Game Of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل ششم , اپیزود نهم

[yaser63]

http://picoup.ir/images/24990522977388468542.jpg (http://picoup.ir/)

Season 6, Episode 9, Battle of the Bastards
فصل ششم, قسمت نهم, نبرد حر/ام زاده ها

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt4283088/?ref_=tt_eps_rhs_0)

خلاصه داستان اين قسمت : درحالی که استارکها آماده نبرد می شوند,سر داوس چیز با ارزشی را از دست می دهد. درهمین حال دنریس با انتخاب دشواری مواجه می گردد

.:dl-topic:. (http://tvworld.info/showthread.php?t=46523&page=3&p=206938#post206938) .:sub-topic:. (http://tvworld.info/showthread.php?t=46543&goto=newpost)
ویرایش مدیریت:
لطفا جهت احترام به حقوق سایر اعضای انجمن:
از بیان هرگونه مطلب اسپویلری مرتبط با قسمت های آتی سریال خود داری نموده و از بحث درباره محتوای اپیزودها در تاپیک های غیر مرتبط و چتباکس خود داری نمایید.
برای دانلود زیرنویس هم از قسمت بالا به تاپیک مربوطه مراجعه فرمائید.
باتشکر از همه دوستان گرامی.

[hasssan]

وای که چقدر خوب بود این قسمت.
هنرنمایی دنریس در مِرین عالی بود با اژدها هاش.
یارا خودشو تو دل دنریس جا کرد.
صحنه های جنگ حرامزادگان خیلی خوب دراومده بود. دقیقا اگر جای جان تو میدون نبرد بودیم با همچین صحنه هایی مواجه میشدیم.
ون ون عزیز به دیار باقی شتافت و نسل غول ها منقرض شد.
و در نهایت آخر این قسمت منم مثل سانسا چه حس رضایتی داشتم وقتی سگهای رمزی داشتن اون بلا رو سرش میوردن.

معلومه که 10 از 10

[chanter]

وای که چقدر خوب بود این قسمت.
هنرنمایی دنریس در مِرین عالی بود با اژدها هاش.
یارا خودشو تو دل دنریس جا کرد.
صحنه های جنگ حرامزادگان خیلی خوب دراومده بود. دقیقا اگر جای جان تو میدون نبرد بودیم با همچین صحنه هایی مواجه میشدیم.
ون ون عزیز به دیار باقی شتافت و نسل غول ها منقرض شد.
و در نهایت آخر این قسمت منم مثل سانسا چه حس رضایتی داشتم وقتی سگهای رمزی داشتن اون بلا رو سرش میوردن.

معلومه که 10 از 10

چ زود دیدی:Smiley14::Smiley14:

[Sir Nikk]

همه چی عالی بود
یه اپیزود نه به تمام معنا
نمی دونم چی بگم
عالی

[mamalma]

خیلی زیبا بود
همه چی داشت هیجان,خشونت,اشک,پیروزی

من اونجایی که جان زیر دست پا داشت نفس نفس میزد و نفسش بند اومده بود نفس منم بند اومده بود.

وای خدا چقدر با صحنه آخر و تیکه پاره شدن رمزی زندگی کردم .

وان وان عزیزمون به دیار باقی شتافت خیلی ناراحت شدم.

[shervin123]

خیلییی خوب بود که پرچم استارکا دوباره جایی که باید می بود همیشه برگشت وللللییییی
یکم قسمتش هندی بود کلا این فصل فقط می خواستن دل هوادارارو بدست بیارن از نظر من البته!!!!:Smiley36::Smiley36::Smiley36:

یک حسی بهم میگه اخر سانسا با زیر اب زنی لرد بیلیش جانو سرویس میکنه

[Sherlock]

یه قسمت کم نظیر بود. یه جنگ واقعی. یه جنگ کثیف. یک حقیقت انکار ناپذیر.

مارتین همیشه جنگ رو نکوهش کرده و به نظر من نبرد حرامزاده‌ها در رسوندن این ایده عالی عمل کرد. رمزی به سربازای خودش هم رحم نمی‌کرد. جان مرتکب یه اشتباه حیاتی شد و داشت جونش رو به همین سادگی از دست می‌داد ولی با ورود ارتش ویل قضیه ختم به خیر شد. وون وون دوست داشتنی هم در لحظات آخر به دست رمزی کشته شد تا لذت مشت‌های جان تو سر و صورت رمزی دوچندان بشه. من اگه به به جاش بودم حداقل نمی‌ذاشتم دندون تو دهنش بمونه.

حرف بیشتری ندارم. ۱۰

[chanter]

وای خدا عالی .کاش فیلم میگرفتیم از خودمون برا این قسمت یعنی وقتی ارتش ویل رسید چهار فحش آبدار دادم رمزی وقتی پرچم استارک ها هم اومد روی وینترفیل عالی بود.
10/10

[sohrab98]

عالی بود ! ( همین کافیه برای این اپیزود )
توی قسمت قبل بلک فیش گفت سانسا شبیه مادرشه و حالا دیدیم که میتونه سنگدل هم باشه

[тнor]

این قسمت واقعا یکی از زیبا ترین قسمت ها بود
تا الانم که تو ای ام دی بی ده نمره کامل گرفته
البته بازم یه سری میان به دنریس گیر میدن:Smiley14:
به نظرم مرگی هم بجز این برای رمزی جایز نبود هر طوری کشته میشد ملت صدا شون در می اومد
بیلیش هم که شد شوالیه سفید پوش حالا ببینیم در عوض چی گیرش میاد (من که میگم سانسا گیرش میاد)
سانسا رو بگیره با از میان برداشتن جان دیگه شمال مال اونه
به نظر من اون دوستایی که اعتقاد دارن فیلم هندی بوده همون فیلم هندی ها رو نگاه کنن . یکی از بهترین جنگ های بود که تا به حال دیده بودم و در حقش اینطور فکر کردن درست نیست
همه مون میدونستیم سانسا درخواست کمک کرده از بیلیش پس بیلیش هم سر بزنگا خودش رو رسوند (شایدم با برنامه ریزی قبلی لحظه اخر وارد شد)
غول عزیز مون هم که مرد بیشتر فری فوک ها هم که سلاخی شدن
فکر نکنم از 62 نفر لیدی مورمونت هم چیزی مونده باشه
به شخصه یادم نیست همچین صحنه نبردی دیده باشم به معنای واقعی کلمه از کشته پشته ساحتن
اون یارو امبر که حسابش رسیده شد فقط تو گرما گرم جنگ متوجه نشدم چی سر اون کاستارکه اومد

["Ross Geller"]

خدایی کسی روش میشه کمتر از 10 بده ؟!
Welcome Home House Stark

[armina90]

واااااای خدا. این چی بود. سکته کردم. اونجاهایی که جان مونده بود زیر دست و پا که دیگه نفسم بالا نمیومدم.
قسمت میرین و تمام و کمال دوست داشتم. پس گرفتن میرین، اومدن دوتراکیا، اتحاد با گریجوی ها، همه چی عالی بود.
قسمت شمال خیلی خوب بود فقط قلبم گرفت وقتی وون وون مرد.:Smiley24:
الان :Smiley20: و :Smiley121: م.
به این قسمت نه میدم. یه امتیاز کم میکنم چون اومدن یهویی ارن ها خیلی کلیشه ای بود.

این قسمت واقعا یکی از زیبا ترین قسمت ها بود
تا الانم که تو ای ام دی بی ده نمره کامل گرفته
البته بازم یه سری میان به دنریس گیر میدن:Smiley14:
به نظرم مرگی هم بجز این برای رمزی جایز نبود هر طوری کشته میشد ملت صدا شون در می اومد
بیلیش هم که شد شوالیه سفید پوش حالا ببینیم در عوض چی گیرش میاد (من که میگم سانسا گیرش میاد)
سانسا رو بگیره با از میان برداشتن جان دیگه شمال مال اونه
به نظر من اون دوستایی که اعتقاد دارن فیلم هندی بوده همون فیلم هندی ها رو نگاه کنن . یکی از بهترین جنگ های بود که تا به حال دیده بودم و در حقش اینطور فکر کردن درست نیست
همه مون میدونستیم سانسا درخواست کمک کرده از بیلیش پس بیلیش هم سر بزنگا خودش رو رسوند (شایدم با برنامه ریزی قبلی لحظه اخر وارد شد)
غول عزیز مون هم که مرد بیشتر فری فوک ها هم که سلاخی شدن
فکر نکنم از 62 نفر لیدی مورمونت هم چیزی مونده باشه
به شخصه یادم نیست همچین صحنه نبردی دیده باشم به معنای واقعی کلمه از کشته پشته ساحتن
اون یارو مندرلی که حسابش رسیده شد فقط تو گرما گرم جنگ متوجه نشدم چی سر اون کاستارکه اومد

مندرلی ها اصلن تو جنگ نبودن. اون پرچم زنجیره آمبر بودن. نشون مندرلیا مردماهیه.

اینم بگم که جان دقیقا اون اشتباهی که سانسا بهش گوشزد کرده بود و انجام داد و کاری رو کرد که رمزی میخواست. پاشد رفت وسط صحنه نبرد. باقیه سپاهشم دنبال خودش کشوند. اصلا طبق نقشه پیش نرفت. عملا این جنگ و سانسا به پیروزی رسوند.

[armina90]

این قسمت واقعا یکی از زیبا ترین قسمت ها بود
تا الانم که تو ای ام دی بی ده نمره کامل گرفته
البته بازم یه سری میان به دنریس گیر میدن:Smiley14:
به نظرم مرگی هم بجز این برای رمزی جایز نبود هر طوری کشته میشد ملت صدا شون در می اومد
بیلیش هم که شد شوالیه سفید پوش حالا ببینیم در عوض چی گیرش میاد (من که میگم سانسا گیرش میاد)
سانسا رو بگیره با از میان برداشتن جان دیگه شمال مال اونه
به نظر من اون دوستایی که اعتقاد دارن فیلم هندی بوده همون فیلم هندی ها رو نگاه کنن . یکی از بهترین جنگ های بود که تا به حال دیده بودم و در حقش اینطور فکر کردن درست نیست
همه مون میدونستیم سانسا درخواست کمک کرده از بیلیش پس بیلیش هم سر بزنگا خودش رو رسوند (شایدم با برنامه ریزی قبلی لحظه اخر وارد شد)
غول عزیز مون هم که مرد بیشتر فری فوک ها هم که سلاخی شدن
فکر نکنم از 62 نفر لیدی مورمونت هم چیزی مونده باشه
به شخصه یادم نیست همچین صحنه نبردی دیده باشم به معنای واقعی کلمه از کشته پشته ساحتن
اون یارو مندرلی که حسابش رسیده شد فقط تو گرما گرم جنگ متوجه نشدم چی سر اون کاستارکه اومد

مندرلی ها اصلن تو جنگ نبودن. اون پرچم زنجیره آمبر بودن. نشون مندرلیا مردماهیه.

[Yellow King]

وااااااااااااای خدایا این دیگه چی بود! بهترین اپیزود یه سریال تلویزیونی که تو عمرم دیدم و بهترین صحنه نبرد تو تلویزیون بدون شک (البته تو هالیوود هم فک کنم بشه حسابش کرد!)
خیلی خوب بود واقعا همه چی خوب بود. چهره عصبانی لیانا مورمونت، مرگ ریکان، تو نفس نفس زدن های جان که داشتم میمردم من بنده خدا داشت زنده به گور میشد!!! :Smiley19:
و آخرم که رمزی موقع مرگ هم از حروم زادگی دست برنداشت واقعا شوکه شدم وقتی تیر زد تو چشم ون ون خیلی ناراحت شدم مرد... :Smiley24::Smiley96::Smiley116:
یه صحنه مثل اینکه وحشی ها جا زدن فکر کنم میخواستن فرار کنن که جان اون زیر له داشت میشد
بنظرم رمزی رو نباید میکشتن باید اول باید اعضای بدنش رو قطع میکردن بعد که هنوز جون داشت به رسم بولتون ها زنده زنده پوستش رو میکندن بعد آتیشش میزدن! :Smiley105:ولی هرچی بد بگم باید اینم بگم که رمزی فوق العاده بود! :Smiley48:
یه سوالم برام پیش اومده که چرا اون صحنه ای که جان به سمت رمزی میرفت رمزی تیر رو فقط به سپر میزد مثلا چرا به پاش نمیزد تیر رو!:Smiley108:
برای اولین بار هم بالاخره از دنریس خوشم اومد واقعا! خیلی به اصطلاح bad ass بود تو این اپیزود :Smiley40: مخصوصا با اون اژدها هاش و اونجا که میگه تسلیم شدن شما نه ما! از خیلی از پادشاه های وستروس واقعا balls بیشتر داره خدایی! اونجایی هم که گریجوی ها میان پیشش هم عالی بود خیلی یارا کرکتر باحالیه واقعا خوشم میاد ازش!
کلا تک تک صحنه های اپیزود عالی بود 10 خیلی کمه به این اپیزود بده آدم!

[naafas]

فوق العاده بود این قسمت نمره ده، قسمت میرین خوب بود، سه تا اژدها با هم خیلی عالیه، دنریس از یارا خوشش اومد تقریبا مثه خودشه.
نبرد حرامزاده ها بسیار زیبا بود، مطمین بودم یکی از استارکها میمیره، غولمون هم که رفت، اونجایی که جان زیر دست و پا بود احساس کردم دیگه آخرشه جان هم رفت نفسم بند اومده بود، وقتی جان رمزی رو کتک میزد خیلی حال کردم آخرم که به بهترین شکل ممکن کشته شد، اون که تورمند آخر سر داشت باهاش جنگید و کشتش کی بود؟

[raymond]

یک قسمت عالی دیگه همینطور که گفتم واقعا طوفانی بود . رمزی فکر میکرد میتونه چند وقتی وینترفل دووم بیاره ولی با کمک دوست عزیزمون وان وان راحت وارد شدن و رمزی رو هم که واقعا دلم خنک شد چقدر قشنگ تیکه تیکه شد. لرد امبر رو هم که بهتون گفتم قبلش هم که قرار نیست کمکی بکنه قشنگ کشتش اونم مرگ حقش بود. قبل اپیزود امیدوار بودم سپاه ویل نیاد اما با وارد شدنشون واقعا حس خوبی گرفتم و اون صحنه ای که رمزی با حیرت داشت نگاه میکرد ناخوداگاه چند تا فحش دادم خدایی دلم خنک شد . بالاخره بعد از چندین فصل استارک ها برگشتن به وینترفل گرچه هنوز هم نگران سرنوشت جان هستم فکر کردم تورمند میمیره ولی دلم خنک شد تونست زنده بمونه. از اونجایی که همه میدونیم قسمت ده هر فصل هم یک مرگ داریم امیدوارم ربطی به شمال نداشته باشه. خب دیگه زیادی نوشتم فعلا تریبون رو میدم دست بقیه دوستان چاکر همه .

اضافه شده در : 2 minutes


اون که تورمند آخر سر داشت باهاش جنگید و کشتش کی بود؟
لرد امبر بود که ریکان رو تحویل دادن.

[zilo]

عالی بود. دلم خنک شد.

[nemsis]

سلام
اولش که داشت از این توپ قیرگونی ها نشون میداد هنگ کردم گفتم چه زود کار به جنگ با سلاح سنگین رسید.

بعد دیدم اهههه این دنی خودمونه.
استثنا این اپیزود ازش خوشم اومد و از همه بیشتر تیریون چقدر خوب بود اصلا از رو نرفته بود وسط این هیری ویری هنوزم میگه پیشنهاد دارم. خیلی خوب بود..

اژدها سواری و کلا نبرد هم عالی بود.

اما جان وای از این بشر

قشنگ افتاد تو دام رمزی بچه حرف گوش بده.

جنگ خیلی خوب بود کاملا کثیف چیزی که واقعا تونبرد ها هست. یک قسمت کتاب اسطوره دراس به چند تا جوون که تشنهجنگ بودن میگه شما فکر کردین جنگ همش افتخاره؟ صبر کنید تا زخم های دلمه بسته و روده های بیرون زده را ببینین.

و به لطف گات عزیز ما دیدیم.

اون قسمت پشته شدن مرده ها رو هم عالی بود.
محاصره که شدن من رسما ایستاده ادامش را دیدم. (بعد از فوتبال ایران آرژانتین بنده دیگه پای تی وی واینساده بودم)

و یک عزیزی گفت چه رمزی میزد تیر ها را به سپر. برادر من اون به سپر نمیزد اون هر جا تیر میزد جان سپر را به همون سمت تکان میداد.



و در نهایت اینکه فقط من از آن نگاه سانسا کنار بیلیش برای آینده جان جان نگران شدم یا همه همین حس را دارن؟


آهان یک چیزی که وسط معرکه جنگ گم شد....داووس حقیقت مرگ شیرین را فهمید و خدا به داد ملیساندر برسد.

و جفری مرد رمزی مرد تایوین مرد....بدجنس بعدی کیه؟ ممکنه بیلیش به خاطر قدرت روی همه این عزیزان را سفید کند؟ اینجاست که یاد حرف وریس میفتیم که فرمود: بیلیش حاظره همه دنیا را به آتش بکشد اگر مطمئن باشد پادشاه خاکسترها میشه.

پ.ن: این دوست عزیزی که لطف میکند یک میده بیاد دم در تاپیک کارش دارم.

[Winter]

از جان به رمزی:

Winterfell is mine
BASTARD come and see
:d:d:d


چه اپیزودی!!
اصلا تمام انرژیم رفت سرش... انگار منم داشتم می جنگیدم!!:d

دیدن قیافه ی رمزی وقتی متوجه ارتش ویل شد خیلی لذت بخش بود!!

بیلیش حرومزاده... خودش زد دهن استارک ها رو سرویس کرد... حالا هم شد ناجیشون!!:d

مرگ ریکان هم با وجود قابل انتظار بودن همچنان خیلی غم انگیز بود.
تا لحظه ی آخر آدم یه کورسوی امیدی داشت که جان بهش میرسه.
چقدر این رمزی مریضه... چقدر!!:-<
حتی وقتی رو زمین افتاده بود و جان با مشتاش داغونش می کرد باز هم لبخند می زد.
هیچی بیشتر از اینکه سگهای خودش تیکه پارش کردن حال نمی داد.
بالاخره شرش کم شد.

جان فوق العاده جنگید تو این اپیزود.
موندم نبردش با وایت واکرها رو چجوری میخوان در بیارن که ازین حماسی تر بشه!!
عکس العمل تورموند هم اون لحظه ای که فهمید جان میخواد چه دیوونه بازی ای دربیاره عالی بود!!:d
من هم همزمان باهاش گفتم NO


با دنریس و اژدهاها هم حال کردم... ایشالا وایت واکرهارو هم همینطوری کباب میکنن.:->
فقط کاش استارکها هم یه اژدهایی چیزی داشتن... توله هم باشه کفایت می کنه!!:d

راستی این گوست کدوم گوریه؟
فکر کنم فهمیده دایرولفها یکی یکی دارن به خاطر صاحباشون میمیرن... شبونه جونشو ورداشته در رفته!!:d

[Star of GT]

آقایون خانوما اگر اجاز بدید من فعلا فقط اومدم بگم واااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااو

چیز دیگه ای فعلا به ذهنم نمیرسه - بدون زیرنویس دیدم قسمت رو (کمتر از 10 دادن به این اپیزود واقعا بی انصافیه)
برم یه بار دیگه بشینم با زیرنویس ببینم

واااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااو

[shahin9191]

از کجاش بگمممم؟؟؟؟ خودتون این شکوه رو دیدین....میتونم بگم در تاریخ سریال های تلویزیونی با عظمت ترین قسمت بود به حق. تو اچ بی او نوشته بود جنگ حرامزادگان حدود یک ماه فیلم برداریش و تدوینش طول کشیده...قسمت میرین که عالی بود.اوجش هم اونجا بود که اون دوتا اژدها دیوارو خراب کردن و اومدن کمک دنی و اونجایی که داریو ناهاریس و دوتراکی ها پسران هارپی رو به درک واصل کردن...راجبه نبرد جان و رمزی باید بگم جان واقعا از لحاظ فکر و استراتژی ضعیف تر از رمزی بود. رمزی میدونست با کشتن ریکان میتونه جانو عصبانی کنه و نقشه هاشو به هم بزنه و واقعا که چه هنرپیشه قابلی داشت.دوست داشتنی ترین شخصیت کثیف گات بود این رمزی:)). و اما اینجاس که تو گات نباید زود قضاوت کرد و دیدیم همون نامه سانسا باعث زنده موندن و پیروزیشون شد.البته هنوزم واسه قضاوت زوده.من پیروز این نبرد رو لرد بیلیش میدونم.اومدن شوالیه های ویل به نظر من یکم دیر بود اما خب با قدرت اومدن و کمترین تلفات رو دادن که از سیاست های باهوش ترین کاراکتر سریال بود.قدم بعدی بیلیش احتمالا تسخیر ریورران و کشتن والدر فریه تا کامل نیمه شمالی رو فتح کنه.سر داووس هم به زودی ملیساندرا رو به خاطر کشته شدن شیرین مجازات میکنه از نگاهش کاملا معلوم بود...از شمال به سمت میرین بریم..تو صحبت های تیریون کاملا مشخص بود که زیر پایتخت وایلد فایر هایی به جا مونده که سرسی احتمالا استفاده میکنه...معلوم نیست کی و چجوری.شاید فصل بعد شایدم قسمت بعد.تکلیف یورون گریجوی هم معلومه.احتمالا دنریس پیشنهادشو قبول میکنه کشتیهاشو میگیره و دخل خودشو میاره شایدم مجبور بشن بجنگن باهم اونم داستان جالبی میشه.اولین متحد وستروسیه دنی هم یارا و تیون بودن.کی فکرشو میکرد..؟ دوستان یه قسمت دیگه بیشتر نمونده .بریم اماده بشیم واسه یک سال خماری :Smiley104:

[Winter]

و در نهایت اینکه فقط من از آن نگاه سانسا کنار بیلیش برای آینده جان جان نگران شدم یا همه همین حس را دارن؟


آهان یک چیزی که وسط معرکه جنگ گم شد....داووس حقیقت مرگ شیرین را فهمید و خدا به داد ملیساندر برسد.

جان لااقل تا نبرد نهایی با آدرها باید سالم بمونه...
چون در کنار دنریس و برن از قهرمانان اصلی جبهه ی آدم ها در مقابل مرده هاس.

اون نگاه خاص سانسا هم برای رمزی بود.
از اون نگاهایی که میگه : What's up Crazy Shit :d

در مورد ملیساندر هم...
واقعا منتظرم ببینم جان اگه بفهمه چه تصمیمی در موردش میگیره...
از یه طرف جونشو بهش مدیونه و از طرف دیگه با شرافت و با وجدانه و امکان نداره از کاری که با شیرین کرده بگذره.:-?

[тнor]

مندرلی ها اصلن تو جنگ نبودن. اون پرچم زنجیره آمبر بودن. نشون مندرلیا مردماهیه.


میدونم اشتباه تایپی کردم
ماشلا انقد خاندان زیاده که بعضی وقت ها با هم قاطی میشن:Smiley14:


واقعا کمتر از ده دادن به این قسمت جنایته

[sohrab101]

North remember

[mani_111]

9.5/10
قدرتنمایی دنریس میون کشتی ها جالب بود
شب قبل از جنگ شمال مدام به خودم میگفتم الانه که رمزی بیاد و نیروهای جان رو غافلگیر کنه !
صحنه ی آغاز جنگ و مخصوصا راه رفتن جان میون اونهمه سوارکار بی نظیر به نمایش گذاشته شده بود ... طبیعی و واقعی ...
لرد بیلیش هم که فرشته ی نجات شد .. نمیدونم چرا یه حسی بهم میگه قصد شومی از این کمک داره !! ایشالا که حسه اشتباه باشه !:Smiley69:
طبق روال هر فصل به نظرم هنوز اتفاق بد این فصل رخ نداده و در قسمت بعد احتمالا رخ میده !! حذف شدن یکی از شخصیتهای اصلی ....

