یکی از علاقه مندان سورئالی چرا؟اول بگم که خود من هیچ وقت از کارهایی که نام بردید مخصوصا همین فاجعه ی قبلی برتون یعنی دارک شادوز دفاع نکردم چون به نظرم نه محتوا داشت و نه فرم (نه فقط محتوا).روی صحبت من صرفا با عروس مرده بوده و بس و اینکه این تجربه تکرار تجربه شیرین قبله.خود من اشاره کردم به این موضوع که فیلم در حد یک ادای دین باقی می مونه و از نظر محتوا غنی نیست.اما باز هم تاکید می کنم به عنوان یک اثر هنری هیچ عیبی در این موضوع نمیبینم که فیلم به طور خالص در اختیار سبک هنری باشه (هرچند که جالب بود برام که شما کلا از پایه منکر حضور اکپسرسیونیم در فیلم های برتون هستی)نمی دونم شباهت تری گیلیام و اثاری مثل 12 میمونش رو با برتون در چی دیدی اما من به هیچ وجه عناصر کافی برای فانتزی بودن کارای برتون (به غیر از فیلم های اخیرش) نمی بینم .از مرگ مکتب گرایی گفتی که به نظر من خیلی دید منفی داری به این قضیه.شاید با گذر زمان با توجه به سلیقه جامعه دچار تغییرات اساسی شده باشن اما همیشه ردپایی از این مکاتب دیده میشه و دقیقا اشاره من به اثار برتون از این جهت بود که بیشترین پایبندی رو نسبت به این اصول می بینیم.به نظر من وقتی شما از نبود امپرسیونیسم در سینما و می گی یعنی دقیقا دنبال یه اثر پایبند به مکتب با تمام تعاریف موجودش هستی.این قسمت از حرفم شاید بی ربط به موضوع این تاپیک باشه اما تا اونجایی که من می دونم تمام وجه مشترک سبک ونگوگ با امپرسیونیسم در بیان عواطف درونی بود در حالی که به کلی شیوه ی متفاوتی رو دنبال می کرد و بر خلاف امپرسیونیسم و حتی پست امپرسیونیسم خواهان بیان هیجانی بود چون معتقد بود امپرسیونیسم به شدت نقاش رو محدود می کنه واز همون اول مخالف سزان و سورا بود.
از خوندن حرفاتون اینقدر دلسرد شدم که حوصله بحث باقی نمونده برام خلاصه ی حرفم اینه که به نظر من دید شما خیلی سینمایی بود به اثار برتون و به قول خودتون دنبال محتوا می گشتی (در حالی که از شما تعریف سگ اندلسی شنیده بودم)در کل صحبت های بالا در مورد فراکنوینی قطعا تحقیقات علمی نبودن که نیاز به اثبات و یا دفاع داشته باشه. همه وهمه دیدگاه شخصی نسبت به سیر هنری کارای برتون بوده و در حد نظر شخصی باقی می مونه.اما انتظارم از شما این نبود.

[kingmiladkh]

درست میگی اما فراموش نکن که در فردیت هر انسانی کوهی از نشانه های جمعی وجود داره، این میشه که یک مزخرفی مثل سگ اندولسی که از ذهن خام بونوئل و دالی بیرون ریخته میتونه بسیاری معانی رو از دیدگاه های یونگی و فرویدی تدایی کنه در حالی که خود خالقانش هیچ ذهنیتی درباره ی مخلوق ندارند، اینجاست که هرمونتیک به اوج جدایی خودش از مولف میرسه.

در ابتدا من نقل قولی از صحبت های چند شب پیشمون میارم که سنگ آندولسی رو یک مزخرف خام صدا کردم، که البته در نوشته ام به کلی توضیح خواهم داد که جریان از چه قراره اما قبل از اون لازمه که بگم و تاکید کنم شما از دوستان خوب من در این فروم هستی و میدونم که نیازی به گوشزد نیست اما خواستم مطمئن باشم که این بحث هایی که ما میکنیم در عین رفاقت و صمیمیتیست که وجود داره و دوست ندارم که شما از من خرده ای به دل داشته باشی، حالا شاید من تعبیر نا امیدی رو به اشتباه ناراحت بودن شما از دست خودم برداشت کردم اما یه هر حال لازم دیدم در ابتدای بحث این نکته رو گوشزد کنم.
اول این بحث سورا و سزان و ونگوگ رو بهش بپردازم تا از حوزه ی نقاشی خارج بشیم و به حوزه سینما برسیم، نه سزان و نه سورا هیچ کدوم امپرسیون نیستند، جفتشون جدا شده از این مکتبند و تحت نام نئو امپرسیونیست و پست امپرسیونیست شناخته میشند، ونگوگ هم اساسا یک پست امپرسیونیسته و به طور کلی گوشزد دیافتگر ها هم به روی نمایش لحظه است، زمان عنصر مهمی در کار های اونهاست به همین دلیل فرم رو ساده میکنند تا بتونند با سرعت عمل لحظه رو ثبت کنند، سزان که به شخصه یکی از اسطوره هاست در این زمینه و فعالیتهاش باعث شده که برخی اونو حتی اولین جرقه کوبیسم بدونند.
اما در مورد سینما و بحث به شدت مهم فرم و محتوا، فرم اصلا وسیله انتقال محتواست، حتی در فرمالیسم و اپ آرت و مکاتب مشابه هم که ذاتا خودشون رو درگیر فرم کردند در ریشه بنیانیشون بیان محتوای زمانه بوده که اونها رو به این شیوه در آورده.
در حقیقت اگر محتوا رو از هنر بگیریم، هویت هنر رو ازش گرفتیم، خصوصا و خصوصا در گونه ی هفتم هنر یعنی سینما، مکاتب میاند، شیوه های مختلف هنری میاند، به خاطر اینکه فرم بهتری برای بیان حرفا های هنرمند در اختیارش بذارند و ذاتا اگر حرفی و محتوایی نباشه، دغدغه ای در کار نیست و اگر دغدغه ای نباشه، هنری وجود نداره، حتی دادا هم به شدت درگیر محتوا هستند و به سخره میگیرند جامعه اطراف خودشون رو، این محتواست که به فرم معنا میده و فرم به صورت اخص هیچ گاه مورد ستایش نبوده، بازم هم تاکید میکنم خصوصا در سینما، نقاشی بحث مجزاییست که بعدا شاید در قالب خودش بحث مفصلی رو روش انجام دادیم که حتی من تاثیر محتوایی رو در اون هم باز کنم براتون.
سگ آندولسی یک چرت به تمام معناست و بنده هیچ گاه از ستایش کنندگانش نبودم، کما اینکه ستایش کننده ای نداره، در حقیقت ارزش سگ اندولسی به علت اینکه آغاز گر یک راه پر مخاطره است، اشتباه برداشت نکن که وقتی میگم سگ آندولسی رو تحسین نمیکنم منظورم این نیست که سورئال رو تحسین نمیکنم بلکه بحث این دو کاملا فرق میکنه، بونوئل و دالی وقتی دست به ساخت این فیلم زدند بسیار جوان بودند و از ذهن خام و کم تجربه اشون فیلمی مثل سگ آندولسی بیرون ریخت که اساسا به اعتراف خود بونوئل هیچ مفهومی به جز تصویر سازی رویاها نیست، بعد ها همین بونوئل میاد و به شدت زبان خودش رو پیدا میکنه و میفهمه که فرمی که پیدا کرده رو چگونه برای بیان مقاصدش استفاده کنه و با پیوند بونوئل با محتواست که آثارش ارزش پیدا میکنند، اگر نه بونوئل نمیشد و شما شک نکن که سگ آندولسی فیلم به شدت یک بار مصرفیه، یعنی اگر دوباره این فیلم رو کسی بسازه جز لعن و نفرین چیزی بهش نمیرسه و باز هم تاکید میکنم که ارزش این فیلم تنها و تنها به علت اینه که آغاز گر یک راه پر مخاطره است.
دید من به مرگ مکتب ها اصلا اتفاقا بد بینانه نیست، کاملا دلالت بر رشد فردی و تنوع سلایق و خلاقیت های هنری داره که دیگه نمیشه چند نفر رو جمع کرد و در قالب یک دسته با تفکرات مشابه ازشون اسم برد، ما یک سری تعریف های تک خطی از هنر ها داریم، مثلا اینکه رمانیسیسم ها یعنی احساسات گرایی، یا رئالیسم یعنی واقع گرایی و ... و ... که تعریف های واقعا ناقصی هستند و بعد بر اساس اونا میام و آثار رو دسته بندی میکنیم در حالی که هر مکتب مرامنامه و تاریخچه ای داره که به شدت آثار در اون حوزه پایبند به اون تعریف هستند حالا در روزگار معاصر همه ی این قواعد شکسته شده و هر کس ناخنکی به این طرف و اون طرف میزنه.
هنر به قول شما بحث علمی نیست اما برای اثبات هر چیزی دلیل لازمه، و این اثبات اتفاقا توی هنر سخت تره، اگر شما میگی امپرسیونیست به جز اون دوره ای که من اشاره کردم در سینما وجود داره، بیاد بیای بگی کجا و چطور و اتفاقا چون هنر حوزه وسیعیست باید خیلی دلایل محکمی داشته باشی تا بتونی نظرت رو ارایه کنی اگر نه نظرت اعتباری نزد شنونده نداره، برای همین هنر اتفاقا جایگاه دلیل اوردنه.
در اخر تاکید میکنم روی این موضوع که فرم و محتوا هستند که به هنر، خصوصا سینما معنا میدند، همه فعالیت هایی که منجر به مرگ محتوا شدند در سینما اساسا شکست خورده اند و نه باید فرم رو قربانی محتوا کرد و نه محتوا رو قربانی فرم.
برتون هم شما اشاره کردی که تا قبل از 2005 مسیرش رو پیدا نکرده بوده، منم اشاره کردم اتفاقا به شدت هوشمند عمل کرده و الانه که به قدری درگیر فرم شده که محتوا رو از یاد برده و شخصیت های کاغذی آثارش به هیچ وجه جلب توجه نمیکنند. فرانکن وینی هم اشاره کردم که در حقیقت یک بازسازیست و عروس مرده رو هم ابدا تجربه خامی نمیدونم.

[prongz]

هنر به قول شما بحث علمی نیست اما برای اثبات هر چیزی دلیل لازمه، و این اثبات اتفاقا توی هنر سخت تره، اگر شما میگی امپرسیونیست به جز اون دوره ای که من اشاره کردم در سینما وجود داره، بیاد بیای بگی کجا و چطور و اتفاقا چون هنر حوزه وسیعیست باید خیلی دلایل محکمی داشته باشی تا بتونی نظرت رو ارایه کنی اگر نه نظرت اعتباری نزد شنونده نداره، برای همین هنر اتفاقا جایگاه دلیل اوردنه.


بهتون تبریک میگم دوست عزیز بابت فن متون نویسی قوی ای که دارین.راستش اصلا علاقه مند نبودم ادامه بدم این بحث رو چون به شدت فاصله گرفته از بحث اصلی این تاپیک اما با صحبت بالا به نوعی مجبورم کردین علی رغم میلم پاسخ گو باشم و طبعا در مورد مسائل مطرح شده حرفی هم بزنم.در مورد بحث ناراحتی من باید بگم بله دیشب در کنارناامیدی کاملا ناراحت بودم (هرچند الان پذیرفتم که این نوع رفتار هم برای خودش شیوه ایه).شما اشاره به این موضوع می کنی این صحبت ها در حقیقت چیزی در حد مباحثه است ( نه کلاس درس ).توی بحث هم قائدتا نظرت رو بیان می کنی و نظر دیگران رو می شنوی.نه اینکه تفکرات خودت رو بالاتراز نظر دیگران بدونی و از موضع اطمینان ،به شکلی که همه نظراتتون قوانین مسلم هست،با طرف مقابل برخورد کنیم.این که چه برداشتی که از صحبت های اولتون درمورد سگ اندلسی می شد به کنار.اما حالا از ضعف شدید سگ اندلسی می گین و این که با اطمینان معتقدین هیچ ستایش کننده ای نداره.در صورتی که اگه همین الان یه سرچ کنیم مطالب مختلفی از منتقدان مختلف پیدا می کنیم که از نظر خیلی هاشون سگ اندلسی رو بهترین فیلم بونوئل می دونن.با این حال همه ی این منتقدان به خودشون اجازه ندادن بگن بقیه فیلم های بونوئل هیچ تحسین کننده ای نداره.اطمینان شما از گفته هاتون به حدیه که جایی برای این موضوع نمیبینید که حتی یک بار قبل از یکی از صحبت هاتون از "از نظر من ... " استفاده کنید.کوچک تر از نصیحت کردن هستم بیشتر این حرفم جنبه یه پیشنهاد از یه دوست کوچک تر رو داره.هیچ وقت به عقایدتون بیش از اندازه مطمئن نباشین چون شاید خیلی جاها به عنوان نقطه ی قوت دیده بشه اما بعضی مواقع می تونه خطرناک ترین نقطه ضعف انسان باشه.:Smiley17:

در مورد ونگوگ علاقه ای به بحث ندارم چون این تاپیک محتواش چیز دیگه ایه پس مخاطب هم هیچ علاقه ای به ونگوگ نداره.شما هم یا توجهی به هیجان هنری در کارهای ونگوگ نداری (در حالی که اصلا امپرسیونیسم به خاطر مخالفت با این هیجان موجود در سبک هایی مانند رمانسیسم به وجود اومد و یکی از اساس های امپرسونیسم دونسته میشه)یا صرفا دیدگاه یک سری منتقد رو بدون توجه به نظر شخصی پذیرفتی.قطعا کارهای ونگوگ شباهت هایی به اصول امپرسونیسم داره همون طور که خود امپرسونیسم شباهت هایی به رئالیسم داره. این طبیعیه که بین سبک ها نقاط مشترکی باشه اما این موضوع دلیل میشه که هر دو یک سبک باشند؟خطوط زمخت اثری مثل شب پر ستاره چطور می تونه توسط امپرسیونیسمی که میل به از بین بردن مرز بین خطوط داره رو توجیه بشه؟و یا سادگی و در عین حال رسائی مجموعه گل های افتاب گردان رو باید از نشانه های امپرسیونیسم پر زرق و برق بدونیم یا نمونه ی بارز یه اثر اکسپرسیونیسمیه؟
در مورد صحبتتون در مورد فرم و محتوا باز هم باید یاد اوری کنم مطلبی رو که از قلم انداختینش.این که نه نظر شما قانونه و نه من.من نظر خودم رو گفتم و قطعا صحبت های شما هم در حد نظر شخصی با قی می مونه منتقدان بزرگتری از من و شما ممکنه همین اختلاف نظر رو داشته باشن.اما هیچ کدوم رو نمیشه اصل دونست پس بحث در موردش کاملا انرژی صرف کردن بیهوده اس و کمکی نمی کنه.
و اما موضوع اپرسیونیسم در سینما.همون طور که خودتون گفتین این که بخوایم دنبال یک سبک هنری در دو هنر متفاوت بگردیم و انتظار داشته باشیم دقیقا با المان های یکسان در هر هنر ظهور کنه تصور اشتباهیه (به همون دلیلی که توضیح دادین).اما هر سبک همراه خودش مشخصاتی رو میاره که مختص همون سبک هست.مثل جزئیات یه شناسنامه می مونه.مثل یه امضا.امپرسیونیسم همون طور که می دونید دنبال ایجاد حس آنی از طریق به تصویر کشیدن یک لحظه ی خاص و مشخص هست.مشخصه که نمیشه تصویر متحرکی از یه لحظه ی به خصوص داشته باشیم.اما دقیقا می تونیم شات هایی رو بگیریم که حس همون لحظه رو بدون نیاز به هیچ پروسه ی تجزیه و تحلیلی منتقل کنه که این موضوع به وفور در اثار گیشه ای هالیوود دیده میشه.از مشخصات دیگه ی امپرسیونیسم باز با رنگ و فرار از فضا های تاریک (چیزی که برتون هیچ وقت علاقه ای نشون نداده بهش) و نور پردازی های بسیار روشن هست و این موضوع که با از بین بردن مرز بین خطوط همیشه سعی بر رویا گونه تر شدن نقاشی ها داره.استفاده از فضاهای بسیار باز برای به رخ کشیدن جزئیات بیشتر هم همیشه از مشخصه های امپرسیونیسم بوده چیزی که در بیشتر کارهای کارگردان هایی مثل پیتر جکسون و جیمز کامرون می بینیم.در هر صورت از نظر من همه ی این مسائل که تو فیلم های هالییودی به شدت دیده میشن ریشه در همین امپرسیونیسمی دارن که شما کلا منکر تاثیرات در صنعت سینما هستی.البته اگر پاسخی به صحبت ها داشتین قطعا می خونم و از پستتون تشکر می کنم اما راستش دیگه کشش این تاپیک رو بیشتر از نمی بینم در مورد این بحث.موفق باشید:Smiley17:

[kingmiladkh]

من بعد از خوندن پستت رفتم قهوه ای درست کردم و سیگاری کشیدم و به این فکر کردم چی باعث شده که اینقدر از حرفا های من ناراحت بشی، با مرور نوشته هام هم به نتیجه ای نرسیدم، به خاطر مشکلاتی که داشتم چند ماهی هست که همه فعالیت های مفید زندگیم رو تعطیل کردم و خودم رو وقف دنیای مجازی کردم و مطمئن باش اخرین چیزی که میخوام مسموم کردن این فضا با ناراحت کردن دیگرانه، خصوصا تو که از دوستان خوب و فعال این فروم هستی.
فکر میکنم این انجمن یکی از بارز ترین خواسته هاش انجام گفتگو های مفید و سودمند باشه، و به نظرم این بحثی که ما الان داریم میکنیم، یکی از پر ترین بحثایی که این انجمن به خودش دیده و مسلما هر چند به عقیده من به جاده خاکی نزدیم، چون بحث پیرامون سینماست، اما اگر هم زده باشیم، اتفاق خوبیه برای بالا بردن کیفیت موضوعات مورد بحث، تنها دلیلی که بنده هم تمایلم رو برای ادامه این ماجرا از دست دادم نوع برخورد شما با قضیه بود که گویا از اول با گارد به مطالب من نگاه کردی، با اینکه قصد ناراحت کردنت رو ندارم اما چند تا نکته هست که مجبورم بگم، چون اعتقاد دارم ما بحث میکنیم که یاد بگیریم نه اینکه خودمون رو تحمیل کنیم و به نظرم اگر اینها رو اینجا از من بشنوی خیلی بهتره تا اینکه بعدا شاید در یک جمعی که مانند اینجا صمیمانه نباشه بهت گفته بشه.
یک چیزی هست تحت عنوان تاریخ، یک چیزی هست تحت عنوان هنر، وقتی در مورد تاریخ بحث میشه دیگه نظر من و نظر شما اهمیتی نداره، یک واقعه است که ثبت شده و به پایان رسیده، و ما دخل و تصرفی توش نداریم. شما منو متهم میکنید و میگید که من ورای نظارت شخصی و با پیروی کور کورانه از منتقدین به این نتیجه رسیدم که ونگوگ رو پست امپرسیونیسم خطاب کنم، جالبه بدونید دوست عزیز به جز دادا تقریبا تمامی نام های مکاتب رو منتقدین ثبت کردند، امپرسیونیست در حقیقت از نام تابلوی اول کلود مونه به نام امپرسیون طلوغ افتاب گرفته شده، که یکی از منتقدین اگر اشتباه نکنم به نام لروی برای به سخره گرفتن مونه و هم جرگه هاش با بیرون کشیدن واژه امپرسیونیست از اون این نام رو اونها گذاشته، تقریبا منتقدین بودند که مکاتب رو ثبت کردند، اینکه چه هنرمندی در چه مکتبی فعالیت داشته، چیزی نیست که بنده و شما الان بشینیم و روش بحث کنیم، یک واقعه است، من حاضرم روی تک تک کارهای ونگوگ صحبت کنیم و با بقیه اکسپرسیونیست ها مقایسه کنیم تا من به شما ثابت کنم به خاطر شناخت نادرست از پست امپرسیونیست و بالطبع اکسپرسیونیست هست که ونگوگ رو متعلق به این سبک میدونید.
یک سری مطالبی در مورد امپرسیونیست مطرح کردید که اساسا، مطلقا و مطمئنا نادرست هستند، امپرسیونیست خطوط رو برای نزدیک شدن به فضای رویاگونه حذف نکرده، بلکه اونها از لکه های رنگی به خاطر افزایش سرعت در نقاشی برای ثبت نور در لحظه استفاده میکردند، امپرسیونیست ها کاملا دید اجمالی به اطرافشون داشتند نه اینکه فضای باز رو انتخاب کنند چون که میخواستند جزییات رو به رخ بکشند، اونها با لکه فارغ از جزییات دید اجمالی به محیط اطرافشون دارند و تمرکزشون روی یک نقطه نیست، بلکه ثبت واقعه در نگاه مد نظرشون هست، یک تابلوی امپرسیون رو اگر شما از نزدیک باهاش برخورد کنی جز لکه های رنگی چیز دیگری ازش دریافت نمیکنی، باید ازش فاصله بگیری تا تصویر شکل بگیره و نگاه اجمالی هنرمند رو درک کنی.
شما میای میگی که امپرسیونیست در تقابل با رمانتیسیسم به وجود اومد در صورتی که اصلا توجه به فواصل تاریخی نمیکنی، این رئالیسم بود که بر علیه رمانتیسیم قیام کرد و تازه بعد از اون ناتورالیسم رو داریم و بعد از ناتورالیسمه که ما تازه به امپرسیونیسم میرسیم و بعد هم سمبلیسم و .. و ... تا برسیم به اکسپرسیونیسم.
نکته بعد من به هیچ وقت نخواستم که شما بیای امپرسیونیسم نقاشی رو در سینما جستجو کنی، این کار که عملا غیر ممکنه، عموما اکثر مکاتب در فرمت های دیگه هم نماینده دارند، در ادبیات در سنیما در موسیقی و ... در سینما ما امپرسیونیسم داریم با نظریات خاص خودشون در خصوص ریتم دیداری و .. که بسیار منافات دارند با فرمت نقاشی البته از نظر فرم نه محتوا ...
در هنر باید به جایگاهی رسید که تفکر خودت رو پیدا کنی، اگر بخوای بین دیدگاه دیگران بدوی به هیچ جایی نمیرسی، من شاید از موضع اطمینان حرف بزنم و شاید یکی از دلایلش این باشه که تا به مسئله ای اشراف نداشته باشم در موردش نظر نمیدم، اما اگر متوجه اشتباهم بشم، نه نارحت میشم و نه کتمانش میکنم، بلکه میپذیرم، اشتباه از ویژگی های این موجود دو پاست، حرفهای من هم به عنوان یک دوست بخون، نه میخوام چیزی رو به رخ کسی بکشم نه کلاس درس راه انداختم برای کسی، نه پولی بهم میدن بابت این قضیه نه افتخاری برام داره این موضوع، فقط خواستم چیزایی که میدونم رو باهات به اشتراک بگذارم تا هر دو از هم چیز یاد بگیریم.
تو پسر خوب و با سوادی هستی اما در مقابل انتقاد ساده و مودبانه من جبهه گرفتی، اگر قدم در وادی هنر گذاشتی اولین نکته ای که باید بهش دقت کنی همین انتقاد پذیر بودنه.
امیدوارم موفق باشی

[prongz]

خوب راستش من سیگاری نداشتم که روشن کنم.ظاهرا ناراحتی من شما رو هم ناراحت کرده.در مورد دانش شما من لحظه ای تردید نکردم و هدف من کم کردن ارزش نظراتتون نبوده و نیست.بزارین از اول شرایط رو توضیح بدم.راستش من هیچ علاقه ای به یه بحث تخصصی توی یه جمع عامیانه ندارم.چند سال پیش یه بار در مورد نظریات نیچه با یکی از دوستانم بحث می کردم و به شدت مورد انتقاد بقیه اعضای اون جمع قرار گرفتیم که قصدمون از این کار یه نمایشه برای جلب توجه.از اون به بعد همیشه تلاشم این بوده صحبتی نکنم که خارج درک عامیانه ی نسلم باشه.بعد از دیدن فراکن وینی به شدت تحت تاثیر فضا سازی برتون که به زعم خودم به شدت لذتبخش بود قرار گرفتم و همون موقع شروع کردم به نوشتن با همون هیجان و لذت.اواسط نقد پشیمون شدم از نوشتن .خواستم نفرستم نقد رو دلم نیومد بابت وقتی که اون ساعت از شب گذاشته بودم.یه طوری مطلب رو تموم کردم و فرستادم.باز فردا نگرانی بازخورد این مطلب باعث به فکر حذف کردنش بیوفتم.حتی به یه نقل قول ساده از یکی از دوستان هم واکنش دفاعی نشون دادم.هنوز هم معتقدم شما از دیدگاه بالا به بحث نگاه می کنید.من در اون شرایط اصلا تحمل این دید رو نداشتم و نوعی بلایی سرم اومد که ازش می ترسیدم.نمی دونم شما چند سالتونه ولی بعید می دونم سنتون با هم نسلی های من یکی باشه.شما واقعا تصور می کنید این صحبت های ما باعث ارتقاع سطح فکری انجمن میشه؟اصلا فکر میکنی این صحبت های مارو دنبال می کنن؟نه عزیز متاسفانه این یه واقعیته از نظر خیلی از دوستانی که بازدید کردن از این بحث ها ما یه سری ادم پر مدعا هستیم که برای خود نمایی یه فرصت پیدا کردیم داریم با یه سری کلمات دهن پر کن و قلمبه سلمبه از خجالت هم در میایم.یه نگاه به تشکر هایی که ازت شده بندازی کاملا متوجه میشی کسی علاقه ای نداره من و شما این صحبت ها رو اینجا مطرح کنیم.البته تا حدودی هم محق هستند.در هر صورت اگه به پست بالایی من دقت می کردین تاکید کردم که اون موقع ناراحت شدم نه حالا و اون پیشنهاد من هم کاملا دوستانه بود.چون یک بار دیگه سر بحث بتمن و اسپایدرمن بود که این موضع رو از شما دیدم و متاسفانه شما متوجه نبودید که حتی اگر محق باشید،در بحث این زاویه ی دید برای به اشتراک گذاری نظرات مناسب نیست چون طرف مقابل خواه نا خواه جبهه می گیره.

بریم سر دعوای خودمون.حق با شماست تاریخ به گواه درصد بیشتر منتقد ها ونگوگ رو یک پست امپرسیونیسم می دونه.اما باز هم مقالاتی رو خوندم که با دلیل معتقد بودن ونگوگ بیشتر اکپرسیونیسمه.اگر خواستین می تونم بعدا براتون بگردم ببینم که ایا پیدا می کنم یا نه.و صد البته مقصود من از اون حرفم که گفتم نظر منتقدان رو پذیرفتین همین بود.اگه با لحن بدی مطرح شد ازتون عذر می خوام.نمی دونم شاید با این موضوع تا حالا برخورد نداشتین اما فقط می خوام بگم این من نیستم که یک تنه سر حرفم وایسادم و از روی جهلم می گم ونگوگ اکسپرسیونیسمه.همین تاریخی که شما می گی از از زبون 10 تا مورخ، متفاوت نوشته میشه:Smiley17:.

تعاریفی که از امپرسیونیسم ارائه کردین رو من به عنوان مشخصه های پست امپرسیونیسم و به عبارت دیگه به عنوان تفاوت پست امپرسیونیسم با امپرسیونیسم میدونستم.که به هر حال ممکنه منابع در دسترسم صحیح نبوده باشن.ولی به عنوان مثال خیلی از کار های همین مونه در اتلیه اصلاح میشد و به صورت طبیعی نقاشی میشد.در مورد سیر تشکیل سبک ها هم شما درست می فرمایید اما بنده عرض کردم سبک هایی "مانند" رمانسیسم .قصد من استفاده از یک سبک به عنوان نمونه بود.

من به شدت امیدوارم سوء تفاهمی ایجاد نشه بابت این موضوع.باز هم می گم دلیل موضع من انتقاد شما نبود بلکه نحوه ی بیانتون بود.وگرنه قبلا هم گفته بودم که از هم صحبتی با شما لذت می برم.و اینکه من در اصل رشته ی تحصیلیم الکترونیکه و به کلی از فضای هنر دوره.اکثریت مطالبی که چه در حوزه ی هنر چه در حوزه های دیگه مطالعه کردم ،از طریق مقالات و کتاب های مختلف هست و نه به صورت اکادمیک.پس کاملا واضحه که قطعا در خیلی از موارد مطالب به صورت نادرست در دسترسم بوده.امید وارم زودتر مشغله های ذهنتون حل شه تا دوباره به روند طبیعی زندگی برگردید:Smiley17:

[kingmiladkh]

میمونه یک تشکر و یک عذر خواهی از جانب من، تشکر به خاطر اینکه دوباره تبدیل به همون شخص دوست داشتنی شدی که ازت انتظار داشتم و عذر خواهی بابت هر چیزی که از جانب من باعث شده که ناراحت بشی، گور بابای اکسپرسیونیسم و امپرسیونیسم، هیچ چیز ارزش ناراحت کردن یک دوست رو نداره ...

[Headache]

استخوان های دوست داشتنی | the lovely bones


http://www.picoup.ir/images/84435322971861704247.jpg


خلاصه فیلم:
سوزی دختر ۱۴ ساله خانواده است، نوجوانی شاد و پر انرژی با یک زندگی عادی مثل هم سن و سال های خودش و با خانواده‌ای نسبتا خوشبخت و آرام که محیط آرامی را برای فرزندان خود مهیا کرده‌اند زندگی می کند. سوزی دختر وفادار خانواده است که همیشه احساس مسئولیت می‌کند، حتی هنگامی که برادر کوچکش به خاطر بلعیدن تکه چوبی در شرف مرگ است، او را به بیمارستان می رساند و از مرگ می رهاند. به همین دلیل مادر بزرگش به او می گوید: عمر طولانی خواهد داشت...
ولی عمر سوزی چندان نمی پاید و این دختر پاک توسط همسایه بیرحم خود به قتل می‌رسد. سوزی می‌تواند به بهشت برود اما از این کار خودداری می‌کند... جک(پدر سوزی)، پس از دریافت خبر مرگ دخترش دچار اختلالات روانی می‌شود و دیوانه‌وار به دنبال قاتل فرزند ناکامش می‌رود... سوزی نیز در برزخی بهشت مانند، در دوراهی عظیمی گرفتار می‌شود: هوس گرفتن انتقام از همسایه قاتل یا خوشی خانواده‌اش بر اثر فراموشی او...


نظر شخصی:
بسیار متاسف میشدم اگه بدون دیدن این فیلم از دنیا میرفتم، احتمالا روحم برمیگشت تا این فیلم رو ببینه و بعد بره سر پل صراط!
جلوه های ویژه ی فوق العاده، صداگذاری محشر، بازی بی نظیر بازیگران، همه و همه از استخوان های دوست داشتنی فیلمی بشدت دوست داشتی ساخته، فیلمی که شما رو (با من که اینکارو کرد) از دقیقه 1 تا پایان تیتراژ پشت مانیتور میخکوب میکنه و فکرهای بعد از دیدنش که تمومی نداره.. اگه بیکارید و دوست دارید ذهنتون ساعت ها و ساعت ها مشغول بشه من این فیلم رو توصیه میکنم.

امتیاز: 10/10



لینک فیلم در IMDB
.:IMDB:. (www.imdb.com/title/tt0380510/)

[Barkeep]

http://www.picoup.ir/images/82626693621017457694.jpg

حس اپلود عکس نبود.. ببخشید دیگه :دی


قبل از اینکه نظرم رو بگم، گفته باشم که نقد خوبی ندارم و نوشتنم هم درست حسابی نیست! ولی هرجور بازخوردی رو قبول میکنم :Smiley35:.

فیلم رو 1 ساعت پیش دیدم. قشنگ بود واقعا. اولاش یه خورده خسته کننده شروع شد ولی وقتی ادوارد نورتون دیده شد خوشحال شدم. خیلی خوب بازی میکنه این استاد؛ RomCom بودنش خیلی جالب بود.. صحنه های کمدی ای هم که داشت که :Smiley14:. بیل مورِی برای قسمت کمدی خوب انتخاب شده بود... ورود چهره ی جدید (؟) نقش "Suzy" هم به خودش تبریک میگم؛ فقط امیدوارم Kristen Stewart دوم نشه! چون تو چهره ـش دیده میشه.

حالا جدا از "نقد کردن" از عوامل فیلم، یکم به داستان فیلم میپردازم :Smiley36:.. داستان قشنگ بود. اصلا کلا با این تِم young love حال میکنم نمیدونم چرا :دی... داستانش یکم به Hunger Games میزد؛ مخصوصا تیکه ی آخرش. ولی خوب از Hunger Games بهتر بود چون اون اصلا تخیلی بود خوشمان نیامد!

نمره از 10 هم من بهش 8 میدم.

[Chandler Bing]

اخرین فیلمی که دیدم توتال ریکال بود!!!
بد نبود اما اگه نبینید هم چیزی از دست نمیدید:Smiley15: نمره بدم شاید 7 بدم.
فقط این اخرش چی شد؟ اون تتو که رو دستش بود چی شد؟
واقعا ارنولد رو نمیتونم در این نقش تصور کنم:Smiley14:
این سوال مارو بی زحمت جواب بدید، ذهنم مشغول شده

[KOOROSH]

انیمیشن هتل ترنسیلونیا رو دیدم


خیلی حال کردم واقعا خندیدم . حتما ببینید

خیلی وقت بود سر یک کارتون انقدر نخندیده بودم :Smiley14:



8

[Bill The Butcher]

واقعا ارنولد رو نمیتونم در این نقش تصور کنم
آرنولدو ولش...شارون استونو در اون یکی نقش تصور کن :Smiley79::Smiley1:

[KOOROSH]

جدی نسخه آرنولدشو ندیدید؟ :d


اتفاقا به نظر من نصف بازی آرنولد رو فرل نتونست اجرا کنه /یک صحنه هایی از فیلم هم کلا حذف شده بود
خلاقیت های فیلم اصلی بیشتر بود:Smiley35:

[Irag]

Hit And Run 2012

http://www.picoup.ir/images/97765669917867525328.jpg

داستان از اونجايي شروع ميشه كه g.f چارلز براي شروع يه كار تازه، قراره از دهكده و يا شهر كوچكي به لس‌انجلس منتقل بشه و اين براي اين دختر خانم يه جور پيشرفت غيرمنتظره است بنابراين چارلز تصميم ميگره كه از زندگي در دهكده كنده بشه و همراه با دوستش به اين سفر كاري بره ... (قرار نيست كه همش رو توضيح بدم اخه يه سري جزئيات ريز و درشت داره بيخالش شدم حالا جالبه كه اصل قضيه رو تعريف نكردم!)

فيلم طنزه ولي نه از اون طنز‌هاي خالص ... باتوجه به عنوان و فضاي داستاني كه داره حدد 70درصد فيلم در موقعيت جاده و تعقيب و گريز اتفاق ميفته. در اين فيلم مجموعه‌ايي از ماشين‌هاي ريز و درشت اعم از مسابقه‌ايي و كلاسيك و قديمي و ... خواهيد ديد. Hit And Run يك شروع خوش يك پايان خوش داره. شخصيت‌پردازي بدي نداره ولي قابل مقايسه با سليقه‌ي بچه‌هاي انجمن نيست در حد متوسط اصلا هم شخصيت‌ها دلچسب نيستن خيلي يكدفعه‌ايي و نچسب و عجولانه به هر كدوم پرداخته ميشه. نكته‌‌هاي منفي فيلم زياده يكي اينكه اصلا قصه‌ي جذابي نداره به نظرم در انتخاب بازيگران به اندازه‌ي كافي دقت نشده! يا خود بازيگران از شخصيت‌شون كم گذاشتن! نمي‌دونم ديگه تشخيص اين يكمي سخته به هر حال با يه فيلم متوسط رو به پاييني طرف هستيم.

اميتاز من: 5


We Need To Talk About Kevin 2012

http://www.picoup.ir/images/46265848686192106681.jpg

داستان با يه قرار شروع ميشه كه حاصلش تولد يه پسره! كه نهايتا باعث تشكيل يه خانواده‌ و ... داستان فيلم دقيقا از اينجا به بعده كه اوج ميگيره يعني روند بزرگ شدن يه نوزاد پسري كه مشكلي به نام جامعه‌ستيزي داره از رابطه‌ي بدش با مادر شروع ميشه تا به اوج قصه كه تبديل به يك فاجعه‌ي بزرگ‌تري مثل ...
آغاز بينظيري داره ولي پايان تاسف‌انگيزي داره! در كل فيلم هم اين تضاد بينظير بودن و تاسف‌انگيز بودن در تكنيك و فرم و محتوا وجود داره. فيلم به معناي واقعي از تصاوير و اخلاق‌ها و رفتار‌ها اغراق‌شده و غم‌انگيز و خشن استفاده كرده. اين قضيه در كل فيلم در ثانيه به ثانيه آن وجود داره يك لحظه آرامش وجود نداره. از رفتار‌هاي تلافي‌جويانه‌ي شخصيت پسر "كوين" تا پرتاب گلوله‌هاي قرمز بر روي ديوار خانه‌‌ي مادر منزوي كه تا آخر فيلم با هر وسيله‌ايي سعي بر پاك كردن اين رنگ سرخ و قرمز رو داره با هر وسيله‌ايي كه شده با هر زحمتي كه شده ...

حتي چهره‌ي بازيگران فيلم هم به شدت آزاردهنده هستند! نمونه‌ي كاملش هندسه‌ي صورت شخصيت زن (مادر) است كه به محض تماشاي اولين سكانس باحضور اين شخصيت حس بدي به مخاطب دست ميده! و همچنين كارمندان محل كار جديد مادر قصه كه به شدت نچسب تشريف دارن يا براي جشن كريسمس خيلي مسخره و چيپ مي‌رقصند! كلا به نظرم فيلم حوصله‌ي منطق و اين چيز‌هاي درست و حسابي رو نداره و مخاطبش رو در جريان چگونگي تغيير رفتار كوين و يا چرايي اين همه ستيز و جنگ او را با مادرش توضيح نميده. حجم ديالوگ‌‌ها به شدت كم و به شدت گنگ و نامفهومند.
شباهت خيلي زيادي به يك محصول تجربي و محدود داره كه مخاطب رو جذب نميكنه!

امتياز:4

به شدت نديدن اين دو فيلم رو پيشنهاد مي‌كنم! علاوه بر نديدن دانلود نكردن رو هم پيشنهاد مي‌كنم به هر حال قراره شما يه حجمي رو بابت دانلود از دست بديد چه بهتر كه مربوط به يك فيلم يا چند فيلم ديگري به غير از اين دو تا فيلم باشه. هان. درست نميگم؟!

[Bill The Butcher]

Ar"Go fu*k yourself"

يا

اگر دردم يكي بودي چه بودي

انقد اعصابم خورد شد كه واقعا حوصله نقد نوشتن ندارم. همين قد بگم يكي دو ماه پيش ديدم آرگو رو. اما گلدن گللابو كه دادن بهش اينجوري شدم :Smiley10:
يادم آومد چقد بحث و دعوا كرده بودم با كسايي كه ميگفتن علت اينكه جدايي نادر از سيمين جايزه ها رو درو كرد فقط دلايل سياسي بوده و اين حرفا. هي ما زديم تو سر خودمون كه نه آقا. فيلم لياقتشو داشته كه البه هنوزم ميگم اينو. اما خاك بر سر HFPA كه گه زد با اين جايزه دادنش.
فيلم بن افلك واقعا ارزش نقد كردنم نداره. بجز موضوع بشدت جذاب و حساس فيلم، اونم بخاطر شرايط سياسي دو كشور از 1979 تا الان.
داستان در عين حالي كه خيلي غير واقعيه از نظر سينمايي هم آبكيه.فقط ميتونم بگم خاك بر سر اون آدمايي كه انقد شعور نداشتن بفهمن حمله به خاك يه كشور چه عواقبي واسه يه مملكت نوپا داره.
گلدن گلوبم كه سرافرازمون كرد. انگار جلسه كنگره بود.اون يارو مامور CIA واقعيه رو آورده بودن فيلم آرگو رو معرفي كنه. بيل كلينتونم كه بود. تينا في هم كه به ايران تيكه مينداخت. فقط رييس جمهور محبوبمون جاش خالي بود.
آروغ

[osture]

http://picoup.ir/images/74818677756330082480.jpg

The Bourne Legacy - 2012 (http://www.imdb.com/title/tt1194173/?ref_=fn_al_tt_1)
Das Bourne Verm�chtnis (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1194173/?ref_=fn_al_tt_1)
فقط بگم حرف نداره
خیلی وقت بود همچین فیلمی ندیده بودم اخرین فیلم هایی که دیدم " The Hunger Games - The Dark Knight Rises - - The Amazing Spider Man - Ted " بود که
The Bourne Legacy - 2012 اصلا قایل مقایسه با اینا نیست معرکست - یه فیلم خیلی قوی که ادم اصلا محو داستان میشه
این فیلم که ادامه که نه . ولی طبق سه گانه ی جیسون بورن ساخته شده که اخرین فیلمش 2008 پخش شد فکر کنم
اینم یه جورایی قسمت 4 میشه میراث بورن
اگه ندیدین حتما ببینین که خداست

یه صحنه باحال که خیلی باهاش حال کردم عکس عکس گرفتم

http://picoup.ir/images/15710810775384598992.jpg http://picoup.ir/images/40811771089473900541.jpg http://picoup.ir/images/37095929111700086733.jpg


اخر فیلم هم با یه صحنه ی باحال و اهنگ باحاتر تموم شد

http://picoup.ir/images/24498774815454770795.jpg

[MIPERB]

Hunger Games

http://www.picoup.ir/images/07266358185557377619.jpg

سلام پس از چند مدت تونستم ببینم
اولش خیلی قشنگ بود
دومم عالی
سومم خوب :Smiley15:
ولی از اون دختر کوچیکه زود مرد میتونستن برای ایپزودهای بعدی نگهش دارن
یه سوال مگه زنه اون که تو دهکدشون بود دوست نداشت پس چرا رفت با این پسر که شاید به دروغم گفته باشه دوست شد؟:Smiley10:
و یکی دیگه دختره پسره رو دوست داشت یا فقط برای رفتن پیش خواهرش باهاش خوب بود؟:Smiley104:
نمره من 8.4 از 10

[Irag]

lawless 2012

http://www.picoup.ir/images/60852124021290988490.jpg

www.imdb.com/title/tt1212450

داستان در رابطه با 3 برادري است كه در مناطق روستايي آمريكا زندگي مي‌كنند و در دوران تحريم مشروبات الكلي توسط دولت مركزي مشغول به ساخت و فروش و صادرات! مشروبات الكلي هستند كه با ورود دادستان ويژه و جانشين خشنش همه چيز براي اين 3 برادر عوض ميشه و ...

داستان كليتش اينكه قراره روايتگر داستان اين 3 برادر باشه به نام "فارست،هوارد،جك" ولي اگه عميق‌تر نيگاه كنيم و كمي از مانيتور فاصله بگيريم دقيقا متوجه ميشيم كه داستان روايتگر يه جامعه است كه به اين توافق و نتيجه رسيدن كه حكومت چيزي از سختي زندگي بدون فروش آب‌شنگولي! نمي‌دونه اصلا هيچي از مردم جامعه‌اش نميدونه ...
اين محيط داستان براي خوره‌هاي سريال خارجي كاملا آشناست چون دقيقا چنين فضايي حالا نه در محيط روستايي بلكه در يك محيط خشن و اقتصادي – شهري رو در سريال باشكوه "Boardwalk Empire" تجربه كردن.

