PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دنیای گمشده ی من | بررسی کامل سریال Lost



anzalichi
06-08-2015, 11:21 AM
http://8pic.ir/images/sh02603bxhiqmlfqpmat.png





باسلام خدمت دوستان عزیز ، کاربران و میهمانان انجمن TV World ..!!

امروز ، 18 خرداد 1394 به امید خدا کلید پروژه ای رو میزنم که خیلی وقت بود منتظر شروع کردنش بودم.فکر کنم اهالی انجمن از علاقه ی من به سریال LOST باخبر باشن. مطمئنم هرکسی تعریف خودش رو ازین سریال و اتفاقاتش برای خودش در ذهنش داره ولی برای من LOST از هرلحاظ یک سریال کامله. حالا بعد از گذشت 11 سال از تاریخ پخش اپیزود 1 سریال تصمیم گرفتم تا به دنبال حل معمای دنیای سریالی خودم برم. سریالی که پر از ریزه کاری های فلسفی،روانشناسی،مذهبی و علمی هستش و بعد از دیدن 5-6 اپیزود ابتدایی سریال متوجه میشید که حتی 1 درصد هم بی هدف ساخته نشده و همین که بشه ساعت ها درمورد تک تک مسائل و تاثیرشون رو بیننده صحبت کرد نشون میده LOST یک سریال کامله البته حق قضاوت تا آخر سریال برعهده ی بیننده س و من نمیتونم به شما تلقین کنم که با بهترین سریال دنیا رو به روئید و این به سلیقه ی هرکس مربوط میشه بااینحال هدف اصلی بنده پیدا کردنِ فلسفه ی وجودی این سریال بود که ازین تاریخ کم کم دنبال کامل کردن ذهن خودم از اتفاقات سریال میرم و این وسط برای علاقه مندان سینما و تلویزیون و علی الخصوص دوست داران سریال ،‌یک تاپیک کامل از تمام جزئیات سریال LOST ، نکته ها ، ارجاعات سریال به مسائل روز دنیا و رازهای حل شده و نشده ی سریال ایجاد میکنم.دقیق نمیدونم چه مدت ممکنه این پروژه طول بکشه ولی بخاطر علاقه ای که به سریال دارم تا 99 درصد قول میدم پروژه رو به بهترین شکل تحویل شما عزیزان بدم و اون 1 درصد رو هم بزارید به پای اینکه همگی انسانیم و انسان جایزالخطاست و درآخر همگی به این نتیجه میرسیم که LOST عجب دریایی بوده که ما نمیشناختیمش..!!

ابتدا از تمامی دوستانی که ازین تاپیک دیدن میکنن چند تقاضا دارم :

1 ) اگر اولین باره اسم LOST به گوشتون میخوره یا قصد دیدنش رو دارید ازتون تقاضا میکنم تا ابتداتاپیک معرفی سریال رو مطالعه کنید و سپس به دانلودش مشغول شید.
.:dl-topic:. (http://tvworld.info/showthread.php?t=44753&p=174827#post174827).:inf-topic:. (http://tvworld.info/showthread.php?t=44749&page=3)
:Wikipedia: (http://en.wikipedia.org/wiki/Lost_%28TV_series%29).:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt0411008/):RottenTomatoes: (http://www.rottentomatoes.com/tv/lost/s01/):metacritic: (http://www.metacritic.com/tv/lost)

2) اگر قصد دیدن سریال رو درآینده نزدیک دارید به هیچ وجه مطالب تاپیک رو نخونید چون حاوی اسپویلر هستن.

3) این تاپیک تماماً از اولین پست تا آخرین پست توسط بنده نوشته میشه و ازشماعزیزان تمنا دارم هیچ پستی تحت هیچ شرایطی اعم از تشکر، پیشنهاد ، انتقاد ، سوال و ... دراین تاپیک مطرح نکنید و اجازه بدید یک پروفایل شیک از سریال برای اولین بار درایران ایجاد کنیم. شاید بگید اولین بار لفظ غلطیه ولی ثابت میکنم تابحال سایت یا کسی تو ایران به این شکل سریال لاست رو زیر ذره بین نبرده و مطمئنم خودتون به حرفم خواهید رسید.

-احتمالاً یک تاپیک دیگه موازی بااین تاپیک برای بررسی و بحث مسائل مطرح شده تو این تاپیک ایجاد کنیم تا نظراتتون رو اون تو بیان کنید ؛‌ولی تااون موقع هرگونه پیشنهاد، انتقاد ، سوال و .... دارید با پروفایل من درتماس باشید.






http://picoup.ir/images/98183177637932873851.jpg


http://picoup.ir/images/63990860892098541482.jpg
LOST ، داستانی از علم ، ایمان و سرنوشت..!!







برای دسترسی سریع به مطالب روی بخش دلخواه کلیک کنید.
http://picoup.ir/images/57735785048119882878.jpg
شخصیت های اصلی
-John Lock
-Hugo Reyes
-James Ford
-Sayid Jarrah
-Jack Shephard
-Jin & Sun Kwon
.
.
.
.
.

The Candidates-
Jacob-
Man In Black-


فصل 1


-مقدمه-قسمت اول (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=185502&viewfull=1#post185502)/قسمت دوم (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=185535&viewfull=1#post185535)

-آشنایی با کارگردان نویسنده ی سریال (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=187117&viewfull=1#post187117)

-داستان فصل (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=187136&viewfull=1#post187136)

>> پرواز شماره 815 اقیانوسی سیدنی به لس آنجلس (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=187179&viewfull=1#post187179)

>>عار ها + تخته سنگ سیاه (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=187479&viewfull=1#post187479) (بخش اول)

>>خرسهای قطبی (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=187537&viewfull=1#post187537)

>> Flash Back/Flash Forward/Flash Sideways (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=187608&viewfull=1#post187608)

>>نمای کلی از جزیره ؛ محل وقوع حوادث سریال (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=187689&viewfull=1#post187689)

>> دریچه (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&page=2&p=187903&viewfull=1#post187903)

>> قایق های شناور (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&page=2&p=188174&viewfull=1#post188174)

>>چشم ها (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&page=2&p=188277&viewfull=1#post188277)

-تفسیر اسامی اپیزودها (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=189195&viewfull=1#post189195)

-دیالوگهای ماندگار فصل 1 (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=189366&viewfull=1#post189366)

-سوالات بی پاسخ فصل 1 (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=189489&viewfull=1#post189489)



نماد شناسی سریال
مصر باستان
آنگلوساکسون ها
راز اعداد
عدد 108
بودائیسم
.
.
.
.


فصل 2
- داستان فصل (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=189866&viewfull=1#post189866)
پروژه ی DHARMA

>>بخش اول..آشنایی اولیه (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=189938&viewfull=1#post189938)
>>بخش دوم (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&page=3&p=190092&viewfull=1#post190092)
>>بخش سوم (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&page=3&p=190186&viewfull=1#post190186)

>Dreams and Visions :رویاها و توهمات :معرفی اولیه (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&page=2&p=188372&viewfull=1#post188372)
>نظریات مربوط به رویاها و الهامات و توهمات سریال (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=188535&viewfull=1#post188535)
> منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 1 (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&page=2&p=188779#post188779)
> منابع نویسنده در خلق توهمات سریال - بخش 2 (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=188893&viewfull=1#post188893)


فصل 3


ایستگاه های DHARMA
>> نگاه اولیه (http://tvworld.info/showthread.php?t=45422&p=190596&viewfull=1#post190596)


فصل 4


Pending....


فصل 5


Pending....


فصل 6
Pending....



توصیه ی اکید ما به شما :

اگر هنوز سریال رو بطور کامل ندیده اید ، از خواندن و حتی نگاه گذرا به مطالب تاپیک بپرهیزید. مطالب ارائه شده برای درک بهتر حاوی اسپویلر های شدیدی هستند. درخواست ما از شما اینست که ابتدا سریال را کامل ببینید و از آن لذت ببرید و بعد از آن با خواندن مطالب این تاپیک به تفکر پیرامون سریال بپردازید. با تشکر..


هرگونه نظر، سوال،انتقاد و پیشنهادی درمورد مطالب ارائه شده دراین تاپیک دارید ؛ در این لینک (http://tvworld.info/showthread.php?t=45508&p=187244#post187244) به اشتراک بگذارید.
پ.ن: پست اول به مرور آپدیت میشود...!!:Smiley17:

anzalichi
06-09-2015, 04:54 PM
همونطور که مستحضر هستید LOST یک سریال معمولی نیست.برای درک بهتر مسائل سریال خیلی باید اطلاعاتتون زیاد باشه ولی ازونجائیکه ایرانی جماعت خستگی تو خونشه و به دلیل سیستم آموزشی تا وقتی خودمون به دنبال ناشناخته ها نریم تا آخر عمر هیچکس بهت حرفی نمیزنه که فلانی، پاشو برو درمورد فلان موضوع یه خط یاد بگیر. انقدر درگیر مسائل روزمره ایم که هرگز به تعریف دقیقی از دنیای خودمون فکر نمیکنیم.جدای پرداخت به مسائل سریال برای 1 بار هم که شده بیایم اصلاً فکر کنیم یه همچین سریالی هرگز ساخته نشده و بریم یه مقدار دانشمون رو وسیع کنیم. داشتم میگفتم. برای درک صحیح اتفاقات سریال و باز کردنِ پرونده ی عظیم تحلیل اون شما رو نمیدونم ، ولی اولین قدم خودم در شناخت سریال ، آشنایی با پیش نیازهاشه. حداقلش از سریال هیچی نفهمیده باشیم میتونیم ادعا کنیم اگر کسی ازمون تعریف فلان کلمه رو خواست ، جلوش کم نیاریم.

توانایی تعریف یک کلمه در گفت و گو ها و بحث های دوستانه یا علمی خیلی مهمه. مطمئناً هیچ یک دوست نداریم وقتی دوستمون از ما تعریف "فلسفه" رو میپرسه با یه خزعبل جوابش رو بدیم و به خودمون ببالیم که من روشن فکرم و تابحال دنبال فلسفه رفتم ؛ درحالیکه دروغ محضه پس از همه ی شما عزیزان دعوت میکنم ، چه اونایی که دقیقاً نمیدونن این کلمات چی ان و فقط یه تجسم ازش تو ذهنشون شکل گرفته و چه کسایی که واقعاً دنبالشون رفتن دعوت میکنم دراین پست که حکم آماده سازی مغز رو داره با من همراه باشید تا باهم یه کم آپدیت بشیم.. !!
اگر بحث کمی سنگین به نظر میرسه از همگی عذر میخوام چراکه بدون این تعاریف اولیه نمیتونیم در مباحث سریال پیش روی کنیم.خواهشمندم اگر هم بلدید ، دانش ذهنیتون رو بااین تعاریف مطابقت بدید و اگر بلد نیستید ، یادبگیرید که نه در تحلیل سریال بلکه در زندگی به دردتون میخوره .











دانش : کلمه ی دانش یا معرفت ساختاریست برای تولید و ساماندهی یافته ها درباره ی جهان طبیعت در قالب توضیحات و پیش بینی های آزمایش شدنی.

علم : ساختاریست برای تولید و ساماندهی دانش.

ریاضی : دانشی که با استفاده از استدلال منطقی از اصول و تعاریف به نتایج دقیق و جدیدی میرسیم.ریاضی از علوم طبیعی بشمار نمیرود ولی ساختارهای ویژه ای که ریاضی دانان می پژوهند بیشتر از دانشهای طبیعی به ویژه فیزیک سرچشمه میگیرند و درفضایی جدا از طبیعت و محض گونه گسترش میابند به طوریکه علوم طبیعی برای حل مسائل خود به ریاضی بازمیگردند تا جوابشان را با آن مقایسه و بررسی کنند.

فیزیک :علم بررسی و تحلیل طبیعت و در پی توجیه رفتارهای طبیعت در شرایط گوناگون و پیش بینی آنها.

متافیزیک : شاخه ای از فلسفه است که به پژوهش درباره ی چیستی اصل وجود ، زندگی و جهان به عنوان یک کل میپردازد.متافیزیک را ریشه ی فلسفه میدانند بدین معنا که فیلسوفان نختسین عمدتاً به این حوزه از فلسفه میرداخته اند.


فلسفه : مطالعه ی مسائلی کلی و اساسی درباره ی موضوعاتی همچون ، هستی،واقعیت،آگاهی،ارزش،خر د،ذهن و زبان است.

فلسفه ی دیالکتیک :زیرشاخه ای از علم فلسفه به معنای مباحثه و مناظره است. این مبحث در واقع نظریه ای درباره ی ریشه ی "منطق" است.سقراط را بنیان گذار فلسفه ی دیالکتیک میدانند.
به بیان ساده هرگاه دونظر فلسفی در تضاد باهمدیگر باشند عملی خردگونه که آن دورا دریک نظریه ی جدید جمع کند ، دیالیکتیک است. از نظر هگل و مارکس این امر اجباری و ذاتی خرد است که در آن :
1-همه چیز با توجه به اینکه درچارچوب زمان قرار دارد ، گذرا و محدود است.
2-همه چیز ، متضاد خود را نیز دارد.
3-هنگامی که نیرویی بر ضد خود غلبه میکند ، تغییر رخ میدهد.
4-تغییر به صورت دایره وار نیست بلکه حالت مارپیچ دارد.


منطق : ارائه ی روش درست اندیشیدن،تعریف کردن و استدلال کردن را منطق مینامند.

حقیقت : مفهموم و اصطلاحی است که برای اشاره به اصل هرچیز استفاده میشود.

واقعیت:آنچه درجهان بصورت عینی دیده میشود واقعیت نام دارد.بطور مثال اینکه بگوییم درخت از جمله ی گیاهان است.

دو کلمه واقعیت و حقیقت در بسیاری از موارد هم معنا و مترادف‌اند و هر یک جای دیگری به کار می‌رود. اما در برخی موارد بین این دو فرق گذاشته می‌شود. در اصطلاح جدید معمولاً به خود واقعیت و نفس الامر «واقعیت» اطلاق می‌شود. اما «حقیقت» به ادراکی که با واقع مطابقت دارد گفته می‌شود. بر این اساس که بین واقعیت و حقیقت فرق گذاشته شود، در مورد واقعیت این بحث مطرح نمی‌شود که آیا واقعیت ثابت است یا موقت؛ زیرا امور واقعی و نفس الامری ممکن است دائمی و ابدی باشند؛ مانند اصل حرکت و تغییر ماده، و ممکن است موقت باشند؛ مانند واقعیات خاص مادی که مربوط به روابط اجزای مادی است. آنچه که مورد بحث و اختلاف نظر است، در مورد حقیقت است که آیا نسبی است یا ثابت.
در مورد این‌که حقیقت آیا ثابت است یا نسبی، ابتدا باید دید حقیقت چیست؟ و در واقع منشأ اختلاف در ثبات یا نسبیت حقیقت، اختلاف بر سر تعریف حقیقت است.
در فلسفه اسلامی که متأثر از فلسفه یونانی است، حقیقت به معنای ادراک مطابق با واقع است. هر قضیه‌ای که مطابق با واقع باشد، حقیقت است.

بر اساس این فلسفه، اولاً: حقیقت فی الجمله وجود دارد؛ زیرا انکار حقیقت موجب اثبات آن می‌شود؛ یعنی اگر کسی بگوید تمام ادراکات ما خلاف واقع است، خود یک حقیقتی را اعتراف کرده است. ثانیاً: حقیقت، ثابت و دائمی است؛ یعنی مطابقت مفهوم و محتوای ذهنی با واقع و نفس الامر خود نمی‌تواند موقت باشد؛ بلکه دائمی است. البته دوام حقایق اولاً: مربوط به علوم حقیقی است، نه علوم اعتباری؛ نظیر قوانین مدنی و اجتماعی؛ ثانیاً: مربوط به حقایق یقینی است، نه احتمالی.

اما بسیاری از اندیشمندان، حقیقت را به معنای مطابقت ادراک با واقع نمی‌دانند، بلکه تعریف دیگری از حقیقت ارائه می‌کنند: برخی مانند پوزیتیویسم‌ها بر این باورند که «حقیقت عبارت است از توافق تمام اذهان در یک زمان بر یک قضیه». برخی دیگر مانند پراگماتیسم‌ها حقیقت را عبارت از «فکری می‌دانند که در عمل مفید و دارای تأثیر نیکو باشد». در نظر گروهی دیگر، حقیقت عبارت است از «فکری که تجربه آن‌را تأیید کرده باشد». و...
مشکل مشترک همه این نظریات، این است که همه اینها منتهی به سفسطه و ایده آلیستی خواهد شد؛ زیرا در همه این نظریات، دریافت واقع مورد انکار قرار گرفته است. اینان خواستند از اشکالات سوفسطائیان رهایی یابند ولی خود در چاله و دام آنها گرفتار شدند. البته این عده که حقیقت را به معنای مطابقت با واقع نمی‌پذیرند می‌توانند بگویند حقیقت ثابت نداریم، بلکه حقیقت نسبی است


برگرفته از کتاب اصول فلسفه / جلد 1 صفحات 103 الی 108 / مرتضی مطهری


جهان موازی : یا واقعیت جایگزین فرضیه ای درباره ی وجود واقعیت های جداگانه در کنار واقعیت کنونی است. گروه خاصی از جهان‌های موازی مولتی‌ورس نامیده می‌شود، اگرچه این اصطلاح نیز می‌تواند برای توصیف جهان‌های موازی که واقعیت را تشکیل می‌دهند مورد استفاده قرار گیرد. با وجود اینکه عبارت‌های جهان موازی و واقعیت جایگزین را می‌توان بیشتر جاها به جای هم به کار برد، گاهی اوقات واقعیت جایگزینبه مفهوم ضمنی دیگری نیز اشاره دارد که حاکی از آن است که واقعیت بدیل دیگری از خود ماست. اصطلاح جهان‌های موازی عمومی‌تر است و معنای ضمنی رابطه یا عدم رابطه با جهان خود ما را در بر ندارد. جهان‌هایی که در آن‌ها بسیاری از قوانین طبیعت متفاوت هستند - برای مثال در آن هیچ محدودیت نسبیتی وجود ندارد و سرعت نور را می‌توان پشت سر گذاشت - را می‌توان در شمار جهان‌های موازی به حساب آورد ولی این‌ها واقعیت جایگزین نیستند. تعریف درست جهان‌های موازی در مکانیک کوانتومی به صورت «جهان‌هایی است که از یکدیگر تنها توسط یک رویداد کوانتومی جدا می‌شوند

بخشی از جهان موازی که در سریال LOST مورد بحث قرار میگیرد طبق فیزیک کوانتوم به این صورت تعریف میشود که یک جسم در یک لحظه در 2 زمان متفاوت حضور فیزیکی داشته باشد.

سفر در زمان : به ایدهٔ حرکت بین لحظه‌های مختلف زمان گفته می‌شود که مشابه حرکت بین مکان‌های مختلف در فضا صورت می‌گیرد، و در آن امکان ارسال اشیاء (و در بعضی حالت‌ها فقط اطلاعات) به زمان گذشته و آینده وجود دارد.
با این که از قرن نوزدهم، سفر در زمان همواره موضوع داستان‌های علمی-تخیلی بسیاری بوده است، و نیز سفر یک طرفه در فضا با استناد به پدیدهٔ پارادوکس زمانی مبتنی بر سرعت در تئوری نسبیت خاص (که در پارادوکس‌های دوقلو تشریح شده است) و نیز پارادوکس زمانی جاذبه‌ای در نسبیت عام، تقریباً امکان‌پذیر است، اما هنوز این که قوانین فیزیک امکان بازگشت به زمان گذشته را می‌دهند یا نه مجهول مانده است. تاکنون امکان‌پذیر بودن یا نبودن سفر در زمان به اثبات نرسیده است. به هر وسیله‌ای - چه تخیلی و چه فرضی - که برای سفر در زمان به کار رود عموماً ماشین زمان گفته می‌شود.

نسبیت عام : این نظریه، گرانش را به عنوان یک عامل هندسی و نه یک نیرو بررسی می‌کند. در این نظریه فضا–زمان توسط هندسه ریمانی بررسی می‌شود. خمش فضازمان مستقیماً با انرژی و تکانه کل ماده و تابش موجود متناسب است. این رابطه توسط سیستمی از معادلات دیفرانسیل با مشتقات پاره‌ای به نام معادلات میدان اینشتین نمایش داده می‌شوند. پایهٔ نظری گرانش در کیهان‌شناسی، این نظریه و تعمیم‌های آن است.


عقل : خِرَد به نیروی درونی انسان گفته می‌شود که کنترل و مهار کننده امیال او می‌باشد عقل، فکر، و حس سه منبع شناخت در فلسفه هستند. افلاطون، دکارت و اسپینوزا از فیلسوفان عقل گرا هستند. در واقع عقل نیروی تشخیص خوب و بد است که در بدن انسان نهاده شده است.

احساس: حس گنجایش فیزیولوژیک یک موجود زنده برای ادراک است.

ادراک : به انگلیسی: Perception) عبارت است از فرایند پیچیده آگاهی یافتن از اطلاعات حسی و فهم آن‌ها.

درک: یا فهم فرایندی روانی است که طی آن فرد می‌تواند درباره یک ابژه فیزیکی یا انتزاعی فکر کند و مفهومی را برای پرداختن به آن به کار برد.

ایمان: ایمان در تعریف برون دینی، باوری استوار و مستقل از خرد یا تجربه، به نوعی ایده است. معمولاً این ایده نوعی دین، و مجموعه‌ای از ایده‌های کلی و جزئی است.

یقین: مانند آگاهی، یقین یک خاصیت معرفتی باورها است. اگرچه بعضی از فلاسفه چنین پنداشته‌اند که تفاوتی میان یقین و آگاهی وجود ندارد، به تدریج تفاوت‌نهادن میان این‌دو معمول‌تر می‌گردد.بر اساس این برداشت، یقین یا بالاترین مرتبه آگاهی یا تنها خاصیت معرفتی بالاتر از آگاهی است.


قدرت اختیار : (به انگلیسی: Free will) در انسان‌ها، قدرت یا ظرفیت انتخاب بین گزینه‌ها یا عمل در موقعیت‌های خاص، مستقل از قیدهای طبیعی، اجتماعی یا الهی است.

سرنوشت: سرنوشت اشاره دارد به یک سری اتفاقات از پیش تعیین‌شده (از سر نوشته‌شده) که معمولاً اشاره به آینده دارد، چه کلی و چه جزئی. ریشهٔ اعتقاد به سرنوشت در اعتقاد به این که اتفاقات جهان یک نظم طبیعی را دنبال می‌کند، است.

خدا : واجب الوجود

خیر و شر (سفید و سیاه) : دوگانه خیر و شر یا نیک و بد در دین، اخلاق و فلسفه به جایگاه چیزها، خواست‌ها یا رفتارها در یک طیف اشاره می‌کند که جهت خیر اخلاقاً مثبت و جهت شر، اخلاقاً منفی است. مفهوم خیر معمولاً به زندگی،ایثار، تداوم، خوشحالی، عشق، موفقیت و عدالت مربوط می‌شود و مفهوم شر با اشتباه عمدی یا آگاهانه، تبعیض با هدف آسیب به دیگران، تحقیر افراد یا بی‌احترامی به کرامت آنها، تخریب و خشونت در ارتباط است. بعضاً از خیر به اینصورت اثبات میشود که هرگاه شری درکار نباشد ، خیر حضور دارد و برعکس.

شیطان: به موجود موذی و مضر گفته می‌شود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می‌کند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد.

ابلیس : در کتاب تاریخ طبری در روایاتی از ابن عباس نقل شده: ابلیس از فرشتگان بود و نامش عزازیل بود و در زمین ساکن بود. فرشتگان ساکن در زمین جن نام داشتند. ابلیس به عبادت همی کوشید و در دانش از همه پیش بود و به همین سبب مغرور شد و در برابر فرمان خدا عصیان نمود.

دنیا : کلیت هر آنچه که وجود دارد، وجود داشته‌است و یا هر زمانی به‌وجود خواهد آمد.

آخرت : تجربه ی عکس العمل های کارهایی که در دنیا انجام گرفته در جهت مثبت یا منفی..

بهشت : بهشت مفهومی است که در بیشتر مذاهب ِباورمند به زندگی پس از مرگ و یا آخرت هست. بهشت جایی است که نیکوکاران پس از مرگ، در آن جاودانه می‌شوند.
جهنم: دوزخ یا جهنم در بسیاری عقاید مذهبی و اسطوره‌ای مکانی برای عذاب ابدی اغلب پس از رستاخیز، در زندگی پس از مرگ است. از دید بیشتر ادیان ابراهیمی دوزخ جایی برای مجازات است.

برزخ: مابین این جهان و جهان اخروی(قیامت) است. همچنین به عالم برزخ عالم مثال و خیال نیز می‌گویند

رستگاری: رستگاری در دین بمعنی نجات انسان از گناه و عواقب گناه است.هرچند معنای رستگاری در ادیان گوناگون یکی نیست، اما در اﺩیان کتاب‌بنیاد مانند یهوﺩیت، مسیحیت و اسلام - رستگاری مساله‌ای کانونی است.

نیمه ی گم شده : هرچیزی که انسان را کامل کند.میتواند مادی یا غیر مادی باشد که در سریال LOST بعد غیرمادی آن مطرح میشود.






برگرفته از ویکی پدیای پارسی.



http://s6.picofile.com/file/8192821334/1.jpg












http://s6.picofile.com/file/8192821534/2.jpg



http://s3.picofile.com/file/8192824150/16bdfb384085e5badbb50f6bba4c1a1b.jpg







http://s6.picofile.com/file/8192822700/f54ab309d6ab42db4aa9432f09981a89.jpg






ادامه دارد...

anzalichi
06-10-2015, 03:02 AM
عالم ذر :به عقیده مسلمان‌ها عالم ذر یا روز اَلَست، زمانی است که خداوند پیمانی از انسان برای گواهی دادن بر یگانگیش گرفته‌است.

در قرآن، سخن از پیمانی عظیم که خداوند از انسانها گرفته است به میان آمده
خداوند در قرآن می‌فرماید: وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ. «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می‌دهیم. برای اینکه در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»

برخی را نظر بر اینست که حقیقت وجود ابناء بشر در بدو خلق پیش از خلقت جسمانی از درگاه الهی پیمان فرمانبری سپرده اند و سپس از همان آن با اراده بسیط خود سرنوشت خود در توجه به حق یا اعراض از آن را بطور نسبی و اجمالی تعیین کرده اند و تعیین کامل آن در عالم دنیاست. این تعیین تکلیف برای همه موجودات به فراخور استعدادشان محرز است.


برخی از دانشمندان، این گونه بیان میدارند که:
خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه‌های یگانگی خود را به انسان نشان می‌دهد و آنان را بر این امر گواه می‌گیرد. گویا می‌فرماید: «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ» و انسانها با زبان حال پاسخ می­دهند: «بَلی شَهِدْنا». پس در اینجا پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.

ربط این عالم با سریال به دیالوگ شخصیت دنیل فارادی برمیگردد که دریکی از اپیزودهای سریال جمله ی "I died before I was born= من قبل از تولدم ، مرده بودم." را زبان می آورد. درباره ی ویژگی های این شخصیت در مقالات بعدی صحبت میکنیم ولی سوال اینجاست که آیا قبل از تولد انسان در جهان دیگری مرگ را تجربه میکند؟ پاسخ این سوال را در این لینک (http://www.porseshkadeh.com/Question/36956/%D9%85%D8%A7-%D9%82%D8%A8%D9%84-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D9%86%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%D8%A7%DB%8C%D9%85-%D9%88%D8%AC%D9%88%D8%AF-%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA%DB%8C%D9%85-%D8%AE%D8%A8-%D8%A7%DA%AF%D9%87) خواهید یافت.

دین: کیش یک جهان بینی و مجموعه‌ای از باورها است که می‌کوشد توضیحی برای یک رشته از پرسش‌های اساسی مانند چگونگی پدید آمدن اشیا و جانداران و آغاز و پایان احتمالی چیزها، و چگونه زیستن ارائه دهد. ادیان فراعقلی اند، یعنی بخش‌هایی از آن مستقل از عقل و بر مبنای عشق و اعتقاد است.

یهودیت: دین، فلسفه و روش زندگی قوم یهود می‌باشد یهودیت، نخستین دین ابراهیمی و نیز به عقیدهٔ بسیاری، نخستین دین سازمان یافتهً یکتاپرست به شمار می‌رود

صهیونیسم : صهیونیسم یک جنبش سیاسی و ملی‌گرای یهودی ست که در اواخر سده ۱۹ میلادی شکل گرفت. عمده‌ترین هدف جنبش صهیونیسم، تشکیل میهنی برای یهودیان بود. این جنبش بر منابع تاریخی و مذهبی تکیه دارد که یهودیان را به سرزمین اسرائیل ارتباط می‌دهد. این سرزمین که آن را امروزه اسراییل می‌نامند، می‌باشد که قوم یهود از حدود ۳۲۰۰ سال پیش تا سال ۲۰۰ میلادی (که امپراتوری روم آن‌ها را پراکنده کرد) در آن سکونت داشتند.

مسیحیت: یک آیین یکتاپرستانه است که بر آموزه‌ها و سخنان عیسی ناصری (مسیح) استوار گشته‌است. آموزه‌هایی چون تثلیث، مرگ مسیح به عنوانکفارهٔ گناهان، تعمید آب و روح القدس از باورهای بنیادین این آیین هستند. مسیحیت با داشتن ۲٫۲ میلیارد پیرو بزرگترین دین جهان از دید شمار پیروان است.

بودا: لقبی است که در آیین بودایی به هر کسی که به «روشنی» (بودهی) رسیده باشد اطلاق می‌شود گرچه از آن بیشتر برای اشاره به سیذارتا گوتاما بودا، بنیانگذار مذهب بودایی استفاده می‌شود.

اسلام: دینی یکتاپرستانه و از دین‌های ابراهیمی است. به پیروان اسلام «مسلمان» می‌گویند. هم‌اکنون اسلام از دید شمار رسمی پیروان، در جایگاه دوم در جهان جای دارد.
مسلمانان براین باورند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق فرشته ای به نام جبرئیل فروفرستاده‌است. به باور مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعاده‌کننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران می‌دانند و معتقدند که اسلام کامل‌ترین و آخرین آیین الهیاست

اسلام هراسی : به پدیده پیش‌داوری یا تبعیض علیه اسلام و مسلمانان گفته می‌شود.

چوپان (شفرد=Shepherd) در عقاید مسیحیت و یهودیت : هدایت کننده ی مردم گمراه به سمت آرامش و زندگی آرمانی.. در برخی مکاتب فکری ، مسیح را منجی عالم و هدایت کننده ی مردم به سمت روشنایی مینامند و درنگاره هایی که از عیسی مسیح یافت میشود همواره تمثیلی از یک گوسفند سفید به چشم میخورد که اشاره به چوپان بودنِ مسیح دارد.

