PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : [تیم سینما] یک هفته ، یک کارگردان ==> Krzysztof Kieslowski



Gallow
01-24-2014, 07:11 PM
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
http://picoup.ir/images/61015554994096267048.jpg


زمانی که کریشتف کیشلوفسکی در 54 سالگی بر اثر عمل بای پَس قلب در گذشت، مردم شوکه شدند، اما متعجب نشدند. پدر فیلم ساز در 47 سالگی براثر سل از پای درآمده بود و کیشلوفسکی، که همواره از ریه های ضعیفش در عذاب می بود نیز، با آن سیگار های آتش به آتش اش در تمام عمر، نسبت به زندگی خود رویه مشخصی برای حفظ (نا)تندرستی در پیش گرفته بود.در واقع جامعه فیلمسازی، زمانی که این فیلم ساز پرکار (او در یک دهه بیش از بیست فیلم ساخته بود) تنها دوسال پیش از آن بازنشستگی اش را اعلام کرده بود، بسیار بیش تر متعجب شده بود. او توضیج داده بود که دیگر فیلم سازی و این واقعت که هیچ چیز آن طور که می خواهد نمی شود بیرون از طاقت اوست، و اینکه در سر دارد که در خانه اش، بیرون شهر، کناره بگیرد؛ آن جا که می تواند کتاب بخواند، هیزم بشکند و البته هر قدر که دلش می طلبد سیگار دود کند.کیشلوفسکی، همچون سرزمینی که در به دنیا آمده بود، هیچ گاه چنان که به صلاح است خودداری پیشه نمی کرد. سیگارش عزلت گزین بود که زمانی را با کناره گیری از ردمان به سر برده بود. می توانست در پس ابری از دود، در بحر تناقص های تقدیر فرو رود و به مزمزه کردن قضای وجود انسان بنشیند.کیشلوفسکی هیچ گاه از ساخته اش خرسند نبود. فیلم ها احمقانه بودند؛ حرفه انتخابی اش شرم آور و بی اهمیت بود. او فلینی، ولز، تارکوفسکی و برگمان را دوست می داشت، اما همیشه ادعا می کرد این آثار شکسپیر، داستایوفسکی، کامو و کافکا بوده که عقاید او را شکل داده. وقتی بازنشسته شد گفت که وقت فراوانی خواهد داشت تا کتاب بخواند - هیچ وقت دیگر به سینما نخواهد رفت! اما شاید سرخوردگی او از این اقعیت ناشی می شد که خود را به کار ناممکن به فیلم درآوردن جهان درون گماشته بود، جهان احساس ها، جهان تناقضات تقدیر؛ می کوشید تا به ناملموس دست یابد. و می دانست چه دشوار است این.

|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|










A Short Film About Killing


کیشلوفسکی همیشه می دانست که از فرمان 5 می توان نسخه ی بلندی ساخت. اما زمانی که تصمیم برای نوشتن این فیلم داتند، مباجثات عمومی درباره مجازات مرگ مجاز نبود. زیرا چنین استدلال می کرد که این کار غلط است. او همچنین می خواست تجربه اش را از ماهیت زندگی لهستانی به بیان آورد. فیلمی کوتاه درباره کشتن با صحنه ها و نماد هایی متقاوت از آن آغاز می شود و پایان می یابد. در این جا سه تصویر افتتاحیه طراحی شده تا هم بیننده را مشوش کند و هم همزمان لحن ناخوش آیند فیلم را پایه ریزی کند. فیلم پس از آن نیز مطبوع نمی شود ورشو و اطراف آن به شکلی بسیار خاص و از نظر بصری زننده نشان داده می شود.ششصد فیلتر سبز برای انواع تنظیم ها اتناخب شده تا منظره بی رحم و پس زننده این فیلم را ایجاد کند. این روش وقتی در سینما دیده شد به طور چشم گیری اضطراب آور بوده است.

http://picoup.ir/images/80272892876592188542.jpg









A Short Film About Love


این فیلم نیز همچون جفتش، فیلمی کوتاه درباره کشتن، می تواند عنوان فرعی فیلمی درباره تنهایی را کسب کند. تومک یتیم است. او با ماگدا درگیری ذهنی پیدا می کند، ماگدا که اولین بار می بینتش شخصا دارد با ورق فال تک نفره بازی می کند. و تنها غذا می خورد. تومک برای همراهی او غذا می خورد، اما آنان را محوطه ای از هم جدا کرده. اما این فیلی کوتاه درباره درد نیز هست. هنگامی که تومک از صاجب خانه اش می پرسد که آدم ها چرا گریه می کنند، یکی از توضیحاتی که زن می دهد این است: "وقتی دیگر نمی توانند تحمل کنند.کیشلوفسکی با انتاخب بازیگران مشکل داشت و کارها را به دقیقه آخر واگذاشت. او گراژینا شاپولوفسکا در نظر داشت و این نقش درست سه روز پیش از شروع فیلمبرداری به او پیشنهاد شد.

