Fringe | بحث اپیزودیک | فصل چهارم , قسمت بیست و دوم (پایان فصل چهارم)

[Patriot]

http://picoup.ir/images/41329704840268997607.jpg (http://picoup.ir/)

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt2208531/)


Brave New World: Part 2


تاریخ پخش : 11 می 2012



خلاصه ی داستان :

ویلیام بل کار تولید دنیای جدید خودش با موجودات ترکیبی رو به صورت سه بعدی مجازی به والتر نشون میده. اون برای اتمام کارش خیلی هیجان زده است و ....




.:dl-topic:. (http://www.tvworld.info/thread4991.html).:sub-topic:. (http://www.tvworld.info/thread449-1000.html)

[Homix]

اولا 10 دادم و فکر می‌کنم کمه....:Smiley35:
تو صحنه مرگ اولیویا داشتم تو اتاق میدوییدم و داد می‌زدم... کف کرده بودم :Smiley20:
خوشم میاد این آقای سپتامر آخره این فصل هم مارو گذاشت تو کف :Smiley15:
صحنه استرید هم که داشت قضیه تیراندازی رو تعریف می‌کرد خیلی باحال بود حالت صورتش خدا بود.
بی صبرانه میز را برای فصل جدیدش گاز می‌زنم :Smiley46:

[Chandler Bing]

منم ده میدم، اپیزود خیلی خوبی بود. من خیلی مشتاقم ببینم تو فصل بعد چی میشه

ادامه ی اپیزود 19 رو میخوان بسازند دیگه، باید جالب از کار دربیاد.

بازی والتر و پیتر و استرید و مخصوصا اولیویا خیلی خوبه.

این فصل هم بهترین فصل فرینج بوده.:Smiley30:

[HAMID13]

آقا هر چی بگم کم گفتم برای این اپیزود 10 کمه
همیشه به حضور ویلیام بل تو این سزیال علاقه داشتم احساس میکنم جذابیت سریال رو بالا میبره
والتر هم که مثل همیشه یکی از ستون های این سریاله پیتر و لیو هم که دیگه جای خود دارن
خوب بنظرم فصل بعدی که 13 اپیزودیه فک کنم باید مثل چند اپیزود پایانی این فصل سراسر هیجان باشه پس بی صبرانه منتظریم

[Patriot]

قسمت جالبی بود. حدس میزدم اینطور بشه.

اما توی آینده والتر گفت که بعد از کاری که بل با اولیویا کرد.... الان که اولیویا سالمه!

پس فصل بعد همش در آینده نیست.

اما به نظر من بهترین فصلش، فصل سوم بود. خصوصاً آخرش.

بازم خوبه خیلی تو خماری نمیمونیم. 5 ماه دیگه پخش میشه.

[RezaAK]

