Dexter | بحث اپیزودیک | فصل هشتم، اپیزود دوم

[Joey]

http://picoup.ir/images/43310135431357458620.jpg

Season 8, Episode 2: "Every Silver Lining"
فصل هشتم، قسمت دوم: "تمام روزنه های امید"


تاریخ پخش: 7 جولای 2013
خلاصه ی داستان: دکتر وگل به دکستر نشان می دهد که چگونه در زمان کودکی دکستر به هری در خلق "کدها" کمک نموده است. وگل عقیده دارد که بدین شکل دکستر را نجات داده و خود را در نقشی مادرانه برای او می بیند. وگل حالا از دکستر کمک می خواهد که جراح مغز را پیدا کند، چراکه فکر می کند او یکی از بیماران روانی سابقش بوده که حالا قصد کشتن او را دارد و با فرستادن بخش جدا شده ی مغز قربانیانش برای او پیغام می فرستد. از طرف دیگر دب انباری که بریگز طلاهای دزدیده شده را در آن مخفی کرده پیدا می کند، ولی "ال سپو" که او را تعقیب کرده با او درگیر می شود و طلاها و اسلحه ی دب را بر می دارد. دب به دنبال ال سپو می رود و به سمت او که در ماشین است شلیک می کند...



.:dl-topic:. (http://www.tvworld.info/showthread.php?t=41682&p=122385&viewfull=1#post122385) .:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt2578758/)



» زیرنویس فارسی این اپیزود (کاری از حمزه دکستر) (http://s1.farsisubtitle.com/downloadz/index.php?act=view&id=33741)

» صحبت های مایکل سی هال در مورد اپیزود دوم و تجربه ی کارگردانی این اپیزود (http://www.tvworld.info/showthread.php?t=40491&p=122429&viewfull=1#post122429)

[nokhbeh]

این دکتر وگل چرا اینطوریه؟
به خاطر ترسه یا که نقشه ای واسه دکس داره؟
تو اون موقعه ای که به دکس زنگ زد بیاد کمک ، میگیم واسه ترس بود ولی وقتی رفت خونه درجا اون dvd رو دید که خیلی بازیش تو اون موقعه بد بود که آدم توهم توطعه به ذهنش میاد!
دب و کویین؟:Smiley36:
فک کنم چیزای جالبی از این دو در قسمت های بعدی داشته باشیم
دب هم داره کم کم عادت میکنه به کشتن!:-SS
El Sapo هم ازش بعید بود همچین اشتباهی! نمیخوای بکشی حداقل کاری کن که کشته نشی(در انبار رو قفل می کرد)
قیافشم آشناس ولی موندم تو کجا دیدمش!:|
در کل نسبت به قسمت قبلی خیلی بیشتر کیف داد به همین دلیل 9 میدم

[Joey]

دکستر هیچ وقت تصور نمی کرد که تمام زندگیش، نسخه ی تجویز شده از سوی یک روانشناس عجیب باشه. کسی که به دکس میگه من تو رو خلق کردم و خودش رو مادر معنوی او میدونه. مطمئنن تمام بینشی که دکس تا حالا نسبت به خودش داشته و کاری که تمام این سالها مشغول انجامش بوده، دچار تغییر میشه و حالا دکس داره تصویر کاملتری از خودش رو می بینه. البته نباید سریع جلو رفت و به طور کامل به این روانشناس اعتماد کرد؛ کسی که اینگونه با روش هایی غیرمعمول و مغایر قوانین و هنجارهای جامعه با بیمارانش کار میکنه، نمیتونه شخصیت ساده ای باشه و بی شک نیمه ی تاریکی همراه خودش داره.

