PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : [اکران های اختصاصی انجمن] فیلم دوم: مرشد



kingmiladkh
02-28-2013, 09:00 PM
http://up.vbiran.ir/uploads/136206796337156_0morshed.jpg



یه نقطه رو انتخاب کن، مستقیم بِــــرون به سمتش، با نهایت سرعتی که میتونی ...




شاید کل سخن سازنده را بتوان در این جمله ی بخصوص که از دهان مرشد خارج شده خلاصه کرد، رهبری پر شده از پالپ های رایج، اشعار لرد بایرون و ترانه های الا فیتزجرالد، بازیگری توانمند در صحنه ی زندگی، سخنوری قوی که در دلالی و فروختن افکارش از هر کار دیگری توانمند تر است. مرشد در زندگی واقعی نقطه ای را میابد و آنچنان به آن بسط میدهد که تو گویی با مذهبی جدید یا تفکری نو مواجهی، چنان با سرعت به سمت آن میشتابد که درک مخاطب از آن عقب میماند و میبازد. چنان پر شور سخن میراند که هوادارا فریفته شده، در تک تک جملاتش دنبال معنی میگردند.
فیلم فقط در مورد ساینتولوژِی نیست، فیلم در مورد روزگار معاصر ماست، ساینتولوژِی فقط دستمایه ای برای سازندگان بوده که موضوع را بهتر برای مخاطب فهم کنند، اما برای درک فیلم نیازی به اطلاعات پیش زمینه وجود ندارد، چرا که فیلم به عنوان یک اثر مستقل موظف است که خود محتوای خود را بیان کند و مخاطب را به بیرون ارجاع ندهد، این فیلم نیز اینگونه است، برای درک شدن روی پاهای خودش ایستاده، حتی با آوردن اسم ساینتولوژِی دایره مخاطبینش را محدود نمیکند و این موضوع را در حد برداشت باقی میگذارد.
اما برسیم یه کیفیات ساخت فیلم، از نظر ساختاری فیلم در بالاترین سطح ممکن به سر میبرد، کارگردان کاملا به سینما و قدرت تصویر احاطه دارد، تک تک نماها را اگر از فیلم بیرون بکشیم قابلیت تحلیل از نظر بصری دارند، بسیار با وسواس قاب بندی ها صورت گرفته و دکوپاژ اوج همسان سازی فرم با محتوا را باعث شده، پل توماس اندرسون کارگردان کار بلدیست، این را قبلا هم به ما ثابت کرده، اما شاید در حوزه نویسندگی به اندازه حوزه ی کارگردانی تسلط نداشته باشد، فیلم در عین حال که قابل ستایش است و مضمون قابل بحثی دارد، اما در بعضی موارد دچار لکنت میشود که شاید مثال گل درشتش رابطه ی "فردی" با "دوریس" باشد.
فیلم قابلیت های بالقوه ای برای بحث در اختیار مخاطب قرار میدهد و یکی از دلایل انتخاب این فیلم نیز همین بوده است، امیدوارم در ضمن لذت بردن از این فیلم با به اشتراک گذاشتن نظراتتان، موجبات ارتقا سطح کیفی انجمن در تبادل افکار را باعث شوید.

http://www.picoup.ir/images/67432046394455226072.jpg

Irag
03-01-2013, 06:52 PM
چند تا نكته به صورت كشكول و درهم برهم:

1. در فيلم دو مرتبه است كه "لنكستر داد" در مقابل منطق و انتقاد منطقي كم مياره و زيرسوال ميره: يك بار در اون مهموني كه توسط يكي از مهمانان حسابي سوال پيچ ميشه و نهايتا كار به پرخاش "داد" و شاگرد بيمارش "فردي" كشيده ميشه و دومين مرتبه هم در سكانس همايش چاپ كتاب اتفاق ميفته اونجا اون خانوم كه اتفاقا از حاميان "داد" و گروهش محسوب ميشه در خصوص قسمتي از كتاب و عوض شدن عقايدش مي‌پرسه و دوباره پرخاش و غيرمنطقي جواب دادن "داد" رو مي‌بينيم ...

