Irag
08-30-2015, 10:28 PM
http://picoup.ir/images/76462402521494215248.jpg
تاکشی کیتانو، اين كارگردان / فيلمنامهنويس / بازيگر / كمدين / نقاش / چهرهي تلويزيوني! در ۱۸ ژانویه سال ۱۹۴۷ در اومشیمای توکیو متولد شد، او کوچکترین بچه محسوب میشد پدر کیتانو کیکوجیرو یک نقاش بود و در ژاپن پس از جنگ خانواده او خیلی خوش شانس بودند که او حقوق بگیر بود و کیکوجیرو هرکاری را که میتوانست قبول میکرد تا بتواند خانواده خود را اداره و حمایت کند، در ظاهر پدر کمک کننده خانواده خود بود ولی در باطن یک الکلی بود که پول زیادی را صرف نوشیدن الکل می کرد و بعد از مست شدن همسر و فرزندان خود را کتک می زد، تا اینکه عاقبت کیکوجیرو خانواده خود را ترک کرد. بعد از ترک پدر، مادر خود را وقف تعلیم و تربیت فرزندان کرد. او به طرز خستگی ناپذیری کار می کرد و هر پولی به دست می آورد صرف خرید کتاب برای فرزندانش می کرد.
تاکشی در یکی از فقیرترین و بدنام ترین مناطق توکیو بزرگ شد، کیتانو بعدا می گوید آن ها از جعبه های چوبی پرتغال به عنوان میز برای مطالعه و درس خواندن استفاده می کردند و در شب زیر چراغ های خیابان می نشستند تا بتوانند مطالعه کنند. اما دنیا همیشه روی بد را به خانواده آن ها نشان نمی داد، کیتانو می گوید خانواده آن ها تنها خانواده ای بودند که در اون اطراف تلویزیون داشتند او میگوید :
"من محله ای که در آن زندگی می کردیم را مثل بک خانواده بزرگ به یاد می آورم. مردمی که هنوز در نزدیک مزرعه ها سبزی می کارند و آن ها را در رودخانه می شویند، پسرانی که دنبال پروانه ها و سنجاقک ها می کنند و مادران آن ها در حمام های عمومی با هم صحبت می کنند و پدرانشان در یک گوشه در حال نوشیدن نوشیدنی هستند."
در مدرسه او به تیم بیسبال ملحق می شود ولی به خاطر قدش هیچوقت به او پست مهمی نمی دهند. در ۱۲ سالگی به یک باشگاه محلی بیسبال می پیوندد ولی هر دو تیم را یکی دو سال بعد ترک می کند چون رو به بوکس می آورد و آن هم چندان دوامی ندارد. کیتانو در دروس هنری و ریاضیات بسیار ماهر بود و به همین دلیل میخواست مهندس شود و ماشین بسازد. رویای او کار برای کمپانی بزرگی نظیر هوندا بود. در سال ۱۹۶۵ او در امتحانات ووردی دانشگاه میجی شرکت کرد تا بتواند مهندسی بخواند ولی هنوز زیاد نگذشته بود که حواسش به چیزهای دیگر پرت شد و اهداف و رویاهای گذشته اش را فراموش کرد.
کیتانو در عوض اینکه به تعلیمات آکادمیک خود ادامه دهد در Shinjuku می چرخید، محلی که در آن نقاشان، شاعران، هنرمندان و انواع دیگر افراد مربوط به این قشرها جمع می شدند تا به این امید که کسی شوند. او حتی اسم Futen را روی خود گذاشت که معنی لغوی آن "مردم دیوانه" است، او به موزیک جاز گوش میداد و در مورد نظریه های اگزیستانسیالیسم و هنر و ادبیات بحث می کرد. او به کتابخانه می رفت و کتاب های زیادی را می خواند و دانشگاه را بی خیال شد ولی بعضی های می گویند دلیل این امر رفتار شورش خواهی او بوده است.
