PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : (La Casa de Papel (Money Heist : بحث و تبادل نظر پیرامون فصل چهارم



yaser63
03-31-2020, 12:30 PM
http://picoup.ir/images/20163819477419074986.jpg (http://picoup.ir/)


:Wikipedia: (https://en.wikipedia.org/wiki/Money_Heist):RottenTomatoes: (https://www.rottentomatoes.com/tv/la_casa_de_papel/s04).:IMDB:. (https://www.imdb.com/title/tt6468322/)

در این تاپیک می‌توانید پیرامون فصل چهارم سریال La Casa de Papel که انتشار اپیزودهای آن از سوم آوریل 2020 (جمعه پانزدهم فروردین99) از سوی سرویس Netflix آغاز می گردد، بحث و گفتگو بفرمایید. لطفا اگر می‌خواهید در مورد قسمت خاصی بحث کنید، در ابتدا عنوان قسمت موردنظرتان را بیان کنید تا دیگران متوجه بحث شما بشوند، و از اسپویل شدن مطلب برای دوستانی که هنوز قسمت مورد نظر را ندیده اند، جلوگیری شود. در موارد ضروری استفاده از تگ اسپویلر را نیز مد نظر قرار دهید.



.:inf-topic:. (http://tvworld.info/showthread.php?t=48633)

ashley_1986
04-04-2020, 04:06 AM
سلام
قسمت اول رو دیدم و از همین ابتدا هیجان رگباری شروع شد
سریالی که در اون هیجان حرف اول رو میزنه
برای شروع عالی بود و یک راست رفت سر ادامه ی فصل سوم ، بازیگرها هم که دیگه همه خوب هستن و بهشون عادت کردیم
اسم نمیبرم که اسپویل نشه ولی از دیدن همه خوشحال شدم مخصوصا توکیو
فکر میکنم این فصل سریال تموم بشه و احتمال میدم پایان تلخی داشته باشه , بوی شهادت بعضی از کرکتر ها رو میشه حس کرد

Habibfallah
04-04-2020, 07:14 AM
قسمت 1 تا 4



4 قسمت رو دیدم و نمیشه منکر هیجانش شد ولی خب به نظرم این نوع هیجانی یه نوع کاذب و بیخوده
مثل وقتی که شما گرسنه ای و یه کیک یا شیرینی که میخوری، احساس سیری به شما دست میده ولی شما میدونی که واقعا سیر نشدی و یه سیریه کاذبه

همچنان نظرم اینه که بهتر بود سریال همون فصل 2 تموم میشد و ادامه فقط و فقط برای اینکه بیننده داشت ادامه پیدا کرد. سریال از فصل 3 به شدت افت کرده و داستان کم کم داره تخیلی میشه.

از این نمونه فیلم و سریال ها هم زیادن که میشه به مایکل اسکافیلد در فرار از زندان اشاره داشت. با اینکه ایده خالکوبی نقشه زندان روی بدن هم به خودیه خود دور از واقعیت هست ولی خب میشد تا حدودی پذیرفت و با پذیرش این موضوع فصل 1 سریال جذاب بود ولی خب بعد که هر فصل مایکل برای هرگونه مشکل و مسئله ای که بوجود میومد یه ایده ناب داشت، واقعا دور از واقعیت میشد.
همچنین فیلم Gone Girl دیوید فینچر که شخصیت زن فیلم تبدیل به نابغه ای شد که همه چیز رو پیش بینی کرده بود.

تمام صحبت ها دلیل بر این نمیشه که من این سریال رو نبینم منم مثل شما دوستان شیرینی رو دوس دارم ولی به نظرم با یه سریال قوی طرف نیستیم و فصل به فصل داره بدتر میشه

Elli47
04-04-2020, 05:58 PM
8 قسمت رو پشت هم دیدم، از دو سه قسمت اول انچنان راضی نبودم ولی با هرقسمت به مراتب مقدار هیجان بیشتر شد و توان ِ ادامه ندادن نبود :دی
انتظار داشتم آخرین فصل باشه ولی اینطور به نظر نمیاد. یه مقدار باگ داستانی وجود داشت که به نظرم خیلی راحت میشد رفعش کرد عجیبه که این کار و نکردن، ولی برای من این سریال و بازیگرانش همچنان جذابیت فصل اول و دارن و تا حدودی حتا خوشحالم که ممکنه ادامه پیدا کنه :Smiley69:

alimori
04-04-2020, 11:32 PM
سریال یه جاهایی منطق داستانی رو ( اگه وجود داشته باشه ) فدای ایجاد هیجان کاذب میکنه. یعنی توی بیشتر سکانسا میخواد به زور هیجان رو به خورد مخاطب بده. دوستانی که سریال رو کامل دیدن ادامه ی متن رو بخونن که اسپویل نشه.

به عنوان مثال اونجایی که گاندیا آزاد شد رفت نایروبی رو بکشه به جای اینکه یه چاقویی چیزی پیدا کنه گلوش رو ببره و سریع جیم شه میاد بالش میزاره رو صورت نایروبی خفه اش کنه در صورتی که میدونه دنبالشن و خفه کردنش یکی دو دقیقه وقتش رو میگیره. فقط واسه اینکه با تدوین این صحنه یه هیجان بدن که آیا به موقع میرسن بالا سرش یا نه که خب جواب مشخصه

یا اونجا که گاندیا توکیو رو گروگان میگیره. به چه دلیل ؟ چرا نکشتش ؟ دلیلی که گاندیا به توکیو میگه اینه گم شدن تو اونا رو دیوونه میکنه و اعصابشون رو به هم میریزه ولی خب کشتنش اعصاب
اونا رو بیشتر به هم میریزه که ؟

بدتر از همه اون صحنه ای که نایروبی کشته شد. یعنی فیلم هندی شده بود. توی سالن به اون بزرگی شیش هفت نفر مسلح چند متر با گاندیا فاصله دارن بعد خیلی راحت نایروبی رو ول میکنه
یه متر فاصله میگیره بعد یه جمله هم بهش میگه : هی دو رگه بهت گفته بودم میکشمت. اسلحه اش رو بالا میاره و شلیک میکنه. بقیه هم عین بز نگاش میکنن تا این جمله اش رو بگه اسلحه رو بیاره بالا و شلیک کنه. و فاجعه تر از این اینه که بعد از کشتن نایروبی همه با مسلسل به گاندیا شلیک میکنن و اون قشنگ جاخالی میده پشتک میزنه و در میره. یعنی یه دونه از اون چند صد تیر از فاصله 5 متری بهش نخورد. یعنی کشور سازنده رو یه بار دیگه چک کردم هند نباشه:Smiley10:


البته از این نکته ها زیاد داره که اینا گنده هاش بود دیشب هم نخوابیدم خیلی سوتی های دیگه یادم نیس. بخوام ریز بشم از اینا زیاد درمیاد.

در کل سریال لذت بخشیه خصوصا تو این قرنطینه میچسبه. هیجان سریال طبق معمول بالاست و از قسمت 4 به بعد بیشتر هم میشه. فکر میکردم با فصل 4 سریال تموم میشه ولی با پایان ناتمام

این فصل باید منتظر فصل بعد باشیم. در کل این فصل داستان خاصی رو دنبال نمیکرد و بی خودی کشش دادن. یعنی آخر فصل جایگاه شخصیت ها همون جای ابتدای فصل بود با کمی تغییر.

