I dont care how long I gonna live. whether it's in a week or twenty years, there's horrible pain and sadness ahead
125yahel,AdibTE,afshin2014,afshinvatan,amin_orang,amo_omid,anzalichi,aramis2800,Arash_72,Charlie,D O R D I,del@,DEXTER HBO,Dexter_171,EliJah,Filmer,hamid-p71,hamraz6869,hosseinf722,ShInOdA,jackbauer2012,joker8,kingnessi,Lou Bloom,M.Amir,Mani Vampire,mansourhobbit3,masihm,matiyo,MeHr@n,Mia_3D,Miss Harley,modern_gesprach,mr67,Nevah,pejmanmm,peyman_eun,raha_91,S@eeD-Mj,Tha Real Nigga
چارلی بروکر با اپیزود موزه سیاه ثابت کرد هنوز نبوغش رو از دست نداده. توان داستانگویی و استعارات متنی و فرامتنی این اپیزود مسحور کننده ست. در یه روند کلی، بلک میرور بعد از انتقال به نتفلیکس، از دز جنبه هنریش کاسته شده و برعکس، جنبه تجاری و هالیوودیش برجسته تر. اما هنوزم دوست داشتنی، جذاب و پرمغزه. اگر ادامه پیدا کرد، امیدوارم همینطور باقی بمونه.
در وصف این سریال فقط میشه از واژهی «بینظیر» استفاده کرد.
حاضرم هر روز تک تک اپیزودها رو روی دور تکرار ببینم؛ بدون گله کردن!
هر قسمت به اندازه یک فیلم در ژانر علمی تخیلی میتونست الان در تمام لیستهای سینمایی جزو برترینها باشه.
«چارلی بروکر» در یک کلام نابغهست.
تکنولوژی بهانهست. تمرکز نویسنده این سریال روی موضوع «جامعهشناسی» و «روانشناسی»ـه.
در این فصل هم مثل فصلهای گذشته نوآوری و خلق داستانهای پیچیده دیده میشد. با گذشت هر فصل انتخابهای نویسنده محدودتر میشه و انتظار میره که با همکاری بین نویسندههای خلاق جون تازهای به پروژه ببخشن.
تیم بازیگری و کارگردانی هم به خاطر تنوعی که وجود داره از تکراری شدن محتوا جلوگیری میکنه. اکثر بازیگرها جویای نام هستند و به این سریال به عنوان پُلی برای رسیدن به اهدافشون نگاه میکنن و با تمام پتانسیلشون جلوی دوربین میرن.
امتیاز من به این فصل و در مجموع به این سریال ۱۰/۱۰ هست.
ببینید، نمیشه گفت طرفدار تفکر سادیسمی و متحجره.
این سریال دست روی فناوریهای آینده گذاشته، نه خودِ آینده. اکثر ایدههایی که برای آینده مطرح میشه، وابستگی زیادی رو به فناوری داره. بنابراین معتقدم دست روی خودِ ایده نگذاشته و لزوماً با ایده مخالفت نکرده، بلکه قصد داشته به نوعی تهدیدهایی که مواجه اون فناوری هست رو بیان کنه.
هوش مصنوعی، یه ایدۀ انقلابی بوده و هست. گوگل توی اکثر محصولاتش داره از این فناوری استفاده میکنه. از موتور جستجوش گرفته، تا یوتیوبش، تا ماشینای بدون رانندهـش و قس علی هذا. گوگل رو مثال زدم، چون همهـمون هر روز داریم از موتور جستجوش استفاده میکنیم و میبینیم که چقدر جستجویی که انجام میدیم به خواستههامون نزدیکه. حالا شما با زبان فارسی عبارت بیمعنیِ "فرصخقمی" رو جستجو کنید و میبینید که نتیجۀ اولین جستجوی شما سایت TvWorld هست. منظورم اینه که هر عبارت بیمعنیای هم جستجو کنید، تمومِ تلاشش رو میکنه که شما رو به بهترین نتیجۀ ممکن برسونه. باید قدردان فناوری و هوشِ مصنوعی باشیم.
