Game Of Thrones | بحث اپیزودیک | فصل هفتم , اپیزود پنجم

[HMNN]

http://picoup.ir/images/08039864778595444332.jpg

Season 7, Episode 5, Eastwatch

.:IMDB:. (http://www.imdb.com/title/tt5775854/?ref_=tt_ep_nx)

خلاصه داستان اين قسمت: دنریس خواستار وفاداری از سربازان زنده لنستری است؛ جان به هشدار برن توجه می کند؛ سرسی عزم می کند هر کسی یا هر چیزی که سر راهش باشد را در هم بکوبد.





قوانین تاپیک:
1-این تاپیک مخصوص بحث پیرامون قسمت چهارم از فصل هفتم سریال می باشد پس اگر این قسمت را مشاهده نکرده اید لطفا جهت جلوگیری از آشکار شدن محتوای اپیزود بدون خواندن پست ها,تاپیک را ترک نمایید درغیر اینصورت مسئولیت اسپویل شدن این اپیزود بر عهده خواننده مطلب می باشد.
2-از قرار دادن هرگونه مطلب و اسپویلر مرتبط با قسمت های آتی سریال در این تاپیک,چتباکس و... خودداری نمایید.اسپویلرهای فصل هفتم سریال صرفا و فقط در این (http://tvworld.info/showthread.php?t=46899) تاپیک قرار خواهد گرفت.
3-از قرار دادن مطالب به صورت کپی/پیستی از سایر سایت های پارسی زبان,لینک دانلود اپیزودهای مجموعه,تصاویر میمیک, خنده دار,تبلیغات,اسپم... در این تاپیک خودداری نمایید.
4-لطفا به شخصیت یکدیگر احترام گذاشته و از تبدیل بحث و گفتگو به مشاجره خود داری نمایید.هرگونه مطلب حاوی توهین و تمسخر سایر اعضا بدون اخطار توسط تیم مدیریت پاک خواهد گشت.


.:dl-topic:. (http://tvworld.info/showthread.php?t=48244&p=226756#post226756) .:sub-topic:. (http://tvworld.info/showthread.php?t=48286&page=4&p=226859#post226859)

[KEVIN GARVEY]

باز یکی دیگه از بهترین اپیزود های گات.

اصلا نمیشه در ستایش زیبایی اپیزود.
دیدار دوباره جیمی و تریون اتفاقات قسما بعد رو رقم میزنه.
شرط میبندم از بین دنریس و سرسی یکیشون میمیره. قبلا میگفتم دنریس راه نداره بمیره ولی الان شانسش رو از سرسی بیشتر میدونم.

بیلیش نقشه ای داره. آیا اریا رو بازیچه قرار داده یا واقعا اریا مچشو گرفته؟ هیچی نمیشه گفت اصلا

در مورد هفت نفری که رفتن پشت دیوار، بین این هفت نفری که رفتن و تاریخی که بین عدد هفت و افسانه ها تو وستروس هست حتما یه برنامه ای هست. در موردش تنها چیزی که میتونم بگم اینه که: یا علی گفتند و مرگ آغاز شد. :Smiley14:


پرومو قسمت بعد رو هم ببینید. عالیه.
من میگم یکی از اژدها ها به کمک جان و بقیه میره.

ازین واریس هم بعید نیست با کایبرن هم پیاله باشه و واسه سرسی خبرچینی کنه. چون بغیراز واریس کسی نمیتونه امارشو داده باشه.
ولی خیلی بد افتاده تو مخم که دنریس رو میکشن.

تو تریلر های سریال که نشون میداد جایی نشون داد که یکی سوار اسب فرار میکنه.صبح فکر میکردم یکی از اژدها ها به کمک جان میاد ولی الان میگم اسبه واسه برندون استارک هستش. جان و دوستان :Smiley14: بدون اسب راهی شدن واسه دفاع از دیوار.

الان آگه کشته بشن باید بهشون بگیم مدافعان دیوار

باور کنید به این دو اپیزود آخری که پخش شده میشه از 10 نمره، 11 داد. :Smiley39:

[prongz]

بعد از اپیزود طوفانی قبلی این اپیزود یه مقدمه چینی عالی برای دو قسمت پیش رو بود.بازی های خیلی بهتری گرفته میشه از بازیگرا تو این فصل.از نظر انتقال حسی پیشرفت خیلی زیادی داشته سریال.سکانس سرسی و جیمی وقتی می فهمه بارداره و یا نگاه های حسودانه ی جان اسنو به سر جوراه فوق العاده بودن.در کل بیشتر از اینکه با این اپیزود هیجان زده شم ، برای اپیزود بعدی هایپ شدن مخصوصا با دیدن پروموی بعدی مخصوصا اونجایی که

یه عجب غلطی کردم خاصی بود تو نگاه جان اسنو

[diavolo]

واسه ی من این قسمت بهترین اپیزود فصل تا الان بود.سرعت زیاد بود ولی برخلاف قسمت های قبل تداخل خطوط زمانی به چشم نیومد و جابه جایی ها قابل توجیه بود و این خیلی مهمه.خوبی های دیگه ای هم داشت که بچه ها گفتن و خواهند گفت ولی دو مورد به نظرم آزار دهنده بود:1. تدوین این قسمت رو زیاد نپسندیدم و پریدن به سر اصل مطلب تو دو سه تا سکانس دیده شد مثل سکانس برخورد جان با اژدها یا وارگ برن با اون کلاغا. 2. گندری واقعا رفتارش تو پیوستن به داووس عجیب بود. بی خبر از همه جا سریع دنبال داووس راه افتاد! در مجموع ولی قسمت خوبی بود و با این پرومویی که ما دیدیم رلور قسمت بعد رو به خیر بگذرونه. امتیاز من به این قسمت 9/10

[raymond]

سلام یک اپیزود عالی دیگه . بهترین صحنه این قسمت روبهرویی جان با ازدها بود که با موسیقی رامین جوادی محشر شده بود. کلا این قسمت ارامش قبل طوفان بود و مشتاقانه باید منتظر اپیزود بعدی بود .

[nasim777]

همه چیز داره مطابق پیشبینی هامون پیش میره
منتظر یه غافلگیری اساسی ام توی دو تا اپیزود باقی مونده

[saman98]

اقا دنریس تهش چی میشه؟
من نگرانشم!!
به پادشاهی میرسه اخر؟ سرسی میمره؟

[shahin7]

میتونم بگم مدت زمانی رو که برای دیدن این سریال گذاشتم شاید تنها ساعاتی از عمرم باشه که با گذر زمان و پیر شدن حسرت از دست رفتنشون رو نمیخورم!
به معنای واقعی کلام شاهکاره و من ازینکه تو عصر حاضر زندگی میکنم و این سریال رو دیدم خدارو شکر میکنم

[jon_snow71]

ولی من هنوز منتظرم استنیس برگرده :Smiley35::Smiley35:

در کل قسمت فوق العاده ای بود
این انگشت کوچیکه خیلی منو میترسونه , معلوم نی میخواد چه گ*وهی بخوره ,اعصابمو خورد میکنه :Smiley18:

[naafas]

این قسمت آرامش قبل طوفان بود ولی عالی بود مثل همیشه
برای من بهترین صحنه ها تلاش تیریون برای نجات جون تارلی ها، دیدار تیریون و جیمی، صحبتهای احساسی جیمی و سرسی، حرفهای نیش دار آریا به سانسا و جان و اژدها بود.
مطمینا بیلیش نقشه ای داره و احتمالا برای آریا، چون سانسا رو بهتر میتونه خام کنه اما آریا سد راهشه، تو کاغذ چی نوشته بود
سمول برمیگرده کسل بلک ؟؟
گندری هم که برگشت و همراه شد با جان قسمت بعد دیدنیه به نظرم از این ۷ نفری که به دیوار رفتن دو سه نفرشون برنمیگردن احتمالا هاوند کشته میشه
توقع داشتم جان از خبر برگشت برن و آریا خیلی خوشحال بشه ولی سرد بود مثه بقیه استارکها
تیکه های بران به جیمی خیلی باحاله

[prongz]

يه نكته ي قابل توجه اين قسمت اين بود كه با توجه به اتفاقات افتاده سم ميشه رييس خاندان تارلي ها...

[mohamad_baggio]

از همینجا به اژدهای عزیز تبریک میگم که صاحب پدر هم شدن...مثل اینکه father of dragons هم مشخص شد:Smiley35: اما خداییش چه جرئتی داشت که تونست بهش دست بزنه...من توی این موقعیت بودم به احتمال زیاد شلوارمو با یه گالن ادرار شتستشو میدادم:Smiley36:

راستی یه نکته جالب هم اینه که تعداد دراگون ها به اندازه ی کساییه که خون تارگیرین دارن...در مورد دنیریس و جان اسنو که قطعیه و به احتمال خیلی زیاد ، تیریون لنیستر هم خون تایگرین داره...گویا پادشاه دیوانه عاشق زن تایون لنیستر میشه و اونه که باردارش میکنه...یکی از دلایلی که تایون هیچوقت از تریون خوشش نمی اومد هم احتمالا همین بوده

[pro_translator]

موسیقی صحنه‌ای که دنریس جوراه رو بغل می‌کنه واقعا زیبا بود... آفرین به رامین جوادی... :Smiley41:

فقط حیف که کوتاه بود...