بیشتر قسمت ها هم که دنبال گاندیا بودن. امیدوارم فصل بعد بهتر بشه. یا علی:Smiley17::Smiley17:

amin_orang
04-05-2020, 12:58 AM
خب فصل 4 رو کامل دیدم باید بگم که متاسفانه اصلا خوب نبود کاش میذاشتن با همون فصل 1 که مینی سریال بود تموم بشه
کلا نتفلیکس تا حالا چند تا سریال رو خریده که به همشون گند زده مثل همین سریال و Black Mirror
باز فصل 3 قابل قبول بود ولی دیگه فصل 4 بیش از فیلم هندی و تخیلی شد
فقط یه نمونه بارزشو مثال بزنم
قسمت 5 سکانسی که بین اعضای گروه و گاندیا درگیری پیش اومد خیلی جالب بود که اون همه تیر شلیک شد ولی حتی یه دونه هم به کسی نخورد !!!!!!!
معلوم نبود داداشمون گاندیاس یا جان ویک
سوپر من کرده بودن بنده خدارو

نمره من به فصل 4 با ارفاق 7
در ضمن تمامی نمره ها و نقد ها هم واسه این فصل ضعیفن

عبدالله
04-05-2020, 01:38 AM
یه مقدار اعصابم از این فصل خورده و تو یه جمله بدون اسپویل بخوام خلاصه کنم اینکه:
تمام احترامی که برای سریال قائل بودم با این فصل از بین رفت.


تا ثانیه‌های آخر منتظر بودم اینا دنور رو با خودشون ببرن با هلیکوپتر. نه اینکه راکل رو هم اضافه کنن :|
ظاهرا میخوان تعداد زنان داخل ساختمون رو ثابت نگه دارن برای La Amor!
و فقط امیدوارم ماجرای حاملگی آلیسیا فیک باشه وگرنه که دیگه... :Smiley104:


بقیه نکات هم که دوستان اشاره کردند بخصوص alimori

ali_74
04-05-2020, 01:53 AM
بد نبود برا قرنطینه ولی ب پای فصل اول و دوم نمیرسه برا فصل بعد تمدید شده؟

pejmanmm
04-05-2020, 05:22 PM
تا قسمت 6 دیدم
منم با دوستان موافقم و صحنه کشته شدن نایروبی خیلی بد بود و غیر عقلانی:Smiley39:
چجوری هیچ تیری به گاندیا نخورد و فرار کرد ؟ :Smiley10:در حالی که باید سرجاش سوراخ سوراخ میشد
یکی از بدترین صحنه هایی که دیدم و متاسفانه فصل چهارم را ضعیف کرده

pejmanmm
04-06-2020, 12:39 AM
پایان فصل چهارم:

این فصل با وجود ضعف هایی که داره و دوستان اشاره کردن ولی نقاط قوت و صحنه های زیبایی هم داره
صحنه هایی که به گذشته فلش بک میزنه عالی هست و دیدن برلین که به نظر من جذابترین شخصیت هست و دیالوگ هاش شاهکاره و بازیگرش هم بهترینه
صحنه اسیر بودن توکیو و دیالوگ هایی که با گاندیا میگه را خیلی خوشم اومد
صحنه مواجه توکیو و هلسینکی با گاندیا بعد از کشتن نایروبی و بار احساسی که این صحنه داره فوق العاده بود
نقشه پاریس و نجات لیسبون و انتقالش به زندان خیلی خوب بود
در کل انتظار بیشتری داشتم ولی از دیدنش پشیمون نیستم و صحنه های زیبا کم نداشت:Smiley69:

Julie
04-06-2020, 12:33 PM
تا انتهای فصل چهارم


http://picoup.ir/images/70089624621616574937.jpg

اگه این دو فصل به جای فصل اول و دوم پخش می‌شد همه می‌اومدن به به چه چه می‌کردن. چیزی که واضحه اینه که ما به ایده اصلی داستان عادت کردیم و یه بار درگیر این موضوع‌ها با چند شخصیت دیگه، یه مکان دیگه و از یه زاویه دید دیگه شدیم. این سریال از همون اول هم هیجان کاذب داشت و قطعا کسایی که دوست داشتن به خاطر هیجانش ادامه دادن، سریال درام فلسفی نمی‌بینیم که انتظار دیگه‌ای ازش داشته باشیم. راجب صحنه‌های غیر منطقیم دقیقا همین‌طوره، فصل اول و دوم هم سکانس غیر منطقی کم نداشت و خیلی جاها کاراکترا برای خوشگلی داستان سوپر من شدن. در کل برای منم اون جذابیت فصول سابق رو نداره به خصوص با حذف برلین که شخصیت مورد علاقم بود. فلش بک‌ها و دیالوگای برلین همچنان جذاب ترین بخش داستان برای منه.

آهنگ انتهایی قسمت هفتم رو هم اینجا (https://tvworld.info/showthread.php?t=45450&p=187936&viewfull=1#post187936)معرفی کرده بودم قبلا، برای دوستانی که علاقه دارن


Arcade Fire - Wake Up (https://tvworld.info/showthread.php?t=45731&p=191797&viewfull=1#post191797)

عبدالله
04-06-2020, 04:25 PM
گذشتن چند روزی از دیدن سریال و صحبت‌های @Sancheziom (https://tvworld.info/member.php?u=38007) باعث شد بهانه‌ای پیدا کنم تا یکم بیشتر در مورد این فصل بگم. چون در مواجه با یه فصل ضعیف دو کار میشه کرد، یا کلا بالاخونه رو خاموش کرد و بهش فکر نکرد (که من به شخصه نمیتونم) یا با بیان کردنش مشکلات، ذهن رو خالی کرد (که من برای خودم اینجا مینویسم).



چیزی که واضحه اینه که ما به ایده اصلی داستان عادت کردیم و یه بار درگیر این موضوع‌ها با چند شخصیت دیگه، یه مکان دیگه و از یه زاویه دید دیگه شدیم.


کلا با بیشتر حرفاتون موافقم... سریال دقیقا به تکرار افتاده. و این تکرار فقط در ایده اصلی هم نیست تقریبا تو همه چیزه @Habibfallah (https://tvworld.info/member.php?u=48223) یه مقایسه درست و عالی با فرار از زندان کرد. اما بنظرم حتی فرار از زندان با همه بدی‌های فصول 2 تا 4 (فصل 5ش اصلا سریال محسوب نمیشه) تنوعش خیلی بهتر از Money Heist بود.

اینکه نقشه پاریس دوباره شامل کندن تونل زیرزمینی میشه و اینکه دوباره روی پلیس اسلحه بگیری، زندانی آزاد کنی، آرتورو رمان رو برگردونی که دوباره دسیسه کنه، یه عده حفار و معدنچی بشونی رو نیمکت براشون سخنرانی کنی، یه مذاکره کننده زن و یه کلنل مرد بیاری هی باهم کلنجار برن، علیه رهبر سرقت کودتا کنی، از سمتش خلاء کنی و دوباره برش گردونی به ریاست، دوباره قضیه حمایت مردم رو بلد کنی و غیره و غیره دقیقا تکرار مکرراته... دیگه اینکه تو هر اپیزود اینا بهم میپرن و روی هم اسلحه میشکن و غیره به کنار.




این سریال از همون اول هم هیجان کاذب داشت و قطعا کسایی که دوست داشتن به خاطر هیجانش ادامه دادن،


اینم دقیقا درسته. مثالش هم میشه کلیف هنگر آخر فصل 1. پروفسور با راکل اومدن به مقر اصلی که گروه 5 ماه توش بودن، قراره بود کلی پلیس بریزه و اونجا رو آنالیز کنه، ظاهرا نقشه‌ها و تمام عکس‌ها هم روی دیوار بود و پروفسور داشت از ترس به خودش میلرزید... (مخاطب برای مدت طولانی قراره اضطراب و هیجان این رو داشته باشه که وای الان چی میشه حالا که ویلا رو پیدا کردن.) > کات به شروع فصل 2: پروفسور تمام صحنه رو از قبل پاک کرده، فقط دی ان ای افرادی که شناسایی شدن رو گذاشته و داره لبخند میزنه
نتیجه: هیجان کاذب!

اما...



سریال درام فلسفی نمی‌بینیم که انتظار دیگه‌ای ازش داشته باشیم.