اما چیزی که کار رو در این مرحله برای دکس سخت تر میکنه، همزمانی ورود وگل با دور شدن دب از اونه. بدون دب،‌ دکس کاملا گم شده و حتی نمیتونه کاری که همیشه توش خوب بوده یعنی تعقیب و شکار قاتلان رو به خوبی انجام بده. دب بازم داره بیشتر در تاریکی فرو میره و حالا رسما دومین قتلشو هم مرتکب شده. وقتی دب به دکس میگه این اولین قتلم نبود و احتمالا آخریشم نیست و هرچیزی توی این وضعیت لعنتی که توش قرار گرفتم ممکنه رخ بده و "اینم هدیه ی تو به منه"، دکس تازه می فهمه که چطور دب رو نابود کرده و دیگه احتمالا هیچ وقت اون دب قبلی رو در کنار خودش نداره. بی شک دکس در یکی از پیچیده ترین شرایطی که تا حالا باهاش روبرو بوده قرار گرفته و مسیر روبروش کاملا نامشخصه.

از سکانس های زیبای این اپیزود سکانس ورود دب به ایستگاه پلیس و گفتگوی بعدیش با دکس بود که هم از نظر دیالوگ ها و هم از نظر بازی خیلی خوب کار شده بود. سکانسی که دکس به خونه ی دب میاد هم خیلی احساس بر انگیز بود: "من نمیخواستم که ازت متنفر باشم. برعکسشو میخواستم." گفتگوهای بین وگل و دکس هم خیلی خوب نوشته شده بود و در این خصوص نمیشه از بازی عالی شارلوت رمپلینگ حرفی نزد که در یک لحظه در مقام یک روانشناس مجرب بود که به کاری که کرده می بالید، در یک لحظه در نقش یک مادر برای دکس بود و در لحظه ای دیگر پیرزن بیچاره ای بود که از شدت ترس و درماندگی به دکس پناه برده و به او التماس میکرد و کمک میخواست.

در مورد سایر کارکترها هم باید گفت وضعیت کوئن و نقشش در این فصل خیلی بهتر از فصل قبل شده؛ از باتیستا هنوز چیز خاصی ندیدیم ولی مطمئنا این شرایط عوض میشه؛ و برای ماسوکا به نظرم باید دیالوگ ها و موقعیت های طنز بیشتر و بهتری نوشته بشه چون شخصیتش کاملا برای سریال لازمه.

راستی توجه کردید در اون سکانسی که جراح مغز طرف رو مجبور کرد تا اون شخص رو بکشه، در اون لحظه آهنگ "Make your own kind of music" در حال پخش بود که این در واقع عنوان یکی از اپیزودهای بعدی (اپیزود نهم) هست.


در مجموع اپیزود قابل دفاعی بود و کارگردانی مایکل هم به نظرم خوب از کار در اومده بود. فقط در یک سکانس گفتگوی دکس و وگل نحوه ی قرار گرفتن و زاویه ی دوربین کمی عجیب به نظرم اومد :

http://picoup.ir/images/00257787375037233001_thumb.jpg (http://picoup.ir/images/00257787375037233001.jpg) http://picoup.ir/images/73184929865559730269_thumb.jpg (http://picoup.ir/images/73184929865559730269.jpg)



9 از 10

[Why Me ?]

موتور سریال کم کم داره گرم میشه!

اولا باید بگم که اگه یادم باشه این قسمت رو خود دکستر کارگردانی کرده بود که خوب بود!

ثانیا : یکم زمان دیر گذشت

ثالثا: من تقریبا مطمئن هستم که این خانم دکتره یک جای کارش می لنگه! به نظرم داره دکستر رو بازی می ده: " این دی وی دی مال من نیست!" یکم مسخره بود،

یاد آیزاک فصل قبل بخیر!:Smiley17:

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

8 از 10

اضافه شده در : 4 minutes



El Sapo
قیافشم آشناس ولی موندم تو کجا دیدمش!:|
در کل نسبت به قسمت قبلی خیلی بیشتر کیف داد به همین دلیل 9 میدم


تو واکینگ دد : فصل سوم - اون قسمتی که ریک و برو بچ وارد زندان میشوند! این ال ساپو اونجا سر دسته زندانی ها بود که با ریک مشکل داشت و ریک هم مشکلش رو حل کرد::Smiley45:!

[SaRaL]

دارم به این احتمال فکر می کنم که به عنوان کسی که دکستر رو خلق کرده این دکتره ممکنه خودش دکستر رو از بین ببره و یا اینکه آخرین قربانی دکستر باشه...