اما همهـمون تقریباً دیگه این جملات معروف رو از ایلان ماسک و استیون هاوکینگ و خیلی دانشمندها و پیشگامای فناوری شنیدیم که میگن "هوش مصنوعی میاد تا بشریت رو از بین ببره"، "هوش مصنوعی از بمب اتم خطرناک تره"، "هوش مصنوعی میتونه بر انسان پیروز بشه (بر هوش انسانی برتری پیدا کنه) و در آینده جای انسان رو روی زمین بگیره" و امثالهم.
باید قبول کنید که فناوری مثل خیلی چیزای دیگه حکم شمشیر دو لبه رو داره. هم فرصت هست و هم تهدید. سریال Black Mirror بیشتر روی تهدیدها تمرکز کرده و توی این زمینه خیلیهای دیگه هم قبلاً حرفایی رو زدن. بنابراین این سریال اولین نبوده.
کافیه کتابهایی مثل "Brave new world" - "دنیای قشنگ نو یا دنیای شگفتانگیزِ جدید" نوشتۀ آلدوس هاکسلی رو بخونین. یا مثلاً رمان معروفِ جورج اورول رو بخونین که تحت عنوان "1984" هست.
این دو نویسنده، هر کدوم دنیای آینده رو به یه شکلِ خاص تصور میکردن؛ اما هیچ کدوم توی کتابهاشون چندان از فرصتها صحبت نکردند. بیشتر از نگرانیها و ترسهاشون صحبت کردند. آیا باید بگیم تفکراتشون سادیسمی هست؟ آیا باید بگیم متحجر هستند؟
تصوّرِ هاکسلی، همون چیزی بود که در دنیای غربِ کنونی میتونیم ببینیم و به واقعیت تبدیل شده؛ برای مثال از این واهمه داشت که روزی انسان در حدی غرق اطلاعات بشه، که تبدیل به یه مصرفکنندۀ بیمصرفِ اطلاعات بشه و در نتیجه تبدیل بشه به یه آدمِ خودشیفته که باطناً، اون انسان کاملاً پوچ هست. (حتی حاضر نیستیم یه مقالۀ طولانی رو دربارۀ یه موضوعِ خاص، به صورت کامل بخونیم و ترجیح میدیم به جاش یه توییت 100 کاراکتری رو در موردِ همون موضوع بخونیم و در موردش برای بقیه به صورت تخصصی سخنرانی کنیم)
اما تصوّرِ اورول هم همون چیزی بود که الان میتونیم نمونهـش رو توی کرۀ شمالی ببینیم.
مقایسۀ بهتر دنیای خلق شدۀ این دو نویسنده رو میتونید در اینفوگرافیک زیر ببینید.
هاکسلی با اینکه خیلی وقت پیش، یه چنین روزایی رو پیشبینی میکرد و توی کتابش از نگرانیهاش و ترسهاش گفته بود، پیشبینیـش تحقق پیدا کرد. اگه در زمانِ خودش، خیلیها کتابش رو میخوندن و میفهمیدنش، شاید امروز دچار این مشکلات نمیشدیم.
چه مشکلاتی؟ برای نمونه سطحی شدن؛ غرق شدن در انبوهی از اخبار زرد و نوشتههای فستفودی.
چرا؟ چون اساساً انسان و مغز انسان به لذتِ آنی تمایل داره.
سریال Black Mirror اومده یک دهمِ اون کاری که هاکسلی و اورول کرده بودن رو انجام بده. طوری که هم سرگرمکننده باشه و هم یه چیزی برای گفتن داشته باشه.