لازم به ذکر است کلمه ی چوپان در اسم جک شفرد با حرف a بصورت Shephard نوشته میشود ولی اصل برروی تلفظ است. پدر جک شفرد ، نامش "کریستین شفرد" است. اگر این کلمه را به انگلیسی بنویسیم Christian Shephard خواهیم داشت. با فرض تلفظ یکسان کلمه ی شفرد در هردو لفظ با ترکیبی مواجه میشویم که معنای "چوپان مسیحی" را بازتاب میدهد. در نقدهای بعدی به این مسئله خواهیم پرداخت.

مدینه ی فاضله ، اتوپیا ، آرمان شهر : یک نظم اجتماعی آرمانی
اصل واژه utopia یونانی است و معنی آن «جایی که وجود ندارد» یا «ناکجاآباد» می‌باشد. اتوپیا Utopia واژه­ای است مرکب از OU(او) یونانی به­معنای «نفی» و کلمه­ی TOPOS(توپوس) به­معنای «مکان» می­باشد؛ بنابر­این از لحاظ لغوی به­ معنای «لامکان»می­باشد.
یکی از فرضیاتی که درباره ی جزیره ی محل وقوع اتفاقات زده میشود اینست که این مکان هرگز وجودنداشته است.

حضرت یعقوب(جیکوب): یعقوب به عبری: יַעֲקֹב) پسر اسحاق، نوهٔ ابراهیم و برادر همزاد عیسو، از پیامبران توحیدی و سومین شه‌پدر، در کتاب‌مقدس است که نقش مهمی را در وقایع پایانی کتاب سفر پیدایش بازی می‌کند. یهودیان، مسیحیان، مسلمانان به پیامبری او اعتقاد دارند. در نزد یهودیان با لقب اسرائیل یا «خلیفه الله» معروف است و در قرآن هم در چند جا، با این نام از او یاد می‌شود.

بنی اسرائیل: به فرزندان و نوادگان یعقوب گفته می‌شود. این قوم ریشه و پایه قومی هستند که بعدها یهود نامیده شد.

موسی(ع): از شخصیت‌های کتاب مقدس و نیز قرآن است. در نظر پیروان ادیان سامی (شامل یهودیت و مسیحیت و اسلام) وی از پیامبران بزرگ است و مطابق روایات سنّتی این دین‌ها، قوم بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد.

هارون(Aaron): به عبری אַהֲרֹן ،Ahărōnبه معنای کوه‌نشین)نام فرزند عمران ویوکاب و برادر موسی و میریام(کُلثُم)بود که همراه با موسی به مصر رفت.
[یهودیان مسیحیانو مسلمانان معتقد به پیامبری او هستند. هارون فصیح سخن می‌گفت. و وزیر و همراه موسی در پیامبریش بود. هارون سه سال از موسی بزرگتر بود و در زمان سخن گفتن با فرعون در مصر هشتاد و سه سال داشت،هارون در کوه هور در سرزمینفلسطین دار فانی را وداع گفت

جادو: در تخیل انسان‌ها، جادو به ترفندهایی گفته می‌شود که در داستان‌ها برخی افراد انجام داده و (به گفته داستان‌سراها)، می‌توانند از طریق این ترفندها قوانین طبیعت را دور زده و کارهایی خارق‌العاده بروز دهد. به فردی که جادو می‌کند جادوگر گفته می‌شود. در داستان‌ها، جادوگران می‌توانند افراد را طلسم کنند، جادوهای دیگر را خنثی کنند و در شکل و ظاهر افراد و اجسام تغییر به‌وجود بیاورند. در تخیلات داستان‌سرایان، جادوگران معمولا این کارها را با خواندن ورد، کمک گرفتن از نیروهای فراطبیعی، استفاده از ترکیبی از اجسام، و یا تهیه آش‌هایی مرموز انجام می‌دهند.

نظام نوین جهانی: یک تئوری توطئه که در آن نخبگانی از قدرت در حال توطئه چینی برای سلطه بر تمام دنیا از طریق حکومت جهانی و جهانی‌سازیهستند.

آنگلوساکسون ها : نام آنگلوساکسون‌ها (Anglo-Saxons) معمولاً برای اشاره به قبایلی از ژرمن‌ها (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%98%D8%B1%D9%85%D9%86%E2%80%8C%D9%87%D8%A7) به‌کار می‌رود که از اوایل سدهٔ ۵ میلادی در جنوب و خاوربریتانیای بزرگ نشیمن داشتند. آن‌ها ملت انگلیس را تشکیل دادند و دورهٔ آن‌ها تا زمان تصرف منطقه به‌دست نورمن‌ها یعنی سال ۱۰۶۶ ادامه یافت.

مکاتب فکری: مکتب فکری مجموعه یا گروهی از افراد است که ویژگی‌های فکری مشترک خود و یا چشم‌انداز فلسفی، رشته‌ای، اعتقادی، جنبش اجتماعی، جنبش فرهنگی و یا جنبش هنری خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند.

لیبرالیسم : به انگلیسی: Liberalism) در معنای لغوی به معنی آزادی خواهی می‌باشد و به آرایه وسیعی از ایده‌ها و تئوری‌های مرتبط دولت اطلاق می‌شود که آزادی شخصی را مهم‌ترین هدف سیاسی می‌داند.

آمریکا سرزمین فرصت ها : یکی از شعارهای معروفی که بعد از ورود به آمریکا در خیابانهای معروفش دیده میشود همین شعار است. یکی از عقاید لیبرالیسم که میگوید گذشته ات مهم نیست، از امروز آزادانه به سمت هدفت بشتاب.


مجموعه در ریاضی : هر گردایه یا دستهٔ مشخص از اشیاء دو به دو متمایز گفته می‌شود. مفهوم مجموعه با وجود سادگی آن از مفاهیم پایه‌ای ریاضی است.

اومرا از خواب جزمی بیدار کرد : - اشاره به یکی از دیالوگ های دزموند هیوم !!

كانت در نقد عقل محض با دفاع از خردگرایی، آفت بزرگ آن یعنی جزم گرایی را به گونه ای دانشورانه در بوته نقد می افكند و با نگاهی ژرف، پی آمدهای گران در افتادن در هاویه جزم گرایی را می نمایاند. جزمیت یا اندیشه جزمی، پذیرش عقیده ای بی بنیاد است از سر قطع و یقین و باور داشتن آن. جزم گرا، به عقیده خود كه جنبه ذهنی و شخصی دارد، اساس عینی می بخشد و بی هیچگونه تردیدی، آن را خطا ناپذیر می شمارد. او مخالفان خویش را گم كرده راه، در طریق خطا، بدعت گذار، خیانت پیشه و حتی كافر می خواند.
جزم گرا، خردورزی را دشمن دیرین خویش می انگارد و فلسفه را موجب تزلزل پایه های عقیده جزمی و فروپاشیدن شالوده اندیشه های تردیدناپذیر می داند. فیلسوف از شك آغاز می كند و به منزلگاه یقین می رسد؛ اما در هیچ منزلی برای همیشه اقامت دائمی نمی گزیند.
فیلسوف اهل پرسش، تردید و چون و چراست و برای دستیابی به حقیقت، در دار مشاجرات، در كنكاش و تكاپوست.
از این رو، فیلسوف در طریق جست و جوی حقیقت، جانبدار آزادی است و در آزادی، برآمدن آفتاب اندیشه را مشاهده می كند. اما جزم گرا با انگاره های جزمی خویش كه خردلی تردید در دل آنها راه ندارد، خود را سرگرم و دلخوش می دارد و با پرهیز از تردید، تشكیك و چون و چرا، بازاندیشی در جزمیتها را برنمی تابد و باورهای درونی خویش را، دانش عینی، كلی و قطعی می خواند.
كانت با دلواپسی از پدیده جزم گرایی، آن را خطری می داند كه خیر همگان را تهدید می كند و اندیشمندانه از خود می پرسد كه در برابر این پدیده چه باید كرد؟(اجرای دستورات بی چون چرا ازسوی شخصیت دزموند هیوم ) او راه راست را در ایجاد نكردن سد و مانع در مسیر كوشندگان خردورز می داند و می گوید: «بگذارید این اندیشه وران، آزادانه راه خود را بپویند. اگر آنان استعداد خود را نشان دهند، اگر پرسشهای ژرف و نوین ارائه كنند، در یك كلام، اگر آنان خرد را نشان دهند، خرد همواره سود خواهد برد.

برای آشنایی بیشتر بااین پدیده عبارت "اومرا ازخواب جزمی بیدار کرد" را درگوگل سرچ کنید.

جزم گرایی : عبارت است از روش اندیشه گری غیرانتقادی،غیرتاریخی و متافیزیک که بر بنیاد باورهای جزمی یعنی نظرات ، برهان ها و باورها استوار است.

افسانه ی پنلوپه و ادیسیوس : در اساطیر یونان باستان میخوانیم پنلوپه و ادیسیوس زوجی خوشبخت بوده اند که به برخلاف میل خانواده هایشان با هم ازدواج کردند.ادیسیوس فرمانده سپاه بود و برای جنگی عظیم راهی شد و تا سالیان سال کسی از او خبری نداشت.دراین سالها همسرش ، پنلوپه ، به سینه ی 108 خواستگارخود دست رد زد و منتظر عشق خود ماند. در افسانه های ملل عشق پنلوپه و ادیسیوس یکی از مثالهای بارز ادبیات عاشقانه به شمار میرود. این داستان شبیه کدام 2 شخصیت سریال بود؟؟ دندان روی جگر بگذارید...:Smiley69:



پایان مقدمه




پ.ن : بنده از 23 خرداد تا 3 تیر برای امتحانات برمیگردم دانشگاه..انشالله تابستون تاپیک رو پی میگیرم..ممنون بابت صبری که به خرج میدین:)



http://s6.picofile.com/file/8192899792/4c50b886ea71b86046fc7e3cfe7a5c12.jpg



http://s3.picofile.com/file/8192899892/mysterious3.jpg


http://s6.picofile.com/file/8192899876/70231127355935721091.jpg






http://s3.picofile.com/file/8192900218/8b4073393a64b0d36652ac6362d3c6f1.jpg












http://s3.picofile.com/file/8192900326/10929ea5cc642f5353c496d9737685d2.jpg


On the Next Episode

anzalichi
06-25-2015, 06:06 PM
http://s6.picofile.com/file/8195703700/5372ffe89f95513bec38d451cde51465.jpg













نـــویــسنده...

Damon Lindelof متولد 24 آوریل 1973 نویسنده ی اصلی سریال لاست میباشد.این نویسنده تحصیلات خود را در دانشگاه نیویورک گذرانده است و دارای مدرک نویسندگی ازین دانشگاه است.این فرد قبل از حضور در سریال لاست نویسندگی اپیزودهایی از آثاری چون Undressed ، Nash Bridges،Crossing Jordan و Ultimate Wolverine vs. Hulk را در کارنامه دارد.او نویسنده ی اصلی سریال بوده و دراین امر Carlton Cuse نیز به او یاری رسانده است.

ایشان بعد از غیبت طولانی بعد از اتمام لاست، درسال 2014 با سریال Leftovers شبکه ی HBO به این عرصه بازگشت.او از سال 2005 تا 2009 بطور متوالی نامزد کسب جایزه ی امی بهترین نویسندگی بوده است که البته جایزه ی سال 2005 را برنده شده است.

درجریان مراسم کامیک کان سال 2008 یکی از هواداران لاست از وی پرسید که کدام اپیزود سریال را دوست دارد و او پاسخ داد 2 قسمت نهایی فصل یک ، Exodus Part I,II
دیمن لیندلف بهمراه آبرامز و Carlton Cuse در فهرست 100 شخصیت تاثیرگذار هالیوود قرار دارد.
http://s3.picofile.com/file/8195707068/dbdc5093025578395249a179ec1d978d.jpg






کــارگــردان...


Jeffrey Jacob Abrams متولد 27ژوئن1966 کارگردان و تهیه کننده اصلی سریال LOST میباشد.او فرزند جرالد آبرامز است و بعد از تمام دوران دبیرستان برای ادامه تحصیل راهی دانشگاه Sarah Lawrence شد.این دانشگاه عمده ی تمرکزش برروی تربیت نویسنده برای حضور درجوامع هنری است و فارغ التحصیلان این دانشگاه قادرهستند تا نوشته هایشان را با استانداردهای فلسفی،روانشناسی،مذهبی و ... تلفیق کنند.

جی جی آبرامز اولین باری که دست به قلم شد، داستان Ordinary People نوشته ی Alvin Sargent را مورد تقلید قرار داد و بعد از نگارش اولین فیلمنامه اش ، هالیوود متن فیلمنامه اش را تبدیل به فیلم Taking Care of Business کرد.این شخص بعد ها فیلمنامه های Regarding Henry و Forever young را نگاشت و با مایکل بی در نوشتن فیلمنامه ی Armageddon همکاری کرد. آبرامز درسال 2005 درلیستی که ازسوی مجله ی Fade In بعنوان یکی از 100 شخصیت هالیوودی که باید آنهارا بشناسید معرفی شد. این شخص در فهرست 100 شخصیت تاثیرگذار هالیوود هم حضور دارد.

تام کروز بعد از دیدن سریال Alias برروی DVD عاشق او شد و کارگردانی Mission Impossible III را به او واگذار کرد.آبرامز با واسطه هایی مثل Lipyd Braun و Jeffrey Lieber بعنوان کارگردان اصلی سریال انتخاب شد و ایده ی خام شبکه ی ABC را بهمراه نویسنده ی سریال، آقای Damon Lindelof به سریال عظیمی به اسم LOST تبدیل کرد. آبرامز بعد از ساخت اپیزود 1 سریال لاست تمرکزش را برروی قسمت سوم فیلم تام کروز ، ماموریت غیرممکن کرد و دراین بین پروژه ی LOST تا مرز کنسل شدن پیش رفت چرا که نویسنده ی سریال اعلام کرد داستان به قدری سنگین است که توانایی پیش برد آن به صورت انفرادی را ندارد و اینجا بود که Carlton Cuse رضایت خود را برای همکاری در کارگردانی اثر اعلام نمود و تا بازگشت آبرامز از کارگردانی ماموریت غیرممکن، کلاه کارگردانی را برسر نهاد.

آبرامز را بعنوان یکی از کارگردانهای جاه طلب صنعت سریال میشناسند.او وقتی هنوز لاست به سرانجام نرسیده بود ، پروژه ی شخصی اش یعنی Fringe‌را کلید زد.درسال 2011 تهیه کنندگی سریال Person of Interest را برعهده گرفت و درسال 2013 نیز سریال Believe‌را تهیه کنندگی کرد و با یک شکست عظیم مواجه شد. او کارگردانی سریال Revolution که کنسل شده را نیز برعهده داشت.

او درسال 2005 برنده ی جایزه ی امی بهترین کارگردانی تلویزیونی برای سریال لاست شد و درهمان مراسم بخاطر همکاری با دیمن لیندلف برای نگارش پایلوت سریال نامزد کسب بهترین نویسنده ی تلویزیونی گردید.آبرامز تمام اپیزودهای لاست را به مانند مردم عادی، با پخش هفتگی تماشا کرده است.













http://s6.picofile.com/file/8195704518/a7351dfc2d548bfffba964879ec6bf92.jpg






http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
06-26-2015, 12:21 AM
http://s3.picofile.com/file/8195771318/Lost_S01E01_23_03_07_.JPG



داستان فصل اول

>> در پست های بعدی بخش های آبی رنگ را مورد کالبد شکافی قرار میدهیم.دراین پست برای یک دست بودن مطلب از توضیح اضافی درمورد این بخش ها خودداری شد.


فصل 1 سریال لاست در 22 سپتامبر 2004 با پخش اپیزود 1 کارخود را آغاز کرد و با پخش 25 اپیزود در تاریخ 25 می 2005 به کارخود سرانجام بخشید.شخصیت های جک شفرد،سعید جراح،هیوگو ریِس ، ساویر و مایکل در تمام 25 اپیزود سریال حضور داشتند.

شمای کلی فصل 1 از 2 بخش تشکیل میشود. 1)آشنایی با بازماندگان صانحه ی هوایی 2)تلاششان برای زنده ماندن که دراین بین زیرشاخه های دیگری ازین 2 بخش موردتوجه ی بیننده قرار میگیرد.

>>فراهم کردن یک کمپ مناسب جهت استقرار 48 نفر از بازماندگان بخش میانی هواپیما که این کمپ ها در 2 بخش جزیره واقع شده اند. درابتدای سریال تمام شخصیت ها به استثنای "جان لاک" براین عقیده استوارند که تیم جستو جوی دریایی به محل حادثه می آید و جانشان را نجات میدهد به همین علت همگی خیالشان از نجات یافتن راحت است ولی جان لاک از همان اولین تصویری که از او میبینیم حضور خود را در یک مکان سحرآمیز احساس میکند.

شخصیت های Kate ، Sawyer،Sayid بهمراه نیمی از گروه در ساحل مستقر میشوند و هرشب با روشن کردن آتش شانس خود را برای دیده شدن توسط گروه های امداد امتحان میکنند.
بقیه ی افراد با راهنمایی های جک شفرد به درون جنگل رفته و درون غاری سکنی میگزینند.این غار یک منبع طبیعی از "آب تازه" برای گروه است.

>> جست و جوی جزیره (هدف : پیدا کردن غذا،آب،غارمحل اسکان گروه و یادگیری درمورد تخته سنگ سیاه"Black Rock")

- مواجه شدن با هیولا "دود سیاه"

>>تلاش افراد برای جلب اعتماد دیگر اعضای باقیمانده(این تلاش بین چهارشخصیت کیت،لاک،ساویر و جین بیشتراز بقیه صورت میگیرد)

>>تلاش برای ترک جزیرهبه کمک کلک"وسیله ای شناور برروی آب که از بستن چوب ها به یکدیگر ایجاد میشود"

>>آشنایی گروه با کلمه ی "دیگران"

>>تلاش برای یافتن شخصیت کلیر که توسط "دیگران" دزدیده شده است.

>>تلاش جان لاک و بوون برای بازکردن دریچه ای درمیان جنگل

در صبح یک روز عادی پرواز شماره 815 مسیر اقیانوسی سیدنی به لس آنجلس(Oceanic)به طور ناگهانی در یک چاله ی هوایی گرفتار میشود و درمیان آسمان و زمین به 3 قسمت تکه تکه میشود و لاشه اش در سه بخش جزیره ای واقع در جنوب اقیانوس آرام در نزدیکی جزیره ی کوچک "فیجی" می افتد و دراین بین 48 نفر از سرنشینان زنده میمانند.بعد از چنداپیزود اولیه که برای برطرف کردن "شوک شخصیتها" بعد از سقوط ازآن ارتفاع است، سریال رنگ و بوی جدیت به خود میگیرد. گروه در اولین شب حضور در جزیره صدایی عجیب از درون جنگل واقع در جزیره میشنود.در بخش دوم اپیزود اول (Pilot : Part 2) سه تن از شخصیت های داستان برای یافتن کابین خلبان به وسط جنگل میروند تا با پیدا کردن بی سیم ، پیام کمک به گروه های امداد مخابره کنند ولی متوجه ی اتفاقات عجیب و غریبی میشوند.

گروهی دیگر از نجات یافتگان در جزیره ای که تماماً ویژگی های یک مکان استوایی و گرمسیری (پوشش انبوه و باران شدید) را دارد با یک خرس قطبی که ممکن نیست در آن مکان توانایی زندگی داشته باشد مواجه میشوند و بعد از تلاش برای مخابره ی پیام متوجه میشوند قبل از آنها یک نفر دیگر به زبان فرانسوی پیام کمکی را ارسال میکرده که 16 سال است به مقصد نرسیده (پیام به این شرح است : من الان تنها هستم، در یک جزیره تنها گیر افتاده ام.لطفاً کسی برای نجاتم بیاید. بقیه همگی مرده اند. آنها کشته شده اند.او همه ی آنهارا کشت.) پیام فوق به زبان فرانسه به بی سیم گروه میرسد و شخصیت Shannon آن را ترجمه میکند. و بعد از آن با دیالوگ شخصیت چارلی که میگوید "Guys , Where Are We= رفقا....ما کجاییم؟؟" سریال بطور رسمی شروع میشود و هیجان سرشار تمام وجود بیننده را دربرمیگیرد.

از اپیزود 6 به بعد تقابل علم و یقین برای اولین بار درسریال توسط 2 نماینده به نامهای جک شفرد و جان لاک مطرح میشود. جک شفرد پزشک و متخصص اعصاب است و جان لاک یک ماجراجوی درجه یک که سعی دارد به گروه بفهماند هیچ چیز بی علت اتفاق نمی افتد و سقوطشان درجزیره و زنده ماندشان معلول یک حقیقت بزرگتر بوده است.

دنیل روسو ، زنی است که 16 سال پیش از ورود مسافران پرواز 815 در جزیره گرفتار شده است و بعد از گفتن ماجرای خودش به سعید جراح ، به اتفاقات سریال بیش از پیش استرس و هیجان وارد میکند. وقتی به سعید میگوید که گروهی که با لفظ دیگران قلمداد میشوند دخترش را از وی دزدیده اند ، سعید پی میبرد که آنها تنها بازماندگان جزیره نیستند و قبل از آنها افراد دیگری نیز در آن مکان حضور داشته اند. بعدازینکه ماجرای روسو برای تمام گروه فاش میشود ، همگی باور میکنند که خلاص شدن از جزیره محال است و سه عنصر خرس قطبی، هیولای سیاه و دنیل روسو همگی از اتفاقات عجیب و غریبی هستند که هیچ کس نمیتواند آنهارا از نظر عقلی توجیه کند.تااینجای سریال به قدر کافی گنگ و راز آلود است تااینکه شخصیت جان لاک درمیانه های جنگل به یک دریچه اسرار آمیز برمیخورد که گویا پرده از رازهای جزیره برخواهد داشت ولی نمیداند که آن دریچه خود یک قطعه از یک پازل اسرار آمیز و لاینحل به اسم "جزیره" است.
یکی از ویژگی های جزیره که بعدها درموردش توضیح داده میشود "نازا بودن" خانم هاست و هیچ کس در جزیره توانایی به دنیا آوردن بچه را ندارد ولی شخصیت کلیر با کمک کیت بچه اش آرون (هارون=Aaron) را به دنیا می آورد.






http://s6.picofile.com/file/8195771250/Lost_S01E01_23_03_28_.JPG






درانتهای فصل 1 دیگر امیدی برای نجات یافتن نیست و همه چیز پیچیده میشود.جک شفرد که هدایت کننده ی گروه است کلافگی عجیبی دارد و دچار پارانویا میشود و مدام چیزی شبیه به کالبد پدرش را جلوی دیدگانش میبیند. جان لاک به دنبال کشف حقایق جزیره ماجراجویی هایش را پی میگیرد. شخصیت مایکل که با پسرش والت رابطه ی چندان صمیمی ندارد(بعد ها علت و معلول هارا توضیح میدهیم.) به دنبال راهی برای نجات خود و پسرش است ولی عده ای ناشناس که در فصل بعد مشخص میشوند، پسرش را میدزدند و مجموعه ی پیچیده ای از اتفاقات کوچک و بزرگ که بهمراه فلش بک های بسیار شخصیتها به ماجرای قبل از سقوطشان به تصویر کشیده میشوند و بیننده را در عطشی وصف نشدنی منتظر فصل دوم میگذارند.


>> پرونده ی مفصلی از کالبدشکافی شخصیت ها در دست نگارش است که در وقت مناسب درتاپیک قرار خواهد گرفت.:Smiley35:




http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
06-26-2015, 03:31 PM
http://s3.picofile.com/file/8195865818/111.jpg




خطوط هوایی اقیانوسی، پرواز شمار 815 طبق برنامه قرار بود تا در 22سپتامبر 2004 میلادی تعداد 324 مسافر را از سیدنی واقع در استرالیا به لس آنجلس واقع در کالیفرنیای ایالات متحده منتقل کند و وظیفه ی این ترابری برعهده ی هواپیمای بوئینگ777-200ER بود که در میانه های راه از مسیر اصلی هزاران کیلومتر فاصله گرفته و از مدارهای مراقبتی محو شد و با متلاشی شدن وارد جزیره ای اسرار آمیز گردیده و بنای ماجراهای سریال را پی ریزی کرد.

از آنجایی که جزیره بستری برای وقوع اتفاقات عجیب و غریب است در فصل دوم متوجه میشویم که سقوط هواپیما نتیجه ی عدم وارد کردن دنباله ی اعداد در کامپیوتر توسط شخصیت دزموندهیوم بوده است.این کار وی باعث ایجاد یک میدان مغناطیسی بسیار قوی برفراز جزیره شده و هوا پیما را بطور دورانی متلاشی کرده و بعد از شکستن هواپیما به سه تکه، آن را به سوی جزیره هدایت کرده است. در فصل نهایی متوجه میشویم که علت سقوط هواپیما خواسته ی شخصیتی به نام جیکوب بوده است چراکه درون هواپیما تعدادی از مسافران انتخاب شده بودند تا بعد از وی، از جزیره محافظت کنند.
دو ماه بعد از ناپدید شدن هواپیما شخصی به اسم چارلز ویدمور(بعداً به توضیح درموردش میپردازیم) برای اینکه دنیا را از اتفاقات جزیره بی خیال سازد در بستر اقیانوس هند در منطقه ای به نام ساندا ترنچ لاشه ای قلابی از هواپیما را قرار میدهد و توجهات را از هواپیمای متلاشی شده ی اصلی که در جزیره قرار دارد منحرف میسازد.تعداد دقیق بازماندگان پرواز 815 چیزی بیش از 69 مسافر و 2 خدمه بوده است که ازین بین 6 تن از آنها در فصل3 موفق به ترک جزیره میشوند و در اذهان عمومی و رسانه های خبری به "اوشنیک 6" معروف میشوند.

این پرواز مسافران خود را از درگاه شماره 23 فرودگاه سیدنی در ساعت 2:15 بعد از ظهر سوار کرد و طبق محاسبات ساعت 10:42 شب میبایست به فرودگاه لس آنجلس میرسید.بعد از 6 ساعت حضور در آسمان، هواپیما کنترلش با زمین قطع شده و درگیر صانحه ی هوایی میشود. خلبان تصمیم میگیرد تا مسیر را دور زده به نزدیک ترین خشکی که جزیره ی کوچکی به اسم فیجی بود هواپیما را فرود آورد. حدود 2 ساعت تمام و با طی مسافتی بیش از 1000کیلومتر از مسیر اصلی، هواپیما وارد چاله ی مغناطیسی جزیره شده و به سمت آن شیرجه میرود.

شخصیت دزموند که عامل واسطه ای برای سقوط هواپیما بود بعد از دوماه پی به اشتباه خود میبرد و در اپیزود Live Together,Die Alone متوجه ی غفلت خود میگردد.
راهروی عقب هواپیما بعد از کنده شدن در اقیانوس می افتد و مسافران آن بخش تا جزیره شنا کرده اند. چند لحظه بعداز جدا شدن بخش عقبی، کابین خلبان جدا شده و در اعماق جنگل فرود می آید. باقیمانده ی هواپیما که بخش مرکزی آن را تشکیل میداد در ساحل به زمین اصابت میکند. با سقوط هواپیما به جزیره ، شخصیتی به اسم Mikhail Bakunn با روشن کردن منوری به دو شخصیت دیگر سریال یعنی بنجامین لینوس و ژولیت بورک اطلاع میدهد که بازمانده هایی جدید به جزیره آورده شده اند.

در فصلهای بعد با منفجر شدن بمب اتمی داستان جهان موازی شروع میشود و مشاهده میکنیم که همه ی شخصیت ها و البته هواپیمای 815 به سلامت به فرودگاه لس آنجلس رسیده اند ولی گویا با پیاده شدنشان از هواپیما نیمه ی گم شده ی شان را درجایی بین زمین و آسمان جا گذاشته اند.








http://s6.picofile.com/file/8195866026/dddd.jpg



تقریباً تمام بازماندگان نباید درون این هواپیما حضور میداشتند.علت ها را بررسی میکنیم :


جک شفرد : او بخاطر تابوت پدرش که جزو وسایل قابل حمل توسط هواپیما محسوب نمیشود نباید وارد هواپیما میشد ولی به اصرار جک شفرد ، روادید حضورش در هواپیما صادر گردید.

کیت : او میبایست هنوز تحت پیگرد قانونی قرار میگرفت و انتقالش به لس آنجلس خیلی زود صورت گرفت.

ساویر : اگر با یکی از مقامات استرالیا در یک میخانه دعوا نمیگرفت از آنجا "دیپورت" نمیشد.

جان لاک :او فلج بود و همراهی نداشت و البته درون هواپیما هیچ ویلچری برای راحتیِ او تعبیه نشده بود.

سان و جین کوآن : سان به دلیل سرپیچی از پدر جین میبایست فرار میکرد و جین نیز میبایست با ماشینی که دوستش برایش تعبیه کرده بود از فرودگاه دور میشد.

کلیر : معمولاً برای مسافت های طولانی زنان حامله را سوار هواپیما نمیکنند ولی او با امضای برگه های مربوطه پذیرفت تا سوار هواپیما شود.

سعید : اگر پرواز روز 23 سپتامبر لغو نمیشد، سعید یک روز زودتر به لس آنجلس میرسید و درگیر ماجرا نمیشد. هواپیمای 815 در 24 سپتامبر از زمین بلند شد.

مایکل و والت : اگر مادر والت فوت نمیکرد و پدرخوانده اش او را پس نمیزد، مایکل از آمریکا برای برگرداندن پسرش به استرالیا سفر نمیکرد.

هارلی : او به دلیل وزن زیاد خود در ورودی شماره 23 فرودگاه دقایقی معطل گارد امنیتی شد و نزدیک بود پرواز را از دست دهد.
و
.
.
.
.
>> لاشه های استفاده شده در جزیره از کمپانی Delta Airlines قرض گرفته شد.

>>بوئینگ 777 یکی از ایمن ترین هواپیماهای آسمان است که تاکنون تنها 12 مورد صانحه ی هوایی را تجربه کرده است.

>> سریال لاست در تاریخ 24 سپتامبر 2004 پخشش آغاز شد.این دقیقاً تاریخی بود که هواپیما دچار صانحه ی هوایی شد.

>>تعداد 324 مسافر درون هواپیما حضور داشتند که این عدد از حاصل ضرب عدد 108 در 3 به دست می آید. درمورد عدد 108 و دیگر اعداد بعداً توضیحات مفصلی خواهیم داد.