2. حالا هر دو اين اتفاق زمانيست كه تا قبل از اون ما ثبات و تلاش و موفقيت نسبي "داد" رو مي‌بينيم در همايش چاپ كتابش در ميان طرفدارانش و يا در مهموني كه در حال سخنراني پر شور براي هوادارانش هست. يه جور فروپاشي و توهمي بودنه! كه با ساده‌ترين سوالات همه چيز فرو مي‌ريزه

3. فيلم واقعا طلاقت‌فرساست نه بخاطر ريتمش يا تايمش نه! بيشتر بخاطر اينكه اين اثر مجموعه‌ايي است از سكانس‌هاي پر فشار و سنگين كه انرژي مخاطب رو براي ادامش كم مي‌كنه مثل سكانس گفت‌وگوي بين داد و فردي در كشتي و يا سكانس بيابان و ...

4. جالبي فيلم اينكه بالاخره كدوم نقش اول و مرد اول داستان هستند؟! داد يا فردي؟! يا هر دو با هم؟!

5. آزاردهنده‌ بودن اكثر اوقات فيلم نيز يك نكته‌ي خيلي خيلي مهمه.عذاب‌آور بودن اكثريت سكانس‌ها باعث خستگي ذهن و چشم بيننده ميشن! براي مثال دو تا سكانس بخاطر دارم: يكي رفتار بيمار‌گونه و خودارضايي "فردي" در كنار ساحل و در ايام سربازي و دومي سكانس مربوط به گفت‌وگوي بين داد و زنش كه در توالت اتفاق ميفته. هر دو نمايش ناخوشايندي هستند از اتفاقات "ج.ن.س.ي" كه جذابيت ندارند ... (و يا اعتراف فردي به برقراري رابطه با خاله‌ي خودش! در سكانس مصاحبه‌ي بين فردي و داد در كشتي)

6. موضوع فيلم جديست و تلخ كه بازي خوب و معركه‌ي "فينيكس" و "هافمن" تلخ‌تر و طبيعي‌ترش هم كرده!

7. و شخصا چون از سينما انتظار "تلخ‌كامي" و "عذاب" ندارم و بيشتر روي "لذت" و "سرگرمي" و "قصه‌پردازي" تمركز مي‌كنم از ديدن فيلم "مرشد" پشيمون و منتفر شدم! و از اينكه در ليست نامزدين "بهترين فيلم" جايزه اسكار نبود خوشحال و از اينكه برنده‌ي جايزه‌ي "بهترين بازيگر نقش اول مرد" نشد هم ناراحت.

امتياز: 6

Shayea
03-01-2013, 09:01 PM
درویش ها عقیده دارند که با ریاضت و سختی دادن به جسم , روح انسان بزرگ و قوی تر میشود .

این مطلب رو میشه به ساینتولوژی ربط داد . چون ساینتولوژی هم با یادآوری خاطرات بد گذشته سعی در آزار جسم و آزاد کردن روح داره ...

مرشد عقیده داره , با کاری که میکنه (Traveling To The Past) میتونه همه ی مشکلات بشریت رو حل و صلح رو به جهان بیاره !:Smiley35:

اون دوست داره عقاید خودش رو به همه محکوم کنه و طاقت شنیدن نظرات مخالف رو اصلا نداره ! دیدیم که توی مهمانی اون خانوم , یه آقایی با لحن دوستانه و منطقی , متد و عقاید مرشد رو زیر سوال برد و قصد داشت که دربارشون بحث کنه , ولی مرشد خیلی زود از کوره در میره و با پرخاشگری و ناسزا جواب اون آقا رو میده !
بعد از اون فردی به سراغ اون آقای مخالف میره و کاری میکنه که دیگه براشون دردسر ساز نشه !

Freddie , فردی عصبی و نامتعادل , با عقده های جنسی ــه که میشه گفت در زندگیش هدفی نداره .
من فکر میکنم یکی از دلایلی که فردی با مرشد رابطه ی نزدیکی داشت و به اون علاقه داشت همین بود , مرشد به زندگی فردی هدف داد .

فردی در دوره های مختلف زندگیش به جاهای زیادی رفته و هیچوقت نتونسته که در یک نقطه ی مشخص بمونه !
هر وقت مدتی طولانی رو جایی سپری میکرد , میگفت من باید از اینجا دور بشم (Away) ...
حتی زمانی رو که به بیان خودش با بهترین دختری که دیده بود گذرانده بود , حتی نتونست با دختری که عاشقش شده بود زندگی کنه .:Smiley19:

در آخرین ملاقات مرشد با فردی , مرشد میگه :

! Freddie , Sailor Of The Seas , You Pay No Rent , Free To Go Where You Please


در آخرین دیدار مرشد و فردی , مرشد آشنایی خودش و فردی رو در دنیای قبلی پیدا میکنه و برای فردی میگه ! روح های یکسان ولی در بدن های متفاوت !