اولاً که 10 . بسیار زیبا و یک درام تمام عیار .
موضوعات مهم و جالب زیاد داشت . این روشی که برای به دام انداختن تماشاگر ، استفاده شد ، من رو یاد Devil's trap های سریال
Supernatural انداخت . تماشاگر هم گفت که این روش متعلق به زمان شما نیست ! من برداشتم اینه که نقشه "بل" خیلی پیچیده تر
از اینهاست . یعنی بل میتونه در زمان سفر کنه و یعنی از روش ها و همچنین از حمله تماشاگرها باخبره .
پس دلایلش برای نابودی دنیا محدود به دیالوگهاش با والتر نیست و موضوع چند بعدی تر و پیچیده تره .
اما اپیزود فوق العاده فلسفی هم بود و در مورد غامض بودن مفاهیم جبر و اختیار و تقدیر و ... بحث کرد .
ما نقشه جونز رو برای نابودی دنیا میدانستیم و تبدیل به خدا شدن . اما بل قصدش نابودی جهان بود و از آن مهمتر نابودی نژاد بشری .
قصدش این بود که واقعاً دنیای جدیدی بسازه و حتی Hybrid های ابتدای سریال هم موکد همین مطلب ـه .
امکانش هست که این تماشاگرها حاصل آینده و تکامل بچه الیویا باشند ؟
یعنی طی چند صد سال و با روند تکامل به تماشاگرها برسیم . بالاخره بچه ای که از مادر کورتکسیفانی و پدری که از دنیای دیگریه ، بهتر
از اینا در نمیاد !:Smiley36:
اما صحبت های قبلیم در مورد دنیای قشنگ نو و تولید انسانها ، شاید اینجا معنا پیدا کنه . محصول دنیای قشنگ نو ، تماشاگرها هستن
که میانشون زن وجود نداره . یعنی فقط مرد تولید میشه و یه کم آنتی فمینیستی شد .
بهترین موضوع هم این بود که تماشاگرها هم یه Timeline مخصوص دارن و هیچ فردی به طور کامل به زمان احاطه نداره .
شاید پیتر و اولیویا تبدیل به آدم و حوای جدید نشدن ، ولی فرزندشون در روند تکامل به غالب و پیروز جدید تبدیل میشه !
پایان عالی برای فصل پر افت و خیز .

[RezaAK]

آقا هر چی بگم کم گفتم برای این اپیزود 10 کمه
همیشه به حضور ویلیام بل تو این سزیال علاقه داشتم احساس میکنم جذابیت سریال رو بالا میبره
والتر هم که مثل همیشه یکی از ستون های این سریاله پیتر و لیو هم که دیگه جای خود دارن
خوب بنظرم فصل بعدی که 13 اپیزودیه فک کنم باید مثل چند اپیزود پایانی این فصل سراسر هیجان باشه پس بی صبرانه منتظریم

منم به حضور "ویلیام بل" خیلی علاقه داشتم . ولی در مصاحبه ای که با Maureen Ryan داشته ، گفته که خودش هم نمیدونه که در سیزن
بعدی حضور داره یا نه . در هر صورت احتمالش کمه . ( منبع : هافینگتون پست )


در ضمن همه جا به اتفاق این اپیزود رو دوست داشتن و Rating ها همه صعود داره .
همه مخاطبین راضی شدن !

این هم Rating جدید از مدیا ویک :

http://picoup.ir/images/92595151906341338009.png

صعودش عالیه !
:Smiley35:

[Chandler Bing]

امکانش هست که این تماشاگرها حاصل آینده و تکامل بچه الیویا باشند ؟
یعنی طی چند صد سال و با روند تکامل به تماشاگرها برسیم . بالاخره بچه ای که از مادر کورتکسیفانی و پدری که از دنیای دیگریه ، بهتر
از اینا در نمیاد !:Smiley36:
اما صحبت های قبلیم در مورد دنیای قشنگ نو و تولید انسانها ، شاید اینجا معنا پیدا کنه . محصول دنیای قشنگ نو ، تماشاگرها هستن


چرا؟ هیچ دلیلی براش وجود نداره. مگه بچه اولیویا چه ویژگی داره؟ ما که نمیونیم کورتکسیفان به نسل بعد هم انتقال پیدا کنه.

راستی اون زنگی که بل زد، تو یه اپیزود فصل دوم هم بود فکر کنمف اونجایی که اولیویا میره اون دنیا و تو برج های دو قلوی نیویورک باهاش حرف میزنه.

داستان این زنگه چیه؟

راستی بعضی وقت ها میزنه بوستون، ولی بیشتر وقت ها تو شهر نیویورک اتفاق میافته، چرا؟ البته میدونم این دوتا نزدیک ان به هم ولی بازم چرا اینطوریه

از نیویورک یه دفعه میپره بوستون یا برعکس.

