PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : [Father and Daughter] معرفی انیمیشن کوتاه



Joey
12-05-2014, 01:20 PM
http://picoup.ir/images/46336536822332162408.jpg






عنوان انمیشن کوتاه: Father and Daughter
سال تولید: 2001
کارگردان: Michael Dudok de Wit
کشور تولید کننده: هلند، بلژیک، انگلیس
زمان: 8 دقیقه
تاپیک دانلود:
پیوند: IMDb (http://www.imdb.com/title/tt0279079/)

http://picoup.ir/images/80986254267202865992.jpg
__________________________________________
http://picoup.ir/images/13942002919975544186.jpg__________________________ ____________________

افتخارات:

1. بهترین انیمیشن کوتاه اسکار 2001
2. بهترین انیمیشن کوتاه بفتا 2001
3. بهترین انیمیشن کوتاه جشنواره بین‌المللی انیمیشن اَنِسی فرانسه
4. برنده جایزه ویژه جشنواره بین‌المللی انیمیشن هیروشیما


خلاصه داستان:

پدری از دختر کوچکش خداحافظی کرده و سوار بر قایقی شده و می‌رود. در طی روزهای پس از آن، دختر با امید بازگشت پدرش، به کنار دریاچه می‌رود تا بلکه پدر برگردد. روزها، ماه‌ها و سال ها می‌گذرد، دختر بزرگ می‌شود، تشکیل خانواده می‌دهد و پیر می‌شود، اما همچنان به کنار ساحل، جایی که برای آخرین بار با پدرش خداحافظی کرده، می‌رود...

anzalichi
12-05-2014, 02:18 PM
عجب تاپیکی:Smiley19: منو برد به 12 - 13 ساله پیش..وقتی صدا و سیمای ایران این 8 دقیقه رو تو یک برنامه ی خردسال پخش کرد انقدر غرق در تماشا بودم که آرزو داشتم تموم نشه..اون موقع احساسات حالیم نبود ولی یادمه با دیدن این اثر قلبم گرفته بود..امیدوارم جلوی بخش "تاپیک دانلود" رو به زودی پر کنید تا دوباره این شاهکارو تماشا کنم..!!:Smiley17:

peyman_eun
03-21-2016, 09:55 PM
Father and Daughter/پدر و دختر
http://8pic.ir/images/23kbwu69u840wi7sa38l.jpg

نام : پدر و دختر/Father and Daughter
محصول : 2000 (هلند/انگلستان/بلژيك)
كارگردان: Michael Dudok de Wit
نويسنده: Michael Dudok de Wit
موسيقي: Denis L. Chartrand - Normand Roger
زمان فيلم: 8:30 دقيقه
استوديوي سازنده: CinéTé Filmproductie BV


2001 – برنده جايزه Oscar در بخش بهترين انيميشن كوتاه
2001 – برنده جايزه BAFTA در بخش بهترين انيميشن كوتاه از فستيوال بفتا انگلستان
2001 – برنده جايزه هيئت داوران در بخش بهترين فيلم از جشنواره انيميشن Anima Mundi
2001 – برنده جايزه Audience Award از جشنواره بين المللي انيميشن Annecy
2002 – برنده جايزه BAA در بخش بهترين سناريو از جشنواره British Animation Awards (جوايز انيميشن بريتانيا)
2002 – برنده جايزه BAA در بخش بهترين فيلم كوتاه از جشنواره British Animation Awards (جوايز انيميشن بريتانيا)
2002 – برنده جايزه BAA در بخش مهارتهاي ويژه از جشنواره British Animation Awards (جوايز انيميشن بريتانيا)
2001 - برنده جايزه انيميشن طلايي (Cartoon d'Or ) از فستيوال Cartoon Forum, Europe
2000 – برنده جايزه بزرگ جشنواره Cinanima
2001 – برنده جايزه بهترين انيميشن در بخش مسابقه بين المللي از فستيوال بين المللي فيلم كوتاه Clermont-Ferrand
2001 – برنده جايزه دون كيشوت در بخش Special Mention از فستيوال فيلم Cracow
2001 – برنده جايزه هيئت داوران در بخش انيميشن از جشنواره فيلم Dresden
2001 – مقام دوم در رقابت بين المللي بهترين فيلم انيميشن
2001 – برنده جايزه Audience Award از فستيوال Leipzig DOK
2001 – برنده جايزه NPS Awardاز فستيوال فيلم هلند
2001 – نامزد جايزه گوساله طلايي در بخش بهترين فيلم كوتاه از فستيوال Beste Korte Film
2001 – برنده جايزه خيال پردازانه ترين فيلم از جشنواره بين المللي فيلم Odense
2000 – برنده جايزه Audience Award از فستيوال بين المللي انيميشن Ottawa كانادا
2001 – برنده جايزه OIAF در بخش بهترين فيلم مستقل از جشنواره OIAF
2001 – برنده جايزه WAC Winner - World Animation Celebration در بخش بهترين فيلم 5 الي 15 دقيقه اي
2002 – برنده جايزه بزرگ از فستيوال جهاني انيميشن Zagreb

