در کنار 10 سریال برتر ، 10 سریال (زرشک طلایی) رو هم به لیست اضافه می کنیم!(خدا به دادم برسه
)
Boardwalk Empire : همیشه از سریالهایی که نقش اولش یه پیرمرد هست دوری کنید!
Gunpowder : علت : تنها میشه این سریال رو اینگونه توصیف کرد سریالی که فقط به خاطر نقش اولش(که جان اسنو باشه ) یهویی تصمیم گرفته شد ساخته بشه!
manhunt unabomber : دیگه از این به بعد دور هرچی سریال ساخته شده از روی داستان حقیقی رو خط زدم (واقعا خسته کننده میشن اکثرشون)
Peaky Blinders: هیچ چیز خاص و عجیبی نداشت این سریال سه برادر که یکیشون مغز متفکر یکشون دیونه و احمق و اون یکی هم یه چیز دیگه برخلاف تعریفهایی که میشد و میشه اما اصلا چیز خاصی نداره این سریال حداقل خارج از محدوده ی حوصله ی من بود!
Rome علت :انتظار یه چیز تو مایه های فیلم اسپارتاکوس یا یه چیز اساطیری داشتم اما همش بیوگرافی و خیانت و از اینجور چیزها بود
Teen Wolf علت : نمیدونم چرا اصلا داشتم ادامه اش میدادم! یعنی انگار در قبال اون همه ترافیک و در قبال اون پولی که پای هر فصل و قسمتش داده بودم احساس مسولیت میکردم ، که باید حتما تا قسمت آخر ببینمش!
The Terror علت :سریال جو سنگین و خسته کننده ای داشت محیطی خشن سرد و روند کند داستان هم باعث میشد که ادامه سریال زجر آور بشه و فقط این که اخرش چی میتونه بشه سبب شد ه ادامه اش بدم(والبته ترافیکی که بابت کیفیت 1080 اش مصرف شده بود!)
Arrow : بعد سه فصل یه روز از خواب بیدار شدم و با خودم گفتم چه دلیلی داره که دارم این سریال تینیجری رو ادامه میدم و دیگه کلا گذاشتمش کنار.
حال 10سریالی که ظرفیت تحمل پذیریشون فقط دو سه قسمت بود!
Lost---- برخلاف این که جزو ژانرهاییه که خیلی بهش علاقه داشتم ولی چون تازه 5 سال بعد از اتمام سریال ، اون هم در شرایطی که داستانش به طروق مختلف برام اسپول شده بود شروع به دیدنش کردم نتونست نظرم رو جلب کنه!
House ---- همین تازگی نظرم رو در موردش گفتم! و محکوم شدم که فرق بین درام و سیتکام رو نمیدونم!
هر روز از تهران به کاشان میرم! سه وسیله نقلیه برای سفر موجود است(سمند زرد صفرکیلومتر-مینی بوس - سمند آبی مدل 81) یک روز در غیاب سمند زرد رنگ با تصور این که سمند سمنده و مگه چقدر میتونه فرق داشته باشه سمند آبی مدل 81 رو انتخاب میکنم ولی این ماشین به قدر آهسته و پر سرو صدا بود که من اون رو به مینی بوس تشبیه کردم و گفتم انگار که سوار مینی بوس شدی. در اینجا من میدوانستم که سوار سمند بودم ولی به علت حسی و حالتی که داشت آن را به مینی بوس تشبیه کردم.بگذریم!
Black Mirror--- علت:یعنی واقعا اعصاب میخواد بشینی این سریال رو ببینی! مشخصه که سریال از لحاظ فرهنگی(فرهنگ سازی) چیزی برای گفتن داره اماقالبی که برای گفتن حرفش انتخاب کرده اصلا سرگرم کننده نیست! و موردی که خوشایندم نبود اینه که خیلی سریع و سرراست میره سر اصل مطلب!!درست مثل یک کلیپ تبلیغاتی که فقط میخواد مطلبش رو به بیننده برسونه!
La casa de papel----- علت:شاید زبان اسپانیایی سریال کمی تاثیر داشته اما بیشتر عدم رضایتم از سریال روند تُرک شدنش بود!(یعنی بجا اینکه حداقل اون اول کار سعی کنه خودی نشان بده و خودش رو به عنوان سریالی که ارزش دیده شدن داره نشون بده شروع میکنه به ضدحال زدن و زجر دادن بیننده همون چیزی که چاشنی سریالهای ترکه )به نظرم سریالیه که میخواد خودش رو در حد سریالهای Top هالیوودی گنده نشون بده ولی همون اول کاری تموم میشه.
Californication------ علت : به نظرم زیاد و بیش از حد روی صحنه ها تمرکز کرده بودن! اونم در حالی که بیس داستان چیز قابل توجهی برا نمایش نداشت و همین باعث شده بود که تصور کنی که داری بجا سریال یه چیز دیگه تماشا میکنی!
sherlock----------علت :فرهنگ و ادبیات پر طمطراق بریتیش و تبدیل کردن مبارزه ی قهرمان و ضد قهرمان داستان به مبارزه ی خدایان باستان!!
پیشاپیش از دوستان به خاطر بی احترامیی که ممکن است تصور کنند به سریال مورد علاقه شان شده است کمال صحه صدر را دارم
و این ها تنها نظرات شخصی بنده بوده و قطع یقین تمام این سریالها از کیفیت مطلوب برخوردار بوده اند که چندین و چند فصل ادامه پیدا کرده اند!