[m-dx]

اپيزود زيبايي بود!!
دنريس باز هم مثل هميشه اومد و مخالف هاش رو به سزاي اعمالشون رسوند :Smiley36: مكالمه اوليه دنريس با تيريون هم قشنگ بود ! خوب داشت توجيه ميكرد خودش رو :Smiley36: و مطمئنا اگه راهنمايي هاش نبود دنريس كل شهر رو به باد فنا داده بود :Smiley69: ولي انصافا اين اربابا چه اعتماد به نفسي داشتن !!!:Smiley14: خوب آخه بدبختا ! اينا 3 نفري ( جوراه و داريو و گري ورم) كل شهرتون رو اشغال كردن !!! الان ميخواستين با كل ارتششون و 3 تا اژدها روبه رو شين ؟؟ حمله شون واقعا به نظر من بچه گانه بود!!
تيون و يارا هم كه رسيدن و خوب عموشون رو دور زدن !! يارا و دنريس وجوه مشترك خيلي زيادي با هم دارن و خوب ميتونن باهم كنار بيان !!! نصف بيشتر وستروس الان با دنريس متحدن :Smiley14:
رجز خوني رمزي هم واقعا عالي بود!! مليساندرا به كلي اعتماد به نفسش رو از دست داده ! سر داووس هم فهميد كه چه بلايي سر شيرين اومده !! تورموند هم ثابت كرد كه از جنگ و اصطلاحات جنگي هيچي نميدونه !!! بيشتر آدم دعوا و جنگ تن به تنه تا جنگ:Smiley36:
ميرسيم به جنگ !! واقعا جنگ فوق العاده اي بود ! كمتر تو يه سريال همچين جنگي رو ديده بوديم ... ولي نكته اي كه كاملا من رو نا اميد كرد، اين بود كه جان باز هم و اينبار با دويدنش سمت ريكون، ثابت كرد كه درحد يه فرمانده نميشه روش حساب كرد !يعني شرافتش اين اجازه رو بهش نميده كه فرمانده خوبي باشه !! تو صحنه هايي از جنگ كه اون وسط امداد غيبي ميشد و جان نميمرد ، ياد اون ديالوگ معروف ميفتادم كه ميگفت : What is Dead may Never Die !! محاصره شون هم كه عالي بود و خوب درآورده بودن !! محاصره كه تنگتر و تنگتر ميشد و جان موند زير دست و پا، به خود مخاطب حس خفگي دست ميداد! جنگ تن به تن آمبر و تورموند هم عالي بود ! رگ گردنشو كه كند، يه لحظه ياد واكينگ دد و ريك گرايمز افتادم:Smiley36:
ورود قهرمانانه بيليش هم عالي بود ! ولي يعني اينا نميتونستن يه كم زودتر برسن ؟؟ يا منتظر بودن دوطرف همديگه رو لت و پار كنن بعد بيان ؟؟:Smiley39:
سانسا هم معلومه كه حرفهاي استادش پيتر بيليش رو بخوبي سرلوحه قرار داده:Smiley10:
صحنه مرگ رمزي هم عالي بود و مرگ سزاوادانه اي نصيبش شد ! ولي از يه نظر ناراحتم كه سريال باز يه شخصيت منفي خوب ديگه از دست داد...:Smiley96:
الان بازم تكليف وينترفل معلوم نيس كه به جان ميرسه يا سانسا !!! اگه به سانسا برسه تكليف جان چي ميشه ... اپيزود بعد اميدوارم به جواب هامون برسيم

نمره من 9 از 10

[Rick_Grimes13]

اپیزود 9 عالی بود ، بالاخره ی تکونی به داستان دنریس دادن خیلی درجا میزد :Smiley36:
نبرد حرومزاده ها هم که حرفی برای گفتن باقی نذاشت صحنه های جنگ عاالی کار شده بودن اون لحظه که جان زیر دست و پا بود داشتم باور میکردم که قراره بمیره... ورود ارتش ویل هم منو خیلی یاد قسمت دوم ارباب حلقه ها انداخت وقتی گاندولف تو لحظه های آخر تبدیل به ناجی شد.:Smiley36:
ولی سوالی که باید از خودمون بپرسیم اینه که ایا واقعا این جنگ ، جنگ حرومزاده ها بود ؟ انتظار داشتم جان بمیره تا وقتی اتشش میزنن اون تئوری اژدها زاده بودنش درست دربیاد ، چیزی که فک کنم برن زودتر بفهمه و شاید توی لحظات اخر اپیزود بعد.
9.5/10

[stc37]

در یک کلام فوق العاده بود خصوصا جنگ :Smiley35:

[Artin_PM]

شاهکار بود این قسمت
فقط به هیچ عنوان از دستش ندید
بهترین اپیزود تاریخ سریال
ولی دلم برا رمزی سوخت...یادش میکنیم همیشه!!
10/10
اینم بقیه 10 هاش
10 10 10 10 10 10 10 10 10 10 10 1010 10 10 10 10 1010 10 10 10 10 1010 10 10 10 10 1010 10 10 10 10 1010 10 10 10 10 1010 10 10 10 10 10

[bender]

فکر نمیکنم تاحالا به عمرم توی هیچ فیلم یا سریالی صحنه هایی به این فوق‌العادگی از جنگ دیده باشم

[KING STANNIS]

بالاخره

WINTER IS COMING

ب قول خوانده هه که میگه یواش یواش دارم عاشقت میشم(دنریس)

http://picoup.ir/images/92371552385812473447.png

این نگاه حاکی از u f.u.c.k.e.d everything

http://picoup.ir/images/75102213221831122998.png

مادر و فرزند چه دل و قلوه ای میدن بهم.

http://picoup.ir/images/36128350292300671133.png

و یک سکانس عاشقانه که نزدیک بود به ...ختم بشه.:Smiley36::Smiley14::Smiley10:

http://picoup.ir/images/31389926806665823725.jpg

هیجان شروع میشود.

http://picoup.ir/images/40215524736533056131.jpg

اوج خنده در این اپیزود.:Smiley14::Smiley14::Smiley14:

http://picoup.ir/images/99917469180327796829.jpg

جنون برای رسیدن به انتقام

http://picoup.ir/images/37804796560408132478.png

حماسه ای دیگر نفس ها را بند میاورد

http://picoup.ir/images/62759912984090350105.jpg

لرد خیانت کار

http://picoup.ir/images/84736672167180830127.jpg

و غول عزیزم :Smiley104::Smiley19::Smiley24::((

http://picoup.ir/images/57428841848494549936.png

یاد پدر و برادر گرامی


و اما...

http://picoup.ir/images/65062378906242326733.jpg

[farzinawsome12]

نمره که ده کامل میدم.
اپیزود با میرین شروع شد و قدرت نمایی دراگون های دنریس و البته ارتش دوتراکی...
خیلی به دنریس انتقاد هست که چرا انقدر همه چی گل و بلبله و...ولی دوستان باید قبول کنیم که دنریس و اژدهاهاش نقش مهمی تو داستان مارتین دارند و تا اینجا که دیدیم،2 فصل آینده تماما مربوط به دنریس خواهد بود پس بهتره باهاش کنار بیایم...
یارا و ثئون هم که طبق پیش بینی ها به دنریس وصل شدند(پ.ن:از این یارای هوس باز بعید نیستش که دنریسم به کثافت بکشونه:Smiley104:)
خب بخش جنگ حرامزادگان...
ریکانو واقعا بد جور و دلسوزانه کشتن و اونم تو یک قدمیه برادرش و هر تیری که خطا میرفت میگفتم بعدی میخوره دیگه ولی وقتی به یک قدمی جان رسید و آماده شدم برای به آغوش کشیدن 2 برادر،تیری که خورد به ریکان واقعا حس غم انگیزی منتقل کرد...
خود جنگ عالی بود،اون محاصره ای که توسط بولتونها انجام شد و بعدش کوه جنازه ای که درست شد و وقتی جان میون اون همه جمعیت داشت احساس خفگی میکرد واقعا ماهم احساس خفگی رو کردیم...واقعا باید به کارگردان این اپیزود آفرین گفت،حسو واقعا عالی درآورد بودش و واقعا ناامید شده بودم.
ورود ارتش ویل هم که آب یخی بود تو هر چی که تاالان دیده بودیم و میشه گفت نتیجه ی کارو درآورد...وان وان دوست داشتنیم و اون همه وحشی جونشونو دادند تا بگن وحشین ولی این فقط یک اسمه:Smiley17:
ایوان واقعا نقش رمزی رو عالی بازی کرد قشنگ حس تنفر به خودشو تکمیل کرد:Smiley69:
پرونده ی وینتر فل بسته شد(تو تریلرا بنجن استارکو تو نبرد شمال دیدیم ولی اینجا نبود؟؟؟:Smiley39:)

[mani_111]

نزدیک به 12000 نفر رای دادن نمره شده 10 !!
این طبیعی نیست این فوق العاده ست و فقط واسه سریالی مثل گات میتونه رخ بده
http://8up.ir/images/i006xazaj5qhpux9wzm2.jpg

[Fedex]

اینطور که معلومه داستان داره به سمت مدینه فاضله شدن کلیه ممالک پیش میره و آدم خوبا دارن قدرت رو بدست می گیرن / یارا و تیون گریجوی در جزایر آهنین / سانسا و جان در وینترفل / سرسی و برادرش در کینگز لندینگ / مادر اژدها و کوتوله / و .......


پی نوشت :
به نظر من بازیگر نقش رمزی بولتون اگر نگویم بهترین ، که یکی از بهترین بازیگران سریال بود .
آنقدر زیبا نقش را گرفته که بیننده را کاملا از خود متنفر می کند .

[No1]

فووووق العاده بود این اپیزود .... از تثبیت ابهت دنریس و اژدها هاش تو سریال گرفته تا جنگ رمزی و جان ...
فقط یه چیزی که یه جورایی مسخره بود این بود که رمزی حدود 200 300 تا تیر رو سر جان و اطرافش خالی کرد یه دونشم بهش نخورد :|:|
واسه همین 9 دادم .
برادری که 1 دادی ماذا فازا اخوی ؟ :|
نبرد هم عالی ساخته شده بود بعنوان مثال لحظه ای که اسبا با سرعت تمام بهم برخورد میکردن واقعا موهای تن آدمو سیخ میکرد و لذت بخش بود ...
سانسا هم در لحظه آخر با یه حرکت Thug life یی وارد شد :d:d
ون ون عزیز هم دار فانی رو وداع گفت :((
و در انتها :

:d ***** STARKS are back :d

[.Ven0m.]

بعد از نبرد اوبرین مارتل و کوه ، تا الان هیچ اپیزودی انقدر استرس بهم وارد نکرده بود تو سریال ، یعنی هر احتمالیو میدادم چون واقعا هر چیزی ممکن بود رخ بده ، همین هم باعث شد پیرزویشون مثل یه کله پاچه مشتی بهم بچسبه ، روح ند استارک الان داره جلا پیدا میکنه D :
کاشکی این صورت رمزی رو پایان کار نشون میدادن یه before and after میساختیم حیف : (

[тнor]

اون صحنه اخر انقد خوب بود که کسی نمیگه
>>اقا یعنی اون سگ ها منتظر بودن که حرف های سانسا تموم بشه بعد بیان با رمزی خوش و بش کنن <<

:Smiley14::Smiley14:

["Ross Geller"]

اون صحنه اخر انقد خوب بود که کسی نمیگه
>>اقا یعنی اون سگ ها منتظر بودن که حرف های سانسا تموم بشه بعد بیان با رمزی خوش و بش کنن <<
اونایی که میکوبیدن و نیستن رو ول کن . اونایی که تا هفته پیش میگفتن سریال چرته و الان به به و چه چه راه انداختن بهترن :Smiley14::Smiley14:

[farzinawsome12]

دوستان شماام تو این صحنه ها احساس خفگی میکردید یا من فقط اینطوری بودم؟؟؟
ممنون از کارگردان این اپیزود:Smiley17:
http://8pic.ir/images/y98glnu3pdo9mn87ccjq.png (http://8pic.ir/)

[vetlawen2005]

عاااللللللللللللللللللللل لللللللللللللیییییییییییی ییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییی
10 کمه باید 100 داد به این قسمت

[armina90]

Our Queen does love Ships
خیلی خوب بود.:Smiley14::Smiley14:

الان داشتم نگاه میکردم دیدم کارگردان این قسمت گویا تبحر ویژه ای تو بازآفرینی صحنه های جنگی داره، Miguel Sapochnik. کارگردان این قسمت و قسمت های Gift و Hardhome از فصل قبل که به حق اونا رو هم خیلی خوب از آب درآورده بود.


http://s6.picofile.com/file/8256616942/producer.jpg

[Green Way]

اون بزرگواری که همچنان فکر میکنه 1 بده یه کار فان کرده، واقعا قابل ستایشه پیگیریش. شبای قدر نزدیکه امیدوارم... بگذریم
شاهکار بود این اپیزود. اینقدر صحنه ی خوب داشت که نمیشه دونه دونه گفت ولی چیزی که بیشترین نمود رو داشت واسه من صحنه ی از اسب افتادن جان بود و حرکت سواره نظام رمزی. فوق العاده بود اون نگاه بهت برانگیز جان و بعدش جم و جور کردن خودش و بعد گرفتار شدن زیر جمعیت و نفس نفس زدناش. صحنه اخر اپیزودم عالی بود. تقابل رمزی با سگاش. واقعا اون لیس زدن سگه عالی بود؛ یه جورایی میخواست وفاداریشو نشون بده ولی 7 روز گشنگی شوخی بردار نیس
تا یادم نرفته بگم که موزیک توو این اپیزود غوغا کرد

[T-REX]

جیـــــــــــــــــــــــ گرم حال اومد

http://uupload.ir/files/a0fg_20160602_ep609_publicity_still_061.001684321. jpg

ولی باید اعتراف کرد که گات جوکرش رو از دست داد. حالی کی قراره برامون سادیسم بازی در بیاره؟
حالا سریال یه کاراکتر مخوف تماما سیاه به دیوونگی رمزی با شخصیت هیستریک رو کم داره.

بهترین بهترین قسمتی بود که از دنریس دیدم. هر کی دیگه جاش بود، تمام ارباب ها با شهراشون رو جزغاله می کرد. یارا خوب نسبت به دنریس چشم چرونی می کرد!!!
این قسمت چرا اینقدر کِش می یومد؟ یا فقط برای من این طوری بود؟ هرچی نگاه می کردم تموم نمی شد!

4 اکیپ فیلم بردار
25 روز فیلم برداری
25 عدد بدلکار
70 راس اسب
500 عدد سیاهی لشکر
600 نفر پرسنل
160 تن شن
پول به مقدار فراوان
قبض تلفن رو باید داد، پول اینترنت رو جدا!
حجمم ته کشیده
و دیگر هیچ ... برای بهترین قسمت فصل شیش

[Farc0da3lx]

یک قسمت فوق العاده ، قسمت نه فصل قبل رو با این قسمت از بهترین قسمت های سریال هستن بنظرم
2 ماه صبر به دیدن این قسمت می ارزید !
داشتم فکر میکردم دیگه کار جان تو صحنه اول جنگ تموم ولی از پشت هواشو دارن !
جان شخصیت فوق العاده ای داره ، خیلی قشنگ بازی میکنه
درضمن سانسا هم فک کنم دیگه سانسای مهربون فصلای قبل نیست، دیگه باید اسمشو بزاریم بانوی سنگ دل!

[KING STANNIS]

جا داره ی
holy shit
هم بگیم.
یا
what the f.u.c.k

[raymond]

یک توضیح در مورد کاری که دنریس انجام داد به نظرم واقعا عالیه که تیریون پیشش هست و بهش یاداوری که نباید مثل پدرش رفتار کنه برای همین میشه امید داشت بتونه با عدالت برخورد کنه و با خیلی از خاندان ها مثل استارک ها کنار بیاد و فقط وفاداری دوبارشون به تارگاریان ها رو بخواد.

[.Ven0m.]

آخ آخ تیتراژ هفته بعد چقدر بچسبه ، استارک ها رو ببینیم تو مپ .

[anzalichi]

اگر Heath Ledger رو جوکر دنیای سینما بدونیم , بدون شک صاحب این لبخند :

http://www.8pic.ir/images/b7lvp6bgg0mtqqbllzyc.jpg

جوکر دنیای تلویزیون بود...!! روحت شاد.

-------

حرکات دوربین از پشت سر وقتی جان وسط جنگ میجنگید به تنهایی ارزشش از نصف فیلمهای اکشن امروزی بالاتر بود..بسی لذت بردیم..البته این لذت بردن چیزی از روی اعصاب راه رفتن دنریس عزیز کم نمیکنه :) Just Burn yourself ...


نماز روزه قبول...چسبید.

[MOHAMAD_TBAG]

خوشم میاد طرف یه تایمی از زندگیش رو به این اختصاص داده که بیاد 1 بده و بره :Smiley14: خسته نباشی دلاور ..... خدا قوت پهلوان
.
.
در کل قسمت بی نظیری بود.... بهترین سکانسی که از دنی تو این فصل دیدم بود..... واقعا خوشحالم که تورموند زندس و ناراحت از اینکه غولمون مرد
کلی حال کردم تورموند اون جا.ک.ش رو به درک واصل کرد
جان هم که ترکوند...
صحنه ای که تنها روبروی سوار نظام رمزی بود فوق العاده بود
دقت کردین این فصل چقدر زود در حاله تموم شدنه :((

[yaldakh]

سرقفلی گات رو با اپیزود نهش بستن:Smiley35:
اول سریال واقعا چه خوبه که تیریون هست دنریس سیاست مداره خوبی نیست
زیر چشمی های یارا به دنریس عالی بود:Smiley14:
یه استارک دیگه هم مرد واقعا خیلی دردناک بود :((ریکون رسما بیحاشیه ترین استارک بود
سکانس صحبت سرداووس و ترموند نفطه فان این اپیزود بود عالی بود یعنی:Smiley36:
داووسم دوباره داغ شیرین رو تو دلم زنده کرد:Smiley19:
صحنه جنگ:Smiley19:هر چند لحظه دلم میخواست بلند شم بپر بپر کنم که به لطف پای شکستم همینجور زمینگیر دیدم:Smiley24:
غول عزیزمون که :((:((:((:((:((واقعا بعد اون میخواستم رمزی سلاخی کنم مردنش کمش بود مشتای جان به رمزیم هم کم بود رمزی بایست پوستشو میکندند اول مثل تیون سلاخیش میکردند چشماشو با قاشق در میاوردند نیم تنشو میذاشتن زیر یه دیگ رو اجاق بپزه بعد میدادند سگ ها بخورند این که خیلی راحت مرد نباید تو یه روز میمرد باید به تدریج میمرد :Smiley13:

[WALKING DE4D]

8/10
قسمت خوبی بود بعد از مدت ها ماجرا و حوادث اطراف دنریس ازار دهنده نبوده تریونم که دیگه حرف نداره :Smiley30:
اما جان اسنو :Smiley39: بنظرم حداقل این قسمت به عنوان یه رهبر نتونست لشکرشو هدایت کنه و دور از انتظار بود که این طور توی دام رمزی بیوفته
با توجه به اینکه سانسا تلاش خودشو کرد تا جلوی این اتفاق بگیره ولی جان اسنو بازم توجه ای به حرفاش نکرد و خیلی راحت توی دام رمزی افتاد
قسمت جنگ و نبرد در نگاه اول شاید خیلی خوب باشه ولی اگه یخورده دقیق تر نگاه کنیم ... پلن 2 3 برای خودشون نداشتن و خیلی راحت جنگ باختن دلیلشم کم تجربگی و اشتباه جان بوده
اگه سانسا اون نامه نمیفرستاد الان جان اسنو بجای رمزی از سریال حدف میشد...
5 دقیقه اخرم فقط این طوری بودم :Smiley10: به بهترین شکل ممکن از سریال خارج شد :Smiley35::Smiley19:
کلا توی این سریال یه نکته ای خیلی خوب فهمیدیم اونم اینه که به استارک ها خوشی نیومده... برای قسمت 10 دوباره یه حرکت میزنن که خوشی قسمت 9 از یادمون میره :Smiley19:
از اخرین نظریم دادم چند قسمت میگذره دلیلشم اینه که نمره هایی که قسمت قبل داشتن همه توی یه سطح بودن ولی این قسمت اگه از چند نکته چشم پوشی کنیم جز بهترین قسمت های کل سریال . :Smiley19::Smiley19:

[saeed_iri]

چی میشه گفت واقعا لذت بردیم ، دلمون برای رمزی و غول دوست داشتنی تنگ خواهد شد .
باور کنید ما انسان های خوشبختی هستیم که تو عصری زندگی میکنیم که از طریق جادوی سینما و تلوزیون میتونیم بی نهایت زندگی دیگه رو ببینیم و همزاد پنداری کنیم ، به دنیا بیایم ،شکست بخوریم ، پیروز بشیم و بمیریم!
نمیدونم این لذت رو مدیون کی هستیم اما از هر کس ، هر کس که تو این لذت نقشی داشتن ممنونم و مدیونشون هستیم ، از عوامل فیلم و نویسنده تا مترجم و کسانی که زحمت ریلیز و آپلود و... رو کشیدن .:Smiley35:

[yaldakh]

الان که فکر میکنم رمزی انگشت کوچیکه بیلیشم نیست و این جالبه که خود بیلیش لیتل فینگره
این بشر سر وایت واکرا هم کلاه میذاره:Smiley59:واقعا چه نقشه ای برای جان و وینترفل داره:Smiley39:

[Longmire]

10/10 اپیزودی عالی و بی نظیر
سکانس دنریس این دفعه کمی هیجان داشت و بهتر پیش رفت نسبت به قبل. خوشبختانه تئون و یارا هم زودتر از یورون رسیدن و تونستن پیمان ببندن با دنریس
ولی اصل قضیه نبرد بود. اول از همه که حق با تورموند بود رمزی با جان مبارزه نمیکرد. تو جریان جنگ هم پیشبینیا باز درست از آب در اومد و ریکان کشته شد و خیلی هم مظلوم کشته شد
اینجا هم جان اشتباه بزرگی کرد و بخاطر عصبانیتش اونطوری حمله کرد حتی تورموند هم امیدوار بود نکنه که شد
توی جنگ هم سر داوس و تورموند و وان وان عالی ظاهر شدن. دم تورموند هم گرم اون لرد آمبر رو به درک واصل کرد
سکانسی که بیلیش و ارتشش سر رسیدن خیلی به موقع بود. برای اولین بار بیلیش به یه دردی خورد اونم بخاطر سانسا بود. وقتی هم رمزی تک افتاد مشخص بود فرار میکنه که کرد
متاسفانه وان وان هم کشته شد و همین حدسو هم میزدم. حتی تا لحظه آخر هم دست از جنگیدن برنداشت ولی تو بد حالی مرد و حیف که دیگه نمیبینیمش. البته خاصیت گات همینه
جان هم خوب رمزی رو کتک زد ولی اون مرگ براش خیلی کم بود. بهتر بود زنده نگهش میداشتن و همونطور که تئون رو آزار داد زجرش میدادن. اما اینقدر خوب بازی کرد که آدم حس تنفر رو بهش کاملا بدست آورده بود
ولی در کل یکی از نقاط قوت دیگه این فصل بود و حرف نداشت. دیگه فقط آریا و برن موندن و کاش زودتر هم برگردن وینترفل
حالا هم بیلیش پیششونه امیدوارم دستش برای کشتن ادارد رو بشه و جان هم این یکی رو ناکار کنه که واقعا حقش هم هست

[habibmp3]

برای اولین بار اون چیزی که فکر میکردم شد که باید هم میشد!
دل ها بسی خنک شد...

[arya17]

فقط در وصف این قسمت میشه گفت بینظیر
سکانس های جنگش مخصوصا نبرد حرامزاده ها به عنوان یکی از بهترین اکشن های تاریخ صنعت فیلم میپیونده
جان دوبار جون به لبمون کرد این قسمت
ولی بالاخره استارک ها برگشتن به جای که بهش تعلق دارن
North will rise again

[alimori]

اپیزود محشری بود واقعا همچین جنگی رو تو هیچ فیلم و سریالی ندیده بودم این قدر واقعی :Smiley10::Smiley10: اونجا که جان داشت خفه میشد زیر دست و پا یاد مترو صادقیه افتادم:Smiley14::Smiley14::Smiley14: در آخر دست کارگردان این اپیزود رو میبوسم که یه همچین شاهکاری ساخت امیدوارم قسمت آخرم چون همین کارگردانشه عالی باشه :Smiley17::Smiley17:

[Chandler Bing]

ما هم یه نظر بدیم دیگه :))

هرچند کاملا قابل پیشبینی بود که آخرش لیتل فینگر به کمک شون میاد، اما واقعا خوب ساخته بودن و تا لحظه اخر نفس همه رو تو سینه حبس کردن
گفتنی هم دوستان گفتن، فقط این یارا تبدیل شده به شخصیت محبوب من... همه چی این کاراکتر خوبه، و مطمئنم ملکه بهتری از دنریس میشه


یه بنده خدایی هم یک داده بود اخراج شد باز... برید حال کنید :))

[Sσнєiℓ]

چه اپیزود وحشتناکی. :(

چقد لجم گرفته بود وقتی دیدم سانسای لعنتی انقد دیر رسید. ازش متنفر شدم.
اون اواخر که داشتن با اون وضعیت تمسخر آمیز و ناجوانمردانه شکست میخوردند ناامید شده بودم. جان داشت زیر اجساد مدفون میشد.
چقد جالب بود رمزی حرامزاده با اون همه ادعا چقد ترسو و بزدل بود.

ریکان کشته شد. بخش اعظم ارتش جان کشته شدند. غولمون هم کشته شد.
خب ولی اون تیکه که جان رمزی رو زیر مشت گذاشته بود خوب بود و بیشتر از اون قسمت خورده شدنش توسط سگهاش که خوشبختانه یکم نشون دادن ولی ای کاش کامل نشون میدادند. کافی نبود.
در کل عقده ام خالی نشد ازش.

[cincinnatus]

فوق‌العاده! نمیشه توصیف کردش! زخممون کرد! آقا اون موزیک غمناک و جان اسنو! یکی از بهترین نبرد‌های تاریخ سینما وتلوزیون!
تا الان هم که بعد از 18000 رای امتیاز 10! نمی‌دونم اصلا سابقه داره همچین چیزی! عااالی بود!

[.:SiSiBK:.]

من صدمین نفرم که 10 دادم بهم جایزه نمیدین؟ :))

کلن من فن این سریال نیستم و به نظرم سریال بهتر از این زیاد داریم ولی بعضی از قسمتهاش واقعن محشرن مثل همین قسمت که فوق العاده بود. با سانسا حال کردم دمش گرم هم بخاطر بیلیش هم بخاطر رمزی. سر داووس هم که همه چی دستگیرش شد فکر کنم تو قسمت بعدی یه بلایی سر بانو بیاره. این دنریس هم کلن رو مخمه.

پ.ن: نبرد با خوبی و خوشی تموم شد و چشم جان سالم موند. پس اون پوستر چی بود؟ نکنه قسمت بعدی بلایی سرش بیاد؟

[nima1993]

There are two types of heroes...

http://uupload.ir/files/lgqy_medium-clean_(1).jpg

[KEVIN GARVEY]

یه مقدار دیر پست دادنم مربوط میشه به رفتنم مالیات وگرنه ساعت 8 وخورده ای که دیده بودم کلا تو فریاد و داد بودم.
چه اپیزودی بود. باور کنید یکی از بهترین سکانسهایی بود که جنگ دیدیم. حقیقت جنگ و صد البته مردانگی و از خود گذشتگی تورموند و وحشی ها. کلا هواسش به جان بود که کشته نشه. اونجایی که به جان تنه زد تا خودشون جلو برن و شبیه عملیات انتحاری بود خیلی بهم چسبید.
لحظه کشتن امبر توسط تورموند خییللی باحال بود. اونجایی هم که جان داشت میرفت جلو واسه گرفتن ریکان و تک موندنش جلوی اینهمه سرباز و لحظه هجوم وحشی ها. اصلا چی میشه گفت.
کشتن رمزی غاصب توسط سگهای خودش آنقدر بهم حال داد که اگه رییس مالیات میگفت مالیاتت بخشیده شده انقد مزه نمیداد.
اونجایی که جان نفس نفس میزد آخر هنر کارگردانی صدالبته بازیگر کیت هرینگتون بود.

لحظه های دنریس با اژدها ها همگی اندازه بقیه قسمت خوب بود.

دیالوگ تریون با دنریس در مورد دیوانه بازیهای پدرهاشون و مواد منفجره در زیر شهر بی ارتباط با قسمت بعد نخواهدبود حتما.

در آخر احساسی ترین سکانس های این قسمت که کم هم نیست ولی من باهر کدامش فریاد کشیدم. سکانس کشتن ریکان و دویدن جان . لحظه تنه تورموند به جان. کشته شدن امبر لعنتی. شمشیر کشیدن های جان. ورود سانسا با بیلیش و کشته شدن وان وان و در آخر خورده شدن رمزی و خنده ملیح سانسا بعداز چند فصل بد بختی و عذاب یه دل راحت خندید. و یادم نرفته فرار رمزی بیشرف و درخواست درگیری ه تن به تن با جان و مشت های عالیه جان.

آخ چه اپیزودی بود. تا الان چهار بار دیدم.
پیش به سوی هفته بعد و یه اپیزود کلیدیه دیگه و یکسال دوری و تحمل

[New_Sense]

اپیزودی به شدت قدرتمند رو دیدیم همگی ؛ فقط میشه گفت برای ساخت این اپیزود مشخص هست که هم هزینه زیاد و هم سختی و تلاش بسیار زیادی صورت گرفته که همه بیننده ها لذت ببرن ؛ تنش به مراتب بالا و فیلمبرداری دقیق و حساب شده که خیلی خوب صحنه های نبرد و جنگ و تنش و درگیری رو نشون میداد ؛ مخصوصا زمان محاصره شدن ارتش جان اسنو ؛ هر لحظه دوربین جوری صحنه ها رو برداشت میکرد که این حس به بیننده القا بشه که در وسط نبرد هست و حس خفقان و له شدن رو داشته باشه ؛ توالی برخورد 2 ارتش چقدر عالی بود ؛ قبل از برخورد صحنه ای که جان اسنو به سمت ریکان میرفت تعلیق خوبی داشت و همچنین صحنه ای که جان اسنو یه تنه شمشیر رو کشید و اسب ها در روبرو یه سمت جان اسنو در حرکت بودن باز هم تعلیق و هیجان رو کامل کرد ؛ زمانی که جان اسنو روی زمین افتاد و زیر دست پای یاران خودش قرار گرفت ؛ شاید میشد گفت صحنه ای به شدت سینمایی بود ؛ ناگفته نماند همه صحنه های فیلم یک درجه از یک درام تلویزیونی پا رو فراتر گذاشته بود همه چی در قاب سینما میتونست جا بگیره و هیجان رو با لانگ شات و کلوز آپ های مختلف چند برابر کنه . و مخصوصا رهایی جان اسنو بعد از بلند شدن از بین یارانش و نگاهش به آسمان و کشیدن نفس عمیق ؛ شاید این صحنه ها دقیقا مشابه اپیزود دوم و زمان زنده شدن جان اسنو باشه . ( دقت کنید موسیقی متن چقدر حساب شده هست ؛ کار میکنه که تو نتونی پیش بینی کنی چی میخواد بشه)

شاید اگر بخوایم تشابهی بین سکانس جنگ و درگیری در این اپیزود رو با نمونه های موفق فیلم های سینمایی دنیا مقایسه کنیم میرسیم به چند فیلم سینمایی . ارباب حلقه ها ؛ هابیت ؛ میهن پرست ؛ و ... ولی به مراتب این سکانس در خیلی از جاها بهتر از حتی برترین اثار جهان از لحاظ فرمی کار کرد .