حتی همون هیجان کاذب هم دارای یه منطق و فلسفه‌ای برای خودش بود. همونطور که پروفسور از پلیس چند قدم جلو بود؛ سریال هم همیشه از مخاطب‌هاش چند قدم جلو بود و اگر گره‌ای میذاشت یا وا میکرد، اگه به مخاطب رو دست میزد، حداقل با منطق خودش اینکارو میکرد.

- بازم مثال میزنم، هلسینکی اون ماشین قرمز رنگ رو سر هزار یورو نداده بود اوراق کنن و اینطوری دو اپیزود درگیر ماشین شدیم، اما منطق داشت، تو یه مکالمه با پروفسور بهش گفت اون چند صد هزار یورویی که وعده دادی، نسیه بود. خانواده ام پنج ماه پول نداشتن، این هزار یورو نقد بود.

- اینکه توکیو بعد آزادی، دوباره برگرده به ضرابخونه منطق خودش رو داشت. پروفسور تو آشیونه نبود و راکل از سقف آویزونش کرده بود. پروتکل قفس در حال اجرا بود پس برگشت داخل ضرابخونه. حالا مقایسه کنید با وارد شدن راکل به بانک و اونم با یه هلیکوپتری که معلوم نیست چطوری انقدر سریع خریداری شده (توجه کنید که دستگیر شدن راکل جزو نقشه نبوده) و هلیکوپتری که راست راست میتونه بر فراز مادرید بدون هیچ اجازه‌ای پرواز کنه...




فصل اول و دوم هم سکانس غیر منطقی کم نداشت و خیلی جاها کاراکترا برای خوشگلی داستان سوپر من شدن.

خوشحال میشم اگه سکانس‌های غیرمنطقی فصل 1 و 2 رو ذکر کنه کسی، تا بررسی کنیم در منطق داستان می‌گنجیده یا نه. من که خیلی سعی کردم بجز شاید یکی دو مورد خیلی ریز (درمورد تیراندازی‌های پلیس و تیرنخوردن اینا) چیزی رو نتونستم پیدا کنم.
اتفاقا تو فصل قبل حتی یه جراحی ساده هم نمی‌تونستن انجام بدن این فصل با کمک یه دکتر پاکستانی آنلاین (که اونم تازه تصویرش قطع میشه) دنده میشکافن، ریه در میارن و میبندن : ))



برلین که شخصیت مورد علاقم بود. فلش بک‌ها و دیالوگای برلین همچنان جذاب ترین بخش داستان برای منه.

اتفاقا برای منی هم که برلین شخصبت مورد علاقه‌م بود، حضور بی‌مورد و زوری برلین تو این سیزن، یکم نچسبه... مخصوصا که شخصیت پردازی فلش‌بکی این سیزن، شخصیت پردازی سیزن‌های قبل رو هم داره خراب میکنه... برلین یک آدم مغرور، خودشیفته و دارای بیماری روانی بود فاقد هرگونه empathy. (دستور کشتن یه زن باردار و...) اما اونچه که در فلش بک‌های این سیزن ازش رونمایی میشه یه کاراکتری هست که اگر چه بازیگرش همونه و همچنان دیالوگ‌های پرمغزی میگه ولی دیگه برلین نیست!

درواقع شخصیت تخریبی، جایگزین شخصیت پردازی شده. مثال بهترش در مورد خود پروفسور هست،
چطور شخصیت پروفسور با علم به خرابکاری‌های توکیو در سرقت قبلی و عدم پایداریش (که همه اونو بمب ساعتی میدونستن)، توکیو رو فرمانده تکتیکال میکنه؟ > ظاهرا یه فلش بک داریم که توکیو توسط نایروبی تحریک میشه و میاد وسط el amor پروفسور و راکل تو اتاق. میگه الا و بلا من باید رئیس باشم. پروفسور هم میگه باشه! عجب :| یا نایروبی که تو فصل 1 بخاطر اینکه ریو بهش گفته بود میتونی یه بچه دیگه بیاری، میخواست ریو رو خفه کنه، یهو برای افزایش بار دراماتیک مرگش برای پروفسور، تصمیم میگیره با پروفسور لقاح مصنوعی انجام بده! پروفسور هم میپذیره! عجب :| بگذریم از فلش بک زنی در لباس قرمز خوابیده روی چمن‌ها، که عملا هیچ کارکردی جز دراماتیک سازی زوری نداره.

دفعه قبل که توکیو روی تخت، کت بسته از ضرابخونه فرستادن بیرون، محاصره اش کردن و لختش کردن نکنه بمب داشته باشه، اما ایندفعه یه یه باکس بزرگ میاد بیرون هیچکس شک نمیکنه شاید توش بمب باشه، می‌شینن تشییع جنازه رو نگاه میکنن و اشک میریزن! و جالب اینکه گارد حفاظتی بانک داره تابوت رو تشییع میکنه! اونم بیرون بانک، بدون اینکه هیچ زوری روش باشه، چرا؟ باز جواب چیزی بجز دراماتیک سازی زوری نیست...

http://up.vbiran.ir/uploads/35423158617058910638_Money%20Heist%201.jpg

شخصیت‌های جدید هم یکی از یکی پوشالی ترن. مثلا پالرمو، که گویا خیلی هم به نقشه‌ش وفاداره، میاد گاندیا رو آزاد میکنه > توجه کنید با علم بر اینکه خودش تو فلش بک میدونه گاندیا خطرناک‌ترین فرد اونجاست و حتی برلین بلافاصله بعد دیدنش میاد میگه گاندیا رو باید بکشیم!

http://up.vbiran.ir/uploads/6689158617083031597_Money%20Heist3.jpg

و جالب اینکه اینا مثلا این همه نقشه نقشه میکنن، یه تفهیم نشدن که کادر امنیتی بانک چه کسانی هستن، پروفسور تازه اپیزود چهارم دقیقه 28 به توکیو میگه که گاندیا هیتمنه! قبلش نمیتونست بگه که اینا با اگاهی برن تو بانک...

و خود این گاندیا (که اتفاقا اطلاق سوپر من اینجا میگنجه) اصلا معلوم نیست فازش چیه. دیگه گفتن دوستان که اون صحنه که نایروبی رو با بالشت میخواد بکشه (:)))، یا اینکه بجای کشتن به توکیو دست هم نمیزنه، و از پنج شیش نفر از فاصله یه متری تیر هم نمیخوره و... تازه جالبه دیوارهای بتنی که صدای فریاد رو عبور نمیدن، صدای آوازخوانی آهنگ مرد ماهگیر رو کاملابه توکیو می‌رسونن! (دقیقه 12 اپیزود 6)

http://up.vbiran.ir/uploads/5236158617254543437_Money%20Heist%206.jpg

و آخرین پدیده فصل رو داریم، یعنی آلیسیا! یه زن (مثلا) حامله که سیگار میکشه، مشروب میخوره، بالا پایین میپره، بدون اینکه خم به آبرو بیاره خم و راست میشه و گذاشتنش به عنوان بازرس اصلی یه گروگانگیری مهم در اوج اضطراب. درود بر پلیس اسپانیا واقعا! حتی اگر فرض بگیریم که این حاملگی الکی هست و آلیسیا قراره در پوشش یه زن حامله از زیر با اعترافات فرار کنه یا هر چیز دیگه، بازم اینکه هشت قسمت اینطوری بازی کنه خیلی مصنوعی هست. (یجا چنان خم شد مشت زد رو میزد که راکل دو متر پرید هوا، اگه واقعی هم باشه بچهه قطعا سقط شده :)))

ماجرای رسوایی شکنجه و طی الارض کردنای مارسلا به وسط کویر الجزایر و قبر نمایشی و اینا هم بکنار...

همه اینا دلیلی نمیشه که فصل 5 رو نبینم ولی خداروشکر دیگه به اندازه فصلای قبل منتظر اومدنش نیستم.

