از قدیم واضح بود که یکی از دلمشغولی های واچوفسکی ها (سازندگان ماتریکس) و تام تیکور (کارگردان المانی اثر متفکرانه سال 1998، بدو، لولا، بدو) تقدیر و فلسفه ی جبر و اختیار است. در انتهای قسمت دوم سه گانه ی ماتریکس به نیو گفته میشود که هر قدر هم مبارزه کند، سرنوشت او باز همین است که الان بدانجا رسیده، همانطور که پیشتر از این در چندین نسخه از دنیاهای موازی با دنیای فعلی، باز هم تقدیر یکسانی برایش رفم خورده بود. به عبارتی داستان بیشتر سرنوشتی جبری را برای قهرمانانش پیش میکشد. اما در فیلم تیکور، چندین روایت مفاوت از دویدن لولا برای رسیدن به مقصدی یکسان بازگو میشود، که در هر روایت به خاطر اپسیلونی تغییر در مسیر حرکت لولا، سرنوشتی متفاوت برایش رقم میزند. در واقع مفهوم اختیار در فیلم تیکور بیشتر خودنمایی میکند. حالا بعد از گذشت چندین سال، گروه واچوفسکی ها و تام تیکور به رمان سال 2004 دیوید میچل، اطلس ابرها، رسیده اند، تا مفهومی سینمایی فراتر از جبر و اختیار تصویر کنند.
فیلم از شش داستان که در خلال مدت زمانی 500 ساله از گذشته تا اینده اتفاق می افتند، تشکیل شده است. البته این شش داستان در خود فیلم به صورت شش داستان کوتاه پی در پی روایت میشوند، اما در فیلم هر شش داستان با تدوینی نبوغ امیز به صورت موازی تعریف می شوند. وجه مشترکی فرعی که شش داستان را به هم مرتبط میکند، ماه گرفتگی کوچکی به شکل شهاب سنگ است که روی بدن یکی از شخصیت های اصلی هر یک از شش داستان خودنمایی میکند. اما همین حلقه ی اتصالی به ظاهر به اهمیت تماشاگر را به سمت محتوایی فراگیرتری راهنمایی میکند....
نگاهی به زندگی خصوصی برادران واچوفسکی تاییدی بر محتوای فیلم است. اندی و لری واچوفسکی تا سه سال پیش، دو برادر بودند اما در سال 2009، لری واچوفسکی تحت عمل جراحی تغییر جنسیت قرار میگیرد، و پس از زن شدن، نام خود را به لانا واچوفسکی تغییر میدهد. لذا طبیعی است که گروه برادر و خواهر واچوفسکی بخواند در فیلم خود این مفهوم را پیاده کننده که روح انسانی، نژاد و جنسیت نمیشناسد. در فیلم شاهد اشکال مختلف روابط میان نژاد ها و جنسیت ها و حتی انسان و روبات هستیم. روبط همگی فرا نژادی و فرا جنسیتی هستند. جنسیت و نژاد مفهومی نیستند که بتوانند روح واحد عشق انسان به ازادی یا هنر را محدود کنند؛ همچنان که شخصیت های هر داستان فیلم، پیام ازادی و محصول هنری خود را به نسل بعد داستان بعدی منتقل میکنند.
مقدم ترین داستان فیلم با ازادی یک برده پایان می یابد، و به دنبال واکنش زنجیره ای این عمل در نسل و داستان های بعدی، شاهد وقوع یک انقلاب اجتماعی در داستان نهایی هستیم. در واقع همان عمل نیکوکارانه اولیه باعث ایجاد امواجی میشود که به طور تصاعد و در طول صدها سال زمان، باعث انقلابی اجتماعی برای بدست اوردن ازادی های شخصی و هنری میشود. شاید بزرگ ترین دست اوررد اطلس ابرها همین مفهوم باشد: که هیچ عمل مثبتی، هرچند کوچک، در طول زمان بی پیامد نخواهد ماند. ذات ابر به خودی خود تنها از قطرات اب تشکیل شده است، اما تخیل انسانی ما به عنوان نظاره گر زمینی ابرها، قادر است صور مختلفی از ابرها را به ذهن متبادر بسازد. ما درجایگاه زمینی قادریم اطلسی از اشکال مختلف ابرها را برای ذات واحدشان بسازیم.