شروع سکانس با منجنیق و توپ های نفتی که به سمت معبد میرین شلیک میشه ؛ بود و خیلی سریع و خوب بدون یک لحظه کش دادن دیالوگ های دنریس با تیریون رو داشتیم و بعد معامله دنریس با اربابان که به نظرم باز هم بی نظیر بود ؛ هم شاخ و شونه کشیدن دنریس هم ورود اژدها به صحنه به شدت قدرتمند و جلوه ویژه عالی کار شده بود ؛ و شاید اگر بخوایم مقایسه کنیم این اژدها رو با اسماگ اژدهای موجود در قسمت سوم هابیت میبینیم اژدهای دنریس چند پله بالاتر هست و به شدت حس و حال یک اژدهای واقعی با اون جلوه های ویژه رو میده ؛ صحنه قدرتنمایی دنریس با اژدها و اتش زدن کشتی ها هم خیلی خوب و عالی نشون داده شد ؛ شاید بعد از 6 فصل ما یک نمایش اژدها سواری جنگی و اتیش زدن به واسطه اژدها از تارگرین ها دیدیم ؛ تا به امروز ما چنین صحنه های اژدها سواری و اتیش زدن رو ندیده بودیم ؛ و باید منتظر فصل های بعد و اژدها سواری دنریس و تقابلش با آدرها یا کینز لندینگ باشیم . چیزی که مشخص هست یارا و تیون زیر پرچم دنریس قرار گرفتن و معامله ای که صورت کرفت از یک جهت جالب بود ؛ زمانی که تیریون به دنریس گفت « اگر همه درخواست استقلالشون رو داشته باشن چی ؟ » و جواب « اون درخواست نمیکنه داره تقاضا داره میکنه » به نظر هوشمندی تیریون رو میرسوند تلنگری به دنریس زد که اینده مانند پدرش نخواد خاندانی رو بدون هیچ منطق نابود کنه . و خب بالاخره دنریس به سمت وستروس حرکت میکنه .

رمزی بولتون به قول دوستان جوکر دنیای سریال ؛ در جنگ و استراتژی خیلی بهتر و دقیق تر از جان اسنو پیش میره و تا جایی که چیدمان جنگ و استراتژی رو در دست میگیره ؛ جان اسنو شخصیتی که نمیشه دوستش نداشت و فکر میکنم همانطور که دوست داشتنی هست ولی ساده انگاری و به مراتب تشابهات حسی با ند استارک داره ؛ و همین احساسی عمل کردن توی جنگ باعث اون چالش جنگی و تپه های اجساد شد ؛ و چه بسا در این مرحله هوشمندی سانسا رو میبینیم ؛ سانسا که درک جنگی نداشت ولی رمزی رو خوب شناخته بود ؛ و نهایتا ورود ارتش ویل و لرد بیلیش ؛ اگر بخوابیم مقایسه کنیم جنگ جان اسنو با رمزی و جنگ استنیس با رمزی ؛ تشابهاتش وجود ارتش کم و نا منظم هست و خب تنها اتفاق خوب برای جان اسنو وجود سر داووس یک استاد جنگ و تورموند بی کله و شجاع واسه جنگ و در نهایت وجود سانسا .

شاید صحنه دیدن اون گوزن در اتش توسط سر داووس یکی از صحنه های غم انگیز واسه همه ما بوده باشه ولی چیزی که یه مقداری واسه من جالب بود ؛ این گوزن چوبی که نماد باراتیون ها هست ؛ و نمیدونم چرا این لحظه نمادین که به وجود مرگ تلخ شیرین باراتیون تاکید میکنه ولی اون گوزن چوبی هم پاش هم شاخش کنده شده ؛ شاید اگر صحنه رو بخوایم تخیل کنیم نوید زنده بودن استنیس باراتیون رو بده و شاید هم نه . ولی اون گوزن اون احساس و نماد باراتیون ها رو دوباره زنده کرد .

و بالاخره مرگ رمزی ؛ و صحنه کشته شدنش توسط سگ های خودش که به شدت خوب و عالی بود به چند دلیل ؛ شاید اگر توی نبرد کشته میشد اون رو یک نماد اسطوره ای از جنگجو برای بیننده تلقی میکرد و شاید اگر خیلی راحت توسط جان اسنو کشته میشد ؛ جان اسنو رو نماد قصاوت برای دشمنش نشون میداد ؛ جان اسنو در اصل با زدن رمزی و ترکوندن صورت رمزی ؛ اون انتقام ریکان رو گرفت ؛ و زمانی که رمزی در قفس سگ ها قرار گرفت و سانسا در مقابلش بود هم انتقام سانسا و تیون گرفته شد ؛ در اصل مرگ رمزی با وجود سگ های خودش نشون از این میده که هیچ جانداری توی سختی و دشواری وفادار نمیمونه . و رمزی در مرگ هم شکست میخوره و برای همیشه خاندانی به نام بولتون ها رو نابود می کنه .

و مطمنن همگی ما از مرگ رمزی بولتون خیلی خوشحال شدیم . و بالاخره وینترفل به خاندان استارک ها برگشت .

[iceman]

عجب شاهکاری بود... برای خوره فیلم و سریالی مسه من باید بگم یکی از بهترین جنگ های به تصویر کشیده شده در کل فیلم ها و سریالهایی که دیدم بود... قسمتهای قبلی که افت داشت باید بگم ناامید کننده بود ولی الان که مشخصه تمرکزشون روی این اپیزود بوده دیگه مشیه گفت سریال محبوبمون به اوج برگشت...
در مورد صحنه ای مختلف این اپیزود باید بگم تاثیر گذارترین صحنه وقتی بود که جان تک و تنها جلوی پیاده نظام وایساد ... سکانس فوق العاده ای بود .. موزیک عالی .. تصویر برداری و حالتهای جان اسنو .. کارگردانی این سکانس و در کل این اپیزود فوق العاده بود.. در سال ناامید کننده ای از نظر فیلم و سریال که همه جوره زده شده بودم از همه چی دیدن همچین شاهکاری غنیمته ..
بازیگر نقش رمزی بولتون احتمالا کلی جایزه ببره ... خیلی عالی بود.. امیدوارم فقدانش حس نشه :دی این سریال بدون نقش منفی واقعا میلنگه و همونطور که سنگینی این بار بعد از مرگ جفری به رمزی رسید امیدوارم شخصیت متفاوت و جذابی پررنگ بشه ...

[farzinawsome12]

گرگ ها دوباره قدرت گرفتن و جای خوشحالی داره
تاوان زیادی دادن،ندرفت،کتلین رفت،راب رفت،ریکان رفت،دایروولفاشون رفت،حتی هودور رفت
استارکها،ویژگیشون شرافتشونه
شرافتی که نزاشت آریا هیچکس بشه و شرافتی که جان رو یکبار به مرگ رسوند
دوست دارم بدونم حالا که وینترفل رو گرفتن خط داستانیشون به کجا خواهد رفت؟؟؟
آریا استارک شخصیت مورد علاقم تو استارکها:Smiley17:
http://8pic.ir/images/3zac2jbsfkksb84x2ppf.jpg (http://8pic.ir/)

[Drama]

Ozymandias (http://www.imdb.com/title/tt2301451/?ref_=ttep_ep14) ـه تاج و تخت

[Mia_3D]

حالا ن ک قسمت بدی بودا ، خوب بود ، ولی هیچکس تعجب نکرد 100 نفر(؟) چن بار تیر انداختن ، یکیشون ب جان نخورد :| مخصوصا دقیقه 37:17 ک خیلی بد بود ب همه جای کنار جان خورد غیر خودش :|
و اینجاش (http://upload7.ir/2A0G?download_token=caab5ca94bb2ea7853307d75574fad 9330e374c582409e1cbc1dc74151d7f8d5)

[Sσнєiℓ]

این قسمت و به خصوص درست زمانی که جان اسنو داشت زیر اجساد مدفون میشد واقعا برای من فراتر از یه فیلم بود. تحقیر شدن جان و تورموند و ناامیدی ای که از پیروزی داشتیم. اینها اون قدر تاثیر گذار بود که گوئی این شخصیتها واقعیت دارند و دوستان واقعیم داره این بلا سرشون میاد. :(
با رسیدن نیروی کمی و سانسا گریه ام گرفت. هر چند خیلی دیر رسیدن. خیلی. :Smiley7: ما دیگه عملا جان رو مرده حساب میکردیم. :Smiley104:

جای خالی برین تارث خیلی خیلی حس شد. به خصوص که ارتش جان به معنای واقعی خودش ارتش نبود و بی نظم بود. حیف شد. :Smiley93:

لیانا مورمونت رو فقط یکبار از نزدیک دیدم نشون بده. اونم وقتی که روز قبل از جنگ جان و رمزی با هم مذاکره کردند. یه نگاه که توام با حس چندش بود به رمزی انداخته بود. =))

تیریون عالی بود. خیلی با مزه اس. :Smiley41:

ابهت گری ورم منو کشته. :Smiley105:

دیالوگهای یارا گریجوی با دنریس و حاضرجوابیش هم عالی بود. :Smiley18:

صحنه آخر هم خیلی عالی بود. اول که صدای سگه رو شنیدم فک کردم صدای گرگ جان هست و میخوان اونو بندازن به جونش. بعد دیدم نه.

از همه چیز بدتر اینکه اصلا معلوم نیست چی در انتظار جان و حتی سانسا هست. لیتل فینگر نگران کنندس.

[Toxic Fighter]

دیگه گفتنیا رو دوستان گفتن

بسیار عالی بود با گیر دادنای الکی سریال رو به کام بقیه و خودتون تلخ نکنین

در مورد رمزی باید بگم که غریبانه از بینمون رفت.مظلوم ترین شخصیت سریال بود واقعا :( مراجعه شود به عکس زیر

http://8pic.ir/images/nniemw3nygs00e9i267h_thumb.jpg (http://8pic.ir/viewer.php?file=nniemw3nygs00e9i267h.jpg)

ظاهرا حماسه نمره 1 بازم تکرار شده ولی پاک شد انگار.دلیل این 1 دادنارو فقط یه چیز میدونم اونم اینکه تاپیک و نظرسنجی در مورد این سریال خیلی زیاد شده و انجمن رسما به انجمن گیم آو ترونز تبدیل شده البته که من مشکلی ندارم ولی طرفدارای سریالای دیگه شاید جبهه بگیرن و انتقادشونو با 1 دادن نشون بدن

[freedom world]

قسمت خوبی بود.
ولی سوتی سگ ها واقعن خوب نبود.
اون موقعی که رمزی در مورد سگ هاش میگه ، سانسا رفته بوده.

[.Ven0m.]

رمزی بولتون چقدر مرد بود ، تا آخرین لحظه هم التماس جونشو نکرد ، یه بولتون واقعی ـه ، پدرش باید بهش افتخار کنه به نظرم !
حتی وقتی صورتش توسط جان له شد آخ و ناله نکرد ، رمزی یه آدم باهوش بود . ققط توی خاندان اشتباهی به دنیا اومده بود و شده بود ویلن قصه ما . تاثیری که رمزی روی سانسا گذاشت ، واقعا یه جورایی به نفعش تموم شد ! یادتونه که سانسا رو قبلا؟ خودشو میکشت واسه جافری ، درسته قبل از این که به دست رمزی هم بیافته خیلی زجر کشیده بود اما این رمزی بود که صیقل داد ایشونو و الان حتی از آریا هم جلو تر زده ، در آخر هم اشاره ای کنم به سخن رمزی به سانسا ، من بخشی از تو ام ، عالی بود...

[Sσнєiℓ]

از کجاش بگمممم؟؟؟؟ خودتون این شکوه رو دیدین....میتونم بگم در تاریخ سریال های تلویزیونی با عظمت ترین قسمت بود به حق. تو اچ بی او نوشته بود جنگ حرامزادگان حدود یک ماه فیلم برداریش و تدوینش طول کشیده...قسمت میرین که عالی بود.اوجش هم اونجا بود که اون دوتا اژدها دیوارو خراب کردن و اومدن کمک دنی و اونجایی که داریو ناهاریس و دوتراکی ها پسران هارپی رو به درک واصل کردن...راجبه نبرد جان و رمزی باید بگم جان واقعا از لحاظ فکر و استراتژی ضعیف تر از رمزی بود. رمزی میدونست با کشتن ریکان میتونه جانو عصبانی کنه و نقشه هاشو به هم بزنه و واقعا که چه هنرپیشه قابلی داشت.دوست داشتنی ترین شخصیت کثیف گات بود این رمزی:)). و اما اینجاس که تو گات نباید زود قضاوت کرد و دیدیم همون نامه سانسا باعث زنده موندن و پیروزیشون شد.البته هنوزم واسه قضاوت زوده.من پیروز این نبرد رو لرد بیلیش میدونم.اومدن شوالیه های ویل به نظر من یکم دیر بود اما خب با قدرت اومدن و کمترین تلفات رو دادن که از سیاست های باهوش ترین کاراکتر سریال بود.قدم بعدی بیلیش احتمالا تسخیر ریورران و کشتن والدر فریه تا کامل نیمه شمالی رو فتح کنه.سر داووس هم به زودی ملیساندرا رو به خاطر کشته شدن شیرین مجازات میکنه از نگاهش کاملا معلوم بود...از شمال به سمت میرین بریم..تو صحبت های تیریون کاملا مشخص بود که زیر پایتخت وایلد فایر هایی به جا مونده که سرسی احتمالا استفاده میکنه...معلوم نیست کی و چجوری.شاید فصل بعد شایدم قسمت بعد.تکلیف یورون گریجوی هم معلومه.احتمالا دنریس پیشنهادشو قبول میکنه کشتیهاشو میگیره و دخل خودشو میاره شایدم مجبور بشن بجنگن باهم اونم داستان جالبی میشه.اولین متحد وستروسیه دنی هم یارا و تیون بودن.کی فکرشو میکرد..؟ دوستان یه قسمت دیگه بیشتر نمونده .بریم اماده بشیم واسه یک سال خماری :Smiley104:

دیدی یارای ملعون چطور به دنریس نگاه میکرد؟ :Smiley15:

و وقتی دنریس ازش سئوال پرسید اون جواب نگران کننده رو داد. :Smiley18:

امیدوارم در میرین هم یک گنجشک اعظم دیگر ظهور کند و تا وقتی یارا مخ دنریس را نزده او را به سزای اعمالش برساند. <):)
ما از مسئولان زحمتکش سریال خواهان یک گنجشک اعظم دیگر در میرین هستیم یا همان گنجشک اعظم پایتخت را برای بازدید و نظارت به میرین بفرستند. با تشکر. :Smiley17:

http://picoup.ir/images/34020431235784971110.jpg

[shavn]

بر خلاف همه ی دوستان رمزی شخصیت مورد علاقه ی من بود
بر حسب تجربه میدونستم میمیره ولی دلم میخواست دارش بزنن یا ...
ولی روراست باشیم کستینگ رمزی و بازی ایوان ریون فوق العاده بود
صحنه های نبرد هم عالی بود فقط من هی میگفتم این همه تیر رو تو یه فضای کوچیک پرتاب میکنن چجوری هیچکحدوم به جان نمیخوره

[alisoltani87]

اما جان اسنو بنظرم حداقل این قسمت به عنوان یه رهبر نتونست لشکرشو هدایت کنه و دور از انتظار بود که این طور توی دام رمزی بیوفته
با توجه به اینکه سانسا تلاش خودشو کرد تا جلوی این اتفاق بگیره ولی جان اسنو بازم توجه ای به حرفاش نکرد و خیلی راحت توی دام رمزی افتاد
قسمت جنگ و نبرد در نگاه اول شاید خیلی خوب باشه ولی اگه یخورده دقیق تر نگاه کنیم ... پلن 2 3 برای خودشون نداشتن و خیلی راحت جنگ باختن دلیلشم کم تجربگی و اشتباه جان بوده
اگه سانسا اون نامه نمیفرستاد الان جان اسنو بجای رمزی از سریال حدف میشد...

چیزی که از جان اسنو بعد از زنده شدنش نگران بودم از دست داده باشه، پایبندی ش به اصول بود. حمایت از هم خون و دوستان و هم پیمانا جزو اصول جان اسنو بود که به خاطرش جون می داد، و خیلی هم زیبا بود اگر هدف رو که قاعدتا پیروزی بر همه چیزه کنار بذاریم. این که جان اسنو حاضر نشد به هر بهایی به پیروزی برسه فاکتور خوبی در این شخصیته که به شخصه دوس دارم؛ و خوشحالم از دستش نداده و حاضره به خاطرش همه چیز رو از دست بده.

ولی سانسا اینطور نیس، سانسا به خاطر حماقت خودش و گوش نکردن به حرف مشاورای امین (مادر و پدرش و دایه اش و جان و حتی تیریون) آسیبای زیادی دید، و حالا به جایی رسیده که برای رسیدن به خواسته ش حتی از جون برادرش بگذره، این نگاه سانسا هرچن منطقی، باعث میشه حماقتای بیشتری داشته باشه، و هم پیمانای اشتباهی رو به خودش جذب کنه. و اصولا تا این جا بیشتر جاذبه های ظاهری رو دیده و عمق اتفاقات رو نادیده گرفته، مث وقتی تیریون به عقدش در اومد، یا همین الان که خونسردانه، از اومدن سوارکارای بیل به جان خبری نداد و باعث شد، مهره های ارزشمند و وفاداری از دست برن. از دست رفتن اون ها رو فقط و فقط مقصر سانسا می دونم.

[Ward]

کاش به سبک وریس(واریس(همون کچله)) این حرومزاده بولتنو میکشتن(البته نمیکشتن)

[WALKING DE4D]

چیزی که از جان اسنو بعد از زنده شدنش نگران بودم از دست داده باشه، پایبندی ش به اصول بود. حمایت از هم خون و دوستان و هم پیمانا جزو اصول جان اسنو بود که به خاطرش جون می داد، و خیلی هم زیبا بود اگر هدف رو که قاعدتا پیروزی بر همه چیزه کنار بذاریم. این که جان اسنو حاضر نشد به هر بهایی به پیروزی برسه فاکتور خوبی در این شخصیته که به شخصه دوس دارم؛ و خوشحالم از دستش نداده و حاضره به خاطرش همه چیز رو از دست بده.

ولی سانسا اینطور نیس، سانسا به خاطر حماقت خودش و گوش نکردن به حرف مشاورای امین (مادر و پدرش و دایه اش و جان و حتی تیریون) آسیبای زیادی دید، و حالا به جایی رسیده که برای رسیدن به خواسته ش حتی از جون برادرش بگذره، این نگاه سانسا هرچن منطقی، باعث میشه حماقتای بیشتری داشته باشه، و هم پیمانای اشتباهی رو به خودش جذب کنه. و اصولا تا این جا بیشتر جاذبه های ظاهری رو دیده و عمق اتفاقات رو نادیده گرفته، مث وقتی تیریون به عقدش در اومد، یا همین الان که خونسردانه، از اومدن سوارکارای بیل به جان خبری نداد و باعث شد، مهره های ارزشمند و وفاداری از دست برن. از دست رفتن اون ها رو فقط و فقط مقصر سانسا می دونم.

قسمت اول صحبتتو قبول ندارم استارک ها مدت ها بود فراموش شده بودن بهتر بگیم دیگه قدرتی نداشتن با اومدن وحشی ها همون اندک هم پیمان هایی که داشتن از دست دادن
جان اسنو برای جنگ کار نا جوان مردانه ای نکرد و کاملا تحت تاثیر حرکات رمزی قرار گرفت به عنوان یه رهبر نتونست کارایی داشته باشه بیشتر حس انتقام بود تا اعاده حیثیت
توی این جنگ که طرف مقابلش برای پیروزی حاضر بود سرباز خودشو از دست بده و از شیوه های کثیفی برای پیروزی استفاده میکرد ساده بودن حکم مرگ داشت متاسفانه اون انتظاراتی که از جان داشتیم براورده نشد به هر بهایی برنده شدن کاملا غیر منطقی رمزی وقتی باخت قبول کرد حرکاتش کاملا جذاب بود
قسمت بعدی باید تکلیف برن اریا تامن و سرسی مشخص شه از اون طرفم فری ها و جیمی سرسی مرگ بچه هاشو با چشم خودش میبینه و همین ممکنه استارت ملکه دیوانه باشه
مطمنم یه بلایی قرار سر استارک ها بیارن مگه اینکه سنت شکنی بکنن و دست از سر این استارک بردارن :Smiley104:

[shahramz]

اپیزد نگو طلا بگو............:Smiley35: خیلی عالی بود و همچنین حماسی قطعا نمره 10 لایق همچین اپیزدیه
و اما دوستانی که در مورد اپیزد اخر میگن ارومه مث این که توجه نکردن اسم قسمت اخر باد زمستانیه گیم او ترونیا میدونن یعنی چی؟
فلش بک برج شادی عاقبت جیمی، اتیش بازی سرسی، تنهایی جان در شمال به خصوص حالا که بوهای خیانت از طرف سانسا میاد و.... 69 دقیقه خیلی چیزا مونده که ببینیم:Smiley17:

[Winter]

چیزی که از جان اسنو بعد از زنده شدنش نگران بودم از دست داده باشه، پایبندی ش به اصول بود. حمایت از هم خون و دوستان و هم پیمانا جزو اصول جان اسنو بود که به خاطرش جون می داد، و خیلی هم زیبا بود اگر هدف رو که قاعدتا پیروزی بر همه چیزه کنار بذاریم. این که جان اسنو حاضر نشد به هر بهایی به پیروزی برسه فاکتور خوبی در این شخصیته که به شخصه دوس دارم؛ و خوشحالم از دستش نداده و حاضره به خاطرش همه چیز رو از دست بده.

ولی سانسا اینطور نیس، سانسا به خاطر حماقت خودش و گوش نکردن به حرف مشاورای امین (مادر و پدرش و دایه اش و جان و حتی تیریون) آسیبای زیادی دید، و حالا به جایی رسیده که برای رسیدن به خواسته ش حتی از جون برادرش بگذره، این نگاه سانسا هرچن منطقی، باعث میشه حماقتای بیشتری داشته باشه، و هم پیمانای اشتباهی رو به خودش جذب کنه. و اصولا تا این جا بیشتر جاذبه های ظاهری رو دیده و عمق اتفاقات رو نادیده گرفته، مث وقتی تیریون به عقدش در اومد، یا همین الان که خونسردانه، از اومدن سوارکارای بیل به جان خبری نداد و باعث شد، مهره های ارزشمند و وفاداری از دست برن. از دست رفتن اون ها رو فقط و فقط مقصر سانسا می دونم.

شما که اشتباه سانسارو گفتی خب اشتباه جانم می گفتی...

میگی حمایت از هم پیمان ها از اصوله جانه...وقتی داشت اون حرکت انتحاریو می زد به فکر جون اونا بود؟
تمام نقشه هایی که تو این مدت ریخته بودنو بهم زد و هم خودشو که فرمانده ی لشگر بود تو خطر انداخت هم کل سپاهشو که مجبور شدن برای دفاع ازش بدون برنامه حمله کنن.
دقیقا همون عکس العملی که رمزی انتظار داشت و روش حساب کرده بود و البته سانسا هم در موردش هشدار داده بود.

بعد هم سانسا خودش از اومدن بیلیش خبر داشت؟
یه نامه فرستاد و تا اونجاییکه میدونیم جوابی نگرفت.
بیلش بی خبر پیداش شد... امکان داشت اصلا نیاد یا بذاره وقتی همه مردن بیاد.

بعد هم گیریم جان در مورد ویل میدونست... از کجا معلوم همین قضایا تکرار نمی شد؟
یعنی روز نبرد همینطور که استارک ها منتظر رسیدن کمک هستن رمزی دوباره نمایششو اجرا می کرد.
ریکانو ول می کرد سمت جان و شروع به تیراندازی می کرد.
با اون شناختی که خود شما از جان داری عکس العملش چی می شد؟ سر جاش وایمیساد تا ارتش ویل برسه؟
به نظر من که نه... دوباره خون جلو چشاشو می گرفت و با کله می رفت وسط میدون جنگ...
دوباره لشگرش مجبور می شد برای محافظت ازش باعجله حمله کنه... و دوباره همون اتفاقات تکرار می شد.

همونطور که بالا گفتم نمیشه فقط اشتباه یه کاراکترو دید و از اشتباهات بقیه چشم پوشی کرد.
و تو این سریال هیچکی بی اشتباه نیست.


در مورد بقیه ی صحبت هات...
این مشاورهای امینی که میگی خودشون الان کجان؟ به غیر از تیریون که فراریه بقیشون مردن...چرا؟ به خاطر تصمیمات اشتباهشون.
وقتی پدرش با سن و تجربه ی بیشتر نتونست هم پیمان های درست تو کینزلندینگ پیدا کنه و بهش خیانت شد چه انتظاری از یه دختربچه ی 13 ساله که بین دشمنای خانوادش گیر کرده داشتی؟



تنهایی جان در شمال به خصوص حالا که بوهای خیانت از طرف سانسا میاد و....:Smiley17:

این بوهای خیانتی که میگی از دید خیلی ها چند سیزنه داره میاد منتها هنوز منشأش معلوم نیست.:d
من که فکر می کنم اگه میخواست خیانت کنه بهترین فرصت همین جنگ بود... میتونست از ارتش ویل بخواد صبر کنن تا بولتون ها کلا لشگر جانو نابود کنن، بعد دستور حمله بده.

[Hmv-]

نمره که 10

اپیزود قشنگی بود

نکته جالب اینکه گوزن چوبی شکسته ای که سر داووس برای دختر استنیس درست کرده بود تا اتمام جنگ دستش بود ... حتی داخل قلعه یه خشمی توی چهرش بود.

صحنه نبرد و خیلی زیبا در آورده بودند ... بعنی دیوانه کننده بود مخصوصا قسمتی که جان اسنو اسبش تیر میخوره ...