كمتر فيلمي ديدم كه در شخصيت‌پردازي همه شخصيت‌هاي فيلم و همه آدم‌هاي ريز و درشتش درست و بادقت عمل كرده باشه "بي‌قانون" جزو همين كمترهاست. 3 برادر دوست‌داشتني و 3 شخصيت سوپر‌استار خودموني با لهجه‌هاي جنوبي و محلي با ويژگي‌هاي منحصر به فرد ... نكته‌‌ي جذاب و جالب همين قسمت شخصيت‌پردازي اينجاست كه باهركس كه فيلم رو ديده صحبت كردم مجذوب يكي از اين 3 برادر شده يكي گفته من از هوارد خوشم اومد يكي ديگه گفت جك مثل خودمون شنگول و جوون و كله خر بود يكي گفته فارست من رو ياد برادر بزرگترم انداخت مثل اون جدي و آرام و كم‌حرف و محكم و باغيرت ...

جك (برادر كوچكتر) در اكثر اتفاقات فيلم روايتگر داستان خودش و برادرانش هست كه اين يه علت بزرگ داره اونم به خاطر اينكه فيلم از روي يه رمان ساخته شده. جزئيات داستاني و دقت‌هاي ريز و درشت زيادي داره مثلا يك نمونه‌ي جذابش "افسانه‌ايي هست كه در خصوص اين 3 برادر در طول فيلم گفته ميشه: كه اين خانواده هيچ‌وقت كشته نمي‌شوند و حسابي افسانه‌ايي هستند"
درام فيلم با ورد يك پيشخدمت خانوم باكلاس شهري به رستوران اين 3 برارد تكميل ميشه. 2شخصيت "مگي" و "فارست" يكي از جذاب‌ترين سكانس‌هاي دراماتيك و خشن و تلخ فيلم رو رقم ميزنند كه براي همين يه سكانس بايد بيش از 10 بار فيلم رو ديد.
بازي و شخصيت‌كاريزماتيك "تام ‌هاردي" در نقش "فارست" خودش به تنهايي يه نمره‌ي 10 از 10 اختصاصي داره!

در مقابل شخصيت‌هاي دوست‌داشتني اين 3 برادر شخصيت‌هاي منفور دولتي هستند كه از شهر مامور كنترل و باجگيري از ساكنين روستايي شدن كه همگي در كار فروش و توليد مشروبند. به شدت اين شخصيت‌ها منفور و خشن و باورپذير تصوير شدن البته جدي بودن و خشن بودن فقط به دولتي‌ها اختصاص نداره بلكه حتي اين 3 برادر هم عكس‌العمل‌هاي به شدت خشن از خودشون نشون ميدن كه هيچ وقت شما احساس نكنيد با يك عده فرشته و موجودات آسماني سروكار داريد.

دلهره و خشونت فيلم با پرداخت‌هاي جزئي عاشقانه و جذاب كنترل شده و گرنه با يه فيلم بسيار تلخ روبه‌رو مي‌شديم كه حسابي خسته مون مي‌كرد! سكانس‌هاي برگزيده به نظرم زياد داشت از اولين تقابل بدون برخورد بين "فارست و جانشين دادستان" تا كتك‌كاري بين "فارست و دو متجاوز" تا ... ولي به نظرم هچيكدوم به طبيعي و جديت و تازه بودن سكانس: "كتك خوردن جك از جانشين دادستان" نمي‌رسيدن بخصوص وقتي كه جك به غلط كردن و دست و پاي جانشين دادستان ميفته! به هر حال اون جزو گروه قهرمان فيلم بوده و تصوير چنين لحظه‌ايي واقعا در سينماي دنيا تكه!

فيلم به نظرم از هر لحاظ تكميل بود و فراز و فرود آنچناني نداشت ريتم خيلي خيلي روانه و هيچكسي رو تا به امروز خسته نكرده!
ببينيد و به بقيه هم پيشنهاد كنيد ببينن.

امتياز من: 9

[prongz]

ایرج جان هر سری نقدت داره پخته تر از قبلی میشه:Smiley35:.ممنون

[Ehsan_keen]

از شما یه سوال دارم.
من تازگی ها فیلم پالپ فیکشن رو دیدم.
ولی راستی راستی هیچی نفهمیدم.البته میدونم ماجرا چیه و سه داستان به هم پیوسته روایت میشن ولی اصلا نمیفهمم چرا این فیلم قشنگه چون نه هدفی داشت و نه درون مایه ای.
بازیگرا عالی بودن ولی اصلا هیچ ماجرای خاصی نداشت که بیاد بشه ششمین فیلم تو ای ام دی بی.
خواستم بگم که چیز خاصی هست که از چشم من در رفته؟چرا این فیلم میگن خیلی قشنگه؟
با دیدن این فیلم دیگه اصلا از دلم نمیاد فیلم های تارانتینو رو ببینم.
کسانی که خوششون اومده لطفا بیان یه دفاعی بکنن.

[MIPERB]

http://up.paezaan.com/images/13893130435470967713.jpg (http://up.paezaan.com/)

این فیلم رو دیدم شاید بگین اینهمه فیلم جذاب اومدی یه فیلم چرت برداشتی اما قشنگ بود
داستانم کلیشه ای بود و چند صد تا فیلم ازش ساخته شده مثل نسخه اول HANGOVER یا دو مرد و نصفی و........
خب بگذریم
داستان در مورد اینه که کلاه قرمزی یه بچه پیدا میکنه میاره خونه و بقیه ماجرا
من این قسمت رو بیشتر از سروناز و کمتر از پسرخاله دوست داشتم
تکه ی سربازی و دادگاه قشنگ بود
چقدر من این پسر عمه زا رو دوست داشتم :Smiley14::Smiley14::Smiley14:
و گوینده فامیل دورم که دیدیم:Smiley36::Smiley10:

نمره 8 از 10 به خاطر خاطرات کودکیم:Smiley35:

[Bill The Butcher]

Poems don’t always have to rhyme you know, they’re just suppose to be creative.



http://www.picoup.ir/images/99829768179358661442.jpg



يكي از جالب ترين تجربه هاي زندگي به نظر من اينه كه بدون پيش زمينه و انتظار بشيني يه فيلمي كه هيچي راجع بهش نميدوني رو ببيني و فيلم عالي باشه! حسي كه در خصوص moonrise kingdom به من دست داد.لاو استوري رو فراموش كنيد. رمئو و جوليت رو فراموش كنيد و روايت عاشقانه قرن بيست و يكمي فوق العاده جذاب اين فيلمو تجربه كنيد.
فيلم ماجراي عشق و ماجراجويي دو "دوست نامه ايه" (pen pal، رابطه اي كه حد اعلي ش رو توي مري و مكس ديدم). پسر و دختري كه مشكلات خاص هر كدومشون به "فرار كردن" ناچارشون ميكنه. دو بازيگر كودك فيلم عالي هستن. پسر با اون لباس پيش آهنگي و عينك جالب، و دختر با اون صورت بي احساس و سايه تند پشت چشمش در كمترين زمان ممكن و به ساده ترين شكل شما رو با خودشون همراه ميكنن.
فيلم از موسيقي بي نظيري بهره ميبره. موسيقي كه در زمان مناسب پر شور و پر حرارته، به موقع رمانتيكه، بجا كمديه و حتي كلاسيكه. تصوير برداري فيلم بسيار عاليه. جدا از قابهاي زيبايي كه البته طبيعت محل وقوع ماجرا در اختيار فيلمساز قرار داده، استفاده از تراولينگهاي جالب، كادربندي ها، كلوزاپها و محلهاي كاشتن دوربين هم خيلي خلاقانس. تدوينگر فيلم واقعا عالي كار كرده. ريتم فيلم بسيار مناسبه. به جرات ميتونم بگم تمام 93 دقيقه فيلم جذابيت داره و حتي ذره اي خسته كننده نيست. يكي از جذابترين ويژگي هاي فيلم حضور چند سوپرستاره هاليوودي در نقشهاي كوچيك و مكمله. ادوارد نورتون در نقش وارد و تيلدا سوينتون در نقش مددكار به معناي واقعي كلمه محشرن.بروس ويليس، بيل موري،فرانسيس مك دورمند و هاروي كتل همگي خيلي خوبند. حتي برادر كوچولوهاي سوزي كه ديالوگ هم ندارند عالين!


http://www.picoup.ir/images/99242523420615680837.jpg


در قسمتي از فيلم سام به سوزي ميگه كه شعر لازم نيس حتما وزن داشته باشه بلكه كافيه خلاقانه باشه. قلمرو طلوع يه شعر به تمام معناس.
نمره من : 9

[Fanom]

فیلم چهارماه سه هفته دو روز دیدم که بسایر عالی بود حتما توصیه میکنم که ببینید.فیلم هرچی جایزه بوده درو کرده از جمله نخل طلا کن نویسنده و کارگردان: کریستین مونگیو...فیلم پیچیدگی روایی نداره داستان سر راستی داره و کشش وتعلیق بسایر زیبایی مخصوصا در آخرش داره..از دیدنش واقعا لذت بردم
http://vista.ir/include/articles/images/6775e155dd5d8b61d396d29bd8cf5aa7.jpg
فیلم محصول 2006 هست

[Chandler Bing]

قصاب از اون سیبل هات خجالب بکش!! اخه مرد هم این قدر ضریف؟؟؟؟؟؟؟:Smiley14:


در قسمتي از فيلم سام به سوزي ميگه كه شعر لازم نيس حتما وزن داشته باشه بلكه كافيه خلاقانه باشه. قلمرو طلوع يه شعر به تمام معناس.

کاملا موافق ام، نتیجه گیریه بسیار به جایی بود رئیس:Smiley41:

[Irag]

Safe House 2012

http://www.picoup.ir/images/47873551977710677259.jpg

www.imdb.com/title/tt1599348

داستان در رابطه با يك مامور مخفي به نام "توبين فراست" و "وستن" يك مامور cia كه وظيفه‌اش حفظ و نگهداري يكي از "خانه‌‌ مخفي"‌هاي سازمان جاسوسي آمريكا است اين دو نفر سر يك اتفاق جاسوسي سرنوشت‌شون با هم گره ميخوره و ...

يه فيلم خوش ساخت براي گونه‌ي سياسي و همچنين يه فيلم با ريتم بسيار روان و سريع براي ژانر اكشن ... فيلم همانطور كه در خلاصه داستان هم پيداست روايتگر يه داستان با محتواي سياسي است ولي بادقت و عادتي كه سينماي هاليوود هميشه به خرج ميده فيلم از بند يك محصول صرفا "سياسي – جاسوسي" نجات پيدا كرده و با اكشن‌هاي به موقع و با ديالوگ‌هاي تند و سريع "خانه‌ي امن" به يك فيلم اكشن خوب و جفت و جور و باقصه تبديل ميشه.
داستان و روايت قصه‌ي فيلم و حتي پايان‌بندي فيلم همه و همه هاليوودي و اميدوارانه است يعني يك مامور جزئي كه بزرگ‌ترين كار زندگيش حفاظت از "خانه امن" سيا در كشور آفريقاي جنوبي بوده و در طول 24 ساعت به تلفن ها و چك كردن كدها مشغول بوده درگير يه داستان و قضيه‌ايي به بزرگي و عظمت رسوايي سازمان سيا و برخي اعضاي عالي رتبه ميشه و نهايتا هم شايد موفق بشه! يعني دقيقا همون چيزي كه در اكثر فيلم‌هاي هاليوودي وجود داره. خلاصش اينكه:

»» انسان برتري (ترجيحا جوان و خوش‌سيما) كه فعل خواستن رو صرف ميكنه ««

اسامي خيلي از گروه‌ها و كشورها از جمله اسم كشور عزيز ما هم در فيلم عنوان ميشه خيلي تند و سريع تقريبا يه چيزي شبيه سريال "هوملند" (خوش شانس‌ترين سريال) فقط براي اينكه بدانيم و بشنويم. فيلم زياد روي اين قضيه تمركز نداره. در اين فيلم هم يه پليس خوب و يه پليس بد وجود داره! يه مامور فاسد و يه مامور وظيفه شناس وجود داره حالا شايد پليس نباشن ولي مامور سازمان سيا كه هستن! نزديك‌ترين نمونش هم شايد در سريال "هوملند" ديده باشيم تقريبا!!!! ميگم "تقريبا" چون اين فيلم شجاعتش خيلي از اون سريال در نشون دادن كار خرابي و فساد موجود بيشتر و بهتره.
عنوان‌هايي مثل "سياسي و جاسوسي و سيا و ..." اينها يه وقت باعث نشه از ديدنش منصرف بشيد فيلم به شدت مخاطب‌محور و جذابه كه اصلا مدت و تايم فيلم رو متوجه نخواهيد شد. مطمئن باشيد. بخصوص كه اكثر بازيگران محبوب و شناخته شده هستن بخصوص "دنزل واشنگتن" كه به نظرم كاريزماتيك‌ترين بازيگر رنگين‌پوست سينماي آمريكاست. (لامصب خيلي كار درسته) به ويژه در مواقعي كه باچهره و زيرپوستي بازي ميكنه اصلا صورتش با مخاطب حرف ميزنه.

از فيلم 2نمره كم كردم يكي بخاطر استفاده از بازيگر نه‌چندان مناسب در نقش "وستن" و ديگري پايان‌بندي مضحكش! همين.

امتياز: 8

[freeda]

سنگ صبورThe Patience Stone (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1638353/)
هشدار: داستان فیلم لا به لای سطرها بیان شده.(نمی شد برای همه ی پست از اسپویلر استفاده کرد.)
فیلم با نشون دادن زنی که داره با مردی که توی بستره حرف می زنه شروع میشه. توی چند دقیقه ی اول می فهمیم مرد توی جنگ گلوله خورده و مدتیه زندگی نباتی پیدا کرده و زن(با بازی گلشیفته فراهانی) همسرشه. موضوعی که توی چند تا فیلم دیگه هم تکرار شده. اما این داستان توی افغانستان اتفاق می افته و نشانه های بومی کم کم به فیلم اضافه میشن: جنگ، فقر، مرد سالاری و اسلام گرایی افراطی. توی 20 دقیقه ی اول به مرور درد و دل کردن برای زن تبدیل به عادت می شه و قصه های پراکنده ای از زندگیش رو می شنویم تا اینکه توی یک حمله اعضای خانواده ای که توی همسایگیشون زندگی می کردن به طرز فجیعی می میرن و زن تصمیم می گیره دیگه توی اون محل نمونه و دنبال عمه اش که یه روس***پی توی شمال شهره بگرده. بعد از ورود عمه به فیلم به نظرم لحن قصه عوض میشه. تا اینجا ما شاهد یه روند واقع گرایانه بودیم اما از اینجای فیلم به بعد نشانه ها و نمادها جاشون رو با روند منطقی عوض می کنن. مرد سنگ صبور زن میشه و روایت های زن برای شوهرش با تفصیرهای شاعرانه ی عمه ش همراه میشه. بچه ها کارکردشون رو از دست میدن و برای همین به بهانه ی پیش عمه بودن از فیلم حذف میشن. از اینجا به بعد بعضی چیزها وادارت می کنن تفسیرشون کنی. مردی که انگار محکوم به سکوته و گوش دادن به زن، کاری که تمام عمر ازش سر باز زده. از طرفی سرباز جوانی وارد زندگی زن میشه و به مخاطب یادآور می کنه که این شنیده نشدن ربطی به جنسیت نداره و یه درد مشترکه، حتی اگر مرد باشی و به ظاهر صاحب قدرت بازهم نمی تونی حرف بزنی و کسی نیست که بشنوه، لکنت زبان سرباز جوان هم به نظرم تاکید استعاری نویسنده ست بر روی همین ناتوانی در گفتن. آخرین قصه ی زن برای همسرش قصه ی حامله شدنشه، می فهمیم که مرد نازا بوده و زن به کمک عمه ش از مرد دیگه ای حامله شده و این شخصیت زن قصه رو از خطر کلیشه ی زن رنج کشیده ی جهان سومی بودن نجات می ده دیگه هیچ کس توی این قصه معصوم نیست، سرباز جوان که بار اول به زور با زن می خوابه و بهش تجاوز می کنه، زن که شوهرش رو فریب داده و مرد که همه ی عمر همسرش رو نادیده گرفته اگر بخوایم خوشبینانه نگاه کنیم میشه گفت فیلمی می بینیم راجع به آدم هایی که در جبر شرایط مجبور می شن به هم ظلم کنن و حتی ظالم ترینشون هم به نوعی می تونه مظلوم ترین باشه. اما متاستفانه بعضی صحنه های این فرصت رو از ما می گیرن، مثل صحنه ی پایانی جایی که مرد از اواسط حرف های زن راجع به داستان حامله شدنش پلک می زنه و هشیار میشه اما زن متوجه نمی شه و به قصه گفتن ادامه می ده مرد بلاخره توان این رو پیدا می کنه که تلاش کنه تا زن رو خفه کنه و زن مدام تکرار می کنه من معجزه کردم، زنده شد، من معجزه کردم، من پیغمبر شدم. که خب چنین دیالوگی فرصت بی طرف نگاه کردن به ماجرا رو از ما می گیره و ما رو وادار می کنه که فقط با زن همدردی کنیم.
یکی از چیزهایی که لذت دیدن اثر رو برای من کم کرد این بود که صحنه ی بصری چشمگیر به ندرت وجود داشت، چیزی توی بازی یا حرکات یا فیلمبرداری و کارگردانی که تو رو وادار کنه تصویر رو نگاه کنی. 80 درصد مواقع می تونستی چشم هات رو ببندی و نگران نباشی که چیزیو از دست بدی.
از طرفی برای بعضی از صحنه ها کارکردی پیدا نکردم مثلا دو بار رفتن به محل قبلی زندگی عمه به چه دلیل بود؟ میشد خیلی راحت آدرس رو داشته باشه و متجرا بی خودی کش پیدا نکنه. به نظرم کارگردان عجله داشته که همه ی روایت هایی که از ظلم به زنان هست رو تعریف کنه و خیلی از تابو ها رو بشکنه، اگر نه صحنه ای که بچه ها اتفاقی عشق بازی یه روس**پی رو با یکی از مشتری هاش می بینن یا قصه ی ازدواج عمه یا قصه ی خواهرِ زن که تو یه شرط بندی به یه مرد 40 ساله سپرده میشه چه کارکردی می تونه داشته باشه؟ اگر توجیه اش اینه که این صحنه ها قسمتی از واقعیت های جامعه رو نشون میده پس روس***پی فیلسوف توی فیلم چه کار می کنه؟
یکی دیگه از نقاط ضعف فیلم از دید من اینه که از صحنه های کلیشه ای برای بیان مقصودش استفاده کرده که نه تنها آشنایی زدایی نمی کنن و حس رو منتقل نمی کنن بلکه خودشون به آشنایی زدایی احتیاج دارن. پدر قمار بازی که دخترش رو می بازه، رژ زدن زن توی آیینه، دیوانه شدن زن همسایه بعد از دیدن جنازه ی اعضای خانواده ش و همه ی قصه ها و صحنه های دیگه که بارها و بارها توی فیلم های مختلف تکرار شدن و اونقدر عادی شدن که حسی منتقل نکنن.لااقل برای من که ساکن کشور همسایه ام این طور بود. با این حال بازی گلشیفته از حالت همیشگی ش خارج شده بود و روی نقش نشسته بود. چند تا صحنه ی چشمگیر هم وجود داشت مثلا اون شوک زنده شدن مرد برای بیننده و پلک زدنش با احتساب این ها امتیاز من برای این فیلم به خاطر سلیقه م در مورد درام های جنگی که ترجیح می دم واقع گرایانه تر از این حرف ها باشن 4 از 10 هست.

[Bill The Butcher]

خيلي خوبه كه انقد اين تاپيك جون گرفته بچه ها. دم همتون گرم.....:Smiley30:

امتیاز من برای این فیلم به خاطر سلیقه م در مورد درام های جنگی که ترجیح می دم واقع گرایانه تر از این حرف ها باشن 4 از 10 هست.
عاليه نوشتت پسر. من نديدم فيلمو اما با نمرت تن عتيق رحيميو لرزوندي! هر چند منم شنيده بودم كه كتابش خيلي بهتر از فيلمشه

[freeda]

خيلي خوبه كه انقد اين تاپيك جون گرفته بچه ها. دم همتون گرم.....:Smiley30:

عاليه نوشتت پسر. من نديدم فيلمو اما با نمرت تن عتيق رحيميو لرزوندي! هر چند منم شنيده بودم كه كتابش خيلي بهتر از فيلمشه

دخترم با اجازه تون:Smiley35: مرسی بابت تعریف، لطف دارید. آخه یا هنری باشه فیلم، یا واقع گرا، سردرگم بود بین این دوتا، منم سلیقه ای نمره دادم.
ببینید آقا! ببینید راجع بهش صحبت کنیم:Smiley17:

[kingmiladkh]

برتون فرانکن وینی رو با عشق ساخته بود، مشخص بود، یک فیلم در فیلم در ابتدای اثر داریم، با حضور اسپارکی، بی شک همون کار کوتاه چند دقیقه ای به آلیس در سرزمین عجایب و دارک شدو می ارزید، اما کارش یک مشکل داشت، اونم گره اصلی ماجرا بود، برتون حدود پنجاه شصت دقیقه از کارش رو عالی از اب دراورده اما بعد از اون به یک باره داستان و منطق و جذابیتش به یکباره میفته،از وقت ها که تغییر ها توی شهر شروع میشه، اما نیمه اول فیلم اینقدر خوب هست که ضعف نیمه دوم زیاد به چشم نمیاد.

[freeda]

Frankenweenie (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1142977/)
هشدار:قسمت کوتاهی از داستان در نوشته بیان میشه.
انیمشن با نمایش فیلم کوتاهی شروع میشه که ویکتور ساخته، چند تا هیولا به شهر حمله کردن و اسپارکی سگِ ویکتور در نهایت میاد و هیولاها رو از بین می بره و شهر رو نجات می ده. اما چی میشه اگه فانتزیای یه پسر بچه واقعا اتفاق بیفتن؟ ویکتور یه فیلم کوتاه می سازه و برتون کاری می کنه که ویکتور فیلمشو زندگی کنه.
فرانکن وینی ادای دِینی اِه به تمام تلاشایی که توی بچگی می کردیم تا از راه های عجیب و غریبِ خودمون مشکلاتمون رو حل کنیم.برتون به ما دنیایی می ده که توش راه های بزرگ ترها احمقانه ست و روشهای جادویی بچه هاست که عمل می کنه دنیایی که توش لازم نیست با چیزی که کنار بیای، حتی میشه مرگ رو شکست داد و کیه که دلش نخواد برای لااقل برای چند دقیقه چنین دنیایی رو تجربه کنه؟
از دیدنش خیلی خیلی لذت بردم و جدا نمی فهمم چرا brave باید گلدن گلاب رو ببره چون هیچ چیز تازه ای نداشت، امتیازم 8.5 از 10.

برتون فرانکن وینی رو با عشق ساخته بود، مشخص بود، یک فیلم در فیلم در ابتدای اثر داریم، با حضور اسپارکی، بی شک همون کار کوتاه چند دقیقه ای به آلیس در سرزمین عجایب و دارک شدو می ارزید، اما کارش یک مشکل داشت، اونم گره اصلی ماجرا بود، برتون حدود پنجاه شصت دقیقه از کارش رو عالی از اب دراورده اما بعد از اون به یک باره داستان و منطق و جذابیتش به یکباره میفته،از وقت ها که تغییر ها توی شهر شروع میشه، اما نیمه اول فیلم اینقدر خوب هست که ضعف نیمه دوم زیاد به چشم نمیاد.
مرسی از معرفیش:Smiley35: حق با شماست نیمه ی اولش عالی بود، تمرکز روی رابطه ی یه پسربچه یا سگش، فیلم دقیقا چیزیه که باید باشه، اما نیمه ی دوم کمی افت می کنه حتی توی تکنیک فیلم برداری. ولی در مجموع هنوز از باقی انیمشن های امسال بهتره به نظرم.

[Ehsan_keen]

Ted
فیلمو احتمالا همتون ماجراشو میدونین.
یه بچه به دلیل اینکه دوستی نداشت آرزو میکنه که عروسکش زنده باشه.عروسک زنده میشه و تا 35 سالگی باهم هستن تا اینکه جان پسری که آرزو کرده باید از بچه بازی ها دست بکشه و به زندگی برسنه و ....
فیلم زیاد خنده دار نبود.به جز بعضی تکه ها اصلا خوشم نیومد از فیلم.یه قسمت که خیلی خندیدم اونجا بود که وقتی جان تو تخت با دختره بود رعدو برق میزنه.خیلی محشر بود این صحنهش
ولی بقیه جاها اصلا قشنگ نبود
نمدونم چرا اصلا با فیلم های کمدی حال نمیکنم.
تو کمدی فقط سریال قشنگه اصلا فیلمی نبوده که بتونه منو خوب بخندونه.


امتیاز من:6

[Chandler Bing]

فرانکن وینی خسته کننده بود!! تنها میشه این رو درباره اش گفت. هیچ وقت با سینمای برتون حال نکردم!! با ذائقه ی من سازگار نیست.
فقط ارجاعات فیلم رو دوست داشتم مثلا اون پسر ژاپنی لاکپشتش شد گودزیلا یا اون یکی پسره مثل فرانکشتین بود! اگه بخوام نمره بدم 7 میدم، شاید هم 6.5
یا از برتون خوشت میاد یا اصلا باهاش حال نمیکنی، من عضو گروه دوم ام:Smiley15:

[freeda]

Die Verbannung (2007) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0488905/)
تبعید شده
هشدار: قسمتی از داستان فیلم در متن بیان خواهد شد.
من چندان آدم دیدن فیلم های هنری نیستم. به همین دلیل وقتی زمان 2 ساعتو نیمه ی فیلم رو دیدم و نمای طولانی آغازین فکر کردم قطعا وسطاش خسته می شم و یه فیلم دیگه می زارم. اما نه تنها خسته نشدم، بلکه یعد از تموم شدنش شروع کردم یه سری صحنه ها رو دوباره و چند باره دیدن خلاصه بعد از 4-5 ساعت سر و کله زدن با صحنه ها لذت بردن از توالی بی نظیرشون، نورپردازی طبیعی، نحوه ی دادن اطلاعات به مخاطب، موسیقی متن و خلاصه تک تک اجزا فیلم یه تجربه ی سینماییِ خیلی خوب رو پشت سر گذاشتم.
داستان زندگی یه زوج و دو تا بچه هاشون رو می بینیم که به دلیل نامعلومی به یه روستا نقل مکان می کنن و اونجا زن به شوهرش می گه حامله ست، اما نه از او.
نام فیلم در ابتدا به نظر مرتبط با نقل مکان زوج به اون روستا میاد اما بعدا می بینیم که با وضعیت شخصیت زن اصلی(ورا) هم بی ارتباط نیست. زنی که آشفته ست، هیچ کس باهاش سر سازگاری نداره(نه دخترش، نه پسرش نه شوهرش)اغلب صحنه ها سکوت می کنه و اگر هم حرف می زنه کسی متوجه منظورش نمیشه( توی دو صحنه یکی موقع صحبت با شوهرش، یکی موقع صحبت کردن با رابرت می بینیم بعد از اینکه دیالوگ می گه هر دو نفر می پرسن منظورت چیه و این دو تا صحنه تنها دیالوگ های نسبتا طولانی شخصیته). ورا انگار متعلق به دنیایی که توش زندگی می کنه نیست در طول فیلم نشانه های به ما اینو منتقل می کنن و توی فلاش بک پایانی دلیلش رو از زبون خودش می شونیم،معتقده الکس(شوهرش) به اون ها به چشم کالا نگاه می کنه و این دایره توی خانواده ش همین طور تکرار میشه و نمی خواد اجازه بده که این اتفاق بیفته. ورا به دنیای مردی تبعید شده که نمی فهمتش. توی صحنه ای که ورا داره عکس های خانوادگیشون رو به رابرت نشون می ده میبینیم که توی عکس های الکس فقط مردها حضور دارن و خبری از مادر الکس نیست، توی همین عکس ها یک عکس از ورا قبل از ازدواجش می بینیم که داره می خنده، چیزی که توی جریان فیلم اصلا دیده نمیشه.
نشانه ها و نمادها زیادن، پازلی که بچه ها درست می کنن، چند خط کتابی که توسط یکی از بچه ها خونده میشه، دیالوگ یکی از بچه ها که توی خونه یه بویی میاد و چند صحنه بعد این دیالوگ که عمو مارک هم همون بویی رو میده که توی خونه میاد، دختر بچه ی یکی از مهمون ها که چیزی رو گم می کنه و پیدا شدنش انگار نشونه اینه که الکس تصمیم خودش رو در مورد ورا گرفته.
طراحی لباس و صحنه، رنگ ها و نورها عالین. اطلاعات عموما نه از طریق دیالوگ بلکه با تصاویر به شما منتقل میشن و این از دلایل عمده ی علاقه م به این فیلمه. مارک (برادر الکس)ابتدای فیلم گلوله خورده اما هیچ وقت دقیقا معلوم نمیشه که چرا، با توجه به تکرار موسیقی روی بعضی صحنه ها، تاکید الکس به اینکه نمی خواد مثل اون بشه و دیالوگ پسر بچه که عمو مارک همون بویی رو میده که توی خونه میاد میشه حدس زد اون هم اتفاقی مشابه با الکس رو تجربه کرده. همچنین توی یه صحنه می بینیم عکس مارک و خانواده ش زیر یه اسلحه توییه قاب شکسته ست.توی دو صحنه می بینیم وقتی الکس خوابه ورا با محبت نگاهش می کنه و توی یکی از صحنه ها نوازشش می کنه، همین باعث میشه شک کنیم که آیا واقعا این ورا از مرد دیگه ای حامله است یا نه. توی یکی از صحنه ها یکی از بچه ها می پرسه چرا اینجا آب نیست،,ورا پیش از مرگش یه صحنه بارضایت به آسمون خیره میشه و بعد از مرگش می بینیم که بارون می باره، بعد جایی رو می بینیم که پسربچه پرسیده بود چرا توش آب نیست( یه مسیر نهر مانند) که حالا با آب بارون پر شده. نمای پایانی همون زمینی رو نشون میده که در ابتدای فیلم دیدیم،با این تفاوت که این بار الکس خلافه جهتی حرکت می کنه که مارک داشت می رفت و شاید این یعنی پایان تبعید.
با هر بار دیدن نکات جدیدی رو متوجه می شیم و این چیزیه که باعث شد تجربه ی دیدن بار دوم برای من لذت بخش تر از دفعه ی اول باشه، این فکر می کنم جز معدود پایان های تلخی بود که برای من شیرین هم بود و حس رهایی بهم داد، امتیازم 8 از 10.

[Irag]

War Witch 2012 - rebelle

http://www.picoup.ir/images/65644349950987663352.jpg

www.imdb.com/title/tt1820488

داستان زندگي سخت يك دختر نوجووني است كه در دوران نوجواني توسط همسر نوجوون خودش باردار مي‌شود قصه از وقتي جذاب‌تر ميشه كه هم دختر و هم پسر قصه‌ي ما عضو گروه‌ شورشي يك كشور آفريقايي هستند و براي ادامه زندگي از بند اين گروه فرار مي‌كنند و ...

فيلم با يك حمله‌ي دسته جمعي تعدادي از اعضاي يك گروه اصطلاحا شورشي! به يك منطقه مسكوني ساحلي آغاز ميشه گروه‌هايي كه قصدشون از حمله جذب نيروهاي نوجوون و جوان هست و به همين خاطر بزرگ‌ترها يا توسط خود گروه و يا به اجبار گروه توسط فرزندانشان كشته مي‌شوند! از همان ابتدا فضاي سياه و تاريك و خشن داستان شكل ميگيره و با تعريف نحوه‌ي زندگي شورشي‌ها و شكل گرفتن يك افسانه‌ي غيرطبيعي در مورد دختر قصه ادامه پيدا ميكنه ...
فيلم از ابتدا توسط روايتگري دختر و يا شايد مادر قصه‌ي فيلم آغاز مي‌شود و ما همه‌ي آنچه مي‌بينيم از ديدگاه و كلام اين دختر خانومه ...

فيلم يه داستان كلي داره كه به نظرم يه سري جزئيات غيرعادي مثل افسون بودن و حس ماورائي اين دخترخانوم بهش اضافه ميشه. (خودتون ببينيد بهتره توضيحش زياد مهم نيست!)
مشكلات فيلم خيلي كلي و زياده: از جمله عدم انتقال استرس و اضطراب به بيننده. درحاليكه مخاطب انتظار داره يك حس ترس و اضطراب حداقلي نسبت به رفتار و بينش اين گروه‌ها داشته باشه! حتي در جايي كه فيلم در موقعيت حساس قرار ميگيره حركت‌هاي دوربين باعث ميشه از اين قسمت به راحتي مثل اينكه هيچ اتفاقي نيفتاده بگذريم! ... و يا انتظار داريم در روايتگري جزئيات بيشتري از زندگي اين دخترخانوم بدونيم ولي هيچي از اين قسمت هم دستگيرمون نميشه!
زبان و رفتار و ري‌اكشن و بازي بازيگران فيلم قابل پذيرش نيست! يعني خيلي سخته مخاطب چيزي از احساس در چهره‌ي بازيگران جوان اين فيلم پيدا كنه به نظرم تنها ري‌اكشن مناسب اين فيلم رو شخصيت "عمو" داشت كه اون هم كوتاه بود!!! بيشتر به شرح واقعه و گزارش وضعيت شبيه بود تا يك اثري با نام و عنوان "فيلم سينمايي" ... من اطلاع چنداني از تيم سازنده ندارم ولي از نوع و كيفيت فيلم حدس مي‌زنم كار اول يا اولين كار جدي اين گروه باشه اگر جزو اولي‌ها نيستند كه خيلي شبيه اونا فيلم ساختن!

دقيق نمي‌دونم ولي به گمونم در ليست نامزدين بخش خارجي جايزه اسكار اسم اين فيلم رو ديدم! تعجب نكردم چون خيلي وقته كه اعتقاد چنداني به نوع انتخاب آكادمي اسكار ندارم! اين هم دقيقا به همون خاطر انتخاب ميشه كه "جدايي و آرگو و ... مابقي" انتخاب ميشن ديگه!

امتياز: 5

[H!TMAN]

Flight 2012

http://www.picoup.ir/images/71372452830117933205.jpg

لینک IMDB : Flight (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1907668/?ref_=sr_1)

داستان فیلم در مورد خلبانی است که به گونه ای افراطی به الکل و مشروب اعتیاد دارد و همین طور گاهی از کوکائین برای کم کردن اثر الکل استفاده میکنه (اینو تو فیلم یاد گرفتم:Smiley69:)
"ویپ" با بازی "دنزل واشینگتون" که خلبان یکی از شرکت های هواپیمایی است، با یکی از خدمه های هواپیما رابطه ی غیر کاری داره:Smiley69:. "ویپ" در حالی از شب قبل پروازش مست کرده، صبح پرواز داره و با حالت مست وارد هواپیما میشه و پرواز میکنه که بعد مدتی به دلیل نقص فنی هواپیما، موتور ها دچار مشکل میشن و هواپیما در حال سقوط قرار میگیره ولی "ویپ" با مهارت و تجربه ای که داره شگردی رو به کار می بره تا هواپیما رو در یه چمن زار فرود بیاره. طی این فرود نسبتا موفق خود "ویپ" کمی آسیب میبینه و 6 نفر کشته میشن ولی 96 نفر زنده میمونه.
بعد به هوش اومدن ویپ تو بیمارستان، اداره ی امنیت پرواز شروع به تحقیق در مورد علت سقوط میکنه که باعث میشه به "ویپ" مظنون بشن که اون تو هواپیما مست بوده و از طرفی پیدا شدن 2 تا بطری وودکا تو سطل آشغال هواپیما، این ظن رو قوی تر میکنه. که بعد کشمکش هایی که با وکیل خودش پیدا میکنه، وکیل ثابت میکنه که "ویپ" مست نبوده ولی دست آخر، ویپ تو دادگاه اعتراف میکنه که سه روز قبل پرواز و همین طور در حین خلبانی مست بوده.
با این کار ویپ، دادگاه جواز پروازش رو باطل و ویپ رو به مدت 4-5 سال به زندان محکوم میکنه که این زندان باعث میشه ویپ الکل رو ترک کنه ...

از نظر من، درام خیلی خوبی بود به طوری تو طول مدت پخش فیلم در جام تکون هم نخوردم:Smiley35: قسمتی که خلبان،با هواپیما رو تو یه روز طوفانی تیک آف میکنه و تا رسوندن هواپیما به حالت عادی واقعا خیلی عالی و نفس گیر بود. فیلم برداری خوب این سکانس جوری بود که خودم احساس می کردم توی هواپیما هستم.
صدا گذاری و موسیقی متن و تیتراژ پایانی هم عالی بود.
بازیگر های فیلم هم که عالی بودن، به جز واشینگتون، بقیه خیلی کم تو سینما دیده شدن ولی تو این فیلم خیلی خوب از پس نقشون بر اومده بودن. (یه جوری حس می کردم دارم مستند میبینم)

اول فیلم وقتی مدت فیلم رو دیدم، گفتم وای حالا کی 2 ساعت علاف یه فیلم درام میشه، ولی تو همون 15 دقیقه ی اول و سکانس تیک آف هواپیما نظرم عوض شد:Smiley69:

در مجموع فیلم خوبی بود و واسه کسایی که اهل ژانر درام نیستن، ارزش یه بار دیدن رو داره:Smiley69:

امتیاز من: 8.5

پ.ن: فیلم خوش ساختی بود و میتونم بگم با فیلم درام Deja Vu که بازم واشینگتون توش بازی کرده، هم سطح بود :Smiley17:

[MaMaD]

Flight 2012

http://www.picoup.ir/images/71372452830117933205.jpg

لینک IMDB : Flight (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1907668/?ref_=sr_1)

داستان فیلم در مورد خلبانی است که به گونه ای افراطی به الکل و مشروب اعتیاد دارد و همین طور گاهی از کوکائین برای کم کردن اثر الکل استفاده میکنه (اینو تو فیلم یاد گرفتم:Smiley69:)
"ویپ" با بازی "دنزل واشینگتون" که خلبان یکی از شرکت های هواپیمایی است، با یکی از خدمه های هواپیما رابطه ی غیر کاری داره:Smiley69:. "ویپ" در حالی از شب قبل پروازش مست کرده، صبح پرواز داره و با حالت مست وارد هواپیما میشه و پرواز میکنه که بعد مدتی به دلیل نقص فنی هواپیما، موتور ها دچار مشکل میشن و هواپیما در حال سقوط قرار میگیره ولی "ویپ" با مهارت و تجربه ای که داره شگردی رو به کار می بره تا هواپیما رو در یه چمن زار فرود بیاره. طی این فرود نسبتا موفق خود "ویپ" کمی آسیب میبینه و 6 نفر کشته میشن ولی 96 نفر زنده میمونه.
بعد به هوش اومدن ویپ تو بیمارستان، اداره ی امنیت پرواز شروع به تحقیق در مورد علت سقوط میکنه که باعث میشه به "ویپ" مظنون بشن که اون تو هواپیما مست بوده و از طرفی پیدا شدن 2 تا بطری وودکا تو سطل آشغال هواپیما، این ظن رو قوی تر میکنه. که بعد کشمکش هایی که با وکیل خودش پیدا میکنه، وکیل ثابت میکنه که "ویپ" مست نبوده ولی دست آخر، ویپ تو دادگاه اعتراف میکنه که سه روز قبل پرواز و همین طور در حین خلبانی مست بوده.
با این کار ویپ، دادگاه جواز پروازش رو باطل و ویپ رو به مدت 4-5 سال به زندان محکوم میکنه که این زندان باعث میشه ویپ الکل رو ترک کنه ...

از نظر من، درام خیلی خوبی بود به طوری تو طول مدت پخش فیلم در جام تکون هم نخوردم:Smiley35: قسمتی که خلبان،با هواپیما رو تو یه روز طوفانی تیک آف میکنه و تا رسوندن هواپیما به حالت عادی واقعا خیلی عالی و نفس گیر بود. فیلم برداری خوب این سکانس جوری بود که خودم احساس می کردم توی هواپیما هستم.
صدا گذاری و موسیقی متن و تیتراژ پایانی هم عالی بود.
بازیگر های فیلم هم که عالی بودن، به جز واشینگتون، بقیه خیلی کم تو سینما دیده شدن ولی تو این فیلم خیلی خوب از پس نقشون بر اومده بودن. (یه جوری حس می کردم دارم مستند میبینم)

اول فیلم وقتی مدت فیلم رو دیدم، گفتم وای حالا کی 2 ساعت علاف یه فیلم درام میشه، ولی تو همون 15 دقیقه ی اول و سکانس تیک آف هواپیما نظرم عوض شد:Smiley69:

در مجموع فیلم خوبی بود و واسه کسایی که اهل ژانر درام نیستن، ارزش یه بار دیدن رو داره:Smiley69:

امتیاز من: 8.5

پ.ن: فیلم خوش ساختی بود و میتونم بگم با فیلم درام Deja Vu که بازم واشینگتون توش بازی کرده، هم سطح بود :Smiley17:


چه جالب! منم همین الان تمومش کردم.
الحق کارگردانی زمکیس فوق العاده بود! بی نظیر! اصلا واقعا نمیدونم چی بگم...
همون طور که دوستمون گفت 15 دقیقه ابتدایی در حد مرگ بهتون استرس وارد میشه! فوق العاده ست.

الان متوجه میشم چرا توجه خیلی از جشنواره ها رو به خودش جلب نکرده. همون قدر که فیلمی دارای "فرم متعالیه" همون قدر هم داستان بسیار ساده ای داره.
در واقع زمکیس فیلمی در ستایش صداقت ساخته به صورت کاملا مینیمالیستی!
فیلم همون قدر که بسیار انسانی، اجتماعی و تاثیر گذار هست همون قدر هم بی ادعا و کم حرف!
به آدم بدجوری آرامش میده...

[Bill The Butcher]

;102304]ولی از همین کارگردان روبان سفیدش رو دیدم که در حد اطلس ابر معنا و مفهوم و پیچیدگی داشت(منظورم از نظر داستانی نیست) !

واقعا روبان سفید دو ساعت شکنجه تمام بود!

