Mani Vampire
10-13-2013, 12:39 PM
http://www.8pic.ir/images/49619976873697358111.jpg
http://8pic.ir/images/73279762282020156991.png (http://www.imdb.com/title/tt2325741/)
کارگردان اوکراینی و مستندسازِ سابق سرگئی لوزنیتسا دو سال پیش با اوّلین فیلم سینماییاش «شادیِ من» (2010) در جشنواره فیلم کَن موفّقیت قابل توجهی به دست آورد. حالا او با فیلمی اسرارآمیز، باارزش، و با داستانی تکاندهنده و مخوف در مورد اشغال اتّحاد جماهیر شوروی در سال 1942 توسط نازیها، که در مِهی از جنگ پنهان شده، مهِ ترسِ عمیقی که هنوز هم در تاریخ اروپا وجود دارد، بازگشته است. شاید بتوان این فیلم را با «بیا و بنگر» (اِلِم کلیموف-1985) مقایسه کرد.
داستان فیلم که در دوران جنگ جهانی دوّم میگذرد به مسألهای میپردازد که تا به حال فیلمهای کمی به آن پرداختهاند، موضوع رسوایی همکاری با نازیها، و اینکه نازیها در گوشه کنار سرزمینهای تحتِ اشغال خود افرادی را به عنوان همکار و جاسوس در اختیار داشتهاند. فرماندهان سابق به راحتی و مشتاقانه خود را در اختیار مهاجمینِ نازی قرار دادهاند، و تمام تشکیلات اداری روسها در مناطق اشغالی با بیرحمی غیرقابل وصفی برای نازیها کار میکنند و پلیس هم به راحتی به نفع آنها در خیابانها قدم میزند و در خدمت ارتش آلمان کار میکنند. و این در حالی ست که پارتیزانها در نقاط مختلف جنگل پنهان شدهاند و در انتظار زمان مناسبی هستند تا ضربه خود را وارد کنند.
در مرکز داستان فیلم یک کارگر روسیِ راهآهن به اسم سوشِنیا (ولادیمیر اِسویرفسکی) وجود دارد که انگار چهرهاش را را با درد و رنج حک کردهاند. شخصیت او شبیه و مابینِ آناتولی سونولیستین در «آندره روبلوف» (آندره تارکوفسکی-1966) و دنیس هوپر در «اینک آخرالزمان» (فرانسیس فورد کاپولا-1979) است. زمانی که سوشِنیا که بیگناه است به عنوان یکی از خرابکارانِ راهآهن دستگیر میشود، نازیها همهچیز را نابود میکنند و همه را میکشند امّا او را آزاد میکنند. خیلی زود شایعهای همهجا میپیچد که ختماً سوشِنیا با نازیها همکاری کرده که او را رها کردهاند. دو پارتیزان به نامهای یوروف (وِلاد آباشین) و وویتِک (سرگئی کولِسوف) به خانه او میآیند و او را به جنگل میبرند. بیلی به دستش میدهند و او را مجبور میکنند تا قبل از تیرباران، خودش قبرش را حفر کند. او بدون هیچ مقاومت یا شکایتی این کار را انجام میدهد، گرچه پیچ و تابِ چشمگیری از سرنوشت، زنده ماندنِ او را تضمین میکند و آنها را مجبور به عقب نشینی به دِلِ جنگلهای انبوه و قدیمی میکند. امّا او جایی به بعد مجبور است یکی از اسیرکنندگان خودش را که حالا زخمی شده بر پشت خودش حمل کند.
http://8pic.ir/images/26106237345072605987.jpg (http://8pic.ir/)
چرا سوشِنیا چنین رفتار میکند؟ آیا رفتار او ناشی از یک حس میهنپرستی ست یا اعتقاد به سرنوشت و خستگی از جهان پیرامونش؟ چرا نازیها او را رها میکنند؟ نقش افسری که دستور آزادی او را میدهد توسط بازیگر «چهار ماه، سه هفته و دو روز» (کریستین مونگیو-2007) به شکلی عالی ایفا شده است. سوشِنیا طعمهای ست که از او برای رسیدن به پارتیزانها استفاده میشود امّا لوزنیتسا این مسأله را با سنگدلی بیرحمانهای به نصویر کشیده است: یک تصمیم بیمارگونه و سادیستی برای پاک کردن لکه ننگ همکاری با نازیها، عملی که او هیچگاه زیرِ بارِ آن نرفته است.