غول عزیزم که اگه نبود ... به نظرم کاره ارتش جان زودتر از اینا تموم بود

بیلیش ملعونم باز نقشه داره ... امیدوارم به قیمت جون کسی از خاندان استارکها تمام نشه ... :Smiley15:

[ＳｈＩｎＯｄＡ]

وای حـــــــــــــــرف نداشـــــــــــــت
نبردی که نفس به نفس به بیننده پیش میرفت ... دوربین ، میزانسن ، نور ، موسیقی ... داغون شدما اااا له له شدم ...
من واقعا تا مرز نا امیدی رفتم ، وقتی ارتش بیلیش رسید انچنان از خوشحالی مشت بر زمین کوفتم دستم نابود شد !
صحنه ی زیر دست و پا افتادن جان ادمو به خفگی وادار میکرد ( اونایی که فوبیا تنگ هراسی دارن چی کشیدن)
رمزی هم شد انجه که باید میشد ... شاید زجر اور تر هم میشد ولی "چاقو دستشو برید " بهترین شیوه رو براش انتخاب کردن
هر لحظه منتظر کور شدن جان بودم همه تیر ها هم میرفت سمت چشمش ! حرف از دراوردن چشم و ...
اتحاد گیریجوی ها و دنریس خیلی زود تر اونچه فکرشو میکردیم اتفاق افتاد ضربه شست خوبی به اربابان زد ...

#فک کنم تا خود سحر بشینم مدام نبرد وینترفل رو ببینم و کیف کنم ادرنالین رو اوج خودشه ...
نمره ای نمیبینم در حد این قسمت باشه 10 بتوان n+1 :Smiley10:

[Winter]

بیلیش ملعونم باز نقشه داره ... امیدوارم به قیمت جون کسی از خاندان استارکها تمام نشه ... :Smiley15:

اون نیشخندش موقع تماشای نبرد :Smiley18:
میخواستم یه مشت بزنم تو دهنش!!:d
هر اتفاقی تو این وستروس خراب شده میفته آخرش به نفع این بشر میشه!!:Smiley15:

[Alex Vause]

انتظاراتم رو بصورت کامل برآورده نکرد ! نمره من 1 هست

[mahan birabt]

فصل 6 قسمت 9

نمره : شاهکار و قطعا 10

به نظرم بهترین قسمت کل سریال بود این قسمت..چندین چند سکانس فوق العاده که واقعا فقط تو یه همچنین سریالی میشه دید...استادانه ساخته شده بود این اپیزود..حتی از لحاظ فنی هم این قسمت شاهکار بود..یعنی علاوه بر قصه که به طور کلی در این سریال خیلی عالی بوده و هست این قسمت از لحاظ گارگردانی و فنی و به طور کلی ساخت هم ؛ خدا بود...

شروع با صبحت های جالب تریون با کالیسی و این که تریون راجع به اتیش زدن های پدر کالیسی صبحت میکرد جالب و مهم بود..کالیسی به قدر کافی مشاوره خوب دورش هستند که مثل پدرش نشه...صحنه های اژدها هاش فوق العاده خوب بود..عالی درست کرده بودن..شاهکار بود..شاهکار...البته بازگشت گریچوری ها هم بدون دخالت در جنگ خوب بود...خیلی کلیشه بود اگر اونا به کمکش میومدن..خداروشکر خودش پیروز شد ....با این آشا هم کالیسی خوب چفت (جور) شدن!

درمورد نبرد حرام زاده ها هم عالی بود..پر از غافل گیری..بازی رمزی با ریکان و جان خوب بود..سکانس های دیدنی جنگ..درگیری های جان و صحنه برخورد دو ارتش باهم!! وای همش عالی بود..عالی هم کمه براش...قسمت مربوط به جنگ لانگ شات های اساسی نشون میداد که فوق العاده دیدنی بود (کارگردانی خدا بود یعنی) نحوه ارایش نیروهای هر دو طرف را خیلی خیلی خوب نشون میداد.. بهترین جاش به نظرم نبرد های جان بود خیلی خوب کار کرده بود. به این میگن جنگ ساختن نه اسپارتاکوس و این مدلی ها... خیلی طبیعی و زیبا بود. نفس نفس زدن های جان زیر دست و پا و حرکات دوربین عالی بود..یعنی یه اپیزود ماندگار را خلق کردن ..به یاد ندارم هیچ جنگی به این زیبایی.شاید سکانس اول فیلم نجات سرباز رایان که البته اون شلیک گلوله بود و نه جنگ شمشیر .ولی از لحاظ کیفی هردو عالی و ماندگار بودن....ما قبلا حمله به دیوار توسط وحشی ها و یا جنگ های بلک واتر و غیره را داشتیم اما هیچ کدام انقدر جذاب و طبیعی نبودند..دمشون گرم واقعا این قسمت شاهکار بود.

ریکان جوری مرد که دیگه مطمئن باشیم مرده!(هی آخه بعضی ها فرضیه میسازن نمرده!!) و البته سر رسیدن ارتش ایری ها شاید قابل پیش بینی بود ولی نکته مهم این بود که تاریخ هی تکرار میشه و فقط بعضی ها از تاریخ درس میگیرن و خیلی ها گاوتر از اونند که درس بگیرن ؛ و گروه اول موفق میشن..البته مطمئن باشید لرد بیلیش هم نقشه ای داره و با شناختی که ازش داریم باید منتظر اتفاق های دیگری باشیم..

از همه بیشتر دلم برای غول عزیز سوخت..فداکارانه و برای شمال و گرگ ها کشته شد.اگه نبود عمرا به این راحتی قلعه را نمیتونستند بگیرند..روحش شاد و یادمش گرامی باد!

و اما جایی که بیشتر از همه لذت بردم مرگ رمزی اسنو حروم زاده بود! با این که ریکان را کشت ولی لقمه سگان وحشی خودش شد..اون لحظه که جان داشت مشت بهش میزد را با هیجان و لذتی غیر قابل توصیف سپری کردم و بارها و بارها زدم عقب و لذت بردم..الانم که یادش افتادم باز لذت داشت! مرگ جافری هم لذت بخش بود اما این کجا و اون کجا..سانسا قهرمان این قسمت بود..مشخص شد حدس ما در مورد نامش درست بود و البته اگر جان به توصیه او گوش داده بود به اون همه زحمت نمیوفتاد.فراموش نکنیم اگر ارتش ایری نمیرسید الان رمزی داشت به ریش ما میخندید و عملا جان را بازی داد.البته خود جان هم به خوبی جنگید ولی با شمشیرش و نه با عقلش...

سر داووس هم متوجه سوزونده شدن شیرین شد و احتمالا بعدا با بانوی سرخ یه مکالمه زیبا خواد داشت.گویا دیگه فصل بعد...... و در اپیزود بعدی شاهد ماجراهای برن و شاید حمله واکر ها به دیوار خواهیم بود.

با توجه به این که کارگردان قسمت بعد نیز همین کارگردان این قسمت هست امیدوارم قسمت بعدی نیز شاهکار باشه و این فصل خوب به خوبی (نه از لحاظ پایان شاد بلکه از لحاظ کیفی منظورمه) به پایان برسه

[Hmv-]

اون نیشخندش موقع تماشای نبرد :Smiley18:
:Smiley15:

تا اینجا که بدرده استارک ها نخورده به ند هم همین بی پدر خیانت کرد الان هم وظیفه ش بوده روزی رو میبینم به دست برن یا جان به ف ا ک بره

:Smiley36:

[.Ven0m.]

یه حسی میگه این برن باز یه کاری تو گذشته میکنه ، تو آینده تاثیر میزاره :Smiley39:

[hypetrak]

خیلی وقت بود تو سایت کامنت نداده بودم ولی به خاطر فاز عجیب یه سری از دوستان بعد از مدت ها دست به کار شدم :Smiley36: ناموسا اونایی که امتیاز 1 دادن چی زدن:Smiley39: این قسمت برای اولین بار بخش کالیسی رو فوروارد نکردم و کامل دیدم. بخش جنگ شمال هم حماسی و زیبا و سینمایی بود. دقیقا کجای کار مشکل داشت؟ داستان این قسمت که محوریتش جنگ حرومزاده ها بود و قاعدتا نمیشد انتظار داستان به خصوصی رو داشت ولی پیشرفت داستانی خوبی توی بخش دنریس داشت. پرونده ی شمال هم که کلا بسته شد و رسما رفت زیر بغل استارک ها و بیلیش. جلوه های ویژه و همه چیزم خوب بود کلا نمیدونم چرا 1. امتیاز خودم 10 خیلی سختگیرانه هم 9
لحظه ای که جان رفت زیر دست و پا نفس منم بند اومد!!!

ورود ارتش ویل هم منو خیلی یاد قسمت دوم ارباب حلقه ها انداخت وقتی گاندولف تو لحظه های آخر تبدیل به ناجی شد

تصویری زیباتر از ورود سواره های روهان و صدایی دلنشین تر از شیپورشان ندیدم و نخواهم شنید :Smiley19: کپی دلنشینی بود از اون صحنه

[yaldakh]

یه حسی میگه این برن باز یه کاری تو گذشته میکنه ، تو آینده تاثیر میزاره :Smiley39:

نه فکر نمیکنم چون جوهر گذشته خشک شده فک کنم اینجوری این قضیه عمل میکنه اگه چیزی اتفاق بیفته یا افتاده ممکنه دلیل کاری باشه که برن کرده و برن نمیتونه چیزی رو تغییر بده:Smiley39:

[chanter]

از صبح هر چی نگاه میکنم به ریکان فحش میدم.چرا زیگ زاگ ندویید چرا اصلا بست اون چوبا ک رمزی گذاشته بود بناه نگرفت...

گوست عزیزم به خاطر هزینه های زیادسریال حذف شده بود این قسمت والا مگه میشه گرگ ادم تو جنگ نباشه...

[Katy Perry]

http://www.8pic.ir/images/b7lvp6bgg0mtqqbllzyc.jpg

خیله خب بالاخره دیدمش . باید بگم که به شدت قابل پیش بینی بود ... البته با همین کلمه ی قابل پیش بینی نمیشه گفت بد بود چون که از لحاظ نحوه ی کارگردانیش و تمام چیز هایی که ما از یک صحنه ی جنگی می خایم کامل بود ... شاید حتی چیزی فراتر از کامل ... ولی خب من نمرمو با توجه به نکات فنّی به قولی نمی دم ... هر چند بخش دنریس کار به شدت عالی و شیرین و لذت بخش بود و تقریبا من این قسمت 9 رو از لحاظ بخش دنریسی حتی از قسمت 9 فصل قبل بیشتر دوست داشتم ...
از اون سوتی سانسا که می گذریم .. هیچی ... من واقعا رمزی رو دوست داشتم ... و با وجود دیوونگی هاش باید گفت که تنفر عادم در حد جفری ازش نبود ... البته خب ادما نظراشون فرق می کنه ... برای من دوست نداشتم این اتفاق برای رمزی بیفته ... به خصوص کشته شدنش به وسیله سگای خودش ... این دیگه خیلی بود.. به شدت کلیشه ای بود اومدن بیلیش ...
این اپیزود انتظاراتم رو بصورت کامل برآورده نکرد ! نمره من 1 هست . شاید باید نمره ی بیشتری می دادم اما این نوع کشتن رمزی اصن به مذاق من خوش نیومد و دوست داشتم اون برنده بشه ... ولی خب روند گل و بلبلی سریال در این فصل این اجازه رو نداد ... و نوع کشته شدن رمزی منو اون قدر ناراحت کرد که نمره ی 1 رو بدم ...

امیدوارم قسمت بعدی یکم از گل و بلبلی دربیاد و حداقل یه کشته بده که تا فصل بعد همش ذهنمون درگیر باشه ...
#لدفن_1_دهنده_ها_رو_بن_نکنین :دی خخخخخخخخ

[Atiyana]

از صبح هر چی نگاه میکنم به ریکان فحش میدم.چرا زیگ زاگ ندویید چرا اصلا بست اون چوبا ک رمزی گذاشته بود بناه نگرفت...


آخ گفتیییییی :Smiley19:
ینی اعصاب برام نذاشت از بس هی گفتم برو اونور بیا اینور :(

[mr67]

این اپیزود از نظر فنی و جلوه های ویژه یکی از بهترین اپیزودهای تلویزیون بود. ولی قابل پیشبینی بودن این اپیزود و موارد دیگه باعث شد که انتظاراتم رو بصورت کامل برآورده نکنه ! و نمره من 1 هست. هرچند اون بالا 9 دادم :دی

حالا چرا قابل پیشبینی فکر کنم 90 درصد بیننده ها حدس زده بودن که بیلیش آخرش میاد و استارک ها رو نجات میده،

بعد اینکه سانسا شب قبل از جنگ به جان گفت که رمزی میره رو مخت و جان اسنو احمق همچنان تو موقعیت که قرار گرفت به راحتی تو تله رمزی افتاد. در مورد بخش های دنریس هم فقط اینو بگم که خدا رو شکر تیریون هست وگرنه این دنریس فقط بلده مزخرف بگه و اگه این اژدهایان و قدرتهاش رو نداشت به هیچ دردی نمیخورد.

در مجموع اینم بگم که این قسمت دو نفر رو نشون دادن که گزینه های تاج و تخت پادشاهین و بنظرم هر جفتشون به هیچ وجه لیاقتشو ندارن. جان اسنو رو که به راحتی بیلیش میتونه دور بزنه اگه بخواد و دنریس رو هم که گفتم.

[wishtasp]

هر چند اومدن بیلیش به شدت قابل پیش بینی بود و ضعف هایی هم وجود داشت مثل سوتی سانسا ( البته میشه تصور کرد که جان بهش گفته باشه سگاش هفت روزه چیزی نخوردن و اون این نقشه رو کشیده باشه همه جزییات رو نمیشه تو یه ساعت به تصویر کشید ) ولی نمیتونیم به راحتی از این کارگردانی بی نظیر و صحنه هایی که فراتر از حتی فیلمهای برهزینه هالیوودیه و ما در یک سریال تلویزیونی دیدیم بگذریم
یک ماه سازنده ها فقط برای این یک قسمت زحمت کشیدن و یک دادن به این اپیزود واقعا بی انصافیه
نمره من 10 چون انقدر کارگردانی قوی بود که ضعف هاشو پوشش بده
ضمنا فراموش نکنیم این داستان به قلم مارتین نوشته شده و شاید بیلیش باید به بهانه ای به وینتر فل میومد تا شاهد هیجانات بیشتری در اپیزود باقی مونده و شاید فصل بعد باشیم
هنوز خیلی مونده سریال تموم بشه :Smiley69:

[saeedgreat]

قشنگ بود.جنگو فوق العاده در اوردن.یاد نرماندی اول نجات سرباز رایان افتادم البته ورژن شمشیر و تیر کمونیش.:Smiley35:

[Chandler Bing]

این اپیزود انتظاراتم رو بصورت کامل برآورده نکرد ! نمره من 1 هست . شاید باید نمره ی بیشتری می دادم اما این نوع کشتن رمزی اصن به مذاق من خوش نیومد و دوست داشتم اون برنده بشه ... ولی خب روند گل و بلبلی سریال در این فصل این اجازه رو نداد ... و نوع کشته شدن رمزی منو اون قدر ناراحت کرد که نمره ی 1 رو بدم ...
اون بنده خدای دیگه ای هم که 1 داده بود و اخراج شد حتما دلیلی داشته . یا شاید کخ داشته ... به هر حال باید به نظرش احترام گذاشت چه کخ داشته باشه چه دلیل ... و الا تو تاپیک نظرسنجی فقط نمره هایی رو به عنوان گزینه می ذاشتن که بقیه غیر اون نتونن رای بدن ... مثلا می گفتن این اپیزود نمره فقط می تونه بین 6 تا 9 باشه ... که یکم دیکتاتوریه ... و حتی خیلی دیکتاتوریه ... :دی ....
امیدوارم قسمت بعدی یکم از گل و بلبلی دربیاد و حداقل یه کشته بده که تا فصل بعد همش ذهنمون درگیر باشه ...
#لدفن_1_دهنده_ها_رو_بن_نکنین :دی خخخخخخخخ


ببینید دوست عزیز من هفته پیش هم توضیح دادم، با دوستانی که با دلیل و منطق میان از نمره یک و دو خودشون دفاع میکنن و دلیل این کارشون رو توضیح میدن برخوردی نخواهد شد، نمونه اش دوستی که هفته پیش مثل یک منقد حرفه ای اپیزود رو نقد کرد و بهش 2 داد. اما اینکه تنها برای لج بازی با طرفدارهای سریال بیاید به اپیزود یک بدید واقعا یک کار بچگانه است و مطمئن باشید که با این کار برخورد خواهد شد. در همه سایت ها با trolling برخورد میشه، تیوی ورلد هم از این قاعده مستثنا نیست. اگر اون بنده خدای دلیلی برای نمره یک اش داشت، یا اون چند نفر دیگه که یک دادن میتونن بیان دلیل این کارشون رو توضیح بدن، و مطمئن باشید مدیریت تیوی ورلد اینقدر عادل هست که اجازه نده کاربران دیگه به اون شخص توهین کنند بابت نظرش. اما متاسفانه این اتفاق نمیافته.
پیشنهاد میکنم اون چهار نفری هم که بدون دلیل یک دادن بیان از نمره خودشون دفاع کنن :)

سعی کنید با احترام نظرتون رو بدید و با احترام به نظر دیگران پاسخ بدید، در غیر این صورت پست های مورد دار پاک خواهند شد.

به نظرم این بحث هم ادامه پیدا نکنه خیلی بهتره. موفق باشید:Smiley17:

[reza_seazar]

اونقدری که ملت برای غوله (وان وان) عزاداری کردن برای ریکان نکردن!
نسل استارکا هم منقرض شد!
قسمت بعد هم یه عزاداری حسابی میشه! یکی از بازیگرای اصلی میمیره!

[hoto]

من فک کنم با توجه به روند قصه والبته من کتاب رو نخوندم رقابت اصلی برای هفت پادشاهی بین سانسا وجان با مادر ارژها باشه.ولی با توجه به اینکه مادر ارژدها وقتی متوجه شد که دختره میخواد جای برادرش فرمانروایی کنه خوشش اومد و پیمان بستن .این احتمال داره اخر کار با سانسا هم به توافق برسه که سانسا ملکه شمال بشه به جای جان.سانسا قشنگ نشون داد برادر حالیش نیست مهم سرزمین شماله.یه نظریه دیگه هم هست که اخر کار جان و مادر اژدها با ازدواج کنن.
حال کردید با این نظریه ها

[sina123]

کاملن با شما موافقم، اگه این قسمت یه فیلم سینمایی جداگونه بود بسیار جذاب بود از نظر فضاسازی و صحنه های جنگ و این چیزا، منم واسه همین نمره بالا دادم بلافاصله بعد از دیدنش، ولی از برنده نشدن رمزی ناراحت شدم، با اینکه میدونستم کشته میشه در نهایت هی امیدوار بودم که شاید بیننده رو بخوان سورپرایز کنن که نشد که بشه. رمزی یکی از بهترین شخصیتای سریال بود، یادش گرامی :دی همونطور که من از همون سیزن یک لرد بیلیش رو بسیار دوس داشتم و دارم، وجود همچین شخصیتایی برای سریال به شدت لازمه، پر از سورپرایزن، همون جافری، وقتی فرمان داد سر ند رو از تنش جدا کنن، غمناک بود ولی فوق العاده بود، این چیزاس که سریالو جذاب میکنه، این سیزن تا اینجا همچین چیزی رو کم داشته، من تو این قسمت خیلی منتظر پیروزی رمزی بودم که به نظرم بسیار جذاب تر بود و واقعن مرگش (اونم به دست سگاش که از وقتی در مورد سگاش به جان گفت مطمئن شدم خودش قراره خورده شه) نه تنها خوشحالم نکرد بلکه ناراحت هم شدم. به امید جذابیتهای بیشتر.
نمره من به این اپیزود از نظر کیفیت ساخت: 9 از نظر جذابیتهای داستانی: 3 (بخش دنریس باز بهتر بود و کلن حرف زدن رمزی)

[.:SiSiBK:.]

نسل استارکا هم منقرض شد!

برن چیه پس؟ :Smiley15:

[AAlireza]

دلم خنک شد!!!:Smiley36::Smiley35::Smiley122::Smiley74::S miley9::Smiley22:
ولی حیف......... استنیس............
وان وان........ ریکان...........:Smiley19::Smiley8::Smiley8:: Smiley24::Smiley24::Smiley116:

[sky-boy]

این اپیزود خیلی خوب بود اما به نظرم این که با 53 هزار رای تو سایت imdb نمره 10 بگیره یه خورده جو زدگی بیننده هاس!
جان عزیزتر از جانم! که اونجوری احمقانه گول رمزی رو خورد و نشون داد که هیچ وقت نمی تونه یه پادشاه کامل بشه چرا که این احساساتش بودن که همیشه به یه سری تصمیمات سوقش دادن. صحنه ی رسیدن بیلیش هم که مصداق بارز سر بزنگاه بود
اما از هر چی بگذریم از جلوه های بصری این قسمت نمیشه گذشت که طبق گفته نویسنده ها, صحنه جنگ الهام گرفته از نبردهای رومیان باستانه
نمره من به این قسمت 7
البته نکات ریزی هم داخل این اپیزود بود که میشه به صحنه ای که جان در بازسازی فاجعه منا! از بین جمعیت سر بیرون میاره اشاره کرد که مشابه صحنه ای که فک کنم دنریس بین مردم میرین قرار می گیره

[MATIAS7]

1- خیلی عالی بود

2- برخورد اسب ها با سربازا تو جنگ عالی بود.. هر چقدر جنگ ها رو در فصل های قبلی نشون ندادن و داد ملت رفت هوا این قسمت جبران کردن

3- یاد دوتا فیلم افتادم نجات سرباز رایان (بخاطر کشتار ها و هیجان انگیزی جنگ) + ارباب حلقه ها ( ورود بیلیش و نیروهای کمکی)

4- اساس فیلم ها و سریال های آمریکایی اونجور من حس کردم اینجوریه یا اول نا امیدت میکنن بعد خوشحال یا اول خوشحال بعد نا امید... (هم در کلیات و هم در دقایق مختلف)

5- نتیجه از 4 میگیریم که قسمت بعد اتفاقات ناراحت کننده ای ممکنه بیوفته !

پی نوشت: زیر دست و پا موندن جان اسنو منو یاد اتفاقاتی که این اواخر ایران رو عزادار کرد انداخت و ... :(

[lady snow]

wooooooow
از هیجان این اپیزود همینقدر بگم که تا نیم ساعت بعدش تنم میلرزید هنوز. آدرنالین لامصب بدجور زده بود بالا
تموم مدت حس میکردم خودم هم وسط جنگم. عجب کارگردانی عجب فیلمبرداری عجب صداگذاری عجب بازی:Smiley10:
10/10بی شک. در طول سریال سومین باری هست که ده میدم. نبرد هاردهوم. هولد د دور. حالا هم نبرد حرامزاده ها

1- با اینکه از قبل میدونستم ارتش ایری خیلی کلیشه ای میاد آخرین لحظه کمک میکنه و اصلا هم دوست نداشتم روند داستان اینجوری پیش پا افتاده بشه. اما تو اون لحظه فرو رفتن تو عمق سریال وقتی صدای شیپور ارتش ایری رو شنیدم و پرچمشون رو دیدم اشک تو چشام اومد. واقعا میدونن چطور از کلیشه استفاده کنن اما کلیشه ای نسازن.

2- برای اولین بار بعد از مدتها از بخش دنریس خوشم اومد. دیالوگای بین تیریون و دنریس خیلی خوب بود.

3- سانسا کنار بیلیش یه بمب ساعتی هست. هر لحظه باید منتظر یه حماقت شوکه کننده باشیم.
اون نوع نگاه از بالا به پایینش که به جان و بروبچ داشت رو اصلا دوست نداشتم:Smiley7:
خواهر جان دو قطره اشک واسه اون بچه میریختی لااقل.

4- دلم نمیخواست رمزی کشته بشه. خیلی شخصیت قوی بود تو سریال. حیف
ولی حداقل انتظار داشتم رمزی توسط جان به روش ند استارک خیلی شیک و مجلسی گردن زده بشه. و جمله رمزی رو باید با طلا نوشت. رمزی به سانسا: (من بخشی از تو ام.) سانسا همون کاری رو با رمزی کرد که رمزی با دشمنان خودش میکرد. پس فرق رمزی با سانسا در چیه

در آخر یک دقیقه سکوت برای رمزی اسنو:Smiley36:

[Yellow King]

نقد سریال Game of Thrones: قسمت نهم، فصل ششم

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones.jpgl-2.jpg

چه جهنم سردی بود! چه قیامتی!

یادتان می‌آید بعد از چند اپیزود اخیر سریال اینجا جمع می‌شدیم و غرغر می‌کردیم که چرا سریال یک‌جورهایی هویتش را از دست داده، چرا از سر بی‌کاری جوک تعریف می‌کند، چرا این فصل دلسردکننده بوده و در یک کلام چرا همه‌چیز غیر«بازی‌ تاج و تخت»‌وار احساس می‌شود. خب، همه‌چیز تقصیرِ این اپیزود بود! اولین کار مثبتی که «نبرد حرامزاده‌ها» انجام می‌دهد، این است که جواب محکمی به سرگشتگی طرفداران در طی هفته‌های اخیر می‌دهد. از قرار معلوم پایین‌بودن سطح اپیزود‌های اخیر به این دلیل بوده که سازندگان اکثر وقت، انرژی، نیروی انسانی و بخش بزرگی از بودجه‌ی فصل ششم را صرف خلق «بهترین» نبردی که تاریخ تلویزیون به خودش دیده کرده بودند. این به اپیزود غول‌پیکری ختم شد که «بازی تاج و تخت» را در ترسناک‌ترین و زیباترین شکلش به نمایش می‌گذارد و بعد از چند هفته آرامش، با طوفانی که به پا می‌کند از دل‌مان درمی‌آورد!

یکی دیگر از گله‌هایی که به فصل ششم می‌شد، این بود که سریال عنصر غافلگیرکنندگی‌اش را از دست داده است. مهم‌ترین ماموریتی که «نبرد حرامزاده‌ها» در آن موفق می‌شود، رسیدن به درجه‌‌ی بالایی از غیرمنتظره‌بودن در عین منتظره‌بودن است. مسئله این است که «نبرد حرامزاده‌ها» دقیقا همان چیزی بود که ما امیدوار و وحشت‌زده از دیدن آنها بودیم. ما می‌دانستیم این اپیزود استرس‌زا و حماسی خواهد بود. می‌دانستیم به احتمال بالایی همه‌چیز به پایانی خوشحال‌کننده می‌رسد و می‌دانستیم این «بازی تاج و تخت» است و قهرمانان‌مان بدون از دست دادن چیز باارزشی به پیروزی نمی‌رسند. اگر اتفاقات این اپیزود را مرور کنیم، می‌بینیم که به‌طرز عجیبی تمام اینها به وقوع پیوسته است. اما اولین و آخرین سوالی که بعد از «نبرد حرامزاده‌ها» باقی می‌ماند، این است که چگونه یک اپیزود در اوج منتظره‌بودن موفق می‌شود تنش‌آفرین و غافلگیرکننده هم شود؟ تمامش به خاطر این است که سازندگان در اجرا غوغا می‌کنند. نمی‌توانم چگونه مهندسی‌ خارق‌العاده‌ی این اپیزود را در قالب کلمات بگنجانم. اما تلاشم را می‌کنم؛ نگاه کنید اپیزود در چه وضعیتی شروع می‌شود. یک نبرد حماسی که در آن سه اژدهای لعنتی در سکانسی که شامل بهترین جلوه‌های ویژه‌ای می‌شود که سریال تاکنون تولید کرده، کشتی‌های اربابان را به آتش می‌کشند. خب، بعد از ۱۰ دقیقه‌ای که با خفن‌بازی‌های دنیریس می‌گذرانیم، این سوال ایجاد می‌شود که بقیه‌ی اپیزود چگونه می‌تواند روی دست اژدهایان بلند شود؟ در ستایش «نبرد حرامزاده‌ها» همین و بس که سازندگان جنگ یک سری آدم عادی (و یک غول) را طوری به تصویر می‌کشند که ۱۰ دقیقه اول در مقابلش چیزی برای گفتن ندارد.