این دیالوگ های آخری که بعد از مدت ها دوری , بین مرشد و فردی رد و بدل میشه رو خیلی دوست دارم ! حتما چند بار اون لحظه رو ببینید ! زیباست ...:Smiley69:

پ.ن : موسیقی متن فیلم بسیار اسرار آمیز ـه ! یه جورایی احساس میکنید که توی صحنه های فیلم غرق شدید !!:Smiley36:

Irag
03-02-2013, 07:38 PM
یه نکته‌ي حاشیه‌ایی در مورد نقدهای مربوط به فیلم اینکه "rogerebert" به فیلم از 5 ستاره 2.5ستاره داده!
متن نقدش از اینجا بخونید:

The Master :: rogerebert.com :: Reviews (http://rogerebert.suntimes.com/apps/pbcs.dll/article?AID=/20120919/REVIEWS/120919984)

kingmiladkh
03-02-2013, 08:43 PM
نکته جالب اینجاست که ایبرت دقیقا نقدش رو جایی تموم کرده که ما باهاش فیلم رو معرفی کردیم :)) ، اساسا ایبرت سعی کرده با قطعاتی که در اختیارش قرار گرفته یه پازل دیگه سر هم کنه برای همین به نتیجه نرسیده، اینکه بیایم متهم کنیم فیلم رو که چرا موضع مبهمی در قبال ساینتولوژِی گرفته و یا اینکه چرا در فیلم اشاراتی به پیشنه ی هابارد، بنیان گذار ساینتولوژِی نشده، اساسا اشتباهه، چون فیلم بیشتر از اینکه درگیر همچین موضوع محدودی خودش رو بکنه، با ظرافت صرفا سو استفاده کرده از این سوژه. در نهایت بگم که نقد آقای ایبرت رو دوست نداشتم، چیزی که خیلی نادیده گرفته بود و خیلی ساده از کنارش گذشته بود این موضوع بود که چرا اون افزودنی های عجیب غریب را فونیکس قاطی مشروبش میکرد؟! و چرا اون کارگر با مصرفش مسموم شد، آیا نمیخواست یک نمود فیزیکی از مصیبتی که بر روح این ملوان بر اثر جنگ رخ داده بود بهمون نشون بده؟! و یک مقیاس مادی براش در نظر بگیره؟! و در عوض لنیستر دادی رو داریم که با نوشیدن همین مقیاس با نوشیدن همین عذاب سعی در این داره فونیکس رو مرید خودش کنه، در حقیقت نمود کلی تفکر جنبش هست که اشاره داره با گذشته باید خودمون رو آزار بدیم، مرشد، از این آزار ها تغذیه میکند ...

prongz
03-06-2013, 01:35 PM
یه مدته دیگه حوصله فیلم های عمیق رو ندارم.واقعا کم حوصله شدم.واسه همین سعی می کنم بیشتر دنبال فیلم هایی با مضامین شفاف تر باشم.خوب با این توصیفات مشخصه که مرشد خیلی برام جای لذت نداشت.یه داستان نه چندان داستان و روندی به شدت کند.همه این ها جون میده برای یه خواب سبک.

اینکه مرشد چی می خواست بگه و چقدر موفق بوده و ... بمونه برای دوستان.اما نکته ای که قطعا درخشان ترین قسمت فیلم هست،بازی بازیگرانشه.سبک ساختاری فیلم کاملا فضای مورد نیاز رو به بازیگرش میداد تا همه توانایی خودش رو به رخ بکشن.کلوز اپ های طولانی،تحرک کم دوربین،ایجاد تداخل های احساسی ...همه ی این موارد باعث میشد تا بیننده فرصت تمرکز روی تک تک حالت های بازیگر رو داشته باشه و خیالش راحت باشه که نیازی نیست تا حواسشو به موضوعات دیگه بده و چیزی رو از دست نمیده.همین موضوع البته مثل یه تیغ دولبه عمل کرد و شاید دلیل اصلی دیده نشدن بازی گروه بازیگری توسط اسکاری ها همین بوده باشه(حالا اگه بخوایم خیلی مثبت فکر کنیم و سیاست رو توی این جوایز دخیل ندونیم).اسکار یعنی تبلیغات و تبلیغات نیاز به حمایت انسانی داره.وقتی فیلمی می سازی که از حوصله ی مخاطب خارج میشه قاعدتا نقطه های درخشان فیلم هر چقدر هم که بدرخشن،توی تاریکی کلی گم میشن.نمونش اینگمار برگمن که 9 بار بردنش لب چشمه و تشنه برش گردوندن.درسته که اسکار نمی تونه ملاکی برای بهترین بودن باشه(خصوصا این چند سال اخیر)اما به هر حال کدوم بازیگریه که ارزوی بردنش رو نداشته باشه؟فینیکس برای بار سوم هم نشست و برای بازیگر دیگه ای کف زد و منتظر سال های اینده موند در حالی که همینطور داره سنش بالاتر میره و شانسش کمتر میشه.شاید تلخ ترین قسمت نمایش اسکار هم همون بی تفاوتی خواکین فینیکس بود موقع اعلام نامزد ها.چهره ای که نشون میداد کاملا مطمئنه که اسکار حقشه و همینطور کاملا مطمئنه که بهش تعلق نمی گیره.البته نمی شه منکر این قضیه شد که تقریبا اکثر نامزد های اسکار بهترین بازیگر مرد،فوق العاده بودند اما مگه چند بار دیگه برای فینیکس فرصت درخشش در این حد پیش میاد؟

