در این تاپیک میتونید نظرات خود را درباره ی فصل چهارم به اشتراک بذارید.
در این تاپیک میتونید نظرات خود را درباره ی فصل چهارم به اشتراک بذارید.
قسمت پنجم: 10 از 10
اولین چیزی که میخوام بگم اینکه "هنری" گین یکی از دوستام بود!
همین دیالوگ و بس. (ختم کلام)
این قسمت بعد از این همه تماشای قسمتهای متوسط سریالهای متوسط رو به پایین "معرکه" بود. انگار از ته "دره" نجات پیدا کردم.
»» از همون ابتدا پیشبینی میکردم یه شخصیت آلمانی مثل "ادی" کارش به تصویر پنجم ختم میشه.
»» برادرزادهی ناکی و ملازم ناکی روایت همزمان این دو تا توی این قسمت من رو یاد روایتهای شاهکار سریال "سوپرانوس" انداخت.
»» انگار از "چاکی" و رفقاش فاصله گرفت جذابتر شد.
قسمت ششم:
عنوان این قسمت: یه موجود زنده در جعبه! (ر.ج کنید به بحث پیرامون فصل سوم)
»» تصویر اول و دوم: یه گفت وگوی فوق العاده و کوتاه.یادمون نره که یه گفت وگو تاثیرگذار اصلا لازم نیست بلند و خسته کننده پر از جملات قصار باشه.مثل این یکی.
ناکی: این رو به "تدی" میدی؟
مارگارت: حیوون که نیست،هست؟ جا نداریم.
ناکی: یه موجود زنده توی جعبه که نمی ذارم که! [باز باید برگشت به اون قسمت های پایانی فصل سوم و یه مرد ایرلندی سر بریده توی جعبه]
»» تصویر سوم و چهارم: منتظر یه طوفانم."ایلای" رو خیلی دوست دارم بیش از یه مرد آمریکایی متعهد و باوقاره.
ایلای بو برد! حالا از این به بعد جالب میشه! یه نکته ی جالب، بیشتر این شخصیت ها واقعی هستند، مثلا جو ماسریا (همین که چارلی ازش میترسید) واقعا یکی از سران مافیا نیویورک بود
http://en.wikipedia.org/wiki/Joe_Masseria
یا مثلا همین دکتر نارسیس! قسمت چهارم بود فکر کنم، یه چیزی درباره ی انجمن برادری سیاه پوست های ... گفت! واقعا بوده، یکی از رهبرانش هم تو همین قسمت بهش اشاره شد، یکی از اون اسم هایی که هوور گفت! همین هوور، موسس اف.بی.ای! شخصیت های اینجوری تو سریال زیاده.
پ.ن دوتا شخصیت مورد علاقه ام هم چارلی لوچیانو و چاکی وایته! این قسمت چاکی خیلی خوب بود!! عالی بازی میکنه
این سریال ارزش دیدن داره؟
نمیدنم اینو شروع کنم یا Sons Of Anarchi؟
بستگی به خودت داره به نظر من که "هردو" رو باهم کلید بزنی ایرادی نداره.ارزش هر دو سریال بالاست.البته کلاس کار دو سریال خیلی باهم متفاوته این سریال زیاد اهل "فن" و یا "جذابیت" نیست عکس سریال "SOA" که بیشتر اوقات به دام همین قضیه میفته.
»» قسمت هفتم: این قسمت احتمال اینکه این فصل رو باید یکجا باهم دید نه قسمت به قسمت رو "قطعی" کرد.
تصویر اول و دوم و سوم »» فعلا همه جمع شدن تا "ناکی" رو زمین بزنن و امیدوارم "ناکی" هم بیشتر از یه ربات سخنگو و نصیحت کن در قسمت های بعدی ظاهر بشه.