>>در دومین اپیزود سریال Chuck که توسط NBC پخش میشد، شخصیت چاک توسط مقامات امنیتی مورد بازجویی قرار میگیرد ودراین سکانس از وی درمورد اولین چیزی که با دیدن تصاویر به ذهنش خطور میکند اظهار نظر کند . پاسخی که او میدهد : "پرواز اوشنیک 815 توسط یک موشک زمین به هوا در میانه ی آسمان خنثی گردید(نابود شد.)."

>> درمراسم معارفه ی آیفون3 کسی که معرفی گوشی را برعهده داشت از قابلیت موسوم به "حالت پرواز" گوشی پرده برداری میکند که برخلاف گوشی های دیگر که نامش Flight Mode است دراین گوشی نامش Oceanic Flight 815 بوده است.

>> در سالهایی که سریال پخش میشد خدمات Gmail گوگل موقع ثبت نام کاربران در بخش قوانین EULA بخشی درمورد چیزهایی که توسط گوگل یافت نمیشوند توضیح داده بود که درمورد پرواز 815 اوشنیک جست و جو بی فایده خواهد بود. بخش قوانین معمولاً جزو قسمتهایی است که کاربران درمواجه با آنها رول وسط موس را پائین میدهند تا سریعتر به گزینه ی ثبت نام برسند.

>>در بخش تیتراژ سازندگان بازی X-men Origins : Wolverine نسخه ی PC آخرین جمله ای که مشاهده میشود "تشکر ویژه و تقدیم به پرواز 815 اوشنیک"














وجه تسمیه کلمه ی Oceanic با فلسفه <<



پرواز یا احساس عمیق؟؟


Oceanic Feeling یا احساس اقیانوسی تعریفیست که اولین بار توسط "سیگموند فروید"(پدرعلم روانشناسی) در بخش 1 کتابش Civilization and Its Discontents (تمدن و ناملایماتش) مطرح گردید.

فروید درتعریف این کلمه به تفسیر نامه ای از دوست فرانسوی اش Romain Rolland اشاره میکند. رومن رولند یک نویسنده ی اهل عرفان و تصوف در فرانسه بود.دراین نامه رولاند توضیح میدهد که به چه چیز احساس "اقیانوسی" گفته میشود. به عقیده ی او احساس جاودانگی، یک ارتباط عمیق و بیکران و نشئت گرفته از ذات انسان به تمام چیزها. یک حس مشترک بین انسان و جهان.

رولاند به عقیده ی فروید مردیقین و ایمان است.این لفظ را درسریال به وفور با نام Man Of Faith شنیده اید.فروید میگوید که رولاند به واسطه ی احساس اقیانوسی خود توانست توجیه عقلی برای نظام خلقت در ذهن خودش داشته باشد.توضیحی که هرکس باید خودش آن را دریابد و نمیتوان آن را به مانند 1+1=2 به دیگران آموخت. فروید یک پوچ گرا (Atheist) و منکر خدا بود و در محافل فلسفی و روانشناسی از او بعنوان Man Of Science یاد میشد.لقبی که متضاد چیزی که به جان لاک نسبت میدهند و مشابه تعریفی که سریال از جک شفرد ارائه میدهد.

فروید در کتاب تمدن و ناملایماتش به مقابله با احساس اقیانوسی رومان رولاند میپردازد و دربرابر حضور یک نیروی مطلق ، جبهه گیری خود را اعلام میدارد.

این تفاسیر را درسریال گنجاندن، کمترین کاریست که دو نویسنده و کارگردان سریال یعنی جی جی آبرامز و دیمن لیندلف که اولی از دانشگاه Sarah Lawrence و دومی از دانشگاه NewYork فارغ التحصیل شده اند ، قادر به انجام دادنش هستند. همینجا اولین نظریه درمورد سریال کلید میخورد.آیا تمام سریال یک احساس درحد پلک زدن بود؟ وارد نظریات مربوط به جزیره نمیشویم که دراین پست نمیگنجد. :Smiley69:









http://s3.picofile.com/file/8195865934/bb4e66008ecf2c9b4f2f240c81c2f5ee.jpg



Sigmund Freud






http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
06-29-2015, 08:53 PM
http://s3.picofile.com/file/8196636318/0497c4790d3b384962a85848307847db.jpg



غاری که در جزیره وجود داشت درواقع محلی بود که جک شفرد آن را در اپیزود White Rabbit فصل اول کشف میکند.جک که به دنبال آب تازه برای گروه میگشت دچار اختلال بینایی میشود و مدام کالبدی از پدر خود، کریستین شفرد را جلوی دیدگان خود میبیند.این دید جک شفرد اورا به غاری درون جنگل هدایت میکند که درآن آب تازه یافت میشود. بعداً جک نیمی از گروه بازماندگان را باخود به درون غار می برد تا از ویژگی های آن مثل آب تازه، سرپناه،امکان دفاع بهتر و غیره استفاده کامل را ببرند.

تاریخچه ی این غار اما به چه زمانی برمیگردد؟در فصلهای نهایی معلوم میشود که مادر ناتنی دو شخصیت بالای هرم یعنی جیکوب و مردسیاه پوش درون این غار آنهارا بزرگ میکند.این مکان همچنین محلی است که مرد سیاه پوش مادر خود را به قتل میرساند و جیکوب نیز پس از تبدیل شدن برادرش به دودسیاه جسد اورا درکنار مادرش قرار میدهد. هویت این اجساد در اپیزود 111 سریال فاش میشود.

جان لاک با دیدن جسد پوسیده شده ی مرد سیاه پوش و مادرش لفظ "آدم و حوا" را برایشان انتخاب میکند.قبل ازینکه جان لاک به وجود اجساد پی ببرد، جک شفرد مهره ی سیاه و سفیدی را از لباس این اجساد پیدا میکند و به جان لاک چیزی دراین باره نمیگوید.وقتی دنیل روسو از حضور دیگران در جزیره به گروه گوشزد میکند،بازماندگان درون غار سکنی میگزینند.


درسال 2007 بازی رایانه ای تحت عنوان LOST : Via Domus منتشر شد که درآن یک لوکیشن متفاوت از غار با جزئیات بیشتر به تصویر کشیده شد.شخصیت قابل بازی که الیوت مازلو نام دارد در روز دوم حضورش درجزیره وارد غار میشود و درآن با جسد خرس قطبی و خفاشهایی روبه رو میشود. حین پیشروی دراین غارها صدای دودسیاه نیز به گوش میرسد.
http://s3.picofile.com/file/8196636492/frrrrrr.jpg
طبق نظریه ی جک، اجسادی که درون غار پیدا شدند میبایست 40 الی 50 سال قبل از سقوط هواپیما مرده باشند.این نظریه را جک براساس میزان پوسیدگی لباس اجساد مطرح میکند. همانطور که گفته شد گروه از غار بعنوان کمپ استفاده میکردند و برهمگان مبرهن است که یکی از مزیت های کمپ اینست که میتوان در آن خوابید. حال این چه ربطی به سریال دارد؟ اجسادی که درون غار وجود داشتند میتوانستند کیت و جک شفرد یا هرکس دیگری باشند. چطور؟ در فصل های نهایی زمانی که پدیده ی سفر دز زمان در سریال مطرح میشود شخصیت هارلی به جک شفرد میگوید که این اجساد متعلق به دو مسافر پرواز 815 اوشنیک هستند که سالها قبل فوت کرده اند. اگر سریال را دقیق دیده باشید می بینید که در فصلهای نهایی مدام بین سالها سوئیچ میشویم و این گذر سالها به عقب و بازگشت دوباره به آینده باعث شده تا افراد گروه که طی سالیان در غارها سکنی گزیده اند فوت کرده باشند و جسد دوتن از آنها درون غار یافت شده باشند.





Black Rock Part I





http://s6.picofile.com/file/8196637042/Black_rock.jpg






Black Rock یا تخته سنگ سیاه نام یک کشتی تجاری بریتانیایی بود که در قرن 19 میلادی سفری را آغاز میکند و دست برقضا جزیره کشتی و خدمه اش را به سمت خود فرا میخواند و کشتی در یک شب طوفانی در جزیره به گل مینشیند.این کشتی محموله ای از بردگان،دینامیت و دیگر وسایل مناسب حفر زمین را باخود حمل میکرده است.موج بسیار بزرگی که باعث تغییر مسیر کشتی شد این وسیله را تا قلب جزیره با خود به پیش برد و بعد از آن همه ی کسانی که از کشتی بازدید میکردند از آن و نواحی اطرافش به عنوان قلمروتاریکی یادمیکردند.کاپیتان کشتی فردی به اسم Magnus Hanso بوده است. درسال 2007 شخصیت هیوگو ریِس کشتی را با مواد منفجره میترکانَد.


چیزی که کشتی را مرموز جلوه میدهد اینست که اطلاعات دقیقی درمورد آن در دسترس نیست تنها چیزی که مسلم است داستان تاریخچه ی کشتی ،حضورش در جزیره،علت حضورش در جزیره و توصیفاتیست که ازین کشتی در منابع واقعی قدیمی در دسترس است.



این کشتی همان Black Rockای است که آخرین بار در 22 مارس 1845 در مسیر بندر پورتسموث به تایلند توسط کشتی های محلی دیده شده است.پس این کشتی خیالی نیست و تاریخچه ای منصوب به خود دارد.در سریال لاست کشتی را در جریانات سال 1867 مشاهده میکنیم.زمانی که سرخدمه ی کشتی آقای Jonas Whitefield رضایت میدهد تا شخصیت بسیار مهم سریال "ریچارد" به جمع خدمه ی کشتی بپویندد.ریچارد را یک کشیش به سرخدمه بعنوان برده فروخته بود.شخصیت ریچارد بعد از قرائت شدنِ‌جمله ی "این مرد زین پس جزو دارایی های کاپیتان مانگوس هنسوشناخته میشود" سفر ملالت بار خود را به سمت جزیره آغاز میکند.


بقیه ی اطلاعات پیرامون این کشتی در فصل بعد ارائه خواهد شد.
بنده مطالب مربوط به BlackRock را به قسمتهای کم حجم تر تقسیم کرده ام تا با پیش روی در فصول کار اینجانب در توضیح نقش کشتی در اتفاقات سریال آسان شود.












http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
06-30-2015, 02:51 PM
http://s3.picofile.com/file/8196787576/ssssss.jpg



خرس های قطبی را اولین بار محققان پروژه ی DHARMA (بعداً مفصل توضیح میدم) با گذاشتن در قفسی درون ایستگاه Hydra واقع در جزیره ی Hydra نگه داری میکردند.طبق توضیحات شخصیت Pierre Chang متوجه میشویم که خرس های قطبی اولین گروه منتخب جهت انجام آزمایشات الکترومغناطیسی بوده اند و به دلیل رسانایی قوی مغزشان این گروه از جانداران به جزیره آورده شدند.

اولین حضور خرس قطبی درسریال به بخش دوم پایلوت مربوط میشود زمانی که شخصیت های Sawyer,kate,Boone,Shannon و چارلی توسط خرس تعقیب میشوند و درنهایت ساویر (تلفظ صحیح : سایر) آن را میکشد.دومین حضور خرس در سریال جسمی نیست و زمانی اتفاق می افتد که دوربین صفحه ی مجله ی مصوری را که والت در دست دارد را نشان میدهد.وقتی سعید توسط دنیل روسو گرفتار میشود سعید صدایی عجیب و متفاوت با صدای هیولای سیاه میشنود و از روسو درمورد چیستی آن سوال میکند و در پاسخ میشنود "اگر شانس بیاریم یکی از خرس هاست." و متوجه میشویم که بیش از 1 خرس قطبی درجزیره وجود داشته اند و بعدها متوجه میشویم که 2 عدد خرس در جزیره میزیسته اند. حیواناتی که بومی جزیره نبوده اند.

خرس های قطبی (Polar Bears) در زبان لاتین Ursus maritmus خوانده میشوند و این اسم برروی نقشه ی کشیده شده برروی در آهنین نگاشته شده اند و درتوضیحات یکی از آزمایشات پروژه ی DHARMA میخوانیم "خرس های قطبی جهت آزمایش و تست مقاومت دربرابر آزمایشات ژنتیک و تغییرات شدید هوا"

-مایکل در فلش بک خود خرس قطبی اسباب بازی به پسرش والت میدهد.

-در سرپناهی که کلیر برای خود درجنگل میسازد استخوان های خرس قطبی دیده میشود.

-یکی از بیماران مرکز درمانی بیماران روانی Santa Rosa در تمام لحظات حضورش درسریال یک خرس قطبی اسباب بازی در دستان خود دارد.

-یک تابلوی خرس قطبی در دفتر چارلز ویدمور وجود دارد.

-در آخرین اپیزود فصل 1 شخصیت هیوگو هنگام حضورش در پرواز 815 اقیانوسی کامیک بوک خرس قطبی خود را میخواند.
http://s6.picofile.com/file/8196787492/polar_bears.jpg
-شارلوت لوئیس در بیابانی واقع در تونس به اسکلت یک خرس قطبی برمیخورد.(خرس قطبی در بیابان!!!)

-جی جی آبرامز دوست داشت به جای اینکه گراز به گروه حمله کند، خرس قطبی که نماینده ی طبیعت ناشناخته ی جزیره است به آنها حمله کند.

-خرس های قطبی سریال تقریباً درتمام لحظات با کامپیوتر مونتاژ شده بودند و حضور فیزیکی نداشتند.

-خرس قطبی در اپیزود 1 سریال رخ مینماید ولی شخصیت مایکل تا اپیزود 10 از حضور آن در جزیره بی خبر بود.

- یک گروه موسیقی تحت عنوان You All,Everybody در سپتامبر 2006 آهنگی تحت عنوان خرس قطبی اجرا کردند.

-کتاب Laughter in the Dark درمورد امکان زیستن خرس قطبی در هاوایی توضیح میدهد.
















-خرس های قطبی شاید بخشی از"Ironic Process Theory"باشند.این فرآیند که اغلب جزو فعالیتهای روانشناسی قرار میگیرد میگوید که اگر زیاد به چیزی که وجود ندارد فکر کنی برایت تبدیل به واقعیت میشود. یک نمونه ی کلاسیک ازین تئوری ها نقل قول داستان نویس مشهور جهان "فئودور داستایووسکی" در کتاب Winter notes on Summer Impressions باشد.نقل قول وی چنین است :


"این وظیفه را به خودت ارائه بده و به فکر خرسهای قطبی نباش و خواهی دید که یک چیز نفرین شده هرلحظه ی عمرت درون ذهنت جرقه خواهد زد."


خرس قطبی،فصل تابستان که در عنوان کتاب با کلمه ی Summer آمده و اشاره به گرمسیر بودن جزیره دارد و حضور خرس قطبی تنها در مکان سرد و زمستانی (Winter) میسر است. اگر بخش مربوط به آزمایشات برروی خرس هارا واسطه ای برای معرفی این استعارات بدانیم متوجه میشویم که هدف از حضور خرس قطبی درسریال چیزی بیشتر از یک آزمایش بوده و در اصل نماینده ی خباثت و نفرین شده ، بودنِ‌جزیره است.!!!



-درمورد خرسهای قطبی تنها 2 سوال در سریال بی پاسخ ماند :


1- خرسهای قطبی چگونه از قفسشان فرار کردند؟
2-چطور در جزیره زنده ماندند؟








http://s6.picofile.com/file/8196787742/c2b865e61c6c866c622adc9a41e7e41a.jpg



Fyodor Dostoyevsky



http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-01-2015, 03:05 AM
http://s6.picofile.com/file/8196945000/3x24_HaveToGoJack.jpg



Flash-Back


Flashback (جهش به عقب) درادبیات جهان ،فیلمها و تلویزیون یا رسانه های دیگر به معنای تکنیکی است که داستان حال را در یک نقطه نگه میدارد و برای شاخ و برگ دادن به آن اتفاقات گذشته متوسل میشود. نام دیگر فلش بک را به اصطلاح Analepsis مینامند.فلش بک اصل نیست و همیشه در فرع قرار میگیرد و تنها وسیله ایست برای سهولت در پیش بردِ داستانِ جاری اثر که کارگردان یا نویسنده به فراخور اتفاقات زمان حال ،‌بیننده را در زمان و اتفاقات قصه به عقب پرتاب میکند.


دو نوع فلش بک داریم.نوع اول را Internal Analepsis و نوع دوم را External Analepsis مینامند. درنوع اول اتفاقات به ماجرایی که در زمان حال رخ میدهد نزدیک تر است. درنوع دوم اتفاقات به چندین روز و سال قبل از ماجرای اصلی رجوع میشود. ابداع کننده ی تکنیک فلش بک را با قاطعیت میتوان به سریال لاست نسبت داد چرا که بخش جدانشدنی قصه گویی و شخصیت پردازی اثر را بردوش فلش بک ها قرار داده اند. یکی از وجوه تمایز و منحصربه فرد بودن لاست در قیاس با سریالهای دیگر برخورداری از خیل عظیم فلش بک هاست که به کمک آن با صرف انرژی کم در نویسندگی میتوان به راحتی از پیچیدگی های شخصیت پردازی و قصه گویی بهره جست کمااینکه با هر فلش بکی که از شخصیتهای سریال مواجه میشویم تجسم قبلی خود را پاک کرده و دست به ویرایش آن شخصیت در ویترین حافظه کوتاه مدت خود میزنیم.


به طور عام ، فلش بک های هر اپیزود سریال لاست اصول زیر را پی روی میکنند (اصول شماره 1 تا4) + نکات تکمیلی 5 به بعد...


1-هر فلش بک با صدایی شبیه به "عبور هوا از زیر بال هواپیما" در حافظه ی شخصیت مرور میشود.


2-تا دوسه فصل ابتدایی هر اپیزود به واکاوی بیشترِ یک شخصیت به کمک فلش بک میپردازد ولی در اپیزودهای زیر فلش بک های به کار رفته منحصر به یک شخصیت نیستند و بیش از یک کارکتر در آنها دچار فلش بک میشوند :

Pilot 1.2 / Special / Exodus Part 1.2 /…And Found / Dave / S.O.S / A Tale of Two Cities
The Glass Ballerina / Expose/Confirmed Dead / Ji Yeon / Incident Part 1.2/ Ab Aeterno
و Across the Sea


3-توازن بین اتفاقات جزیره و اتفاقات گذشته ی شخصیت ها مشاهده میشود.


4-تمام فصل 1 و تقریباًکل فصل 2 به بررسی فلش بک های بازماندگان پرواز 815 پرداخته میشود. اولین فلش بک شخصیتهایی که در پرواز 815 حضور نداشتند مربوط به دزموند است که در اپیزود 1 فصل 3 بخش 1 به اسم Live Together,Die Alone نشان داده میشود.


Live together Die Alone اولین بار در اپیزود چهار فصل یک توسط جک شفرد گفته میشود که "اگر قادر به زندگی با یکدیگر نباشیم ، تنها خواهیم مرد."


5-کوتاه ترین فلش بک سریال 10 ثانیه طول کشید و مربوط به چهارمین فلش بک منصوب به شخصیت هیوگو "هرلی" است که در اپیزود Everybody Hates Hugo به نمایش در می آید.


6- شخصیت های شارلوت،لیبی،فرانک،لیانا و والت هرگز فلش بکی مخصوص به خودشان را نداشتند و در آن چیزی که از آنها دیدیم شخصیت اصلیِ دیگری از سریال حضور داشته است.


7-تنها اپیزودی که فلش بک در آن بدون صدای هوا شروع میشود Three Minutes است.


8-شخصیت های Rose و Bernard اولین بازیگران میهمان سریال هستند که دارای فلش بک بوده اند.(اپیزود S.O.S)


9-آخرین فلش بک شخصیت ژولیت مربوط به سالها بعد از صانحه ی 815 است.

>> شاید بگویید اتفاقات پس از صانحه را "Flash Forward" مینامند ولی باید بگویم که در اثر سفر در زمان یک اختلال زمانی در جزیره رخ میدهد و قصه دچار اصطلاح "آینده در گذشته" میشود.


10- شخصیت Naomi تنها کارکتر سریال است که بعد از مرگش دچار فلش بک میشود.
11-اپیزود Ji Yeon اولین اپیزودیست که هم فلش بک و هم فلش فوروارد را باهم نشان میدهد.



Flash-Forward

Flash Forward(جهش به جلو) با نامهای دیگر همچون Prolepsis و Flash Ahead به معنای نقل داستانیست که هنوز رخ نداده ولی مطمئنیم که رخ دادنش حتمی است. زیباترین بخش فلش فوروارد درسریال لاست متعلق به اپیزود Through the Looking Glass (S03E22)است که تا آخرین لحظات اپیزود بیننده فکر میکند درحال مشاهده ی اتفاقات گذشته است ولی درانتها معلوم میشود که ماجرا مربوط به آینده است.

تعبیر دیگر فلش فوروارد همان رویای صادقه ایست که در تعالیم دینی و همان Deja Vu ایست که در ادبیات غرب از آن سخن به میان می آید.وقتی شما درخواب هستید ‌، روحتان از کالبد خارج شده و به مکان و زمانی نامعلوم سفر میکند و از آن جا مشاهداتی در ذهنتان شکل میگیرد.سالیان بعد که به طور ناخودآگاه به مکان مورد نظر مراجعه میکنید اولین چیزی که به آن فکر میکنید اینست "من قبلاً اینجا نبودم ولی خیلی واسم آشناست." واین همان فلش فوروارد است..!!
شخصیت دزموندهیوم در صدر شخصیتهای تحث تاثیر Deja Vu قرار دارد.او قبل ازینکه عملی رخ دهد عاقبت آن را حدس میزند چراکه قبلاً در خواب روحش به آن مکان سفر کرده و عمل رخ داده در آینده را دیده است.!!
لیست اپیزود هایی که فلش فوروارد داشته اند :

-Through the Looking Glass
-The Beginning of the End
-The Economist
-Eggtown
-Ji Yeon
-The Shape of Things to Come
-There’s no Place Like Home Part 1,2,3
-316
-LaFleur




Flash Sideways

Flash Sideways یا جهش های موازی به اتفاقات رخ داده در جهان موازی دلالت دارد. طبق پست دوم تاپیک گفتیم براساس فیزیک کوانتوم هرگاه جسمی در یک زمان مشخص در دو مکان متفاوت حضور فیزیکی داشته باشد عمل انجام شده در حیطه ی جهانهای موازی بررسی میشود. جهان موازی در سریال بیشتر برای ربط دادن اتفاقات به بحث های فلسفی و متافیزیک استفاده شده است. جک شفرد در دنیای حال زخمی را در گردن خود مشاهده میکند ولی نمیداند که چرا دچار آن زخم شده است در سمت دیگر جک شفرد دیگری حضور دارد که دراثر برخورد با شی تیز دچار جراحت از ناحیه ی گردن شده است.

جهان موازی خود به خود شخصیت فرد را به دو نیم تقسیم میکند. نیم جسمانی و نیم روحانی که هردوی این نیمه ها خود به دو جزء دیگر تقسیم میشوند.یکی در مکان A و دیگری در مکان B حضور دارد و "مَن" واحد زمانی شکل میگیرد که "نیمه ی گم شده ام" را بیابم. عجز و لابه ی جک شفرد در اپیزود Through the Looking Glass و دیالوگ "We Have to go back" یک عمل به ظاهر ساده است ولی از پس همین یک دیالوگ چیزی نزدیک به 50 صفحه توضیح میتوان نوشت. دیالوگ فوق میگوید "ما باید برگردیم." ترکیب Have to/Had to در زبان انگلیسی اجبار کار را نشان میدهند ولی گریه های جک شفرد و ناچاری اش برایمان چاره ای جز ترجمه کردن "باید،ازتو خواهش میکنم،التماست میکنم و..." باقی نمیگذارد. جک شفرد نیمه های گم شده ی خود را در جهان موازی اش جا گذاشته است و برای تکمیل خود نیاز دارد تا.... (ازتوضیح داستان جهت جلوگیری از اسپویل خودداری شد.)

اپیزودهای جهان موازی با یک صدای هوای متفاوت با فلش بک/فوروارد شروع میشوند. اپیزودهای زیر شامل فلش فوروارد بوده اند :

La X Part 1.2
What Kate Does
The Substitue
Lighthouse
Sundown
Dr.Linus
Recon
The Package
Happy Ever After
Eveybody Loves Hugo
The Last Recruit
The Candidates
What The Died For
The END






>> عزیزانی که سریال رو کامل ندیدین آگاه باشید که با خوندن این مطالب دارید لذت اولیه ی و تکرار نشدنی سریال رو از خودتون میگیرید..فقط اونایی که کامل دیدن پست هارو دنبال کنند... تمنا دارم :|





http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-02-2015, 02:04 AM
http://s3.picofile.com/file/8197163534/Rousseau_map2.jpg



جزیره ای که اتفاقات سریال در آن جاریست یکی از زیرشاخه های هاوایی محسوب میشود.این جزیره قدمتش در سریال چیزی حدود 2000سال برآورد میشود و از نظر نگارش ادبی نمایشنامه و اتفاقات سریال متوجه میشویم که جزیره برای خود شخصیت دارد و علاوه برتاثیرگذاشتن برروی دیگران خود نیز تاثیر میبیند. این پست صرفاً جنبه ی آشنایی اولیه با چیزیست که ازآن به اسم جزیره یاد میکنند. درمورد تئوری هایی که پیرامون ماهیت آن وجود دارد در فصلهای بعدی توضیح خواهیم داد.

جزیره خاصیت شفا بخشی دارد.جان لاک را که فلج بود دوباره سرپا میکند و سرطان شخصیت Rose‌را درمان میکند.در قلب جزیره نوری وجود دارد که منشع "مرگ،زندگی و تولد" جزیره است و نیاز است که مورد محافظت قرار گیرد.قدیمی ترین آثار موجود در جزیره حکایت از سکنی گزیدن سومریان و مردم جنوب شرقی آسیا در سالیان بسیار دور خبر میدهد. جزیره قابلیت تغییر مکان دارد. در فصل 1 درمکانی میان اقیانوس آرام و در فصل های بعدی سفری به مدیترانه و سپس آفریقا دارد.

طبق نقشه ای که دنیل روسو از جزیره تهیه کرده(عکس بالا) شمال تا جنوب جزیره 60 کیلومتر و شرق تا غرب آن 45 کیلومتر طول دارد.جزیره با پوشش گیاهی انبوه و باران موسمی شدید تماماً ویژگی های یک منطقه ی گرمسیر استوایی را به خود گرفته است. جزیره شامل پستی بلندی های بسیار است بطوریکه بخشی از مکانها جزیره بسیار صعب العبور و بعضی دیگر سهل الوصول هستند. پوشش گیاهی جزیره شامل دشت و جنگل است.دشت های جزیره دارای درخت های متحدالشکل با تنوع کم و زمین های کم ارتفاع هستند و این مسئله کاملاً در جنگل متفاوت است و تنوع درخت ها بسیار زیاد است.

ارتفاعات جزیره نیز در دوسمت آن دیده میشوند.دو رشته کوه که هردو از شمال به جنوب کشیده شده اند در جزیره وجود دارد.یک کوه آتشفشان غیرفعال در جزیره وجود دارد ولی در فصول نهایی در کلاس درس خانم Olivia ذکر میکند که سالها قبل این آتشفشان فوران کرده و آثاری از ماگما در اطرافش دیده شده است.جزیره از نظر توپوگرافی و برآمدگی های سطحی در رده ی جزایر آتشفشانی قرار میگیرد. پودر خاکستری رنگ محافظی که اطراف کلبه ی جیکوب را فراگرفته بنظر خاکستر آتشفشان باشد. علامت نجاتی که شخصیت برنارد تحت عنوان S.O.S روی ساحل ایجاد میکند بوسیله سنگ های آتشفشانی ایجاد شده است.جک و سعید نیز در فصل های نهایی میفهمند که انرژی ایستگاه Swan توسط نیروی ژئوترمال تامین میشود.

از میوه های بومی جنگل میتوان به موز ، انبه و نارگیل اشاره کرد.قورباغه ی درختی،انکبوت،زنبور ،گراز،انواع مختلف ماهی و لاک پشت از جمله حیوانات جزیره هستند.

درمورد شخصیت و زنده بودن جزیره گفتیم .در پائین باهم نگاهی به اثبات این قضیه می اندازیم:

- بعد از رویارویی جان لاک با هیولای سیاه جمله ای که لاک میگوید چنین است "من به چشمان جزیره نگاه کردم و چیزی که دیدم...زیبا بود"

- لاک به شفرد میگوید که جزیره همه را به نزد خود آورده است.

- لاک به چارلی میگوید که نیاز دارد با جزیره صحبت کند.

- بن به لاک میگوید که جزیره در تعیین این که چه کسی را نجات دهد و چه کسی را بکشد گزینشی عمل میکند.

- تام در بیرون جزیره به مایکل میگوید که تا زمانی که جزیره کارش با او تمام نشده توانایی خودکشی را نخواهد داشت.

اسامی منصوب به جزیره :

قلب تاریکی : اسمی که جک برروی جزیره نهاده است. این اسم اشاره به رمان جوزف کنراد به اسم Heart of Darkness دارد.

جزیره ی میمون / کوهِ وسلویوس /این تخته سنگ: توسط ساویر

جزیره ی اسرار آمیز ترسناک : توسط Shannon

مرگ : توسط شارلوت

جهنم : توسط آنتونی کوپر،مرد سیاه پوش،ریچارد آلپرت

چوپ پنبه : توسط جیکوب

سنگ پرتاب شده توسط خدا : مرد سیاه پوش.












http://s6.picofile.com/file/8197165368/Themysteriousisland.jpg








دراین بین یکی از نامها یعنی "جزیره ی اسرار آمیز" را باهم مورد بررسی قرار میدهیم. این نام توسط شخصیت Shannon برروی جزیره گذاشته شد.جزیره ی اسرار آمیز به انگلیسی The Mysterious Island نام داستانیست که درسال 1974 توسط "ژول ورن" منتشر گردید و درآن داستان گروهی از زندانیان را میخوانیم که در اثر سفری دریایی بطور ناخواسته وارد جزیره ای میشوند که بستر اتفاقات علمی تخیلی بسیار است.در مختصاتی که ازین جزیره ی اسرار توسط ژول ورن ارائه میشود این جزیره 1200مایل از تاهیتی و 1800مایل از نیوزیلند و 4500مایل از آمریکا فاصله دارد. مختصات این جزیره بسیار شبیه به مکانیست که جزیره ی لاست در آن واقع شده است.

تشابهات هردو جزیره :

-جزیره ی داستان ژول ورن برای محافظت از ورود افراد ناخواسته به حریم کاپیتان Nemo از یک حصار الکتریکی بهره میبرد.این حصار در جزیره ی لاست نیز وجود دارد.

