PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی سریال Dexter



NOjAN
06-26-2011, 01:25 AM
معرفی سریال Dexter (از ویکی پدیا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B1_%28%D9%85%D8%AC%D9% 85%D9%88%D8%B9%D9%87_%D8%AA%D9%84%D9%88%DB%8C%D8%B 2%DB%8C%D9%88%D9%86%DB%8C%29))
امتیاز 9.3/10 از سایت IMDB (http://www.imdb.com/title/tt0773262/)


http://nojan.tvworld.info/Dexter-1.jpg


دکستر که در سن ۳ سالگی یتیم و شاهد کشته شدن فجیع مادرش توسط گانگسترها بوده دچار آسیب شدید روانی شده توسط افسر پلیس میامی هری مورگان به فرزندی پذیرفته شده بود.وی متوجه گرایشهای بیماری روانی دکستر شد و به وی یاد داد تا اشتیاق وحشت آور خود را برای کشتن کنترل کند و آن را در راهی سازنده با کشتن افرادی که لیاقتش را دارند به کار برد.کسانی که بیشتر آنها از دست سیستم به خاطر راههای گریز در قانون فرار کردهاند یا هرگز دستگیر نشدهاند.

دکستر برای راضی کردن علاقه خود به خون و راحت کردن قتلهای خود به عنوان کارشناس پاشیدگی خون در اداره پلیس میامی کار میکند.هرچند اشتیاق وی برای کشتن پایدار است دکستر که خود احساس خالی بودن میکند توسط آموزشهای گسترده هری تونا به تقلید احساسات معمولی و نگاه داشتن ظاهر خود به عنوان انسانی مسئول در برابر اجتماع است.

فلش بکها نشان میدهند که هری چگونه به دکستر آموزش میدهد که مانند فردی عادی به نظر برسد و عمل کند.دکستر آموزشهای هری را با عنوان «قانون مقدس هری» دنبال میکند.طبق قانون هری تمامی قربانیهای دکستر باید خود قاتل باشند و این کار را با عدم پشیمانی انجام داده باشند و این که دکستر قبل از انجام هر چیز باید ثابت کند که آنها مطمئنا قاتل هستند.

وی قربانیهای خود را اول بیهوش میکند سپس آنها را با نوارهای نایلونی میبندد و پس از نشان دادن عکسهای قربانیهای آنها و بازگو کردن شرح جنایتهای آنها٫ آنها را میکشد.

فصل اول (2006)



دکستر بعنوان یک متخصص تحلیل آثار خون در پلیس شهری میامی مشغول به کار است و از موقعیت خود جهت رد یابی و کشتن قاتلین فرار کرده از دست پلیس، با مراسمی خاص استفاده میکند. علاقه دکستر به قتل ریشه در کودکی او دارد و تحت تعالیم هری مورگان، پدر خواندهاش به سوی مجازات قاتلین هدایت شدهاست. پس از مجازات هر قاتل دکستر قطرهای از خون قاتل را بعنوان غنیمت نگه میدارد و جسد قطعه قطعه شده وی را بدریا میاندازد. دبرا خواهر خوانده دکستر که علاقه زیادی به ورود به پلیس جنایی دارد توسط ماریا لاگوئرتا، رئیس بخش جنایی به کارهای حاشیهای نظیر زیر نظر گرفتن زنان خیابانی گماشته شدهاست. در ماههای اخیر تعدادی از زنان خیابانی توسط قاتلی ناشناس تکه تکه شده و اجزای کادو پیچی شده بدن آنها در مکانهای عمومی قرار داده شدهاست. دکستر روابط خوبی با همه همکاران خود از جمله کامیلا دارد که در بایگانی مشغول به کار است و بعضاً پروندههای مجرمین گریخته از دست پلیس را در اختیار دکستر میگذارد. اگرچه یکی از همکاران دکستر، گروهبان جیمز دوکز متوجه وجود اشکالی در روحیات دکستر شدهاست و نفرت خود را از وی پنهان نمیکند. دکستر دوست دختری به نام ریتا دارد که همراه با دو فرزندش آستر و کدی زندگی میکند. ریتا توسط شوهر معتادش که اکنون در زندان است مورد آزار قرار میگرفته و توسظ دبرا که او را از یک نزاع با شوهرش نجات داده به دکستر معرفی شدهاست. در پی یک گردش شبانه با ریتا و پیدا شدن یک جسد تکه تکه شده و بی سر در نزدیکی گردشگاه، دکستر به موضوع این قتلهای زنجیرهای فاحشهها علاقمند میشود و سعی میکند با کمک کردن به دبرا در ردگیری این قتلها موقعیت خواهرش برای ورود به پلیس جنایی مستحکم کند. اما تئوری دبرا در مورد استفاده قاتل از یک کامیون یخچالدار با تمسخر لاگورئرتا مواجه میشود. اگرچه در پی تعقیب و گریز یک کامیون یخچالدار مشکوک توسط دکستر سر بریده شده جسد برروی اتومبیل دکستر رها میشود و نظریه دبرا تایید میشود. در پی مراجعت به خانه و مواجهه با قطعات تکه تکه شده یک عروسک در یخچال خانه، دکستر متوجه میشود که مخاطب تمامی اتفاقات افتاده خودش بودهاست. لذا مصمم میشود که این معما را شخصاً حل کند.

در هنگام بازگشت دکستر از یک دادگاه، وی درگیر صحنه جرم جسد پرتاب شده از بالای یک پل به پایین میشود. مشخص میشود که جسد متعلق به پلیسی به نام ریکی سیمونز است و لاگوئرتا و دوکز راهی خانه وی میشوند تا با همسر وی صحبت کنند. اما در خانه با پیکر در حال جان دادن کارا همسر ریکی مواجه میشوند. روز بعد دبرا موفق به پیدا کردن کامیون یخچالدار مشکوک میشود که در گوشه خیابان رها شدهاست. در کامیون قالب یخی حاوی پنج بند انگشت فاحشهای که جسدش قطعه قطعه شده بود یافت میشود. از سوی دیگر با شناسایی روبرتو سروانتس، قاتل ریکی سیمونز دوکز وی را که از نزدیکان گوئررو، رهبر یک باند مافیایی میامی است دستگیر میکند. لاگوئرتا میخواهد از سروانتس برای دستگیری گوئررو استفاده کند. اما سروانتس در زندان به قتل میرسد. دبرا نیز با کشف کامیون یخچالدار از سوی کاپیتان ماتیوس تشویق شده و رسماً و در عین ناخشنودی لاگوئرتا وارد پلیس جنایی میشود. کارا در بیمارستان میمیرد و لاگوئرتا در مییابد که جیمز دوکز با او رابطه داشته.