Barkeep
03-07-2013, 03:03 PM
یه سوال. یعنی فقط من بودم که از این فیلم چیزی نفهمید؟! :Smiley19:
هرچی تلاش کردم یه چیزی بنویسم، نتونستم. چون واقعاً پیام این فیلم رو اصلاً نگرفتم.

حالا what the hell.. یه تلاشی میکنم واسش!
داستان که طبق گفته‏ی دوستان از ساینتولوژی الهام گرفته.
تو این فیلم گفته میشه که روح آدم میتونه از طرف خارج بشه و وارد مکان و جاهای دیگه‏ای بشه. طوری که یه نفر شاید چند تا زندگی کرده باشه.

فیلم سنگین بود. حداقلش واسه من که اینطور بود. چون خودم فیلم رو تو دوتا 1 ساعت دیدم :Smiley36:.

من از فیلم چیزی نتونستم درک کنم. واسه همین امتیازی که بهش میدم, که فقط و فقط بخاطر جاکین فینکس‏ـه, 7 میدم.

اگه بتونید مارو بیشتر از ظلمات بیرون بیارید، ممنون میشم!

justUnited
03-07-2013, 04:19 PM
در مورد بازیگری و نکات فنی وتکنیکی دوستان خیلی عالی توضیح دادن من فقط در مورد رابطه استاد و شاگردی مینویسم.

اولین نکته ای که بعد از دیدن فیلم به ذهنم اومد این ضرب المثل( کوری عصاکش کور دگر شود) بود.آخه چطور میشه کسی که شخصا دچار ضعف شخصیت هست و در لحظات تصمیم گیری به شدت نامطمئن و تنها بر اساس قدرت بالای سخنوری

در ظاهر طرف مقابل رو تحت تاثیر قرار میده ولی در ذات بی ثباتش چیزی جز پوچی نیست -می تونه عنوان استادی رو یدک بکشه. هان!!

نوع رابطه بین فردی و استاد موضوع تازه ای نیست.اگر اطراف خودمون رو با کمی دقت بیشتر نگاه کنیم نمونه های از این دست در ابعادی بسیار وسیع تر موجوده.

فِردی یک انسان بی هدف و میشه گفت مجرم بعد از پایان جنگ که تا اون موقع تنها دل مشغولی اش بوده ناخواسته با فردی آشنا میشه که بر خلاف همه به اون توجه نشون میده خوب طبیعتا هر کسی به توجه نیاز داره خوب چرا من در مقابل این عمل رو انجام ندهم.وبه این شکل این رابطه شکل میگیره.

در مصاحبه ای که بین این دو نفر در کشتی صورت میگیره به اوج بدبختی این آدم پی میبریم کسی که به دست خودش حتی بهترین اتفاق زندگیش که همون اشنایی با اون دختر بود رو به گند میکشه و حالا تنها دلخوشی که داره اون معجون زهرآگین هست که در اولین ملاقات با لانکستر(استاد)

به عنوان تنها نکته مثبتی که داره بیان میکنه.همه اینها توجیهی برای سرسپردگی به شخصیتی است که در ظاهر برای هر چیزی جوابی داره و فِردی همچون تشنه ای که به چشمه رسیده خودش رو در اون غرق میکنه.

