PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : جسورانه‌ترین ریسکــهای کارگردان‌های سینما در سال 2015



mr67
01-06-2016, 08:05 PM
ریسک کردن قوه محرکه سینماست. بدون کارگردان‌های خلاق و خطرپذیری که محدودیت‌های مرسوم را رد می‌کنند، فیلم‌ها احتمالا در چرخ و فلکی از بلاک‌باسترهای پردرآمد اما آرام و ثابت، گیر خواهند کرد. البته چیزی به نام خطرپذیری از حد گذشته هم وجود دارد. برخی ریسک‌پذیرهای حریص نیز همچون Alejandro González Iñárritu کارگردان The Revenant (http://tvworld.info/showthread.php?t=45604) به خاطر قرار دادن بازیگران و کادر فیلمبرداری در شرایط خطرناک برای رسیدن به دیدگاه خود، مورد انتقاد قرار گرفته‌اند.

حال چه شما به حرکت آن‌ها به عنوان حماقت نگاه کنید یا شجاعت، کارگردان‌های ریسک‌‌پذیر دلیل اصلی این است که سینما مدام خود را بازتعریف می‌کند.

نگاهی داریم به 7 ریسک جسورانه کارگردان‌های سینما در سال 2015:

1. فیلمی با زبان اشاره و بدون زیرنویس

http://picoup.ir/images/62411616575012790579.jpg

The Tribe (http://www.imdb.com/title/tt1745787/)

روی کاغذ ایده‌ای نشدنی است. اما The Tribe فیلم Miroslav Slaboshpitsky در مدرسه‌ای شبانه‌روزی مخصوص ناشنوایان می‌گذرد و با زبان اشاره روایت می‌شود بدون صداگذاری یا زیرنویس. اگر به خاطر اجراهای قوی و بهبودیافته با زبان بدن پرظرافت بازیگران نبود، احتمالا این فیلم صامت قابل تحمل نبود اما به مرور که موقعیت شفاف می‌شود و بیشتر درگیر داستان می‌شویم، شخصیت‌ها هرکدام ابعاد پیچیده‌ای پیدا می‌کنند.

فعل و انفعالات شخصیت‌ها میخکوب‌کننده است و وظیفه استنباط معنی و مفهوم از وقایعی به شما واگذار شده است که نمی‌فهمید البته بغیر از جریان‌های عاطفی مرکزی که دامنه‌ای از ناامیدی تا وحشت و تا عشق آتشین را دربرمی‌گیرد. تمرینی چالش برانگیز در نمادشناسی است که مدیوم سینما را به سمت محدودیت‌های مطلق آن هل می‌دهد.

2. فیلمبرداری فیلمی در یک سکانس‌پلان 140 دقیقه‌ای

http://picoup.ir/images/34883148519703164157.jpg

Victoria (http://www.imdb.com/title/tt4226388/)

اگر بپذیریم یک تصمیم اشتباه تغییر دهنده زندگی، محصول تعداد زیادی تصمیم اشتباه جزئی است، Victoria سفر میخکوب‌کننده‌ای در همین زنجیره اتفاقات است.

Sebastian Schipper این تجربه هیجان‌انگیز و دلواپس‌کننده‌ی شبی در برلین که با... به اوج می‌رسد را در یک سکانس‌پلان 140 دقیقه‌ای فیلمبرداری کرده است. Schipper برای اینکه بتواند سرمایه‌گذاران را همراه پروژه کند قول داده بود که برنامه دومی که همان نسخه جامپ‌کاتی از فیلم باشد ارائه کند. اما پس از 3 دفعه فیلمبرداری یکسره از 4:30 تا 7 صبح، Schipper می‌دانست که فیلمی که می‌خواسته بدست آورده است. نمایش‌های طبیعی و قدرتمند بازیگران بخصوص Laia Costa (ویکتوریا) و Frederick Lau (زونه) وقتی چشم‌گیرتر است که بدانیم آن‌ها فقط یک فیلمنامه 12 صفحه‌ای داشته‌اند و در حین بداهه‌پردازی در طول فیلم حواسشان به حرکات دوربین در میان 22 لوکیشن هم بوده و این را اضافه کنید به اینکه می‌دانستند یک اشتباه آنها می‌تواند تمام کار یک شبه گروه را خراب کند.