بعد از ترک تحصیل کردن او کارهای زیادی انجام داد تا بتواند خرج خود را در بیاورد از گارسونی گرفته تا فروشندگی، کار در سوپرمارکت، رانندگی تاکسی و حتی سعی کرد با درخواست دادن کار در کارخانه هوندا به رویای بچگی خود تحقق بخشد، کاری که البته به دست نیاورد. در سال ۱۹۷۲ کیتانو به Asakusa نقل مکان کرد، محلی که پر از سینما، تئاتر، تئاترهای کمدی و دیگر انواع تئاترها بود. دلیل این نقل مکان کردن این بود که میخواست کمدین باشد، مرکز توجه همه باشد و تا اینکه یکی از تهیه کنندگان بزرگترین شبکه تلویزیونی در ژاپن یعنی NHK اجرای آن ها را دید و خواست آن ها در تلویزیون برنامه ای داشته باشند.
کیتانو بعد حس کرد باید رشد کند و در اواخر دهه ۷۰ بود که شروع به اجراهای تک نفره کرد و استایل جدیدی برای خود برگزید. توصیه Nagisa Oshima که یکی از دوستان او محسوب می شد او از کمدی دوری کرد و رو به اجرای نقش های گنگستری آورد و حتی نقش یک قاتل سریالی را در یک سریال تلویزیونی قبول کرد که موفقیت زیادی به همراه آورد. در اوایل دهه ۸۰ بود که تیم The Two Beats از هم پاشیده شد و آن ها جدا شدند.
در سال ۱۹۸۰ کیتانو سعی کرد بجای تلویزیون در سینما و فیلم ها هم ظاهر شود ولی مشکل این بود که تنها در نقش های کمدی پذیرفته می شد مثلا در فیلم Danpu wataridori نقش پلیسی داشت که هیچکاری جز جوک گفتن نمی کرد یا در فیلم Sukkari sono ki de نقش یک فرد بینوا را داشت که می خواست تهیه کننده فیلم باشد. تا اینکه Oshima Nagisa کارگردان مشهور ژاپنی که با او آشناییت داشت در فیلم Merry Christmas, Mr. Lawrence به او بازی داد، نقشی که کاملا جنبه جدی نه کمدی. کیتانو نقش یک قاتل سریالی واقعی را در برنامه تلویزیونی Okubo Kiyoshi no Hanzai پذیرفت. کیتانو برای این نقش عالی بود. او به خوبی از عهده نقش قاتلی بر آمد که دخترها را انتخاب می کرد، تظاهر می کرد که هنرمند است و سپس به آن ها تجاوز و سپس آن ها را خفه می کرد. نقش دیگری که به کیتانو پیشنهاد شد در یک درام تلویزیونی بود که او باز هم پذیرفت چون فقط به او کمدی پیشنهاد میشد دوباره این نقش جدی و البته این دفعه غیرخشن را پذیرفت و دوباره نشان داد چقدر توانا است. قبل از شروع کارگردانی در ۱۹۸۹ با فیلم پلیس خشن Violent Cop او در سه فیلم دیگر بازی کرد و نقش های جزئی داشت.
» منبع: سایت سینمایی سکانس برتر + (http://myshots.ir/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84/)
http://picoup.ir/images/29723081328612694646.jpg
Sonatine 1993 : فيلمي كه در آن هنجارشكني و تيپشكني ژانر به خوبي مشخص است. در واقع كسي فكر نميكرد كيتانو بعد از فيلمهايي كه ساخته بود و مخصوصن تيپ شخصيتهاي بد گنگستري كه ارائه داده بود چنين با ژانر بازي كند. شخصيتهاي بزرگ و بالغي كه در وراي شخصيت محكم و گنگستري خود به دنياي آرام كنار ساحل پناه ميبرند و چند روزي را در پشت نقاب كودكي و بازي پنهان ميشوند. انگار همونها نبودند كه مردكي را به خاطر ندادن پول از جرثقيل آويزان كردند. تك تك سكانسهاي فيلم پر شده است از شوخيهاي كيتانو كه خودش را با اين فيلم به خوبي در سينماي جهان مطرح كرد كه در خيلي از پوسترهاي فيلم عكسي از تارانتينو ديده ميشود! تهيهكننده از كار كيتانو اصلن راضي نبود و حتي به او اعلام نكرد كه فيلمش در فستيوال فيلم ايتاليا جايزهاي برنده شده و زماني كه كيتانو با فيلمش به جشنوارهي فيلم كن فرانسه رفت و گزارشگر از او پرسيده در رابطه با جايزه چه احساسي دارد، كيتانو جواب داد: كدام جايزه؟!!
