انزلیچی عزیز
نمیدونم تا چه اندازه با "کوبریک" آشنائی داری
اما تفاوت این بشر تو فیلمسازی با خیلی های دیگه همین" نوع نگاه متفاوتش نسبت به سوژه" ها و "روایت کوبریک گونه ـش" بود!
کوبریک کلا تو عمر 48 ساله ی فیلمسازیش 13تا فیلم بیشتر نساخت , همه ی آثارش هم اقتباسی بود همین فاصله ی طولانی بین آثار(حدود 3سال) وسواس کوبریک رو کاملا مشخص میکنه تو فیلم سازی و توجه فراونش به جزئیات تو تک تک فیلمهاش
بهمین خاطر که آثار این کارگردان رو با 1 بار دیدن نمیشه نظری قطعی من باب ـشون داد!
از طرفی کوبریک یه نگاه فلسفی رو نسبت به سوژه هاش داره
(با چاشنی توجه فراون به جزئیات) این 2مورد تو روایت داستان نمود پیدا میکنن
زمانی که میبینیم فیلم با یک ریتم خیلی آروم پیش میره...(بهت توصیه میکنم حتما "اودیسه ی فضائی" رو ببینی تا قشنگ متوجه این جمله ی من بشی)
تو غلاف تمام فلزی کوبریک
"جنگ" رو زیر سوآل میبره , نگاه انتقادیش رو نسبت به
"سوژه ی جنگ" بیان میکنه , والی هدف کوبریک ساختن یه فیلم جنگی مثل
"نجات سرباز رایان" ,
"سقوط شاهین سیاه" ,
"تنها بازمانده" و ... نبود! و با هدف گرفتن جنگ بیخود و بی جهت ویتنام
"نگاه" خودش رو در قالب فیلمنامه جلوی دوربین میبره!
+به کاراکتر
"R. Lee Ermey" توی اپیزود اول توجه کن بعد خودت به یه جواب میرسی من باب این جملت که میگی "انگار هدفش اصلاً تعریف جنگ از نوع خشن نیست"