[mohamad_baggio]

از همینجا به اژدهای عزیز تبریک میگم که صاحب پدر هم شدن...مثل اینکه father of dragons هم مشخص شد:Smiley35: اما خداییش چه جرئتی داشت که تونست بهش دست بزنه...من توی این موقعیت بودم به احتمال زیاد شلوارمو با یه گالن ادرار شتستشو میدادم:Smiley36:

راستی یه نکته جالب هم اینه که تعداد دراگون ها به اندازه ی کساییه که خون تارگیرین دارن...در مورد دنیریس و جان اسنو که قطعیه و به احتمال خیلی زیاد ، تیریون لنیستر هم خون تایگرین داره...گویا پادشاه دیوانه عاشق زن تایون لنیستر میشه و اونه که باردارش میکنه...یکی از دلایلی که تایون هیچوقت از تریون خوشش نمی اومد هم احتمالا همین بوده

[amrtat71]

واااای چه قسمت پر هیجانی بود دارم سکته میکنم

تقابل اژدها و جان وااای قشنگ اژدها فهمید این تارگارینه جیگره ماس:Smiley41:
بیلیش سر اریا هم کلاه گذاشت یعنی چه نقشه ای داره؟

و بلاخره سریال معلوم کرد جان حروم زاده نیست:Smiley10::Smiley41: متن مهمی که گیلی برای سم خوند یعنی ریگار زنشو طلاق داده و پنهانی با لیانا ازدواج کرده...خیلی اینجا هیجان داشتم خیلی مهم بود این تیکه :Smiley17:

[тнor]

قسمت خوبی بود
حیف رندل و دیکان(:Smiley14:) البته الان دیگه سم رو از نایت واچ برمیدارن و به حقش میرسه (آرزو بر جوانان عیب نیست)
نایت کینگ واقعا دیگه گل کاشت خودم هنگ کردم
اما سر قضیه جان و دراگو واقعاً ضربان قلبم رفته بود بالا به من که این حس رو تلقین کرد که جان رو شناخت (حالا بگیم به عن.ان پدرش:Smiley36:)

جیمی هم که فکر کنم بعد بغل کردن سرسی احتیاج به عوض کردن لباس زیرش داشته باشه
گندری یو جان ادم و یاد ند و رابرت مینداختن:Smiley14: امیدوارم با هم بتونن از شب طولانی یو مخصوصا پشت دیوار جون سالم به در ببرن
گیلی هم برای اولین بار ثابت کرد که وقتی استاد ها بهمون میگن این کتاب و از اول بخون یه ممکنه توش منفعتی باشه
سویساید اسکواد هم رفت پشت دیوار خدایش هاند همیشه عالیه مستقیم میره سر اصل مطلب
اینم ببینید (https://d12qk6n9ersps4.cloudfront.net/4016468/medium-clean.jpg) :Smiley14:

[saeedporreza9]

یه مقدمه چینی عالی برای قسمتهای پایانی فصل 7
مثل برق و باد داره میره :Smiley24:

[lady snow]

جان و دروگون فیس تو فیس
تقابل آریا و سانسا
تقابل جیمی و تیریون
سه تا سکانس عالی بودن. دیگه چی میخوایم از یه اپیزود
تارلی رو سوزوند. :Smiley10:
من خیلی نگران آریا شدم. نکنه بیلیش میخواد بکشدش. اگه آریا رو حذف کنن من واقعا اعصابم داغون میشه. پیشبینیم این بود که آریا بیلیش رو بکشه ولی الان به شک افتادم. سانسا واقعا یه عوضی به تمام معناست. از همون فصل اول ازش خوشم نمیومد. شاید برن به همین دلیل افسرده هست. بدلیل اتفاقاتی که قراره تو وینترفل بیفته.
امیدوارم جان گندری تورموند هاوند نجات پیدا کنن. بقیه مهم نیستن.
بالاخره معلوم شد جان حرامزاده نیست. اینم از این. من طرفدار تئوری ازدواج پنهانی ریگار و لیانا بودم. ریگار ماجرای پرنس وعده داده شده رو میدونست. لیانا هم باورش کرد. تو هارنهال باهم حرف زدن و به تفاهم رسیدن.
خب همه چی تقریبا همینجوری پیش رفت که حدس میزدیم. با اینکه فیلمنامه لو رفته رو نخوندم و برام اسپویل نشد اما بیشتر اتفاقا برام غیرمنتظره نبود.

[bnbagh]

من مطمئن نیستم متنی که گیلی خوند درباره طلاق و ازدواج دوباره ی ریگار باشه
اخه گفت زنش رو طلاف داد و در یک مراسم مخفیانه در دورن با یک نفر دیگه ازدواج کرد
یعنی الیا مارتل و طلاق داد بعد تو همون دورن که دخترشون و طلاق داده بود با لیانا ازدواج کرد؟ نمیشه که

[l-lamidreza]

من مطمئن نیستم متنی که گیلی خوند درباره طلاق و ازدواج دوباره ی ریگار باشه
اخه گفت زنش رو طلاف داد و در یک مراسم مخفیانه در دورن با یک نفر دیگه ازدواج کرد
یعنی الیا مارتل و طلاق داد بعد تو همون دورن که دخترشون و طلاق داده بود با لیانا ازدواج کرد؟ نمیشه که

خیلی ریز ولی کاملا درست دقیقا با گفتن اسم رگر (به جای ریگار) و از روی کم‌ سوادی گیلی به قضیه ازدواج مخفیانه اشاره کرد. اگه مخفیانه باشه هرجایی بخواد باشه فرقی نمیکنه! بعضی وقتا به زور بعضی از دوستای گل نمیخوان سکانس های واضح رو قبول کنن! این یکی شبیه چند قسمت پیش بود که بحث شد اون یارو تو‌زندان سیتادل سرجوراه نبود و بعضا میخورد استنیس باشه :))

[mohamad_baggio]

راستی اون لحظه ای که جان گفت میخوام برم اون ور دیوار ، متوجه نگاه های دنریس شدین...کاملا معلومه که دنریس عاشق جان شده...به هیچ وجه دلش نمیخواست جان از پیشش بره و درضمن از نگاهش کاملا نگرانی میبارید...

جان عاشق ایگیریت شده بود و حتی حاضر نشد با ملیساندرا.....ولی دنریس هیچ وقت عاشق نبوده...ازدواجش با کال دروگو اجباری بود و اوایل خیلی عذاب میکشید...ولی همه تون حتما یادتون هست که کم کم بهم علاقه مند شدن...شکی نیست که دنیرس ، کال دروگو رو دوست داشت ولی این دوست داشتنت به حدی نبود که بگیم عاشقش بوده...دوست داشتن با عاشق شدن فرق میکنه....در مورد دانیو ناهارس هم بعد از اینکه ازش جدا شد ، به تیریون گفت که برام سخت نبوده....

رابطه ی بین دنریس و جان قطعا شکل میگیره...من فکر میکنم جان به دنریس علاقه مند میشه و دوسش داره و دنریس عاشق جان میشه....

.................................................. ........

راستی توجه کردین که ارتش مردگان چقدر زیاد بود...تعدادشون هزارتا و 2 هزارتا نبوده...چند ده هزار نفر بودن...وایت واکرها از یه مزیت برخوردار هستن که صاحب ارتشی هست که از هیچی نمیترسن...حتی شجاع ترین شوالیه ها هم ترس رو تجربه کردن ولی مرده ها از هیچی نمی ترسن...دیوانه وار حمله میکنن و اصلا براشون مهم نیست که طرف مقابلش کیه و چه اندازه ست و ازش قوی تره...حتی دوتراکی ها هم که وحشتناک و شجاعانه میجنگن هم از این لحاظ نمیتونن با ارتش مردگان برابری کنن...درضمن هر ارتشی بعد از جنگ ، تعدادی که کشته شدن رو از دست میدن ولی ارتش وایت واکرها با کشتن زنده ها ، تعدادشون بیشتر هم میشه....واقعا شکست دادن شون خیلی سخته و این جنگ به مراتب بزرگ تر از تمام جنگ های وسترسو هست...احتمالا جنگ اصلی که بین زنده ها و مرده ها اتفاق میوفته ، در فصل هفت نیست و به فصل نهایی یعنی فصل هشتم موکول میشه

.................................................. .................

بچه ها 2 تا سوال دارم...اول اینکه کسی راجع به غول ها اطلاعاتی داره؟؟؟ غول ها هم قبیله ای دارن؟؟؟ تعدادشون به نظر خیلی کم میاد و شاید کمتر از بیست سی نفر هستن...الان ممکنه از غول ها کسی زنده باشه؟؟؟ توی نبرد هاردهوم معلوم بود که غول ها خوب میتونن در مقابل مرده ها بجنگن و به خاطر سایز و قدرتشون میتونن کارایی زیادی داشته باشن...ای کاش توی راتش جان ، حداقل دو سه تا غول هم بود

سوال دوم که خیلی ذهنم رو درگیر کرده اینه که برن که یه وارگ هست و میتونه حتی وارد ذهن آدم ها بشه (که هیچ وارگی این قابلیت رو نداره) میتونه وارد ذهن اژدها هم بشه؟؟؟ میتونه یه اژدها رو کنترل کنه و روش وارگ بزنه؟؟؟

[nosheh]

من این قسمت رو بیشتر از قسمت قبل دوست داشتم!