http://picoup.ir/images/33794744436692880197.jpg
Kids Return 1996 : كيتانو سوار بر موتورسيكلت تصادف سختي كرد و در بيمارستان بستري شد. بسياري تصور ميكردند كه اين كارگردان / فيلمنامهنويس / بازيگر / كمدين / نقاش / چهرهي تلويزيوني ... ديگر امكان دوبارهي كار را نخواهد داشت. اما او، خيلي زود، پيروزمندانه به صحنه بازگشت: بچهها ...، ششمين فيلم كيتانو و يكي از موفقترين فيلمهايش در ژاپن، با استقبال زيادي روبهرو ميشود. فيلم با اينكه در زمان حال ميگذرد، اما اين احساس را منتقل ميكند كه نوعي بازگويي خاطرات است و اصلن به دورهي جواني خود كيتانو ميپردازد. اين جوانان در ضمن تفاوتي عمده با ديگر قهرمانان فيلمهاي كيتانو دارند: آنان نميخواهند خوب بميرند، بلكه ميخواهند زنده بمانند!
http://picoup.ir/images/93562781499745764231.jpg
Hana-bi 1997 : به نظر ميرسد كيتانو تمام استعدادهاي هنري و تجربيات كارگرداني فيلمهاي قبلياش را به كار گرفته تا اين پيچيدهترين و تاملبرانگيزترين درام پليسي خود را به بهترين شكل ممكن تصوير كند. اما ساختار روايي فيلم به گونهاي است كه مدام به زمانهاي مختلف قطع ميشود و تماشاگر را تا حدودي گيج و ناراضي ميكند. با اين همه وقتي فيلم به پايان ميرسد، و جذابيت داستان و مهارت كارگردان در پرداخت آن مسلم ميشود، حس ديگري را در تماشاگر به وجود ميآورد.
http://picoup.ir/images/99483071715026408049.jpg
Kikujiro 1999 : اساس كيكوجيرو بر غافلگيري است. در اينجا هم كيتانو همانند ساختهي تحسينشدهي پيشينش، هانا-بي (1997) به سراغ زندگي "ياكوزا"ها رفته و سعي ميكند به نوعي روابط حاكم بر اين گروه را كاوش كند. در اينجا البته تماشاگر با يك فيلم جادهاي طرف هست كه بيش از هر چيز از وسترن وام ميگيرد و همين روحيه، شكل و شمايلي سوررئال به اثر ميدهد. فيلم در مسير كاري خود كيتانو هم يك چرخش بهشمار ميآيد. در واقع اگر فيلم به لحاظ مضموني در راستاي آثار قبلي اوست، در اجرا از قواعد آن آثار تبعيت نميكند. خشونت و جنسيت دو مايهي اصلي آثار قبلي، در اينجا يا همانند خشونت به كلي رنگ باختهاند و يا مثل جنسيت كمرنگتر از قبل شدهاند.
http://picoup.ir/images/43175365799386060468.jpg
Dolls 2002 : خوش تصوير است و اين خوش تصويري از جنسي متفاوت با ديگر آثار كيتانو است. قابها، رنگآميزي طبيعت، حركات طراحي شده و علاقهي قديمي كيتانو به نقاشي منجر به خلق تعداد زيادي تابلوي جاندار ميشود، در حالي كه زيباييهاي كارهاي پيشين كيتانو از غيرعادي و نامتوازن بودن ميآمد. فيلم چند وارياسيون از ايثارگري عاشقانه است كه مستلزم جنون، انتظار و بالاخره بر روال كيتانو قطع عضو، و منبعش داستانهايي از ادبيات نمايشي عروسكي "چيكاماتسو" است. با اينكه دوستداران فيلمهاي خشن معمول كارگردان از فيلم ناراضي بودند، واقعيت اينجاست كه اغراق كيتانو در آكندن صحنهها از حسرتها و دلتنگيهاي عاشقانه، كار را به همان هجوي ميكشاند كه او در خشنترين صحنههايش با دقت حفظ ميكند.