صدای ویلیام بل هم خیلی خوبه:Smiley30:

[RezaAK]

اشکان جان . میدونی چرا این حرفو زدم . تو بیمارستان والتر میگه که اثر کورتکسیفان تو اولیویا از بین میره ولی یه ردی باقی میمونه .
یه رد ژنتیکی . رو همین حساب حدس زدم .
بعد اگه یادت باشه تماشاگرها نمیتونستن ذهن دختر اولیویا رو بخونن .
ایالت نیویورک و ایالت ماساچوست هم فاصله شون خیلی کمه ! تقریباً 380 کیلومتر ! چقدر کم .
یه کانتیکات مونده وسطشون .

[پونه]

[SPOILER][QUOTE=RezaAK;48256]
میانشون زن وجود نداره . یعنی فقط مرد تولید میشه و یه کم آنتی فمینیستی شد


نظرت رو قبول دارم ولي يه مشكلي هست! براي ادامه بقا با تكامل بوسيله ژن اگه زن وجود نداشته باشه نميشه. چون بعد از چيدمان ژن نيازه تو يه بستر كاشته شه كه اونم رَحِمه. اگه حتي فقط يه زن باشه ميشه. ولي بعدش چي؟ اگه زنه بميره كه اونا منقرض ميشن. و واسه ادامه نسل زن هم باز يه كروموزوم x لازمه كه اونم بايد از يه زن گرفت ! بعدشم اين زن بدبخت كه نميتونه ماشين جوجه كشي شه. يعني اونا رحم مصنوعي دارن؟!

[RezaAK]

چون طبق اشاراتی که شده تماشاگرها از چند صد سال آینده میان . پس یه جورایی این قضیه رحم مصنوعی نباید براشون مشکلی باشه .

ولی من جایی خوندم که این کاراکترهای تماشاگر از یه کامیک بوک وام گرفته شدن و ایده ی اورژینالی نبوده .
ولی این بی مو بودن و مصرف دیوانه وار فلفل و تاثیری که آب به عنوان نوشیدنی بر روشون میذاره یه خرده ضمنی به سوالها پاسخ میده .
این تماشاگرها احساسات رو به شکل ما درک نمیکنن . حالا چه فیزیکی و چه غیر فیزیکی .

حالا ممکنه که زن هم بینشون باشه که بعیده . ولی مثلاً یا با مردها کوچ نکردن یا چی !
شاید هم شرایط دنیای آینده جوری نبوده که زنان به بقا ادامه بدن .
خیلی از موارد رو میشه ذکر کرد ، برای مثال اختلافات هورمونی و یا حتی کندتر بودن متابولیسم زنان به مردان و ... .
این جزء سوالهایی ـه که بعید میدونم جواب بدن .

[ehsan7]

فصل خوبی بود در کل.
من در مورد بل با رضا موافقم که احتمالا از آینده خبر داره و دلایلش برای نابودی دنیا بیشتر از این حرفاست و چیزهایی هست که نمی دانیم!
اصلا شاید همین عدم نابودی دنیا و ساخته نشدن دنیای قشنگ نوی بل منجر شده به چیزهایی که در قسمت نوزدهم دیدیم.
شاید بل برای جلوگیری از حمله ی تماشاگرها خواسته این دنیا رو نابود کنه و دنیایی نو بسازه که دست تماشاگرها بهش نرسه.

راستی رضا، پای "ییتس" رو هم که تو این اپیزود کشوندن وسط.

به نظرم شعری که بل می خونه، می تونه از جهاتی قابل تامل باشه.
متن کامل شعر ییتس از این قراره:

دریاچه اینسفری

اکنون برمي‌خيزم و رهسپار مي‌شوم،
به جانب درياچه اينسفري رهسپار مي‌شوم
کلبه کوچکي آنجا خواهم ساخت از گل و ني
نه رديف لوبيا خواهم کاشت و کندويي براي زنبور عسل
و در فضاي باز جنگل، گوش به آواي زنبورها خواهم زيست.

و آرامش خواهم داشت در آنجا
زيرا در آنجا از سپيده صبح تا عصرگاه که جيرجيرک مي‌خواند
آرامش هست
در آنجا شب درخشان است و
روز ارغواني است
و شب پر از صداي بال سهره.