این سریال در مقام ایدهپردازی و بیان تهدیدهای فناوریهای آینده، واقعاً خیلی خوب عمل کرده، خصوصاً در فصلهای ابتدایی. اگرچه همچنان این دو پارامتر حفظ شده، ولی خیلیها معتقدن یه مقداری از کیفیتش کاسته شده که به نظر من طبیعی هست ولی خودم خیلی با این قضیه موافق نیستم! فصل اول اون سال 2011 با 3 قسمت ساخته شد، فصل دوم اون حدوداً دو سال بعد (2013) و مجدداً در 3 قسمت ساخته شد. بنابراین زمان برای ساختن و پرداختن ایده به اندازۀ کافی وجود داشته، و تعداد قسمتها هم در حد معقولی بودند. هر قسمت از این سریال هم که دیگه میدونید، تقریباً مثل یه فیلم سینمایی میمونه. داستان مجزا، کاراکترهای متفاوت، دنیای متفاوت! دو فصلِ اخیر در سالهای متوالی پخش شدن؛ هر فصل 6 قسمت. بنابراین میشه گفت یه مقداری سرعتِ کار بالاتر رفته، و حداقل اگه افتِ کیفیتی هم وجود داشته به نظر من طبیعی بوده. اگرچه معتقدم همچنان سریال در جهت خیلی خوبی داره پیش میره. به عنوان مثال قسمت دوم از فصل سوم یکی از بهترینهای این سریال بوده.
این فصل هم رضایتبخش بود و دیدن هر 6 قسمتش برام لذت بخش بود. امیدوارم فصلهای بعدی بهتر از این باشه، چون انتظار از این سریال (سریالی که در زمانِ خودش، انقلابی رو در سریالهای تلویزیونی به وجود آورد) واقعاً بالاست.
دوست عزیز ممنون از توضیحاتی که دادید و بحث رو جلو بردید
در مدیوم سینما هنر اصلی در اجرا هست نه در ایده. شما هر چقدر هم ایده نو و خلاقانه ای داشته باشی یا هر چقدر حرف بزرگ و مهمی بخوای بزنی ولی نتونی درست اجرا کنی ول معطلی
کارگردانهای بزرگ یک فیلمنامه خیلی ساده و معمولی رو به بهترین شکل اجرا میکنند که شما ده بار از دیدن اون لذت میبرید مثال:It's a Wonderful Life فرانک کاپرا شما بعد از این همه سال پنجاه بار میتونید این فیلم رو تماشا کنید و از دیدنش لذت ببرید با اینکه فیلمنامه خیلی ساده هست و به راحتی میتونه ساخت این فیلمنامه تبدیل بشه به یک فیلم لوس و سطحی اما کاپرا یک شاهکار ازش ساخته. هنر کارگردانی و سینما یعنی این
مثال امروزی بخوام بزنم فیلم مریخی ریدلی اسکات که ایده نو و آینده هست سوژه فیلم. اونجا شما با دنیا آینده ای طرف هستید که انسانش هم انسان آینده هست یعنی نه عجیب و غریب و عقب موندست و نه درگیر چهار تا دستگاه مدرنه بر عکس Black Mirror که آدمهاش عقبمونده هستند و همش با چند تا دستگاه طرفیم یعنی شما اگه این دستگاه ها رو حذف کنید هیچی نمیمونه (این ماس ماسکی هم که جدیدا تو اکثر اپیزودها میچسبونن رو شقیقه واقعا دیگه خیلی مضحک شده)
انسانی که تو یک موقعیت مربوط به آینده گیر میوفته و تقلا و تلاشش برای خروج از این آینده خیلی انسانی و قابل درکه و رابطه کاملا انسانی برقرار میکنه مخاطب امروز با اون.بحث های تکنیکی هم که دیگه صحبتش رو نکنیم بهتره مثل فضا سازی Black Mirror همین فصل اپیزود شماره دو و سه رو یکبار دیگه بشین نگاه کن فضاها مثل دهه هفتاد و هشتاد میلادی هست فقط چند تا ساختمان مدرن داره و چند تا دستگاه فضا سازی اصلا نداره. شخصیت پردازی که هیچی اپیزود شماره سه رو شما ببین که پر از اشکال هم هست شخصیت زن فیلم که حالا یعنی تبدیل به یک آدم موفق و مهمی شده اصلا هیچ شخصیتی نداره.