آریال میترسم گول لیترفینگر رو بخورههههههههه... خیلی رزله این لیترفینگر

سرسی هم شدیدا رو مخمه :Smiley15:

من خیلی فن آتیشی سریال نیستم البته:Smiley36:

[vampire_sh17]

این اپیزود خیلییی خوب بود
با اینکه از دنریس زیاد خوشم نمیاد ولی سکانس هاش خیلی خوب بود مخصوصا دیدارش با جورا :Smiley35:
وقتی جان به دروگون دست زد هم باحال بود:Smiley125: دستش قشنگ میرفت تو سوراخ دماغ دروگون:Smiley14::Smiley14:
این بیلیش چی تو سرشه خدا میدونه میخواد یه بلایی سر اریا بیاره :Smiley13:
دیدار جیمی و تیریون هم خیلی خوب بود :Smiley35:
دیکان و لرد تارلی هم به فنا رفتن
سکانسای سم و گیلی خیلی خوب بود اونجایی که از برن دفاع میکرد و همچنین وقتی گیلی گفت که ریگاز با یک نفر دیگر به صورت پنهانی ازدواج کرد در این صورت جان دیگه حرومزاده به حساب نمیاد و پادشاه به حقه :Smiley36:
از این هفت نفری که رفتن اونور دیوار 3 یا 4 تاشون میمیرن جان که میاد بیرون امیدوارم سگ شکاری هم برگرده همچنین تورموند امکان این هست که لرد بریک تبدیل به وایت واکر بشه و خدای نور نتونه کاری بکنه
اگه سگ شکاری با جان برگرده وینترفل با اریا روبرو میشه:Smiley1::Smiley1:
این سانسا اخر یه کاری میکنه خودش کم داره شبیه سرسی میشه (البته به هیچ وجه نمیشه کویین سرسی باهاش مقایسه کرد:Smiley1: ) بیلیش هم پشتشه
ّنمره من به این اپیزود 9 از 10

پ ن : اصلا اینارو ول کنین بعد 14 ماه انتظار سیزن 7 نیومده داره تموم میشه فقط دو اپیزود دیگه مونده :Smiley20::Smiley20::Smiley20::Smiley20::Smiley20: :Smiley20:

[KING STANNIS]

http://picoup.ir/images/67716328556405370292.jpg

متن نامه ای که اریا در اتاق لیتل فینگر پیدا کرد تو بعضی سایتا به دو زبان انگلیسی و عربی منتشر شده.

[عبدالله]

متن نامه ای که اریا در اتاق لیتل فینگر پیدا کرد تو بعضی سایتا به دو زبان انگلیسی و عربی منتشر شده.

این نامه چیز خاصی مثل نامه قبلی سانسا که برای بیلیش نوشت و درخواست کمک کرد، نبود که رمزنگاری بخواد
این همون نامه ای هست که سانسا تو فصل 1 برای برادرش نوشت و از راب خواست بیاد جلوی جافری زانو بزنه
(که البته همونطور که میدونیم تحت اجبار سرسی و بخاطر حفظ جونش این نامه رو نوشته بود سانسا)

و خب نقشه لیتل فینگر هم چیز غیر قابل پیش بینی ای نیست.. با تحلیل رفتار بیلیش در این چند اپیزود و نگاه هاش به بچه استارکها
و سکانس آخری که تو این اپیزود داشت واضحا میخواد تفرقه بیندازه و حکومت کنه... میدونه آریا خطرناکه اما میدونه هنوز بچه است و شاید رزمش خوب باشه اما سیاست حالیش نیست
پس کاری کرد بین دوخواهر (با اون پیشینه) شکاف اختلاف بیشتر و بیشتر بشه...

[alimori]

اپیزود آروم ولی فوق العاده ای بود. کار سم رو دوست داشتم. رفت کتابا رو برداشت فرار کرد. فهمید از این استادا بخاری بلند نمیشه.
دیدار تیریون با جیمی هم دوست داشتم. بدبخت جیمی افتاده بین سرسی و تیریون .
جان هم که به قول دوستمون جوخه انتحارش رو برداش رفت اونور دیوار:Smiley19::Smiley19:
اونجا که جان به دنریس گفت میخوام برم اونور دیوار به چهره دنریس دقت کنید قشنگ اشک تو چشماش جمع شد:Smiley41:
فک کنم جان یه چند روز دیگه میموند یه اتفاقاتی بینشون رخ میداد ایشالا فصل بعد :Smiley36:
باقی اتفاقاتم دوستان گفتن ولی چهره من بعد دیدن پرومو قسمت بعد :Smiley10:
امتیاز 9 از 10

[wlh]

صرفا در حد حدس باید گفته بشه که
اگه لیتل فینگر no one باشه...... :Smiley19:
حرکت این هفته اش خیلی خفن بود.
جان و اژدها و حرومزاده نبودنش، شاه حقیقی، پرنس وعده داده شده
Snow squad هم کمی از بقیه squad ها نداشت.:Smiley36:
اینکه جان مقصر یخی شدن اژدهای دنریس بشه :Smiley24::Smiley24::Smiley24:
(به خاطر تمایل اژدها ها به جان ......)

[WALKING DE4D]

۶/۱۰
قسمت نسبتا خوبی بود فقط همین...
لرد بیلیش هم لحظات اخرشو تو سریال داره سبری میکنه قسمت بعد بعید میدونم ولی قسمت اخر ۱۰۰ در۱۰۰ این اتفاق میوفته
برن همچنان نمیتونه بدون دیده شدن به ارتش مردگان نزدیک شه
قسمت بعدی مشخص چه اتفاقاتی قراره بیوفته
در اخر چه چیزی درگون به سمت شمال میکشونه مشخص نیست شاید دنریس برای کمک به جان و متوجه شدن از وقایع ک داره اتفاق میوفته میاد وینترفیل و مابقی داستان...

[Yellow King]

این قسمت هم خوب بود فکر میکردم جیمی اسیر بشه ولی با بران فرار کردن کینگز لندینگ. دیالوگ های بران عالی بود! :)) اونجا که سرسی از بران حرف زد یه لحظه ترسیدم نکنه بلایی سرش بیاره!
یه رابطه ای خلاصه داره بین جان و دنریس شکل میگیره! :دی جان هم که دیگه معلوم شد حروم زاده نیست! :Smiley125: اشاره های زیادی به نژاد تارگرین ـیش تو این اپیزود شد. یه جا تقابلش با اژدها که هم جان نترسید هم اژدها آروم بود یه جا هم اونجایی که گیلی میگه که ریگار به صورت مخفیانه با لیانا ازدواج کرده!

در کل دارم لحظه شماری میکنم برای اپیزود بعد! چه جنگی در پیشه! :Smiley36::X

[mohamad_baggio]

راستی اون لحظه ای که جان گفت میخوام برم اون ور دیوار ، متوجه نگاه های دنریس شدین...کاملا معلومه که دنریس عاشق جان شده...به هیچ وجه دلش نمیخواست جان از پیشش بره و درضمن از نگاهش کاملا نگرانی میبارید...

جان عاشق ایگیریت شده بود و حتی حاضر نشد با ملیساندرا.....ولی دنریس هیچ وقت عاشق نبوده...ازدواجش با کال دروگو اجباری بود و اوایل خیلی عذاب میکشید...ولی همه تون حتما یادتون هست که کم کم بهم علاقه مند شدن...شکی نیست که دنیرس ، کال دروگو رو دوست داشت ولی این دوست داشتنت به حدی نبود که بگیم عاشقش بوده...دوست داشتن با عاشق شدن فرق میکنه....در مورد دانیو ناهارس هم بعد از اینکه ازش جدا شد ، به تیریون گفت که برام سخت نبوده....

رابطه ی بین دنریس و جان قطعا شکل میگیره...من فکر میکنم جان به دنریس علاقه مند میشه و دوسش داره و دنریس عاشق جان میشه....

.................................................. ........

راستی توجه کردین که ارتش مردگان چقدر زیاد بود...تعدادشون هزارتا و 2 هزارتا نبوده...چند ده هزار نفر بودن...وایت واکرها از یه مزیت برخوردار هستن که صاحب ارتشی هست که از هیچی نمیترسن...حتی شجاع ترین شوالیه ها هم ترس رو تجربه کردن ولی مرده ها از هیچی نمی ترسن...دیوانه وار حمله میکنن و اصلا براشون مهم نیست که طرف مقابلش کیه و چه اندازه ست و ازش قوی تره...حتی دوتراکی ها هم که وحشتناک و شجاعانه میجنگن هم از این لحاظ نمیتونن با ارتش مردگان برابری کنن...درضمن هر ارتشی بعد از جنگ ، تعدادی که کشته شدن رو از دست میدن ولی ارتش وایت واکرها با کشتن زنده ها ، تعدادشون بیشتر هم میشه....واقعا شکست دادن شون خیلی سخته و این جنگ به مراتب بزرگ تر از تمام جنگ های وسترسو هست...احتمالا جنگ اصلی که بین زنده ها و مرده ها اتفاق میوفته ، در فصل هفت نیست و به فصل نهایی یعنی فصل هشتم موکول میشه

.................................................. .................