ShInOdA
04-06-2020, 07:42 PM
4 قسمت دیدم و فقط ناامید شدم...
حیف نمیتونم نصفه و نیمه رهاش کنم، وسواس اجازه نمیده! دوست دارم از لغات نازیبای «مقوا» و «در نیومده» استفاده کنم! دریغ از یک اپسیلون هیجان. کجاست اون دو فصل اول؟! یادمه موقع دیدن فصل های ابتدایی، یاد هیجان و حال هوای «فرار از زندان» میوفتادم. ولی الان هر اتفاقی که میوفته، ذره ای منو قلقلکم نمیده، چه برسه به شوک!
از همه بدتر، موسیقی ای که به زور میخواد بهت ادرنالین تزریق کنه! بشت همه چیش مصنوعی و بزک وار شده، حیف از اون همه پتانسیل.
پ.ن: در ادامه ی مصنوعیزاسیون سریال، بد نیست به فمینیست پلاستیکیش هم اشاره کنم که از فصل سوم وارد شده و همینطوری ادامه پیدا کرده...

babelirani
04-06-2020, 08:31 PM
گذشتن چند روزی از دیدن سریال و صحبت‌های @Sancheziom (https://tvworld.info/member.php?u=38007) باعث شد بهانه‌ای پیدا کنم تا یکم بیشتر در مورد این فصل بگم. چون در مواجه با یه فصل ضعیف دو کار میشه کرد، یا کلا بالاخونه رو خاموش کرد و بهش فکر نکرد (که من به شخصه نمیتونم) یا با بیان کردنش مشکلات، ذهن رو خالی کرد (که من برای خودم اینجا مینویسم).



کلا با بیشتر حرفاتون موافقم... سریال دقیقا به تکرار افتاده. و این تکرار فقط در ایده اصلی هم نیست تقریبا تو همه چیزه @Habibfallah (https://tvworld.info/member.php?u=48223) یه مقایسه درست و عالی با فرار از زندان کرد. اما بنظرم حتی فرار از زندان با همه بدی‌های فصول 2 تا 4 (فصل 5ش اصلا سریال محسوب نمیشه) تنوعش خیلی بهتر از Money Heist بود.

اینکه نقشه پاریس دوباره شامل کندن تونل زیرزمینی میشه و اینکه دوباره روی پلیس اسلحه بگیری، زندانی آزاد کنی، آرتورو رمان رو برگردونی که دوباره دسیسه کنه، یه عده حفار و معدنچی بشونی رو نیمکت براشون سخنرانی کنی، یه مذاکره کننده زن و یه کلنل مرد بیاری هی باهم کلنجار برن، علیه رهبر سرقت کودتا کنی، از سمتش خلاء کنی و دوباره برش گردونی به ریاست، دوباره قضیه حمایت مردم رو بلد کنی و غیره و غیره دقیقا تکرار مکرراته... دیگه اینکه تو هر اپیزود اینا بهم میپرن و روی هم اسلحه میشکن و غیره به کنار.




اینم دقیقا درسته. مثالش هم میشه کلیف هنگر آخر فصل 1. پروفسور با راکل اومدن به مقر اصلی که گروه 5 ماه توش بودن، قراره بود کلی پلیس بریزه و اونجا رو آنالیز کنه، ظاهرا نقشه‌ها و تمام عکس‌ها هم روی دیوار بود و پروفسور داشت از ترس به خودش میلرزید... (مخاطب برای مدت طولانی قراره اضطراب و هیجان این رو داشته باشه که وای الان چی میشه حالا که ویلا رو پیدا کردن.) > کات به شروع فصل 2: پروفسور تمام صحنه رو از قبل پاک کرده، فقط دی ان ای افرادی که شناسایی شدن رو گذاشته و داره لبخند میزنه
نتیجه: هیجان کاذب!

اما...



حتی همون هیجان کاذب هم دارای یه منطق و فلسفه‌ای برای خودش بود. همونطور که پروفسور از پلیس چند قدم جلو بود؛ سریال هم همیشه از مخاطب‌هاش چند قدم جلو بود و اگر گره‌ای میذاشت یا وا میکرد، اگه به مخاطب رو دست میزد، حداقل با منطق خودش اینکارو میکرد.

- بازم مثال میزنم، هلسینکی اون ماشین قرمز رنگ رو سر هزار یورو نداده بود اوراق کنن و اینطوری دو اپیزود درگیر ماشین شدیم، اما منطق داشت، تو یه مکالمه با پروفسور بهش گفت اون چند صد هزار یورویی که وعده دادی، نسیه بود. خانواده ام پنج ماه پول نداشتن، این هزار یورو نقد بود.

- اینکه توکیو بعد آزادی، دوباره برگرده به ضرابخونه منطق خودش رو داشت. پروفسور تو آشیونه نبود و راکل از سقف آویزونش کرده بود. پروتکل قفس در حال اجرا بود پس برگشت داخل ضرابخونه. حالا مقایسه کنید با وارد شدن راکل به بانک و اونم با یه هلیکوپتری که معلوم نیست چطوری انقدر سریع خریداری شده (توجه کنید که دستگیر شدن راکل جزو نقشه نبوده) و هلیکوپتری که راست راست میتونه بر فراز مادرید بدون هیچ اجازه‌ای پرواز کنه...



خوشحال میشم اگه سکانس‌های غیرمنطقی فصل 1 و 2 رو ذکر کنه کسی، تا بررسی کنیم در منطق داستان می‌گنجیده یا نه. من که خیلی سعی کردم بجز شاید یکی دو مورد خیلی ریز (درمورد تیراندازی‌های پلیس و تیرنخوردن اینا) چیزی رو نتونستم پیدا کنم.
اتفاقا تو فصل قبل حتی یه جراحی ساده هم نمی‌تونستن انجام بدن این فصل با کمک یه دکتر پاکستانی آنلاین (که اونم تازه تصویرش قطع میشه) دنده میشکافن، ریه در میارن و میبندن : ))


اتفاقا برای منی هم که برلین شخصبت مورد علاقه‌م بود، حضور بی‌مورد و زوری برلین تو این سیزن، یکم نچسبه... مخصوصا که شخصیت پردازی فلش‌بکی این سیزن، شخصیت پردازی سیزن‌های قبل رو هم داره خراب میکنه... برلین یک آدم مغرور، خودشیفته و دارای بیماری روانی بود فاقد هرگونه empathy. (دستور کشتن یه زن باردار و...) اما اونچه که در فلش بک‌های این سیزن ازش رونمایی میشه یه کاراکتری هست که اگر چه بازیگرش همونه و همچنان دیالوگ‌های پرمغزی میگه ولی دیگه برلین نیست!

درواقع شخصیت تخریبی، جایگزین شخصیت پردازی شده. مثال بهترش در مورد خود پروفسور هست،
چطور شخصیت پروفسور با علم به خرابکاری‌های توکیو در سرقت قبلی و عدم پایداریش (که همه اونو بمب ساعتی میدونستن)، توکیو رو فرمانده تکتیکال میکنه؟ > ظاهرا یه فلش بک داریم که توکیو توسط نایروبی تحریک میشه و میاد وسط el amor پروفسور و راکل تو اتاق. میگه الا و بلا من باید رئیس باشم. پروفسور هم میگه باشه! عجب :| یا نایروبی که تو فصل 1 بخاطر اینکه ریو بهش گفته بود میتونی یه بچه دیگه بیاری، میخواست ریو رو خفه کنه، یهو برای افزایش بار دراماتیک مرگش برای پروفسور، تصمیم میگیره با پروفسور لقاح مصنوعی انجام بده! پروفسور هم میپذیره! عجب :| بگذریم از فلش بک زنی در لباس قرمز خوابیده روی چمن‌ها، که عملا هیچ کارکردی جز دراماتیک سازی زوری نداره.

