Days of Heaven
09-03-2016, 10:50 AM
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
http://uupload.ir/files/v8fy_terence_daviesس.jpg
ترنس دیویس، متولد نوامبر 1945 در لیورپول، دهمین و آخرین بچهی خانوادهای کارگر است با تربیت سخت کاتولیک و تا زمانی که به مدرسهی ملی فیلم انگلیس برود چند نمایشنامه بیشتر ننوشت که آنها را به صحنه برد و که همانها اقبالی یافتند و جوایزی به دست آوردند. اولین فیلمش «بچهها» (1976) را بر اساس یکی از نمایشنامههای دوران تحصیل کوتاهش در مدرسهی تئاتر کاونتری ساخت؛ اولین فیلم از سهگانهی اتوبیوگرافیک مشهورش که ساخت آنها هفت سال به طول انجامید.
چهار سال بعد «مدونا و بچه» قصهی "خودِ دیگرِ" او، کاراکتر «آلبرت تاکر» و سالهای کارمندیاش را روایت میکرد. روزهای اضطرابهای عاطفی و جنسی و کشف رنجِ انزوا او. سه سال بعد سهگانهی شاهکارش را با فیلم محبوبش از این مجموعه «مرگ و استحاله» (1983) به اتمام رساند که روایتی خیالی از مرگ رقتبار خودش بود. فیلم کاتالوگی بود از تمامی مضامین، دغدغهها و ویژگیهای سبک خاص فیلم فیلمهای آیندهی او. رنجهای عاطفی، تأثیر تروماتیک استبداد حاکم در روابط خشک خانواده و مدرسه، هراس زیستن در محیط جزماندیشی و سختکیشی مذهبی، رابطهی نامتوازن و غریب مادر و پسر، زیست سایهوار و خویشتندارانه در جهان انزوا. فیلم همچنین مانند دیگر آثار آن دوره دیویس مرثیهای بود در رثای گذشتهای صمیمی و اخلاقی با تمام اندوه و تلخکامیهایش. از منظر سبک نیز روایت غیرخطی، کمپوزیسیونهای متقارن، ساختار سمفونیک، ریتم کاملاً سنجیده و اندازهگیریشده، نورپردازی استیلیزه و استفاهی بیبدیل او از موسیقی و صدا، که مهمترین شاخصهی فیلمهای بعدی اوست، دیده میشد.
سهفیلم کوتاه در قالب فیلمی با نام "سهگانهی ترنس دیویس" در فستیوالهای مختلف اروپا به نمایش درآمد و مورد استقبال قرار گرفت.
در ادامه راه دیویس با حفظ همان بافت آثار مسیری شخصی تر را برگزید. صحنههایی که فضای پرهیزگارانه و خشک آنها نشان از آثار درایر دارند، در حالی که نماهای خارجی گذرای فیلم ها، بازتاب رمانتیسیسم ملودرامهای کلاسیک و صحنههای آوازخوانی گروهی و ترانههای محلی عاشقانه، سرشار از زیباییهایی دلنشین و ناب است.
طی 40 سال، تنها هفت فیلم بلند و سه فیلم کوتاه و یک مستند که اغلب چیزی نیستند مگر تأملی در باب رنجها و اضطرابهای عمدتاً دوران کودکی تا جوانی او و این چنین محبوب منتقدان و مردم و «بزرگترین فیلمساز زندهی انگلیس» است. تماشای فیلمهای دیویس تجربهای ست غریب و ملموس؛ جایی که دیویس با ترانهها به خاطرات عزیزش از مکانهای بومی غریب و اسامی خاص چنان جان میدهد که بهیکباره درمییابی خاطره و کودکی بوم و مرز ندارد. تا پای خاطرات کودکی و بلوغ و نوستالژی در میان است، هراسی از باورپذیری و ارتباط مخاطب با روایت در کار نیست.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Distant Voices, Still Lives 1988
»» اینجا باید گفت «عکسها»، و نه حتی تصویرها به ورق زدن آلبوم قدیمی خانوادگی میماند که به مددش نیروی خاطره جان دوباره میگیرد.