در واقع برای سوشِنیا یک حس دردآورِ گناه ِ پنهانی وجود دارد. تلاشی که او برای انصراف خرابکارها از خرابگاری در ایستگاه راهآهن به خرج میدهد، زیرا او بر این اعتقاد است که نازیها در تلافی این اقدام آنها به سراغ اهالی روستاهای اطراف خواهند رفت و انتقام آنها فاجعه بار خواهد بود. و از اینجاست که مصائب و رنجهای رمزآلود سوشِنیا در جنگل آغاز میشود، احتمالاً در همان جنگلی که لئو تولستوی در کتاب «جنگ و صلح» از آن به عنوان مکانی برای ایستادگی نیروهای مقاومت در برابر تهاجم ناپلئون نام برده است. جنگل ها دارای رازهای ناگفتهای از تاریخ هستند، جایی که سوشِنیا باید رنجها و مصیبتهای معنویاش با تمام وجود احساس کند. فیلم «درونِ مه» درامی سطح بالا، دیرفهم، تأثیرگذار، پرمعنی و البته فراموش ناشدنی ست.
منبع
(http://filmnegah.com/pdata/naghd/naghd.php?id=182)
مــتـرجـــمـــیــن: "مانی" Mani Vampire
"صابر" S.A.B.E.R از تیم تیویشو
مرسی از صابر عزیز که بنده رو در این پروژه به عنوان همکار خودشون پذیرفتن
امیدوارم از تماشای این فیلم با این زیرنویس لذّت کافی رو ببرید
http://up.vbiran.ir/uploads/136586679832901_1Farsisubtitle.png (http://s2.farsisubtitle.com/downloadz/index.php?act=view&id=37338)
http://up.vbiran.ir/uploads/136586679836132_2Subscene.png (http://subscene.com/subtitles/in-the-fog-v-tumane-im-nebel/farsi_persian/801367)
http://8pic.ir/images/73279762282020156991.png (http://www.imdb.com/title/tt2325741/)
کارگردان اوکراینی و مستندسازِ سابق سرگئی لوزنیتسا دو سال پیش با اوّلین فیلم سینماییاش «شادیِ من» (2010) در جشنواره فیلم کَن موفّقیت قابل توجهی به دست آورد. حالا او با فیلمی اسرارآمیز، باارزش، و با داستانی تکاندهنده و مخوف در مورد اشغال اتّحاد جماهیر شوروی در سال 1942 توسط نازیها، که در مِهی از جنگ پنهان شده، مهِ ترسِ عمیقی که هنوز هم در تاریخ اروپا وجود دارد، بازگشته است. شاید بتوان این فیلم را با «بیا و بنگر» (اِلِم کلیموف-1985) مقایسه کرد.
داستان فیلم که در دوران جنگ جهانی دوّم میگذرد به مسألهای میپردازد که تا به حال فیلمهای کمی به آن پرداختهاند، موضوع رسوایی همکاری با نازیها، و اینکه نازیها در گوشه کنار سرزمینهای تحتِ اشغال خود افرادی را به عنوان همکار و جاسوس در اختیار داشتهاند. فرماندهان سابق به راحتی و مشتاقانه خود را در اختیار مهاجمینِ نازی قرار دادهاند، و تمام تشکیلات اداری روسها در مناطق اشغالی با بیرحمی غیرقابل وصفی برای نازیها کار میکنند و پلیس هم به راحتی به نفع آنها در خیابانها قدم میزند و در خدمت ارتش آلمان کار میکنند. و این در حالی ست که پارتیزانها در نقاط مختلف جنگل پنهان شدهاند و در انتظار زمان مناسبی هستند تا ضربه خود را وارد کنند.