اکنون برمي‌خيزم و مي‌روم زيرا پيوسته شب و روز
هنگامي که در جاده و در پياده‌روهاي خاکستري ايستاده‌ام
از اعماق قلبم
صداي آرام برخورد امواج درياچه با ساحل را مي‌شنوم.

[RezaAK]

چه زیبا ترجمه کردی . احسان . حس و لحن شعر رو عالی برگرداندی .
ییتس برای من بت ـه و صحبتش رو قبلاً با هم داشتیم .
و بله . جنبه آرمانشهرگرایانه داره و به همین دلیل "بل" این اشعار رو میخونه .
همه چیز را ویران کنیم تا آرمانشهری نو بسازیم .
احساس کردم که شاید بقیه عزیزان راغب نباشند و بحث اش را پیش نکشیدم .

[ehsan7]

کاش ترجمه برای من بود. :|

نه، ترجمه، گویا، برای رحمان مکوندی ست. من فقط اینجا نوشتمش.

در کل از این ارجاعات ادبی که تو سریال ها داده میشه، خوشم میاد. کار خیلی باحالیه.
سریال لاست که خوراکش بود، تو یه اپیزود بن داشت اولیس می خوند. از اون قسمت به بعد دیدم نسبت به سریال عوض شد کلا.

[RezaAK]

در کل از این ارجاعات ادبی که تو سریال ها داده میشه، خوشم میاد. کار خیلی باحالیه.
سریال لاست که خوراکش بود، تو یه اپیزود بن داشت اولیس می خوند. از اون قسمت به بعد دیدم نسبت به سریال عوض شد کلا.

دقیقاً احسان . بن تو هواپیما و تو اون شرایط داره اولیس رو میخونه . دید من به زندگی عوض شد ، چه رسد به سریال :Smiley35:

[پونه]

نه،من يه جور ديگه فكر ميكنم! تماشاگرا از اينده نيومدن.
توي نقشه اون دستگاه كه با dna پيتر كار ميكنه يه عكس(طرح) از اليويا بود، و در نهايت زماني جواب ميداد كه اليو و پيتر هر دو حضور داشته باشن. يه با هم توسط والترنيت روشن شد كه اينور اينا ترسيدن و ديگه پيتر تصميم جدي گرفت كه بره تو دستگاه.اخرهاي فصل(3) يعني والترنيت كه تو بيمارستان نمونه خون هنري (بچه پيتر) رو گرفت بعد خواست با DNA اون دستگاه رو روشن كنه، ولي بعد از چند ساعت كه پيتر رفت توش خودشو و هنري محو شدن.
حالا منظورم!: همه اينا رو همون انسانهاي نخستين كه دستگاه رو طراحي كردن ميدونستن. و منظورشون از اون عكسها تلفيقي از اليو و پيتر بوده. يعني بچه اشون.
اون انسانهاي نخستين كه كتابداره هم ميگفت خيلي پيشرفته بودن ، منشي والتر نيت (اسمش يادم رفت! ) هم ميگفت انسانهاي نخستين در تكنولوژي از ما سر بودن. شبيه جمله سپتامبره! :ما تو فناوري به جايي رسيديم كه ...
تماشاگرها! چرا نميشه كه از گذشته اومده باشن؟
واسه همين سپتامبر تو 14-4 به پيتر گفت من بايد نجاتت ميدادم چون تو "مهم" بودي.
و وقتي اليويا تو خطره اون پيداش ميشه.
چون مهم اون بچه اس چه دختر چه پسر.طرح دستگاهشون اونو ميخواد تا نميدونم شايد اينارو از سرگردوني به يه خط زماني كه ميخوان ببره. نه اينكه مادر نسل بعد شه!
و اينكه زن فعلا توشون نيست اونايي كه گفتي نيستااااا!
باور كن الان حس فمنيستيم فوران نزده !!چون اساساً با گونه بشريت مشكل دارم كه چرا منقرض نميشيم تا زمين يه نفس بكشه، چه رسد به تفكيك از نوع جنسيت!