دیویس با حرکتی رفت-وبرگشتی از میان خاطرههای مرگ پدر، عروسیهای خانوادگی و همنشینیهای معمول خانواده که عمدتاً از سوی دیگران به او نقل شدهاند (و برخلاف روز طولانی... که خاطرات کودکی خودِ اوست) پله-پله جهانش را بسط میدهد و همچون هر فیلم دیگرش و بالا و پایین و گوشه و کنارِ این تجربهی بدیع و پیچیده را رشته-به-رشته با خاطرهی فیلمهای قدیمی و آوازهای روزهای دور میبافد و رنگآمیزی میکند. اندوه و سرخوشی در هم تنیده میشود تا تأثیری در مجموع سمفونیک به دست دهد.
http://uupload.ir/files/9912_30491-b-distant-voices-still-lives.jpg (http://uupload.ir/files/9912_30491-b-distant-voices-still-lives.jpg)
The Long Day Closes 1992
»» مانند هر فیلم دیگر دیویس، و در این فیلم یگانه بیش از همه، تضادی هست میان شوق «مستند» کردن جهان از دست رفته (اینجا جهان کودکی) و همزمان آگاهی به این که بر پا کردن چنین تصویر مستندی حالا جز به نیروی خاطره امکانپذیر نیست.
برای دیویس، همچون هر هنرمند بزرگ دیگری، این خواست بازگشت، این میل جست و جو در میان ویرانههای خاطره دربردارندهی نیرویی رهاییبخش است. او نه قداستبخشِ گذشته است و نه میخواهد خصمِ آن باشد. او به گذشته بازمیگردد تا دوباره بنایش کند تا از آن رها شود (از خشونت پدر در فیلم پیشین، از مدرسه و کلیسا در این یکی - و مُدام از سرکوب درونی فرهنگ سنتی خانوادهی طبقهی کارگر لیورپول دههی پنجاه)، همه در مسیر رهایی از آوار گذشته و در نهایت به سوی گستردن افقهای آینده، گشایشی که، به زبان فیلمساز، «سینما» توانا به انجامش هست.
http://uupload.ir/files/jhn7_the_long_day_closes_-_american_poster.jpg (http://uupload.ir/files/jhn7_the_long_day_closes_-_american_poster.jpg)
The House of Mirth 2000
»» اقتباسی سینمایی بر اساس یک رمان در نقطهی مقابل فیلمهای خودزندگینامهای پیشین ترنس دیویس قرار میگیرد. اما این شیفت آنی در مسیر فیلمسازی دیویس نیز موفقیت آمیز بود و تا ترانه غروب ادامه داشت.
خانه خوشی یک فیلم افسرده گر مسحور کننده است. این اثر بر اساس رمانی از Edith Wharton که در 1905 نوشته شده اقتباس شده است. فیلمی دیویس آن را از صافی دیدگاه خود رد کرده است و شاید بشود گفت ورژن دیگری از کتاب را ارائه داده و با برداشت عمیقی از رمان فیلمنامه را نگاشته است... فیلم همانند کتاب داستان زنی به نام لیلی بارت را می گوید. زنی خودساخته در جستجوی شوهری در محافل غنی تر نیویورک.
خانه خوشی عاطفی ست و هستهای رمانتیک دارد و تاثیرگذاری این درام تاریخی قبل از هر چیز به خاطر پیراستگی و سادگی آن است.
http://uupload.ir/files/1vc2_l99q_house_of_mirth_ver2.jpg (http://uupload.ir/files/1vc2_l99q_house_of_mirth_ver2.jpg)
The Deep Blue Sea 2011
»» دیویس این بار سراغ یک نمایش نامه رفت و با استادیاش در عرصهی فیلمسازی، اثر سینمایی نابی را از روی نمایشنامه ای دربارهی بحران روحی زنی در آستانهی فروپاشی رابطهی عاشقانهاش است، خلق کرد.