طرف میاد بعد سالها میگه من عذاب وجدان دارم میخوام برم اعتراف کنم خب این خانم باهوش و موفق امروزی که آدم مهمی هم شده چکار میکنه میزنه طرف رو میکشه (که خیلی هم صحنه مضخرفیه اصلا معلوم نیست قتل چطوری انجام میشه فقط من میبینم یک زنی که چهل کیلو وزنش بیشتر نیست و دنده هاش زده بیرون یک مرد گنده رو هول میده میندازه رو زمین و تمام. جسد هم که انتقال میده تو این هتل دنیای آینده دوربین مداربسته نیست که متوجه بشه؟) خب این شخصیت نمیتونه به طرف بگه برو اعتراف کن پای من رو ولی وسط نکش؟ در حالی که خودت هم پشت فرمان بودی و مقصری؟ یا اینکه تهدید کنه طرف رو یا بهش باج بده یعنی این شخصیت باید اول هر کار دیگه ای انجام بده قبل از اقدام به قتل ولی اینقدر اثر سطحی و دم دستی ساخته شده که فقط درگیریش اون دستگاه خوندن ذهن هست و نه بیشتر
من میگم حتما طرفدار تفکر سادیسمی هست شما اپیزود موزه سیاه رو یکبار دیگه برو نگاه کن خودش داره میگه من طرفدار سادیسمم.طرف میگه سادیسمی ها و نژاد پرستها میومدن که از این کار لذت ببرند آخر اپیزود چی میشه دختره طرف رو شکنجه دائمی میده زنجیرشم میکنه میزاره جلو ماشینش میخنده و مامانشم میگه آفرین دختر گلم خب اگه این طرفدار سادیسم نیست چیه پس؟
lگه مدیوم سینما بحث شما باشه، صحبتهاتون رو تا حدودی میپذیرم. اما به نظرم مقایسهای که میفرمایید چندان صحیح نیست. اگرچه منظورتون رو کاملاً درک میکنم.
باید بپذیرید، Black Mirror از موضوع و ژانری استفاده کرده که نیازمند بودجۀ بالایی هست تا بتونه اون ایدهها رو به قول شما به زیبایی هر چه تمامتر در قاب و قالب سینمایی به مرحلۀ اجرا در بیاره. به نظر من این قضیۀ به نمایش گذاشتنِ ایده در دو فصل اول به مراتب بهتر از دو فصل آخر صورت گرفت؛ یکی از دلایل اینکه فصل سوم و چهارم، اون موفقیت فصل اول و دوم رو به همراه نداشتند، همون Netflixization (نتفلیکسیسازی) هست.
مورد دیگه اینکه جایی میخوندم که نتفلیکس برای تمامیِ 12 قسمت فصل سوم و چهارم (که هر قسمت نسبت به قسمت بعدیِ خودش کاملاً از هر لحاظ مجزا محسوب میشه)، بودجهای معادل 40 میلیون دلار رو در نظر گرفته، که نسبتاً به سختی میتونه در حدِ بودجۀ یه فیلم سینمایی معمولی باشه. البته نت فلیکس به طور رسمی نگفته که چقدر هزینه کرده برای این سریال؛ ولی فکر می کنم آمار درستی باشه؛ از اونجایی که نت فلیکس برای هر فصل از سریالهای مارولیـش بودجۀ 40 میلیون دلاری در نظر گرفته بود و میشه گفت بیشترین بودجهای که نتفلیکس برای یه فصل از یه سریال در نظر میگیره، همین سریالهای مارولی هستن.
به همین خاطر باید در حد یه سریال ازش انتظار داشته باشیم؛ معتقدم واقعاً با این بودجه نمیتونستن بازیگر خیلی خیلی خوبی رو بیارن داخل سریال؛ این رو هم بپذیرید که سخت هست توی 40 دقیقه تا نهایتاً 1 ساعت مخاطب با یه بازیگر مدیوم تلویزیونی اُنس بگیره.
