آمريكاييترين ژانر سينمايي لقبي است كه منتقدان بهحق به ژانر وسترن دادهاند؛ ژانري كه البته محبوبيتش هرگز به داخل خاك آمريكا محدود نماند و سينماگران و سينما دوستان كشورهاي ديگر را هم مجذوب كابوهاي هفتتيركش و ماجراهاي پرتعقيب و گريز آنها در شهركها و بيابانهاي غرب آمريكا كرد. آمريكايي بودن فيلمهاي وسترن از اين نظر اهميت دارد كه بستر داستاني آنها از خاستگاهي واقعي در دل تاريخ پر فراز و نشيب آمريكا نشئت ميگيرد و به بخشي از گذشتهي تلخ و نسبتا سياه اين قارهي پهناور ارجاع ميدهد. اين گذشتهي تاريخي در فيلمهاي وسترن عمدتا در يك محدودهي زماني مشخص از اواخر قرن نوزدهم تا اوايل قرن بيستم ميگذرد و مستقيم يا غيرمستقيم به رويدادهاي جريانساز آن دوران از رواج شهركنشيني و مقابله با بوميان سرخپوست تا رواج پديدههاي تكنولوژي مانند راهآهن ارجاع ميدهد.
اگر تعريف موسسهي فيلم آمريكا از ژانر وسترن را معتبر بدانيم،اينگونه آثار را بايد فيلمهايي محسوب كنيم كه داستانشان در غرب آمريكا ميگذرد و چالشها و ماجراهاي موجود در اين منطقه را به تصوير ميكشند. با اين فرض وسترنها آثاري محسوب ميشوند كه در محدودهي مكاني مشخص ميگذرند و جغرافياي خاص خودشان را دارند. بنابراين فيلمهايي كه مولفههاي وسترن را در بستر مكاني ديگر غير از اين منطقه و حاشيههاي آن بازآفريني ميكنند الزاما وسترن ناميده نميشوند. البته قاعدتا اين حكم عموميت صددرصد ندارد و در طول تاريخ سينما آثار انگشتشماري هم ساخته شدهاند كه مؤلفههاي وسترن را كاملا به موقعيت ديگري منتقل كردهاند و از ويژگيهاي تثبيت شدهي وسترن به نفع ايدههاي نامتعارف خود بهره بردهاند. اما وسترنها علاوه بر شرط مكاني محدوديت زماني هم دارند و بيشتر، داستانهايي از حدفاصل سالهاي
1865 تا
1890 را تعريف ميكنند.
[وسترن كلاسيك] »» شكل اصيل وسترن كه از اواخر دههي
1930 تا اواخر دههي
60 بر سالنهاي سينما آمريكا سلطنت ميكرد واجد خصوصيات ثابتي بود كه در گذر زمان كمتر رنگ تغيير به خود ديدند. وسترنهاي كلاسيك سينماي آمريكا با تكيه بر ساختار اسطورهاي،داستان قهرمانهايي رويينتن همچون آشيل را تعريف ميكردند كه تيرهايشان هميشه به هدف ميخورد و شخصيتهاي شرور را از پاي درميآورد. جدال كلاهسفيدها و كلاهسياهها در اينگونه وسترنها همان تقابل خير و شر بود كه ريشه در افسانههاي كهن داشت و غالبا با پاياني خوش به نفع قهرمان داستان همراه ميشد.
[وسترن اسپاگتي] »» ايتاليا يكي از كشورهايي بود كه در دههي
1960 ميلادي متاثر از موفقيتهاي وسترن در سينماي آمريكا و استقبال از آن در سينماهاي ايتاليا دست به بومي كردن مؤلفههاي آن زد و پايهگذار سبكي جديد در تاريخ اين ژانر شد. وسترنسازان ايتاليايي راه خود را از توليدات پرهزينههاي هاليوودي جدا كردند و ترجيح دادند با حداقل هزينه و امكانات فيلمهاي خود را مطابق با سليقهي شخصيشان كارگرداني كنند. پايين بودن هزينهها دست آنها را در دستكاري عناصر وسترن آمريكايي بازتر ميگذاشت و به تجربهگراييشان ميدان ميداد. اين تجربهگرايي در گذر زمان باعث تقويت جاذبههاي اكشن و ايدههاي خشن وسترنهاي اسپاگتي يا "ايتالو – وسترن"ها شد و وجه فانتزي ژانر وسترن را تقويت كرد و لحني سرخوشانه به آن بخشيد.
[اوسترن] »» بعد از فراگير شدن تب وسترن در كشورهاي دنيا و استقبال مخاطباني با زبانها و فرهنگهاي مختلف از آنها، سينماگران اروپاي شرقي به فكر افتادند تا مانند همتايان ايتاليايي و اسپانيايي خود تلاشهايي براي بومي كردن مؤلفههاي وسترن آمريكايي انجام دهند. بخشي از اوسترنها كه با نام "وسترن سرخ" شناخته ميشوند سعي ميكردند به بازسازي وسترنهاي آمريكايي بپردازند اما محتوا و مضمون دلخواه خود را به آنها تزريق كنند. اين محتوا و مضمون هم باتوجه به نظام سياسي كمونيستي حاكم بر آن بخش از اروپا چيزي جز بها دادن به سرخپوستان زحمتكش آمريكا و نكوهش رفتارهاي استعماري آمريكاييان سفيدپوست نبود.
[وسترن بازنگرانه] »» اين بار عدهاي از فيلمسازان آمريكا خواهان تغيير بودند. از نظر اين فيلمسازان قهرمانهاي وسترن موجوداتي پوشالي بودند كه سوداي محقق كردن ايدهآلهاي دستماليشدهشان را در سر داشتند و بايد جاي خود را به ضدقهرمانهايي تلخانديش و واقعبين ميدادند؛ قهرمانهايي كه نگاه بدبيني به جامعه داشتند و به جاي تغيير به دنبال تطبيق با شرايط بودند. وسترنهاي اين فيلمسازان در مضمون و ساختار نسبت به آثار كلاسيك جسورانهتر بودند و به همين دليل باعث شكوفايي برخي از قابليتهاي مهجور وسترن شدند.