[Chandler Bing]

قسمت خوبی بود! چون نمیدونستیم چه اتفاقی میافته:دی این حرکت وگول که گفت مادر معنویه خیلی خوب بود! من شکاک نیستم، فکر میکنم قصد خوبی داره! خودش هم گفت تاحالا نزدیک نشده بود چون به هری قول داده بود، اما خب الان نیاز داشت به دکستر، به موجودی که خلق کرده بود احتیاج داشت، به خاطر همین نزدیکش شد. دلم هم شدیدا برای دکستر میسوزه!
مثل همه ی فیلم های دنباله دار که در اخرین نسخه ی خود به ریشه ها برمیگردن اینجا تو دکستر هم همین اتفاق داره میافته! قرار با گذشته ی دکستر بیشتر اشنا شیم. احساس میکنم البته.
یه حس دیگم (:دی) اینکه تو اخر سریال یه پرش زمانی داریم! مثلا ده سال بعد و اینده ی دکستر. ببینید کی گفتم
امتیاز 9!!

[roshan_gh]

بدون شک امتیازی که میدم 10
فوق العاده بود این اپیزود. سراسر سورپرایز داشت واسم. یه جوری اگه اسم این قسمت رو اسم اخرین قسمت فصل 7 میزاشتن بهتر بود. "Surprise M*****F****r"
مکالمه های فوق العاده بین دکس و دب و وگول. واسه ی تک تک این صحبت ها واقعا فکر شده بود روش.عالی بود.
با اینکه دکستر سریالیه که تو هر قسمتش دکس یه نفر رو میکشت و سریال رو جذاب میکرد ولی تا الان تو این 2 قسمت با اینکه قتلی از دکس شاهد نبودیم ولی بازم هیچ کمبودی رو تو سریال احساس نمی کنم که واقعا در نوع خودش عالیه.
نمیدونم وگول از قتل لاگوئرتا توسط دکس خبر داره یا نداره ولی اگه خبر داره و به دکس نمیگه این احتمال رو میدم که همه ی این کارهاش یه جور تله ست و یه جوری میخواد به کار دکستر پایان بده. (اسپویلرها رو هم نخوندم تا الان. تو بحث اپیزودیک قبلی هم گفتم)
الان باید برم ولی این قسمت جای صحبت بیشتری داره واسم که اگه بتونم میام دوباره کامل می کنم.

[Irag]

تقریبا هر 6تا نظر قبلی کامل بودن و من موندم چی بنویسم اگه تکراری بود دیگه ببخشید چیز جدیدی به ذهنم نرسید!
-----
خیلی بهتر شد
این قسمت فوق‌العاده بود از نظر روایت
مثل قبلی باعجله از این "سر" به اون "سر" نمی‌رفت
حدس می‌زنم خانم "وگول" خودش قاتل اصلی باشه
به نظر می‌رسه علاوه بر نویسندگی و "تئوری"‌پردازی توی کتابش به عملیاتی کردن داشته‌های ذهنیش علاقه داشته باشه
مثل هر دانشمند و مخترعی که چنین حسی رو نسبت به ایده‌هاش داره.
البته زیاد مطمئن نیستم فقط در حد یه "حدس"ه با دیدن یک قسمت گنگ به ذهنم رسید
چقدر دیالوگ‌های خوبی داشت:

دکس: یه صبح دیگه با یه جسد دیگه ... میامی، جسد بیشتر از آفتاب‌سوختگی تولید میکنه! و من هم شکرگذارم :Smiley35:

وگول: نهایتا به این نتیجه رسیدیم که شکار حیوانات ... عطش تو رو فروکش نمی‌کنه پس تصمیم گرفتیم بهت آموزش بدیم تا نوع دیگری از حیوانات را بکشی! آدمایی که واقعا سزاوار مرگند! (می‌دونم ته دلتون چقدر از این دیالوگ خوشتون اومده)

پ.ن: یکی از مشکلات سریال "دکستر" زیادی از "قاب‌بندی"‌های تلویزیونی استفاده میکنه و خبری از یه هنرنمایی چشم‌نواز نیست باید بیشتر سلیقه به خرج بدن این دیگه آخرین فصله!

http://picoup.ir/images/52091621879107166093.jpg

این یه نمونه خوبش.