http://picoup.ir/images/97785410402008994200.jpg









The Double Life of Veronique


زندگی دوگانه ورونیک نخستین فیلم کیشلوفسکی بود که بیرون از لهستان ساخته شد و کارگردان فرآیند انتاخب بازیگر در غرب را پردردسر یافت. زندگی دوگانه ورونیک را می توان یک تریلر متافیزیکی وصیف کرد، شاید ماورایی ترین فیلم کیشلوفسکی باشد، تلاشی برای تسخیر روح بر سلولویید. فیلم درباره حساسیت است، درباره پیش آگاهی از وقوع چیز ها، و ارتباط، که سخت می توان روی اینها نامی گذاشت؛ که نامعقول می نمایند. نشان دادن اینها روی فیلم سخت است، اگر زیاد نشان بدهند رمزورازش ناپدید می شود. کم از حد هم نمی توان نشان داد چون در آن صورت کسی چیزی متوجه نمی شود. این ها را کارگردان می گویند. اعتراف زودهنگام ورونیکا که احساس می کند در دنیا تنها نیست همسان است با گفته دیر هنگام ورونیک که دقیقا همان را می گوید.

http://picoup.ir/images/72548405170285073605.jpg









Three Colors: Blue


در فیلمی که عملا یک نمایش تک نفره است، ژولیت بینوش در نقش ژولی محسور کننده است. کیشلوفسکی ژرف تر از همیشه در روان آدمی به کناکنش می پردازد و با درگیر کردن مان در سلسله ای از نماد های شخصی از نقطه نظر ژولی، ما را با زندگی درونی او هم آواتر می کند. نما هایی همچون نمای بسیار نزدیک از چشم ژولی حبه ای قند که قهوه را در خود جذب می کند، بازتاب ژولی که در قاشق جلو و عقب می رود. به شکلی مشابه، فید آوت که به طور سنتی برای نمایش گذر زمان به کار می رود، در اینجا دقیقا به همان نقطه از زمان برمان می گرداند که در آن شروع شده بود. کیشلوفسکی چنین شرح می دهد ایده این است که نقطه نظری بسیار سوبژکتیو القا شود. یعنی این که آن زمان واقعا سپری شده، ولی برای ژولی در لحظه ای خاص، ساکن می ماند.

http://picoup.ir/images/68037110067037645648.png









Three Colors: White


کیشلوفسکی می گوید: ما از مفهوم برابری چنین برداشت می کنیم که همه می خواهیم برابر باشیم، اما تصور می کنم این مطلقا درست نیست. فکر نمی کنم هیچ کس بخواهد برابر باشد. فیلم درباره چنین چیزی است مفهوم برابری در اینا با برادری یکی نیست، بیشتر انتقام گیری است. کارن که تحقیرش با فضله کبوتری که بر شانه اش فرو می افتد شروع می شود، ناخواسته از چیزی رنج می برد که ژولی در آبی برگزید. او که به شلی سازمان یافته از داشته هایش محروم شده، همه اینها را تاب می آورد که ناتوانی اش به آگاهی عموم برسد.درست همان گونه که بازی ها میان لحضات کمیک و طنین عاطفی در تناوب است، موسیقی پرایزنر نیز چنین است. با این کمدی سیاه شیطنت آمیز با روند درخشانش کیشلوفسکی مخاطب را غافل گیر می کند.

http://picoup.ir/images/59730596669378078537.jpg









Three Colors: Red


کیشلوفسکی قرمز را شخصی ترین فیلم خود توصیف کرد - نزدیک ترین فاصله ای که به نظر او فیلم می تواند با ادبیات داشته باشد. مضمون فیلم، برادری، همچون مضمون برابری در سفید، در ابتدا به شکلی غیر سر راست مطرح می شود - قرمز به واقع درباره این است که آیا آدم ها، بر حسب تصادف، گاهی در زمان نادرست به دنیا نمی آیند. کیشلوفسکی تصیمیم گرفت فیلم در حالتی شرطی ساخته شود: چه ممکن بود بشود اگر کرن چهل سال به بعد ه دنیا آمده بود؟رنگ قرمز. قرمز اشتیاق است و خطر و گرما و نیز رنگ خون، نیروی حیات. رنگ نه این که با نوردهی یا فیلتر مورد تاکید قرار گرفته باشد، بلکه فیلم از به کار بردن اشیای قرمز شگل گرفته است.

