Irag
12-15-2015, 07:45 PM
http://picoup.ir/images/88489938189400413490.jpg
متولد سال 1947 در ناحيه مي ايالت گواندوك در چين است. يك سال پس از تولد به همراه خانواده به تايوان مهاجرت كردند. تحصيلاتش را در تايوان به پايان رساند و سرانجام از آكادمي ملي هنرهاي تايوان فارغالتحصيل شد. هو شهرتش را در جهان مديون انتخاب مضامين مربوط به تاريخ تايوان و پرداخت دقيق و صريح تحولات كشور و مردم در آثارش است. هو اين كار را نه با توصيف و گزارش تاريخي يا جغرافيايي، بلكه با نمايش اثرات مهيب تحولات بر تكتك آدمها انجام ميدهد. هو برعكس ديگر كارگردانهاي موج نو به جاي تحصيل در خارج، كار در گروههاي حرفهاي قديمي و كارآموزي در استوديوها را انتخاب كرد. در سال 1973 او ابتدا فيلمنامهنويس و دستيار تهيهكننده و سپس دستيار برخي از كارگردانهاي بزرگ شد. سه فيلم نخست او را فيلمهاي مهمي نميدانند، ولي با فيلم چهارمش عروسك بزرگ پسرش از محدوده فيلمهاي بازاري فراتر رفت و شروع يه يافتن شيوه شخصي خود كرد. در فيلمهاي بعدي پسران فنگكويي، مرد ساندويچي، تابستان پيش پدربزرگ، زماني براي زيستن، زماني براي مردن، شروع به ارائهي سبكي متفاوت كرد كه بسيار متمايز از سبك پرسرعت و پر از قطعهاي تند معمول در سينماي بازاري آن روزها بود.
نيم قرن سركوب حكومت ژاپن، ساليان دراز حكومت نظامي و ديكتاتوري كومين تانگ و تغييرات تايوان از يك جامعه سنتي روستايي به قدرت صنعتي شهري بر هوشيائو-شيين تاثير عميقي گذاشت و اين تاثير در همه آثار او ديده ميشود. هو، قصهگويي گزيدهگوست و غيرمستقيم روايت ميكند. او از طريق روايت پرحوصله وقايع كوچك جنبههاي دراماتيك اثر را كاهش ميدهد ولي در عين حال به روايت وقايع مهم كشورش ميپردازد. علاقهمند به برداشتهاي بلند و كمترين سرعت حكرت دوربين است. در غبار در باد و شهر اندوه با استفاده از نماهاي بسيار باز و برداشتهاي بلند و قاببنديهاي ايستا و فقدان كامل نما/نماي عكس تكنيك مناسب با رويكرد درامزداي خود را به دست آورده و به كار برده است. او هم مثل ميزوگوچي و ژاك تاتي كنش شخصيت را وابسته به ميدان ديد گسترده مخاطب ميكند. چشم بيننده دائم در قاب ايستا به دنبال تصوير ميگردد و به عمق تصوير هدايت ميشود. در عين حال هو نيز به شيوه ازو با نماهايي از چشماندازها، اشياء، اتاق، تالارهاي متروك و سالنهاي غذاخوري خالي و فصلها بخشهاي فيلم خود را نقطهگذاري ميكند. چشمانداز فيلمهايش عموما روستايي و گاه متروكه است. سبك سينمايي هو شيائو-شيين را با شعر كلاسيك چيني و نقاشيهاي سنتي و ... روايي بوديسم مقايسه ميكنند. سوال اصلي كه مضمون غالب فيلمهاي هوشيائو-شيين را تشكيل ميدهد اين است: يك تايواني مدرن بودن به چه معناست؟
» منبع : دو ماهنامه سینما و ادبیات، شماره 49، سال دوازدهم
http://picoup.ir/images/30904315589596330788.jpg
» A Summer at Grandpa’s 1984 : فيلم از ديدگاه يك كودك به تأمل در دنياي بزرگسالان ميپردازد بدون آنكه به ورطهي احساساتگرايي و بيمزگي بغلتد. شيائو-شين به خوبي ضرباهنگ زندگي در شهري كوچك را تصوير ميكند و مايههاي مشتركي با ناگيسا اوشيما و ياسوجيرو اوزو نشان ميدهد، گرچه رويكردش محافظه كارانهتر و كمتر عاطفي است ولي قدرت خاص خود را دارد. صحنههاي فيلم او مثل نقاشيهاي بروگل، زمينهاي براي يأس يا بياعتمادي است. فيلمبرداري و حضور هر دو گروه از بازيگران خردسال و بزرگسال از امتياز فيلم به شمار ميآيد.