اسم فيلم همان اول كار، معنا ميشود: يك نمايش سنتي "بونراكو" كه در آن عروسكگردانهاي سياهپوش چسبيده به عروسكها ديده ميشوند. قدم زدن دور و دراز دو عاشق ديوانه كه طي آن از دو جوان امروزي به دو عروسك زنده با لباسهاي سنتي استحاله پيدا ميكنند. نكتهي حاشيهاي اما مهم، پايان همكاري كيتانو با آهنگسازش، "هيسايشي" در اين فيلم بود (به دليل اختلاف نظر). موسيقي عروسكها فوقالعاده زيباست.
http://picoup.ir/images/80801959801552811741.jpg
The Blind Swordsman: Zatoichi 2003 : چند سال پس از بازي در فيلم سامورايي سنتشكن با عنوان تابو - Gohatto 1999 - كيتانو در مقام كارگردان، بار ديگر به كسوت تاريخي شمشيرزن درآمد. زاتويچي ريشه در سنت موفقترين سري فيلمهاي حادثهاي تاريخ سينماي ژاپن دارد. نخستين بار در فيلمي در سال 1962، نابينايي پا به عرصه گذاشت به ظاهر بيآزار و بيدست و پا كه در موقع لزوم ميتوانست انواع و اقسام اشرار و اراذل و جنگجويان ار از دم تيغ بگذراند. شمشيرزن كور از گودزيلا موفقتر شد و بيست و پنج دنباله ظرف يازده سال براي فيلم اصلي ساخته شد.
ايچي مخلوق كيتانو برخلاف قهرمان كاتسو، غريب و بازيگوش است و از موضع بالا "نگاه" ميكند! و به جاي شمشير بينقش و نگار و سادهاي كه ايچي اوليه و دونرتبه از نيام بيرون ميكشد، شمشير خوشآب و رنگي دارد و موهايش را هم مثل ژاپنيها امروزي رنگ كرده است. فيلم نميخواهد چيزي بيش از طراحي صحنههاي زد و خورد و خونريزي و كمدي مبارزه باشد و هر دوي اينها هم هست. با اين همه، زاتويچي مشخصات آشناي كيتانو – به ويژه آزادي عملش براي بازي با تيپها و قراردادها – را نشان ميدهد و "درگير" ژانر به نظر ميرسد و همچنين او يك غافلگيري "ژانري" بزرگ را براي پايانبندي حفظ ميكند ...
» منبع: راهنمای فیلم روزنه، جلد سوم، بخش دوم
تاکشی کیتانو، اين كارگردان / فيلمنامهنويس / بازيگر / كمدين / نقاش / چهرهي تلويزيوني! در ۱۸ ژانویه سال ۱۹۴۷ در اومشیمای توکیو متولد شد، او کوچکترین بچه محسوب میشد پدر کیتانو کیکوجیرو یک نقاش بود و در ژاپن پس از جنگ خانواده او خیلی خوش شانس بودند که او حقوق بگیر بود و کیکوجیرو هرکاری را که میتوانست قبول میکرد تا بتواند خانواده خود را اداره و حمایت کند، در ظاهر پدر کمک کننده خانواده خود بود ولی در باطن یک الکلی بود که پول زیادی را صرف نوشیدن الکل می کرد و بعد از مست شدن همسر و فرزندان خود را کتک می زد، تا اینکه عاقبت کیکوجیرو خانواده خود را ترک کرد. بعد از ترک پدر، مادر خود را وقف تعلیم و تربیت فرزندان کرد. او به طرز خستگی ناپذیری کار می کرد و هر پولی به دست می آورد صرف خرید کتاب برای فرزندانش می کرد.
تاکشی در یکی از فقیرترین و بدنام ترین مناطق توکیو بزرگ شد، کیتانو بعدا می گوید آن ها از جعبه های چوبی پرتغال به عنوان میز برای مطالعه و درس خواندن استفاده می کردند و در شب زیر چراغ های خیابان می نشستند تا بتوانند مطالعه کنند. اما دنیا همیشه روی بد را به خانواده آن ها نشان نمی داد، کیتانو می گوید خانواده آن ها تنها خانواده ای بودند که در اون اطراف تلویزیون داشتند او میگوید :
"من محله ای که در آن زندگی می کردیم را مثل بک خانواده بزرگ به یاد می آورم. مردمی که هنوز در نزدیک مزرعه ها سبزی می کارند و آن ها را در رودخانه می شویند، پسرانی که دنبال پروانه ها و سنجاقک ها می کنند و مادران آن ها در حمام های عمومی با هم صحبت می کنند و پدرانشان در یک گوشه در حال نوشیدن نوشیدنی هستند."