هرچند جسارت تکنیکی Victoria مهم است، اما مزیتش در این است که هنگام تماشای آن همه آن تکنیک‌ها بلافاصله محو می‌شوند. چیزی که باقی می‌ماند را فقط می‌شود تجربه‌ای غریب از توهمی دانست که با روشنایی روز جایش را به واقعیت می‌دهد. به مرور که تصمیم‌های کاراکترها درهم می‌پیچد، یک احساس آزاردهنده اعتقاد به سرنوشت پدید می‌آید و از آن حس‌هایی است که فقط یک سکانس طولانی هیپنوتیزم‌کننده کابوس‌وار 140 دقیقه‌ای می‌تواند ایجاد کند.


3. فیلمبرداری با آیفون 5S

http://picoup.ir/images/60691496548550340825.jpg

Tangerine (http://www.imdb.com/title/tt3824458/)

اینکه Tangerine فیلم Sean Baker با آیفون فیلمبرداری شده است را بسیاری می‌دانند -شاید حتی شما Tangerine را به اسم "فیلم آیفون" بشناسید- اما تلاش‌های متهورانه کارگردان فراتر از این است. قبل از این فیلم، کارگردان‌هایی که با آیفون فیلمبرداری می‌کردند معلول محدودیت‌های تکنیکی می‌شدند، اما Sean Baker به تنهایی دست سوم ما را به ابزاری سینمایی تبدیل کرده است. تجهیزات او این‌ها بودند: اپلیکیشنی 8 دلاری به نام Filmic Pro که کنترل بر روی فوکوس، دیافراگم و درجه حرارت رنگ را فراهم می‌کند، یک استدی‌کم و anamorphic adapter که به Baker اجازه می‌داد ابعاد تصویر را تغییر دهد. این تجهیزات کوچک و بدون مزاحمت، چالاکی بی‌نظیری را برای گروه فراهم کرد و آن‌ها نیز به تمامی در فیلمبرداری از صحنه‌هایی درحین دوچرخه‌سواری دایره‌وار و بکار گفتن نوعی تکنیک فیلمبرداری پارتیزانی از آن استفاده کردند.

برای اینکه ببینیم آیا دیگران این روش را با موفقیت ادامه می‌دهند، هنوز باید صبر کرد، اما یک چیز مشخص است: ریسک‌پذیرهایی چون Baker تنها امید ما برای بقا و سازگاری با چالش‌های سینمایی است که مدام در حال تغییر است.








4. فیلمبرداری تمام فیلم بصورت کلوزآپ

http://picoup.ir/images/35795028908534127254.jpg

Son of Saul (http://www.imdb.com/title/tt3808342/)

تماشای Son of Saul همانند گذراندن 2 ساعت در جهنم است. با این وجود شبیه هیچ فیلم هلوکاستی دیگری نیست. خبری از نماهای عریض مالیخولیایی The Pianist یا شیوه قابل تحمل‌تر روایت دانای کل Schindler's List نیست. در عوض László Nemes یک تجربه کلاستروفوبیک از زندگی در آشویتس (https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D9%88%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A2% D8%B4%D9%88%DB%8C%D8%AA%D8%B3) را فقط با فیلمبرداری تماما کلوزآپ ایجاد کرده است.

همانند تجربه زندانیان، بسیاری از سکانس‌های فیلم عاری از معنی آشکار است. همانند تجربه زندانیان، هیچ مهلتی به تماشاگر نیز داده نمی‌شود. همانند تجربه زندانیان، Son of Saul دنباله‌ای متداوم از کارهای طاقت‌فرسای همیشگی همراه با خشونت و قتل یکسره است. همانند تجربه زندانیان، میل زنده ماندن، مهمات فیلم است. عدم وجود نماهای عریض، گیج‌کننده است، بخصوص در صحنه‌هایی مثل درون اتاق‌های گاز و کوره‌های آدم‌سوزی، جایی که توانایی دیدن اطراف می‌تواند کمی فراغت از دید نزدیک‌بین را فراهم کند.اما László Nemes نمی‌پذیرد که این را به تماشاگر ارائه کند، در عوض صدایی طراحی کرده است که جانشین صحنه‌های مخوف شود. Nemes با Son of Saul گواهی بی‌مانندی برای تجربه آشویتس خلق کرده است که تماشایش برای هر انسانی لازم است.

5. رها کردن 250 سگ ولگرد در خیابان‌های بوداپست

http://picoup.ir/images/05878627930571491406.jpg

White God (http://www.imdb.com/title/tt2844798/)

"ریسک کنید. به دنبال راههای پیش از این انتخاب‌شده نروید... اگر فقط یک محصول بسازید، آنگاه کارتان بی‌معنی و بی‌مفهوم است. احتیاج به روح دارید و احتیاج به خطر کردن. احتیاج دارید راه خودتان را پیدا کنید." این را Kornél Mundruczó کارگردان White God در پاسخ به سوالی درباره تصمیم شجاعانه‌اش برای رها کردن 250 سگ ولگرد در بوداپست و عدم استفاده از CGI می‌گوید.