http://picoup.ir/images/48576412037299210413.jpg
» The Time To Live And The Time To Die 1985 : فيلم با نوعي ناتوراليسم تشديد شده، حاوي خاطراتي از دوران كودكي كارگردان، به خصوص تاثيرهاي پدر او، است. شخصيت پدر بهرغم رويهي پدرسالارانهاش فاقد حضوري مسلط مينمايد و عمدتا به چشم پسر، مرموز و دركنشدني جلوه ميكند. توازن دقيق بين ديدگاههاي كودك و بزرگسالان، به شيائو-شين امكان داده تا در اين اثر، شكل مورد نظر و معمول خود را كامل كند: روند وقايع كه به نظر فاقد طرح داستاني ميرسد، بيشتر از وزن عاطفي فيلم و نه مقتضيات درام منشأ ميگيرند. بر بستر جنگ و مرگهاي پيدرپي، دوري از سرزمين مادري به نحوي تاثيرگذار برجسته ميشود.
http://picoup.ir/images/21020926718085114801.jpg
» A City of Sadness 1989 : در اين سال هو با فيلم بلندپرواز شهر اندوه برنده شير طلاي جشنواره ونيز شد و هو باز هم بيشتر در جهان شناخته شد. اين فيلم در حقيقت همه آن چيزي را كه هو از سينمايش انتظار دارد، در خود دارد؛ تاريخ يك ملت بدون اشاره مستقيم. فيلم داستان يك خانواده بزرگ تايواني را در فاصله سالهاي 1949 – 1945 تعريف ميكند. سالهايي كه در سرنوشت تايوان و تايوانيها نقش اساسي داشتند. جدا شدن از تسلط ژاپنيها و افتادن به دام روياي باطل كومين تانگ كه با استبداد چيان كايشك به مردم مهاجرت كرده از سرزمين اصلي، و ساكنان بومي در مجمعالجزاير، تلقين ميشد. اين شايد عمدهترين سوال در مورد موجوديت تايوان و مردمش باشد. دشمنيها با مردم سرزمين اصلي، سوءتفاهم ميان دولت و ملت تايوان و ابهام در روابط اين مجمعالجزاير با ساير كشورهاي دنيا هدف اصلي هو از اين فيلم و حتي از سينماي ويژهاش هستند. فيلم شهر اندوه، هر چند توقيف نشد ولي موضوع جدل ميان مقامات دولتي با هم و با هو شد. اين فيلم علاوه بر نقد و افشاي اعمال آزمندانه و ستمگرانه كومين تانگ كه اغلب سخن گفتن از آن ممنوع بود بر حادثهاي متمركز است كه به نام حادثه فوريه 1947 مشور است. در حادثهاي متمركز است كه به نام حادثه فوريه 1947 مشهور است. در حادثه فوريه 1947 ساكنان بومي جزيره كه مخالف بيعدالتي كومينتانگ بودند به طرز وحشيانهاي سركوب و قتلعام شدند و در نهايت هرگز عاملان و آمران حادثه مورد محاكمه قرار نگرفتند. شهر اندوه قطعه مياني سهگانه تاريخي هوشيائو-شين است.
http://picoup.ir/images/94226900311587454367.jpg
» The Puppetmaster 1993 : سومين قسمت از سهگانهي نهچندان پيوستهي شيائو-شين (دو فيلم قبلي، زمان زيستن و زمان مردن، شهر اندوه هستند)، كه با عقب رفتن در زمان، تاثير تاريخ تايوان در قرن بيستم را بر خانوادههاي خاص دنبال ميكند. حماسههايي صميمي كه امواج رويدادهاي بزرگ را از طريق ولولهاي كه در زندگيهاي خصوصي ميافكنند، منعكس ميسازند او اينجا حيطههاي، تاكنون ممنوع، گذشتهي تايوان را ميكاود و البته در مقايسه با آثار قبلي، فيلم سرراستتري ميسازد كه با روايت خطي تيانلو و به سياق كلاسيك فيلمهاي زندگينامهاي پيش ميرود. سبك سختگيرانه متفاوت از رنگ و لعاب آثار ييمو و چن كايگه، نماهاي بلند، ايستا و دوري را به كار ميگيرد كه گويي نقطهنظر تماشاگر نمايش عروسكي را اتخاذ ميكند.