مجدداً عرض میکنم؛ تموم صحبتهایی که کردید رو میپذیرم و به نظرم ایراداتی که مطرح کردید کاملاً وارد هستند؛ اما این رو هم میگم که باید موقعیت و وضعیت رو درک کنید. ایرادات شما نسبتاً برای یه چنین سریال تلویزیونیای سختگیرانه هستند. اینجا انتظار میره بیشتر ایدهای که میخواد مطرح بشه توسط مخاطب درک بشه و فضا هم همونطوری که هست پذیرفته بشه.
اگرچه این موضوعی که عرض کردم، در زمینۀ فیلمهای سینمایی هم گاهی صادق هست. خاطرم هست که اخیراً دوستان خیلی زیادی به آثاری مثل Nocturnal Animals یا Arrival ایرادات بنیاسرائیلی میگرفتند؛ در صورتی که کافی بود فضایی که به واسطۀ این دو فیلم سینمایی ایجاد شده بود رو میپذیرفتند. اینطوری میتونستند ایدهای که مطرح شده رو بهتر درک کنند و از دیدن این دو اثر لذت بیشتری ببرند.
اصولاً پایه و اساس Black Mirror تلخ و تاریکـه؛ اعمال سادیسمی هم تلخ و تاریکـه. اگه سریال Dark بودن خودش رو با یه سری اعمال سادیسمی به نمایش میذاره، به این معنی نیست که لزوماً سریال طرفدار تفکر سادیسمی هست؛ اینطور هم نیست که تموم قسمتهاش قصد داشته باشه با نمایش اعمال سادیسمی، رویِ تاریکِ فناوریهای آینده رو بهمون نشون بده.
قسمت 4 از همین فصلی که پخش شد رو مثال میزنم. طی کل داستان در عذاب بودیم که یه چنین مسألهای عملاً مثل شکنجه میمونه. در صورتی که اون آخر متوجه شدیم اون برنامه، با استفاده از هوش مصنوعی، 1000 شبیه سازی رو روی دو شخصیت انجام داده تا ببینه شانس Match بودن و مناسب بودنـشون برای همدیگه چقدره؟ در عالمِ واقعیت هم به هیچ بنی بشری آسیبی وارد نشده، و به نوعی با زبونِ خودش، سعی کرده رویِ خوش فناوری رو نشون بده!
بنابراین نباید این قضیهای که فرمودید رو هم به کلِ سریال تعمیم بدیم.
دوست عزیز فکر میکنم شما تا حدی گرفتی من چی میگم ولی هنوز برات شفاف نیست. من وقتی میگم مدیوم سینما یعنی اجرا فرقی نداره سینما و تلویزیون شما و اکثر دوستان بحثتون ایده هست و میگید به این خاطر خوبه من میگم تو سینما و تلویزیون هنر در اجرا هست. ایده سوژه هست نمیتونید با سوژه سینما و اثر بسازید باید با اجراش هنر و اثر بسازید. وقتی شما ایده نو و خلاقانه داشته باشی یا حرف خیلی بزرگ و مهمی داشته باشی ولی بلد نیستی اجراش کنی نتیجه خیلی فاجعه میشه و نتیجه میشه مثل ماکت یعنی چی وقتی میگم ماکت الان خیلی از فیلمها و سریالها که ساخته میشه دقیقا ماکت هستند یعنی فقط نمای بیرونی از تو پوچ و تو خالی همین میشه که نهایتا وقتی میخوای در مورد Black Mirror صحبت کنی فقط میتونید بگید ایده و چیزی دیگه برای دفاع نمیمونه.دلیل افت سینما تو این چند سال هم همینه
ربطی هم به بودجه و تایم نداره کارگردان که کارش رو بلده با هر بودجه و زمانی میتونه اثرش رو بسازه شما برو سریال آلفرد هیچکاک رو نگاه کن پیشنهاد میکنم همه دوستان برن نگاه کنند فقط یک اپیزود 38 فصل اول رو ببینید تایمش 30 دقیقه هم فکر نکنم باشه ببین هیچکاک چکار میکنه تو کمتر از 30 دقیقه یعنی عالیه