بچه ها 2 تا سوال دارم...اول اینکه کسی راجع به غول ها اطلاعاتی داره؟؟؟ غول ها هم قبیله ای دارن؟؟؟ تعدادشون به نظر خیلی کم میاد و شاید کمتر از بیست سی نفر هستن...الان ممکنه از غول ها کسی زنده باشه؟؟؟ توی نبرد هاردهوم معلوم بود که غول ها خوب میتونن در مقابل مرده ها بجنگن و به خاطر سایز و قدرتشون میتونن کارایی زیادی داشته باشن...ای کاش توی راتش جان ، حداقل دو سه تا غول هم بود

سوال دوم که خیلی ذهنم رو درگیر کرده اینه که برن که یه وارگ هست و میتونه حتی وارد ذهن آدم ها بشه (که هیچ وارگی این قابلیت رو نداره) میتونه وارد ذهن اژدها هم بشه؟؟؟ میتونه یه اژدها رو کنترل کنه و روش وارگ بزنه؟؟؟
[/b]

[wishtasp]

یک زمینه سازی عالی برای اپیزود طوفانی بعدی
یکی از بهترین تیم های ممکن وستروس به رهبری جان راهی آنسوی دیوار شد برای یک ماموریت غیر ممکن :-SS

به نظر میرسه لیتل فینگر هوشمندانه عمل کرد و آریا کاری رو کرد که اون میخواست ! چون اگه دقت کرده باشید همون موقع که بیلیش داشت با اون دختره حرف میزد متوجه حضور آریا شد و اقدامات بعدیش احتمالا از روی عمد بود
در هر حال معتقدم بیلیش با حضور آریا و برن داره روی لبه تیغ راه میره و به حول و قوه الهی همین فصل دخلش اومده :Smiley36:
البته اگه هاند بتونه جون سالم از اونطرف دیوار به در ببره و به وینترفل بیاد که قطعا کار بیلیش تمومه چون اون شاهد زنده ی خیانت لیتل فینگر به ند استارک بود

رفتار اژدها با جان اونم در حضور دنریس بی دلیل نبود و احتمالا به زودی هویت تارگرینی جان مشخص میشه البته امیدوارم تا اون موقع زنده بمونه
چیزی به پایان فصل نمونده و دارم نهایت لذت رو از بهترین سریالی که به عمرم دیدم میبرم ... ولی وقتی فکرشو میکنم برای فصل پایانی باید بیش از دو سال صبر کرد ...:Smiley107:

[KEVIN GARVEY]

ولی من هنوز منتظرم استنیس برگرده :Smiley35::Smiley35:

در کل قسمت فوق العاده ای بود
این انگشت کوچیکه خیلی منو میترسونه , معلوم نی میخواد چه گ*وهی بخوره ,اعصابمو خورد میکنه :Smiley18:



نه گلم نایت کینگ نیستش. یه وایت هست. میشه گفت رفیق سیخ و سنگ نایت گینگ هستن ایشون بعلاوه چند تا وایت دیگه :Smiley14:

[New_Sense]

« زمزمه های شیطان در وینترفل ؛ هفت متحد وستروس در آنسوی دیوار ؛ صلح موقت ملکه ها »


واقعا باید به جی آر آر مارتین تبریک گفت و کلا به تیم نویسندگی سریال ؛ علارقم اینکه گفته میشه فیلمنامه این فصل با ذهنیت مارتین پیش نمیره ولی مطمنا مارتین نظارت داره و مورد پسندش بوده که ساخته شده پس باید بگیم عملا فیلمنامه این سریال پر از نکات طلایی و پر از بازگردانی وقایع پس از فصل ها رو داره ؛ بعنی امکانش هست نکته ای در فصل اول یا فصل چهارم گفته بشه و دیده بشه ولی الکی و سرسری ازش گذر نمیشه ؛ و ما شاید یک فصل یا دو فصل از اون نکته دور باشیم ولی باز اون بازگردانی وقایع رو به ما نشون میده ؛ و این نکته قابل اهمیت دقیقا توی شیوه پردازش داستان و نوشتن فیلمنامه رعایت میشه که سریال گات به خوبی اونو رعایت کرده ؛ شاید اگر بخوایم مثال مشابهی تنها در داستان پردازی با این سبک و نوع بگیم بتونیم سریال موفق لاست رو نام ببریم .

اما نکات جالب این فصل جدا از داستان پر از کش و قوس و خوب اون ؛ در مرحله اول نابود شدن هر خاندان پس از دیگری رو باید مثال بزنیم ؛ چیزی که در فصول قبل کمتر با اون مواجه میشدیم مرگ یک پادشاه و یا رییس یک خاندان در واقع در تقابلش جنگ بین فرزند اول ذکور و انتقام جویی اون خاندان رو در پی داشت ؛ مثلا پس از مرگ ند استارک در فصل اول ما شاهد این بودیم که اولین فرزند پسر اون یعنی راب استارک جانشین پدر شد و عملا برای انتقام جویی جنگهایی در پیش گرفت و یا پس از مرگ رابرت باراتیون ؛ این برادرش استنیس باراتیون بود که انتقام گیری و جنگ رو در پیش گرفت و یا در ادامه پس از مرگ جافری این تایون لنیستر بود که انتقام و جنگ رو برای بقای خاندان ادامه داد و به همین ترتیب ؛ اما در فصل 7 نکته بسیار قابل اهمیت پیدایش یک نفر حتی اگر حرامزاده باشه برای یک خاندان کفایت میکنه .

اگر یادتون باشه در فصل 5 بود که پسر حرامزاده رابرت بارتیون از طریق سر داووس فراری داده شد ؛ و خب اینبار دوباره باز میگرده به داستان اون هم با شمایل یک قهرمان و اون چکش جالب . نکته ای که باید بهش توجه کرد هم هدف شدن شخصیت های مختلفی که زمانی یا پدرانشون و یا رهبرانشون با هم در دشمنی قرار داشتن ؛ در کنار هم هست .

جان اسنو = به عنوان یکی از نمایندگان استارک ها و حتی تارگرین ها

سر جوراه مورمنت = به عنوان نماینده خاندان مورمنت

گاندری = به عنوان نماینده خاندان باراتیون

دانداریون و سر تورس = به عنوان نماینده خدای نور

سندر کلگین یا هاوند = به عنوان نماینده کینزلندیگ و یا حتی لنیستر ها

تورمند = به عنوان نماینده وحشی ها

این هفت نفر جدا از کاری که میخواهند بکنند یک نماد اتحاد خاندان های وستروس در مقابله با نایت کینگ هست در واقع اینجا ما میبینیم از هر خاندانی مطرحی حداقل یک نفر هست .

در این قسمت پس از مرگ پدر و پسر تارلی ها ؛ باز هم یک شخصیت از یک خاندان رو ما میبینیم که حتی اگر مورد قبول خاندان نباشه وجود داره ؛ سم تارلی که میراث به جا مانده تارلی ها هست .

نکته قابل اهمیت در فصول قبل حداقل در پنج فصل اول دیسیپلین نظامی و درگیری های شسته رفته ارتش های خاندان های مختلف بود ؛ که البته بر آمده از تجارب رئسای خاندان های بزرگ می بود .

شما دقت کنید دنریس تارگرین در فصل اول یک دختری بود که فروخته شد و تجاوز بهش شد .

و یا تیریون لنیستر یک کوتوله بود که خاندانش زجرش دادن و اذیتش میکردن و اصلا قبولش نداشتن

جان اسنو یک حرامزده ای بود که حتی برادرش رابرت و حتی مادرخواندش کتلین باهاش رفتاری خوبی نداشتن

سم تارلی یک پسربچه چاقی بود که خانوادش طردش کردن و وارد نایت واچ شد

جوراه مورمنت یک مزدور فراری بود که پدرش باهاش مشکل داشت و تا حد خیانت به دنریس هم رسید و تبعید شد

و همانطور که میبینم دیگه جنگ ها اونچنان دیسیپلین پدرانشون رو نداره و حتی هدف ها برای جنگ تغییر میکنه ؛ شما میبینید در ایپزود شماره 4 جنگ بین دنریس و جیمی یک جنگ بدون دسپلین هست و هدف مرگ هست به هر شیوه ای میخواد باشه .

یا حتی در اپیزود 2 جنگ بین یورون و برادرزاده هایش دقیقا هدف مرگ و اسارت هست و نه یک جنگ منظم و خاص و یا یک مرگ افتخار آمیز در جنگ .

در این اپیزود چیزی که باور بیننده بود از جنگ اصلی کمی تغییر میکنه شاید اگر به لطف پروموهای قسمت های بعد و لو نرفتن داستان های هر اپیزود بود خیلی از دوستانی که امروز ادعا میکنن که پیشبینی هاشون درست از آب در اومده اینطور نمیشد و اصلا نمیشد پیشبینی کرد .

