PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : [اکران اختصاصی انجمن] فیلم اول: اطلس ابرها



Chandler Bing
02-19-2013, 10:11 PM
http://www.picoup.ir/images/14882485977160770340.jpg


از قدیم واضح بود که یکی از دلمشغولی های واچوفسکی ها (سازندگان ماتریکس) و تام تیکور (کارگردان المانی اثر متفکرانه سال 1998، بدو، لولا، بدو) تقدیر و فلسفه ی جبر و اختیار است. در انتهای قسمت دوم سه گانه ی ماتریکس به نیو گفته میشود که هر قدر هم مبارزه کند، سرنوشت او باز همین است که الان بدانجا رسیده، همانطور که پیشتر از این در چندین نسخه از دنیاهای موازی با دنیای فعلی، باز هم تقدیر یکسانی برایش رفم خورده بود. به عبارتی داستان بیشتر سرنوشتی جبری را برای قهرمانانش پیش میکشد. اما در فیلم تیکور، چندین روایت مفاوت از دویدن لولا برای رسیدن به مقصدی یکسان بازگو میشود، که در هر روایت به خاطر اپسیلونی تغییر در مسیر حرکت لولا، سرنوشتی متفاوت برایش رقم میزند. در واقع مفهوم اختیار در فیلم تیکور بیشتر خودنمایی میکند. حالا بعد از گذشت چندین سال، گروه واچوفسکی ها و تام تیکور به رمان سال 2004 دیوید میچل، اطلس ابرها، رسیده اند، تا مفهومی سینمایی فراتر از جبر و اختیار تصویر کنند.
فیلم از شش داستان که در خلال مدت زمانی 500 ساله از گذشته تا اینده اتفاق می افتند، تشکیل شده است. البته این شش داستان در خود فیلم به صورت شش داستان کوتاه پی در پی روایت میشوند، اما در فیلم هر شش داستان با تدوینی نبوغ امیز به صورت موازی تعریف می شوند. وجه مشترکی فرعی که شش داستان را به هم مرتبط میکند، ماه گرفتگی کوچکی به شکل شهاب سنگ است که روی بدن یکی از شخصیت های اصلی هر یک از شش داستان خودنمایی میکند. اما همین حلقه ی اتصالی به ظاهر به اهمیت تماشاگر را به سمت محتوایی فراگیرتری راهنمایی میکند....
نگاهی به زندگی خصوصی برادران واچوفسکی تاییدی بر محتوای فیلم است. اندی و لری واچوفسکی تا سه سال پیش، دو برادر بودند اما در سال 2009، لری واچوفسکی تحت عمل جراحی تغییر جنسیت قرار میگیرد، و پس از زن شدن، نام خود را به لانا واچوفسکی تغییر میدهد. لذا طبیعی است که گروه برادر و خواهر واچوفسکی بخواند در فیلم خود این مفهوم را پیاده کننده که روح انسانی، نژاد و جنسیت نمیشناسد. در فیلم شاهد اشکال مختلف روابط میان نژاد ها و جنسیت ها و حتی انسان و روبات هستیم. روبط همگی فرا نژادی و فرا جنسیتی هستند. جنسیت و نژاد مفهومی نیستند که بتوانند روح واحد عشق انسان به ازادی یا هنر را محدود کنند؛ همچنان که شخصیت های هر داستان فیلم، پیام ازادی و محصول هنری خود را به نسل بعد داستان بعدی منتقل میکنند.

http://www.picoup.ir/images/98226319948210540120.jpg

مقدم ترین داستان فیلم با ازادی یک برده پایان می یابد، و به دنبال واکنش زنجیره ای این عمل در نسل و داستان های بعدی، شاهد وقوع یک انقلاب اجتماعی در داستان نهایی هستیم. در واقع همان عمل نیکوکارانه اولیه باعث ایجاد امواجی میشود که به طور تصاعد و در طول صدها سال زمان، باعث انقلابی اجتماعی برای بدست اوردن ازادی های شخصی و هنری میشود. شاید بزرگ ترین دست اوررد اطلس ابرها همین مفهوم باشد: که هیچ عمل مثبتی، هرچند کوچک، در طول زمان بی پیامد نخواهد ماند. ذات ابر به خودی خود تنها از قطرات اب تشکیل شده است، اما تخیل انسانی ما به عنوان نظاره گر زمینی ابرها، قادر است صور مختلفی از ابرها را به ذهن متبادر بسازد. ما درجایگاه زمینی قادریم اطلسی از اشکال مختلف ابرها را برای ذات واحدشان بسازیم.

نویسنده دکتر محسن غفرانی
نوشته شده در شماره ی 221 مجله ی دنیای تصویر


http://www.picoup.ir/images/46038445451646621273.png (http://tvworld.info/thread2289.html#post95105)http://www.picoup.ir/images/23423472445132953874.png (http://www.imdb.com/title/tt1371111/?ref_=sr_1)

نظر شما درباره ی فیلم چیست؟

Chandler Bing
02-19-2013, 10:12 PM
نظر سنجی اضافه شد، تا 10 روز دیگه که فیلم بعدی اکران بشه هم اعتبار داره.

WalTer WhiTe
02-21-2013, 03:42 AM
دیدم تاپیک خیلی رفته پایین آوردمش بالا تا بیشتر دیده بشه :Smiley36:

فقط یک چیز کوچیک می گویم و بعدا می یام درست حسابی در مورد این فیلم می نویسم

فیلم Little Buddha رو حتما در کنار این فیلم ببینید
جواب خیلی از سوالات فیلم اطلس ابرها در اون فیلم که در سال 1992 ساخته شده است می باشد

یک انتقاد کوچولو هم به خود جناب دکتر محسن غفرانی دارم که نوشته ایشون در پست اول گذاشته شده است
نقد فیلم احتیاج به بحث فوق استراتژیک درمورد تناسخ و خیلی از چیزهای مشابه دیگه دارد که ایشون باید در کنار نقد آرام خود این حق رو ادا می کرد
البته من مجله رو نخوندم و نمیدانم که ایشون همین چند خط رو نوشته یا نقد ایشون بیشتر بوده است
خوب بگذریم

دوستان لطفا نقدهای خود رو بنویسید تا آدم احساس کند می تواند هر حرفی و هر نقد استراتژیکی رو در اینجا بنویسد یا نه
ممنون میشم دوستان چیزهایی که از فیلم متوجه شده اند رو بنویسند تا دیگران استفاده کنند
:Smiley17:

Chandler Bing
02-21-2013, 09:53 AM
فیلم Little Buddha رو حتما در کنار این فیلم ببینید
جواب خیلی از سوالات فیلم اطلس ابرها در اون فیلم کهدر سال 1992 ساخته شده است می باش

یادتون باشه ما سه تا فیلم انتخاب کردیم، صبر کنید تا 2 فیلم بعد هم ببینید، مطمئنا جواب میگیرید.