نمیدانم با چه زبانی از این اثر زیبا حرف بزنم، دودوک در "پدر و دختر" افکار بزرگش را هویدا می سازد.
اول از همه موسیقی زیبای این اثر را تحسین میکنم که تأثیری عمیق در محتوای این انیمیشن کوتاه دارد ، به خوبی حس انتظار و تلاش برای گشایش و رهایی از این انتظار را منتقل کرده است ، انتظاری که هیچگاه حتی با رسیدن به سن پیری نیز فراموش نمی شود و همواره در صدد گشایش است.
این انیمیشن کوتاه بوسیله ی تکنیک مداد، ذغال و همچنین با نرم افزار Animo ساخته شده است
نکته ی قابل توجهی که در این انیمیشن کوتاه موج میزند احساس دو طرفه این پدر و دختر است ، پدری که هنگام ترک دخترش او را می بوسد ، به سمت قایق می رود ، دوباره به بالای تپه بر می گردد تا بار دیگر دخترش را به آغوش بگیرد و ببوسد یعنی دوست ندارد حتی یک لحظه از دخترش جدا شود! همین حس را به گونه ای زیباتر در دختر شاهد هستیم ، دختری که همیشه انتظار پدری را می کشد که با قایق به سمت افق رفته و محو شده است! او انتظار بازگشت پدر را از افقِ دور می کشد.
یکی از نکات ظریفی که شاهد آن هستیم این است که حس دلتنگی پدر مرحله به مرحله شدیدتر می شود ، مثلأ در جایی مشاهده می کنیم که پدر هنگام ترک دخترش ابتدا فقط خم می شود و دخترش را می بوسد (مرحله اول) ولی وقتی به پایین تپه می رود و با نگاه کردن به قایق به یاد دخترش می افتد به سرعت به بالای تپه بر می گردد(مرحله دوم) و اینبار او را به آغوش می کشد و می بوسد (مرحله سوم)

http://8pic.ir/images/6jzuda5t1gan5v9y7whp.jpg

http://8pic.ir/images/9e03u50wt18iikm28lg3.jpg

http://8pic.ir/images/z0ii3qk3c1i1pixs8slq.jpg

همچنین حس انتظار دختر هم مرحله به مرحله شدیدتر می شود زمانی که پدر با قایقش به سمت افق می رود و دختر از روی تپه شاهد آن است و وقتی قایق دورتر و دورتر می شود ، دختر به این طرف و آن طرف می رود تا قایق پدر را بهتر ببیند و ببیند که به کجا می رود!

http://8pic.ir/images/app7co3rc8xqdkcv1hdv.jpg

نکته ی دیگر اینجاست که دخترک ابتدا نمی دانست که پدر می خواهد برود و او را تنها بگذارد و برای همین است که در طول تمام این انیمیشن کوتاه دختر رفتن ابدی پدرش را باور نمی کند و همیشه منتظر بازگشت او می ماند
در این اثر دوچرخه نماد زندگی ، امید و گذر است و تا لحظه ای که چرخ آن می چرخد زندگی جاریست! و زمانی که دوچرخه از حرکت بایستد آن زمان مرگ است که فرا رسیده است!
در طول تمام این انیمیشن کوتاه دوچرخه جلب توجه می کند ، قبل از اینکه پدر و دختر با هم خداحافظی کنند آن ها هر دو سوار بر دوچرخه بودند ، دختر بزرگتر می شود و در سکانس های بسیاری میبینیم که دختر با دوچرخه اش سعی میکند در خلاف جهت وزش باد شدید حرکت کند و سختی را تحمل میکند تا به جلو برود!