من نه مشکلم با سیاهی و تلخی این سریال هست و نه گفتم همه اپیزودها سادیسم رو نشون میده بحثم این بود که سازنده اثر طرفدار تفکر سادیسمی هست و افکار سادیسمی داره. مثال هم زدم اپیزود موزه سیاه آخر سریال کسی که اومده جلو این سادیسم رو بگیره خودش داره از اون لذت میبره
در آخر پیشنهادم به شما و دوستان اینه که برید آثار خوب رو بارها ببینید و خودتون رو گرفتار این ماکت ها نکنید. دنبال امتیاز این سایت ها و منتقدها هم نباشید به قول خدابیامرز علی معلم میگفت تو سینما همه منتقدها مطرح بعد از نیم ساعت خوابشون برد فردا تو روزنامه ها و سایت ها همه نقدها مثبت بود
حرف منطقی و دزتسی هست. ایده های چارلی بروکر توی سریال عمومان منفی نگر وعذاب دهنده بوده. ولی به نظرم توی اجراشون هم عموما نمره قبولی رو میگیره. پیشرفت تکنولوژی لازم نیست همه جانبه باشه. همه ساختمون ها پیشرفته و تمانل یافته باشه. اصلن مکه میشه همه چیز با هم پیشرفت کنه؟ احتمال این اتفاقن خیلی زیاده که بشر فقط بتونه توی چند مورد خاص پیشرفت کنه و ابداعات انقلابی بوجود بیاره.
حتی این موضوع رو هم بزاریم کنار. از یه زاویه دیگه بهش نگاه کنیم. شاید هدف این بوده تا دنیایی که نشون داده میشه به واقعیت نزدیک تر باشه تا برای بیننده ملموس تر باشه. برای یادآوردی و یا ذکر یه نکته بعضی وقتا لازم نیست که همه چیز رو دقیق و کامل تعریف کنی. فقط لازمه محدوده اظراف رو تعیین و تعریف کنی.
هذفم هم نیست که چشم بسته از سریال دفاع کنم. درسته که توی 2فصل آخر دیگه تکنولوژی های سورپرایز کننده رو شاهد نیستیم. که خب زیاده خواهی و انتظار بالای هم هست.
چندتا نکته صرفا برای روشن کردن ذهن بعضی منتقدنما ها!
1- فضاسازی به معنی معماری نیست! چون اسمش فضا است معنیش "فقط" این نیست که سازنده باید برای شما ساختمون های مدرن، ماشین های عجیب و غیره معماری کنه
فضاسازی در داستان سرایی تعریف دیگری داره. ایجاد یک حس خفقان و یا ترسیم یک جامعه تحت ظلم هم فضاسازی محسوب میشه! اگه به کسی حس سادیسمی دست میده این فضاسازیه!
نه اینکه چرا فلان ساختمون مدلش دهه 80 ای بود. ابتدا شما معنای فضاسازی رو درک کنید و بعد در مورد فضاسازی سریال ایراد بگیرید. صرف اینکه یه اصطلاح به گوشتون خورده، بکار نبرید!
2- برداشت یک اثر با یکبار دیدن ممکن نیست. شما باید حداقل دوبار کامل اثر رو با دقت ببینید تا بتونید نقد کامل و درستی بکنید. حتی اگر دیدنش براتون سخته یا بنظرتون اثر بدی میاد.
مثلا اپیزود آخر فصل 4، موزه سیاه، درسته کاراکتر اصلی رفتار سادیسمی داره، ولی اینکه بگیم چون کاراکتر اصلی رفتار سادیسیمی داره پس کارگردان (سازنده) قصد ترویج سادیسم داره یا طرفدار اون هست، اصلا درست نیست. این سوء برداشت ماست! سوء برداشت خودمون رو به بد بودن اثر ربط ندیم، به بد بودن درک خودمون ربط بدیم... اتفاقا چارلی بروکر تو این اپیزود اوج تنفر خودش رو از سادیسم نشون میده. اون شخصیت اول درواقع خود ما مخاطب ها هستیم و داره نشون میده که اگر ما از دیدن اثار این چنینی احساس لذت کنیم چقدر کار اشتباهی داریم میکنیم. پس اگه کسی متوجه ارجاعات فرامتنی نمیشه، تقصیر خودشه نه سازنده!