[justUnited]

منم با همه جملات ایرج موافقم بجز قاتل بودن همین وگول خانم. چون خیلی ساده است که بخوایم وگول رو قاتل بدونیم به نظرم نویسنده ها دارند با ذهن ما بازی میکنند.
بالاخره ببیننده های دکستر با سورپرایزهای دکستر حسابی اشنا شده اند الان وقته رو کردن سورپرایز تازه است.برای همین من میگم زنه نمیتونه قاتل باشه بیشتر در حال منحرف کردن ذهن بیننده بکار اومده.


یه حس دیگم (:دی) اینکه تو اخر سریال یه پرش زمانی داریم! مثلا ده سال بعد و اینده ی دکستر. ببینید کی گفتم

این هم ایده جالبی میتونه باشه ولی امیدوارم اینطور نشه چون خیلی تکراری شده.ولی مطمئم دیالوگ پایانی دکستر یکی از بهترین دیالوگ های سریال میشه.

به شخصه دوست دارم دکستر یک پایان نامعلوم داشته باشه مثل فیلم جدایی :Smiley35:

[Joey]

این قضیه ی تفنگ دب هم عجیب بود در نوع خودش. "ال سپو" تفنگ دب رو ازش گرفت، پس یا دب یک تفنگ دیگه همراهش داشته یا از اون انباری یکی پیدا کرده. از طرف دیگه هر چقدر هم دب موقع شلیک حالش خراب بوده باشه، باید یادش بیاد که چهار بار به طرف شلیک کرده، ولی کل صحنه برای دب خیلی مبهم بود: "من عصبانی بودم. میخواستم طلاها رو پس بگیرم و چیز بعدی که فهمیدم این بود که جلوی یک جسد وایسادم." نکته ی دیگه اینجاست که اگه دب با تفنگ خودش به ال سپو شلیک می کرد، مشخصا قابل ردیابی بود. پس نویسنده ها شاید تفنگ دب رو فقط به این دلیل ازش گرفتن که از وارد شدن و پرداختن به این موضوع ردیابی دوری کرده باشن و فقط دکس لازم باشه تفنگ ها رو تعویض کنه! (همونطور که مشخص نشد چگونه دکس قتل لاگوئرتا رو که با اسلحه ی دب صورت گرفته بود، پوشش داد...) به نظرم اینها جزئیاتی ـه که هرچند از نظر داستانی چندان اهمیتی نداره، ولی لازمه توضیح داده بشه، چراکه بیننده درگیرش میشه و منتظر جوابه تا همه چیز براش جور در بیاد...

[shantia762]

همه چیز گفته شد ولی من ی دیالوگ رو خیلی دوس داشتم
وگول گفت : " من معتقدم ک جامعه ستیزها اشتباه این دنیا نیستن اونا ی موهبت هستند"
چقد دکستر لذت برد از این جمله و چقد احساس غرور کرد بد این حرفا
بد هم گفت که در موفق ترین آدم های دنیا آثار بیماری های روانی هست
کلا دیالوگ های تاثیر گذاری رد و بدل شد اون وسطا
فقط افسوس می خورم ک با این ک دکستر مدت هاست گوشه هاردم داره خاک می خوره من تازه تو چن ماهه اخیر وقت واسش گذاشتم و باهاش آشنا شدم
:دی

[amingeneral]

منم دو قسمت اول رو دیدم امروز... باید بگم که خیلی خوب بوده تا الان ولی انتظارات من به شخصه برای فصل آخر کمی بیشتر بود...
چیزی که توی این فصل کاملا مشهوده دیالوگ های خوبیه که رد و بدل میشه. همه شون روش فکر شده و عالیه. اما کمی چاشنی هیجانش کم بوده تا الان که مطمئنم قسمت های بعدی جبران میکنه.