دفعه قبل که توکیو روی تخت، کت بسته از ضرابخونه فرستادن بیرون، محاصره اش کردن و لختش کردن نکنه بمب داشته باشه، اما ایندفعه یه یه باکس بزرگ میاد بیرون هیچکس شک نمیکنه شاید توش بمب باشه، می‌شینن تشییع جنازه رو نگاه میکنن و اشک میریزن! و جالب اینکه گارد حفاظتی بانک داره تابوت رو تشییع میکنه! اونم بیرون بانک، بدون اینکه هیچ زوری روش باشه، چرا؟ باز جواب چیزی بجز دراماتیک سازی زوری نیست...

http://up.vbiran.ir/uploads/35423158617058910638_Money%20Heist%201.jpg

شخصیت‌های جدید هم یکی از یکی پوشالی ترن. مثلا پالرمو، که گویا خیلی هم به نقشه‌ش وفاداره، میاد گاندیا رو آزاد میکنه > توجه کنید با علم بر اینکه خودش تو فلش بک میدونه گاندیا خطرناک‌ترین فرد اونجاست و حتی برلین بلافاصله بعد دیدنش میاد میگه گاندیا رو باید بکشیم!

http://up.vbiran.ir/uploads/6689158617083031597_Money%20Heist3.jpg

و جالب اینکه اینا مثلا این همه نقشه نقشه میکنن، یه تفهیم نشدن که کادر امنیتی بانک چه کسانی هستن، پروفسور تازه اپیزود چهارم دقیقه 28 به توکیو میگه که گاندیا هیتمنه! قبلش نمیتونست بگه که اینا با اگاهی برن تو بانک...

و خود این گاندیا (که اتفاقا اطلاق سوپر من اینجا میگنجه) اصلا معلوم نیست فازش چیه. دیگه گفتن دوستان که اون صحنه که نایروبی رو با بالشت میخواد بکشه (:)))، یا اینکه بجای کشتن به توکیو دست هم نمیزنه، و از پنج شیش نفر از فاصله یه متری تیر هم نمیخوره و... تازه جالبه دیوارهای بتنی که صدای فریاد رو عبور نمیدن، صدای آوازخوانی آهنگ مرد ماهگیر رو کاملابه توکیو می‌رسونن! (دقیقه 12 اپیزود 6)

http://up.vbiran.ir/uploads/5236158617254543437_Money%20Heist%206.jpg

و آخرین پدیده فصل رو داریم، یعنی آلیسیا! یه زن (مثلا) حامله که سیگار میکشه، مشروب میخوره، بالا پایین میپره، بدون اینکه خم به آبرو بیاره خم و راست میشه و گذاشتنش به عنوان بازرس اصلی یه گروگانگیری مهم در اوج اضطراب. درود بر پلیس اسپانیا واقعا! حتی اگر فرض بگیریم که این حاملگی الکی هست و آلیسیا قراره در پوشش یه زن حامله از زیر با اعترافات فرار کنه یا هر چیز دیگه، بازم اینکه هشت قسمت اینطوری بازی کنه خیلی مصنوعی هست. (یجا چنان خم شد مشت زد رو میزد که راکل دو متر پرید هوا، اگه واقعی هم باشه بچهه قطعا سقط شده :)))

ماجرای رسوایی شکنجه و طی الارض کردنای مارسلا به وسط کویر الجزایر و قبر نمایشی و اینا هم بکنار...

همه اینا دلیلی نمیشه که فصل 5 رو نبینم ولی خداروشکر دیگه به اندازه فصلای قبل منتظر اومدنش نیستم.





سلام

در اینکه 2 فصل اول بهتر بودن از 2 فصل بعدش شکی ندارم

ولی شما جوری دارید مو رو از ماست میکشید انگار ما با 2 فصل اول واقعی برخورد داشتیم و حالا داریم با 2 فصل تخیلی مواجه میشیم

در اینکه یکی از بدترین باگهای داستان بخش گاندیا بود که فقط برای اضافه کردن هیجان و داستان جدید به سریال اضافی شد باهاتون هم عقیده هستم

در یک صحنه اخر قسمت 4 که کاملا جان ویک شده بود برای خودش

ولی در مورد اینکه 2 فصل اول باگ های داستانی داشت کاملا هم داشت

همین عشق افلاطونی پروفسور و راکل یکی از بزرگترین باگهای داستانی 2 فصل اول بود

یا اینکه برلین با اون شخصیت بی احساس اومد و از خودگذشتگی کامل انجام داد

درسته مریض بود ولی به شخصت برلین تا همون قسمت هم نمیخورد همچین کاری رو انجام بده

و .....

در کل در مانی هیست برای هیجان بیشتر داستان رو فدا کردن که خوب امر طبیعی هستش

ولی در ین 2 فصل اخر این روند رو تشدید کردن که به شخصه برای خودم اظار دهندس

به همون ازار دهندگی فصل 3-4 فرار از زندان

ولی اینکه بگیم داغون شده نه سریال افت داشته قطعا

و مطمئن با فصل های جدید بیشتر افت خواهد داشت

عبدالله
04-06-2020, 10:39 PM
سلام
ولی در مورد اینکه 2 فصل اول باگ های داستانی داشت کاملا هم داشت
همین عشق افلاطونی پروفسور و راکل یکی از بزرگترین باگهای داستانی 2 فصل اول بود
و .....

درود بر شما
راستش من هر خطی رو اومدم پاسخ بدم، دیدم خودتون به خوبی در خط بعد گفتید. :Smiley17:
فقط در خصوص بخشی که نقل قول کردم، بنظرم یکی از پایه‌های سریال عشق پروفسور و راکل بود،
و وادی عشق هم جای خرده‌گیری نیست و نمیشه گفت چرا یکی عاشق دیگری میشه.
(حتی تو همین سیزن اخیر هم نمیشه به عشق نایروبی و بوگوتا خرده گرفت)
بقول حافظ این همه شعبده‌ها عقل که میکرد اینجا، سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد...

ولی پرداخت عشق رو میشه بررسی کرد که بنظرم بین پروفسور و راکل درست کار شده.
اولین باری که تو کافه راکل از زندگی‌ شخصیش و شوهرش میگه، اونجا عشقشون شکل میگیره که بنظرم خوب و سمپاتیک هم در اومده
سه بار هم البته راکل پروفسور رو دستگیر میکنه و حتی دروغ سنج بهش وصل میکنه تا مطمئن بشه پروفسور هم عشقش واقعیه
بطور کلی کند و کاش عشق این دو نفر به خوبی انجام میشه و حتی یه سکانس نیمچه ماندگار هم دارن که پروفسور با بغض میگه (نقل به مضمون):
فکر کردی بیست سال نقشه ریختم که آخرش بیام عاشق مامور پلیس پرونده بشم؟ نه... ولی دست خودم نبود که عاشقت نشم.
(در حالی که مثلا چنین پرداختی رو برای نایروبی و بوگوتا اصلا و ابدا ندیدیم...)


با بقیه جاهایی که کوت نکردم، کاملا موافقم

babelirani
04-06-2020, 11:38 PM
درود بر شما
راستش من هر خطی رو اومدم پاسخ بدم، دیدم خودتون به خوبی در خط بعد گفتید. :Smiley17:
فقط در خصوص بخشی که نقل قول کردم، بنظرم یکی از پایه‌های سریال عشق پروفسور و راکل بود،
و وادی عشق هم جای خرده‌گیری نیست و نمیشه گفت چرا یکی عاشق دیگری میشه.
(حتی تو همین سیزن اخیر هم نمیشه به عشق نایروبی و بوگوتا خرده گرفت)
بقول حافظ این همه شعبده‌ها عقل که میکرد اینجا، سامری پیش عصا و ید بیضا می‌کرد...