http://picoup.ir/images/70029169456217037794.jpg
»Goodbye South, Goodbye 1996 : هو گفته است كه ميخواسته اين فيلم، ريتم آهستهي آثار قبلياش را نداشته باشد. اما بدون توجه به عنوانبندي فيلم نيز خيلي زود مشخص ميشود كه كار، كار خود او است؛ نه به خاطر نماهاي طولاني (مثلا)، بلكه شكلي كه قصهي خود را روايت ميكند و جلوه ميدهد (تصاوير برخلاف فيلمهيا قبلي زيبا نيستند و از موسيقي تكنو استفاده ميشود). اينجا هو، در ضمن، براي نخستينبار در آثارش به زمان معاصر ميپردازد و به بهانهي زندگي تعدادي تبهكار خردهپا، اخلاق، سياست و اقتصاد را در تايوان دههي 1990 مورد بررسي قرار ميدهد. او از نسل جديدي از چينيهاي تايواني سخن ميگويد كه در كشور غربي شدهشان جاي امني را سراغ ندارند.
http://picoup.ir/images/35257189207574356438.jpg
» Café Lumière 2003 : وقتي دور از بهشت (2002)، تقليد استادانهي تاد هينز از آثار داگلاس سيرك يه نمايش درآمد، از خود سوال كرديم آيا كارگردان ديگري همين كار را با ياسيوجيرو اوزو انجام خواهد داد يا خير؟ حالا شيائو-شين، ظاهرا اين كار را انجام داده و در ستايش از صدمين سالگرد تولد اوزو فيلمي در تجليل از او ساخته كه در زمان معاصر ميگذرد، ولي اثري غيرجذاب از كار درآمده است. اينجا ارجاعاتي به قطار هست – يكي از ترجيعبندهاي اوزو – و تعدادي نما كه از زاويهي پايين، داخل خانههاي ژاپني را نشان ميدهند و با دقت از سبك و نگاه اوزو تقليد شدهاند ولي از سلسله نماهاي متمايز و مجزاي اوزو كه پشت هم ميآمدند، تقليد نشده است. و اما شفافيت، كوبندگي حسي و سادگي خارقالعادهي اوزو چيزي است كه منتظرش نبايد بود و در فيلم شيائو-شين خبري از اينها نيست. با آن صحنههاي بيهدف و آزاردهنده و آن كسالت حيرتآور، فيلم بيشتر به تجليلي از شيائو-شين و هجويهاي خبيثانه از كارهاي خودش شباهت دارد.
متولد سال 1947 در ناحيه مي ايالت گواندوك در چين است. يك سال پس از تولد به همراه خانواده به تايوان مهاجرت كردند. تحصيلاتش را در تايوان به پايان رساند و سرانجام از آكادمي ملي هنرهاي تايوان فارغالتحصيل شد. هو شهرتش را در جهان مديون انتخاب مضامين مربوط به تاريخ تايوان و پرداخت دقيق و صريح تحولات كشور و مردم در آثارش است. هو اين كار را نه با توصيف و گزارش تاريخي يا جغرافيايي، بلكه با نمايش اثرات مهيب تحولات بر تكتك آدمها انجام ميدهد. هو برعكس ديگر كارگردانهاي موج نو به جاي تحصيل در خارج، كار در گروههاي حرفهاي قديمي و كارآموزي در استوديوها را انتخاب كرد. در سال 1973 او ابتدا فيلمنامهنويس و دستيار تهيهكننده و سپس دستيار برخي از كارگردانهاي بزرگ شد. سه فيلم نخست او را فيلمهاي مهمي نميدانند، ولي با فيلم چهارمش عروسك بزرگ پسرش از محدوده فيلمهاي بازاري فراتر رفت و شروع يه يافتن شيوه شخصي خود كرد. در فيلمهاي بعدي پسران فنگكويي، مرد ساندويچي، تابستان پيش پدربزرگ، زماني براي زيستن، زماني براي مردن، شروع به ارائهي سبكي متفاوت كرد كه بسيار متمايز از سبك پرسرعت و پر از قطعهاي تند معمول در سينماي بازاري آن روزها بود.
