.Music is the only honest religion, that makes everyone interesting through their individual faith
♪ بهترین موزیک ایرانی که تا الآن شنیدید رو اینجا بذارید ♪
بحث کلی
خیلی خوشحالم که با این سریال اشنا شدم و تونستم خودم رو به پخش برسونم
سریال زیبایی بود در بعضی جاها ضعف ها و ایراداتی هم داشت که تمام انها در زیبایی سریال محو میشدند
خشونت و انتقام هایی که توسط گروه گرفته میشد رو میشد با تمام وجود حس کرد
کشته شدن جیمی او توسط چیبز , کلی توسط جک یا پوپ توسط تیگ و اون نفرتی که از طرف مقابل داشتند همگیشون یه حس خوبی به بیننده میداد
دوگانگی جک هم قابل جالبه کسی که در ابتدا سعی میکرد هر مشکلی رو با راه حل منطقی حل کنه و در این اواخر هر چیزی رو با بیشترین خشونت جواب میده که به نظرم اخر خودشو به کشتن میده
در اخر هم جما موجودی که همیشه کلاب رو به خطر انداخته تا جون خودش رو نجات بده خیلی خوب میشه اگه جک از این جنگی که جما به پا کرده خبر دار بشه و بهترین انتقام سریال رو از جما بگیره
پزشکان کشف میکنند هرانچه که وجود دارد مهندسان خلق میکنند هر انچه را که وجود ندارد.
نمای ابتدایی و موسیقی پایانی این قسمت فوق العاده بود.
جکس به معنای واقعی درمونده شده،حتی نتونسته یه نقطه ضعف مثل خونواده از آگوست مارکس پیدا کنه و خودشم اعتراف کرد که مارکس رو دست کم گرفته و مارکس از اون باهوشتر بوده.
یکی از دیالوگهای ویژه و حساس اون قسمتیه که شخصیت موسی بعد از اینکه بهش خبر میدن که جکس میخواد معامله کنه میگه: متاسفانه اشتباه کرده که فکر کرده شرایط، قابل مذاکره ست..و بعدشم که بازم بابی رو...
تو این سریال تقریبا هیچ وقت قابل پیش بینی نبوده که چه اتفاقاتی ممکنه بیفته ولی طبیعیه که پایان خوشی نداشته باشه مخصوصا برای جکس با این راهی که در پیش گرفته...
9 دادم به این قسمت.
با همین سکانسِ بالا کلی حال کردم . به یادِ قدیما که جکس میرفت اون بالا ها مینشست و توی دفترچه ــش اتفاقات رو مینوشت و اون صدای خسته و لعنتی ــش پخش میشد ... یادش بخیر
چقدر دیالوگ داشتن جکس و چیبز این قسمت . هِی چیبز نصیحتش میکنه ولی انگار نه انگار کلا دیگه هیچی براش مهم نیست انگار ... کجاست اون جکس تلرِ فصل های اول ؟
جیزس مثلِ خیار زد جوری رو کشت قبلا یکم حرف میزد به یارو شانس میداد ، تا میتونست با صحبت حل میکرد ، الان میگه سلام زرتی شلیک میکنه ...
لعنتیا بابــــــــــــــی چقدر خوب مقاومت میکنه ولی اگه همینطوری پیش بره که دیگه چیزی نمیمونه براش . الان چطوری موتور سوار بشه ؟
اونایی که واردِ خونه جما شدن کی بودن ؟ همین افرادِ مارکس ؟ پرنده رو هم همینا کشتن ؟ یا هابیل کشته ؟ این هابیل رو دلم میخواد بزنم پسِ گردنش
اون مادره ، زنِ جوری هم همونیه که تو جاستیفاید بود دیگه ؟ که تو زندان بود و ایوا و ...
انتظار دارم جکس یه حرکتِ خفن بزنه . یعنی دیگه مهم نباشه چی سرِ خودشو کلاب و بقیه میاد بره تشکیلاتِ مارکس رو به خاکُ خون بکشه ، دیگه این وضع بسه ...
کلا دیگه مثل اوایل با این سریال حال نمی کنم...
خیلی فیلم تهی شده...فقط منتظرم تموم شه.
موتوری که جوری تو صحبتش بهش اشاره کرد همچین چیزی باید میبوده! panhead، یه جور موتورِ موتورسیکلت بوده که هارلی دیویدسون ازش استفاده میکرده.
جونم موتور JT
اون داستان اتاق هابیل کار نیرو بود اونجا که به وندی میگه با این قضیه امروز جما دیگه نمیمونه و با بچه ها میاد مزرعه
چه قدر عالی بود این اپیزود
دیالوگ های بابی خیلی خوب بود واقعا حیف ـه شخصیت به این خوبی بمیره.
سکانسی که جری و جکس حرف میزدند هم خوب بود,امیدوارم هر چه سریع تر اسپین آف رو بسازند چون به نظر میرسه خیلی خوب بشه.
در کل با اینکه این اپیزود اکشن زیادی نداشت و بعضی سکانس ها هم خسته کننده بود ولی خیلی چسبید.10 میدم.