http://picoup.ir/images/16514510919626372959.jpg








گردآوری و ارائه مطالب از Gallow (http://tvworld.info/member.php?28678-Gallow)
تمام حقوق این مطلب برای TvWorld.ir محفوظ می باشد
و کپی برداری از آن تنها با ذکر لینک مستقیم به منبع مجاز می باشد.

hadi2006mi
01-25-2014, 12:59 AM
یکی از اسطورهای سینما که که فیلمهاش به معنای کامل کلمه سینماست فلسفه تلخ وگزنده که در سینمایش نهفته است را شاید فقط در اثار کوبریک کبیر مشاهده کنید مسایل مهم فلسفی مثل زندگی عشق تقدیر که همیشه در بحثهای فلسفی جواب مشخصی ندارند به وفور در فیلمهای کیشلوفسکی به نقد وجدل چرداخته می شود.تلخی گزنده عشق در سه گانه مشهورش در کنار فیلم داستان کوتاهی از عشق عمق جهانبینی و دیدگاه کیشلوفکی را نشان می دهد.
ابی از دید من بهترین فیلم کیشلوفسکی هست که من از دیدنش هیچ وقت سیر نشدم (حدود ده بار دیدم)با یک بازی مسحور کننده از بینوش و یک موسیقی ماندگار و جاودان بعدش فیلم داستان کوتاهی درباره عشق بعد سفید بعدشم قرمز و لی با زندگی دوگانه ورونیکا ارتباط برقرار نکردم .
یک فیلم مستندم درباره کیشلوفسکی وجود دارد که من به شدن دوست دارم ببینم ولی هنوز فایلش پیدا نکردم هر چند چند سال پیش شبکه 4 پخشش کرده است.
در انتها به دوستان دیدن فیلمهای این استاد سینما رو پیشنهاد می دهم

Mikado
01-25-2014, 01:52 AM
به نظر من بهترین فیلم او "شانس کور (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%86%D8%B3_%DA%A9%D9%88%D8%B1)" بوده و همیشه هم خواهد بود، فیلمی که سال ها بعد "فن دورمال" هفت سال وقت گذاشت تا فیلم نامه ای مشابه آن یعنی "آقای هیچ کس (http://www.imdb.com/title/tt0485947/)" را بسازد.

بعد از شانس کور، "شیفته دوربین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%DB%8C%D9%81%D8%AA%D9%87_%D8%AF%D9%88%D8%B1% D8%A8%DB%8C%D9%86)"، بعد از آن "بدون پایان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D9%86%DB%8C% D8%B3%D8%AA)" و در بالاترین سطح "ده فرمان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86_%28%DA %A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%29)" او که کلاس فیلم سازی است.

کیشلوفسکی چیزی فراتر از یک کارگردان است، او را به ناظر ـی میشناسم که در "ده فرمان" او، همواره نظاره گری سرد و خاموش بود.

Julie
03-04-2014, 01:45 AM
در نمایش قرمز در جشنواره فیلم کن بود که بازنشستگی اش را اعلام کرد. به گروهی از مطبوعاتی های آمریکایی مبهوت گفت حالا که پول کافی برا تامین مستمر سیگارش دارد و به جای اینکه خودش را در معرض دلهر و مکافات ساختن فیلم قرار دهد ترجیحش بر این است که در خانه اش ، بیرون شهر ، بازنشسته شود و رمان بخواند.ای بسا که تلویزیون کوچکی هم تماشا کند. اما هیچگاه به سینما نخواهد رفت.کارگردان صبوری اش را برای فیلم سازی از کف داده بود.درسر داشت یک زندگی عادی در پیش بگیرد.

Gallow
03-20-2015, 11:47 AM
http://picoup.ir/images/52824535817864196596.jpg


ایرنه ژاکوب: بیست‌وچهار سالم بود که در زندگیِ دوگانه‌ی ورونیک بازی کردم. هنوز هم فکر می‌کنم یکی از دو فیلمِ مهمی‌ست که بازی کرده‌ام. آن فیلمِ دیگر هم قرمز است که کارگردانش کیشلوفسکی بود.

وقتی برای اوّلین‌بار دیدمش و درباره‌ی زندگیِ دوگانه‌ی ورونیک حرف زد فکر کردم چرا می‌خواهد این نقشِ سخت را به من بسپرد؟ من که خیلی بازیگرِ مشهوری نبودم.