[RezaAK]

آره . موافقم . 4 میلیارد سال عمر سیاره ماست . حتی اگه از 62 میلیون سال پیش در نظر بگیریم و بعد از انقراض دایناسورها . کاملاً صحبتت متحمله . اصلاً باید بگم که دقیقاً درسته . این جور مواقع یاد تحلیل های "فون دانیکن" میفتم . مثلاً همین اهرام ثلاثه رو در نظر بگیریم .
تازه این به عنوان کوچکترین اثبات حرفامون و شگفتی هایی که این اهرام دارن .
پس یه جورایی گذشتگان و آیندگان ما ، باهوش تر و پیشرفته تر بودن و خواهند بود ! . ولی ما توی دوران میانه گیر کردیم .

من روی این حساب گفتم که تماشاگرها از آینده اومدن ، چون به این مطلب اشاره شد . یعنی گفته شد که اینها سیاره رو به نابودی کشودن و زمانی که اوضاع خیلی خراب شد به گذشته اومدن . یعنی دقیقتر گفت که اومدن پیش ما .
حالا چون قیدی ذکر نکرد و نگفت از آینده و تو اپیزود پایانی دیدیم که Timeline تماشاگرها خیلی وسیع تره . پس میشه گفت از گذشته .

کاملاً با صحبت هات موافقم .:Smiley35:

[پونه]

بدبختيمون فقط اين نيست كه زمانمون بده،مكانمونم بده! اينكه تو زمان ما ادمها بيشتر دچار فقر فرهنگي و عدم دموكراسي شدن خودش يه روشنگري ميخواد. ما تو زماني محكوم به زيستيم كه واسه انتخاب پرستيدن يا انكار يه تروريست به راحتي به نام... جونِ تو ميگيره.نگاه كن وقتي به ١٠٠ سال پيش فكر ميكنيم همه چي سياه سفيد و محدوده حتي انديشه ها.. خرافات، افراط مسائل ديني ، تفتيش عقايد، مرگ واسه انديشه، جنايت در حق حيوانات، و .. خوب معلومه يكي مثل هدايت از اون بمباران كوته نظري ميزنه خوشو ميكشه. حالا بجاي ١٠٠ سال بيا بريم ٣٠٠٠ سال پيش! اولش توقع تشديد انيشه ١٠٠ سال پيشو داريم ولي اينطور نيست. يكي فكر كرد و عمل كرد.با اينكه ميدونست تعيين كننده است ولي گذاشت هركس هر خدايي رو كه ميخواد بپرسته. و دين تو سياستش تاثير گذار نبود. در واقعيت دشواره ها،.. ببين الان نميتوني ادمي پيدا كني كه بگه هم خونه ايم به عنوان شوهر يا زن يا هرچي هر ديني داشته باشه يا نداشته باشه تاثير روم نداره! ادماي الان با همه چي كار دارن جز با انديشه خودشون! كي چي ميپوشه، چي ميخونه،چي مينويسه، چي ميخوره،چي ميپرسته..همينا باعث ركود ميشن حتي تو تكنولوژي تاثير ميذاره،مثل همسان سازي كه دين باهاش مشكل داره..ديگه عقب ماندگي و فقر به چي ميگن؟ اره بدبختيم كه ميانه افتاديماگه گذشتگان تونستن بيشتر عمر كنن،از ما جلوترو ديدن بعد از اونجايي كه انسانها هميشه خرابكارن زدن دنيا رو...برگشتن عقب يه دستگاه ساختن كه با يه ادم با ويژگي خاص كه تو اينده ديده بودن كار كنه.كه نجاتشون بده. شايد! شايد نه!