[Irag]

http://up.paezaan.com/images/13893130435470967713.jpg (http://up.paezaan.com/)

این فیلم رو دیدم شاید بگین اینهمه فیلم جذاب اومدی یه فیلم چرت برداشتی اما قشنگ بود
داستانم کلیشه ای بود و چند صد تا فیلم ازش ساخته شده مثل نسخه اول HANGOVER یا دو مرد و نصفی و........
خب بگذریم
داستان در مورد اینه که کلاه قرمزی یه بچه پیدا میکنه میاره خونه و بقیه ماجرا
من این قسمت رو بیشتر از سروناز و کمتر از پسرخاله دوست داشتم
تکه ی سربازی و دادگاه قشنگ بود
چقدر من این پسر عمه زا رو دوست داشتم :Smiley14::Smiley14::Smiley14:
و گوینده فامیل دورم که دیدیم:Smiley36::Smiley10:

نمره 8 از 10 به خاطر خاطرات کودکیم:Smiley35:

این چند روزه همت کردم و دو تا فیلم سینمایی ایرانی در گونه‌ی کودک و نوجوان دیدم
اولیش هم همین کلاه قرمزی بود
قصه و روایت قصه که کلا تعطیل!
فیلم سعی کرده موزیکال باشه و برگشت و خاطره‌ایی هم به اهنگ معروف "سلام الاغ عزیز ..." داشته باشه که خبر ندارید عجب فاجعه‌ایی شده!
اینقدر در ساخت این فیلم عجله به خرج دادن که یکم روی شعرهایی که قراره کارکتری به این محبوبی بخونه کار نکردن
نه قافیه نه ملودی ... از طرف موزیکال بودن و پرداخت قصه که هیچ بهره‌ایی نبرده!
در یک سکانس شما آقای مجری رو در حال گپ و گفت با پسرخاله میبینید بعد یکدفعه کات میشه روی چهره‌ی کلاه قرمزی بخت برگشته که همینطوری در حال زمزمه ی یک شعر بی محتوای بی‌کیفیت داغون است!
تدوین ها از اول تا آخر فیلم به همین صورت قراره شما رو اذیت کنه.
یه زمانی بود که میگفتن این عینک های 3بعدی باعث ضعیف شدن چشم و گیجی میشن. خبر ندارید که بعد از دیدن این فیلم و تدوین افتضاحش دقیقا اتفاقی مشابه با همین قضیه‌ی عینک های 3بعدی بی‌کیفیت برای شما پیش میاد.
همه چیز پریشون و شخصیت پردازی هم که شاید با این طرز تفکر که دیگه مخاطب شخصیت مقابل رو شناخته و احیانا با اون بزرگ شده کنار گذاشته شده
و من دقیقا خبر ندارم که کودکان و نوجوانانی که شبانه - روز در حال تماشای انیمیشن های روز دنیا با بهترین و رویایی ترین قصه ها هستن بعد از دیدن این فیلم چه قضاوتی کردن ...

امیتاز:2

[[JOKER]]

واقعا روبان سفید دو ساعت شکنجه تمام بود!

به هر حل سلیقست. ولی فیلم Funny Games این کارگردان واقعا دو ساعت شکنجست.هم واسه کاراکتر ها هم برا ما!!! :Smiley36: من که خیلی خوشم اومد از روبان سفید

[Why Me ?]

http://www.picoup.ir/images/07374490217369778229.jpg
One ,Two ,Three

Eins, zwei, drei (1961) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0055256/)


مقدمه
من در مجموع فیلم های قدیمی رو بیشتر از فیلم های جدید دوست دارم! چرا؟ چونکه پخته ترند ، احساسات رو بهتر برمی انگیزند و از همه مهمتر کمتر در آنها برهنگی و *** می بینیم( برعکس فیلم های الان که استانداردشون این شده که تو ده دقیقه اول حتما یک صحنه برهنگی یا *** رو با ربط یا بی ربط نشون می دهند تا من و شما رو به دیدن ادامه فیلم تحریک کنند:Smiley36: )

خلاصه بیشتر دنبال فیلم های قدیمی هستم و اکثرا اونها را نگاه می کنم و چون می دونم برای خیلی ها جالب نیست ، اینجور تایپیک ها را شلوغ نمی کنم!( ولی به هر حال همراه انجمنم و باید یک قری بدم هر چند یک بار:Smiley36:)
.................................................. .................................................. .................................................. ..................
اما بعد: (شامل اسپویل)

فیلم از کارگردان بزرگ بیلی وایدر است که اکثر کارهاش با مضمون طنز همراه هستند و در کل با پایانی خوش به اتمام می رسند.

این فیلم ، یک فیلم سیاه و سفید محصول 1961 است. وقایع آن در شهر برلین می گذرد و دوران جنگ سرد محور کلی فیلم را تشکیل می دهد. سی . آر مک نامارا با بازی درخشان James Cagney مدیر کمپانی کوکاکولا در برلین غربی است و در مجموع با زندگی کردن با آلمانی ها مشکلی ندارد( بجز رسومات و تشریفات سفت و سختی که از زمان نازی ها باقی مانده است). او زندگی نسبتا آرامی رو دارد ، البته مثل هر مدیر کل یک شرکت آمریکایی ، یک منشی ناز و جیگر هم برای خود دارد:Smiley36:
داستان از آنجا روند اصلی خود را پیدا می کند که دختر رییس مک نامارا به برلین غربی سفر می کند و مهمان خانواده مک نامارا می شود. این دختر به نام اسکارلت با بازی Pamela Tiffin است که در برلین شرقی یک دوست پسر پیدا می کند و با آن ازدواج هم می کند و خیلی زود هم از او حامله میشود:Smiley10:. این پسر که اتو نام دارد در اصل یک کمونیست دو آتشه ضد آمریکایی و سرمایه داری است و اسکارلت قصد دارد با او به مسکو مهاجرت بکند ، چرا که اتو یک مهندس موشک است و در روسیه خریدار دارد( راست و دروغش با خودش).
خلاصه داستان از اینجا قشنگ میشود که دختر یک سرمایه دار آمریکایی( رییس کوکاکولا ) با یک پسر کمونیست ازدواج کرده و حالا سی.آر مک نامارا نمی داند با این موضوع چگونه برخورد کند. چرا که این دختر مهمان او بوده و اگر پدر این دختر بفهمد که دخترش با یک پسر از برلین شرقی ازدواج کرده ، مک نامارا شفل و حیثیتش را از دست می دهد . در ادامه داستان حول موضوع پیچیوندن پسره و پاپوش درست کردن برای اون بمنظور جدا کردن او از دختره می گذرد و..... ( ادامه این فیلم را خودتان تماشا کنید)


http://www.picoup.ir/images/36323883664067090580.jpg
تیتراژ ابتدایی فیلم
.................................................. .................................................. .................................................. ................................
نکات این فیلم به نظر من:

1-از نظر من این فیلم حرف های خوبی برای گفتن داره (البته اگر به مسائل شوروی و آمریکا علاقهمند باشد)
2-فیلم طنز خوبی داره . یکی دو جا واقعا خوب خندیدم. طنز فیلم هم صعودی است ، یعنی هر چه به آخر فیلم نزدیک میشویم بیشتر می خندیم.
3-فیلم در زمانی ساخته شده است که هنوز دیوار معروف برلین ساخته نشده بود و ارتباط بین شرق و غرب آن میسر بود( به همین دلیل نیز فیلم بعدا هم زیاد تحویل گرفته نشد)
4-نسبت به فیلم آپارتمان(1960) بیلی وایدر ضعیف تر بود اما نسبت به فیلم ایرما خوشگله(1963) قویتر بود.
5-به نظر من فیلم نشان دهنده آزادی فکری کارگردان آن و تا حد زیادی فرهنگ آمریکایی است . کافی است بعضی از انتقادات و یا مسائلی که دراین فیلم درباره آمریکا گفته میشود رو تو یک فیلم ایرانی ببینیم ، کارگردان رو از اونجاش آویزون می کنند:Smiley10:
6-از بازی اون سه تا روس هم خیلی خوشم اومد الخصوص اون خیکیه!
7- این فیلم با اینکه 52-53 سال پیش ساخته شده ، ولی به نظر من هنوز سرگرم کننده است.

http://www.picoup.ir/images/25997530842450522530.jpg

http://www.picoup.ir/images/90896955497799149085.jpg
سه بازیگر اصلی فیلم

-------------------------------------------
در نهایت نمره 9 از 10 رو می دهم:Smiley17:

[prongz]

;102336']به هر حل سلیقست. ولی فیلم Funny Games این کارگردان واقعا دو ساعت شکنجست.هم واسه کاراکتر ها هم برا ما!!! :Smiley36: من که خیلی خوشم اومد از روبان سفید
به نظر من که فقط معلم پیانوش کار جالبی بود.اونم از صدقه سر کتابش بود

[Achillies]

Silence Of The Lambs
Das Schweigen der L�mmer (1991) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0102926/)

http://www.picoup.ir/images/51639781227358150765.jpg

این فیلم رو چند روز پیش دیدم.واقعا فیلم قشنگی بود.
داستان فیلم از این قراره که FBI به دنبال دستگیر کردن یه قاتل زنجیره ای است و در این راه از یه روانشناس(Dr. Hannibal Lecter )که خودش هم قاتله و قربانی هاش رو میخوره(!) کمک میگیره.مسئولیت صحبت کردن با این روانشناس هم با یه پلیس زنه.برای پیدا کردن قاتل زنجیره ای یه سری داستان ها پیش میاد و...
هانیبال از این فرصت برای فرار از زندان استفاده میکنه و...
بیشتر از این توضیح نمیدم که اسپویل نشه.

یکی از دلایلی که از این فیلم خوشم اومد بازی زیبای Anthony Hopkins در نقش Hannibal Lecter ه.خیلی قشنگ بازی کرده.
نویسنده هم عالی کار کرده و دیالوگ های فیلم مخصوصا صحبت های هانیبال خیلی قشنگه.

http://www.picoup.ir/images/45747836551796117646.jpg

نمره ی من 8.5

[Chandler Bing]

من به شخصه روبان رو خیلی دوست داشتم، بی صبرانه هم منتظرم فیلم جدید هانکه رو ببینم.
دو حالت وجود داره، یا اونجور که برادر ایرج میگه فیلم واقعا خسته کننده است یا اینکه با سلیقه ایرج سازگار نیست!!
اونجور که من تا الان پی بردم ایرج عشق خشونت و خون ریزیه!!! و مطمئا یه فیلم که داستان عشق دوتا سالمند رو شرح میده فکر نکنم برات اصن جذابیتی داشته باشه!!
حالا این همه پیش داوریه من، صد در صد اگه فیلم رو ببینم میتونم نظر بهتری رو بدم!! دارم دانلود میکنم، ایشلا به زودی...
در ضمن خوشحال که این تاپیک اینقدر خوب گرفته!!

[Irag]

Unit 7 2012

http://www.picoup.ir/images/51209361845623928719.jpg


Grupo 7 (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1924277)

داستان فيلم درباره‌ي يك گروه پليس 4 نفره محلي است كه مختص گشت و پاكسازي محلات اسپانيا از فروشندگان مواد مخدر است. همه چيز طبق روال و خوب پيش ميره تا زماني كه جوان‌ترين عضو گروه تصميم ميگيره براي تامين معاش و شهرت و ترفيع گروه7 روش كثيف و تازه‌ايي براي دستگيري معتادين و فروشندگان مواد مخدر استفاده كنه ...

داستان فيلم روايتگر پليس اصطلاحا كثيف است ولي نه به ميزاني كه غيرقابل بخشش باشند و يا زياده‌روي و افراطي‌گري اين گروه باعث ضربه به گروه پليس بشه. كاملا شخصيت‌ها دوست‌داشتني هستند. تقريبا همان كليشه‌ي هميشه جمع چند نفره كه در اكثر فيلم‌ها رعايت ميشه. يك نفر معمولا خوش بيان و جوان يك نفر جدي و تو‌دار و ساكت و عمل‌گرا و نفر بعدي هم چاق و بانمك و يك نفر كه هميشه در سايه قرار ميگيره ... يك نكته هم در رابطه با اين قضيه وجود داره: اونم اينكه وقتي در شخصيت‌پردازي كليشه وجود داره و تكرار و تكراري ميشه اين هميشه و هميشه عيب نيست بخاطر اينكه نياز و احتياج هر قصه و هر مخاطبي با همين كليشه‌ها و تكرار‌ها برطرف ميشه و اتفاقا دلپذير از آب درمياد. مثل اينكه "بارسلونا" هميشه فوتبالش زيباست و همه ازش لذت ميبرن در حاليكه تقريبا تمام فوتبال اين تيم تكراري و كليشه است پاس‌هاي سريع و قدرت حمل توپ و درخشش مسي و ...

فيلمبرداري فيلم مدرن و سريع و پرتحركه كه بامحتواي فيلم هماهنگه.
ريتم فيلم هم ريتم يك فيلم پليسي – اجتماعي است كه همه ازش انتظار دارن: تند و سريع.

جزئيات فيلم بسيار جذابند: مثل نحوه‌ي برخورد پليس با معتادين و يا فروشندگان مواد مخدر خيلي طبيعي و جديست حتي اونا رو تمسخر ميكنن و يا مجبورشون مي‌كنند كه لباس‌شون رو دربيارن ...
سكانس‌ خوب هم كم نداره كه بهترينش در انتهاي فيلم اتفاق ميفته زمانيكه گروه7 عاقبت و نتيجه‌ي اعمال خودشون رو به بدترين وجه ممكن مي‌بينن! يك نمونه‌ي كامل از تحقير شدن شخصيت‌هاي مغرور ...

امتياز: 7

[H!TMAN]

Unforgiven 1992


http://www.picoup.ir/images/33189076058248976162.jpg

لینک IMDB: Erbarmungslos (1992) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0105695/?ref_=sr_1)

داستان از جایی شروع میشه که یه کابوی به یه فاحشه حمله میکنه و صورتشو با چاقو زخمی میکنه. فاحشه های دیگه پولشونو روی هم میذارم تا 1000 دلار رو تهیه کنن و به کسی که اونو بکشه، جایزه بدن. ماجرای این جایزه ی بزرگ خیلی از آدم کش ها رو به شهرشون میکشونه. یکی از اون آدم کش ها اسمش "کید(بچه)" است که ادعا میکنه 5 نفر رو کشته. "کید" سراغ یه ادم کش به اسم "ویلیام" میره تا باهم سراغ اون کابوی برن و بکشنش و جایزه رو بگیرن. "ویلیام" که قبلا قاتل معروفی بوده ولی بعد ازدواجش شرارت رو کنار میذاره و به کار توی مزرعه روی میاره.
"ویلیام" که سال هاست دست به اسلحه نزده، بعد پیشنهاد "کید" میره سراغ دوستش "نِد(مورگان فری من)" که اونم با خودش همراه کنه.
هر سه ی این آدم کش ها راهی شهر میشن تا برن سراغ اون کابوی. از طرفی کلانتر شهر،"لیتل بیل(بیل کوچیکه)"، از اومدن این آدم کش ها به شهرش ناراحت ـه و میخاد جلوشونو بگیره.
"ند" بعد از مدتی از همراهی دوستش منصرف میشه و میخاد برگرده که کلانتر موفق و به دستگیریش میشه و ازش بازجویی میکنه و چون "ند" دوستاهاشو لو نمیده، کلانتر "ند" رو میکشه. از طرفی "ویل" و "کید" موفق به کشتن اون کابوی میشن و جایزه رو میگیره.
"ویل" که بعدا از ماجرای کشته شدن "ند" باخبر میشه، میره تو مهمونیِ کلانتر و اونو میکشه.

از نظر من فیلم متوسطی بود (زیاد اهل حال و هوای وسترن نیستم) ولی در کل رضایت بخش بود. فیلم محصول سال 1992 هستش که تونسته برنده ی ۴ جایزه اسکار و ۳۸ جایزه و ۱۷ مناسبت دیگر | جزء ۲۵۰ فیلم برتر با کسب رتبه ی ۹۶ بشه.
فیلمبرداری خوب و سکانس های جالبی داشت. صداگذاری هم خوب بود(مشکل صدای بدِ اکثر فیلم های وسترن رو نداش) ولی در طول فیلم موسیقی و آهنگ چندانی نبود ولی موسیقی تیتراژ آغازین و پایانی عالی بود.
داستان فیلم خیلی قوی بود ولی طبق روال همیشگی فیلم های وسترن، داستان کلیشه ای و قابل حدس بود. ولی کسایی که عاشق ژانر وسترن هستند، با توجه به سال ساختش(1992)، حتما فیلم خوبی خواهد بود.
امتیاز من: 6.5

[Shayea]

دیشب میخواستم یه فیلم ترسناک ببینم که یه ذره توی این زندگی بی هیجانم , هیجان و ضربان قلب بیاد !

ولی دیدم که توی ماه بهمن هستیم و فضا سی اسی هست و تلویزیون پره از مستندات انقلاب و شاه و پهلوی و ...

پس تصمیم گرفتم فیلم جرم رو ببینم که هم یه مقدار سی اسی باشه و هم اینکه وجدانم راحت بشه که آخرین فیلم مسعود کیمیایی رو دیدم .:Smiley41:

http://www.picoup.ir/images/74904207623182397229.jpg

گوزن ها , رضا موتوری , ردپای گرگ و فریاد از زیبا ترین کارهای این کارگردان سالخوره ی ماست که آخرین انرژی کاریش رو روی جرم گذاشته .

سیاه و سفید بودن فیلم , آدم رو توی فاز فیلم های قدیمی تر مسعود کیمیایی میبرد که برای من خیلی لذت بخش و خاطره انگیز بود .
2 تا صحنه ی فیلم , از قیصر الگوبرداری شده بود ! کلی خاطره زنده کرد برام ...:Smiley35:

مثل همیشه دیالوگ های مخصوص و صحنه های احساسی و لوتی گری و رفاقت های معرفتی توی قیلم برجسته بودند .
کلیشه های مسعود کیمیایی حفظ شده بود !

http://www.picoup.ir/images/85812474500101063308.jpg

یه جوون خانواده دار که به علت چاقو کشی به زندان اوفتاده و بعد از بیرون اومدنش با رفیق قدیمیش میرن که آحرین خلاف رو توی زندگیشون بکنند و بعدش هم خلاف رو ببوسند و بزارند کنار !
که به علت سیا سی بودن خلافشون میوفتن توی یه داستان دیگه و پایان غم انگیز فیلم رو رقم میزنند !

جا داره از موسیقی های فیلم بگم که حسابی کیف داد ! جمشید مشایخی پای رادیو میشست و آهنگ هایی رو زیر لب زمزمه میکرد که :Smiley19: !!

... من آدم کشتم اما قاتل نیستم ...

قهرمان سیاه ! توی همه ی فیلم های کیمیایی یه قهرمان سیاه هست که به نظر من این یکی کارکرده تر و پخته تر از قبلی ها بود .

این فیلم هیچ چیز از کارهای قبلی کیمیایی کم نداشت ولی به خوبی قبلی ها نبود !

امتیاز : 7.5

برای این کارگردان خوب کشورمون آرزوی موفقیت و سلامتی میکنم و برای آینده ی سینمای ایران دعا میکنم .:Smiley17:

[H!TMAN]

Lord Of War 2005


http://www.picoup.ir/images/54159184600614953532.jpg

لینک IMDB : Lord of War - H�ndler des Todes (2005) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0399295/)

"یوری اورلف(با بازی نیکلاس کیج)" از خانواده ای اُکراینی است که از 5 سالگی تو بروکلی آمریکا ساکن هستن. "یوری" و برادرش،"ویتا"، هر دو تو رستوران خانوادگی که دارن کار میکنن. ولی "یوری" که به کم قانع نمیشه، میره سراغ تجارت اسلحه و "ویتا" رو هم میاره تو این کسب و کار. اوایل کار که تجربه چندانی نداره، اون جور که باید نمی تونه پول در بیاره ولی کم کم که به چم و خم کار وارد شد و از طرفی با پایان جنگ سرد، تجارت اسلحه رونق میگیره و "یوری" به تدریج تبدیل به مردی ثروتمند میشه که با هزار دوز و کلک به دختر آرزو هاش می رسه.
"یوری" برای انجام معامله ای مجبور به سفر به یه کشور آفریقایی میشه که از قضا یکی از رقیب های آمریکایی شم تو اون کشوره و میخاد تجارت "یوری" رو باطل کنه ولی ژنرالی که قبلا با "یوری" وارد معامله شده، اون آمریکایی رو میگیره و باعث میشه که "یوری" ناخواسته و از روی اجبار اون رو بکشه. بعد کشتن اون، "یوری" دچار عذاب وجدان شده و مدتی دست از کار میکشه و میره سراع خانواده اش که مدتی رو با اونا باشه.
تو همین حین، یک مامور بین الملل به اسم "جک ولینتاین" به "یوری" مشکوک میشه و دنبال پرونده ی یوری میوفته تا با دستگیری "یوری" کشت و کشتار هایی که تو مناطق آفرقایی اتفاق میوفته رو کم کنه. بعد از کلی تلاش و البته چند بار با خوردنِ به در بسته، بالاخره موفق میشه اتهام یوری رو ثابت کنه ولی "یوری" با کلّه های گنده های کشور دستش تو یه کاسه است که سرانجام از دست "ولینتاین" قصر در میره و دوباره کسب و کار قبلی شو ادامه میده...

فیلم محشری بود و واقعا ارزشش رو داشت که با کیفیت 1080 ببینم. فیلم نامه ی منسجم و عالی داشت. کارگردانی که دیگه حرف شو نزن، شگفت انگیز بود.

از طرفی "نیکلاس کیج" که تو فیلم هم نقش اول و نقش راوی (سوم شخص) رو داشت، به ارزش و کیفیت فیلم خیلی کمک کرده بود.

حرکت های دوربین و چرخش خیلی خوب بود. جاهایی بود که احساس می کردم دارم مستند آفریقا رو میبینم ( یعنی فیلم برداری در این حد بود)

فیلم تیتراژ آغازین نداره ولی به جاش با دیالوگی از "نیکلاس گیج" شروع میشه که خودش به 100 تا تیتراژ می ارزه و همین طور تیتراژ پایانی و موسیقی خیلی جالب و به جا بود.
یه جایی "یوری" که بعد افسردگی، میخاد دوباره کارشو شروع کنه و میره سراغ کانتینری که حکم دفتر کار رو واسش داره، اینجا زنش، "یوری" رو تعقیب میکنه و یه اهنگ ملایم و خیلی هماهنگ با متن داستان میذارن که خیلی محشره.(اگه کسی اسمشو میدونه بگه برم دانلودش کنم)

آی ام دی بی بهش ریت 7.6 داده ولی چون ژانر مورد علاقه ی من، بازیگر محبوبم و چون با کیفیت خیلی خوبی دیدم؛

امتیاز من: 9.5

[[JOKER]]

فیلم تیتراژ آغازین نداره
مطمئنی؟ :Smiley10:

من هم این فیلم رو دیدم واقعا یه فیلمی ـه که همه باید ببینن. نمره ای که داره خیلی براش کم نیست و به نظر من ریت 8.1 براش کافیه و فیلم دقیقا چیزایی رو میگه که خود مخاطب میدونه.
ولی من که خیلی خوشم اومد واقعا از اون فیلمایی که باید ساخته میشد.

[H!TMAN]

;102642']مطمئنی؟ :Smiley10:


منظورم از این که تیتراژ آغازین نداره این که اسامی دست اندر کاران و بازیگر ها رو به صورت جداگانه نشون نمیده و در حینی که فیلم پخش میشه،نشون میده.

[H!TMAN]

Real Steel 2011


http://www.picoup.ir/images/87110862232471865480.jpg

لینک IMDB : Real Steel - Stahlharte Gegner (2011) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0433035/?ref_=fn_al_tt_1)

داستان در مورد مردی به اسم "چارلی(با بازی هیو جکمن)" ـه قبلا یه بوکسر حرفه ای بوده ولی دیگه از رینگ و مبارزه ی تن به تن دست کشیده و ربات های مبارز جای انسان ها رو تو مبارزه ها گرفتن که هوادار های زیاد و جایزه های خیلی بزرگ داره.
به "چارلی" خبر میدن که پسر 11 ساله اش بدون سرپرست که و "چارلی" هم که قرض زیادی بالا آورده، قبول میکنه در ازای گرفتن پول از باجناقش، سرپرستی پسرش، "مکس"، رو به خاله اش بده ولی "مکس" به دلیل مسافرتی که خاله اش در داره، دو ماه پیش پدری قبلا ندیده اش، می مونه.
"مکس" کم کم با کسب و کار پدرش آشنا و بهش علاقمند میشه. "مکس" تو یه اتفاق تصادفی، رباتی به اسم "اتم" رو از تو مرکز بازیافت پیدا میکنه و باهاش تمرین میکنه تا بتونه توی مسابقه ها شرکتش بده.
اسم "اتم" کم کم سر زبون ها میوفته و از "مکس" و "چارلی" دعوت میکنن که توی لیگ مبارزه ی ربات ها شرکت کنن. تو این مسابقات ربات خیلی قوی و مشهوری به اسم "زئوسگ هستش که در فینال با "اتم" مسابقه میده.
بعد 5 راند مسابقه ی نفس گیر، داور ها با توجه به امتیاز، "زئوس" رو برنده اعلام می کنن ولی "اتم" به خاطر شجاعت و استقامتی در مقابل "زئوس" به خرج داده، عنوان "قهرمان مردمی" رو میگیره.

موسیقی و آهنگ اول فیلم خیلی خوب بود. همین طور آهنگ های راک و پاپ ِ بسیار جالبی در حین مسابقه ها پخش میشه که تقریبا بی نظیر هستن. همین طور تو سکانس های احساسی آهنگ های خیلی ملایمی هست که واقعا محشره.
تیتراژ آخر فیلم و موزیکی که پخش میشه، واقعا خیلی خوبه. در کل ار لحاظ موزیک فیلم غنی ای بود.

جلوه های ویژه و انیماتوریِ فیلم در حد قابل قبول و خوبی بود.(البته به جز چند مورد کوچیک)

"هیو جکسون" بازم با بازی نیمه طنز خودش تونسته فیلم رو خیلی پیش ببره و کاری که مخاطب، در طی 2 ساعتی که فیلم رو میبینه، اصلا کسل نشه.

یه نکته ی مثبت فیلم این بود تا اواخر فیلم احساس میکردم مثل بقیه ی فیلم های کلیشه ای، "اتم" "زئوس" رو شکست میده ولی آخر فیلم دیدم اشتباه می کردم و نویسنده تونسته آخر فیلم رو خوب سر هم بیاره:Smiley69:

از IMDB ریت 7.1 رو گرفته ولی؛
امتیاز من: 7.5

[Irag]

LA HAINE 1995

http://buspic.com/img/filec90fc8b1571.jpg

www.imdb.com/title/tt0113247

داستان: در طي آشوب‌هاي متداوم در يكي از جنوبي‌ترين مناطق كشور فرانسه يك جوان بر اثر برخورد خشن پليس راهي بيمارستان مي‌شود و در وضعيت كما قرار مي‌گيرد و در ادامه يك پليس نيز سلاح گرم خود را در ميان آشوب و شلوغي گم مي‌كند وينز (وينسنت) يكي از 3 شخصيت قصه‌‌ي فيلم اسلحه را اتفاقي پيدا مي‌كند و تصميم مي‌گيرد بخاطر بلايي كه سر هم محلي‌اش افتاده با كشتن يك پليس انتقام بگيرد ...

يك فيلم اجتماعي با روايت زنده از 3 شخصيت جوان كه يكي مسلمان و عرب و ديگري فرانسوي و ديگري آفريقايي‌تبار هستند شروع مي‌شود. فيلم عمدي و هوشمندانه سياه – سفيد ساخته شده تا يك جور برچسب غيرقابل انكاري از اوضاع تاريك و خشن خيابان‌هاي پر‌آشوب منطقه (فرانسه) باشد. خود همين تم سياه و سفيد يك جورايي شخصيت‌ جديدي به 3 شخصيت سعيد و وينز و ديگري اضافه مي‌كند.
دوربين هرجا و هروقتي كه اين 3 شخصيت حضور داشته باشند حضور دارد و هيچ سكانسي تقريبا در فيلم بدون اين 3شخصيت يا يكي از اين سه نفر وجود نداره تا شما به عنوان بيننده تا آخر شاهد اتفاقات و حركات اين 3 نفر باشيد.
از ميان شخصيت‌هاي جوان قصه‌ي فيلم از همه به نظرم محبوب‌تر "سعيد" نام دارد كه از ابتدا تا آخر فيلم با تيكه‌پراني و جاهل‌بازيش تم خسته‌كننده و تكنيك سياه و سفيد فيلم رو براي مخاطب قابل تحمل مي‌كند.
ديالوگ‌ها به شدت خيابوني و خودموني و مستقيم هستند و بيشتر اوقات جمله و يا عبارتي سنگين براي انتقال مفهوم و يا محتوا و مضمون فيلم استفاده نشده. ري‌اكشن اصطلاحا تئاتري و نمايشي در فيلم وجود نداره. تند و بي پروا و كاملا طبيعي انگار چيزي به نام دوربين وجود نداشته و ديالوگ‌ها شباهت خيلي زيادي به بداهه‌گويي دارند.
خوبي فيلم اينكه از تكنيك دوربين‌روي‌دست استفاده نشده و با اين وجود تنوع قاب‌بندي زياده.

تقابل دو گروه در طول فيلم بارها تكرار ميشه جوونايي هم ‌شكل و فكر و قيافه‌ي 3 شخصيت محبوب كه اكثرا بيكار و در حال سيگار كشيدن هستند و پول و كاسبي خودشون رو از طريق فروش مواد تهيه مي‌كنند و گروه دوم پليس‌هاي شخصي هستند كه با بازوبندهاي پليس و با لباس‌هاي عادي و با اسلحه به دنبال انگولك كردن گروه اول! كه شايد مهم‌ترين سكانس فيلم روش برخورد نامناسب و سرخود لباس شخصي‌هاست با سعيد و دوست‌سياه‌پوستش كه حسابي تحقير‌كننده و تنفربرانگيز است.

موسيقي متن به جز فكر كنم 1 سكانس ديگه شنيده نميشه. كلا فيلم موسيقي متنش در صداي محيط و سروصداي همسايه‌ها و آژيرپليس و سوت نيروهاي ضربت و ... خلاصه ميشه. سكوت و بدون موسيقي بودن يك فيلم بخصوص چنين فيلمي خيلي به ارزش فيلم اضافه ميكنه. حالت مستند و زنده بودن بيشتر درك ميشه چون موسيقي فيلم يك چيز خارجيه و بيروني است كه هيچ‌وقت در دنياي واقعي وجود نداره ...
پايان بسيار غافل‌گير كننده‌ايي داره كه حسابي مخاطب رو شگفت‌زده خواهد كرد.

اميتاز:7
پ.ن: با اينكه زيرنويس ناهماهنگ بود حسابي عذاب كشيدم ولي تجربه خوبي از يك فيلم فرانسوي بود.

[MIPERB]

http://www.picoup.ir/images/73855720612767799415.jpg


.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0381061/)


سلام امروز فیلم 007 CASINO ROYALE رو دیدم بخاطر SKYFALL
خب داستان در مورد چرخیدن جیمز باند 007 و کشتن افراد بود:Smiley15:
اول که میره سیاهه رو میکشه بعد میره بالا همین طور که میرسه لوشیفر بعد میخواد اونو تو پوکر ببازونه که نمیتونه
و دمه اخر که میتونه میگیرنش و بقیش رو خودتون ببینین
در کل فیلم بدی نبود یه اکشن درجه بالا و تیکه اولش که دنبال ادما بود خوب بود
اخرش هم خیلی قشنگ تمومش کرد
نمیدونست ادم حدس بزنه چی میشه
ولی تیکه عاشقی و ........ زیادی بود من گفتم فیلم تمومه اما یکدفعه دختره رفت بانک و......
خب خیلی حرف زدم زبانم مو دراورد
در کل
نمره 6 از 10 فقط اکشن بودنش و تیکه پوکراش:Smiley36:
پ.ن کسی فردا میره مدرسه؟
پ.ن 2 ببخشید عکس از این کوچیکتر نبود همش فیلتر خودتان زحمتش رو بکشید
ببخشید:Smiley35::Smiley36:

[Chandler Bing]

http://www.picoup.ir/images/18837581690944030634.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1536048/?ref_=fn_al_tt_1)


یه سالی بود که به خاطر اسم مدونا پشت فیلم دانلودش کرده بودم، اما هردفعه که میخواستم شروع کنم یه جوری خودم رو میپیچوندم.
همون طور که خیلی هاتون میدونید مدونا کارگردان فیلمه، فیلمه خوبی بود، نه بد بود نه عالی بود. خیلی قشنگ داستانش خودش رو تعریف میکنه و تموم میشه میره پی کارش. من یکی که خوشم امد.
داستان فیلم هم دو شاخه داره، یکی در سال 1998 در منهتن نیویورک، داستان یه زن جوان که شوهر موفقی دارد، اما شوهرش وفادار نیست و از این داستان ها...
داستان دوم مربوط به ادوارد هشتم یا نهمه (شایدم هفتمه:Smiley14:) که با یک زن امریکایی که دو برابر طلاق گرفته تصمیم میگیره ازدواج کنه و به خاطر همین از خیر سلطنت بر بریتانیا میگذره. این ادوارد رو ما قبلا هم تو فیلم سخنرانی پادشاه دیدیم، برادر شاه بود اونجا، ایجا هم به طور گذری شاه رو میبینیم. اما تمرکز فیلم بیشتر روی روابط این دو و مظلوم واقع شدن زن ها در جامعه است. این دو شاخه هم توسط حراجی وسائل کنتس در سال 1998 به هم وصل میشه.
فیلم برداری فیلم رو خیلی دوست داشتم، کادر ها و زوایا ی دوربین خیلی خوبه البته اورجینال نیست و مدونا از اینو اون قاپیده اما به فیلم فضای جالبی داده!!
موسیقی فیلم بهترین قسمته فیلمه و به راحتی من بهش نمره ی 10 رو میدم!! واقعا گوش نوازه، فکر کنم نامزد اسکار هم شد.
تدوین خوبی هم داره، کات های قشنگی بین سکانس ها میخوره و به خوبی دو شاخه ی داستان رو به هم وصل کرده. بازی ها هم قابل قبوله.
در کل فیلم قابل قبولی بود و من از دیدنش احساس پشیمونی نکردم، اگه به سبک فیلم ها علاقه دارید حتما ببینید. نمیدنم چرا ریت 5.4 گرفته اما:Smiley10:

پ.ن w.e اول اسم والی و پرنسس ادواردـه.
پ.پ.ن اسم هر دو شخصیت زن فیلم والی ـه.
پ.ن.ن.ن از شخصیت زن فیلم خیلی خوشم میاد:Smiley41:

[freeda]

Alles über meine Mutter (1999) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0185125/?ref_=sr_1)
all about my mother/همه چیز درباره ی مادرم
اجازه بدید به این امید که جای دیگه ای فضای مفصلی برای تحلیل ساختار فیلم و روابط پیچیده ی حاکم بر اون فراهم شه اینجا از لو دادن داستان صرف نظر کنم و یه برای خالی نبودن عریضه یه سری نکات کلی راجع فیلم بگم.
داستان راجع به زنیه پسرش رو به تنهایی بزرگ می کنه و بعد از دست دادن پسر توی تصادف تصمیم می گیره دنبال شوهر سابقش بگرده تا بهش بگه که اون ها یه پسر داشتن و اون پسر مرده.
این اثر هم مثل اکثر کارهای آلمودوآر از نظر بصری چشم نواز و خوش رنگ و لعابه. نکته ی مثبتش هم اینه که ارتباط برقرار کردن باهاش خیلی ساده ست و برای مخاطب های کم حوصله تر کسل کننده نیست، اتفاقات سر راستن و احساسات واضح اما در حقیقت روابط پیچیده ای بین کاراکترها وجود داره و نمیشه به همین سادگی از کنار فیلم گذشت. برگ برنده ی نویسنده شناخت خوبش از دنیای زن هاست، چیزی که باعث میشه با وجود تعدد شخصیت ها و تاکید روی وجوه مشترک رفتاریشون به اقتضای روایت باز هم هیچ کدوم در حد تیپ باقی نمونن و همه فردیت پیدا کنن.
نمایش در نمایش های به موقع، دیالوگ های حساب شده، پرداخت کم نظیر به ارتباط های زنانه، سادگی روایت، فیلم برداری خوب، استفاده ی به جا از رنگ ها و در نهایت پایان خوشی که دل زده ت نمی کنه رو به ارادت شخصیم به کارگردان اضافه کنید و فیلم رو هم ببینید، متوجه می شید این 9 از 10 اگر امتیاز کمی نباشه قطعا زیاد نبوده.:Smiley35:

[Irag]

Hotel Transylvania 2012

http://tinymoviez10.org/pics/original/aG0npXELqEmsde0D6AAFzOdu5X3.jpg

http://www.imdb.com/title/tt0837562

داستان از اين قرار است كه در دنياي هيولاها خانواده‌ايي به نام "دراكولا" (معروف به دراك و دخترش) در كاخي بزرگ و مجلل و دور از حيات انسان‌ها زندگي مي‌كنند. هر ساله در روز تولد دختردراكولا جشني برپا مي‌شود كه بهانه‌ايي است براي جمع شدن تمامي هيولا‌هاي ترسناك و راضي نگه داشتن دختر كنجكاو دراكولا كه در كاخ مجلل پدر بماند و هيچ وقت به انسان‌هايي كه موجوداتي خشن و ترسناك هستند نزديك نشود ولي بر اثر يك حادثه‌ي كاملا تصادفي پاي يك انسان به اين كاخ وا مي‌شود و ...

در اين انيميشن جمع تمامي هيولاهاي زشت و بدتركيب تكميله اعم از:
پاگنده و زامبي‌ها و گرگينه و فرانكشتاين و مرد‌نامرئي و مردشني و از همه مهم‌تر شخصيت اول و اصلي قصه‌ "آقاي دراكولاي خوش قلب" (معروف به دراك). اين مجموعه باعث ميشه شوخي‌هايي پيرامون ويژگي‌هاي منحصر به فرد اين شخصيت‌ها شكل بگيره مثلا شخصيت پاگنده كه هيچ‌وقت تصويري واضح از صورتش در انيميشن وجود نداره و بيننده فقط يك پاي بسيار غول‌آساي پشمالو رو در قاب تصوير مشاهده ميكنه و يا دراكولايي كه خون انسان رو به علت پرچرب بودن ميل نمي‌فرمايند!

يكي از انيميشن‌هاي نفس‌گير و پرتدوين و شلوغ و پر سر و صداي پر ديالوگي بود كه تا به حال ديده بودم. سرعت ريتم به شدت تند و بي وقفه است. و تاحدودي تمركز زيادي احتياج داره.
تم داستان تقريبا تكراري و موارد مشابه بسياري داره مثل "شركت هيولاها" كه به محض ورود يك دختربچه داستان اوج ميگيره. اينجا هم به محض ورود يك پسر جوان باانرژي و امروزي اوج گيري داستان انيميش شروع ميشه.
درام قصه هم با يك عبارت ساختگي از دنياي دراكولاها قوت گرفته با نام "زيــــــنگ" كه ايده جذاب و جالبي داره. توضيح بيشتر از اين باعث ميشه ديگه از ديدن انيميشن لذت نبريد.
"هتل ترانسيلوانيا" رو با يك زيرنويس خوب ديدم كه يحتمل مجبور بودم با دوبله‌ي خارجي نگاه كنم. دوبله‌ي و صداپيشگي هنرمندان معروف اين انيميشن بينظير بود كه به نظرم از "Brave" سر اين قصه سرتر بود! اطلاعات زيادي درخصوص هنرمندان و صداپيگشي ندارم ولي احتمال ميدم جاي شخصيت "گرگينه" بازيگر نقش "ناكي تامپسون" صداپيشگي كرده باشه. كه اين خودش يك بهانه تازه براي ديدن اين انيميشن براي طرفداران اين شخصيت محبوبه.

مدت اين انيميشن بيش از 90 دقيقه است و 50ثانيه هم در اين انيميش وجود ندارد كه بيخود و بي‌جهت باشه و براي يك لحظه شما احساس كسالت و خستگي كنيد! هرگز! يك انيمه بسيار مفرح و پرجنب و جوش و سرگرم‌كننده است. و پر از ايده دلچسب و ديالوگ‌هاي طنز هاليوودي يعني يه چيزي در مقابل كارهاي "تيم برتون" كه مخاطب‌گريز و يخ و دلسردكننده و بي‌مزه و اعصاب خرد كن و گ ... اه اصلا ياد آثار برتون ميفتم حالم بد ميشه!

سكانس پاياني يكي از منتخب سكانس‌هاي سال 2012 به انتخاب خودم هست. اگه يه زماني بخوام سكانس‌هاي منتخب سال 2012 رو كنار هم تدوين كنم آخرين سكانس اختصاص داره به آخرين سكانس پرانرژي اين انيميشن. باور كنيد خيلي جذاب بود.

اميتاز: 7

[EMINENT]

Hotel Transylvania 2012
همین الان اومده بودم در باره این انیمیشن بنویسم که شما زحمتشو کشیدی، پس زیاده گویی نمیکنم!
میتونم بگم بعد از سالها یه دل سیر خندیدم با این فیلم، ریتمش خیلی تند بود و به شکل وحشتناکی جذاب، قسمتهایی که دراک عصبانی میشد و یهو عادی میشد فوق العاده طراحی شده بود.
فیلم تو دو جا جشن و پارتی هیولاها رو نشون میده که به جرات میگم اگه روزی دوبار به مدت 68سال پشت هم ببینید بازم از خنده روده بر میشید! مخصوصا اون قسمتی که دراک رپ میخونه با اون استایل مخصوص رپر ها و فیتش با دخترش و مومیایی، فوق العاده بود.(توصیه میشه این قسمتارو با یه اسپیکر خفن و بیس بالا ببینید!)
و من واقعا مبهوت ذات انیمیشنم که اثری مثل Up با اون 7-8 دقیقه معروفش اشک آدم رو در میاره و این انیمیشن آدم رو روده بر میکنه و جوری دیگه اشک آدمو در میاره!!


http://www.picoup.ir/images/42700198270448957502.jpg

[H!TMAN]

The A-Team 2010

http://www.picoup.ir/images/27295020053547600604.jpg

لینک IMDB : Das A-Team - Der Film (2010) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0429493/?ref_=sr_1)

"هانی بال( با بازی لیام نیسون)" و "فیسمن پک(با بازی بردلی کوپر)" هر دو عضو تیم آلفای ارتش آمریکا هستن. "هانی بال" در طی نجات "فیس" اتفاقی با دو نفر دیگه، "B.A" و "مورداک"، که اونام عضو سابق تیم رنجر ارتش آمریکا بودن، آشنا میشه.
این آشنایی باعث میشه در طی 8 سال 80 ماموریت غیرممکن رو با موفقیت کامل انجام بدن. بعد از 8 سال از طرف افسر ارشد این چهار نفر، ژنرال "موریسن"، ماموریتی سرّی بهشون داده میشه که هیچ گونه مدرکی از این ماموریت ثبت نمیشه و فقط ژنرال ازش خبر داره. این ماموریت از طرف یکی از ماموران C.I.A به اسم "لینچ" حمایت میشه و از طرفی یکی از افسر های D.O.D (وزارت دفاع) به اسم "سوسا" دستور داره تا به هر صورتی از انجام عملیات جلوگیری کنه. تیم مخفیانه عملیات رو با موفقیت به پایان می رسونه و در طی یک حادثه تنها شاهد این ماموریت مخفی، ژنرال "موریسن"، کشته میشه و این تیم 4 نفری به دلیل عدم توجه به دستور وزارت دفاع، به صورت بی شرمانه ای خلع درجه و زندانی میشن.
تیم آلفا بعد این که مدتی رو تو زندون گذروند، تصمیم میگیره تا از آبرو و درجه ی بر باد رفته اش دفاع کنه. پس تصمیم میگیرن از زندان فرار کنن و حقیقت رو کشف کنن. که بعد فرارشون ....
(از این بعد همه ی داستان فیلم رو نمی گم تا جذابیت شو از دست نده:Smiley69:)

فیلم با وجود این که اکشن و هیجانی بود، ولی آهنگ چندان زیادی نداشت(من انتظار داشتم تو صحنه ی اکشن و درگیری موزیک خوبی روش گذاشته شده باشه)

تیتراژ آغازین و پایانی معمولی داشت و چندان خاص نبود.