داشتن رابطه با همسر یک پلیس دیگر امتیاز مثبتی برای گروهبان جیمز دوکز نیست و افشای رابطه او با همسر ریکی سیمونز موجب نفرت همکارنش از وی شدهاست. همزمان دکستر مشغول تعقیب جرمی داوز، نوجوان تازه رها شده از زندانی است که چند سال پیش یکی از هم کلاسیهای خودش را به قتل رسانده و به تازگی از زندان رها شدهاست. ریتا نیز همچنان با مشکلات زندگی قبلی خود و همسرش پائل بنت دست و پنجه نرم میکند و بواسطه همین مشکلات اتومبیل خود را از دست میدهد. بزودی جسد تکه تکه شده یک فاحشه دیگر در استادیوم هاکی روی یخ میامی کشف میشود که دبرا او را میشناخته. در مورد این قتلهای زنجیرهای لاگوئرتا نگهبان مفقود شده استادیوم را مظنون میداند. ولی دبرا با او موافق نیست. از سوی دیگر جیمز دوکز به کلیسای گوئررو میرود و در ملاء عام و در حضور خانوادهاش او را نکوهش میکند. برخی از همکاران جیمز دوکز که از رابطه او به همسر یک پلیس دیگر ناخشنود هستند، در حضور وی به یکی از نزدیکان گوئررو حمله میکنند و بدین ترتیب جیمز دوکز در مظان اتهام قرار میگیرد. دکستر نیز به تعقیب جرمی ادامه میدهد و وی را از قتل یکی دیگر از همکلاسیهایش باز میدارد. ولی پیش از مجازات جرمی و با فهمیدن این نکته که وی قبل از ارتکاب قتل مورد تجاوز قرار گرفته، از کشتن وی صرفنظر میکند.

پیدا شدن یک دست بریده شده در ساحلی که دکستر خاطراتی در کودکی از آنجا دارد او را متقاعد میکند که قاتل کامیون یخچالدار شناخت جامعی از وی دارد. لاگوئرتا علیرغم هشدار دبرا مقدمات یک جستجوی ایالتی را برای یافتن تونی توچی که به او مظنون است فراهم آورده است. اما مشخص میشود که دست بریده شده متعلق به تونی توچی بوده و لاگوئرتا شرمسار مجبور به عذر خواهی از مادر تونی توچی میشود. صبح روز بعد پای بریده شده تونی توچی در یک کفش فوتبال در مکانی که زمین بازی فوتبال دکستر در بچگی بوده است پیدا میشود. با بررسی پای بریده شده توسط دکستر مشخص میشود که تونی توچی زندهاست. پلیس جنایی و دکستر سعی میکنند که محل قرار گرفتن عضو بریده شده دیگری را در روز بعد حدس بزنند. اما حدسها اشتباه از آب در میآید و ساق بریده شده تونی توچی در یک مزرعه کدو تنبل پیدا میشود. ولی ریتا با دیدن عکسهای خانوادگی دکستر و اشاره به حضور هری در برخی عکسها، ناخودآگاه دکستر را به محل اختفای تونی توچی که بیمارستان متروک محل کار پدر هری بوده است هدایت میکند. دکستر در محل حضور مییابد و تونی توچی را زنده و با چشمان بسته پیدا میکند. اما مسئولیت و افتخار کشف تونی توچی را به دبرا واگذار میکند. دوکز نیز که به واسطه دام همکاران خود با گوئررو درگیر شده بعنوان طعمهای برای دستگیری گوئررو مورد استفاده قرار میگیرد.

در ادامه داستان در حالیکه پلیس مشغول جستجو بیمارستان متروک است، ریتا از دکستر میخواهد که به یلینا، خدمتکار کوبایی هتل محل کار ریتا، که بسیار اندوهگین است کمک کند. نامزد یلینا اسیر یک قاچاقچی انسان به اسم کایوتی است و یلینا از او بیخبر است. پیگیری دکستر او را به شخصی به نام جرج کاستیو که مالک یک محوطه اوراق اتوموبیل است هدایت میکند. در یک سرکشی شبانه دکستر با کانتینری برخورد میکند که محل نگهداری مهاجرین غیر قانونی کوبایی توسط جرج کاستیوست. با پیدا شدن جسد نامزد یلینا در یک ساحل دکستر مطمئن میشود که جرج کاستیو مهاجرین غیر قانونی را که نمیتوانند به او پول بدهند به قتل میرساند. دکستر با سرکشی به قایق جرج کاستیو اجساد مهاجرینی را مییابد که توسط وی در آب خفه شدهاند. در حالیکه یک متخصص اورتوپد به اسم رودی کوپر مشغول ساختن اعضای مصنوعی برای تونی توچی است تلاش دبرا و دوکز برای کسب اطلاعات از توچی بی نتیجه میماند. همچنین بازجویی آنها از یک شاهد احتمالی به اسم نیل پری نیز نتیجهای ندارد. سرانجام با تحت فشار قرار دادن تونی توچی، او بیاد میآورد که ربایندهاش در هنگام مثله کردن او نوعی آبنبات نعنایی میخورده است. با جستجو لانه موشها در بیمارستان متروکه، ماسوکا موفق میشود پوشش یکی از آبنباتها را بیابد و آنرا تحت آزمایش DNA قرار دهد. سرانجام دکستر موفق میشود جرج کاستیو را اسیر کند و برروی میز مجازات خود قرار دهد. اما همسر وی نیز سر میرسد و دکستر متوجه میشود که او نیز با شوهر خود در قتل مهاجرین غیر قانونی همکاری میکرده. دکستر هر دوی آنها را به قتل میرساند. اما موفق یه تکه تکه کردن جسد همسر کاستیو نمیشود و جسد وی را سالم به دریا میاندازد.مهاجرين کوبايي دربند نيز آزاد ميگردند.


مدتي بعد دکستر به محوطه اوراق اتوموبيل جرج کاستيو فراخوانده ميشود و در کمال تعجب با جسد همسر کاستيو مواجه ميشود که توسط پليس کشف شده است. دکستر متوجه ميشود که قاتل کاميون يخچالدار جسد همسر کاستيو را که وي موفق به معدوم کردن کامل آن نشده بود از قعر دريا به سطح آورده و در محل قتل قرار داده تا پليس آنرا کشف کند. ماسوکا متوجه محل تزريق داروي بيهوشي برروي گردن جسد ميشود و دکستر که ميداند تعقيب اين دارو به کشف او ميانجامد سعي ميکند او را از مسير تحقيق در اين رابطه منحرف کند. همزمان پليس پسرکي کوبايي را در صندوق عقب يک اتوموبيل مييابد و دکستر نگران ميشود که پسرک او را حين ارتکاب قتل ديده باشد. درحاليکه لاگوئرتا سعي ميکند با پسرک ارتباط برقرار کند تا از او براي شناسايي قاتل همسر کاستيو کمک بگيرد، دبرا نيز در تلاش است اين قتل را به قاتل کاميون يخچالدار مرتبط سازد. دکستر نگران از شناسايي شدن توسط پسر کوبايي، ابزار قتل خود را به دريا مياندازد. اما پيش از انداختن جعبه نمونههاي خون مقتولين، طرفندي به ذهنش خطور ميکند و يک چاقوي آغشته به ذرات خون همسر کاستيو را در محوطه اوراق اتوموبيل جاسازي ميکند. از سوي ديگر ريتا خبردار ميشود که پاول، همسر بزندان افتادهاش و با نگراني سعي ميکند که او را از بچههايش دور نگه دارد. سرانجام با پيدا شدن چاقو جاسازي شده، دکستر موفق ميشود جرج کاستيو را بعنوان مظنون اصلي قتل همسرش معرفي کند. ضمن آنکه کودک کوبايي تحت سرپرستي عمويش قرار ميگيرد و نميتواند دکستر را شناسايي کند.