http://8pic.ir/images/5ujk8nd3fypmlag8kab6.jpg

در سکانسی میبینیم که دخترک سوار بر دوچرخه از کنار پیرزنی که او هم سوار بر دوچرخه است عبور می کند و از او جلو می زند! آری این پیرزن و دختر با یکدیگر سنخیت دارند!! این پیرزن در حقیقت همان دخترک است منتها در زمان آینده و پیری او!

http://8pic.ir/images/8obs6sq86c2fsbag2ww4.jpg

در یکی از سکانس ها دخترک با دوچرخه اش سعی میکند با تحمل سختی فراوان از تپه ای بالا رود ، و چقدر زیبا این سکانس به بالا رفتن پدری از تپه برای رسیدن به دخترش گره خورده است!

http://8pic.ir/images/o1rwj9mhle4icy0fqjhi.jpg

دختر بزرگتر شده و به سن جوانی رسیده ، اینبار او با دوستان خود (که همگی سوار بر دوچرخه هایشان هستند) به گردش می رود ، هنگامی که به محلی که از پدرش جدا شده بود می رسد لحظه ای توقف می کند و با امیدی همراه با افسوس به افق دور می نگرد و هنوز کورسویی از امید در او موج می زند

http://8pic.ir/images/yci6sw61r1y2ll26xu5r.jpg

ولی دوستانش به حرکت خود ادامه می دهند تا اینکه متوجه می شوند او توقف کرده و در این هنگام به او اشاره می کنند که حرکت کن و به دنبالمان بیا، در اینجا می توان فهمید که او تنهایی اش را تنها با خودش تقسیم می کند و دوست ندارد دوستانش را سهیم کند! او دختری تنهاست که منتظر گشایش است ، حال تصمیم به حرکت می کند و چرخ می چرخد و زندگی ادامه دارد ...
بعد از آن کارگردان به زیبایی زندگی را به پرواز پرنده ای در آسمان پیوند می زند

http://8pic.ir/images/tvdzbcd6q8mwfxjigd60.jpg

و در سکانس بعدی دختر را میبینیم که تنها نیست و بر ترک دوچرخه ی شوهرش(یا دوست پسرش!)سوار است! توجه کنید که هر دو بر یک دوچرخه سوار هستند و این به معنای آن است که زندگی آن دو مشترک است و آنها با هم گذر زندگی را تجربه می کنند و هدف های مشترکی را دنبال می کنند

http://8pic.ir/images/gzn9b2uxp57a9udtbaqj.jpg

انتظار و خواسته ی دختر (رسیدن به پدرش) بر ترس او از تاریکی شب غلبه دارد و او در تاریکی شب به دنبال گمشده ی خود (پدرش) می گردد و ترجیح می دهد شب را در انتظار برگشتن پدرش صبح کند!
در طول تمام مدت باد می وزد و دوچرخه ها را به جلو می راند و باعث حرکت می شود و همواره در زندگی پشتوانه هایی برای رفتن به جلو و پشتوانه هایی برای امید و سرزندگی وجود دارد.
حال او دیگر بزرگ شده است و به همراه شوهر و دو بچه اش سوار بر دوچرخه های زندگی هستند! و دوباره نوبت تپه ی خاطرات است ، شوهر و دو بچه اش از تپه پایین می روند و بچه ها با شور و اشتیاق فراوان آب بازی می کنند و پدرشان نیز پایین تپه در کنارشان نشسته و مواظبشان است ولی در این سکانس شخص مهمی حضور ندارد!!! آری زن همان بالای تپه منتظر است و دیگر به پایین تپه نمی آید ، او خسته شده ولی به طور کامل مأیوس نشده و چشم بر دریا و افق دور دوخته است و هنوز امید در او زنده است.