ولی پرداخت عشق رو میشه بررسی کرد که بنظرم بین پروفسور و راکل درست کار شده.
اولین باری که تو کافه راکل از زندگی‌ شخصیش و شوهرش میگه، اونجا عشقشون شکل میگیره که بنظرم خوب و سمپاتیک هم در اومده
سه بار هم البته راکل پروفسور رو دستگیر میکنه و حتی دروغ سنج بهش وصل میکنه تا مطمئن بشه پروفسور هم عشقش واقعیه
بطور کلی کند و کاش عشق این دو نفر به خوبی انجام میشه و حتی یه سکانس نیمچه ماندگار هم دارن که پروفسور با بغض میگه (نقل به مضمون):
فکر کردی بیست سال نقشه ریختم که آخرش بیام عاشق مامور پلیس پرونده بشم؟ نه... ولی دست خودم نبود که عاشقت نشم.
(در حالی که مثلا چنین پرداختی رو برای نایروبی و بوگوتا اصلا و ابدا ندیدیم...)


با بقیه جاهایی که کوت نکردم، کاملا موافقم

البته این بحثمون سر منطق واقعی هستش نه منطق داستانی

در اینکه خوب پرداخت شده بود شکی نیست

من مشکلم اینه این منطقی نیست در دنیای واقعی

راکل درسته از لحاظ عاطفی بسیار تو وضعیت خوبی نبود

ولی دلیل نمیشه که کل زندگیش بچش ، مادرش رو روی عشقی که نهایت به 10 روز هم نمیرسید ریسک کنه

اونم روی کسی که کاملا با نیت حرف کشیدن و با خبر شدن از مهم ترین اتفاقات بهش نزدیک شده بود نه در یک اتفاق ساده

eli99
04-08-2020, 07:09 AM
من تمام چهار فصل رو پشت هم تو همین روزهای قرنطینه دیدم. با نظر دوستان موافقم که دو فصل اول کجا و این دو تا کجا. کلا از ابتدای فصل سوم رنگ کلیشه و بازی با حس نوستالژی مخاطب، از همه جای سریال به چشم می اومد. اما،اما، هنوز کرکترها، پلات داستان و این فاکتور هیجان (به جز مواردی که واضحا با عقل سلیم در تضاد بود) مخاطب رو مثل یک معتاد ادرنالین همراه خودش میکنه!
و خب این دلیل نمیشه که از باگ های داستان چشم پوشی کنیم
مثل صحنه ی کشته شدن نایروبی (که اتفاقا شخصیت مورد علاقه منم بود:Smiley19:) به اون شکل افتضاح!!!! خب همون اول میذاشتین با گلوله بمیره دیگه، من واقعا نمیفهمم نکته ی دیکه ای نبود که باهاش داستان رو کش بدن؟؟!!
یا مثلا فرستادن راکل به ساختمون بانک،(واقعا چرا ؟! وقتی خود پرفسور بارها گفته راجب ریسک فرار از ساختمون بانک!!! همون ها هم ممکنه زنده خارج نشن بعد باز ادم میفرستن؟؟) با اون عملیات سوپر مسخره!!
ایا این پایان بندی رو انتخاب کردن که ما کمتر منتظر فصل بعد باشیم؟؟!!
و در نهایت اینکه یه نکته ای که تو فصل اول خوب بهش پرداخته بودن این رابطه ی گروگان ها و گروگانگیرها بود، یا بهتر بگم رفتار گروگان ها و گروگانگیرها در موقعیت های مختلف که این فصل اثری ازش نبود!
نمیدونم آرتورو رو چرا اضافه کردن به این فصل! همون دو فصل اول به اندازه ی کافی با اعصاب ما بازی نکرده بود گویا!!
در کل و با وجود همه ی این ضعف ها در دو فصل اخیر، من این سریال رو در روزهای قرنطینه واقعا توصیه میکنم. این میزان هیجان برای لحظه های راکد این روزها واقعا چاشنی خوبیه!
به خصوص برای دو فصل اول، با اون داستان قوی و شخصیت های عجیب دوست داشتنی حیف که نادیده باقی بمونن! بعد اگه دوست نداشتین میتونید دیگه ادامه ندید و در اوج با پرفسور و همراهان خداحافظی کنید:Smiley69: الیته بعید میبینم کسی قادر باشه به این کار! حداقل نه در انتهای فصل دوم، شاید در انتهای فصل چهارم ...

smh2011
04-09-2020, 09:39 PM
3فصل اول رو 3روز اول سال دیدم و فصل چهارم هم از صبح تا ساعت8 شب. در وهله اول سریال هیجان و تعلیق خوبی رو به نمایش میزاره ولی گاهن در پشت پرده و در لایه دوم منطق داستانی شدید لنگ میزنه. خیلی از باگ های داستانی رو دوستان به وفور تو پست های قبلی گفتن. دلیل اصلی این همه باگ بخصوص توی فصل چهارم فقط یه چیزه: داستان سریال فقط برای 2 فصل اول نوشته شده بوده. با یه سرچ ساده هم میشه اینو فهمید. سریال اگه اشتباه نکنم برای 14 قسمت ( دو پارت 8و6 قسمتی) توی اسپانیا پخش میشه و حسابی سر وصدا راه میندازه. نتفلیکس امتیاز پخش جهانیشو میخرده و با یه تدوین مجدد 14 قسمت رو به 13+8 قسمت با زمان کوتاه تر تبدیل میکنه. تدوین دوباره رو وقتی 2فصل اول رو نیگاه میکردم خودمم شک کرده بودم بعضی جاها وسطای اپیزود همه چیز از داستان تا موسیقی متن تا مونولوگ های توکیو داد میزد که اپیزود تموم میشه ولی هنوز 10-15 دقیقه مونده بود. توی دو فصل اول همه چیز عالی نبود. مشکلات و باگ های داستانی وجود داشت ولی تا جایی که میشد بهشون فکر شده بود وتوی چشم نبود. اگه یکم درجه سخت گیری رو از 100 میاوردی به 80 نه تنها قابل چشم پوشی بلکه حتی بخاطر تعلیق آفرینی خوب قابل بعضی جاها قابل تقدیر هم بود ( سکانس خارج کردن توکیو از بانک و بستنش به تخت یکی از به یادموندنی ترین سکانس هایی هست که میشه دید) پایان مناسبی هم سریال داره...