دکستر با توجه به نحوه قتل یک جوان در یک دانشگاه در مییابد که وی توسط جرمیداوز، جوانی که از مجازاتش صرفنظر کرده بود به قتل رسیده. در ادامه تعقیب قاتل کامیون یخچالدار، دبرا و باتیستا با توجه به شواهدی به نیل پری، هکری کامپیوتری که پیشتر از او بازجویی کرده بودنده مشکوک میشوند. ولی در هنگام بازرسی از محل سکونت وی، او فرار میکند. اما شواهد یافت شده در محل زندگی وی از جمله باقیمانده جسد مادرش ظن آنها را تقویت میکند. پاول، همسر از زندان رها شده ریتا بدون اجازه وی آستر و کدی را به گردش میبرد که این موجب خشم ریتا میشود. همزمان دکستر به شکار جرمی داوز میرود. اما دوکز موفق میشود قبل از دکستر او را دستگیر کند. نیل پری نیز در یک متل دستگیر میشود.ریتا که از حضور پاول در اطراف خانوادهاش آشفته از وی میخواهد برگههای طلاق را امضا کند. نیل پری به ارتکاب به قتلها اعتراف میکند و اعضای پلیس جنایی این موضوع را در حضور تونی توچی جشن میگیرند. در این جشن مختصر، رابطهای عاطفی بین دبرا و رودی کوپر، تراپیست تونی توچی شکل میگیرد. دکستر که بازجویهای نیل پری و جرمی داوز را زیر نظر دارد در مییابد که نیل پری برخلاف ادعایش قاتل کامیون یخچالدار نیست.

خودکشی یک زن ثروتمند و متنفذ دکستر را در مورد رشتهای از خودکشیهای مشابه کنجکاو میکند. بزودی دکستر پی میبرد که روانکاوی به نام امت مریدین مشاور همه زنان خودکشی کرده بوده است. دکستر با هویت مجازی برای مشاوره پیش او میرود. در دپارتمان جنایی، کاپیتان ماتیوس از اعتراف نیل پری به اینکه وی همان قاتل کامیون یخچالدار است شادمان است. اگرچه لاگوئرتا و دکستر میدانند که نیل پری به این امر تظاهر میکند. از سوی دیگر روابط دبرا و رودی عمیقتر و عمیقتر میشود و همزمان چالشهای ریتا و پاول که برگههای طلاق را امضاء کرده، بر سر حضانت بچهها پیچیدهتر میشود. سرانجام دکستر با نفوذ شبانه به مطب پزشک روانکاو در مییابد که وی زنان ثروتمند را تحریک به خودکشی میکرده است. از سویی مشاوره با این روانکاو به دکستر که در رابطهاش با ریتا مشکلاتی دارد یاری میرساند. در ادامه بازجویهای لاگوئرتا از نیل پری، لاگوئرتا متوجه برخی اطلاعات محرمانه نیل پری از وضعیت دپارتمان جنایی میشود و متوجه میگردد که وی بعنوان یک هکر رایانهای به پروندههای دپارتمان جنایی دسترسی داشته و این موضوع باعث شده بود که بتواند خود در بجای قاتل کامیون یخچالدار جا بزند. در نهایت لاگوئرتا مطمئن میشود که نیل پری قاتل کامیون یخچالدار نیست. ولی کاپیتان ماتیوس علیرغم اطلاع از این موضوع میخواد نیل پری را به دادگاه ببرد. دکستر سرانجام روانکاو جنایتکار را مجازات میکند. ضمن آنکه مشاوره با او موجب گرم شدن روابطش با ریتا شده است. دبرا نیز همچنان روابط گرمتری با رودی برقرار میکند، غافل از اینکه رودی کوپر همان قاتل کامیون یخچالدار است.

داستان قسمت اول بیشتر بر روی «قاتل کامیون یخی» تمرکز میکند.قاتل کامیون یخی با دکستر از طریق صحنههای جرم ارتباط برقرار میکند.در همین حال خواهر غیر خونی دکستر دبرا شروع به دیدن رودی کند.در نهایت آشکار میشود که رودی «قاتل کامیون یخی» است.در آخرین اپیزود معلوم میشود که رودی برادر دکستر است.رودی دبرا را گروگان میگیرد و سعی میکند تا برادر خود دکستر را متقائد کند تا دبرا را با هم بکشند ولی دکستر قبول نمیکند و رودی سعی میکند که خود این کار را بکند ولی توسط دکستر متوقف میشود و در همین هنگام پلیس نیز سر میرسد و رودی فرار میکند.در همان شب رودی یک بار دیگر وقتی فکر میکند که دکستر و دبرا خواب هستند سعی میکند دبرا را بکشد ولی معلوم میشود که این تلهای بیشتر نبودهاست و دکستر با تزریق سرنگ به گردنش وی را بیهوش میکند.دکستر برای حفظ جان خواهرش برادرش را میکشد و کاری میکند که قتل وی یک خودکشی به نظر برسد.

بعد از بسته شدن پرونده «قاتل کامیون یخی» دوئکز ارتباطی را بین دکستر و قاتل کامیون یخی احساس میکند برای همین شروع به تعقیب دکستر میکند.همچنین همسر قبلی ریتا پال که از زندان آزاد شدهاست توسط پاپوش دکستر به زندان برگشته میشود و از آنجا سعی میکند پاپوش دکستر را رو کند.

قسمت در آخر در حالی تمام میشود که دکستر در خیال خود یک سان کامل را که به افتخار وی ترتیب داده شدهاست تصور میکند در حالی که مردم برای «بیرون بردن آشغال» از وی تشکر میکنند.

NOjAN
06-26-2011, 01:34 AM
http://nojan.tvworld.info/dexter-season5.jpg


فصل دوم (2007)

در این فصل دکستر با مسائل مختلفی دست و پنجه نرم میکند. از سویی جیمز دواک به زندگی خصوصی او سرک میکشد و او را تعقیب میکند. از س.یی دیگر ریتا کم کم به او مشکوک میشود و او را به یک کمپ ترک اعتیاد میبرد. از سویی دیگر او در قتلها با مشکل مواجه میشود و یکی دو نفری را نمیکشد و در نهایت پیدا شدن اجساد در رودخانه باعث میشود بسیج گستردهای برای یافتن او آغاز شود. دکستر در کمپ ترک اعتیاد با دختری به نام لیلا آشنا میشود و به حقایقی در مورد پدر و مادرش نیز دست مییابد. سر انجام جیمز با خوش شانسی دکستر به عنوان قاتل زنجیرهای شناخته میشود . دکستر در قتل او مردد است اما لیلا این کار را به عشق دکستر انجام میدهد. دکستر لیلا را میکشد و به کنار ریتا باز میگردد. صحنه آخر فیلم مجلس ترحیم دوکز است.

فصل سوم (2008)

در این فصل دکستر با فردی به نام میگوئل پرادو آشنا میشود. آشنایی این دو در پی قتل تصادفی برادر میگوئل توسط دکستر روی میدهد. میگوئل که دادستان شهر است، سعی دارد به نحوی دکستر را تحت نفوذ خود قرار دهد. اما تردید دکستر متوجه میشود غرایض شخصی هم در رفتار میگوئل موثر است.دکستر که بلاخره دوستی پیدا کرده که به او احساس نزدیکی میدهد حالا با احساسات متضادی رو به رو میشود. از سویی دیگر ریتا که از دکستر باردار شده تصمیم میگیرد فرزند خود را نگه دارد و بلاخره دکستر از او تقاضای ازدواج میکند. دبرا مورگان که در تمام فصلها معشوقه اش تو زرد ! از آب در میآمد (در فصل اول یک قاتل زنجیرهای بود و در فصل دوم یک پلیس مسن که او را رها کرد) کم کم با یک جاسوس اداره پلیس روابطی عاطفی برقرار میکند. در پایان فصل دو دکستر قبل از ازدواج با ریتا مشکلات را حل میکند اما حالا یک مشکل دیگر در حال روییدن است. ریتا سعی میکند از گذشته پدرش با خبر شود....