یک انتقاد کوچولو هم به خود جناب دکتر محسن غفرانی دارم که نوشته ایشون در پست اول گذاشته شده است
از متن من خیلی سانسور کردم تا خط دهی به ذهن های بچه ها نکنه، اینجا هم نیومدیم نقد ایشون رو نقد کنیم، امدیم فیلم رو نقد کنیم، هدف از گذاشتن این نوشته معرفی فیلم بود.
البته تو نقد ایشون هیچ اشاره ای به تناسخ نشده بود و بیشتر روی جبر و اختیار صحبت کرده بودند.

kingmiladkh
02-21-2013, 01:32 PM
من تصمیم گرفتم مطالبم در مورد این فیلم رو چند قسمتی کنم تا هم حوصله مخاطب و حوصله ی خودم سر نره و هم امکان پیگیری برای بقیه دوستان فراهم باشه.
دوست دارم با این جمله تحلیلم رو از فیلم آغاز کنم، اطلس ابر فریادیست برای گوشزد کردن این موضوع که نیل به سوی آزادی هراز گاهی تنها اقلیتهای تحت ظلم رو به اکثریت زورگو اضافه میکند و جامعه همیشه در حال زایش قربانی های جدید است، شاید نمود عینی آزادی در این فیلم همان وعده ایست که انسان به مخلوقاتش برای رستگاری میدهد، مکانی ناشناخته که به کلون ها وعده داده میشود اما در انتهای آن چیزی جز نیستی وجود ندارد، آرمان شهری که در حقیقت مرگ تعریف میشود.
برده داری در ذات انسان حک شده و در مقابل آن میل به آزادی این برده ها، این تناقضی است که هیچگاه اجازه نمیدهد ثبات بر قرار شود و همین عدم پایداری که از دلایل مهم اش میل به فزون خواهی است که در فیلم بارها به آن اشاره میشود باعث نابودی تمدن ها میشود.
این فیلم بیشتر از اینکه در مورد تناسخ افراد باشد در مورد تناسخ افکار است، بشریت زندگی بدوی خود را آغاز میکند به تمدن میرسد و در نهایت به بدویت برمیگردد، یک پریمیتیویسم اجباری که اینبار به جای بنیان نهادن تفکرات مدرن به اصل موضوع نزدیک میشود.
یکی از جالب ترین اتفاقات این فیلم بازی هیو گرانت در نقش یک سیاست مدار و در نقش رهبر کوناهاست، کوناهای آدم خوار، کسانی که شمشیر را جایگزین کلمات کردند، و این همان ماهیت سیاست در دنیای امروز است، همواره نبرد و کشتار وجود داشته اما از شکلی به شکل دیگر تغییر پیدا کرده است. گوشزد سیاسی دیگر شاید سیر تحول یک کلون از مرحله ی بردگی به مرحله ی پرستش است، چیزی که در جامعه معاصر ما هم نمونه ی عینی آن اتفاق افتاده، اما نتیجه هر دو در نهایت تفاوت چندانی با هرج و مرج ابتدایی ندارد.
این فیلم احتیاج جامعه برای قهرمان سازی را بدرستی بیان میکند، قهرمان هایی که در واقع قربانی مردم هستند و به خوبی میبینیم که تمامی این خیزش ها در نهایت نتیجه ای جز نابودی ندارد، اصلاحات موقتی هستند تا زمانی که اقلیت جدیدی ظهور کند. انسانی که خود برده میسازد و خود به فکر آزادی برده ها می افتد ...
فکر میکنم فعلا کافی باشه، حرفای زیادی مونده که بعدا اضافه میکنم.

Hesam
02-21-2013, 05:50 PM
اين فيلم كه كمپاني برادران وارنر پخش آنرا به عهده داشت و ستارگاني همچون تام هنكس و هالي بري را به عنوان بازيگر در اختيار دارد نتوانست تماشاگر آمریکایی را مجذوب كند و يكي از مهمترين فيلم‌هاي شكست خورده سال 2012 در گيشه‌ها لقب گرفت، شاید برای تماشاگران تحمل دنبال کردن شش داستان درهم تنیده کار دشواری بود. البته فروش جهاني اطلس ابرها شايد كمي اين ضرر سنگين مالي كه 160 ميليون دلار برآورد مي‌شود را جبران كند.
نگاهي مي‌اندازيم به آمار و ارقام اين فيلم:



عوامل اجرايي:

كارگردانان: Tom Tykwer و Andy Wachowski و Lana Wachowski
نويسندگان: Tom Tykwer و Andy Wachowski و Lana Wachowski
اقتباس از كتاب: Cloud Atlas به نويسندگي David Mitchel
تهيه كنندگان: Tom Tykwer و Andy Wachowski و Lana Wachowski و Stefan Arndt و Grant Hill
فيلمبرداران: Frank Griebe و John Toll
تدوين: Alexander Berner
طراحي صحنه: Hugh Bateup و Uli Hanisch
طراح لباس: Kym Barrett و Pierre-Yves Gayraud
موسيقي متن: Reinhold Heil و Johnny Klimek و Tom Tykwer
بازيگران: Tom Hanks و Halle Berry و Jim Broadbent و Hugo Weaving و Jim Sturgess و Doona Bae و Ben Whishaw و Keith David و James D'Arcy و Xun Zhou و David Gyasi و Susan Sarandon و Hugh Grant


ساير مشخصات:

مدت زمان فيلم: 127 دقيقه
ژانر: درام | معمایی | علمی-تخیلی
درجه بندي: دارای رتبه R برای خشونت، زبان، روابط جنسي/برهنگی و استفاده از مواد مخدر
كيفيت صدا: Dolby Digital | Datasat | SDDS
رنگ: رتگي
ابعاد تصوير: 2.35 : 1
مشخصات فني: طول فیلم 4712 متر (9 قرقره) - فرمت نگاتيو فیلم 35 میلی متر
استوديو توليد كننده: Cloud Atlas Productions و X-Filme Creative Pool و Anarchos Pictures و ...
كمپاني پخش كننده: Warner Bros.
محصول كشور: آلمان | آمريكا | هنگ کنگ | سنگاپور
محل فيلم‌برداري: برلین و دوسلدورف و براندنبورگ آلمان، مایورکا اسپانيا، گلاسکو و ادینبورگ اسکاتلند،



پخش و فروش:

تاريخ شروع پخش: 26 اكتبر 2012 در آمريكا
بودجه توليد: به طور دقيق مشخص نشده است اما نزديك به 100 ميلبيون دلار برآورد ميشود
فروش افتتاحيه / هفته اول: 9,612,247 دلار و جايگاه دوم در فروش هفتگي
فروش داخلي: 27,108,272 دلار
فروش جهاني: 80,881,542 دلار (فروش جهاني همچنان به پايان نرسيده)
فروش كل: 107,989,814 دلار
بيشترين تعداد سينماهاي اكران شده: 2,023 سينما
مدت زمان اكران در آمريكا: 91 روز / 13 هفته در آمريكا
تايخ اتمام اكران: 24 ژانويه 2013 در ْآمريكا




امتيازها و جوايز:

IMDB امتياز: 7.8 از 10 (نزديك به 93.5 هزار نفر راي دهنده)
Metascore امتياز: 55 از 100 (از ميان 45 راي منتقدين)

برنده جايزه بهترين موسيقي متن از جشنواره منتقدان فیلم آستین
برنده جايزه بهترين توليد از جشنواره باواریا
برنده جايزه بهترين گريم از انجمن منتقدان فیلم
برنده جايزه بهترين تدوين از طرف منتقدان حاضر در جامعه منتقدان فیلم آنلاين
برنده حايزه بهترين طراحي صحنه از جامعه منتقدان فیلم سن دیگو
برنده جايزه بهترين كارگرداني هنري از جامعه منتقدان فیلم واشنگتن دي‌سي
نامزد جايزه بهترين طراحي توليد از انجمن صنفی هنر كارگردانان
نامزد جايزه بهترين فيلم از جشنواره منتقدان فیلم آستین
نامزد جايزه بهترين بازگرا زن نقش اول از جشنواره جوایز حلقه سیاه
نامزد جايزه بهترين طراحي لباس و جلوه‌هاي ويژه از انجمن منتقدان فیلم
نامزد جايزه بهترين موسيقي متن از انجمن منتقدان فیلم اوهايو مركزي
نامزد جايزه بهترين تدوين از انجمن منتقدان فیلم شيكاگو
نامزد جايزه بهترين طراحي لباس و فيلم فانتزي از انجمن صنفی طراحان صحنه و لباس
نامزد جايزه بهترين موسيقي متن از جشنواره گلدن گلوب
نامزد جايزه بهترين بازيگر زن از جشنواره جوایز Image
نامزد جايزه بهترين فيلنمامه اقتباسي و تدوين از منتقدان حاضر در جامعه منتقدان فیلم آنلاين
نامزد جايزه بهترين طراحي صحنه و جلوه‌هاي ويژه از جوایز انجمن منتقدان ققنوس
نامزد جايزه بهترين طراحي لباس از جشنواره Satellite