چرا که در اینجا هم جیمی و هم سرسی به این پی میبرن که دودمان خاندان لنیستر با یک فوت و نفس اژدهای دنریس به خاکستر تبدیل میشه ؛ ترس واقعی در چشمان جیمی به خوبی مشهود هست در زمان برخورد با سرسی اون لحن و بیان در مورد اژدهای دنریس تاکید بر همین داره ؛ و خب اینبار به واسطه سم تارلی هست که سرسی و شاید خاندان لنیستر از جهنم دنریس نجات پیدا میکنن . حالا چرا سم تارلی ؟

سم تارلی دقیقا نقطه عطف گره داستانی سریال در فصل هفت میشه ؛ زمانی که سم تارلی به اولدتاون میرسه و پس از تجربه هایی که با مشقت کسب میکنه با پیدا کردن یک کتاب و نقشه به این پی میبره که در زیر مجموعه دراگون استون یک کوه از شیشه اژدها موجود هست و همین نامه ای میشه واسه جان ؛ و خب جان هم به سراغ دنریس میره و همین میشه حمایت دنریس و جلوگیری از جنگی که فعلا هدف ثانویه هر دو ملکه هست .

سرسی و جیمی به خوبی به این پی میبرن و خب در اینجا مساله خاملگی سرسی و باز شروع بزرگ خاندان لنیستر با وجود یک بچه مطرح میشه و جمله بسیار تامل برانگیز « یه شیر خودش رو نگران نظرات بره ها نمیکنه » در واقع این نشان از قدرت طلبی یک شیر یا یک لنیستر رو داره که حتی با وجود ملکه اژدها باز هم در سلطنت و قدرت میخواد خودش رو در جایگاه اول بدونه .

جیمی در اینجا جدا از شخصیتی که هم میتونه محبوب باشه و هم نامحبوب ولی در قامت یک پدر قرار میگیره ؛ که این فرزند مهر و محکمی بر عشق جیمی بر سرسی داره ولی خب تا پایان راه مطمنا در یک درام عاشقانه باید تراژدی نهفته باشه که خواهیم دید و شاید تجربه ثایت کنه آریا به عنوان no one در قالب جدیدی بازگردانی تاریخ عروسی خونین رو و مرگ همسر برادرش و فرزند در شکم او رو دوباره به جا بیاره و تاریخ دوباره نشون داده بشه انبار در قالب مرگ سرسی و فرزندش .


مطمنا لرد بیلیش هدفی رو دنبال میکنه که سانسا از درک اون عاجزه و آریا مطمنا لرد بیلیش در لیستش قرار داره ؛ ولی زمزمه های شیطان وینترفل چیزی نهفته رو در بر داره که باید منتظرش باشیم ؛ البته به نظر من شاید در اون نامه حرفی از اصل و نسب جان اسنو بیان شده باشه که در واقع برای خلع پادشاهی جان اسنو کافی باشه .

لرد بیلیش مصداق بارز حزب باد بودن و نون به نرخ روز خوردن و سوار هر موجی شدن بسیار از انسان های امروزیه ؛ در واقع در سیاست و در بازی تاج و تخت لرد بیلیش این رو پی برده برای زنده موندن و برای پیشرفت کردن باید در هر موقعیت و در هر زمانی بسته به وضعیت موجود با یک خاندان بیعت کنه و همینطور با خاندان های دیگه هم دوستی خودش رو از دست نده ؛ اگر سیاست رو به عنوان یک کثافت بیان بشه لرد بیلیش مصداق بارز سیاست هست و شیطان نهفته در سیاست ؛ و اینبار در وینترفل .



در اینجا با مرگ بسیار تلخ و وحشتناک تارلی ها ؛ فکر میکنم باید این رو بگم که پس از اتمام فصل بعد یعنی فصل 8 ؛ کارگردان ها و نویسنده های سریال باید اسپین آف و یا حداقل سری مینی سریال هایی در مورد هر خاندان در گذشته و راه و روش و ذهنیت و دلایل و هدفشون ساخته بشه ؛ به شدت سریال توانایی فصل های زیاد تری برای نشون دادن ریز جزییات هر خاندان و دلایل و گذشته های اونها و جنگهای اونها رو بیان کنه .


مثلا ما از والریای قدیم که نابود شده هیچ اطلاعات تصویری نداریم و چیزی غیر از خرابه های نمیدونیم و یا مثلا در مورد فرزندان جنگل و انسانهای اولیه غیر از چند مورد جزیی اونجنان اطلاعتی نداریم و یا حتی اصلا ساخت دیوار و فرماندهان گذشته دیوار .
به شدت سریال قابل ادامه دادن در اسپین آف هست .


ولی خب تا دوشنبه هفته آینده منتظر میمونیم .

[:: ERFAN ::]

از نظر روند داستانی به نظرم بهترین قسمت فصل بود و اطلاعات زیادی رو به بیننده داد:Smiley35:اون برگه احیانا همون نامه ای نیست که سانسا تحت فشار و اجبار سرسی در مورد پدرش به راب فرستاد؟نکنه سانسا بره تو لیست آریا؟:Smiley36:هر چند با حضور برن کلا بیلیش بهتره تو وینترفل نقشه نکشه:Smiley69:بنظر سرسی مقداری اعتمادش رو به برادرش از دست داده و اون حامله بودن سرسی هم یحتمل دروِغی بود که سرسی باهاش نسبت‌ به جیمی اعتماد مجدد داشته باشه،چون میدونه که اگه وارثی در کار باشه مطمئنا جیمی هم برای حفظ تاج و تخت انگیزه فراوانی پیدا میکنه و باهاش تو این راه تا آخر همراهه،در ضمن اون پیشگویی رو هم فراموش نکنیم سرسی فرزند دیگه ای نخواهد داشت،دنریس هم داره سریال رو یکم لوس میکنه نمیدونم فقط من این احساس رو دارم یا نه ولی جلوی جان رفتارش با سر جورا یجوری بود که انگار میخواد حسادت جان رو تحریک کنه یا نگاهاش به جان،در کل جمع کنید این دختر رو:Smiley104:اولش میگه من برای قتل نیومدم دو دقیقه بعدش میگه زانو نزنید میمیرید! خط داستانی نبرد ملکه ها و پایتخت هم با این اتش بس موقت دیگه تو این فصل احتمالا پروندش بسته شده و بیشتر دو قسمت بعد رو به شمال اختصاص بدن که خیلی مهمتره و جذاب تره،همینطور مشروعیت جان و بازگشت گندری که تو برخوردش با جان از رابطه خوب پدرانشون میگه!بنده خدا نمیدونه پدرش پدر جان رو کشته:Smiley36:

[koresh92]

خود شخصیت های قصه نمیدونن ولی ما میدونیم دنریس عمه جان اسنو هست پس چرا بیشترتون احتمال میدین عاشق شدن!!؟؟ اون سکانس های اهمیت دادن بهمم نشون دادن رابطه خونی شونه و محبتی که اعضای خانواده بهم دارن
سومین سوار اژدها هم بالاخره یه اژدها رو لمس کرد
1- دنریس که از قبل سواری کرده
2- همچنین اژدها ها تو فصل قبل با تیریون ارتباط خوبی بر قرار کردن و گذاشتن بهشون دست بزنه
3- تو این قسمتم سوار سوم مشخص شد و اژدها با جان هم ارتباط خوبی بر قرار کرد

[Star of GT]

خود شخصیت های قصه نمیدونن ولی ما میدونیم دنریس عمه جان اسنو هست پس چرا بیشترتون احتمال میدین عاشق شدن!!؟؟ اون سکانس های اهمیت دادن بهمم نشون دادن رابطه خونی شونه و محبتی که اعضای خانواده بهم داره
اولا همونطور که گفتی دنریس خبر نداره که جان برادرزاده اش هست و برای اولین باره که داره عاشق یه مرد میشه (قبلا دوستان اشاره کردن که اواخر زندگیش با کال دروگو فقط کمی تونست دوستش داشته باشه و با داریو ناهاریس هم فقط بخاطر خالی تبودن عریضه معاشقه میکرد.)
دوما ازدواج خواهر و برادری توی خاندان تارگرین یه امر رایج بوده برای خالص نگه داشتن خون خودشون (حالا به نظرت ازدواج عمه با برادرزاده از نظر یه تارگرین مشکلی داره؟ من که فک کنم اگه دنریس بفهمه جان همخون خودشه بیشتر عاشق جان میشه)

[KEVIN GARVEY]

اینم اضافه کنیم که چکش یا پتکی که گاندری با خودش داره یادآور سلاح مخصوص رابرت باراتیون هستش.

[modern_gesprach]

داره يواش يواش مشخص ميشه كي قراره بر تخت حكمراني بشينه ديگه رجز خوني ها داره محو ميشه و همه دارن از ابهت به خودشون مي لرزن
و به فكر نجات جون شون افتادن....