فصل چهارم (2009)

دکستر صاحب فرزندی بنام هریسون میگردد و به همراه ریتا در خانهای در حومه شهر ساکن است و مشغول دست پنجه نرم کردن با مشکلات زندگی زناشویی میباشد. بدنبال وقوع قتل یک زن در وان حمام، فرانک لاندی که اکنون بازنشست شده، در جستجوی قاتلی زنجیرهای که او را ترینیتی یا قاتل سهگانه نام گذاری کردهاست وارد میامی میشود. لاندی متوجه شدهاست که ترینیتی سالهاست که در شهرهای مختلف سه نفر را با مشخصات خاص و فواصل زمانی مشخص به قتل میرساند.

ورود لاندی به میامی چالشی عاطفی را برای دبرا مورگان که درگیر رابطهای با آنتون میباشد، ایجاد میکند. سر انجام دبرا مورگان با فرانک لاندی برای پیدا کردن ترینیتی همراه میشود. آنها با تعقیب مسیر قتلهای مشابه ترینیتی در سی سال پیش، مکان و زمان قتل بعدی او را پیش بینی میکنند. اما شب قبل از تعقیب ترینتی، دبرا و لاندی که روابط پیشین خود را احیا کردهاند توسط مهاجمی ناشناس مورد حمله قرار میگیرند. دبرا مجروح میشود و فرانک لاندی به قتل میرسد. پلیس جنایی در مورد این حمله به چند سارق مسلح موسوم به قاتلین تعطیلات مشکوک است. اما دکستر، ترینیتی را عامل انجام این تهاجم میداند.

دکستر با جمعآوری پروندههای لاندی و حضور در محل پیشبینی شده توسط دبرا و لاندی، موفق به شناسایی و تعقیب ترینیتی میشود. اما بزودی در مییابد که بر خلاف انتظار او ترینیتی، شخصی به نام آرتور میچل است که چهره آراسته و موفقی در جامعه و خانوادهاش دارد. موفقیت آرتور در پنهان کردن چهره واقعی خود از خانواده و مقبولیت عمومی وی، دکستر را که در روابط خانوادگی خود دچار مشکل شده تشویق به برقراری ارتباط و کشف رمز موفقیت آرتور میکند.

بزودی دکستر که خود را با نام مستعار کایل باتلر به آرتور میچل معرفی کردهاست، در مییابد که آرتور از برنامههای خیریه ساخت مسکن برای بیخانمانها بعنوان پوششی برای انجام روسومات جنایات خویش بهره میبرد. درسهای آرتور موجب نجات دکستر از مشکلات خانوادگی و روابطش با ریتا میشود. این مسئله او را تشویق میکنه که درسهای بیشتری از آرتور بیاموزد و به همین دلیل قتل وی را به تاخیر میاندازد. در همین زمان لاگوئرتا و باتیستا که درگیر یک رابطه عاطفی شدهاند، موفق به شناسایی و دستگیری نیکی والد، یکی از قاتلین تعطیلات میشود که پیش از دستگیری دوست پسر و شریک جرم خود، جانی رز را به قتل رساندهاست. البته انتشار خبر بیماری مقاربتی جانی رز توسط کریستین، خبرنگان سمجی که با کوئین رابطه برقرار کرده در بروز اختلاف بین نیکی و جانی موثر بودهاست. .نیکی به قتل فرانک لاندی اعتراف نمیکند و این موضوع دبرا را متقاعد میکند که لاندی توسط ترینیتی به قتل رسیدهاست.


دکستر که هنوز مایل است چیزهای بیشتری را از آرتور در مورد روابط خانوادگیاش بیاموزد، قتل وی را به تاخیر انداخته و مجازات جاناتان فارو، عکاس معروفی را که مظنون به قتل چند دختر مهاجر جوان است در دستور کار قرار میدهد. اما پس از کشتن فارو متوجه میشود که قتلها کار دستیار او بوده و این اشتباه باعث بروز احساس ندامت در دکستر میشود. در این زمان دبرا موفق میشود که لاگوئرتا را در مورد تحقیق پیرامون ترینیتی متقاعد سازد. دکستر در میابد که آرتور میچل قصد سفری به تمپا را دارد و او را در این سفر همراهی میکند تا در فرصت مقتضی او را به قتل برساند. آرتور که قصد خودکشی دارد، راز مرگ اعضای خانوادهش را برای دکستر بازگو میکند. اما در آخرین لحظه دکستر مانع از خودکشی او میشود.

در ادامه داستان دکستر به بطن خانواده آرتور میچل نفوذ میکند و متوجه میشود که روابط این خانواده، آنچنان که به نظر میرسد صمیمانه نیست. جوآنا، پسر آرتور چالشی جدی با پدر خود دارد و دختر خانواده هم قصد دارد که از خانه و رفتار روانپریش آرتور فرار کند. دکستر تصمیم به مداخله میگیرد و در روز عید شکرگزاری به خانه آرتور میچل میرود. همزمان الیوت، همسایه دکستر که به همراه ریتا مشغول تدارک شام روز عید شکرگزاری است سعی میکند که با ریتا رابطه عاطفی برقرار کند. اما ماسوکا که به همراه دبرا به مراسم دعوت شده تصادفاً متوجه این موضوع میشود. از سوی دیگر دبرا متوجه میشود که کریستین، دوست دختر خبرنگار کوئین، جزئیات بیشتری از حادثه تیراندازی به او و لاندی را میداند و به وی مظنون میشود. در این زمان رابطه آرتور و خانوادهاش به تنش میانجامد و در نهایت دکستر برخوردی خشونت آمیز با آرتور میکند و خانه او را ترک میکند و به خانهاش باز میگردد. و آرتور هم به ملاقات دختر دیگرش که همان کریستین است میرود.

دکستر که اکنون هیولای درون خود را به آرتور نشان دادهاست مصمم میشود که کار آرتور را یکسره سازد و او را تا یک مرکز بازیهای کودکان تعقیب میکند. اما در نهایت تعجب مشاهده میکند که آرتور یک پسر بچه نوجوان به نام اسکات را میرباید. سپس در مییابد که برخلاف پیش بینی لاندی، چرخه قتلهای آرتور با قتل یک پسر نوجوان که تمثیلی از نوجوانی خود آرتور است شروع میشود. پس تصمیم میگیرد که آرتور را پیدا کرده و پسر ربوده شده را سالم به خانوادهاش بازگرداند. همزمان دبرا، کریستین را به بهانه انجام یک مصاحبه بازجویی میکند و ظن او و باتیستا نسبت به کریستین تشدید میشود. کریستین که متوجه ظن دبرا به خود شدهاست سراسیمه سعی میکند با آرتور، پدرش تماس بگیرد. دبرا نیز با متقاعد کردن کوئین، مسواک کریستین را جهت انجام آزمایش DNA پیش ماسوکا میبرد. با انجام این آزمایش مشخص میشود که کریستین و ترینیتی رابطه خانوادگی دارند. کریستین با آرتور ملاقات میکند پیش پدرش اعتراف میکند که از راز قتلهای او مطلع بوده و با هدف محافظت از آرتور، با کوئین رابطه برقرار کرده، لاندی را به قتل رسانده و دبرا را زخمی کردهاست. آرتور به کریستین وعده فرار میدهد. اما جستجوی دکستر جهت یافتن اسکات ربوده شده به نتیجه میرسد و درست پیش از مدفون شدن پسرک در بتن توسط آرتور او را نجات میدهد. آرتور متواری میشود و کریستین توسط دبرا و باتیستا و در حضور کوئین بازداشت میگردد.