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones.jpgl-3.jpg

در فهرست کردن نکات مثبت این اپیزود، از میرین شروع می‌کنم. دنی یکی از مشکل‌دارترین و تیریون یکی از بی‌کارترین شخصیت‌های این فصل بوده است، اما سازندگان در این اپیزود طوری به سیم آخر زده‌اند که حتی صحنه‌های آنها نیز کار می‌کنند. ماجرا از جایی شروع می‌شود که میرین با گلوله‌های اربابان به لرزه افتاده و تیریون در حال توجیح کردن کاری که کرده بود است و دنی هم اگرچه از این شرایط خوشحال نیست، اما عین خیالش هم نیست. راستش را بخواهید او اعلام می‌کند این حمله بهانه‌ی خوبی است تا سوار دروگون شود و برود میرین و آستاپور و یونکای را با خاک یکسان کند. این تصمیم همان چیزی است که اگر عملی می‌شد، دنی را به ملکه‌ی دیوانه تبدیل می‌کرد. کسی که در طول این فصل نشان داده بود پتانسیل سقوط کردن از قهرمان به ضدقهرمان را دارد.

اما خوشبختانه تیریون آنجا هست تا سرنوشت پدرش، اریس تارگرین را به او یادآور شود. مسئله این است که دنی توانایی و قابلیت‌های لازم برای نابودی شهرها را دارد، اما به قول تیریون یک ملکه لازم نیست با سلاخی کردن همه فرمانروایی کند. بنابراین دنی قبول می‌کند تا اول با اربابان صحبت کنند. اربابان اما پرروتر از این حرف‌ها هستند. نمی‌دانم آیا آنها فراموش کرده بودند طرف حسابشان سه‌تا اژدهای ترگل ورگل دارد یا نه، اما به هرحال، آنها از این می‌گویند که چگونه کرم خاکستری و میساندی را دوباره به بردگی می‌کشند. این خبر خوبی برای دنی است. به خاطر اینکه او برای به رخ کشیدن قدرتش، سوار بر دروگون می‌شود و همراه با ویسریون و ریگار دست‌تنها کاری با کشتی‌های دشمن می‌کند که از دلش یک تابلوی نقاشی فانتزی دیوانه‌کننده بیرون می‌آید. از سویی دیگر، دوتراکی‌ها گله‌ای سر پسران هارپی خراب می‌شوند و کرم خاکستری هم دوتا از عوضی‌ترین اربابان را برای همیشه خفه می‌کند و تیریون هم برای آخری توضیح می‌دهد که قبل از اینکه شهرهایشان خاکستر نشده، برود به بقیه بگوید که بی‌خیال برده‌داری و جایگاه‌شان شوند و دیگر این دور و اطراف پیدایشان نشود.

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones.jpgh-2.jpgحاصل خط داستانی دنی در این اپیزود همان تکه‌ای است که جای خالی پازل کاراکترهای «بازی تاج و تخت» را پر می‌کند. ما قهرمانانی مثل جان اسنو و سانسا را داریم که بعد از قربانی‌بودن کم‌کم دارند به قدرت می‌رسند و کسانی مثل رمزی و یورون که قدرت را به زور و وحشی‌گری تصاحب می‌کنند. دنی جایی در این میان قرار می‌گیرد. کسی که برای هدف درست و عدالت‌جویانه‌ای لشگری برای خودش جمع کرده و نسبت به فرمانروایان حاضر، فرد بهتری برای حکومت است، اما در این راه باید به روشی آن را تصاحب کند که به مرگ و کشتار بسیاری منجر می‌شود و این وسط روح خودش هم تهدید می‌شود. حرکت دنی بر روی لبه‌ی باریک سقوط به درون جنون را می‌توانید در جریان گفتگوی او و یارا ببینید. وقتی دنی به پست‌بودن پدر یارا، بیلون گریجوی اشاره می‌کند، یارا جواب می‌دهد که این نقطه‌ی مشترک ماست. به قول دنی، او و یارا پدرانی داشتند که دنیا را بدتر از قبل رها کردند، اما ما می‌خواهیم آن را بهتر از چیزی که بود رها کنیم. این هدف خوبی است که آدم‌خوب‌ها را از خودخواه‌ها جدا می‌کند، اما طبق معمول همه‌چیز به داشتن یک هدف خوب خلاصه نمی‌شود. دنی فکر می‌کند همه‌ی انسان‌ها می‌توانند بدون خشونت و فرمانبرداری زندگی کنند، اما مشکل این است که خودش می‌خواهد از راه مجبور کردن اربابان حاضر به این کار از طریق خشونت به چنین دنیایی دست پیدا کند. این در حالی است که دیپلماسی تیریون هم به در بسته خورد. بنابراین سوال این است که آیا تنها راه رسیدن به چنین دنیایی و تغییر فرهنگ قدیمی استفاده از زور و خشونت است؟

نکته‌ی جالب ماجرا زمانی است که تیریون نقشه‌ی دنی را برای مقابله با اربابان می‌پرسد و تنها چیزی که می‌شوند، سوزاندن شهرها و به صلیب کشیدن اربابان است. اما تیریون این روش جایگزین را پیشنهاد می‌کند که بهتر است بی‌خیال نابودی شهرها شویم و فقط سر شورشی‌های اصلی را بزنیم. بعد از اینکه کرم خاکستری گلوی آن دو ارباب را می‌زند، ببینید چگونه پیروزی دنی در زانو زدن ارباب سومی در جلوی کرم خاکستری (یک برده) و بعد کوتاه‌تر شدن او در کنار تیریون (یک کوتولو) کامل می‌شود. تازه، خودِ دنی هم به جای به آتش کشیدن تمام کشتی‌ها، فقط به حساب چندتا از پیش‌قراول‌ها می‌رسد. دنی فاتح خوبی بود، اما حالا به کمک تیریون دارد به فرمانروای خوبی هم تبدیل می‌شود. اما درسی که دنی در پایان کارش در میرین یاد می‌گیرد، درس ناراحت‌کننده‌ای است. دنی متوجه شد که اهداف خوب و عشق مردم اهمیت ندارد. او با اینها نمی‌تواند موفق شود. مهم نیست مردم چقدر او را «میسا» صدا می‌کنند، در نهایت چیزی که او را به هدفش می‌رساند قدرتش در زورگویی و نابودی است. چنین چیزی رایگان به دست نمی‌آید و دنی هم برای رسیدن به این قدرت، انسانیتش را از دست داد. به‌طوری که اگر کسی مثل تیریون برای راهنمایی او نبود، مطمئنا او برای کشتن اربابان، روی همان برده‌هایی آتش می‌گشود که برای آزادی‌شان آمده بود. بنابراین از این به بعد تیریون باید حواس‌ا‌ش باشد تا دنی به اندازه‌ای که لازم دارد از قدرتش استفاده کند، نه به اندازه‌ای که دوست دارد!

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones.jpgk_.jpg

بهترین لحظات این قسمت اما بعد از خط داستانی دنی از راه می‌رسند. منظورم کار فوق‌العاده‌ای این اپیزود در بیرون کشیدن غیرمنتظره‌ترین اتفاقات و احساسات از درون منتظره‌ترین شرایط است. مثلا ببینید چگونه قبل از شروع شدن نبرد، سانسا قول مرگ رمزی و ریکان را می‌دهد. تازه جدا از قول سانسا، رمزی به نقطه‌ای از تنفربرانگیزی رسیده که بالاتر از این نمی‌تواند برود و سازندگان در این مدت کاری کرده‌اند که همه یک صدا جنازه‌اش را طلب کنیم. این یعنی مهم نیست در این اپیزود چه اتفاقات دیگری می‌افتد، مرگ رمزی روی شاخش است. این در حالی است پیروزی استارک‌ها بدون غم و اندوه هم نمی‌شود. قربانی ریکان است که اگرچه متاسفانه هیچ‌وقت به یک شخصیت تبدیل نشد، اما سازندگان به‌طرز فوق‌العاده‌ای از او در این اپیزود استفاده می‌کنند. چه استفاده‌ای؟ در شب عملیات، سانسا شاید چیزی درباره‌ی تاکتیک‌های جنگ سرش نمی‌شود، اما چیزی را به جان هشدار می‌دهد که خیلی زود اتفاق می‌افتد: اینکه رمزی روباه مکاری است که سربزنگاه غافلگیرت می‌کند. جان اسنو که به مبارزاتش در آنسوی دیوار می‌نازد، این هشدار را چندان جدی نمی‌گیرد.

فردا رمزی با استفاده از ریکان حقه‌اش را عملی می‌کند. او با رها کردن ریکان کاری می‌کند تا جان از لشگرش دور شود و همچنین با کشتن ریکان احساسات او را برای حمله‌ی تک‌نفره جریحه‌دار می‌کند. ما انتظار چنین حیله‌ای را داشتیم، اما این صحنه آن‌قدر با مهارت کارگردانی، تدوین و فیلمبرداری می‌شود که انگار امکان وقوع هر اتفاق دیگری هم است. مثلا به تیراندازی رمزی به ریکان نگاه کند. ما می‌دانیم ریکان از این اپیزود جان سالم به در نمی‌برد، اما بعد از اینکه تیر سوم هم به ریکان نمی‌خورد، او و جان هر لحظه در حال نزدیک‌شدن به یکدیگر هستند. برای ثانیه‌هایی ته دل‌مان مهمانی می‌گیریم که شاید ریکان واقعا از بازی مریض رمزی زنده بیرون بیایید، اما به محض اینکه او به چند قدمی جان می‌رسد، پیکان تیر چهارم از قلبش بیرون می‌زند. چه چیزی این مرگِ منتظره را شوک‌آور می‌کند؟ کارگردان در هنگام شلیک سه تیر اول، رمزی را در حال شلیک کردن نشان داده است. بنابراین ما انتظار داریم تا لحظه‌ی رها شدن تیر چهارم را هم ببنیم. اما کارگردان به‌طرز ظالمانه‌ای با عدم نمایش زمان شلیک تیر چهارم، این الگو را می‌شکند و ما را یک‌ضرب به لحظه‌ی اصابت منتقل می‌کند.

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones-2.jpg

هنوز تمام نشده! ما می‌دانیم که نویسندگان از جان اسنو دفاع می‌کنند و او از مرگ بازنگشته که دوباره بمیرد، اما سازندگان از این موضوع آگاه هستند. پس هرکاری از دستشان برمی‌آید برای نگران کردن ما برای جان می‌کنند. مثلا در شب عملیات، ملیساندرا به او و تماشاگران می‌فهماند که شاید خدای روشنایی فقط او را برای بخش کوچکی از نقشه‌اش لازم داشته است، نه بیشتر. پس، احتمال مرگ جان اسنو حتی با بازگشتش دور از ذهن نیست. بعدی زمانی است که بعد از مرگ ریکان، جان در مقابل لشگری از سواره‌نظام رمزی قرار می‌گیرد. این صحنه آن‌قدر به درازا کشیده می‌شود و لشگر دشمن آن‌قدر به جان نزدیک می‌شود که به‌شخصه قلبم به دهنم آمد.

البته سازندگان مطمئن می‌شوند تا لحظه‌ی آخر نبرد، ما را نگران قهرمان‌مان نگه دارند. دیگر صحنه‌ی میخکوب‌کنند‌ه‌ی نبرد حرامزاده‌ها که هیجان را به‌طرز «بوگاتی ویرون»واری در عرض چند ثانیه به مرحله‌ی انفجار می‌رساند، آن سکانس بدون‌کاتِ سرگردانی جان در لحظه‌ی برخورد دو ارتش است. این سکانس توصیف‌کردنی نیست. فقط برای اینکه احساسم را درباره‌اش درک کنید، باید بگویم سکانس-پلانِ معروف مبارزه‌ی راه‌پله‌ی «دردویل» در مقایسه با چیزی که اینجا می‌بینیم زباله است! «دردویل» که سهل است. این سکانس، کاری می‌کند که سکانس بدون‌کاتِ اپیزود «هاردهوم» نیز در مقابلش لُنگ بیاندازد. میگل ساپوچنیک واقعا در طراحی این سکانس روی دست خودش بلند می‌شود. اما کار او هنوز در جان به لب‌ کردن‌مان تمام نشده.

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones-1.jpg-1.jpg

همان‌طور که از یک نبرد قرون وسطایی انتظار داریم، «نبرد حرامزاده‌ها» در رساندن آن به اوج وحشت و جنون کم نمی‌گذارد. لحظه‌ی طلایی نبرد جایی است که همه‌چیز به انباشته شدن جنازه‌ها روی همدیگر و غرق شدن سربازان در گل و لای ختم می‌شود. جان اسنو در لحظه‌ای که به نظر می‌رسد همه‌چیز از دست رفته و شکست حتمی است، زمین می‌خورد، لگدمال می‌شود و در زیر جنازه‌ها دفن می‌شود. تنها چیزی که می‌شنویم صدای تلاش دیوانه‌وار جان برای کشیدن نفسی دیگر است. مهم نیست چقدر به زنده ماندن جان اعتقاد داشتید، سازندگان موفق می‌شوند نفس‌مان را حبس کنند و به‌مان بقبولانند که امکان مرگ جان وجود دارد. گرفتار شدن اعضای باقی‌مانده‌ی ارتش جان در حلقه‌ی نیزه‌های بولتون‌ها به معنای واقعی کلمه کلاستروفوبیک می‌شود. این نبردی است که تاکنون نمونه‌اش را در «بازی تاج و تخت» ندیده‌ایم.

برخلاف جنگ بلک‌واتر، دیوار و هاردهوم که عناصر فانتزی در آنها دخیل بودند، اینجا فقط دو گروه سرباز داریم که به واقعی‌ترین و بی‌تعارف‌ترین شکل ممکن یکدیگر را به قتل می‌رسانند. چیز شگفت‌آوری درباره‌ی آن وجود ندارد. فقط شاهد مرگ در خشن‌ترین شکل ممکنش هستیم. چیزی که حال‌مان را از این همه خونریزی به هم می‌ریزد، فقط قرار گرفتنِ جان اسنو در خطر مرگ حتمی نیست، بلکه کاری که رمزی با ارتش جان می‌کند نیز است. رمزی بدجوری در اجرای حیله‌اش موفق می‌شود. همان‌طور که در شب عملیات از زبان داووس می‌شنویم، نقشه‌ی آنها این است که صبر کنند تا اول ارتش بزرگتر دشمن حمله کند، اما رمزی با استفاده از ریکان آنها را مجبور به حمله کردن و افتادن در دامش می‌کند. از همین رو، می‌بینیم که چگونه به خاطر عدم توانایی جان اسنو در کنترل خشمش (که البته قابل درک است) افرادش در حال قصابی‌شدن هستند.

می‌دانید هدف سازندگان از این‌گونه قرار دادن جان و یارانش در شرف مرگ چه بود؟ اینکه ما را مجبور کنند تا راضی به پیدا شدن سروکله‌ی شوالیه‌های ویل کنند. بله، سازندگان می‌دانستند که از راه رسیدن ارتش لیتل‌فینگر خیلی کلیشه‌ای خواهد بود و ما هم قبلا گفتیم که امیدوارم اتفاق غافلگیرکننده‌ی دیگری بیافتد، اما آنها طوری جان را در منگنه قرار می‌دهند که مجبور می‌شویم خودمان برای نجات جان هم که شده فریاد بزنیم: «پس این لیتل‌فینگر لعنتی کجاست؟» تقریبا تمام اتفاقاتی در این اپیزود می‌افتد روی کاغذ آشنا و غیرغافلگیرکننده بودند، اما سازندگان در پرداخت آنها طوری سنگ‌تمام می‌گذارند که چیزی مثل از راه رسیدن شوالیه‌های ویل هم متقاعدکننده احساس می‌شود.

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones.jpga_.jpg

رمزی در گوشه‌ی رینگ قرار می‌گیرد. مهم نیست چقدر تلاش می‌کند تا عصبی به نظر نرسد، اما برای اولین بار در طول سریال نمی‌تواند ترسش را پنهان کند. به عنوان آخرین نفر وان وان را هم خلاص می‌کند تا رسما برای له شدن صورتش توسط جان اسنو آماده شویم، اما جان به یاد می‌آورد که فرد دیگری (سانسا) بیشتر از او حق انتقام‌گیری از رمزی را دارد. رمزی در اتاقی تاریک در حالی که به صندلی بسته شده چشم باز می‌کند. با اینکه مثل بادمجان سیاه و کبود شده، اما با دیدن سانسا سعی می‌کند روی اعصابش برود که من بخشی از تو هستم و با کشتن من نمی‌تونی از دستم خلاص بشی. سانسا این‌طور فکر نمی‌کند و فقط اجازه می‌دهد سگ‌های گرسنه‌اش اربابشان را تکه‌و‌پاره کنند. این صحنه دقیقا همان چیزی بود که طرفداران برای پایان زندگی رمزی آرزو می‌کردند و اگرچه اجرای بدون‌تغییر آن، ممکن است برای عده‌ای از نظریه‌پردازان خیلی آشنا باشد، اما پاره شدن صورت رمزی توسط سگ‌هایش آن‌قدر لذت‌بخش است که فکر نکنم کسی مشکلی در این زمینه داشته باشد.

این پیروزی که با چنگ و دندان به دست آمده خوشحال‌کننده است و حتی دیدن آویزان شدن پرچم دایروولف استارک‌ها بر دیوارهای وینترفل هم خوشحال‌کننده‌تر. اما سوالی که در نهایت باقی می‌ماند این است که جان اسنو و ارتشش برای رسیدن به این موفقیت بهای سنگینی را پرداخت کردند. برادر کوچکشان کشته شد. وان وان همین‌طور. و خدا می‌داند چقدر از ارتش شمالی‌ها و وحشی‌ها باقی مانده است. لیتل‌فینگر و بر و بچه‌های ایری آنجا هستند، اما آنها هم به صورت مفت و مجانی نمی‌توانند برای همیشه آنجا بمانند. مسئله این است که هدف نبرد، این بود که شمالی‌ها را علیه وایت‌واکرها متحد کنند، اما هم‌اکنون این بازمانده‌های اندک چگونه می‌توانند در مقابل ارتش مردگان ایستادگی کنند؟ اینجاست که هم‌پیمانی دنی و یارا اهمیت پیدا می‌کند. کشتی‌های یارا همان چیزی خواهند بود که ارتش دنی را به وستروس می‌رسانند و جان اسنو هم همان کسی است که باید به مادر اژدهایان بفهماند که کارهای مهم‌تر از کشورگشایی هم هست. مثلا از بین بردن خطری که سرزمین آینده‌ات را تهدید می‌کند.

نکته‌ی دیگری که در پایان این اپیزود به آن می‌رسیم، این است که حالا چه می‌شود؟ هدف تمام اتفاقاتی که در چند سال گذشته افتاد چه بود؟ چون الان ما دوباره به نقطه‌ی اول‌مان برگشته‌ایم. استارک‌ها شمال را دارند. ریشه‌ی بولتون‌ها کنده شده. آریا در راه بازگشت به وینترفل است. اما چیزی که می‌دانیم، این است که تجربه‌هایی که سر گذرانده‌اند، آنها را به بازماندگان سرسختی تبدیل کرده که حداقل قابلیت لازم برای رویارویی با تهدید اصلی را دارند. منظورم وایت‌واکرها، یورون یا فرد دیگری نیست. تهدید اصلی این است که دیگری خبری از فرصت دوباره نیست. جان اسنو، سانسا و آریا شانس دوباره‌ای برای تغییر کردن و موفق شدن در امتحاناتشان پیدا کردند، اما از این به بعد فرصتی برای جبران نخواهد بود. یک اشتباه و تمام!

منبع زومجی

[KOOROSH]

خیلی سعی کردم نظرمو درباره این فصل هفته دیگه به طور کلی بگم ولی این قسمت واقعا چیزی کم نداشت و تونست همه طرفدار هاشو راضی کنه و صد البته این جمله خز که "این اپیزود آرامش قبل از طوفانه" رو منقرض کنه . من بشدت مخالفم که این سریال با این حجم از متریال بخواد تو 10 قسمت افتی بکنه و آرامشی داشته باشه که دو قسمت قبل شاهدش بودیم و لاک پشتی حرکت میکرد . این فسمت تونست ضعف های یکسری از کم کاری های قبل رو جبران کنه . 10 میدم /
*(استارک ها بعد 5 سال یه آرامشی دیدن)

[lady snow]

اصلا نمیشه یه اپیزود دنریس داشته باشه و من عینک ایرادگیرم رو کنار بزارم و چیزی نگم. گفتم این قسمت که خیلی همه چی خوب بود بی خیال بشم اما نشد:Smiley36:
دنریس با اژدهاش پرواز کرد و دوتراکی ها پیاده اومدن. اونوقت چیجوری شد که دنریس شب رسید و دوتراکی ها صبحش رسیدن. مگه با اسب و پیاده یه هفته راه نبود تا میرین:Smiley39:

[mas5oud281]

رمزی بولتونم مــــرد!!
روحش شاد...

https://cdn.theatlantic.com/assets/media/img/mt/2015/12/FinalRamsay_1/lead_960.jpg?1449260772

[Sσнєiℓ]

اصلا نمیشه یه اپیزود دنریس داشته باشه و من عینک ایرادگیرم رو کنار بزارم و چیزی نگم. گفتم این قسمت که خیلی همه چی خوب بود بی خیال بشم اما نشد:Smiley36:
دنریس با اژدهاش پرواز کرد و دوتراکی ها پیاده اومدن. اونوقت چیجوری شد که دنریس شب رسید و دوتراکی ها صبحش رسیدن. مگه با اسب و پیاده یه هفته راه نبود تا میرین:Smiley39:

دیگه اینا از معجزات شیخ دنریس الدین تارگرین کبیر هست. :Smiley7:
شاید اسبها رو به اژدهاهاش بوکسل کرده خب. =))
یا شاید دست روی سر اسبهای دوتراکی ها کشیده و اونها هم بال درآوردند. :Smiley15:

[hashem_stark]

منم ده میدم به این قسمت خیلی خوشم امد بهترین قسمت این فصل بود بعد از عمری اخر این استارکها یه جنگ و پیروز شدن و از یه خاندان کثیف انتقام گرفتن اون لحظه که داشت ارتش رمزی و نابود میکردن و سانسا رو نشون داد که خوشحاله خیلی کیف کردم یکمی هم بغض کردم انقدر زرج کشیدن اخر یه جنگ و پیروز شدن

الان میترسم انقدر که این قسمت حال کردم قسمت بعدی یه ضدحال بخوریم کلا این استارکها ساخته شدن برای بد مردن و اسیب روحی زدن به بینندها هرکدومشون مردن با نامردی مردن یکی از یکی وحشتناک تر حتی گرگهاشون

جدا این دوتراکی ها چه جوری انقدر زود رسیدن نکه یه روز تمام داشتن اسب میتاختن به قول دوستمون به اژدهاها بوکسل کردن :Smiley14:

[alisoltani87]

شما که اشتباه سانسارو گفتی خب اشتباه جانم می گفتی...
شکی نیس جان اشتباه کرد، یه اشتباه استراتژیک و اون قدر واضح که گفتن نداره؛ ولی یه اشتباه که باید می کرد، چون از نظر اخلاقی کار درست بود از نظر استراتژیک نه. به قول خود جان تو صحنه ای که با رمزی صحبت می کرد: «جنگجوهات چطور برات می جنگن وقتی بفهمن تو به خاطرشون نجنگیدی؟» باورش اینه که حتی جون یک نفر قابل چشم پوشی نیس، مهم نیس به خاطرش چه بهایی می دی. داستان داستان اون مثالیه که می زنن، با ماشین داری می ری که متوجه میشی ترمزت بریده، جلوت چهار نفرن که اگه نپیچی با سرعت می زنی بهشون، اگه فرمون رو بپیچونی هم یه نفر اون طرف ایستاده که می زنی بهش، تو چکار می کنی؟ تصمیمی که فرد اینجا می گیره یه پیرو اصول اخلاقیه، یا پیرو اصول منطقی. جان یه شخصیت اخلاقیه تو این سریال. خصوصا که اون یه نفر تو این صحنه برادرشه. جان اگه منطقی تصمیم می گرفت تو بدترین حالت یه شخصیتی می بود شبیه به رمزی یا تو بهترین حالت مث لرد ادمیور.



این مشاورهای امینی که میگی خودشون الان کجان؟
باز دوباره داری منطقی فک می کنی، به نظر من اشتباهای سانسا ینی عجول بودن و ظاهربینی ش، از همون فصل اول باعث شد پدرش که قرار بود سرش بره، حداقل نتونه حرف خودشو به گوش مردم برسونه و بعد اعدام شه، بعد وقتی می تونس با لرد بیلیش فرار کنه، نکرد و مادرش ناچار شد به خاطر حفظ جون دخترش جیمی رو آزاد کنه، و بعد می تونس زیر سایه تیریون قرار بگیره باز به خاطر ظاهر بینی و عجول بودن و اعتماد بدموقع به لرد بیلیش، تیریونو تو خطر بندازه و بیوفته زیر دست رمزی؛ به قول لرد بیلیش: استارک ها، خلق تند، ذهنای کند. اشتباهات سانسا هم استراتژیک بودن و هم اخلاقی. تو این قسمت هم اگه جان رو در جریان وجود لردهای ویل می ذاشت، شاید جان قبل از این حرفا صبر می کرد، صحبت من فقط نامه نگاری آخر کارش با بیلیش نیس بلکه ملاقاتش با بیلیش هم هس.
درهرصورت، و در حال حاضر سانسا یکی از مهره های این بازیه تاج و تخته، و تصمیماتش چه درست و اشتباه، چه قابل دفاع و چه غیرقابل دفاع، جز تصمیمات تأثیرگذار بر اتفاقاته و اگه نبود من این قدر حرص نمی خوردم از دستش، و جذابیت سریال تا این حد واسم نمی بود

اضافه شده در : 13 minutes


من فک کنم با توجه به روند قصه والبته من کتاب رو نخوندم رقابت اصلی برای هفت پادشاهی بین سانسا وجان با مادر ارژها باشه.ولی با توجه به اینکه مادر ارژدها وقتی متوجه شد که دختره میخواد جای برادرش فرمانروایی کنه خوشش اومد و پیمان بستن .این احتمال داره اخر کار با سانسا هم به توافق برسه که سانسا ملکه شمال بشه به جای جان.سانسا قشنگ نشون داد برادر حالیش نیست مهم سرزمین شماله.یه نظریه دیگه هم هست که اخر کار جان و مادر اژدها با ازدواج کنن.
حال کردید با این نظریه ها

بعید می دونم مسئله اصن سر فرمانروایی جان باشه، جان یه فرمانده خوبه، و قراره نقش مؤثر تو جنگ با وایت واکرها داشته باشه، قرار نیس از هر کی خوشمون میاد پادشا بشه، فک نمی کنم سریال خیلی بعد از جنگ با وایت واکرها هم ادامه داشته باشه.

