به قول شاعر،
خواب خواب میاره
معمولا مفهوم تنبلی در ادبیات دنیا با شخصیت ابلوموف تداعی میشود؛ فردی که از انگیزههای معمول زندگی کاملا تهی شده و
با پناهبردن به بستر خواب، بسیاری از وظایف و مسئولیتهای خود را کنار گذاشته است(1).
ابلوموف تک پسر خانواده ای مرفه در قرن 19 روسیه است. تنها دوست او، آندری است که از بچگی با هم بزرگ شدند.
آندری توسط پدر آلمانی خود در نوجوانی از خانه به بیرون انداخته میشود و این نقطه تفاوت دو دوست را رغم میزند.
یکی غرق خواب و اشباع از قرض و منتظر برداشت محصولات زمینهای ارثیه پدری و دیگری پر جنب و چوش و فعال و ثروتمند
آندری، ابلوموف را میکشاند، هل میدهد ... تا تکانی در ابلوموف ایجاد شود. ذائقه غذایی او را تغییر میدهد. او را با افراد متفاوت آشنا میکند
اولگا، دختری زیبا با صدای خوش ( به نظر من قیافه اش شبیه تریاکی ها بود،دندون هاش، انگار مریض بود، تو سرزمینی که ایرنا شایک داره، خوشگلتر از این نبود)
با زلزله ای 10 ریشتری، ساختار ابلوموف جامد را نابود میکند ولی ......... امان از ولی و اما !
من به فیلم 7.5 میدم. موسیقی متن فوق العاده است.
در پایان نیز باید با بیتی زیبا این پست به اتمام میرسید که بیتی با مضمون فیلم یافت نشد.
#من_نیز_یک_ابلوموف_هستم
شما چطور؟
نکته جالبی که تو فیلم وجود داره، هر وقت خواب مادر یا خانواده رو میدید، همه یا خواب بودند یا لحظه شماری میکردن چرا شب نمیشه، اگر زمستون (کریسمس) بود، الان شب بود!
سوال اول، سکانس آخر و دویدن پسر بچه به سمت سبزه زار مفهومش چی بود؟
سوال آخر، موسیقی متن رو کسی میتونه گیر بیاره؟
(1)
http://www.pana.ir/news/831858