نيم قرن سركوب حكومت ژاپن، ساليان دراز حكومت نظامي و ديكتاتوري كومين تانگ و تغييرات تايوان از يك جامعه سنتي روستايي به قدرت صنعتي شهري بر هوشيائو-شيين تاثير عميقي گذاشت و اين تاثير در همه آثار او ديده ميشود. هو، قصهگويي گزيدهگوست و غيرمستقيم روايت ميكند. او از طريق روايت پرحوصله وقايع كوچك جنبههاي دراماتيك اثر را كاهش ميدهد ولي در عين حال به روايت وقايع مهم كشورش ميپردازد. علاقهمند به برداشتهاي بلند و كمترين سرعت حكرت دوربين است. در غبار در باد و شهر اندوه با استفاده از نماهاي بسيار باز و برداشتهاي بلند و قاببنديهاي ايستا و فقدان كامل نما/نماي عكس تكنيك مناسب با رويكرد درامزداي خود را به دست آورده و به كار برده است. او هم مثل ميزوگوچي و ژاك تاتي كنش شخصيت را وابسته به ميدان ديد گسترده مخاطب ميكند. چشم بيننده دائم در قاب ايستا به دنبال تصوير ميگردد و به عمق تصوير هدايت ميشود. در عين حال هو نيز به شيوه ازو با نماهايي از چشماندازها، اشياء، اتاق، تالارهاي متروك و سالنهاي غذاخوري خالي و فصلها بخشهاي فيلم خود را نقطهگذاري ميكند. چشمانداز فيلمهايش عموما روستايي و گاه متروكه است. سبك سينمايي هو شيائو-شيين را با شعر كلاسيك چيني و نقاشيهاي سنتي و ... روايي بوديسم مقايسه ميكنند. سوال اصلي كه مضمون غالب فيلمهاي هوشيائو-شيين را تشكيل ميدهد اين است: يك تايواني مدرن بودن به چه معناست؟
» منبع : دو ماهنامه سینما و ادبیات، شماره 49، سال دوازدهم
http://picoup.ir/images/30904315589596330788.jpg
» A Summer at Grandpa’s 1984 : فيلم از ديدگاه يك كودك به تأمل در دنياي بزرگسالان ميپردازد بدون آنكه به ورطهي احساساتگرايي و بيمزگي بغلتد. شيائو-شين به خوبي ضرباهنگ زندگي در شهري كوچك را تصوير ميكند و مايههاي مشتركي با ناگيسا اوشيما و ياسوجيرو اوزو نشان ميدهد، گرچه رويكردش محافظه كارانهتر و كمتر عاطفي است ولي قدرت خاص خود را دارد. صحنههاي فيلم او مثل نقاشيهاي بروگل، زمينهاي براي يأس يا بياعتمادي است. فيلمبرداري و حضور هر دو گروه از بازيگران خردسال و بزرگسال از امتياز فيلم به شمار ميآيد.
http://picoup.ir/images/48576412037299210413.jpg
» The Time To Live And The Time To Die 1985 : فيلم با نوعي ناتوراليسم تشديد شده، حاوي خاطراتي از دوران كودكي كارگردان، به خصوص تاثيرهاي پدر او، است. شخصيت پدر بهرغم رويهي پدرسالارانهاش فاقد حضوري مسلط مينمايد و عمدتا به چشم پسر، مرموز و دركنشدني جلوه ميكند. توازن دقيق بين ديدگاههاي كودك و بزرگسالان، به شيائو-شين امكان داده تا در اين اثر، شكل مورد نظر و معمول خود را كامل كند: روند وقايع كه به نظر فاقد طرح داستاني ميرسد، بيشتر از وزن عاطفي فيلم و نه مقتضيات درام منشأ ميگيرند. بر بستر جنگ و مرگهاي پيدرپي، دوري از سرزمين مادري به نحوي تاثيرگذار برجسته ميشود.
http://picoup.ir/images/21020926718085114801.jpg
» A City of Sadness 1989 : در اين سال هو با فيلم بلندپرواز شهر اندوه برنده شير طلاي جشنواره ونيز شد و هو باز هم بيشتر در جهان شناخته شد. اين فيلم در حقيقت همه آن چيزي را كه هو از سينمايش انتظار دارد، در خود دارد؛ تاريخ يك ملت بدون اشاره مستقيم. فيلم داستان يك خانواده بزرگ تايواني را در فاصله سالهاي 1949 – 1945 تعريف ميكند. سالهايي كه در سرنوشت تايوان و تايوانيها نقش اساسي داشتند. جدا شدن از تسلط ژاپنيها و افتادن به دام روياي باطل كومين تانگ كه با استبداد چيان كايشك به مردم مهاجرت كرده از سرزمين اصلي، و ساكنان بومي در مجمعالجزاير، تلقين ميشد. اين شايد عمدهترين سوال در مورد موجوديت تايوان و مردمش باشد. دشمنيها با مردم سرزمين اصلي، سوءتفاهم ميان دولت و ملت تايوان و ابهام در روابط اين مجمعالجزاير با ساير كشورهاي دنيا هدف اصلي هو از اين فيلم و حتي از سينماي ويژهاش هستند. فيلم شهر اندوه، هر چند توقيف نشد ولي موضوع جدل ميان مقامات دولتي با هم و با هو شد. اين فيلم علاوه بر نقد و افشاي اعمال آزمندانه و ستمگرانه كومين تانگ كه اغلب سخن گفتن از آن ممنوع بود بر حادثهاي متمركز است كه به نام حادثه فوريه 1947 مشور است. در حادثهاي متمركز است كه به نام حادثه فوريه 1947 مشهور است. در حادثه فوريه 1947 ساكنان بومي جزيره كه مخالف بيعدالتي كومينتانگ بودند به طرز وحشيانهاي سركوب و قتلعام شدند و در نهايت هرگز عاملان و آمران حادثه مورد محاكمه قرار نگرفتند. شهر اندوه قطعه مياني سهگانه تاريخي هوشيائو-شين است.