اما با گذشت زمان در مواجه استاد با مسایل مختلف و شاهد بودن فردی با ناتوانی استاد در پاسخ گویی نوعی شک در او پدید میاد که سعی در خفه کردن آن در درون خود داره.چون تنها چیزی که واسش مونده همینه و نتیجه اون در عمل رفتارهای پرخاشگرانه در برابر پرسشگره

و فرقی هم نمیکنه که حق با کدام طرفه تنها موضوعی که برای فردی واضح است اینه که: هر چه که استاد گفت حق با اونه و لاغیر! اگر من شک میکنم نقص از منه! این یعنی پیروی از چیزی تا حد ذوب شدن در آن.

و در انتها در جایی که این دوستی به بن بست میرسه باز هم با همون فِردی ابتدای فیلم مواجه میشیم یک انسان بی هدف و سرخورده با همه عقده های جنسی و غیره اش. تنها با بار حقارتی بیشتر و احتمالا سرنوشتی جز خودکشی در انتظار این شخص نیست.

rezarbn
03-08-2013, 08:34 PM
چند دقیقه ای طول کشید تا به خودم بیام حقیقتش هنوز نتونستم به صورت قطعی متوجه بشم که به دلیل کیفیت بازی بازیگرا بود مخصوصا فونکیس عالی بود داستان سنگین فیلم بود یا پایان بندی فیلم
ولی بهرحال اگر تا حالا چوب تو سرتون خورده باشه و یه مقدار احساس سرگیجه بکنین متوجه میشین از چه نوع احساسی حرف میزنم! کلا فیلمی نبود که با یه بار و زدن جلو بفهمی از ش چیزی که شاید به نظر من همین هم باعث بد اقبالی فیلم می شه در کل ولی فیلم بدی نبود و متوسط به بالا بود

داستان فیلم در عین ساده بودن، در اوج پیچیدگی قرار داره. فیلم بااینکه به صورت واضح اشاره نمیکنه، ولی توجهش رو به سمت مذهب "ساینتولوژی" قرار داده. مذهبی که معتقده :
انسان‌ها ارواحی فناناپذیرند که اتصال با اصل خود را گم کرده‌اند. در این راستا انسان می‌بایست با هوشیاری کامل تمامی تجربه‌های تلخ زندگی خود را مرور کرده و به یاد آورد تا از آن‌ها گذر کرده به سرچشمهٔ حیاتی خود نزدیک تر گردد
فیلم البته میخواد زندگی سخت، منزوی و پیچیده ی کهنه سربازایی که از جنگ برگشتن رو هم به تصویر بکشه به همین منظوز ما با "فردی کوئل" آشنا میشی سربازی که تازه از جنگ برگشته و حالا سردرگم در دنیای جدید و مدر ن علاوه بر اینکه از الکلی بودنش رنج میبر ه نمیتونه خودش رو با جامعه وفق بده تا اینکه با یک مبلغ فیلسوف به نام "لنکستر داد" که جنبشی به نام "هدف" رو پایه گذاری کرده و مشغول تبلیغش هست، آشنا میشه و فیلم، در بین ارتباط بین این شخصیت ها میچرخه.

پاول توماس اندرسون ( Boogie Nights , There Will be Blood ) نشون داد یکی از بهترین کارگردان های نسل فعلی هست و قطعا از اون هایی هست که کارهاش پنجاه شصت سال دیگه به صورت شاخص های اصلی در مدارس سینمایی تدریس میش ه
اولین نکته ی اصلی کارهای آندرسون این هست که میتونین چشم بسته از کیفیت بازیگری داخل فیلم مطمئن باشین. بازی ها به حدی به مرز واقع گرایی میرسن که بعید میدونم چیزی بالاتر از اون وجود داشته با شه بازیگری خواکین به خصوص به شدت خیره کننده ست و بیننده رو کاملاً جذب خودش میکنه.

کارگردانی، تدوین، و صد البته موسیقی متن فیلم کاملا عالی کار شده بود و داستان و نقش افرینی فیلم به خودی خود هم به شدت متاثر کننده ست.
ولی نمیشه که هیچ فیلمی نقاط ضعفی نداشته باشه بر عکس بعضی وقت ها همین ضعف ها هستن که باعث قووت فیلم می شن :Smiley69:
در کل اگر دنبال فیلمی هستید که از داستانش نه به دلیل شاد بودنش، بلکه به دلیل پیچیدگیش لذت ببرین، اگر دنبال فیلمی هستید که از
بازی بازیگراش لذت ببربن نه به خاطر خوشکلیشون :دی :Smiley36: فیلم The Master رو برای یک بعدازظهر خوب بهتون توصیه میکنم.
خلاصش کنم 8 می دم به این فیلم و اگه شما هنوز وقت نکردید این فیلم رو ببینید حتما ببینید ولی اگه پیچیدگی دوس دارید

Bill The Butcher
03-13-2013, 04:22 PM
واقعا فيلم سختي بود...خيلي وقت بود تماشاي يك فيلم انقدر خستم نكرده بود...

