.House Mormont Remembers , The North Remembers. We know no king But the King in the North whose name is Stark
دلم برای روز های قدیم انجمن تنگ شده
.Ven0m.,Amin03,amingeneral,AmiR RezA,anzalichi,arso,Barney Stinson,bikash,D O R D I,Dark Angel,Davinci,Dexter_171,hadiuss,HAMID13,Hmv-,Irag,jack1991,javat,JenabPargaar,joker8,juybari,linkinpark20,majidzendaniyan,Mani Vampire,mas5oud281,MATIAS7,Mikado,mohammad1992,nemsis,nevermind,NOjAN,pooya,raha_91,rolan,R_HURRICANE,sami1428,setare12,shahin7,TwistedFate,UntouChable,مزدک,پژمان,WolF_PiR,x7music,yaser63,Zombieland
یه سوال اژدها ها مگه 3 تا نبودند اینجا چرا 2 تا شدند؟؟؟؟؟
فصل خوبی بود ولی منم با نظر سعید که گفت: "قسمت خوبی بود اما اینکه میدونستم برای اپیزود بعدی باید حدود یکسال صبر کنم ( کی میدونه بیشتر یا کمتر؟ ) نتونستم لذت کافی رو ببرم!" کاملا موافقم یه سال صبر کردن واقعا زد حاله !!
سلام
به این میگن یک پایان خوب یعنی من هنوز هنگم و کف کردم به شدت.
اول از همه به شدت خوشحال شدم که اتفاقات بازم از شمال و برادر جان اسنو شروع شد حسابی تلافی کم پرداختن بهش تو طول فصل را تو این دو قسمت آخر جبران کردند.
و سرانجام نمردیم یک حرکت مفید از استنیس دیدیم خیلی خوب بود هر جند از آن نگاه موزمار آن زن مو قرمزه به جان هیچ خوشم نیومد. خدا به خیر کند.
و اتفاقات برن خیلی خوب بود اون حمله و اینها به نظرم قشنگ کار شده بود. هر چند کاش برن زودتر میرسید اینجا یک کم بیشتر دستگیرمون میشد قضیه چیه. اگر قسمت هشت و اینا میذاشتن این صحنه ها را هم یک کم از آن حالت کسلی کم میشد(هشت نه حالا قسمت های قبلتر) هم یک کم بیشتر پرداخت میشد بهش. حالا هی باید فکر کنیم این بچه هه که ترقه مینداخت کیه؟ این آقاهه که شبیه گاندولفه کیه؟ بساطی داریم.
و واو از آریا. با این که میدونستم به لطف اسپویل که کجا میره ولی بازم خوب بود اونجا میره چی کار؟(برای اینکه اسپویل نشه اینجوری نوشتم چون هنوز نفهمیدم تو بحث اپیزودیک میشه همون قسمت را اسپویل کرد یا نه؟)
و آن جنگ بین هاوند و آن زنه به نظرم اضافه بود راستش من زیاد متوجه دلیل آریا برای کنار کشیدنش نشدم.
و در آخر تریون در کل راضیم ازش. از اینکه در آخر انتقام راب و ند و همه را یکجا گرفت خوبببببببببب بود.
و به نظرم یکی از خوبی هاش این بود که نسبت به قسمت اخر فصل قبل کمتر تو خماری هستیم(فصل قبل وحشتناک بود پا در هوا لنگ سرنوشت جان...)
میشه ده کمتر داد؟ یعنی میشه؟
اتفاقات زیادی تو این قسمت افتاد ولی ضرباهنگ این قسمت اون چنان مناسب نبودش.
درباره تریریون و تایوین هم من رفتم تو اینترنت خوندم و فهمیدم تو سریال زیاد تغییرش دادن.
از قرار معلوم جیمی پیش تیریون اعتراف میکنه اون دختری که تیریون باهاش ازدواج کرده بوده،فاحشه نبوده و کار پدرش بوده که بهش تجاوز شد و این صحبتا
تیریون هم به جیمی میگه دفعه بعدی که ببینمت میکشمت((خلاصه هیچ عطوفت و بغل کردنی تو کارشون نبوده چون جیمی ازین قضیه خبر داشته ولی حرفی نزده بوده)) بعدشم میره کار پدرشو میسازه به خاطر این قضیه.
آریا هم که رفت تا خودش یه assassin بشه.
