سخنرانی سم و این که هول شد و گفت آقای دست و چکش هم کچله ! خیلی باحال بود و این که تا آخر هی روی این قضیه مونده بود جالب بود
اونجایی که ادیسن تابلوی معجزات نائومی رو دید هم جالب بود . این که احساس میکرد مثل اونا به یه معجزه توی زندگیش احتیاج داره . احساس کمبود میکرد . و این که وقتی فهمید با وجود این که هنوز شانس بچه دار شدن داشته ولی نائومی روی اون تلاشی نکرده جالب بود . و از دست نائومی به خاطر این کار خیلی ناراحت شد .
ربکا هوبارت هم خیلی جالب بود . یه 5150 که هیچ کس حرفش رو باور نمیکرد ولی ادیسن بهش ایمان داشت تا این که جواب آزمایش ها اومد و اونم بی خیالش شد . ولی سم کار خیلی شجاعانه ای انجام داد که نذاشت ببرنش بیمارستان و نشستن فکر کردن و با یه تست جدید که روش انجام دادن فهمیدن که اون زن واقعا بیمار بوده و الکی اینا رو از خودش در نمیورده ...
سیلوی و استن هم عالی بودن
بنده خدا یه دفه از حال میرفت . سیلوی نگران بود که بعد درخواست ازدواج این اتفاق ها میوفته ولی پیت باز هم با هوش و تجربش وارد میدان شد و ثابت کرد که این طور نیست و این اتفاق ها فقط به خاطر حالت س ک سشون هست
اون صحنه خیلی جالب بود ...
قضیه ی پسره که عاشق یه پسر دیگه شده بود هم جالب بود . توی اون سن شخصیت واقعی خودش رو پیدا کرده بود ... اون قولی هم که کوپر با پسره با هم دادن هم جالب بود که البته کوپر جرعت این رو که به دختر مورد علاقش بگه دوست دارم رو پیدا نکرده (وایولت) . آخ آخ اون صحنه که توی دستشویی داشت تمرین میکرد صحبت هاش رو و میگفت که دوستت دارم و ... بعد پیت اومد گفت داری به اونجات ابراز علاقه میکنی ؟
صحنه ی خیلی جالبی بود
فضولی وایولت نسبت به زن دوست پسر قبلیش هم خیلی جالب بود . و این که مدام میخواست سر در بیاره که چرا اون اینجاست ...