پوستر و كاور


.
.
http://www.picoup.ir/images/11317492244455859822_thumb.jpg (http://www.picoup.ir/viewer.php?file=11317492244455859822.jpg)

http://www.picoup.ir/images/22532378664309496717_thumb.jpg (http://www.picoup.ir/viewer.php?file=22532378664309496717.jpg)





01 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/0001_cloudatlas_poster.jpg)

02 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0116.jpg)

03 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0103.jpg)

04 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0109.jpg)

05 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/cloudatlas5.jpg)

06 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0171.jpg)

07 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/cloudatlas2.jpg)

08 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0148.jpg)

09 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0157.jpg)

10 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0146.jpg)

11 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0177.jpg)

12 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0151.jpg)

13 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0145.jpg)

14 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0155.jpg)

15 (http://www.boxofficemojo.com/img/c/cloudatlas/CA0104.jpg)








ترجمه، تکمیل و ویرایش از TvWorld
استفاده از این مطلب تنها با ذکر منبع و درج لینک مستقیم مجاز می باشد

[JOKER]
02-21-2013, 06:02 PM
میخواستم بنویسم دیدم اصلا در حد این فیلم نیستم که بخوام حرف یزنم :Smiley35: فیلم همه چیز بود! دوستان از خوندن نقد هاتون بسی لذت بردم
فقط در این حد میگم:
تمام نقش های بازیگر ها رو دنبال کنید و بگردید دنبال ـه اشتراک ها. البته همه ی نقش ها اینطوری نیست ولی بین هر کاراکتری که بازیگرش تکرار میشه ارتباط عجیبی هست!
من فعلا منتظر میمونم تا اکثریت حرف هاشون رو بنویسند اگر نکته ای جا مونده بود خودم بنویسم هرچند فکر نکنم نیاز بشه :Smiley35:

و چقدر در حق این فیلم ظلم شد...! :Smiley104: احساس میکنم بعضی ها تلاش کردند تا این فیلم دیده نشه... حیف که همیشه در حق اینجور فیلم ها ظلم میشه و فیلمی مثل اینسپشن که برای بیان فلسفش(که در مقابل اطلس ابر ...:Smiley14:) به جذب مخاطب پایبند میمونه موفق میشه. متاسفانه این تیپ فیلم ها دیده نمی شوند :Smiley104:
افسوس !

Chandler Bing
02-23-2013, 10:00 PM
اینا رو 2 ماه پیش تو تاپیک زیر نوشتم، دوباره اینجا میذارم، البته بعدا برای بحث برمیگردم.
http://tvworld.info/thread10338

اول یه کوچولو درباره ی فیلم:
همون طور که میدونید اطلس ابرها از کتابی به همین نام که یه نویسنده ی انگلیسی در سال 2004 نوشته بود اقتباس شده!!! این کتاب 6 خط داستانی داره که تو 6 بازه ی زمانی مختلف اتفاق می افته، از 1849 تا 2346!!!! هر کدوم از این داستان ها داستان هایی متفاوت است که تقریبا اصلا به هم مرتبط نمیشن، به جز یه ماه گرفتگی به شکل ستاره ی دنباله دار که تو هر داستان یکی از شخصیت ها این ماه گرفتگی رو داره. البته تو جزئیات دیگه ای هم مشترک هستن.
اول میخوام یه خلاصه داستانی از این 6 خط زمانی براتون بنویسم!!!

اولین داستان تو سال 1849 در یکی از جزایر اقیانوس ارام اغاز میشود، اونجا با وکیلی اشنا میشیم که به اسم ادام اوینگ که توسط پدر زنش فرستاده شده تا در مورد برده داری
در اون منطقه قراردادی ببندد (اینجا رو مطمئن نیستم) تو سفر برگشتش با یه دکتر با بازی تام هنکس اشنا میشه که اقای دکتر سعی داره وکیل رو بکشه تا سکه های طلایی که پنهون کرده است رو بدزد، اما نقشه دکتر توسط یکی از برده های فراری که در کشتی پنهون شده است برملا میشود. اوینگ وقتی به سان فرانسیسکو میرسد تصمیم میگیره به جنبش ضد برده داری ملحق بشه.
داستان دوم در سال 1936 در کمبرینج انگلیس اتفاق می افتد، یه جوون که کتاب خاطرات وکیل داستان اولیه رو مطالعه میکند به پیش اهنگساز مشهوری میرود تا کمک کند اقای اهنگساز اخرین قطعه موسیقی اش را بنویسد!! اما این جوون که رابرت فروبیشر نام داره کم کم خودش کارها رو یاد میگیره و تصمیم میگیره اولین سمفونیش رو بنویسه که اطلس ابرها نام گذاریش میکنه. اما اهنگساز پیر تهدیدش میکنه اگه این کار رو به اسم خودش (پیرمرده) نزنه راز رابرت رو لو میده تا دیگه نتونه جایی کار کنه (رابرت با اشراف زاده ای به اسم روفس سیکسمیت رابطه داره) اخر داستان رابرت سمفونیش رو تموم میکنه و خودکشی میکنه.
داستان سوم در سال 1973 در سن فرانسیسکو اتفاق می افتد، خبرنگار جوونی که پدرش هم خبرنگار جسوری بوده تصمیم میگیرد با کمک دکتر فیزیک هسته ای (روفس سیکسمیت داستان دوم) از کارهای یه شرکت هسته ای که برنامه دارد یک راکتور رو منفجر کند پرده برداری کند.
داستان چهارم، در سال 2012 در لندن اتفاق می افتد. یک ناشر پیر که داستان مردی را که کتابی در مورد دو جوون داستان دوم نوشته است را چاپ میکند. اما نویسنده ی داستان به زندان می افتد و ناشر تمام پول را به جیب میزند، بعد که دوست های نویسنده به سراغ پیرمرد میایند پیرمرد تصمیم به فرار میگیره اما برادرش که قصد داره اونو راهی خانه ی سالمندان کنه، سرش رو گول میماله و در خانه ی سالمندان زندانیش میکنه. پیرمرد بعدها همراه سه نفر دیگه فرار میکند و داستان خودش رو مینوسد و منتشر میکند.
داستان پنجم در سال 2144 در سئول نو اتفاق می افتد، به دلیل بالا امدن سطح اب سئول قدیمی به زیر اب رفته و اگه همین روند ادامه داشته باشه شهر جدید هم همین اتفاق براش می افته، داستان درباره ی روبات هایی هست که صبح از خواب بلند میشن و در رستورانی کار میکنند، و شب هم همان جا میخوابند و از دنیای بیرون بی خبر ان. تا یه روز یکی از روبات ها فیلمی پیدا میکنه که که از کتاب نویسنده ی پیر داستان چهارم اقتباس شده، و تصمیم به فرار میگیرد اما میمیرد. بعد ها دوست این روبات به کمک یه شورشی فرار میکند و نماد مبارزه با سیستم حاکم میشود، در اخر این داستان این روبات زن جوان فیلم تهیه میکند و حرف هاش رو برای مردم جهان ضبط میکند.
داستان ششم هم در سال 2346 در هاوایی اتفاق می افتد، تمام کره زمین نابود شده و مردم به صورت بومی زندگی میکنند. تا روزی که زنی به جزیره می اید تا از برج مخابراتی پیشرفته ی جزیره استفاده کند تا برای فضایی ها پیام کمک بفرستد، در این حین مردی بومی با بازی تام هنکس به این زن کمک میکند و عاشق میشه.
در اخر فیلم هم پیرمرد داستان ششم (تام هنکس) رو میبینیم که داره داستان رو برای نوه هاش میگه و در سیاره ای دیگری زندگی میکنند.

شرمنده اگه طولانی شد! و در ضمن نویسنده ی کتاب هم از اقتباس سینمایی کاملا راضیه.

