اگه بخوام این اپیزود رو در یک جمله خلاصه کنم : کوتاه ترین ۴۸ دقیقه زندگیم
واقعا از اول تا آخر متوجه گذر زمان نشدم
هنر واقعی یعنی بتونی برای یک پایان مشخص (کشته نشدن گاس بدست لالو) حس تعلیق ایجاد کنی
موزیک متن این اپیزود هم فرق کرده بود و حرکت دوربین هم دیوانه وار تر از همیشه
لحظه هایی که مایک با عجله در راهرو خونه فرینگ اینور و اونور میرفت حس حضور خود آدم رو توی خونه گاس داشت
همه چی عالی بود ۱۰/۱۰
امان از سکانس آخر... تلفیق اون موسیقی با اون نماهای دلخراش، دقیقا همون حس و حالی رو بهم داد که سر سکانس کشته شدن جان اسنو داشتم، تا مدتها مزهی تلخش زیر زبونم مونده بود. هاوارد مظلومانهترین مرگ دنیای برکینگ بد رو داشت؛ یکی مثل هنک بالاخره پلیس بود یا ناچو فارغ از مرگ شکوهمندانه و قهرمانانهش، خلافکار بود و جزیی از این سیستم. اما هاوارد فقط یه قربانی بود؛ قربانی روابط بد دو برادر، بهخاطر چاک نقش اون آدم بده رو به عهده گرفت تا جلوی پیشرفت جیمی بایسته و به طبع اون، بد شدن رابطهش با کیم، تاااااا عذاب وجدانش برای جسد سوختهی چاک و بقیهی اتفاقاتی که افتاد... حتی آوازهش به عنوان یه وکیل تراز اول هم به باد فنا رفت! احتمالا قراره به عنوان یه مصرف کننده به حالش افسوس بخورن! در کل شیفتهی این نویسندگی شدم که هاوارد رو از یه کاراکتر نچسب، که خیلی از بینندهها با چزونده شدنش عشق و صفا میکردن، به کاراکتری تبدیل کردن که قلبمون واسش مچاله شد. فکر نمیکردم پروندهی لالو اینقدر زود بسته بشه... فقط کیم رو داریم که با توجه به تعداد اپیزودهای باقی مونده شدیدا کنجکاوم ببینم که چه سرنوشتی در انتظارشه. این دومینوی مرگبار رو کامل میکنه یا چیزی بدتر از مرگ در انتظارشه. اصلا هپی اندینگی رو نمیتونم براش متصور بشم!
بی نظیر بود
واقعا عنان از کف دادم
چند سال بود دیگه اون شور و هیجان و شوکه شدن بخاطر یه اپیزود واسم اتفاق نیفتاده بود بعد از بریکینگ بد ولی این قسمت همه چی رو عوض کرد
با پخش فصل 5 اصلا فروم و بچه ها حال اومدن باز مثه قدیم
با این اپیزود از لذت و هیجان فریاد زدم
ابتدای اپیزود بازیگر کیم عالی بود منم ترسیده بودم انقد که اون ترسیده بود
پیر شدن بازیگر مایک خیلی غصه دارم کرده
وقتی یک هارمونی فوق العاده بین "دکوپاژها" و "میزانسنبندی ها" وجود داشته باشه "قاب هایی" خلق میشه که بی نهایت زیبا است - حین دیدن فیلم یا سریال انگار بیننده وارد یک گالری هنری شده سریال Better Call Saul از همون ابتدا پایبنده به این هارمونی بود از همین جهت در سر تا سر سریال شاهد نماهایی بی نهایت زیبا و صد البته خلاقانه هستیم که اتمسفر حاکم بر سکانس ها رو به زیبایی به بیننده القا میکنه
یکی از چیزهایی که تو این اپیزود نظرم رو جلب کرد نوع دکوپاژی بود که سازنده ها برای مایک و گاس در انتهای این اپیزود در نظر گرفتن (اندازه ی نما : کلوز آپ و نوع زاویه ی قرار گیری دوربین نسبت به سوژه) نوع نگاه گاس کاملا " شیطانی" و "عاری از هرگونه احساس" است اما در زیر نگاه مایک حسی انسان دوستانه - احساسی نهفته است که بنا به شرایط موجود امکان خودنمایی ندارد و مجبور است در هر لحظه فرمانبردار اربابش (گاس) باشد
در عین بی اهمیتی کلی حرف داشت!!
هاوارد یک مرد تمام عیار و کار درست بود . هیچوقت از اول ماجرا انسان بدی نبود و در تمام سریال برام این سوال پیش میومد چرا باید چنین فردی انقدر اذیت بشه . در آخر هم بخاطر کثافت کاری های سال کشته شد (شاید ابتدا از چاک متنفر باشی ولی نمیتونی کتمان کنی ذات برادرش رو درست و کاملا دقیق به همه گوشزد میکرد)
پیشنهاد میکنم یبار دیگه قسمت های مهم سریالو ببینی.
هاوارد بخاطر منافع مشترکش با چاک و قدرت بیشتر چاک تو شرکت علی رغم میل باطنیش که جیمی رو چارلی هاسل صدا میزد، اونو از شرکت بیرون کرد. جیمی چندین سال تلاش کرد تا بتونه پیش برادرش وکالت کنه ولی به نوعی با دسیسیه ی چاک و هاوارد با خاک یکی شد.
یکی از جذابیت های سریال اتفاقا تمام عیار نبودن همه ی شخصیت های سریاله. حتی بدمن های سریال هم جاهایی سیاه مطلق نیستن و همین نشون دهنده ی دانش بالای تیم نویسندگی تو روانشناسی کاراکتراس و در نهایت حس همذات پنداری با شخصیتا.
اینکه چرا باید هاوارد انقدر اذیت بشه رو توی سریال بهش پاسخ دادن. هاوارد تو بسیاری از مسائل سریال هوشمندانه عمل نکرد و تو دسته ی گوسفند ها حریف گرگ ها شد. هاوارد نمونه ی جذاب یک انسان معمولی و پر از اشتباهه که تلاش میکنه به اوضاع زندگیش سر و سامون بده (حلالیت طلبیدن از جیمی بعد از مرگ چاک، تلاش برای بدست اوردن دل جیمی و کیم و پیشنهاد کاری، رفتن پیش مشاور خانواده) ولی تو قوانین بریکینگ بد حتی گاس ها و والتر ها هم نابود میشن چه برسه به هاوارد.
پ.ن: یه سوپرایز ریزی که از این اپیزود انتظار نداشتم بیش از حد بولد کردن شخصیت هاوارد بود. فکر نمیکردم خیلی بهش بپردازن تو این قسمت ولی قاب های تراژیک زیادی ازش میبینیم که اگه تو دنیای بریکینگ بد یه شخصیت نزدیک به روحیات و سرنوشت هاوارد مثل بزنیم اونم هنک میتونه باشه. ولی خب خودتون مقایسه کنین چقدر کارگردان تو این قسمت به مرگ هاوارد بیشتر بها داده تا مرگ هنک بعد از آزیماندیاس.