بسیاری از پرده اولیه نمایش دور ریخته شده، صحنه های بسیاری به آن اضافه شده، و درحقیقت هدف مرکزی نمایش تغییرکرده است. کل نمایشنامه درون یک اتاق رخ میدهد. دیویس در اقتباسش نمایشنامه را هم به لحاظ جلوهی ظاهریاش با بردن داستان به لوکیشنهایی دیگر، و هم به لحاظ درونی با رسوخ به ذهن و روح شخصیت اصلیاش (زنی که میان زندگی و مرگ معلق است) و به این برزخ زیسته شده با (و در) "هستر" جان میبخشد.
دیویس فضای خاصی خلق میکند و این فضای خاص تنها مرهونِ تصاویرِ بسیار زیبای آن نیست، بلکه این فضای خاص از دل قصه برمیآید و با چاشنی تصاویر زیبا و ترکیب بی نظیر نور و رنگ و صدا و بازی نفسگیر بازیگرش شکل میگیرد. "دریای عمیق آبی" به چالش کشیدن مفهوم عشق و نمايش "هنرمندانه" بازگشت به خويشتن است.
http://picoup.ir/images/75732028916454906564.jpg (http://picoup.ir/)
Sunset Song 2015
»» یک حماسه شاعرانه از امید، مصیبت و عشق در آغاز یک جنگ بزرگ. رمان لویس گراسیس جیبون از استقامت زنی جوان در شکلی واقعگرایانه حکایت میکند که در روستایی در اسکاتلند زندگی میکند. ماجرایی در سالهای اول قرن بیستم و تجربیات "کریس" از برخورد و یا انتخاب در کشمکشی میان سنت و تغییر و انتخاب های اخلاقی.
فیلم در آن واحد، هم پراحساس و تغزلی است و هم خشک و پرهیزگارانه و لحن فیلم حاصل تضادی است که بین چشماندازهای خارجی گسترده و نماهای داخلی بسیار تنگ و بسته وجود دارد.
چرخش فصل ها و سال هايی که به جنگ جهانی اول منتهی می شوند در فيلم به زيباترين شکل ممکن به تصوير کشيده شده اند. مايکل مک دانا اجازه می دهد که دوربينش در زمين های کشت ذرت چرخ بزند، تنها چند لحظه پيش از آن که پرشی دلهره آور به منظره سفيد زمستانی داشته باشد و قابش را از وسعت آسمانی که هيچ وقت تمام نمی شود پر کند.
http://uupload.ir/files/ziha_s7us_sunset-song-poster.jpg (http://uupload.ir/files/ziha_s7us_sunset-song-poster.jpg)
A Quiet Passion 2016
»» فیلمی درباره زندگی گوشهگیرانه امیلی دیکنسون، شاعره سرشناس. "شور پنهان" اخیرا با حضور سینتیا نیکسون در نقش امیلی دیکنسون و یک تیم درخشان از بازیگران مکمل، در نخستین اکران خود در جشنواره فیلم برلین در فوریه گذشته با تحسین گسترده و در بازار جشنواره بینالمللی کن با استقبال خریداران بینالمللی روبهرو شد.
همچنان که از شخصیت گوشهگیر و منزوی فیلم انتظار میرود، این اثر یک درام سه پردهای تاریک و خفه است. در عین حال فیلم سرشار از زیباییهایی دلنشین و طرفه آن که در مواردی نیز طنزآلود نیز هست، مانند موقعی که خواهران دیکنسون درباره دوشیزه ورای لینگبافام (با بازی کاترین بیلی) دوست شوخ و بذلهگویشان، با هم شوخیهای کلامی خشکی میکنند – این تضاد جوهره سبک دیویس است و شور پنهان بیتردید امضای پررنگ ترنس دیویس را بر خود دارد.