داستان فیلم اصلا کلیشه ای نبود و بدون اغراق بگم که اصلا انتظار چنین داستان و فیلم نامه ای نداشتم (تیم نویسنده ی فیلم نامه هم خوب و هم قوی ـه)

به دلیل اکشن بودن فیلم، استفاده از جلوه های ویژه قابل پیش بینی بود که انصافا هم خوب تونستن از پسش بر بیان.(فقط در چند تا سکانس انفجار، کمی اغراق شده بود که اونم در مقایسه با با بقیه قابل اغماض ـه)

صدا گذاری خیلی عالی و با کیفیتی داشت.

از IMDB تونسته امتیاز 6.8 رو بیاره ولی؛
امتیاز من: 7.2

پ.ن: سکانس آخر فیلم، همون جایی که "فیس" کیلد دستبند رو با ترفند(:Smiley69:) از "سوسا" میگیره، منو یاد شعبده بازی ها و فرار از قفس "هودینی" انداخت:Smiley41: (هودینی ام کلید دستبد ها رو اوجوری میگرفت)

[H!TMAN]

Enemy At The Gates 2001


http://1.ycloud.in/covers/284x408/enemy-at-the-gates.jpg

http://www.imdb.com/title/tt0215750/?ref_=sr_1

فیلم بر اساس یه داستان واقعی ساخته شده که مربوط به سال های 1941 تا 1943 (بهبوهه ی جنگ جهانی دوم) که ارتش آلمان(هیتلر) در حال پیشروی به سمت شوری و شهر استالینگراد ـه که مقاوت شدید سربازای شوروی رو به رو میشه و بعد از 180 روز درگیری در استالینگراد، سرانجام هیلتر شکست میخوره.
"واسیلی" یکی از سربازان تازه وارد شوروی است که با نشان دادن مهارت خودش تو تیراندازی، به عنوان اسنایپر(تک تیر انداز) وارد ارتش شوروی میشه و کم کم به عنوان اسنایپر واسه خودش صاحب شهرت میشه و تو همه ی روزنامه ها ازش می نویسن. همه ی مردم و سربازا در موردش حرف می زنن. تو این حال ارتش آلمان برای تضعیف روحیه ی سربازای شوروی، یکی از اسنایپر ماهر خودش که از قضا ژنرال را هم هست، میفرسته تا "واسیلی" رو شکست که ...

اول های فیلم وقتی سربازای تازه وارد و میدان جنگ رو نشون داد، یاد سری Call of Duty:World at War افتادم. این صنحه هاش درست مثل گیم بود و خودم دهنم باز مونده بود (البته قبلا فیلم رو دیده بودم ولی چندان دقت نکرده بودم)
فیلم برداری خیلی عالی و یک دست بود. طوری که انگار می تونستی خودتو جای کاراکتر تصور کنی و فشاری که بهش وارد میشد رو بهتر احساس می کردی.

صحنه های نبرد و تیر اندازی خیلی خوب کار شده و خیلی دقت کردم تا بتونم از فیلم سوتی بگیرم ولی نشد (واقعا صحنه سازی ها و لوکیشن ها خیلی عالی طراحی شده بود)

موزیک ملایمی که تقریبا همه ی مدت طول فیلم پخش میشد، واقعا خیلی خوب و هماهنگ بود (یه جورایی شبیه آهنگ مشهور Godfather بود که همش فیلم پدرخوانده رو واسم تداعی میکرد)

فیلم بازیگر های خیلی مشهور نداشت و همین طور تعداد بازیگر های نقش اصلی کم بود، ولی همین بازیگر های کم، خیلی خوب تونسته بودن از پس نقششون بربیان.
در کل فیلم خیلی خوبی بود و یکی از ژانر های مورد علاقه ام بود و توصیه می کنم اگه ندیدین، حتما برین ببینین.
از IMDB ریت 7.5 گرفته؛
امتیاز من: 8.5

[FarboƉ]

من Enemy at the Gates رو خیلی سال پیش دیده بودم، خیلی دوست دارم فیلمش رو، استیصال یه سرباز رو به خوبی نشون میده، مخصوصا صحنه ای که تو بمباران آلمانی ها رو میکشه


اول های فیلم وقتی سربازای تازه وارد و میدان جنگ رو نشون داد، یاد سری Call of Duty:World at War افتادم. این صنحه هاش درست مثل گیم بود و خودم دهنم باز مونده بود

نکته ی جالب اینه که CoD یکی از منابع الهامش همین فیلم بوده، این فیلم و البته فیلم شاهکار Saving Private Ryan . اون اوایلش که بهش فقط خشاب میرسه رو دقیقا میتونی توی یکی از قسمت های اولیه ی CoD ببینی ( نمیدونم 1 بود یا 2 ) استفاده از صدای انفجار برای پوشش صدای تیر هم توی بازی های CoD خیلی استفاده شده


فیلم بازیگر های خیلی مشهور نداشت

امیر تو به Jude Law نمیگی مشهور به کی میگی پس؟ خیلی بازیگر بزرگیه ...

[Chandler Bing]

امیر تو به Jude Law نمیگی مشهور به کی میگی پس؟ خیلی بازیگر بزرگیه ...
اد هریس هم بازی کرده:Smiley19: جوزف فاینس هم بازی کرده:Smiley19:rachel weisz هم بازی کرده!! این همه بازیگر توپ داره!!!

[H!TMAN]

نکته ی جالب اینه که CoD یکی از منابع الهامش همین فیلم بوده، این فیلم و البته فیلم شاهکار Saving Private Ryan . اون اوایلش که بهش فقط خشاب میرسه رو دقیقا میتونی توی یکی از قسمت های اولیه ی CoD ببینی ( نمیدونم 1 بود یا 2 ) استفاده از صدای انفجار برای پوشش صدای تیر هم توی بازی های CoD خیلی استفاده شده

الان میگه یادم میوفته، آخرش وقتی COD 3 و COD 5 رو تموم میکنی، از این فیلم ها و کارگردان هاشون تشکر و دعوت میکنه حتما این فیلم ها رو ببینیم.

اون صحنه ام که خشاب رو میده، تو کُد 2 بود:Smiley69:(الان که فکرشو میکنم، میبینم یعنی چه جور تونستم با اون گرافیک بازی کنم:Smiley14: ولی واسه زمان خودش شاهکار ـه:Smiley17:)




امیر تو به Jude Law نمیگی مشهور به کی میگی پس؟ خیلی بازیگر بزرگیه ...

فربد جان نوشتم "بازیگر خیلی مشهور" نه "مشهور":Smiley36:

[H!TMAN]

آشنایی بیشتر با یک اسطوره؛واسیلی زایتسف، مدافع سر سخت استالینگراد

مشهور ترین اسنایپر دنیا، کسی که با هدف گیری 225 سرباز آلمانی که شامل 11 اسنایپر برتر ارتش آلمان هم میشد به شهرت رسید. او با رکورد 243 کشته یکی از افسانه ای ترین اسنایپر های تاریخ جنگ جهانی دوم بوده است. واسیلی تیر اندازی رو از پدربزرگش که تو کوه های اورال بوده، یاد گرفته (اینجا رو اول فیلم نشون میده) که تو پنج سالگی یه گرگ رو کشته(اینجا رو تو فیلم نشون داد ولی اون نتونسته بود گرگ رو بکشه:Smiley39:).
واسیلی تو یه دوئل تن به تن که سه روز طول کشیده، تونسته یکی از مطرح ترین تک تیر اندازهای آلمان و رییس مدرسه ی تک تیر اندازی ورماخت اروین را بکشه.
او در اوخر جنگ، بر اثر لگد تفنگ از ناحیه ی چشم آسیب دیده و با درجه ی سروانی بازنشست میشه.


منبع: مجله ی دانستنیها(دوره ی جدید-شماره ی 60)+اطلاعات شخصی

[Irag]

Maria Full Of Grace 2004

http://tinymoviez10.org/pics/original/mlMDjFrSU0vAJZQb88j7WEPQRDI.jpg


Maria voll der Gnade (2004) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0390221)

داستان: ماريا دختري است كه در يكي از شهر‌هاي كوچك "كلمبيا" در يك كارگاه و مزرعه كاشت و بسته‌بندي گل كار و زندگي مي‌كند او از دوست‌پسر خود حامله مي‌شود و به علت ناسازگاري با رئيس كارگاه از كار نيز اخراج مي‌شود در ادامه او با پسر ديگري آشنا مي‌شود و دوست جديدش پيشنهاد يك كار پرسود و منفعتي مثل "بلعيدن مواد مخدر" و حمل آن به كشور آمريكا مي‌دهد و ...
ايده‌ي پرداخت به چنين معضل و قصه‌ايي براي من به شخصه تازگي داشت و تا به حال در فيلم‌هاي ديگه نديده بودم و فقط در رابطه با تئوري روش شنيده بودم در حد يكي دو تا ديالوگ ولي در اين فيلم دقيقا شما را در جريان جزئيات چگونگي استفاده از دختران بخت‌برگشته‌ي احتمالا روستايي كلمبيا براي "حمل مواد و قاچاقش" مي‌گذارد. روشي كه در آن دختران جوان بايد بسته‌هايي به اندازه‌ي "دونه‌هاي انگور" را قورت بدن تا اين بسته‌ها در معده جاساز شود و به راحتي از طريق فرودگاه و به عنوان يك شهروند عادي راهي آمريكا و بعد هم دفع بسته‌هاي 30تايي يا 60تايي و ... و دريافت پاكت پول به شرط اينكه حسابي خوش‌شانس باشند و يكي از بسته‌ها در معده پاره نشود و زنده بمانند!
فيلمي رئال و اجتماعي با ريتمي راضي كننده. نه آنقدر كند كه حسابي اعصاب خوردكن شود و نه زيادي تند كه سردرگم شويم.
بازي و چهره‌ي خوب بازيگر نقش "ماريا" يكي از نكات مثبت و از قسمت‌هاي جذابه فيلم.
تايم فيلم باتوجه به مضمونش واقعا ايده‌آله (90 دقيقه بيشتر وقت شما رو نميگيره)
شخصيت‌ها همگي پخته و واقعي و زنده هستند در حاليكه اكثر شخصيت‌ها زمان كمي از فيلم رو اشغال كردن ولي باز هم براي من بيننده باورپذير بودن. ديالوگ‌ها كوتاه و كاملا طبيعي و اثري از يك ديالوگ شعاري نيست.

داستان و فضاي فيلم "وطن‌گريزه" مدلي كه ما ايراني‌ها در آثار برخي كارگردان‌هاي داخلي و خارجي در رابطه با كشورمون تا به حال زياد ديديم. مثل سكانس پاياني كه تقريبا يجورايي شباهت بسيار زيادي به سكانس پاياني و داستان جزئي فيلم "جدايي نادر از سيمين" داره قسمتي كه "ماريا" بايد تصميم بگيره كه به كشورش "كلمبيا" برگرده و يا در شهر احتمالا روياهايش "نيويورك" بماند و به آرزو‌هايش برسد ... !!! (تحمل چنين فيلم‌هايي براي من يكي كه خيلي سخته)

يكي از بهترين سكانس‌هاي فيلم شاهد بازي دو بازيگر ناشناس يا شايد هم نابازيگر هستيم كه در نقش پليس فرودگاه و امنيت بازي مي‌كنند كه طبيعي‌ترين برخورد و پرس‌وجوي دو پليس واقعي از يك مضنون رو مي‌توانيد در اين سكانس مشاهده كنيد. خيلي عالي.
موسيقي زيبايي داشت بخصوص كه تلفيقي از موسيقي محلي (سرخپوستي) بود با سازهاي مدرن.

امتياز: 6

[freeda]

Being Flynn (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0455323/?ref_=fn_al_tt_1)
به رنک 6.4 توجه نکنید، فیلم خوب و خوش ساختیه. داستان فیلم راجع به جاناتان فلین مردی که معتقده در کنار سلینجر و مارک تواین از بزرگترین نویسنده های آمریکاست و به زودی مشهور میشه و پسرش نیکلاسه که 18 ساله همو ندیدن. کسایی که معتقدن دنیرو در silver lining playbook بهتری بازی سال های اخیرش رو ارائه داده احتمالا این فیلم رو ندیدن،و البته دیدن این دو فیلم در کنار هم باعث میشه یه بار دیگه به دنیرو ایمان بیاریم، با وجود تشابه ای که توی نقش ها وجود داره می بینیم که چه طور با بازی خوبش به هر کدوم شخصیت متفاوتی بخشیده. در کنار اون بازیگر نقش مقابل هم بازی خوب و حساب شده ای ارائه می ده و انتخاب مناسبی برای این نقشه. با وجود داستانی که به شدت پتانسیل به کلیشه کشیده شدن رو داره، فیلمنامه جز چند صحنه توی تله نمی افته و روی موضوع اصلیش متمرکز می مونه.
در ابتدا به صورت موازی زندگی جاناتان و نیکلاس رومی بینیم و برخورد متفاوتشون با مشکلات باعث میشه به خوبی تضاد بین شخصیت ها رو متوجه بشیم و هرکدوم رو بهتر بشناسیم. تا جایی که جاناتان بعد از 18 سال با پسرش تماس می گیره از این به بعد ما صحنه هایی از کودکی نیکلاس رو هم می بینیم و با شخصیت مادرش هم آشنا میشیم که با وجود صحنه های معدودی که بهش پرداخته شده باز هم فردیت داره و فاصله ش رو با کلیشه ی مادرهای مجرد حفظ می کنه. در اواسط فیلم ما باز هم به صورت موازی قصه ی به نابودی کشیده شدن سه شخصیت رو می بینیم، نیکلاس درگیر اعتیاده، پدرش بی خانمان شده و کارش رو از دست داده و همزمان با این ها داستان مادرش رو می بینیم که چه طور در نهایت خودکشی می کنه. یکی از نکات قابل توجه برای من روندی بود که نیکلاس طی اون متوجه میشه با وجود تنفری که از پدرش داره زندگیش به سمت مثل پدرش بودن حرکت می کنه و نویسنده که خیلی خوب شخصیت هاش رو می شناسه برای نشون دادن این درگیری درونی 2تا کلید به ما میده دیالوگ خود نیکلاس به دختری که می خواد به خاطر اعتیادش باهاش بهم بزنه(من پدرم نیستم، تو فکر می کنی من مثل پدرمم؟) و قبل تر از اون دیالوگ جاناتان که سر نیکلاس فریاد می زنه(You are me! You are me! Imade you).به نظرم فلین بودن بیش از هر چیز راجع مواجهه با حقیقته.داستان آدم هایی که تحمل پذیرش چیزی رو که واقعا هستن ندارن، جاناتان وقتی توی آینه خودش رو می بینه به مرز جنون می رسه و مدام فریاد می زنه من 28 سالمه، شخصیت مادر که بعد از خوندن قصه ی زندگی خودش که توسط نیکلاس نوشته شده خودش رو می کشه و نیکلاس که نمی خواد بپذیره به چیزی اعتیاد پیدا کرده یا با بودن پدرش توی گرم خونه ای که اون کار می کنه مشکل داره. باز هم نویسنده با یه دیالوگ توجه مخاطب رو به این قضیه جلب می کنه، جایی که جاناتان به نیکلاس می گه هیچ کس به خاطر خوندن یه داستان خودش رو نمی کشه،چیزی که آدم ها خودشون رو بخاطرش می کشن اینه که از خودشون متنفرن.

اوایل فیلم می بینیم که نیک در مورد ارتباطش با پدرش میگه:" جزئی از وجودم میدونست که بالاخره یه روزی پیداش میشه، اگه طولانی مدت یه جایی وای میستادم بالاخره منو پیدا میکرد ، درست همونطوری که (توبچگی) بهتون یاد دادن وقتی گم شدین همونجایی که هستین وایسین اما اگه جفتمون گم شده باشیم؟ و جفتمون هم منتظر اون یکی دیگه باشه چی؟" و در روند فیلم می بینیم که انگار برای کامل شدن پازل شخصیتش به شناختن پدرش احتیاج داشته و هرچند پذیرش این آدم براش سخته و زندگی رو به قدری براش غیر قابل تحمل می کنه که به مخدر رو بیاره، اما در نهایت بعد از شناختن و قبول کردن پدرش به عنوان یه بخشی از زندگیش، نیکلاس "پیدا" میشه و در انتها می تونه یه زندگی عادی رو ادامه بده.
شخصیت های فرعی نه تنها دست پا گیر نیستن بلکه به خوبی به شکل گیری شناخت ما از شخصیت های اصلی کمک می کنن(مثلا به دیالوگ های بین نیکلاس و همکاراش توجه کنید) و در کل فیلم ایراد فاحشی نداره، اما با شاهکار بودن فاصله داره. همه چیز با اینکه خوبه، فوق العاده نیست و با توجه به این که به موضوعش و درگیریای شخصیت هاش علاقه مند بودم هیچ بعید نیست ایراداش رو ندیده باشم، امتیازم 7.5 از 10:Smiley35:

[H!TMAN]

Max Payne 2008


http://2.bp.blogspot.com/-fCxz2-BEKxA/TxMPMFSs6XI/AAAAAAAAF64/zKVEkB3LhSg/s1600/8536443728fzv5zg.jpg.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0467197/?ref_=sr_1)

داستان از اون جایی شروع میشه که "مکس پین( مارک والبرگ)" بعد وارد شدن به خونه اش، صداهای عجیبی میشنوه و بعد از درگیری با دونفر، جسد و بچه ی چند ماهه شو روی تخت پیدا میکنه. مکس به طور کلی روحیه خودش رو از دست میده و به دنبال عامل قتل زن و بچه اش میگرده که تو این راه یکی از بهترین همکار و دوستش،"آلکس"، از دست میده و به دختری به اسم "مونا سـ ا کـ س(با بازی میلا کونیس)" آشنا میشه که خواهر اونم توسط همون قاتل کشته شده و به مکس کمک میکنه. مکس بعد از کلی تحقیق میفهمه که شرکت داروسازی که زنش توش کار میکرده، دارویی برای تقویت روحیه ی سرباز های جنگ ساخته ولی به دلیل عوارض جانبی(توهم و اعتیاد به دارو) که داشته ممنوع شده. مکس بعد از پی بردن به این موضوع وارد عمل که مدارکی رو پیدا کنه که ....

حواشی فیلم : ” مارک والبرگ ” گفته که هیچ وقت بازی ” مکس پین ” را انجام نداده است و بیشتر حس را از فیلمنامه گرفته است ولی با این حال بازی خوبی از خود ارائه داده است اما متاسفانه این فیلمی نیست که طرفداران بازی مکس پین ” والبرگ ” را بخاطر بسپارند چون ” والبرگ ” نقش کاراکتری را بازی کرده که قبلا به اوج شهرت رسیده بود و باید به نوعی مکس پین بازی را در قالب فیلم به ما نشان دهد اما با اینکه خیلی سعی شده تا وی شبیه به مکس پین شود اما باز هم بیننده نمی تواند چندان با مکس پین فیلم ارتباط برقرار کند ( برای درک این موضوع پیشنهاد می کنم که اول بازی نسخه ۱ و ۲ را انجام دهید سپس فیلم را ببینید !)

لوکیشن های فیلم برداری همگی تو نیویورک و اغلب تو شب های سرد برفی بود (درست مثل گیم) و تقریبا 70 درصد فیلم نامه بر اساس گیم ساخته شده بود و تقریبا تمام مدت 100 دقیقه ی فیلم احساس میکردم برگشتم به 8 سال قبل و دارم گیم شو بازی میکنم.

کارگردانی عالیِ "جان مور" تونسته بود به فیلم یه حال و هوای خاصی بده.(محیط فیلم شب و سرد بود و انتظار داشتم حوصله ام سر بره ، از قضا خیلی هم میچسبید).
تمام جزئیات رعایت شده بود تا فیلم شبیه گیم از آب در بیاد؛ از طرز راه رفتن "والبرگ"، صحنه های خلوت مترو و خیابون ها، حضور "مونا"، شات گان و منگنامِ معروف مکس پین و علی الخصوص صحنه های اسلومنشن(آهسته) که در حین تیر اندازی ها خوب کارشده بود.(سراسر حس نوستالژیک داشتم:Smiley36:)

قسمت هایی که مکس پین دچار توهم میشد، مخصوصا آخر های فیلم، خیلی خوب ساخته و پرداخته شده بود و انیماتوری ِ قوی ای داشت (این صحنه ها یاد فیلم Angels & Demons افتادم )

موسیقی متن فیلم قابل قبول بود و تیتراژ پایانی فیلم خیلی حال داد، هم از لحاظ موزیک و هم این که خیلی خاص بود:Smiley69:

از IMDB ریت 5.3 گرفته ولی من بهش 6.5 میدم

[Irag]

استخوان های دوست داشتنی | the lovely bones




خلاصه فیلم:
سوزی دختر ۱۴ ساله خانواده است، نوجوانی شاد و پر انرژی با یک زندگی عادی مثل هم سن و سال های خودش و با خانواده‌ای نسبتا خوشبخت و آرام که محیط آرامی را برای فرزندان خود مهیا کرده‌اند زندگی می کند. سوزی دختر وفادار خانواده است که همیشه احساس مسئولیت می‌کند، حتی هنگامی که برادر کوچکش به خاطر بلعیدن تکه چوبی در شرف مرگ است، او را به بیمارستان می رساند و از مرگ می رهاند. به همین دلیل مادر بزرگش به او می گوید: عمر طولانی خواهد داشت...
ولی عمر سوزی چندان نمی پاید و این دختر پاک توسط همسایه بیرحم خود به قتل می‌رسد. سوزی می‌تواند به بهشت برود اما از این کار خودداری می‌کند... جک(پدر سوزی)، پس از دریافت خبر مرگ دخترش دچار اختلالات روانی می‌شود و دیوانه‌وار به دنبال قاتل فرزند ناکامش می‌رود... سوزی نیز در برزخی بهشت مانند، در دوراهی عظیمی گرفتار می‌شود: هوس گرفتن انتقام از همسایه قاتل یا خوشی خانواده‌اش بر اثر فراموشی او...


فیلم رو تا به امروز دو مرتبه دیدم علت بار اول بخاطر معرفی و تعریف زیاد جناب s4mt بود و علت بار دوم درستی تعریف ایشان و چشم‌نواز بودن فیلم!
اثر چندین ایده ی داستان مثل "قتل‌های زنجیره‌ایی و سریالی" و "سرگذشت مقتولین" و "برزخ - بهشت" و "عشق به خانواده" رو با هم تلفیق کرده بود.
و به زیباترین شکل ممکن فیلم داستان و قصه‌ی بلند خودش رو روایت میکنه.
بازی بی‌نظیر "بازیگر نوجوان" فیلم که همه‌ی "درام" فیلم بر دوش این دختر نوجوونه و با استعداد مهارنشدنی خودش از پس این درام سنگین براومده.
تصویر خیالی که همه‌ی انسان‌ها باید از برزخ و بهشت برای خودشون تصویر کنن در این فیلم توسط "پیتر جکسن" به زیبایی تمام تصویر شده و با چشم میشه دید.
تنها اشکال عمده‌ی فیلم طولانی بودن و حجم زیاد تصویر‌های خیالی که باعث بلند شدن تایم فیلمه! که فیلم رو کمی خسته کننده میکنه.
و در پرداخت به شخصیت "مادربزرگ" که همیشه یک معماست!
و سکانس مربوط به حضور شخصیت "مادربزرگ" در خانه و اعتیادش به الکل و ... که خیلی خیلی از فیلم فاصله داره نه از نظر مضمون کمکی میکنه نه از نظر فرم.
و بهترین و احساسی ترین سکانس فیلم هم نسبتا در پایان فیلم اتفاق میفته که بسیار دیدنی است:

http://www.picoup.ir/images/37556683393437734920.jpg

امتیاز: 9

[MIPERB]

دوتا فیلم دیدم یکی خوابم میاد و فارست گامپ
http://up.paezaan.com/images/76014804286860414894.jpg (http://up.paezaan.com/)
http://up.paezaan.com/images/71519334133256818975.jpg (http://up.paezaan.com/)
خب اول خوابم میاد اول یه افرین به عطاران به جسارتش افرین
داستان خوابم میاد درباره ی رضا یه فرد ترسو هست که با یک دختر پاستیل فروش اشنا میشه و عاشقش میشه و......
کل فیلم خنده و درام :Smiley14::Smiley14:
بازی اکبر عبدی محشره مخصوصا تیکه ی تیراندازی:Smiley14::Smiley14:
اخرش رازالود تموم شد هرکی فهمید بیاد به ما بگه
نمره 10 از 10 بخاطر خندیدن زیاد
پ.ن از اخراجی ها بهتر بود صد برابر

فیام دوم فارست گامپ
فیلمی درام در مورد یه عقب مانده ذهنی که به درجات بالا می رسه
کل ریتم پایینه و قشنگ از تیکه ی جنگ تا پینگ پونگ وعشق به جنی و......
کلا قشنگ بود و ارزش اسکار را داشت
ولی انتظاراتم از این فیلم بیشتر بود
نمره 7 از 10
پ.ن هرکی این 2 فیلم رو نبینه نصف عمرش بر فناست:Smiley36:

[idin]

Liberal Arts

http://picoup.ir/images/48518827295333614308.jpg

Liberal Arts (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1872818/)

توی این یکی دو روزه بعد از مدت ها به دنیای سینما برگشتم و چندتا فیلم دیدم. زیاد اهل نقد و نوشتن نیستم ولی خب چون از این فیلم خیلی خوشم اومد گفتم بیام یه نظر کوچیک در رابطش بدم
داستان فیلم از این قراره که جسی (Josh Radnor) مثل این که توی یه مدرسه مشاوره و یه زندگی ساده داره. دیوانه وار عاشق کتاب خونده. هر جایی که باشه یه کتاب دستشه. حتی موقعی که داره توی خیابون میره به سمت لباس شویی!
یه روزی یه تماس از طرف استاد قدیمیش دریافت میکنه که ازش میخواد برای جشن بازنشستگیش بره به کالج قدیمیش و اونجا حضور داشته باشه. جسی هم قبول میکنه و میره...
اونجا با یه دختری به نام زیپی آشنا میشه که از همون اول معلوم بود شیفته ی این دختر شده. اون چند روزی که اونجاست با صحبت با این دختر میگذرونه و وقتی داره میاد دختره یه CD از موسیقی کلاسیک بهش میده و ازش میخواد که گوش کنه و از جسی هم میخواد که بهش نامه بده.
به همین بهانه نامه دادن های اینا شروع میشه و اولش از بحث در مورد اون موسیقی ها بوده و ...

از روند داستان خیلی خوشم اومد. اصلا خسته کننده نبود. یه شادابی خاصی داره داستان و جذبتون میکنه. شخصیت ها هم خیلی خوب کار شدن و کمدی جالبی هم داره...
دیالوگ های بسیار بسیار زیبایی درش زده میشه. مثلا اون قسمتی که مخصوص سری کتاب های twilight بود خیلی خوب بود به نظرم. اول جسی میگه که مزخرف ترین کتاب تاریخ هست و... ولی آخر همون فیلم به یکی از شخصیت ها که یه کتاب فلسفی و سنگین میخونده میگه: نویسنده ی این کتاب خودکشی کرد، نمیخواد تو هم به سرنوشت اون دجار بشی و به اون پسره میگه که زیادی هم فلسفی بودن و باهوش بودن خوب نیست و به ضرر آدمه. ازش میخواد بعضی مواقع هم یه زندگی معمولی و مفرح داشته باشه و بهش کتاب twilight رو معرفی میکنه. خب به نظر من خیلی حرف زیبایی بود. همیشه مغز متفکر بودن و فکر کردن زیاد و رفتن توی مباحث فلسفی به صورت بیش از حد اصلا خوب نیست. اون لذت زندگی رو از آدم میگیره. آدم باید بتونه از زیبایی های زندگی لذت ببره. حالا هرچقدر که به نظر اونا ساده و بی ارزشن ولی حداقلش اینه که اون زمانی که زنده هستید رو ازش لذت میبرید

نویسنده و کارگردان و تهیه کننده و بازیگر هم Josh Radnor بود. من احترام خیلی خیلی زیادی برای این فرد قائلم. خیلی آدم پر و با استعدادی هست. خیلی قبولش دارم . از کار اولش به نظرم خیلی پخته تر بود گرچه کار اولش هم عالی بود...
این حرفا فقط نظر شخصی یه آدم آماتور بود و اگر نظم این تاپیک حرفه ای رو بهم ریختم از تمام بزرگواران فیلم بین معذرت میخوام :Smiley17: در ضمن من 9 میدم به این فیلم

[Irag]

Flight 2012

http://www.picoup.ir/images/44189187678142293063.jpg


Flight (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1907668)

داستان: در رابطه با يك كاپيتان هواپيما است كه متأسفانه دائم‌الخمر تشريف داره! و در يكي از پروازهاي خود دچار سانحه‌ي هوايي ميشه كه بر اثر آن 6 نفر از مسافران و خدمه كشته مي‌شوند و تحقيقاتي براي يافتن علت اصلي اين حادثه‌ از هواپيما و اين كاپيتان به جريان ميفته ...

قصه‌ايي كه شايد بارها مدلي ديگه از اون رو در يك داستان كلي يا جزئي يك فيلم ديده باشيد مثلا پدري كه بر اثر كشيدن مواد و يا مصرف الكل در حين رانندگي خانواده‌ي خودش را از دست ميده و ادامش كه هزاران بار براي مخاطب فيلم آشناست. ولي اين بار فضاي قصه پيرامون شخصيت و حال و هواي جديديست: يك كاپيتاني كه جان صدها انسان مي‌تواند با يك اشتباه كوچكش به فنا بره! حالا او در اين ماجراي جديد "دائم‌الخمر" است! و چندين مرتبه هم دماغ خودش رو "پودري" كرده! كلا انسان نعشه ایی است! حالا از اين پس داستان به علت اينكه رنگ و بوي جديد و نويي گرفته جالب ميشه.
دو موضوع در رابطه با محتواي فيلم فهميدم:
يكي دروغ و ديگري شجاعت،دروغي كه تنها و صرف نمايش وجود نداره همراه با اعتراف و همراه با شخصيت قهرمان قصه‌ي ماست. همينطوري صرفا فقط براي له كردن يك جامعه نيست (مدلي كه در فيلم‌هاي وطني بسيار ديده‌ايم و حتي تشويقش و تعريفش كرده‌ايم چون كه دوست داشتيم همه چيز سياه و چرك باشه) فقط جهت آزار دادن روح و بينش مخاطب وجود نداره اعتراف داره تصميم داره ساختن يك زندگي جديد داره. از وقتي شخصيت "كاپيتان ويتكر" هواپيما رو با موفقيت نسبي به زمين مي‌نشاند قهرمانه تا آخر فيلم كه پسرش در يك مكان خاص (اسمش رو نميگم چون فيلم بيشتر از اين لو ميره) يك سوال ساده از "ويتكر" (بدون عنوان كاپيتان) مي‌پرسه ...

اين از محتواي زيباي فيلم.

شروع فيلم به شدت طوفاني و پراسترس هست ... با بازي هميشگي خوب دنزل‌واشنگتن با اون ديالوگ‌هاي كوتاه و مغرورانه و كاربلد خودش بخصوص در كابين هواپيما و اون سكانسي كه هواپيما تحت فشار يك توده هواي غيرعادي قرار ميگيره جوري نقش يك كاپيتان مطمئن رو بازي ميكنه انگار واقعا كاپيتان هواپيماست اين بشر ...
ايده‌هاي زيادي براي سقوط و نجات و كلا فضاي هواپيما و مسافران هواپيما وجود داره و تاب‌حال هم زياد در فيلم‌هاي مختلف ديديم ولي ايده‌ايي كه در اين فيلم وجود داره و اتفاقا در اواخر فيلم براي يك بار ديگه به صورت علمي توضيح هم داده ميشه در سينما تا به حال نديده بودم. معركه است.
نقطه ضعف فيلم به نظرم زيادي "تايم" هست مي‌تونستن كمترش كنند چون داستان فيلم جزئيات زيادي نداره مابقي فيلم يه جورايي در حال "شليك" شعار و نمادگرايي است! و يك نقطه ضعف بزرگ ديگه انتخاب بازيگر براي نقش اول فيلمه!!! بالا از بازي "دنزل" تعريف كردم ولي اون تعريف فقط براي همون سكانس بود نه بيشتر ... متأسفانه "دنزل‌" در طول فيلم اونجوري كه دلچسب باشه نقش يك "دائم‌الخمر" رو بازي نميكنه ... يه جورايي ذاتا قيافه‌ي محكم و اعتمادبه‌نفسي در چهره‌اش وجود داره كه به درد چنين شخصيتي (كاپتان ويتكر) نمي‌خوره!

فيلم رو دوست داشتم بخصوص اينكه پر بود از مضامين "معنوي" ... براي چنين فيلم‌هايي ارزش قائلم.

امتياز: 8

یک اثر زیبای دیگه از استاد "Robert Zemeckis" از میان نامزدین اسکار این یکی دلچسب‌تر بود.

[fatima-b021]

http://www.picoup.ir/images/73618528822028238645.jpg

+ Pitch Perfect (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1981677)

+ من خلاصه ی داستان نوشتنم خیلی خوب نیست! پیشاپیش عذر می خوام اگه بد بود. :Smiley36: خب فیلم با اومدن یه دختر به کالج شروع می شه که توی همون اولین برخورد با یه پسر آشنا می شه و از همون اول نشون میدن که یکی به تلفیق موسیقی و اون یکی خوندن علاقه و استعداد دارن!! کم کم هر دو بعد از پیش اومدن کلی ماجرا وارد گروه های خوانندگی که وجود داره می شن، که حالا بین این دوتا گروه هم یه دشمنی و کل کل قدیمی وجود داره... تقریبا می شه گفت یه کل کل بین دخترا و پسراس، چون هر کدوم از دو گروه فقط تشکیل شده از یا دختراس، یا پسرا...


+ بین فیلمای جدیدی که در ژانر موزیکال و کمدی و کمی عاشقانه دیدم به نظر من فیلم خوش ساختیه و از دیدنش لذت بردم. خصوصا قسمت هایی که گروهی اجرا می کردن و شنیدن آهنگ های محبوب یا معروف... واقعا لذت داشت. کمدیش هم بد نبود. از نظر عاشقانه بودن هم انتخاب بازیگراشون خیلی خوب بود چون زوج هنری خیلی روی گرفتن بار عاشقانه ی فیلم تاثیر می ذاره.

+ از 10 بهش 7 و نیم میدم! ولی خب شاید 8 هم براش خوبه!









DogTooth


خلاصه مختصری از فیلم:
فیلم داستان خانواده ی رو روایت میکنه که در تربیت فرزندانشون به شکل وحشتناکی متفاوت هستند و میشه گفت که یک دیکتاتوری پدر سالارانه بر کل خانواده حاکمه و هیچکس حق ورود یا خروج به خونه رو نداره جز کریستینا....

[CENTER].:IMDB:. (www.imdb.com/title/tt1379182/)

یادم باشه یه وقت این فیلم و دانلود نکنم! :Smiley10:
ژانر دلهره آور اعصاب خردکن ترین ژانرِ! البته به جز بعضی قسمتای اَره...

[Headache]

DogTooth

http://www.picoup.ir/images/49515072385349152292.jpg

خلاصه مختصری از فیلم:
فیلم داستان خانواده ی رو روایت میکنه که در تربیت فرزندانشون به شکل وحشتناکی متفاوت هستند و میشه گفت که یک دیکتاتوری پدر سالارانه بر کل خانواده حاکمه و هیچکس حق ورود یا خروج به خونه رو نداره جز کریستینا....

نظرشخصی:
من تا حالا فیلم های حال بهم زن زیادی دیدم(مثل سالو و...) و فیلم های ترسناک زیادی رو هم تماشا کردم (جن گیر، The Haunting in Connecticut و..) اما این فیلم با مضمون اجتماعی و درام هر دوی این چاشنی ها رو با ظرافت بسیار خاصی تو خودش جا داده، در حین دیدن فیلم یه ترس و دلهره خاصی بهتون القا میشه که بعید میدونم نمونش رو جایی دیده باشید. بازیگران فیلم هم با اینکه اشخاص گمنامی هستند اما بازی بسیار زیبا و درخوری رو از خودشون ارائه دادن.

بخش های از فیلم تو این قسمت نظرم گفته شده که ممکنه خاطرتون رو مکدر کنه و حس دیدنش رو از بین ببره:

شما فقط باید بدونید با شخصیت های سر و کار دارید که بهشون قبولونده شده دریا(sea) یک صندلی با دسته های چرمیه! در صحنه های ابتدایی فیلم چگونگی شستشوی مغزی بچه ها رو میبینید، بچه ها برای کوچکترین کاری باید از پدرشون کسب اجازه کنند، مثل جایی که پدر خانواده (البته اگر بشه اسمش رو پدر گذاشت) داره از بچه ها و کریستینا فیلم میگیره و دختر کوچیک خانواده برای جابجایی از پدر اجازه میگیره. (جالبه که جز کریستینا اسمی از بقیه شخصیت های خانواده به میون نمیاد)... چیزهای جزئی و بی اهمیت توسط پدر بزرگنمایی میشه تا بقیه موارد زندگی از دید بچه ها دور بمونه مثل قضیه برچسب ها... خواهری که از روی کتب پزشکی تو خونه طبابت میکنه و گاها بازی های خطرناکی انجام میده، پسری که هیچ اختیاری از خودش نداره و به شدت وابسته و تحت امره پدره.
یکی از زیباترین قسمت های برقراری و ارتباط، دیالوگ فوق العاده هوشمندانه ی که تو مغازه سگ فروشی بین متصدی و پدر خانواده رد و بدل میشه.

فیلم تا آخرین لحظه ها هم براتون سوپرایز داره و حتی یک دقیقه هم دست از سرتون ورنمیداره، اگر چه در نهایت دختر بزرگ خانواده با قایم شدن تو صندوق عقب ماشین موفق به فرار از خونه میشه اما در سکانس پایانی کارگردان فرجام شخصیت رو به عهده ذهن تماشاگر میذاره...
در پایان بنظرم این داستان، داستان یک خونه و افرادش نبود بلکه داستان یک زندان با زندانی های توش و وجود یک زندانبان، قاضی و رئیس یعنی پدر خانواده بود.

یکی از صحنه های که بشدت بعد دیدنش ناراحت شدم..

http://www.picoup.ir/images/21304657196193664628.jpg

امتیاز من:
9/10



.:IMDB:. (www.imdb.com/title/tt1379182/)

[Irag]

Ichi the Killer 2001

http://tinymoviez10.org/pics/original/alDUm3xNJjJ7PgJgLRja2j2mjnT.jpg

http://www.imdb.com/title/tt0296042

داستان: "ایچی" عضو یک گروه خلافکار 3 نفره است که از سایر گروه‌های خلافکار بزرگ اخاذی و دزدی می‌کنن "ایچی" در یکی از دزدی‌ها رئیس یکی از بزرگترین گروه‌های "یاکوزا" رو به قتل می رسونه و سایر اعضای "یاکوزا" به دنبال شناسایی "قاتل" رئیس شون به دنبال "ایچی" می‌گردن ...

ادعا نمی‌کنم همه فیلم‌های خشن و خون و خون‌ریزی با همه نوع مدل و فرم و محتوا و مضمونی رو دیدم ولی تعداد اونایی که تا بحال دیدم کم نبوده!
ولی فیلمی با این طرز فکر و نمایش خشونت تا به حال ندیده بودم اون هم در سینمای ژاپن!
یک فیلمی که دارای دو شخصیت اصلی است که هر دو دچار بیماری هستند:
"ایچی" : یک روانی دوشخصیتی است که همیشه متوهمه و همه‌ی کسانی رو که تا به امروز کشته فقط بخاطر یک خاطره‌ایی ساختگی است که از ایام دبیرستان به یاد داره
"کاکیهارا: یک قاتل سادیستی-مازوخیستی است که از شکنجه و دست‌خالی کشتن و زجر کشیدن انسان‌ها آرامش پیدا میکنه و یک جورایی قتل و شکنجه برایش "تفریح"‌به حساب میاد!
حالا چنین فیلمی با چنین شخصیت‌هایی رو قبل از دیدن فقط کافیه تصور کنید! و از دیدنش منصرف شوید
به نظرم این فیلم یک جورایی تقلیدی افراطی است از فیلم‌های مثلا "تارانتینو" حداکثر در نمایش خشونت یا در برخی سکانس‌ها که بیشتر شبیه "فیلم‌های اسلشر" میشه!
فیلم در دیالوگ‌های شخصیت‌ها سعی کرده خیلی "جاهلانه" و "خنده‌دار" باشه ولی اصلا مخاطب وقت تماشای فیلم چنین باور و حسی نداره

فیلم روایت بسیار ساده‌ایی داره
تدوین فیلم تیکه تیکه و منتخبه! بسیار مضحک!
اینقدر تعداد شخصیت‌های فیلم زیاده که در تعریف شون کم آورده که نمونه‌ی مشخصش سکانس آخره که "رئیس ایچی" بدون هیچ مقدمه و تعریفی خودش رو دار میزنه!
فیلم کلا "همینجوریه" و قصه‌ی خیلی ساده و مسخره‌ایی داره که در مدت زمان 2 ساعت و نیم فقط کش میاد!
فیلم حتی برای کسانی که از 2 نیم شدن یک انسان و یا فرو کردن تیغ در سینه‌ی یک نفر لذت می‌برنن هم مناسب نیست!
چون اصلا سرگرم کننده و لذت بخش نیست.

خلاصه اینکه: یه سری آدم بد حال و بیمار یه فیلم بیمارگونه ساختن با شخصیت‌های بیمار و مریض!
که برای دوره همی آدم‌ها رو می کشن و شکنجه می‌کنن تا بلکه یه ذره تفریح کرده باشن.

امیتاز: 4

[MIPERB]

http://up.paezaan.com/images/09943705309607090266.jpg (http://up.paezaan.com/)
خب بچه ها تعریف کردن منم دیدم
بهترین فیلم اصلا فیلمی بهتر از نیست
افرین پیتر جکسون
داستانم در مورد یه دختر خوشحاله که یه همسایش اونو میکشه و اون بین بهشت ودنیا میمونه و.........
بازی همه عالی مخصوصا دختره و قاتله
فیلم همه چیش عالی نورپردازی نشون دادن برزخ و.....
اخرشم که قاتله مرد خیلی حال کردم
از فارست گامپ صدبرابر بهتر بود
موندم چرا اسکار نبرده:Smiley36:
نمره 10 از 10
حتما دانلود و نگاه کنید کلا نبینید از دستتون رفته

[WalTer WhiTe]

http://www.picoup.ir/images/44909812593151329852.jpghttp://www.picoup.ir/images/28710040903761888422.jpg


.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0938330)


نام فیلم:
Silent Hill:Revelation
تپه خاموش: مکاشفات

سال ساخت : 2012

نویسنده و کارگردان:
Michael J. Bassett (میشل جی. باست)

بازیگران:
Sean Bean (شان بین)
Malcolm McDowell (مالکوم مک داول)
Radha Mitchell (راد میچل)
Carrie-Anne Moss (کری آن ماس)
Adelaide Clemens (آدلاید کلمنز)

ژانر:
ترسناک - رمزآلود
درجه بندی سنی:
R(مناسب برای افراد بالای 17 سال)


تپه خاموش اسم یک بازی کامپیوتری ترسناک و بسیار محبوب است
داستانهایی که در بازی « تپه خاموش » روایت می شد،چنان دارای پرداخت قدرتمندی بودند که از همان ابتدا تمامی طرفدرانش منتظر عرضه یک فیلم سینمایی براساس آن بودند
که این اتفاق نخستین بار در سال 2006 به وقوع پیوست. اولین قسمت از فیلم « تپه خاموش » در سال 2006 ساخته و اکران شد.
حال پس از 6 سال، قسمت دوم « تپه خاموش » با عنوان « مکاشفات» ساخته شده است.