[RezaAK]

قصه پر غصه ماست . قصه این داغی که روی پیشونی مون خورده . دل همه پره . از این قصبه حسینقلی خانی چی بگم ؟ نفس نمیشه کشید . له شدم . له شدیم .
مذهب ؟ خرافه ؟ علم ؟ . کشک چی ؟ پشم چی ؟ . صبح شب کنیم و شب رویا ببافیم تا صبح . جهان سومی یعنی همین . شرقی بودن یعنی همین . یعنی افیون خاطرات . میتونیم دنیا رو بهتر کنیم ؟ نمیشه . 25 رو که رد کردیم تازه اوضاع دستمون میاد .
آخرش ختم میشه به چند تا عرفان آبدوغ خیاری ! باید همیشه نئشه باشیم . هر چی که شد بهتر . دم آخر هم که مرگ و ریق رحمت .
به قول سلین : " آنقدر زندگی کردم که حساب مرگ رو جیرینگی بدم " . خیلی پوچ ـه . حالا میفهمم حال امثال باکونن رو .
حالا نفرتی رو که ادوارد نورتون جلوی آینه تو ساعت 25 ام داد میزنه میفهمم .
هیچکس به ما رحم نکرد . حتی خودمون . جاش اینجا نیست . از فرینج میرسیم به کجا ها !
شاید بچه ها خوششون نیاد . تنشون هنوز داغه . هنوز امیدی هست . بالاخره باید از خواب بیدار شد . برای امثال ما دیر شد .
و چه قدر هم زود دیر شد .

[پونه]

اخيش..! تازه از اين انجمن خوشم اومد.. مرسي

[ehsan7]

مارک تواین میگه :" در میان موجوداتِ آفریده، انسان نفرت‌انگیزترین است. در میان تمام ابنای وجود، تنها و یگانه موجودی است که بدخواهی دارد،
که پست‌ترینِ تمام غرایز و امیال و رذایل است - نفرت‌آورترین‌شان. تنها موجودی است که برای تفریح، عذاب می‌دهد، با اینکه می‌داند عذاب است.
همچنان که در سیاهه‌ی تمامِ جانداران، تنها موجودی است که ذهنی کثیف و حطرناک دارد."

رضا، گویا فرقی میان جهان سوم و اول و انسان نئانتردال و فوق پیشرفته و 62 میلیون سال قبل و بعد نیست. مشکل در نقطه مشترک همه‌ی اینهاست: انسان.
و چقدر ابلهانه‌ست که بخواهیم پرنس‌وار با خوب بودن جهانی رو خوب کنیم. عاقبتش می شود دیوانگی و تیمارستان.
یا مثل کرت کوبین - که زیادی برای این دنیا خوب بود - و ته‌ش یک گلوله.


عجب بحث داغی شد. کاش فرینج تموم نمی‌شد.

[RezaAK]

بحث خوبیه . ولی به تجربه میگم که نتیجه اش خوب نیست . ما انواع و اقسام این بحث ها رو و خیلی بحث های متنوع دیگه رو با چاشنی منطق و فحش و دری وری تو گودر خدابیامرز داشتیم . آخرشم که هیچی به هیچی و در گودر رو گل گرفتن و 5 سال خاطراتمون نابود شد !

.................................................. ....
خیلی خوب گفتی . خوشم اومد . تبدیل میشیم به "دن کیشوت" ها . والا همین جمله ای که من بالای آواتارم گذاشتم ، تمام حرف و
فلسفه مه : خریت ، نعمته . ولی تو جهان سوم این میشه موهبت به خدا !!!

تعریف انسان رو هم که خودت نقل کردی . زندگی هم مشابهش ـه . همون که شکسپیر تو مکبث میگه :

زندگانی هیچ الا سایه ای لغزان و بازی های بازی پیشه ای نادان که بازد چندگاهی پر خروش و
جوش نقشی اندرین میدان و آنگه هیچ !

بله . زندگی را دلقکی روایت میکند .