[mohammad_rfr]

احتمالا از این هفت نفر چند نفر بمیرن:Smiley39:

[prongz]

اولا همونطور که گفتی دنریس خبر نداره که جان برادرزاده اش هست و برای اولین باره که داره عاشق یه مرد میشه (قبلا دوستان اشاره کردن که اواخر زندگیش با کال دروگو فقط کمی تونست دوستش داشته باشه و با داریو ناهاریس هم فقط بخاطر خالی تبودن عریضه معاشقه میکرد.)
دوما ازدواج خواهر و برادری توی خاندان تارگرین یه امر رایج بوده برای خالص نگه داشتن خون خودشون (حالا به نظرت ازدواج عمه با برادرزاده از نظر یه تارگرین مشکلی داره؟ من که فک کنم اگه دنریس بفهمه جان همخون خودشه بیشتر عاشق جان میشه)
البته به نظر من واقعیت اینه ایجاد این حس بین این دو کاراکتر فقط یه ترفنده برای دردناک تر کردن مرگ یکی از این دو نفر(احتمالا دنریس) وگرنه توی داستان هیچ اجباری نبود بر اینکه ثابت بشه جان حرامزاده نیست.پس معنیش اینه هر دو نفر صلاحیت نشستن روی تخت رو دارن و اگر فکر کردین هر دو میرن تو کینگز لندینگ و با خوبی و خوشی در کنار هم پیر میشن پس احتمالا سریال اشتباهی رو دارید میبینید

[mahan birabt]

خیلی دوست داشتم این قسمتو....واقعا نمیشه فقط یکبار دیدش هر اپیزودو....هفت دلاور خیلی هاشون غیر پیش بینی بودند.....وای 2 قسمت بیشتر نمونده و دوباره یک سال و خورده ای خماریش

[Sσнєiℓ]

این قسمت منو ارضا نکرد و یک قسمت متصل کننده بود ولی خب لازم بود. انتظار داشتم جیمی تیریون رو در آغوش بگیره. :Smiley39:
قسمت سوزاندن تارلیها هم به نظر من تلاشی نسبتا ناکام برای زنده کردن روند اتفاقات تلخ که بخصوص در فصلاهای آغازین وجود داشت بود. یعنی سازنده ها خواستند به هرقیمتی همچنان به این ویژگی سریال اظهار پایبندی کنند. به نظر من مصنوعی اومد.
ضمنا انتظار داشتم بخاطر نبرد لرد تارلی با رابرت و شکست دادن او دنریس با او رفتار بهتری داشه باشه که اصلا این مساله مورد اشاره هم قرار نگرفت.
شاید جیمی در صورت اسیر شدن آینده روشن تری در انتظارش بود که اینچنین نشد.

7/10

[as3]

واااای چه قسمت پر هیجانی بود دارم سکته میکنم

تقابل اژدها و جان وااای قشنگ اژدها فهمید این تارگارینه جیگره ماس:Smiley41:
بیلیش سر اریا هم کلاه گذاشت یعنی چه نقشه ای داره؟

و بلاخره سریال معلوم کرد جان حروم زاده نیست:Smiley10::Smiley41: متن مهمی که گیلی برای سم خوند یعنی ریگار زنشو طلاق داده و پنهانی با لیانا ازدواج کرده...خیلی اینجا هیجان داشتم خیلی مهم بود این تیکه :Smiley17:

جان حرامزاده یا حلال زاده؟

انتهای فصل قبل ، سریال به ما نشان داد که جان فرزند ریگار و لیانا است هرچند این اتفاق قابل پیش بینی بود و تئوری های زیادی حتی قبل از شروع سریال در این باره داده شده بود اما در سریال این موضوع تبدیل به یقین شد حتی شبکه HBO برای پایان دادن به گمانه زنی ها ، تصویری منتشر کرد که در آن رابطه خونی تعدادی از شخصیت های مهم را با یکدیگر را نشان میداد.
اما بحث دیگری در کنار این بحث وجود داشت که پس از روشن شدن نسب جان به شدت بالاگرفت.
آیا جان حلالزاده است؟
هواداران حلالزاده بودن جان به این نکته اشاره میکنند که لیانا علاقه ای به نامزدش ، رابرت براثیون نداشته و احتمال دارد که با رضایت خاطر همراه ریگار شده باشد اما مخالفین میگویند ریگار ازدواج کرده بوده و حتی فرزند داشته و بر طبق مذهب هفت چند همسری ممنوع و گناه محسوب میشده است .
در اپیزود اخیر ما شاهد آن بودیم که گیلی در حال مطالعه کتابی است و درباره لغو ازدواج ریگار توسط سپتون اعظم مینارد به سم مطالبی میگوید ، این نقل قول به مذاق هواداران حلالزاده بودن جان خیلی خوش آمد اما آیا چنین چیزی ممکن است؟
خیر ، لغو ازدواج در مذهب هفت امری استثنایی بوده و درصورتی که ازدواج کامل نشده باشد (همخوابگی رخ نداده باشد) امکان آن وجود داشته ، برای مثال بیلور قدیس به عنوان تنها فرد در کل تاریخ تارگرین ها در وستروس ، توانست ازدواجش را لغو کند چرا که هیچ وقت با همسر ( خواهرش ) دینا تارگرین همخواب نشده بود . ریگار نه تنها ازدواجش را تکمیل کرده بلکه دو فرزند هم دارد ( که حتی در سریال هم به کرات به این موضوع اشاره شده) پس لغو ازدواج برای او غیر ممکن بوده است و جان همچنان فرزند غیرشرعی و حرامزاده ریگار محسوب میشود.

منبع : https://t.me/thenightswatch

[as3]

خیلی ریز ولی کاملا درست دقیقا با گفتن اسم رگر (به جای ریگار) و از روی کم‌ سوادی گیلی به قضیه ازدواج مخفیانه اشاره کرد. اگه مخفیانه باشه هرجایی بخواد باشه فرقی نمیکنه! بعضی وقتا به زور بعضی از دوستای گل نمیخوان سکانس های واضح رو قبول کنن! این یکی شبیه چند قسمت پیش بود که بحث شد اون یارو تو‌زندان سیتادل سرجوراه نبود و بعضا میخورد استنیس باشه :))

جان هنوز حرامزاده هست عزیز فعلا جوگیر نشین برین کتب رو بخونین تا از قانون طلاق و ازدواج دوباره مطلع بشین

[mohamad_baggio]

این قسمت منو ارضا نکرد و یک قسمت متصل کننده بود ولی خب لازم بود. انتظار داشتم جیمی تیریون رو در آغوش بگیره. :Smiley39:
قسمت سوزاندن تارلیها هم به نظر من تلاشی نسبتا ناکام برای زنده کردن روند اتفاقات تلخ که بخصوص در فصلاهای آغازین وجود داشت بود. یعنی سازنده ها خواستند به هرقیمتی همچنان به این ویژگی سریال اظهار پایبندی کنند. به نظر من مصنوعی اومد.
ضمنا انتظار داشتم بخاطر نبرد لرد تارلی با رابرت و شکست دادن او دنریس با او رفتار بهتری داشه باشه که اصلا این مساله مورد اشاره هم قرار نگرفت.
شاید جیمی در صورت اسیر شدن آینده روشن تری در انتظارش بود که اینچنین نشد.

7/10

به چه نکته ی خوبی اشاره کردین...همونطور که شما گفتین ، رندل تارلی جز معدود کسایی بود که از پدر دنریس حمایت کرد و با رابرت جنگید و اتفاقا تنها شکست رابرت باراتیون رو بهش تحمیل کرد (هرچند تایرل ها این پیروزی رو به نام خودشون زدن)...دنریس توقع داشت یه لرد بزرگ و دلاور مثل رندل تارلی سریع تغییر موضع بده و تسلیم بشه؟؟؟ خب دنریس باید خودش رو جای رندل تارلی میذاشت...پشت سر دنریس یه ارتش بزرگ دوتراکی هست که به وحشی گری معروف هستن و خودش هم از زمان به دنیا آمدنش تا این اواخر در وستروس نبوده...خب معلومه که رنال تارلی سریع مطیعش نمیشه...بهتر بود رندل رو نگه میداشت و با اعمالش ثابت میکرد که چطور آدمیه...ممکنه سربازهای تارلی از ترس به ارتش دنریس پیوسته باشن ، ولی این اتفاق و تحقیر رو هیچوقت فراموش نمی کنن و در صورتیکه دنریس در موضع ضعف قرار بگیره ، سریع به جناح مقابل میره...

توی یه فیلمی که اسمش یادم نیست و راجع به یکی از سران مافیایی ایتالیایی مقیم نیویورک به یکی از پسراش میگفت برای اینکه خیالت از زیردستات راحت باشه ، باید هم ازت بترسن و هم دوستت داشته باشن..ممکنه ترس مهمتر باشه ولی دوس داشتن هم مهمه و فقط درصورتیکه زیردستات هر 2 این احساس رو باه مداشته باشن ، در هر صورت و هر موقعیتی بهت خیانت نمیکنن و تا آخر به پات می مونن

[as3]

البته به نظر من واقعیت اینه ایجاد این حس بین این دو کاراکتر فقط یه ترفنده برای دردناک تر کردن مرگ یکی از این دو نفر(احتمالا دنریس) وگرنه توی داستان هیچ اجباری نبود بر اینکه ثابت بشه جان حرامزاده نیست.پس معنیش اینه هر دو نفر صلاحیت نشستن روی تخت رو دارن و اگر فکر کردین هر دو میرن تو کینگز لندینگ و با خوبی و خوشی در کنار هم پیر میشن پس احتمالا سریال اشتباهی رو دارید میبینید