کریستین در بازجویها حاظر به اعتراف نمیشود. از سوی دیگر آرتور که از انگیزه دکستر برای تعقیب کردنش بیخبر است با دکستر تماس میگیرد و دکستر از او تقاضای پول میکند. در همین حال کاپیتان ماتئوس، رئیس دپارتمان جنایی پلیس میامی متوجه میشود که روابط رومانتیک باتیستا و لاگوئرتا علیرغم تعهدات رسمی آنها همچنان ادامه دارد و تصمیم به اخراج این دو میگیرد. دکستر که متوجه شدهاست تحقیقات دبرا در مورد ترینیتی در حال نزدیک شدن به آرتور میچل است، یکی از مظنونین مورد توجه لاندی را به نام استن باودری بجای او جا میزند تا فرصت بیشتری برای کشتن آرتور پیدا کند. اما آرتور که بدنبال انتقام گیری از دکستر است و او را با نام کایل باتلر میشناسد سعی در تعقیب تمام «کایل باتلر»های شهر میامی دارد و در جریان این تعقیب یکنفر را با همین نام به قتل میرساند .این موضوع موجب اضطراب بیشتر دکستر میشود که میداند کایل باتلر به جای او به قتل رسیده. ریتا نیز که از لغزش لحظهای خود در مواجهه با الیوت ناراحت است موضوع را با دکستر در میان میگذارد. ریتا اگرچه در ابتدا از عدم واکنش دکستر به این مسئله متعجب میشود اما از تنبیه الیوت توسط دکستر خوشنود میشود. لاگوئرتا و باتیستا نیز برای گریز از تهدیدات ماتئوس تصمیم به ازدواج میگیرند و دکستر بعنوان شاهد ازدواج در مراسم مختصر آنها حضور مییابد. کریستین آزاد میشود تا با تعقیب و کنترل وی بتوانند ترینیتی را دستگیر کنند. اما آرتور وی را از خود میراند و او که پدرش به شدت دلسرد شده، پس از اعتراف به قتل لاندی در حضور دبرا، خودکشی میکند. در سوی دیگر آرتور با فریب دکستر او را تعقیب میکند و در ساختمان پلیس جنایی با او ملاقات میکند و به هویت واقعی دکستر پی میبرد.


آرتور از دکستر میخواهد که از سر راه او کنار رود و کاری با او نداشته باشد. اما دکستر آرتور را تعقیب میکند و در هنگام خروج وی از یک بانک او را بیهوش میکند. ولی در پی یک درگیری کوچک توسط پلیس بازداشت میشود و موفق یه قتل آرتور نمیشود. در این زمان دبرا از طریق یکی از خبرچینهای سابق پدرش هری، به راز هویت مادر دکستر و نسبت برادری او با برایان موزر یا همان قاتل کامیون یخی پی میبرد. همزمان لاگورتا و همکارانش متوجه ارتباط پسر بچههای ربوده شده با چرخه قتلهای ترینیتی میشوند و از طریق اسکات به برنامههای ساخت خانه برای بیخانمانها و در نهایت به هویت واقعی قاتل سهگانه یا ترینیتی هدایت میشوند. دکستر که احساس خطر میکند، ریتا را متقاعد میکند که به سفری به شهر کیز برود و آستر و کدی را به دیزنیلند میفرسد تا غائله آرتور میچل فروکش کند. پس از رفتن اعضای خانواده دکستر جهت یافتن یافتن سرنخی از آرتور به خانه او میرود. اما همزمان پلیس جنایی و گارد مسلح وارد خانه آرتور میشوند و دکستر خود را از مهلکه خارج میکند.

سرانجام دکستر موفق میشود آرتور را که سوار بر یک فورد موستانگ در حال پرسه زدن در جادههای اطراف شهر میباشد بیابد و اسیر کند. پیش از قتل آرتور مکالمهای مرموز بین دکستر و آرتور رد و بدل میشود و دکستر با استفاده از چکشی که آرتور از آن بعنوان آلت قتاله استفاده کرده بود، وی را به قتل میرساند. در حین معدوم کردن جسد آرتور دکستر به ایجاد تحول در زندگی خود و کنار گذاردن اعمال ناشایست خود فکر میکند. پس از بازگشت به خانه دکستر پیام تلفنی ریتا را دریافت میکند که حاکی از مراجعت وی به خانه جهت به همراه بردن کارت شناسایی جاگذاشته شده خود است. اما از شنیدن صدای گریه هریسون دکستر متوجه میشود که ریتا پس از مراجعت به خانه هرگز آنجا را ترک نکرده. در صحنه تراژیک پایان فصل چهارم، دکستر ریتا را کشته شده در وان حمام و هریسون را (همچون کودکی خود) رها شده در خون مادر مییابد.

فصل پنجم (2010)

نمایش این فصل از تاریخ ۲۶ سپتامبر سال ۲۰۱۰ (۵ مهر ۱۳۸۹) آغاز شده است. اپیزود آغازین این فصل نمایش دهنده چالشهای دکستر پس از مرگ ریتاست. پلیس به خانه دکستر سرگشته وارد میشود. لاگوئرتا تحقیق درباره قتل ریتا را به مامورین اف بی آی واگذار میکند که مایلند بلافاصله با دکستر مصاحبهای انجام دهند. دکستر به همراه هریسون به آپارتمان سابق دکستر که اکنون دبرا در آن ساکن است میروند. کوئین که از قبل درگیرهایی جزئی با دکستر داشته است، در مورد قتل ریتا به دکستر مظنون است. دبرا تلاش میکند در برپایی مراسم سوگواری و سایر کارها به دکستر کمک کند. او به همراه کوئین به خانه دکستر میروند تا آنجا را از آثار مرگ ریتا پاکسازی کنند. اگر چه در یک حالت نا متعادل روانی با کوئین رابطه برقرار میکند. پس از صحبت کوئین با الیوت، همسایه ریتا، ظن کوئین به دکستر بیشتر میشود و این شک را با لاگوترتا نیز در میان میگذارد.از سوی دیگر دکستر سعی میکند به آستر و کدی که از پارک دیسنی لند بازگشتهاند، خبر مرگ مادرشان را اطلاع دهد. اما با واکنش خشمگینانه آستر مواجه میشود که او را مقصر مرگ مادرشان میداند. در پی این موضوع و مرور خاطرات گذشته با ریتا، دکستر تصمیم به ترک خانواده و واگذاری سرپرستی هریسون به دبرا میگیرد. زیرا میپندارد که ممکن است در آینده موجب رسیدن آسیبهای بیشتری به آنها شود. به همین دلیل بدون انجام مصاحبه از پیش مقرر شده با اف بی آی و با از بین بردن مدارک و متعلقاتش سوار بر قایقش میشود تا میامی را ترک کند. اما در پی درگیری لفظی با یک مرد شرور او را به قتل میرساند و در پی یک فروپاشی عصبی، در ضمیر ناخودآگاهش با هری صحبت میکند و تصمیم با بازگشت میگیرد. سرانجام دکستر در زمانیکه همه دوستان و بستگانش منتظر ورود وی برای تدفین دبرا بودند باز میگردد و سخنرانی یادبود ریتا را به انجام میرساند.
در اپیزود دوم فصل پنجم دکستر از یک سو در تلاش برای بازگرداندان وضعیت خانوادهاش خود به حالت عادیست و از سوی دیگر سعی میکند که تمایلات تاریک خود را کنترل کند. دبرا نیز در تلاش برای کمک به دکستر آپارتمان خود را با دکستر و بچهها تسهیم میکند. اگرچه آستر همچنان از مرگ مادرشان ناراضیست و دکستر نیز سعی دارد که مکان جدیدی را برای زندگی پیدا کند. دکستر به مصاحبه با مامورین اف بی آی میرود و متوجه میشود که آنان به دنبال کشف علت قتل ریتا توسط آرتور میچل هستند و به او مظنون نیستند و تنها سرنخ آنها برای ادامه تحقیقات کایل باتلر است. پس از آن دکستر برای اسباب کشی از منزل سابقش کامیونی را اجاره میکند، اما در کانتینر آن آثار خون پیدا میکند و با پیگیری موضوع به بوید فاولر، کارگر جمعآوری کننده حیوانات مرده دپارتمان بهداشت میامی میرسد.