در مدرسه او به تیم بیسبال ملحق می شود ولی به خاطر قدش هیچوقت به او پست مهمی نمی دهند. در ۱۲ سالگی به یک باشگاه محلی بیسبال می پیوندد ولی هر دو تیم را یکی دو سال بعد ترک می کند چون رو به بوکس می آورد و آن هم چندان دوامی ندارد. کیتانو در دروس هنری و ریاضیات بسیار ماهر بود و به همین دلیل میخواست مهندس شود و ماشین بسازد. رویای او کار برای کمپانی بزرگی نظیر هوندا بود. در سال ۱۹۶۵ او در امتحانات ووردی دانشگاه میجی شرکت کرد تا بتواند مهندسی بخواند ولی هنوز زیاد نگذشته بود که حواسش به چیزهای دیگر پرت شد و اهداف و رویاهای گذشته اش را فراموش کرد.
کیتانو در عوض اینکه به تعلیمات آکادمیک خود ادامه دهد در Shinjuku می چرخید، محلی که در آن نقاشان، شاعران، هنرمندان و انواع دیگر افراد مربوط به این قشرها جمع می شدند تا به این امید که کسی شوند. او حتی اسم Futen را روی خود گذاشت که معنی لغوی آن "مردم دیوانه" است، او به موزیک جاز گوش میداد و در مورد نظریه های اگزیستانسیالیسم و هنر و ادبیات بحث می کرد. او به کتابخانه می رفت و کتاب های زیادی را می خواند و دانشگاه را بی خیال شد ولی بعضی های می گویند دلیل این امر رفتار شورش خواهی او بوده است.
بعد از ترک تحصیل کردن او کارهای زیادی انجام داد تا بتواند خرج خود را در بیاورد از گارسونی گرفته تا فروشندگی، کار در سوپرمارکت، رانندگی تاکسی و حتی سعی کرد با درخواست دادن کار در کارخانه هوندا به رویای بچگی خود تحقق بخشد، کاری که البته به دست نیاورد. در سال ۱۹۷۲ کیتانو به Asakusa نقل مکان کرد، محلی که پر از سینما، تئاتر، تئاترهای کمدی و دیگر انواع تئاترها بود. دلیل این نقل مکان کردن این بود که میخواست کمدین باشد، مرکز توجه همه باشد و تا اینکه یکی از تهیه کنندگان بزرگترین شبکه تلویزیونی در ژاپن یعنی NHK اجرای آن ها را دید و خواست آن ها در تلویزیون برنامه ای داشته باشند.
کیتانو بعد حس کرد باید رشد کند و در اواخر دهه ۷۰ بود که شروع به اجراهای تک نفره کرد و استایل جدیدی برای خود برگزید. توصیه Nagisa Oshima که یکی از دوستان او محسوب می شد او از کمدی دوری کرد و رو به اجرای نقش های گنگستری آورد و حتی نقش یک قاتل سریالی را در یک سریال تلویزیونی قبول کرد که موفقیت زیادی به همراه آورد. در اوایل دهه ۸۰ بود که تیم The Two Beats از هم پاشیده شد و آن ها جدا شدند.
در سال ۱۹۸۰ کیتانو سعی کرد بجای تلویزیون در سینما و فیلم ها هم ظاهر شود ولی مشکل این بود که تنها در نقش های کمدی پذیرفته می شد مثلا در فیلم Danpu wataridori نقش پلیسی داشت که هیچکاری جز جوک گفتن نمی کرد یا در فیلم Sukkari sono ki de نقش یک فرد بینوا را داشت که می خواست تهیه کننده فیلم باشد. تا اینکه Oshima Nagisa کارگردان مشهور ژاپنی که با او آشناییت داشت در فیلم Merry Christmas, Mr. Lawrence به او بازی داد، نقشی که کاملا جنبه جدی نه کمدی. کیتانو نقش یک قاتل سریالی واقعی را در برنامه تلویزیونی Okubo Kiyoshi no Hanzai پذیرفت. کیتانو برای این نقش عالی بود. او به خوبی از عهده نقش قاتلی بر آمد که دخترها را انتخاب می کرد، تظاهر می کرد که هنرمند است و سپس به آن ها تجاوز و سپس آن ها را خفه می کرد. نقش دیگری که به کیتانو پیشنهاد شد در یک درام تلویزیونی بود که او باز هم پذیرفت چون فقط به او کمدی پیشنهاد میشد دوباره این نقش جدی و البته این دفعه غیرخشن را پذیرفت و دوباره نشان داد چقدر توانا است. قبل از شروع کارگردانی در ۱۹۸۹ با فیلم پلیس خشن Violent Cop او در سه فیلم دیگر بازی کرد و نقش های جزئی داشت.