از نظر فنی فیلم عالیه، با اینکه سه تا کارگردان داشته اما واقعا یک دسته و اصلا متوجه ی اشکالی نمیشید، یا حداقل من نشدم. لوکیشن ها به خوبی انتخاب شده، فیلم برداری، موسیقی و صدا گذاری هم در حد عالیه. همین مسئله باعث میشه تا مفهموم فیلم که پیچیدگی های خاص خودش رو داره در یه ظاهر شیک بهتر به مخاطب منتقل بشه، نسبت به فیلمی که سیاه سفیده و چهار خط دیالوگ هم توش نداره.
انتخاب بازیگر های داستان ها هم عالیه!!! شش تا بازیگر اصلی وجود داره اگه اشتباه نکنم که در همه ی این 6 تا داستان با نقش های مختلف بازی کردند که این به درک فلسفه ی فیلم کمک بسیاری کرده!! مثلا یه جا هیو ویوینگ نقش یه پرستار زن خبیث رو داره(خانه ی سالمندان)، اما در جای دیگه نقش ادم کش شرکت هسته ای هست.

================================

بعدا میام درباره ی مفهوم فیلم در حد خودم بحث میکنیم. کسی نمیخواد مارو همراهی کنه؟

Bill The Butcher
02-24-2013, 10:27 AM
من كمترين نمره ممكنو به فيلم دادم.
دلايلمو كامل ميذارم وقتي بچه ها ديدن فيلمو ميگم. فقط در اين حد بگم كه فيلمساز يادش رفته در چه مديومي داره كار ميكنه.

پي اس : اين يارو شوخي شوخي شد لانا واچوفسكيا!

Chandler Bing
02-24-2013, 01:29 PM
دلايلمو كامل ميذارم وقتي بچه ها ديدن فيلمو ميگم.
بگو که بحث بشه بردار، یعنی چی نمیگی؟:Smiley104: بگو تا دعوا کنیم. ظاهرا بقیه نمیخوان وارد بحث بشن


پي اس : اين يارو شوخي شوخي شد لانا واچوفسكيا!
:Smiley14::Smiley14:

Chandler Bing
02-25-2013, 11:20 PM
اقا کسی نمیاد بازی، مصطفی تئوریت رو مطرج کن تا با میلاد و من روش بحث کنیم، شایدم دعوا!!
اگه کسی هم به بحث ملحق شد خوشحال میشیم.
4 روز مونده تا فیلم رو از رو پرده برداریم:Smiley36:

HaaMeeD
02-25-2013, 11:51 PM
قبل از اکران انجمن این فیلم رو دیدم از اونجایی که که با مشغله فکری نشسته بودم سرش و تقریبا دیدنش برام 5-6 ساعت طول کشید درک 6داستان تو همدیگه یه خورده سخت شد برام البته به نظرم فیلم خوبی اومد اما لازمه بعد از خوندن نقد ها و نظرات دوستان سر فرصت یه نگاه دیگه بهش بندازم

rezarbn
02-26-2013, 12:51 AM
فیلم از 6 بخش یا داستا ن و روایت تشکیل میشه
اولین داستان مربوط به یک اهنگ ساز جوان به نام رابرت است که در سال 1936 برای فراگیری موسیقی نزد یک استاد به نام ویویان می آید و از او می خواد که او را استخدام کنه
داستان بعدی درباره یک برده است که پس از شکنجه زیاد در سال 1849 بصورت مخفیانه وارد یک کشتی می شود و در آنجا با یک حقوقدان به نام آدام که مخالف برده داری آشنا می شود
داستان سوم هم یک روزنامه نگار خانم به نام لویزا ری است که در 1973 در شهر سان فرانسیسکو درگیر مسائل یک نیروگاه هسته ای و تمامه کار هایی که در اونجا انجام میشود می شه
داستان بعدی هم در سال 2012 و در انگلیس اتفاق می افتاد. این داستان مربوط به یک ناشر کتاب به نام تیموتی کاواندیش است که کاملا مقروض هست و چندتا قرارد داد ناموفق بسته و کاملا ور شکسته ست و او برای درخواست کمک پیش بردار خود می ره
داستا بعدی یا چهارم هم در سال 2144 در چین اتفاق می افته که در اون سال دیگه مثل قدیم برده داری وجود نداره ولی در این سال یه سری انسان می سازن که فقط مخصوص خدمت کردن به انسان ها
داستان بعدی که می شه بگی توجه اصلی سازننده روی او ن بوده در سال 2321 اتفاق افتاده ونسل پیشرفته ی انسان ها از بین رفته و فقط تعداد کمی از اون ها وجود داره مرونیمن از نسل پیشرفه ی بشر هست که برای انجام دادن کاری و ارسال پیغام به انجا می ره
--
نویسنده و کارگردان هر دو به شیوه ی منحصر به فردی این مجمو عه داستان ها را به هم پیوند دادن و در کنار هم هم نشینی جالبی دارن
این فیلم متفاوت وزیبا دریچه ای رو در ذهن هر بیننده ای باز میکنه و اون روآگاه می کنه از رازی که تا به حال نمیدونسته
کاری که صد ها سال پیش انسانی شروع کرد و به صورت یک زنجیره ادامه پیدا کرد و در نهایت به پایان رسید. در این فیلم کارگردان به خوبی تونسته که این مفهوم رو به بیننده منتقل کنه که که یک روح به جسمی منتقل می شود و بعد از این دنیا می ره و به جسمی دیگر می رود و دوباره روی زمین میاد کارگردان با تغییر گریم بازیگر این رو می خواد به ما نشون بده که این همان شخص و جسم قبلی نیست ولی همان روح است، برای همین وقتی لویزا می ره مغازه تا صفحه سمفونی کلود اطلس رو بخره برای فروشنده که روحش در جسم قبلیش نوازنده سمفونی بوده کاملا آشناست گویی بارها شنیده اش و برای آن خانونم نیز که همسر ترانه نویس بوده نیز بسیار آشناس. یا دختری که بخاطر دیکته پدرش پس از سختی کشیدن و رنج دیدن با نامزدش از خانه پدری می رود در زندگی بعدی اش برای آزادی بخشی ستم دیدگان از سوی سرنوشت انتخاب می شود. یکی از زیبایی های فیلم نیز نشان دادن برخورد دوباره روح ها ی یکسان در جسم های جدیده که به زیبایی تمام نشان داده شده.بنظر من که این فیلم در نوع خودش شاهکار بود

در پایان هم این جمله می تونه نمایان گر زندگی انسانی و خلاصه از این فیلم باشه : زندگی ما متعلق به خودمون نیست و ازطرق مختلفی به دیگران از گذشته تا آ ینده مرتبط هستیم و با هر خطا یا کار خوبی که انجام می دهیم بی شک بر حال و آینده تاثیر گذار هستیم

اومدم فیلم رو دوباره ببینم با این که فیلم خیلی جذابی هست و لی واقا طولانی هست و من هم فردا کلاس دارم
ایشالا فردا می بینم دو باره و نظرات کامل ترمو می گم

ps:این فیلم طور ی ساخته شده که هر کس برداشت متفاوتی از این فیلم داره و متناسب با درک خودش از این فیلم نکته برداری می کنه امید وار م شما هم این فیلم رو ببینید و به ما هم بگین که چه برداشتی از این فیلم داشتین

Bill The Butcher
02-26-2013, 10:51 AM
تئوري خاص ندارم فقط اينكه واقعاً نا اميد شدم با ديدن فيلم چنتا چيزو كه الان يادم مياد فهرست مي كنم:

1. فيلم علي رغم اين كه داره نكات فلسفيه به ظاهر عميقي رو بهش اشاره ميكنه اما مث ماتريكس و وندتا باز اين فرضيه رو مخ رو ارائه ميده كه فقط با ايثار و فدا كردن خود ميشه به هدف رسيد. همون كاري كه نيو توي ماتريكس يا وي توي وندتا كرد. اين تئوري به شدت روي مخ منه و اصلاً قبولش ندارم. به نظر من ناشي از اين ميشه كه واچوفسكي ها به شدت تحت تاثير داستانهاي ابرقهرماني و كوميك بوكها هستن و هنوز هم كه هنوزه تفاوت اون مديوم ها رو با سينما نفهميدن يا اهميت بهش نميدن. به همين دليل هميشه مجبوري يه قفسه جدا واسه هر فيلمي كه از دست اينا مياد بيرون درست كني. فيلمهايي كه جدي هستن اما نبايد جديشون بگيري چون از بيخ و بن ايراد دارن

2.نوع روايت انتخاب شده هر چند ضروريه و اجتناب ناپذير، اما زمان طولانيه فيلم، حضور بازيگرها در چند نقش و ترند به شدت سينوسي فيلم
(منظورم بالا و پايين رفتن مداوم هيجان و بروز اتفاقات در قسمتهاي مختلف فيلمه) واقعا به بيننده اجازه نميده با فيلم ارتباط برقرار كنه. بيننده تمام وقتش صرف رمزگشايي نقشها و ماجراها و ارتباطشون با همديگه ميشه بنحويكه اصل ماجرا فراموش ميشه و متاسفانه به شدت خسته كننده ميشه براي بيننده.