در مرکز داستان فیلم یک کارگر روسیِ راهآهن به اسم سوشِنیا (ولادیمیر اِسویرفسکی) وجود دارد که انگار چهرهاش را را با درد و رنج حک کردهاند. شخصیت او شبیه و مابینِ آناتولی سونولیستین در «آندره روبلوف» (آندره تارکوفسکی-1966) و دنیس هوپر در «اینک آخرالزمان» (فرانسیس فورد کاپولا-1979) است. زمانی که سوشِنیا که بیگناه است به عنوان یکی از خرابکارانِ راهآهن دستگیر میشود، نازیها همهچیز را نابود میکنند و همه را میکشند امّا او را آزاد میکنند. خیلی زود شایعهای همهجا میپیچد که ختماً سوشِنیا با نازیها همکاری کرده که او را رها کردهاند. دو پارتیزان به نامهای یوروف (وِلاد آباشین) و وویتِک (سرگئی کولِسوف) به خانه او میآیند و او را به جنگل میبرند. بیلی به دستش میدهند و او را مجبور میکنند تا قبل از تیرباران، خودش قبرش را حفر کند. او بدون هیچ مقاومت یا شکایتی این کار را انجام میدهد، گرچه پیچ و تابِ چشمگیری از سرنوشت، زنده ماندنِ او را تضمین میکند و آنها را مجبور به عقب نشینی به دِلِ جنگلهای انبوه و قدیمی میکند. امّا او جایی به بعد مجبور است یکی از اسیرکنندگان خودش را که حالا زخمی شده بر پشت خودش حمل کند.
http://8pic.ir/images/26106237345072605987.jpg (http://8pic.ir/)
چرا سوشِنیا چنین رفتار میکند؟ آیا رفتار او ناشی از یک حس میهنپرستی ست یا اعتقاد به سرنوشت و خستگی از جهان پیرامونش؟ چرا نازیها او را رها میکنند؟ نقش افسری که دستور آزادی او را میدهد توسط بازیگر «چهار ماه، سه هفته و دو روز» (کریستین مونگیو-2007) به شکلی عالی ایفا شده است. سوشِنیا طعمهای ست که از او برای رسیدن به پارتیزانها استفاده میشود امّا لوزنیتسا این مسأله را با سنگدلی بیرحمانهای به نصویر کشیده است: یک تصمیم بیمارگونه و سادیستی برای پاک کردن لکه ننگ همکاری با نازیها، عملی که او هیچگاه زیرِ بارِ آن نرفته است.
در واقع برای سوشِنیا یک حس دردآورِ گناه ِ پنهانی وجود دارد. تلاشی که او برای انصراف خرابکارها از خرابگاری در ایستگاه راهآهن به خرج میدهد، زیرا او بر این اعتقاد است که نازیها در تلافی این اقدام آنها به سراغ اهالی روستاهای اطراف خواهند رفت و انتقام آنها فاجعه بار خواهد بود. و از اینجاست که مصائب و رنجهای رمزآلود سوشِنیا در جنگل آغاز میشود، احتمالاً در همان جنگلی که لئو تولستوی در کتاب «جنگ و صلح» از آن به عنوان مکانی برای ایستادگی نیروهای مقاومت در برابر تهاجم ناپلئون نام برده است. جنگل ها دارای رازهای ناگفتهای از تاریخ هستند، جایی که سوشِنیا باید رنجها و مصیبتهای معنویاش با تمام وجود احساس کند. فیلم «درونِ مه» درامی سطح بالا، دیرفهم، تأثیرگذار، پرمعنی و البته فراموش ناشدنی ست.
منبع
(http://filmnegah.com/pdata/naghd/naghd.php?id=182)
مــتـرجـــمـــیــن: "مانی" Mani Vampire
"صابر" S.A.B.E.R از تیم تیویشو
مرسی از صابر عزیز که بنده رو در این پروژه به عنوان همکار خودشون پذیرفتن
امیدوارم از تماشای این فیلم با این زیرنویس لذّت کافی رو ببرید
http://up.vbiran.ir/uploads/136586679832901_1Farsisubtitle.png (http://s2.farsisubtitle.com/downloadz/index.php?act=view&id=37338)
http://up.vbiran.ir/uploads/136586679836132_2Subscene.png (http://subscene.com/subtitles/in-the-fog-v-tumane-im-nebel/farsi_persian/801367)