عزیز من جان مشروع نیست اول برین قانون دینی که ریگار قبول داره بخونین دینی که ریگار بر اساسش ازدواج کرده و الیا مارتل رو طلاق داده
این ازدواج باطل هست چون ریگار با الیا رابطه برقرار کرده دو تا بچه ازش داره تنها در شرایطی میتونه طلاق بگیره که با الیا تا قبل از اینکه با لیانا استارک ازدواج کنه همخواب نشده باشه بلکه نه تنها همخواب شده بلکه دو تا بچه هم داشته ازش فقط بیلو قدیس تو خاندان تارگرین تونسته طلاق بگیره بعد اینکه با خواهرش ازدواج میکنه بدون اینکه با هم همخواب بشن ازش طلاق میگیره و با کسی دیگر ازدواج میکنه پس با هر سنگی حساب کنی بر اساس خط خونی دنریس از جان بالاتر هست چون دختر از حرامزاده بالاتر هست بعدش این خط خونی نیست که تو رو پادشاه میکنه باید برای اون تخت بجنگی با بقیه تا بتونی روی اون تخت بشینی از اونجایی که جان هیچوقت برای تخت نمیجنگه پس دور جان رو خط بکشین برای تخت اهنی و تخت اهنی پادشاهی شمال نیست زرت و زورت مردم رو جو بگیره پاشن بگن پادشاه شمال تخت اهنی میتونی به هر 7 تا اقلیم حکومت کنی و هیچ لردی اجازه نمیده جان یا دنریس به خاطر خون تارگرینی برن رو تخت بشینن و همه مبارزه میکنن و تنها با جنگیدن میتونی رو تخت بشینی

[ESajad]

این قسمت خیلی عالی بود داستان گو تر از همه قسمت های قبلی بود
داستانهای شخصیت های زیادی رو جلو برد هیجان وحشتناکی به خورد همه داد
شروع سریال با جیمی شروع میشه هنوز نحوه زنده موندن جیمی برای من قابل قبول نیست
سکانسی که جیمی به سمت دنریس حمله میکنه رو دوباره ببیند
دنریس میخواد یک ملکه قاطع و متفاوت تر از پدرش باشه ولی به هیچ وجه حاظر نیست از خواسته هاش بگذره
بهترین سکانس در این مورد دخالت تریون برای زنده نگه داشتن تارلی ها بود واقعا تریون یک مشاوره و سیاست مدار بزرگه
شکست و سرخوردگی حس بازندگی جیمی در مواجه با سرسی به خوبی می شد دید
سرسی فقط برای رسیدن به هدفش فک میکنه اونم به هر نحوی که شده ولی منطقی فک میکنه
وقتی سپاه خودش نتونسته در برادر اژدها مقاومت کنه پسران طلایی چه کار می توند بکنند
جیمی از قدرت اژدها و نحوی جنگیدن دوتراکی ها خیلی ترسیده چون یک فرمانده است که میدونه کی باید
شکست رو قبول کرد و تسلیم شد این شکست فقط برای جلوگیری از خونریزی بیشتره
بهترین سکانس مواجهه جان اسنو ا دراکاریس بود وقتی جان با ترس اژدها رو حس کرد چشم هاش عوض شد
انگار درک کرد که جان یک تارگرینه واکنش دنریس هم به این اتفاق چیزی با کنجکاوی و وحشت بود
اگر به این نکته توجه کرده باشید انگار فقط تارگرین ها می تونند اژدها رو کنترل کنند طبق چیزی که در سریال گفته شده
دنریس احساس جالبی نسبت به جان اسنو داره یا خونش این احساس رو بهش منتقل میکنه یا بدبخت نمیدونه برادر زادشه
بهترین حرف در مورد جان دیالوگی بود که سر داوس در مواجهه با گندری با جان گفت :
بهتر ادم یک دقیقه بزدل باشه به جای اینکه یک عمر مرده باشه جان با ترس خودش از اژدها کنار اومد و نتیجه اش رو دید
سکانس بازگشت سر جوراه خیلی جذاب بود این شخصیت رو دوست میدارم خیلی عالی بازی میکنه
نحوه قرار گرفتند سر جورا پشت سر دوتراکی خیلی جالب بود و هوشمندانه بود اصلا قابل دیدن نبود
ارتشی به بزرگی و درندگی وایت واکرها رو چه جور میشه شکست داد سوالی بود که برای من پیش اومده ؟
علاوه بر شیشه اژدها فقط اژدهای دنریس میتونه این ارتش رو شکست بده
اگر توجه کرده باشید تو قسمت قبلی اتش اژدها تمام استخوانهای ارتیش لنیستر رو خاکستر کرده بود
وایت واکر هاهم چیزی جز استخوان نیستند پس یا وایت واکرها از دیوار می گذروند یا دنریس به کمک جان میاد
تمامی سکانس ها و دیالوگ های این سریال حساب شده و به جا هستند اصلا یک سکانس و دیالوگی بی خود پیدا نخواهید کرد
صحبت های تریون و واریس ،جان با داووس و جورا با دنریس نگاه کنید همه در خدمت پیشبرد داستان هستند اضافه نیستند
تریون تو این قسمت قدرت خودش رو با راضی کردن دنریس برای رفتن پیش جیمی نشون داد که می تونه شخص قانع کننده ای باشه
چیزی که لدر واریس ازش میخواد که کاری کنه که دنریس به حرفش گوش کنه
سانسا همیشه نگاه تحقیرکننده ای نسبت به جان داشته الان هم فقط منفعتش در زنده بودن جانه در واقع سانسا مکمل خوبی برای لرد بیلیش
سکاسن که اریا از سانسا خرده می گیره که چرا گذاشته لردهای شمال به جان توهین کنند داره زمینه چینی این رو انجام بده که با ناراضی کردن اونها
جایگاه خودش رو مستحکم تر کنه و به راحتی بتونه جان رو کنار بزنه برعکس اریا علاقه خاصی به جان داره حتی جان رو بیشتر از راب دوست داشته
ذهنیت بازی بدهی و حیله گری لرد بیلیش تو سکانسی که اریا گول میزنه به خوبی مشخص میشه به راحتی می تونه همه رو به بازی بگیره
فکر میکردم اریا شخصیت باهوش و زیرکی شده و ی باز رودست بیلیش رو خورده و این باعث کینه و دشمنی بین دو خواهر میشه
اگر توجه کرده باشید اریا دوست داشت به کینرلدینگ بره تا به لیستش برسه و بعد منصرف شد شاید رو کردن این اتفاق
و کینه ای که اریا نسبت به جافری داره باعث بشه بین سانسا و اریا شکر اب و بعد رانده بشه
چون اریا باید به سمت جنوب برگرده تا بتونه ملیساندرا رو دوباره ببینه
البته لرد بیلیش با یک دشمن جدید و اینده نگر جدیدی به نام برن مواجه شده که به راحتی میتونه اینده رو ببینه
در قسمت قبلی با گفتند یک دیالوگ که هرج و مرج یک نردبانه بیلیش رو وحشت انداخت چون لرد بیلیش فقط این حرف رو به لرد واریس زده بود
نمیدونم نویسنده های این سریال چه برنامه ای برای خاندان براتیون دارند که دوباره گندری رو نشو دادن گندری به یک شخصیت گمشده تبدیل شده بود
قدرت نویسندگی و برنامه ریزی برای شخصیت های این سریال خیلی عالیه از زنده بودن دوباره گندری میشه به این نکته پی برد
سکانسهای دیدار جیمی و تریون فقط برای پیشبرد داستان بودن باید یدد سرسی بران رو تنبیه میکنه یا از خیرش می گذره
نکته ای که هم جالب بود وقتی گیلی اسم ریگار رو راگر خطاب میکنه برام جالب بود که هیچ اسمی به این شکل در سریال گفته نشده
و تنها زن درنی هم که چندین بار اسمش برده شده الیا مارتل همسر ریگار بود که بوسیله کوه کشته شده بود
تا این اینجا تا حدودی مشخص شده که جان حرامزاده نیست و خون تارگرین داره
گروه ضربت جان هم خیلی جالب بود با یک خط دیالوگ و کمی خلاقیت شخصیت های داستان رو بهم می رسونند
و داستان رو بهم وصل می کنند اصلا فکر نمیکردم چند نفری که دستگیر شده بودند هاوند و تورورس باشند
سکانسی که تورموند متوجه میشه جوراه پسر مورمونته خیلی جالب بود الان به جز درن و تایرل یک بازمانده دارند
جالبتر از اینکه شمشیر اتیشن نه به هاوند تعلق داره نه جان اسنو شمشیر به بریک دانداریون تعلق داره
پس تا این قسمت ازورهای ایشون تشریف دارند

[ESR]

کسی میدونه داستان نامه ایی که آریا توی اتاق لرد بیلیش پیدا کرد چیه؟

[l-lamidreza]

جان هنوز حرامزاده هست عزیز فعلا جوگیر نشین برین کتب رو بخونین تا از قانون طلاق و ازدواج دوباره مطلع بشین

من به حرام زادگی و حلال زادگی و این داستانا کاری ندارم، دوستمون پرسید چطور ریگار تو همون دورن همزمان بعد از طلاق ازدواج کرد ، منم گفتم مخفیانه بوده و شدنیه! دیگه خیلی این قضیه رو جدی گرفتین که حرام زاده نباید رو تخت بشینه و کم مونده علما فتوا بدن راجع به این سریال :))) اگه به این حرفا باشه اصلا حروم زاده نمی تونه کینگ بشه ولی جان اسنو پادشاه شماله با رای لرد های منطقه!
به شخصه خیالتون راحت که برای نویسنده ها هم این مسئله اصلا مهم نیست و تو این اپیزود صرفا خواستن داستان جان اسنو که فصل پیش یکبار بهش اشاره شد رو باز تر کنن! بقیه ش رو فقط لرد های منطقه و قدرت شمشیر مشخص میکنه کی پادشاه میشه.