http://uupload.ir/files/r04r_a-quiet-passion-teaser-poster.jpeg (http://uupload.ir/files/r04r_a-quiet-passion-teaser-poster.jpeg)
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
http://uupload.ir/files/v8fy_terence_daviesس.jpg
ترنس دیویس، متولد نوامبر 1945 در لیورپول، دهمین و آخرین بچهی خانوادهای کارگر است با تربیت سخت کاتولیک و تا زمانی که به مدرسهی ملی فیلم انگلیس برود چند نمایشنامه بیشتر ننوشت که آنها را به صحنه برد و که همانها اقبالی یافتند و جوایزی به دست آوردند. اولین فیلمش «بچهها» (1976) را بر اساس یکی از نمایشنامههای دوران تحصیل کوتاهش در مدرسهی تئاتر کاونتری ساخت؛ اولین فیلم از سهگانهی اتوبیوگرافیک مشهورش که ساخت آنها هفت سال به طول انجامید.
چهار سال بعد «مدونا و بچه» قصهی "خودِ دیگرِ" او، کاراکتر «آلبرت تاکر» و سالهای کارمندیاش را روایت میکرد. روزهای اضطرابهای عاطفی و جنسی و کشف رنجِ انزوا او. سه سال بعد سهگانهی شاهکارش را با فیلم محبوبش از این مجموعه «مرگ و استحاله» (1983) به اتمام رساند که روایتی خیالی از مرگ رقتبار خودش بود. فیلم کاتالوگی بود از تمامی مضامین، دغدغهها و ویژگیهای سبک خاص فیلم فیلمهای آیندهی او. رنجهای عاطفی، تأثیر تروماتیک استبداد حاکم در روابط خشک خانواده و مدرسه، هراس زیستن در محیط جزماندیشی و سختکیشی مذهبی، رابطهی نامتوازن و غریب مادر و پسر، زیست سایهوار و خویشتندارانه در جهان انزوا. فیلم همچنین مانند دیگر آثار آن دوره دیویس مرثیهای بود در رثای گذشتهای صمیمی و اخلاقی با تمام اندوه و تلخکامیهایش. از منظر سبک نیز روایت غیرخطی، کمپوزیسیونهای متقارن، ساختار سمفونیک، ریتم کاملاً سنجیده و اندازهگیریشده، نورپردازی استیلیزه و استفاهی بیبدیل او از موسیقی و صدا، که مهمترین شاخصهی فیلمهای بعدی اوست، دیده میشد.
سهفیلم کوتاه در قالب فیلمی با نام "سهگانهی ترنس دیویس" در فستیوالهای مختلف اروپا به نمایش درآمد و مورد استقبال قرار گرفت.
در ادامه راه دیویس با حفظ همان بافت آثار مسیری شخصی تر را برگزید. صحنههایی که فضای پرهیزگارانه و خشک آنها نشان از آثار درایر دارند، در حالی که نماهای خارجی گذرای فیلم ها، بازتاب رمانتیسیسم ملودرامهای کلاسیک و صحنههای آوازخوانی گروهی و ترانههای محلی عاشقانه، سرشار از زیباییهایی دلنشین و ناب است.
طی 40 سال، تنها هفت فیلم بلند و سه فیلم کوتاه و یک مستند که اغلب چیزی نیستند مگر تأملی در باب رنجها و اضطرابهای عمدتاً دوران کودکی تا جوانی او و این چنین محبوب منتقدان و مردم و «بزرگترین فیلمساز زندهی انگلیس» است. تماشای فیلمهای دیویس تجربهای ست غریب و ملموس؛ جایی که دیویس با ترانهها به خاطرات عزیزش از مکانهای بومی غریب و اسامی خاص چنان جان میدهد که بهیکباره درمییابی خاطره و کودکی بوم و مرز ندارد. تا پای خاطرات کودکی و بلوغ و نوستالژی در میان است، هراسی از باورپذیری و ارتباط مخاطب با روایت در کار نیست.
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
Distant Voices, Still Lives 1988
»» اینجا باید گفت «عکسها»، و نه حتی تصویرها به ورق زدن آلبوم قدیمی خانوادگی میماند که به مددش نیروی خاطره جان دوباره میگیرد.