فيلم نكات مثبت بسياري رو هم داره. مهمترينش به نظر من مستقل بودن فيلمه. علير غم اينكه داره از رماني كاملاً رو استفاده ميكنه اما فيلمساز دست خودشو رو نكرده و اثرش تبديل به يه اثر هاليوودي صرف نشده به هيچوجه. تدوين فيلم تا جايي كه داستان اجازه داده قابل توجه و در راستاي داستانه. تام هنكس هم كه حرف نداشت و منو به شدت ياد Cast away انداخت كه كلي باهاش حال كرده بودم....

سپاس

idin
02-26-2013, 11:07 AM
برای این که بخوای این فیلم رو نقد کنی، باید اطلاعات و مطالعه ی زیادی در زمینه ی فلسفه داشته باشی. پس امیدوارم دوستانمون که در این زمینه ها سر رشته دارن توی بحث ها شرکت کنند تا به درک بهتر فیلم به دیگران کمک بشه

توی این فیلم بحث natural order مطرح میشه. اتفاقات زنجیره ای که نشون میده همه چی بهم مرتبطه و نباید نظمش رو بهم زد! یعنی سرنوشت از قبل نوشته شده و نمیشه تغییرش داد و نباید تغییرش داد!
این موضوع مطرح میشه که روح انسان پس از مرگ، با توجه به اعمال و کرداری که داشته، به جسمی دیگه منتقل میشه و همین روند تا ابدیت ادامه داره.
همونطور که دیدید چندجا شاهد Déjà vu بودیم که خودش نشون از اینه که روح این افراد قبلا در جسم دیگری بوده

میلاد، مصطفی، اشکان! نظراتتون رو کامل بیان کنید تا روش صحبت کنیم. این فیلم برام خیلی جالب بود و حیفه که همینطوری رهاش کنید!

==========

جدای از بحث فلسفیِ فیلم از لحاظ تکنیکی به نظرم فیلم خیلی خوبی بود. فیلم برداری، صدا برداری، بازی بازیگران که واقعا بدون نقص بود
درسته فیلم 3 ساعته ولی انقدر براتون جذابه که تا آخر شما به مانیتور خیره میشید و مغزتون رو درگیر خودش میکنه (حداقل برای من که اینطوری بود)

Bill The Butcher
02-26-2013, 11:20 AM
من فكر ميكنم يكي از دلايلي كه بچه ها كمتر نظر ميدن در مورد اين فيلم يا اينكه مثل من سعي ميكنن با احتياط نظر بدن همون مطلبيه كه من تلويحاً گفتم. فيلم آگاهانه يا نااگاهانه خودشو حتي تا انتها رو نميكنه. كاملاً يه تيغ دو لبس كه سخت اجازه ميده تكليفتو باهاش روشن كني. تا انتها در اين مرز قرار ميگيري كه داري يه شاهكار فلسفي نگاه ميكني يا يه كلوپاتراي ديگه شكست خورده
يه جستجو اگه در نقدهاي نوشته شده در خصوص اين فيلم بكني ميبني كه تقريباً همه تقريباً در ستايش فيلم يه چيزو ميگن فقط. من مطمئين نيستم كه اين موضوع نكته مثبتي باشه براي فيلم...اين سردرگمي خيلي واسه من بيشتر از اون حديه كه به فيلم بگم يه اثر عالي. چون به نظرم حتي اگه ايده هاي يه شاهكارو داشته باشه، بدون شك ضعفهاي يه اثر بد رو هم داره

Sham!m
02-26-2013, 11:57 AM
من نه سینما و نقد سینما می دونم و نه از فلسفه چیزی سر در میارم، فقط دارم به عنوان یه بیننده ی عادی و عامی می نویسم. با دیده ی اغماض بنگرید!
داستان فیلم رو که دوستان زحمت کشیدن و یه خلاصه ازش دادن.
من وقتی فیلم رو می‌دیدم اولش برام خسته کننده و گیج کننده بود، تا یک ساعت اول فیلم نمی فهمیدم ربط داستان ها چه طوری می تونه باشه و فکرم درگیر جفت و جور کردن شخصیت ها بود و اگه دست خودم بود بی خیال دیدن فیلم میشدم، چون اینجور داستان سرایی ها که از ابتدا تکه های مختلف رو تعریف می کنه و بعد ربط های داستانی رو کم کم معلوم میکنه خیلی با ذهن ساده پسند من جور نیست. اما خوشحالم که تا انتها دیدمش و لذت هم بردم. یه دو سه قطره اشکی هم ریختم بدون این که بدونم چرا! حسی بود که نمی دونم چه طور تعریفش کنم.
اول این که من از تصویر برداری و صحنه های زیبا و پر رنگ و لعاب فیلم خوشم اومد، مثل بچه ای که جذب بسته بندی شکلات میشه! ولی واقعا گاهی دلم میخواست وسط اون صحنه ها باشم.
در مورد مفهوم هم، من زیاد با دید "تناسخی" به داستان نگاه نکردم، و چیزی که من از داستان گرفتم این بود که، برای رسیدن به رستگاری و آرامش اول باید گاهی پا روی قوانین گذاشت و خطر کرد. و بعد هم این که تلاش برای نجات (چه نجات خود، چه نجات یه انسان، چه نجات بشریت) یه مساله ی ازلی و ابدیه، و باید بهش ادامه داد، چه بدونی محکوم به شکستی مثل "سونومی" و چه به پیروزی برسی، مثل "اوینگ" (که موفقیتش رو توی فیلم نمی بینیم، اما خوب جنبش ضد برده داری به موفقیت رسیده!) یا "ری"، که البته من فکر می کنم هیچ تلاشی در این راستا بی نتیجه نیست و به شکست 100% نمی رسه و به قول "سونومی" حداقل یک نفر عوض میشه. روح ما همیشه دنبال آزادی و بهتر بودنه و این مساله همیشه ادامه داره.
یه چیز دیگه که توجه من رو جلب کرد تاثیر آدم ها روی هم و در نتیجه بسط مفهوم فرا رفتن از قانون و آزادی و نجات بود، چه با وجود عنصری شاید به اسم تناسخ، یک مساله ی فرا فیزیکی و روحی، چه با خوندن کتاب ها و زندگی نامه های همدیگه.
تام هنکس هم که همیشه محشره!
این ها درک من از فیلم بود. فقط ممنون میشم اگه یکی که بهتر بلده بیاد و برای من توضیح بده اون دکمه ی آبی که بعد نشونه‌ی کره ی زمین میشه، چه مفهومی داره. خیلی دوست دارم بدونم.

freeda
02-26-2013, 01:52 PM
فیلم بازتاب نوع خاصی اعتقاد به تناسخ که می گه روح انسان ها طی یک دوره زمانی توی چند کالبد مختلف در نهایت به تکامل می رسه. برای دنبال کردن این تکامل احتمالا باید نقش هایی که هر بازیگر بازی کرده رو دنبال کنیم.