Patriot
09-09-2011, 11:41 PM
یک پرومو و تیزر از فصل 6 دکستر با حجم 5 و 14 مگابایت و فرمت flv:


http://hipfile.com/6w0tcmn6jh6t/Thank_God_(Dexter_Season_6_Promo).flv.html

http://hipfile.com/6t1jt3og7gyh/Dexter_Season_6_Guest_Stars.FLV.html

slimshady
09-12-2011, 12:03 AM
واقعا الان بهترین دراماس . فصل چهارش مخ میترکونه با اون پیرمرده قسمت آخرش 9.7 گرفته تو imdb

ifarzam
04-12-2012, 12:09 AM
فقط اینو میتونم بگم که ای کاش آلزایمر دکستری داشتم.یعنی یه دور که کامل میدیدم یادم میرفت دوباره از اول...

"best tv series ever"

sogolytala
04-12-2012, 12:18 AM
سلام فصل 7 نمیاد؟

ifarzam
04-12-2012, 12:22 AM
سلام فصل 7 نمیاد؟

Dexter - tvcountdown.com (http://tvcountdown.com/s/dexter)

Nikki69
04-12-2012, 02:00 AM
وای!!:Smiley19::Smiley19:
یکی از بهترین سریالهای عمرم که دو سال پیش به خاطر کیفیت کم و زیرنویس بد از فصل دوم به بعد نگاش نکردم و هنوزم تو حسرتشم!:Smiley10:
دیگه اونقدر روم تاثیر گذاشته که دیگه دکسترو فرستاده خدا میدونم و اون مونولوگش هست که همیشه با خودش حرف میزنه رو ذهنیت خودم کرده بودم و همیشه با صدای اون مونولوگ تو ذهنم با خودم حرف میزدم و نظرمو نسبت به اجتماع و دنیا میگفتم!
وقتی هم که اومدم به تی وی ورلد با خوشحالی بعد فرندز رفتم سراغ دکستر تا شاید بعد دو سال دوری بتونم ادامه اش بدم که متاسفانه هیچ کدوم از لینکهای 720 اش کار نمیکردن!:Smiley24:

Chandler Bing
05-01-2012, 11:57 AM
این دوتا ترک از البوم موسیقی متن دکستره که مربوط به فصل اوله. روی این دو ترک خود دکستر صحبت میکنه.

اولی مونولوگیه که اول فصل اول، اپیزود اول میگه و دومی هم مونولوگی که بعد از کشتن برادرش میگه.

ریختم تو mp3 player ام، روزی 5 بار گوش میکنم

"Tonight's the night. And it's going to happen again, and again. Has to happen. Nice night."



"Sometimes I wonder what it would be like for everything inside me that's denied and unknown to be revealed. But I'll never know. I live my life in hiding. My survival depends on it."




02 - Tonight's The Night.mp3 - 2.6 MB (http://www.uploadbaz.com/qn05u0m0tdc1)
09 - Sometimes I Wonder.mp3 - 1.1 MB (http://www.uploadbaz.com/oq1tfloaz9ll)

Ehsan_keen
08-08-2012, 03:58 PM
بهترین سریالی هست که دیدم.واقعا اینو بگم که واقعا کلمه ها برای تعریف کردن این سریال کم میارن.مخصوصا اون مونولوگ هاست.بعضی وقت ها منم مثل اون با خودم حرف میزنم.واقعا شاهکاره.
فکر میکنم وقتی این سریال تمام بشه یه چند ماهی برم کما.عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی ... (حوصله ندارم ادامه بدم) هست:Smiley32::Smiley32::Smiley36::Smiley36::Smi ley36::Smiley36:

knight_72
08-11-2012, 03:00 AM
واقعا سریاله توپیه . من که عاشقش شدم

Bill The Butcher
09-30-2012, 01:28 PM
من فصل 1 تا 4 رو بكوب ديدم. خوب بود!
پايان فصل چهار انقد شوكه شدم و دپرس و عصبي از كشته شدن ريتا بعد دو ماه هنوز نميتونم بشينم فصل 5 رو تموم كنم :Smiley19::Smiley24:

Trinity Killer
07-23-2014, 08:38 PM
خیلی سریاله خوبیه همه ارکان سریال بازیگری.فیلمنامه.کارگردانی .... واقعاعالی ان به همه ی دوستان پیشنهاد میکنم پشیمون نمی شید.:Smiley35:

Léon
03-02-2015, 02:33 AM
http://picoup.ir/images/52047372042579996410.jpg (http://picoup.ir/)

جالب بود!:Smiley69:

Alex Vause
09-26-2015, 08:06 PM
تازگی فصل 5 رو تموم کردم ! واقعا این مقایسه دکستر با بریکینگ بد خیلی مسخره است :Smiley36: نمیگم دکستر خوب نیست :| واقعا سریال فوق العاده ایه خصوصا فصل اول و دوم . اما متاسفانه خیلی سوتی داره :Smiley39::Smiley10::Smiley10::Smiley10: Breaking Bad از این نظر فوق العاده بود .