[ssx25]

عالی بود 10
معلوم شد سانسا یه سنگدل ب تمام معناست وقتی از برادر تنیش گذشت فک نکنم ب فکر جون جان باشه:Smiley104:
و در اخر حیف بود این رمزی:Smiley18:یه دیوانه ب تمام معنا

[Winter]

جان تو صحنه ای که با رمزی صحبت می کرد: «جنگجوهات چطور برات می جنگن وقتی بفهمن تو به خاطرشون نجنگیدی؟» باورش اینه که حتی جون یک نفر قابل چشم پوشی نیس، مهم نیس به خاطرش چه بهایی می دی.

باز دوباره داری منطقی فک می کنی، به نظر من اشتباهای سانسا ینی عجول بودن و ظاهربینی ش، از همون فصل اول باعث شد پدرش که قرار بود سرش بره، حداقل نتونه حرف خودشو به گوش مردم برسونه و بعد اعدام شه، بعد وقتی می تونس با لرد بیلیش فرار کنه، نکرد و مادرش ناچار شد به خاطر حفظ جون دخترش جیمی رو آزاد کنه، و بعد می تونس زیر سایه تیریون قرار بگیره باز به خاطر ظاهر بینی و عجول بودن و اعتماد بدموقع به لرد بیلیش، تیریونو تو خطر بندازه و بیوفته زیر دست رمزی؛ به قول لرد بیلیش: استارک ها، خلق تند، ذهنای کند. اشتباهات سانسا هم استراتژیک بودن و هم اخلاقی. تو این قسمت هم اگه جان رو در جریان وجود لردهای ویل می ذاشت، شاید جان قبل از این حرفا صبر می کرد، صحبت من فقط نامه نگاری آخر کارش با بیلیش نیس بلکه ملاقاتش با بیلیش هم هس.


میگی باورش اینه که حتی جون یه نفر قابل چشم پوشی نیست..
ولی اون لحظه ای که نتونست خشمشو از مرگ ریکان کنترل کنه جون اون آدم ها رو به خطر انداخت.
اگه به جای حمله ی انتحاری بلافاصله بر میگشت سمت لشگرش اونها مجبور نمیشدن با عجله حمله کنن.
اگه یادت باشه استراتژیشون این بود که بذارن بولتون ها اول جلو بیان ولی با اون حرکت احساسی کل برنامه ها بهم ریخت.

در ضمن جان از کاراکترهای مورد علاقمه و خشمش تو اون لحظه رو کامل درک می کنم... پس قصدم تخریبش نیست.
میخوام بگم فقط یه نفر تو این ماجرا مقصر نیست.


در مورد قضیه ی ند...
لحظه ای که ند رفت پیش سرسیو گفت قضیه رو فهمیده کارش تموم شد.
امکان نداشت سرسی بذاره ند حرفشو بزنه...
این ماجرا بازی بزرگترها بود و به سانسا و عجول بودنش و ظاهربینیش ربطی نداشت.


"و بعد می تونس زیر سایه تیریون قرار بگیره باز به خاطر ظاهر بینی و عجول بودن و اعتماد بدموقع به لرد بیلیش، تیریونو تو خطر بندازه و بیوفته زیر دست رمزی"


اونی که تیریونو تو خطر انداخت بیلیش بود نه سانسا.
سانسا که روحشم از نقشه ی بیلیش برای جافری خبر نداشت...
فقط تو اون هرج و مرج به کمک دانتوس فرار کرد و باز هم نمیدونست دانتوس در واقع آدم بیلیشه.
تیریون که از خودش هم نتونست در مقابل دشمناش محافظت کنه چجوری میتونست سانسارو بیاره زیر سایش؟


بعد یه جا میگی سانسا قبول نکرد با لیتل فینگر بره(یعنی میگی چرا بهش اعتماد نکرد) و یه جا میگی چرا به لیتل فینگر بد موقع اعتماد کرد.
بالاخره باید به لیتل فینگر اعتماد می کرد یا نه؟
نمیشه که یه جا بگیم باید اعتماد می کرد یه جا بگیم نباید اعتماد می کرد.

[EYE]

محشر بود محشر.همه چیز فوق العاده بود گفتنیا رو دوستان گفتن من فقط باید تکرارشون کنم که سعی میکنم نکنم:/
رمزی یکی از بهترین کرکترای سریال بود که متاسفانه همونطور که پیشبینی میشد حذف شد...عاشقش بودم
درباره سوتی سانسا درباره سگهای رمزی بیاید اینجوری نگاه کنیم که قبل جنگ جان به سانسا گفته که اگه ببازیم رمزی میخواد کل دم و دستگامونو به خورد سگهاش که یه هفته غذا نخوردن بده :|اینجوری دیگه اذیتتون نمیکنه:Smiley36:
تنها مشکل این قسمت بشدت قابل پیشبینی بودن ارتش ویل و اومدن بیلیش بود!
با کمی ارفاق نمرش 10هست...ولی 1 میدم بدلیل اینکه میبینم محدودیت ایجاد میکنن برخی دوستان!
خب شاید یکی خوشش نیومده خواسته 1 بده ولی حال نداشته بیاد تو تاپیک توضیح بنویسه.یعنی الان همه اونایی که 10 دادن اومدن توضیح نوشتن و نقد و بررسی حرفه ای در حد راجر ایبرت کردن؟!!!یا اصن شاید یکی خوششم اومده ولی خواسته 1 بده:|اصن دلش خواسته:|استخاره کرده:|(خودم جزو این گروه نیستم 1 دادم برای اعتراض :دی )به من و شما ربطی نداره که بیایم بگیم چرا 1 دادی

[blackshow]

به معنای واقعی کلمه شاهکار بود
سکانس فرار ریکون از سمت رمزی به طرف جان که منو یاد سکانس فیلمی به نام اپوکالیپتو انداخت و اونجا شخصیت اصلی هم در این موقعیت قرار داشت و اونجا به صورت اوریب فرار کرد و جون سالم به در برد .در حین دیدن این سکانس پشت pc هی فریاد میزدم اوریب بورو احمق مستقیم فرار نکن.:Smiley104::Smiley104:
بعد از اون حماقت جان و افتادن تو تله ی رمزی که انصافا حق رمزی بود نبرد حرامزاده ها رو مال خودش کنه چون استراتژی های قوی تری داره و درسته این پلن هاش کثیفن و حتی به افراد خودش رحم نمی کنه ولی گور بابای همه مهم پیروز شدنه و اونو رمزی خیلی خوب بلده اگه جناب بیلیش نبودن جان برای بار دوم فاتحش خونده شده بود.
منم قویا دوبار تو این سکانسا پیش خودم گفتم جان دیگه مرد یکی تو صحنه ای که سواره نظام داشتن به طرفش حرکت میکردنو و تنها وسط میدون ایستاده بود و دومی موقعی که زیر خربار ها سرباز داشت دفن میشد که واقعا جالب درست کرده بودن به طوری که موقع دیدن اون سکانس همراه با جان نفسم دیگه در نمی اومد اگه سکانس چند لحظه بیشتر بود فاتحه منم خونده شده بود تو خونه.:Smiley14::Smiley14:
و البته صحنه ی محاصره ارتش جان هم خیلی خوب بود و اون حس و حال سربازایی که محاصره شده بودن و میدونستن با هر قدمی که سربازای بولتون به جلو میزارن یک قدم به مرگ نزدیکتر میشن رو به خوبی منتقل می کرد و دیدیم که از ترسشون دیگه جان هم از یادشون رفته بود مرگ همچین چیزیه وقتی اون در چند قدمیت ببینی فقط عده ای معدودی اند که شرافتشون بر ترسشون غلبه میکنه
و در اخر بگم که وقتی جان داشت رمزی رو میزد منم همراه باهاش همراه شده بودم انگار که دارم خودم رمزی رو میزنم هی میگفتم لعنتی بزن محکم تر محکم تر محکم ترررررر
نمره منم به این اپیزود 12 از 10 نمره اضافیشو هم میزارم واسه قسمت بعد بد باشه بهش ارفاق میدم ممنون گات که همچین حس هایی رو بهم منتقل میکنی ممنون روزگار که در دوره ای زندگی میکنم که داره بهترین سریال تاریخ پخش می شه:Smiley17::Smiley17::Smiley17::Smiley17:

[HMNN]

#رستگاران #1





نمی دونم!
احساس عجیبی دارم بعد از دیدن این قسمت.

میرین:

مرین خیلی خوب بود در کل. به نظر من اوجش اولین لحظاتش بود. مکالمه تیریون و دنریس.
تا کی تیریون می تونه دنریس رو کنترل کنه؟ بوی دیوونگی میاد! (http://tvworld.info/showthread.php?t=46768&p=205022&viewfull=1#post205022)
اشاره تیریون به مخزن های "آتش وحشی". آینده کینگزلندینگ فکر می کنم برای همه مشخص باشه از الان.
دنریس جذبش خیلی زیاد شده برای من شخصاً. اون لحظه ای که به یارا نزدیک شد می ترسیدم بازوشو قطع کنه :))
مکالمش با یارا کمی آشفته بود. از نظر نویسندگی.

شمال! :

داوس حقیقت درباره شیرین رو فهمید.
اون گوزن چوبی رو داووس هدیه داده بود بهش.
فکر نمی کنم تاثیری تو داستان داشته باشه.(احتمالاً ملیساندرا و داووس در آینده هم با هم کار می کنن و به جان کمک می کنن)


خود نبرد از نظر فنی فوق العاده بود. بهترین نبردی بود که تو عمرم دیده بودم. از هر نبردی تو lotr (مثلاً) برام جذاب تر بود.


برای اولین بار، سریال بسیار قابل پیشبینی بود.
گات در بهترین حالت باید اینطوری باشه : سرنخ هایی درباره آینده وجود داشته باشه ولی سرنخ ها ریز باشن. با استفاده از سرنخ ها مثل آب خوردن نباید آینده رو کاملاً دقیق پیشبینی کرد. قبل از وقوع اتفاقات نباید بتونیم سرنخ ها رو به راحتی به هم وصل کنیم.
سر نخ ها اصلاً ریز نبودن!

می دونستم ریکان رو می کشه برای به هم ریختن جان. ولی نمی دونستم اینقدر بی رحمانه! بازیِ رمزی (!) بسیار سنگین بود.
یه لحظه فکر کردم ریکان جون سالم به در می بره!
چه ساده لوحانه!
جان آدمی نبود که همه رو به کشتن بده به خاطر هیچ. به خاطر این که بیلیش باید نجاتشون می داد داستان رو اینطوری نوشتن.

حدس می زدم رمزی تو نبرد نمیره و بعداً کشته شه ولی اصلاً فکر نمی کردم به دست سانسا باشه! انتقامش رو گرفت. نوش جونش.
جان هم حسابی مشت زد :)) خیلی ارضا کننده بود دمشون گرم. فکر نمی کردم اینقدر بهمون حال بدن :دی.
فکر می کردم بیلیش رمزی رو بدون این که به جان و سانسا خبر بده تو زندان به قتل برسونه.
خیلی ها حدس می زدند در نهایت سگ هاش بخورنش. همینطور هم شد.

به نظر می رسه ارن ها و استارک ها دوباره متحد شدن! تلاش بیلیش برای کله پا کردن استارک ها و تلاش استارک ها برای کله پا کردن بیلیش می تونه بسیار زیبا باشه در آینده.

پرچم استارک ها تو وینترفل خیلی شیرین بود.

بعضی از دوستان نگران کمبود "شخصیت عوضی" هستند. نگران نباشید! یورون گریجوی اگه حتی درصدی از ترسناکیش تو کتاب رو تو سریال داشته باشه رمزی و جافری رو تو جیبش می زاره.



این قسمت در نهایت، من رو کاملاً درگیر خودش نکرد. واقعاً نگران جان نبودم. درباره نتیجه نبرد کوچک ترین شکی هم نداشتم.
قسمتی مثل S02E09 با وجود بسیار ضعیف تر بودنش از نظر فنی، تاثیر گذاریش خیلی بیشتر بود.
این قسمت بیشتر "شاخ ترین قسمت گات" بود تا "بهترین قسمت گات" .

امیدوارم قسمت دهم حسابی غافلگیر کننده باشه.



Emmys are coming





دنریس با اژدهاش پرواز کرد و دوتراکی ها پیاده اومدن. اونوقت چیجوری شد که دنریس شب رسید و دوتراکی ها صبحش رسیدن. مگه با اسب و پیاده یه هفته راه نبود تا میرین

دنریس حتماً بیشتر مسیر رو با سرعت دتراکی ها حرکت کرده و با اونا بوده.
دنریس اگه می خواست پرواز کنه و سریع بیاد مرین خیلی زود تر از این حرفا می رسید

[om3ga]

من نمیدونم چرا مث دوستان اینهمه هیجان زده نشدم...شاید چون خیلی قابل پیش بینی بود داستانا...شاید نمره imdb هم واسه خاطر همین باشه...که همه به اون چیزی که میخواستن رسیدن!!!
از اونجایی که به طبیعت مارتین نمیخوره همه چی "شاد و شنگول" باشه و طرفدارا به اون چیزی که میخوان برسن احتمالا قسمت 10 قراره کلی گریه ملت رو در بیاره!!!

[P!NK]

ماشالا نظرات خیلــــــــی زیاده الان وقت ندارم بخونم همشون رو... یه سری رو بصورت رندوم خوندم جالب بود...

توی این قسمت بعد از مدتها یه جنگ تمام عیار دیدیم... صحنه های جنگ واقعا فوق العاده ساخته شده بود... به جرات میتونم بگم توی هیچ فیلم و سریالی صحنه ای به پیچیدگی صحنه های جنگ ندیدم، مخصوصا اونجا که دوربین پشت جان اسنو بود و از همه طرف بهش حمله میشد... واقعا کفم برید توی این قسمت...

یه صحنه ی دیگه که خیلی حال کردم اونجا بود که کرم خاکستری سر دو نفر رو همزمان برید :Smiley14:

سانسا توی این قسمت نشون داد که در آینده یکی از بزرگترین قدرتها خواهد بود...

یه سوالی داشتم... الان که وینترفل رو پس گرفتن، کی اونجا حکومت میکنه؟ جان؟

[wishtasp]

محشر بود محشر.همه چیز فوق العاده بود گفتنیا رو دوستان گفتن من فقط باید تکرارشون کنم که سعی میکنم نکنم:/
رمزی یکی از بهترین کرکترای سریال بود که متاسفانه همونطور که پیشبینی میشد حذف شد...عاشقش بودم
درباره سوتی سانسا درباره سگهای رمزی بیاید اینجوری نگاه کنیم که قبل جنگ جان به سانسا گفته که اگه ببازیم رمزی میخواد کل دم و دستگامونو به خورد سگهاش که یه هفته غذا نخوردن بده :|اینجوری دیگه اذیتتون نمیکنه:Smiley36:
تنها مشکل این قسمت بشدت قابل پیشبینی بودن ارتش ویل و اومدن بیلیش بود!
با کمی ارفاق نمرش 10هست...ولی 1 میدم بدلیل اینکه میبینم محدودیت ایجاد میکنن برخی دوستان!
خب شاید یکی خوشش نیومده خواسته 1 بده ولی حال نداشته بیاد تو تاپیک توضیح بنویسه.یعنی الان همه اونایی که 10 دادن اومدن توضیح نوشتن و نقد و بررسی حرفه ای در حد راجر ایبرت کردن؟!!!یا اصن شاید یکی خوششم اومده ولی خواسته 1 بده:|اصن دلش خواسته:|استخاره کرده:|(خودم جزو این گروه نیستم 1 دادم برای اعتراض :دی )به من و شما ربطی نداره که بیایم بگیم چرا 1 دادی

دوست عزیز کسایی که در imdb رای میدن اگه بخوان با این منطق بیان جلو خوب هیچ فیلم و سریالی نمره واقعیش رو نخواهد گرفت
اینکه شما خودت میگی نمره 10 هست ولی من 1 میدم به خاطر اعتراض !!! اعتراض به کی؟ به مدیریت انجمن ؟ مگه مدیریت این انجمن یا هر انجمن دیگه ای سازنده یا اسپانسر سریال هست؟ واقعا به نظرتون این دو تا به هم ارتباط دارن؟
فکر میکنم کسایی که میان و رای میدن یک مسوولیت وجدانی دارن چون خیلیا که میخوان یه سریال یا فیلم برای دیدن انتخاب کنن اول به نمره اون نگاه میکنن.
بیایید کمی مسوولیت پذیر باشیم و به دلیل کاری که میکنیم فکر کنیم :Smiley17:

[alisoltani87]

میگی باورش اینه که حتی جون یه نفر قابل چشم پوشی نیست..
ولی اون لحظه ای که نتونست خشمشو از مرگ ریکان کنترل کنه جون اون آدم ها رو به خطر انداخت.
اگه به جای حمله ی انتحاری بلافاصله بر میگشت سمت لشگرش اونها مجبور نمیشدن با عجله حمله کنن.
اگه یادت باشه استراتژیشون این بود که بذارن بولتون ها اول جلو بیان ولی با اون حرکت احساسی کل برنامه ها بهم ریخت.
جان تا وسط میدون جنگ رفته و جلوش ریکان جون داده، همون لحظه، تیر اندازا شروع به تیراندازه می خوان بکنن، و جان به عنوان یه فرمانده جنگی می دونه که حالا که تا وسط زمین اومده دیگه کار از کار گذشته و باید ادامه بده، به خاطر باورش تا وسط رفته و حالا دیگه ناچاره تاوان بده، برگرده عقب ترسو قلمداد میشه و جنگو باخته؛ به نظر من اون تعلیقی که اون لحظه تو صورت جان هس داره همین فکرا رو به ما نشون می ده، وقتی ریکان می میره همون لحظه حمله نمی کنه، به جلو نگا می کنه چن لحظه صبر می کنه و ما هم همراهش اینا رو داریم می بینیم، پس درست نیس که بگیم می تونسته برگرده.


بعد یه جا میگی سانسا قبول نکرد با لیتل فینگر بره(یعنی میگی چرا بهش اعتماد نکرد) و یه جا میگی چرا به لیتل فینگر بد موقع اعتماد کرد.
بالاخره باید به لیتل فینگر اعتماد می کرد یا نه؟
یکی این که من تو این فیلم آدم بد نمی بینم، یا خوب، آدمایی هسن و طرفدارایی دارن، و هر یک بسته به منطق خودشون رفتاری دارن، و وقتی می خوای شخصیتی رو قضاوت کنی حتمن لازمه زاویه دیدتو ارایه بدی تا قضاوت معنی پیدا کنه. به نظر من لرد بیلیش غیر قابل اعتماد نیس، بلکه اگر منافعش باهات همسو باشه می تونی روش حساب کنی ولی نباید خیالت ازین بابت ازش راحت باشه. حرفم اینجا هم از این بابته اگه به نگاه سانسا اعتماد به لرد بیلیش قابل قبوله، چرا بار اول این کارو نکرد؟ چون که یه خواستگار خوشتیپ و از یه خانواده اصیل پیدا کرده بود، درصورتی که اگه تحلیل درستی از شرایط می داشت، شاید می تونست حدس بزنه که اینطور پیش نمی ره

[EYE]

دوست عزیز کسایی که در imdb رای میدن اگه بخوان با این منطق بیان جلو خوب هیچ فیلم و سریالی نمره واقعیش رو نخواهد گرفت
اینکه شما خودت میگی نمره 10 هست ولی من 1 میدم به خاطر اعتراض !!! اعتراض به کی؟ به مدیریت انجمن ؟ مگه مدیریت این انجمن یا هر انجمن دیگه ای سازنده یا اسپانسر سریال هست؟ واقعا به نظرتون این دو تا به هم ارتباط دارن؟
فکر میکنم کسایی که میان و رای میدن یک مسوولیت وجدانی دارن چون خیلیا که میخوان یه سریال یا فیلم برای دیدن انتخاب کنن اول به نمره اون نگاه میکنن.
بیایید کمی مسوولیت پذیر باشیم و به دلیل کاری که میکنیم فکر کنیم :Smiley17:
شما منظور بنده رو خوب نگرفتید عزیز :)
من نمیگم که اونا کار درستی میکنن من میگم که به ماها ربطی نداره که بریم خرشونو بگیریم که چرا این نمره رو دادین...نمرشونه حقشونه دلشون خواسته...درست و غلطش دست ما نیست



اینکه شما خودت میگی نمره 10 هست ولی من 1 میدم به خاطر اعتراض !!! اعتراض به کی؟ به مدیریت انجمن ؟ مگه مدیریت این انجمن یا هر انجمن دیگه ای سازنده یا اسپانسر سریال هست؟ واقعا به نظرتون این دو تا به هم ارتباط دارن؟
چه ربطی به سازنده سریال داره؟!من حرفم با اون دوستانی بود که میگن اونی که 1 داده فلانه ملانه.حالا 100نفر بیان 1 بدن تو این انجمن مگه سریال کنسل میشه؟!100نفر هم بیان 10 بدن سریال تمدید نمیشه.اعتراض من به حرف مدیریت محترم انجمن بود که بنظرم حرف درستی نزده بودن که اگه 1 میدین چون حالا مثلا 1 بنظر ماها خیلی عجیبه باید بیایم کنارش توضیحم بنویسیم که چرا 1 دادیم...

دوست عزیز کسایی که در imdb رای میدن اگه بخوان با این منطق بیان جلو خوب هیچ فیلم و سریالی نمره واقعیش رو نخواهد گرفتالان همه سریالا تو imdb نمره واقعیشونو گرفتن؟!آخه imdb هم ملاک شد؟:|بعد حالا 1000نفر برن تو imdb چرت نمره بدن من و شما چیکارشون میتونیم بکنیم؟!همونطور که imdb از اونایی که میرن 1 میدن دلیل نمیخواد این انجمن هم نباید دلیل بخواد

فکر میکنم کسایی که میان و رای میدن یک مسوولیت وجدانی دارن چون خیلیا که میخوان یه سریال یا فیلم برای دیدن انتخاب کنن اول به نمره اون نگاه میکنن.
چه مسئولیت وجدانی ای؟سلیقه ایه عزیز.حالا چون مثلا یکی خوشش نیومده ولی همه خوششون اومده باید همرنگ جماعت شه و بره 10 و 9 بده؟ بعدشم من که نمره واقعیمو گفتم 10 بوده اگه میخواستم همینطوری 1 بدم قبلش نمیگفتم 10هست نمرم.اگه اون حرفا زده نمیشد من همون 10 رو میدادم.
ولی من بازم بگم حالا همه بیان 1 بدن بخدا سریال مورد علاقتون تباه نمیشه!با 100 دادن همه هم سریال قشنگ نمیشه.چقدر گیر دادین سر یه چیز بیخودی...لطفا بحث رو تموم کنید چون مرتبط با تاپیک نیست.ممنون:Smiley17:

[chanter]

اونقدری که ملت برای غوله (وان وان) عزاداری کردن برای ریکان نکردن!
نسل استارکا هم منقرض شد!
قسمت بعد هم یه عزاداری حسابی میشه! یکی از بازیگرای اصلی میمیره!

نسل استارکا منقرض شد؟
برن کشکه؟
آریا کشکه؟
سانسا؟
جان؟

[superstar]

این قسمت خیلی عالی بود!

تا حالا از دیدن لیتل فینگر اینقد خوشحال نشده بودم

تلخی مرگ ریکان با شیرینی مرگ رمزی جبران شد

بریک ده دور هم به هولد ده دور ملحق شد:Smiley36:

به این قسمت 10 میدم :)

[Winter]

حرفم اینجا هم از این بابته اگه به نگاه سانسا اعتماد به لرد بیلیش قابل قبوله، چرا بار اول این کارو نکرد؟ چون که یه خواستگار خوشتیپ و از یه خانواده اصیل پیدا کرده بود، درصورتی که اگه تحلیل درستی از شرایط می داشت، شاید می تونست حدس بزنه که اینطور پیش نمی ره


نظرم در مورد سوالی که پرسیدی اینه...
بار اول دلیلی برای اعتماد به بیلیش نداشت... ولی تایرل ها یه خاندان قدرتمند بودن که در ظاهر دوست و قابل اعتماد به نظر می رسیدن.
بار دوم دلیل داشت... دو بار نجاتش داده بود... یه بار از کینگزلندینگ و یه بار از دست لایسا.
و البته سنشو هم درنظر بگیریم بد نیست.


راستش در مورد جان و سانسا حرفامو زدم و دیگه صحبتی ندارم...
چون اینا تو یه تیمن و نمیخوام مقابل هم قرارشون بدم.
بعد هم اینکه ازین کاراکتر کلا خوشت نمیاد ... حالا من هی دلیل بیارم.:d


نظرامون متفاوته دیگه .

[Sir Nikk]

http://uploads.tapatalk-cdn.com/20160621/496dc60efed72ed010b191fc1c42f88c.jpg

[KING STANNIS]

ببینید دوست عزیز من هفته پیش هم توضیح دادم، با دوستانی که با دلیل و منطق میان از نمره یک و دو خودشون دفاع میکنن و دلیل این کارشون رو توضیح میدن برخوردی نخواهد شد، نمونه اش دوستی که هفته پیش مثل یک منقد حرفه ای اپیزود رو نقد کرد و بهش 2 داد. اما اینکه تنها برای لج بازی با طرفدارهای سریال بیاید به اپیزود یک بدید واقعا یک کار بچگانه است و مطمئن باشید که با این کار برخورد خواهد شد. در همه سایت ها با trolling برخورد میشه، تیوی ورلد هم از این قاعده مستثنا نیست. اگر اون بنده خدای دلیلی برای نمره یک اش داشت، یا اون چند نفر دیگه که یک دادن میتونن بیان دلیل این کارشون رو توضیح بدن، و مطمئن باشید مدیریت تیوی ورلد اینقدر عادل هست که اجازه نده کاربران دیگه به اون شخص توهین کنند بابت نظرش. اما متاسفانه این اتفاق نمیافته.
پیشنهاد میکنم اون چهار نفری هم که بدون دلیل یک دادن بیان از نمره خودشون دفاع کنن :)

نکته بعدی اینکه منم مثل شما از فضای گیم او ترونزی انجمن دل خوشی ندارم، دل خوشی ندارم که تاپیک و نظرسنجی با موضوع رفاقت با شخصیت های سریال زده میشه اما خب کاری نمیشه کرد (هرچند چندتا تاپیک خودم پاک کردم)، یه هفته دیگه هم تحمل کنید این موج میخوابه. خیلی از افراد مثل خودم یا هومن هستند که از این 10 های بی منطق طرفدارهای دوآتیشه سریال دل خوشی ندارن، اما خب نمیایم با دادن نمره یک باعث ایجاد تشویش در انجمن بشیم.

سعی کنید با احترام نظرتون رو بدید و با احترام به نظر دیگران پاسخ بدید، در غیر این صورت پست های مورد دار پاک خواهند شد.