هدر میسن ( آدلاید کلمنس ) نوجوانی 17 ساله است که به همراه پدرش هری ( شان بین ) دائم در حال فرار از گذشته ترسناکی هستند که او ( هدر ) دلیل این فرار ها رو نمی دادند
هری به این مسئله آگاه است که یک گروه مذهبی انحرافی (انجمن شیطانی مخفی)در شهر « تپه خاموش » با تمام قوا به دنبال بازپس گیری فرزند خوانده خودشان ( یعنی هدر ) هستند
تا او را بار دیگر وارد شهر سایلت هیل ( تپه خاموش ) کنند و یک کابوس وحشتناک را برای وی رقم بزنند،
به همین جهت هری بی آنکه بخواد هدر را به درستی از جزییات این مسئله آگاه کند، دائما در حال فرار به مقاصد گوناگون است تا بتواند از « تپه خاموش » دور باشد
اما در نهایت هری همانطور که انتظار می رفت توسط اعضای گروه دزدیده می شود

و هدر هم با مشاهده یک نوشته که در آن به او اعلام شده به « تپه خاموش » بازگردد، تصمیم میگیرد برای یافتن پدرش و همچنین آگاهی از حقایق زندگی خودش
که پدر همواره از او مخفی می کرده، به شهر « تپه خاموش » برود. اما در این شهر چیزی به جز کابوس های شبانه و هیولاهای ترسناکی که مستقیماً به ترس های همیشگی هدر ارتباط دارند
به چشم نمی خورد و....

جلوه های ویژه در تپه خاموش حرف اول و آخر رو می زند. کسانی که سریال سوپر نچرال رو دیده باشند همیشه
یک سری علائم و سمبل های سوپرنچرالی رو می شناسند و همیشه میدانند که این سمبل ها در چنین فیلم هایی نشانه ی چیست
هدر بعد از دزدیه شدن پدرش دفترچه پدر ش رو پیدا میکنه که این دفترچه دقیقا شبیه دفترچه پدر سم و دین درسریال سوپرنچرال هست
این انجمن مخفی شیطانی توسط این دختر بچه نوجوان می خواهند به خداشون وصل بشند و ...............................

این فیلم فیلمی هست سراسر وحشت و تاریکی
پر از جلوه های ویزه سینمایی
پر از سمبل ها و علائم شیطانی

باز هم یک فیلم شیطانی از هالیود که نبرد شر و خوب رو به نمایش میگذارد
باز هم کشف ناجی و آمدن ناجی دروغین
باز هم سرنوشت و انتخاب شدن برای به وجود امدن ناجی ها و دجال ها
باز هم پاک کردن گناهان با اتصال به شیطان
باز هم آزادی از این دنیای فانی توسط شیطانیان
باز هم نبرد آنتی مسیح و مسیح

این فیلم از نظر من نسبت به نسخه های مشابه که داستان های شیطانی دارند زیاد جالب و قشنگ نبود
ولی دیدن این فیلم با این همه جلوه ویژه خالی از لطف نیست مخصوصا که قادر باشید 3D هم ببنید

امتیاز من 6 می باشد

[H!TMAN]

Training Day 2001


http://www.picoup.ir/images/96033942331259186953.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0139654/)

موضوع کلی در مورد پلیس های فاسد آمریکا و به خصوص پلیس های لس آنجلس ـه که فیلم نامه ی کلیشه ای داره ولی ، ولی به نوع خیلی متفاوت و خاصی تونسته مطرح ـش کنه که 2 ساعت مجذوب فیلم بشی و بعد تموم شدنش به دیالوگ ها و بازیگری ها فکر کنی این جوری میشی:Smiley10:

داستان از اون جایی شروع میشه که "جیک هویت (ایتن هاوک)" یه مامور پلیس تازه کار و به اصطلاح خود دنزل واشینگتون virgin cop ـه که آرزوشه که بتونه به دایره ی مبارزه با مواد مخدر، که یکی از افسر های باسابقه و معروفش "آلونزو هریس(دنزل واشینگتن)"ـه ، راه پیدا کنه. "آلونزو" از اشتیاق "جیک" خبر دار میشه بهش پیشنهاد میکنه تا یه روز رو به صورت کارآموز همراهش بره و اگه تونست موفق بشه میارتش تو اداره ی مواد مخدر. "جیک" تو چند ساعت اول همکاری ـش با "آلونزو"، شاهد هر جور قاونو شکنی و خلاف از طرف "آلونزو" هستش و کم کم بهش شک میکنه تا این که متوجه میشه وارد چه بازی کثیفی شده و چه نقشه ای براش کشیدن ...

یکی از بهترین 2 ساعت های زندگی ـم بود که پای فیلم دارم و هیجانی نسشته بودم. همین بازی معرکه ی "واشینگتون" و "هاوک" کافی بود تا رو صندلی ـم میخ کوبم کنه:Smiley35: دیالوگ های فوق قوی و محشری که بین "واشینگتون" و بقیه رد و بدل میشد واقعا خیلی عالی و خیره کننده بود :Smiley41: تغییر لحن و تُن حرف زدنش تو هر موقعیت واقعا جذابیت خیلی خاصی واسم داشت. وقتی میخاست یکی رو قانع کنه، با یه ولوم خاصی از صداش حرف میزد :Smiley19:

فیلم برداری خیلی خوب و روانی داشت. مثل این فیلم های هیجانی که دوربین میذارن رو کاپوت ماشین یا رو اسلحه ی طرف، نبود. خیلی شیک و مجلسی بود:Smiley36:

کارگردانی ام که به عهده ی "آنتونی فوکیا" بود که خیلی حال داد که قبلا هم فیلم shooter و tears of sun رو ازش دیده بودم، خیلی حال داد.

ماشین ِ "آلونزو"، ماشین های محله های پایین شهر لس آنجلس، قیافه های آمریکایی-آفریقایی، فساد های تو شهر، تیراندازی های خیلی طبیعی و از همه ی مهم تر حضور "اِوا مندس" در نقش همسر "آلونزو"؛ یه حال و هوای دیگه ای به فیلم داده بود.

از IMDB ریت 7.6 گرفته ولی من بهش 8 میدم

[WalTer WhiTe]

http://www.picoup.ir/images/36587782239650928974.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt2076220)

نام فیلم: Holy Motors
موتورهای مقدس

سال ساخت : 2012

کارگردان: Leos Carax

بازیگران: Denis Lavant, Edith Scob, Eva Mendes, Kylie Minogue, Elise Lhomeau

ژانر: درام - تخیلی


یک شاهکار زیبا از سینمای فرانسه از کارگردانی به نام لئو کراکسگ ( Leos Carax ) که انصافا اعتراف می کنم که چنین فیلمی تا به حال ندیده بودم
اگر انتخاب بهترین فیلم اسکار دست من بود بدون درنگ همین حالا اسکار رو تقدیم این کار گردان می کردم

زیبایی کار به حدی بود که باید بگم عجیب و غریب ترین فیلمی بود که تا به حال دیدم . با اینکه کارگردان کم کاری هست ولی انصافا چیزی ساخته هست که بدون هیچ حرفی باید از ایشان تقدیر شود
یک نکته ای رو قبل از توضیح بیشتر باید بگم که فیلم موتورهای مقدس به هیچ عنوان فیلم عام پسندی نیست و بینده های عادی هیچ گاه
از این فیلم خوششون نمی یاد و از این جور فیلم های معنا گرا خیلی کم در صنعت سینما ساخته شده است

داستان فیلم در مورد یک مردی هست که به اسم موسیو اسکار که او در یک شبانه روز در قالب 10 شخصیت مختلف خودش رو گریم می کند و در کوچه و خیابان و در زندگی این و آن سرک می کشد
البته این شغل او هست و همیشه در یک ماشین بزرگ در حال رفتن به این طرف و آن طرف هست و به او گفته می شود که مثلا در فلان ساعت باید فلان نقش رو بازی کنی

این آقای اسکاره مرموز ما باید زندگی های متفاوتی مثل مدیر کارخانه - قاتل - گدا و هیولا و حتی مرد خانواده و ...... خیلی از شخصیت های دیگر رو بازی کند
در قالب این شخصیت ها کارگردان سعی کرده است زبان تند و گزنده ای داشته باشد و هر وقت که اسکار به شخصیت جدیدش فرو می رود یک پیام خاصی رو با زبان نیش دارش به بینده تفهیم می کند
بهترین شخصتی که اسکار در او فرو می رود هیولا هست و بعد نوازنده خیابانی و بعد مرد خانواده هست که در انجا همسرش یک میمون هست و بچه اش هم میمون

موسیقی فیلم بسیار زیبا هست و مخصوصا وقتی آقای اسکار در بهترین نقش خود که یک نوازنده خیابانی هست فرو می رود اوج موسقی رو شما شاهد خواهید بود
یکی از بهترین موسیقی هایی که می توانید تا به حال شنیده باشید رو این فیلم خواهید شنید

به نظر من بازی دنیس لوانت در نقش آقای اسکار احتیاج به تقدیر و تشکر دارد فردی که 10 شخصیت رو بدون هیچ نقصی بازی میکند و یکی از یکی بهتر
بهترین چیز دیگری رو هم که می توان بهش اشاره کنم کم دیالوگ بودن یک فیلم 115 دقیقه ای هست
یعنی فیلمی به این سنگینی فقط 490 خط دیالوگ دارد و این نشان می دهد که شما هر چیزی رو که بخواهید بفهمید باید از تصویر بفهمید نه با زبان

اثری هوشمندانه که تا سال ها در ذهن من باقی خواهد ماند

نقاط ضعف فیلم البته اگر اسمش رو ضعف بگذاریم :
در دو صحنه تقریبا کوچک کارگردان مجبور شده است از حالت عادی فیلم خارج شود و مسائل جنسی رو وارد داستان کند
از یکی از صحنه ها می شود به راحتی گذشت چون چیز خاصی نیست و یک جورایی انیمیشن وار هست
ولی از یک صحنه ی دیگر که حدود فقط یک دقیقه است نمی شود به راحتی گذشت
وقتی آقای اسکار در نقش هیولا ظاهر می شود در یک جای خاصی کارگردان مجبور هست به بینده قوای جنسی این مرد رو علنا نمایش دهد .من قصد سختگیری رو این صحنه رو ندارم .
چون اگر هر کس دیگه ای هم جای این کارگردان بود همین کار رو می کرد و فقط می توانم بگم که اگر اون صحنه رو نمایش نمی داد فیلم از حالت معنا گرایی خود کمی فاصله می گرفت

پس برای کسانی که در این جور صحنه ها مشکل دارند می گویم که آخر فیلم نظرتان عوض می شود و شما به کارگردان قطعا حق خواهید داد در مورد اون یک صحنه و اینکه مجبور بوده چنین کاری رو بکند
در اخر فقط می گویم که شما با یک شاهکار سینمایی روبرو هستید که پیچیدگی های خاص خود رو دارد
و همان طور که قبلا هم گفتم فیلم عام پسندی نیست پس فقط هرکسی که تحمل یک فیلم پیچیده و معناگرا رو دارد ببیند

دیدن این فیلم رو هم به افراد زیر 18 سال توصیه نمی کنم

امتیاز من 9.5 هست ولی 10 شما حساب کنید

به امتیاز سایت imdb که 7.1 هست هم کسانی که فیلم های غیر عام پسند رو دوست دارند اصلا توجهی نکنند
چون افراد زیادی از این جور فیلم هایی که پیچیده گی خاصی دارد خوششون نمی یاد
و به همین دلیل امتیاز زیادی در اون سایت ندارد

[fatima-b021]

http://www.picoup.ir/images/66083249759933165974.jpg


+ Looper (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1276104)

+ فیلم نشون میده که در آینده با کمک علم و فناوری سفر زمان امکان پذیر می شه و انسان از گذشته به آینده، و از آینده به گذشته سفر می کنه. یه گروه که می شه گفت مافیایین تشکیل می شه، هر یک از اعضای این گروه لوپر نامیده می شن و کارشون کشتن آدم هایی هست که براشون از آینده به گذشته میفرستن تا دخلشون و بیارن و هیچ اثری ازشون باقی نذارن...

+ فیلم خوبیه بیشتر از هر چیزی بازی اون پسر بچه Pierce Gagnon من و سر ذوق آورد. خیلی از منتقدا این فیلم و با Inception مقایسه می کنن که به نظرم عادلانه نیست! Inception جذابیت های خیلی بیشتری داشت و جایی از فیلم نبود که حوصله ی من سر بره! اما برای این فیلم قسمتای خالی ای وجود داشت که کمی کسل کننده می زد. البته از نظر کاملا شخصی...

+ امتیاز من به این فیلم از 10 ، 7 هستش.

[Irag]

Angel-A 2005


http://tinymoviez10.org/pics/original/iH8Lzjv3uHfKcdjgtYibwRQwxP6.jpg

http://www.imdb.com/title/tt0473753

داستان: آندره موسي يك عرب‌تبار،شوخ‌طبع و ساده‌دل است كه به تنهايي به‌واسط‌ه‌ي قرض و از دست‌دادن پول‌هاش به كل فرانسه بدهكار شده‌است! در نتيجه تصميم‌ميگيره براي هميشه با پرت كردن خودش از بلندترين پل پاريس به رودخانه از دست اين همه دردسر راحت بشه كه دقيقا لب پل با دختري جوان و زيبا به نام "آنجل" كه او نيز تصميم به خودكشي دارد آشنا مي‌شود و ...

اين فيلم سومين فيلم سياه-سفيدي بود كه از سينماي فرانسه ديدم: يكي فيلم "نفرت" بود و ديگري "هنرمند" و آخري هم "آنجل يا همون فرشته". و نكته‌ي جالب اينكه از 3 كارگردان مختلف در 3 زمان و سال متفاوت با طرز فكرهاي متفاوت. حالا چرا سينماي فرانسه اينقدر به اين تم رنگي اهميت ميده شايد حس تئاتري و كلاسيك بودن سينما رو دوست دارن نمي‌دونم ولي به نظرم اصلا در اين فيلم "فرشته" نيازي به اين تم "رنگي" نبود.
داستان رو كاملا ناقص تعريف كردم چون اهميت توصيف و تحليلش با خوندن كامل قصه‌ي فيلم از بين ميره! ولي سربسته عرض كنم كه يكي ديگر از آثار خوب و پرمعنا و صددرصد عاشقانه‌ي "لوك بسون" است.
عشق بين لئون و ماتيلدا اينجا نيز تكرار ميشه. آندره شخصيتي است كه چهره‌ي زيبايي نداره ولي به شدت ساده و يه جورايي عوامه و زيادي سرش كلاه ميره و در مقابل "آنجل" قرار داره كه حسابي تيز و زيبا و قدرتمند ... از اين لحاظ به نظرم شباهت زيادي به شخصيت‌هاي اول فيلم "لئون" دارند.

تدوين و ريتم در فيلم‌هاي "بسون" كه هاليوودي‌ترين و شايد تنها هاليوودي سينماي اروپايي فرانسه است بسيار روان و راضي كننده است. و نكته‌ي با اهميتش تايم متعادل فيلم هست كه با ريتم روان جلوي خسته‌‌شدن مخاطب رو ميگيره.

بيشتر سكانس‌هاي فيلم مابين دو شخصيت اصلي فيلم جريان داره و اگر زبان فرانسه نمي‌دانيد بيشتر اوقات بايد مشغول خوندن زيرنويس اونم با سرعت بالا باشيد چون ديالوگ‌ها به شدت پينگ-پنگي و تند هستند به اضافه اينكه هر دو شخصيت حاضر جواب و دايره‌ي كلمات‌شون وسيعه. و چقدر خوب بود اگر اگر اگر اگر شخصيت "آندره" كمي بانمك‌تر به نظر مي‌رسيد.
خيلي دوست داشتم در خصوص شخصيت "آنجل" و تغييرات ناگهاني او بيشتر توضيح بدم ولي لذت تماشاي فيلم از بين ميره فقط بدونيد كه فيلم فقط در خصوص دو انسان و يك مرد و زن و يك مرد جوان و يك زن جوان نيست كه بر اثر حادثه‌‌ايي سرنوشت‌شون بهم گره خورده بلكه مسئله‌ و مضمون و محتواي اصلي فيلم كمي تا قسمتي آسماني‌تر از اين حرف‌هاست.
سكانس‌هاي زيبايي داشت و از همه زيباتر سكانسي بود كه "آندره" جلوي آيينه "خودش را دوست داشت" ...
پاياني خوش هم يكي از نكات مثبت اين فيلم هست ولي در اجرايش يكي از نكات منفي! شخصا دوست داشتم سكانس پاياني تم سياه – سفيد فيلم شكسته مي‌شد و همه چيز رو رنگي مي‌ديديم ولي كارگردان نخواست و نشد!

امتياز: 7

پ.ن: اين چيز‌هايي كه مي‌نويسم براي نقد نيست بلكه براي توصيف فيلم كاربرد داره. (توصيف‌نامه)

[fatima-b021]

http://www.picoup.ir/images/28722925839085116352.jpg

+ Now Is Good 2012 (http://www.imdb.com/title/tt1937264/)

+ فیلم داستان دختری به اسم تسا هست که سرطان خون داره و از زندگی و آدمای اطرافش ناامیدِ، تسا یه لیست از آرزوهاش تهیه کرده که دلش می خواد قبل از مرگ اونارو تجربه کنه، مثل رابطه داشتن با یه پسر، مصرف مواد، خالکوبی، و کلی کار دیگه که بیشترش برای یه دختر 17 ساله غیر قانونی محسوب می شه. اما تسا فکر یه جارو نکرده... عشق!

+ فیلمی از داکوتا فانینگ ندیدم که بازی ضعیفی از خودش به نمایش گذاشته باشه. توی این فیلم فوق العاده بازی کرده. با اینکه بین خانواده مون سرطانی نداشتیم اما واقعا خیلی خوب از لحاظ احساسی تونستم درد و مشکلات یه همچین آدمایی و حس کنم. این فیلم سکانس های احساسی فوق العاده ای داره که چندجایی هم اشک من و درآورد. لهجه ی بریتیش داکوتا هم عالی بود همونطوری که خودش می خواست. از فیلمبرداری این فیلم هم خیلی خوشم اومد. پایان فیلم یه جورایی گَس بود! نه تلخ... نه شیرین... شاید هم دوتاش باهم!

+ از 10 به این فیلم، 7 میدم. شاید بی انصافی می کنم، البته از نظر خودم، اما چون کشته مُرده ی داکوتا هستم خواستم برخلاف نظراتِ احساسی، کمترین امتیازی که می شه رو به این فیلم بدم.

[fatima-b021]

http://www.picoup.ir/images/79769969361926921579.jpg

+ The Perks of Being a Wallflower 2012 (http://www.imdb.com/title/tt1659337/)

+ فیلمِ «مزایای گوشه گیر بودن» داستان پسری به اسم چارلیِ که به عنوان یه سال اولی باید به دبیرستان بره، حالا چارلی به دلایلی که مربوط به گذشته ش می شه، مثلا دوستش یا خاله ش، به یه آدم گوشه گیر تبدیل شده که اجازه میده دیگران حتی همون سال اولیا دستش بندازن و اذیتش کنن و بهش زور بگن. اما با پیدا شدن دوتا دوست عجیب و غریب...

+ برخلاف چیزی که بقیه می گفتن، یعنی یه فیلم کمدی خانوادگی و عاشقانه و از این حرفا، این فیلم خیلی تلخه! خیلی خیلی تلخِ! من خودم به خاطر فیلم قبلی که دیدم و همش اشک و آه بود خواستم یه چیزی ببینم یکم بخندم، اما این یکی بدتر داغونم کرد! چون به یکی از بدترین حالت هایی که می تونه برای یه کودک اتفاق بیفته اشاره می کنه!! شاید تا یه جاهایی از فیلم هی به خودتون بگید آخه این فیلم کلیشه ای و تکراری برای چی جزو 250 فیلم برتر دنیا قرار گرفته! البته همون موقع هم می دونید و می بینید که یه فیلم خوش ساختِ، اما موضوع هنوز کاملا رو نشده! شما غافلگیر می شید... از یه دنیای کودکانه به یه دنیای سیاه و کثیف پر از آدم بزرگایی که هر کدوم... (نمی تونم ادامه بدم نمی خوام داستان لو بره) لوگان لرمن عالی بود، این بچه کوچولوهایی که حالا بزرگ شدن هر کدوم یه چیزی برای رو کردن دارن. گمونم اولین بار سر فیلم اثر پروانه ای دیدمش! همونجا خیلی از بازیش خوشم اومد. سینمای هالیوود خوب بلدِ از کودکان و نوجوانان ستاره هایی بسازه که پا جایِ پای بزرگان سینماشون بذارن. لازم نیست خیلی بزرگ بشن از همون موقع هر کدوم برای خودشون یه شاهکارین! نمونه ش داکوتا فانینگ... :Smiley35: یه چیز جالب دیگه راجب فیلم اینه که بیشتر بازیگرای فیلم حتی اونایی که نقش کوتاهی دارن شناخته شدن.

+ از 10 به این فیلم، 8 میدم!

[kingmiladkh]

همدردی با آقای انتقام جو
کاری از پارک چون ووک

فرصتی پیش اومد تا بعد از مدتها موفق بشم که سه گانه ی انتقام پارک چون ووک رو مجدد ببینم و ازش لذت ببرم، با وجود این فیلمهایی که به اسم سینما اخیرا دیدم، گمان کردم بد نیست یک مطلب کوچیکی در مورد یکی از فیلم ها که ازش بیشترین لذت رو بردم بنویسم.
نکته اول، فارغ از داستان، فارغ از دکوپاژ اولین فخری که به سینمای صنعتی هالیوود این فیلم میفروشه، جسارت در روایته که به خاطر خوشایند تماشاچی دست به خود سانسوری نمیزنه و داستان هر چقدر هم که تیره و تار از به تصویر کشیدنش ابایی نداره.
خشونت توی فیلم، قوی و تاثیر گذاره، چرا؟! چون در خدمت داستانه و صرفا یک سری صحنه بی معنی از فوران خون ها نیست که کنار هم چیده شده باشند و حوصله بییننده رو سر ببرند، کارکترها هویت دارند و مخاطب نگرانشونه، خشونت کاملا در جایگاه خودش، کم و به درستی استفاده شده.
شخصیت ها کاملا پرداخت شدند، انگیزه ها برای ما کاملا قابل درکه، داستان در این روزگاری که روایت اورجینال تقریبا دفن شده حرفای تازه واسه گفتن داره و چند تا صحنه هست که شما رو غافلگیر میکنه.
سکوت فیلم به شدت قابل احترامه، به جای شلوغ بازی و استفاده بی دلیل از موسیقی متن، بسیار فوق العاده از سکوت در بسیاری از صحنه ها استفاده کرده، داستان بسیار هوشمندانه نوشته شده و مثل یک پازل کنار هم چفت شده.
پایان بندی فیلم یک شاهکار به تمام معناست، فانتزی ای که وقتی برای اولین بار این فیلم رو دیدم در ذهنم داشتم بررسی میکردم چند درصد امکان داره فیلم به این نقطه برسه و خب زیاد امیدوار نبودم، اما دقیقا فیلم به همون نقطه منتهی شد و از یک پایان قابل حدس مسلم فرار کرد.
توصیه ام اینه که سه گانه انتقام چون ووک رو ببنید
ترتیب ساختشون اینگونه است، همدردی با آقای انتقام جو، رفیق قدیمی و انتقام جویی زنانه
ترتیب خوش آمد من اینگونه است، همدردی با آقای انتقام جو، انتقام جویی زنانه، رفیق قدیمی

[Bill The Butcher]

توصیه ام اینه که سه گانه انتقام چون ووک رو ببنید
ترتیب ساختشون اینگونه است، رفیق قدیمی، همدردی با آقای انتقام جو و انتقام جویی زنانه
ترتیب خوش آمد من اینگونه است، همدردی با آقای انتقام جو، انتقام جویی زنانه، رفیق قدیم

سه گانه محشره ايه واقعاً.. اما من old boy رو از همه بيشتر دوست دارم...معركس

[kingmiladkh]

مصطفی جان OldBoy یه دیالوگ داره که باعث میشه من از فضای فیلم پرت شم بیرون،
بعد از اینکه از اسارت رها میشه، موقعیتش پیش میاد که بره همسر و فرزندش رو پیدا کنه،
مضمون دیالوگ همینه، اما به عینه یادم نیست که نقل کنم، میگه اول باید دنبال کسی که این بلا رو سرش اورده بگرده و بعد بره سراغ اونها
این مصنوعیه، صرفا کارگردان خواسته یکی از حفره های داستانی رو با همین یک دیالوگ پر کنه ...
یک اشکال دیگه ای هم که داره اینه که زود داستان خودشو لو میده و چون در این فیلم ایجاد "شوک" نقش مهمی داره، وقتی دستش رو بشه یه مقداری به اثر ضربه میزنه.
اما اگر خارج از این سه گانه به همین OldBoy نگاه کنی، واقعا اثر ممتازیه، منتها به خاطر دلایلی که گفتم مابین این سه تا اینو آخر قرار میدم. اگر نه جسارت کارگردان در روایت واقعا بی نظیره ...

[Irag]

The Words 2012

http://tinymoviez10.org/pics/original/5RnIpEh829pZJyEuBz8YoP5ZR8J.jpg


http://tinymoviez10.org/images/imdb-logo.png (http://www.imdb.com/title/tt1840417)

داستان: "روي‌جانسون" نويسنده‌ايي جوان و بي‌تجربه است كه هيچ‌وقت موفق به چاپ و انتشار نوشته‌هايش به عنوان اولين رمانش نمي‌شود! ولي يك مسافرت "ماه‌عسل" به شهر پاريس و خريد يك عدد كيف بسيار قديمي و كهنه زندگي او را تغيير مي‌دهد ... (از اين اتفاقات كه تقريبا در دنياي واقعي نميفته)

تقريبا در فيلم 3 داستان موازي تعريف ميشه و 2 راوي يعني 2تا آقاي حكايتي داره!! (يادتونه كه؟!) كه از اين لحاظ فرم و شكل‌بندي قصه خيلي خيلي ارزشمنده و از نكات جديد و مدرن فيلم به حساب مياد. ميشه گفت محور قصه همون چيزي هست كه در فيلم "Flight" هم وجود داشت. راز و دروغ و ...البته نه با اون تمركز و دقت بلكه خيلي ساده‌تر و كم‌رمق‌تر.
فيلم به شدت با صبر و حوصله است كه اگر تايمي 2 ساعته داشت مطمئنا يك اثر كسل‌كننده به تمام معنا ميشد ولي خوب از لحاظ تايم‌بندي فيلم خوش شانسي است. در كل هيجان و سرگرمي فيلم نمرش يك "صفــــــــــــر" گنده است.

پايان بسيار آشفته‌ايي داشت. احساس مي‌كنم هر چقدر تيم‌سازنده سعي كردن يك پايان خوب پيدا كنن نهايتا موفق نشدن يا درست تصميم نگرفتن و اين باعث شده كه فيلم فقط تموم بشه بخاطر اينكه زمان فيلم تموم شده بوده ... كساني كه هنوز فيلم رو دانلود نكردن هم بهتره يك نسخه‌ي كم حجم‌تر رو دانلود كنن چون جلوه‌هاي بصري فيلم هم چندان زياد نيست يا اصلا نيست! يه نسخه در حد Dvdrip هم كفايت ميكنه.
تعريف و توضيح من هم همينجا تموم ميشه چون ديگه كلماتم تموم شده! (پايان من از پايان فيلم بهتره!)

امتياز: 5

[Irag]

Now Is Good 2012

http://www.picoup.ir/images/51492311118241749580.jpg

http://www.picoup.ir/images/37590067865651149703.png (http://www.imdb.com/title/tt1937264)

داستان: "تسا" دختري جواني است كه به مدت 4 ساله با سرطان خون مبارزه مي‌كنه و در اين مدت براي خودش يك ليست از كارهايي كه بايد قبل از مرگش انجام بده تهيه كرده ولي هيچكدوم باعث "رضايت" و "خوشبختي" تسا نميشه تا روزي كه با پسر جوان همسايه‌ي جديد آشنا ميشه و ...

هيچ نكته‌‌ي تازه در روايت فيلم و يا چگونگي وخامت حال و يا روحيه‌ي يك چنين انساني (تسا دچار بيماري سرطان خون است) وجود نداره بسيار ساده يك عشق جوان در طول قصه شكل ميگيره و تنها دلخوشي شخصيت اول فيلم هست تا لحظه‌‌ي آخر كه فيلم تموم خواهد شد. فقط به نظرم محيط فيلم آنقدر تميز و شيك و فانتزي و رويايي و شاد چيدمان شده كه حس بدي نسبت به وضعيت وخيم "تسا" نخواهيد داشت حتي با وجود سكانسي كه از بيني "تسا" آبشار خون سرازير ميشه. از اين لحاظ فيلم بسيار قابل احترامي است. خوب خدا رو شكر كه در اين روزگار سينما اين فيلم خودش رو با استفاده از نمايش تغييرات فيزيكي و آزادهنده‌ي يك بيمار سرطاني درگير آزار و اذيت مخاطب نكرده.
رنگ‌آميزي تيتراژ ابتدايي بسيار شاد و فرمي جديد و مدرن داره.كلا در طول فيلم هم نماهاي باز از طبيعت و رنگ‌هاي طبيعي زياد ديده ميشه حتي اين تنوع رنگ در لباس بازيگران رعايت شده بخصوص نقش اول فيلم كه در بيشتر اوقات از تيشرت‌‌هايي با رنگ شاد و متنوع ديده ميشه.

وزنه‌ي بسيار سنگين فيلم بازي خيره‌كننده‌ي "داكوتا فانينگ" در نقش "تسا" است. داكوتايي كه عادت داشتيم اون رو در سن يك دختربچه در فيلم‌هاي سينمايي ببينيم! شخصيت "تسا"‌ با بازي داكوتا كامل شده مطمئن نيستم اگه كسي ديگه‌ايي جاش بازي مي‌كرد اينقدر خوب از پسش برميومد. يك دختر خونسرد و مسلط و عاشق. "تسا" جزئيات شخصيتي جالبي هم داره مثل اينكه: يك ليستي از كارهايي كه لازمه قبل از مردن حتي براي يك مرتبه تجربه‌اش كنه تهيه كرده و بالاي تخت‌خوابش روي ديوار نوشته مثل: نوشيدن زهرماري و يا خريد موادمخدر و مصرف به مقدار لازم و دزدي از فروشگاه و ... اينقدر نگاه‌هاي خيره و چهره‌ي گريم‌شده‌ي "داكوتا" عالي از كار دراومده كه مخاطب احساس ميكنه واقعا اين بازيگر سرطان داره! بخصوص در 15 دقيقه آخر كه بيشتر اوقات فيلم با نماهاي بسته از چهره‌ي شخصيت "تسا" ميگذره.
موسيقي فيلم هم به نظرم سرجاي خودش بود. نه افراطي داشت به سبك "جانگو" و نه تفريط.
فقط قبل از ديدن فيلم بايد هشدار بدم كه "Now Is Good" به شدت احساسي و عاشقانه و لطيف ساخته شده و شخصا كه در پايان فيلم چند قطره‌ايي واسه خاطرش باريدم! شما رو نمي‌دونم؟!

در پايان قسمتي از ديالوگ فيلم رو نقل مي‌كنم:

زندگي رشته‌ايي از لحظاته ... بزار راه خودشون رو برن.

امتياز: 6

[WalTer WhiTe]

http://www.picoup.ir/images/85342541342782495474.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0162661)


نام فیلم: Sleepy Hollow
سال ساخت : 1999
بازیگران: Johnny Depp - Christina Ricci - Miranda Richardson - Michael Gambon
کارگردان: Tim Burton
تهیه کننده: Francis Ford Coppola
نویسنده: Tim Burton
موسیقی: Danny Elfman
ژانر : ترسناک


سال 1799 است و مردم آن زمان یک سری عقايد خشك و بي منطق دارند و زياده روي های مذهبی در تصميم گیری های مردم و حکومت دیده می شود.
کارگاه ایکابود کرین (جانی دپ) در تلاش هست در قرن جدید یک سری از قوانین آن زمان رو در دادگاهی تغییر دهد تا روش شکنجه و بازجویی عوض شود
او به بی عدالتی اعتراض دارد و خواستار تجدید نظر درعلوم بازجویی و کارگاهی هست ولی قاضی دو راه جلوی پای او می گذارد
یا برو زندان و حرف زیادی نزن و یا برو به شهر اسلیپی هالو و قاتلی که سره چند نفر رو کنده رو با روش خودت پیدا کن و همچنین
به او گوشزد می شود که در حال آزمایش تو هستیم پس تو با این علوم جدید خودت در این شهر قاتل را پیدا کن تا ما برایت کاری انجام دهیم

ایکابود کرین بعد از رسیدن به شهر در اولین بازجویی از بزرگان شهر متوجه می شود سر این سه نفر توسط سوار بی سر تصاحب شده و سر ها ناپدید شده است
از اینجای داستان بزرگان شهر افسانه ی سوار بی سر رو برای او تعریف میکنند و شخصیت و منش و رفتارش و طریقه کشته شدنش رو بازگو میکنند
کارگاه که حرف های افسانه ای بزرگان رو قبول نکرده است به تحقیقات خود ادامه میدهد و ....

فضای فیلم بسیار رعب انگیز و مه آلود هست و شما رو جذب خودش میکند در کنار این وحشت حس غریزی شما رو برای کشف قاتل بیدار میکند
تا شما نیز برای پیدا کردن قاتل در بین شخصیت های مختلف کوشش کنید

شوخ طبعی جانی دپ و چهره ی بی روح همیشگی اش و عجیب و غریب بودن او رو می توانید بار دیگه در این فیلم مشاهده کنید. ویژگی هایی که هیچ گاه از جانی دپ جدانشده اند
عنصری که در تمام فیلم گوش شما رو نوازش میکند قطعا بهترین عنصر فیلم هست .موسیقی فیلم در تمام لحظات قابل لمس هست
وبسیار با تم اصلی فیلم که وحشت هست مطابقت دارد.
این موسيقي فوق العاده كار دني الفمن مشهور هست او موسيقي فيلم سوئيني تاد و خیلی از فیلم های معروف دیگه مثل بتمن آغاز میکند رو نيز در كارنامه اش دارد.
یکی دیگر از نکات جالب فیلم بودن نام Francis Ford Coppola در لیست تهیه کنندگان می باشد که خودش داری جذابیت است

و اما چند روز پیش در یکی از سایت ها خوندم که شبکه ی Fox قصد داره سریال Sleepy Hollow رو بسازه در نتیجه
پیش دستی کردم و این فیلم زیبا رو نگاه کردم
به نظر من فیلم خوبی بود و قابل دیدن هست چون هم جلوه های ویژه ی خوبی داشت و هم موسیقی زیبا و هم داستان خوب

امتیاز من : 8

[WalTer WhiTe]

http://www.picoup.ir/images/08036236333606126632.jpg

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt1667310)


نام فیلم: Deadfall
سال ساخت : 2012
بازیگران: Eric Bana - Olivia Wilde - Charlie Hunnam
کارگردان: Stefan Ruzowitzky
نویسنده: Zach Dean

ژانر : درام - جنایی

سه نفر از یک کازینو دزدی کرده اند و در جاده در حال فرار هستند دونفرشون خواهر برادری هستند به نام های ادیسون ((Eric Bana)) و لیزا که به یکدیگر علاقه زیادی دارند.
در هنگام فرار ماشینشون با یک حیوان برخورد میکند و ماشین واژگون می شود
در همین حال پلیس محلی از راه می رسد ادیسون و لیزا که زنده مانده اند به زحمت از ماشین واژگون شده پیاده می شوند.ناگهان ادیسون پلیس محلی رو می کشد تا بتواند با خواهرش فرار کند.

در همین اوضاع جی ((Charlie Hunnam)) از زندان آزاد می شود و پیش دوستش در باشگاه بوکس می رود تا پول شرط بندی رو که به خاطرش در زندان افتاده رو بگیرد .
ولی با دوستش دعوا میکند و با هم درگیر می شوند و دوستش صدمه می بیند .
جی که اوضاع رو بد می بیند پا به فرار می گذارد .در راه با لیزا برخورد میکند که از برادرش جدا شده است تا بتوانند راحت تر فرار کنند .لیزا به دروغ خودش رو به یخ زدگی میزند تا بتواند سوار ماشین جی شود
جی که حس نو دوستی اش گل کرده او را به ماشین خود می برد و در جاده به راه خود ادامه می دهد
حال پلیس به دنبال این دزدان می گردد ......


جالب ترین چیز فیلم تم برفی آن هست که بسیار زیبا هست .چون تمام این اتفاقات در کوهستان و در زیر برف رخ میدهد و صحنه های زیبایی رو کارگردان خلق کرده است
کارگردان این فیلم استفان روزوویتزکی میباشد که قبلا سابقه دریافت اسکار رو در سال 2008 برای فیلم The Counterfeiters داشته است

بزرگ ترین ایراد فیلم داستانش هست که به درستی ساخته و پرداخته نشده است و شخصیت ها خیلی راحت عاشق می شوند و خیلی راحت در کمتر یک شبانه روز با یکدیگر اخت می گیرند
شخصیت های حاشیه ای دیگری نیز در فیلم وجود دارند که همه اون ها برای گذران وقت فیلم به داستان اضافه شده اند
مانند شخصیت هانا که دختری هست که پلیس شده است و با پدرش در پاسگاه مشکل دارد
روایت داستان جوری هست که همه چیز قابل پیش بینی هست
در مورد داستان فیلم می توان گفت که از داستانهایی چند خطی هست که به ذهن نویسنده رسیده و همون چند خط رو کمی پرورش داده و بزرگترش کرده
و هیچ گونه خلاقیتی از خود به خرج نداده است.

درمورد شخصیت جی ((Charlie Hunnam)) می توان ایراد های زیادی گرفت :

شخصیت جی در داستان شبیه شخصیت جکس در سریال پسران آنارکی هست
همون تیپ و همون رفتار و همون مدل راه رفتن
صورت و رفتار او 100 درصد همون جکس بد قلق ما در پسران انارکی هست
دقیقا وقتی حرف می زند مثل همیشه صورت خود رو حدود 30 درجه کج می کند به سمت راست
همون قیافه حق به جانب همشگی و همون اخلاق گند جکس رو در اینجا به نمایش می گذارد
به نظر من به دلیل ضعف داستانی ((Charlie Hunnam)) و ((Eric Bana)) یکی از بدترین فیلم های زندگی خود رو بازی کرده اند
اگر ((Charlie Hunnam)) همون سریال پسران آنارکی رو که یکی از بهترین سریال ها می باشد رو فقط دنبال کرده بود و وقت خود رو در این فیلم بی محتوا نگذاشته بود قطعا سنگین تر بود
فیلم از نظر من بسیار ضعیف هست و جای دفاعی برای خود نگذاشته است

امتیاز من : 4

[Irag]

Zero Dark Thirty 2012

http://www.picoup.ir/images/66817476294911786206.jpg

http://www.picoup.ir/images/37590067865651149703.png (www.imdb.com/title/tt1790885/)

داستان: ماجراي اون شبي كه "بن‌لادن" به قتل رسيد، ماجراي اينكه چگونه به قتل رسيد، ماجراي اينكه با تصميم چه كسي و با تلاش چه كسي به قتل رسيد همه در قصه‌ي فيلم تعريف ميشه. "مايا" يك افسر با جنسيت زن است كه از طرف "سيا" مامور پيگيري پرونده‌ي شخصي به نام "ابو-احمد" (با نام واقعي سعيد) است كه باتوجه به اطلاعات مخفي به دست آمده تنها پل ارتباطي و دست‌يابي به شخص "بن‌لادن" است ...

اول بايد اخطار بدهم شما با يك فيلم به شدت صبور و با ريتم كند روبه‌رو هستيد كه قراره به مدت 2ساعت و 36دقيقه وقت مبارك شما را بگيرد پس خودتان را براي يك مبارزه‌ي واقعي با يه همچين فيلمي آماده كنيد.
شروع بسيار زيباي فيلم كه با هجمه‌ايي از صداهاي مستند و واقعي از گفت‌وگو‌هاي ضبط شده از وقايع يازده سپتامبر همراه شده است. صداي زني كه در زير آوار در حال مرگ است و از طريق تماس تلفني با موبايلش درخواست كمك مي‌كند ولي براي يك لحظه صدايش قطع مي‌شود و ... (ميره به درك)

كساني كه سريال "هوملند"‌ رو ديدن كاملا با موسيقي و لحن ديالوگ‌ها و شخصيت‌ها آشنايي دارند چون تقريبا اين دو اثر به يكديگر شباهت دارند. محيط شكنجه و نمايش شكنجه در اين فيلم كاملا معيارهاي مستند رو داره و واقعي به نظر مي‌رسه. فيلم به شدت قهرمان‌محور و حتي زنانه ساخته شده (خوب جنسيت كارگردان در فيلم موثر بوده) و تقريبا كليشه‌ي اينجور فيلم‌هاي زنانه رو هم داره مثل تمركز در شخصيت‌پردازي بالادستان شخصيت اول و زن فيلم كه همگي حسابي حسابي لجباز و مرد و مغرورند كه در نهايت درهم مي‌شكنند! و در مقابل شخصيت زن كم ميارن!
يكي از نقاط قوت فيلم دقت در جزئيات يك عمليات و تصميم به عمليات است كه به نظرم يك گروه كامل تحقيقاتي و حرفه‌ايي چندين ساله نياز داشته. "بيگلو" هم در اين فيلم هم در فيلم قبلي خودش "قفسه رنج" كه موفق به كسب اسكار شد يك شاخصه‌ي ثابت رو دنبال ميكنه: بيگلو سعي ميكنه براي نمايش عمليات بلندترين و طاقت‌فرساترين محيط و خسته‌كننده‌ترين سكانس ممكنش را بسازد چون فقط اينجوري ميشه كه مخاطب در پايان سكانس نتيجه ميگيره كه عجب "جنگي" بود عجب "سرباز وطني" بود يعني همانطور كه شخصيت فيلم مبارزه مي‌كند و خسته مي‌شود مخاطب هم با شخصيت خسته مي‌شود ...