Tom Hanks در داستان اول یک پزشکه که می خواد یک وکیل رو برای دست یابی به ثروتش بکشه. در داستان بعدی نقش صاحب هتل رو بازی می کنه که در ازای لو ندادن رابرت(با بازی Ben whishaw) جلیقه ی ارزشمندش رو ازش می گیره. در داستان سوم یه دانشمنده که در یک نگاه عاشق لوسیا (با بازی Halle Berry) می شه و تصمیم می گیره لوش نده این بار نه تنها بایت این کار چیزی درخواست نمی کنه بلکه حاضر میشه باهاش همکاری کنه که در نهایت منجر به مرگش میشه، در داستان چهارم نقش نویسنده ای رو بازی می کنه که از انتقادهایی که به کتابش شده عصبانیه و یه لحظه کنترل اعصابش رو از دست می ده و یکی از این منتقدها رو می کشه،در داستان پنجم به نظر یه بازیگره و در داستان آخر باز هم تصمیم می گیره بر خلاف اعتقاداتش عمل کنه و به مرونیم(باز هم با بازیه Halle Berry) کمک کنه و این بار نجات پیدا می کنن و در نهایت روی یک سیاره ی دیگه به هم می رسن.

Halle Berry در داستان اول یه زن سیاه پوست محلیه. در داستان دوم همسر استاد موسیقیه که با منشی جوان شوهرش به او خیانت می کنه، در داستان سوم یک خبرنگاره که موفق میشه یه سری مدرک علیه فعالیت های یه نیروگاه هسته ای پیدا کنه و اون ها رو چاپ کنه و جون عده زیادی رو نجات بده. در داستان پنجم کسیه که به صورت غیر قانون فلز دور گردن پیشخدمت ها رو باز می کنه و در داستان آخر با درخواست کمکی که می فرسته باعث میشه انسان ها بتونن به کره ی دیگه ای نقل مکان کنن و از نابودی در زمین نجات پیدا کنن.

Hugo Weaving در داستان اول یه سفید پوست ثروتمند و برده داره. در داستان دوم رابط یه کمپانیه (اگر درست متوجه شده بشم) که عاشق شخصیتی که Halle نقشش رو بازی می کنه بوده اما به خاطر یهودی بودنش اینرابطه براش ممکن نیست. در داستان سوم ماموره تا هر کسی رو قصد افشاگری داره بکشه که لوسیا(باز هم باز Halle Berry) یکی از اون هاست اما در نهایت دنبال کردن لوسیا باعث مرگش میشه بازیگر نقش قاتلش در این داستان Doona Bae هست.در داستان چهارم پرستاره خشنه خانه سالمندانه و در داستان پنجم یکی از مامورای ارشد دولته و این بار او سعی داره کاراکتر Doona Bae رو بکشه در داستان آخر هم نقش جورج پیر رو بازی می کنه کسی که زاکاری رو به کشتنHalle Berryاِه اون داستان وسوسه می کنه .

Jim Sturgess که نقش اصلی داستان اول رو بر عهده داره، توی داستان دوم یه صحنه به عنوان یه مهمون هتل دیده میشه، توی داستان چهارم مردیه که توی با به پرستار (با بازی Hugo Weaving) درگیر میشه و توی سرش می زنه.در داستن پنجم نقش هی جو رو بازی می کنه که فرمانده ی ارشد جنبش زیر زمینی مردم سئوله و در داستان آخر نقش برادر ناتنی زاکاری رو بازی می کنه. این اما، شخصیتی که نقشش رو تام هنکس بازی می کنه هر چند غیر مستقیم باعث مرگش میشه. و به نوعی داستان آخر تکمیل کننده ی داستان اول میشه.

Jim Broadbent در داستان اول کاپیتان کشتی که گرچه اول قصد داره برده ی فراری رو بکشه اما بعد اون رو در کشتی می پذیره. در داستان دوم موسیقی دان پیرینه که داره کارهای منشی جوانش رو به نام خودش ثبت می کنه و در داستان سوم نقش اصلی رو بر عهده داره یه ناشر که توی یه خونه ی سالمندان حبس میشه و می خواد فرار کنه.

Doona Bae تیلدا نامزد وکیل داستان اوله که پدرش(با بازی Hugo Weaving) ترک می کنه تا همراه نامزدش(با بازی Jim Strugess) رو برای مبارزه با برده داری، کاری که پدرش هم به اون مشغوله، همراهی کنه و در داستان پنجم باز همراه با شخصیتی که Jim Strugess نقشش رو بازی می کنه میشه و در حال مبارزه با سیستمیه که شخصیت Hugo Weaving توش کار می کنه و آدم مهمی محسوب میشه.

هر کدوم از شخصیت ها به نوعی با داستان شخصیت قبل از خودشون آشنا می شن و به نوعی دارن اون رو مرور می کنن. سایر بازیگرها هم هر کدوم چند نقش رو بازی می کنن اما تا همین جا هم قطعه های اصلی پازل رو داریم حالا باید حلش کنیم! اما به نظر من بر خلاف نظر ستایش کننده های فیلم با یک پازل بی نظیر رو به رو نیستیم. روابط کاراکترها در طول زمان گاهی قطعه هایی ایجاد می کنه که هیچ قسمتی از پازل نمیشینه و شاید این دلیل اصلی بی علاقگی منه به دنبال کردن داستان بر اساس نشانه هایی که کارگردان و نویسنده به ما می دن. خوشبختانه زمانه 3 ساعته فیلم و تعدد داستان ها و شخصیت ها ماده ی خام کافی برای وفادار نمودن به مولف رو در اختیار ما قرار می ده به لطف همین ماده ی خام من به اطلس ابرها نه به عنوان فیلمی درباره ی تکامل روح در طول زمان، بلکه به عنوان اپیزودهایی درباره ی "کیفیت زندگی" نگاه کردم. 6 داستان درباره ی عشق و آزادی، 6 داستان درباره ی بردگی و آدم هایی که انتخاب می کنن برده نباشن. پایان تمام 6 داستان، مرگ یا پیروزی، خوشه و این چیزی که در مورد اطلس ابرها بیشتر از هر چیز دیگه ای دوست دارم، وقتی قهرمان داستان "انتخاب" می کنه، پایان هرچی که باشه برنده ست، مرگ و پیروزی به یک اندازه رهایی بخشه.

یه دو سه قطره اشکی هم ریختم بدون این که بدونم چرا! حسی بود که نمی دونم چه طور تعریفش کنم.
پ.ن: و البته این فقط انتخاب منه برای لذت بردن از فیلم: گسترش دادن ایده ای که بیشتر دوستش دادم و نادیده گرفتن ایده ای که به نظر کسل کننده و ناقص بوده.

اضافه شده در : 21 minutes


تئوري خاص ندارم فقط اينكه واقعاً نا اميد شدم با ديدن فيلم چنتا چيزو كه الان يادم مياد فهرست مي كنم:

1. فيلم علي رغم اين كه داره نكات فلسفيه به ظاهر عميقي رو بهش اشاره ميكنه اما مث ماتريكس و وندتا باز اين فرضيه رو مخ رو ارائه ميده كه فقط با ايثار و فدا كردن خود ميشه به هدف رسيد. همون كاري كه نيو توي ماتريكس يا وي توي وندتا كرد. اين تئوري به شدت روي مخ منه و اصلاً قبولش ندارم. به نظر من ناشي از اين ميشه كه واچوفسكي ها به شدت تحت تاثير داستانهاي ابرقهرماني و كوميك بوكها هستن و هنوز هم كه هنوزه تفاوت اون مديوم ها رو با سينما نفهميدن يا اهميت بهش نميدن. به همين دليل هميشه مجبوري يه قفسه جدا واسه هر فيلمي كه از دست اينا مياد بيرون درست كني. فيلمهايي كه جدي هستن اما نبايد جديشون بگيري چون از بيخ و بن ايراد دارن