وضعیت دب خیلی وخیم شده. تا موقعی که بخواد همه تقصیرا رو گردن دکستر بندازه همین مشکلات رو داره. من درست نفهمیدم چطور شد که دبرا، ال ساپو رو کشت. یه جورایی با عقل جور در نمیومد که فوراً بعد از درگیری دب پا شه و سوار ماشین بشه و اسلحه گیر بیاره و بره ال ساپو رو بکشه. اونم بعد از درگیری که داشت. ال ساپو هم که یه آدم کش حرفه ایه همینطوری مثل شلغم وایسه تا چهارتا گلوله بخوره!!! تازه چرا در انباری رو قفل نکرد!؟ تکلیف جنسا چی شد پس؟ مگه دست ال ساپو نبود؟ پس الان باید دست دبرا باشه دیگه، نه؟ پس چرا هیچی نشون ندادن در این مورد؟ امیدوارم قسمت بعدی همینطوری الکی از روی این موضوع نپرن و تکلیف بیننده ها رو مشخص کنن...

رابطه وگول و دکستر جالبه. وگول به دکس میگه که مادر معنویشه. سکانس آخر هم دکس رو در آغوش میکشه درست مثل یه مادر. دکستر هم واقعا احساس میکنه که توی آغوش یه مادره. آرامشِ توی چهره ش خیلی جالب بود اون صحنه. فکر نمیکنم وگول آدم بدی باشه. اگه قابل اعتماد نبود هیچوقت هری در مورد دکستر باهاش حرف نمیزد.

قاتل این فصل هم باید جالب باشه. همین که بقیه رو مجبور میکنه براش آدم بکشن ایده ی خیلی خوبیه. البته همون اول که نشون دادن یارو داره مقتول رو خفه میکنه فهمیدم قاتل اصلی این نیست. اصلا حرکتش به یه قاتل نمیخورد. ترس تو چهره ش موج میزد.

من همیشه از آنجل خیلی خوشم میومده. ولی توی این فصل خیلی خنثی ست. هیچی ازش ندیدیم جز چند تا دیالوگ خام و مسخره. انتظار داشتم این آنجل باشه که توی این فصل پاگیرِ دکستر بشه و براش دردسر درست کنه. اول قسمت یک واقعا ضعیف بازی کرد. اون جا که در مورد نیمکت لاگوئرتا حرف میزدن. تقصیر نویسنده ها هم بود البته که دیالوگ های کلیشه ای نوشتن براش. این قسمت هم که واقعا رو مخ بود...

تا اینجا راضی بودم ولی بیشتر انتظار دارم از فصل آخر دکستر. به این اپیزود هشت دادم. به امید هیجان و تعلیق بیشتر و ادامه همین دیالوگ های زیبا...

[AR!@N]

مثل همیشه خوب بود . وضع دبرا بی‌چاره خیلی‌ دلم براش می‌سوزه هرچی‌ بد بختی سر این میاد . این قتل‌ها هم زیر سر همین دکتراس به نظر میاد دکستر رو هم داره تست می‌کنه . ۱۰ میدم .

[babibell]

دلم واسه نابازیگری مایکل هم تنگ شده بود . احساساتی که جلوی وگول نشون میده دقیقا هموناییه که جلوی اون دختره تو فصل قبل نشون میداد(و همینطور مقابل دختر های قبل تر). فکر کنم تو چند تا قسمت بعدی باید منتظر اونم باشیم (Hanna McKay)
چرا به نظرم دب خوشگل تر شده؟! چقدر دیدن دوباره بازیش بعد این مدت به دلم نشست.
فیلم نامه این دو قسمت یه کمی مشکل روایت و همخونی داشت .داستانی که بازیگرا تعریف میکردن مقداری غیر منطقی بود.
وارد کردن وگول به داستان این صحنه رو به ذهنم آورد که عوامل فیلم نشستن و با خودشون گفتن خب این فصل چه بلایی سر دکستر بیاریم! ایده ش به نظر جالب نمیاد؛ حداقل نه به خوبی ایده هایی مثل Ice truck killer و Isaak Sirko
هفت واسش کافیه.