ميخام يه سري نكات پراكنده رو مطرح كنم فقط.
يكي اينكه فيلم در شكل دادن رابطه فردي و داد ضعيف كار كرده بود...فكر ميكنم بايد بهتر به ما مي فهموند چي شد كه فردي يهو تبديل شد به معتمد داد و چرا خود فردي انقدر به مرشد وفادار شد؟ آيا واقعا بهش اعتقاد پيدا كرده بود؟ به نظر من نه...

ديگه اينكه من فكر نمي كنم فيلم بطور خاص در خصوص ساينتولوژي ساخته شده باشه، هر چند تئوري هاي مطرح شده خيلي شبيهه و خود پيروان اون فرقه هم نسبت به فيلم انقاد هاي زيادي كردن ظاهراً. اما همون جوري كه مرشد در پايان فيلم ميگه : " اگه راهي پيدا كردي كه بدون خدمت كردن به يه مرشد بتوني زندگي كني به ما هم بگو" فيلم بصورت جنرال به اين فرقه هاي متعدد و پراكنده موجود در آمريكا مي پردازه كه از قضا سالهاي ابندايي پس از جنگ دوران اوجشون بوده. مرشد نميانده ايست از فرقه هاي متعدد پوچ و بي معنيو بي منطقي كه در دوراني كه مذهب از راضي كردن آدمها باز مونده دست به كار مي شن بدون اينكه در ذاتشون چيز خاصي براي ارائه داشته باشن و حتي بدون اينكه قابليت پاسخگويي به ساده ترين سوالها رو داشته باشن (اون مرد در مهموني و خانم بازيگر فيلمهاي لينچ!).

شايد يكي از دلايل اينكه فيلمساز به علت گرايش فردي به اين فرقه نمي پردازه اينكه علت خاصي وجود نداره! شايد فردي فقط دنبال يه چيزيه! منكه در تمام طول فيلم حتي وقتي كه منتقدان مرشد و لت وپار ميكنه هم اعتقاد رو در رفتار فردي نديدم. شايد فردي نماينده توي ذوق زنيست از آدمهايي كه به اين فرقه ها مي پيوندند. در واقع " ما داريم فيلم رو از ديد فردي دنبال مي كنيم اما اون به هيچ وجه راوي قابل اعتمادي نيست!" به ياد بياريد صحنه برهنه رقصيدن زنها با آواز مرشد يا چرت زدنهاي مكرر اون در طول فيلم والبته اعتيادش به اون نوشيدني مسموم.

پل توماس اندرسون فيلمساز بسيار خوبيه و اينو با خون به پا خواهد شد و مگنوليا قبلا نشون داده و ثابت كرده كه نميترسه از اينكه بيننده رو خسته كنه و يا مخاطب عام رو از دست بده...اما به نظرم در خصوص اين فيلم كمي زياده روي كرده. شايد به اين خاطر كه موضوعي رو انتخاب كرده كه كمتر كسي سراغش رفته و خودش فيلمنامه شو نوشته

saman_pd09
03-15-2013, 09:32 PM
امروز فیلم استاد رو نگاه کردم . همه ی دوستان به برخی نکات فیلم اشاره کردند ولی بنده به دلیل احترام به انجمن و شرکت در بحث چندین مورد که توجه کمتر شد رو بیان میکنم .