دیویس با حرکتی رفت-وبرگشتی از میان خاطرههای مرگ پدر، عروسیهای خانوادگی و همنشینیهای معمول خانواده که عمدتاً از سوی دیگران به او نقل شدهاند (و برخلاف روز طولانی... که خاطرات کودکی خودِ اوست) پله-پله جهانش را بسط میدهد و همچون هر فیلم دیگرش و بالا و پایین و گوشه و کنارِ این تجربهی بدیع و پیچیده را رشته-به-رشته با خاطرهی فیلمهای قدیمی و آوازهای روزهای دور میبافد و رنگآمیزی میکند. اندوه و سرخوشی در هم تنیده میشود تا تأثیری در مجموع سمفونیک به دست دهد.
http://uupload.ir/files/9912_30491-b-distant-voices-still-lives.jpg (http://uupload.ir/files/9912_30491-b-distant-voices-still-lives.jpg)
The Long Day Closes 1992
»» مانند هر فیلم دیگر دیویس، و در این فیلم یگانه بیش از همه، تضادی هست میان شوق «مستند» کردن جهان از دست رفته (اینجا جهان کودکی) و همزمان آگاهی به این که بر پا کردن چنین تصویر مستندی حالا جز به نیروی خاطره امکانپذیر نیست.
برای دیویس، همچون هر هنرمند بزرگ دیگری، این خواست بازگشت، این میل جست و جو در میان ویرانههای خاطره دربردارندهی نیرویی رهاییبخش است. او نه قداستبخشِ گذشته است و نه میخواهد خصمِ آن باشد. او به گذشته بازمیگردد تا دوباره بنایش کند تا از آن رها شود (از خشونت پدر در فیلم پیشین، از مدرسه و کلیسا در این یکی - و مُدام از سرکوب درونی فرهنگ سنتی خانوادهی طبقهی کارگر لیورپول دههی پنجاه)، همه در مسیر رهایی از آوار گذشته و در نهایت به سوی گستردن افقهای آینده، گشایشی که، به زبان فیلمساز، «سینما» توانا به انجامش هست.
http://uupload.ir/files/jhn7_the_long_day_closes_-_american_poster.jpg (http://uupload.ir/files/jhn7_the_long_day_closes_-_american_poster.jpg)
The House of Mirth 2000
»» اقتباسی سینمایی بر اساس یک رمان در نقطهی مقابل فیلمهای خودزندگینامهای پیشین ترنس دیویس قرار میگیرد. اما این شیفت آنی در مسیر فیلمسازی دیویس نیز موفقیت آمیز بود و تا ترانه غروب ادامه داشت.
خانه خوشی یک فیلم افسرده گر مسحور کننده است. این اثر بر اساس رمانی از Edith Wharton که در 1905 نوشته شده اقتباس شده است. فیلمی دیویس آن را از صافی دیدگاه خود رد کرده است و شاید بشود گفت ورژن دیگری از کتاب را ارائه داده و با برداشت عمیقی از رمان فیلمنامه را نگاشته است... فیلم همانند کتاب داستان زنی به نام لیلی بارت را می گوید. زنی خودساخته در جستجوی شوهری در محافل غنی تر نیویورک.
خانه خوشی عاطفی ست و هستهای رمانتیک دارد و تاثیرگذاری این درام تاریخی قبل از هر چیز به خاطر پیراستگی و سادگی آن است.
http://uupload.ir/files/1vc2_l99q_house_of_mirth_ver2.jpg (http://uupload.ir/files/1vc2_l99q_house_of_mirth_ver2.jpg)
The Deep Blue Sea 2011
»» دیویس این بار سراغ یک نمایش نامه رفت و با استادیاش در عرصهی فیلمسازی، اثر سینمایی نابی را از روی نمایشنامه ای دربارهی بحران روحی زنی در آستانهی فروپاشی رابطهی عاشقانهاش است، خلق کرد.