به نظرم این بحث هم ادامه پیدا نکنه خیلی بهتره. موفق باشید:Smiley17:

باسلام خدمت مدیر جان
نظرتونو الان دیدم و ذکر چند نکته الزامی میدونم
بنده هم دل خوشی ندارم که برای تاپیک زدن وقت صرف کنم و شما با ی کلیک ب فنا بدی و ی هفته زجر بکشم تا تاپیک باز کنی مجدد.تمام تاپیکهایی ک بنده زدم صرفا جهت ایجاد صمیمیت و نزدیک شدن عقاید بوده و بس و هیچ منفعتی هم در تاپیک زدن نیس خودتونم میدونید.بعدشم دوست عزیزی ک حالت از تاپیکای گیم او ترونز بهم میخوره و فضای گیمی انجمن دیوونت کرده پشت رینگ نشین و داد بزن بیا 4تا تاپیک بزن وقت بذار تا ببینی اون کسی که تاپیک میزنه چه زحمتی میکشه و چه وقتی صرف میکنه تا به شما مطلبی رو برسونه پشت رینگ نشستن و فریاد چپش کن چپش کن رو همه بلدن.
مساله بعدی به شورشیانی برمیگرده که نمره یک میدن به سریال:Smiley36:
خب بدن مگه قراره همه 9و10 بدن نظرات ازاد ومحترمه اگه قرار باشه با هر نمره 1و2 چندنفر اخراج بشن که نشد....پس کو این عدالته که میگی.عدالت میگه ضمن احترام به همه زور ب کسی نگین.سعی کنیم قبل از دیکتاتور بودن دموکرات باشیم:Smiley17::Smiley36:
همچنین از دوستانی ک بخاطر ترس از دعوا با مدیریت لایک نمیزنن تشکر میکنیم.:Smiley36::Smiley36:

[yaser63]

باسلام خدمت مدیر جان
نظرتونو الان دیدم و ذکر چند نکته الزامی میدونم
بنده هم دل خوشی ندارم که برای تاپیک زدن وقت صرف کنم و شما با ی کلیک ب فنا بدی و ی هفته زجر بکشم تا تاپیک باز کنی مجدد.تمام تاپیکهایی ک بنده زدم صرفا جهت ایجاد صمیمیت و نزدیک شدن عقاید بوده و بس و هیچ منفعتی هم در تاپیک زدن نیس خودتونم میدونید.بعدشم دوست عزیزی ک حالت از تاپیکای گیم او ترونز بهم میخوره و فضای گیمی انجمن دیوونت کرده پشت رینگ نشین و داد بزن بیا 4تا تاپیک بزن وقت بذار تا ببینی اون کسی که تاپیک میزنه چه زحمتی میکشه و چه وقتی صرف میکنه تا به شما مطلبی رو برسونه پشت رینگ نشستن و فریاد چپش کن چپش کن رو همه بلدن.
مساله بعدی به شورشیانی برمیگرده که نمره یک میدن به سریال:Smiley36:
خب بدن مگه قراره همه 9و10 بدن نظرات ازاد ومحترمه اگه قرار باشه با هر نمره 1و2 چندنفر اخراج بشن که نشد....پس کو این عدالته که میگی.عدالت میگه ضمن احترام به همه زور ب کسی نگین.سعی کنیم قبل از دیکتاتور بودن دموکرات باشیم:Smiley17::Smiley36:
همچنین از دوستانی ک بخاطر ترس از دعوا با مدیریت لایک نمیزنن تشکر میکنیم.:Smiley36::Smiley36:
سلام و صبح بخیر.فقط یه توضیح کوتاهی به صورت کلی میدم ایشالا که پایانی باشه برا این بحث طولانی.
در مورد نمره دادن و... من به شخصه خودم رو به عنوان استارتر تاپیک این قسمت و یه عضوی از تیم مسئول این موضوع میدونم و هر کس به هردلیلی در این تاپیک ناراحتی براش پیش اومده ازش معذرت میخوام.برای قسمت بعد هم با مشورت با دوستان فکری کردیم تا در تاپیک بحث قسمت بعد مشکلات این قسمت پیش نیاد یا حداقل کمتر بشه.
در مورد نوشتن مطلب هم هر کسی میتونه در چهارجوب قوانین فضای اینترنت و فروم مطلبی در مورد سریال/فیلم و... بنویسه و از این بابت مشکلی نیست ولی اینکه استاندارد کار هم رعایت بشه خود مطلب یا بخشیش کپی,غیرمرتبط نباشه ومنابع ذکر بشه درصورت نیاز هماهنگی با تیم/تیم های مربوطه و... هم مهمه.

[New_Sense]

هرچند من کامنتی که گذاشتم از طرف مدیریت کل حذف شد و به واسه من اخطار اومد که ادامه ندم این موضوع رو و خب من هم تشکر کردم که تنها نوشته من حدف شد .

ولی فکر کنم چند مورد نیاز هست بگم در مورد مخصوصا این تایپیک و تایپیک های گات ؛ الان جوری شده که دوستان نظر واقعیشون در مورد نمره 10 هست ولی به خاطر لجبازی و حالا اعتراض میان نمره 1 میدن ؛ نمونش هم خودتون دیدید ؛ خب مساله اصلی هم همین هست که واقعا نمره دادن به یه سریال یه چیز شخصی هست و هرکسی هر نمره ای دوست داشته باشه میتونه بده .

مساله زمانی خیلی خنده دار و مسخره میشه ؛ که ملاک نمره دادن میشه لجبازی و اعتراض و کمپین درست کردن ؛ و عده ای میان برای خراب کردن سریال با هم یکی میشن و نمره 1 میدن ؛ و باقی هم با طبعیت این عده میان بدون در نظر گرفتن نمره ای خودشون دوست دارن بدن میان نمره 1 میدن . و خب بچه بازی اون چند نفر رو میرسونه ؛ یک سریال طرفدارای زیادی داره و دوست داشتنی هست ؛ اینقدر این سریال طرفدار پیدا کرده که جالبه بدونید در بین بازیگرای مطرح ایرانی هم قرار گرفته و همگی این سریال رو میبینن ؛ مجله دنیای تصویر در مورد این سریال موضوع مینویسه و بیشتر سایتای معتبر هر قسمت رو نقد میکنن ؛ چیزی که مشخصه سریال به شدت طرفدار داره و خب همانطور که عده ای با منطق خودشون دوست دارن 1 بدن عده ای هم به وجد اومدن و دوست دارن 10 بدن . ولی نکته ای که هست دوستانی که 10 یا 9 یا 8 دادن خیلی منطقی نظراتشون رو گفتن و از سریال لذت بردن ؛ بگذریم .


در مورد اینکه تایپیک های گات رو مدیریت کل حذف میکنن به نظرم کار اشتباهی هست ؛ اول اینکه تایپیک زده شده که جمع صمیمانه دور هم جمع شن و نظراتشون بگن و چی ازین بهتر و دوم اینکه به واسطه این سریال حتی دوستانی که هیچوقت نظر نمیدادن هم میان نظر میدن ؛ که این به نفع انجمن هست و برای رشد و ارتقا انجمن خوبه . و قکر میکنم این حرکت تایپیکی بی منطق حذف بشه ؛ خیلی دیکتاتوری و ناامید کنندست ؛ باید خیلی توی این موارد دقت کنیم .

[Ever_3313]

سلام خدمت دوستان عزیز و تشکر از همه..قسمت نهم از همه نظر عالی بود و واقعا نوید یه قسمت آخر عالی تر رو داد چون ساپوچنیک کارگردان قسمت بعدی هم هست..ضمنا اینو نمیتونم نگم..اولا نمره دادن به اپیزودها همونطور که گفته شده یه نظرسنجیه عمومی..نظرسنجی اگه میخواد اعتبار داشته باشه باید آزادانه و دور از جبهه گیری باشه وگرنه اعتباری نداره..اخراج شدن چندی از اعضا بدلیل نمره ناراحت کننده بود ولیکن اینکه شخصی بیاد نمره یک بده صراحتا اعلام کنه تو تاپیک و اخراج نشه خیلی ناامید کننده اس چون این حس رو القا میکنه که مدیریت در مورد قوانین گزینشی عمل میکنه و ممکنه یکی اخراج شه و شخص دیگری خیر..حالا این استدلالی که ایشون دلیل داشتن برای یک دادن به هیچ وجه قابل دفاع نیست..زیرا مگر از بقیه دوستان که اخراج شدن قبلش پرسیده شده بود که ادله شون چیه؟..بهرحال از تی وی ورلد انتظار بیشتری میره من جمله دموکراسی..تشکر.

[CORTEX]

فکر کنم اکثریت موافقند که یک قسمت خیلی عالی رو دیدیم، بدون شک بهترین صحنه نبردی بود که من دیدم، خیلی واقعی و عالی؛ دوست دارم از چند صحنه بی نظیر صحبت کنم:

1- زانو زدن اون مرده جلوی تریون و دیالوگ های عالی تریون لذت بخش بود
2- پرتاب تیر سوم رمزی که همه فکر کردیم میخوره و تیر چهارم که پرتاب شدنش رو نشون نداد ولی خورد. (حتما یه بار دیگه ببینید و به صداگذاری صحنه دقت کنید)
3- جان اسنوی در برابر کل لشکر اونا که شمشیرشو درمیاره و زیباتر از اون لحظه برخورد اسبها عالی بود
4- بی نظیر ترین صحنه این اپیزود از نظر من گیر افتادن و خفه شدن جان اسنو زیر اجساد و بقیه که فکر میکنم کسی نیست که نگه به خودش احساس خفگی دست نداده باشه. (حتما یه بار دیگه ببینید و به صداگذاری صحنه دقت کنید)
5- لبخند معنی دار و زیبای سانسا وقتی لشکر بیلیش رسید
6- عوض کردن پرچم ها که یه صحنه عالی ساخت، لذت بخش بود ، انگار چیزی بود که همه مون چند فصله دوست داشتیم ببینیم
7- کشته شدن مزی که بیشتر خنک شدن دل همه بود اونم با سگ های خودش

این 7 صحنه از کل سریال فکر نمیکنم هیچ وقت یادم بره

این اپیزود فقط و فقط یه چیزی کم داشت اونم صحنه احساسی بود مثل اون صحنه ای که چند فصل قبل جیمی و تریون توی زندان با هم صحبت میکردن (وقتی تریون رو میخواست باباش اعدام کنه و تو زندان بود)

[rahavix]

یه نکته:
لحظه ای که رمزی گفت تازی هام 7 روزه که غذا نخوردن، سانسا اونجا نبود! البته میشه توجیه کرد که از جان و ... شنیده
این جرج مارتین روانی استارک کش، الکی این قسمت 9 رو شلوغ کرده بود که اون وسط میانه ها یه استارک دیگه رو هم بکشه! لعنت هر چی خدای وستروسی که هست بر تو بسترد!
لعنتی علاوه بر استارک کشی، افتاده به منفی کشی! جعفرو کشتی هیچ چی نگفتیم، تایوین رو کشتی، هیچ چی نگفتیم، آخه چرا رمزی رو کشتی نامرد!
الان دیگه دلمون به انتقام گرفتن از کی خوش باشه؟
غیر پادشاه شب دیگه کی رو گذاشتی که بمونه!؟

جملاتی رو که سانسا به رمزی لحظه آخر گفت (خاندان تو ناپدید خواهد شد و ...) رو من قبلا شنیده بودم، یه نفر فکر کنم قبلا همین ها رو به سانسا گفته بود، حالا یادم نیست همین رمزی بود یا کس دیگه؟

به نظر شما وقتی لحظه آخر محاصره تورموند گفت که برمیگردیم خونه، داشت خیانت میکرد؟

[HAMID13]

بسیار هم عالی

خوب رمزی به معنای کلمه عالی بازی کرد دمش گرم و نشون داد چه فرمانده ی قابل و قوی ای و تنها چیزی که تو این اپیزود از جان ندیدم فرماندهی بود صفر کامل

طبق حدسیات مثل اپیزود جنگ کینگز لندینگ که دراخرین لحظه تایوین و لشکر تایرل استنیس رو شکست دادن اینجا هم شوالیه های ویل(بیلیش) استارک ها رو نجات دادن

مطمعنن بیلیش هدف های بزرگی داره خدا به داد برسه

ولی صحنه های فوق العاده ای داشت این قسمت که همه رو دوستان گفتن

بازگشت شکوهمند پرچم استارک ها رو به همه ی عزیزان تبریک میگویم
مرگ ریکان استارک رو به همه عزیزان تسلیت می گویم(همیشه یک استارک میمیرد نمیدونم چه قانونیه والا)
بازم میگم رمزی عاااالی بازی کرد


10 آقا 10

[lady snow]

رمزی اسنو مردی که ایستاده مرد:Smiley36:

[Rezaraki]

رمزی اسنو مردی که ایستاده مرد:Smiley36:

البته نشسته بود

[Star of GT]

اندکی صبر ، رکوردشکنی نزدیک است :Smiley35: کمتر از 1000 رای دیگه مونده واسه رکوردشکنی:Smiley69:

Breaking Bad|Season05|Episode14|Ozymandias
کل آرا : 75.462 رای ---------- امتیاز 10/10

http://picoup.ir/images/31114607203471781331.jpg

Game of Thrones|Season06|Episode09|Battle of the Bastards
کل آرا : 74.626 رای ---------- امتیاز 10/10

http://picoup.ir/images/43346988449242383284.jpg


نکته جالب اینجاست که 980 نفر توی IMDB به این اپیزود 1 دادن
به نظرتون الان از سایت اخراج شدن ؟ :Smiley36:

[mkarimifard77]

شکی نیست که این بهترین اپیزود از بهترین سریال و فیلمی هست که تا حالا ساخته شده ، هیجان و استرس در اوج خودش بود . من که به شخصه چنان استرسی داشتم که درطول زندگیم اون را تجربه نکرده بودم. از یک طرف دلم می خواست که ببینم ادامه کار و جنگ به کجا کشیده می شه و از طرف دیگه نمی خواستم ادامه کار را ببینم تا نکنه که دوباره همه چیز خلاف خواسته من پیش بره و استارکها جنگ را ببازن. چندین بار وسط کار قطع کردم و رفتم سیگار بکشم تا از استرسم کاسته بشه . فقط اون سکانسهایی که مرین را نشان می داد یه مقدار التهابم کاهش پیدا می کرد و خدا را شکر می کردم که کل اپیزود مربوط به شمال نیست که یک لحظه وقت تنفس و آرامش نداشته باشم.

به هرحال با به درک واصل شدن رمزی ؛ بنظرم که لرد بیلیش ، سانسا را بعنوان والی شمال به رسمیت بشناسه چون بیلیش هدف اصلی اش تصاحب تخت آهنینه و فقط به شمال قانع نیست. اون با دادن شمال به استارکها تقریبا مطمءن میشه که خاندانهای شمالی برای فتح تخت آهنین بهش کمک می کنن. بنابراین فکر نکنم که بر سر حاکمیت وینترفل اختلافی پیش بیاد. از طرف دیگه بنظرم بران و آریا هم بزودی به وینترفل بیان و بالاخره بعد از مدتها استارکها دور هم جمع بشن.
فکر کنم اون دوتا اژدهای باقیمانده غیر از دراگون را هم بران و تیریون در جنگ نهایی با پادشاه شب هدایت کنن.
ضمنا فکر کنم که اگه توی فصل بعدی دنریس و استارکها به هم برخورد کنن ، تیون گریجوی می تونه بساط صلح را برقرار کنه چون سانسا حالا بهش اعتماد داره.

[modern_gesprach]

اندکی صبر ، رکوردشکنی نزدیک است :Smiley35: کمتر از 1000 رای دیگه مونده واسه رکوردشکنی:Smiley69:

Breaking Bad|Season05|Episode14|Ozymandias
کل آرا : 75.462 رای ---------- امتیاز 10/10

[Game of Thrones|Season06|Episode09|Battle of the Bastards
کل آرا : 74.626 رای ---------- امتیاز 10/10

نکته جالب اینجاست که 980 نفر توی IMDB به این اپیزود دادن


ولي در كل بنظر من اون اپيزود بركينگ بد از لحاظ هنري و سينمايي خيلي كيفيت بالاتري داشت حالا درسته اين قسمت گات هيجان و تعليق و كيفيت نمونه‌اي داشت كه حتي
در كمتر فيلمي ديده شده يه لحظه من رو ياد فيلم آخرين سامورايي انداخت لحظه حمله سواره نظام ها و فيلمبرداري هم عالي بود باز يه ذره اون بهتر بود
با اين تعداد بيننده هاش ركورد رو ميزنه

[black_white]

خب یه شاهکار به تمام معنا بود این قسمت
مبارزه ها خیلی عالی بود بعضی هاش نمونش تو فیلم های تاریخی هم نبود.
از همه بیشتر دوست نداشتم سرداووس کشته بشه که خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.تو این قسمت استرس کشتن جان اسنو رو به هیچ وجه نداشتم...
امتیاز من 9 امتیاز 10 به قسمت ۹ فصل 4 که وحشی ها به دیوار حمله کردن.

راستی به نظر من استنیس باراتیون کشته نشده.خیلی منتظر بودم تو این قسمت ببینمش دوستان دیگه نظری ندارن؟

[Chandler Bing]

دوستان تی وی ورلد، فکر کنم یک توضیحی به تمام شما بدهکارم :)

در تمام این فصل چهار نفر اخراج شدند. 3 نفر در هفته هشتم سریال، یک نفر در هفته نهم. جناب coolsmoker که هشت هفته به سریال نمره یک داده بود حتی یک بار هم در تاپیک ها نظری نداده بود (ایشون در تاپیک های فارگو هم همین کارو میکردند)، این کار تعریف ترولینگه و در همه جا با این افراد برخورد میشود، اما ما تنها به اخراج دو هفته ای این کاربر اکتفا کردیم. دو نفر دیگه هم تقریبا به همین صورت بودن، چندین هفته به سریال نمره یک میدادن، بدون هیچ پستی، در هیچ کدوم از بخش های انجمن.
کاربری که این هفته هم اخراج شد، یک کاربر تازه وارد بود، با تعداد پست های صفر که تنها فعالیتش دادن یک به این اپیزود بود. با پیگیری های که انجام شد، رد IP این شخص به یکی از اخراجی های هفته گذشته زده شد و تصمیم گرفته شد که اخراج شه.


پ.ن 1 پست های نامربوط به بحث اپیزودیک پاک خواهد شد
پ.ن 2 شاید اگه از اول درست توضیح میدادم دلیل بن شدن چیه شاید این بحث ها پیش نمیومد، عذر میخوام
پ.ن 3 انجمن تیوی ورلد رو با سایت IMDB مقایسه نکنید، اصلا قابل قیاس نیستند. و جامعه آماری به حدی بالا است که رای این افرادی که یک دادن، در رای نهایی این قسمت شاید تاثیر آنچنانی نداشته باشه.
پ.ن 4 به شخصه خود من هم با این قسمت خیلی حال نکردم و رای من ۸ هست (بیش از قابل پیش بینی بود)


امیدوارم همگی از دیدن سریال در کنار هم لذت ببریم:Smiley17:

[Sσнєiℓ]

لطفا یکی درباره ویل کمی توضیح بده.

مگه اون پسره حاکم ویل که بیلیش براش شاهین آورده بود پسر خاله سانسا نیست؟ پس چرا خود سانسا و جان از اون پسره درخواست کمک نکردند؟ از بلک فیش که وضعش بدتر بود و محاصره بود درخواست کمک کردند ولی از اون نه؟
اون سرزمین ویل رابطه اش با پادشاهی چطوریه؟ مستقله و خنثی؟ دشمن کینگزلندینگ؟ تابع اون؟

[HMNN]

لطفا یکی درباره ویل کمی توضیح بده.

مگه اون پسره حاکم ویل که بیلیش براش شاهین آورده بود پسر خاله سانسا نیست؟ پس چرا خود سانسا و جان از اون پسره درخواست کمک نکردند؟ از بلک فیش که وضعش بدتر بود و محاصره بود درخواست کمک کردند ولی از اون نه؟
اون سرزمین ویل رابطه اش با پادشاهی چطوریه؟ مستقله و خنثی؟ دشمن کینگزلندینگ؟ تابع اون؟

ویل یکی از پادشاهی هاست ( که با هم هفت پادشاهی رو تشکیل می دن)
اون پسره هویجِ. اصلاً دستوری نمی تونه بده. کاملاً تحت کنترلِ لیتل فینگرِ. (در نهایت سانسا از لیتل فینگر درخواست کمک کرد)
سرزمین ویل از 300 سال پیش تا الان تحت نفوذ حکومت مرکزی (در کینگزلندینگ) بوده. الان هم اسماً تحتِ کنترلِ حکومت مرکزیِ.

اما اگه با استارک ها متحد شن قطعاً دشمن حکومت مرکزی شناخته خواهند شد.

ممنون سوالتون رو اینجا پرسیدید ( و نه تو تاپیک اخبار) .

[Mahdi Razor]

از طرفدارای دو اتیشه این سریال نیستم و به نظرم خیلی هایپ شده و اور ریتده و لیاقت این همه توجهی که بهش شده رو نداره ، دقت کنید نمیگم سریال خوب نیست خیلیم سریال خوبیه ولی اینقدر که روش مانور داده میشه از نظر من خوب نیست ، این سریال اما همیشه اپیزود های 9 فصلاش یه شوک بزرگ بوده و فوق العاده بوده یه جورایی اپیزود 9 هر فصل رو میشه نقطه اوج گیری سریال دونست ، این داستان اپیزود 9 از فصل 3 شروع شد و تا الان هم ادامه داره !

اپیزود واقعا خوبی بود ، ایرادی نمیشه بهش گرفت اما به نظرم اون اپیزود Ozymandias تکرار نشدنیه و این اپیزود حقش نبود بیاد جاشو بگیره !

[gla021]

سانسا اون لحظه که رمزی میگفت سگام هفت روزه غذا نخوردن صحنه مذاکرات رو ترک کرده بود ولی چه طور تو سکانس آخر به رمزی گفت خودت گفتی هفت روزه سگام عذا نخوردن?

[chanter]

اول اینکه واقعا حرفای دوستمون abbas stannis کاملا منطقیه، ایشون فن این سریاله و همیشه با مطالعات و جمع آوری نکات و مطالب سریال سعی داره که دیگران رو در لذت سریالی که خودش دوست داره و ازش لذت میبره شریک کنه، واقعا هم تاپیکای خوبی میزنه و همچنین دوست دیگمون کینگ استینس، مدیرای این سایت باید خوشحال هم باشن که چنین افردای در راستای رسالت این فروم که همون بحث و بررسی سریال ها و فیلم های صنعت سینما است، بدون هیچ چشم داشتی به بهترین شکل ممکن عمل میکنن.

واسه این که از بحث تاپیک هم منحرف نشیم یه سوال:
سانسا اون لحظه که رمزی میگفت سگام هفت روزه غذا نخوردن صحنه مذاکرات رو ترک کرده بود ولی چه طور تو سکانس آخر به رمزی گفت خودت گفتی هفت روزه سگام عذا نخوردن?

این چیز عجیبی نیس.
نمیدونم چرا بعضیا میخوان بگن بالاخره گات هم سوتی داده.

جان میتونه بهش گفته باشه یا اصلا تو شورای جنگ تورتمند گفته باشه داووس گفته باشه.

[sornay]

این سوتی چی میگه http://up.vbiran.ir/uploads/7812143766024244523_4.gif

http://www.8pic.ir/images/oqf1slc3mzeem9x1xt02.jpg
http://www.8pic.ir/images/re56vfxlmm8pr65x5sh5.jpg

[chanter]

این سوتی چی میگه http://up.vbiran.ir/uploads/7812143766024244523_4.gif

http://www.8pic.ir/images/oqf1slc3mzeem9x1xt02.jpg
http://www.8pic.ir/images/re56vfxlmm8pr65x5sh5.jpg

منظورش ارتششون بوده.

اینا سوتی نیس.

[mehrzadds]

با درود
دوستان گرامي من سوالي درباره قسمت نهم اين فصل داشتم آن اينکه جان از افرادش ميخواد که جنازه ريکون کوچکترين برادرش را در دخمه
کناره جنازه پدرشان دفن کنند!!؟در حالي که شادروان ند استارک خدا بيامرزد را در بارانداز پادشاه گردن زدن چطور و کي به شمال و وينترفيل
منتقل شد؟
ميشه يکي برام توضيح بده.
با سپاس فراوان از شما

[chanter]

با درود
دوستان گرامي من سوالي درباره قسمت نهم اين فصل داشتم آن اينکه جان از افرادش ميخواد که جنازه ريکون کوچکترين برادرش را در دخمه
کناره جنازه پدرشان دفن کنند!!؟در حالي که شادروان ند استارک خدا بيامرزد را در بارانداز پادشاه گردن زدن چطور و کي به شمال و وينترفيل
منتقل شد؟
ميشه يکي برام توضيح بده.
با سپاس فراوان از شما

لرد بیلیش استخون های ند رو داد کتلین تا تو سردابه دفن کنن

[sornay]

منظورش ارتششون بوده.

اینا سوتی نیس.

وقتی استنیس به وحشی ها حمله کرد تورمند کجا بود؟http://up.vbiran.ir/uploads/13376140621591544606_Y%20(57).gif

[kntu]

دوستان دقت کردین که فصل بعد دیگه قسمت 9 نداره؟؟؟؟؟؟

این اخرین قسمت 9 ای بود که دیدیم

[Yellow King]

پرسش و پاسخ: قسمت نهم فصل ششم Game of Thrones

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/sansa.jpg

سانسا عجب تله‌ای پهن کرد!

از درون «نبرد حرامزاده‌ها» هزارجور سوال‌های منطقی بیرون آمد. طرفداران طبق معمول دنبال هر چیز کوچکی می‌گشتند تا حفره‌های ریز و درشت این قسمت را مشخص کنند. چرا رمزی به جای تیراندازی به جان، وان‌وان را هدف گرفت؟ چرا ریکان به‌صورت زیگ‌زاکی نمی‌دوید؟ وقتی رمزی از گرسنگی دادن سگ‌هایش گفت، سانسا آنجا نبود که از آنها خبر داشته باشد؟ سوال‌های تعدادی از طرفداران که هنوز در درک شخصیت‌ها و اتفاقات اصلی داستان مشکل دارند و به جای بررسی موارد مهم‌تر اپیزود، سراغ اتفاقات کم‌اهمیت‌تر می‌روند. اما در میان این سوال‌ها، جواب دادن به یکی از آنها می‌تواند جلوه‌ی دیگری روی یکی از کاراکترهای مهم این روزهای سریال بیاندازد. چرا سانسا چیزی درباره‌ی شوالیه‌های ویل به جان نگفت؟ تلاش برای جواب دادن به این سوال، نه تنها برخلاف سوالات قبلی یکی از معماهای داستان را آشکار می‌کند، بلکه ما را به ذهن و تحول شخصیتی سانسا نیز می‌رساند. ماجرا از این قرار است که سانسا با عدم لو دادن شوالیه‌های ویل، قصد داشت از جان اسنو و یارانش به عنوان طعمه‌ای برای غافلگیر کردن رمزی استفاده کند! (خواهر هم خواهرای قدیم!)

کاملا مشخص است که سانسا بعد از تجربه‌هایی که با لیتل‌فینگر و رمزی داشته، متحول شده است، راه و روش‌های حیله‌گرانه‌ی بقا در این دنیای وحشی و بی‌قانون را یاد گرفته و از کسی که در آغاز سریال می‌خواست به یک پرنسس تبدیل شود، به یک بازمانده‌ی سرسخت و سنگدل تبدیل شده است. این موضوع زمانی به بهترین شکل ممکن فاش می‌شود که رمزی قبل از اینکه توسط سگ‌هایش تکه‌پاره شود، نطفه‌ی شیطانی که در وجود سانسا کاشته بود را به او یادآور می‌شود و از این می‌گوید که من با ترکیب کردن سفیدی و معصومیت دست‌نخورده‌ی تو با تاریکی، روحت را به ویرانی کشیدم. اگرچه سانسا این موضوع را رد می‌کند، اما از لبخند موزیانه‌ی سانسا که به سمت دوربین قدم می‌دارد، می‌توان گفت که حق با رمزی است. این به این معنی است که سانسا اگرچه جنگ با رمزی را پیروز شد، اما آن را در قالب یک استارک انجام نمی‌دهد.