اما اینجاست که نتفلیکس کارو خراب میکنه و سفارش پارت دوم سریال حاوی دو تا 8 قسمت رو میده. شروع فصل سوم هم شروع بدی نبود. ریو از شرایط خسته میشه و جون نمیتونه کامل دل بکنه از توکیو گیر میفته. همه اعضای گروه بخاطر اینکه شاید ریو اونا رو لو بده یا بدتر اینکه اونا هم تاحدودی به مشکل ریو دچار شدن و میترسن که پلیس دنبال اونا بیاد جمع میشن تا کارو یه سره کنن. سناریو فصل سوم تاحدودی قابل قبوله گرچه همونم مشکلات خودشو داره ( این حجم از تشکیلات رو هرجور بخای حساب کنی نمیشه با چنتا ماشین زرهی وارد کرد. کلی وسایل پزشکی، مهمات و از همه عجیب تر کوره و تجهیزات ذوب کردن طلا) این هم بماند که اصن چرا شمش طلا رو باید ذوب کنیم و به دونه های ریز تبدیلش کنیم( شایدم توضیحی توی سریال داده شده و من فراموش کردم)
یه سری مشکلات ریز دو فصل اول اینجا پوشش داده میشه. تعداد سیاهی لشکر گروه برای انجام عملیات ذوب و نگهداری از گروگان ها بیشتر میشه.
البته مه حتی توی سناریو نویسنده ها خیلی تلاش کردن که مشکلات رو توضیح بدن و رفع کنن ولی ناتوان هستن. اوایل دزدی پروفسور توضیح میده که بانک خیلی بزرگه ولی 2تا بخش کناری ماکت رو برمیداره و میگه ما کاری به این بخشا نداریم. شما کاری ندارین ولی پلیس که میتونه از اون بخشا نفوذ کنه ( توی شات های هوایی توی فصل چهارم حتی ساختمون بانک بزرگتر هم هست و کار برای نفوذ بهش خیلی راحت تره ( اگه یادتون باشه توی پارت اول به تموم این مسائل فکر شده بودو پلیس چندیدن بار از بخش های مختلف سعی کرد نفوذ کنه)
تا دلتون بخاد میشه ایراد های درست از فصل چهارم گرفت. و دلیل اصلیش هم اینه که شخصیت ها و خرده داستان هایی که توی پارت دوم سریال معرفی میشن اصن وجود نداشتن و زورکی به داستان اضافه شدن . اکثرن هم در تضاد با شخصیت پردازی های پارت اول سریال قرار میگیرن. حتی من حس میکنم که سناریو فصل سوم و چهارم باهم نوشته نشده و برای خیلی از مشکلات و بن بست های داستانی توی فصل چهارم مجبور به تراشیدن و فلش بک زدن شدن ( شخصیت پسرخوانده مسکو که برای کنترل شورش معرفی میشه- توی فلش بک های کلاس خبری ازش نبوده پس باید تو کلاس های دزدی قبلی اضافه بشه و نویسنده ها فکر کردن که چقدر خوب که مسکو رو هم میتونیم نشون بدیم) شخصیت گاندیا توی فصل سوم فقط نقش یه سواره نظام مثل بقیه گروگان ها رو داشته و یهویی توی فصل چهارم همه درگیری ها حول اون هست. پس معلومه که داستانش بعدن اضاف شده.
حضور برلین توی فصل سوم بجا بود تقریبن و شخصیت پردازیش رو نحن ناثیر قرار نداد ولی هرجا توی فصل چهارم میومد حضورش زورکی بود و نبض سریال رو میگرفت.
پروسه فرار راکل خیلی خیلی بهش پرداخته شد ولی نقشه خیلی خیلی بدی بود. تازه بدتر هم شد که راکل اومد توی بانک.. آخه چرا؟ اون هلیکوپتر از کجا اومد اصن؟ پلیسی که این همه تدارک دیده یعنی یه هلیکوپتر نداره؟
شخصیت آلیسیا و اون کلنل تقریبن کارشده تذین شخصیت های جدید بودن که هم حتی لباس پوشیدن هاشون فکر شده بود و قرار بود نسبت به راکل توی فصل اول بیشتر موی دماغ بشن که شدن. حامله بودن آلیسیا هم در راستای هرچه خوفناک تر شدنش هست ولی هیچوقت اذیتش نمیکنه این حاملگی. حتی از اشتها به غذاش هم میتونست مانور بیشتری روش داده باشه.
و اما آنخل که اصلن بودنش توی فصل سوم منطقی نبود بخصوص با پایان بندی ای که توی فصل دوم داشت و لحظه آخر از لو دادن راکل اجتناب کرد، پس الان منطقن باید محکوم شده باشه به جرم همدستی. حالا راهش برای اضاف شدن به داستان این بود که پلیس بخاطر تجربش توی دزدی قبلی با وعده کاهش محکومیت ازش کمک بگیره.

بصورت کلی داستان بخش دوم روی پای خودش نمی ایسته و سعی داره که از همون الگوی اتفاقات دو فصل اول پیروی کنه و زیاد درجا میزنه.

kingnessi
04-11-2020, 03:58 AM
یک.دقیقا مشابه دو فصل اول این دو فصل (سوم و چهارم) آروم و کند شروع میشن و اواسط فصل اوج میگیرن. از این جهت همون سوتفاهمی که واسه بعضی بیننده ها تو دو فصل اول پیش اومده بود اینجا هم پیش میاد.

دو. همون مسئله حفره های داستانی و غیرواقعی بودن بعضی اتفاقات و سکانس ها که تو دو فصل اول هم بود اینجا هم هست، در بعضی موارد اینجا شدیدتر هم شده اما این از نظر من یه پوئن منفی واسه ژانر اکشن به حساب نمیاد؛ البته زیاده روی بیش از حد توی این مسئله کار رو خراب میکنه ولی معتقدم هنوز کار این سریال به اونجاها کشیده نشده.
اساسا این ژانر برپایه همین تخیل ساخته میشه و اگر اینو ازش بگیریم باقیمونده رو نمیشه اسمشو گذاشت اکشن.
البته با همه اینها دو فصل اول چارچوب مستحکم تری داشت و اکشن به مراتب بهتری رو ارائه میداد.

سه. یه پیشرفت خوبی که توی داستان دیدم اینه که برخلاف دو فصل اول اینجا نقشه ها لزوما جواب نمیدن و اوضاع بهم ریخته و بحرانی میشه. پروفسور تو این فصل مشابه شخصیتهای انیمه Death Note عمل نمیکنه و واقعی تر به تصویر کشیده شده. این هرج و مرج تو داستانگویی حرکت جالب توجهی بود. (همین به بیراهه رفتن نقشه ها یکی از قواعد قدیمی ژانر اکشنه)

چهار. نبود برلین به هیجان داستان ضربه زده و شخصیت های جدید هم نمیتونن جایگزین مناسبی باشن. پالرمو شخصیت سمپاتیکیه که نسبتا کارشو خوب انجام داد ولی به پای برلین نمیرسه.

پنج. فیلمبرداری، شخصیتهای جذاب، موزیک و دیالوگهای دوست داشتنی هنوزم هستن ولی در کل مث دو فصل اول دیگه غافلگیرمون نمیکنن و به صندلیمون میخکوب نمیشیم (منهای اونجاش:Smiley19:و دوسه جای دیگه ش) چون فضا و سناریو همونه. البته که هنوزم تماشای گروه قدیمی توی این فضا لذت بخشه ولی مث بار اول نمیشه. دیگه این فضا اشباع شده و به نظرم تکرارش اشتباهه.
بنابراین امیدوارم برای دو فصل بعدی داستان روند و رویه متفاوتی بگیره چون این تکرار تا همینجاش هم به سریال ضربه زده و ادامه دادنش توی دو فصل آینده اشتباه بزرگیه.

شش. به نظر من هر اثر هنری باید با توجه به ژانرش و بطور کلی پکیجی که توش قرار داره دیده بشه و قضاوت بشه. انتظار نداشته باشید عمق داستانگویی Leftovers یا درام سوپرانوز و یا اکشن سنگین و کُند Sons of Anarchy رو اینجا ببینید. تکلیف این سریال با خودش مشخصه و کارش رو توی فضای خودش به خوبی انجام میده.
هیچوقت از یه اثر هنری انتظار بیخود و بی جهت نداشته باشیم. قواعد اکشن مشخصن و تحت این قواعد، La Casa de Papel کارشو خوب انجام میده.
بله به وضوح نسبت به دو فصل اول افت کرده ولی هنوزم وظیفه شو انجام میده و دیدنش لذت بخشه.

هفت. فلش بک های این سریال فقط توی فصل اول جواب دادن و توی سه فصل بعدی اضافه ان. بخصوص توی این فصل آخر که اصلا فلش بک ها رو دوست نداشتم.

هشت. اغراق در مورد بعضی مسائل رو اصلا دوست نداشتم و یه جورایی جَو زدگی تو بعضی دیالوگ ها و بعضی سکانس ها بود که به کلیت فصل آسیب رسوند.

نه. یه سری خلاقیت های جالب هم در روایت این فصل بود که نسبتا خوب از کار دراومد. ولی برای فصول بعدی حتما باید اساسی تغییرات بدن و داستان محکمتری تعریف کنن.