من شخصا Breaking Bad رو در حال حاضر بین سریال هایی که دیدم با اختلاف زیاد بهترین میدونم ، تنها سریالی که شاید ازش یهتر باشه و هنوز ندیدم فکر میکنم سوپرانو باشه

ایتقدر سوتی هاش زیاده که حوصله ندارم بگم :Smiley104:

P!NK
07-19-2016, 04:29 PM
من تازه این سریال رو شروع کردم...
مثل اکثر سریالها، چند قسمت باید بگذره تا آدم بتونه با شخصیت ها آشنا بشه و ارتباط برقرار کنه...
الان قسمت پنجم فصل اول رو تموم کردم و واقعا ازش راضیم:Smiley35:
خیلی شخصیت دوست داشتنی داره دکستر...
روند داستان هم تا اینجا خوب بوده، نه کند بوده نه تند.
و از اون مدلاس که آدم اصلا متوجه گذر زمان نمیشه.
هنوز برای دادن امتیاز به کل سریال زوده، ولی اگه تا اینجاش رو بخوام امتیاز بدم بهش 8/10 میدم
کاش بحث اپیزودیک برای فصل های ابتدایی هم داشتیم:Smiley69::Smiley17:

--------------

ویرایش: الان که قسمت 10 رو دیدم، میتونم بگم امتیازی که به سریال میدم 10/10 :Smiley10:

Ned Stark
07-20-2016, 01:01 PM
سریال که عالی بود...یادش بخیر:Smiley41:

ولی همه چی یه طرف....اون طرز غذاخوردن دکستر یه طرف...لامصب جوری میخورد که وقتی میدیدیش باید میرفتی سر یخچال :Smiley14:

hosseinf722
03-02-2017, 06:37 PM
سلام

زیرنویسی که برای فصل دوم گرفتم به نظرم ترجمه افغانی هست.
ترجمه ی دیگه ای برای فصل 2 وجود داره؟

لطفا اگر کسی لینکی چیزی داره بده
بدجور موندم تو خماریش

ممنون

anzalichi
04-14-2018, 12:10 PM
Michael C. Hall Is Open To A Dexter Reboot
(https://screenrant.com/dexter-reboot-michael-c-hall/)
یکی از بهترین اخباری که میتونستم تو حوزه سریال های تلویزیونی بخونم، تمایل مایکل سی هال برای ریبوت دکستر بود. به شدت در این دوره که هربنجولی رو به اسم سریال نگاه می کنیم، عنوان روانشناسانه ای چون دکستر مثل یک تسکین و دارو برای من میمونه. سریال دکستر در دورانی پخش شد که Game of Thrones و Breaking Bad هم پخش هفتگی داشتن و سریال های درام فوق العاده ای در هفته پخش میشد ولی هیچ وقت در طول 7 سالی که دنبالش کردم سریال دکستر زیر سایه اثر دیگه ای نرفت و همیشه حرف برای گفتن داشت. هرچقدر هم حرف هاش بد فرم و محتوا بود، دکستر رو دوست داشتیم!

kntu
04-15-2018, 06:41 PM
من اولین سریالی که کامل دیدم و بهش علاقه مند شدم و منو به دنیای سریال کشوند همین دکستر بود
اما ریبوت کردنش با این فاصله زمانی کم دیگه جذابیتی فکر نکنم داشته باشه
مگر اینکه یه داستان جدید فوق العاده داشته باشن و بشه باهاش همه چیز رو متحول کرد
که خیلی خیلی بعیده همچین اتفاقی بیفته، چون قبلی از روی یه رمان بود

Soprano
04-15-2018, 08:08 PM
یکی از منحصر به فردترین کارایی که دیدم ، اون موقع خیلی با دنیای سریال آشنایی نداشتم و فقط موضوعش رو خوندم خوشم اومد حتی از ریت imdb هم چیزی نمیدونستم چه برسه به شبکه ها ، زدم تا فصل اخری که اومده بود (فصل 5 ) دانلود شد ، فصل اول و دومش رو دیدم و از خودم متنفر بودم بخاطر دانلود این سریال خیلی از شخصیت دکستر بدم میومد واقعا چون تا قبل از اون آثار این مدلی ندیده بودم ، ولی رفته رفته شخصیتش رو درک کردم و دیدم به چه کاری شاخصی طرفم مخصوصا فصل 4 که غوغاست واقعا ، به هرحال اگر ندیدید حتما تو فهرست سریالاتون بزارید پشیمون نمیشید قول میدم.

hgot
02-08-2021, 01:01 AM
من دو فصل این سریال دیدم
قسمت های ۶تا ۱۲ فصل دوم فوق العاده خوب و هیجانی
و طوفانی بود اما فصل سوم بی رمق ، بی هیجان ، از اون بدتر
یه بازیگر هندی اومد خیلی بد ، عمق فاجعه.
در ادامه سریال دوباره روند فصل های ابتدایی پیش میگیره یا نه ؟

Luca Brasi
02-08-2021, 03:11 AM
من دو فصل این سریال دیدم
قسمت های ۶تا ۱۲ فصل دوم فوق العاده خوب و هیجانی
و طوفانی بود اما فصل سوم بی رمق ، بی هیجان ، از اون بدتر
یه بازیگر هندی اومد خیلی بد ، عمق فاجعه.
در ادامه سریال دوباره روند فصل های ابتدایی پیش میگیره یا نه ؟




در ادامه دادن این سریال که شک نکن - فصل 4 نقطه ی عطف کل سریال ـه چرا که دکستر با قاتلی رو به رو میشه که مثل خودش باهوش و محافظه کاره و اما در ادامه داستان پیچیدگی های زیادی پیدا میکنه که یکیش بالا رفتن ضریب احراز هویت خوده دکستر مخصوصا زمانی که میفهمن یکی هست که داره قاتل ها رو به سزای عملشون میرسونه و یکی از همین "میفهمن ـها" خواهر ناتنی خود دسکترـه

Sahid
02-08-2021, 03:49 PM
من دو فصل این سریال دیدم
قسمت های ۶تا ۱۲ فصل دوم فوق العاده خوب و هیجانی
و طوفانی بود اما فصل سوم بی رمق ، بی هیجان ، از اون بدتر
یه بازیگر هندی اومد خیلی بد ، عمق فاجعه.
در ادامه سریال دوباره روند فصل های ابتدایی پیش میگیره یا نه ؟

سریال Dexter افت و خیز زیاد داره ولی با اینحال فصل 4 و 5 (به خصوص 4) خیلی خوبه. از فصل 6 باز شروع به افت میکنه که تا فصل آخرش ادامه داره و با یک پایان بد تموم میشه. البته امسال فصل جدیدش پخش میشه

.:SiSiBK:.
03-07-2021, 01:02 PM
​https://picoup.ir/images/34088981863339879167.jpg (https://picoup.ir/)