[JenabPargaar]

من دکستر رو بیشتر بخاطر دیالوگ های قشنگش دوست دارم. مخصوصاً اون چیزایی که تو سر خود دکستر میگذره.
به نظرم خیلی جاهای داستان قابل قبول نیست، مخصوصاً تو این فصل به نظرم گلوله های تفنگ دبرا توی بدن ماریا یجوری باید براشون دردسر درست میکرد، که نکرد. قضیه کشتن ال ساپو توسط دبرا هم اصلاً با عقل جور در نمیاد. اگر سریال این مشکلات رو هم نداشت واقعاً بی نقص می شد.
ولی من سعی می کنم این اشکالات رو زیاد بهش گیر ندم تا بتونم از سریال لذت ببرم. از این قسمت هم واقعاً لذت بردم. 9 دادم

[nokhbeh]

به نظرم خیلی جاهای داستان قابل قبول نیست، مخصوصاً تو این فصل به نظرم گلوله های تفنگ دبرا توی بدن ماریا یجوری باید براشون دردسر درست میکرد، که نکرد
مگه هر گلوله ای منحصر به یک پلیسه که دارین میگین از روی گلوله قابل شناساییه؟
گلوله های پلیسا قانونا یه شماره منطقه یا از این جور چیزا باید داشته باشه نه این که شماره شناسایی پلیس داشته باشه
اگه اینجوری که میگم باشه گلوله دب و لگورتا باید شمارهاشون یکی باشه که با بقیه داستانی که دکس می خواس واسه کشتن لگورتا دربیاره جور می شد
اگه خلاف این باشه ، آره باید دردسر می ساخت واسشون

[shantia762]

در مورد قضیه لاگورتا ب نظر من خیلی خوب بود ک نرفتن دنبال توجیه و اینکه چی شد کسی شک نکرد. دلیلشم اینه که تا 7 فصل با دکستر بودیم و از تواناییاش با خبریم قضیه هم 6 ماه گذشته اگه قرار بود کلی از فصل 8 رو می ذاشتن رو قضیه لاگورتا اونوقت باید فصل 8 از فردای روز قتل شروع می کردن. اونوقت دیگه آماده کردن شرایط سریال برای پایان محبوب همه!! شاید امکان پذیر نبود
برای همین 6 ماه رو در اختیار خودمون گذاشتن بد ی سری شرایط جدید رو آماده کردن ک با فصل 8 داریم می بینیم.
ی چیز دیگه هم ک بعضی دوستان می گن ک دکستر ضعیف شده متزلزل شده و این حرفا؛ اینم باید بگم خوب اگه این دکستر، دکستر فصل 4 بود که دیگه اشتباه کردناش و حرکت ب سمت پایان کارش (احتمالا ی جور مرگ) منطقی نبود. پس می بایست دکستر متزلزل باشه اشتباه کنه و عکس العمل های متفاوت از دکستر توانا! داشته باشه. و همه این مشکلات از زمانی شروع شد ک دکستر از کد های هری بیشتر فاصله گرفت. قطعا این فصل هر چی بیشتر از اون کدها دور میشه و این میشه پایانش.
ب قول یکی از مصاحبه ها (ی فک کنم مایکل سی هال) ک گفت خواست انسان بودن دکستر که اونو ب پایان کارش می رسونه نه شیطان بودنش

[JenabPargaar]

مگه هر گلوله ای منحصر به یک پلیسه که دارین میگین از روی گلوله قابل شناساییه؟
نه اینکه هر گلوله منحصر به یک پلیس باشه، ولی خوب فکر می کنم اگر پلیس گلوله و اسلحه رو در اختیار داشته باشه میتونه بررسی کنه و ببینه که آیا گلوله از این اسلحه شلیک شده یا نه.
قطعاً دکستر اسلحه ی لاگوئرتا و اون یارو (قاتل مادرش) رو توی صحنه ی جرم گذاشته پس پلیس می تونسته بفهمه که گلوله های تو بدن لاگوئرتا از اون اسلحه ها شلیک نشده
البته میشه اینجوری سرو تهش رو هم آورد که خود دکستر که توی تیم تحقیقات کار میکنه، نتایج تحقیقات رو وارونه گزارش داده و مثلاً گفته که گلوله به اسلحه ی اون یارو (اسمش یادم نمیاد) مطابقت داره. به نظرم یه جوری اینو باید تو قسمت اول بهش اشاره میکرد تا قضیه حل بشه :Smiley69:

[pooya]

بالاخره وقت شد و این دو قسمت رو دیدم ، شروع نسبتا خوبی داشت عنوان اپیزود اول هم هوشمندانه انتخاب شده بود "A Beautiful Day" و با اون صحنه کایت بازی دکستر و هریسون کاملا همخونی داشت ، ولی دبرا :Smiley19: اون قیانه لاغر و داغون بدجور حالم رو گرفت .