وقتی قرار شد Mundruczó فیلم را بسازد، هیچکس فکر نمی‌کرد ساختن سکانس مهیج رها کردن صدها سگ در خیابان بدون کمک کامپیوتر ممکن باشد، ولی Mundruczó از آن انسان‌های سرسخت و یک‌دنده است. او Teresa Miller یکی از موفق‌ترین مربی‌های سگ در جهان را استخدام کرد تا شش ماه را صرف تربیت دو سگ جلودار کند تا بتواند از آن‌ها بازی بگیرد. او پافشاری کرد که سکانس باورنکردنی خیابان که مانند خواب تب‌دار یک بچه می‌ماند را ارکست‌وار اجرا کند. تعهد Mundruczó به واقع‌نمایی، ساختار تمثیلی فیلم را تقویت می‌کند. سگ‌ها نماینده یک جمعیت محروم‌شده از رای و نظرند که با جامعه طرفدار استبداد ناسازگارند.

6. فیلمبرداری یک فیلم حماسی در یک سرزمین رام‌نشده فقط با استفاده از نور طبیعی

http://picoup.ir/images/13727514449840422931.jpg

The Revenant (http://www.imdb.com/title/tt1663202/)

Alejandro González Iñárritu را به جلوتر بردن حدومرزها می‌شناسند اما The Revenant شجاعانه‌ترین ریسک او تابحال است. بازیگران و عوامل با تحمل و بردباری فیلمی ساخته‌اند که فقط می‌توان به آن لقب تولیدی دیوانه‌وار داد. اغلب فیلم در مناطق دورافتاده British Columbia (ایالتی در غرب کانادا) و فقط با استفاده از نور طبیعی فیلمبرداری شده است.

به علت شرایط بی‌رحم و طبیعت غیرقابل دسترس لوکیشن، گروه مجبور بود در فاصله بیش از یک ساعته از محل فیلمبرداری اسکان یابد. این را اضافه کنید به روزهای کوتاه زمستان کانادا و فقط روزی یک ساعت و نیم زمان مفید برای فیلمبرداری دارید. در این فرصت‌های کوتاه، گروه توانسته نمایش برجسته‌ای از استقامت و ظرافت را نشان دهد. آن‌ها به خوبی از عهده سکانس‌های نبرد طولانی با صدها سیاهی‌لشکر، عبور از رودخانه فوق‌العاده سرد و کولاک‌های بی‌رحم برآمده‌اند و خود را با موانع بسیاری که هرکدام می‌توانست تلاشهایشان را بی‌اثر کند، تطبیق داده‌اند. خوشبختانه تلاش Iñárritu بی‌دلیل نبوده است. تمام فریم‌های فیلمبرداری Emmanuel Lubezski حیرت‌انگیز است و تمام دقایق فیلم احساس ستیزی واقعی برای بقا را دارد.

7. فیلمبرداری بدون مجوز در ایران

http://picoup.ir/images/76668061777619455960.jpg

Taxi (http://www.imdb.com/title/tt4359416/)

تمام فیلمسازی جعفر پناهی را می‌توان یک ابراز مخالفت بزرگ دانست. پناهی چندسال پیش به حکم دادگاه 20 سال از فیلمسازی محروم شد، با این وجود در این چند سال سه فیلم ساخته است: این یک فیلم نیست، پرده و تاکسی. در آخرین فیلمش، پناهی یک راننده تاکسی است که در خیابان‌های تهران می‌چرخد و با مسافران متفاوتی برخورد دارد. تاکسی که با دوربینی روی داشبورد ماشین، فیلمبرداری شده و ظاهری مستند دارد، از خطهای داستانی متفاوتی عبور می‌کند اما همه به تم مرکزی همگرا می‌شوند. پناهی با نمایش کاراکترهای متفاوت که هرکدام از جهتی سرگردان یا دچار مشکل هستند، جامعه‌ای مشکل‌دار و در عین حال امیدوار را نشان می‌دهد.

منبع: Indiewire (http://www.indiewire.com/article/the-7-boldest-risks-directors-took-in-cinema-this-year-20151230)

http://picoup.ir/images/71953150425817032196.png