matiyo
07-09-2021, 11:35 PM
https://www.google.com/url?sa=i&url=https%3A%2F%2Fwww.eonline.com%2Fnews%2F1199190 %2Feverything-we-know-about-the-dexter-revival&psig=AOvVaw0RXJpYcPtW_6Kk9GwKhLIM&ust=1625940483091000&source=images&cd=vfe&ved=2ahUKEwjUldG4ytbxAhUyJH0KHfMcAeAQjRx6BAgAEA8و قتی چند سال پیش بعد از دیدن هانیبال سراغ Dexter رفته بودم T همون دو سه قسمت کافی بود که قیدش رو بزنم وبا دلایل خودم سریال رو یه خورده هم !! کوبیدم!
خیلی دوست داشتم الان که سریال رو کامل دیدم نظری که اون موقع داده بودم رو دوباره مرور کنم و ببینم چی در موردش نوشته بودم ولی خب از اونجایی که امیدی به پیدا کردنش به واسطه سرچ انجمن ندارم بی خیالش شدم!
تا جایی که یادم میاد چند عامل باعث شده بود که قیدش رو بزنم
یکی رقیق بودن خون های موجود در سکانسها بود که در مقابل رنگ خون سیاه و غلیظ سکانسهای هانیبال مثل بچه بازی بود برام:Smiley89:
دومی الگوهای به جا مانده از پاشیده شده خون روی درو دیوار و زمینه صحنه های جرم بود که زیادی صحنه سازی شده به نظرم رسیده بود و انگار یکی ورداشته نقاشی کشیده و یه جورایی برام جالب نبود:Smiley43:
و تیر خلاص هم که هم سکانس مشهوری بود که دکستر سر عروسکی که یکی! تو یخچال گذاشته بود رو بر میداره و میگه میخوایی بازی کنیم بود، که باعث شد بی خیال سریال بشم (به نظرم زیادی لوس اومده بود)
ولی خب بی سریالی باعث شد بزنم تو کارش و از اول با وجود نداشتن حس خوبی بهش بشینم و نگاه کنم.
و باید بگم که واقعا در حق دکستر بد کرده بودم!:Smiley95:
سریال عالی نبود ولی قطعا ارزش وقت گذاشتن رو داشت.
به نظرم بهترین فصل سریال فصل هفتمش بود + 16 دقیقه آخر فصل هشتم که به نظرم خیلی خوب هم تموم شد:Smiley35:
باقی فصل ها در حد متوسط بودن و بعضی ها هم بالاتر از متوسط ولی یادم نیست از کداماشون خوشم اومد!
تنها کاراکتری که اصلا نتونستم تحملش کنم ریتا بود و کارکترهای خوبش هم مرگانها بودن.
در کل از دیدنش راضی هستم و امتیاز 8 بهش میدم ولی باز هم به نظرم هانیبال یه مقدار بهتر از دکستر ظاهر شد مخصوصا که دو فصل اولش به نظرم شاهکار بودن.
در نهایت باید بگم بی صبرانه منتظر فصل جدیدش هستم که یکی از دلایلی هم که باعث شد طرفش برم همین خبر بود.:Smiley69:

opeth1h
04-09-2022, 01:00 AM
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR6bn4Qqr_IusWbZe7LWdqpOhEZcpEcS B_rWKD21d-mnJ6hdo_4Q5O43zTgHlnm2qfA2E8&usqp=CAU

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRAM2ZiFMV2NWkuvDFD1xJuv8AAcg8oa 5ud6A&usqp=CAU

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTqjigxSoqA6yTyM8k6EfzNG_erQEUA_ dspOw&usqp=CAU

دکستر

تقریباً 6 ماه پیش بود که استارت فصل اول رو زدم و از اونجایی که قبل از شروع سریال تقریبا اتفاقات مهمی از سریال برام اسپویل شده بود انتظار نداشتم زیاد ازش لذت ببرم ولی وقتی وارد دنیای مسافر تاریکی شدم قضیه به کلی فرق کرد و سریال به حدی خوش ساخت بود که اصلاً اتفاقات سریال مهم نبود
از سکانس اول که با مونولوگ Tonight's The Night (https://uupload.ir/view/02_-_39_39_tonight_39_s_the_night_39_39__3ui.mp3/) شروع میشه دکستر کار خودشو میکنه و بیننده رو وارد دنیای خودش میکنه
دنیایی که درش جز منطق دکستر که شاید برای همه قابل درک نباشه هیچ چیز دیگه ای جا نداره نه عشق و علاقه نه خرافات و مذهب و نه لذت بردن از چیزهای عادی البته این سنت در فصل هفت میشکنه و تنها نقطه ضعف سریال هم دقیقاً همینجاست
در سریال دکستر هیچ تعارفی با بیننده از نظر نمایش خشونت و خون و صحنه های تابو جنسی و .. نیست چیزی که این روزا دیگه خبری ازش نیست و تمام شبکه های استریم سازنده ها رو مقید به رعایت پارامترهای خاصی میکنن (پس سریال هایی نظیر این یک یادگاری در تاریخ تلویزیون هستند)
علاوه بر خوش آب و رنگ بودن تمام سکانس ها (شاید به واسطه فیلمبرداری در میامی) باج دادن به نژاد و طیف خاصی در کل طول سریال وجود خارجی نداره و دکستر رو باز یک یادگاری اصیل در تلویزیون نگه میداره
زیباترین قسمت سریال برای من تک گویی های دکستر با خودش و همینطور دیالوگ هاش با پدرش هریسون هست و از همه مهمتر موسیقی متن بسیار تاثیرگذار مرحوم دنیل لیچت (که چند سال پیش از دنیا رفت) https://uupload.ir/view/14_-_deborah_loves_rudy-the_house_qgoe.mp3/
موضوع هر فصل رو یک اتفاق خاص رقم میزنه که بین فصلها پیوستگی کلی داستانی هم وجود داره و اگه بخوام بین فصل ها مقایسه انجام بدم قطعاً 4 فصل اول یک شاهکار تکرار نشدنی برای من هست و بعد از پایان فصل چهارم که دکستر به واسطه از دست دادن ریتا مجبور به پذیرش هریسون هست روند زندگی مسافر تاریکی تا حد زیادی تغییر میکنه و همینطور بعد از اتفاق پایانی فصل ششم و پی بردن دبرا از شخصیت واقعی دکستر سریال روی روالی میوفته که دیگه نمیشه اون شخصیت کاملاً پوچ و تاریک رو از دکستر استخراج کرد و نقطه عطف این سراشیبی عشق و علاقه دکستر به هانا مک کی هست که شاید افرادی که با پخش سریال رو دیدن متوجه تغییرات زاد شخصیتی دکستر نشن ولی برای بیننده ای که پیوسته سریال رو دیده کاملاً مشهوده وقتی این روند به فصل هشتم و نتیجه گیری میرسه باعث میشه سریال کمی درجا بزنه و در اواخر فصل هشت اون دکستر همیشگی نباشه ولی با این وجود به شخصه قسمت آخر بخصوص 15 دقیقه پایانی رو یک پایان درخور (با پیش شرط پذیرش روند جدید سریال) میدونم
فصل ششم سریال از نظر من یکی از بهترین فصل ها بعد از 4 فصل اول هست جایی که سریال به کاتولیک ها هم باج نمیده و دیالوگ i am a father a son a serial killer زمانی که تراویس مارشال روی تخت قتل دکستر دراز کشیده یکی از نقطه عطف های سریال برای من بود
بازی بی نظیر مایکل سی هال در سراسر سریال که جای هیچ حرفی رو باقی نمیزاره ولی از همه جالبتر تغییر حالت های صورت دکستر در مواجهه با موقعیت های خاص بود (بخصوص روی میز قتل) البته تمام بازیگر ها بعد از مایکل سی هال فوق العاده بودن مثل جنیفر کارپتنر و جیمز ریمار و حتی بار کمدی سریال یعنی سی.اس لی
در مجموع دکستر برای من کاملترین سریالی بود که میتونستم در حال حاضر تماشا کنم و قطعاً جزء 5 سریال برتریه که تا الان دیدم
فصل اول : 9.5
فصل دوم : 9.4
فصل سوم : 8.9
فصل چهارم : 9.6
فصل پنجم : 9
فصل ششم : 9.2
فصل هفتم : 9.2
فصل هشتم : 8.3
میانگین 8 فصل : 9.13 که برای من یک سریال کامل و 10 هست.