چگونگی شکل گیری رابطه ی فردی و استاد به وضوح در فیلم مورد بررسی قرار نمیگیره ولی بخوبی میشه دلیل شکل گیری این رابطه رو فهمید . استاد کسی هست که در تلاش برای بنیان گذاری نوعی فرقه به نام هدف هست . یک فرقه برای شکل گیری نیازمند یک نمونه و الگو هست . در واقع استاد فردی رو به عنوان یک نمونه انتخاب میکنه تا از طریق این فرد به خواسته ی خودش دست پیدا کنه . فردی کسی هست که حماقت خودش رو جلوتر از منطق قرار میده و بشدت غیر قابل پیش بینی هست و از طرفی دچار مشکلات روحی شده . چنین کسی میتونه به بهترین سرباز برای یک فرقه ی دروغین تبدیل بشه . در اولین جلسه ی پرسش و پاسخ در کشتی فردی اشاره میکنه که بیشتر اوقات تصور میکنه انسانی بی مصرف هست و فکر نمیکنه خدا بتونه اونو از این زندگی و حماقت نجات بده . کسی که برای نجات خودش خداوند رو توانا نمیدونه برای پیدا کردن هدف بدنبال یک خدای زمینی میگرده . کسی مثل استاد که با تعریف و عشق ورزی اون رو حمایت کنه . استاد از همین نقاط ضعف فردی استفاده میکنه و اون رو تبدیل به یک سرباز برای فرقه ی خودش میکنه .به همین دلیل فردی با منتقدین فرقه بشدت برخورد میکنه در حالی که نمیدونه داره از چی دفاع میکنه و کسی که حتی درک صحیحی نسبت به این فرقه و هدف اون نداره .
سکانسی که فردی تنها در سالن سینما هست فیلمی پخش میشه که مخاطب تنها صدای اون رو میشنوه . دو شخصیت به نام بیلی و کسپر به دنبال گنجی می گردن که با نماد X مشخص شده . بیلی که ناخدای کشتی هست گنج رو پیدا میکنه و میخواد به دنبال گنج بره که کسپر اجازه نمیده و میگه نا خدا هیچگاه کشتی رو ترک نمیکنه .این سکانس به خوبی به تشریح رابطه ی فردی و استاد می پردازه . در واقع هدفی که برای فردی مجهول (x) هست ولی فردی برای خدمت به استاد (نا خدا ) به دنبال هدف میره .
سکانس اخر فیلم از نظر بنده به این نکته اشاره میکنه که مذهب راهی برای نجات انسان نیست . زیرا که فردی با تمام تعالیم به خوی حیوانی و شرایط نا متعادل خودش بر میگرده .

در اخر باید بگم تمام انچه اثر کم داره نحوه ی روایت داستان بصورتی مناسب هست . داستان برای مخاطب عام گیرایی کافی رو نداره و مخاطب برای درک فیلم نیاز به اطلاعات پیش زمینه ای داره . که این باعث میشه بیننده اثر بشدت خسته بشه و انرژی زیادی برای دیدن این فیلم از دست بده .

من این فیلم رو یک بار دیگه خواهم دید و در صورتی که مطلب جدید متوجه شدم قرار خواهم داد . با تشکر از پرسنل سایت برای راه اندازی اکران های اختصاصی . امیدوارم دلخوری اقا اشکان نسبت به بنده کمی تقلیل یافته باشه .

pooya
03-16-2013, 08:46 PM
شاید خیلی از منتقدین فیلم رو به ساینتولوژی ربط دادن ولی یک نکته خیلی مهمی که فراموش شده اینه : خود ساینتولوژی چیه ؟! عده زیادی عقیده دارن این ساینتولوژی چیز جدیدی نیست و با قاطی کردن عقیده های و دیدگاههای دیگه یه چیزی به اصطلاح جدید ساخته ولی عملا مسائل پراکنده رو جمع کرده و دوباره داره تکرار میکنه .( science هم طبق تعریف ، دانستنی هایی که به روش های تجربی قابل اثبات و تائید هستن و با مفهوم knowledge فرق میکنه )

البته فیلم به طور مستقیم به ساینتولوژی اشاره نکرده ولی چیزی که مطرح کرد عملا دیدگاه ساینتولوژی بود .
به نظر من این فیلم میتونه نماد تمام فرقه و آیین هایی باشه و رابطه مرید و مرادی رو نشون میده .