در طول فيلم زياد از خبرچين‌ها و دولت‌هاي خودفروخته براي كسب اطلاعات نظامي حرف زده ميشه ولي تقريبا هيچكدوم از اطلاعات دقيق و موفق نيستند. بلكه تنها عامل موفقيت نيروهاي آمريكايي و شكار "بن‌لادن" شخصيت اول فيلم و تلاش اوست يعني فيلم دقيقا همان مدل قهرمان‌محوري سينماي هاليوود رو دنبال ميكنه ولي به يك شيوه‌ي جديد و طبيعي‌تر كه باورپذيرتر بشه.
يك فيلم كاملا ملي با نماهاي فراملي.بدون هيچ‌گونه انتقاد و روشنفكربازي. آرگو در مقابل اين فيلم يك شوخي بيشتر نيست باتوجه به اينكه هر دو فيلم سياسي – ملي هستند و صرفا براي قهرمان‌باوري و سازي ساخته شدن.
و با يك سري نكات كوچك مثل بازي زير 1دقيقه‌ايي "همايون ارشادي" (براش متاسفم) و يا اسم بردن از كشور عزيزمون به صورت كاملا ناشيانه و جاهلانه در روند يك بازجويي – شكنجه و تحقير كشور‌هاي حوزه‌ي خليج‌فارس مثل هميشه و بازي دو شخصيت از فيلم بسيار دوست‌داشتني "بي‌قانون".
به نظر مي‌رسه تقريبا هر تماشاگر فيلمي كاملا تحت تاثير بازي خوب بازيگر نقش "مايا" قرار بگيره.

فيلم براي مخاطب غيرآمريكايي جذابيت نداره و مطمئنا بعد از 1ساعت مفيد فيلم خسته ميشه. يك پيشنهاد هم دارم: اونم اينكه حتما دنبال نسخه‌ي باكيفيت فيلم باشيد چون به شدت فيلم ما اثري است با "جلوه‌هاي بصري" ريز و درشت بخصوص بخاطر 20 دقيقه نفس‌گير آخر كه حتما بايد با كيفيت بسيار عالي ديد. پس صبور باشيد تا نسخه‌ي بهتري از فيلم رو دانلود كنيد و از فيلم لذت ببريد و گرنه تماشاش بي‌فايده است.

اميتاز: 7

[pooya]

استخوان های دوست داشتنی | the lovely bones
عجب ، فیلمی عجب داستانی ،تو ریت imdb ـیش موندم ، این امتیاز هم بیخیال بشیم ریت متااسکورش چرا اینقدر پائینه ، فیلم نامه خوب ، بازیگری زیبا رونان ، والبرگ ساراندن همه خوب بودن واقعا در عجبم :Smiley39:


Angel-A 2005
لوک بسون بعد از این فیلم تموم شد ، جر و بحث ها آندره و آنجلا واقعا زیبا بود ، تم سیاه سفید فیلم و ورود آنجلا به فیلم خیلی جالب بود، اون لوک بسون کجاست !؟ :Smiley15:
عنوان فیلم هم به نظر یک ایهامی داره



Training Day 2001

منصرف شدن اون گانگستره از کشتن اتان هاک ، بعد از اونکه فهمید جریان تجاوز به اون دختر بچه چی بود ، واقعا نابود کننده بود این سکانس.



پ.ن: دم همتون گرم که اینقدر توپی مینویسید ، آدم لذت میبره وقتی حرفاتون رو میخونه :Smiley41:

[kingmiladkh]

یکی از دلایلی که استخوان های دوست داشتنی فیلم خوبی نیست، اینکه از همون ابتدا نگرانی مخاطب برای شخصیت شماره 1 رو آب سرد روش میریزه، دختر میمیره، میره به جایی شبیه بهشت، تموم شد، رستگاری شخصیت اصلی که در آخر فیلم باید اتفاق بیفته، در همین ابتدا شکل میگیره، در نهایت داستان هم که از نظر منطقی نمیتونه یه جنایی خوب از آب در بیاد، دست به دامن قضا و قدر میشه و آدم بد داستان به نتیجه ی رذالت هاش میرسه.

[Irag]

یکی از دلایلی که استخوان های دوست داشتنی فیلم خوبی نیست، اینکه از همون ابتدا نگرانی مخاطب برای شخصیت شماره 1 رو آب سرد روش میریزه، دختر میمیره، میره به جایی شبیه بهشت، تموم شد، رستگاری شخصیت اصلی که در آخر فیلم باید اتفاق بیفته، در همین ابتدا شکل میگیره، در نهایت داستان هم که از نظر منطقی نمیتونه یه جنایی خوب از آب در بیاد، دست به دامن قضا و قدر میشه و آدم بد داستان به نتیجه ی رذالت هاش میرسه.

من هم آخر فیلم رو نپسندیدم.
ولی به شدت فیلم "استخوان های دوست داشتنی" "فیلم دوست داشتنی" بود.
بخصوص اون سکانس جمع شدن تمامی قربانیان و موسیقی متنش. چقدر گریه کردم.

[KOOROSH]

من چون طرفدار کار های آقای پیتر جکسون هستم تقریبا تمام فیلم های ایشون رو دیدم

درباره استخوان های دوست داشتنی چیزی نمیگم چون دوستان انقدر زیبا از فیلم سخن گفتن که واقعا حرفی نمیمونه بگم

فقط یک نکته خیلی کوچولو باحال هست تو فیلم که گفتم شاید برای شما هم جالب باشه

http://www.picoup.ir/images/87133612576004509700.png (http://www.picoup.ir/)

پشت سرشون خود آقای پیترجکسون وایستادن دارن با دوربینشون ور میرن:Smiley36:

[justUnited]

The Impossible

http://www.picoup.ir/images/94575455572579302671.jpg

The Impossible (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1649419/?ref_=fn_al_tt_5)


این چند وقته هرچی فیلم دیدم بر گرفته از داستان های واقعی بوده و اکثرشون هم فیلمهای خوبی بودند وبه هر دلیلی هم مردم از این جور فیلم ها استقبال بیشتری میکنند.

آخرین اونها هم این فیلم بود که به سرگذشت یک خانواده 5 نفره انگلیسی میپردازه که برای تعطیلات کریسمس به جنوب شرقی آسیا و تایلند سفر میکنند اما با سونامی سال 2004 روبرو میشوند

فیلم با سکانس درون هواپیما شروع میشه و ما رو متوجه رابطه نچندان صمیمی و خشک ولی با احترام این خانواده میکنه چیزی که در آخر داستان اثری از اون نمیبینیم.

سکانسهای مربوط به طوفان و امواج خیلی زیبا و اثر گذار از آب در اومده و فیلم جلوهای ویژه فوق العاده ای داره که حسابی به فضاسازی فیلم کمک کرده.

بازی بازیگرها اونقدر عالی بود که چند سکانس اشک من رو درآوردند و بیننده به خوبی با اونها ارتباط برقرار میکنه.

فیلم به شدت احساسی و پر است از عواطف عمیق انسانی. از تلخ ترین غمها گرفته تا شیرین ترین شادیها رو میتونید با هم در این فیلم زیبا تجربه کنید و قدر خانوادتون رو بیشتر بدونید.

من که از دیدنش لذت بردم. امتیاز من : 8

[freeda]

http://www.picoup.ir/images/66083249759933165974.jpg


+ Looper (2012) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt1276104)


راستش فکر می کردم با یه چیزی که حداقل تلاش کرده چالش برانگیز باشه رو به رو بشم، اما فیلم ملغمه ای از اتفاقات خشن و تخیلی باقی موند. به جز شخصیت پسر بچه و اون لوپری که اول فیلم حلقه ش رو نمی بنده هیچ کدوم از شخصیت ها برام دوست داشتنی نبودن و قابلیت همزاد پنداری نداشتن. بیشتر یاد بازی هایی افتادم توی 6-7 سالگی انجام می دادیم و هرجا می موندیم بازی رو چه جوری پیش ببریم یه قانون من درآوردی بهش اضافه می کردیم، آقای نویسنده هم یه بازی راه انداخته بودن و هرجا کم می آوردن یه قانون جدید و یه اتفاق تازه اضافه می کردن و به همین راحتی در نهایت با اینکه فیلم پیشرفته بود توالی اتفاقات هیچ کارکردی به جز همون تموم کردن داستان به هر نحوی، پیدا نمی کرد. در واقع با کلی ایده ی خام طرفیم که هر کدوم به تنهایی می تونست موضوع یه فیلم جداگانه باشه(کشته شدن 2 تا بچه ی بی گناه و اصلا همین موضوع که آیا باید بچه رو که مطمئنی در آینده یه جنایتکار میشه کشت، مواجه شدن یه آدم با آینده ش، رابطه ی بین اون شخصی که از آینده اومده بود و لوپرها و تاکید روی این قضیه که من چیزی رو بهتون دادم که مال شما بود) و کلی کاراکتر که دست مالی شده اما پرداخت نشده باقی موندن. توقعم از فیلم سرگرم کننده بودن بود، و حتی با این و متر معیار هم لوپرتجربه ی موفقی نیست.

[Irag]

Brave 2012


http://www.picoup.ir/images/91868717791443934595.jpg

http://www.picoup.ir/images/31660049129764445185.png (http://www.imdb.com/title/tt1217209)

داستان: ماجراي "دخترپادشاهي" است كه علاقه چنداني به ازدواج و تشريفات و انضباط و اصول "دخترپادشاه" ‌بودن ندارد و به همين خاطر مراسم بزرگ خواستگاري خودش با پسران خاندان‌هاي بزرگ قلمرو را بهم مي‌زند و به جنگل پناه مي‌برد و در آنجا با راهنمايي "آتش مرداب" با جادوگر پيري آشنا مي‌شود كه ادعا مي‌كند مي‌تواند سرنوشت "شاهدخت" جوان را براي هميشه عوض كند ولي به چه قيمتي؟! ... (يكي از عناصر مهم داستان را حذف كردم كه يه جورايي عمدي بود تا زياد هم داستان فيلم لو نرود!)

قصه‌ي فيلم علاوه بر اينكه يك افسانه و تخيل خالص هست،يك قصه‌ي اجتماعي و خانوادگي داره. انيميشني جوان‌پسند كه موضوع "اختلاف عقيده" بين جوانان و والدين را توضيح ميده. كاملا ملايم و بادقت كه از شعاري شدن جلوگيري كنه چون وقتي زيادي شعاري بشه ديگه از يك انيميشن سرگرم‌كننده بانشاط فاصله مي‌گيره! كلا شما با اثري براي اخلاق و محبت و خانواده‌محور و چندتا چيز خوب ديگه روبه‌رو هستيد ...
بين انيميشن‌هاي امروزي رقابت شديدي سر پرداخت به جزئيات تصويري است. كه نهايت اين رقابت "بيننده" پيروز ميشه چون هرچي رقابت فشرده‌تر و جدي‌تر باشه محصول بهتري خواهد ديد! "Brave" هم چنين ويژگي داره. "شاهدخت" آنقدر زيبا و دوست‌داشتني تصوير شده كه هيچ‌وقت بيننده از "موهاي هويجي و آشفته‌اش" خسته نميشه.
برگ برنده‌ي اين انيميشن در "ايده‌ي قصه" است. (توضيحش كار درستي نيست بهتره خودتون تماشا كنيد) ولي سربسته عرض كنم حرف و حديث سر همين جمله‌‌ي پرسشي كوتاهست: "ولي به چه قيمتي؟!"
انيميشني پرديالوگ ولي كاملا شيرين و كمدي. انيميشني قصه‌گو و پرتحرك. انيميشني دراماتيك و عاطفي. اصلا يك مجموعه‌ايي از همه‌ي عناصري كه باعث ميشه مخاطب درگيرش بشه و از جاش تكون نخوره و از ابتدا تا آخر پلك نزند! شخصيت‌پردازي تك تك شخصيت‌ها يك گزينه‌ي ثابت داره اونم "كمدي"‌ بودنشونه بخصوص پدر (شاه) شاهدخت كه يك پدر شوخ با رفتارهايي بعضا عوامانه و بچگانه! و از هم شيرين‌تر 3 برادر كوچكش كه در تمام سكانس‌ها حضور دارند و در تمام مدت به كارهاشون خواهيد خنديد.

موسيقي بي‌نظير فيلم هم كه تلفيقي است از نواهاي "اسكاتلندي" و مدرن. بخصوص موسيقي پاياني كه تا امروز بيشتر از 50 بار گوش كردم.
يك موضوع بسيار مهم براي تماشاي فيلم اينكه حتما بهترين كيفيت فيلم را تهيه كنيد چون جزئيات تصويري در اين فيلم بعد از قصه‌ي جذابش حرف دوم ميزنه!! و بعدش اينكه حتما نسخه‌ي دوبله با سرپرستي "مهرداد رئيسي" را تهيه كنيد چون لهجه و گويش شخصيت‌هاي فيلم در نسخه‌ي اصلي محلي (غيرآمريكايي) و چندان جذاب نيستند ولي در مقابل نسخه‌ي دوبله با شيرين‌كاري بچه‌هاي گوينده حسابي لذت‌بخش و ملموس از آب دراومده.

در بين گزينه‌هاي مطرح چه در بخش انيميشن و چه در ساير بخش‌هاي مراسم اسكار تا به امروز "Brave" براي من لذت‌بخش‌ترين و مهم‌ترين و بهترين گزينه بوده.

اميتاز: 8

[Irag]

8Mile 2002

http://www.picoup.ir/images/96264483105921400139.jpg

http://www.picoup.ir/images/31660049129764445185.png (http://www.imdb.com/title/tt0298203)

داستان: "ربيت" پسر جواني است كه استعداد بينظيري در موسيقي "رپ" داره و با حمايت يكي از دوستان صميمي‌اش به "مبارزه‌ي رپرها" آورده ميشه ولي مشكلات خانوادگي و بي‌تعهدي مادرش و فقر باعث شده كه استعدادش تقريبا به حالت مرگ كشيده بشه و در مبارزه‌ي اولش شكست سختي بخوره و تصميم بگيره كه هيچ‌وقت به دنبال علاقه و استعدادش نباشه ولي تقدير اجازه‌ي چنين كاري بهش نميده و ...

داستان و قصه‌ي اصلي فيلم تقريبا قوت و استاندارد فيلم‌هاي خوب رو داره يعني يك حركت با ريتم مناسب از نقطه‌ي A‌ به نقطه‌ي B به همين راحتي. شخصيت ربيت ابتدا شكست ميخوره و علت‌هاي شكستش يواش يواش به تصوير كشيده ميشن روابط نامنظم و افسارگسيخته‌ي محله‌هاي فقيرنشين به چشم ميان و بعد قهرمان‌بازي و خودباوري شخصيت "ربيت" و مبارزه‌ براي موفقيت و نهايتا موفقيت ...
فضاي قصه و محيط فيلم خداروشكر واقعي و باورپذير هستند خبري از روابط اتو كشيده و يا رنگ‌هاي تند صورتي و بنفش و كت‌هاي شيك و فشن و مدل‌هاي مؤنث و مذكر نيست! رشد موسيقي هيپ‌هاپ از كجاست و براي كجاست؟ و يا متعلق به چه نوع فرهنگه؟ اين در فيلم با شخصيت‌پردازي دقيق و سيالشگر سياه‌پوست كاملا جواب داده ميشه.

فيلم‌هاي زيادي با حضور يا براي حضور شخصيت‌هاي حقيقي موسيقي "رپ" در هاليوود ساخته شده ولي هيچكدوم نه به موفقيت اين فيلم رسيدن نه به اندازه‌ي اين فيلم سرگرم‌كننده و خوش‌ساخت هستند. يكي از سرگرم‌كننده‌ترين قسمت‌هاي فيلم شخصيت‌پردازي اطرافيان و بخصوص گروه رفقاي "ربيت" (امينم). "سل" يك خوش الكي و خپل به تمام معنا است و ديگري "دجی ایز" كه شخصيتي معترض و انقلابي است كه در طول فيلم از وضعيت سخت جامعه و انحصاري بودن موسيقي دم ميزنه و هيچ‌وقت هم جدي گرفته نميشه و از همه بامزه‌تر "باب" هست كه يك اسكل كامل تشريف داره و در سكانسي از فيلم در يك حركت جاهلانه با اسلحه‌ايي كه داخل شلوارش پنهان كرده به پاي خودش شليك ميكنه!!
تاحدودي جريانات فيلم براي شخصيت حقيقي "ربيت" يعني "امينم" معروف هم اتفاق افتاده مثل شخصيت "مادر ربيت" كه تاحدودي شباهت زيادي به مادر واقعي امينم داره ولي نه به اون تلخي كه در واقعيت زندگي امينم وجود داشته تا اندازه‌ايي اين قضيه‌ي رقيق شده تا داستان آنچنان هم تلخ نشه.

يك 15دقيقه‌ي طوفاني در انتهاي فيلم وجود داره كه اوج هنرنمايي و قهرمان‌بازي "ربيت" هستش. تا به امروز فكر كنم بيشتر از 20بار اين دقايق آخر رو نگاه كرده باشم كه دو علت هم داره يكي بخاطر اينكه كلا موسيقي مورد علاقم "رپ" هستش و ديگري واقعي بودن و اوج‌گيري و بداهه‌سرايي شخصيت‌ها باشه. 15دقيقه‌ايي كه در يك زيرزمين غيرقانوني اتفاق ميفته و قراره بين دو گروه خوب و بد فيلم يك "مبارزه‌ي رپ" شكل بگيره.
امينم باتوجه به اينكه كليپ‌هاي داستاني و فانتزي زيادي داره در نقش بازي كردن يك شخصيت اونم "ربيتي" كه كاملا با شخصيت واقعي خودش مشابه هست تقريبا هيچ مشكلي نداره و خيلي راحت مثل يك بازيگر سينما نقش "ربيت" ‌را بازي كرده. من كه اصلا متوجه نشدم كه اين اولين فيلم امينم هست.
يك سري جزئيات در فيلم وجود داره كه باكمي دقت تفكرات و تصورات كارگردان كاملا روشن ميشه يك نمونه‌ي كوچكش عنوان و اسم جالب و طعنه‌آميز گروه شر و آدم‌بدهاي قصه است كه اسم گروه و باند خودشون رو "دنياي آزاد" گذاشتند كه در انتهاي فيلم شكست سختي ميخورن!

در نهايت مي‌رسيم به موسيقي‌ تيتراژ‌پاياني كه موفق به كسب اسكار شد. امينم تقريبا در "داستان‌سرايي" چه از زندگي خودش چه از يك زندگي تخيلي و ساختگي در موسيقي رپ بي‌همتاست. قطعه‌ي "Loseyorself" هم همين ويژگي رو داره با اين فرق كه كار امينم با داشتن يك سناريوي از پيش تهيه شده كاملا راحت بوده. اين ترك يكي از پرطرفدارترين كارهاي امينم در بين طرفدارانش و علاقه‌مندان موسيقي رپ هست و شايد هم هركس ديگه‌ايي كه به موسيقي علاقه داره باشه.
جهت اطلاع بايد عرض كنم كه كارگردان "8مايل" در كارنامه‌ي خودش "محرمانه‌لس‌آنجلس" هم داره.

اميتاز: 7

پ.ن اول: اي كاش "امينم" هميشه "ربيت" ‌باقي مي‌ماند و در منجلاب شهرت و پول غرق نمي‌شد استعداد و اخلاق غيرقابل كنترلي كه اين جوون داشت فقط در موسيقي زيرزميني و رپ‌زيرزميني قابليت رشد داشت. هنوزم كسي به اندازه‌ي امينم در چينش كلمات قبول ندارم. فقط حيف. لعنت به اين پول و تبليغات و بازار و سرمايه‌سالاري! MTV و Grammy و ...

پ.ن دوم: دو بازيگر فيلم متأسفانه فوت شدند يكي "بريتیني مورفي" و ديگري "Proof" كه يك نقش بسيار كوتاه در فيلم دارد و در دنياي واقعي از دوستان بسيار صميمي امينم و يك رپر معروف بود كه در جريان يك تيراندازي كشته شد.

[MIPERB]

دوتا فیلم دیدم یکی black swam . inceptiom

http://up.paezaan.com/images/89871935339069002888.jpg (http://up.paezaan.com/)
خب از black swan شروع میکنم
داستان در مورد نینا یه رقاص بالست که میخواد یه سناریو رو بازی کنه ولی یه رقیب پیدا میکنه اون هم لیلی
خب فیلم معنا داری بود
اول واقعیت رو میگفت
دخالت مادرش در همه کارها حتی ناخن گرفتنش
از صحنه های جنسی ش خوشم نیومد ولی همون هاشم معنی داشت:Smiley35:
و در اخر پایانی که داشت من موندم نینای بد مرد یا خود نینا"
و یکی دیگه ایا لیلی واقعی بود؟:Smiley10:
و در اخر این همه زخم برای چی بود؟
و تاثیراتی که تا اخر فیلم داشت بخاطر قرص توهم زا بود؟:Smiley10:
نمره 8.2 از 10

http://up.paezaan.com/images/88373116985186258479.jpg (http://up.paezaan.com/)

فیلم بعدی inception
درمورد یه مردی که تو خواب دیگران میره و ایده هاشون رو میدزده و یه بار یکی بهش پیشنهاد میده که بره ایده رو در یه مردی بزاره
خب واقعا فیلم قشنگی بود در طول فیلم من دهنم باز بود:Smiley10:
یارو 4 بار یارو رو برد تو رویا
رویاهاش قشنگ بود
تصوری که از زنش داشت و زندانی کردنش
و پایان کلا فیلم پرمحتوایی و گیج کننده بود
اخر فیلمم هم نفهمیدم تو رویا بود یا واقعیت
و یه سوال دیگه هروقت جسم فرفره ماننید میچرخید یعنی تو رویاست نه؟
نمره 9 از 10
اون یه نمره هم بخاطر گیج کننده بیش از حد
پ.ن چقدر سوال پیش اومد بشینم یه بار دیگه فیلم ها رو ببینم:Smiley36:
پ.ن 2 داستان inception رو از یه سایتی کپی کردم:Smiley36:

[Ehsan_keen]

یه سوال دیگه هروقت جسم فرفره ماننید میچرخید یعنی تو رویاست نه؟
آره اگه می چرخید یعنی تو رویاست و مرده ولی اگه میفتاد یعنی زنده است و نمرده.که اصلا به نظر مهم این نیس که مرد یا زنده موند
نقطش درسی هست که میتونیم ازش بگیریم.کلا فیلمی بود خیلی قشنگ و نولان سعی داشت که جهان رو یه جور دیگه به ما نشون بده.نولان 10 سال رو این فیلمنامه کار کرده بود:Smiley10:

[SaRaL]

یه سوال دیگه هروقت جسم فرفره ماننید میچرخید یعنی تو رویاست نه؟

توی تیتراژ فیلم هنوز فرفره داشت می چرخید و صداش میومد و من همین جوری محو مانیتور بودم که تو رویاست یا بیداره. آخرشم نفهمیدم. شاید می خواست بگه زندگی هم یه جور خوابه...
این فیلم با روان من بازی کرد.. عالی بود.. عالــــــــــــــــــــــ ـــی !

[justUnited]

The Straight Story

http://www.picoup.ir/images/72989274363416198219.jpg

The Straight Story - Eine wahre Geschichte (1999) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0166896/?ref_=sr_1)
کارگردان:David Lynch
نویسندگان: John Roach, Mary Sweeney
بازیگران: Richard Farnsworth, Sissy Spacek
موزیک:Angelo Badalamenti
رده سنی:G



این مدت هر چی فیلم دیدم خواسته یا ناخواسته زندگینامه ای بوده این یکی رو بعد از دیدنش فهمیدم.
خدا رو شکر میکنم که به من فرصت دیدن این فیلم بسیار بسیار زیبا رو داد جدی میگم فکر کنم تلویزیون هم نشونش داده باشه مطمئن نیستم.واسه همین هم گفتم اینجا معرفی کوچکی باشه برای کسایی که هنوز ندیدنش .
داستان فیلم مثل اسمش خیلی سر راست و ساده است البته اسم شخصیت اول فیلم هم همینه که درباره پیرمردیه که بعد از شنیدن خبر سکته برادرش تصمیم میگیره با ماشین چمن زنی به دیدن اون بره به همین سادگی.
در طول سفر طولانی این پیرمرد در جاده و در برخورد با مردم بین راه ما با داستان زندگی اون آشنا میشیم و ادامه ماجرا....از اونجا که من هیچ استعدادی در تعریف کردن از چیزی رو ندارم چیزه بیشتری در مورد فیلم نمینویسم.
فقط بگم که موسیقی فیلم دیوانه کننده بود انچنان روی تصاویر خیره کننده طبیعت آمریکا نشسته بود که خودش یه کاراکتر محسوب میشد روح آدم رو تسخیر میکنه.
چند نکته : این فیلم هیچگونه هیجان کاذبی رو در شما برنمی انگیزه.شما هیچ تصویر جنسی درش نمیبینید اما تا دلتون بخواد مناظر چشم نواز و دلنشین نصیبتون میشه و در انتها و در طول فیلم چنان احساس خوبی دارید انگار که دیگه هیچ غم واندوهی رو حس نمیکنی.
امتیاز من بدون هیچگونه اغراق : 9

[Irag]

Lost in Translation 2003

http://www.picoup.ir/images/72939093687818095978.jpg

http://www.picoup.ir/images/31660049129764445185.png (http://www.imdb.com/title/tt0335266)

داستان: "باب هريس" يك بازيگر سرشناس آمريكايي است كه براي شركت در تبليغات نوشيدني وارد ژاپن شده و در هتل محل اقامتش با دختري به نام "شارلوت" آشنا مي‌شود كه رابطه‌ايي عاطفي و عاشقانه بين اين دو شكل ميگيره ... (قوت داستان رو حال ميكني!)

كل داستان بدون اينكه خلاصه‌ايي در كار باشه همين دو خط بيشتر نيست. گاهي فيلم‌ها چون از "دل" ميجوشند و ذوقي ساخته مي‌شوند بيشتر از اون كه يك ايده‌ِ داستاني جذاب داشته باشند يا يك قصه‌گويي بانشاط؛ درگير توهمات و مجهولات ذهن كارگردان هستند. فيلم ما هم غير از اين دو خط چيز ديگري نداره و اون چيزي كه بيشتر در فيلم عميق و قابل احترام هست فقط نوع روابط و جزئيات شخصيت‌پردازي است فقط همين.

شخصيت‌ها بسيار عالي تصوير ميشن به اضافه اينكه بازي دو شخصيت اول فيلم معركه است. جزئيات مربوط به شخصيت‌پردازي همه دقيق و زيركانه است. مثل "باب هريس" كه در سن 45 سالگي درگير تكرار و افسردگي است و اين نمايش افسردگي خيلي خيلي باورپذير و چشم‌نواز به تصوير كشيده شده. يا "شارلوت" كه در ناكجا‌آبادي به نام "توكيو" گير افتاده كه هيچ كس زبانش را نمي‌فمهد به علاوه ‌اينكه از طرف شوهر پرمشغله‌اش مورد بي‌مهري قرار مي‌گيرد و تقريبا هيچ نشاط و هيجاني در زندگي‌اش تجربه نمي‌كند! و براي نجات خودش به "كهن‌سال‌ترين و بلندترين درختي" (باب هريس) كه اطرافش مي‌بيند تكيه مي‌كند.

اگه به دنبال كمي صبر و حوصله هستيد اين فيلم گزينه‌ي مناسبي است ولي براي سرگرمي و نشاط و هيجان بدترين گزينه! 90دقيقه براي چنين فيلم يواشي! بهترين تايم‌بندي ممكن مي‌تواند باشد.
فيلم در سايت‌هاي مختلف به عنوان "كمدي-رمانتيك" معرفي شده ولي به نظرم نه "رمانتيك" بودن فيلم جدي است و نه "كمدي"‌اش. تقريبا يك چيزي متفاوت و جديد از اين عنوان "كمدي-رمانتيك" بايد استفاده بشه. خيلي سخته برام كه فيلم يك كارگردان زن را درك كنم! مگه يكي مثل "كاترين بيگلو" باشه كه مسير فيلم‌سازيش به شدت "ملي-ميهني" شده و مضمون و محتواي قابل دركي داره (براي شخص خودم).
"بيل موراي" ستاره‌ي بي‌چون و چراي "گمشده در ترجمه" است كه با نگاه‌ها و رفتارهايش از اول تا آخر هر مخاطبي رو درگير يك انسان "افسرده" مي‌كند و "اسكارلت جوهانسون" نيز جذاب‌ترين قسمت فيلم و شايد هر فيلمي باشه!!! (هر كسي يه سليقه‌اي داره)
همين.

اميتاز: 6

[D O R D I]

خب از black swan شروع میکنم

فیلم بعدی inception
این دوتا رو چرا با هم دیدی هنگ نکردی :Smiley39:

آره اگه می چرخید یعنی تو رویاست و مرده ولی اگه میفتاد یعنی زنده است و نمرده.که اصلا به نظر مهم این نیس که مرد یا زنده موند
فکرکنم میشد فرق بین خواب و بیداری نه مرگ:Smiley17:

[Irag]

Easy A - Bridesmaids

http://www.picoup.ir/images/53389125763203701548.jpg http://www.picoup.ir/images/13049527222880528476.jpg

داستان Easy A: داستان دختری دبیرستانی است که با شایعه پراکنی در مورد شخص خودش دوست داره نوع تازه‌ایی از روابط اجتماعی در دبیرستانش را تجربه کند ولی با اوج گیری شایعات ...

داستان Birdsmind: آنی دختر محبوب ولی نه چندان خوش‌شانسی است که قرار است "ساقدوش" صمیمی‌ترین دوستش "لیلیان" باشد و سایر دوستان لیلیان نیز برای بهتر برگزار کردن مراسم عروسی‌اش به او کمک می‌کنند ولی با اشتباهات ریز و درشت "آنی" همه چیز تقریبا بهم می‌ریزد ...


به قول يكي از منتقدان كه در يكي از كوتاه‌ترين نقد‌نوشته‌هاش به يك فيلم نوشته بود:
خب كه چي؟!
اين دقيقا همان سوالي است كه بعد از ديدن هر دو فيلم 2 مرتبه بايد از خودتون بپرسيد!
خب كه چي؟!
خب كه چي؟!

اولي (easy a) در محيط دبيرستان اتفاق مي‌افتد و مخاطب هدفش منحصرا جوانان هستند و در دومي زنان حدودا 30 ساله و احيانا خانه‌دار كه احتمالا در زمان اكرانش هدفش جذب اين سري از مخاطبان بوده! و هيچكدوم از نظر هنري و فرهنگي قابل احترام نيستند ... (مبتذل) موضوع هر دو بسيار ساده و كوچك است كه در مقابل تايم بلند كم آورده! و وقتي تقريبا به وسط‌‌هاي فيلم نزديك مي‌شويد دنبال يك نتيجه‌ هستيد ولي متأسفانه فيلم ادامه داره و خبري از نتيجه‌گيري پاياني نيست!

مجموعه‌ايي از سكانس‌هاي بهم‌چسبيده! كه هيچ ربطي بهم ندارند تقريبا يه چيزي شبيه فيلم‌هاي شونه تخم مرغي مدل وطني كه ممكنه فيلم خنده‌دار و مفرحي باشند ولي لذت‌بخش و تفكربرانگيز نيستند (هرگز) ... به نظرم هر دو فيلم بيشتر از اينكه سينمايي باشند و در سبك و چارچوب سينما ساخته شده باشند در حد سريال‌هايي با نمره‌ي 5 يا 6 هستند ...

هر دو فيلم ويژگي‌هاي يكساني دارند و دقيقا شبيه هم هستند محيطي شاد و پررنگ و رنگين‌كماني! و با تايمي بسيار بلند و كش‌دار كه تمام عناصر فيلم‌هاي باليوودي رو تك به تك اجرا مي‌كنند كه كليشه‌ترينش: اجراي موسيقي و رقص شخصيت‌هاي فيلم و تا زوج و فردهايي كه هنوز بهم نرسيدن يا بهم رسيدن يا در شرف رسيدن هستند! ...

شوخي‌هاي جنسي و رك صحبت‌كردن در مورد ويژگي‌هاي منحصربه‌فرد زنانه كه فقط جنبه‌ي شوخي و وقت‌ تلف‌كردن داره بدون نتيجه‌گيري و بي‌اهميت تا دلتان بخواد در انواع و اقسام موقعيت‌ها و ديالوگ‌ها وجود داره. بازيگراني كه واقعا رنگ‌آميزي شدن! (فكر كنم گريم به عهده‌ي خود بازيگران بوده!)
تنها نكته‌ي مثبت در هر دو فيلم بازي درست اغراق‌شده‌ي هر دو شخصيت اول بود. فقط سر همين قضيه ميشه به جفتش يك نمره‌ايي داد. كلا هر دو فيلم صرفا اثري داخلي نه جهان شمول هستند.

امتياز جمع هر دو اثر: 2+2=4 (البته نه از اینور!)

[Irag]

50/50

http://www.picoup.ir/images/90106241397676977722.jpg

http://www.picoup.ir/images/31660049129764445185.png (http://www.imdb.com/title/tt1306980)

داستان: "آدام" پسر جوان و باانضباط و محتاطي است كه نه سيگار ميكشه نه الكل مصرف ميكنه و ورزش روزانه‌اش سر ساعت انجام ميده ولي با همه‌ي اين سوسول‌بازي‌ها هميشه "كمر" درد شديدي رو احساس ميكنه و نهايتا با مراجعه به دكتر متوجه ميشه يك نوع "سرطان" نادر قراره اون رو از پا دربياره! و ... (از اين كلمه‌ي "و" و چند نقطه بعدش خوشم مياد)

در كل فيلم، شما با روايتي از زندگي "آدام" به عنوان يك فرد سرطاني روبه‌رو هستيد كه در هر مرحله از اين زندگي شرايط جديدي رو تجربه ميكنه مثل برخورد تحرم‌برانگيز همكارانش يا خيانت دوست‌دخترش و يا تحت درمان قرار گرفتن زيرنظر يك مشاور بسيار جوان (دانشجو) كه صرفا براي تز دكتراش نياز به وجود چندتايي بيمار شبيه "آدام" داشته و ...

به جز يكبار بالا‌آوردن ديگه چيزي از درمان سخت و طاقت‌فرسا و يا دشواري هزينه‌ها و برخورد سنگين جامعه در فيلم وجود نداره و ميشه با اعصاب راحت سرنوشت "آدام" رو دنبال كرد و در مدت فيلم هيچ‌وقت اخمو نشد. مدل و فرم پرداخت اين چنيني تقريبا در فيلم "Now Is Good" نيز داشتيم كه كسي اون رو ديده باشه اصلا احتياجي به ديدن 50/50 پيدا نميكنه چون تقريبا 80درصد NIG در رابطه با اين موضوع فيلم بهتري هستش. 50/50 نه نمونه‌ايي جديد و نه ايده‌ايي تازه و نه قصه‌گو است! كه تنها اتفاق جذابش وجود شخصيت بانمك و جاهل "کایل" است كه نقش رفيق صميمي "آدام" را برعهده دارد و حسابي با ديالوگ‌ها و ايده‌هاي جاهلانه‌اش باعث خنده و نشاط شده. (به قول معروف مي‌شوره مي‌بره پايين!)

در اين 1 ماه دو فيلم تصادفا شبيه بهم ديدم كه در رابطه با موضوع سرطان و جوانان مبتلا به سرطان ساخته شده بود هر دو فيلم (50/50 و Now Is Good) فضاي آرام و شيك و سرزنده‌ايي داشتند حتي شخصيت اول كه قرار بود نقش يك جوان بيمار را بازي كند زياد چهره‌ي دفرمه و بهم‌ريخته و زشتي پيدا نكرد. فقط تنها تفاوت اين دو اثر اين بود كه در 50/50 فيلم درباره‌ي "مبارزه" بود ولي در Now Is Good درباره‌ي "تحمل" بود. چون در دومي كار از كار گذشته بود و هيچ اميدي جز جاودانگي عشق و محبت خانواده براي شخصيت اول باقي نمانده بود ولي در دومي با طرح مسئله‌ي "نادر" و "ناشناخته بودن" سرطان قضيه را حسابي وارد فاز فانتزي كرده بود و پايان‌بندي شادي داشت در حاليكه در Now Is Good بيمار (تسا) يك سرطاني مثل همه داشت و نهايتي قابل پيش‌بيني و تلخ ...

سكانسي كه در فيلم دوست داشتم لحظه‌ي وداع "آدام" با مادر و پدرش بود كه يك موسيقي بسيار احساسي روي متن كار بود كه حسابي لذت بردم.

اميتاز: 6

[Ehsan_keen]

The Perks of Being a Wallflower (مزایای گوشه گیر بودن)

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/naghd/perks/1343654366_100.jpg

نمیدونم از کجا شروع کنم.میدونین نمیخوام داستانشو بگم.میخوام خودتون برین ببینین..
میخوام از حالا یه فکری رو از سرتون بیرون بندازین.مطمعن باشی این فیلم اصلا فیلم تین اجری نیست.فقط سن ها همشون پایینن و تو یه قالب تازه فیلم درست شده.
فیلم در عین حال فیلمی تی ایجری است هم نیست
کارگردان از المان های تین ایجری استفاده کرده است اما تماشاگر متوجه می شود با یک فیلم چند لایه روبروست.
کارگردان در انتخاب بازیگران سنگ تمام گذاشته و سه شخصیت مهم داستان به نحو احسنت غرق بازی شده اند و براحتی می توان با آنها همذاتپنداری کرد.
مهمترین المانی که یک فیلم خوب می تواند داشته باشد ، روان بودن و غرق شدن در تک تک صحنه های فیلم است.
یکی از محدود فیلم هایی است که دعا می کنی هیچ وقت تمام نشود .
پایان بندی فیلم بسیار تاثیرگذار است و ساعت ها شما را به فکر فرو خواهد برد.
بازی Logan Lerman بسیار تاثیرگذار است بازی زیرپوستی او بسیار به دل می نشیند.
Emma Watson و Ezra Miller فوق العاده بودند .

این فیلم را می توان بارها و بارها به تماشا نشست و خسته نشد.

وقتی فیلم تمام می شود احساس خواهید کرد " بی کران " خواهید هستید
تقریبا فیلم دورو بر بلوغ میجرخه و تا حالا فیلم های زیادی واسه این دوره ساخته شده ولی این فیلم کلا قوانین همچین فیلم هایی رو عوض کرد.
کلا نویسنده شما رو از حالتی به حالتی دیگه طوری میکشه که خودتونم متوجه نمیشین.
(خیلی چیزا هست که میخوام بنویسم ولی دهنم هنگیده و دستم نمیدونه چی بنویسه.وقتی خودتون هم این فیلم رو دیدن خواهید دید که چه شاهکاری هست این فیم.یه فیلمیه که حتما باید ببینید)

نمره ی من:9.5

من به شما قول میدم که بعد از دیدن فیلم اصلا پشیمان نمیشین.حتما ببینید.اگه نبینید یکی از شاهکار هایه سینما رو از دست میدید.با اینکه الان دیدم ولی میخوام دوباره ببینم
این فیلم جزو بهترین فیلم هایی است که دیدم
فیلم تنها و تنها یه مشکل داشت اونم حضور nina dobrev بود

[Irag]

Paperman 2012

http://www.picoup.ir/images/67614903314922251322.png

http://www.picoup.ir/images/31660049129764445185.png (http://www.imdb.com/title/tt2388725/?ref_=sr_1)

داستان: كارمندي كه عاشق مي‌شود و ... (تا حالا براي انيميشن كوتاه يا فيلم كوتاه خلاصه داستان تعريف نكرده بودم!)

يك انيميشن كوتاه سياه سفيد از "والت ديزني" كه بي‌ديالوگ است ولي شما صداي فضا و محيط انيميشن مثل صداي بوق ماشين و يا صداي پرندگان و هياهوي شهر رو در طول انيمه مي‌شنويد.
موضوع اصلي در رابطه با "دوست‌داشتن" است كه در فضاي زمخت شهري و با انضباط اداري به تصوير كشيده شده. ايده‌ي جذابيه،بخصوص كه اين انيمه بدون ديالوگ و فقط با حركات صورت و تحركات شخصيت اصلي روايت ميشه كه از اين لحاظ واقعا بي‌نظيره انگار اين شخصيت جان و احساس واقعي داره!
از دوستان شنيده بودم كه نامزد بخش انيميشن كوتاه مراسم اسكار هم شده! پس بدك نيست براي فقط 6دقيقه اين انيمه رو تماشا كنيد.

امتیاز: 8

پ.ن: براي دانلود اين اثر اينجا (http://cartoonbaz.com/1391/11/paperman-2013-short/) كليك كنيد.

[MIPERB]

خب این دفعه زدم تو کار فیلم های سوپر قهرمانی:Smiley15:

http://up.paezaan.com/images/32354683779568679252.jpg (http://up.paezaan.com/)
اولین فیلم پسر جهنمی
نسخه دوبلش رو دیدم
داستان در مورد یه همکار نازیه که در دروازه جهنم رو باز میکنه و یه هیولا به نام hellboy وارد دنیای انسان میشه
1 از سوپرقهرمانای فیلم های دیگه واقعی تر بود به نسبت
2 3 تا دشمن بیشتر نداره تو فیلم که هرکدوم رو در عرض پنج دقیقه میکشتشون این یکی از ضعفاشه
3 اخرش خیلی کلیشه ای هست و میدونی که شخص خوب برنده میشه
4 با دادن صلیب مانند همیشه خوبه ولی بدون اون هیچی نیست
نمره من 5 از 10
پ.ن تازه زیادشم هست

http://up.paezaan.com/images/00224334189926436952.jpg (http://up.paezaan.com/)
دومی مرد عنکبوتی شگفت انگیز
داستانش در مورد پیتر پارکره که یه عنکبوت گازش میگیره و قوی میشه
خب کپی از نسخه های قبلی و حتی قبلی ها بنظرم بهتر بود
2 سریع دوست دخترش فهمید اون مرد عنکبوتی است
3 دشمنش خیلی قوی نبود و راحت میشد شکستش داد
4 فقط فرقش یکی دستگاهه پخش تار بود و هیچ
5 باز برای وقت تلفی خوب بود
6 بازم مثل قبلیا اخرش برای نسخه بعدی جا باز کرد
7 اخرش هم کلیشه ای
نمره 7 از 10

[Irag]

The Impossible 2012

http://www.picoup.ir/images/97113131398050191127.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1649419)

داستان: در تاريخ 26 دسامبر سال 2004 مرگبارترين "سونامي" در سواحل جنوب شرقي آسيا به ثبت رسيد خانواده‌هاي زيادي در اين حادثه كشته شدند داستان اين فيلم براساس واقعيت زندگي يكي از اين خانواده‌هاست ... (كلمه به كلمه‌ي زيرنويس ابتدايي فيلم رو نوشتم)

داستان كه هم اولش و هم آخرش قابل پيش‌بيني و جزئيات چنداني نداره. خانواده‌ايي كه بر اثر "سونامي" از هم جدا مي‌شوند و تك تك براي پيدا كردن همديگه تلاش مي‌كنند از چك كردن يكي يكي بيمارستان‌ها تا ... نقش جلوه‌هاي ويژه در روايت قسمتي از فيلم واقعا چشم‌نوازه. از همين حالا خودتون رو براي يه شروع طوفاني آماده كنيد كه يك شروع معركه داره. به نظرم تنها مشکل اساسی فیلم ساده بودن روایت و پایبندی به واقعیت. متاسفانه نه ایده و نه پرداخت جدیدی در فیلم مشاهده نمی‌کنیم بیشتر شبیه واو به واو نقل کردن هست! و مشکل کوچیک‌تر البته به نظر خودم 90دقیقه تقریبا نمایش زجر و فریاد و گریه و ماتم که مخاطب رو خسته میکنه و نسبت به احساسات شخصیت‌ها ضدضربه! (یک حالت بی‌تفاوتی)

لوكيشن خيلي خيلي بزرگ و پر جزئيات و دقيقي داره كه به نظرم سر قضيه‌ي بازي گرفتن از سيالشگر وسواس به خرج دادن تا فيلم واقعي‌تر به نظر برسه كه از حق نگذريم واقعا بينظير شده.
فيلم پراحساس و پر درد و رنجي هست. بخصوص سكانسي كه "هنري" پدر خانواده‌‌ي "بنت" گوشي قرض ميكنه و به پدربزرگ زنگ ميزنه! اونجا هم حسابي احساسي و اشك‌آوره و هم بازيگر نقش "هنري" خوب بازي ميكنه.
بازي همه‌ي خانواده‌ي "بنت" عاليه. بخصوص دو تا پسربچه‌ي كوچيك خانواده كه نمونه‌ي شبيه اين دو تا در هيچ فيلمي نديده بودم! (البته چرا يه دونه قبلا در فيلم "لوپر" بود اونم واقعا معركه بود).