» منبع: سایت سینمایی سکانس برتر + (http://myshots.ir/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%DB%8C-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%DA%A9%D8%B4%DB%8C-%DA%A9%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D9%86%D9%88-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84/)
http://picoup.ir/images/29723081328612694646.jpg
Sonatine 1993 : فيلمي كه در آن هنجارشكني و تيپشكني ژانر به خوبي مشخص است. در واقع كسي فكر نميكرد كيتانو بعد از فيلمهايي كه ساخته بود و مخصوصن تيپ شخصيتهاي بد گنگستري كه ارائه داده بود چنين با ژانر بازي كند. شخصيتهاي بزرگ و بالغي كه در وراي شخصيت محكم و گنگستري خود به دنياي آرام كنار ساحل پناه ميبرند و چند روزي را در پشت نقاب كودكي و بازي پنهان ميشوند. انگار همونها نبودند كه مردكي را به خاطر ندادن پول از جرثقيل آويزان كردند. تك تك سكانسهاي فيلم پر شده است از شوخيهاي كيتانو كه خودش را با اين فيلم به خوبي در سينماي جهان مطرح كرد كه در خيلي از پوسترهاي فيلم عكسي از تارانتينو ديده ميشود! تهيهكننده از كار كيتانو اصلن راضي نبود و حتي به او اعلام نكرد كه فيلمش در فستيوال فيلم ايتاليا جايزهاي برنده شده و زماني كه كيتانو با فيلمش به جشنوارهي فيلم كن فرانسه رفت و گزارشگر از او پرسيده در رابطه با جايزه چه احساسي دارد، كيتانو جواب داد: كدام جايزه؟!!
http://picoup.ir/images/33794744436692880197.jpg
Kids Return 1996 : كيتانو سوار بر موتورسيكلت تصادف سختي كرد و در بيمارستان بستري شد. بسياري تصور ميكردند كه اين كارگردان / فيلمنامهنويس / بازيگر / كمدين / نقاش / چهرهي تلويزيوني ... ديگر امكان دوبارهي كار را نخواهد داشت. اما او، خيلي زود، پيروزمندانه به صحنه بازگشت: بچهها ...، ششمين فيلم كيتانو و يكي از موفقترين فيلمهايش در ژاپن، با استقبال زيادي روبهرو ميشود. فيلم با اينكه در زمان حال ميگذرد، اما اين احساس را منتقل ميكند كه نوعي بازگويي خاطرات است و اصلن به دورهي جواني خود كيتانو ميپردازد. اين جوانان در ضمن تفاوتي عمده با ديگر قهرمانان فيلمهاي كيتانو دارند: آنان نميخواهند خوب بميرند، بلكه ميخواهند زنده بمانند!
http://picoup.ir/images/93562781499745764231.jpg
Hana-bi 1997 : به نظر ميرسد كيتانو تمام استعدادهاي هنري و تجربيات كارگرداني فيلمهاي قبلياش را به كار گرفته تا اين پيچيدهترين و تاملبرانگيزترين درام پليسي خود را به بهترين شكل ممكن تصوير كند. اما ساختار روايي فيلم به گونهاي است كه مدام به زمانهاي مختلف قطع ميشود و تماشاگر را تا حدودي گيج و ناراضي ميكند. با اين همه وقتي فيلم به پايان ميرسد، و جذابيت داستان و مهارت كارگردان در پرداخت آن مسلم ميشود، حس ديگري را در تماشاگر به وجود ميآورد.