خوب بود این قسمت ولی انقدر موضوع تو موضوع بهم چپوندن که نتونستن خوب همشو دربیارن ولی در کل 8 هم نمره خوبیه از نظر من.
اون یکی همونیه که دختر بچه هه رو آتیش زده و خورده و چند روزه دیده نشده.یه سوال اژدها ها مگه 3 تا نبودند اینجا چرا 2 تا شدند؟؟؟؟؟
Trump2016
وقتی تایون مرد، چطور تو فصل بعد میخواد تعریف کنند؟ به خاطر اینکه رابطه دراماتیک جیمی و تیریون رو نمیخواستن خراب کنند به نظرم شی رو آوردن تو تخت تایون که دیگه ربطی به جیمی نداشته باشه. البته شاید شی تو کتاب هم همینجوری بوده، نمیدونم
وقتی خوب باشه میگی خوبه دیگه از اون دقیقه اول داستان رو برد جلو، تا دقیقه اخر، اما منم مثل چندتا از دوستان فکر میکنم اگه یه سری از این موضوعات رو تو قسمت های قبل مطرح میکردند دیگه نه قسمت های قبل متکی به 3-4 دقیقه آخرش نمیشد و نه این قسمت اینقدر پر حجم! مثل داستان آریا و برن...
چرا آریا نرفت پیش خواهرش؟؟ تا دمه در رفت که! یه سر هم میرفت تو دیگه
چرا آریا اینقدر سر هاند مسخره بازی درآورد؟ برعکس بقیه بچه ها اصن ازش خوشم نمیاد.
تیکه جان اسنو استنیس خیلی چسبید ولی، دوتا از BADAS*S ترین شخصیت های سریالن و ترکیب شون باهم خیلی خوب درمیاد. سپاه منس هم که 100 نفر نبود روهم خالی بسته بود الکی. دوتا غول و یه ماموت هم داشت که همون روز اول مردن. من که تو جنگ با استنیس چیزی ندیدم.
درصد فانتزی سریال هم رفته رفته داره بیشتر میشه. 9 دادم
گفتن که کی هستن " فرزندان " . تو وستروس یک نژاد قبلتر از تمامی نژادهای انسانی زندگی میکردن به اسم فرزندان جنگل شناخته می شودند خدایان کهن رو میپرستیدن همون خدایانی که روی درخت نقشه شون بسته شده.
بعد از اینکه اولین انسان ها از بازوی دورن عبور کردن و خودشون وارد سرزمین وستروس کردن با فرزندان وارد جنگ شدن تا بتونن اراضی شون رو ازشون بگیرن.چندین سال جنگیدن ولی آخرش بینشون صلح ایجاد شد نسل فرزندان به دلیل نو خاص زادولدشون رو به کاهش رفت تو این جنگ ها.تو شب طولانی سپاه انسان ها در کنار سپاه فرزندان جلوی ادرها و وایت ها ایستادگی کردن نسلشون بیشتر فرزندان نابود شد.
کلا ریشه وارگ (اسکین چنجر بودن) از فرزندان میاد، اون قدرت چشم درون داشتن درخت های قلب که نشان خدایان کهن هم هست یه جورایی درگاه اطلاع رسانی فرزندان هست از داخل اون میتونستند هر جای که درخت دیگری هست رو چک کن.بعد از هجوم اندل ها و دین هفت به وستروس بیشتر درختان قلب از جنوب تا ریولند نابود شد و تعداد زیاد دیگه از فرزندان قتل عام شدن.از سمتی چون اندل ها نتونستن خودشون رو به شمال برسونن فرزندان خودشون رو به اون طرف دیوار و اطراف دیوار پناهنده کردن.الان صدها سال هست که تو وستروس هیچ فرزند جنگلی دیده نشده.
مشابه فرزندان تو سایر داستان های فانتزی میتونی عنوان الف رو در نظر بگیری
وقتی وگ که پادشاه غول هاست میمیره کلا یه درگیری داخلی بین غول ها سر جانشینی پیش میاد برای همین ارتش منس یه جورایی ردشون میکنن که برن مشکلاتشون رو یه جای دیگه حل کنن ولی حساب این نمیکردن استنیس یه جنگ بزرگ راه بنداز این شکلی.
هر چند شیپور جورامون توی داستان دست منس نیست اگر بود میشد جور دیگه نتیجه گیری کرد.
به غير از اون مقداري كه شبيه به سريالهاي شبكهي CW شده بود بقيهش بخصوص همين قسمت مربوط به انتقام بد نبود.