ورود وگول به داستان به نظرم خیلی ناگهانی بود ، حداقل میبایست تو فصول قبلی چند تا هینت میدادن نه اینکه یهو وارد داستانش کنن ولی واقعا شخصیت جالبی داره و رابطه ای هم که با دکستر ایجاد کرده خیلی خوب به تصویر کشیده شده، البته همین ورود ناگهانیش این ذهنیت رو برای من بوجود آورده که یه جورایی بخواد از دکستر سو استفاده کنه یا یه جایی یه گندی زده و میخواد از طریق دکستر حلش کنه ، من فرضم اینه آخر سر دکستر ترتیبش رو میده ،

این سکانس هم خیلی با حال بود دکستر اومده تو آپارتمان طرف دنبال مدرک بگرده و توجه هش به کولر جلب میشه و میگه : " نه "


http://www.axgig.com/images/77455327498274624937.jpg


همونجور هم امین گفت قضیه ال ساپو یه خورده مشکوک بود ، اونجور دبرا دربُ داغون بلند شه بیاد 4 تا تیر هم بزنه به طرف یه خورده جا سوال داشت ، حالا باید قسمت بعد رو ببینم چی میشه .


وقتی دب به دکس میگه این اولین قتلم نبود و احتمالا آخریشم نیست و هرچیزی توی این وضعیت لعنتی که توش قرار گرفتم ممکنه رخ بده و "اینم هدیه ی تو به منه"، دکس تازه می فهمه که چطور دب رو نابود کرده و دیگه احتمالا هیچ وقت اون دب قبلی رو در کنار خودش نداره. بی شک دکس در یکی از پیچیده ترین شرایطی که تا حالا باهاش روبرو بوده قرار گرفته و مسیر روبروش کاملا نامشخصه.
آخ آخ این سکانس نابود کننده بود :Smiley19: ، بدتر از اون جمله ای که تو قسمت اول گفت بهتر بود تو کانتیر به تو شلیک میکردم



یه حس دیگم (:دی) اینکه تو اخر سریال یه پرش زمانی داریم! مثلا ده سال بعد و اینده ی دکستر. ببینید کی گفتم
بعید هم نیست ، حتی احتمال داره یه پرش زمانی ذهنی هم باشه ! ( اگه یادت باشه تو فصل قبل دکستر تو ذهنش یه فلش فوروارد به همراه هانا زد که آیندشون رو به تصویر کشیده اون سکانس فوق العاده بود)

هریسون جدید هم خیلی به دلم ننشت با اون فرارش از ماشین یا شکستن اون ظرف نقش کلیشه ای یک بچه رو به خوبی ایفا کرد ، ولی اون هریسون بی حرف و بی صدا قبلی خیلی بهتر بود :Smiley35:
ماسوکا هم چندتا خنده خیلی باحال رفت ، یاد فصول اولیه افتادم :d

به هر دو قسمت نمره 8 رو میدم ، برم زودتر تا قسمت سوم برام اسپویل نشده ببینم

[Ehsan_keen]

در کل در مقایسه با قسمت قبل بهتر بود ولی انتظارم از فصل آخر خیلی زیاده.
گفتگو های این قسمت کاملا خوب و حرفه ای بود.مخصوصا از اون گفتگویی که دبرا میگه:do yo want to talk about Ifs?
این فقص احتمالا قرار بهترین فصل بشه.ولی وقتی این قسمت رو میدیدم یه ناراحتیی از پایان دکستر داشتم
امیدوار برای یه پایان زیبا هستم