یه سلام گرم خدمت همهتون، بعد از دوتا اپیزود غیبت، به اصرار تنی چند از دوستان اومدم یکم سریال رو از هالهی ابهام در بیارم
حقیقتی که راجب تامن هست اینه که خیلی به داییش یا عموش (هردو صحیح است) "تیریون" رفته (میگن حلالزاده به داییش میره اما اینم حرومزادهست که!) البته نه همهی خصلتهاش، این خصلت که هر جفتشون شاه خوبی میشن! مطمئناً در آینده اگر تیریون دار زده نشه شاهد فرمانروایی تامن با نصیحتهای زیبای تیریون هستیم.
اما سانسا چی؟ عاقبت بهخیر شد؟ اسیر شد؟ از چاله افتاد تو چاه؟ قراره جوونمرگ بشه؟ نه بابا خیالتون راحت قراره با لرد رابین ازدواج کنه. اما هدف از این ازدواج چیه؟ الله اعلم! اما بیشتر حدس بنده (که تا اینجا 90% به وقوع پیوسته) بر اینه که سانسا فقط آلت دست لرد بیلیش و لیسا تالیـه تا بتونن به شمال حکمرانی کنن و سپاهی از شمال رو برای جنگ با لنیسترها فرا بخونند! شاهد بودیم که لیسا بالأخره پرده از حقیقتی که از قسمت اول فصل اول راجب مرگ شوهرش بود رو برداشت و فهمیدیم که جان ارین کُشته شده تا ند استارک به جنوب بره و دست پادشاه بشه تا بیلیش بتونه از پشت بهش خنجر بزنه و از طرفی با لیسا ازدواج کنه! چقدر حساب شده کار میکنه این بیلیش! یعنی از قسمتی که وارد سریال شد عاشقش بودم تا به خود همین الآن! حالا با ارتشی که از ویل و یحتمل از شمال داره میخواد چیکار کنه و واقعاً چیکار میتونه بکنه! بگذریم...
راجب دنریس حرفی ندارم، فقط همین
آیکون کافیشه! 8000 Unsullied و 2000 Second Sons و سه اژدها (و یه اسب از کال دروگو (رح)) و کلی برده و کوفت زهرمار داره و همچنان داره رو نِرو ما راه میره...
کوچولوی دوستداشتنی کلّ هفتاقلیم، آریا استارک (
) همچنان قبل خواب یه سری اسم رو مرور میکنه، بد نیست اسمهایی که گفت رو بگم تا یه یادآوری برای شما هم باشه.
1. جافری: که به دلیل دروغ بر سر کُشتن پسر قصاب اون رو مقصر میدونه (هنوز نمیدونه جافری مُرده)
2. سرسی: به خاطر کُشتن گرگ سانسا و باعث فرار شدن گرگ خودش اون رو سرزنش میکنه (من که میگم گرگ آریا بالأخره پیدا میشه)
3. والدر فری: به خاطر کُشتن مادر و برادرش و سپاهیان عظیم شمال در عروسی خونین میخواد سر به تنش نباشه
4. مرین ترانت: عضو گارد سلطنتی که باعث مرگ (یا شایدم فرار سریو فورل در فصل اول) شد
5. تایوین لنیستر: به خاطر دشمنی با خاندان استارک ( آریا این یکیُ کوتاه بیا
این که تو هارنهال باهات خوب رفتار میکرد
)
6. بانوی سرخ: به خاطر جداکردن دوستش از محفل گرمشون، حرومزادهی رابرت باراتیون که گندری نام داشت از اون متنفره
7. سر بریک دونداریون: به خاطر نکُشتن سندر کلیگین یا همون سگ شکاری بدجور از دستش شکاره
8. توروس از میر: همون کشیشی که گندری رو تحویل بانوی سرخ یا همون ملیساندرا داد
9. ایلین پین: جلادی که کارای کثیف جافری رو بی چون و چرا انجام میداد
10. ماونتین: برادر سندر کلیگین، گرگور کلیگین که استاد قلعهی نایتواچ رو در فصل دوم به قتل رسوند (جالب اینجاست که سندر هم توی این مورد به دنبال قتل برادرشه که بتونند با هم دیگه این اسم رو از لیست خط بزنند)
11. سگ شکاری: ظاهراً هنوز به خاطر کُشتن پسر قصاب از دستش شاکیه
جا داره یه نکتهای رو هم راجب سیریو فورل بگم، کسانی که توی براووس لقب First Sword یا اولین شمشیر میگرفتن، بهترین شمشیرزنان براووس نامیده میشدند.
نگرانیهای سرسی برای بچههاش یه کم بیشتر از قبل شده مخصوصاً از زمانی که جافری ناکام مُرد. صحبتهاش با اوبرین مارتل (
) خیلی جالب بود راجب کشتیای که واسه میرسلا فرستاد نظری ندارم، اما به نظرم هدفش دونستن سلامتی میرسلا بود.
جالبه! تا قبل از این ندیده بودیم که وارگها ویژنهایی از آینده رو هم شاهد باشن اما جوجن رید شاهد مرگ کارل و سوزانده شدنش در همون شب بود و بهش گفت. برن هم که همونطور که تو سیزن قبل دیدیم یه وارگ بهخصوصه و میتونه انسانها رو کنترل کنه، چه بسا وایتواکرها رو هم بتونه و حتی اژدها و انواع موجودات!
دردناکتر از همهچیز توی این قسمت وقتی بود که برن بعد از مدتها برادرش جان رو میبینه و برای اینکه سرنوشتش طور دیگهای رقم نخوره نمیتونه همراهش بره، شاید این آخرین دیدار برن باشه شاید هم بعداً باز هم همدیگه رو ببینن! جورج مارتین و الله اعلم!
نقشهی لرد بولتن و فرستادن لاک به نایتواچ برای به قتل رسوندن برن هم که به وسیلهی غول مهربون و دوستداشتنی داستانمون شکست خورد و اون کسی نیست جز !Hodor آره! !Hodor, Hodor, Hodor, Hodor
با کُشته شدن سربازای یاغی نایتواچ، جان هم به خونه یعنی قلعهی سیاه برمیگرده و هدف بعدیش درهم کوفتن منس ریدره.
رَست هم که ظاهراً و با شنیدهشدن صدای کلاغها (وایتواکرها نزدیکن) و کُشتهشدنش توسط گوست به زودی به واکر تبدیل میشه.
سرجمع قسمت خوبی بود، اتفاقات بزرگتری به نظرم در راهه که اینها پیشزمینهاش هستند.
My rating to this episode: 8/10