بسیاری از پرده اولیه نمایش دور ریخته شده، صحنه های بسیاری به آن اضافه شده، و درحقیقت هدف مرکزی نمایش تغییرکرده است. کل نمایشنامه درون یک اتاق رخ میدهد. دیویس در اقتباسش نمایشنامه را هم به لحاظ جلوهی ظاهریاش با بردن داستان به لوکیشنهایی دیگر، و هم به لحاظ درونی با رسوخ به ذهن و روح شخصیت اصلیاش (زنی که میان زندگی و مرگ معلق است) و به این برزخ زیسته شده با (و در) "هستر" جان میبخشد.
دیویس فضای خاصی خلق میکند و این فضای خاص تنها مرهونِ تصاویرِ بسیار زیبای آن نیست، بلکه این فضای خاص از دل قصه برمیآید و با چاشنی تصاویر زیبا و ترکیب بی نظیر نور و رنگ و صدا و بازی نفسگیر بازیگرش شکل میگیرد. "دریای عمیق آبی" به چالش کشیدن مفهوم عشق و نمايش "هنرمندانه" بازگشت به خويشتن است.
http://picoup.ir/images/75732028916454906564.jpg (http://picoup.ir/)
Sunset Song 2015
»» یک حماسه شاعرانه از امید، مصیبت و عشق در آغاز یک جنگ بزرگ. رمان لویس گراسیس جیبون از استقامت زنی جوان در شکلی واقعگرایانه حکایت میکند که در روستایی در اسکاتلند زندگی میکند. ماجرایی در سالهای اول قرن بیستم و تجربیات "کریس" از برخورد و یا انتخاب در کشمکشی میان سنت و تغییر و انتخاب های اخلاقی.
فیلم در آن واحد، هم پراحساس و تغزلی است و هم خشک و پرهیزگارانه و لحن فیلم حاصل تضادی است که بین چشماندازهای خارجی گسترده و نماهای داخلی بسیار تنگ و بسته وجود دارد.
چرخش فصل ها و سال هايی که به جنگ جهانی اول منتهی می شوند در فيلم به زيباترين شکل ممکن به تصوير کشيده شده اند. مايکل مک دانا اجازه می دهد که دوربينش در زمين های کشت ذرت چرخ بزند، تنها چند لحظه پيش از آن که پرشی دلهره آور به منظره سفيد زمستانی داشته باشد و قابش را از وسعت آسمانی که هيچ وقت تمام نمی شود پر کند.
http://uupload.ir/files/ziha_s7us_sunset-song-poster.jpg (http://uupload.ir/files/ziha_s7us_sunset-song-poster.jpg)
A Quiet Passion 2016
»» فیلمی درباره زندگی گوشهگیرانه امیلی دیکنسون، شاعره سرشناس. "شور پنهان" اخیرا با حضور سینتیا نیکسون در نقش امیلی دیکنسون و یک تیم درخشان از بازیگران مکمل، در نخستین اکران خود در جشنواره فیلم برلین در فوریه گذشته با تحسین گسترده و در بازار جشنواره بینالمللی کن با استقبال خریداران بینالمللی روبهرو شد.
همچنان که از شخصیت گوشهگیر و منزوی فیلم انتظار میرود، این اثر یک درام سه پردهای تاریک و خفه است. در عین حال فیلم سرشار از زیباییهایی دلنشین و طرفه آن که در مواردی نیز طنزآلود نیز هست، مانند موقعی که خواهران دیکنسون درباره دوشیزه ورای لینگبافام (با بازی کاترین بیلی) دوست شوخ و بذلهگویشان، با هم شوخیهای کلامی خشکی میکنند – این تضاد جوهره سبک دیویس است و شور پنهان بیتردید امضای پررنگ ترنس دیویس را بر خود دارد.
http://uupload.ir/files/r04r_a-quiet-passion-teaser-poster.jpeg (http://uupload.ir/files/r04r_a-quiet-passion-teaser-poster.jpeg)