برایم توضیح داد که دلیلِ اصلی‌اش چشم‌های من است. گفت جوری نگاه می‌کنم که تماشاگر قانع می‌شود.

یکی دو ماه گذشت و بعد فیلم‌نامه را برایم فرستاد. یک‌روزه خواندمش. عجیب‌ترین فیلم‌نامه‌ای بود که خوانده بودم. هنوز هم همین‌طور است.

زنگ زدم و گفتم «من باید شما را ببینم؟»
گفت «چی شده؟»
گفتم این دختره چرا این‌قدر آدمِ عجیبی‌ست؟»
گفت «چی‌کار کرده که عجیب است؟»
گفتم «چرا گاهی همه‌چی را از توی آن توپِ پلاستیکی می‌بیند؟»
گفت «تا حالا از این توپ‌ها نداشته‌ای؟ معلوم است نداشته‌ای، وگرنه تو هم ترجیح می‌دادی دنیا را از توی این توپ‌ها ببینی.»
گفتم «چرا باید دستش را بکشد روی تنه‌ی درخت؟ که چی؟»
گفت «تا حالا دستت را روی بدنه‌ی هیچ درختی نکشیده‌ای؟ معلوم است نکشیده‌ای. درخت آدم را آرام می‌کند. خیلی آرام. آرامشی که در درخت هست توی وجودِ هیچ آدمی پیدا نمی‌شود. همین الان برو پارک و قدیمی‌ترین درختش را پیدا کن و دستت را بکش روی تنه‌اش. کِیف می‌کنی از این کار.»

شاید اگر آن روز این کار را نکرده بودم در صحنه‌ی آخرِ فیلم نمی‌توانستم آن‌جور با آرامش دستم را روی تنه‌ی درخت بگذارم.

TOXIN
03-20-2015, 04:19 PM
برای منم بهترین فیلمش آبی بود. واقعا فیلم پر مفهوم با موزیک زیبا بود. بعد از اون سفید رو انتخاب می کنم . اونم یه جورایی دوست داشتنی بود و بازم موزیک زیبایی داشت. بعدشم داستان کوتاه در مورد قتل. بعد هم قرمز. داستان کوتاه در مورد عشق هم بد نبود ولی با زندگی دوگانه ورونیک ارتباط برقرار نکردم. شانس کور هم تا نصفه دیدم چون بعدش زیرنویسش به هم میریزه. هر کاری هم کردم هماهنگ نشد بیخیالش شدم:دی

javad48
03-22-2015, 10:45 PM
بچه های تیم دانلود لطفا ببینید میتونید شانس کور این کارگردان رو پیدا کنبد:Smiley17:
یا هریک از این فیلم هایی که معرفی شده

Léon
03-26-2015, 05:35 PM
بچه های تیم دانلود لطفا ببینید میتونید شانس کور این کارگردان رو پیدا کنبد:Smiley17:
یا هریک از این فیلم هایی که معرفی شده

بنده لینک مُستقیم شانس کور( Przypadek) رو دارم , نسخه ی HDTV ولی از اونجائی که عضو تیم دانلود نیستم برای همین لینک رو نزاشتم:Smiley35:
اینجا میگم : شما یا هر کدوم از دوستان دیگه این اثر یا هر کدوم از آثار کشلوفسکی رو که خواستین بمن پ.خ بدین لینک بهتون میدم فقط لازمه تو URL IDM کُپی پیست کنید و بعد مستقیم میره برا دانلود
:Smiley17:

Mikado
11-01-2018, 08:25 PM
بچه های تیم دانلود لطفا ببینید میتونید شانس کور این کارگردان رو پیدا کنبد:Smiley17:
یا هریک از این فیلم هایی که معرفی شده








استدیو سازنده این فیلم در یک حرکت جالب، این فیلم رو به صورت HD به همراه زیرنویس انگلیسی در یوتیوب قرار داده و میتونید به راحتی و به صورت قانونی! این فیلم رو ببینید. (لینک (https://www.youtube.com/watch?v=uxu7Z3uOLWg))

فیلم نامه این فیلم و ایده آن در فیلم های بسیار زیادی استفاده شد که همانطور که در پست قدیمی اینجا گفتم، به طور مثال "فن دورمال" هفت سال وقت گذاشت تا فیلم نامه ای مشابه آن یعنی " آقای هیچ کس (http://www.imdb.com/title/tt0485947/)" را بسازد.

http://picoup.ir/images/13921260012139416170.jpg


Blind Chance - 1987 (https://www.imdb.com/title/tt0084549/)
Przypadek :original title
| 1h 54min | Drama | 10 January 1987 | Poland|