ده. دو فصل اول این سریال با استفاده از عنصر غافلگیری و شخصیتهای جذابش به شدت مورد توجه و پسند مخاطب قرار گرفت. توی این دو فصل نتونست به پای گذشته برسه و امیدوارم توی دو فصل بعدی دوباره با همون قدرت قدیم برگرده.

phoenix90
04-11-2020, 04:11 AM
یه جوری راجع به باگهای داستان حرف میزنین انگار ما دو فصل اول رو که اونا هم پر از باگ و سوتی بودن ندیدیم :دی فرق این فصل با فصلهای قبلی فقط اینه که شماها سنتون بالا تر رفته فیلم و سریال بیشتر دیدین الان ایرادات بیشتر به چشمتون میاد وگرنه مانی هایست از اول تا آخرش فلسفش همواره روی پلات هول بنا بوده.فصل چهارم به هیچ عنوان ضعیفتر از فصلهای قبلی نیست و دقیقا در همون حده.

smh2011
04-11-2020, 12:40 PM
یه جوری راجع به باگهای داستان حرف میزنین انگار ما دو فصل اول رو که اونا هم پر از باگ و سوتی بودن ندیدیم :دی فرق این فصل با فصلهای قبلی فقط اینه که شماها سنتون بالا تر رفته فیلم و سریال بیشتر دیدین الان ایرادات بیشتر به چشمتون میاد وگرنه مانی هایست از اول تا آخرش فلسفش همواره روی پلات هول بنا بوده.فصل چهارم به هیچ عنوان ضعیفتر از فصلهای قبلی نیست و دقیقا در همون حده.
توی پستم هم گفتم.. تقریبن کل سریال رو به فاصله زمانی 10 روزه دیدم و این حرف شما مبنی بر افزایش شعور فیلم دیدن حداقل راجب من صدق نمیکنه ( گرچه بخاطر قرنطینه توی همین 10 روز نزدیک 15 تا فیلم و 20-30 قسمت سریال دیدم ولی نسبت بگیری به 1000 تا فیلمی که دیدم و 150 تا سریال اصن چیزی حساب نمیشه)
این حرف درست که وقتی فیلم یا سریال اکشن باشه داستان و شخصیت پردازی عمیق و فلسفی در آخرین مرحله توجه میتونه قرار بگیره ولی نباید نادیده گرفته بشه. این رو قبول دارم که توی اکشن شخصیت پردازی میتونه با همون زد و خورد ها صورت بگیره ولی یه شرط مهم داره و اونم اجرای درست اکشن و تعلیق هست.
یه اشاره ریز به وست ورلد که مشکل مشابه رو داره. اونجا اکشن تقریبن اصلن برخلاف این سریال خوب در نمیاد و نویسنده ها زور میزنن تا داستان رو جوری پیش ببرن که چنتا سکانس باحال اکشن داشته باششیم .
توی این سریال توی همه فصل ها به لحاظ ظاهری همه قوانین اکشن رعایت شده اما چیزی که توی فصل چهارم توی ذوق میزنه هدف اینه که عدم وجود منظق میخاد با اکشن پوشش داده بشه. هدف مشخص یا وجود نداره یا هدف و داستان اشتباه روایت میشه تا اکشن ایجاد بشه. این کشش ها و اکشن ها باید طبیعی ایجاد بشه نه فقط بخاطر اینکه نویسنده این طور میخاسته... مثال هم زیاد میشه روش زد.
نمونه ای که خیلی عالی تونسته این کارو انجام بده ماموریت غیر ممکن فال اوت هست. و حتی جان ویک که کشتن یه سگ باعث این همه خونریزی و کشتار میشه

Saber-j
04-15-2020, 08:11 PM
روند سقوط سریال و تهی شدنش از ذرون و به تبع اون بزرگ نمایی از بیرون از فصل سه شروع شد و سریال از فصل سه شروع کرد به قبر کندن واسه خودش و با پایان فصل چار خودشو زنده به گور کرد !
[مانی هیست عملا چیزی برای نمایش نداره
صرفا داره درجا میزنه سر جای خودش
حقه هاش قدیمی و تکراری شده
دستش رو شده
به نقظه ای رسیده که خودش هم میدونه اون دلربایی سابق رو نداره به زور و به اجبار میخواد هیجان کاذب خودشو تو حلق مخاطب فرو کنه!
بعضی ساکانس ها از شدت سانتی مانتالیسم مصنوعی و جو دادن بیخودی چنان چهره مضحکی گرفته که به سختی قابل تحمله
تمام عناصری که مانی هیست توی دو فصل اول برای اثبات خودش به کارگرفته بود همگی این فصل علیه سریال شدن
مانی هیست تمومه و فک نکنم دیگه بتونه به دو فصل اول برگرده

sarkhail
11-04-2021, 12:42 AM
خواستم پست کینگی رو تو صفحه دوم کوت کنم اما دیدم پست طولانی میشه

امروز ایپزود ششم از این فصل رو دیدم و دو تا ایپزود هم مونده تا این فصل تموم بشه. پست علی رو خوندم و واسم جالب بود. گفتم یه نظری هم من بدم.

برعکس خیلی دیگه از دوستان اصلا نمیخوام این فصل رو با فصل های قبل مقایسه کنم، چون از سه فصل اول هم آنچنان خوشم نیومده بود. از نظر داستانی شما می تونی یه جهانی خلق کنی که توش حتی قانون علت و معلولی خودت رو داشته باشی و هر کاری دلت خواست انجام بدی. اما حتی در این زمینه هم تو باید به قوانین و چارچوب دنیای خودت وفادار بمونی و اگه این خط قرمزها رو رد کنی صرف نظر از افراط یا تفریط پوئن منفی محسوب میشه. تو دنیای اونجرز هر شخصیت توانایی هایی داره که کسی نمیتونه بهشون گیر بده، اما اگه یکی از همین شخصیت ها بیاد تو دنیای جیمز باند و از این کارها بکنه مطمئنه دیگه اون فیلم میشه آشغال.

این که ژانر اکشن اصلا بدون تخیل نمیتونه رسالت خودش رو به انجام برسونه، کاملا درسته، اما خب فکر می کنم حتی از این نظر هم یه سری قواعد نانوشته ای بین فیلم سازها وجود داره. این که تو یه صحنه ای به سمت شخصیت اول داستان 200 تا گلوله شلیک میشه و اتفاقی نمیفته ولی از قضا همین شخصیت با هفت تا تیر هفت نفر رو میکشه یه چیز تخیلیه، اما خب یه مسئله تقریبا جا افتاده ست و دیگه کسی زیر سوالش نمیبره.

این دو تا بند رو نوشتم که بگم همونطور که علی به درستی میگه، من سریال رو تو فضای خودش می بینم. تقریبا کوچیک و بزرگ صحنه جراحی نایروبی رو نتونستن هضم کنن. چند تا دزد با کمترین اطلاع در این زمینه، میبرن و میدوزن و حتی یه 50 گرم از شش رو هم درمیارن و میگن این اضافه ست. واقعا اینجای سریال رو باید کجای دلمون بذاریم؟ تو قسمت ششم نایروبی بالاخره به اتفاقی که باید همون اواخر فصل سوم میفتاد دچار میشه و نمی دونم چرا اما فکر می کنم نویسنده یه جورایی خواسته با این کار اشتباه جبران ناپذیرش رو در خصوص عمل نایروبی جبران کنه. وگرنه که خیلی راحت میشد اون مامور بانک رو از پا درآورد. به اون دختره که اسلحه داده بودن و مامور هم نمیدونست اونم از ایناست، همون میومد و از پشت کارش رو تموم میکرد. یا اصلا چندین نفر تو قسمت ذوب طلاها مشغول به کار بودن، واقعا نمیشد از یکیشون استفاده کرد؟

من این سریال رو شروع کردم و تا پایانش هم نگاه میکنم، اما به عنوان یه سریال درجه دو؛ یه بار دیگه هم گفتم، شاید اگه نبود این همه بزرگنمایی در مورد این سریال و به به و چه چه های بیننده ها، میشد با سخت گیری کمتری این سریال رو دید و ازش تا حدودی لذت برد.