کسی میدونه داستان نامه ایی که آریا توی اتاق لرد بیلیش پیدا کرد چیه؟

ترجمه نامه بیلیش» ������سانسا در فصل اول به اجبار سرسی برای راب فرستاد������
سانسا : راب ،اینو با دلی شکسته مینویسم،شاه خوب ما، رابرت بخاطر زخمی شدنش تو شکار گراز کشته شد. پدر به خیانت متهم شده. اون همراه با برادرای رابرت علیه عشق من جافری توطئه کرد و سعی مرد که تخت پادشاهیش رو بدزده. لنیسترها با من خیلی خوب رفتار میکنن و هر آسایشی رو برام فراهم میکنن، ازت التماس میکنم، بیا به کینگز لندینگ وفاداریت رو به شاه جافری قسم بخور و از هر گونه جنگ و نزاع بین دو خاندان بزرگ لنیستر و استارک جلو گیری کن

[shahin7]

خود شخصیت های قصه نمیدونن ولی ما میدونیم دنریس عمه جان اسنو هست پس چرا بیشترتون احتمال میدین عاشق شدن!!؟؟ اون سکانس های اهمیت دادن بهمم نشون دادن رابطه خونی شونه و محبتی که اعضای خانواده بهم دارن
سومین سوار اژدها هم بالاخره یه اژدها رو لمس کرد
1- دنریس که از قبل سواری کرده
2- همچنین اژدها ها تو فصل قبل با تیریون ارتباط خوبی بر قرار کردن و گذاشتن بهشون دست بزنه
3- تو این قسمتم سوار سوم مشخص شد و اژدها با جان هم ارتباط خوبی بر قرار کرد

دوست عزیز برنامه ی زلال احکام که نیست.گیم او ترونزه.اینجا همه با هم آره...دیگه عمه و برادرزاده که جای خود :)))

[hamed224]

نامردیه این سریال داره تموم میشه :Smiley19: این فصل چقدر خوبه......:Smiley69:

[vampire_sh17]

خود شخصیت های قصه نمیدونن ولی ما میدونیم دنریس عمه جان اسنو هست پس چرا بیشترتون احتمال میدین عاشق شدن!!؟؟ اون سکانس های اهمیت دادن بهمم نشون دادن رابطه خونی شونه و محبتی که اعضای خانواده بهم دارن
تارگارین ها واسه اینکه خونشون خالص باشه ازدواج خواهر و برادری میکردن (مامان بابای دنریس هم خواهر و برادر بود )
عمه و برادر زاده از نظرشون رابطه خونی خیلی دوری فک کنم باشه =/

[vampire_sh17]

یه چیز دیگه هم که خیلی منو درگیر خودش کرده این که
این نایت کینگ و ارتشش از سیزن اول تا الان دارن راه میرن بدبختا نمیرسن به دیوار بعد بقیه تو یه اپیزود از شمال وستروس میرن جنوب و برمیگردن =/:Smiley39:

[ya33er]

http://picoup.ir/images/90583119951924168612_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=90583119951924168612.jpg)
به نظرتون از این حرف منظوری داشتن؟؟:Smiley39:

[lady snow]

http://picoup.ir/images/90583119951924168612_thumb.jpg (http://picoup.ir/viewer.php?file=90583119951924168612.jpg)
به نظرتون از این حرف منظوری داشتن؟؟:Smiley39:

راستش منم فکرم مشغول شد. شاید براساس پیشبینی قراره یورن گریجوی یه کاری کنه. همون قضیه شیپور :Smiley15:

با یکی از دوستان موافقم که سرسی درباره بارداری دروغ گفته تا جیمی رو بیشتر تحت کنترل خودش بگیره

[alireza-hbh]

با یکی از دوستان موافقم که سرسی درباره بارداری دروغ گفته تا جیمی رو بیشتر تحت کنترل خودش بگیره

البته میشه از این زاویه هم به موضوع نگاه کرد که شاید
سرسی قبل از اینکه بچه ای به دنیا بیاره میمیره...

[HMNN]

رفتار دنریس فقط از نظر من غیر قابل قبولِ؟ :Smiley36:
کسی که هدفش اینِ که متفاوت باشه و مردم وستروس رو نجات بده و رها کنه (!) با ارتش وحشی ها و اژدها (که مثل این می مونه یک کشوری در زمان حال از بمب اتمی استفاده کنه) حمله نمی کنه. در حال حاظر دنریس فقط یک فاتحِ. که شاید خوش قلب (!) باشه. باید ببینیم بدتر می شه، بهتر می شه، بدتر می شه بعد بهتر می شه یا بهتر می شه و بعد بدتر می شه :))
زنده سوزوندن اسرای جنگی خیلی ناجوره. حتی توی سریال هم می بینیم که تیریون و واریس رو نگران و آشفته کرده.
آدم اسیر جنگی رو نمی کشه! یا حداقل زنده نمی سوزونه! می تونست دستور بده سرشون رو قطع کنن مثلاً اما تصمیم گرفت زجر کششون کنه! خیلی حرکت بدی بود. رندل تارلی توهینی به دنریس نکرد. فقط دلیلشو برای جنگیدن علیه‌‌ش گفت:


شما یک مهاجم بیگانه هستید که هیچ ارتباطی با این سرزمین ندارید. و ارتشی از وحشی ها پشت سرتون حرکت می کنند.


حرفش غیر منطقیِ؟

سانسا واقعاً عوض شده اما آریا نمی تونه اینو ببینه. فکر می کنه همون سانسای بچگیاشونِ.
آریا قاتل خوبی هست اما سیاست‌مدار خوبی نیست. لیتل فینگر از اول فصل ضعیف به نظر می رسید و فقط اینور اونور می رفت و نصیحت های نه چندان به درد بخور به سانسا می کرد. اما این قسمت حرکت ترسناکی کرد. موقعی که داشتم این قسمت رو می دیدم برای اولین بار بعد از مدت ها کمی اضطراب گرفتم. فکر می کردم نامه تقلبی باشه و مثلاً نشون بده که سانسا داره اقدامی برای خیانت به جان انجام می ده. اما نامه به این بدی نبود و الان نگرانی خاصی ندارم. امیدوارم این حرکت لیتل فینگر آخرین میخ روی تابوتش باشه.



یعنی واقعاً ممکنه سرسی و دنریس موقتاً صلح کنند و همه به جنگ وایت واکر ها برن؟ واقعاً هیچوقت فکرشو هم نمی کردم چنین چیزی ممکن باشه. وقتی تو این قسمت این زمزمه ها رو شنیدم شاخ در آوردم. شاید بر خلاف پیشبینی همه (همه که نه! بعضیا) اول مسئله وایت واکر ها حل شه و بعد مسئله حکومت بر وستروس. شاید سرسی بتونه با از پشت خنجر زدن از شر دنریس راحت شه و حاکم وستروس شه! (اگه موقتاً آتش بس کنه شانسش خیلی از قبل بیشتر می شه. چون به هر حال قبل از شروع این فصل شخصاً هیچ شانسی برای سرسی قائل نبودم)

انتظار داشتم یه خبری چیزی از یورون و آنسالید ها بشنویم. وضعیتشون چیه، دارن چی کار می کنن، برنامشون چیه؟ فکر نمی کنم یورون تا ابد به سرسی وفادار بمونه یا منتظرش بمونه.

فصل هفتم می تونست فاجعه باشه اما خیلی خوب بوده تا الان. که جای خوشحالی داره.

[koresh92]

دوست عزیز برنامه ی زلال احکام که نیست.گیم او ترونزه.اینجا همه با هم آره...دیگه عمه و برادرزاده که جای خود :)))

این سریال بر اساس شخصیت سازی جلو میره شخصیت سرسی و برادرش جیمی از همون قسمت اول که بخاطر عشق بهم و خود خواهی یک بچه رو خواستن بکشن نشون داده شد ولی جان و دنریس هر دو بخاطر وظیفه شون قبلا معشوقه هاشون رو بی خیال شدن این سریالم به قول خودت گیم اف ترونز یک سریال اخر الزمان محور نه یه سریال ترکی از شبکه gem موضوع این سریال عشق و عاشقی و مثلث های عشقی نیس و دلهره اصلی بیننده اش هم اینه که چه شخصیت های بعد از جنگ با شاه شب و آدر ها زنده میمونن و مطمئن باش پایان بندی این سریال یک جشن ازدواج تو سواحل ترکیه نیس بلکه طلوع خورشید و پایان زمستان

[majid_4553]

خود شخصیت های قصه نمیدونن ولی ما میدونیم دنریس عمه جان اسنو هست


اینو تو کدوم قسمت مشخص شد؟:Smiley10:

[koresh92]

اینو تو کدوم قسمت مشخص شد؟:Smiley10:

موقع وارگ شدن های برن مشخص شد که جان پسر ریگار تارگرین و ریگارم از اول مشخص بود که برادر دنی