«بازی تاج و تخت» سرشار از کاراکترهایی است که بی‌وقفه متحول می‌شوند و طرز فکر ما را نسبت به خودشان تغییر می‌دهند. مثلا چه کسی فکرش را می‌کرد لنیسترهایی مثل جیمی و سرسی با جادوی داستان‌گویی از منفورترین شخصیت‌های سریال به کسانی تبدیل شوند که این روزها آرزوی موفقیتشان را می‌کنیم. موفقیت بدون بها نمی‌شود و سانسا هم برای پیروزی علیه رمزی، باید خصوصیات استارکی‌اش را فراموش می‌کرد. مثلا به شب قبل از جنگ نگاه کنید، اگرچه جان برای ریکان نگران است، اما سانسا مرگ برادرش را یکی از پله‌های پیروزی می‌داند. سانسا از کمبود نیرو و غیرقابل‌پیش‌بینی‌بودن رمزی می‌گوید و تنها چیزی که جان اسنو جواب می‌دهد، این است که با همین نیرو باید سر کنیم و کدام دشمن غیرقابل‌پیش‌بینی نیست. سانسا شاید نتواند منظورش را به جان بفهماند، اما او خودش خوب می‌داند که رمزی استاد تله‌گذاری است و خودش دست به کار می‌شود تا با عدم لو دادن شوالیه‌های ویل، تله‌ی بزرگی برای رمزی پهن کند و جان را به عنوان طعمه در وسط آن قرار می‌دهد. یعنی سانسا همان تصمیم سختی را می‌گیرد که جان عمرا اگر می‌توانست بگیرد؛ تصمیم‌گیری بدون وابستگی‌های احساسی. به‌طوری که او حاضر است جان را هم این وسط فدا کند. این شاید با شرافتِ استارکی که می‌شناسیم مغایر باشد، اما در فلش‌بک برج لذت هم دیدیم که بعضی‌وقت‌ها شرافت جایی در میان نزاع مرگ و زندگی ندارد.
http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones-1.jpgh_-1.jpg




سانسا اگر از اول برگ برنده‌اش را رو می‌کرد، در بهترین حالت رمزی لشگرش را به پشت دیوارهای وینترفل برمی‌گرداند و شانسی برای فرار یا پویستن به نگهبانان شب پیدا می‌کرد، اما سانسا با این کارش طوری روی دستِ حیله‌ی رمزی بلند می‌شود که او را هم به تحسین وا می‌دارد. شاید برخی دلیل بیاورند که اگر سانسا شوالیه‌های ویل را از همان ابتدا رو می‌کرد، آنها می‌توانستند رمزی را در گوشه رینگ قرار داده و سر جان ریکان مذاکره کنند و حتی او را نجات دهند، اما خب، شاید از آنجایی که سانسا بدجوری از گرفتارشدن در دست رمزی وحشت دارد و از آنجایی که می‌داند دادن شانس دوباره به این موجود، ممکن است به ضررشان تمام شود، تصمیم‌ می‌گیرد تا به غافلگیرکننده‌ترین شکل ممکن شوالیه‌های ویل را رو کند و در این راه ریسک‌های زیادی هم بکند.

در مقابل جان اسنو آن‌قدر به احساساتش وابسته است که به همین دلیل ژنرال جنگی قابل‌اطمینانی محسوب نمی‌شود. این یک ضعف داستان‌گویی نیست. جان تجربه‌های سانسا را از سر نگذرانده و به همین دلیل هنوز در عین اسنو بودن، استارک مانده است. سانسا با مخفی نگه داشتن شوالیه‌های ویل، صبر می‌کند تا رمزی را در مغرورترین لحظه‌اش شکار کند و در زمانی شلیک نهایی را به نیروهای بولتونی وارد می‌کند که آنها تصورش را هم نمی‌توانند کنند. شاید نکته‌ی غم‌انگیز ماجرا این است که سانسا در عین برنده شدن علیه رمزی، در جنگ با روزگار شکست می‌خورد. سنت استارک‌ها همیشه اهمیت به شرافت و وفاداری بوده است، اما این دنیا طوری به سیاهی کشیده شده که یکی از آخرین افراد این خاندان مجبور می‌شود برای زنده ماندن، آنها را فراموش کند. مثل همیشه با یک محدوده‌ی بحث‌برانگیز خاکستری طرف هستیم. شاید عده‌ای دلیل بیاورند که استارک‌ها باید زودتر از اینها به کسی مثل سانسا تبدیل می‌شدند، بله اما آن وقت فرق استارک‌ها با بقیه چه بود؟

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones-2.jpg

جان اسنو به اسطوره‌ای تاریخی تبدیل شد. (در حد علی دایی!)

یکی از طرفداران به نکته‌ی جالبی اشاره کرده بود. اینکه بعد از نبرد حرامزاده‌ها نام جان اسنو به‌طرز «علی‌ دایی»‌واری در تاریخ افسانه‌های وستروس حک خواهد شد. یادتان می‌آید ننه‌ی پیر چه داستان‌های عجیب‌و‌غریب قهرمانانه‌ای برای برن تعریف می‌کرد. داستان‌هایی که بیشتر شبیه افسانه‌هایی غیرقابل‌باور به نظر می‌رسیدند که به درد قصه‌ی شب بچه‌ها می‌خوردند. اما اگر به مسیری که جان اسنو تاکنون پیموده نگاه کنید، می‌بینید او هیچ کم و کسری در زمینه‌ی اسطوره‌شدن و وارد شدن داستانش به جمع قصه‌های فولک‌لورِ شمال ندارد. مثلا اگر سال‌ها بعد وستروسی باقی مانده باشد که بعید است، ننه‌ی پیری برای بچه‌ها از بولتونِ خیانتکاری می‌گوید که راب استارک و ارتشش را کشت و چگونه جان اسنو، پسر حرامزاده‌ی ند استارک از مرگ بازگشت، آن خیانتکار را به سگ‌هایش خوراند و وینترفل را به استارک‌ها بازگرداند. حتی شاید طبق معمول افسانه‌ها بعد از سال‌ها، در حقیقت ماجرا هم دست برود؛ مثلا جان اسنو به تنهایی هزاران نفر را برای رسیدن به رمزی بولتون تکه‌پاره کرد. (یکی هم نیست بگه بابا قهرمان‌مون زیر جنازه‌های خودی داشت خفه می‌شد!). کلا حواس‌تان باشد که نام جان اسنو به عنوان یکی از قهرمانان اسطوره‌ای سرزمین در تاریخ ثبت شده است. حالا باید دید دنریس با فتح وستروس می‌تواند رکورد گل‌‌های ملی جان را بشکند یا نه!

رمزی آینده‌بین تشریف داشت!

کشتنِ ریکان و خالی کردن یک گلوله در چشمِ وان وان برای خراب کردن خداحافظی احساسی جان اسنو، تنها کارهای نفرت‌انگیز رمزی در «نبرد حرامزاده‌ها» نبود. در یکی از تعجب‌برانگیزترین صحنه‌های این اپیزود که در بحبوحه‌ی جنگ صورت می‌گیرد و شاید نادیده گرفته شود، بعد از اینکه اولین سری از سواره نظامِ بولتون‌ها به میدان نبرد حمله می‌کنند، رمزی دستور تیراندازی می‌دهد. چیزی که در کنار دشمن، به کشتن شدن یاران خودی هم ختم می‌شود. هدف رمزی از این کار چیست؟ یادتان می‌آید جوکر در «شوالیه‌ی تاریکی» از نوچه‌ها و هم‌پیمانانش برای رسیدن به اهداف خودش استفاده می‌کرد و به هیچ چیز دیگری اهمیت نمی‌داد؟ رمزی الکی به جوکرِ وستروس معروف نشده. با چنین تصمیمی رمزی یکی از عناصر نقشه‌ای که برای پیروزی کشیده را عملی می‌کند: ساختن دیواری از جنازه! دومین نتیجه‌ی این تصمیم، این است که افراد بسیار زیادی در راه پیروزی جنگ کشته می‌شوند. افرادی که اکثرشان سربازانِ خاندان‌های بزرگ شمالی مثل آمبرها و کاراستارک‌ها هستند. این‌طوری پس از پایان جنگ، از آنجایی که زمستان در راه است، رمزی دیگر نباید نگران سیر کردن شکم نیروهای خارجی باشد و همچنین دیگر خاندانی باقی نمی‌ماند که بخواهد برای او تهدیدی به حساب بیاید. دقت کنید، نیروهای بولتونی (سربازان نیزه‌‌دار و سپرهایی با نشان مرد پوست‌کنده) زمانی از راه می‌رسند که تمامی اضافات کشته شده‌اند و فقط آنها برای تمام کردن کار وارد عمل می‌شوند. یعنی اگر خبری از شوالیه‌های ویل نمی‌شد، رمزی نه تنها ریشه‌ی استارک‌ها را از زمین می‌کند، بلکه با نابودی دیگر خاندان‌ها، به تک فرمانروای شمال تبدیل می‌شد.

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones-3.jpg

داووس، شیرین، ملیساندرا… ادامه دارد!

در پرسش و پاسخ هفته‌ی پیش درباره‌ی این صحبت کردیم که احتمالا در «نبرد حرامزاده‌ها» داووس از سرنوشت شیرین اطلاع پیدا می‌کند و حسابی ملیساندرا را تنبیه می‌کند! بله، این اتفاق افتاد. او شب قبل از عملیات در نمایی زیبایی با محل جزغاله شدن شیرین روبه‌رو می‌شود، اما نکته‌ی تحسین‌برانگیز ماجرا این است که او به جای اینکه با عصبانیت این موضوع را با جان در میان بگذارد یا یقه‌ی ملیساندرا را بگیرد، شرایط را درک می‌کند. درک می‌کند که الان موقعیت مناسبی برای خراب‌تر کردن بیشتر اوضاع و اعصاب جان اسنو نیست. بنابراین چیزی در این‌باره نمی‌گوید و فقط اول وقت در جنگ حاضر می‌شود. چون مطمئنا ایجاد جنگ و دعوا در شب قبل از نبرد در بین اعضای بالارتبه‌ی ارتش، می‌توانست تاثیر بدی روی سربازان بگذارد. بله، داووس به همین سادگی نشان می‌دهد واقعا یکی از خوب‌ترین شخصیت‌های کل سریال است. خلاصه این را گفتم که اگر بعد‌ها معلوم شد داووس آزور آهای یا همان پیازِ موعود (!) است، یک وقت شوکه نشوید که پس جان اسنو چی؟!

یورون وارد می‌شود!

این روزها هیچکس روی دست دنی بلند نمی‌شود. او آن‌قدر قوی است که خیلی ساده با یک سوت سوار اژدهایش می‌شود و در عرض چند دقیقه با به زبان آوردن یک کلمه همه‌چیز را به آتش می‌کشد. واقعا همان‌طور که انتظار داشتیم و در تاریخ درباره‌ی قدرت بلامنازع پادشاهان تارگرین خوانده بودیم، اژدها داشتن چیز خیلی خیلی خوبی است. اگرچه دیدن اژدهاسواری دنی باحال است، اما عده‌ای از این موضوع ناراحتند که چرا فاصله‌ی توانایی‌های او از دشمنانش به‌طرز فجیعی بیشتر است؟ چرا دنی نباید برای پیروزی زحمت بکشد و برای پیروزی به سگ‌دو زدن بیافتد؟ خب، ظاهرا به زودی این موضوع با حضور یورون گریجوی به عنوان آنتاگونیست جدید داستان می‌شکند. اگر رمزی به قول معروف نمسیسِ جان اسنو بود، یورون نیروی متخاصم واقعی دنی خواهد بود. کسی که او را به گریه خواهد انداخت. اگرچه ما در سریال چیز خیلی خیلی اندکی درباره‌ی شخصیت یورون می‌دانیم، اما در کتاب او به عنوان دریانوردی معرفی می‌شود که کل دنیای شناخته‌شده را جستجو کرده و حتی قدم به خرابه‌های والریا هم گذاشته است. از یورون به عنوان مرحله‌ی بالاتری از آنتاگونیست‌های داستان یاد می‌شود. کسی که نه مثل جافری یک تین‌ایجر مشکل‌دار است و نه مثل رمزی به فکر تصاحب شمال. یورون می‌خواهد به چیزی در حد و اندازه‌ی یک خدا تبدیل شود و باور کنید این فقط یک کُری‌خوانی از سوی او نیست و واقعا رفیق‌مان این کاره است. بماند که کتاب‌خوان‌ها می‌دانند که او شیپوری به نام «اسیرکننده‌ی اژدها» هم دارد که می‌گویند در صورت دمیدن آن، می‌توان کنترل اژدهایان را به دست گرفت. پس انتظار داشته باشید با پررنگ شدن نقش یورون در فصل بعد، دنی با فردی روبه‌رو شود که معنای واقعی یک مانعِ غیرقابل‌عبور را به او نشان دهد.

تئوری «ملکه دیوانه» آپدیت می‌شود!

حتما تاکنون اسم تئوری «سرسی ملکه دیوانه» به گوش‌تان خورده است و آن را در زومجی مطالعه کرده‌اید. اگرچه این تئوری بیش از یک سال است که مطرح شده، اما سازندگان در نیمه‌ی دوم فصل ششم خیلی روی زمینه‌چینی آن وقت گذاشته‌اند که ما را به وقوع آن امیدوارتر می‌کند. از تصاویری که برن از منفجر شدن وایلدفایر و اریس تارگرین می‌بیند گرفته تا جمله‌ی اولنا تایرل به سرسی با این مضمون که «چطوری دست تنها می‌تونی همه‌ی دشمنانت رو بکشی؟»، تا تایید شایعه‌ها توسط کایبرن. در اپیزود نهم نیز این تیریون بود که به دنی یادآور شد پدرش چگونه در زیر بناهای مهم قدمگاه پادشاه شیشه‌های وایلدفایر جاسازی کرده بود. اگر کماکان تمام جاسازهای پادشاه دیوانه در قلعه‌ی سرخ، سپت بیلور، محل گردهمایی شیمیدانان قدمگاه پادشاه و دیگر قسمت‌های شهر دست نخورده باقی مانده باشند، باید انتظار انفجاری را داشته باشیم که از دوردست همچون خورشیدی سبز به نظر خواهد رسید!

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones.jpgl-3.jpg

آیا لیتل‌فینگر وینترفل را تصاحب می‌کند؟

همان‌طور که در نقد هم گفتم، جان اسنو شاید پیروز شده باشد، اما او در این راه تمام ارتشش را از دست داد. یعنی الان اگر کسی قصد حمله به آنها را داشته باشد، به جز شوالیه‌های ویل کسی نمی‌تواند از وینترفل دفاع کند. بنابراین با توجه به سابقه‌ی لیتل‌فینگر در نارو زدن، این سوال ایجاد شده که آیا لیتل‌فینگر در اپیزود بعد وینترفل را تصاحب می‌کند؟ خب، اگر طرف حسابِ بیلیش، کس دیگری به جز سانسا بود، بدون شک جوابم بله بود. اما از آنجایی که لیتل‌فینگر به سانسا علاقه دارد و اهمیت می‌دهد، این اتفاق نخواهد افتاد. اشتباه نکنید. این به این معنی نیست که در این بشر احساس هم پیدا می‌شود، بلکه درست برعکس. مسئله این است که در نگاه لیتل‌فینگر سانسا نماینده‌ی دوران جوانی کتلین است که او را به ند استارک از دست داده بود. ما لیتل‌فینگر را به عنوان فردی می‌شناسیم که خودخواهی و رسیدن به بالاترین نقطه‌ی قدرت را تعریف می‌کند. لیتل‌فینگر هیچ علاقه‌ی انسانی و آن‌طوری که ما در نگاه اول فکر می‌کنیم نسبت به سانسا ندارد. بلکه سانسا، در کنار تخت آهنین و زمین و مقام و قدرت یکی از چیزهایی است که او دوست دارد داشته باشد. مخصوصا با توجه به اینکه او در جوانی عشق کتلین را از دست داد و حالا می‌خواهد با تغییر طرز فکر سانسا، او را به فلسفه‌ی حیله‌گرانه‌ی خودش نزدیک کرده و به دست‌راستش تبدیل کند. بله، سانسا همین الان گول او را خورده و خودش خبر ندارد!

آیا دنی با اژدهایانش برده‌ها ‌را سوزاند؟

زمانی دنی سوار بر دروگون همراه با ویسریون و ریگار به کشتی‌های اربابان حمله می‌کند، سربازانی را می‌سوزاند که برده‌ی اربابان هستند. یعنی دقیقا او کسانی را می‌کشد که قصد نجاتشان را دارد. سوال این است که آیا حالا که این برده‌ها سرباز هستند، سوزاندن‌شان مشکلی ندارد؟ این یکی از همان پیچیدگی‌های جنگ است که فقط به این کار دنی خلاصه نمی‌شود. تازه، بماند که دنی قبل از اینکه به این کشتی‌ها حمله کند، قصد داشت شهرهای اربابان را به خاکستر تبدیل کند. شهرهایی که حاوی همین برده‌ها و آدم‌های عادی می‌شود. یکی از تم‌های تکرارشونده‌ی کتاب‌های «نغمه» این است که یک سری لُرد بلندپایه و پادشاه برای پول و قدرت و مقام به جان همدیگر می‌افتند و انسان‌های زیادی هم در آتش بازی آنها می‌سوزند. حالا از پیدا کردن دلیل دیگری برای متنفر بودن از دنی خوشحال نشوید. چون سانسا هم از این قاعده جدا نیست. سانسا هم در اپیزود نهم هزاران نفر+برادرش+آخرین بازمانده‌ی نژاد غول‌ها را سر انتقام‌گیری از رمزی به کشتن داد و این موضوع درباره‌ی تمام جنگ‌های قدیمی و جدید صدق می‌کند.

http://zoomg.ir/wp-content/uploads/2016/06/game-of-thrones-3.jpg-3.jpg

آیا هم‌پیمانی دنی و یارا دوام می‌آورد؟

سوالِ بهتر این است که آیا یارا قبول می‌کند در قبال هم‌پیمانی با دنی، بی‌خیال سنت‌ها و نحوه‌ی زندگی آهن‌زادگان شود؟ احتمال اینکه یارا به دنی خیانت کند، خیلی بالاست. چون اگرچه تیان دیگر چندان گریجوی نیست، اما یارا یک گریجوی و آهن‌زاده‌ی تمام‌عیار است که به نظر نمی‌رسد به همین سادگی قبول کند، نحوه‌ی زندگی‌‌اش را تغییر دهد. این اصلا با شخصیتِ لجباز و تهاجمی یارا جور درنمی‌آید. یادتان هم باشد که قبل از فرار آنها از پایک، او در مراسم انتخاب رییس‌جمهور بعدی، سخنرانی با آب‌و‌تابی در این زمینه کرد که آهن‌زادگان باید جنگجوتر از همیشه باشند و اثر بزرگ‌تری روی دنیا بگذارند. حتی تیان هم از او به عنوان یک غارتگر واقعی یاد کرد. تازه اگر یارا هم این شرط را قبول کند، بقیه‌ی آهن‌زادگان که به این سادگی آزادی‌شان را بی‌خیال نمی‌شوند. بنابراین علاوه‌بر یورون، یارا هم می‌تواند دشمنی جدی برای دنی باشد. بالاخره ما الکی سه‌تا اژدها نداریم. امکان ندارد هر سه‌تا اژدها (بمب‌های اتمی دنیای مارتین) تحت کنترل یک نفر باشد. پس، در کنار یورون، احتمال این وجود دارد که یارا هم فکر دزدیدن ویسریون و ریگار به ذهنش خطور کند.

مگر یکی از تم‌های داستان درباره‌ی بد بودن انتقام نیست؟

دی‌.بی وایس و دیوید بنیاف، خالقان سریال، اگرچه در اقتباس بی‌نقص سریال مشکل دارند، اما سر فهمیدن این تم سریال، نه. وگرنه در این فصل شخصیت سپتون رِی معرفی نمی‌شد. این سوال بیشتر به خاطر این در بین طرفداران ایجاد شده که خیلی‌ها از اتفاقی که برای رمزی افتاد، به عنوان عدالتی لذت‌بخش یاد می‌کردند و از این می‌گویند که سازندگان مرگ او را شاعرانه و جذاب به تصویر کشیده‌اند. یا به عبارتی دیگر، برخلاف هویت داستان مارتین، انتقام سانسا به زیبایی به تصویر کشیده شد. اما در حقیقت این‌طور نیست. مسئله این است که شاید پاره شدن صورت رمزی توسط سگ‌هایش خوشحال‌کننده باشد، اما سوال این است که به چه قیمتی؟ سانسا شاید به انتقامش رسیده باشد، اما همان‌طور که قبلا هم گفتم این انتقام باعث شد سانسا به آدم دیگری تبدیل شود. کسی که ریکان را به کشتن داد و نزدیک بود برای پیروزی، جان اسنو را هم به کشتن بدهد و برای مطمئن شدن از پیروزی، شوالیه‌های ویل را مخفی نگه داشت و این به کشته شدن هزاران سرباز هم ختم شد. وقتی رمزی می‌گوید، من بخشی از تو هستم، منظورش همین است. همان‌طور که سپتون رِی گفت، خشونت مثل یک بیماری مسری است. حالا از طریق این انتقام، این بیماری در قالب سنگدلی رمزی به سانسا هم سرایت کرده است. بله، سازندگان در نمایش وحشت جنگ و انتقام کارشان را به خوبی انجام دادند.


منبع زومجی

[bibak20]

http://8pic.ir/images/4ju8vy865b6w5hw58arp.jpg

[kntu]

کسی به نکته زیر دقت کرد؟


http://uupload.ir/files/oma7_photo_2016-06-24_20-41-48.jpg

نوشته خواهشا یکی این تپه جنازه ها رو بسوزونه


ولی کاش فصل بعد هم قسمت 9 داشت

[тнor]

کسی به نکته زیر دقت کرد؟


http://uupload.ir/files/oma7_photo_2016-06-24_20-41-48.jpg

نوشته خواهشا یکی این تپه جنازه ها رو بسوزونه


ولی کاش فصل بعد هم قسمت 9 داشت

نگران جنازه ها نباشید مطمعن باشید
جان با چیزی که تو هاد هوم دیده اولین کارش بعد از پایان جنگ اتیش زدن جنازه ها خواهد بود
نایت گینگ هم باید از دیوار رد بشه تا جنازه ها به دردش بخورن

[chanter]

وقتی استنیس به وحشی ها حمله کرد تورمند کجا بود؟http://up.vbiran.ir/uploads/13376140621591544606_Y%20(57).gif

بله میدونم اسیر شده بود
ولی مطمئنن منظورش ارتششون بوده

[iran9win]

1

اضافه شده در : 1


از طرفدارای دو اتیشه این سریال نیستم و به نظرم خیلی هایپ شده و اور ریتده و لیاقت این همه توجهی که بهش شده رو نداره ، دقت کنید نمیگم سریال خوب نیست خیلیم سریال خوبیه ولی اینقدر که روش مانور داده میشه از نظر من خوب نیست ، این سریال اما همیشه اپیزود های 9 فصلاش یه شوک بزرگ بوده و فوق العاده بوده یه جورایی اپیزود 9 هر فصل رو میشه نقطه اوج گیری سریال دونست ، این داستان اپیزود 9 از فصل 3 شروع شد و تا الان هم ادامه داره !

اپیزود واقعا خوبی بود ، ایرادی نمیشه بهش گرفت اما به نظرم اون اپیزود Ozymandias تکرار نشدنیه و این اپیزود حقش نبود بیاد جاشو بگیره !

حالا که تو 3 روز اومد باقدرت گرفت و داره به 2 برابرشم میرسه
درضمن خوبه که بدونی نظر شما کاملا هایپه و برعکس کل دنیاس ...قسمت 9 فصل یک که شوک ابتدایی و عالی بود 2 هم همینطور پس این قسمت حرفاتم اشتباس

که نتیجه این میشه که با کل پستت مخالفم

با احترام البته

[siavash123]

این فصل سریال واقعا بهتر از فصلایه قبل شده . ولی کاش رمزی نمیمرد .... بهترین شخصیت منفی سریال تا الان بوده .. نمیدونم کیو میخوان جایگزینش کنن

[pooya]

به شخصه معتقدم قسمت نهم گان رو با قسمت های نهم فصل های قبل باید مقایسه کرد، اولش دنیریس بود و بزن بهادر که خوب بود و واقعا جلوه ویژه خوبی هم داشت و قشنگ ترین جاش کشتن اون دوتا ارباب و آزاد کزدن اون تک ارباب یود، خیلی قشنگ بود ، از این پارت بگذریم میرسیم به نبرد بستردها، منهای جلوه های بصری و افکت صدا و نحوه ساخت خود قسمت منهای مرگ برن ( که قابل پیشبینی بود) ولی بسیار درد ناک ، تمام قسمت و جز به جزءش رو میشد حدس زد با دیالوگ های سانسا و جان. اگه این قسمت رو یکی برات تعریف کنه ( نبینی ) هیچ جذابیتی نداره در حالی که در پنج قسمت گذشته( قسمت های نهم فصل های پیش) به هیچ عنوان اینگونه نیست حتی بدون دیدن، تمام حس ها قابل انتقال بودن ، تنها سکانسی که دیدم نظرم رو جلب کرد نفس نفس زدن جان زیر خربار جنازه بود وگرنه لحظه ای تردید اضطراب ، نگرانی به هیچ عنوان نداشتم ، و کاملا میدونستم چی قراره بشه ، باز هم میگم معیار سنجشم قسمت های نهم فصل های قبل بود و با توجه به اونا به نظر شخص من این اپیزود لایق نمره ای بالاتر از 6 نیست

[WALKING DE4D]

این فصل سریال واقعا بهتر از فصلایه قبل شده . ولی کاش رمزی نمیمرد .... بهترین شخصیت منفی سریال تا الان بوده .. نمیدونم کیو میخوان جایگزینش کنن

یورون گریجوی شاید یکی از گزینه ها باشه

[rezash96]

حیف رمزی :((کاش نمیمرد... دلم براش تنگ میشه:Smiley24:

[kntu]

یورون گریجوی شاید یکی از گزینه ها باشه

دیگه به نظرم فرصت برای شخصیت پردازی وجود نداره به اون شکل
کلا 13 اپیزود مونده، تازه بیان یه شخصیت جدید خلق کنن و انقدر منفور بشه؟؟؟؟
این رمزی بی همه چیز از فصل 3 تا فصل 6 طول کشیده تا به این مرحله از منفور بودن برسه
این 13 اپیزود دیگه باید به جمع بندی و به، به هم رسوندن خطوط داستانی بگذره

[raha_91]

شاید پس از مرگ جافری مرگ رمزی بهترین مرگ داستان باشد.

نبرد نابرابر حرمزاده ها با سپاه اندک جان اسنو که یک غول راهم یدک می کشیدند، این قسمت سریال را کاملا حماسی کرده بود.

ونکته زیباش واگذاری انتقام به سانسا از طرف جان اسنو برای کشتن رمزی بود.