اميتاز: 6

[freeda]

نائومی واتس با چهره و فیزیکی که داره و عصیانگریش، می تونست تبدیل به یکی از دلبرکان بین المللی هالیوود مثل آنجلینا جولی بشه. اما در کمدی های عاشقانه و اکشن های تجاری بازی نکرد و کارنامه ش خاص باقی موند. جاده مالهند، 21 گرم، بمان و... این آهنگی که دوستمون اول اسکار خوندن به نکته ی جالبی اشاره کرد، we saw your b**bs، درمورد خانوم جولی فیلم جیا رو مثال زد و در مورد واتس فیلم جاده ی مالهند. اما می بینیم که در مورد جولی این فقط در حد یک عصیانگری جن***سی باقی می مونه و بعد این فیلم دوباره به بازی توی نقش های ساده تر برمی گرده ولی برای واتس ادامه چیز دیگه ایه.
برام جالبه با وجود سختگیری در انتخاب هاش توی این فیلم که قطعا قرار نیست یه شاهکار باشه و احتمالا فقط یه یادبود از یه حادثه ست بازی کرده.

[Irag]

There Are Things You Don't Know 2010
چيزهايي هست كه تو نمي‌داني!

http://www.picoup.ir/images/76359401548889650076.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1683042/)

داستان: "علي" راننده‌‌ي آژانس صبور و به شدت خونسردي است كه تقريبا هيچ چيزي اعم از حال و روز وخيم مسافرانش و يا بيماري مسافرانش و رانندگي افتضاح ماشين‌هاي ديگه "علي" قصه‌ي ما رو تحت تاثير قرار نميده ولي يك مسافر خانوم همه چيز رو براش متفاوت ميكنه ...

داستان كلي فيلم همين چند خط است و در طول فيلم هم يك سري جزئيات خيلي كوچيك وجود داره مثل رفاقت "علي" با يك دوست قديمي (مهتاب كرامتي) كه اتفاقا به نظر مي‌رسه ماجرا مربوط به يك عشق و محبت قديمي باشه كه تا به امروز به شكل ديگه‌ايي (يه قرار ساده‌ي هفتگي در كافه) ادامه پيدا كرده و برخورد سرد و بي‌حس شخصيت "علي" با چنين مسئله‌ايي! بيشتر تمركز فيلم (يعني يه چيزي حدودا 95درصدي) روي شخصيت‌پردازي هستش چون داستان نه پيچيده است و نه موضوع بزرگي است كه قابليت مانور بيشتر از اين رو داشته باشه.
پيچيدگي و نقطه قوت فيلم مختص به همين قضيه‌ي "شخصيت‌پردازي" است. شخصيت‌هاي كوچيك و بزرگ زيادي در فيلم وجود نداره مثلا بيشتر شخصيت‌ها مسافران ماشين "علي" هستند كه گذرا و كوتاه حضور دارند ولي درست و دقيق تعريف ميشن.

بازي بازيگران بخصوص دو شخصيت اصلي "علي" (با بازي علي مصفا) و "خانوم مسافر" (با بازي ليلا حاتمي) معركه است. كه شايد در سينماي ايران زوجي به هنرمندي اين دو تا اصلا نداشته باشيم. از اونجايي كه بيشتر كادر دوربين روي صورت اين دو بازيگر زوم شده واقعا بازي با صورت و چشم اين دو بخصوص در سكانس‌هاي دوتايي واقعا عاليه.
قاب‌بندي‌هايي به سبك نقاشي بخصوص قاب‌هايي كه از خونه‌ي "علي" در فيلم وجود داشت. خونه‌ايي با يك ميز و صندلي چوبي و با يك پنجره رو به يك حياط بسيار كوچيك و گل آويزون به ديوار و گربه‌ايي كه تنها هم‌خونه‌ي علي است. مجموعه‌ي اين قاب‌بندي و اين شخصيت‌پردازي همه نشان از باسليقگي كارگردان فيلم هست. من كه تا به حال فيلمي از ايشون نديده بودم و به نظرم اولين كارش بود!

فيلم خيلي باحوصله و صبور پيش ميره به سبك رفتاري شخصيت اولش ولي انتها و پايان‌بندي غيرقابل‌پيش‌بيني و شوكه‌كننده‌ايي داره كه مخاطبش رو سر ذوق مياره!

امتياز: 6

[Bill The Butcher]

این همه تعریف کردی آخرش 6 دادی؟ همین الان دیدم فیلمو...مردیم از خوشی (دیالوگ فیلم)

تو این دوره ی فیلم زدگی, که نمیدونم ناشی از وضعیت درب و داغون جامعومنه یا خودم, نمی دونم امسالا فیلم چنتا فیلم دیدم.......30 تا؟ 50 تا؟
به جرات میتونم بگم هیچکدوم به این خوبی نبودن.
نمیدونم علی و سیما و خانم دکتر و بقیه دماسنجهای برای سنجش وضعیت جامعه اطرافشون هستن یا آدمهای جدا افتاده ای از کلیت بی تفاوت به اونها, اما هر چی که باشند آدمهایی هستند که در آب افتادند و دیگه توان یا انگیزه ای برای شنا کردن و نجات خودشون ندارن.
آدمهایی که بسکه شکست خوردند دیگه برابر زندگی کرخت و لمس شدن و فقط ادامش میدند.

خلاصه اینکه یکی از بهترین فیلمهای ایرانی عمرم رو دیدم و الان در یک نئشگی لطیف از دیدن این فیلم به سر میبرم. با افتخار 10 میدم به فیلم....از دستش ندید

[justUnited]

این همه تعریف کردی آخرش 6 دادی؟ :Smiley14:

اگه صفحه های قبلی هم نگاه بندازی ایرج تقریبا به همشون 6 داده. پسر کار درستیه :Smiley41:

راستی شما که تیم سینما هستی خوب یه لینک دانلود هم میدادی از این فیلم. حسابی دهن ما رو آب انداختی ها مشتاق شدم ببینم.

[Bill The Butcher]

:Smiley14:

اگه صفحه های قبلی هم نگاه بندازی ایرج تقریبا به همشون 6 داده. پسر کار درستیه :Smiley41:

راستی شما که تیم سینما هستی خوب یه لینک دانلود هم میدادی از این فیلم. حسابی دهن ما رو آب انداختی ها مشتاق شدم ببینم.
والا در راستای کپی رایتو هم وطن بازیو اینا معذوریم. دو تومن بده بخر ضرر نمی کنی:Smiley17:

خیلی دوست دارم میلاد و فریدا و بقیه بچه های فعال این تاپیک ببینن فیلمو و بگن نظرشونو

[[JOKER]]

The Impossible 2012

http://www.picoup.ir/images/97113131398050191127.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1649419)

داستان: در تاريخ 26 دسامبر سال 2004 مرگبارترين "سونامي" در سواحل جنوب شرقي آسيا به ثبت رسيد خانواده‌هاي زيادي در اين حادثه كشته شدند داستان اين فيلم براساس واقعيت زندگي يكي از اين خانواده‌هاست ... (كلمه به كلمه‌ي زيرنويس ابتدايي فيلم رو نوشتم)

داستان كه هم اولش و هم آخرش قابل پيش‌بيني و جزئيات چنداني نداره. خانواده‌ايي كه بر اثر "سونامي" از هم جدا مي‌شوند و تك تك براي پيدا كردن همديگه تلاش مي‌كنند از چك كردن يكي يكي بيمارستان‌ها تا ... نقش جلوه‌هاي ويژه در روايت قسمتي از فيلم واقعا چشم‌نوازه. از همين حالا خودتون رو براي يه شروع طوفاني آماده كنيد كه يك شروع معركه داره. به نظرم تنها مشکل اساسی فیلم ساده بودن روایت و پایبندی به واقعیت. متاسفانه نه ایده و نه پرداخت جدیدی در فیلم مشاهده نمی‌کنیم بیشتر شبیه واو به واو نقل کردن هست! و مشکل کوچیک‌تر البته به نظر خودم 90دقیقه تقریبا نمایش زجر و فریاد و گریه و ماتم که مخاطب رو خسته میکنه و نسبت به احساسات شخصیت‌ها ضدضربه! (یک حالت بی‌تفاوتی)

لوكيشن خيلي خيلي بزرگ و پر جزئيات و دقيقي داره كه به نظرم سر قضيه‌ي بازي گرفتن از سيالشگر وسواس به خرج دادن تا فيلم واقعي‌تر به نظر برسه كه از حق نگذريم واقعا بينظير شده.
فيلم پراحساس و پر درد و رنجي هست. بخصوص سكانسي كه "هنري" پدر خانواده‌‌ي "بنت" گوشي قرض ميكنه و به پدربزرگ زنگ ميزنه! اونجا هم حسابي احساسي و اشك‌آوره و هم بازيگر نقش "هنري" خوب بازي ميكنه.
بازي همه‌ي خانواده‌ي "بنت" عاليه. بخصوص دو تا پسربچه‌ي كوچيك خانواده كه نمونه‌ي شبيه اين دو تا در هيچ فيلمي نديده بودم! (البته چرا يه دونه قبلا در فيلم "لوپر" بود اونم واقعا معركه بود).

اميتاز: 6

من هرچی فکر کردم نفهمیدم برای چی این فیلم PG-13 شد!!! اینا که اینقدر حساسند(مثلا!) هم به اصصلاح Nu**dity داشت هم خشونت و میزان جراحت در حد 13 سال نبود! یعنی چند تا فا*ک گفتن باعث میشه فیلم Restrict بشه ولی این بالایی ها باعث نمیشه؟!
کسایی که فیلم رو دیدن هم با من موافقند؟

[Irag]

Contraband 2012

http://www.picoup.ir/images/83508794861957039421.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (www.imdb.com/title/tt1524137/)

داستان: "كريس" قاچاقچي حرفه‌ايي است كه مدتيه ديگه دست از كار كشيده و به زندگي پاك و خوب و خوشش با يه زن و دو تا بچه ادامه ميده ولي "برادر زنش" بدون اطلاع كريس و خواهرش هنوز توي كار قاچاق "مواد مخدره" و اتفاقا سر يكي از ماموريت‌هاش گند ميزنه و در آستانه‌ي مرگ قرار مي‌گيره و "كريس" نيز تصميم مي‌گيره براي نجات جون "برادر‌زنش" دوباره به حرفه‌ي قاچاق و قاچاقچي‌بازي! برگرده و ...

فيلم كاملا در خدمت قهرمانش "كريس" است كه اگه منطقي فكر كنيم يه خلافكار و قاچاقچي حرفه‌ايي است كه البته در طول فيلم شما با يه سري قوانين جهت حفاظت از شخصيت قهرمان روبه‌رو مي‌شيد مثل اينكه: "كريس" هرگز مواد قاچاق نمي‌كنه يا با پليس درگير نميشه و به هيچ احدي حتي خلافكار‌هايي كه باهاش فيس‌تو‌فيس ميشن مشت چه عرض كنم تنه‌فني هم نمي‌زنه!!! ... شما فرض كنيد اگه همه خلافكارهاي دنيا مثل كريس قصه‌ي ما بودن چه خوب بود!

Contraband هم مثل فيلم‌هاي مشابهش كه در رابطه با يك نقشه براي دزدي و مخفي‌كاري كردن هست مي‌مونه و مو به مو همون پارامترها رو اجرا ميكنه: تشكيل يه گروه خلاف، رفاقت‌هاي بسيار صميمي براي اينكه مخاطب بيشتر دوست‌شون داشته باشه و قهرمان‌بازي و انجام يه سري كارهاي خيلي خيلي غيرممكن كه تقريبا در انواع و اقسام اين‌جور فيلم‌هاي ديده ميشه "يه ماموريت غيرممكن" واقعي! در شخصيت‌پردازي هم باز به تكرار افتاده يعني نه ايده‌ي تازه‌ايي نه رفتار و هوش تازه‌ايي همه چيز براي يه بيننده‌ي حرفه‌ايي (خوره!) آشناست و تكراريه. تنها نكته‌ي تازه كه شخصا برام تازگي داشت استفاده از لوكيشن و محيط "لنگرگاه" و "كشتي‌هاي غول‌آسا باربري" براي خلق موقعيت خلاف و خلاف‌بازي بود ...

ريتم فيلم به تندي يه فيلم صرفا اكشن هستش و حسابي دلچسب. جزئيات داستاني فيلم هم يه پيچيش خيلي كوچيك داره كه براي مشغول كردن ذهن مخاطب و سرگرمي عاليه. به نظر من كه تنها نقطه قوت فيلم بود. نه حقيقتش يه دونه نقطه قوت ديگه هم داشت اونم حركت دوربين كه در طول فيلم حسابي بازيگوش و پرتحركه و براي انتقال استرس و دلهره‌، خوب ازش استفاده شده.
يه ذره فقط زيادي! همه چيز به خيري و خوشي تموم ميشه و اين به خير شدن همه چيز در پايان فيلم كش‌دار هم هست يعني كارگردان ول كن قضيه نيست و حتما بايد دلش خنك بشه و همه به سزاي اعمال پست‌شون برسن تا ما بعدش تيتراژ رو ببينيم!!

امتیاز: 6

پ.ن: اين يارو "پايني" در سريال "سانز ..." هم در فيلم يه نقش خيلي خيلي كوچيك داره.

[Irag]

Wreck-It Ralph 2012

http://picoup.ir/images/61569347380645595351.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1772341)

داستان: "رالف" يك شخصيت منفي بازي‌ كامپيوتري با عنوان "فليكس تعميركار" هست كه هيچ‌وقت بخاطر شخصيت منفي‌ و خرابكار بودنش جدي گرفته نميشه حتي در جشن 30سالگي بازي "فليكس تعميركار" كه نقش اساسي در اين بازي كامپيوتري داره دعوت نميشه و اساسا چون اون هيچ‌وقت بخاطر نقش منفي بودنش موفق به دريافت "مدال" قهرماني نشده از طرف اعضاي بازي طرد شده همين قضيه سبب ميشه تا "رالف" تصميم بگيره تا همه‌ي قواعد بازي‌هاي كامپيوتري رو بشكنه و براي دريافت "مدال قهرماني" خودش رو به جاي يك قهرمان بازي كامپيوتري جا بزنه و مدال رو صاحب بشه ولي اين دقيقا تازه اول شروع داستان "رالف خرابكاره" ...

محيط شكل‌گيري داستان و پرداختن به چنين شخصيتي (رالف خرابكار حتما بايد خرابكار باشه!) از بين همه شخصيت‌هايي كه قابليت پرداخت داشتن همه و همه نشان از جذابيت ايده داره كه مطمئن هستم چندين سال بابت شكل‌گيريش فكر شده. مخاطب (خودم) از ابتدا تا انتها در "ايده"‌ي انيميشن غرق ميشه چون اينقدر ايده تازه و بكر هستش كه در طول فيلم فقط انسان لذت مي‌بره و هيچ‌وقت خسته نميشه.
نمي‌دونم كار درستيه يا نه؟! ولي يه جورايي اين ايده‌ي "جان‌بخشي" به وسايل بازي كودكان من رو به ياد انيميشن معركه‌ي "داستان اسباب‌بازي‌ها" ميندازه؛اونجا هم ما وارد دنياي با جان و احساس "اسباب‌بازي‌ها" ميشيم كه اسباب‌بازي‌ها حسابي باعاطفه و متفكر هستند دقيقا شبيه شخصيت "رالف خرابكار" و يا "ونلوپ" و ...

انگار هميشه‌‌ "ديزني" رو يه سري بچه‌ي كم سن و سال ولي حرفه‌ايي و متخصص در امر توليد انيميشن اداره مي‌كنند چون طنز‌هاي كلامي و غير كلامي كاملا كنترل شده و بازي با كلمات كاملا بچگانه است. تفاوت اساسي كه در بيشتر كارهاي پيكسار و ديزني وجود داره دقيقا سر همين قضيه است پيكسار در اكثر كارهاش سعي ميكنه موقعيت‌هاي طنز و غيرطنز عام‌تري داشته باشه كه هر كسي در هر سن و سالي رو به واكنش وادار كنه ولي برعكس ديزني ساخته شده براي "دنياي كودكي" و "روياي كودكان". به همين خاطر كه شخصيت‌ها بيشتر اوقات بچگانه رفتار مي‌كنن يا تيكه‌هاي بچگانه بهم مي‌ندازن (يه سري چيزهايي در مورد پوشك و بوگندو و اينا ...) حتي اين قضيه روي هنرپيشه‌ايي كه صداپيشگي "رالف" رو برعهده گرفته تاثير گذاشته "جان سي.رايلي" به نظرم در هيچكدوم از كاراش اينقدر شيك و مودب و سالم ديالوگ نگفته بود!

رنگ و لعاب و جزئيات سكانس‌ها به شدت بالاست. مثلا در دنياي بازي "Sugar Rush" همه نوع شيريني با همه جور شكل و قيافه‌ايي وجود داره كه اصلا دوست ندارم جاي طراحش باشم چون مي‌دونم وقت طراحي و ساخت چنين چيزهايي با اون جزئيات غول‌آساش 10شماره به نمره‌ي عينكش اضافه شده!
انيميشن "رالف" اصلا براي مخاطب هدفش (كودك) در هيچ زماني از فيلم خسته‌كننده نيست اين يكي رو مطمئن هستم ولي براي امثال من (بزرگسالان) جاهايي از فيلم واقعا خسته‌كننده است مثل انتهاي فيلم كه اين نماها و صحنه‌هاي تعقيب و گريز شدت پيدا ميكنه و حسابي كش دار ميشه ...

سكانس‌هاي جالب زياد داشت و بايد يه ليست جداگانه از همش توي يه پست ديگه درست كنم ولي از همه بيشتر از سكانس روبه‌رو شدن "رالف خرابكار" با موقعيت دراماتيكي كه در حال اتفاق بود خوشم اومد وقتي كه بايد "رالف" تصميمش رو مي‌گرفت و نهايتا جمله‌ي جلسات هفتگي "شخصيت‌هاي منفي" رو تكرار كرد:

من بد هستم ... و اين (بد بودن) خوبه!
من هيچ وقت آدم خوبي نميشم و اين بد نيست ...
من نمي‌خوام كسي باشم به غير از ... خودم!

اميتاز: 7

پ.ن: قسمتي از فيلم يك موسيقي از "ريحانا" پخش شد كه مضموني +18 داشت ولي با زيركي در اين انيميشن جاش كرده بودن! واقعا تاسف برانگيزه! (بار اول كه گوش مي‌ديد زياد متوجه قضيه نيستيد ولي بعد از يكي دوبار قضيه متفاوت ميشه اونم با اين ديالوگ تكراري و زننده‌ي "ريحانا" : خفه شو و رانندگي كن!)

[justUnited]

بالاخره منم یه فیلم دیدم :Smiley35:

Strip Search

http://www.picoup.ir/images/87990177203187032107.jpg

Das Verhör (TV 2004) - IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0376215/)
کارگردان :Sidney Lumet

نویسنده:Tom Fontana

بازیگران:Maggie Gyllenhaal -Glenn Close


این فیلم به عواقب حادثه 11 سپتامبر می پردازه بخصوص نقش دولت در شستشوی افکار جامعه و ایجاد ترسی عمومی در میان مردم به منظور هرگونه بهره برداری سیاسی یا غیره. در واقع این اثر یک کار تلویزیونی هست برای کانال HBO

مدت زمان اصلی فیلم 120 دقیقه بود اما ظاهرا بنا به دلایلی کوتاه شده و نسخه ای که پخش شد و من دیدم 1 ساعت است.

شروع فیلم چیزی شبیه آغاز سریال هوملند است با سخنان پراکنده مردم و رئیس جمهور وقت .

و اولین نمای فیلم کلاس درسی است که با سوال استاد از دانشجویان و یا در واقع از بیننده پرسیده میشود آغاز میگردد.

اگر دولت بخواهد برای یک روز تمامی حقوق شهروندی را از شما بگیرد و در ازای آن تمامی تروریستهای دنیا را شکست دهد شما می پذیرید ؟ حال اگر بگوید برای همیشه اینکار را خواهد کرد شما در ازای آن حاضرید چه مدت از حقوق انسانی خود دست بکشید؟

یک هفته ؟ یک ماه یک سال؟ تمام عمر؟

اما ماجرای اصلی فیلم با بیان دو داستان موازی و تقریبا قرینه شروع می شود. با بازداشت زنی امریکایی در چین و به موازات آن دستگیری مردی از خاورمیانه توسط دولت امریکا در این کشور.

در ادامه ما با روند بازجویی این دو با پرسش و پاسخ های یکسانی روبرو میشویم . در اینجا هدف کارگردان ازاین کار تلقین حسی دوگانه در بیننده بخصوص نوع امریکایی اش میباشد که چگونه میشود در برابر یک مظنون به تروریسم خاورمیانه ای ویک امریکایی تفاوت ایجاد کرد.

نقطه اوج این فیلم زمانی است که بازجویان از متهمین درخواست برهنه شدن در برابر انها را میکنند در این زمان اولین سوالی که به ذهن من رسید این بود که این بازیگران چگونه با فداکاری حاضر به اجرای چنین سکانس های سخت و تحقیر آمیزی شدند

و چه هدف بزرگی در ذهن داشتند که تن به چنین حقارتی در برابر دوربین دادند هر چند که فقط بازی بود ولی به جرات میشود گفت یکی از سخت ترین سکانس ها برای هر بازیگریست. و هر دوی انها به خوبی ازپس آن برآمدند.

تازه این آغار جنگ روانی بازجو علیه متهم است که با سوالات و درخواست های نابجا سعی در شکستن شخصیت متهم دارد.

Maggie Gyllenhaalدر این فیلم یکی از بهترین اجراهای خود را به نمایش میگذارد وسکانسهای همراه با برهنگی را با صبوری اجرا میکند.:Smiley19:

فضای فیلم بسیار شبیه دیگر شاهکار کارگردان دوازده مرد خشمگین میباشد که جلوه امروزی تری را به خود گرفته و در نهایت اینکه :

در انتقاد از فیلم من چیزی برای گفتن ندارم چون جدای از اینکه نسخه ای که من دیدم نسخه اصلی نبود به طور واضح هدف کارگردان بیش از ساختن یک کار هنری- تاثیر بر مخاطب و باز کردن پنجره ای متفاوت با آنچه که دولت در برابر او قرار میدهد بود.

امتیاز من : 7

[Irag]

Never Let Me Go 2010

http://www.picoup.ir/images/39545436548856674874.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (www.imdb.com/title/tt1334260)

داستان: "كثي ايچ" و "تامي" و "روث" 3جواني هستند كه در مركزي به نام "هارلشيم" تربيت و بزرگ شده‌اند مركزي كه بچه‌هاي بي‌سرپرست را تحت مراقبت شديد بهداشتي و رواني و امنيتي قرار مي‌دهد تا در وقت مقتضي براي اهداي عضو آماده باشند و به مراكز اهداي عضو معرفي مي‌شوند! ماجراي زندگي اين 3 جوان به عنوان نمونه‌ايي از صدها بچه‌ايي كه در "هارلشيم" پرورش پيدا كرده‌اند روايت مي‌شود ...

روايتي كه دقيقا متوجه نيستم واقعي است يا تخيلي! ولي آنقدر تلخ است كه فقط يك اعصاب پولادي تا آخر فيلم دوام خواهد آورد! فيلم توسط شخصيت اولش يعني "كثي ايچ" روايت مي‌شود دختر جواني كه رابطه‌ايي محبت‌آميز و عاشقانه با "تامي" از دوران نوجواني برقرار كرده ولي اين رابطه توسط صميمي‌ترين دوستش "روث" بهم ميخوره. فيلم در 3فصل روايت ميشه فصل اول يا بخش اول دوره‌ي اقامت در مدرسه‌‌ي هارلشيم است و فصل دوم در روستاي كاتيچ اتفاق ميفتد و بخش پاياني هم با عنوان "مرگ" در شهر و بيمارستان اهداي عضو به اتمام مي‌رسد.

فيلم همانطور كه موضوع بسيار تلخي دارد روايتش هم تلخ و گزنده است؛مثلا: ماجراي "حسادت روث" و "تصاحب عشق و محبت بين تامي و كثي توسط "روث" و افشا شدن توهم بودن اين طرز فكر كه شايد تشكيل يك زندگي به سبك دو تا زوج واقعي و مطرح كردنش با پذيرنده‌هاي عضو كمي باعث تاخير در انجام عمل و اهداي عضو شود مثلا براي فقط 2 سال ..." و تا آخر هم اين تلخ‌كامي ادامه پيدا مي‌كند و در اين زمينه با كسي شوخي ندارد!

بلاتكليفي و نااميدي و جهالت (به معناي ندانستن) 3 شخصيت اصلي آنقدر پر رنگ است كه حسابي عذاب‌آور شده ... بازي 3 جوان بازيگر خيره‌كنندست و به نظرم تنها نكته‌ي مثبت فيلم هم همين قضيه است.

امتياز: 5

[Headache]

Never Back Down


http://www.picoup.ir/images/02221382996104725343.jpg

خلاصه داستان:
داستان پسری (تیلر) که بعد از فوت پدرش در تصادف رانندگی رخت و بار بنه رو جمع میکنن و کوچ میکنن به یه شهر جدید، اما این جابجایی کمکی به رفع دغدغه ها و مشکلات خانوادگیش نمیکنه و علاوه بر اونا با مشکلات جدید و تازه ای تو کالجش مواجه میشه، اون میره به یه باشگاه تا نحوه درست مبارزه رو یاد بگیره اما تو این مسیر با کش و قوس های فراوونی روبرو میشه...


حرف من:
اگه از دیدن فیلم های معناگرا و ترسناک و سبک های متفاوت خسته شدید و دنبال یه فیلم با داستان روتین می گردید من Never back down رو بهتون پیشنهاد میکنم. داستان فیلم همون داستان همیشگی عاشق پیشگی پسر جوان و سبز شدن پشت لبش و درگیر شدن با اوباش و گردن کلفت های مدرسه است، اما بنظر من این فیلم نسبت به نسخه های مشابه قوی تره، تقریبا صحنه های پرت و کسل کننده نداره و از اولین تا آخرین دقیقش رو حساب برنامه ریزی شده.
صحنه های مبارزه فیلم هم خیلی عالی بازی و تدوین شده، در یک کلام از دیدنش ضرر نمی کنید و میتونه اوقات فراغتتون رو پر کنه اگه اهل فیلم های بزن بزن باشید.


امتیاز: 6

[Irag]

Contagion 2011

http://www.picoup.ir/images/50909469563991219602.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1598778)

داستان: ماجراي حمله‌ي يك ويروسي كه كوچكترين تماس بين انسان‌ها باعث انتقال اين ويروس ميشه و در عرض كمتر از 1 روز جان هر انساني رو مي‌گيره و حالا دانشمندان و سازمان‌هاي جهاني هر كدوم در تلاش هستند تا با توليد يك دارويي جلوي انتقال اين ويروس رو بگيرند اما ...

همانطور كه داستان تكراريه اجرا و روايت داستان هم تكراريه و بدتر از تكراري بودنش اينكه يه خروار بازيگر درجه يك در فيلم وجود داره كه هيچ ايده و هيچ اتفاق تازه‌ايي با حضورشون در فيلم به وجود نمياد! يعني اينكه اگه يك سري بازيگر درجه دوم و يا سوم هم جاي اين عزيزان بازي مي‌كردند فرق چنداني نداشت! (احساس مي‌كنم اين تعداد صلواتي توي فيلم بازي كردن يا به اعتبار اسم و رسم كارگرداني مثل "سودربرگ") ...

ليست بازيگران رو يه نگاه چند ثانيه‌ايي بندازيد:

Matt Damon
Kate Winslet
Jude Law
Marion Cotillard
...

يكي از خوبي‌هاي اين فيلم اينكه كاملا با استاندارد‌هاي صداوسيما براي پخش هماهنگه و به نظرم اصلا بهترين گزينه است چون در كمترين فيلمي ميشه اين همه بازيگر رو كنار هم پيدا كرد و مشكلي براي پخش هم نباشه.
مي‌دونيد از چه چيز فيلم خوشم اومد؟! تنها از اون قسمتي كه "میچ" با دخترش توي خونه جشن گرفته بودن و موسيقي زيباي گروه U2 ترك All I Want Is You رو گوش مي‌دادن!

امتياز: 4

[Irag]

The Gruffalos Child 2011

http://www.picoup.ir/images/27438219566847017972.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (www.imdb.com/title/tt2132486)

داستان: ماجراي موجودي تخيلي است به نام "گروفالوي كوچك" كه پدرش او را از رفتن به جنگل با تعريف يك قصه‌‌‌ي وحشتناك از يك موجود بسيار خطرناكي كه در جنگل زندگي مي‌كند با نام "موش بزرگ بد" مي‌ترساند ولي "گروفالوي كوچك" براي روبه‌رو شدن و ديدن حقيقت داستان پدرش در تاريكي شب و زماني كه پدرش در خواب است راهي جنگل مي‌شود تا با چشمان خودش "موش بزرگ بد" را ببيند ...

در حقيقت "گروفالويي" وجود ندارد بلكه اين گروفالو نيز همانند همان شخصيت "موش بزرگ بد" موجودي تخيلي است و زاده‌ي تخيل مادر دو سنجاب بازيگوش و كوچك است كه مادرشان براي برطرف كردن ترس دو بچه‌ي نازنينش آن را شخصيت اول داستانش مي‌كند! تا دفعه‌ي بعد و بعدتر به محض روبه‌رو شدن با يك جاي پاي درشت (به اندازه‌ي جاي پاي يك گروفالوي بزرگ!!) ترس قدرت تفكرشان را مختل نكند ... (تقريبا همه‌ي داستان رو تعريف كردم)

انيميشني تقريبا 30دقيقه‌ايي كه اجرايي خيلي خيلي ساده دارد كه تقريبا از هيچ ايده‌ي تازه‌ايي براي بيان قصه‌اش استفاده نمي‌كند ... ولي در مورد موسيقي وضعيت كاملا برعكسه چون حسابي موسيقي دلچسب و گوش‌نواز است.
يك انيميشن نمادين و شعاري كه به اندازه‌ي روايت‌كردن يك قصه براي بچه‌هاي 4 يا 5 ساله ساده و ابتدايي است.

اميتاز: 4

[MIPERB]

خب دوتا شاهکار دیدم یکی خنده دار
اولیش فیلم LEON
http://up.paezaan.com/images/83701460328323936231.jpg (http://up.paezaan.com/)
داستان در مورد یه مرده ادمکشیه که کمک میکنه به دختره که انتقام میگیره
خب فیلم بسیار زیبایی بود
عجیب بود نامزد اسکارم نشده بود :Smiley10:
بازی جین رنو و گری اولدمن محشر بود مخصوصا گری اولدمن
نمره 9 از 10

فیلم بعدی HANGOVER بود
http://up.paezaan.com/images/46796421359368032265.jpg (http://up.paezaan.com/)
ایده ای خلاقانه برای اولین بار که از روی این مجموعه مسافران و فیلم همه چی ارومه اسکی رفته :Smiley15:
اون ببر و قضیه ازدواج خیلی باحال بود
نمره 5 از 10

فیلم بعدی شاهکار امسال BRAVE
http://up.paezaan.com/images/09557119003371075043.jpg (http://up.paezaan.com/)
همه چی عالی
سوزه جدید
خرسه و جادوگره خیلی باحال بودند
حتما این انیمیشن را با دوبله ببینید
نمره 10 از 10

[Bill The Butcher]

The Perks of Being a Wallflower (2012)


"بيا با هم ديوانه باشيم"


http://www.picoup.ir/images/16829001341344343169.jpg



فيلم با يك پلات ساده و به نظر تكراري شروع ميشه. يك پسر خجالتي و كم حرف كه داره پاي به دبيرستان ميگذاره و نگراني هايي بابت مشكلات در سر راهش به عنوان يك سال اولي شبه نرد در دبيرستاني پر از بولي هاي بيرحم داره. اما موضوع و محتواي فيلم بسيار فراتر از اينه.
اونچه كه در درجه اول من رو به فكر وا ميداره مسائلي ست كه كودكان و نوجوانهاي امروزه (بطور خاص در امريكا و بطور كلي در دنيا) مي تونن باهاش دست به گريبان باشن. نسلي كه از هر نظر در مقابل خطرهاي مختلفي مثل تعارضات جنسي چه واقعي و چه در قالب چيزهايي كه در مدياهاي مختلف در دسترشونه، مواد مخدر، نقش كمرنگ خانواده و فاصله گرفتن نوجوانها در كلوني هاي خودشون از خانواده آسيب پذيرند. آسيب هايي كه اين قشر از جامعه در مواجهه با اين بحران ها مي بينه به مراتب از موارد مشابه در سنين بالاتر اثرات ويرانگر بيشتري داره. و فيلمساز اين انتقاد رو مطرح ميكنه كه چرا نسلي كه هنوز براي مشكلات زندگي اماده نيست توسط خانواده ها و جامعه درون زندگي پرتاب ميشه.

چارلي در فيلم "مزاياي گوشه گير بودن" پسريست از اين نسل. ما تقريباً تا انتهاي فيلم دليل اين نوع رفتار و گرفتاريهاي روانيش رو نمي دونيم و فيلم بصورت خيلي ملايم و سربسته تنها در فصل انتهايي به ما ميگه كه او در كودكي مورد تعارض جنسيه كسي از اقوامش قرار گرفته كه از قضا چارلي خيلي دوستش داره. اون براي كمك به خودش وارد جمع دوستي ميشه كه هر كدوم مثل خودش مشكلات خاص خودشونو دارن. از سام گرفته كه از قضا اون هم قرباني يك سواستفاده جنسي بوده، پاتريك كه به عنوان يك پسر همجنس گرا مسائل خودش رو داره، مري اليزابت، آليس كه دزدي ميكنه و ...كه هر چند فيلم كمتر از كتاب به اونها پرداخته اما هركدوم درگيريهاي خودشون رو دارن و وقتي در قالب يك گروه قرار مي گيرند بازهم شرايط آسون تر نميشه. چرا كه فيلم معتقده بحرانهاي اين دوره وقتي تموم ميشه كه اين دوره تموم بشه.

فيلم علاوه بر بازي خوب بازيگرهاي جوونش در خلق واقعي و طبيعي روابط اونها هم بسيار موفق بوده بنحويكه اصلا با يك فيلم تين ايجري اشتباه گرفته نميشه.
يكي از جالب ترين كارهاي فيلمساز كارهايي ست كه با نور در فيلم انجام داده كه چنتا نمونش رو براتون گذاشتم.


http://www.picoup.ir/images/59681000409517862002.jpg
http://www.picoup.ir/images/94224679194162394022.jpg
http://www.picoup.ir/images/85300361943189266566.jpg
http://www.picoup.ir/images/65108686914440054221.jpg
http://www.picoup.ir/images/41698520922709713353.jpg
http://www.picoup.ir/images/53815422746242530576.jpg
http://www.picoup.ir/images/35960103400633912226.jpg
http://www.picoup.ir/images/27398213530872275490.jpg
http://www.picoup.ir/images/66805489508870498766.jpg
http://www.picoup.ir/images/83897350581082636720.jpg

استفاده از منابع نور در پشت سر بازيگرها و بوجود حالتهاي فرشته وار از اونها و همينطور تاريك و روشن كردن همزمان برخي نماها علاوه بر اينكه از نظر بصري جالبه، حسي رويا گونه و شعر مانند به كل فيلم داده و به نظر من يك موضوع سياه و تاريك رو به شدت براي بيننده لطيف و قابل تحمل كرده.

در نهايت مي تونم بگم در سالي كه تهيه كننده هاي هاليوود در سرمستي فروش فوق العاده فيلمهاي گيشه ايشون به سر ميبرن و فيلمهاي ضعيف و مصنوعي مثل آرگو، سيلور لاينينگ پلي بوك، لينكلن و ...در جشنواره ها جايزه ها رو درو مي كنند واقعاً تاسف مي خورم چرا دو تا از بهترين فيلمهايي كه امسال ديدم يعني قلمرو طلوع ماه و همين فيلم حاضر انقدر محجور موندند.

نمره من به اين فيلم 8

دانلود فيلم (http://tvworld.info/thread2292.html#post101729)

[Achillies]

The Perks of Being a Wallflower (2012)


"بيا با هم ديوانه باشيم"





فيلم با يك پلات ساده و به نظر تكراري شروع ميشه. يك پسر خجالتي و كم حرف كه داره پاي به دبيرستان ميگذاره و نگراني هايي بابت مشكلات در سر راهش به عنوان يك سال اولي شبه نرد در دبيرستاني پر از بولي هاي بيرحم داره. اما موضوع و محتواي فيلم بسيار فراتر از اينه.
اونچه كه در درجه اول من رو به فكر وا ميداره مسائلي ست كه كودكان و نوجوانهاي امروزه (بطور خاص در امريكا و بطور كلي در دنيا) مي تونن باهاش دست به گريبان باشن. نسلي كه از هر نظر در مقابل خطرهاي مختلفي مثل تعارضات جنسي چه واقعي و چه در قالب چيزهايي كه در مدياهاي مختلف در دسترشونه، مواد مخدر، نقش كمرنگ خانواده و فاصله گرفتن نوجوانها در كلوني هاي خودشون از خانواده آسيب پذيرند. آسيب هايي كه اين قشر از جامعه در مواجهه با اين بحران ها مي بينه به مراتب از موارد مشابه در سنين بالاتر اثرات ويرانگر بيشتري داره. و فيلمساز اين انتقاد رو مطرح ميكنه كه چرا نسلي كه هنوز براي مشكلات زندگي اماده نيست توسط خانواده ها و جامعه درون زندگي پرتاب ميشه.

چارلي در فيلم "مزاياي گوشه گير بودن" پسريست از اين نسل. ما تقريباً تا انتهاي فيلم دليل اين نوع رفتار و گرفتاريهاي روانيش رو نمي دونيم و فيلم بصورت خيلي ملايم و سربسته تنها در فصل انتهايي به ما ميگه كه او در كودكي مورد تعارض جنسيه كسي از اقوامش قرار گرفته كه از قضا چارلي خيلي دوستش داره. اون براي كمك به خودش وارد جمع دوستي ميشه كه هر كدوم مثل خودش مشكلات خاص خودشونو دارن. از سام گرفته كه از قضا اون هم قرباني يك سواستفاده جنسي بوده، پاتريك كه به عنوان يك پسر همجنس گرا مسائل خودش رو داره، مري اليزابت، آليس كه دزدي ميكنه و ...كه هر چند فيلم كمتر از كتاب به اونها پرداخته اما هركدوم درگيريهاي خودشون رو دارن و وقتي در قالب يك گروه قرار مي گيرند بازهم شرايط آسون تر نميشه. چرا كه فيلم معتقده بحرانهاي اين دوره وقتي تموم ميشه كه اين دوره تموم بشه.

فيلم علاوه بر بازي خوب بازيگرهاي جوونش در خلق واقعي و طبيعي روابط اونها هم بسيار موفق بوده بنحويكه اصلا با يك فيلم تين ايجري اشتباه گرفته نميشه.
يكي از جالب ترين كارهاي فيلمساز كارهايي ست كه با نور در فيلم انجام داده كه چنتا نمونش رو براتون گذاشتم.

تصاوير


استفاده از منابع نور در پشت سر بازيگرها و بوجود حالتهاي فرشته وار از اونها و همينطور تاريك و روشن كردن همزمان برخي نماها علاوه بر اينكه از نظر بصري جالبه، حسي رويا گونه و شعر مانند به كل فيلم داده و به نظر من يك موضوع سياه و تاريك رو به شدت براي بيننده لطيف و قابل تحمل كرده.

در نهايت مي تونم بگم در سالي كه تهيه كننده هاي هاليوود در سرمستي فروش فوق العاده فيلمهاي گيشه ايشون به سر ميبرن و فيلمهاي ضعيف و مصنوعي مثل آرگو، سيلور لاينينگ پلي بوك، لينكلن و ...در جشنواره ها جايزه ها رو درو مي كنند واقعاً تاسف مي خورم چرا دو تا از بهترين فيلمهايي كه امسال ديدم يعني قلمرو طلوع ماه و همين فيلم حاضر انقدر محجور موندند.

نمره من به اين فيلم 8

دانلود فيلم
من هم همین الان این فیلم رو دیدم.
آقا مصطفی توضیحات کامل رو درباره ی فیلم داده پس من دیگه نمیگم.
فقط اینو بگم که یکی از بهترین فیلم هاییه که تا حالا دیدم.خیلی تاثیر گذاره.
این بازیگر نقش چارلی خیلی عالی بازی کرده.در واقع همه ی بازیگر ها به نحو احسن کارشون رو انجام دادن.
نمره ی من 9 از 10

[[JOKER]]

فيلمهاي ضعيف و مصنوعي مثل آرگو، سيلور لاينينگ پلي بوك، لينكلن و
really?lincoln?
آرگو و سیلور لاینینگ رو که موافقم ولی لینکلن؟! فقط چون خیلی خشکه شده ضعیف و مصنوعی؟ سخنرانی پادشاه هم لابد آشعال بود؟ :Smiley36:

[Bill The Butcher]

;108152']really?lincoln?
آرگو و سیلور لاینینگ رو که موافقم ولی لینکلن؟! فقط چون خیلی خشکه شده ضعیف و مصنوعی؟ سخنرانی پادشاه هم لابد آشعال بود؟ :Smiley36:
سخراني پادشارو نديدم واسه همين نظري ندارم... اما لينكلن چي داشت واقعا؟

[Irag]

Barbara 2012


http://www.picoup.ir/images/92563446315463487390.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (www.imdb.com/title/tt2178941)

داستان: "باربارا" پزشكي كه توسط دولت آلمان شرقي از "برلين" به يك درمانگاه روستايي تبعيد شده است او با كمك مردي كه حسابي دوستش دارد نقشه‌ي يك فرار به كشور "دانمارك" را مي‌كشد و ...

دروغ نمي‌گم اين دومين فيلمي است كه از كشور آلمان تماشا مي‌كنم ولي اولين فيلمي كه ديدم آنقدر مبتذل و روشنفكرانه بود كه حتي از بردن اسمش پرهيز مي‌كنم! ولي "باربارا" برعكس، فيلمي با قدرت و شريف بود كه صد بار هم خواستيد اسم فيلم رو تكرار مي‌كنم.

داستان "باربارا" جوري پيش ميره كه بايد بين دو عشق و دو محبت و بين خودخواهي و ازخودگذشتگي يكي را انتخاب كند. دو عشقي كه هيچكدام ظاهرا مادي نيستند دو مردي كه واقعا محبت آميز برخورد مي‌كنند و "باربارا"ي خشك و جدي را واقعا دوست دارند. فيلمي قهرمان محور ولي به سبكي نو و خودموني‌تر و طبيعي‌تر. قهرماني كه تنها فرقش با من و شما اينكه او "پزشك" است و ما به احتمال 50درصد مشغول يه شغل ديگه يا محصل! خلاصه اينكه "باربارا" هم مثل من و شماست و فقط با يك تصميم شجاعانه‌ايي كه ممكن است هر كسي چنين تصميمي بگيرد قهرمان فيلم مي‌شود.