http://8pic.ir/images/wrwzzwhkbf242y6c11ee.jpg

باد ملایم تر می وزد و شدت گذشته را ندارد و تقابل بین یأس و امید موج می زند
زمستان شده (زمستان هم نماد یأس است) ولی حتی در این زمستانِ مرگ و یأس و نا امیدی چشم ما به درختی دوخته می شود که نماد زندگی و امید است و این یعنی در نا امیدی بسی امید است!

http://8pic.ir/images/bumjnt3gbw72niediqw1.jpg

در سکانسی پرنده ای به سوی افق دور پرواز می کند تا به هدف و مقصدش برسد ، حال او پیر شده است و زمستان می خواهد وجودش را نیز دربربگیرد و حتی او به قدری پیر شده است که نمی تواند بر دوچرخه ی خود سوار شود ولی او دوچرخه را حمل می کند! و به دنبال خود می کشد
پس از این شاهد یک سکانس طلایی هستیم! خورشید تابانی که تبدیل به چرخی می شود و می گردد!و این یعنی همیشه نشانه و پشتوانه ای برای امید به زندگی هست.

http://8pic.ir/images/t2l0bla0byximgvubzfv.jpg

یادتان است که گفتم دخترک از کنار پیرزنی که با او سنخیت دارد عبور کرد و از او جلو زد؟ حال شاهد سکانسی هستیم که جایگاه ها عوض شده است و حال او پیرزنی ست که اینبار دختری شاداب و پر شور و نشاط از او جلو می زند!
پیرزن دوچرخه اش را در بالای تپه ی خاطرات! پارک می کند ولی دوچرخه می افتد ، دوباره دوچرخه را بلند می کند و پارک میکند ولی باز هم دوچرخه می افتد ، او نمی خواهد تسلیم شود و بار دیگر هم دوچرخه را بلند می کند و پارک می کند اما انگار نشانه ای از امید و زندگی نیست و باز هم دوچرخه می افتد ، او دیگر اقدام به بلند کردن دوچرخه نمی کند! او تقریبأ تسلیم شده است و می خواهد به آغوش مرگ برود! از تپه پایین می رود و دل به دریا می زند (دریاچه بخاطر زمستان تقریبأ خشک و یخ زده شده بود) جلوتر و جلوتر می رود تا قایق پدرش را می بیند و خستگی و یأس وجودش را فرا می گیرد و همانجا درون قایق می خوابد (خواب در اینجا نماد پیوستن به مرگ است!) و درون خوابش به رویا و هدفش می رسد!

http://8pic.ir/images/hmxv9noybe1qawez9gnm.jpg

سکانس طلایی دیگری را شاهد هستیم (سکانس های پایانی) ، سکانسی که پیرزن در رویایش ابتدا آهسته راه می رود و بعد می دود و همانطور که می دود جوان و جوان تر می شود! (هرچه جوان تر می شود سرعت دویدنش هم بیشتر می شود)

این گیف را هم خودم درست کردم تا حس بهتری از سکانس مورد نظرم داشته باشید

http://s5.picofile.com/file/8154354392/capture.gif

تا اینکه به پدرش می رسد و او را می بیند ، لحظه ای هر دو توقف می کنند و فقط و فقط به یکدیگر می نگرند ، اینجاست که او بدون تأمل به آغوش پدرش نمی رود ، ابتدا به این فکر می کند که آیا این لحظه ی با هم بودن همیشگی ست یا باز جدایی به سراغ آن ها خواهد آمد؟ و یکجور دوگانگی درونش ایجاد می شود و سپس به آغوش پدرش می رود و این هجرت به پایان می رسد ولی همانطور که گفتم او در رویایش به خواسته و هدفش رسید و خواب نماد پیوستن به مرگ است و او تنها یک راه برای رسیدن به پدرش (که مرده بوده!) داشت و آن راه پیوستن به مرگ بود!

دلنوشته ای از peyman_eun