-هلیکوپتری در داستان ژول ورن به قصد ترک جزیره به هوا برمیخیزد ولی بعلت وزن زیاد خود قادر به ادامه مسیر نیست وبه ناچار یکی از سرنشینان باید از آن به بیرون بپرند. در لاست نیز شاهد همین اتفاق هستیم.

-یکی از شخصیت های رمان ژول ورن سگی به اسم Top دارد. شخصیت والت نیز سگ دارد.

-تاریخی که بالون اشاره شده در قصه ی ژول ورن دچار صانحه میشود 23 مارس 1865 است. به تشابه بالون و هواپیما و اینکه هردو در آسمان حرکت میکنند دقت کنید. به عدد 23 نیز دقت کنید.این عدد یکی از اعداد اصلی سریال است.


بخش اول کتاب داستان مذکور به مانند اپیزود پایلوت سریال لاست شامل 2 بخش است . بخش اول تلاش فوری اعضای گروه برای رهایی از شوک حضورشان در جزیره و بخش دوم جست و جوی جزیره برای یافتن راه خروج از آن و رویارویی با اسرار بیشترِ جزیره که دقیقاً مشابه بخش های 1 و 2 پایلوت سریال لاست است.

-گروه نجات یافته از صانحه هوایی بالون متوجه میشوند در جزیره تنها نیستند و نجات یافتگان لاست نیز میفهمند که "دیگران"ــی نیز در جزیره زندگی میکنند.

- با حضور نجات یافتگان در جزیره ، حفاظت آن از بین میرود و بستری از خطرات متفاوت برای اسیر کردن نجات یافتگان پهن میشود.

-رهبر گروه در کتاب جزیره ی اسرار آمیز شخصی به اسم Cyrus Smith است که قبل از صانحه مهندس بوده است.او در توجیه تمام اتفاقاتی که در جزیره رخ میدهد به دنبال دلیل علمی میگردد. او همان جک شفرد یا Man of Science (مرد علم) است.

و دیگر ارجاعات که توضیحشان بیش ازین جایز نیست ولی همین را بدانید که بین جزیره ی سریال و جزیره ی خیالی ژول ورن رابطه ی خواهر برادری جاریست.








http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png




>> عزیزی که ازین صفحه در عرض چندثانیه کپی میکنی و میبری تو این صفحه http://forum.bidari-andishe.ir/thread-39549.html خیلی زشت و بدترکیب عمل Paste رو انجام میدی اولاً کپی /پیست رو کامل انجام بده نزار ناقص بمونه بعد ملت به جای بیداری به خواب غفلت برن و دوم اینکه لینکه این صفحه ی لعنتی رو بزار پایه مطلب .. به خدا کمرمون قوز کرد پشت کامپیوتر :| ... گر کپی پیست میکنی مردانه کن ..

با تشکر از متین بابت اطلاع رسانیش :|

anzalichi
07-04-2015, 11:55 PM
http://picoup.ir/images/85155757711949718927.jpg



The Hatch (دریچه) یک ورودی آهنین به ایستگاه شماره 3 (ایستگاه قو)پروژه ی DHARMA میباشد که اولین بار توسط جان لاک و بون کشف شد.محفظه ی آهنین این دریچه هیچگونه دستگیره ای برروی خود نداشت و جان لاک عملاً در بازکردن آن ناتوان ماند تااینکه توسط دینامیت های یافت شده از کشتی تخته سنگ سیاه (Black Rock) توانستند محفظه را منفجر کرده و شروعی براتفاقات فصل دوم را رقم بزنند.


جان لاک و بوون بعد از دزدیده شدن کلیر توسط شخصیت Ethan Rom در جنگل به جست و جو پرداختند و در یکی از روزهای گشت و گذار جان لاک چراغ قوه ی خود را به بوون میدهد تا وی هنگام بازگشت به کمپ درتاریکی نماند ولی چراغ قوه در میانه ی راه به دلیل نیروی جاذبه ی برخواسته از دریچه به سمت آن پرتاب میشود و با صدای ایجاد شده ، برای اولین بار درسریال جان لاک و بوون پرده از نخستین راز جزیره برمیدارند. دوهفته ی بعدیِ گشت و گذار این دوشخصیت به بهانه ی یافتن کلیر در خفا و به دور از چشم دیگر افراد گروه صرف پیدا کردنِ مسیری به درون دریچه میشود. وقتی شخصیت بوون از جان لاک میپرسد که ما باید به دنبال کلیر برویم و اورا پیدا کنیم جان لاک پاسخ میدهد "This is Much Important than anything = این ازهمه چیز مهم تره" و بعد از دوهفته متوجه میشوند که دریچه ی غیرقابل نفوذ فوق مسیریست که گویا تا اعماق زمین میرود. بعد از تلاش شخصیت بوون و کشته شدنش دراین راه جان لاک امیدخود را نسبت به جزیره و بازشدن دریچه از دست میدهد تااینکه نوری مرموز از اعماق زمین خود را به سطح زمین میرساند و جان لاک با دیدنش امیدهای از دست رفته اش را بازمیابد.


جک شفرد با دیدن دریچه به فکر می افتد که برای فراهم کردن سرپناهی ایمن جهت استقرار گروه بازماندگان پرواز 815 نیاز دارد تا دریچه را بگشاید.شخصیت هارلی از ابتدای دیدن دریچه با بازکردنش مخالف بود چرا که متوجه ی اعداد 4.8.15.16.23.42 برروی دریچه شده بود. درمورد این اعداد به تفصیل در پستهای بعد توضیح خواهم داد. به عقیده ی هارلی این اعداد بدشانس ترین و نامیمون ترین ترتیب دنباله دار ریاضی هستند که میتوانند وجود داشته باشند. این عقیده ی هارلی (تلفظ صحیح : هِرلی:Hurley) از اتفاقات قبل از حضورش در پرواز 815 نشئت میگیرد و بدشانسی هایی که این شخصیت در زندگی واقعی اش با آنها روبه رو شده این تاثیر را برروی او گذاشته اند.(در بخش شخصیت شناسی به تفصیل توضیح خواهم داد.)


درمورد دریچه درتمام سریال 1 سوال بی پاسخ وجود دارد :


- چرا والت به جان لاک گفت که دریچه را باز نکن؟


نکات جالبی که درمورد دریچه نمیدانستید :


-جی.جی آبرامز قبل از نگارش پایلوت سریال توسط دیمن لیندلف به او گفته بود که جزیره ی ما باید یک دریچه ی مرموز در قلب خود داشته باشد که نیمی از فصل را باید صرف باز کردن آن شود و از محتوای آن در فصول بعدی صحبت به عمل آید.


-در اپیزود نهایی فصل 1 شخصیت هرلی اعداد را برروی دریچه مشاهده میکند ولی در سفرزمانی آنها به 1970 کارگرانی که ایستگاه را میسازند اعداد را بررو حاشیه ی ایستگاه حکاکی میکنند.


-دریچه ی مذکور در بازیهای Just cause 2/ Call of Duty MW3 / Wolverine X-men و Starcraft 2 بعنوان "Easter Egg" یا به فارسی ؛تلمیح به سریال؛ وجود داشته است.


-دریچه همچنین در بازی World of Warcraft در منطقه ی Bittertide Lake وجود دارد که اگر نشانگر موس را برروی آن ببرید دنباله ی اعداد 5.9.16.17.24.43 که همگی یک عدد بالاتر از دنباله ی معروف سریال هستند ؛ به نمایش در می آیند.


-در جدیدترین نسخه ی بازی GTA که با لفظ V یا پنج شناخته میشود در اعماق دریا این دریچه وجود دارد.








http://picoup.ir/images/75008424665106370683.jpg
Call of Duty Modern warfare 3



http://picoup.ir/images/42351165396395139185.jpg
Wolverine : X-men Origins




http://picoup.ir/images/19789137423108434636.jpg
Just Cause 2







http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-08-2015, 04:31 PM
http://s3.picofile.com/file/8198606684/First_Raft_1_.jpg



Raft (نوعی قایق که معمولاً با بهم بستن چوب به یکدیگر ساخته میشود=کلک) از جمله عواملی بودند که در داستان سریال نقش های مهمی را ایفا کردند. اولین بار ازین کلمه در اپیزود 14 فصل 1 استفاده شد زمانی که شخصیت مایکل از ماندن در جزیره به ستوه آمده بود و دوست داشت خود و فرزندش والت را از آن نجات دهد و به همین علت طرح ساخت یک قایق چوبی را به گروه بازماندگان داد. در سریال 2 قایق توسط گروه بازمانده ساخته شدند و بقیه توسط افراد دیگری که هویت برخی معلوم و برخی دیگر نامعلوم بود ایجاد شدند.قایقی که توسط مایکل ساخته شد و در بالا عکس آن را مشاهده میکنید همان طراحی را دارد که اقوام Polynes سالیان بسیار دور برای اولین بار از آن استفاده کردند و توسط آن از اقیانوس آرام عبور کردند.درسریال هفت قایق وجود داشته که باهم آن هارا بررسی میکنیم :



اولین قایق :(عکس بالا)
طرح ساخت این قایق توسط مایکل برای اولین به سعید،جک و شنون ارائه شد. زمانی که آنها در حال نگاه کردن به نقشه ی جزیره ای بودند که دنیل روسو آن را رسم کرده بود. شخصیت ساویر با فراهم کردن موادمورد نیاز مایکل جهت ساخت قایق برای خود یک صندلی در آن رزرو نمود. قایق بعد در اپیزود موسوم به Outlaws برای اولین بار دیده شد و در اپیزود....In Translation آخرین باری بود که بینندگان آن را دیدند. قایق قبل ازینکه به آب انداخته شود سوزانده شد. همگان به "جین" بابت سوزاندن آن مشکوک شده بودند ولی "سان" بی گناهی او را اثبات کرد. در شبی که قایق آتش گرفت شخصیت والت ؛ پسر مایکل به جان لاک میگوید که دوست نداشته که جزیره را ترک کند و به همین علت آن را به آتش کشیده است. در اپیزود Born to Run والت به پدر خود اعتراف میکند که قایق را آتش زده است.

با کلیک برروی اسم قایق ها تصاویرشان را مشاهده کنید

دومین قایق (http://s6.picofile.com/file/8198607268/Rafts.jpg) :

این قایق نیز به رهبری مایکل ساخته شد و تفاوتش با سری قبل این بود که والت به پدرش در ساخت آن قایق کمک کرد.شخصیت جین که با سان روابطش دچار مشکل شده بود نیز داوطلبانه به مایکل کمک کرد.ساویر این بار صندلی مورد نظرش را در قایق با نگهبانی دادن از آن به دست آورد. نگهبانی ساویر از ته قلب نبود و ته قلبش راضی به ترک جزیره نبود.(برخلاف قایق شماره 1)
قبل ازینکه قایق جزیره را ترک کند "سان" برای اینکه "جین" را در جزیره نگه دارد و مانع از خروجش شود سعی به مسموم کردن او دارد ولی مایکل بطور اتفاقی آب مسموم را مینوشد. این قایق با حضور ساویر،والت،مایکل و جین راهی سفر میشود ولی قایق دیگران به سردستگی Tom Friendly بعد از گروگان گرفتن والت قایق را نابود میسازند.

قایق نجات: (http://s3.picofile.com/file/8198607442/4444.jpg)

قایقی متعلق به کشتی Kahan‌که سعید،دزموند،فرانک لاپیدوس و آرون برای جابه جایی بین جزیره و کشتی از آن استفاده کردند.


قایق الیزابت : (http://s3.picofile.com/file/8198607600/33333.jpg)

قایق نجاتی که متقل به کشی Elizabeth بود.این کشتی متعلق به شخصیت دزموند هیوم بوده است.

قایق زودیاک : (http://s6.picofile.com/file/8198607800/555555.jpg)
این قایق تجهیزاتی را از کشتی Kahan به ساحل جزیره روانه میکرد.


قایق Bésixdouze : (http://s6.picofile.com/file/8198608092/66666.jpg)

درسال 1988 گروهی از دانشمندان بعد از متلاشی شدن کشتی شان با این قایق به سمت جزیره آمدند.دنیل روسو بااین قایق به جزیره آورده شده است.

قایق GalaGa : (http://s3.picofile.com/file/8198608400/GalagaRaft.jpg)

در سفر زمانی به سال 1977 شخصیت های کیت, ساویر و ژولیت بااین قایق از زیردریایی Galaga به سمت جزیره رهسپار میشوند تا جک شفرد را از منفجر کردن بمب هیدروژنی منصرف سازند.








http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-09-2015, 11:43 PM
http://s3.picofile.com/file/8195771318/Lost_S01E01_23_03_07_.JPG



چشمها در سریال نقش کلیدی را در القای بعضی از احوالات شخصیت ها ایفا میکنند. در سکانسهای متعددی دوربین روی چشم ها زوم کرده و عمل کلوزآپ رخ میدهد. باهم دراین پست نگاهی به وضعیت چشمان شخصیت ها در طول سریال می افکنیم :







راهنما :

EYE : چشم
Right: راست
LEFT : چپ
BOTH : هردو



چشم های زیر با باز شدنشان اپیزود مربوطه را آغاز کردند :


http://picoup.ir/images/52368917784256612009.jpg
http://picoup.ir/images/08347278271613993242.jpg




چشم های زیر در سریال کلوزآپ داشته اند ولی اپیزودی با بازوبسته شدنشان آغاز نشده است :


http://picoup.ir/images/69476869058619272815.jpg
http://picoup.ir/images/64582035275181005078.jpg






> جان لاک بریدگی در بالا و پائین چشم راستش دارد.

> جان لاک به جک شفرد میگوید "من به چشمان جزیره نگاه کردم و چیزی که دیدم زیبا بود."

> سعید ؛ ساویر را تهدید میکند که اگر مکان اسپری تنفسی Shannon را به او نگوید یکی از چشمان اورا کور خواهد کرد.

>در رویایی که کلیر آن را میبیند ، جان لاک یک چشم سیاه و یک چشم سپید دارد.

> جک برای درمان مشکل سردرد ساویر به او میگوید که به چشمانش عینک بزند.

> درایستگاه "پیکان" درون جعبه ای سه چیز وجود دارد : یک انجیل، یک رادیوی مخابراتی و یک چشم شیشه ای.

>در جریان مسدود شدن در فلزی درون ایستگاه قو و پیداشدن نقشه ی ایستگاه ، بازتاب چشمان جان لاک برروی نقشه دیده میشود.

> بازی رایانه ای LOST : Via Domus با باز شدن چشمان کارکتر قابل بازی ، "الیوت مازلو" آغاز میشود. + (http://picoup.ir/images/58971116905600230269.jpg)

>دیگران در ایستگاه "هایدرا" جک شفرد را وادار به تماشای کارتون The Blue Danube میکنند که پر از سکانسهاییست که چشمان بزرگ را نمایش میدهند.

>جان لاک یادداشتی را از آقای EKO پیدا میکند که بخش 3:05 کتاب انجیل یحیی را نشان میدهد و روی آن یادداشت نوشته شده است "چشمانت را بالا بگیر و به شمال نگاه کن."

> چارلی زمانی که شخصیت میخائیل چشم بند خود را برمیدارد به او لقب "Cyclops" به معنای غول تک چشم را میدهد.

> در اپیزود Eggtown شخصیت Hurley به Sawyer چشمکی میزند و ساویر به او میگوید "چیزی تو چشمته؟"

>جیکوب قالیچه ای دارد که برروی آن نقش چشمان Horus یکی از خدایان مصر باستان نقش بسته است."بعداً درموردش توضیح خواهم داد."
http://s3.picofile.com/file/8198933468/Eyeofhorus.jpg

>چارلی برروی بازوی خود جمله ای دارد که میگوید "Living is Easy with Eyes Closed = زندگی با چشمان بسته آسان است.". این جمله بخشی از موزیک گروه معروف Beatles است که با اسم Strawberry Fields Forever شناخته میشود.

> در ایستگاه قو نقاشی برروی دیوار وجود دارد که درون آن 2 بار به چشم ارجاع داده شده است :

http://s6.picofile.com/file/8198933676/JackBender_Mural.jpg
1- مردی که برروی چشم چپش ضربدر دارد.
2- یک چشم با ترکیبی مجهول که بعد از آن حرف M آمده و کلمه ی "Sick=مریض" را مشاهده میکنیم که معنای "I am (NoT ?) Sick = من مریض نیستم" را میدهد. این نقاشی اثر Jack Bender یکی از کارگردانهای سریال است.

> شخصیت میخائیل چشم سمت راست خود را از دست داده و چشم بند میپوشد.

>> اسپویلر شدید داستانی :


شخصیت های Abaddon و Boone و Lock و Charlotte و Naomi , Libby , Ana Lucia , Shannon , Horace, Dainel , Eko , Keamy و Minkowski با چشمان باز میمیرند.

سریال با باز شدن چشمان جک شفرد آغاز و با بسته شدنش پایان میپذیرد.


> در فرهنگ برخی کشورها مردن با چشمان باز به معنای اینست که ماموریتی که در دنیا داشته اند را تکمیل نکرده اند و دیگر وقتی برای تکمیل آن ندارند.

> در فرهنگ برخی کشور ها از چشم ها بعنوان پلی به سوی روح انسان یاد میکنند.

> در اپیزود موسوم به 316 جک شفرد کلوزآپ مشابه اپیزود اول سریال را برروی چشمان خود دارد ولی رنگ چشمانش تغییر میکند.

> دراولین حضور دزموند هیوم در جهان موازی اش در اپیزود Flashes Before Your Eyes کلوز آپ مشابهی را از چشمان او که قبلاً در اپیزود Man of Science,Man of Faith مشاهده کردیم ؛ میبینیم.

> نام دومین ترک موسیقی متن فصل اول The Eyeland میباشد.







http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-11-2015, 12:36 AM
http://s6.picofile.com/file/8199155926/Boone3x03.jpg





"نکته ی هیجان انگیز و باحال جزیره اینه که میتونه بخش مهمی از زندگی شما رو که در ذهنتون بهش فکر میکنید بصورت یک رویا و یا یک توهم جلوی روتون قرار بده. برخی شخصیت های سریال بااین مدل توهمات روبه رو شدن. این دید هایی که سراغ این شخصیت ها میاد یه جور آزمون شخصیتی واسشون به حساب میاد و این آزمون ها همگی یه بخش مهمی از زندگی کارکتر هارو به بیننده نشون میدن."



جملات بالا را Carlton Cuse یکی از کارگردان های سریال گفته است.حالا باهم میخواهیم بررسی کنیم که منظورش از رویا و دید چیست..!!

دراین پست فقط به بررسی رویاها و تصاویر الهام شده به کارکتر ها میپردازیم.درپست بعد تئوری هایی که به این رویاها وارد شده اند را بررسی میکنیم.


Dream و Vision دو کلمه ی مورد بحث ما هستند. براساس توضیحی که فرهنگ لغت "Merriam-Webster" ارائه داده شده است این دو کلمه را معنا میکنیم(با اندکی تلخیص و تصرف):


Dream : مجموعه ای از افکار، تصاویر و احساسات که هنگام خوابیدن اتفاق می افتند = رویا

Vision : چیزی که بطور ناگهانی در محدوده ی دید شما ظاهر میشود و فقط شما قادر به دیدن آن هستید و اگر از کسی سوال کنید که آن را دیدی؟ به شما پاسخ میدهد از چه حرف میزنی = الهام/تصویر/دید/خیال/توهم


شخصیت های زیر در سریال دچار رویا و الهاماتی شده اند :





http://s3.picofile.com/file/8199155850/dream.jpg







جزئیات عکس بالا را در پائین بخوانید :



فصل اول


*جک در اپیزود White Rabbit فصل اول مدام تصاویر(الهاماتی) از پدر مرده اش را مشاهده میکند.


*کلیر یک رویا درمورد محافظت از کودکش میبیند.درآن رویا با جان لاک رودر رو میشود و گهواره ی بچه اش درآن رویا خونی است.


*بوون یک الهام از خواهرناتنی اش شنون میبیند که توسط هیولا کشته میشود.


* جان لاک یک رویا از سقوط یک هواپیمای حمل موادمخدر نیجریایی به درون جزیره میبیند.او مادرش را میبیند که به بالا اشاره میکند . خودش را دوباره برروی ویلچر میبیند و همچنین شخصیت بوون را آغشته به خون میبیند. بون در رویای جان لاک مدام جمله ی "ترسا از پلکان بالا میرود‌؛ ترسا از پلکان پایین می آید" را تکرار میکند.



فصل دوم :
• شنون 3 بار تصاویر و الهاماتی از والت میبیند :
>> اولین بار در چیزی که شنون میبیند والت به او میگوید "کلید را فشار نده ، کلید خوب نیست."
>> دومین بار درون چادر خودش تصویری از والت جلوی چشمانش می آید که به او میگود "اونا دارن میان.اونا نزدیکن."
>>وقتی بهمراه سعید به دنبال والت میگردند.



• هارلی رویایی میبیند که در آن با جین کره ای حرف میزند.


• ساویر و کیت هردو باهم یک تصویر از اسب سپید را میبینند.


• آقای اکو وقتی با دود سیاه مواجه میشود تصاویری از گذشته ی خود را جلوی چشمانش میبیند.


• چارلی دو بار رویا میبیند که در هردوی آنها میبایست جان کودک کلیر یعنی Aaron‌را نجات دهد.اولین رویا درمورد بچگی خودش است و دومین رویا تصویر یک نقاشیست که Verrocchio آن را کشیده است.


• هارلی تصاویر دوست خود Dave را مشاهده میکند.


• آقای اکو یک رویا میبیند که درآن Ana Lucia و Yemi به او میگویند به جان لاک کمک کند. در همان رویا شخصیت Yemi به او میگوید به دنبال علامت سوال ؟ بگردد.


• جان لاک رویایی میبیند که درآن تصویر از چشمان آقای اکو دیده میشود.جان لاک از صخره ای بالا رفته و با Yemi ملاقات میکند.


فصل سوم :


• جان لاک تصویری از بوون را مشاهده میکند که به او میگوید آقای اکو را از مرگ نجات بده.


• شخصیت دزموند هیوم یک سری تصاویر به صورت فلش میبیند(الهام ناگهانی) که از وقوع اتفاقی در آینده به او خبر میدهند :


1) دراولین فلش جان لاک درحال سخنرانیست. او میگوید که به دنبال جک ، کیت و ساویر خواهد رفت.
2) چارلی درحال مردن است.
3) چارلی درحالی که غرق میشود کلیر را نجات میدهد.
4) چارلی که میخواهد برای کلیر مرغ دریایی اش را بیابد درون اقیانوس غرق میشود.
5) چارلی توسط یک تیرکمان کشته شده است.
6) چارلی درحال غرق شدن کلیدی را درون دریچه میزند و کلیر بهمراه کودکش با هلیکوپتر از جزیره خارج میشوند.


• آقای اکو تصویری میبیند و فکر میکند Yemi را مشاهده میکند.


• کودکی بنیامین شاهد مرگ مادرش است.


• جان لاک تصویری که به ظاهر والت است را مشاهده میکند که به او میگوید "کار تمام نشده ای داری."


فصل چهارم


• هارلی الهاماتی از چارلی را مشاهده میکند . اولین الهام او درون یک خواربار فروشی رخ میدهد، دومین بار در اتاق بازجویی اداره پلیس لس آنجلس ، سومین بار در جزیره و چهارمین بار در مرکز نگهداری از بیماران روانی. او همچنین تصاویری از کلبه ی جیکوب را میبیند که اورا تعقیب میکند.


• مایکل 2 الهام مستقل از Libby را مشاهده میکند. یکبار وقتی درون بیمارستان است و یکبار دقیقاً قبل ازینکه بمب درون کشتی Kahana‌را منفجر کند. هردوی این تصاویر اشاره به گناهکار بودن مایکل در کشتن لیبی دارند.


• بیرون از جزیره جک تصاویری از پدرش را میبیند که درون دفتر مطبش حضور دارد.


• کلیر در جزیره با چیزی که بنظر خودش پدر اوست صحبت میکند. او دچار توهم شده است ولی توهم او بسیار طعم و بوی واقعیت میدهند و نه حقیقت !!


• جان لاک رویایی از Horace Goodspeed را میبیند که درحال ساخت یک کلبه برای خود و همسرش است. او به جان لاک میگوید که علاوه بر پیدا کردن جیکوب باید اورا (Horace) را پیدا کند که 12 سال است از مرگش گذشته است.


• کیت رویایی میبیند که درآن کلیر به او میگوید پسرش Aaron را باخودت به جزیره برگردان.


• مایکل تصویری از کریستین شفرد را میبیند که به او میگوید "حالا آزادی که بری."


فصل پنجم


• هارلی تصویری از Ana Lucia‌را میبیند که به او میگوید "کار تمام نشده ای داری." – جان لاک نیز در فصل سوم تصویر مشابهی دیده بود. درآن تصویر والت به جان لاک این جمله را گفته بود.


• والت ادعا میکند رویایی از جان لاک را دیده که درآن همگی به دنبال کشتن وی هستند.


فصل ششم


• جسد جیکوب برای هارلی ظاهر میشود و به او میگوید که چطور به معبد و فانوس دریایی برود.


• ساویر در جنگل تصویری از کودکی های جیکوب و مرد سیاه پوش را میبیند. مرد سیاه پوش ازینکه ساویر قادر به دیدن اوست تعجب میکند.


• ریچارد آلپرت تصویری از همسر مرده اش ایزابلا را در کشتی Black Rock میبیند. هارلی نیز در اپیزود Everybody Loves Hugo اورا میبیند.


• مایکل برای هارلی تجلی میابد و به او میگوید که هواپیمای آجیرا واقع در جزیره ی هایدرا را منفجر نکند. مایکل بار دیگر جلوی دیدگان هارلی پیدا میشود و اینبار به او میگوید که کشتی Black Rock‌را منفجر کند.




کتابهای زیر منبع رویا پردازی ها و الهام بخشی های نویسنده و کارگردان هستند که بعداً به ترتیب درمورد چگونگی تاثیرشان برروی اتفاقات سریال صحبت خواهیم کرد :



Lord Of the Flies
The Stand
An Occurrence at Owl Creek Bridge
The Third Policeman
The Turn of the Screw
Watership Down
The Wizard of OZ
Alice in Wonderland







http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-12-2015, 09:09 PM
متنی که میخوانید شامل اتفاقات تمام سریال است و تنها به فصل 1 مربوط نمیشود و دارای نکات اسپویلر فراوان است...!!

http://s3.picofile.com/file/8199585842/3X15JulietfacesSmokeybehindfence.jpg



در پست قبل تاحدودی با رویاها و الهاماتی که به شخصیت ها وارد شد آشناشدیم. دراین پست قصد داریم تا یک کالبدشکافی ازین 2 رویداد انجام دهیم و شمارا دعوت میکنیم که با این پست همراه ما باشید.



چه چیزی یا چه کسی موجب رویاها میشود؟




نظریه اول : جیکوب باعث دیدن رویا و مرد سیاه پوش باعث دیدن توهمات و الهامات میشود.


دلایل:
• وقتی به نتایج هریک از رویاها مینگرید بنظر میرسد که درتمام آنها منافع جیکوب تامین میشوند. درتمام رویاها یک شعار مطلق از جانب جیکوب به شخصیت ها داده میشود و درتمام آنها هدف جیکوب یاری رساندن به شخصیت ها برای پیروی کردن از "ایمانشان" است.


•مرد سیاه پوش قادراست به طور فیزیکی برروی افراد تاثیر بگذارد ولی جیکوب تنها در رویای آنها ظاهر میشود. این مسئله یکی از اساسی ترین ارجاعات سریال به نزاع بین عقل و ایمان است. وقتی جیکوب در رویای شخصیت ها ظاهر میشود هیچگونه اجباری از سوی او به شخصیت ها مشاهده نمیشود ؛ اوتنها ایده ی انجام کار را در ذهن شخصیت ها باقی میگذارد ولی شرط رسیدن به اهداف جیکوب اینست که ایده ها بطور انفرادی و تنها توسط خودِ فرد اجرا شوند.اگر به رویاهای شخصیت ها نگاهی دوباره بیفکنید متوجه میشوید که تمام آنها شامل یک سری راهنمایی ها و امداد های غیبی هستند که به شخصیت ها میگویند درمواجه با مشکل چه کار کنند و به کجا پناه ببرند.



•الهامات ؛‌یعنی اتفاقاتی که به ناگهان جلوی چشم شخصیت ها ظاهر میشوند تحت تاثیر مرد سیاه پوش هستند. درتمامیِ الهامات سریال هرشخصیتی که دچارشان شده تا آستانه ی مرگ پیش رفته است. اینطور تفسیر میشود که Visions یا تصاویری که شخصیت ها میبینند نتایج ناخوشایندی دارند. اولین الهامی که درسریال رخ میدهد مربوط به تصویری است که جک شفرد از پدر خود میبیند. جک با دنبال کردن آن توهم از لبه ی پرتگاهی به پائین سقوط میکند و اگر شاخه ی درخت و کمک جان لاک به دادش نمیرسید جک شفرد به علت سقوط از پرتگاه جان خود را از دست میداد. توهماتی که شخصیت شنون از والت مشاهده میکند باعث مرگ وی میشود. علت اصلی مرگ آقای Eko دنبال کردن توهم Yemi بوده است.


• جیکوب در هر رویا پیغامی به شخصیت ها میدهد. عملی شدن آن پیغام منوت بر ایمان قوی شخصیتهاست.علت برتری پیغام هایی که مرد سیاه پوش (نیروی شر) به شخصیتها میدهد اینست که او بطور فیزیکی با کارکترها مواجه میشود. عمده باور مردم براین استوار است که چیزی را که میبینند باور کنند و به گمانشان "واقعیت" دارند ولی "حقیقت" چیز دیگریست.ایمان واقعی حتی در مواجه با چیزی که به چشم میبینی به تو میگویند که ببین ولی درنگاه اول باور نکن. این انگیزه تنها در برخی از کارکتر ها بازتاب میابد. آنهایی که به مرحله ی باور قلبی میرسند موفق میشوند رضایت جیکوب را جلب نمایند و بقیه اسیر توهمات واهیِ مرد سیاه پوش و درنهایت مرگ میشوند.




نظریه دوم : مرد سیاه پوش هم باعث رویا و هم باعث توهمات میشود.


دلایل :


•اکثراً و نه تمام رویا ها و الهامات باعث و بانیشان مرد سیاه پوش یا همان هیولای قصه است.