http://picoup.ir/images/94226900311587454367.jpg
» The Puppetmaster 1993 : سومين قسمت از سهگانهي نهچندان پيوستهي شيائو-شين (دو فيلم قبلي، زمان زيستن و زمان مردن، شهر اندوه هستند)، كه با عقب رفتن در زمان، تاثير تاريخ تايوان در قرن بيستم را بر خانوادههاي خاص دنبال ميكند. حماسههايي صميمي كه امواج رويدادهاي بزرگ را از طريق ولولهاي كه در زندگيهاي خصوصي ميافكنند، منعكس ميسازند او اينجا حيطههاي، تاكنون ممنوع، گذشتهي تايوان را ميكاود و البته در مقايسه با آثار قبلي، فيلم سرراستتري ميسازد كه با روايت خطي تيانلو و به سياق كلاسيك فيلمهاي زندگينامهاي پيش ميرود. سبك سختگيرانه متفاوت از رنگ و لعاب آثار ييمو و چن كايگه، نماهاي بلند، ايستا و دوري را به كار ميگيرد كه گويي نقطهنظر تماشاگر نمايش عروسكي را اتخاذ ميكند.
http://picoup.ir/images/70029169456217037794.jpg
»Goodbye South, Goodbye 1996 : هو گفته است كه ميخواسته اين فيلم، ريتم آهستهي آثار قبلياش را نداشته باشد. اما بدون توجه به عنوانبندي فيلم نيز خيلي زود مشخص ميشود كه كار، كار خود او است؛ نه به خاطر نماهاي طولاني (مثلا)، بلكه شكلي كه قصهي خود را روايت ميكند و جلوه ميدهد (تصاوير برخلاف فيلمهيا قبلي زيبا نيستند و از موسيقي تكنو استفاده ميشود). اينجا هو، در ضمن، براي نخستينبار در آثارش به زمان معاصر ميپردازد و به بهانهي زندگي تعدادي تبهكار خردهپا، اخلاق، سياست و اقتصاد را در تايوان دههي 1990 مورد بررسي قرار ميدهد. او از نسل جديدي از چينيهاي تايواني سخن ميگويد كه در كشور غربي شدهشان جاي امني را سراغ ندارند.
http://picoup.ir/images/35257189207574356438.jpg
» Café Lumière 2003 : وقتي دور از بهشت (2002)، تقليد استادانهي تاد هينز از آثار داگلاس سيرك يه نمايش درآمد، از خود سوال كرديم آيا كارگردان ديگري همين كار را با ياسيوجيرو اوزو انجام خواهد داد يا خير؟ حالا شيائو-شين، ظاهرا اين كار را انجام داده و در ستايش از صدمين سالگرد تولد اوزو فيلمي در تجليل از او ساخته كه در زمان معاصر ميگذرد، ولي اثري غيرجذاب از كار درآمده است. اينجا ارجاعاتي به قطار هست – يكي از ترجيعبندهاي اوزو – و تعدادي نما كه از زاويهي پايين، داخل خانههاي ژاپني را نشان ميدهند و با دقت از سبك و نگاه اوزو تقليد شدهاند ولي از سلسله نماهاي متمايز و مجزاي اوزو كه پشت هم ميآمدند، تقليد نشده است. و اما شفافيت، كوبندگي حسي و سادگي خارقالعادهي اوزو چيزي است كه منتظرش نبايد بود و در فيلم شيائو-شين خبري از اينها نيست. با آن صحنههاي بيهدف و آزاردهنده و آن كسالت حيرتآور، فيلم بيشتر به تجليلي از شيائو-شين و هجويهاي خبيثانه از كارهاي خودش شباهت دارد.