»» قسمت هشتم: 10 از 10 : The Old Ship of Zion
بعد از روایت فوق العاده قسمت پنجم این یکی هم حسابی چشمم رو گرفت! اینطور که از سنت سریال برمیاد از این پس یعنی از قسمت هشتم به بعد طوفان و ضرباهنگ سریال اوج می گیره. علاوه بر این سنت یه سنت دیگه هم هست اونم به مسلخ بردن "جوانان"ه جویای نامی مثل "وارن و ویل"ه یکی از جناح ناکی دیگری از جناح قانون طلبان خودسر.
کم مونده بود در غیاب "اشکان" شخصیت محبوبش رو از دست بده ولی مثل اینکه هنوز پدر "عشق و محبت" قراره همه رو باخودش به آتیش بکشونه!!!!!
تنها ضعف این قسمت بی مقدمه بودن سکانس "بار" و روبه رو کردن ایلای با واقعیت شخصیت "وارن" بود یه ذره زیادی توی این قضیه تندروی کردن.
»» قسمت نهم : 8 از 10 : Marriage and Hunting
اول از همه من توی کف این ذوق و سلیقه در انتخاب عنوان هر قسمتم. این یکی هم واقعا جذاب بود.
باز عجولانه "نتیجه گیری" کردم و احساس کردم از این قسمت دیگه توی سراشیبی قرار می گیریم ولی مثل اینکه باید یه قسمت دیگه صبر کنیم.
از خلاصه و تیزر قسمت بعدی یه چیزهای دستگیرم شد ولی خب تصاویر ممکنه عقب و جلو شده باشه و حدسم اشتباه از آب دربیاد.
ولی "چاکی" دیگه از این پس میشه "چاکی" که باید باشه.
"روی" هم حسابی مشکوک میزنه اون مکالمش با تلفن رو متوجه نشدم فقط در این حد می دونم که "مشکوک" بود. همین.
بعد از چند هفته عقب موندن از پخش و وقت نداشتن برای شرکت در تاپیک بحث و گفتگو بالاخره فرصت شد نظرم رو بنویسم!
اپیزود 9
این اپیزود هم مثل روند کل فصل بیشتر حول کاراکتر های فرعی می چرخید؛ از مهمترینشون که مجادلهی بین چاکی و دکتر نارسیس ـه گرفته تا ظاهر شدن "ون آلدن" واقعی!
"مولر" یا "مامور ون آلدن" دیگه از تو سری خوردن و چند رو بودن خسته شده و بالاخره چند باری قدرتش رو به رخ بقیه کشید که البته باز هم بعضی مواقع باز هم تظاهر بود. من که ازش خیلی خوشم میاد و مایکل شانون هم خیلی عالی نقشش رو بازی کرده و امیدوارم نامزدی امی امسال نصیبش بشه!
چاکی هم بین خانواده و معشوقه و عقل نمیتونه تصمیم بگیره و اگه بخواد همینجوری احساساتی عمل کنه به قول ناکی تو میدون جنگی که خودش درست کرده یکه و تنها میمونه.
سکانس ترور ابنین هم با اینکه بیشتر شبیه یه امداد غیبی بود ولی خیلی خوب از آب دراومده بود و اصلا یکی از دلایل علاقم به بوردواک به خاطر این خشونت های تر و تمیزه!
از اون طرف کاراکتر مورد علاقم یعنی ریچارد هم در عین حال داره برعکس اونچه که انتظار میرفت (و البته در جهت مثبت) احساساتی عمل میکنه ولی ظاهرا باز هم قراره دستش رو به خون آلوده کنه.
کاراکتر دکتر نارسیس هم نمونهای از انسان های متظاهرـه. خیلی خیلی دلم برای خانم میتن با اون صدای محشرش سوخت!
جیلیان و روی فیلیپس هم حسابی همدیگه رو میخوان با وجود اینکه دوست دارم تامی پیش ریچارد و جولیا باشه و با وجود همه ی نیرنگ بازی های جیلیان ولی باز هم دلم براش میسوزه...
9 از 10
از هم خوابی هاش خوشم میاد
سلام اين سريال تاره شروع كردم
ارزش ديدن داره؟