•جزیره یک مسیر به دنیای مردگان است. در مورد الهامات افراد درون سریال یک تفاوت وجود دارد. الهامات کسانی که بیرون از جزیره مرده اند و الهامات کسانی که درون جزیره مرده اند.افرادی که بیرون از جزیره و دردنیای واقعی مرده اند (کسانی مثل کریستین شفرد ، مادر بنیامین و Yemi) در جزیره دوباره بصورت کامل و هشیار ظاهر میشوند. آنها قادر به تعامل با انسانهای واقعی شده و بنظر میرسد که جزوی از محیط مادی به حساب می آیند.

خلاف این امر زمانیست که به شخصیتهایی میرسیم که درون جزیره مرده اند.این افراد فقط در رویای شخصیتهای دیگر تجلی میابند.بطور مثال شخصیت Ana Lucia که درون جزیره میمیرد بصورت رویا در ذهن آقای EKO وقتی که خواب است ظاهر میشود. شخصیت Boone که در جزیره مرده است زمانی که جان لاک به خواب میرود وارد رویای او میشود.



•جزیره قادر است افرادی که خارج از جزیره مرده اند را به درون خود احضار کند. دراثبات این موضوع به زمانی برمیگردیم که اولین بار شخصیت ریچارد آلپرت با بنیامین ملاقات میکند و متوجه میشود که مادر بنجامین مرده است. ریچارد از بن سوال میکند که "مادرت درجزیره مرد؟؟" و بنجامین پاسخ میدهد که "خیر". ریچارد باردیگر سوال میکند که "آیا مادرت را اینجا درون جزیره؛ درون جنگل دیده ای؟؟". ریچارد میداند که جزیره قادر است مردگان دنیای واقعی را به درون خود احضار کند. اینجا یکی از تئوری های "برزخ" بودن جزیره شکل میگیرد که بعداً مفصل درموردش توضیح خواهم داد.


•جان لاک ، جک شفرد ، بنجامین لاینس و دزموند هیوم چهار شخصیتی هستند که محور مرکزی رویاها و الهامات جزیره را شکل میدهند و اهمیتشان در مواجه با این دو موضوع از دیگر کارکترها زیاد تر است.





الهامات افرادی که بیرون از جزیره مرده اند


•درآینده ،‌زمانی که 6 بازمانده ی اوشنیک815 به جهان واقعی برمیگردند الهاماتی از کسانی که مرده اند را میبینند. هرلی تصویر چارلی را میبیند ، جک شفرد پدر خود را میبیند ، سعید احتمالاً تصاویری از نادیا را مشاهده میکند ، سان الهاماتی از جین یا Jae Lee‌را میبیند (سان مطمئن نیست که همسرش ؛ جین مرده است یا خیر.) ؛ کیت الهاماتی از Wayne آن مامور فدرالی که اورا دستگیر کرده بود را میبیند ، آرون (هارون) نیز تصاویر مادرخود و چارلی را میبیند.


•فقط افرادی که درون جزیره مرده اند بصورت الهامات به شخصیتها وارد میشوند. این مسئله برعکس درون جزیره است. درون جزیره افرادی که بیرون آن مرده اند بصورت الهام به دیگران ظاهر میشوند ، درخارج از جزیره افرادی که درون جزیره مرده اند بصورت الهام به دیگران ظاهر میشوند.


• جک شفرد و هرلی تنها دو شخصیتی هستند که از بین 6 بازمانده ی اوشنیک قادر به دیدن رویا و الهام هستند. علت این موضوع اینست که این دو شخصیت درون لیست نامزدهای جایگزینی جیکوب قرار دارند. جزیره و جیکوب به هردوطریق با آنها ارتباط برقرار میکنند.


•چارلی درون جزیره میمیرد ، کریستین شفرد بیرون از جزیره میمیرد ولی هردوی این شخصیتها بصورت یک الهام که بسیار به واقعیت شبیه است در دیدگان شخصیت ها ظاهر میشوند علت آنست که این دو شخصیت "نامیرا" هستند. در اسطوره شناسی سریال یا به اصطلاح (Mythology) لفظ "نامیرا" به کسی گفته میشود که درون جزیره بوده ، درآنجا مرده ولی ما آنها را در یک بازه ی زمانی متفاوت مشاهده میکنیم. سوالی که پیش می آید اینست که مگر پدر جک هم در جزیره حضور داشته است؟ درپاسخ این سوال باید به پیشینه ی او برگردیم.زمانی که او با پروژه ی DHARMA و شخصیت های Hanso و Widmore همکار بوده است.!!



• دومین تعبیری که از افراد "نامیرا" درون سریال میشود به کسانی تلقی شده که جسدشان به درستی دفن نشده باشد. 2 نوع نامیرا درون جزیره وجود دارد. شخصیتهای Christian ,Yemi , Karl ,Danielle , Goodwin و Charlie نوع اول نامیرا ها هستند. این افراد قبر مشخصی ندارند.ویژگی این افراد آنست که میتوانند آزادانه در جزیره حرکت کرده و با شخصیتهای دیگر ارتباط برقرار کنند.


نوع دوم شخصیتهای نامیرا کسانی هستند که از بعد از صانحه مرده اند ولی زیرخاک گیر افتاده اند.شخصیتهای Shannon,Boone,Ana Lucia,Libbt,Marshal,Nikki و Paula قادر به حرکت درجزیره هستند ولی چون جسدشان زیرخاک دفن شده نمیتوانند بصورت الهام برای دیگران تجلی یابند.


>> منظور از حرکت در جزیره ظاهر شدن در دیدگان دیگرشخصیت هاست.


دیالوگ ماندگار جان لاک : هیچ چیز دراین جزیره تاابد دفن شده باقی نمیماند. "اشاره به روایات و آیات الهی در کتب مختلف مذهبی ازجمله قرآن که مرگ و قبر (جزیره و خاکش)پلی به سوی زندگی ابدی هستند."


•فرضیه ی بعدی اینست که جزیره یک دروازه به جهان زیرزمین(مردگان) و دودسیاه محافظ آن است. جهان زیرزمین را با بهشت و جهنم اشتباه نگیرید.جزیره فقط یک مکان است که همگان بعد از مرگ به آنجا میروند و مهم نیست که درگذشته چه زندگی را گذرانده اند. "اشاره به شعار لیبرالیسم : مهم نیست درگذشته چه بوده ای، از الآن زندگی جدیدت راآغاز کن."


•برخلاف عقیده ی بینندگان که تصور میکنند جیکوب و دود سیاه خدایان ، خدا و شیطان هستند باید گفت که شخصیت های "چارلز ویدمور" و "ریچارد آلپرت" خدایان این جهان زیرزمین(مردگان) هستند. خدایانی که زندگی ابدی دارند و در نزاع با انسان فانی "بنجامین لاینس" برای کنترل جهان (جزیره) به ستیزه برخاسته اند.


•زمزمه ها ، الهامات و تصاویری که درجزیره رخ میدهند تماماً واقعی هستند . فقط مسئله زمانی مطرح میشود که چه کسانی میتوانند آنها را ببینند. (بار دیگر به روایات ادیان مختلف رجوع میکنیم . زمانی که از صحبت خدا با پیامبران بحث میشود ، هرکدام به فراخور ویژگی هایشان الهام های متفاوتی را میدیده اند. این گفت و گو ها واقعیت داشته اند و تنها تفاوت در مرتبه ی هرکدام از مخاطبانشان بوده است.)


* اکثر شخصیت هایی که در جزیره ظاهر شدند درون رویاها حضور داشته اند. تنها دو شخصیت کریستین شفرد و Yemi جسدشان پیدا نشد. جسد کریستین شفرد بعد از سقوط هواپیما درون تابوت نبود و Yemi قبل از آتش گرفتن هواپیما جسدش ناپدید شد.


•شخصیتهای هرلی،مایکل و جک بعد از خروج از جزیره به دنبال زندگی اصیل خود رفتند و فکر میکردند کارشان با جزیره تمام شده است.این شخصیت ها الهامات متفاوتی از جزیره را مدام در زندگی واقعی خود میدیدند.




• نتیجه گیری :


•رویاها و الهامات به افراد منتخب ،پیامبران،برگزیدگان،رهبرا ن و... واقع میشدند تا به آنها راه درست تصمیم گیری دربرابرمشکلات جزیر،جهان،دنیا و... را نشان دهند. درجات الهامات و رویاهای هرفرد با دیگری متفاوت است. به شخصB چیزهایی الهام میشود و او رویاهایی را میبیند که شخص A تنها بخشی از آنهارا دیده بود. زمانی که شخصیت جان لاک که برگزیده ، پیامبر،رهبر و... جدید است به بنجامین لاینس میگوید دچار رویاها و توهماتی شده بنجامین به او میگوید "I used to have dreams,too = من هم قبلاً رویا میدیدم." و این بدان معناست که هم اکنون که بنجامین این سخن را به جان لاک میزند ، جان لاک فرد برگزیده ی جدید است بعد از او زنجیره تا جک شفرد ادامه میابد. زمانی که جک شفرد در آخرین سکانس سرش را برروی زمین میگذارد وآسوده چشمانش را میبندد ، وظیفه ای که درقبال جهان ، جزیره،دنیا و... داشته است را تکمیل کرده است .....!!!








http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-15-2015, 11:50 PM
همانطور که در دو پست قبلی اشاره شد کتابهای زیر منبع نویسنده برای خلق رویاها و الهامات سریال بوده اند. ما این کتابهارا در این پست و پست های بعد به شما معرفی میکنیم و اشاره میکنیم که وجوه تشابه آنها با سریال کجاست.


Lord Of the Flies
The Stand
An Occurrence at Owl Creek Bridge
The Third Policeman
The Turn of the Screw
Watership Down
The Wizard of OZ
Alice in Wonderland






http://s6.picofile.com/file/8200285100/83284ab2a70860109e30194a7c91ffdd.jpg

An Occurrence at Owl Creek Bridge (اتفاقی در پل اُل کریک)داستان کوتاهیست که دربحبوحه ی جنگ داخلی آمریکا درسال1886 به قلم Ambrose Bierce نوشته شد.بخش ابتدایی کتاب به شرح حال مردی میپردازد که دو سرباز میخواند اورا از پل شهر اول کریک به دار بیاویزند.مرد با طناب درگردنش متوجه میشود که اگر بتواند به طریقی طناب را پاره کند در رودخانه ی پایین پل زنده خواهد ماند و میتواند بگریزد. . بخش دوم کتاب فلش بکی از زندگی این فرد است.او دراین فلش بک بااسم Peyton Farquhar حضور میابد و به ارتش آلاباما می پیوندد.

یکی از سربازان ارتش به دیگران میگوید که اگر Peyton بتواند پل Owl Creek را منفجر کند از پیشروی نیروهای دشمن که درشمال شهر قرار دارند جلوگیری میکند.بعد کاشف به عمل می آید که این سرباز یکی از نیروهای نفوذی دشمن است.
بخش سوم و پایانی کتاب از فلش بک به زمان حال ، وقتی که Peyton از طناب آویزان است به بعد را تعریف میکند. پیتون موفق میشود که طناب را پاره کند و به درون رودخانه ی پایین پل بیفتد. او بعد از شناکردن و جاخالی دادن از تیر دو سرباز خود را به ساحل میرساند و با دویدن ازمیان جنگل خودش را به خانه اش میرساند و همسرش را درآغوش میگیرد و درهمین هنگام نوری سپید چشمانش را فرامیگیرد و سکوت آخرین چیزیست که به سراغ پیتون می آید.

نویسنده درانتها اشاره میکند که پیتون وقتی از طناب آویزان بوده مرده است و اتفاقات فلش بک و بعد ازآن را تنها درکسری از ثانیه قبل از مرگش در ذهنش مرور شده است.
نویسنده کتاب آقای Ambrose Bierce بعد از مدتی فعالتی برای مجله The Devil’s Dictionary درسال 1913 به مکزیک سفر میکند و بعد از آن هیچکس از سرنوشت او باخبر نشد.


تشابهات با سریال :

• یک ساختار متوازن بین دو داستان وجود دارد. هردو داستان پراز فلش بک هستند. درهردو داستان شخصیتها درجایی گرفتار شده اند که ازآنجاش خوششان نمی آید و تنها هدفشان برگشت به خانه است.

• نیروی نفوذی دشمن در ارتش آلاباما کارهایی مشابه Ethan درسریال انجام میدهد. Ethan یکی از افرادیست که به "دیگران" تعلق دارد.

• کتاب فوق یکی از منابعیست که LOST از طریق آن "تئوری توهم" را بیان میکند. "بعداً مفصل درموردش توضیح خواهم داد."

• شخصیت Peyton هنگام فرار از جنگل به سمت خانه اش مدام زیرلب چیزی را زمزمه میکند.یک نظریه درمورد پچ پچ هایی که در جنگل های LOST‌شنیده میشود اینست که این زمزمه ها متعلق به Peyton میباشند.

• کتاب در اپیزود The Long Con دیده میشود.


http://s3.picofile.com/file/8200289818/6f39c96103ca441c4db1020e7d99737b.jpg

The Stand (مصاف) داستان نوول ترسناک،هیجانی،درام و آخرالزمانی به قل استفن کینگ است که اولین بار در 1978 چاپ اول خود را تجربه کرده است.تهیه کنندگان لاست اعتراف کرده اند که این کتاب سهم زیادی در نگارش داستان سریال داشته است.

این داستان دست مایه ی نگارش قصه های بعدی استفن کینگ از جمله سری Dark Tower و The Eyes of the Dragon میشود و داستان درمورد مرگ اکثریت مردم آمریکای شمالی و جهان است.بعدها معلوم میشود که علت مرگ مردم آزمایشات فردیست که درآزمایشگاه خود ویروس پیشرفته ی آنفولانزا را تحت یک پروژه به اسم "پروژه ی آبی" درجهان منتشر میکند.ویروسی که 99.4 درصد مردم مستعد آلوده شدن به آن هستند و نتیجه ی آلودگی به آن مرگ حتمی است.

داستان کتاب 19 روز بعد از پخش شدن ویروس شروع میشود.جائیکه افراد باقیمانده شروع به ساخت جامعه ی قابل زیست میکنند.گروهی از افراد دراین بین که یکدیگر را نمیشناسند از طریق یک ارتباط معنوی و روحی به سمت یکدیگر کشیده میشوند.این افراد توسط شخصی به اسم "ابیگیل"که ازو به عنوان "مادر ابیگیل" یادمیشود گردهم می آیند تا مدینه ی فاضله ای که همگان آرزویش را دارند را بسازند.گروهی دیگر در مکانی متفاوت از گروه اول قصد تخریب هرآنچه گروه نخست میسازد را میگیرند.

بخش سوم کتاب نزاع پایانی بین دو گروه خیر و شر را به تصویر میکشد.هرگروه متشکل از کسانیست که فکر میکنند تک تک افراد گروه مقابل برای بقایشان یک تهدید به حساب می آیند.

در دیسک هفتم فصل دوم سریال طی مصاحبه ای که با J.J Abrams و Damon Lindelof و Carlton Cuse به عمل می آید نفر سوم یعنی Carlton Cuse اشاره میکند که برای نگارش یک داستان طولانی شخصیت محور نیاز داشتیم تا از The Stand استفن کینگ کمک بگیریم.

شخصیت های چارلی و جان لاک دقیقاً نمونه های مشابهی در کتاب دارند.
دیالوگ معروف جک شفرد که میگوید"If we can’t live together , we’re going to die alone = اگر قادر به زندگی باهم نباشیم در تنهایی خواهیم مرد." جمله ای مشابه درکتاب دارد که میگوید "If they stayed alone , they would die alone = اگر اونا تنها باشن ، تنها میمیرن."

در کتاب مسائلی ازجمله عدم امکان حاملگی در جامعه ی جدید، دیدن رویاها و توهمات دیده میشود که درسریال نیز به آنها پرداخته شده است.







http://s3.picofile.com/file/8200285042/c4f5068ed85fea3b37287509cfd1a4ad.jpg

Lord of the Flies (پادشاه مگس ها) داستانی کوتاه(Novel) به سبک تمثیلی/استعاری است که درسال 1954 توسط نویسنده برنده جایزه نوبل ادبیات آقای William Golding نوشته شده است.
کتاب درمورد گروهی از پسران نوجوان است که دریک جزیره گرفتار می آیند و تصمیم به ساخت یک جامعه ی انسانی درآن میگیرند و دراین بین شاهد نزاعی بین دو بعد انسانی و حیوانی هریک از شخصیت های قصه هستیم.رهبران این گروه از پسران دو شخصیت به اسم های رالف و جک هستند. رالف به دنبال ساخت یک نظام قابل زندگی درجزیره است و فردی معتقد به معنویات است و درآن سمت جک به دنبال ساخت جامعه ای بدون نظم و بی هدف است. کشت و کشتار بین شخصیت ها باعث هرج و مرجی وصف نشدنی در جزیره ای اسرار آمیز میشود.


در لاست :

اولین بار پای کتاب به سریال زمانی باز میشود که شخصیت Sawyer بعد از دستگیرکردن Jin بعنوان مضمون اصلی سوزاندن قایق به او میگوید :


"اون آدمایی که کنار ساحل هستن شاید تا یه ماه قبل دکتر و مهندس بودن ولی الان وقت پادشاه مگس هاست!!. اپیزود :…In Translation"


دومین بار زمانی از کتاب صحبت به میان می آید که چارلی درمورد اتفاقاتی که در جنگل بهمراه جک و کیت برایش رخ داد توضیح میدهد :


"بنظر میرسه اوقات سختی رو گذرونده باشن..شاید پادشاه مگس هارو عصبانی کرده ن."



تشابهات کتاب با سریال :

• درسریال نیروی شر "هیولا" وجود دارد و درکتاب از نیرویی شر به اسم "دیو" صحبت به میان می آید که هردوی این نیروها باعث و بانی اتفاقات جزیره قلمداد میشوند.

• شخصیت های Boone و Shannon نقش چندان اساسی در پیش برد اتفاقات سریال ندارند و بعنوان نقش مکمل در پیش برد داستان به کارگرفته شده اند. دو شخصیت Sam و Eric درون کتاب نیز توصیفاتشان شبیه به شخصیت های سریالی است.

• نزاع بین دو رهبر گروه درکتاب یعنی Ralph و Jack دقیقاً جنگ بین عقل و ایمانی است که بین جک شفرد و جان لاک در جریان است. دیمن لیندلف برای نوشتن نزاع بین دو شخصیت اصلی سریال تا حد زیادی ازین کتاب الگوبرداری کرده است.

• در کتاب و سریال لاست دو شخصیت Piggy و Shannon هردو دارای "تنگی نفس"هستند.

• اهمیت استفاده از عینک در دوشخصیت که توصیفاتشان شبیه هم است. Piggy از عینک برای آتش زدن کتاب و Sawyer برای خواندن آن استفاده کردند.
• شخصیت های جان لاک درسریال و سایمون درکتاب هردو از بدو ورودشان به جزیره متوجه شده اند که بی دلیل درآن حضور ندارند و دربه در به دنبال ایجاد ارتباط معنوی و پیدا کردن هدفشان ازبودن درجزیره هستند.

• جان لاک در سریال با پیدا کردن محلی که کسی ازآن خبر ندارد "دریچه" یک قدم در ارتباط معنوی با جزیره برمیدارد. مشابه این اتفاق را شخصیت Simon درکتاب انجام میدهد.او با پیدا کردن منطقه ای که فقط خودش از محل آن باخبراست سعی درانجام کاری مشابه جان لاک دارد.

• درهردو جزیره گراز وجود دارد.

• درهردو جزیره افراد از هیولایی که در جنگل پرسه میزند صحبت به میان می آورند.

• در کتاب شخصیت ها به درستی نمیتوانند فرق بین Sam و Eric را پیدا کنند چراکه علاوه برمرموز بودن برخی ویژگیهای مشابه دارند که تشخیصشان را سخت میکند. درسریال تفاوت بین دوشخصیت Scott و Steve برخواسته از کتاب بوده است. زمانی که ساویر درون قایقی که به ظاهر مسیر خروج ازجزیره است به والت درمورد نامه ی اسکات توضیح میدهد والت به او میگوید که اسکات مرده است و استیو آن نامه را نوشته است.

• شخصیت های Simon و Boone به نظر میرسد دچار مرگ ناگهانی شده باشند ولی بعدها معلوم میشود که خود را درراه جزیره قربانی کرده اند.
• شخصیت مایکل به دلیل بلد نبودن کره ای با جین و سان وارد نزاع میشود. مشابه این اتفاق درکتاب برسر Jack می افتد.

• درکتاب شخصیت Simon رویایی میبیند و درآن شخصی با کله ای گرازمانند مرگ اورا پیش بینی میکند. درسریال نیز برخی شخصیت ها قبل از مرگشان رویایی از یک نفرکه قبلاً مرده را مشاهده میکنند.

• در کتاب چتربازی وجود دارد که به درخت گیر کرده است.او از خارج جزیره به آنجا آمده و بعلت برخورد با درختان جانش را دربالای درخت از دست داده است.شخصیت Naomi با چترنجات دربالای درختی درسریال گیرکرده ولی هنوز زنده است.

• هردو جزیره به ظاهر از نوع استوایی هستند و باران هایی شدید در هردو میبارد.

• هردو داستان (هم کتاب و هم سریال) درجزیره ای رخ میدهند که بویی از تمدن نبرده است.

• هردو داستان به کالبد شکافی ذات واقعی انسان میپردازند.در کتاب پادشاه مگس ها نویسنده با نگاهی دقیق به طرز رفتار پسربچه های جوان و وحشی بودنشان در برخورد با اتفاقات ماهیت "حیوانیت" را در انسان مورد بررسی قرار میدهد. لاست اما با تعریف کلمه ای با عنوان Tabula Rasa به معنای "شانس مجدد" به شخصیت ها شروعی دوباره میدهد تا چیزی که بوده اند را درجهت مثبت بودن برای دیگران تکرار کنند. در تمام اتفاقاتی که درکتاب می افتد آثاری از تضاد بین خوب و بد ، آدم و حوا و نقس اماره و شیطان و خدا و تعابیری مشابه به چشم می آید که مشابه آن را در سریال نیز مشاهده میکنیم.

• در سریال لاست افراد بازمانده کلیدی را فشار میدهند تا زنده بمانند در جزیره ای که درکتاب وجود دارد درصورت روشن نبودن آتش اتفاقات ناگوار رخ میدهد.

• در سریال و کتاب استفاده ی مشابهی از "گراز" میشود. این حیوان به ظاهر ساده که منبع اصلی غذای بازماندگان درهردوجزیره است در نگاه اول موجودی متحرک و منبعی از پروتئین برای زنده ماندن است ولی در ادبیات جهان از گراز بعنوان نمادی از شیطان صحبت به میان آمده است.شخصیت ها با خوردن گوشت گراز (شیطان) زنده اند. خوک در ادبیات بین الملل نمادی از آلودگی و زشتی هاست . خوردن این دوحیوان با دلایل بسیار در دو دین "یهود" و "اسلام" حرام است.


دو رهبر در دو داستان :


Jack Shephard + John Lock در لاست = Jack Merridew + Ralph در کتاب


• جک مریدو نمادی از شهو*ت پرستی،جاه طلبی و غرور است. او درکتاب و جان لاک در سریال هردو شکارچی هستند و حیوان موردعلاقه شان برای شکار "گراز" است.

• جک شفرد در لاست و رالف در کتاب ناخواسته بعنوان رهبر گروه انتخاب میشوند و این درحالیست که هردوشخصیت نسبت به توانایی رهبریشان دچار شک و تردید هستند.

• رالف پویایی بیشتری نسبت به انتخابهایش دارد و سبک رهبری اش ، دموکراتیک بوده و برای هرچیزی به دنبال اثبات علمی میگردد. مشابه جک شفرد درلاست میتوانیم از رالف درکتاب ارباب مگس ها به عنوان مرد علم "Man of Science" نام برد.

• چه درکتاب چه درسریال ، افراد گروه بین اینکه از کدام رهبر باید پیروی کنند دچار تردید میشوند.

• جک شفرد لاست با رالف کتاب نکات مشترک زیادی دارد ولی جان لاک سریال با جک مریدو کتاب وجوه مشترک کمی دارد.

• در اپیزود Outlaws سریال میبینیم که Sawyer با یک گراز برسر خراب کردن چادرش دچار مشکل میشود و درصدد کشتن آن برمی آیدولی درانتها منصرف میشود.مشابه این اتفاق برسر جک مریدو درون کتاب می افتد.

• جک شفرد در اپیزود 1 فصل 2 سخنرانی میکند و میگوید تازمانی که باهم باشند برایشان اتفاقی نخواهدافتاد . جان لاک بدون درنظرگرفتن این حرف به او میگوید که قصد دارد به درون دریچه برود. مشابه این اتفاق درکتاب زمانی می افتد که رالف سخنرانی میکند و میگوید هیچ هیولایی درجزیره وجود ندارد ولی جک مریدو بی اعتنا به او قصد کشف کردن آن هیولا را دارد.













http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-17-2015, 09:28 PM
http://s6.picofile.com/file/8200670342/bcaec3f60fe3d0f81d2a019e460aaedc.jpg
The Turn of the Screw (پیچشِ پیچ) کتابیست که اولین بار توسط جان لاک در ایستگاه قو پیدا شد.این کتاب که توسط Henry James نوشته شده درسال 1898 منتشر شد.داستان کتاب درمورد بانوی جوانیست که حکومت یک ایالت را برعهده میگیرد و بعد از چندروز متوجه ی اتفاقات عجیبی در اطراف خود میشود.او متوجه میشود تمام کسانی که با او به طریقی ارتباط دارند توسط دو روح خبیث تسخیر شده اند و معمای داستان در اواخر به اوج خود میرسد و با یک شوک اساسی خواننده را به حال خود رها میکند. فیلم The Others درسال 1957 براساس این کتاب ساخته شده بود.


درلاست :


•دزموند به جان لاک و جک میگوید که قفسه ی کتاب را برای یافتن فیلم "راهنمایی ایستگاه" جست و جو کند و جان لاک این کتاب را از قفسه بیرون میکشد و بعد ازنمایی که دوربین ازکتاب میدهد با نوار ویدئویی که دزموند ازآن حرف میزند مواجه میشویم.


•کلوین در اپیزود "Live Together, Die Alone Part I" به دزموند میگوید که بعد از تماشای فیلم ، نوار آن را پشت کتاب مذکور درقفسه بگذارد.


•در کتاب فوق دو کودک وجود دارند که یکی از آهنا اسمش Miles است. توصیفات این کودک تاحد زیادی با شخصیت سریالی Miles Straume یکسان است.


•کتاب یک راهنما و دایره المعارف برای حل معمایی بود که در پازل چوبی حکاکی شده بودند.

http://s6.picofile.com/file/8200670500/39f6299829323fbbb9ff6d525573e6e0.jpg
The Third Policeman (سومین پلیس) داستانی کوتاه نوشته ی Flann O’Brien است که در سال 1940 نوشته شد و 27 سال بعد یعنی 1967 منتشر شد و توانست نقدهای بسیار مثبتی را ازآن خود کند. به گفته ی سازندگان لاست این کتاب همچون انباری بوده که هروقت در پیشبرد نگارش داستان سریال به مشکل برمیخوردند از محتویات آن برای زنده ماندن تغذیه میکرده اند.


داستان کتاب از دید اول شخص و از زبان خود نویسنده روایت میشود.شخصیت اصلی داستان اسم ندارد و از بچگی بدون پدر و مادر بزرگ شده است.او بعد از گذراندن سالهای اولیه زندگی دریتیم خانه به مدرسه ی فلسفه میرود و زیرنظر فیلسوف شهر De Selby به تحصیل میپردازد. کودک بعد از بزرگ شدن نظریات بی منطق استاد خود را میبیند و به مقابله با وی میپردازد. او که از نفوذکمی برخوردار است نوشته های خود را با John Divney که بعدها معلوم میشود خدمتگذار پدرومادر شخصیت اصلی بوده ، درمیان میگذارد و درادامه اتفاقات هیجان انگیز دیگری دراین بین رخ میدهند که خواندشان را به شما واگذار میکنیم.


De Selby یک فیلسوف وابسته به علوم طبیعت و فیزیک توصیف میشود و بی چون و چرا تجربیات انسان را بی اساس میداند. او "زندگی" را نتیجه ی حرکت در یک جهت مشخص برروی زمینی که شکل سوسیس دارد تعریف میکند و یکی از عقیده هایش اینست که "شب" در اثر اجتماع هوای تیره رنگ به وجود می آید. از تئوری دوم او کالبدی به اسم "دود سیاه" درسریال شکل میگیرد.


درسریال :


•زموند در شروع فصل دوم کتاب را قبل از انفجار درب ایستگاه توسط جان لاک میخواند.


•کی از نویسندگان فرعی سریال آقای Craig Wright ادعامیکند که ایده ی ورود این کتاب را به سریال اولین بار خودش بیان کرده است.


•بعد از گزارشی که در 21 سپتامبر 2005 توسط شبکه BBC منتشر شد ، خواندن این کتاب که پراز مطالب عرفان و فلسفه و منطق است به شما در درک بهتر اتفاقات سریال لاست کمک میکند. بعد ازین گزارش این کتاب سه برابر از قبل در اروپا و آمریکا فروش پیدا کرد. فروشی که در 3 هفته توانست با فروش 6 سال قبل از پخش گزارشBBC برابری کند.


•آقای Craig Wright بار دیگر ادعا میکند که این کتاب با یک دلیل بخصوص در سریال گنجانده شده است.


•دو نویسنده ی اصلی سریال آقایان Damon Lindelof و دستیارش Carlton Cuse این کتاب رانخوانده اند ولی از Craig Wright شنیده اند که کتاب هیجان انگیزی است.
• باهم بخشی از کتاب را میخوانیم :


"در آن راهروی بلند که از روشنایی خوبی برخوردار بود صداهای عجیبی میشنیدم...دیوارهای مسیر به نظر می آمد با آهنی که پای اسب هارا نعل میکنند ساخته شده بودند...یک توده ی عظیم از سیم و لوله ها را مشاهده میکردم...بعد با چیزی که به ظاهر ساعتی را نشان میداد مواجه شدم..."


این توصیفات را با لوکیشن ایستگاه قو (اولین ایستگاهی که درسریال به آن سفرمیکنیم ) مقایسه کنید.


•دریکی از بخش های کتاب شخصیت اصلی با یک نقشه ی عجیب که برروی سقف کشیده شده مواجه میشود.این نقشه توصیفاتش شبیه به نقشه ایست که برروی در آهنین ایستگاه قونقش بسته است:


"یک نقشه ! ...وقتی به سقف نگاه کردم خانه ی آقای Mathers را دیدم و تمام جاده ها به خانه ی او منتهی میشدند ،خانه ی برخی همسایگانم را که اسمشان را نمیدانم نیز درآنجا بودند..بنظر این نقشه دری به سمت ابدیت باشد."