3- یک طرفه به نقد رفتن و پیش فرض داشتن درست نیست. چون فلان کارگردان مرحوم در 2 دهه پیش فلان کارو کرده، پس من خودمو از دیدن فیلمای جدید محروم کنم، بشینم فیلمای اون مرحوم رو روزی 20 بار ببینم قابل احترامه، ولی دیگه هیچ فیلمی رو آدم حساب نکنم و برای اینکار دلایل الکی بیارم یه بحث دیگه است.
4- فصل 4 بلک میرور ضعیف ترین فصلش تا به اینجا بوده و به شخصه اصلا این فصل رو قبول نداشتم. اما دو فصل اول این سریال از قوی ترینِ فصلهای میدوم تلوزیون هست.
اپیزود 2 فصل 1 یک اپیزود کامل و ایده آله. به هیچوجه نمتونین ازش ایراد بگیرین. بازی های معرکه در بستر داستان توئیست دار درام بسیار عالی به بار نشسته. تک تک سکانس ها فکر شده و با دلیل هست، فقط کافیه یک چشم عادل و بدون پیش داوری و بدون تاثیر از فلان کارگردان مرحوم، اون رو به نظاره بشینه.
5- بحث و گفتگو در مورد سریال خوبه. ولی تا وقتی در حد بحث باشه. وقتی پای نقد وسط میاد، کسی که نقد میکنه باید منتقد باشه نه کاربر عادی. منتقد هم باید توی نقدش ویژگی های استاندارد نقد رو داشته باشه یعنی علاوه بر معرفی خودش (که بشه رزومهش رو با سرچ پیدا کرد و میزان تحصیلات و ارتباطش رو با سینما فهمید) باید در قالب فرم و محتوا بحث کنه. در چند صفحه اخیر هیچ نشانی از نقد استاندارد نیست و سلیقه گویی هست. پس وقتی پایه درستی براش نیست، نمیشه به نتیجه درستی هم رسید. عموما چندتا کوت الکی میشه و آخر سر هم بحث سلیقه میاد وسط...
دوست عزیز قبل از هر چیز من از شما و همه دوستانی که از نظرات من ناراحت میشند معذرت میخوام اصلا هدفم ناراحت کردن کسی نیست اگه کسی هم هر نظری داره من بهش احترام میزارم و تمام دوستانی هم که طرفدار سریال هستند و از نظرشون سریال شاهکاره من تو صحبتهام نظری مخالفشون ندادم. به خودم هم اجازه نمیدم به کسی توهین کنم یا بر چسب بزنم حالا هر نظری میخواد داشته باشه که با نظر و سلیقه من هم مخالف باشه. از برچسب منتقدنما هم که به من زدید ناراحت نشدم چون حتما حس نقد ایجاد شده که شما به من برچسب منتقد نما میزنید خودم رو هم منتقد سینما نمیدونم و نه گفتم منتقد هستم که حالا منتقدهاش هم چیزی نیستند همونطور که قبلا گفتم ولی هر مخاطبی اجازه نقد کردن داره شما و بقیه دوستان هم نقد کنید ما استفاده میکنیم حالا از نوع استانداردش هم باشه که یک چیزی هم یاد میگیریم