سپاس
اتفاقا به نظرم توی این فیلم برخلاف ماتریکس الزاما تاکیدی روی مرگ برای رسیدن به هدف نمیشه. یا حداقل دستمون رو باز گذاشتن که این برداشت رو نداشته باشیم. شخصیت اصلی داستان دوم خودکشی می کنه و هیچ اتفاق خاصی هم حتی در داستان های بعدی براش نمی افته، اما اونطور که خودش در نامه ش درباره ی زندگیش می گه:"زندگی کوتاه و روشنم" دست کم من رو هم به عنوان مخاطب متقاعد می کنه زندگی کوتاه اما روشنی داشته، هرچند به هیچ هدف خاصی نرسه.
توی داستان سوم و چهارم و آخر بدون اینکه بمیرن به هدفشون می رسن. سرنوشت کاراکترهای داستان اول هم که مشخص نیست درست و به نظرم این مشخص نبودن می تونه تاکید کنه اطلس ابرها، بیش از این که درباره ی "هدف" باشه، درباره ی انتخابه.
:Smiley17:

kingmiladkh
02-26-2013, 03:21 PM
1. فيلم علي رغم اين كه داره نكات فلسفيه به ظاهر عميقي رو بهش اشاره ميكنه اما مث ماتريكس و وندتا باز اين فرضيه رو مخ رو ارائه ميده كه فقط با ايثار و فدا كردن خود ميشه به هدف رسيد. همون كاري كه نيو توي ماتريكس يا وي توي وندتا كرد. اين تئوري به شدت روي مخ منه و اصلاً قبولش ندارم. به نظر من ناشي از اين ميشه كه واچوفسكي ها به شدت تحت تاثير داستانهاي ابرقهرماني و كوميك بوكها هستن و هنوز هم كه هنوزه تفاوت اون مديوم ها رو با سينما نفهميدن يا اهميت بهش نميدن. به همين دليل هميشه مجبوري يه قفسه جدا واسه هر فيلمي كه از دست اينا مياد بيرون درست كني. فيلمهايي كه جدي هستن اما نبايد جديشون بگيري چون از بيخ و بن ايراد دارن


هنر های دراماتیک از پایه با روایاتی مانند "پرومته در زنجیر"، "ادیپ شهریار" و مثال های فراوانی از این دست آغاز شده، پایان تراژیک از معیار های ماندگاری قهرمان به حساب میاد، در دنیای واقعی هم همینگونه است کاسترو و چگوارا رو مثال میزنم، کدام در سطح یک انقلابی ماند و کدام تبدیل به یک قهرمان شد؟! میل به ایثار برای خلق، یک عنصر نمایشی تاثیر گذار برای روایت داستان به حساب میاد و از مذهب که مثالش مصلوب شدن مسیح، قیام عاشورا و ... بگیر تا در سیاست و اساسا هنر، به کررات ازش استفاده و سو استفاده میکنند، این نگاه اصلا به مثال نگاه کمیک های ابر قهرمانانه نیست، کمیک ها همیشه یک پله عقب تر از پایان تراژیک هستند، عموما وقتی شروع به تماشا یا مطالعه اشون میکنی از ابتدا رستگاری قهرمان و پایان خوش داستان برات مشخصه، فقط این گره ها هستند که جذبت میکنند و معیار سنجش برای کیفیت اثر میشند، که البته همونها هم بسیار قابلیت این رو دارند که در مدیوم سینما مورد بهره قرار بگیرند، اساسا سینما به قدری وسیع و شگفت انگیزه که نمیشه چیزی رو ازش محروم کرد. این در صورتیه که من حتی به پایان خوش در اطلس ابرها اعتقاد ندارم، علارغم همه ی این مبارزات، سیاره ای نابود شد، ما خیزش های آزادی خواهی رو میدیدیم، اما ثمره اشون رو هرگز !!! و در نهایت با یک سیاره نابود شده مواجه ایم که از انقلابی هاش تصویر خداگونه ساخته اما این در حقیقت همان مسیریست که اونها سکان هدایتش رو به عهده داشتند. فیلم برای درک بیشتر توسط مخاطب احتیاج به زمان بیشتری داشت، خیلی از صحنه ها پتانسیل پرداخت بیشتری داشتند اما این پرداخت ها بیشتر در حوزه ی برقراری رابطه با کارکتر هست نه آنچنان در حوزه مفهوم.


فیلم بازتاب نوع خاصی اعتقاد به تناسخ که می گه روح انسان ها طی یک دوره زمانی توی چند کالبد مختلف در نهایت به تکامل می رسه. برای دنبال کردن این تکامل احتمالا باید نقش هایی که هر بازیگر بازی کرده رو دنبال کنیم.

بریم سراغ جایی که هالی بری با فروشنده ی نوار های موسیقی ملاقات میکنه. فروشنده بازیگر همان موسیقیدان است در نقشی متفاوت اما دیالوگی که میگوید این است: نمیتونم دست از گوش دادن این آهنگ بردارم، هالی بری در جواب میگوید: این آهنگ رو مطمئنم که قبلا شنیدم ... این دیالوگ ها بسیار واضح ما رو مطمئن میکنند که واچوفسکی ها و تیکور تناسخ را با شیوه ی سطحی گریم های متفاوت بازیگران نمیخواهند که به ما القا کنند چرا که دژاوو که آیدین عزیز هم بهش اشاره کردند در شخصیت هالی بری اتفاق افتاده.
اما خب اینجا به این سوال برمیخوریم که پس چرا کارگردان ها از بازیگران یکسان برای نقش های مختلف استفاده کرده اند؟!
در جامعه انسان ها یا در حد تیپ باقی میمانند یا از تیپ به شخصیت میرسند، مثلا پلیس سر چهار راه برای ما یک شخصیت تیپیکال است ما از خلق و خوی او خبر نداریم و اگر بخواهیم طرحی از او ترسیم کنید با تاکید بر لباسش او را به دیگران میشناسانیم، این چند نقشی بازیگرها به حوزه تیپ برمیگردد، علارغم تفاوت های فردی انسان ها راحت قابل تیپ بندی هستند، ما جامعه را میتوانیم دسته بندی کنیم و در حقیقت این چند نقشی در راستای نشان دادن جامعه و شکل های مختلف این تیپهاست که در اعصار مختلف به خود میگرند، چهره موسیقدان قدیم و جدید را مقایسه کنید.
اما بحث کسانی که نقش ستاره دارند، چرا بازیگران متفاوتی برای داشتن این خال انتخاب شده اند؟! برای اینکه در این فیلم سعی شده به ما بگوید روح آزادی خواهی، مختص به یک قشر و یا یک تفکر نیست، روح آزادی خواهی در درون هر فرد ممکن است شعله ور شود، چه یک انسان بدوی، چه یک موسیقیدان همجنس باز، چه یک خبرنگار و چه و چه و چه ... در حقیقت از هر تیپ یک شخصیت انتخاب شده که این مدال را به گردن بیاویزد.

freeda
02-26-2013, 04:26 PM
میلاد در مورد بخش اول صحبت هات باید بگم پایان خوش و به طور کلی داستان خوشی که ازش حرف می زنم وابسته به همین ثمره ندادن تلاش هاست. بازه ی زمانی ای که فیلم در بر می گیره به خوبی نشون می ده تا به حال به جایی نرسیدیم و از این به بعد هم قرار نیست برسیم، با تلاش هامون فقط محدودیت ها رو فقط از شکلی به شکل دیگه منتقل کردیم و وقتی این رو می پذیری دیگه انتظارت از پایان خوش نتیجه گرفتن از مبارزه ها نیست. خوشی تعریف تازه ای پیدا می کنه که به نظرم پایدار تر و حقیقی تره. لذتی که ضابطه مند نیست، به چیزی وابسته نیست و یک نوع سرگردانیه که با سرخوشی همراهه و به جز داستان آخر کارگردان ها توی به تصویر کشیدنش به نظر من موفق عمل کردند. فیلم به ما میگه مسئله ای به نام "جبر" زمان وجود نداره، تو توی هر زمانی به عنوان یک انسان زندگی می کنی از یه سری مسائل رنج می بری و بیشتر و کمتری در این باره معنی پیدا نمی کنه فقط باید سعی کنی چیزایی رو انتخاب کنی که تو رو به اون خوشی و رهایی شخصیت ها نزدیک ترت می کنه. ما فقط توی یکی از داستان ها شاهد مبارزه برای آزادی و مرگ و اسطوره شدن هستیم. حتی داستان دوم و چهارم در مورد زندگی شخصی دو تا آدمه و مبارزه ی مدنی و اجتماعی هم در کار نیست، و این به من اجازه می ده تاکیدم رو روی توجه فیلم به "کیفیت زندگی" و "لذت" و نه "هدف" و "پیروزی" بیشتر کنم