در كل از اين فصل هم مثل فصل قبل راضي نبودم احتمالا در فصلهاي ديگه كار به جاهاي باريك كشيده ميشه چون اون مرد درختي! گفت "بايد پرواز" كني كه ديگه ...
خواهشا اين قسمتهاي "نوجووني" قصه رو كم كنن و به روابط و فضاهاي سنگين و تاريك بپردازن ازشون ممنونم.
این قسمت خیلی چیزا رو میخواست برای فصل بعد مقدمه چینی کنه واقعا سنگین شده بود برای فصل بعد تنها ما رو گذاشت به انتظار
تنها یه چیز جالب ای بود که اون جایی که توی کسل بلک داشتن جسد ها رو آتش میزدن لیدی ملیساندرا روبروی جان اسنو ظاهر شد.
تا اونجایی که یادمه تنها با اونایی که خون پادشاه توی رگاشون بود کار داشت چرا روبروی جان اسنو ظاهر شد
و فکر میکنم این دختر دومی که روی بالکن بود دختر استنس بود اون برای چی اومده بود اونجا!
There is only one Hell
The one we live in now
Game Of Thrones, Lady Melisandre
۱. پایان خیلی خوبی بود برای این سیزن پر فراز و نشیب. به خوبی تونستن همهی کاراکترها رو موازی هم پیش ببرن و به یه جایی برسونن. فقط از سانسا و لرد بیلیش چیزی ندیدیم که البته فکر کنم چیز خاصی هم برای دیدن وجود نداشت. بدترین نکتهش فقط این بود که باز باید نزدیک به یک سال صبر کنیم تا اپیزود بعدی!
۲. به قول دوستمون، بالاخره دو نفر تو این سریال به همدیگه رسیدن! مواجههی جان اسنو و استنیش خیلی خوب بود. فک کنم نویسندههای سریال هم تصمیم گرفتن استنیس رو از اون وضع خاک تو سری در بیارن! حالا باید منتظر موند و دید منس میتونه با اونا به توافق برسه یا نه.
۳. خب دومین سوار اژدها هم معلوم شد، حالا باید ببینیم سومیش کیه. من یادمه تو سیزن یک، وقتی که ند استارک رو کشته بودن و برن با اوشا رفته بود توی دخمهها که نشونش بده اون کلاغ سه چشم رو کجا دیده، ریکون هم اونجا بود و میگفت که من پدر رو اینجا دیدم. میشه نتیجه گرفت که ریکون هم وارگه؟ شاید دو تا از بچههای استارک قراره اژدهاها رو کنترل کنن.
۴. بچهها خب سریالو با دقت ببینین! اینکه اون بچههه کی بود رو که خودشم گفت! اون پیرمرده هم که همون three-eyed raven بود که از سیزن یک برن اون رو میدید، که البته خودش هم توضیح داد که به شکلهای مختلفی بوده و برن رو زیر نظر داشته. منتها من برام سؤال ایجاد شده که فقط وارگها رو میتونه زیر نظر داشته باشه یا همه رو؟ یعنی یه جورایی خدای وارگهاست؟
۵. آریا که خیلی منطقی بود که حاضر نشه با برین بره! اون که برین رو نمیشناسه! بعد از همهی اون اتفاقها همین که فهمید شمشیر برین رو جیمی لنیستر بهش داده کافی بود که کاملاَ بی اعتماد بشه. دلیل اینکه هاوند رو نکشت هم به نظرم این بود که میخواست با زجر بمیره تا انتقام دوستش (Mycah?) رو ازش گرفته باشه.
۶. خداییش خیلی ضایع بود که تایوین لنیستر بزرگ با اونهمه ادعا آخرش رو سنگ توالت دار فانی رو وداع گفت! اونم در حالیکه هیچ کدوم از بچههاش چشم دیدنشو نداشتن. قبلا هم گفتم، امسال پیتر دینکلج برای گلدن گلوب و امی جایزه نگیره من به میرم دعوا!
۷. وریس بالاخره یه حرکت شجاعانه و بدون آب زیرکاهی از خودش نشون داد! وقتی که ناقوسها به صدا در اومدن و برگشت سمت کشتی خیلی باهاش حال کردم!
خب... تا فروردین سال بعد بشینیم یه بار سریال رو از اول ببینیم به یاد همهی رفتگان و درگذشتگان!