با قسمت اول صحبت شما هم کاملا موافقم و حرف خود من هم همین بود ولی شما حالا یا درست متوجه نشدی یا جبهه میگیرید در مقابلش. من کجا گفتم با معماری و ماشین باید فضا ایجاد کرد اتفاقا برعکسش رو گفتم و کاری که سریال میخواد انجام بده همینه.گفتم سریال با چند تا ساختمان و ماشین و دستگاه میخواد فضاسازی کنه که ایجاد نمیشه.همونطور که خودتون هم گفتید فضا سازی باید در من احساس ایجاد کنه خب من با دیدن سریال باید احساس کنم این فضای دنیا آینده ای هست که سریال ادعاش رو داره درسته؟ خب این حس ایجاد نمیشه چرا چون همونطور که گفتم نه فضا فضای آینده هست بیشتر شبیه دهه هشتاد میلادی هست نه آدمهاش آدمهای آینده هستند پس چی میمونه یک ساختمان هست و چند تا ماشین و دستگاه که به قول شما فضا سازی این نیست من هم موافقم
با قسمت دوم صحت شما هم کاملا موافقم و باید چند بار اثر رو ببینید. شما میگید مخالف سادیسمه باشه من میگم طرفدارشه چرا؟ چون به قول شما اون کاراکتر سریال که اومده جلو این سادیسم رو بگیره من مخاطب باهاش همراه میشم اومده که جلو این سادیسم رو بگیره و بزنه نابود کنه این مدرنیته سیاه رو ولی چی میشه با لذت همون سادیسم رو تکرار میکنه سازنده هم باهاش همراهه شما آخر اپیزود رو ببین اون موسیقی که پخش میشه اون کاراکتری که مخاطب رو میخواد همراهش کنه این تنفر از سادیسمی که شما میگی وجود نداره برعکسشه
قسمت سوم صحبت شما من کجا گفتم فیلمهای جدید رو نبینید؟ اتفاقا میگم همه فیلمها رو هم ببینید خودم هم دارم میبینم دیشب هم فیلم it رو دیدم. کجا گفتم هیچ فیلمی جدیدی رو قبول ندارم؟ اصلا کجا دلیل آوردم براش؟بعد شما من رو متهم میکنید به پیش داوری و یکطرفه به نقد رفتن؟ من که گفتم مریخی فیلم خوبیه این فیلم جدید نیست؟ من گفتم چند سال اخیر سینما افت کرده نسبت به قبل فکر میکنم همه طرفدارهای سینما هم نظرشون همینه. الانم میگم فیلمهای جدید هم فیلمهای خوب داره من هم طرفدارشم.برای روشن شدن حرفهام مثال باید میزدم برای دوستمون برای همین بهترین نمونه ها رو مثال زدم از کارگردانهای بزرگ و تاثیرگزار همین نه گفتم بشینید روزی بیست بار فیلمهای اون بزرگوارها رو ببینید نه گفتم تعصب کارگردان خاصی رو دارم گفتم برید آثار خوب رو ببینید حالا چه قدیم چه جدید فرقی نداره. شما هم سعی کن هیچوقت یکطرفه به نقد نری و پیش داوری نکنی درباره کسی
قسمت آخر صحبت شما هم موافق نیستم تا وقتی در حد بحث باشه یعنی چی؟ کسی که نقد میکنه باید منتقد باشه نه کاربر عادی یعنی چی؟ یعنی هیچ مخاطبی که منتقد نیست نباید به خودش اجازه نقد کردن بده؟ پس تماشا فیلم و سریال چه فایده ای داره؟ فقط نظاره گر باشیم؟ معرفی و روزمه و تحصیلات منتقد میشه ویژگیهای استاندارد نقد؟ یعنی من اگه مدرک تحصیلیم سینما باشه شما حرفهای من رو قبول میکنید و من منتقد میشم اونوقت؟ یعنی شما معیارت از نقد و منتقد اینه؟ همونطور که گفتم دنبال این منتقد ها و امتیاز این سایت ها نباشید اگه ده سال دیگه فیلمهای به مراتب خیلی بدتری هم ساخته بشه باز منتقدها نقد مثبت مینویسند چون منتقدها تو سینماها خواب هستند
دوستان یه سوالی
فصل 4و5 مثل 3فصل اول بی ربط هستن هم؟