لحن و ريتم فيلم همگي كند و سنگينه يه چيزي شبيه شخصيت خود "باربارا"يي كه مرموز و خشك و جدي با اطرافيانش برخورد مي‌كند. تازه‌واردي (منظور بارباراست) كه با روستا غريبه است و هيچ تلاشي هم براي ارتباط برقرار كردن با اطرافيانش ندارد. و تعريف دقيق‌ترش اينكه اصلا از اين وضع بيشتر رضايت دارد تا اينكه با كسي ارتباط برقرار كند حتي مرد جواني كه همكار اوست را با جواب‌هاي منفي و تلخ و گزنده از خود دور مي‌كند. فيلم 1ساعت و 40 دقيقه است ولي مثل تماشاي دو فصل سريال "مدمن" پيش ميره!
فيلم با صبر و حوصله شخصيت‌ها را يكي يكي كنار هم قرار مي‌دهد و اصلا دستپاچه نمي‌شود خب البته شخصيت چندان پيچيده و آنچناني به غير از خود "باربارا" وجود ندارد ولي به هر حال زياد مخاطب را سردرگم نمي‌كند.

سرد و بي‌روح بودن فيلم من رو ياد فضاي فيلم "عشق" هانكه انداخت تا اونجايي كه بخاطر دارم فقط در دو صحنه از فيلم نمايي از لبخند ديدم يكي زماني است كه باربارا به آرامي اولين مريضش "استلا" را درمان مي‌كند و هر شب براي او كتاب مي‌خواند و در آخر زماني كه استلا دوباره به بيمارستان برمي‌گردد (سكانس پاياني). باتوجه به اينكه فيلم در دهه 80 آلمان اتفاق ميفتد انتقادي يواش و ملايم هم به وضعيت نابهنجار آن دوره دارد زماني كه يك كشور با يك ديوار به دو قسمت تقسيم شده بود (آلمان شرقي و آلمان غربي) و اين كار رو با نمايش شخصيت "استلا" تكميل مي‌كند.
به نظرم يكي از نقاط قوت فيلم به خاطر طرز روايت كردنش عدم استفاده از "موسيقي" است. فقط در يك سكانس هست كه ما صداي "پيانو"ي باربارا رو مي‌شنويم كه اين صدا هم قسمتي از فيلمه و جزو خارجي نيست. همه چيز حتي در اين قسمت هم رئال و طبيعيه.

اگر واقعا يك بيننده‌ي صبور هستيد و به دنبال هيجان و لذت افراطي نيستيد (من خودم هستم) اين بهترين گزينه براي تماشاست به چند علت يكي اينكه مليت فيلم (آلمان) شايد براتون تازگي داشته باشه و ديگه اينكه موضوع و محتواي فيلم "انساني" و آرامش دهنده است و حتي يك ري‌اكشن و يا اتفاق غيرقابل تصور و غيرعادي در فيلم وجود ندارد.

امتياز: 6

[Irag]

Afro Samurai Resutection 2007

http://www.picoup.ir/images/58339016204606821965.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1265998)

داستان: ماجراي يك سامورايي سياه‌پوست (آفريقايي) صاحب "هد بند شماره‌ي يك" است كه از اجتماع دوري ميكنه تا در معبد و خانه‌ي خودش و در كنار مقبره‌ي پدرش كه او نيز يك سامورايي بوده با تراشيدن مجسمه‌هاي چوبي آرامش پيدا بكنه ولي "سيو" با همكاري برادرش (جينو) او را غافلگير مي‌كنند و نهايتا هد بند شماره‌ي يك و همچنين قسمتي از جمجمه‌ي جسد پدرش را مي‌دزدند و او را تهديد مي‌كنند كه بايد براي پس‌گيري جسد پدرش "هد بند" شماره‌ي دو را پيدا كند ولي اين تازه آغاز ماجراست ...

داستان اين انيميشن دقيقا از وسط يك اتفاق و وسط يك قصه شروع ميشه چون اين نسخه 2 و يه جورايي اپيزود دوم ماجراي "افرو سامورايي" است. يه چيزي تقريبا شبيه فيلم‌ "ارباب حلقه‌ها" كه 3 قسمت ساخته شد يا هابيت كه تازه قسمت اولش پخش شده تا آينده كه قراره مثل اينكه در 2 قسمت ديگه هم ادامه پيدا ميكنه. به همين خاطر خيلي از مسائل حل شده است و يه سري سوالات در قسمت قبل جواب داده شده مثل اينكه چرا اين سامورايي سياه‌پوسته؟! يا چرا هر جا پا ميزاره همه ازش دوري مي‌كنند؟! اگه قهرمان قصه‌ي ماست چرا مردم عادي و مستضعف و فقير از او متنفر هستند؟! و علت دشمني "سيو" چيه؟! يا چرا "افرو" بايد چنين بلايي سر رفقاي صميمي‌اش بياره؟! همه‌ي اين سوالات بعد از ديدن اين نسخه براي مخاطب پيش مياد.

هيچ نتيجه اخلافي براي مخاطب نداره جز اينكه يك قهرمان دوست نداشتني كم حرف و عبوس با يك مرام خاصي كه هيچ‌وقت آرامش ندارد و در اكثر اوقات هم به خشونت متوسل مي‌شود به موفقيت ميرسه يه داستان شخصي براي شخص تيم سازنده است كه از اول تا آخر قصه‌ي فيلم و همچنين از نتيجه‌ي نهايي‌اش فقط خودشون لذت مي‌برنن. و در آخر ميگن: "آخيي! بالاخره ساختيمش! ..."
وقتي پشت يك اثر سينمايي آدمي به نام "RZA" باشه معلومه كه اون كار يه رابطه‌ايي با مرام و خصلت "شرقي – سامورايي" داره. رپري كه تا به حال در فيلم “Ghost Dog” و يا "بيل را بكش" هم مستقيم و غيرمستقيم حضور داشت و در هر دو فيلم باز هم ماجراي شمشير است و رفتارها و قانون‌هاي عجيب و غريب سامورايي‌ها!

تلفيق موسيقي رپ با قوانين سامورايي و مبارزه با شمشير يك سياه‌پوست چشم درشت و استفاده از سبك انيميشني ژاپني همه اتفاقات جديد و تازه‌ايي بود كه تا به حال تجربه نكرده بودم. ريتم تند و اشعار و بيت كوبنده‌ي استاد RZA و گروه پرطرفدارش "وو تانگ" با ري‌اكشن‌هاي اغراق‌شده و شلوغ به همراه استيل ژاپني كار و خشونت بي‌حد و مرز به سبك خشونت آثار تارانتينو همه يك محيط لذت‌بخش و پر انرژي در اختيار مخاطبش ميذاره ...

اين انيمه آنقدر ريتمش تند و بي‌مقدمه هم هست كه زياد سر شخصيت‌پردازي و توضيح و تعريف شخصيت‌ها وقت تلف نميكنه. فقط تنها نكته‌ي مثبت فيلم سر قضيه‌ي شخصيت‌پردازي، حضور "رفيق افروست" كه يك شخصيت طناز و پر سر و صداست كه از اول تا آخر فيلم با لحن بي‌نظير صداپيشه‌اش در حال جك گفتن و رفتن توي مخ "افروست" گاهي اوقات اون رو تشويق ميكنه و گاهي اوقات بهش فحش ميده و گاهي اوقات به جاي كمك كردن به رفيقش فرار ميكنه و هيچ‌وقت هم تاثيري در قصه‌ نداره مثل يه شخصيت مجزاست كه از يه انيميشن ديگه وارد داستان "افرو سامورايي" شده!!! حتي در قسمتي از اين انيمه تير ميخوره و در جا ميميره ولي باز در ادامه صحيح و سالم باز پيداش ميشه ... براي شكستن فضاي پر غم و غصه‌ي انيمه تا حدودي كمك ميكنه ولي به حدي فضاي اين انيمه خشن و سنگين و ماتم‌زده است كه چرت‌وپرت گرفتن‌هاي رفيق افرو هم موثر نيست!

موسيقي "هيپ‌-***" حرف اول رو در اين انيميشن ميزنه كه خوب براي اونايي كه از اين سبك منتفر هستند زجرآوره و براي اونايي كه عاشقش هستند معركه.
يك نكته‌ي مهم ديگه اينكه اين انيميشن يك سريال بلند هم به همين نام و عنوان و به همين سبك داره كه براي فهم بهترش ديدن اون سريال هم پيشنهاد ميشه. كه اين سريال هم در اصل از روي يك كميك استريپ "افرو سامورايي" ساخته شده.نمونه‌ي چنين كاري براي سريال "خانواده سيپسون‌ها" هم افتاده اونم تا اونجايي كه بخاطر دارم يه فيلم سينمايي ازش ساختن!

پيشنهاد ميكنم بالاترين كيفيت ممكن رو دانلود كنيد چون سبك انيميشن و رنگ‌آميزي تيره و تارش فقط در يك نسخه‌ي باكيفيت لذت‌بخشه و گرنه هيچ لذتي از تصوير نمي‌بريد! اگر هم دوست نداريد انيميشن نگاه كنيد و يه سر به بازار بزنيد يك نسخه از بازي جذابش رو بخريد كه كلي از اين انيمه لذت بخش‌تر هم هست.

امتياز: 6

پ.ن: يك توضيح كوچك در خصوص عنوان بازي »» "افرو (Afro) يك مدل مو است. اگه موهاي مجعد داشته باشيد و آنها را از ته بزنيد و يكي دو سال به آنها كار نداشته باشيد و فقط بگذاريد كه رشد كنند و سراغ هيچ آرايشگري هم نرويد صاحب مدل موي افرو مي‌شويد. يك حجم بزرگي كروي و اسكاچ مانند كه تمام سر و كله شما را گرفته است. سياه پوستان مستعد براي داشتن اين مدل مو هستند." (نشريه‌ي دنياي بازي،شماره49،صفحه 10)

پ.ن: اين انيمه براي خودم و خودتون پيشنهاد ميشه براي بچه ها و نوجوون‌ها اصلا! براي اونا همون كارهاي ديزني و پيكسار كافيه.

[Irag]

Extremely Loud and Incredibly Close 2011


http://www.picoup.ir/images/07353137013292852957.jpeg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (www.imdb.com/title/tt0477302)

داستان: "اسكار" پسري ده ساله است كه پدرش را در حادثه‌ي 11 ستامبر از دست داده. او در بين وسايل پدرش پاكتي پيدا مي‌كند كه فقط با عنوان "Black" نامگذاري شده و داخلش يك "كليد" است كه معلوم نيست براي كدام قفل و كدام جعبه طراحي شده. "اسكار" به دنبال قفلي است كه هم با نام "Black" روي پاكت و هم با يك "قفل" سازگار باشد او سرتاسر شهر نيويورك را براي پيدا كردن معماي پدرش جست‌وجو مي‌كند ...

از آنجا كه اين قصه و حكايت خلاصه شده‌‌‌ي بالا، اقتباسي از يك كتاب به همين نام "به شدت بلند و خيلي نزديك" و من هم اين كتاب را نخواندم نمي‌توانم درخصوص بهتر و با بدتر بودن اقتباسش و تاثيرگذاري يكي از اين دو تا (فيلم يا كتاب) اظهارنظر بكنم. داستان موضوعي ملي و عاطفي داره و يكي از بزرگترين فجايعي كه تا به حال براي مردم آمريكا اتفاق اتفاده رو بررسي ميكنه. به نظر من يكي از بي‌سياسي‌ترين! و احساسي‌ترين روايتي كه مي‌شد از اين حادثه ارائه داد. نگاهي جديد و جزئي درخصوص فقط يك خانواده از آن تعداد بيشمار خانواده قرباني (به درك!) كه واقعا بينظير از كار درآمده. داستان علاوه بر اينكه ماجراي اسكار است و قفل و كليد و آن پيرمرد مستأجر و خانم و آقاي "بلك" ولي مي‌توان گفت يه‌جورايي داستان مربوط است به آن مردي كه وقتي ساختمان‌هاي دوقلو آتش گرفت خودش را از آن ارتفاع به پايين پرت كرد ...
اين فيلم واقعا يك نمونه‌ي پيشرفته و قصه‌گوست براي موضوع و اتفاقي با چنين زخامت ملي – سياسي!. يك نگاه جديد كه دقيقا نمي‌دانم از نويسنده كتاب بايد تعريف كنم يا كارگردان و فيلمنامه‌نويسش. يك الگو براي كارگردان‌هاي وطني كه متوجه‌ي دقت و اهميت اتفاقات ملي باشند.

جزئيات داستانيه بسيار زياد و زيبايي داره كه حسابي سرگرم‌كننده هستند و 2ساعت و 10دقيقه‌ي فيلم رو واقعا آسون مي‌كنند. مثل شمارش دروغ‌ها توسط "اسكار" كه به عدد 64 ميرسه يا رابطه‌ي او با پيرمردي كه مستأجر خطابش ميكنه و مشخصات شخصيتي پيرمرد كه هيچ‌وقت حرف نمي‌زنه براي ارتباط برقرار كردن با اسكار از دفترچه و نوشتن توي اون استفاده ميكنه و سوالاتي كه ميشه با يه دونه "NO" و "YES" جواب داد رو با كف دستش پاسخ ميده و صداي پدر اسكار كه در 6 پيغام روي تلفن براي آخرين بار با پسرش نجوا ميكنه! {يكي از تلخ‌ترين ايده‌هاي فيلم بود** و يا ماجراي تخيلي وجود منطقه‌ي ششم در شهر نيويورك كه پدر اسكار برايش تعريف ميكنه و تا آخر فيلم اين ماجراي فرعي ادامه داره و در آخر هم تصاوير اون مردي كه زمان آتش گرفتن برج‌هاي دوقلو خودش را از بالاي برج به پايين پرت ميكنه كه "اسكار" اعتقاد داره اون پدرشه و ...

سكانس‌هاي به شدت احساسي و عاطفي و پر درد و رنج وجود داره: مثل زماني كه "اسكار" از زير در به مادرش ابراز علاقه ميكنه و يا زماني كه "اسكار" براي اولين بار از لحظه‌ايي حرف ميزنه كه پيغام ششم پدرش را شنيد و يا ماجراي تكرار جمله‌ي پدرش: "تو اونجايي؟!" ولي خب يه كارگردان خوبي مثل "استفن والدري" سازنده‌ي دو اثر گردن كلف "ساعت‌ها" و "خواننده" احترام به مخاطب و احساسات مخاطب رو هيچ‌وقت فراموش نميكنه به همين خاطر اين سكانس هاي پر درد و رنج رو با شخصيت‌پردازي‌ها شيرين و يا اتفاقات بانشاط جواب ميده مثل ماجراي "هكتور بلك" و پشت سرهم بغل كردن‌هاش و يا "نقشه‌ي بينظير مادر اسكار براي كمك به او" و يا "بازي با كلمات مركب متضاد بين اسكار و پيرمرد" ...

تايم فيلم 2ساعته ولي اصلا من متوجه گذشت زمان نشدم با اون قاب‌بندي‌ها و نماهاي جذاب هيچ‌وقت چشمم خسته نشد و حسابي با "اسكار" هم دل و همراه بودم تا آخرين دقيقه. دو بازيگر ستاره هم در فيلم وجود داره كه نقش پدر و مادر اسكار رو بازي ميكنن: پدر: "تام هنكس" و مادر: "ساندرا بولاك" ... ولي به نظرم در مقابل بازي بازيگر نقش اول يعني "اسكار" هيچ حرفي براي گفتن ندارند! بازيش يه جورايي من رو ياد فيلم "استخوانهاي دوست داشتني" انداخت!
فيلمنامه نويس فيلم هم "اريك راث" كه كارهايي مثل : "فارست گامپ" و "مورد عجيب بنجامين باتن" رو نوشته.
و بخش مورد علاقه‌ي من در هر فيلمي "موسيقي": بعد از موسيقي متن فيلم شاهكار "هزارتوي‌پن" اين دومين موسيقي متني كه اينقدر روي من تاثير گذاشته. عالي بود.

اميتاز: 7

پ.ن: من تا به امروز 48 تا فيلم معرفي كردم كه از اين تعداد فقط به 9تا امتياز 6 دادم! (اينقدر گير نديد)



http://www.picoup.ir/images/30049013153053925455.jpg
http://www.picoup.ir/images/92866236243124764931.jpg
http://www.picoup.ir/images/27842989087419158479.jpg

[justUnited]

ایرج جون شما هر چقدر دوست داری امتیاز بده این تاپیک فقط به خاطر تو هنوز سرپاست :Smiley35:

ولی خداییش چقدر فیلم میبینی من 80 تا فیلم ندیده دارم تا شروع میکنم- به دقیقه 5 که میرسم میگم کی میره این همه راه رو همش تقصیر این سریالهاست که منو بد عادت کردن نهایت 1 ساعت حوصله کنم

حالا بگو ببینم ارشیوت چندتا فیلم داره؟

[Irag]

ایرج جون شما هر چقدر دوست داری امتیاز بده این تاپیک فقط به خاطر تو هنوز سرپاست :Smiley35:

ولی خداییش چقدر فیلم میبینی من 80 تا فیلم ندیده دارم تا شروع میکنم- به دقیقه 5 که میرسم میگم کی میره این همه راه رو همش تقصیر این سریالهاست که منو بد عادت کردن نهایت 1 ساعت حوصله کنم

حالا بگو ببینم ارشیوت چندتا فیلم داره؟

توی کار ارشیو و این جور حرف ها نیستم وقتی می بینم حذف میکنم یا از رفیق و رفقا "هارد" می گیرم و فقط نگاه میکنم!
من امسال با خودم عهد کرده بودم شبی 1 دونه فیلم ببینم که نسبتا به موفقیت رسیدم
سریال دیدن رو کمش کردم به خاطر همین بیشتر وقت می کنم فیلم سینمایی ببینم البته سریال خوب هم نداریم خیلی خیلی کم من مثل بیشتر رفقا سریال خور نیستم
و گرنه هیچ وقت فیلم سینمایی وقت نمی کردم ببینم ....

[Irag]

Young Adult 2011

http://www.picoup.ir/images/41025832415768127787.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1625346)

داستان: خانم "ميويس گري" نويسنده‌ي كتاب‌هاي نوجوان‌پسند (نوجوانانه) است و در سن 37 سالگي افسرده به نظر مي‌رسد او از طريق ايميلش متوجه بچه‌دار شدن دوست سابقش آقاي "بادي" مي‌شود و اين قضيه بهانه‌ايي مي‌شود تا دوباره به شهر كوچك زادگاهش (بيشتر شبيه روستا بود!) سفر كند و "بادي" را يكبار ديگه ببيند و البته ديدن "بادي" اينقدر ساده و بدون مقدمه و بدون نقشه نيست بلكه او براي به دست آوردن دوستي و صميمت سابق بين خودش و بادي و يك جور "عمليات نجات بادي" به اين سفر مي‌رود ...

واقعيتش من زياد متوجه چرايي رفتارها و نقشه‌ي شخصيت اول "ميويس" نشدم افسردگي ميويس رو درك كردم ولي اينكه چرا و به چه دليل حالا نه دقيقا واقعي بلكه به يك دليل فانتزي اينقدر براي به دست آوردن "بادي" به آب و آتيش ميزنه؟! رو اصلا متوجه نشدم. به نظرم فيلم گنگ و خيلي شخصي بود! اعتراف مي‌كنم از روايت فيلم عقب ماندم و چيزي دست‌گيرم نشد!!! من اثر قبلي اين كارگردان رو هم داستان و روايت و هم شخصيت‌ها و صدتا "هم" ديگه رو مو به مو و جزء به جزء متوجه شدم (منظورم فيلم "جونو" بود) ولي اين يكي به اندازه‌ي قبلي روشنم نكرد.

ولي در كل از فيلم يه چيز خيلي خيلي خوب متوجه شدم و درك كردم و لذت بردم اونم بازي "شارليز ترون" يا به قول دوستم "استاد چارليز ترون"! شارليز در نقش شخصيت اول يعني خانوم "ميويس گري" بينظير و فوق‌العاده است. بازي با چهره و بي‌ديالوگ و رفتارهاي بچه‌گانه و اعتياد به الكلش همه نمونه بود. كاش از بازيگراني مثل اين خانوم بيشتر بازي و بازيگري بگيرند تا سواري!! دقيقا يادم نمياد سال 2011 جايزه بهترين بازيگر زن رو در اسكار به چه كسي دادن ولي مطمئنم حق "شارليز ترون" بوده كه به يكي ديگه دادنش!

اونايي كه دوست دارند يك فيلم درباره‌ي شخصيت‌هاي خاص در موقعيت‌هاي طبيعي و رفتارهاي كاملا طبيعي ببينند اين فيلم رو پيشنهاد مي‌كنم البته ممكنه گاهي اوقات بعضي رفتارها و موقعيت‌ها حسابي خجالت‌زده‌تون بكنه ولي يه بار تجربه‌اش بدك نيست! مثل: سكانس مهماني وقتي "ميويس" عصباني ميشه و جلوي همه شروع ميكنه درد و دل كردن و حسابي گند ميزنه وقتي داشتم اين سكانس رو مي‌ديدم دوست داشتم زمين دهن باز كنه من هم تا جايي كه جا داره برم توش!

اميتاز: 6

[Irag]

Frankenweenie 2012

http://www.picoup.ir/images/96944871435618498708.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1142977)

داستان: "ويكتور" پسري نابغه و زيرك به نظر مي‌رسد كه همه زندگيش مشغول ابتكار و خلاقيته و سر و كله زدن با سگ دوست‌داشتني‌اش "اسپاركي" است و به شدت اين دو به هم وابسته هستند كه نهايتا سر يك تصادف با ماشين "اسپاركي" سگ محبوب ويكتور به فنا ميره! (به جهنم اينقدر از سگ و گربه بدم مياد كه حد نداره البته به غير از سگ شكاري!) و ويكتور افسرده و پژمرده تصميم مي‌گيره با الگوبرداري از آرمايش كلاس علوم و ايده‌ي معلمش (معلم مورد علاقه‌‌اش) يك كار غيرممكن را ممكن كند ...

معلم علوم كه اتفاقا محبوب‌ترين معلم "ويكتور" هم هست يه ديالوگ داشت كه به نظرم ميشه داستان و ايده و فكر كلي "فرانكين‌ويني" و ماجراهاي بعد از عمل غيرممكني كه ويكتور اون رو انجام داد و يه مشت بچه ديگه هم باخودش همراه كرد رو در همين ديالوگ خلاصه كرد:


"علم خوب و بد نداره ولي واسه هر دو راه ميشه ازش استفاده كرد!"

شكل و شمايل و تم و سبك كاري كه در انيميشن "عروس مرده" تيم برتون وجود داشت اينجا هم وجود داره فقط با اين فرق كه اولا خبري از سكانس‌هاي "موزيكال" و "رقص استخوان‌هاي زشت و بدتركيب" نيست و فرانكن‌ويني از ابتدا تا آخر يك تم سياه و سفيد داره و هيچ‌وقت عوض نميشه ولي خب در عروس مرده اينجور نبود و تنوع رنگي زياد بود. و خوبي فرانكن ويني اينكه اصلا روي ديالوگ و بيان حرف‌هاي سن بالا و خط قرمزي مانور نداده و خيلي ساده و معصومانه به قضيه نگاه كرده. حتي پايان‌بندي ساده و لطيف و دلپذيري داره.

ولي هنوز شخصيت‌ها و خوب‌ها و بد‌ها زشت و ناجور و بدفرم و اغراق‌شده هستند كه فقط ميشه در دفتر نقاشي تيم برتون اونا رو پيدا كرد. نمي‌دونم تعريف تيم برتون از لطافت و ظرافت در طراحي شخصيت‌ها چيه؟! ولي اين عناصر مثل دستان استخواني و كمرهاي پيرمردي و خم و باريك كه در هر جور سن و سالي و در هر شخصيت كارتوني‌اش وجود داره حسابي ترسناك و نچسب به نظر مي‌رسند.
واقعيتش به نظرم خيلي كار متوسطي بود كه مطمئنا اگر اسم كارگردان "تيم برتون" نبود اينقدر جدي گرفته نمي‌شد! خلاصه اينكه اگه بخوام بين اين چندتا انيميشني كه در اين چند ساله ديدم رتبه‌بندي كنم "فرانكن ويني" ميره اون پايين پايين‌ها يعني انتخاب‌هاي آخرم كه شايد اصلا اسمش هم يادم نياد!
موسيقي تيتراژ پاياني رو هم خيلي دوست داشتم. خيلي لوس و دوست‌داشتني بود. كه لحن خواننده‌ي كار بي‌تاثير نبود.

امتياز: 6

پ.ن: امسال اينقدر تجربه‌هاي متفاوتي در تماشاي فيلم داشتم كه خودم گيج شدم يه روز اسلشر فرداش عاشقانه و پس فرداش انيميشن سرخوشانه و روز بعدترش روشنفكرانه در مايه‌هاي خيره به در و ديوار بعدش يه ماقبل فيلمي مثل "آرگو" كه محتاج به يك كيسه براي بالاآوردن شدم ... بي‌نظمي در انتخاب فيلم خيلي حس و تجربه‌ي دوست‌داشتني بود. حسابي حال داد يكم گيج شدم ولي مهم نبود.

[Irag]

Anna Karenina 2012

http://www.picoup.ir/images/48452451149119831640.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1781769)

داستان: "آنا" دختري جوان و زيباست (به سليقه كارگردان) و همچنين "آنا" همسر "آلكسي" كه رجل سياسي و از بزرگان دولتي به حساب مي آيد نيز هست او در طي يك سفر به خارج از مسكو براي ديدن برادرش با پسري جوان آشنا مي‌شود و نهايتا نيز "آنا" و "كنت ورونسكي" (همان پسر جوان) به يكديگر علاقه‌مند مي‌شوند و "آلكسي" و اطرافيان (فك و فاميل) هم متوجه‌ي اين حركت زشت و زننده مي‌شوند و نهايتا "آنا" تصميمي بزرگ مي‌گيرد ...

داستان و موضوعش زياد جذاب نيست يعني كاملا تكراري و مشخصه! عشق و گناه و خيانت و بزرگي بخشش و تنهايي "آنا" (كه حقش بود زنيكه عوضي!) همه اينا باهم در 2ساعتي كه پاي فيلم هستيد چپ و راست در قالب ديالوگ‌ اونم با لهجه و لحن غليظ انگليسي بازيگران مشهور و جذابش تكرار ميشه واقعا نه موضوع نه قصه نه روايت كارگردان از چنين قصه‌ايي هيچكدوم يه حداقل جذابيتي براي من نداشتن. البته فيلمنامه‌ي "آنا كارنينا" اقتباسي است از يك رمان معروف از "تولستوي" روسي كه ديگه به نظر همه مي‌شناسنش حالا يا كتاب‌هاش رو خونديد يا مثل من فقط اسمش رو شنيديد!
يه داستان موازي هم كنار داستان اصلي در حال اتفاقه كه كاملا با نتيجه‌ي اخلاقي كه بايد در نهايت گرفته بشه درگيره داستاني كه شخصيت‌هاي اصليش "لویی و كيتي" تشكيل ميدن و عشق و محبت صادقانه‌ايي كه بين اين دو هست. سكانس بازي با كلماتي كه بين اين دو اتفاق ميفته و بازي خوب جفتشون خيلي دوست داشتنيه.

يه حركت جالب و يه ايده‌ي جذابي كه به نظرم جذاب‌ترين تجريه و ايده‌ي سال 2012 بود. تصويرسازي رمان به سبك نمايش‌هاي پرده‌ايي با شكل و شمايل تئاتري! فيلم به سبك يك تئاتريست كه با دوربين‌هاي فيلمبرداري و جلوه‌هاي ويژه‌‌ي كامپيوتري مدرن تصويربرداري شده واقعا زيباست. شما يك جا "آنا" روي سن تئاتر در حال لباس پوشيدن مي‌بينيد و چند لحظه بعد او از پله‌هاي سن پايين مياد و وارد ايستگاه قطار ميشه واقعا جذابه اين قالب تا وسط‌ها‌‌ي فيلم بدون وقفه وجود داره ولي وقتي فيلم به "بحران"‌ بين آنا و آلكسي و ورونسكي ميرسه ديگه از اين قالب فاصله ميگيره و ميشه شبيه همون لوكيشن‌هاي فيلم‌هاي تاريخي كه قبلا هم هزاربار ديديم.

كلا كل فيلم هم همين قالب تئاتر در همه اجزاش وجود داره مثل بازي بازيگران كه همه اغراق شده است لبخندها و گريه‌هاي نمايشي و ري‌اكشن و حركت بدن شبيه رقص باله و پرتحرك بودن آدم‌هاي فيلم. علتش هم "تصويرسازي رمان" بوده.
شخصيت‌پردازي واقعا نامفهوم و گنگ و شتاب‌زده است مثل "آلكسي" كه واقعا نفهميدم دقيقا اين آدم چطور آدميست من اصلا رابطه‌ي بين "آنا" و "كنت" رو هم زياد متوجه نشدم يكدفعه با يك نگاه اين دو ليلي و مجنون شدن! شايد من زياد سخت مي‌گيرم! حالا اين قضيه باعث ميشه پايان غم‌انگيز فيلم هم بي‌رمق بشه.

با اينكه فيلم خيلي سعي كرده ريتم سريعي داشته باشه ولي بازهم فيلم خسته كننده‌ايي و با همه اينا سكانس‌هاي زيبا و ابتكارات خارق‌العاده‌ي زيادي داشت مثل "سكانس مسابقه‌ي اسب‌سواري و سكوت جماعت و شنيده شدن صداي بادبزن "آنا" و استرس "آنا" و ..." خيلي اين سكانس و نماي نهايي از "آنا" و فريادش! دوست داشتم. فوق العاده بود.
ايده و ابتكار نمايشي فيلم عالي بود ولي با اين داستان و شخصيت‌ها نابود شده!

امتياز: 5

[WalTer WhiTe]

[CENTER]Anna Karenina 2012

داستان و موضوعش زياد جذاب نيست يعني كاملا تكراري و مشخصه!
امتياز: 5

دمت گرم ایرج
پسر تو چطوری تا ته این فیلم رو دیدی :Smiley10::Smiley10::Smiley10::Smiley10:
اصلا باورم نمیشه
2 ماه پیش من دانلودش کردم و فقط 15 دقیقه اول رو دیدم بعدش با کلی فحش به خودم فیلم رو قطع کردم و با اجازتون فرستادمش در آرشیو خاک خورده خودم:Smiley104:
یعنی اصلا فیلمی نبود که من انتظار داشتم
فکر کنم اون ایده اولیه اش باعث شد فیلم برای من و برای شما نابود شود....
حالا که دارم می بینم شما 5 دادی واقعا خوشحالم که تا تهش ندیدم:Smiley36::Smiley14:
:Smiley17::Smiley30:

[Irag]

Rio 2011

http://www.picoup.ir/images/44667556881794039318.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (www.imdb.com/title/tt1436562)

داستان: بلو (آبي) نام طوطي برزيلي است كه از جنگل‌هاي برزيل توسط دزدان پرنده دزيده ميشه و به كشوري ديگه فرستاده ميشه ولي در مسير به اثر يك نيمچه! تصادف جعبه و قفسه‌ي او به بيرون پرتاب ميشه و به دست دختري مهربان به نام "ليندا" پرورش پيدا ميكنه و همه چيز به خوبي پيش ميره كه سر و كله‌ي دكتر "تويو" پيدا ميشه و از ليندا ميخواد براي ادامه پيدا كردن نسل "آبي يا ريو" به مركز پرورش و نگهداري تخصصي پرندگانش در برزيل (شهر ريودوژانيرو) منتقلش كنن تا بلو رو به جفت ماده‌‌اش برسونن و نسلشون رو ادامه بدن ولي در برزيل اتفاقات ناخوشايند و غيرمنتظره‌ايي براي بلو و ليندا پيش مياد كه باعث ميشه مسير زندگي‌شون تغيير كنه ... (واقعيتش رو بخوايد مسير زندگي‌شون هيچ تغييري پيدا نميكنه! اين بيشتر يه جمله‌ي كليشه است براي اينكه كل داستان رو لو ندم ازش استفاده كردم!)

به نظرم همه داستان و قضيه‌ي ملاقات دو تا جفت چه بلو و اون طوطي ماده و يا ليندا و دكتر تويو كه يك پسر هم سن و سال لينداست تكراري و بدون ايده است كه از ابتداي انيميشن و تا لحظه‌ي پاياني اين ابراز عاطفه‌ي بين اين چهار شخصيت كش مياد!

كلا يك محصول تكراري و تبليغاتي است براي عرض ارادت به يكي از شهرهاي زيباي برزيل و رقص سامبا و فرهنگ عاميانه و صميمي اون منطقه كه به يه قدمي ابتكارات و ايده‌هاي ناب دو كمپاني بزرگ انيميشن سازي مثل "ديزني" و "پيكسار" نمي‌رسه. خيلي دنياي خام و سطحي و الكي خوش و غيرجذابي داشت! بخصوص كه من از اين رقص و ريتم موسيقي برزيل حالم بهم ميخوره! (و اين نكته و تيكه‌ي آخر از همه بااهميت‌تره!)

امتياز: 4

[FarboƉ]

بخصوص كه من از اين رقص و ريتم موسيقي برزيل حالم بهم ميخوره!

واقعا با اهمیت ترین نکته ی این نقد همینه، وگرنه من واقعا این انیمیشن رو دوست داشتم. تو سالی هم اومد که اگه اشتباه نکنم انیمیشن خوب نداشتیم، پیکسار هم بعد از وال ای خیلی ضعیف ظاهر شده و فرصت عرض اندام داده به بقیه ی رقیب هاش :Smiley19:

در کل این انیمیشن رو به شخصه خیلی دوست داشتم، ادعای خاصی هم نداشت این اثر، قصدش ایجاد فان بود که به نظر من موفق بود.

[FarboƉ]

برای اولین باره که توی این تاپیک نقد میزارم، و اگر وقتم اجازه بده سعی میکنم فیلمایی که میبینم رو یه نقد کوچک براشون بنویسم اینجا.


http://www.picoup.ir/images/49125470324573693185.jpg

Les quatre cents coups

The 400 Blows



به توصیه ی میلاد عزیز و میکادو جان و به دلیلی اینکه ده فرمان طلسم شده به نظر میرسه، فیلم بسیار زیبای 400 ضربه، اثر تروفو رو دیدم. اولین فیلم از پنج گانه ی Antoine Doinel.

یک اتفاق جالب که سر دیدن این فیلم برای من رخ داد این بود که کوچکترین پیش زمینه ای نداشتم نسبت به فیلم و بدون هیچ قضاوتی شروع کردم به دیدن و با فیلم پیش رفتم؛ به نظرم این یکی از دلایلی بود که از فیلم واقعا لذت بردم.

فیلم در مورد پسر بچه ی باهوش و با استعدادیه که در یک خانواده ی متوسط فرانسوی زندگی میکنه. پسر همونجوری که در فیلم به تصویر در میاد استعداد خوبی در نویسندگی داره و از هوش خوبی برخورداره، ولی به خاطر اشتباهات کوچک و معلمی سادیستیک از خانواده ی خودش فراری میشه. البته در این بین من مادرش رو هم مقصر میدونم، مادری که بی هیچ دلیلی بر پسرش خورده میگیره و اونو هر چه بیشتر به سمته پدری هول میده که در اواخر فیلم متوجه میشیم، ناپدریه پسره. ناپدری ای که رفتار به نسبت خوبی با پسر داره و از کلیشه های رایج شخصیت های ناپدری ها به دوره، در اوایل فیلم از لحاظ عاطفی علاوه بر پدر جای مادر رو هم برای آنتوان جوان بازی میکنه. این قضیه تا جایی ادامه پیدا میکنه که آنتوان جوان در دروغی که میگه مادر خودش رو مرده جلوه میده و این باعث میشه که مادر داستان به خودش بیاد و سعی کنه دل آنتوان رو بعد از مدت ها بدست بیاره، تلاشی که این دفعه به وسیله ی ناپدریه داستان نافرجام میمونه.

داستان واقعا زیباست، درسته که سرراسته و پیچیدگیه خاصی نداره، ولی با شخصیت های پخته ی خودش این نقیصه رو جبران میکنه. طوری که شما رو تا آخر پای صفحه میخکوب میکنه. دوست ندارم بگم بی رحم، ولی میتونیم بگیم که داستان واقعا با مخاطب رو راسته و سعی در Sugar Cover کردن اتفاقات نداره، همونجوری که میبینیم آنتوان از اولین شبی که از خونه فرار میکنه دست به دزدی میزنه، تا آخر کار که به خاطر همین دزدی به دارالتادیب فرستاده میشه. تروفو به همراه موسی کارشون رو به نحو احسنت انجام دادن و من ایرادی در فیلمنامه ی کار نمیبینم. شخصیت آنتوان هم واقعا به خوبی پرداخت شده، پسری که مادرش رو با کسه دیگه ای میبینه، ولی به خاطر حفظ بنیان خانواده ترجیح میده که چیزی نگه؛ پسری که رابطه ی خوبی رو با پدرش داره، در شرایطی که انتهای کار میفهمیم که اون شخص ناپدریه آنتوان بوده و جالب اینکه آنتوان هم از این قضیه با خبر بوده؛ شخصیتی که چنان ذوق هنری ای داره، ولی به خاطر یک معلم سادیستیک و سخت گیر مسیر زندگیش عوض میشه.

از لحاظ فنی هم فیلم حرف های زیادی برای گفتن داره، کادر بندی ها فوق العادست، نحوه ی حرکت دوربین رو هم باید به موارد شاهکار فیلم اضافه کرد، جاهایی که فیلم به سمته یک نواختی میره شات های باز رو میبینیم که همانند آب سردیست بر پیکر بیننده.

میرسیم به اصل کار، موسیقی. موسیقیه این کار فرای تصوره. خیلی وقت بود که چنان موسیقیه زیبایی رو در یک فیلم سینمایی نشنیده بودم، موسیقیه کار به شدت به انتقال حس فیلم کمک میکنه و واقعا به جاست. از کار کنستانتین بسیار لذت بردم.

اگه اشتباه نکنم این دومین اثری بود که از سینمای فرانسه دیدم، بعد از The Intouchables. واقعا باید تحسین کرد همچین سینمایی رو. همچنین باید تحسین کرد تروفو رو به خاطر ساختن چنین شاهکاری.

اگر بخوام خیلی سختگیری بکنم به این شاهکار نمره ی 9 از 10 رو میدم.

[Irag]

Compliance 2012

http://www.picoup.ir/images/58174951167152001292.jpg

http://www.picoup.ir/images/44278011500403892024.png (http://www.imdb.com/title/tt1971352)

داستان: ماجرا در يك فست فود اتفاق ميفته ماجرايي كه با يك زنگ تلفن شروع ميشه كه پشت خط يك نفر خودش رو مامور پليس (افسر دنيل) معرفي ميكنه و به معاون فست فود اطلاع ميده كه يكي از كاركنان كه دختري جوان با موهاي طلايي است (بكي) از كيف مشتري مقداري پول دزديده و شاكي الان در مركز پليس عليه او شكايتي تنظيم كرده كه براي جلوگيري كردن از روند اداري و قضايي نيازه كه معاون فست فود (ساندرا) از همين پشت تلفن به مامور پليس براي بازرسي بدني كمك كنه تا كار به اداره و بازداشت موقت "بكي" نكشد ولي ...

اگر بخوام سربسته در مورد محتوا و موضوع فيلم توضيح بدم همين قدر مي‌تونم بگم كه ماجراي فيلم مربوط ميشه به نوعي جرم و جنايت اجتماعي كه در هر كشوري ممكنه اتفاق بيفته و البته اتفاق هم ميفته اونم با انگيزه‌هاي مختلف و پرشمار، حالا نه دقيقا شبيه روايت و قصه‌‌ي اين فيلم ولي خب به شكل‌هاي ديگه كه شايد بدتر از اين اتفاقي باشه كه براي "بكي" و "ساندرا" و "نامزدش" ميفته!
استرس و اضطراب و شخصيت‌هاي گناهكار و بازيچه و احساس شرم و همه‌ي اين عناوين در تك تك لحظاتي كه داشتم فيلم رو مي‌ديدم به ذهنم مي‌رسيد. شرم‌آوردن بودن بعضي لحظات واقعا غيرقابل تحمل و حتي شايد غيرمنطقي به نظر برسه ولي وقتي در پايان فيلم "متن هشدار" تيتراژ پاياني رو مي‌خونيد تازه متوجه مي‌شيد چندان هم غيرمنطقي روايت نشده بود.

تا 30 دقيقه ابتدايي فيلم آنقدر ريتم و روند و روايت داستان فيلم عاليه كه اصلا متوجه زمان نمي‌شويد بخصوص كه ترس و استرس شما تا اين 30دقيقه ابتدايي ناشي از ندانستنه ولي وقتي فيلم يكي از مهره‌ها و شخصيت‌هاي پنهان رو براي شما تعريف ميكنه شما نسبت به چند دقيقه قبل احساس آرامش بيشتري مي‌كنيد و اين هم به نظرم خوبه و هم بد باتوجه به زمان فيلم كه دقيقا 90دقيقه است عملكرد خوبيه ولي براي ايجاد تعليق بيشتر و ترس و معماي بيشتر نه اصلا گزينه‌ي خوبي نبود!

شخصيت‌هاي فيلم و لوكيشن فيلم همگي محدودن و فيلم پر است از ديالوگ ولي همراه با كلي اتفاق و قضاوت! اين قضاوت كردن در مورد شخصيت‌ها و همراه شدن باهاشون يكي از نكات مثبت فيلمه. بخصوص شخصيتي مثل "ساندرا" و نامزدش. "ون" كه نامزد معاون فست فود (ساندرا)ست از ابتداي داستان آدمي آرام و مؤدب به نظر مي‌رسه كه حتي براي رفتن به گردش به همراه رفقاي محل كارش از نامزدش اجازه مي‌گيره! ولي سكانس به سكانس او تبديل ميشه به بدترين موجود روي زمين!
پيام‌هاي فيلم متعدده بخصوص در نماها و قاب‌بندي‌ها كه ميشه هر كدوم رو مجزا تفسير كرد. مثل زماني كه "بكي" به دوربين‌هاي چشم دوخته و ما اون رو از لنز دوربين مي‌بينيم و يا نمايي كه از انباشه شدن "روغن" روي آب هست و اصلا فضا و مكان "فست فود" و اشاره مامور پليس به "آشغال‌خوري" كاركنانش!

فيلم تلخ و گزنده است و تا اندازه‌ايي ترسناك و دلهره‌آور كه با ابتكار دوربين رو دست حسابي عصباني هم هست. موقعيت‌هاي فيلم همچنان كه شرم‌آور و تلخ هستند شايد بخاطر حماقت شخصيت‌ها خنده‌دار هم باشن!
در اين روزها و شب‌هاي عيد به هيچكس ديدن اين فيلم رو پيشنهاد نمي‌كنم. چون خبری از لذت بردن و تفریح کردن نیست و فقط آزار و اذیت و شرمه که برای مخاطب از این فیلم به یادگار می‌مونه!

امتياز: 6