داستان فیلم روایت کهنه سربازی که از جنگ برگشته و با روانی پریشان و با هدف نامشخص ، پرخاشگر و خرابکار و تو هر کاری( از جمله عکاسی و کار تو مزرعه ) ایجاد دردسر میکنه و اصلا هم براش مهم نیست . مسائل روانکاوی و روانشناسی از اول فیلم نمود پیدا میکنه ، از همون جایی که داره میوه رو پوست میکنه و یک لحظه تردید میکنه که اون ساطور رو رو دستش بزنه یا نه . خودارضائی و خوابیدن کنار آن تصویر شنی گویای تمام شخصیت فردی بود . تست رورشاک هم تائیدیه ای بر عقده ها جنسی و شخصیتی فردی زد .
لنکستر داد نماد شخصیتی آروم و با محبت که با سخنوری زیبا مدعی این است که همه چی رو میداند و برای نجات بشر همه باید از او تبعیت کنند.
فردی نماد یک مرید کلیشه ای است که از سر بدبختی و آوارگی در ابتدا راهی جز قبول تمام و کمال مرشد رو نداره.
در ابتدا استفاده از روش های روانکاوی توسط داد ، فردی رو به این باور نزدیک میکنه شاید واقعا اون مرشده و من باید از او پیروی کنم ، صحنه آزمون های روانی لنکستر داد مثل اون تست تحت فشار که فردی نباید پلک بزنه و تغییر جواب ها فردی در اینجا (فردی بعضی از جواب هارو تغییر داد ، بعضی ها رو نه . یکی از دیالوگ ها جالب این سکانس ، داد: داری دروغ میگی ،فردی: نه | داد: تو دروغگوئی ، فردی: آره ) ، شخصیت فردی رو نسبت به داد به شدت ضعیف میکنه ، چهره برافروخته قردی و بیرون زدن رگ پیشانیش نشان دهنده فشار عصبی موجود روش بود .
زن مرشد تا وسط های فیلم نقشی حاشیه ای و بی اهمیت داشت ولی در ادامه و پایان داستان اینجور نشان داده شد که جز گردانندگان اصلی این ماجرا هست .
مرشد در مهمانی نشان داد که آن فرد خردمند و متواضع همیشگی نیست و در قبال عقیده مخالف هیچ تحملی از خود نشان نداد و بعد از آن سکانس دستشوئی میشه گفت مرشد هم یه فرد عادی و در مقابل خیلی از مسائل توان مقاومت نداره و عملا یک شخصیت پوشالیست که تنها هنر روانشناسی و سخنوری رو از دیگران بهتر بلده .
وقتی پرسیده میشه این "هدف " چیست جواب میدن ، حسی متفاوت که به قدری آسونه که نمیشه توصیفش کرد و در هیچ جا فیلم هیچ توضیح دقیقی داده نشد .
صحبت پسر مرشد که گفت :میتونم بخوابم و بیدار بشم و هیچ چیز رو از دست ندم نشان از بی اهمیتی مرشد برای پسر خودش بود ، برخورد فردی اول با اون فرد مخالف در مهمانی و بعد با همین پسر مرشد و بعد با ناشر کتاب بیانگر منطق این دیدگاه و عقیده است و هم چنین نشون دهنده پیروری کورکورانه از یک ایده باطله.
سیگار کشیدن فردی در کنار پنجره و کوبیدن به زمین ( یعنی داره راه میره و آزمایش رو ادامه میده ) دلیلی واضحی بر عدم باور و یقین فردی به مرشد بود و اون صحنه بیابان ( منها صحنه پایانی) تکلیف فردی و مرشد رو مشخص کرد .
دیالوگ هلن با مرشد هم بیانگر اینه که حتی مرشد نیتونه روی حرف خودش هم بمونه و با تعویض یک کلمه عملا بنیان این نهضت رو زیر سوال برد.
این دیالوگ هم شاید وصف حال همه باشه :

If you figure a way to live without serving a master, any master, then let the rest of us know, will you? For you'd be the first person in the history of the world.

بازیگر ها به بهترین شکل ممکن ، مفاهیم و جملات خودشون رو بیان میکردن ، بازی هافمن و فونیکس واقعا زیبا بود ، چهره فونیکس در پاره ای از مواقع بهتر از کلمات مطلب رو منتقل میکرد ، در بعضی سکانس ها دیالوگ ها جای خودشون رو به موسیقی داده بودن که خیلی خوب پرداخته شده بود . شاید تنها اشکال داستان این بود که نگفت این مرشد کی بوده و هدفش چی بود و عملا تعریف دقیقی هیچ جا به ما نداد و هر کس میتونه برداشت ها مختلف کنه ، شکل گیری رابطه بین فونیکس و هافمن هم خوب نشون داده نشد ولی جدائی این دو واقعا سکانس فراموش نشدنی رو رقم زد ، شاید این سوال هم برای خیلی ها بوجود بیاد شخصیت اصلی هافمن بود یا فونیکس ؟ یا هافمن واقعا مرشد بود یا یک شارلاتان ؟

در کل فیلم زیبائی بود و ذهن رو به چالش میکشید.