«آتلانتا» به اواسط فصل پایانی خودش رسید و همچنان توی دنیای خودش سِیر میکنه، و این چه نعمت بزرگیه. هر قسمت بهتر از قبلی، پُر از ارجاع، پُر از لحظات عجیب؛ حتی عنوان قسمت اول هم
The Most Atlanta (آتلانتاییترین) بود، و چه عنوان برازندهای. از ماجرای فروشگاه که ارجاعی بود به ماجرای غارت از فروشگاه «تارگت» توی «مینیاپولیس» که میگفتن یه پیرزن ویلچری غارتگرها رو با چاقو خطخطی میکرد
تا «
بلوبلاد» که شخصیتش ادای احترامی بود به
MF Doom که گلاور طرفدارش بود، صدای «بلوبلاد» هم صدای یکی دیگه از طرفدارهای پروْپاقرصش یعنی
Earl Sweatshirt بود.
قسمت دوم یهجورایی من رو یاد
The Rehearsal و نیتن فیلدر انداخت. این قسمت یه ارجاع ریز به
OutKast داشت که قسمت آخر فصل اول هم با آهنگ
Elevatorsش تموم شد. از همه مهمتر به ماجرای مهم «پرینستن» پرداخت و از این راز مهم که از اولین قسمت سریال توی ذهن بیننده بود پرده برداشت. البته توی فیلمنامۀ اولیۀ پایلوت به این موضوع پرداخته شده بود، که بنا به هر دلیلی حذفش کردن. روانشناسه هم همونی بود که صداش رو توی فصلهای اول میشنیدیم که میگفت: FX Presents Atlanta
قسمت سوم به «میسون رمزی» که با یُدلکردن در «والمارت» معروف شد ارجاع داشت. به کلیشۀ اُوردوزکردن رپرهای جوون پرداخت که تا بیان معروف بشن، میمیرن. دوباره یه ارجاعی به قسمت اول از فصل اول و فصل سوم و خوابِ غرقشدن ارن زد. به «دیاَنجلو» پرداخت که یکی از معروفترین هنرمندها بود که وقتی دید برای صداش و هنرش ارزشی قائل نیستن و فقط دنبال زرقوْبرقان، توی اوج محبوبیت کشید کنار (آدم یاد دیو شپل هم میوفته). فصل اول در مورد تقلای «تیم پیپربوی» برای رسیدن به پول/معروفیت بود؛ فصل دوم دربارۀ مشکلات معروفیت؛ فصل سوم دربارۀ اینکه حالا که معروف شدن، حاضرن دست بقیه رو هم بگیرن و از معروفیتشون استفادۀ درست بکنن، یا اینکه از معروفیت فقط زرقوْبرقش رو میخواستن و خودشون رو گم کردن؛ فصل آخر هم دربارۀ رسیدن به اون بلوغه، دیگه سردوْگرم این ماجراها رو کشیدن و مطمئن نیستن واقعاً ارزشش رو داشته یا نه، و سعی میکنن بیشتر از قبل برن سمت خودشناسی (ارن از 15% کارمزدی که از ال میگیره، اونقدری مایهدار شده که ماجراهای قسمت دوم رو رقم میزنه و عملاً پول میریزه بیرون). اون بخش «آواتار سفیدپوست جوان» هم که آدم رو یاد هنرمندهای سیاهپوستی مینداخت که دورهشون که میگذره، میرن دست هنرمندهای جدید رو میگیرن که با موفقیت اونها، خودشون هم به موفقیت برسن یا سر زبونها بمونن (آشر وْ بیبر یا اِیکان وْ گاگا به ذهن میان).
قسمت چهارم به خانوادهشون پرداخت و تمرکزش روی پدر ارن بود. کلِی دیویس بعد از اونهمه دودرهبازی بالأخره حقش گذاشته شد کف دستش. Shiiiiiiiieeeeeeeeeet
اما بهترین بخش قسمت حضور چندثانیهای کت ویلیامز بود، که یه ارجاعی هم داد به قسمت «مرد تمساحی» و ماجرای «کودکربایی». حتی اون جملۀ آخرش: «800 دلار بهم بدهکاری» هم انگار ارجاعی بود به جملۀ معروف Yo, you owe me $800 on that, bi××h از «اسنوپ» توی «وایر»؛ یا من دیگه زیادی فکر میکنم
قسمت اخیر (5) هم از اون قسمتهای پُرارجاع بود که با نگاه ساده آدم پیش خودش میگه این چه پرتوْپلایی بود دیدم. این قسمت در نقد «تایلر پری» بود و پُر از ارجاع به آثارش. مثل «تدی پرکینز» هم یک سورپرایز جالب داشت که خیلی باید دقت میکردی تا متوجهش بشی.
چندتا ارجاع انیمهای هم داشته این فصل؛ مثل فصلهای قبلی. تازه همۀ اینها یکدهم ارجاعات و اشارات این فصل هم نبود، و مطمئناً اونی که توی آمریکا، بهخصوص ایالتهای جنوبی مثل «جورجیا» بزرگ شده باشه، بیشتر متوجه نکاتش میشه.