•شخصیت اصلی درکتاب درانتهای داستان به جعبه ای برخورد میکند که به او گفته شده پراز پول است.او با واکاوی جعبه درمیابد که درآن ماده ی موسوم به Omnium وجود دارد. طبق توصیفات کتاب این ماده باارزش ترین چیزی که دارنده اش میتواند داشته باشد است. یک ماده ی خالص که سنگ بنای هستی را از آن گرفته باشند. در اپیزود The Man From Tallahassee بنجامین به جان لاک درمورد جعبه ای ارزشمند خبر میدهد.


•در توصیف این ماده ی ارزشمند میخوانیم که صاحب آن حق خارج کردن آن را از جعبه نخواهد داشت و درغیراینصورت باید یک چیز خود را فدا کند. بنجامین لاینس به جان لاک میگوید اگر جزیره را ترک کند دوباره فلج خواهد شد. جان لاک درسریال لاست به محتوای درون جعبه (جزیره) تشبیه شده که نباید جزیره را ترک کند.


•ایده ی اصلی فصل پنجم دقیقا از بخشی از اتفاقات کتاب نشئت گرفته است.










http://s6.picofile.com/file/8200670834/5a39a1e07eb5464892d3a707cadc4bb4.jpg

Watership Down داستان کوتاهیست به قلم Richard Adams که درسال1972 منتشر شد. داستان این کتاب تماماً بصورت استعاره و تمثیلات ادبی است و نویسنده درآن یک جامعه ی اجتماعی را طوری به تصویر میکشد که شخصیتهای اصلی آن همگی خرگوش هستند و به دنبال مکان آرامی برای زیستن میگردند ؛ زمانی که انسانها خانه شان را ویران کردند. سرانجام جستویشان به یک آرمانشهر میرسند که هرخرگوش علاوه بر محل استراحت غذای مرتبی را روزانه توسط یک کشاورز میخورد. خرگوش هایی که درآن جا زندگی میکردند به ظاهر زندگی مرفهی را میگذرانند ولی غافل ازینکه کشاورز اطراف بیشه ی محل زندگی آنها را با تله های مخفی پر کرده است..!!


در لاست :


•این کتاب اولین بار دراپیزود Confidence Man فصل 1 رونمایی میشود.زمانی که شخصیت بوون آن را از بین وسایل ساک خود بیرون میکشد.


•کیت این کتاب را لابه لای وسایل ساویر پیدا میکند و ساویر به او میگوید "نمیدونی عجب کتاب باحالیه.درمورد یه مشت خرگوشه."


•بوون بعد از دیدن این کتاب دربین وسایل ساویر متوجه میشود که دیگر وسایل خصوصی او و خواهرش شننون از جمله اسپری های تنگی نفس توسط ساویر دزدیده شده اند.


•در فلش دنیای موازی ساویر این کتاب در قفسه کتاب او در جهان موازی اش دیده میشود.






تشابهات کتاب و سریال


•مشابه دارویی که توسط ایستگاه Tempest برای مسموم کردن تمام جزیره استفاده شد، درابتدای کتاب تمام خرگوش ها مسموم میشوند و تعداد کمی از آنها جان سالم به در میبرند.


•همانند افراد جزیره ، خرگوش ها هم برای بقا در دنیای جدیدشان برای خود قوانین وضع میکنند.


•برخی توانایی های روانی در بین یکی از خرگوش ها و دزموند هیوم یکسان است. هردو دچار الهاماتی میشوند که درآینده به واقعیت تبدیل میشوند.


•در هردو جامعه چه درکتاب چه در سریال برخی شخصیت ها توسط گروهی دیگر گروگان گرفته میشوند.تلاش برای نجات و گروگان گیری درهردو داستان دیده میشود.


•در یکی از بخش های کتاب از وسیله ای تحت عنوان Dea Ex Machina‌ صحبت به میان می آید که برروی داستان تاثیربسیار زیادی میگذارد.درسریال نیز از لفظ Deus Ex Machina برای توضیح نقش "ایمان" جان لاک در پیشبرد اهدافش صحبت به میان می آید. به تشابه این دو اسم نگاه کنید.


•"The Remedy is Worse than the Disease = درمان سخت تر از بیماری است." این جمله یکی از چندین ترجمه های احتمالی اصطلاح Aegrescit medendo است که برروی نقشه ی واقع بر در آهنین ایستگاه قو حک شده است.این ترجمه یکی از جملات استفاده شده در کتاب است که عیناً در سریال مطرح میشود. این اصطلاح توسط رئیس خرگوش ها در بخش دوم کتاب که با اسم For El-Ahrairah to Cry معرفی شده بیان میشود که میگوید اگر در جامعه ای که ایجاد کردند درکنارهم بمانند و برای نجات یافتن امیدوار باشند بعد از گشت و گذار به تنهایی در بیشه برای یافتن سرپناه است.


•در انیمیشن Watership Down که درسال 1978 ساخته شد سکانس ابتدایی با کلوزآپی از چشمان شخصیت اصلی شروع میشود.(مشابه چشمان جک شفرد دراپیزود اول)


•در کتاب هنگام مهاجرت خرگوش ها به بیشه ی آرمانی شان یک خرگوش ماده از گروه جا میماند و درتنهایی میمیرد. این اتفاق پیش زمینه ی جمله ی معروف سریال "اگر قادر به زندگی باهم نباشیم، تنها خواهیم مرد" میشود.


•خرگوش های کتاب از دست هیولای دود مانندی که شمایل خرگوش هارا دارد فرار میکنند.


•خرگوش های ماده اغلب قادر به وضع حمل خود نیستند و در طول بارداری بچه های درون شکمشان را از دست میدهند.این مسئله مشابه عدم امکان حاملگی موفق زنان در جزیره است.


•جوزف کمپل یکی از محققان سبک داستان نویسی دانشگاه سارالاورنس از بنیان گذاران تعریف داستانهاییست که تم اصلی آنها تلاش برای بقا،تبعید،فداکاری و مسئولیت پذیری اجتماعی هستند و J.J Abrams یکی از الگوهای خود را این شخص میداند. لازم به ذکر است که آبرامز نیز دردانشگاه Sarah Lawrence تحصیلات خود را تکمیل کرده است.




خرگوش سیاه کتاب = مردسیاه پوش سریال


•درکتاب خرگوشی سیاهی به اسم Inleوجود دارد که همگان از آن فراری اند.این خرگوش را منشا بیماری ها و ترس و اتفاقات ناگوار میدانند.


•خرگوش اصلی کتاب اسمش El-Ahrairah است در بخشی از کتاب با خرگوش سیاه رو در رو میشود.خرگوش سیاه در غاری واقع در مناطق بلند جنگل زندگی میکند.جک در سریال نیز اولین بار مرد سیاه پوش را درمکانی مشابه رویت میکند.


•خرگوش های کتاب اسیر بازی میشوند که درآن باید به دنبال سنگ های سیاه و سپیدی بگردند که توسط خرگوش سیاه رنگ مخفی شده اند. مشابه بازی که جان لاک به آن علاقه دارد و جمله ی معروفش که میگوید "دو سمت ، دو بازیگر ، دو مهره ، یکی سیاه و دیگری سپید."


•خرگوش سیاه برای دیکته کردن دستوراتش به خرگوشهای دیگر آنهارا میترساند. مرد سیاه پوش نیز با شمایل دودی شکل خود باعث ترسیدن گروه میشود.


•دنیل روسو بهمراه گروهی از دانشمندان وارد معبدی متعلق به مردسیاه پوش میشود. با ورود گروه روسو به تونل های آن معبد تمام اعضای گروه بغیراز روسو مریض میشوند و دراثر کورشدن و بیماریهای دیگر از بین میروند. خرگوش سیاه درجنگل لانه ای دارد که از تونلهای پیچ در پیچ تشکیل شده و اگر خرگوش دیگری ناخواسته وارد آنجا شود تمام چشمانش سفید میشوند و این بیماری آنهارا کور کرده و از پا درمی آورد.


•هیچ زمانی در کتاب و جنگلی که خرگوش ها درآن حضور دارند وجود ندارد. در اپیزود نهایی سریال وقتی جک شفرد با پدرش در کلیسا ملاقات میکند پدرش توضیح میدهد که "هیچ الآنی در اینجا وجود ندارد = There is no NOW…here"









http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png

anzalichi
07-23-2015, 04:11 PM
Pilot part 1-2
اپیزود اولیه سریال های تلویزیونی دراصطلاح پایلوت یا پخش آزمایشی خوانده میشوند. این نام علاوه براین میتواند نشان دهنده ی اولین قتل هیولای سیاه نیز باشد.هیولا درپایان پایلوت اولین قربانی خود را که خلبان پرواز 815 است را شکار میکند.

Tabula Rasa

این ترکیب یک اصطلاح فلسفی است که اولین بار نزد فلاسفه ی یونان باستان ازجمله مکاتب ارسطویی مورد بحث قرار گرفت. کلمه Tabula در انگلیسی لاتین به خشت نیمه پخته ای میگفتند که میتوان روی آن با مواد رنگی چیزی نوشت.Rasa نیز در لاتین به معنای پاک کننده است.برگردان این ترکیب به انگلیسی Blank Slate میباشد که به معنای صفحه ی خالی است..اولین بار این کلمه توسط جان لاک در اپیزود دوم مطرح میشود.به عقیده ی جان لاک جزیره مکانیست که بدون درنظرگرفتن گذشته ی شخصیت ها هرآنچه قبلاً بوده اند را نادیده میگیرد و اعمالشان را از ابتدا برروی صفحه ای تمیز مینویسد.شروع دوباره ای که جزیره به هرفرد میدهد بیانگر این این نظریه ی جان لاک است. دربین شخصیت ها بنظر میرسد پیشینه ی کیت ازهمه خراب تر باشد و اوقات بدی را قبل از سقوط هواپیما تجربه کرده و بعد از سقوط با توجه به رفتارش متوجه میشویم که ازتمام توان خود برای مفید بودن بهره میبرد.

علاقه مندان به مبحث Tabula Rasa میتوانند لینک ویکی پدیای انگلیسی را مطالعه کنند :
https://en.wikipedia.org/wiki/Tabula_rasa

Walkabout
جان لاک بعد از اسم نویسی برای یک سفر ماجراجویانه شکار فلج میشود و مدیر توری که وظیفه ی رساندن جان لاک به مقصدش را دارد به او میگوید به علت فلج بودن قادر به همراهی گروه نخواهد بود.


White Rabbit
اشاره به الهاماتی دارد که جک شفرد از پدر خویش درجزیره مشاهده میکند.این نام بدان جهت برای اپیزود انتخاب شد که در کتاب "آلیس درسرزمین عجایب" شخصیت آلیس الهامی از یک خرگوش سپید رنگ را مشاهده میکند و با دنبال کردنش به دنیای ناشناخته ای پا میگذارد. جان لاک لفظ "خرگوش سپید" را به چیزی که جک مشاهده میکند میچسباند.

House of the Rising Sun
به رابطه ی بین دو شخصیت Jin و Sun اشاره دارد. "خانه ی خورشید درحال طلوع" به تصمیمات سختی که شخصیت Sun در برابر پدر زورگوی خود میگیرد نیز اشاره دارد. خورشیدی که از تاریکی طلوع میکند و جهان تاریک Jin را روشن میسازد.

The Moth
به معنای کرم پروانه است.اشاره به ماجرای بین جان لاک و چارلی دارد . جان لاک که متوجه ی اعتیاد چارلی میشود تصمیم میگیرد راهی برای ترک دادن چارلی بیابد. او چارلی را به کنار درختی میبرد که در یکی از حفره هایش کرمی درحال تقلا کردن برای بیرون آمدن از سوراخ است. جان لاک به چارلی میگوید میتوانم با چاقو سوراخ ساقه را گشاد تر کنم تا به راحتی از عذابی که میکشد خلاص شود (میتوانم بسته ی هروئین را به تو بدهم تا از دردت خلاصی یابی.) ولی درادامه تعریف میکند که این کرم درادامه ی تلاشهایش تبدیل به پروانه ای زیبا خواهد شد.

Confidence Man
ترکیب طولانی شده ی کلمه ی Conman به معنای "شیاد" که به اتفاقات مرموز گذشته ی جیمز فورد "ساویر" اشاره دارد.پدر و مادر ساویر نیز توسط دسیسه های یک شیاد کشته شدند.

Solitary
به معنای "تنها" اشاره به شخصیت سعید جراح دارد. او با دنیل روسو ملاقات میکند و متوجه میشود که او هم برای 16 سال تنها به سر برده است.

Raised by Another
به معنای "بزرگ شده توسط دیگری" اشاره به ماجرای بین کلیر و پیشگویی به اسم "مالکین" دارد. مالکین به کلیر میگوید که فرزندی که در شکمش است "Aaron" نباید توسط کسی به غیر از خود کلیر بزرگ شود. کلیر که بطور ناخواسته حامله میشود تصمیم میگیرد تا با دریافت مبلغی پول سرپرستی فرزندش را به زوجی در لس آنجلس واگذار کند ولی منصرف میشود. اگر کلمه ی فوق را عوض کنیم خواهیم داشت Raised by an Other و معنا به "بزرگ شده توسط یکی از دیگران" تغییر میکند. این تعبیر نیز اشاره به تلاش شخصیت Ethan که یکی از دیگران است دارد که به دنبال دزدیدن فرزند کلیر است.

All the Best Cowboys have Daddy Issues

کنایه ای غربی به معنای "بهترین گاوچران ها با پدرشان مشکل دارند" اشاره به مشکلات جک شفرد با پدرش دارد. کریستین شفرد بعلت مست بودن حین عمل باعث میشود بیماری که میشد نجاتش داد از دنیا برود.جک شفرد بعنوان پزشک همیار علیه پدر خود در کمیته نظارت پزشکی رای میدهد و جواز طبابت پدر خود را باطل میکند. لفظ گاوچران درعنوان اپیزود استعاره به "Shephard=Shepherd = چوپان" بودن جک دارد. رهبر گروه یک پزشک است. پدرش یک پزشک است.هردو فامیلشان معنای چوپان و هدایت کننده را میدهد. ریشه ی جک شفرد که کریستین شفرد است درانگلیسی معنای چوپان مسیحی میدهد. جک شفرد دردیالوگی میگوید که شغل پدری ام را ادامه داده ام. پدرش چوپان و هدایت کننده ،‌پسر نیز چوپان و هدایت کننده است و درکنار این عمل در پزشکی نیز تبحر دارد. Best Cowboys = بهترین گاوچران ها. یعنی به غیر از جک شفرد رهبر دیگری برای گروه وجود نخواهد داشت. تفاسیر زیادی درمورد این عنوان و رابطه اش با خانواده ی شفرد میتوان انجام داد که قضاوت درمورد آنهارا به شما میسپاریم.

Whatever the Case May Be
اشاره به تلاش جک و ساویر برای یافتن اینکه چه چیزی درون کیف کیت قرار دارد ، میباشد.

Hearts and Minds
تقابل بین احساسات و عقلانیت را در شخصیت "بوون" به تصویر میکشد. او میبایست بین عشقش به خواهر ناتنی اش با وظیفه ای که جان لاک به او محول کرده تصمیم بگیرد.

Special
شخصیت والت در سریال چندین بار توسط جان لاک با کلمه ی "خاص" توصیف میشود.والت یک سری ویژگی های فرابشری نیز دارد که بعدها به آن اشاره میکنیم.

Homecoming
شخصیت کلیر بعد از دو هفته غیبت سروکله اش از میان جنگل پیدا میشود و اسم اپیزود را که معنای "بازگشت به خانه" است را تداعی میکند. در فلش بکی درهمین اپیزود مشاهده میکنیم که چارلی در به در به دنبال سروسامان گرفتن و پیدا کردن یک خانه ی امن و محل آرامش برای زندگی است ولی موفق نمیشود به چیزی که دنبالش است دست یابد.

Outlaws
کلمه Outlaw به معنای یاغی و سرکش درابتدا به گرازی اشاره دارد که به محل استراحت ساویر حمله کرده و آنرا خراب میکند. ساویر برای شکار او به درون جنگل میرود ولی قضای روزگار اورا با کیت روبه رو میکند. "s" جمع ساز معنای اپیزود را به "یاغی ها و قانون گریزها" تغییر میدهد . زمانیکه ساویر و کیت هردو به قتل دو نفر اعتراف میکنند.

…In Translation
جای خالی بالا را در اکثر مواقع کلمه ی LOST‌پر میکند تا معنای "اشتباه در ترجمه" بدهد. این عنوان به آن اشاره دارد که شخصیت Sun درتمام مدت حضورش درجزیره انگلیسی بلد بودن خود را پنهان میکرده و کره ای حرف میزده است. فیلم Lost in Translation نیز در سال 2003 ساخته شده است.

Numbers
هرلی پیشینه ی منحوسی با اعداد 4.8.15.16.23 و 42 داشته است و به دنبال اینست که اثبات کند این اعداد صرفاً یک دنباله ی ریاضی نیستند و فراتر از آنها چیزی شوم و نامیمون قرار دارد.

Deus Ex Machina
در تئاتر ، اصطلاح Deus Ex Machina به یک معارفه ی ناگهانی و شوکه کننده و یک اتفاق غیرمنتظره گفته میشود که برای ادامه دادن بخش پایانی نمایشنامه به کار گرفته میشود.این تکنیک که معمولاً شخصیت هارا از یک وضعیت بد رها کرده و آنهارا وارد فاز جدیدی میکند اصطلاح انگلیسی اش God Frome the Machine نیز نام دارد. علاوه براین این تکنیک نشان دهنده رابطه علت و معلول نیز میباشد. بعد از امیدی که جان لاک به بوون دررابطه با یافتن راز دریچه میدهد بون تمام تلاشش را برای عملی کردن خواسته های جان لاک به کار میگیرد.

Do No Harm
سوگندنامه ی بقراط که پزشکان به آن قسم میخورند تا تمام تلاششان را برای نجات دادن بیمارشان انجام دهند به اصطلاح Do No Harm نام دارد و اشاره به تلاش های جک شفرد برای زنده نگه داشتن بوون دارد.

The Greater Good
به هدف والایی که گروهک تروریستی به سردستگی Essam از آن صحبت میکنند اشاره دارد.

Born to Run
به ویژگی همیشه درحال فرار بودن کیت اشاره دارد. او به جای مقابله با مشکلاتش از آنها گریزان است و این مسئله در فلش بک های او نیز مشهود است.

Exodus Part 1,2
به معنای مهاجرت به جریان عزیمت گروه از ساحل به سمت غارها اشاره دارد. علاوه براین به سفر دسته جمعیشان از سیدنی به لس آنجلس اشاره دارد و درنهایت Exodus یکی از بخش های کتاب انجیل نیز میباشد.

anzalichi
07-26-2015, 01:54 PM
جان لاک :
دو بازیکن ، دو سمت ، یکی روشن ، یکی تیره.
---------
چارلی :
رفقا...ما کجاییم؟
---------
جک شفرد :
اگر نتونیم باهم زندگی کنیم ، تنها میمیریم.
---------
جان لاک : فکر میکنی چه چیزی تو این پیله هست چارلی؟
چارلی: نمیدونم فکر کنم پروانه.
جان لاک : یه چیز قشنگ تر از اونه. یه کرم پیله.شاید مسخره باشه ولی توجه همه بیشتر معطوف به پروانه هاست ولی دور کرمه ابریشم تنیده شده . اونا قوی تر و سریع تر ازپروانه هان.
چارلی:خیلی جالبه.ولی...
لاک:این سوراخ ریز رو میبینی؟.کرم از اینجا بیرون میاد.همین الان یکی توشه و داره تقلا میکنه.اون راهش رو از ریسمان های ضخیم ابریشم باز میکنه.الان می تونم کمکش کنم.چاقو رو دستم می گیرم.خیلی راحت دریچه رو باز میکنم.و کرمی که توشه ازاد بشه.ولی اون ضعیفتر از اونیه که نجات پیدا کنه.تقلا کردن یه راهیه برای تقویت کرم.
-------------


جان لاک : من فکرمیکنم داشتم آزمایش میشدم.
جک شفرد : آره آزمایش میشدی. !
جان لاک : برای همینه که منو تو بعضی چیزها رو یه جور نمیبینیم. بخاطر اینکه تو مرد دانشی.
جک شفرد : خب تو چی هستی؟
جان لاک :من ؟ خب...من مرد اعتقادم. توفکر میکنی همه اینا اتفاقی بوده؟ که ما . یه گروه غریبه نجات پیدا کردیم. خیلی از ماها حتی یه خراش سطحی هم برنداشتیم. فکر میکنی ما اینجا خیلی اتفاقی سقوط کردیم؟ مخصوصاً اینجا؟ ما اینجا آورده شدیم بخاطر دلایل مشخصی. همه مون.
جک شفرد : آورده شدیم؟ کی مارو آورده؟
جان لاک : جزیره. جزیره مارو اینجا آورده .خودت دیدی و میدونی. جزیره تورو انتخاب کرده جک. این سرنوشته.

----------------


ساویر : یه یارویی رو دیدم لب ساحل بی جون افتاده بود و یه تفنگ دان به کمرش بسته شده بود. این تفنگ رو دیدم و باخودم فکر کردم شاید یه روز به درد بخوره.. حدس بزن چی شد؟ همین الان به یه خرس شلیک کردم.
---------


جان لاک : این سرنوشته منه ....من قراره اینکارو انجام بدم لعنتی.. به من نگو چه کاری رو نمیتونم انجام بدم.
---------
کریستین شفرد : انتخاب نکن جک، تصمیم نگیر. دلت نمیخاد که یه قهرمان باشی.دلت نمیخاد که واسه نجات بقیه تلاش کنی چون اگر از پسش برنیای خبر نداری چقدر داغونت میکنه.
----------


جان لاک : مردم دیوانه فکر نمیکنن که دارن دیوانه میشن ، اونا فکر میکنن دارن عاقل تر میشن.
----------
جان لاک : من به چشمای جزیره نگاه کردم و چیزی که دیدم ، زیبا بود.
----------
ساویر : عزیزم، من به یه درخت وسط یه جنگل اسرار آمیز بسته شدم. توسط یه پزشک ستون فقرات لعنتی و یه عراقی شکنجه شدم. البته که دارم راستشو میگم بهت.
---------


ساویر : یه دکتر داره گلف بازی میکنه؟ دیگه چی منتظرمه؟ احتمالاً پلیس ها ازین به بعد نون خامه ای بخورن.
--------
اثان : تو اون دختر رو میاری اینجا. اگر نیاریش من یکی ازونا رو میکشم.اگر قبل از غروب آفتاب فردا نیاریش یکی دیگه رو میکشم. و بعدش یکی دیگه ، و یکی دیگه. هر روز یکی رو میکشم و چارلی، تورو آخر از همه میکشم.
---------


جان لاک : من هرکاری ازم میخواستی انجام دادم. چرا اینکارو بامن کردی؟
---------


دنیل روسو : شما فقط سه تا انتخاب دارید. فرار کنید ، قایم شید ، بمیرید.
---------


ساویر : من آدم پیچیده ای هستم عزیزم.
--------
هرلی : خب پس من یه فکری دارم. من اینجا بهمراه اسکات و استیو دنبال یه روانی باید بگردم و این وسط نمیدونم اسکات و استیو دیگه کی ان.
-------


چارلی: هرلی ببین، من بخاطر کمکت ازت ممنونم. مجبور نیستی.من اثان رو کشتم. خودم دفنش میکنم.


هرلی :آره تا موقعی که از قبر بلند شه. رفیق من میدونم این چیزا چطورن. این چیزی که داریم دفنش میکنیم عاقبتش این میشه که منو تو یه روز تو جنگل داریم از دستش فرار میکنیم.. فریاد میزنیم و گریه میکنیم..اون اول منو میگیره چون من چاقم. من مجبورم درست دفنش کنم.!!
------
سان : شوهره من خیلی چیزا هست ولی دروغگو نیست.
ساویر: واقعاً میخای واسمون درمورد دروغگویی نطق کنی؟ بااون قیافه ای که شوهرت گرفته مطمئنم حتی شوهرت هم نمیدونست بلدی انگلیسی حرف بزنی.

------


جک : من میرم به ساویر کمک کنم و درعوض اگه خوش شانس باشم یه مشت لقب جدید گیرم میاد.

------


ساویر : یه هفته قبل ازینکه همگی سوار هواپیما بشیم تو سیدنی با یه آقایی حرف میزدم. آمریکایی بود و پزشک هم بود. باهم حرف زدیم و معلوم شد که این آقا یه پسر داره که اونم پزشکه. اون با پسرش خیلی مشکل داشت. اون آقا خیلی پشیمون بود و میدونست مقصر خودشه.

جک : (درحال فکر کردن به اینکه ساویر درمورد چه کسی حرف میزند - پدرش)

ساویر : بچه ها مثل سگ هستند. تاموقعی که بهشون توجه کنی فکر میکنن به چیزی که لایقش ان رسیدن. بهرحال یه تلفن پولی پشت میخونه بود و این یارو ، کریستین ،.. بهم گفت که آرزو میکرد جرئت تلفن زدن رو به بچه ش میداشت. اینکه بهش میگفت متاسفه ، اینکه پسرش پزشک بهتریه و اینکه همیشه بهش افتخار میکنه و عاشقشه. من دیرم شده بود باید میخونه رو ترک میکردم ولی یه حسی بهم میگه هرگز نتونست اون تلفن رو به پسرش بزنه. دنیای کوچیکیه نه؟

جک : (درحال گریه کردن.)

---------
مایکل : waaaaaaaaaaaaaaaaaaallllllllllllllt !!!!

anzalichi
07-28-2015, 01:44 PM
http://s3.picofile.com/file/8202743068/qqqqqq.jpg


هرسوالی که پاسخ میدهم به راحتی به یک سوال دیگر ختم میشود
-مادر / اپیزود "آنسوی دریاها"







یکی از دغدغه هایی که بینندگان سریال با آن مواجهند اینست که چه سوالات بی پاسخی در سریال مطرح شده اند و پاسخ آنها چیست؟ در جواب بخش اول باید بگوییم که در پایان بررسی های هرفصل ، سوالات بی پاسخ سریال خدمت شما ارائه میشود ولی اینکه جوابشان چیست چندین تئوری و نظریه وجود دارد ولی پیشنهاد ما به شما ایسنت که بگذارید برایتان سوال باقی بمانند تا لذتشان همواره با شما همراه باشد. دراین پست سوالات بی پاسخ فصل 1 را باهم یکجا مرور میکنیم.


اپیزود 1
- جک شفرد چطور سر از جنگل بیرون آورد؟ جنگلی که با محل سقوط خیلی فاصله داشت؟
- چرا هواپیما بسیار قبل تر از زمان سقوط ارتباط رادیویی اش را از دست داد؟

اپیزود 4
- چرا جان لاک زمانی که در جنگل دنبال شکار گراز میرفت بطور ناگهانی احساس فلجی دوباره کرد؟ (پاهای خود را حس نمیکرد.)

اپیزود 5
- جسد کریستین شفرد کجاست؟

اپیزود 10
- چرا ریچاردمالکین درابتدا اصرار داشت که کلیر فرزندش را خودش بزرگ کند ولی بعداً نظرش را تغییر داد؟
- چرا مالکین به کلیر اصرار کرد که سوار پرواز شماره 815 اوشنیک شود؟

اپیزود14
- چرا والت "خاص" است؟

اپیزود 16
-منظور از شغل تامپا "Tampa Job" چه بود؟

>> توضیح : این عبارت در گفت و گوی بین شخصیت Sawyer و Hibbs در یک فلش بک که در اپیزود Outlaws رخ داد ، بیان شد. Tampa یکی از شهرهای ایالت فلوریدا است.ساویر در یک برحه از زندگانی خود در آن شهر بوده است.سازندگان قرار بود در اپیزود 2 فصل 2 در یک فلش بک موضوع Tampa Job را حل کنند ولی تصمیم گرفتند هرگز به اینکار روی نیاورند.اپیزود 2 فصل به آشنایی بیشتر با مایکل میپردازد.

اپیزود 22
- چه کسی به کیت نامه نوشت که مادرش سرطان دارد و در بیمارستان بستری است؟

- والت از کجا میدانست که در جزیره یک دریچه وجود دارد که جان لاک به دنبال بازکردن آن است؟ چرا والت به جان لاک گفت که دریچه را باز نکن؟


اپیزود 24
- چرا در دومین تقابل هیولا و جان لاک ، هیولا حالت تهاجمی پیدا کرد و اورا با خود روی زمین کشاند و مثل اولین رویارویی اش با او ، وی را رها نکرد؟
- هیولا جان لاک را با خود به کجا میبرد؟




بررسی فصل 1 به امید خدا تا یکی دو پست دیگه به اتمام میرسه و به زودی فصل 2 رو شروع میکنیم...!!:Smiley17:

anzalichi
08-04-2015, 12:43 PM
http://s6.picofile.com/file/8204167942/lost_season_2.jpg



فصل دوم سریال لاست از تاریخ 21 سپتامبر2005 پخش خود را آغاز کرد وبا اکران 24 اپیزود درتاریخ 24 می 2006 به کار خود پایان داد.


نکات اصلی فصل دوم :

>> بخش های سبز رنگ در پست های بعد توضیح داده میشوند.

اکثر اتفاقات فصل 2 پیرامون "دریچه" رخ میدهد و پلات اصلی داستان را به پنج زیرشاخه تقسیم میکند :


1-ایستگاه قو ..اعداد..فشردن دکمه...جواب اکثر سوالات بی پاسخ فصل اول را درانتهای فصل 2 میابیم.


2-داستان بازماندگان بخش عقبی هواپیما در فصل دو مطرح و درانتهای فصل تمام میشود. تنها دو شخصیت Eko و Bernard با ما در فصل های بعد هم سفر میشوند.


3-حضور "دیگران" در سریال با ورود شخصیت های Tom ، Goodwin ، Klugh و سردسته ی قلابی شان "Henry Gale" پررنگ تر از قبل میشود.


4- با ایستگاه های پروه DHARMA بیشتر آشنا میشویم.


5-شخصیت پردازی کارکتر ها بااستفاده از تکنیک فلش بک همچنان ادامه میابد و بیشتر با جزئیات آنها آشنا میشویم.


داستان فصل 2 :


بعد ازینکه درانتهای فصل 1 دریچه توسط گروه بازماندگان باز شد در فصل دو مشخص میشود که دریچه یک ایستگاه تحقیقاتی مجهز به لوله کشی آب و الکتریسیته است. یک انبار مناسب با غذاهایی انبوه و یک کامپیوتر که متعلق به دهه ی 70 میلادی است درآن ایستگاه به چشم میخورد.اسم ایستگاه قو میباشد و متعلق به پروژه ی DHARMA است. طبق توضیحاتی که متصدی کامپیوتر در ایستگاه یعنی دزموند هیوم به گروه میگوید هر 108 دقیقه یکبار اعداد 4.8.15.16.23.42 وارد کامپیوتر شوند و درغیراینصورت دنیا تمام میشود. گروه که از دزموندوایستگاه مطمئن نیستند تصمیم میگیرند اطلاعات را حتی الامکان درون دریچه حفظ کنند و از جزئیات آن دیگران را با خبر نکنند. آنها با مشاهده یک نوار ویدئویی باخبر میشوند که این ایستگاه یکی از چندین ایستگاهیست که در جزیره وجود دارند.


شخصیت Shannon در فصل دوم دچار الهامات (Visions) میشود و درآن شخصیت والت را مشاهده میکند که با لباس هایی خیس حرفهایی را زمزمه میکند.او معتقد است که برای والت اتفاقی افتاده و این تفکر او بعد از پیدا شدن بطری نامه های بازماندگان که درانتهای فصل 1 به مایکل و افراد حاضر در قایقش سپرده شده ، رنگ و بوی جدی به خود میگیرد.


مایکل و ساویر که برروی تکه های قایق متلاشی شده ی خود به این سمت و آن سو میروند ناامید هستند و خبری از جین نیست. گروگان گرفته شدن والت نیز اوضاع روحی مایکل را بهم ریخته است. موجهای اقیانوس آن دو را دوباره به سمت ساحل برمیگرداند. این بخش از جزیره توسط افرادی اداره میشود که در بخش انتهایی هواپیما افتاده بودند و بهمین دلیل مایکل،ساویر و جین توسط این افراد مورد بازجویی قرار میگیرند. مایکل که مطمئن شده والت را به تنهایی نخواهد یافت پیشنهاد میدهد تا به پیش بازماندگان بخش جلویی هواپیما بروند و گروه بخش عقبی از اتفاقاتی که در 44 روز گذشته رخ داده با مایکل و همراهانش صحبت میکنند.


آنها میگویند که دیگران هرروز افرادشان را ربوده اند و اگر دریک جا بمانند خطر تهدیدشان میکند. دراین بخش شخصیت اصلی جدیدی به اسم Ana Lucia که یک افسرپلیس با سابقه ای خراب است وارد داستان میشود.او که خود را رهبر گروه میداند تصمیمات را میگیرد که بعضاً با مشکل مواجه میشوند. داستان فصل با ورود شخصیت "هنری گیل" از مینه سوتا وارد فاز جدیدی میشود. این شخص که همان بنجامین لاینس است با دروغ و کلک سعی در نفوذ در قلب گروه هارا دارد.


تقابل بین عقل و ایمان بار دیگر دراین فصل بین جان لاک و جک شفرد رخ میدهد. جان لاک فکر میکند فشردن کلید کامپیوتر هر 108 دقیقه یکبار یک آزمون روح و روان است و جک شفرد آن را تنها یک دکمه میپندارد که برایش فرقی ندارد فشار داده شود یا خیر.


مایکل از کیت،ساویر و جک میخواهد تا با او درحمله به دیگران برای نجات والت همکاری کنند.
نقطه اوج سریال دراین فصل جائیست که جان لاک و دزموند تصمیم میگیرند تا مانع فشرده شدن کلید کامپیوتر توسط اکو شوند تا نتیجه را ببینند. در واپسین لحظات دزموند به یاد می آورد که آخرین باری که کلید فشرده نشد هواپیما سقوط کرد ولی دیگر فرصتی نبود. با فشار داده نشدن کلید بعد از یک انفجار تمام جزیره توسط نور سفید خیره کننده و صدایی کر کننده تسخیر میشود و فاز جدیدی از اتفاقات سریال و تئوری های متعددی با این اتفاق مطرح میشوند.


نکات کم اهمیت فصل 2:
-جک،سان،لاک،هرلی،آنالوسیا، اکو و مایکل تنها شخصیت هایی هستند که بیش از یک اپیزود دراین فصل صرف آنها شده است.


-فصل دو آخرین فصل سریال است که درآن تنها شاهد فلش بک هستیم. در فصلهای 3/4/5 شاهد فلش فوروارد هم خواهیم بود. فصل شش به تنهایی شامل فلش های موازی خواهد بود.


-فصل دو تنها فصلی است که مرد سیاه پوش(هیولا) و سعید کسی را درسریال به قتل نمیرسانند.
دراین فصل هیچ شخصیت اصلی مذکری نمی میرد. شخصیت های اصلی که میمیرند شنون،آنالوسیا و لیبی هستند و همگی مونث هستند.

anzalichi
08-05-2015, 04:22 PM
http://s6.picofile.com/file/8204407200/DHARMA.jpg
بخش اول


DHARMA Intiative مخفف کلمه یDepartment of Heuristics And Research on Material Applications = سازمان کشف و تحقیق برروی مواد کاربردی که در سریال با لفظ "دارما" قلمداد میشود ، یک پروژه ی تحقیقاتی است که از دهه ی 70 میلادی آغاز و تا اواخر دهه 90 درون جزیره به طول انجامید. این پروژه درتمام سریال با یک هشت وجهی منتظم برگرفته از فرهنگ چینی های باستان شناخته میشود. این هشت وجهی که برگرفته از عرفان تائوئیسم چین باستان است در غالب یکسان و شکلهای مرکزی متفاوت در ایستگاه های پروژه DHARMA به کار گرفته شده است.

تائوئیسم یک سنت باستانی فلسفی و باور اعتقادی است که در متون بسیار قدیمی تاریخی چین باستان به آن اشاره شده است.اعتقادات مکتب تائوئیسم را در شکل های مخلتفی از جمله Chi Chuan , Qigong و ... مشاهده میکنیم.این مکتب که به لائوتسه منسوب شده چنان میگوید که مملکت باید بدون وجود دولت و بدون اعمال قوانین و فرم های رایج اداره شود ارتباط این عقیده را با سریال مطابقت دهید. شباهت هردوی آنها اینست که جزیره همان مملکت بی دولتی است که باید درآن به کندوکاو بپردازید. قدمت این تفکر چیزی حدود 2500 سال برآورد شده است..علاقه مندان به مکتب تائوئیسم میتوانند لینک ویکی پدیای آن را مطالعه کنند. (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%A7%D8%A6%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%B3%D9%85)

هدف اصلی پروژه DHARMA دستکاری کردن شش فاکتور تاثیرگذار در "معادله ی والنزتی" بوده است. این قضیه به ظاهر اثباتی است که میگوید چه عواملی دست به دست هم میدهند تا نسل بشریت منقرض شود. بهتر است باهم بیشتر درمورد این قضیه اطلاعات کسب کنیم :

معادله ی والنزتی به انگلیسی The Valenzetti Equation یک تساوی ریاضی است که توسط یک ریاضی دان دانشگاه پرینستون آمریکا به اسم Enzo Valenzetti ابدا شد. تاریخچه ی ساخت این تساوی به بحبوحه های جنگ سرد آمریکا در دهه ی 60 میلادی باز میگردد.این شخص بعد از مشاهده ی بهران موشکی کوبا و درگیری سه کشور کوبا و آمریکا و روسیه در جنگ سرد دست به ابداع روشی برای نجات بشریت یا انقضای آن زد.این معادله از آن دسته اطلاعات مخفیانه ایست که اطلاعات کافی درمورد آن وجود ندارد و تصویر زیر تنها بخشی از فرمول ریاضی آن را نشان میدهد.



http://s6.picofile.com/file/8204408092/Valenzettiequationfull.jpg



این معادله تاریخ روز و ماه دقیق انقراض بشریت را به پیش بینی کرده است.دولت آمریکا و دیگر ملل که موافق پیش برد و تحقیق برروی این معادله نبودند مشکلات زیادی را برای انزو والنزتی ایجاد میکنند ولی دراین بین شخصی به اسم Alvar Hanso قبول میکند تا با سرمایه گذاری عظیمی به حمایت از انزو بپردازد. Alvar Hanso را اولین بار در سریال در نوارویدئویی واقع در ایستگاه قو که جان لاک و جک شفرد به مشاهده ی آن میپردازند مشاهده میکنید :

http://s6.picofile.com/file/8204406476/Alvarhansoswan.jpg
طبق توضیحات این معادله میخوانیم که اعداد 4.8.15.16.23.42 نماینده ی شش فاکتور اصلی بقای نسل بشریت هستند که از قلب معادله والنزتی بیرون آمده اند.Alvar Hanso ویدئویی دارد که درآن توضیح میدهد هدف پروژه ی DHARMA این بود تا در حقیقت این اعداد و فاکتورها تغییراتی ایجاد کند تا بتواند راهی برای نجات بشریت پیدا کند. درسال 2006 یکی از کارکنان بازنشسته ی کمپانی Hanso به اسم Thomas Mittelwerk اعتراف کرد که شرکتشان هرگز موفق به تغییر ماهیت اعداد والنزتی نشده است. کمپانی Hanso یک سازمان تاسیس شده توسط Alvar Hanso بود که در دهه ی 1960 فعالیت میکرده است.
شعار این کمپانی رسیدن به فردایی بهتر بوده است و تمام تلاششان برروی پیدا کردن راهی برای نجات بشریت از دست معادله ی والنتزی که گفته میشود آخرت بشریت را پیش بینی میکند بوده است. یکی از کارکنان این شرکت به اسم Rachel Blake مدعی است که این شرکت در سالیان دور آزمایشات متعددی را در خاک ایسلند انجام میداده است و برای افشا نشدن راز خود از حروف "هیروگلیف" منسوب به مصریان باستان بهره میجسته است. این شرکت برای خود رمزی متشکل از 5 حرف هیروگلیف که در سریال در شمارشگر ایستگاه قو میشاهده شد را اتخاذ کرد :
http://s3.picofile.com/file/8204408576/Hieroglyphs.JPG
در کنار معادله ی مجهول والنزتی یک تساوی ریاضی تحت عنوان Doomsday نیز وجود دارد که با بیانی ساده تر و قابل بحث تر به پیش بینی آینده ی بشریت با استفاده از ریاضیات میپردازد که به سریال ربطی ندارد و میتوانید در زیر درموردش اطلاعات کسب کنید :
https://en.wikipedia.org/wiki/Doomsday_argument

anzalichi
08-08-2015, 01:30 PM
http://s6.picofile.com/file/8204407200/DHARMA.jpg
بخش دوم



تاریخچه
مطابق با نوارهای ویدیویی بسیاری که در طول سریال توسط بازماندگان پخش میشود میفهمیم که پروژه DHARMA در سال 1970 توسط Gerald و Karen DeGroof شروع شد.دو استاد دانشگاه میشیگان که با بودجه و حمایت شرکت Hanso متعلق به Alvar Hanso تحقیقاتشان را آغاز کردند.


پیدا کردن جزیره و استقرار در آن


طبق توضیحاتی که در فصول نهایی توسط شخصیت Eloise Hawking ارائه میشود درمیابیم که فردی ناشناس (هویت او معلوم نیست) در دهه ی 60 میلادی با استفاده از یک آزمایشگاه در زیرزمین یک کلیسا واقع در لس آنجلس توانست محل جزیره را کشف کند. این آزمایشگاه که درسریال نام آن The Lamp Post میباشد یک ایستگاه جابه جایی بین فضا-زمان ایجاد میکند و قادر است مکان جزیره را در طول و عرض های جغرافیایی تغییر دهد. این ایستگاه تنها ایستگاه پروژه ی DHARMA است که درخارج جزیره ساخته شد.
علامت این ایستگاه چنین است :
http://s6.picofile.com/file/8204953192/TheLampPost.jpg
جالب است بدانید اسم و شکل این ایستگاه براساس اولین نسخه ی کتاب نارنیا با اسم کامل "شیر ، جادوگر و کمد لباس" اتخاذ شده است. دراین کتاب یک ایستگاه برای جابه جا کردن انسانها از جهان واقعی به جهان نارنیا وجود دارد.عکس این ایستگاه را در کتاب نارنیا مشاهده میکنید :

http://s6.picofile.com/file/8204952626/Lamppost.jpg
بعد از پیدا کردن محل مورد نظر پروژه ، افراد شرکت Hanso بااستفاده از ایستگاه فانوس به جزیره وارد شدند و با خود مقادیر زیادی از تجهیزات برای ساخت یک جامعه کوچک و وسعت بخشیدن به آن را همراه کردند. بعد از مستقر شدن گروه دارما در جزیره آنها متوجه شدند که اولین افراد ساکن جزیره نیستند. گروهی از افراد محلی جزیره که با لفظ دیگران یا The Hostiles شناخته میشوند با بیگانگان وارد درگیری میشوند. علت این نزاع در سریال پاسخ دقیقی ندارد ولی طبق گفته های شخصیت Horace Goodspeed محلی های جزیره نمیخواستند تا جزیره شان توسط بیگانگان اشغال شود. در تاریخ 15 آگوست 1973 بین محققان پروژه ی دارما و مردمی که از قبل در جزیره میزیستند یک توافق آتش بس امضا میشود و آرامش بین این دو گروه نزدیک به 20 سال پا برجا میماند.


DHARMA اما به قول خود پایبند نمیماند و بعد از بیست سال تصمیم به سرکوب نمودن بیگانگان میکند. این گروه که بعد از 20 سال با انواع تجهیزات نظامی از خارج از جزیره تطمیع شده اند به دنبال ساخت آن آرمانشهری بر می آیند که قرار است بشریت را از شر شش فاکتور انقراض والنزتی که درپست قبل توضیح دادیم رهایی بخشد. برای این کار ایستگاهی تحت عنوان پیکان (The Arrow) در جزیره ساخته شد تا تمام تمرکزش را برروی پیدا کردن استراتژی های مقابله با بیگانگان بگذارد. اوج نزاع بین دوگروه در جهش های زمانی بین سال های 1974 الی 77 درسریال نشان داده میشود.


جنگ بین دو گروه در دسامبر 1992 با عملیات تحت عنوان The Purge = پاکسازی ؛ به اتمام رسید. درطی این عملیات گازهای سمی توسط بیگانگان وارد حریم زندگی کارکنان DHARMA شد و تقریباً تمام آنهارا کشت. افراد حاضر درایستگاه قو در ایستگاه خود باقی ماندند. بازماندگان دارما از جمله Benjamin Linus و Ethan Rom به بیگانگان پیوستند. جسد دیگر اعضای گروه دارما نیز در یک گور دسته جمعی وسط جنگل رها شد. در طی جنگ ها و علی الخصوص عملیات پاکسازی برخی پروژه های DHARMA نیمه کاره ماندند.برای مثال تحقیق برروی خرس های قطبی یکی از آن آزمایشات نافرجام جزیره بود. خرس های قطبی طی این درگیری ها از قفس های خود آزاد شدند و به جزیره فرار کردند.

http://s6.picofile.com/file/8204952918/Purge.jpg
دو عضوی که در ایستگاه قو باقی ماندند نامشان Stuart Radzinsky و Kelvin Inman میباشد که اولی بعد از مدتی خودکشی کرد و آخرین عضو پروژه ی دارما یعنی کلوین در 22 سپتامبر 2004 فوت کرد.


DHARMA بعد از پاکسازی
طبق توضیحات نویسندگان بعد از اتفاقات درون جزیره ، اساس کار پروژه در خارج جزیره نیز ازبین رفت و عملاً دیگر تحقیقات گسترده ی دارمایی وجود نداشت.در سال 2010 در سریال بنجامین لاینس میگوید "نزدیک به 20 سال است دیگر هیچ DHARMAــی وجود ندارد." بعد از متلاشی شدن دارما ، انبار این پروژه که در شهر های گوآم واقع شده بودند هر 108 روز یکبار با چتر آذوغه به سمت جزیره میفرستادند.


اهداف پروژه ی DHARMA
این پروژه برروی شش فاکتور اصلی رابطه ی والنزتی کار میکرد. تحقیقات این پروژه بر شش بخش دسته بندی میشد :
1- هواشناسی
2- روانشناسی
3- فرا روانشناسی
4- جانورشناسی
5- الکترومغناطیس
6- ایجاد آرمانشهر (اتوپیا = توضیح کلمه در مقدمه)



>> درمورد موارد 2و3و5 بعداً توضیح خواهیم داد.

anzalichi
08-10-2015, 04:02 PM
http://s6.picofile.com/file/8204407200/DHARMA.jpg
بخش سوم



بررسی کلمه ی DHARMA

درمورد علت نامگذاری این کلمه فرضیه ها بسیار است. برخی میگویند این کلمه صرفاً یک حرف مختصر که هر حرف آن نماینده ی یک کلمه است میباشد.هریک از ایستگاه های این پروژه دارای علامت مرکزی متفاوت از یکدیگر و قالب هشت وجهی یکسان میباشند.برروی لباس هریک از کارکنان این پروژه آرم ایستگاه حک شده تا نشان دهد فردمورد نظر درکدام ایستگاه مشغول به کار است.در بین افراد پروژه ی DHARMA تنها دو شخصیت Pierre Chang و Horace Goodspeed هستند که درسریال لباس ایستگاه های مختلف را به تن کرده اند.

http://s6.picofile.com/file/8205403850/ffffffffffff.jpg
اگر به آرم ایستگاه ها نگاه کنید خطوط سیاه و سپید را مشاهده میکنید.این خطوط تیره رنگ برگرفته از مکتب تحت عنوان Bagua هستند.این مکتب که در اصل یک حروف الفبای معنوی برای مکتب تائوئیسم به حساب می آید نشان دهنده ی هشت عنصر تاثیرگذار در نظام خلقت از نظر آئین تائوئیسم میباشد.عناصر برقرار کننده ی نظام از نگاه Bagua را درجدول زیر مشاهده میکنید که به ترتیب از چپ به راست :
بهشت یا آسمان / دریاچه یا باتلاق / آتش / رعدوبرق /باد/آب/ کوهستان و زمین هستند. همانطور که مشاهده میکنید به جای نوشتن نام هرکدام از سه ردیف خط تیره موازی استفاده میشود.
http://s3.picofile.com/file/8205404400/The_Swan_logo.jpg
لوگوی ایستگاه قو را مشاهده کنید . این لوگو یا آرم از یک قالب هشت وجهی در اطراف و تصویر مرکزی یک قو تشکیل شده است.اطرفا قو هشت دسته خطوط موازی وجود دارد.اگر بیشتر دقت کنید تشابه خطوط را با جدول بالا را پیدا خواهید کرد. دراین شکل از تمام انواع حروف الفبای Bagua استفاده شده است و نشان دهنده ی اهمیت ایستگاه قو میباشد.


در فرهنگ سانسکریت ، کلمه ی Dharma (توجه کنید که فقط حرف اول بزرگ نوشته شده است و مخفف چیزی نیست.) به معنای "آئین ، مذهب و وظیفه ی معنوی" میباشد. درفرهنگ مشرق زمین کلمه ی Dharma به معنای نظام و قانون طبیعی دنیای حقیقت یا "مسیری به حقیقت بالاتر" میباشد.

در فرهنگ هندوئیسم کلمه ی Dharma به معنای احساس مسئولیت و احترام به قوانین جامعه،قوانین محلی و فرهنگ اجتماعی و قوانین الهی است.

در بودائیسم کلمه ی Dharma به آموزه های بودا تلقی میشود.آموزه ی اصلی این مکتب اینست که "همه چیز خالقی دارد.". علاوه براین با مطالعه در بودائیسم متوجه میشویم که Dharma یک سبک در یادگیری مطالب و آموزش آن به دیگران است.Dharma به تفسیر فلاسفه ی بودا آن مسیری است که دانش آموز (فرد خام) به سمت پختگی طی میکند و به انتهای آن چیز که در پایان مسیر است دست میابد. در آئین بودا یک هشت ضلعی با عنوان Dharmacakira وجود دارد که هر وجه آن بیانگر یکی از آموزه های بودا برای رسیدن به کمال است :
1- درک صحیح
2- تفکر صحیح
3- سخنوری صحیح
4- عمل صحیح
5- زندگی صحیح
6- تاثیر صحیح
7- تعمق صحیح
8- تمرکز صحیح

تصویر این هشت ضلعی چنین است :

http://s3.picofile.com/file/8205405842/Wheel.gif
این را با :

تصویر چرخ هدایت زمان یخ زده در سریال :
http://s3.picofile.com/file/8205404626/Frozen_wheel_mockup.jpg

سقف بالای سر مایکل در منزل Brian Porter

http://s6.picofile.com/file/8205405742/Mikecakra.jpg

برچسبی که برروی دیواراتاق شخصیت Issac چسبیده

http://s6.picofile.com/file/8205404826/IssacsWall_small.jpg

مقایسه کنید..علاوه براین موارد آرم هشت ضلعی DHARMA نیز ازین هشت ضلعی اتخاذ شده است.
طبق مدارک تاریخی چین باستان در تاریخی بیش از 3000سال قبل از میلاد مسیح (ع) امپراطوری تحت عنوان "امپراطوری زرد" بر این کشور حکمرانی میکرده است.در منابع تاریخی نشان این امپراطور چیزی مشابه به سکان هشت ضلعی زرد رنگ بالاست.

نکات کم اهمیت :

در یکی از اپیزود های سریال The Office شبکه ی NBC شخصیت Dwight از Ryan مجموعه ای از سوالات را میپرسد که یکی از آنها این است : پروژه ی DHARMA چیست؟

گروه موسیقی پاپ موسوم به "Miniature Tigers" تیشرت مخصوصی دارند که آرم وسط آن یک هشت ضلعی با عکس یک ببر در مرکز است.

در ششمین اپیزود از دومین بخش بازی Half Life 2 شخصیت Gordon Freeman با یک راهرو مواجه میشود که در انتهای آن اعداد 4.8.15.16.23.42 و تصویری از یک سکان یخ زده یافت میشود.

در پست بعدی با معرفی ایستگاه های پروژه ی DHARMA درخدمت شما خواهیم بود.

anzalichi
08-16-2015, 11:55 PM
درپست های قبل با پروژه ی DHARMA آشناشدیم.همانطور که میدانید محققان این پروژه یک سری ایستگاه تحقیقاتی درون جزیره و یک ایستگاه درخارج از جزیره ساخته اند.ایستگاه های مختلف اهداف متفاوتی را دنبال میکنند.برخی از ایستگاه ها هدفشان تحقیق برروی موضوعات علمی مختلف و برخی دیگر صرفاً برای ایجاد یک پل ارتباطی بین ایستگاههای دیگر و خارج از جزیره احداث شده اند.تمام ایستگاه های جزیره مجهز به سیستم لوله کشی برق و آب بوده اند. هرایستگاه آرم و لوگوی مخصوص به خود را داشته است.


بعد از عملیات پاکسازی The Purge دیگران برای برخی اهداف خود از قبیل تامین آذوغه و پناهگاه از ایستگاه ها بهره جستند. حال باهم به معرفی این ایستگاه ها میپردازیم. لازم به ذکر است که درپست های بعد تک تک آن هارا بررسی خواهیم کرد.


The Hydra


هایدرا نام ایستگاه تحقیقاتی بود که برروی جانورشناسی پژوهش انجام میداد.این ایستگاه یک آکواریوم آبی زیرزمینی و تعدادی جانور از قبیل کوسه ، دلفین و خرس قطبی داشته است.


The Arrow
ایستگاهی که دراوایل ورود محققان DHARMA به جزیره برای پیدا کردن راهبردهای مبارزه و طراحی نقشه های حمله به دیگران احداث شده بود.


The Swan
ایستگاه قو مطابق با توضیحاتی که در فیلم موجود دراین ایستگاه داده میشود مکانیست که دانشمندان میتوانند برروی منابع عظیم الکترومغناطیس برخواسته از بخش های زیرین جزیره تحقیق کنند. بعد از اتفاقاتی کاربرد ایستگاه تغییر ماهیت میدهد و طبق آن 2 نفر بطور شیفتی میبایست به مدت 540 روز ، هر 108 دقیقه یکبار توالی اعداد 4.8.15.16.23.42 را وارد یک کامپیوتر قدیمی واقع در ایستگاه کنند. در پایان 540 روز جایگزین های افراد حاضر در ایستگاه جای خود را با آنها عوض میکنند.


The Flame
ایستگاه شعله یکی دیگر از ایستگاه های موجود در جزیره است که هدف آن ایجاد ارتباط بین ایستگاه های یکدیگر و وصل کردن آنها به هم است.این ایستگاه بعد از وارد کردن عدد 77 توسط جان لاک درون یک کامپیوتر منفجر شد.


The Pearl
این ایستگاه وظیفه اش نظارت برعملکرد دیگر ایستگاه ها بوده است. دوربینهای متعددی که در ایستگاه های مختلف وجود دارند همگی به این ایستگاه وصل میشوند و ساکنان این ایستگاه را از عملکرد کارکنان DHARMA در ایستگاه های مختلف آگاه میسازند. این ایستگاه علاوه براین با کمک تجهیزات خود به پروژه های آزمایشی مربوط به روان و روانشناسی کمک میکرده است.


The Orchid
ایستگاهی که سطح آن توسط یک گلخانه احاطه شده است.این ایستگاه محل نگهداری اهرم هشت ضلعی کنترل زمان است که در اعماق آن نهفته است.


>> این شش ایستگاه ، اصلی ترین نقاط پروژه ی DHARMA‌را تشکیل میدهند. در زیر ایستگاههای فرعی واقع در جزیره را معرفی میکنیم. دقت کنید که هنوز وارد جزئیات ایستگاه ها نشده ایم.

================================================== =
The Staff
ایستگاه عمومی واقع در جزیره که عمده مسئولیت آن نگهداری تجهیزات پزشکی بوده است.

The Looking Glass
این ایستگاه واقع در زیر آب وظیفه اش ایجاد اختلال در امواج اطراف جزیره است.

The Tempest
ایستگاهی که در جریان عملیات پاکسازی The Purge گازهای سمی را تولید و در فضای جزیره پخش کرد و باعث کشته شدن بسیاری از کارکنان DHARMA شد. این ایستگاه توسط شارلوت و دنیل غیر فعال گردید.

The Lamp Post
ایستگاه فانوس همانطور که در پست قبل اشاره شد تنها ایستگاه خارج از جزیره است. این اولین ایستگاهی بود که دررابطه با خنثی سازی معادله ی والنتزی ساخته شد و وظیفه اش پیدا کردن مکان دقیق جزیره در زمانهای مختلف است.

anzalichi
08-27-2015, 12:06 PM
http://s3.picofile.com/file/8208731950/Yung23locations.jpg




http://s3.picofile.com/file/8208732184/TheSwan.jpg
ایستگاه قو به انگلیسی The Swan station اولین پایگاه رصد شده ی پروژه ی DHARMA میباشد که توسط بازماندگان کشف شد. این ایستگاه با لفظ The Hatch = دریچه ؛ نیز درسریال خوانده میشود.این ایستگاه در اواخر دهه ی 70 میلادی توسط محققان پروژه ساخته شد.موقعیت این ایستگاه جایی در جنوب غرب جزیره تخمین زده میشود که احتمالاً حدود 1 مایل از کمپ بازماندگان فاصله داشته باشد.

هدف اصلی ایستگاه تحقیق برروی منابع منحصر به فرد و پایان ناپذیر الکتومغناطیس از اعماق جزیره بوده است.همه چیز طبق برنامه پیش میرود ولی بعد از ماجرایی که درسریال با لفظ Incident از آن یاد میشود (فصل شش اپیزود 1) درمیابیم که بعد از حفراشتباه محوطه ی ایستگاه در سال 1977 اختلالی در کنترل الکترومغناطیس جزیره ایجاد میشود و بعد از آن ماهیت ایستگاه تماماً برروی یک پروسه ی فشردن کلید هر 108 دقیقه یکبار متمرکز میشود.
http://s3.picofile.com/file/8208734518/5x09_blueprint_hatch_airlock.jpg
طرح ساخت این ایستگاه اولین بار توسط Stuart Radzinsky درسریال مطرح میشود و او جولای 1977 نقشه ای طراحی میکند که مطابق آن اگر بتوان الکتریسیته ی جزیره را خنثی کرد جهان نجات خواهد یافت. منابع الکتریسیته در اعماق جزیره وجود داشتند. طبق پیمانی که بین دانشمندان پروژه ی DHARMA و افراد محلی ساکن جزیره در 6 آگوست 1973منعقد میشود درآن ذکر میشود که کسی اجازه ی حفر عمیق خاک جزیره را ندارد ولی DHARMA‌بطور غیرقانونی دست به حفر منطقه ای میزند و ایستگاه را دراعماق زمین میسازد و با ریختن خاک برروی آن ؛ همه چیز را پنهان میکند.


در قفسه ی کتاب این ایستگاه کتابهای زیر دیده شده اند :

After All These Years
Dirty Work
High Hand
An Occurrence at Owl Creek Bridge
Our Mutal Friend = این کتاب توسط دزموند به ایستگاه آورده شده است.
Rainbow Six
The Brothers of Karmazov
The Third Policeman
The Turn of the Screw
Vals

http://s3.picofile.com/file/8208732550/TheHydra.jpg
The Hydra = ایستگاه هیدر (هیدرنوعی کیسه تن دریایی است.) یک مکان تحقیق برروی جانوران بوده است که چندمایل دور از جزیره ساخته شده است.این ایستگاه یکی از بزرگترین پایگاه های تحقیقاتی پروژه ی DHARMA بوده است.این ایستگاه که در 1977 ساخته شده عمده فعالیتش برروی تحقیق جانوران بوده است. جانورانی ازنظیر خرس قطی، کوسه ها و دلفین ها دراین ایستگاه آزمایش شده اند.

پرواز 316 خطوط هوایی Ajira فرود اضطراری خودش را برروی این جزیره انجام داد. در سال 2007 بعد از مرگ جیکوب ، شخصیت چارلز ویدمور و افرادش در این ایستگاه پناه میگیرند. این ایستگاه شامل 2 بخش روی آب و زیر آب بوده است. بخش روی آب با درختان انبوه پوشیده شده و دقیق نمیتوان ارتباطی بین سازه های مختلف آن ترسیم نمود.
ایستگاه هایدرا در جزیره ی کوچکی نزدیک به جزیره ی اصلی واقع شده است. کلمه ی Hydra در اساطیر یونان باستان نام موجودی با سرهای متعدد بوده است که توسط هرکول از پای درآمد. جالب است بدانید جزیره ای باهمین نام در 38 مایلی جنوب آتن قرار دارد.

http://s6.picofile.com/file/8208732676/TheArrow.jpg
The Arrow = ایستگاه پیکان یکی دیگر از سازه های پروژه ی DHARMA بوده است که هدفش پی ریزی نقشه هایی برای فلج کردن مردم محلی ساکن جزیره بوده است.این ایستگاه چیزی حدود 1 تا 2 ساعت تا خط ساحل فاصله دارد.این ایستگاه 27 روز پس از صانحه ی هوایی پرواز 815اوشنیک توسط مسافران بخش عقبی هواپیما کشف شد. درون این ایستگاه که متروکه به نظر می آید یک جعبه ی بازمانده از کارکنان سالهای دور ایستگاه پیدا میشود. درون جعبه یک چشم شیشه ای که احتمالاً متعلق به یک عروسک است ، یک انجیل و یک بی سیم که کار میکند وجود دارند..برنارد از این بی سیم برای ارتباط با Boone استفاده میکند.مکالمه ای که چندثانیه پس آن Boone را به سمت مرگ سوق میدهد.(افتادن هواپیما از بالای درخت و خرد شدن استخوانهای بوون و سرانجام مرگ او.)

>> در ریاضی برای نشان دادن ارتباط بین 2 عدد از پیکان (Arrow) استفاده میشود. یکی از متصدیان حاضر دراین ایستگاه به اسم Horace Goodspeed نیز یک ریاضی دان بوده است.

http://s3.picofile.com/file/8208732584/The_Flame.jpg
The Flame ، ایستگاه شعله پایگاهی برای ایجاد یک ارتباط بین ایستگاه های دیگر بشمار میرود.این ایستگاه حدود 1 روز و نیم با کمپ بازماندگان درساحل فاصله دارد.این ایستگاه بطور کامل توسط جان لاک تخریب شد.این ایستگاه که مشابه دیگر ایستگاه ها به اتاق کامپیوتر مجهز است یک آنتن ماهواره ای برروی سقف خود برای مخابره ی پیام به بقیه ی مکان ها دارد.
این ایستگاه درسال 1973 ساخته شده و از همان ابتدا ماهیت کاربری خود را حفظ کرده است و وظیفه اش ایجاد ارتباط با نقاط مختلف درون جزیره و خارج از آن است.کامپیوتر واقع در این ایستگاه 5 کد را برای انجام وظایف میپذیرد :

24 : با وارد کردن این عدد در کامپیوتر پیامی به ایستگاه فانوس واقع در خارج از جزیره مخابره میشود.ایستگاه فانوس با دریافت پیام ، یک پیام دیگر به انبار پروژه ی DHARMA واقع در گوآم مخابره میکند.انبار نیز درفاصله ی شش تا هشت ماه بعد از دریافت پیام با چترنجات آذوغه هایی را برای افراد حاضر درجزیره میفرستد.

32 : این عدد سرور داخلی ایستگاه را فعال میکند.

38 : این عدد ارتباط بین ایستگاه شعله را با دیگر ایستگاه ها برقرار میکند.

56: این عدد مخصوص ایجاد پیام صوتی است.

>> اگر متصدی واقع در ایستگاه نتواند با استفاده از اعداد بالا با دیگر ایستگاه ها ارتباط برقرار کند کامپیوتر 1 گزینه پیش روی وی خواهد گذاشت :

77 : با فشردن این کلید دیگر ایستگاه ها میفهمند که بیگانگان به پایگاه شعله حمله کرده اند و این ایستگاه دیگر قادر به برقراری ارتباط با جزیره نیست.

>> این عدد توسط جان لاک وارد میشود و ایستگاه در آتش میسوزد.

>> در 77 امین روز حضور بازماندگان درجزیره ، این ایستگاه کشف میشود.
>> رتبه ی بندی اپیزود مربوطه که با نام Enter 77 قلمداد میشود و قسمت 11 فصل 3 میباشد درپایگاه رتبه گذاری مخاطبین بصورت TV-14-V به نمایش درمی آید. (حرف V انگلیسی گاهاً برای جلب توجه بصورت 7 نیز نوشته میشود. عنوان فیلم هفت دیوید فینچر بطور مثال : Se7en)


http://s3.picofile.com/file/8208732750/TheOrchid.jpg
The Orchid ؛ ارکیده نامی بر یکی از ایستگاه های DHAMRA بودکه برروی پدیده ی سفردر زمان تمرکز داشت.این ایستگاه در ظاهر به پرورش گل و گیاه (ارکیده و ...) میپرداخته است ولی ایستگاه اصلی دراعماق زمین حفر شده و محل نگهداری چرخ یخ زده ی کنترل زمان است. این کمپ که در شمال یا شمال غربی جزیره احداث شده چندین ساعت پیاده روی تا کمپ ساحلی بازماندگان صانحه ی هوایی فاصله دارد و کمی با مجسمه ی عظیم الجثه ی موسوم به Taweret فاصله دارد.

طبق سرنخ های موجود درسریال چرخ کنترل زمان قبل از احداث ایستگاه درآن ناحیه وجود داشته است و تیم DHARMA پس از کشف آن برای محافظت ازآن این ایستگاه را بنانهادند.
طبق توضیحات مرد سیاه پوش ، تمدن اولیه ی واقع درجزیره برای دریافتن اینکه چرا قطب نماهایشان از کار می افتند چاه های متعددی را با دست و تجهیزات کم حفر کردند تا به قلب جزیره دست یابند ولی به جایی نرسیدند. جیکوب و افرادش که متوجه ی منبع این اختلالات قطب نماها را پیدا کرده بودند دست به ساخت چرخی برای کنترل آن زدند ولی "مادر" قبل از ساخته شدن این سازه افرادی که سعی به ساخت آن را داشتند را کشت.

طبق توضیحات فیلم های موجود درایستگاه متوجه ی چند چیز میشویم :

اول اینکه این ایستگاه محلی برای نزدیک شدن و دست یابی به انرژی های بسته ای واقع در قلب جزیره است.
دوم اینکه ایستگاه محلی برای آزمایش نظریات فضا/زمان بوده است.
سوم اینکه ایستگاه محلی برای تحقیق برروی نظریه ی هندریک کازمیر و اثرات آن بوده است "Casimir Effect" = توضیح درباره ی این مطلب در این پست نمیگنجد.

طبق توضیحات شخصیت دانیل فارادی انرژی نهفته در اعماق ایستگاه قو 30 هزار بار قوی تر از انرژی نهفته در زیر ایستگاه ارکیده است.
http://s6.picofile.com/file/8208732842/ThePearl.jpg
The Pearl ، ایستگاه مروارید محلی برای زیرنظرگرفتن انحصاری ایستگاه قو بوده است ولی بعدها تغییر کاربری داد و برروی آزمایشات روانشناسی تمرکز نمود.اگر از کمپ ساحلی بازماندگان پرواز 815 به مدت نصف رو به سمت شمال پیاده روی کنید به ایستگاه خواهید رسید.

anzalichi
08-30-2015, 12:17 PM
http://s6.picofile.com/file/8209209234/Execute.jpg
بخش اول




همانطور که میدانید درسریال ، افراد حاضردرایستگاه قو چه قبل از سقوط هواپیمای اوشنیک چه پس از آن موظف به فشردن توالی از اعداد 4.8.15.16.23.42 درون یک کامپیوتر واقع در ایستگاه بودند.آنها میبایست هر 108 دقیقه یکبار این اعداد را وارد دستگاه کرده و سپس کلید Execute را میفشردند.

ریشه و اهداف :

ایستگاه قو به مانند دیگر ایستگاه های DHAMRA قبل از تاسیس شدنش برنامه ریزی شده بود تا به مانند بقیه پروژه ها دست به کارهای تحقیقاتی بزند ولی در حین ساخته شدن این ایستگاه بعد از حفاری های غلط کارکنان منبع عظیمی از الکترومغناطیس آزاد ومنجر به بروز حادثه ای شد. پس از آن مهندسین DHARMA‌برای مهار این مقدار نیرو ایستگاه قو را تکمیل کردند و اطراف میدان مغناطیسی را بتن هایی که به گفته ی سعید جراح ؛ زخامتشان 8 فوت است مهرو موم کردند ولی این مقدار نیرو به قدری قوی بود که حتی بتن نیز قادر به جلوگیری از تاثیرات آن نبود. لزا برای جلوگیری از تکرار حادثه و نابودی زمین پروتوکلی تحت عنوان "فشردن کلید" طراحی شد که طبق آن هر 4 دقیقه قبل از اتمام 108 دقیقه آژیر هشداری در ایستگاه قو به صدا درمی آید و کارکنان و متصدیان آن در طی آن چهار دقیقه میبایست اعداد را به ترتیب وارد کنند تا بار الکتریکی قلب جزیره را مهار نمایند.

طبق توضیحات ویدئوی موجود در ایستگاه از شخصیت چانگ میشونیم که میگوید هر 504 روز یکبار افراد حاضر درایستگاه جایگزین میشوند و آزادند که ایستگاه را ترک نمایند. اولین دوره ی پروتوکل فشردن کلیدها در اواخر دهه ی 90 شروع شد و Stuart Radzinsky که ایستگاه قو را خودش طراحی کرده بود به فشردن کلیدها مشغول شد. بعد از آن Kelvin Inman به او پیوست و بصورت شیفتی با او مشغول به فشردن کلیدها شد.درطی جریان حمله ی محلی های جزیره به پروژه ها و تاسیسات DHARMA دو شخصیت کلوین اینمن و رادزینسکی بدون توجه به فرار رسیدن 504 روز بالاجبار درایستگاه ماندند و روزها از پی روزها کلیدهارا فشردند.

دراین بین استیوارت رادزینسکی دیگر طاقت نیاورد و خودکشی کرد و کلوین تنها ماند تااینکه درسال 2001 دزموند هیوم وارد جزیره شد. او به دزموند گفت که چه کار کند و تنها علتی که به او برای انجام اینکار ارائه داد "نجات دنیا بود." بعد از آن دزموند بدون ریشه یابی درمورد علت اینکار و استدلال های منطقی شروع به نجات دنیا نمود.پروسه ای که دزموند واردش شده بود بغیر از افسردگی و پشیمانی برایش سودی نداشت.

دیالوگی بین جک شفرد و دزموند هیوم در فصل 2 :



جک : اصلاً فکر کردی چرا اینکارو انجام میدی؟
دزموند : سواله هرروز و هرشبم همینه.


دزموند طی اتفاقاتی در 22 سپتامبر 2004 همان روزی که پرواز اوشنیک به سمت لس آنجلس درحال حرکت بود طی نزاعی کلوین را میکشد و بعلت دیر رسیدن به ایستگاه و نفشردن کلید شاهد یک اتفاق وحشتناک دیگر میشود و آن سقوط هواپیمای مسافربری 815 اوشنیک میباشد.

دزموند چهل روز بعد را نیز مشغول فشردن کلید شد تااینکه در 5 نوامبر 2004 بازماندگان پرواز هوایی درب بالایی ایستگاه را با دینامیت منفجر کردند و وارد آن شدند و دزموند به خیال خود جایگزین های خود را پیدا کرده است و به آنها درمورد پروتوکل توضیح داد.
دراین بخش سریال برای چندمین بار شاهد تقابل بین "علم و ایمان" بودیم.جان لاک که پس از گشودن دریچه امیدهایش نسبت به بعد معنوی جزیره دوباره جوش و خروش گرفته بود (ایمانش قوی تر شده بود) درمقابل جک شفردی می ایستد که مات و مبهوت به اتفاقات جزیره مینگرد.

ابهاماتی که جک پس از ورود به دریچه با آنها مواجه میشود :

1-یک همچین تاسیساتی (ایستگاه) به چه علت ساخته شده است؟
2-دزموند هیوم را سالیان قبل در استادیوم ورزشی دیده بودم. او اینجا چه کار میکند؟
3- یک دکمه دنیا را نجات دهد؟ بیخیال.. It’s Just a Button = اون فقط یه دکمه س ..!!

همان لحظه ای که جک و جان درحال نزاع برسر فشردن کلیدها بودند ، شخصیت Shannon الهامی از والت را مشاهده میکند که به او میگوید "Don’t Push the Button . Button Bad = کلیدهارا فشار ندین.کلیدها بد ان. "

جان لاک که بیش از دیگران در فشردن کلیدها شرکت میکرد بعد از پیدا شدن سروکله ی Henry Gale یا همان بنیامین لاینس معروف، و توضیحاتش درمورد اینکه ایستگاه قو فقط یک جوکه بزرگ بوده ؛ ایمانش نسبت به جزیره تحلیل میرود.
http://s6.picofile.com/file/8209209450/Fail_safe_1.jpg
روزها از پی هم میگذرند تااینکه یک روز جان لاک تصمیم میگیرد به کسی اجازه ی فشردن کلید را ندهد. همگی برای نجات از اتفاق ناگوار احتمالی سرپناهی میگیرند ولی دراین بین دزموند هیوم به سرپناه مخصوصی واقع در ایستگاه پناه میبرد و با چرخاندن یک کلید آگاهی اش به سال 1996 باز میگردد و بااینکه در زمان حال زندگی میکند ولی هیچ خاطره ای از حضور در حال ندارد. گویا که جسمش در زمان اشتباهی زندگی میکند. او پس از آن دچار نوعی قدرت پیش بینی آینده میشود و علت اینکار فلش هایی است که او از آینده در ذهن خود مرور میکند. در مکالمه ای که با شخصیت Eloise Hawking دارد او به دزموند میگوید که "فشردن آن کلید تنها کار درستی است که در زندگی انجام خواهد داد."


دکمه های دیگر :


>> دراپیزود Meet Kelvin Johnson ، وقتی مایکل قصد منفجر کردن کشتی Kahana را دارد برای فعال کردن بمب کلیدی را میفشارد که روی آن نوشته شده : Execute.. درون ایستگاه نیز به جای کلید ورود یا Enter از همین کلمه استفاده شد.

>> دراپیزود The Lie وقتی Kate و Aaron وارد آسانسور میشوند، آرون به کیت میگوید "مامان، مامان ، من میتونم کلید رو فشار بدم؟"

>>دراپیزود Happily Ever After در جریان یک فلش موازی ، دزموند را مشاهده میکنیم که درحال مشاهده ی نتیجه ی MRI خود است. مسئول MRI به او میگوید که "کلید را فشار بده". دزموند که متوجه ی منظور او نمیشود از او توضیح میخواهد و پاسخ میشوند :
"کلید استرست.دیگه کافیه واست.برای آخرین بار فشارش بده.به خودت تلقین نکن که دوباره باید کلیدی فشار داده بشه.تمومش کن."

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

>> 4+8+15+16+23+42 = 108‌ !! صدو هشت دقیقه تا پایان دنیا....!!

>> Richard Matheson داستان کوتاهی به اسم Button, Button دارد که درآن یک زوج 2 گزینه برای ادامه ی زندگی دارند 1) کلیدی را بفشارند 2) منتظر یک اتفاقات شوکه کننده باشند.

>> شما 4 دقیقه قبل از اتمام 108 دقیقه باید شروع به فشردن کلیدها نمایید. خواننده ی معروف Madonna آهنگی تحت عنوان "4 minutes = چهار دقیقه" دارد که طبق متن آهنگ آن چنین متوجه میشویم "We’ve Got 4 minutes to save the World = چهاردقیقه برای نجات دنیا وقت داریم."

anzalichi
09-03-2015, 03:08 PM
http://s3.picofile.com/file/8209989626/Thenumbers.jpg




اسپویل شدید داستانی...!!


توالی اعداد 4.8.15.16.23.42 که در سریال با آن مواجه بودیم در یک جمله ی خلاصه اینطور تعریف میشوند :

تعریف اصلی: هرکدام از اعداد نماینده ی یکی از نامزدهای جانشینی شخصیت جیکوب بعنوان محافظ جزیره بودند.
تعریف فرعی : اعداد نماینده ی یکی از شش عنصر نابودکننده ی نسل بشریت مطابق با رابطه ی والنزتی هستند که کنترل کردنشان باعث نجات دنیا خواهد شد.

تاریخچه :

جیکوب و برادرش ، مرد سیاه پوش ؛ نزیک به 2 هزارسال در جزیره زندگی کردند.درطول این مدت این دو نفر همیشه برسر فلسفه ی طبیعت انسان بایکدیگر نزاع داشته اند. جیکوب برای اثبات اینکه حق با اوست مردم را از نقاط مختلف جهان به جزیره فرامیخواند تا با آزمایش کردنشان درمقابل سختی ها روح انسانیشان را تجلی بخشد. این ماجرا اولین دلیل حضور دیگران در جزیره بود. دلیل محکم تر زمانی رخ میدهد که جیکوب متوجه میشود برادرش قصد کشتن اورا دارد وبه همین دلیل دوست ندارد پس از او جزیره (جهان) بدون محافظ رها شود و به همین دلیل با عزم بیشتری دیگران را به جزیره فرا میخواند و این احضار به دو دلیل عمده در سریال مطرح میشود :

1- محافظت ازجزیره پس از مرگ خود
2- کشتن برادرش؛ مرد سیاه پوش


جیکوب برای انتخاب جانشینان خود از یک فانوس دریایی واقع در جزیره استفاده میکند.(اگر عمری بود بعداً توضیح میدم درموردش) این فانوس که پر از اعداد است باعث میشود با چرخاندن نشانگری که روی آن قرار دارد زندگی مردم را در جهان واقعی تماشا کرد. به طور اتفاقی (دقت کنید که قاعده ای در این مورد توسط شخص یا فردخاصی رعایت نشده) نشانگر فانوس با قرار گرفتن روی اعداد 4.8.15.16.23.42 تصویری از شش کاندید اصلی (نهایی) را به جیکوب نشان میدهد. این فانوس علاوه بر اعداد بالا یک سری اعداد دیگر را نیز به جیکوب با تصویری از شخص مورد نظر نشان میدهد ولی توجه کنید که فانوس این اعداد را بعنوان جانشینان اصلی برمیگزیند که مطابق آن خواهیم داشت :

4-جان لاک
8-هیوگو رِیِس
15-جیمز فورد (ساویر)
16-سعید جراح
23-جک شفرد
42-زوج کره ای (کوآن)


درتعریف دوم اعداد(فرعی) گفتیم که هرکدام ازین اعداد درمعادله ی والنزتی نشانگر یکی از عناصری هستند که نسل بشر را به سمت انقراض سوق میدهند و به همین علت پروژه ی DHARMA پایه گذاری میشود تا ازین رخداد جلوگیری کند :

نتیجه گیری : از یک طرف جیکوب به دنبال آوردن مردم به جزیره است ؛ از آن سمت عده ای هستند که بدون شناخت از جیکوب و رازهای جزیره به دنبال یافتن آن برای شروع تحقیقات هستند.
درنتیجه تعامل بین افراد و جزیره 2 طرفه بوده است..!!


چه جاهایی اعداد را کنارهم مشاهده کردیم؟؟

>این اعداد همان توالی هستند که در پروتوکل فشردن کلیدهای ایستگاه قو مورد استفاده قرار میگیرند.

>کشتی موسوم به Besixodouze Expedition که اطلاعاتش را در فصل قبل توضیح دادیم همان کشتی بود که دنیل روسو و همراهانش را به جزیره آورد. این قایق با دریافت سیگنالی که اعداد را نشان میداد به جزیره آمدند.

>دوتن از خدمه ی ارتش نیروی دریایی آمریکا یعنی Sam Toomey و Leonard Simms نیز این سیگنال را دریافت کردند. نفر اول یعنی Sam ازین اعداد دریک قرعه کشی استفاده کرد و بعد از برنده شدن آن مجموعه ای از اتفاقات بسیار بد در زندگی اش رخداد که درنهایت باعث شد او خودکشی کند. نفر دوم یعنی Simms به بیماری روانی دچار شد و تمام عمر خود را مشغول زمزمه ی توالی اعداد بود. هیوگو رییس که بعد از برنده شدن در قرعه کشی به پول هنگفتی رسیده بود و اتفاقات بدی برایش می افتاد درمورد اعداد تحقیق کرد و متوجه ی تاریخچه ی Sam شد و فهمید که اعداد نفرین شده اند. هرلی نیز بطور شانسی ازین اعداد برای قرعه کشی استفاده کرده بود که برگ برنده ی اورا در عکس زیر میبینید :
http://s6.picofile.com/file/8209992900/Lotto_ticket_.jpg

- واکسنی که دزموند هیوم به بازوی خود تزریق میکند نامش CR-48151623_42 است.
http://s6.picofile.com/file/8209991334/CR4815162342.jpg

- واکسنی که Ethan به شخصیت کلیر در مرکز پزشکی تزریق کرد داروی بالا بوده است.

http://s6.picofile.com/file/8209990642/StaffInjection.jpg

- در فلش بک هرلی تیم فوتبال دختران درون فرودگاه لباسشان را نگاه کنید :
http://s6.picofile.com/file/8209991834/SoccerGirls.jpg

- کیلومتر شمار ماشین هرلی را نگاه کنید ..نشانگر قرمز این ماشین بعد از تصادف هرلی از سرعت 16 کیلومتر درساعت ابتدا به 15 و سپس به 8-4 تغییر میکند:
http://s6.picofile.com/file/8209991526/Numbersmeter.jpg


- پلاک ماشین پلیس اداره پلیس لس آنجلس.
- عصای شخصیت Eko را نگاه کنید :

http://s3.picofile.com/file/8209992350/Further_Instructions.jpg

- شماره پرونده ی کیت در اداره ی فدرال عدد 4815162342 میباشد.

- کاغذ متعلق به دنیل روسو را نگاه کنید :

http://s3.picofile.com/file/8209992726/Numbers.jpg

- شماره پرواز اوشنیک استرالیا به لس آنجلس 815 بوده است.

- دنیل فارادی به دزموند میگوید که دستگاهش را روی عدد2.342 تنظیم کند.

- وقتی ویدمور پاسپورت جان لاک را به او میدهد متوجه ی تاریخ تولدش میشویم 15 فوریه. ویدمور به جان لاک میگوید اگر به چیزی احتیاج داشتی عدد 23 را شماره گیری کن.



خارج از سریال :

عدد 4 در کره بعنوان عدد نحس شناخته میشود. تلفظ عدد 4 در کره ای را اگر در زبان چینی ترجمه کنیم به معنای "مرگ" خواهد بود.

گرافیک های کامپیوترها از اولین دوران کامپیوترها تاکنون در بازه های 4 بیتی(16رنگ)، 8 بیتی(256رنگ) ، 15 بیتی(32هزار رنگ)؛ 16 بیتی (64هزار رنگ)؛ 24 بیتی(16.7میلیون رنگ) و 32 بیتی ...

در زبان آلمانی لفظی تحت عنوان 08/15 وجود دارد که نمادی از "کسل کننده بودنِ چیزی" است.

در طی جنگ جهانی اول مدل تفنگ های استاندارد آلمانی ها 08/15 بوده است.

15 امین روز از 8 امین ماه سال در کره ی جنوبی روز استقلال این کشور است.روز ملی این کشور درانگلیسی با لفظ 815Soda ترجمه شده است که درآن روز ملت با انواع نوشیدنی ها جشن میگیرند.

بمب اتمی که برسر هیروشیما فرود آمد در ساعت 8و 15 دقیقه ی صبح منفجر شد...!!

23 تنها عدد اول استفاده شده در توالی اعداد سریال است.

42.16 عرض جغرافیایی منطقه ی موسوم به Ann Arbor یا همان میشیگان است. شهری که دانشگاهش زادگاه شکل گیری سازمانی تحت عنوان DHARMA بوده است.

عرض جغرافیایی 4.815 و طول جغرافیایی 162.342 را اگر در مکانهای GPS داری چون Google Earth ، Google Maps و غیره وارد کنید به شما نقطه ای را در اقیانوس آرام نشان خواهد داد.







>> خب دوستان عزیز این آخرین پست بنده در این تاپیک حداقل برای چندین ماه بعدیه و احتمالاً از 21 شهریور برگردم به اردبیل و دانشگاه رو از نو شروع کنیم و اینترنت نخواهم داشت تا بررسی رو ادامه بدیم.. جلوتر ازین هم بخام برم ممکنه نتونم سرموعد جمعش کنم چون مطالب بسیار زیاده..امیدوارم تااینجای کار قدم مثبتی در درک هرچه بهتر سریال برای شما عزیزان برداشته باشم..اگر عمری بود تابستون سال بعد کاررو ادامه میدیم..!!:Smiley17:

barni
10-02-2015, 01:40 AM
باسلام خدمت دوستان
من دیدن این سریال رو تازه شروع کردم. و بسیار لذت بردم. مسئله ای که ذهنم رو درگیر کرده این هست که در اپیزود1-2 فصل6 وقتی تو هواپیما سعید به عکس نادیا نگاه میکنه پاسپورت ایرانی تو دستش هست!!! حالا این سوال پیش میاد که آیا مثل خیلی از فیلمها و سریالهای دیگه سازندگان سریال قصد خراب کردن شخصیت ایرانیها(تروریست جلوه دادن آنها)را دارند؟چون شخصیت سعید قاتل و شکنجه گر هست که در اینصورت سوال دیگری مطرح میشه که چرا از اول سریال اون یه شخصیت عراقی هست.
نمیدونم کسی متوجه این مسئله شده یا نه؟ ولی جای نقد وبررسی دارد.ممنون میشم که در اینباره صحبت کنید
با تشکر از مطالب مفیدی که در اختیار ما قرار میدین:Smiley17:

anzalichi
07-02-2016, 05:00 PM
هدف از بالا آوردن تاپیک یک عذر خواهی از تمام دوست داران سریال و علاقمندان به دنیای LOST بود بابت اینکه تابستون شده و من هیچ فعالیتی دراین تاپیک یا بخش های دیگه ی انجمن ندارم..... واقعیتش اینه که سرم شلوغه و دیربه دیر میام سراغ مرورگر :d چه برسه سایت و خلاصه اینکه خیلی دوست داشتم تاپیک به یک سرانجامی برسه و خودم دوست داشتم تموم کننده ش باشم ولی خب اصرار الکی فایده ای نداره و قول بدم ادامه ش میدم بزنم زیرش خوب نیست..امیدوارم تا همین جای تاپیک رو از من قبول کنید چون دیگه قرار نیست ادامه پیدا کنه..نکات ریز و درشت یک انبوه هستن برای نوشتن درمورد این اثر فوق العاده ولی خب چاره چیه.. بگذارید و بگذرید.:Smiley17:

filmbazz
07-28-2019, 10:54 PM
سلام دوست عزیز خوبی .من هم دارم یه کتاب جامع درباره این سریال تهیه میکنم میتونی کمکم کنی؟

behzad_daniel
07-29-2019, 11:38 AM
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید

با وجود تماشای بیش از 100 سریال همچنان لاست بهترین و قویترین و عجیبترین سریالیه که تا بحال دیدم..
تاپیک رو دیدم تمام خاطرات زنده شد..

هنوز هم جان لاک تاثیرگزارترین کاراکتر سریالیه که دیدم..هنوز هم به جرات میگم هیچ سریالی با محتوای مشابه لاست ندیدم
و امکان نداره سریالی بیاد بشه تمام کاراکترهاشو دوست داشت..فقط لاست

خجالت ممد خجالت..معلوم هست کجایی؟

anzalichi
08-01-2019, 12:58 AM
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید

با وجود تماشای بیش از 100 سریال همچنان لاست بهترین و قویترین و عجیبترین سریالیه که تا بحال دیدم..
تاپیک رو دیدم تمام خاطرات زنده شد..

هنوز هم جان لاک تاثیرگزارترین کاراکتر سریالیه که دیدم..هنوز هم به جرات میگم هیچ سریالی با محتوای مشابه لاست ندیدم
و امکان نداره سریالی بیاد بشه تمام کاراکترهاشو دوست داشت..فقط لاست

خجالت ممد خجالت..معلوم هست کجایی؟
مخلصم بهزاد جون. حالت چطوره

راستش خودت میدونی که من چقدر به لاست ارادت دارم و چقدر دوس داشتم این پروژه سرانجام برسه ولی شرایط زندگی رو که میبینی. همه دغدغه های مهمتر از سریال و انجمن و .... پیدا کردیم. این تاپیک کار خیلی زیاده میطلبه. اون دوران که تایمش بود سعی کردم ابعاد پنهانش رو مرور کنم و تمام هدفم ازین کار این بود که به اپیزود آخر لاست برسم و نشون بدم که سریال از کجا به کجا رسید و چقدر پایان بندی سریال بی نظیر بود تا اون تابو که اکثرن میگفتن چرت تموم شد و سریال افت پیدا کرد شکسته بشه. میخواستم نظریات مختلف رو بررسی کنم. مکاتب فکری مختلفی که هرکدوم نماینده داشتن رو توضیح بدم. راجب اندیشه های مطرح شده صحبت کنم ولی متاسفانه فعلن مجالی براش نیست. حدود 4 سال پیش بهم گفتی در میان تمام سریال هایی که دیدی lostچیز دیگریه. خوشحالم که بعد این سال ها و مطمئنا اضافه شدن به تعداد آثاری که دیدی همچنان رو حرفت هستی. یقینا همینطوره. داستان لاست فقط توسط سازندگانش کلید خورد. کانسپتش انقدر قوی بود که خودش خودش رو تکمیل میکرد.

هنوز هم بهترین دیالوگی که تو سریال ها شنیدم زمانی بود که جک به کیت با بغض گفت

I have to go back, Kate. I have to

چقدر دلم برای سریال تنگ شده. :Smiley17:

کسی اگر تمایل به تکمیل پروژه داره و به سریال واقفه بهم پیام بده راهنماییش کنم که چطور پیش ببره تاپیک رو. منم شاید کمکش کردم.

ft10
08-01-2019, 06:42 PM
یادش بخیر
دو بار کامل دیدمش
ی بار سال 87 بود که استارت زدم بعد کع تم.م شد سال 92 ی بار دیگه از اول دیدم
هنوزن عاشقشم:Smiley17:

zexer
12-19-2019, 02:17 AM
سلام دوستان. من این سریالو تا اواسط فصل 3 دیدم(حدودا قسمت 18)(قبل از این 10 تا سریال دیدم) ولی الان که دقت میکنم میبینم زیاد جذبش نشدم و علاقه خاصی به کاراکترا ندارم. لطفا بدون تعصب و اسپویل راهنمایی کنین که ادامه بدم بهتر میشه؟ پایانش چطوره؟

amin_orang
12-19-2019, 09:52 AM
سلام دوستان. من این سریالو تا اواسط فصل 3 دیدم(حدودا قسمت 18)(قبل از این 10 تا سریال دیدم) ولی الان که دقت میکنم میبینم زیاد جذبش نشدم و علاقه خاصی به کاراکترا ندارم. لطفا بدون تعصب و اسپویل راهنمایی کنین که ادامه بدم بهتر میشه؟ پایانش چطوره؟

اگه میخوای پایانشو بدونی باید بگم خوب تموم نمیشه یه چیزی در حد پایان دکستر