http://picoup.ir/images/99483071715026408049.jpg
Kikujiro 1999 : اساس كيكوجيرو بر غافلگيري است. در اينجا هم كيتانو همانند ساختهي تحسينشدهي پيشينش، هانا-بي (1997) به سراغ زندگي "ياكوزا"ها رفته و سعي ميكند به نوعي روابط حاكم بر اين گروه را كاوش كند. در اينجا البته تماشاگر با يك فيلم جادهاي طرف هست كه بيش از هر چيز از وسترن وام ميگيرد و همين روحيه، شكل و شمايلي سوررئال به اثر ميدهد. فيلم در مسير كاري خود كيتانو هم يك چرخش بهشمار ميآيد. در واقع اگر فيلم به لحاظ مضموني در راستاي آثار قبلي اوست، در اجرا از قواعد آن آثار تبعيت نميكند. خشونت و جنسيت دو مايهي اصلي آثار قبلي، در اينجا يا همانند خشونت به كلي رنگ باختهاند و يا مثل جنسيت كمرنگتر از قبل شدهاند.
http://picoup.ir/images/43175365799386060468.jpg
Dolls 2002 : خوش تصوير است و اين خوش تصويري از جنسي متفاوت با ديگر آثار كيتانو است. قابها، رنگآميزي طبيعت، حركات طراحي شده و علاقهي قديمي كيتانو به نقاشي منجر به خلق تعداد زيادي تابلوي جاندار ميشود، در حالي كه زيباييهاي كارهاي پيشين كيتانو از غيرعادي و نامتوازن بودن ميآمد. فيلم چند وارياسيون از ايثارگري عاشقانه است كه مستلزم جنون، انتظار و بالاخره بر روال كيتانو قطع عضو، و منبعش داستانهايي از ادبيات نمايشي عروسكي "چيكاماتسو" است. با اينكه دوستداران فيلمهاي خشن معمول كارگردان از فيلم ناراضي بودند، واقعيت اينجاست كه اغراق كيتانو در آكندن صحنهها از حسرتها و دلتنگيهاي عاشقانه، كار را به همان هجوي ميكشاند كه او در خشنترين صحنههايش با دقت حفظ ميكند.
اسم فيلم همان اول كار، معنا ميشود: يك نمايش سنتي "بونراكو" كه در آن عروسكگردانهاي سياهپوش چسبيده به عروسكها ديده ميشوند. قدم زدن دور و دراز دو عاشق ديوانه كه طي آن از دو جوان امروزي به دو عروسك زنده با لباسهاي سنتي استحاله پيدا ميكنند. نكتهي حاشيهاي اما مهم، پايان همكاري كيتانو با آهنگسازش، "هيسايشي" در اين فيلم بود (به دليل اختلاف نظر). موسيقي عروسكها فوقالعاده زيباست.
http://picoup.ir/images/80801959801552811741.jpg
The Blind Swordsman: Zatoichi 2003 : چند سال پس از بازي در فيلم سامورايي سنتشكن با عنوان تابو - Gohatto 1999 - كيتانو در مقام كارگردان، بار ديگر به كسوت تاريخي شمشيرزن درآمد. زاتويچي ريشه در سنت موفقترين سري فيلمهاي حادثهاي تاريخ سينماي ژاپن دارد. نخستين بار در فيلمي در سال 1962، نابينايي پا به عرصه گذاشت به ظاهر بيآزار و بيدست و پا كه در موقع لزوم ميتوانست انواع و اقسام اشرار و اراذل و جنگجويان ار از دم تيغ بگذراند. شمشيرزن كور از گودزيلا موفقتر شد و بيست و پنج دنباله ظرف يازده سال براي فيلم اصلي ساخته شد.
ايچي مخلوق كيتانو برخلاف قهرمان كاتسو، غريب و بازيگوش است و از موضع بالا "نگاه" ميكند! و به جاي شمشير بينقش و نگار و سادهاي كه ايچي اوليه و دونرتبه از نيام بيرون ميكشد، شمشير خوشآب و رنگي دارد و موهايش را هم مثل ژاپنيها امروزي رنگ كرده است. فيلم نميخواهد چيزي بيش از طراحي صحنههاي زد و خورد و خونريزي و كمدي مبارزه باشد و هر دوي اينها هم هست. با اين همه، زاتويچي مشخصات آشناي كيتانو – به ويژه آزادي عملش براي بازي با تيپها و قراردادها – را نشان ميدهد و "درگير" ژانر به نظر ميرسد و همچنين او يك غافلگيري "ژانري" بزرگ را براي پايانبندي حفظ ميكند ...
» منبع: راهنمای فیلم روزنه، جلد سوم، بخش دوم