درباره ی بخش دوم هم من اون صحنه رو این جور توجیه کردم که چون در داستان قبلی زن اون موسیقی دان پیر بوده "اطلس ابرها" رو شنیده. و خود فروشنده هم که اطلس ابرها ساخته بوده در زندگی قبلیش. در مورد ماه گرفتگی ها هم استدلالم این بود که نشون دهنده ی تکامل هر کدوم از این روح هاست. یعنی توی هر دوره ای به شخصیتی تعلق می گیره که روحش به تکامل رسیده که البته هم با این نظر من تناقض توی فیلم پیدا میشه، هم با نظر تو.
با روشی که من پیش رفتم که تناقض ها اونقدر زیاده که فقط قسمت هایی که تناقض نداشت رو توی پست قبلم بهش اشاره کردم. اما در مورد روش تو هم تناقض هایی وجود داره. مثلا Hugo Weaving همیشه شخصیت منفی ای داره اما توی داستان دوم ناگهان به شکل یک عاشق پیشه ی شکست خورده و بی آزار ظاهر میشه. تام هنکس هم در تمام داستان ها خاکستری متمایل به سیاه در دو تا داستان تبدیل به آدم خوب ماجرا میشه. اما در مورد Doona Bae، Halle Berry و Jim Sturgess نظرت کاملا صدق می کنه. درواقع روند تغییر شخصیت توی تام هنکس بود که منو به این فکر واداشت که شاید استفاده از بازیگرای مشابه نشانه ی تناسخه.
فکر می کنم یه راه سومی هم به فیلم وجود داره که فقط خود آقایونه کارگردان می دونن، یا اونقدر حواسشون پرت بوده که چند جا سوتی دادند که البته اولی محتمل تره.

kingmiladkh
02-26-2013, 05:17 PM
ببین این پرداخت نهیلیستی به جنبش ها رو من حداقل اسمش رو پایان خوش نمیگذارم، ما فدا نمیکنیم که چیزی به دست نیاریم، ما فدا میکنیم که به هدفی برسیم، این نابودی هدف چیزی نیست که خوشایند باشه.
در مورد بخش دوم صحبت ها بحث هوگو ویوینگ خیلی فرق میکنه، تو وقتی دنبال چیزی نباشی مسلما بهش دست پیدا نمیکنی، هوگو ویوینگ در حقیقت قطب منفی ماجرا بود و در نهایت با رسیدن به شخصیت جورجی پیر به خود شیطان در باور ها تبدیل شد.
ببین یک جایی رو با هم نظر مشترک داریم، اونم اینکه کسایی که ستاره دارند، نسخه کمال یافته اند، حالا من نماینده تیپ دونستم تو نماینده ی یک روح ... مسئله اینجاست این رویکرد به تناسخ رویکرد درستی نیست، این متمرکز بودن تناسخ، اشتباهه ... و اینم در نظر بگیر این تکامل اصلا سیر مشخصی رو پی نمیگیره، بعضی ها پسرفت میکنند ..
ببین برای اینکه بدونیم کجا داریم اشتباه میریم، باید شخصیت ها رو تک تک بررسی کنم من نظر خودم در مورد فیلم شاید مبهم باشه بعضی جاها اما تناقض توش ندیدم، نکته نکته بررسی کنیم بهتر به نتیجه میرسیم، جاهایی که فکر میکنی به تناقض برخوردیم رو بگو تا روش حرف بزنم .

ویرایش اختصاصی تام هنکس:

ببین تام هنکس خود محوریش تغییری نمیکنه، در سه داستان مهماندار، دکتر، نویسنده کاملا این موضوع بارز است، در داستانی که شیفته هالی بری میشه، فراموش نکنیم که خودش عضوی از اون نظام فاسده، و در حقیقت طبق گفته ی خودش دو مسیر پیش روشه که هر دو به یک پایان تلخ میرسند و در این دو مسیر هم تصمیم میگیره به راهی بره که یک دختر پوست شکلاتی خوش اندام همراهیش کنه ، داستان آخر هم که با خودخواهی تام هنکس شروع میشه و اوج نمایش هم جاییست که وقتی خودش در همون موقعیت قرار میگیره انتظار کمک داره و به همون مکانی که خودش اختفا کرده بود، خیره نگاه میکنه، اما حرفی که داشت در مورد این تیپ ها میزد خیلی هم به این بستگی داشت که در چه شرایط اجتماعی قرار گرفتند گریم ها رو یادت نره در داستان مهماندار و دکتر، این نقطه ی تحول در مسیر تام هنکس وجود نداشت، در داستان نویسنده، صورت درب و داغون تام هنکس نشان از کشمکش های زیادش با زندگی داشت با نوشتن این کتاب میتونست به تحول برسه اما منتقد خرابش کرده بود، در داستان آخر و در داستان دانشمند، هالی بری این نقطه ی تحول رو سر راهش قرار میده.

freeda
02-26-2013, 06:10 PM
قبل از صحبت راجع به شخصیت ها اجازه بده یه مسئله ای روبا هم حل کنیم که به نظر به خاطر بیان بدمه که منظور رو نمی رسونم. تو حرف از "جنبش" می زنی در صورتی که برداشت من اینه این یه فیلم راجع به جنبش ها و مبارزات نیست. درسته یکی دو تا داستان اینجوری هم داره اما نمیشه تعمیمش داد به کل فیلم ما داستان یه هم**جنس**باز رو می بینیم که استعداد موسیقی بی نظیری داره و در نهایت خودش رو می کشه. خودکشی ای که به هیج وجه مبارزه نیست و کارکرد اعتراضی نداره. فقط می بینه که دیگه نمی تونه ادامه بده.داستان پیرمردی رو می بینیم که برادرش توی خانه ی سالمندان حبسش می کنه و وقتی فرار می کنه چیزی برای از دست دادن نداره و اصلا چیزی نداره که بخواد فدا کنه. توی داستان اول هم راستش به نظر من قهرمان داستان چیزی رو فدا نمیکنه و این شاید دیگه تفاوت دیدگاه شخصی باشه. اون شخصیت از دیدن زجر کشیدن برده ها زجر می کشه و سعی می کنه این قضیه رو درست کنه. نامزدش هم موقع ترک کردن خونه نمی گه آه دارم این همه مال و ثروت رو ترک می کنم و از پیش خانواده ی عزیزم میرم، ولی مجبورم، می گه پدر من همیشه از شما می ترسیدم و حالا هم ترجیح می دم با شوهرم برم! توی داستان آخر هم که همگی خوب و خوش نجات پیدا می کنن و به سیاره ی دیگه ای منتقل میشن، صرفا انگار زمین عمر خودش رو کرده و حالا نوبت تجربه کردن یه جای جدیده.
به هرحال این برداشت خیلی شخصی تر اونه که بتونیم به هم ایرادی بگیریم، اما حتی در نسخه های وابسته تر به مولف هم نمیشه گفت پایان فیلم تلخه، یه زندگی جدید روی یه سیاره ی جدید شروع میشه و توی برهه های مختلف هم قهرمان ها به خواسته هاشون می رسن. به هر حال الان برده داری ه اون شکلی که شخصیت اول براش جنگید وجود نداره...
در مورد شخصیت ها هم از اول گفتم، ایده ی تو منطقی تر به نظر میاد اما باز هم اون پازل اونقدرها شگفت انگیز نیست که ایرادهای این چنین از توش در میاد که به سختی توجیه میشه و استفاده از بازیگرای مشابه توی فیلمی که به صورت ضمنی از تناسخ حرف می زنه... خب برای من که می بینیم گمراه کننده بود:Smiley35: